می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 59
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-20.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-08-14 09:38:012024-06-08 20:59:00می خواهی جزو کدام گروه باشی؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای. وهاب
من توی مساعل عاطفی ام ب مشکل خوردم و جهان هستی با چک و لگد ب مک فهموند که چطوری زندگی رو باید بخوام و چطور رابهط ای رد باید بخوام . تا ب وضوح کامل بنویسم بعدشم . نوشتم و اتفاق افتاد
من حال روحیم وابسته ب افدادی بود ک کنارم بودن و در پورد اونها هم ب تضاد بر خوردم و یاد گرفتم ک حال ردحیم خودن درست کنم. هیچکس نمیتونه حال منو خوب کنه بغیر از خوودم و اونجا بود ک شرو ب تغییر کردم و جهان هستی افرادی دیگه رو سر مسیر من گذاشت و هدایت شدم از طریق دستان خداوند بعد یواش یواش با سیر تکاملی رشد کردم و افراد و شرایط و موقعیت های جدید و تجدبه کردم ازمون تجربه های عالی مشت سر گذاتشم . و این شد ک باید تغیر میکردم من الا روز اول عیده و هر وقت بخوام ک کار بکنم حداقل روزی 50ج تا یک تومن بررام عادی شده . ولی میخوام تز این منطقه و شرابط ب ظاهر خوب دربیام و مهاجرت کنم ب ساری . فرح اباد ب نیت پیشرفت .
چون الان اوضاع خیلی خوبه و میخوام توی اوضاع خوب خارج بشم ب گفته استاد . استاد عزیز دوست دارم . خیلی خداروشکرمیکنم بابت وجودت در زندگی ام
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
روزشمار تحول زندگی من روز 112
میخاهم جزگروهی باشم که وقتی اوضاع به ظاهر خوب است تغییر کنم چون اگه ساکن باشم رو به پسرفت میرم سکون فقط به معنای کاری نکردن نیست بلکه کار روتین که تکراریه و پیشرفتی توش نیست یا مدام در یک مدار موندن مداری که تغییری روبه جلو در اون نیست .
به قول استاد نباید اجازه بدیم که جهان با چک و لقد مارو روبه جلو و تغییر واداره و قبل از اینکه شرایط خیلی بد بشه باید تغییر کنیم .
خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.
به نام رب وهاب و هدایتگرم
سلام به دوستان خوبم
روز 112 ام سفرنامه
خدایاشکرت برای این فایل فوق العاده
دیروز که این لینک این فایل رو در فایل دیروز سفرنامه دیدم گفتم حتما باید ببینمش
و الان دیدم و لذت بردم
باید در شرایطی تغییر کرد که همه چیز خوبه، جهان پاداش میده به افرادی که وقتی همه چیز خوبه، همه چیز عالیه، دنبال بهتر و بهتر هستن و تغییر می کنن و خودشون میرن سراغ وضعیت و شرایط جدید
وقتی اینجوری در این مواقع بریم در دل شرایط جدید، دیگه سختی نمی کشیم مثل استاد که چون در شرایط عالی ای که در تهران بودند، تغییر کردن و به آمریکا مهاجرت کردن، برای همین در آمریکا بهترین شرایط رو تجربه کردن
در مورد خودم اگر بخوام بگم شرایطی بوده از جزئی ترین مسائل، وقتی می دیدم برای انجام کاری به دیگران وابسته هستم، سعی میکردم خودم هر طور شده اون کار رو یاد بگیرم و دیگه از دیگران نخوام
مثلا من یکی دوبار ناخن های خواهرم رو می دیدم که سوهان میزنه و مرتب و قشنگ میشن، وقتی ازش میخواستم و کمی غر میزد که وقتش گرفته میشه، پس گفتم حتما باید یاد بگیرم و انجامش بدم خودم و الان واقعا در اینکار به خودکفایی رسیدم و به هدایت و لطف الله به بهترین روش و شکل ناخن هام رو درست می کنم و از دیدنشون لذت میبرم
یا مثلا وقتی لیسانس بودم، با اینکه درسم خوب بود ولی میدونستم این شرایط راضی کننده برای من نیست
شاید از بیرون من در حال گذران شرایط خیلی خوبی بودم، در دانشگاه دولتی درس میخوندم و همه چیز اوکی بود و عالی
ولی من شاد نبودم و نیاز داشتم شرایطم تغییر کنه، و بعد از اینکه لیسانسم تموم شد برای ارشد روانشناسی چون روانشناسی رو خیلی دوست داشتم اقدام کردم و میدونستم نباید حسرت این رشته تو دلم بمونه
چون از همون موقعی که وارد دانشگاه شدم کتاب های موفقیت و روانشناسی درون و تحلیل رفتار متقابل میخوندم و حالم با این کتاب ها عالی بود
برای این فهمیدم که به این رشته علاقه دارم و بعد رفتم به این رشته و یادمه بچه های لیسانس میگفتن داری در اوج خداحافظی می کنی، هر چند برای من در اوج نبود، چون من راضی نبودم و احساس درونی من برام خیلی مهم بود
وقتی وارد رشته جدیدم شدم، دانشکدمم به تبع تغییر کرد، مسیر رفت و آمدم و به طور کل همه چیز تغییر کرد و خیلی خیلی بهتر از قبل شد، الان وارد رشته ای شدم که به جد و بعد از خودشناسی فهمیدم دوستش دارم پس میتونستم ببینم که چقدر اوضاع فرق می کنه، همینطور من به کمک تجسم و تصویر سازی تمام شرایطی که دوست داشتم تجربه کنم رو ساختم و واقعا داشتم تجربشون می کردم
همینطور سر تمام کلاس ها لذت میبردم و بهترین دوران رو داشتم
همینطور وقتی وارد این رشته شدم از همون اول گفتم باید تا قبل از اینکه بریم سراغ پایان نامه خودم رو براش آماده کنم
و جالب بود هدایت خدا، یکی از بهترین دوستام، که الان هم با هم هستیم رو در این زمان باش آشنا شدم، و رابطه ای رشد دهنده رو داریم با هم و خودش اومد طرفم و گفت آمادست تا هر چی که خودش میدونه تو این رشته رو بم یاد بده، یکی از ملزومات پایان نامه و آمار در رشته رواشناسی یادگیری نرم افزار Spss بود و من از همون موقع هر روز با دوستم تمرین میکردیم این نرم افزار رو و حتی درسای دیگه رو، و همینطور می دیدم دوستم میره دنبال مقاله و این جور چیزا، منم رفتم با یکی از سخت گیرترین استادا مقاله برداشتم و قبل از اینکه به پایان نامه برسم مقاله نوشتم تا خودم رو آماده کنم چون میدونستم باید تمام کارای پایان نامم رو خودم انجام بدم
و اتفاقا شرایطی پیش اومد در زمان کورنتین که دیگه همه جا تعطیل بود و من با خیال راحت و به لطف الله و هدایت هاش به راحتی هر چه تمام تر پایان نامم رو نوشتم و چقدر راحت بود برام فرایند حتی از مقاله هم آسونتر بود و بعد به راحتی هر چه تمام تر به بهترین شکل دفاعش کردم
اینها مثالهایی بود که قبل از شرایط سخت شروع به تغییر من، شرایط عالی تری رو بعدها برام ایجاد کرد
اما در مورد فشار ایجاد شدن از سمت جهان، یادمه من در زمانی که یجورایی تهه وجودم احساس پوچی میکردم و دنبال ساختن رابطه ای با خدا و فهمیدن فلسفه وجودی بودم و چقدر غرق در کتاب های فلسفی و بعد جهان بینی ها و بعد عرفان شدم،و همینطور مغزم پره سوال بود و نمیتونستم به چیزی غیر از این دغدغه های جهان بینی فکر کنم
خواهرم اسم استاد رو پیش هممون به عنوان اینکه بیاین بچه ها من و اون یکی خواهرم یک گنج پیدا کردم بیاین برنامه های این استاد رو دنبال کنیم
و من که هنوز میخواستم وضعیت سخت تر بشه تا تغییر کنم، سریع شروع کردم به گفتن نه این آقا هر چقدرم درست باشه ولی همه چیزای سایت پولین (در این حد حجاب بود که فقط ثبتنام کردم تو سایت و اومدم بیرون و حتی به فهرست سایت نگاه نکردم، چون با تمام وجودم میدونستم حرفایی که استاد دارن میزنن یه چیزای خیلی اساسی رو میخواد تغییر بده، منی که به شدت محافظه کار بودم، اینکه یک هو برم تو دل این تغییرات برام سخت بود و خلاصه دنبال نکردم و همون خواهرمم دست پا شکسته دنبال میکرد) و بعد شرایط یجوری شد و یجوری خود خدا هلم داد که بعد شرایط روحی نه چندان خوبی، و وقتی یکم متعادل شدم با سرچ هایی که خودم در این باب انجام می دادم و واقعا حالم خیلی نسبت به قبل بهتر شده بود و فهمیده بودم پوچی ای وجود نداره و قطعا من هم هدفی در زندگی دارمو بعد خود خدا گفت برو این فایل رو گوش بده از استاد عباس منش، منم بدون مقاومت گفتم چشم، و فایل حزن در قرآن رو گوش کردم، اونجا گفتم بله خداروشکر به حق رسیدم، و اون موقع ها آخرای اسفند 1400 بود، و بعد تو نوشتن برنامه برای سال جدید، اومدم گفتم اوکی از با استاد عباس منش سال 1401 رو شروع می کنیم و بهترین سال های زندگیم رو تجربه کردم، زندگی به طعم واقعیش رو، و چقدر عالی بود بعدش و بعد تکاملی با سایت آشنا شدم و الانم در این مسیر فوق العاده دارم با عشق یاد می گیرم و به شدت لذتمند هستم
سطح انرژی بالای روحی و روانی و حال و احساس عالی
عاشقتمممم خدا جونم برای بودن در این مسیر زیبا
عاشقتم اسماء برای اینکه هستی و هر روز داری قدم برمیداری
عاشقتم استاد جووووونم خانم شایسته جووونم دوستان فوق العاده من
عشقید همتون
خدایا شکرت برای این احساس خوبی که دارم
در پناه الله یکتا باشید.
به نام الله هدایتگربه سوی خواسته ها
سلام
ردپای من درفایل112
میخواهی جزوکدوم دسته باشی
من جزواین دسته بودم که چکولقدازجهان خوردوتصمیم به تغییرگرفت یعتی دسته سوم
که همین باعث هدایت من به این سایت شد
چندساله پیش پدرمن برشکست کردوخونه زندگیشوازدست دادوهمین باعث شدکه روابط خانوادگی ماومشکلات مالی مابیشتربشه وبیشتروقت هاخونه مادعوابودبهدخاطرمشکلات مالی وهمین ادامه پیداکردومنم به خاطراین تضادهادنبال پولدارشدن وپیشرفت بودم وچندسال گذشت ومن افسردگی شدیدگرفتم وباخودم حرف میزدم وباعث شدکه روحیه من به کلی ازبین بره وازاونجاتصمیم گرفتم تغییرکنم ورفتم کم کم کتاب خریدم واولین کتابی که خریدم کتاب ازحال بدبه حال خوب بودکه خوندم وتمریناتشوانجام دادم وبعدتواینستافایل های اساتیددیگه روگوش میکردم وحتی رفتم توهمایش موفقیت شرکت کردم وهمین هاباعث شدمن مدارم بالاتربره وهدایت بشم به استادعزیزم دریک شرکت نتوورک
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
ـــــــــــــــ
و زمانی که بندگان من درباره من از تو سؤال کردند، پس قطعا من نزدیکم و جواب کسی را که دعا کند و مرا بخواند می دهم. پس باید مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند، شاید ارشاد شوند
(سوره البقره، آیه 186)
وقتی ازته دل ازخداوندهدایت بخوای خداهدایتت میکنه چون خودش میگه من نزدیگم ازرگ گردن وپاسخ میدم وباتوحرف میزنم
واولین نتیجه تغییرمن همین احساس ارامشی که الان دارم که چندین سال نداشتم که خاطرتضادهای زندگیم
یک موردکه به دسته چهارم مربوط میشه این بودکه چندماه پیش رفتم وکلاس اموزشی شرکت کردم برای شغل موردعلاقه ام که یادبگیرم وازش کسب درامدکنم چون به قول استادهرروزدنبال بهترشدن وکسب مهارت جدیدباش
هرروزدنبال بهبودخودت باش
منم میخوام هرروزم بهترازدیروزم باشه وبهترعمل کنم واقدام کنم
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
درورد فراوان
من 10 سال پیش زمینه ی کاری خوبی داشتم و شرایطم خوب بود اما مثل شما احساسس کردم که این شغل یکم داره شلوغ و اشباع میشه در همون زمینه یک تغییری دادم اما احساس کردم من برای کار دیگه ایی بدنیا امدم وکلاا اون مسیر رو عوض کردم و درشغل مشلور فروش و تحقیقاات بازار شروع به کار کردم بسیارر بسسیارر متفاوت بود تلاش زیادی کردم و چیزای جدید یاد گرفتم تا این مرحله خودم جلو رفته اما در این مرحله متاسفانه بسیاررر اذیت شدم از لحاظ مالی کاری خانوادگی خیلی اذیت شدم و مثل اون معتاده داشتم همه چیزو از دست میدادم که از اون فضا و کار هم امدم بیرون در این مسیر در خصوص کشف استعداد های آدمها و منابع انسانی و کمک به آدمها برای استعدادیابی شون دارم تلاش ومطالعه وکار میکنم هنوز به اونجایی که میخوام نرسیدم و هنوز درآمد یا شرایط عالی ندارم اما احساس خوبی دارم و دارم جلو میرم
سلام
زمانی که ازدواج کردم بعد از چند سال کارمندی و کار کردن برای شرکت های مختلف (که این کار کردن نیاز مالی نبود و فقط از سر تفریح انجام میشد) تصمیم گرفتم که دیگه خونه بشینم و به زندگی و خونه داری بپردازم مثل خیلی از خانم هایی که نیازی به کار کردن ندارن.
اوایل با کار خونه عشق میکردم، آشپزی و خرید خونه و کارای خونه و… ولی بعد از مدتی دیگه برام تکراری شد و هوس کردم که بازم برم سرکار و درآمد داشته باشم. البته اینم بگم که وضع کاری و مالی همسر من اونقدر خوب بود که هیچ نیازی به کار کردن من نبود و ایشون اصلا رو این مسئله حساب نمیکرد و خلاصه تو همین تصمیم ها بودم که فهمیدم باردار هستم و دیگه بی خیال کار کردن شدم. یه جورایی فقط دوست داشتم برم سر کار ولی براش تلاش خاصی نمیکردم.
دخترم که به دنیا اومد افسردگی بعد از زایمان گرفتم و چون هیچ تلاشی برای برطرف کردنش نکردم این افسردگی روز به روز بیشتر و بدتر شد. یه جایی به خودم اومدم گفتم باید این وضع رو تغییر بدم و فقط با کار کردن میتونم از این حالت دربیام ولی به خاطر شرایطی که داشتم هیچ جایی نمیتونستم کار کنم. کمک هم نداشتم که چند ساعت در روز دخترم رو نگه دارن تا من برم سر کار. اینجا بود که فهمیدم چقدر تفاوت داره خواسته و نیاز الانم به کار کردن نسبت به اون موقع که مثلا بازی بازی دنبال کار میگشتم. ولی من مصمم شده بودم و میگفتم باید کار کنم.
با یه کاری آشنا شدم که میتونستم تو خونه انجامش بدم اما نیاز به مهارت زیاد داشت و باید یه تخصص جدید یاد میگرفتم. یاد گرفتن این تخصص جدید نیاز به زمان و انرژی زیادی داشت ولی من ول کن نبودم. میخواستم کار کنم. اینم بگم اون موقع که به این مرحله رسیدم افسردگیم تا حد زیادی برطرف شده بود و از لحاظ مالی هم اصلا نیازی به کار نداشتم و همسرم همه ی هزینه های زندگی رو به بهترین نحو میداد اما همیشه یه چیزی ته دلم میگفت اگه یه روزی اوضاع تغییر کنه چی؟ دلم استقلال میخواست نمیخواستم چشمم به پول هیچ کس حتی همسرم باشه.
خلاصه رفتم تو دل کار و شروع کردم و فقط خدا میدونه که چقدررررر انرژی و زمان گذاشتم برای یادگیری و انجام اون کار سخت. مامان هایی که بچه ی کوچیک دارن میدونن که آدم وقتی بچه ش کوچیکه از هر فرصتی میخواد استفاده کنه که یا بخوابه یا کارای عقب افتاده شو انجام بده بخصوص من که هیچ کمکی هم نداشتم و خودم بودم و بچه. ولی با وجود این شرایط شب ها که دخترم و همسرم میخوابیدن میشستم سر یادگیری و تمرین و نگاه میکردم میدیدم 4-5 صبح شده و من نخوابیدم!
هرکسی شرایطم رو میشنید بهم میگفت تو دیوونه ای وقتی نیازی نداری واسه چی انقدر خودتو اذیت میکنی؟ بذار چند سال دیگه که وقتت آزاد شد برو دنبال این کارا. واسه همین از یه جایی به بعد اصلا شرایطم رو برای کسی بازگو نمیکردم. فقط کار میکردم. از هر فرصتی استفاده میکردم تا مهارتم رو افزایش بدم و کار کنم.
گذشت و بعد از 3-4 سال من شدم استاد کار خودم. کاری که هر کسی از پسش برنمیومد و نمیاد و درآمد چند ده میلیون تومنی کسب کردم که هرروز در حال گسترش بود. همسرم مدتی هست که به دلیل تغییرات در شغلش کمی دچار مشکلات مالی شده و شرایط مالی اونجوری که باید نیست ولی این مسئله ذره ای روی من تاثیر نذاشته چون من اون موقعی تغییر کردم که هیچ نیازی به تغییر نبود و امروز به لطف خدا انقدر درآمد دارم که نیازی به هیچ کمک مالی از دیگران ندارم، روحیه م بسیار خوبه، وقتی حرف از مشکلات مالی همسرم میشه به هیچ عنوان به هم نمیریزم چون من استقلال خودم رو دارم و همه ی این حال خوب رو مرهون و مدیون تلاشی هستم که در زمانی انجام شد که همه چیز خوب بود.
من با افتخار تو این زمینه جزو دسته ی چهارم بودم. خدایا شکرت
به نام خداوند هدایتگرم
خدای مهربون و سپاسگزارم که امروز اگاهی بزرگ دیگری به اگاهی من اضافه شد ، الهی شکرت خدایا.
وقتی شرایط خیلی خوبه این یه تله است.
چ زمانی جهان من را مجبور به تغییر کرد؟
سالهای سال فکر میکردم زندگی یعنی درس خواندن و درس خواندن ، نه شادی نه تفریح ، نه زندگی ، و نه کاری ، فقط و فقط بشینم درس بخونم ، یه زندگی تک بعدی
از نظر من ادم بودن به این بود که پزشک باشی ( مطابق با نظر جامعه ) و بعدش بدترین اتفاق زندگی م افتاد .
تا اینکه کم کم افسردگی شروع شد خیلی خفیف بود و بهش بهایی ندادم و توجهی نکردم اونقدر خودمو مشغول درس خوندن کردم ( اینم بگم که کلا هیچ نتیجه ای نمیگرفتم به خاطر افکار کمال گرایانه ) و بعدش نامزدی اشتباه که 7 سال طول کشید و بعد طلاق گرفتم
تا اینکه افسردگی من شدت گرفت در حدی بود که تو سه روز 30 کیلو وزن کم کردم و دست به خودکشی زدم
و بعدش که یک سالی گذشته بود با دارو روزگار میگذروندم و هنوز پر بودم از افکار خودکشی فکر کردم من باید برم خارج تا اونجا زندگی م بهتر بشه ، من رفتم اروپا برای تحصیل اما دوباره افسردگی من شدت گرفت و نمیتونستم سر کلاس دانشگاه بشینم و حتی بارها میرفتم روی پل از بالا دریاچه رو نگاه میکردم و میخواستم خودکشی کنم
تا اینکه به سمت فایل استاد هدایت شدم دقیقا پارسال بود ، تو یه فایل استاد گفت تصمیم ت و بگیر و توی زندگی مردد نمون
منم تو دوراهی مرگ و زندگی بودم که خودکشی کنم یا نکنم
خلاصه خواستم یه فرصت دیگه به خودم بدم و همون موقع دو تا تصمیم بزرگ گرفتم یکیش اینکه زنده بمونم و دوم برگردم ایران و از دانشگاه انصراف بدم
به چند دلیل ( اول افسردگی بود که اجازه نمیداد قدم از قدم بردارم دوم بحث مالی بود که فشار زیادی روی خانواده م بود و تصمیم گرفتم به جای درس خوندن ثروت مند بشم )
خلاصه یک سالی گذشت تا به خودم بیام و بتونم از مفاهیم استاد استفاده کنم، اما تو این یک سال تلویزیون ندیدم و منتظر بودم تا ذهن م اجازه ی ورود اگاهی های جهان را بدهد .
الهی شکرت خدایا.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
افراد به چهار دسته تقسیم میشوند افرادی که هیچ گاه تغییر نخواهند کرد هر چقدر جهان پیغام می دهد آن ها تغییر نکرده تا زیر چرخ دنده های جهان له شوند قانون جهان این است که یا تغییر کرده یا از بین می روی . گروه دوم تنها زمانی تغییر می کنند که فشار زیادی به آن ها وارد شود
دسته ی سوم افرادی هستند که با کوچکترین نشانه ها تغییر خواهند کرد.
دسته ی چهارم که ما باید جزئی از آن ها باشیم افرادی هستند که پیش از دیدن نشانه های تغییر خودشان هر روز به فکر بهبود خود هستند و لازم نیست جهان به آن ها فشار و اجباری وارد کند.
ما به دنیا آمده آیم که رشد و پیشرفت کنیم. به چه شکل زندگی کنیم که در زمان مرگ حسرت نخوریم و به خداوند نگوییم فرصت بده تا به شیوه ی بهتری عمل کنیم؟ به آین سوال فکر کنیم زمانی که همه چیز خوب است باید تغییر کنیم اگر زمانی که همه چیز خوب است حرکت کنیم شرایط هیچ گاه سخت نخواهد شد که مجبور شویم تغییر کنیم ما باید خودمان بخواهیم که تغییر کنیم نه به اجبار نگذاریم شرایط و اوضاع بسیار بد شده تا مجبور شویم از صفر شروع کنیم.
نگذاریم اوضاع بد شود شاید یک درصد افراد جهان اینگونه فکر نکنند اما افراد پیشرو که تغییرات وسیعی را در تمام جهان ایجاد کرده اند که ما باید جزئی از آنان باشیم آنها همیشه در حال پیشرفت هستند از این دیدگاه استفاده کرده تا نتیجه بگیریم.
اوضاع خوب تله است. چگونه می شود باز از این بهتر باشد؟ نگاهمان رو به جلو باشد هر روز به فکر پیشرفت باشیم چطور از این بهتر؟ نگذاریم این وضعیت ما را از اهداف مان دور کند اثر قورباغه ای را فراموش نکنیم حرکت کرده و خودمان را تغییر دهیم. همه ی افراد همین گونه هستند افراد زیادی را ببینیم که اجازه می دهند جهان با لگد مجبور به تغییرشان شود و افرادی که خودشان دست به تغییرات می زنند.
در شرایطی تغییر کنیم که تمام شرایط عالی است ما باید در اقیانوس شنا کنیم نه برکه باید حرکت کنیم زمین بازی خود را بزرگتر کرده روی خود کار کرده و قوانین جهان را بررسی کنیم.
همیشه به دنبال شرایط بهتر باشیم و اگر شرایط ما ایده آل است گول شرایط ایده آل را نخوریم.
چه زمان هابی تغییر کردیم و اوضاع بهتر شده ؟
_خدا را شکر شرایط زندگی ما در بیشتر مواقع در حال تغییر بوده و تا کنون مهارت های زیادی را در حوزه های گوناگون یاد گرفته با افراد مختلف در ارتباط بوده برای ادامه تحصیل مهاجرت کرده و در کسب و کار های متعددی مشغول به کار شده و پا در دل برخی از ترس های خود گذاشته ایم اما در گذشته به دلیل داشتن باورهای نامناسب عدم لیاقت و عزت نفس پایین و عدم شناخت درست خداوند و قوانین جهان و هزاران مورد دیگر در هیچ یک از این حوزه ها موفقیتی کسب نکرده اما خوشبختانه زندگی رو به رشد و پیشرفتی داشتیم هر چند که رشد آن بسیار کم بوده اما ما تلاش خود را کرده ایم . اکنون که با استاد عزیز آشنا شده ایم و به لطف خداوند تغییرات ما خصوصا از لحاظ خود شناسی به شدت افزایش یافته و فعالیت هایی که انجام می دهیم مانند سابق پراکنده نیست در حوزه ی مورد علاقه ی خود به فعالیت پرداخته و بسیار بیشتر از گذشته از انجام آن لذت می بریم زندگی هدفمند و با برنامه ای داشته و هر روز برای رسیدن به اهدافمان تلاش و با تمام وجود بر روی باورهای خود کار می کنیم. به تدریج خودمان احساس میکنیم که شخصیت ما به نسبت قبل از آشنایی با استاد چقدر تغییر کرده و آرامش بیشتری داشته و نجواهای ذهنی ما کاهش یافته است پیش از این اصلا خودمان متوجه گفتگوهای منفی و تکرار شونده در ذهن خود نبودیم اما اکنون متوجه می شویم که چقدر ذهن آرامی داشته و چقدر می توانیم بر روی یک موضوع متمرکز بمانیم مسائل ناراحت کننده پیش از این برای ما اهمیت خود را از دست داده به شکلی معمولی شده بود، تضادها شاید کمی ما را ناراحت می کرد اما اکنون با آگاهی می دانیم اتفاقات بد و نامناسب بسیار کم در زندگی ما رخ می دهد و هدایت خداوند و آسان شدن کارها را بسیار بهتر از سابق در زندگی خود درک می کنیم و به آرامش نسبی در زندگی دست یافته تقریبا می توان گفت ترس و غم از وقایع گذشته و آینده در وجود ما بسیار کمرنگ شده و تمرکزمان به جای دیگران تنها بر روی خودمان است و انگیزه و امید ما برای حرکت کردن و رسیدن به اهداف بسیار بیشتر شده است از استاد و خانم شایسته ی عزیز بسیار سپاسگزاریم که الگویی تمام و کمال برای ما هستند و با تمام وجود دوست دارند که همه ی افراد پیشرفت کرده و به موفقیت برسند و البته سپاسگزار خداوند هستیم که ما را به این مسیر زیبا و توحیدی هدایت کرده است امیدواریم بتوانیم با تمام وجود و تلاشمان از این فرصت بی نظیری که خداوند در اختیارمان قرار داده استفاده کنیم و علاوه بر پیشرفت و رشد و بهبود هر روزه ی خودمان در تمام جنبه ها به گسترش جهان نیز بپردازیم خداوند ما را به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده و نه گمراهان هدایت کند و همه ی کارها را برای ما آسان گرداند.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
چه جمله طلایی میگه استاد که:
وقتی شرایط خوبه و ایدآل توی اون شرایط نمون و این یک تله است….
این جمله رو به هر کسی بگی ازت میخنده چون درکی نداره از این کلام اما خداوند رو شکر میکنم که اینجا هستم و درک میکنم این جملات الهی رو…
چک دادن کاری بود که من مثل تموم مردم دنیا انجامش میدادم،از ماشین و وسایل منزل گرفته تا جنس برای مغازه ، و روزهایی که استاد میگفتن چک ندین ،من اصلا باورم نمیشد که آدمی باشه که چک نده و نقد بخره ،چه برسه به اینکه خودم بخوام اینکار رو بکنم و میگفتم مگه میشه وقتی من میتونم یه خواسته ای رو الان داشته باشم و تجربه اش کنم و پولش رو بعدا بدم این کار اشتباه باشه، و یا در مورد وام که حرص و طمع و ترس از کمبود باعث میشد که همیشه بدهکار بانک باشم و یا جنس قرض گرفتن و یا خرید به صورت نسیه،حتی روزهایی هم که پول داشتم نقد نمیخریدم چون آدمهایی که در زندگی من بودند یا کلا میدیدم همه اینجوری بودند….
اینقدر چک و لغت و سیلی خوردم از اعمالم و از چکهایی که پاس نشدن و وامهایی که پرداخت نشدن و فروختن همه ی اون خواسته ها بخاطر دادن بدهیام….(بماند که چقدر خفت کشیدم و حرف شنیدم و آبروم رفت و استرس کشیدم) که مجبور شدم باور کنم که این راه اشتباهه و کم کم هدایت شدم به باور کردن اصل( این روند فشار مالی و بدبختیهای مالی به خاطر درک نکردن اصل و حرص و طمع بود و هر چند سالی یکبار در زندگی من رخ میداد….)
هدایت الله از طریق فایلهای استاد و صحبتهای آقا رضا به من ایمانی داد که استقامت کنم و صبر کنم و اول چکهام رو کامل پاس کنم و بعد بدهیم رو بدم و بعد وامها صفر شدن و من آزادم، من رها هستم از استرس ها و نگرانی ها ،چقدر اینطور زندگی کردن با عزت است…
البته یک روند یک ساله ای داشت و چالشهای خودش رو داشت اما میارزید،من باید ایمانم رو به الله نشون میدادم…
تمام اعتبار این ها از آن الله است و من هیچم
بیشترین ضربه هایی که من در زندگیم خوردم از مسائل مالی بوده که به لطف الله هدایت شدم به اصل و امیداورم هر لحظه خداوند منو به پایبندی به اصل و راه درست هدایت کند و من رو یک لحظه به حال خودم وانگذارد،چرا که من هیچم و هر خیر و برکت نعمتی است و هر درک کردنی و هر باوری و هر پذیرشی تنها از آن الله است و اون به من داده….
سجده میکنم به درگاه تنها قدرت جهان
سلام به استاد عزیزم و دوستای بینظیرم
یه حسی بهم گفت که بیام و این فایل رو ببینم
و چقدر من بهش نیاز داشتم
چند وقتی هست بعد از اینکه سیگار رو ترک کردم نیاز بود تا دوستای اطرافم رو هم تغییر بدم
تقریبا این کارو هم کردم یعنی دوستای قبلیم خیلی هاشون خود به خود حذف شدن ولی یه نفر مونده
و من انگار نمیخوام اون بره
یه نفری که میدونم و مطئنم وقتی تمرکزم رو از روش بردارم اون وقت جهان پاداش های زیادی به عنوان روابط با انسان های بهتری بهم میده ، انسان هایی که میتونم ازشون چیز های بیشتری یاد بگیرم ، انسان هایی که میتونم آرامش بیشتری رو باهاشون تجربه کنم و بودن کنار اون فرد داره باعث ضرر خوردن به من میشه چون اون سیگار میکشه و من نمیکشم و گاهی اوقات این موجب میشه که من از روند خودم دور بشم و چند نخ سیگار کنار اون بکشم
و مهدی یادت باشه که اگر تغییر نکنی زیر چرخدنده های جهان به مرور له خواهی شد
اینو یادت باشه که هیچ چیز ثابت نمیمونه
یا داره به سمت بهبود میره یا به سمت نابودی
یادت باشه نتایج امروزت بابت تصمیمات گذشتت بوده و نتایج آیندت بابت تصمیمات امروزت خواهد بود.
سپاسگزارم از خداوند بابت هدایت من به این فایل
خداوندی که هزاران بار به من گفته که مهدی وقتشه آدمای دورت رو عوض کنی و من کامل گوش نکردم مهدی باید تمرکزت رو از اون فرد برداری
انصافا وقتی پیش این فرد هستم آرامش زیادی دارم ولی میدونم پنیرم تموم شده این احساس رو دارم
و مهدی اگر تغییر نکنی اگر تغییر نکنی باید با تمام اون رویاهایی که داری خداحافظی کنی
یه مثال دیگه ای که بخوام بزنم در مورد ترک کردن سیگار هست
من حدود 4 سال بود که سیگار میکشیدم و خب نشستم با خودم فکر کردم و گفتم مهدی تا کی میخوایی ادامه بدی اخه توی ذهنم بود که بعدا ترک میکنم
به خودم گفتم ادامه ی این داستان فقط بیماری و سرطان و آدمای بیخود و خلاصه فقط بدیه و بدیه
به خودم گفتم اگه ترک کنی روند بدنت روبه سلامتی میره ، آدمای دور و برت عوض میشن ، انرژیت میره بالاتر و خلاصه هرچقدر فکر کردن دیدم ترک کردنش فقط سوده و سوده و سود
پس ترکش کردم و فقط سود بود سود بود و سود
از اینکه همیشه ماشینم تمیز میمونه و خاکستر سیگار توش نیست
تا ریه هایی که دیگه در معرض سرطان نیست و میتونم یه نفس راحت بکشم تا اخر عمرم
خدایا شکرت
خدایا کمکم کن که در زمان درست بتونم تغییر کنم
یه مورد دیگه ای که باید تغییر کنم و بهتر بشم در مورد آگهی بازرگانی هست
من باید این تمرین رو بیشتر و بیشتر انجام بدم و حداقل باید هر روز برای یک نفرم که شده اجراش کنم که خدامیدونه که این تمرین چقدر زندگی منو میتونه زیر رو کنه
و اگر تغییر نکنم فقط به سمت بد تر شدن میره و ثابت نمیمونه