می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 53
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-20.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-08-14 09:38:012024-06-08 20:59:00می خواهی جزو کدام گروه باشی؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدایی که ماروانسان افرید
به نام خدای اسمان هاوزمین
سلام دوستان
این فایل نشونه من بود
همین جمله هزارتامعنی داده
وقتی اوضاع نرماله وخوبه بایدتغییرکنی وتجسم کن ایندتووقتی که تغییرنکردی ونابودشدی ((یک اهرم رنج ولذت برای خودت درست کن ازایندت))
همیشه به دنبال تغییرباشیم
همیشه بایدپیشرفت کردواین سوالهای عالی روازخودمون بپرسیم که چطورازاین بهترازاین عالی تروراحت ترمیشه زندگی کرد
به این زندگی که الان دادی قانع نباش به بک ماشین ویک خونه توبایدخیلی بیشترازایناروداشته باشی
گول شرایط ایده ال رونخوریم واین یک تله هست وبایدتعییرکرد
من یادمه چندساله پیش خیلی چاق شدم وراه نمیتونستم برم ودیدم اوضاع داره بدترمیشه سریع تصمیم گرفتم برم دکترلاغری ورفتم وعمل کردم به حرفاش وتاالان خداروشکربه اون چاقی اون زمان نرسیدم
اصل تغییرکردن من اشنایی بااین سایت واستادعزیزم بودکه درشرایط روحی ومالی ومعنوی بدی بودم وهمش ازخداونددرخواست نجات میکردم وبعدباکتاب های موفقیت اشناشدم وخوندم وتمریناتشوانجام دادم مثل کتاب اثرمرکب وکتاب ازحال بدبه حال خوب وغیره ولی فایلدهای صوتی وتصویری ازاستادیددیگه گوش میدادم جالبه بگم من قبلش اصلادنبال این موضوعات نبودم ولی درمدارموفقیت قرارگرفتم وبعدمدارمن بالاتروبالاتررفت وبه سایت استادعباس منش هدایت شدم وهمه چی تغییرکردواولین تغییرمن ارامش درزندگیم بودکه حتی باخوندن اون کتاب هاارامشی نداشتم وتاثیرزیادی برام نداشت
ولی اززمان اشنایی بااستادعزیزم خیلی چیزهاتغییرکردبه لطف الله مهربان
خدایاشکرت که من رابه مسیرموفقیت وثروت ونعمت دردنیاواخرت هدایت کردی
خدایاعاشقتمممممم
شادوپیروزباشید
احمدفردوسی
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام به استاد عباسمنش
سلام به خانم شایسته مهربان
سلام به همه دوستان ثروتمندم
موضوع تغییر
من مدت 2 سال هست عضو سایت هستم و بارها و بارها پیش دیگران و افرادی که در مدار این مباحث نیستن شروع به صحبت می کردم .
و اتفاقا استاد مطرح کرده بود اگه سوال کردن توضیح بدهید.
ولی من اصلا نمی تونستم توی جمع جلوی احساساتم خودم را بگیرم و صحبت از قوانین می کردم تا اینکه ، خودم را تغییر ندادم و جهان منو تغییر داد ولی با بی احترامی و خجالت کشیدن زیاد در جمع ، که یکی از مهمانان اعتراض شدید کرد و دادکشید به من وای وای یادم می آد خودم واقعا برام سخته ،
این تجربه به نشان داد هنوز کسی اعتراض نکرده و اذیت نشدی تغییر کن وگرنه …….
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان مهربان و همیشه همراه
امیدوارم که حال دل همه دوستان خوب باشه و بهره کافی رو ازین فایل تاثیر گذار برده باشن.
استاد شما معرکه اید
این دنیا با شما معرکه هست
شما دست خدایید
زبان خدایید
من عاشق اون خدایی هستم که منو تو این مسیر قرار داد و هر بار که دور میشم و جدا دوباره منو برمیگردونه به مسیر
خدایا سپاسگزارم
استاد سپاسگزارم ازتون
مریم جون سپاسگزارم ازتون
انسان ها در مقابل تغییر چهار مدل هستن
ی نفر اصلا تغییر نمیکنه
ی نفر به شدت و فشار تغییر میکنه
ی نفر با ی تلنگر ساده
و ی نفر هم حتی تو شرایط عالی میدونه که برای رشد باید تغییر کنه
خدایا کمکمون کن مثه استادمون جز دسته چهارم باشیم.
میخوام تجربیاتمو بگم از تغییر
من چند سال پیش تو ی رابطه ی اشتباه بودم از همون اول احساس میکردم که این رابطه برای من خوب نیست و من نمیتونم تا همیشه توی این رابطه باشم
با همه این حس ها نزدیک چهار سال صبر کردم، تحمل کردم و تازه افتخار هم میکردم که تلاشمو برای رابطم کردم اما بعد چهارسال چی شد نتیجه؟ ی آدم عصبی و عقده ای بودم
آدمی که با ی حرف داد میزد و وسیله پرت میکرد
آدمی که فقط داشت نفس میکشید ولی زندگی نمیکرد
این موقع بود که دل رو به دریا زدم و رفتم سراغ تغییر
همه ی اتفاقاتی که قرار بود برام بیفته رو گذاشتم جلو چشم مثه اخم خانواده مثه اخم جامعه مثه حرف مردم مثه بیپولی مثه بی پناهی و تنهایی ولی تصمیممو گرفتم و رابطه رو تموم کردم
من گذاشتم فشار برسه به آخرین حد خودش
من همون اول نفهمیدم که باید سریع تر تغییر ایجاد کنم و وقتی فشار زیاد شد تغییر کردم
رابطه رو گذاشتم کنار و شروع کردم به خودسازی
خیلی هدایتی با سایت شما آشنا شدم و استاد زندگیم عوض شد
رابطه نداشتم ولی خودمو دوست داشتم
رابطه نداشتم ولی عاشق خودم شده بودم
رابطه نداشتم ولی بهترین رفیق خودم بودم
بعد از چندسال خداروشکر ی رابطه خوب رو شروع کردم و هنوزم هستم داخلش
این تجربه ای بود که درسته با فشار ولی بازم من تغییر رو پذیرفتم، تونستم مسیرمو عوض کنم و جلو تبدیل شدن به یک آدم دیگه رو بگیرم
تجربه بعدی همین اواخر برام اتفاق افتاد
خیلی وقت بود که به فکر راه اندازی یک کسب و کار بودم که کنار کارمندی اونو انجام بدم
ولی کار خاصی براش نمیکردم و فقط در حد فکر بود
یا اگر قدمی هم برمیداشتم قدم کارآمدی نبود
البته اوضاع هم گول زننده بود
به قول استاد من گول شرایط خوب رو خوردم
ماشین عالی
خونه خوب
بهترین گوشی
بهترین سفر
زندگی خوب
رابطه هم که داشتم از نوع عالی
با وجود اینا کمتر به فکر تغییر میفتادم
ینی میدونستم که باید کارم رو شروع کنم ولی اینکارو نمیکردم
کم کم تضاد ها و تلنگر های مالی نشون داده شد اما من بازهم تغییر نکردم
فشار زیاد شد اما من بازهم تغییر نکردم
به جایی رسید که مجبور شدم بخاطر شرایط به وجود آمده ماشین و خونه و حتی گوشی و هر آنچیزی که داشتم رو بفروشیم
من صفر شدم
چون خودمو تغییر نداده بودم
من حتی حقوقم رو پیش پیش برنامه میریختم که بدم به بدهی
وقتی که به نقطه صفر رسیدم یا حتی زیر صفر
اونجا بودم که شروع کردم
با موجودی بسیار بسیار کم کسب و کار تازه رو شروع کردم
خب اگر چند سال پیش وقتی تمام امکانات در اختیارم بود این تغییر رو میپذیرفتم قطعا شرایطم بهتر بود قطعا بهتر میتونستم کارم رو انجام بدم
ولی خودم گذاشتم که به اینجا برسه.
استاد امروز با این فایل اشک تو چشام جمع شد
میدونستم که اشتباه کردم
ولی امروز مطمئن شدم
خودمو سرزنش نمیکنم چون الان با تمام کمبود ها و سختی هام توی مسیر خوبی هستم
خدارو شاکرم که استاد خوبی به من داد
از شما متشکرم که این مفاهیم عمیق رو به من دادید
روزگارتون پر از تغییر های خوب
خدانگهدار
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 113 سفرنامه:
قانون جهان اینه که یا تغییر میکنی با جهان یا از بین میری ،این که استاد میگه بهتره که وقتی که هنوز مجبور نشدی تغییر کنی من این مقاله رو تو بازی پلی استیشن هم استفاده میکنم ، مثلا تو pes یه ترکیب واسه بازی میکنم و میبینم که خیلی عالی داره جواب میده و بعد چند روز شاید هم کمتر میبینم که یکم تیم داره ضعیف تر میشه اما هنوز هم خوبه میام ترکیب رو عوض میکنم با اینکه ترکیب قبلی هم خیلی خوب بود .
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 112
من از وقتی که تصمیم گرفتم که شخصیت خودم تغییر بدم و تمرکز رو بزارم رو خودم و تغییرات و اول از خودم شروع کنم هدایت شدم به روز شمار زندگی من در صورتی که قبلنا تو روز شمار رفته بودم ولی متوجه اش نمیشدم و اصلا درکش نمیکردم تو روز شمار هر روز سعی کردم که نسبت به روز قبلم یه کمی بهتر بشم و این کار باعث شد که من در مورد دیگران هیچ قضاوتی نکنم و خودمو با روز قبل خودم قیاس کنم که نشونها آروم آروم میومد برام و برای اینکه این تغییر شخصیت تو خودم بوجود بیارم و بهتر انجامش بدم خداوند هدایتم کرد به دوره 12 قدم چون من قبل از دوره 12 قدم دوره حل مسائل زندگی رو خریداری کردم و تو جلسه دومش موندم و نتونستم ادامه بدم و تصمیم گرفتم که بیشتر تمرکز رو خودم داشته باشم و این یکی از مسائل زندگی من بود و الان که دارم کامنت مینویسم تغیرات خوبی در خودم بوجود آوردم که با دوره 12 قدم دارم پیش میرم و تصمیم دیگه ای که گرفتم اینکه دیگه سر خود کاری رو انجام ندم و منتظر الهامات خداوند میمونم و وقتی که خدا برام اوکی داد انجام میدم حالا هر کاری باشه چون دو روز پیش یه کاری انجام دادم بعد که زدم نشانه دیدم نشانه چیزه دیگه ای میگه و کاملا صحیح است و من هم اون کارو کنسل کردم و به قول استاد از همون جایی که هستم و هر چی که دارم شروع کنم بهتره چون الهامات تو همون شرایط فعلی گفته میشه ولا غیر من الان دارم این مسیر تغییر شخصیت خودم و طی میکنم و چند تا از پاشنه آشیلمو شناسایی کردم با توجه به دوره 12 قدم و در حال برطرف کردنش هستم
من زمانی که تصمیم گرفتم که تغییر کنم و خودمو سپردم به خدا واقعاً میگم من خودمو تسلیم کردم و دارم پیش میرم و هر جا که خواستم به روش خودم برم و تعهدم یادم رفته بود خدا گوشیمو گرفته و بهم تذکر داده که داری اشتباه میری و کاری که از دیروز به قلبم افتاد که انجام بدم از جاهایی که احساس خوبی بهم میده و خودم قشنگ حس میکنم عکس میگیرم و خودم هم تو عکس هستم با این کارم هم به خودم ارزش قائل میشم و هم توجه به نکات مثبت اطرافمو ازش به راحتی رد نمیشم و فایلی که تو گالریم درست کردم نوشتم فایل ( من لایق بهترینها هستم) و با این کار به خودم عشق میورزم و خودمو از همه بیشتر دوست دارم و برام هیچ اهمیتی هم ندارد که دیگران چه قضاوتی در باره من میکنند من با این کار در صلح بودن با خودم رو تمرین میکنم و اعتماد به نفسمو تقویت میکنم و اون عکسهایی که گرفتم و همراه با آهنگ تجسمی سایت نگاه میکنم و نمیدونید چه اتفاقی تو درون من میوفته این و برای اولین بار دیروز انجام دادم و چقدر تا شب حالم خوب بود عکس از جاهایی که دوست دارم و از خونهایی که دوست دارم و از وسایلی که دوست دارم گرفتم و با آهنگ گوش میکنم و یه جورایی خودمو غرق در داشته تمام اونها میبینم خیلی بهم حال داد و باز هم همین کارو هر روز تکرار میکنم با آگاهی های که از کلام استاد به دستم اومده من فهمیدم که افکار چه ها که نمیکنه و من نتیجه تجسم و گرفتم و مطمئنم که حرفای استاد صد در صد درسته و متا فیزیک برای رسیدن به خواسته ها غوغا میکنه
رد پایی برای خودم گذاشتم تا به خودم ثابت کنم که خواستن توانستن و وقتی من به خود خودم قول بدم و عمل کنم این یعنی تغییر شخصیت خودم
برگی از سفرنامه امروزم
سلام بر استاد عزیز
سلام بر دوستان خوب خودم
چقدر صحبت های استاد در این فایل برای من تکان دهنده بود
قانون جهان این است که یا تغییر می کنی و یا اگر تغییر نمی کنی زیر چرخهای این جهان له می شوی
گاهی اوقات من تغییر نمی کنم و آنقدر تحت فشار قرار می گیرم و بعد شروع به تغییر می کنم
و چرا من جز آن دسته از افرادی نباشم که بدون اینکه مجبور بشوم و زمانیکه حالم خوب است بخواهم تغییر کنم
چرا من جز آن دسته از افرادی نباشم که در بهترین موقعیت که هستم بخواهم تغییر کنم
همه اینها برای من حکم یک درس دارد که نباید بگذارم که کارم به جایی برسد که مجبور به تغییر بشوم و زمانیکه حالم خوب است و در شرایط عالی هستم تغییر کنم و بتوانم از دایره امن ذهن خودم خارج بشوم
هر حرکتی که رو به جلو باشد جهان هم به حرکت من پاسخ می دهد و حال من را خوب می کند و در این شرایط به من کمک خواهد کرد
یاد بگیرم قبل از اینکه شرایط برای من سخت بشود تا من تغییر کنم خودم دست به تغییر بزنم و شرایط خودم را از نو برای خودم بسازم و حال خودم را خوب کنم و لذت ببرم از زندگی خودم
همیشه به این نکته یاد داشته باشم که روند تغییر به نفع من است
هر زمان که اوضاع خیلی خوب بود گول نخورم چرا که این می خواهد من ثابت بمانم
همیشه به خودم بگویم چکار کنم که از این بهتر بشود؟
چکار کنم که حالم بهتر از این خوب بشود؟
چکار کنم که همیشه بهترین برای من باشد؟
درسهای عالی من از این فایل یاد گرفتم و خیلی برای من عالی بود
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام من از قسمت دوم آدمهای هستم که تو فشار زیاد تغییر میکنند استاد من وقتی اعتیاد داشتم خیلی چیزها رو از دست دادم و بعد موفق به ترک شدم و الان نوزده سال هست که پاک هستم وقتی سکته قلبی کردم قانون سلامتی رو خریدم و به سلامتی رسیدم 8ماه هست الان هم فقر باعث تغییر مسیر من شده 4ماه هست که دوره ثروت یک رو خریدم و دارم کار میکنم دقیقا وقتی همه چی رو از دست میدم به فکر میفتم اما اینجا هم موفق خواهم بود شما در این مسیر پیشرو نداشتید اما من شما رو دارم که جلوتر حرکت میکنید وراه را هموار میکنید به قول خودتون عاشقتونم
در این 13 سال اخیر من 7-8 بار از اول کسب و کارم استارت زدم و خدا رو شکر این بار آخر 5-6 سال هست که رو به پیشرفت بوده … بجز کسب و کار آخرم تمام کسب و کار های قبلی با سختی من رو مجبور به تغییر و یادگیری برخی مفاهیم میکردن.. از نکات مهمی که در روابط باید یاد میگرفتم تا مدیریت منابع مختلف و بسیاری نکات دیگر ..
اما در این چند سال اخیر فهمیدم باید زودتر از کتک جهان ، تغییر بعدی رو تشخیص بدم و در خودم و کسب و کارم اعمال کنم.. این ویدیو باعث شد این موضوع رو جدی تر بگیرم و از خداوند میخواهم مرا بیشتر از پیش برای توسعه و رشد مالی در کسب و کارم هدایت کند که او مالک کل عالم ها است و از میلیاردها راه برکت و هدایت های شفاف را به سمتم جاری میکند.. خدایا شکرت از هدایت هایی که از همین لحظه در این رابطه برایم با حسی مطمئن و آرام بخش میفرستی.. خدایا شکرت از همکاران م و همینطور استاد عباسمنش و خانم شایسته
سلام استاد عزیزم
سپاسگزارم برای آگاهی که خیلی واضح و روشن به ما میرسونید
من در رابطه عاطفی بودم که خیلی تحقیر میشدم و حالم اصلا خوب نبود خیلی هم تلاش کردم که درست بشه مشاوره های زیاد میرفتم و خلاصه خیلی هم خیلی جاها کوتا میومدم و خیلی مظلوم واقع شدم ، ظاهر زندگی من خیلی خوب بود شغل خوب درآمد خوب خونه در گرون ترین لوکیشن تهران ماشین خوب و… ولی اصلا خوشحال نبودم و حالم خوب نبود تا این که تصمیم گرفتم از اون رابطه بیرون بیام با اینکه کلی ترس داشتم از حرف مردم و این که باید از همه اون امکانات میگزشتم این کارو کردم و از همه چی گذشتم الان یک سال و نیم هست که از اون لوکیشن به یک شهرستان کوچیک محل تولدم اومدم وفقط روی خودم و عزت نفسم که ازدست رفته بود کار کردم کتاب خوندم تمام فایل های رایکان شمارو بارها گوش کردم و الان حالم خیلی خوبه ،هنوز کار پیدا نکردم چون باور این که اینجا کوچیک هست و نمیتونم درآمد خوبی داشته باشم داشتم الان دارم روی این باور کار میکنم چند تا پیشنهاد کار داشتم که انشاالله از همین جا شروع میکنم و میدونم که با حال خوب به درآمد خوب هم میرسم
خداروشکر میکنم که منو هدایت کرد به سایت شما و این آگاهی هارو به من رسوند
و باز هم سپاسگزارم از شما برای وجودتون تو زندگیم که واقعا زندگی من رو تغییر داد
خیلی دوستون دارم
من میخوام از این بگم که این فایل یک نشونه بزرگ برای من بود که باید به اون صدای درونم گوش بکنم، صدایی که تا حالا در موقعیتی که الان دارم این پیام رو مینویسم هستم؛ بار ها و بارها بهم گفته که باید تغییر کنی.
قضیه از این قرار هست که من و خواهرم آبان 1400 یک کسب و کار آموزشی رو راه اندازی کردیم. من رشتم حقوق هست و خواهرم که 12 سال از من بزرگتر هستند فیزیک خوندن. با توجه به علاقه ی زیاد من به فضای مجازی و تولیدمحتوا قرار بر این شد که ایشون تدریس کنن و منم مسئولیت معرفی ایشون رو در فضای مجازی داشته باشم. از همون ابتدای کار خواهرم برای هر تغییری که به پیشرفت کارمون کمک میکرد خیلی خیلی زیاد مقاوم بود و همیشه من باید کلی انرژی صرف میکردم تا ایشون رو قانع کنم که این تغییر برای کارمون لازم هست و بعد از اینکه اون کار رو انجام میدادیم نتیجه بسیار عالی حاصل میشد اما باز هم دفعات بعدی که لازم بود تغییری توی کار انجام بشه ایشون همینقدر مقاومت داشتن و منم دوباره سعی داشتم ایشون رو قانع کنم.
الان که در فروردین 1402 هستیم، موفقیتهای ما خیلی خیلی زیاد بود پیشنهاد نوشتن کتاب از سمت انتشارات بزرگی برای ما اومد و طرفداران زیادی پیدا کردیم. اما متاسفانه هر موفقیتی که حاصل میشد خواهرم مدام احساس گناه داشتن و با این استدلال که چون از یکسری قوانین خبر نداریم ، یکسری از محتواهای من رو پاک میکردن. در صورتی که محتوایی که منتشر میکردیم هیچ هیچ نقض قانونی در اون وجود نداشت اما خواهرم یکی از ترس های بزرگشون این قضیه بوده و هست که کار خلاف قانونی انجام میدن و ایشون رو مجازات میکنن. من هم مدام در تلاش بودم تا ایشون رو قانع کنم که این تفکرات فقط زاییده ذهن شما هست وگرنه ما هیچ کار خلافی انجام نمیدیم و بهشون همکاران هم صنف خودمون رو نشون میدم که دارن در همین حوزه ی تدریس فعالیت میکنن. ایشون هم بعد از اینکه آروم میشدن دوباره سر قضیه ای مشابه همین حسشون بر می گشت و من مجبور بودم دوباره ایشون رو قانع کنم.
حالا چرا مجبور بودم؟
چون من اومدم ایشون رو به همه معرفی کردم و هیچ کسی منو نمیشناخت و نمیدونست که من دارم در شبکه های اجتماعی فعالیت میکنم و در واقع ادمین و مدیر سایتشونم. همه ایشون رو میشناسن و فکر میکنن که ایشون این کارها رو خودش تنهایی انجام میده.
برای همین پیشنهاد کاری که میاد هم ایشون میتونن پاسخگو باشن و نیاز مشتری رو برآورده کنن و خدمت ارائه بدن.
ایراد بزرگ من این بود که من به ایشون قدرت دادم و بزرگشون کردم و خودم و توانایی هامو کوچیک شمردم.
اینو گفتم که بگم منم وضعیتم مثل زمانی هست که شما همش منتظر بودید برنامه نویستون خواستتون رو در خصوص سایت انجام بده و انجام نمیداد و مقاومت میکرد. چون منم باید مدام منتظر این میبودم که خواهرم دوباره احساسات بدش بالا نیاد و بتونه کار انجام بده و محصولات رو برای فروش حاضر بکنه یا اینکه حتی تولید محتوا بکنه. چون عملا من بدون ایشون نمیتونم هیچ محصولی بیرون بدم . آخه من از فیزیک هیچی نمیدونم.
الان هم که به این فایل هدایت شدم دقیقا یک موقعیت تکراری پیش اومده و ایشون دوباره یکسری از محتواهای منو پاک کردن.
محتوایی که من براش روزها فکر میکنم، تدوین میکنم، ادیت میکنم.
خیلی ناراحت بودم و مدام با خودم میگفتم اگر بخوام از ایشون جدا بشم باید از صفر برم شروع کنم و دوباره خودمو معرفی کنم اما ایشون رو الان خیلی راحت میشناسن و کلی مشتری ریز و درشت دارن و خیلی ناراحت بودم که چرا از اول نیومدم یک کاری که صد در صد خودم روش اختیار و کنترل دارم انجام بدم.
فایل شما رو که دیدم گفتید خودتون رفتید سایت زدن رو یاد گرفتید که بتونید اختیارش دستتون باشه و هر تغییری خواستید بتونید روش اعمال کنید و در ابتدا خیلی روتون فشار اومده ، با خودم گفتم هیچ اشکال نداره منم میشنم و تا الان هر مهارتی که یاد دارم رو لیست میکنم و میبینم که همین الان چطور میتونم کاری رو شروع کنم که خواسته ی من که اختیار صد در صدی روش هست رو برآورده بکنه و همون رو انجام میدم.
اگر من یک بار تونستم شخص دیگه ای رو معرفی کنم و براش مشتری های عالی پیدا کنم به لطف خدا همین کار رو برای خودم صد ها برابر باترشو میتونم انجام بدم.
من منتظر این نمیشم که خواهرم بخواد و تصمیم بگیره تغییر بکنه که روی من فشار روانی وارد نشه.
من خودم تغییر میکنم و اجازه نمیدم کسی روی من فشار وارد بکنه و منو توی سختی قرار بده.
من تغییر میکنم ، حتی اگر در ابتدای امر سخت باشه اما میدونم که لازمه چون اگر تغییر نکنم یک روزی میرسه که من از این چرخه ی رابطه ای که با خواهرم توی کار پیدا کردم فرسوده میشم و هیچ جونی برام نمونه که بخوام خودم کاری برای خودم انجام بدم