می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 60

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    افراد به چهار گروه تقسیم می شوند:

    افرادی که هرگز تغییر نمی کنند خداوند به آن ها نشانه های تغییر را نشان می دهد اما آن ها به هیچ وجه تغییر نمی کنند و زیر چرخ دنده های جهان از بین خواهند رفت قانون جهان این است که یا حرکت و تغییر کرده یا از بین می رویم اگر تغییر نکنیم مطمئنا از بین خواهیم رفت.

    گروه دوم زمانی تغییر می کنند که فشار زیادی را متحمل شوند چون در حالت طبیعی با فشار کم تغییر نخواهند کرد.

    دسته سوم افرادی که با کوچکترین نشانه ها و با اولین فشار تغییر خواهند کرد

    دسته چهارم پیش از اینکه مجبور و متحمل فشاری شوند خودشان به دنبال تغییر و حرکتند آنها افراد بسیار موفقی هستند ما هم باید جزء این دسته باشیم.

    ما به دنیا نیامده ایم که تنها غذا بخوریم و خانه و ماشین بخریم به دنیا آمده ایم تا پیشرفت کرده و حرکت کنیم قبل از اینکه شرایط سخت شود و مجبور به تغییر شویم خودمان زودتر تغییر کنیم این گونه از زندگی لذت خواهیم برد و چیزهای زیادی یاد خواهیم گرفت و پیشرفت می کنیم و احساس غرور خواهیم داشت و زمان مرگمان حسرت نمی خوریم جوری زندگی کنیم که زمان مرگمان به خداوند نگوییم تنها یک دقیقه یک ساعت یک روز یک ماه به من فرصت بده تا به شکل زیباتری زندگی کنم.

    به این سوال فکر کنیم چه زمانی باید تغییر کنیم؟

    زمانی که شرایط سخت است یا زمانی که همه چیز خوب است؟ زمانی که همه چیز خوب است باید تغییر کنیم نه زمانی که شرایط سخت است اگر زمانی که شرایط ایده آل است تغییر و آینده را پیش بینی کنیم و حرکت رو به جلو را شروع کنیم شرایط هیچ گاه به قدری سخت نخواهد شد که مجبور به تغییر شویم.

    اجازه ندهیم اوضاع به قدری نامناسب شود که مجبور به تغییر شویم شاید یک درصد مردم جهان هم اینگونه فکر نکنند اما ما باید جزء یک درصدی باشیم که پیشرو هستند و جهان را متحول می کنند یک درصدی که تغییرات وسیعی را در تمام جهان ایجاد می کنند ما باید جزئی از آن ها باشیم.

    هر زمان اوضاع برای ما ایده آل و مناسب شد بدانیم که این یک تله است اوضاع عالی تله ای برای عدم تغییر است که به فکر پیشرفت نباشیم هر زمان اوضاع خوب بود از خود سوال کنیم چگونه از این بهتر؟ساده تر؟زیباتر؟پولسازتر ؟ و اطمینان داشته باشیم راه حل های بهتر هم وجود دارد نگاهمان رو به جلو باشد متوقف نشویم هر روز به فکر پیشرفت باشیم هر روز این سوال اساسی را از خود بپرسیم که چگونه از این بهتر؟ به شرایط کنونی خود قانع نباشیم اجازه ندهیم وضعیت کنونی ما را از موفقیت دور کند.

    خودمان افرادی را که جهان آن ها را مجبور به تغییر می کند و هیچ گاه تغییر نکرده تا بمیرندو افرادی که قبل از اینکه شرایط سخت شود خودشان دست به تغییرات خواهند زد را با هم مقایسه کنیم تا متوجه شرایط آن ها شویم.

    همیشه به دنبال بهبود و شرایط بهتر باشیم و هیچ گاه اگر شرایطمان خوب و ایده آل است گول این شرایط را نخوریم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 112

    سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم

    و سلام به همه همراهان این مسیر الهی

    خدایا دمت گرم

    استاد شما با این فایل دقیقا به قلب من شلیک کردین

    دقیقا حال و هوای این روزای منه

    همش میگم ساناز تغییر

    ساناز تکون بخور

    ساناز ی حرکتی بزن

    وای خدای من چقدر قشنگ نشانه هارو میفرستی

    خدایا دمت گرم

    دقیقا پارسال همین روزا رویای من بود بتونم درامد عالی داشته باشم

    اما امروز همش میگم ساناز ی حرکت

    با اینکه ی درامد فوق العاده به لطف الله دارم که شاید 70 درصد یا بیشتر جامعه نتونن این درامد رو کسب کنن

    وای این روزا میگم ساناز بیشتر از اینم درامد هست

    بیشتر از اینم پول هست

    به فکر خونه بهتر باش

    به فکر ماشین بهتر باش

    به فکر مسافرت خارجه باش

    به فکر لذت دنیا باش

    و هر روز ی عالمه ایده میاد به سرم

    حتی امروز میگفتم همینجوری الکی برم دبی ببینم اونجا چخبره

    ببینم شارجه چه چیزایی خرید فروش میشه

    ببینم چه چیزایی به جز فیلد کاری خودم میتونم راه اندازی کنم

    و خدا میدونه چقدر عاشقانه میخوام این تغییرات رو ایجاد کنم

    خدایا هزاران بار شکرت

    و من به نوبه ی خودم دیدم هر جا که از نقطه امن بیرون اومدم چه نتایج طلایی گرفتم

    من سال ها پیش کارمند وزارت دفاع بودم

    اونجا همه چیز عالی بود

    صبحانه ناهار بن خرید کلی کارت هدیه به هر مناسبتی

    هر مناسبتی که میشد اندازه حداقل دو ماه خوراکی میدادن

    چقدر علم و اگاهی من یاد میگرفتم

    اما ی روز گفتم ساناز با این حقوق تو به ماشین دلخواهت نمیرسی

    با این حقوق تو به خونه دلخواهت نمیرسی

    به مسافرتی که میخوای نمیتونی بری

    کلا هر روز سرم پر شده بود از ایده و دغدغه

    تا اینکه ی روز تصمیم گرفتم دیگه سر کار نرم و دنبال ی شغل دیگه بگردم

    و کمتر از حتی ی هفته من بهترین شغلی که دوست داشتم رو گرفتم

    با اینکه هیچ از قانون نمیدانستم

    ولی میدونستم نمیتونم به زندگی قورباغه وار تن بدم

    الان هم میگم ساناز اینکه درامدت خوبه شرایط خوبه

    زندگی داره میشه قورباغه وار

    پس تا پوستت نسوخته زودتری ی قدمی بردار

    و هر لحظه میگم خدایا هدایت کن

    خدایا تو مسیر بگو و کارت به سختی راه نباشه من اماده ام

    هر چند که از وقتی خدای واقعی رو پیدا کردم سختی در کار نیست

    همش لذت و شادی و خوشبختیه

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    یادمه سال ها پیش بدون هیچ کوفت و مرضی خیلی قلیون میکشیدم

    و حتی قلیون برازجونی که همه میگفتن دختر تو چجور تحمل این حجم از دود رو داری

    یا در حدی نوشابه میخوردم که تمام بدنم اسیدی شده بود

    ی سردرد عجیبی من داشتم که وقتی پیداش میشد به والله سرم میخواست مثل شیشه بترکه و هزار تکه بشه

    حدود یک سال پیش و شاید بیشتر یهو تصمیم گرفتم برای اینکه به خودم ثابت کنم که واقعا قدرت دارم سر تعهد بمونم اول قلیون ترک کردم

    در حدی که بوش جایی بیاد سریع حالم بد میشه

    ی روز ظهر سر سفره ناهار همه نوشابه خوردن به من که رسید گفتم نیستم

    همه شکه شدن

    گفتن امکان نداره این حرف تو باشه

    گفتم واقعا نیستم

    و خدارو هزار بار شکر که تونستم

    که حتی چند مدت پیش خیلی کم در حد ی قلپ خوردم در حدی حالم بد شد که میخواستم بالا بیارم و اونجا دیدم چقدر طعم مسخره و شوری داره

    و خدارو هزاران بار شکرت اون سردرد هم کم و کم و کم شده به لطف الله که مدت هاست خبری ازش نیست خدا بخواد

    خدایا هزاران بار شکرت

    چقدر این فایل حس عجیبی بهم داد که ساناز مسیرت درسته ادامه بده و برو جلو خدا خودش مسیر رو هموار میکنه

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    آمیتیس گفته:
    مدت عضویت: 4001 روز

    متن کامل فایل ارزشمند “میخواهی جزو کدام گروه باشی؟” تقدیم به دوستان عزیز هم فرکانسی:

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت شما دوست عزیز

    یه مطلب خیلی مهمیه که من مدت هاست میخوام در موردش صحبت کنم اما فرصت نمیشه که در موردش صحبت کنم، اما امروز گفتم هر جوری شده و در هر شرایطی که هستم باید این فایل رو آماده کنم برای شما عزیزان.

    به نظر من آدما 4 دسته هستن: یه دسته آدمایی هستن که هیچ وقت تغییر نمیکنن. هرچقدر خداوند به اونها نشونه میده، هر چقدر پیغام میده، هرچقدر جهان بهشون میگه که باید عوض بشن، عوض نمیشن و قانون اینو میگه که اونا زیر چرخ های جهان که در حال حرکته از بین میرن. قانون جهان اینه که یا حرکت میکنی یا تغییر میکنی یا از بین میری! یعنی اگر حرکت نکنی، اگر تغییر نکنی مطمئن باش که از بین میری. مثال میزنم مثل افرادی هستن که دچار بیماری اعتیاد میشن و زندگیشون رو از دست میدن، زن و بچه شونو از دست میدن، آبروشونو، اعتبارشونو، ثروتشونو، سلامتی شونو از دست میدن اما باز هم تغییری نمیکنن و اونها یک روز جنازشون کنار یک جوی در خیابان پیدا میشه که به خاطر اینکه نخواستن پیغام ها رو دریافت کنن از بین رفتن.

    گروه دوم افرادی هستن که تنها زمانی تغییر میکنن که خیلی خیلی فشار زیادی بهشون وارد بشه، یعنی در حالت طبیعی یا با فشار کم تغییر نمیکنن، باید پدرشون دربیاد، باید پوستشون کنده بشه اگه بخوام مثال اعتیاد رو بزنم مثل افرادی هستن که معتاد میشن، آبرو و زندگیشون رو از دست میدن اما دیگه تو لحظات آخر موقعی که همه چی رو دارن از دست میدن سعی میکنن که ترک کنن و به زندگی برگردن.

    دسته ی سوم افرادی هستن که با کوچکترین نشانه هایی که باید تغییر کنن تغییر میکنن، با اولین فشار با اولین نشانه تغییر میکنن. مثل یه فرد معتادیه که وقتی که برای اولین بار از محل کار اخراجش میکنن یا حتی توبیخش میکنن به خاطر اینکه به موقع سرکار نمیاد یا حواسش پرته یا هر چیزی شبیه این، سعی میکنه که مواد رو ترک کنه و به زندگی برگرده.

    اما دسته ی چهارم که امیدوارم من و شما جزو اون دسته باشیم افرادی هستن که قبل از اینکه مجبور بشن، قبل از اینکه اصلا بهشون فشار وارد بشه اونها خودشون به دنبال تغییر و حرکت میرن. اونها افراد بسیار بسیار موفقی هستند.

    من میخوام یه ذره در مورد گذشته ی خودم صحبت کنم باهاتون. یادمه از وقتی که بچه بودم به شدت علاقمند بودم که دستم تو جیب خودم باشه و برای خودم کار کنم و از همون بچگی شروع کردم به انجام انواع و اقسام کارهای مختلف. از خیلی خیلی سنین کودکی میرفتم توی کوچه شانسی میفروختم تا اینکه بزرگتر شدم و کارگری کردم، سیم پیچی کار کردم و بعد از یه مدتی با توجه به علاقه ای که به الکترونیک داشتم رفتم دنبال تعمیر رادیو و تلویزیون، مدرکشو گرفتم و یه مغازه زدم و شروع کردم به کار کردن و بعد از اون به خاطر بازهم علاقه ای که داشتم رفتم سراغ بازی های کامپیوتری، یه کلوپ بازی های کامپیوتری زدم و با یه تلویزیون سیاه و سفید و اون موقع یه دستگاهی بود به نام میکرو، با اون دستگاه کارم رو شروع کردم.

    اولش درآمدم خیلی کم بود اما کار کردم و بعد درآمدم بیشتر و بیشتر شد، بعد یه دونه دستگاه شد 2تا دستگاه، تلویزیون سیاه سفید شد رنگی، بعد SEGA اومد، بعد پلی استیشن اومد، خلاصه به جایی رسید که 7-8 تا دستگاه پلی استیشن داشتم با تلویزیون رنگی و درآمد خیلی بالا. یادمه اون موقع توی سن مثلا شاید 16 – 17 – 18 سالگی درآمدم 30 برابر حقوق یک کارگر ساختمانی بود و کار خیلی راحتی هم داشتم، درآمد خیلی بالایی هم داشتم. اما بعد از یه مدتی فهمیدم که درآمد من داره آرام آرام کم میشه و شرایط مختلفی تو محیط داره اتفاق میفته، مثلا افراد زیادی دارن این مغازه ها رو میزنن مثل من که مغازه زدم چون نیاز به تبحر خیلی زیادی نداشت کافی بود که دستگاه داشته باشی و تلویزیون داشته باشی و شروع کنی به کار کردن و به همون نسبت که دست توی کار زیاد میشد درآمد هم کمتر میشد.

    نکته ی دیگه ای که بود این بود که اداره ی اماکن هم خیلی دست گذاشته بود روی این کسب و کار و خیلی گیر میداد به کار ما و هرروز میومدن بازرسی میکردن چه CD دارید میذارید؟ چه بازی دارید میکنید؟ بچه ها چه بازی میکنن؟ و اینا برای من یه نشونه بود، یه نشونه بود برای اینکه تغییر کنیم برای اینکه بتونم آینده ی خودمو قشنگ تر کنم و بهتر کنم، اون موقع بود که من تصمیم گرفتم برم بندرعباس از شهر خودمون، رفتم بندرعباس و این در حالی بود که من زندگی عالی ای داشتم، درآمد خیلی خوبی داشتم، دوستای فوق العاده ای داشتم، انقدر دوستای زیاد و عالی داشتم که حد و حساب نداشت. توی اون شرایط من تصمیم گرفتم که در تله ی این شرایط به ظاهر خوب گیر نکنم و برم برای پیشرفت، برم برای موفقیت، برم برای حرکت کردن و رو به جلو پیشرفت کردن.

    رفتم بندرعباس توی شرکت نفتی کارگر بودم و با درآمد بسیار بسیار کم اومدم کارگری کردم. یعنی همه ی دوستام تعجب میکردن میگفتن تو که انقدر درآمدت اینجا بالا بود، تو که اینجا برای خودت کار داشتی، تو که اینجا آقا و سرور خودت بودی الان رفتی داری کارگری میکنی برای مردم؟ اونم تو اون آب و هوا؟ تو اون شرایط؟ و این درآمد بسیار عالی رو کنار گذاشتی؟ و جواب من این بود که من مطمئنم این حرکتم حرکت رو به جلو هست و در نهایت به پیشرفت و موفقیت منجر میشه.

    خوب اونجا شرایط اول برام خیلی سخت بود. باید کارگری میکردم، باید چیز یاد میگرفتم. یه مدت راننده تاکسی بودم تو اون شرایط با تاکسی کار میکردم تا بتونم زندگیمو بگذرونم و بعد از یه مدتی من شرایطم بهتر شد، شدم سوپروایزر یه شرکت نفتی و درآمدم خیلی خیلی رفت بالا و باورتون شاید نشه من وقتی که از شهر خودمون رفتم بندرعباس هیچ وسیله ای رو با خودم نبردم چون جا و مکان نداشتم. یه اتاق توی بندرعباس توی محله ی خیلی خیلی ناجور اجاره کرده بودم و یه پیک نیک و یه زیلو و 4تا بشقاب و قاشق ورداشته بودم با خودم برده بودم.

    در طی 8 سالی که من توی بندرعباس بودم کسب و کارم پیشرفت کرد و سوپروایزر شدم، درآمدم رفت بالا ، یک خونه ی خیلی خوبی رو اجاره کردم، وسایل خیلی خوبی رو برای خونه خریدم و وقتی که درآمد من اونقدر بالا بود و انقدر شرایطم خوب بود که میشد بهش یک زندگی خوب بگی و دوستای خیلی خوب پیدا کردم، به کارم مسلط شدم، به اوضاع کار مسلط شدم باز هم احساس کردم که این یک تله هست، یک تله ای که میخواد فقط من رو در این موقعیت نگه داره و من باید برای تغییر، برای پیشرفت کردن بیام به تهران. این در حالی بود که انصافا شرایطم خوب بود، درآمدم به شکلی بود که میتونستم به راحتی زندگی خودمو اداره کنم اما احساسم میگفت که این روند ادامه پیدا نخواهد کرد. یعنی این روند همینطور آروم آروم به سمت کم شدن درآمد به سمت بد شدن شرایط تغییر میکنه ولی تو باید حواست جمع باشه.

    اون موقع بود که من اومدم تهران و اومدم وارد یه کسب و کار جدید شدم. اومدم شروع کردم به مطالعه ی کتاب های موفقیت، شروع کردم به سخنرانی کردن، شرکت تاسیس کردم و باورتون نمیشه توی مسافرخونه هایی زندگی میکردیم که شرایط بسیار بسیار سختی داشت چون هیچگونه درآمدی در شروع کار نداشتم اما احساسم بهم میگفتش که این روند، روند درستیه. بعد شروع کردم شرکتم پیشرفت کرد، کسب و کارم پیشرفت کرد، درآمدم بیشتر شد، سرمایه گزاری کردم تو قسمت های مختلف و درآمدم انقدر عالی شد که شاید رویای هر کسی باشه که بتونه یه همچین درآمدی رو داشته باشه، یه همچین سودی رو از سرمایه گزاری هاش کسب کنه و میتونم به جرات بگم انقدر درآمد و ثروت داشتم توی تهران و توی ایران که میتونستم تا آخر عمرم واقعا عالی زندگی کنم، واقعا خوب زندگی کنم و خودمو بازنشسته کنم بدون اینکه کاری انجام بدم. سرمایه گزاری های من داشت کار خودشونو انجام میداد و درآمد من اونقدر بالا بود که نیاز به هیچ فعالیت جدید دیگه ای نبود. اما به نظر من این هم یک تله بود!! یک تله برای متوقف کردن روند پیشرفت من.

    اون موقع بود که من تصمیم گرفتم از ایران بیام بیرون و جهان رو بگردم و دنیا رو بگردم، مطالعه کنم در مورد آدمای مختلف، در مورد فرهنگ های مختلف، در مورد دلیل موفقیت و شکست افراد و برای این کار مجبور بودم که به موقعیت جدیدی وارد بشم، مجبور بودم که زبان جدیدی رو یاد بگیرم، مجبور بودم که چیزهای جدید و دوستان جدیدی رو پیدا کنم، همه چیز برای من غریبه بود و من از اون فضای بسیار بسیار عالی که تو تهران داشتم بیرون اومدم. اونایی که به من نزدیک هستن میدونن که چقدر شرایط من تو تهران و تو ایران خوب بود و چقدر همه چیز برای من عالی بود، دوستان بسیار زیاد، افرادی که منو عاشقانه دوست داشتن، شرایط بسیار عالی کاری، همه چیز برای من عالی بود یعنی بهترین حالت ممکن برای هر فردی که میتونه تو ایران زندگی کنه در همه ی ابعادش از همه نظر. اون موقع بود که من تصمیم گرفتم که بیام خارج از کشور و تحقیقاتم رو شروع کنم و توی این پروسه باز هم باید تلاش کنم، کلی چیز جدید باید یاد بگیرم، کلی حرکت های جدید باید انجام بدم، کلی باید به خودم آموزش بدم، خیلی کارا باید انجام بدم اما احساس میکنم این روند به من کمک میکنه چون واقعا ما به دنیا نیومدیم که فقط غذا بخوریم، فقط یه خونه بخریم، فقط یه ماشین بخریم، ما به دنیا اومدیم که پیشرفت کنیم، به دنیا اومدیم که حرکت کنیم.

    قبل از اینکه شرایط اونقدر سخت بشه که مجبور بشید تغییر کنید خودتون زودتر این کار رو انجام بدید چون اگه این کار رو بکنید واقعا از زندگی لذت میبرید، واقعا چیزای زیادی یاد میگیرید، واقعا پیشرفت میکنید، واقعا احساس غرور میکنید، واقعا موقع مرگتون حسرت نمیخورید. همیشه من میگم یه جوری زندگی کنیم که موقع مرگمون به خدا نگیم خدایا یه دقیقه دیگه به من فرصت بده، یک ساعت، یک روز، یک ماه دیگه به من فرصت بده تا من به شکل قشنگ تری زندگی کنم.

    و در ادامه ی این صحبت ها که خیلی خیلی دوست دارم بهش فکر کنید به این سوال طلایی و کلیدی فکر کنید که کی باید تغییر کنیم؟ موقعی که شرایط خیلی سخته یا موقعی که همه چیز خوبه؟ به نظر من موقعی که همه چی خوبه باید تغییر کنیم نه موقعی که شرایط سخته. یعنی اگر موقعی که همه چیز خوبه تغییر کنیم، موقعی که همه چیز خوبه پیش بینی کنیم آینده رو، اگر موقعی که همه چیز خوبه حرکت رو به جلو رو شروع کنیم هیچوقت شرایط اونقدر سخت نمیشه که مجبور بشیم تغییر کنیم.

    من وقتی که از کشور خارج شدم در بهترین شرایط بودم. شرایط عالی و فوق العاده ای بود، من مجبور نبودم تغییر کنم، من خودم خواستم که تغییر کنم، به خاطر همین شرایطی که در خارج از کشور دارم هم برای من خیلی خوبه چون نذاشتم اونقدر شرایط بد بشه، اونقدر اوضاعم خراب بشه، اونقدر بهم بریزم و بعد تغییر کنم، بعد دوباره از صفر شروع کنم، الان دیگه اینجا از صفر شروع نکردم. اینجا خب شرایط خیلی خوبی رو داشتم، وضعیت مالی مناسبی رو داشتم، اوضاع خیلی خوبی رو داشتم، چرا؟ بخاطر اینکه من نذاشتم اوضاع اونقدر بد بشه که بخوام از صفر شروع کنم.

    اینا یه پیغامه شاید 1% مردم جهان هم اینجوری فکر نکنن، من میخوام که تو جزو اون 1% باشی، اون 1% که پیشرو هستن، اون 1% که جهان رو متحول میکنن، اون 1% که تغییرات وسیعی رو در تمام جهان دارن ایجاد میکنن، افرادی که واقعا مشتاقن که تغییر کنن، واقعا مشتاقن که پیشرفت کنن و من خودم رو دوست دارم یک الگو قرار بدم برای اون افراد که خودم از این دیدگاه استفاده کردم و از این دیدگاه نتیجه گرفتم و این دیدگاه رو دارم منتشر میکنم.

    یکی از این تغییراتی که من ایجاد کردم تو کسب و کارم تغییر سایت بود. دوستانی اومدن برای من سایت زدن، دوستان عزیزی که به من کمک کردن برای طراحی سایت و برای من سایت زدن، سایت ما خیلی خوب پیشرفت کرد و اونایی که از طریق سایت با من آشنا بودن و سایت قدیم رو میشناختن میدونن که چقدر ما تو این سایت کارای بزرگی کردیم، پیشرفت های زیادی کردیم. اما بعد از یه مدتی که ما داشت کسب و کارمون بزرگتر میشد و تعداد کاربرا هم داشت بیشتر میشد دیدم اون سایت جوابگوی آینده ی کسب و کار من تو اینترنت نیست و چندبار خواستم تغییراتی رو تو سایت اعمال کنم و به برنامه نویسمون گفتم و اون وقت نداشت که این کار رو انجام بده. من دیدم که برای هر تغییر باید به دنبال برنامه نویسم بدوم بگم که این کار رو برای من انجام بده و این کار برای من واقعا سخت بود. من پیش بینی کردم که باید شرایط رو تغییر بدم، باید از همین الان به فکر تغییرات بزرگ باشم، باید از همین الان آینده رو ببینم و من رفتم کلی مطالعه کردم، کلی آموزش دیدم در مورد آینده ی اینترنت و به این نتیجه رسیدم که باید سایتم رو عوض کنم و جوری این تغییرات رو انجام بدم که خودم بتونم مدیریت کنم سایتمو و نیاز به یک برنامه نویس خاص نداشته باشم که اگر اون نخواست کاری رو انجام بده من کارم لنگ بمونه.

    این کار فشار زیادی رو به من وارد کرد و این در حالی بود که سایت ما حداقل تا 2-3 سال آینده میتونست با همین روند و به همین خوبی کارشو انجام بده ولی احتمالا از دو سه سال بعد به اونور دیگه به مشکل برمیخورد و اون کیفیت بالا رو نداشت ونمی تونستم باهاش کارای خیلی بزرگی رو انجام بدم. باورتون نمیشه انقدر این روند تغییر سایت برای من و شرکت من دردسر ساز بود، انقدر کاربرها ناراضی شدن، ما به مشکل برخوردیم، چون من داشتم یه موضوع جدیدی رو توی اینترنت یاد میگرفتم برای ایجاد یک سایت مناسب، خیلی آزمون و خطا کردم، تعداد کاربرهای سایت ما هم خیلی زیاد بود وقتی هم که توی سایت تعداد یوزرها خیلی خیلی زیاد باشه و هرروز بازدیدهای بالایی داشته باشه و شما دارید تغییرات اعمال میکنید خب احتمالا یه سری اتفاقات بد میفته که منم در جریانش نبودم یعنی بلد نبودم، تازه یه سری چیزا رو بعدا یاد گرفتم ولی بازم میدونستم که این روند تغییر و این تغییری که ایجاد شد به نفع منه و در آینده به من خیلی کمک میکنه، درسته که خیلی اذیتم کرد اما چیزای خیلی زیادی به من یاد داد و به من کمک کرد که الان سایتی رو دارم که دیگه همه کاراشو خودم میتونم انجام بدم نیاز نیست کسی برای من کاری انجام بده، نیاز نیست به برنامه نویس خاصی بگم برای من کاری انجام بده تقریبا تمام کارای سایت رو میتونم خودم انجام بدم و این روند آموزش به من کمک میکنه که بتونم در هر کجای دنیا این کسب و کار رو داشته باشم و این کار رو ادامه بدم.

    به فکر تغییر باشید. هروقت اوضاع خوبه گول نخورید، این یه تله هست، اوضاع خیلی خوب اوضاع خیلی عالی یه تله هست برای اینکه تغییر نکنی برای اینکه به فکر پیشرفت نباشی. هروقت اوضاع خوب بود بگو چطور میشه از این بهتر بشه؟ چطور میشه باز از این ساده تر؟ باز از این زیباتر؟ باز از این قشنگ تر؟ باز از این پولسازتر باشه؟ و مطمئن باش راه حل های بهتری هست، نگاهت رو به جلو باشه، متوقف نشو، هرروز به فکر پیشرفت باش، هرروز این سوال اساسی رو از خودت بپرس که چطور از این بهتر؟ به وضعی که هستی قانع نباش نذار این وضعی که هستی تو رو از موفقیت دور کنه.

    این مثال معروف قورباغه رو یادتون باشه که وقتی قورباغه رو تو یه ظرف آب جوش بندازی به سرعت از ظرف آب جوش میپره بیرون چون تغییر رو احساس میکنه چون دمای زیاد رو میفهمه، اما اگر همون قورباغه رو توی ظرف آب معمولی بذاری و زیرشو روشن کنی و آروم آروم این آب رو گرم کنی قورباغه توی اون ظرف می مونه تا بمیره، تا بپزه و هیچ حرکتی نمیکنه، هیچ تغییری نمیکنه چون تغییر دمای آب داره آرام آرام اتفاق میفته و بدن قورباغه نمی فهمه که داره این دما برای بدنش مضر میشه، داره بهش آسیب زیادی میرسونه.

    همه ی آدما همینجورن، آدمایی که میذارن تا جهان با چک و لگد مجبورشون کنه که تغییر کنن، آدمایی که هیچوقت تغییر نمیکنن تا کنار جوب بمیرن، خیلی از افراد توی روابط عاطفیشون به مشکل برمیخورن، تحقیر میشن، به بدترین شکل ممکن به مشکل برمیخورن اما رابطه عاطفی شون رو قطع نمیکنن، اما بررسی نمیکنن روند رابطه عاطفیشون رو، بهتر نمیکنن، به افکار و باورهای خودشون فکر نمیکنن و انقدر اوضاع سخت میشه تا یک شکست تلخ تو رابطه ی عاطفی شون میخورن، افسرده میشن، ناامید میشن، مدت ها گوشه گیر میشن و بعد تصمیم میگیرن که تغییرات بنیادین در خودشون و در روابط آینده شون ایجاد کنن. یا افرادی که خیلی سیگار میکشن و تغییر نمیکنن تا وقتی دیگه سکته میکنن یا هر چیزی شبیه این و آدمایی که قبل از اینکه شرایط سخت بشه خودشون دست به تغییرات میزنن.

    خودت دست به تغییرات بزن، زندگی من گواه اینه، پیشرفت من گواه این موضوعه، در شرایطی من ایران رو ترک کردم که همه چیز برای من عالی بود، همه ی دوستانی که با من درارتباطن میدونن که چقدر اوضاع در تمام ابعاد، دوستایی که داشتم، ارتباط های که داشتم، درآمدی که داشتم، موقعیتی که داشتم چقدر عالی بود اما من دوست داشتم توی دریا شنا کنم، توی اقیانوس شنا کنم نه توی برکه! دوست داشتم بیام این پیغام رو به تمام مردم جهان بگم و برای این کار باید حرکت میکردم، باید زمین بازی خودم رو بزرگ میکردم، باید زبان انگلیسی یاد میگرفتم، باید کار میکردم، تو حوزه های مختلف رو خودم کار میکردم، باید میومدم با آدمهای موفق کشورهای دیگه مصاحبه میکردم، باید بررسی میکردم زندگی اونا رو، باید قوانین جهان رو توی ملیت های مختلف بررسی میکردم، باید به اونها آموزش میدادم و تاثیر این آموزش ها رو در زندگی افرادی خارج از کشور خودمون هم میدیدم به خاطر همین من این کار رو کردم.

    همیشه به دنبال بهبود باشید، همیشه به دنبال شرایط بهتر باشید و هیچوقت اگر شرایطتون خوبه، شرایطتون نرماله یا شرایطتون ایده آله گول این شرایط ایده آل رو نخورید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    Rojina گفته:
    مدت عضویت: 1788 روز

    سلام به دوستای عزیزم

    از خودم مثال میزنم

    پارسال همین موقع ها توی ایران دانشجو بودم.

    دانشجوی شهرسازی.

    رشته نسبتا مورد علاقه ام بود ولی دانشگاه نه…

    تصمیم گرفتم برای ایتالیا اپلای کنم

    ازمون ورودی داشت.

    شروع کردم به درس خوندن.

    از درسم یکسال گذشته بود، پشتم باد خورده بود، ولی شروع کردم…

    جلو اومدم و پیش رفتم و خداوند همه چیز رو برای من به طور عجیبی چید که کارام هماهنگ شد و من اومدم تورین…

    کلیییی ترس بود این وسط که باید بهشون حمله می‌کردم، کلی تابو بود که باید شکسته میشد، کلی مسئله که باید حل میشد که مهم ترینش شرک، که هنوز هم درگیرشم…

    پیش اومدم ترم اول به همین منوال گذشت و من با یه تلاش کم داشتم نتایج قابل قبولی می‌گرفتم.

    ولی انگار اول ورودم به اینجا یکی منو کشت و من ذره ذره دوباره زنده شدم… دقیقا همین احساس بود.

    کاری ندارم!

    بریم سر جای خوبش!

    این مدت کلیییی چالش های مختلف با درس ها، خونه و … داشتم.

    مواجه شدن با یک زبان جدید، ملیت جدید و چیزایی که من شاید عیچوقت توی زندگیم باهاش مواجه نیودم…

    همین زندگی مستقل خودش یه چالش بزرگ در ابتدا برای من بود…

    ولی این خواسته هنوز در من وجود داره…

    دانشگاه بهتر…

    کاری به اینکه من هر جا باشم توی هر دانشگاهی، اگه خودم بخوام فقط میتونم پیشرفت کنم و صرف دانشگاه عامل تاثیرگذار نیست…

    اما اینم نمیشه انکار کرد که دانشگاه رنک 1-10 با سایر دانشگاه ها قطعا متفاوته…

    این یه دلیلشه…

    الان اینجا خداروصدهزار مرتبه شکر شرایطم خوبه و داره روز به روز بهتر میشه.

    و نیاز به یک تغییر در خودم می‌بینم.

    خیلی نمیخوام راجبش صحبت کنم ولی میدونم که این تغییر باید اتفاق بیفته به امید الله…

    ولی نباید بلند بپرم،

    باید قدم ها رو آرام آرام طی کنم…

    باید مطمئن بشم اینجایی که هستم خودم رو در تمام زمینه ها تا حد راضی کننده ای بالا بردم، و حالا آماده ام که به مرحله بعدی و جای بعدی برم.

    فعلا راجبش توضیحی نمیدم و انشالله وقتی که اتفاق افتاد، میام با جان و دل از هدایت های الله توی مسیر شگفت انگیزش براتون میگم…

    دوستتون دارم…

    شاد و سلامت باشین؛))

    استاد از شما هم خیلی ممنونم که با این آگاهی ها ما رو به سمت مسیر درست پیشرفت سوق می‌دین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 803 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم

    سلام عزیزان همسفر و معنوی ام در این سایت الهی

    خدایا شکرت که در 112 روز تکاملی و با عشق دست در دستان قدرتمند خداوند هستیم و یار و یاور ما خداست

    خدایا شکرت

    من شاید جز دسته سوم بودم قبل از ورودم به سایت

    که چک و لگد های جهان رو خوردم و بخودم اومدم که اگه بمونم فاسد میشوم از زندگی یکنواخت و تکراری انکار همیشه زجر آور بود برام میگفتم باید تغییر کنم ولی نمیدونستم چطور اون ته دلم دنبال خدا می‌گشتم و نمیدونستم باید از کجا خدا را پیدا کنم و بلطف خداوند از طریق دستان خوبش همسرم از تلگرام مرا با استاد آشنا کرد و انگار آب روی آتیش وجودم بود حرفهای استاد و از طریق استاد کم کم با خدا آشنا شدم

    قبلا که خدا رو یه جور دیگه میدیدم همیشه تو آسمون ها و در قعر زمین دنبالش میگشتم ولی پیداش نمی‌کردم انگار دنبال آدرسش بودم و هر بار به بن‌بست می‌خوردم تا اینکه رفته رفته با استاد. بیشتر بودم و فایل های بینظیر هدیه رو گوش میدادم هر روز دارم بهتر و بهتر میشوم بلطف خداوند

    خدارا پیدا کردم خدا در قلبم بود و من دور جهان را گشته بودم و خسته شدم و نالان و با تضرع بدرگاهش توبه کردم و سرم و عقل خودم رو همه گذاشتم کنار و همه چی رو از اونموقع سپردم بخدا و خدا شاهده که هر روز هوامو. داشته و مرا هدایت و حمایت کرده و میکند . من این روزها دارم بیشتر خودم را لایق بندگی کردن و الهامات الهی میدانم

    ایمان دارم که خداوند هر لحظه در حال هدایت من است و خودم را سپردم به خودش

    خدایا شکرت که هر روز دارم با استمرار بیشتر غرق در آگاهی های ناب الهی ات میشوم و همه کاره ام تویی

    بازهم بهتر باید باشد بازهم بیشتر باید غرق این آگاهی ها سوم بازم عالیتر باید باشم

    چون نیرویی برتر در درونم وجود دارد که تمام راه حل ها رو بهم در زمان درست و شرایط درست میگوید من بخدا ایمان دارم باور دارم اعتماد دارم بهش توکل کرده ام تمام پلهای پشت سرم را خراب کرده ام که راهی برای بازگشت نداشته باشم

    باید هر روز شخصیتم بهبود داشته باشد برای یه ذره هم که شده باید بهتر باشم باید هر روز تغییر رو به بهبود داشته باشم

    وقتی شرایط خوبه که میگیم ما دیگه عالی هستیم و نیازی به تغییر نیست صد در صد غلطه هر روز جهان داره رشد و پیشرفت میکند پس من باید پیش رو باشم در پی تغییراتی وسیع و پیشرفته در خودم و جهان باشم

    خدایا شکرت که به من منت گذاشتی و الگویی عالی استاد عباس منش عزیز را سر راهم قرار داده ای و من خودم را موظف کرده ام که حرفهای استادعزیز را وحی منزل بدانم و بهشون عمل کنم و هر روز بخودم تعهد میدهم که در این مسیر الهی ثابت قدم ومتعهد تر باشم

    در هر حوزه ای که هستم بگم چطور از این بهتر چطور از این عالیتر . پر محتوا تر باید باشد

    هر بار از خودم بپرسم درباره هنرم چطور باز هم از این بهتر چطور عالیتر ؟ سوالات را هر روز از خودم بپرسم چطور یه ذره بهترش کنم خداوند در درون من است و هر لحظه هدایتم میکند راه حل ها را میداند من میپرسم خدا جواب میده.

    میخواهی می‌شود

    من میخواهم بپرسم از خدای خوبم خدا جونم راههای ساده تر و بهتر و زیباتر را بهم میگوید

    خدایا شکرت که من را رو به رشد و پیشرفت برده ای تا شخصیتم را بهبود دهم

    با تغییر شخصیتم زندگی ام هم متحول می‌شود هر روز یه ذره بهتر باید عملگراتر باشم

    تا قبل از چک ولگد های محکمی بخورم از جهان باید دی در دستان قدرتمند خدا پیش رو باشم

    خداوند. هر لحظه مرا در معرض هدایت خودش قرار داده

    خدایا شکرت که تو را دارم و راحت و آسان شدم بر آگاهی ها و آسانی ها و الهامات الهی ات را لایق شنیدن و درک کردن آنها هستم

    خدایا شکرت که یادم دادی هر وقت شرایطم خوب شد گول نخورم بازهم بخوام بهتر و عالیتر سوم هیچ محدودیتی وجود ندارد جهان انتهایی ندارد هر روز در حال رشد و پیشرفت است

    خدایا شکرت که مرا خالق زندگی خودم کردی

    ومن فقط مسئول زندگی خودم هستم

    من براساس باورها و فرکانس های خودم اتفاقات زندگی ام را به وجود میاورم

    خدایا شکرت که راهنما و چراغ راهم تویی

    هر لحظه مرا هدایت کن تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان

    خدایا شکرت که مرا هدایت کردی به افراد.گروه چهارم تا هر لحظه در معرض هدایت تو باشم

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 695 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    112. دومین رد پای من از روز شمار تحول زندگیم

    هویچ

    وقتی نوشتمش یه لبخند عمیق به لبم اومد

    نه فقط نوشتن هویچ

    بلکه یادآوری تمام گفتگو هایی که با خدا دارم و وقتی ازش میپرسم و آروم و ملایم جوری بهم میگه که حالمو خوب میکنه

    صبح که بیدار شدم میخواستم صبحانه بخورم

    گفتم خب خدا بگو چی برای الانم ، که بدنم لازم داره مناسبه

    رفتم تا از یخچال نخود ،لوبیا یا عدس بردارم به خواسته خودم و گفتم کدومشو بخورم تا دستمو بردم سمت هر کدوم که تو فریزر بود ، یه نه شنیدم

    و دوباره پرسیدم و همین که در یخچال و بستم یهویی شنیدم هویچ

    تعجب کردم گفتم مگه هویچ داریم

    دوباره در یخچال و باز کردم هویچ نارنچی نداشتیم ولی هویچ بنفش مادرم خریده بود و هنوز نخورده بودیم برداشتم و دو قسمتش کردم و خوردم

    وقتی میخوردم رنگ بنفش هویچ تمام دستامو رنگی کرد چنان جوهری داشت که واقعا تحسین کردم که خدای قدرتمندی که خوب بلده بهم بگه چیکار کنم و درسایی که لازمه رو بگیرم هر لحظه یادم میده

    انقدر هویچ بوی خوب و رنگ خاصی داشت که واقعا سپاسگزارش بودم وقتی تموم شد تو آینه نگاه کردم دیدم کل لبام و دندونام بنفش شدن

    خندیدم گفتم وای خدا چقدر هنرمندی

    رفتم خاصیتاشو نگاه کردم فوق العاده بود

    بعد که خواستم شروع به نقاشی بکنم ، یه صدایی باز بهم یادآور کرد امروز سه شنبه هست قول دادی به قولت عمل کن

    و یادم اومد که به خواهر زاده ام گفته بودم سه شنبه بعد مدرسه ات بیا خونمون بریم پارک و ذهنم میخواست منصرفم کنه ولی آیه ای که جدیدا خونده بودم یادم اومد

    که به عهد و پیمان عمل کنید

    و دقیق یادم نیست ولی چند تا سوره تکرار شده

    بعد زنگ زدم به خواهرم و گفتم از مدرسه اومد بگو بیاد که بریم پارک

    قبلش من شروع کردم طراحی نقاشیم رو که فرشته و ققنوسی که قرار بود رو یه بوم دایره بکشن

    وقتی شروع کردم من قبل بدون نگاه کردن به عکس نمیتونستم صورت بکشم، شروع کردم یه فرشته رو طراحی کنم یهویی دیدم گوشیمو گذاشتم کنار و انقدر سریع داشتم طراحی میکردم که خودمم متعجب شده بودم که چقدر خوب داره طراحی میشه واقعا زیبا شد

    از وقتی با خدا حرف میزنم و ازش کمک میخوام برای طراحی نقاشیامم فرق کرده حتی طراحیمم خیلی متفاوت تر شده

    بعد وقتی رفتیم پارک ، انقدر زیبایی های پارک زیاد بود از لحظه ای که از خونه بیرون اومدم تا خود پارک واقعا لذت بردم چندین بار گفتم خود بهشته اینجا و کلی عکس گرفتم انقدر گل های زیبایی با بوهای خاص و زیبا بود که فوق العاده بود و کلی سپاسگزار خدا شدم اون لحظه که من در مداری بودم که طبیعت زیبا رو دیدم که پارک نزدیک خونمون که خیلی خیلی بزرگه و سمت دیگه اتوبانه ما این وقت سال نرفته بودیم تا این همه زیبایی هارو ببینم

    صدای پرنده های مختلف و کلی قشنگی های دیگه

    الان که مینویسم میفهمم که در مدار دریافت طبیعت و دیدن این همه عظمت و شکوه و قدرت خدا قرار گرفتم

    و متوجه شدم خیلی پیشرفت کردم چون متوجه شدم زیبا بین شدم و از لحظه ای که میرم از خونه بیرون فقط تحسین میکنم سپاسگزاری میکنم از دیدن همه چیز لذت میبرم

    در صورتی که قبلا دقت نمیکردم به اطرافم

    با خواهر زاده ام کلی خوش گذروندیم و زمین فوتبال که داشتن بازی میکردن نشستیم و خوراکی که بورده بودیم تخم مرغ و نون باهم خوردیم واقعا لذت بخش بود وقتی داشتم اونجا با خواهر زاده ام عکس میگرفتم و فیلم میگرفتم یه لحظه حس کردم خونه خودمه که تو پاور پوینت گوگل نوشتمش

    واقعا حس داشتن اون خونه ای که عکسشو گذاشتم رو داشتم و سپاسگزاریشو میکردم خیلی حس خوبی بود

    زمین آسمون درختا که همه و همه از خداست و بی نظیر بودن و هر بار به یادم میاوردم که طیبه همه چی برای خداست تو هیچی نداری هیچی

    تو فقط یه ثروت عظیم داری که رب و صاحب اختیارت هست خدای خاصی که تو رو به اینجا آورده تا ببینی زیبایی هاش رو

    وقتی از پارک برمیگشتیم خواهر زاده ام صدام کرد رو چمنا یه سیاهی اندازه کف دست بود نزدیک شدم دیدم مورچه ها جمع شدن و انقدر زیاد بودن انگار یه خیابون تشکلی داده بودن ازشون عکس گرفتم وفتی اومدم خونه داشتم عکسارو نگاه میکردم یهویی دیدم گقتم خدای من

    کلمه الله جوری از حرکت مورچه ها تو عکس دیده میشد وقتی زوم کردم واضح تر دیده میشد به داداشم نشون دادم گفت آره به چشم دیده میشه وقتی دقت میکنی

    خیلی جالب بود برام

    خدایا شکرت سپاسگزارم که امروز 21 فروردین ماه این همه زیبایی رو شاهد بودم و چشم هام دیدنش و شکر که چشمام میبینن و توانایی تشخیص رنگ رو دارن که این همه زیبایی رو با رنگ های مختلف ببینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 695 روز

    به نام ربّ

    112. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    نمیدونم جزء کدوم گروهم بین 3 و 4

    شاید هم بدونم

    ولی من جزء گروهیم که هم با کوچکترین نشانه هایی که باید تغییر کنه ، شروع میکنه

    و هم قبل از اینکه مجبور بشه خودش دنبال تغییر میره

    یه یادآوری کرد این فایل برای من

    قبلا این فایل رو گوش داده بودم ولی اصلا توجه نکرده بودم که بخوام بهش فکر کنم الان همین که گوش دادم به قول حرف استاد یه چراغ جدید برام روشن شد

    قبل از اینکه از خدا بخوام تا کمکم کنه

    تو زندگیم بارها شده بود که تو نوشته هام با خدا حرف میزدم و میگفتم میخوام تغییر کنم

    حتی مشتاق تغییر هم بودم، حتی این اشتیاقم رو به دوستامم که باهاشون صمیمی بودم هم میگفتم و اونا بهم میگفتن کتاب بخون ولی من نمیخوندم و الان میگم و درکش کردم که اونموقع درمدار دریافت آگاهی نبودم که بخوام عمل کنم یا قدمی برای تغییرم بردارم

    ولی نمیدونم چرا حرکتی نمیکردم ،یا اگر حرکت میکردم دوباره میرفتم سر خونه اول و باز مینوشتم خدایا کمکم کن تغییر کنم

    مثلا من قبلا خیلی زود عصبانی میشدم و خیلی زود پشیمون از کاری که موقع عصبانیت انجام میدادم

    و میرفتم و معذرت خواهی میکردم یا از شرمندگی نمیرفتم بگم ببخشید

    و یه سری رفتارهای دیگه که هر انسانی داره و خودش بهتر خودشو میشناسه که چه رفتاری باید در وجودش تصحیح بشه

    اونموقع فکر کنم جزء گروه 2 بودم

    تا اینکه جزء گروه 3 شدم سال 1401 اواخر شهریور ماه و اوایل مهرماه شدت گرفت و من تصمیم گرفتم برم سراغ کتاب خوندن

    تصمیمم این بود که شخص دیگه رو تغییر بدم یا نیتم این بود که یه جورایی به حرفم گوش بده

    و خودم هم همون موقع از خجالت کشیدن هام و نتونستن برای حرف زدن رو ،و نتونستن واضح و روشن حرف زدن رو که دیگه داشت بعد از گذشت 30 سال اذیتم میکرد ،که دیدم نه، دیگه باید تغییر کنم

    با خجالت کشیدن تا کی باید ادامه بدم؟؟ با نتونستن و حرف دل رو نگفتن تا کی باید ادامه بدم؟؟ ، با خجالتی که حتی نمیتونستم درست و واضح حرف بزنم؟؟ و رمزی حرف میزدم و اون چیزی رو که ته ته دلمه رو بگم

    رفع خجالت شروع تغییر من بود که وارد گروه 3 شدم

    که استاد عباس منش الان گفتن

    و اون نشانه و شروع به خوندن کتاب

    و سوالات بی نهایتی که من داشتم و اون روزها گریان و چاره ای جز کمک خواستن از خدا نداشتم

    خدایی که بارها باهاش حرف میزدم ولی نه مثل الان

    تا اینکه با عمل کردن به آگاهی ها تغییرات کم کم شروع به نشون دادن کرد

    و تغییر بزرگ که سال 1402 7 مهر ماه من دیگه شروع کردم از این‌سایت پر از آگاهی هر روز دیگه به فایلای استاد گوش بدم و بخوام‌که عمیقا تغییر رو بیشتر شروع کنم

    الان که فکر میکنم میبینم آره اگه اونموقع عمل نمیکردم و با اون حال نا خوبم کتاب هارو نمیخوندم و با خوندن هر کتاب بیشتر دوست داشتم بفهمم و درک کنم

    و یهویی دیدم که من دارم آروم تر میشم و تغییر کردم

    کم کم دیدم به جای اینکه بخوام با خوندن کتابی، نظر یک نفر رو که میخواستم تغییر بدم و حرفمو گوش بده

    دیدم دارم روی خودم کار میکنم و دارم خودمو و خدای خودمو میشناسم

    اگر عمل کردن به تمرینات نبود من الان اینجا نبودم

    تو این سایت پر از آگاهی

    صد در صد تمرین کردم و ذهنمو تو روزای سخت کنترل کردم که الان آرامش دارم و حتی به موضوعی که اون روز سبب شد، این مسیر رو شروع کنم خیلی خیلی آرومتر شدم و سپردم به خدا

    و سعی میکنم بذارم که چگونگی رو خدا خودش انجام بده ،که بارها بهم‌نشونه داد که طیبه رها کن‌و آیه 82 سوره یس که بگه موجود باش موجود میشه

    و تکاملب که من از پارسال مهر ماه درمورد این موضوع دارم طی میکنم که سبب آرام تر شدنم و باز هم تلاش میکنم تا به خدا بسپرم تا چگونگی شو خودش انجام بده

    خدایا سپاسگزارتم چقدر من الان آرومم

    این فایل روز شمار به من یادآور کرد که

    ادامه بده تو تونستی و کنترل کردی ذهنت رو ، ولی چون با تحلیل، یادآوری نکرده بودی فکر میکردی که کنترل ذهن برات الان سخته

    ولی با یاد آوری این فایل و یک سال و نیم قبلم برای من ،این رو بهم نشون داد که من تونستم و شده

    یاد حرف استاد میفتم که میگفت:

    اگر میبینید کسی موفق هست ،حتما کنترل کرده ذهنش رو که الان تو این جایگاهه

    و خوشحالم از اینکه الان این آرامش رو دارم و این برای من یادآور موفقیت بزرگیه که خدا نصیبم کرده

    و از خدا میخوام که جزء گروه 4 بوده باشم که :

    قبل از اینکه مجبور بشم ،خودم دنبال تغییر برم

    البته جدیدا سعی و تلاش میکنم برای این که در این گروه باشم و خدا بی نهایت داره کمکم میکنه و ازش بی نهایت سپاسگزارم

    خیلی خوشحالم که یاد گرفتم که ،خدا وقتی یه موضوعی رو برام پر رنگ نشون میده تا هر آنچه که لازمه رو درک و بفهمم و سعی کنم بهش عمل کنم رو قدم برمیدارم براش

    خدایا شکرت بی نهایت سپاسگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد و خانوم شایسته عزیز

    همانتور که توی کامنتهای قبلی هم نوشتم چندین سال بود که کارخونه میرفتم و از این کارخونه به اون کارخونه تا شاید وضع مالی بهتر بشه اما همه جا مثل هم بود چون باورهای من مشکل داشت و هر بار شرایط و جو کار بدتر میشد و این همون چک و لکد هایی بود که جهان بهم میزد تا تغییر کنم تا اینکه با شما اشنا شدم و از منطقه امنم اومدم بیرون و اون حقوق اخر ماه و بیمه رو گذاشتم کنار تا با کار و علاقه خودم ثروت بسازم چشمم به دست دیگران نباشه

    خداراشکر الان یک ساله از اون تصمیم میگذره و چقدر ارامش اسایش راحتی لذت حال خوب و ازادی رو تجربه کردم . افرادی که وارد زندگیم شدن و توی کسبو کارم بهم کمک کردن.

    ایدهایی که خداوند بهم داد تا کارها سریعتر راحتتر و زیبا تر بشن.

    ایده بازاریابی محصولم که بهم داده شد و یک تفر محصولاتم رو خریداری میکرد و تولیدم بیشتر شد .

    خداراشکر میکنم که توی سن جوانی و موقعی که انگیزهای زیادی دارم و شوروشوق برای زندگی بهتر دارم تغییر کردم و خداوند هم هر روز داره بهترینهارو برام میاره و هر روز پیشرفت خوبی دارم

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    حسین حسنی گفته:
    مدت عضویت: 874 روز

    سلام خدمت استادعزیزوخواهرگرامی خانم شایسته وسلام خدمت تمام عزیزانی که دوست دارند پیشرفت کننده ازنظر مالی وچه ازنظر معنوی. بایدبگم انسان تانتواندبه لیاقت قلبی خودو رضایت خدابرسدهرگزنه نمیتواندشروع کننده باشدو نه میتواندرشدکندونه به اهداف قلبیه خودبرسد. ومن دعامیکنم به چنین لیاقتی برسم وازدیگرعزیزانی که دراین گروه فعال هستندو حضور دارندالتماس دعادارم. ومن هم برایه تک تک شماعزیزان آرزویه موفقیت وآینده ای درخشان دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    روز 112

    روز شمار تحول زندگی من فصل 4

      می خواهی جزء کدام گروه باشی؟

    آدمها چهار دسته آند

    گروه یک_ آدمهایی که اصلا تغییر نمی کنند..

    هر چه قدر جهان بهشون نشونه میده تغییر نمی کنند ..

    و طبق قانون جهان هستی یا تغییر می کنی و عوض میشی و حرکت می کنی و یا اینکه زیر چرخ‌های جهان لهه میشی و از بین میری

    گروه دوم .. کسانی هستند که زمانی تغییر می کنند که فشار خیلی خیلی زیادی از طرف جهان بهشون تحمیل بشه

    مثل زمان گذشته ی قبل از آشنایی من با استاد

    گروه سوم…. کسانی هستند که بآ کوچکترین نشانه ها و یا با کوچکترین تغییر دنبال تغییر کردن هستند

    گروه چهارم … کسانی هستند که قبل از اینکه مجبور بشوند و قبل از اینکه بهشون فشاری وارد بشود خودشون دنبال تغییر کردن هستند .

    اتفاقا استاد جان منم احساس می کنم جزو دسته ی چهارم هستم .. یعنی بعد از این چند سالی که با شما و این سایت آشنا شدم و روند تکاملی ام رو طی کردم و در حال حاضر اوضاعم خیلی بهتر شده احساس می کنم وقت تغییره … چند وقتی هستش که فعلا در حال حاضر همه چی اوکی هستش .یعنی در مبحث روابط باید بگم خیلی روی خودم خوب کار کردم و روابطم با دخترم و دیگران خیلی خیلی خوب و عالی شده و یا با کسانی که در مدار من هستند کلا از روابط هام راضی هستم اما دوست دارم یک سری روابط خاص بهتر و قشنگتر و دلپذیرتری رو داشته باشم و یا در مورد پول و درآمد خدا رو شکر عید نوروز امسال 1403 رو خیلی خوب و راحت گذروندم و همه چی براحتی برام فراهم شد همه چی با خوبی و خوشی برام انجام شد و هیچ فشاری بر من و زندگیم نبود از این بابت خدا رو شکر گذارم ولی دوست دارم شرایط از این هم برام بهتر و قشنگتر و راحتر بشه چون من آماده ی تغییرات بهتر و قشنگتر و راحتری هستم و این تغییرات اول از همه در شخصیتم ایجاد شده .. چون دقیقا احساس می کنم اوضاع ام خوبع ولی باید تغییر کنم . یعنی جزو گروه چهارم هستم

    وقتی همه چیز خوبه این می‌خوام تغییر کنم و الان وقتشه .. وقتی همه چیز خوبه یک تله برای پیشرفت نکردنع چون جهان رو به پیشرفته و اساسش با رشد و گسترشه حتی ثابت‌ماندن ما یعنی جاماندن از این روند

    کی باید تغییر کنیم ؟؟؟

    جواب وقتی همه چیز خوبه!

    آینده رو پیش‌بینی کنیم!

    اینجوری هیچوقت تضاد بزرگی برامون پیش نمیاد که مجبور به تغییر بشیم!

    من به خودم قول دادم که تا قبل از مرگم به خواسته هایم رسیده باشم البته هرچند همین الان هم چون قانون را فهمیدم می دانم با رضایت این جهان را ترک می کنم چه آرامشی و لذتی میبرم با دانستن های قانون!

    خدایاا بهم کمک کن که این باور جدیدم رو در خودم تقویت کنم

    خدایااا من می خوام شخصیتم تغییر کنه

    من به دنیا آمده‌ام تا زندگی عالی در این دنیا داشته باشم،آبرومند باشم،عزتمند و محترم باشم،ثروتمند و پولدار باشم،شاد و خوشحال باشم،قوی و قدرتمند باشم،سلامت و تندرست باشم،زیبا و باطراوت باشم ،آرامش و آسایش بیشتری رو داشته باشم،در رفاه باشم،لذت‌های مختلف رو تجربه کنم،موفق باشم،عاشق باشم،مورد عشق واقع بشوم،تا خوشبخت زندگی کنم، تمام روابط هایم فقط و فقط الهی باشه .. تمام روابط درست و مناسب من هماهنگ با آرمان های افکار جدیدم باشد .. یعنی با کسانی هم فرکانس و هم مدار بشوم که در جهت رشد و پیشرفت شخصیتی خودشون حرکت می کنند… به دنیا آمده‌ام تا به گسترش این جهان زیبا و سخاوتمند کمک کنم،تا اثر خوبی از خودم به جا بزارم،تا برسم و لذت ببرم و شکرگزار باشم بلند آوازه با اعتبار نیک باشم. همه ی اینها خلاصه شده در جمله ی با کیفیت تغییر شخصیتم

    جمله طلایی استاد عزیزم:

    همیشه بهترم هست همیشه بیشترم هست ازین پول ساز ترم هست ازین زیباتر هم هست دنبال بهبود باشید قانع نباشید به وضع فعلی میشه داشت باور کنید اقدام کنید به دست بیارید

    من دوست داشتم تو اقیانوس شنا کنم نه برکه …..باید حرکت میکردم در حوزه های مختلف خودمو قوی میکردم ظرفمو بزرگتر میکردم

    با دیدن این فایل من متوجه شدم استاد هر وقت اوضاعش بهتر میشد فوری برای تغییرات دست بعمل میشدند برای تغییر و تحول و شرایط بهتر و بهتر ..

    از وقتی وارد فصل چهارم روز شمار تحول زندگی من شدم و پله های موفقیت رو در این 112 روز با تعهدم طی کردم بیشتر فهمیدم که شخصیتم تغییر کرده و باید در همه ی جوانب زندگیم تغییرات اساسی بدهم ..پس بازم دوباره این جمله ی طلایی رو برای خودم تکرار می کنم اینکه..

    همین دیدگاه متفاوت یعنی تغییر شخصیت پس نتیجه گرفتم برای اینکه به هدف های سال جدیدم برسم باید شخصیتم رو تغییر بدم یعنی باید دیدگاه مو تغییر بدم .. یعنی وقتی دیدگاه مو تغییر بدم باورهام تغییر می کنه و وقتی تکرار و تکرار و تمرین مداوم مستمر داشته باشم یعنی تبدیل به باورم شده و تغییرات خوب رو می تونم لمس کنم..من باید در تمام زمینه های زندگیم تغییر کنم ..

    خدایا شکرت که ما را هدایت می کنی بسمت راه حل ها و پاسخ های درست و مناسب و صحیح تا باورهای بهتری بسازیم، سپس با تکرار و تکرار و تمرین این باورها مون باعث اجابت خواسته هامون میشه. چون طبق قوانین به هر آنچه که توجه میکنیم تبدیل به باورها مون میشود و هیچ چیز از احساس خوب داشتن مهم‌تر نیست و تا بتوانیم از عهده کنترل ذهن مون بر بیایم تا بتونیم تغییر کنیم … خدایا من شکر گذار نعمت هات هستم و راضی به همین داشته های فعلی ام نیستم بلکه باید بهتر و بیشتر و راحتر و قشنگترشو داشته باشم پس باید خیلی خیلی زودتر از آنچه که تصورش را می کنم تغییرات انجام شود

    خدایا خودت کمکم کن تا وقتی همه چی اوکی هستش و همه چی عالی هستش تغییرات در زندگیمو ایجاد کنم قبل از اینکه نشونه ای از تغییرات رو ببینم . قبل از اینکه خبری باشه من خودم اقدام به تغییرات بکنم

    خدایا در این طلوع صبحگاهی از خداوند درخواست کردم و می‌خوام در تمام جنبه های زندگیم تغییر کنم .. می‌خوام بسادگی براحتی و به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانه و از کوتاهترین مسیر این تغییر و تحولات خوب و عالی رو داشته باشم .. خدایاااا من آماده ی تغییر تحولات عالی زندگیم هستم

    خدایا ممنون و سپاسگذارم که منو آماده ی دریافت و پذیرش خواسته ها و اهدافم کردی

    خدایا نور تابانم باش تا مسیرم به نور و روشنایی و عشق الهی خودت تابان و درخشان درخشنده باشد

    ما هر لحظه در حال ارسال فرکانسهایی به جهان ،هستیم و جهان هم مطابق با فرکانسهامون اتفاقات،شرایط،موقعیتها و ایده ها رو وارد زندگیمون میکنه.خدایا شکرت

    احساس خوب=اتفاقات و شرایط و نتایج خوب

    احساس بد=اتفاقات و شرایط و نتایج بد

    خدایا من حمایت تو را با خودم همراه می کنم تا دستی فراتر. از دست ها و قدرتی بالاتر از قدرت ها برای من در کار باشی جهت رشد و پیشرفت های ظرف وجودم تا بتوانم شخصیتم را تغییر دهم … تا آرامش بیشتری را داشته باشم .. تا لذت بیشتری را وارد تجربه ی زندگیم کنم.. تا بهترین ورژنی از خودم باشم .. تا پولدارتر و ثروتمندتر باشم تا بتونم هر آنچه را که اراده می کنم داشته باشم و دستی از دستان فرشتگان الهی آت را همراهم کنی برای قدرت و توانگری ام در تمام جنبه های زندگیم تا پشتیبان و و محافظ و حامی و هدایتگرم باشی

    خدایااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییموَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ ۚ وَکَفىٰ بِاللَّهِ وَکیلًاو بر خدا توکّل کن، و همین بس که خداوند حافظ و مدافع من باشد!

    دیگه فصل تغییرهاست

    دیگه فصل درخشان درخشندگیهاست

    دیگه زمان طلایی و دریافت فرصت های جادویی است

    دیگه زمان نو شدن و شکفتنه

    دیگه زمان تغییر کردنه خدایاااا من آماده ام

    خدایاااااا ممنون و سپاسگذارم که در این 112 روز روند تکاملی من بسمت موفقیت هایم بطور مداوم و مستمر طی شده

    نوروز و بهار تغییرات بر من و شما و تمام دوستان عزیزم شاد و مبارک باد

    خدایاا ممنون و سپاسگذارم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: