چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 11
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-08 06:23:212024-07-13 02:27:05چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد بزرگوار و خانوم شایسته عزیز و هم فرکانسی های گرامی…
چقدر این همزمانی زیبا و دلچسب هستش ..درست در زمان و موقعیتی که من تصمیم میگیرم مهاجرت کنم از شهری به شهر دیگه و در حال یافتن اطلاعات بودم درست در همین زمان در سایت استاد فایل مهاجرت کردن بزارن …واقعا اسم این همزمانی هارو معجزه گذاشتن میتونه دقیقترین توصیف از یک معجزه باشه …واقعا ممنونم استاد عزیز که اطلاعات عالی و فوقالعاده زیبا رو در اختیار ما قرار میدین ..این همفرکانسی ها آنقدر به دلم میشینه که بی اختیار با هر کلمه تایپ لبخند روی لبهام نشسته اینکه من هم میتونم معجزه ها رو ببینم و لمسشون کنم و اینکه این بهت ثابت میشه چندین و چند بار و باز هم برام تازگی داره .اصلا این تکرار دیدن معجزه ها و عادت بهشون یکی از دلچسب ترین اتفاقات زندگی هستش …امیدوارم تکرار معجزه براتون بشه بخشی از زندگی روزمره …
اصلا تکرار بخشی از جهان هستش تو با تکرار یک رفتار تغییر میکنی.. با تکرار یک فکر باور میسازی و با تکرار یک باور خلق میکنی …باور دارم که معجزه به راحتی برام اتفاق میفته در درست ترین و به موقعترین زمان ..خدایا شکرت که مرا در عالیترین و بهترین زمان در عالیترین و بهترین مکان قرار میدی آنقدر این جمله رو هر روز تکرار میکنم که به صورت معجزه وار اتفاقات عالی برام یکی پس از دیگری میفته …انگار فقط من اومدم توی مدار درستی که فقط ببینم و لذت ببرم از این چینش دقیق و اصولی…مثل رسیدن به خونه ای که تو الان با تمام جزئیات مطرحش میکنی و میخوای و بعد میبینی یک ماه قبل شروع به ساختش کردن انگار مخصوص تو …برای تو …مثل سفارش از یک رستوران که غذا آماده است و فقط منو رو بهت میدن میگن انتخاب کن… یه حال خاصی داره نمیدونم چطور توصیفش کنم… حال خوب برای همتون آروز دارم …
مطمئنم به هر چی بخواید میرسید فقط کافیه بخواید از ته دل و ایمان داشته باشی.
ممنونم از استاد گرامی و خانوم شایسته و همه ی عزیزانی که در این جا در این لحظه در کنار هم هستیم…
خدایاشکرت واقعا ️
چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت1
منم قبلنا فلکسیبل بودم و (نسبت به تغییر مقاومت داشتم) ولی الان نه من قبلنا هستم و نه قبلنا الان هستش
درود و ســــلام فراوان به کل خانواده ی صمیمی عباسمنش دات کام عزیز و نازنینم
استاد عزیزم خیلی خیلی خوشحالم که به قلبتون الهام شد که این فایل بینظیر رو ثبت و ضبط کنید . یعنی می خوام بگم بعد از تمام این فایل های بینظیری که هر کدامشان یکی از یکی دیگر بهتر و قشنگتر و تاثیر گذارتر و آموزشی تر و آگاهی دهنده تر و هر چیــــی تر و ترین بودند و دیدم و لذت بردم و یاد گرفتم و سعی کردم آویزه ی گوش و جسم و جان و روح مقدسم کنم ولی انگار این یکی یک جور دیگه بود و انگار مسیر تکامل و تغییر و تحول بنیادین در تمام جنبه های زندگی رو توسط همیین فایل حسابی از ریشه کشیده بیرون بخدا باید به این استاد عباسمنش عزیزمون جایزه ی ی نوبل رو اهداء کنند چون واقعا لایق حرف زدن در همه ی جنبه های زندگی رو دارند چون همه ی مسیرهای زندگی رو طی کردند یعنی خیلی زود به همه چی آگاه شدند و توانایی تجزیه و تحلیل و توضیح و تفکر و آموزش را بصورت خیلی موشکافانه در همه ی مباحث را دارند یعنی بقول معروف استاد جانم شما خیلی زود بزرگ و خردمند و آگاه شدید یعنی خیلی زود به درک و آگاهی و کار و زار این جهان هدایت شدید و من واقعا فقط شما رو تحسین می کنم و چقدر خودم رو تحسین کردم چقدر خدای هدایتگرام رو تحسین کردم چقدر نظام هوشمند این جهان هستی رو تحسین کردم که منو به بهترین ها هدایت کرد .. استاد جان وقتی صبحها این دعای زیبا رو در دفتر ستاره ی قطبی و دفتر سپاسگذاریم می نویسم بخودم می بالم اینکه خدایا میخوام روزم رو با بهترینع بهترین ورودی ها آگاهی ها زیبایی ها شنیده ها و دیده ها و افراد درست و مناسب و وفور و فراوانی های نعمت ها و خیر و برکت های الهی و آسانی ها شروع کنم و به همین طریق با موفقیت تا شب به اتمام برسونم الهی آمین. یعنی بهترین دعای دنیا رو به جهان هستی ارسال کردم .. وقتی به همین جمله ام خوب توجه می کنم میبینم واقعا همین خواسته ام اجابت شده .. چطوری !!؟؟!
آخه بهترین استادادن دنیا رو خدا بهم داده
بهترین روش زندگی رو یاد گرفتم
بهترین مسیر رو یاد گرفتم
بهترین دوستان رو در این سایت پیدا کردم
بهترین مسیر توحیدی رو فهمیدم
بهترین تغییر شخصیتی رو در خودم ساختم
بهترین مثبت اندیشی رو در خودم بوجود آوردم
بهترین زیبایی ها رو میبینم
بهترین ورودی ها رو می شنوم
احساس می کنم لایق بهترین ها هستم
عزت نفسم بالاتر رفته
بهترین مسیر رشد و پیشرفت تکاملی درونی رو داشتم
بهترین روش برای پاکسازی روح و روانم رو به سپیدی روشنایی نور الهی رو در خودم خلق کردم و بلطف آموزه های استاد عزیزم نعمت شکرگذار بودن رو به من عطا کرد
بهترین نور ایمان و عشق الهی در قلبم شعله ور شد
و تمام اینها رو مدیون استاد بزرگواری هستم که خداوند لطف شو شامل حالم کرده احساس می کنم بزرگترین مهاجرت دنیا رو آگاهانه از درونم آغاز کردم .
استاد جان من قبلنا یعنی قبل از آشنایی با شما که دچار آن تضادهای ورشکستگی پولی و مالی و مادی و معنوی و سلامتی و روابط های عاطفی و خانوادگی و غیره شده بودم رو ازش عبور کردم … دقیقا همان پُل هایی بود که پشت سرم خراب شد . دقیقا مثل تمام کسانی که از کشورشون مهاجرت می کنند و همه ی دوست داشتنی هاشون رو رها می کنند و میترسند به پشت سرشون نگاه کنند تا مبادا کسی اشک هاشون رو ببیند مبادا بخوان برگردند .. میرن به یک کشور ناشناخته و باید از اول شروع کنند . از زیر صفر شروع کنند . باید الفبای آن کشور رو یاد بگیرند حتی بلد نیستند حرف بزنند حتی بلد نیستند راه برن .. در کوچه پس کوچه های غربت گم میشن . خسته میشن . گریه می کنند . می برند … دست محبتی وجود ندارد … همه غریبه آند . همه بفکر خودشون هستند . همه ازت فرار می کنند که مبادا سر بارشون بشی … مبادا وارد زندگی شون بشی … مبادا مسعولیتی در قبالت پیدا کنند .. مبادا درخواستی ازشون داشته باشی و کمک بخوایی …. مبادا یک شب توی خانه شون روی بالشت شون بخوابی و بمانی … حتی تلفن هاتو جواب نمیدن .. ریجکتت می کنند … با تمام این حرفها حالا چه فرقی می کنه کجا باشی …
چه فرقی می کنه غربت باشی یا همین ولایت خودت باشی و طعم غربت رو بچشی
وقتی با تو مثل یک غریبه ی خیلی دور برخورد می کنند
وقتی تو رو توی خیابان ببین و صورت شون رو ازت برگردونند
استاد جان من هم مهاجرت کردم .. منم در غربت گم شده بودم ..
منم همه ی دوستان و آشنایان و اطرافیان واقوام دور و نزدیک و فرزندان عزیزم رو و تمام وابستگی هامو پشت سر گذاشتم و تنهای تنهای. تنهای تنهای .. تنها شدم و آنقدر سر تعظیم پای خداوند فرو آوردم و آنقدر سرم خم شد و هی پاییین و پایین آوردم که نگم براتون … که مثل حضرت موسی گفتم خدایااآاا من تسلیمممم.. من به هر خیری که از جانب تو به من برسه فقیرم
من هم غربت رو با تمام وجودم و از عمیق ترین اعماق وجودم احساس کردم
منم شبهایی رو گذروندم که دقیقا روی سنگ خوابیدم و لرزیدم و ترسیدم و تاریکی ها رو دیدم و هیچی نداشتممممم ….
و آنجا بود که از اعماق وجودم از خداوند درخواست کردم .. از خداوند همیشه عاجزانه در خواست کردم و گفتم خدایا من یک زندگی دوباره ازت طلب دارم . من یک زندگی واقعی و درست و حسابی ازت طلب دارم . من اشتباه زندگی کردم . من اشتباه بودم . من توی جای درست و مناسب خودم نیستم . این اون زندگی نبود که بخاطرش به این دنیا آمدم .. می خوام آن بهترین مسیر درست و صحیحی رو بهم بدی که لایقش هستم من یک زندگی دوباره ازت طلب دارم… و خداوند دستهای غیبی شو برام فرستاد.. خداوند تنها دستی بود که رهام نکرد .. خداوند تنها فرشته ی نجاتم بود که منو دید .. خداوند تنها دری بود که برام باز شد .. خداوند عاشقانه دستمو گرفت و منو صاف آورد توی کلاس استاد عباسمنش عزیزم گذاشت و زندگی دوباره ای رو بهم داد و الفبای این جهان رو با قوانین زیبایش رو بهم یاد داد . دوباره متولد شدم .. دوباره این دنیا رو با تمام زیبایی هایش بهم نشون داد .. دوباره خنده رو به روی چهره ام پاشید .. راهمو پیدا کردم و دوباره زنده شدم و درخشیدم.. و هر روز صبح زود سپیده دم منو از خواب شیرین و با کیفیتم بیدار می کنه و میگه ببین چه آغاز قشنگی دوباره ای رو بهت اعطا کردم و منم عاشقانه بلند میشم و برای یک روز بینظیر سعادتمندانه ام از خداوند تشکر و قدردانی می کنم و میرم روی بالکن و به آن زیبایی های خیره کننده اش ذول میزنم و شکرگذاری می کنم
در این جهان یک راه بیشتر نیست آن هم درستی و پاکییست
آره استاد جان استاد نازنینم .. استاد قشنگم . استاده استادان جهان درست گفتید مهاجرت یک کار بزرگ و عظیمی هست
مهاجرت اعظیم ترین راهی هست که هر کسی مرد راهش نیست
الان دیگه نور خوشبختی و سعادتمندی رو میبینم . دیگه از آن کته باوری های از قبل نوشته شده خبری نیست .. دیگه خودم می نویسم .. خودم مسیرم
رو آگاهانه با عشق می نویسم . و نوشتن رو دوست دارم
استاد عزیزم نمیدونم چطوری میشه از این همه بزرگواری شما تشکر و قدردانی کرد چون زبانم توانا نیست . هنوز ظرف وجودم برای این حجم از آگاهی هایی که به من بخشیدید بزرگ نشده .. بخشش شما از این آگاهی ها و تعلیم و تربیت ها از حد گذشته .. فقط و فقط می تونم بگم شما نور تابان و درخشش خدایی بودید که زندگیم رو بطور بنیادین بهشتی کرد .. من در این دنیا هم شعله های آتش جهنم رو دیدم و هم دالان های سرسبز و نهرهای چشمه های زلال بهشت را چشیدم خدایااآاا شکرت
استاد عزیزم شما نوری از خداوند ی هستی که به ما برو بچه های سایت گسترده و پخش کردید
براستی ما همه مون از هدایت شدگانیم
خدایاااا هر لحظه ما رو بسمت بهترین ها هدایت کن و از تو متواضعانه در خواست می کنم خودت هدایتمون رو بعهده بگیری و خودت زندگی مون رو پشتیبانی و محافظت کنی و خودت همه ی کارهامون رو برای موفقیت در تمام جنبه های زندگی مون هماهنگ و چیده مان و برنامه ریزی و هندلش کنی خدایااآ ممنون و سپاسگذارم خدایا شکرت
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟ خدایا خودت هدایتم کن
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
به نام خداوندی که بخشاینده و با رحمت است
سلام خدمت استادای عزیزم
و بخصوص رویا جانِ عزیز و خوش چهره و با ایمانم
رویا جان به نکات خیلی عالی ای اشاره کردی و خیلی به داستان خود من نزدیک بود
و مهاجرت فقط از شهر به یه شهر دیگه یا از یه کشور به کشور دیگه نیست
منم با طلاق و جدایی تو سن 22سالگی خیلی سخت بود برام کشتن مهدیه ی قدیم و مهاجرت به یه شخصیت و مهدیه ی جدید(علاوه بر اینکه تو یه خانواده ی سنتی بودم و خیلی سنگین تموم شده بود برای خانواده این مسئله)
و مرد عمل میخواست خودتو کشیدن بالا
و اینکه همه باهام غریبه شدن
از دوستان و خانواده همه و همه پشتمو خالی کردن که یه دفه بار سنگینی نباشم روی دوششون
و من خودمرو کشیدم بالا من به مرور آگاه شدم
تا هدایت شدم به استاد عباس منش نازنین
خداروشکر خداروشکر
الان خیلی آگاهی ها کسب کردم دارم سعی میکنم عمل کنم و هر روز باید پیشرفت کنم از لحاظ شخصیتی
و همه ی نتایج برمیگرده به اینکه از لحاظ شخصیتی و عزت نفسی چه قدر تغییر کردی
و خداروشششکر چقدر من تغییر کردم
و این کامنت شما رویاجون فکر کردم که چقققدر تغییر کرده این مهدیه با اون مهدیه ی ضعیف و درب و داغون
با اینکه اون موقع فکر میکردم خیلی شخصیت دارم ولی کاملا اشتباه فکر میکردم
و خدا با یه تصاد بزرگ منو به هوش آورد منو آگاه کرد
تا خودم خالق زندگیِ قشنگ و زیبای خودم باشم
تا از زیبایی هایی که با رب خودم میسازم لذت ببرم
خدایا شککرت خدایااا شکرت بابت این مهاجرت شکرت که آگاهم کردی
استادجونم ممنونم که دستی بینظیری از طرف خداوند شدین و برکت و به زندگی من جاری کردین
سپاس ازت رویاجان که این نکات بهم یادآوری کردی و از خوندن کامنتت لذت بردمو بهت افتخار میکنم که انقدر فوق العاده روی خودم کار کردی و از حرفای دیگران گذشتی و رشد کردی
دمتتت گرررم
عاشقتم
درود و وقت بخیر خدمت شما دوست عزیزم مهدیه خانم گازرانی
خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم برای این کامنت ارزشمندتون واقعا خدا رو شکر که در چنین سایت گوهر باری حضور داریم و هر روز داریم روی تغییر افکار و باورها و تغییر شخصیتمون کار می کنیم تا در مسیر درست و مناسب حرکت کنیم برای اهداف و خواسته های درست و مناسب مون… خدا رو شکر شما هم خیلی زود در سن و سال جوانی و زیبایی روح بینظیرتون به چنین مسیری الهی هدایت شدید و بهتون تبریک می گم خدا رو شکر
مهدیه جون همیشه جدایی ها خیلی سخته بخصوص وقتی آدم شخصی رو انتخاب می کنه تصور دیگه ای داره که البته این تجربیات مفیدی بوده هر چند ظاهر قضیه زیاد مناسب عوام مردم نیست ولی هیچکس جای شما نبوده و هیچکس با کفش شما راه نرفته که درک کنه.. اینکه شما هر چقدر هم توضیح بدید فایده ای ندارد ..آینکه بابا این کفش پامو میزنه هر کاری هم کنم اندازه ی پام نمیشه .. باید عوضش کرد .. ولی این ها همش درسی بود که حتما باید تجربه اش می کردید و حالا درسشو گرفتید و ازش عبور کردید خدا رو شکر که خداوند این قدرت رو در شما گذاشته تا توان عبور از این مسعلع رو داشته باشید و سبب خیر شد که افراد رو بر اساس مدارشون انتخاب کنید . حتی اگر نزدیکترین افراد هم اگر هممدار شما نباشند جهان خیلی راحت و آسون این فاصله رو ایجاد می کنه و باید از این بابت خوشحال باشید چون اون دیگه برای شما نبوده و اینکه هر کسی آمد بهش خوش آمد بگید و هر کسی رفت هم خیلی خوشحال باشید چون آن شخص فقط یک ماموریتی داشت که بیاد و آموزگار شما باشه ..
مهدیه جان یک نکته ای که خودت هم اینجا گفتی اینکه
خدا با یه تضاد بزرگ منو به هوش آورد منو آگاه کرد خدارو شکر که این تضادها نشانه های خداوند هستند یعنی هر تضادی که پیش بیاد صد درصد مطمعن باش که وقتع تغییر و تحول هست و باید از آن تضادها تشکر و قدردانی کنیم که دارند علامت میدن و میگن از یک راه دیگه برو . از اینور نرو اینجا بن بسته و آنوقت ما هی اصرار می کنیم که نه آِلا و بِلا ما میخواهیم از همین ور بریم… در صورتی که تضادها همان دوستان واقعی ما هستند که همش دارند سنگ جلوی پامون میندازن تا ما بفهمیم که دیگه نباید همچنان ادامه بدیم و بهمون میگن از در اصلی برو …. خلاصه مهدیه جان باید روزی هزار بار از خداوند تشکر و قدردانی کنیم که به چنین استادی هدایت شدیم که راه درست رو بما نشون داده خدا رو هزاران بار شکر شکر ..
مهدیه جان خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که وقت ارزشمندتو برام گذاشتی و نوشتی و چراخ خوش خبری آبی رنگ پروفایلمو روشن کردی مرسی مرسی عزیزم الهی چراغ خوش خبری خواسته و آرزوهات در قلبت روشن و به نور الهی منور بشه
هرکجا که هستی بهترینع. بهترین ها رو در تمام جنبه های زندگیت برای تو دوست عزیزم و برای همه مون آرزومندم
روز و شبت بخیریت و شادی و شادمانی و ایام بکامت شیرین و گوارا همراه با عشق و پول و سلامتی
موفق و پایدار باشی عزیزم مرسی مرسی
به نام خدای خوبم که امروز رو فرصت زندگی کردن به من داد
به نام خدای زیباییها و خوبیها و آسانیها سلام به استادان عزیزم
و سلام به دوستان عزیزم که کامنت منو میخونن متشکرم سپاس فراوان
استاد عزیزم و مریم جانم ممنونم از شما برای تهیه این فایلها که برای ما روشن کردین که چه کارهایی رو باید انجام بدیم و چه کارهایی رو نباید انجام بدیم تا بتونیم مهاجرت کنیم اونم به راحتی و آسانی
اولین کار وابستگی نداشته باشیم
هم به خانواده اعم از پدر و مادر و خواهر و برادر یا خود شهرمون
دومین کار اینکه در خودمون بدونیم که لیاقت داریم که مهاجرت کنیم
سومین کار پا روی ترسها مون بذاریم
و چهارمین تغییر اساسی و جهادی اکبر راه بندازیم در درون خودمون
استاد عزیزمون همیشه میگن تو بیشتر فایلها از همون جایی که هستیم لذت ببریم تغییراتی انجام بدیم و بعد از تکامل طی کردن قدم بذاریم و کارهای مهاجرت رو با ایمان به خداوند انجام دهیم و بعد میبینیم خداوند چقدر قشنگ برامون درست میکنه و دستاشو میفرسته همونطور که به استاد کمک کرد و دستاشو براش فرستاد و در بهترین جاست الان
خدایا کمکم کن و راه درست رو به من نشان بده تا بتونم بیشتر پا روی ترسها بذارم و باورهام و هر روز بهتر و بهتر کنم و رشد کنم و به خواسته هام یکی یکی برسم
برای مسافرت منم حدودا 40 تا شهر ایران رو رفتم و کلی خوش گذشت
و تجربه کسب کردم از صحبت کردنشون غذاهاشون آب و هواشون
معماری شون و واقعا لذت داره
من تو مسافرت سخت نمیگیرم تو چادر میخوابیم کلا همه جوره تحملم زیاده غر غر نمیکنم نمینالم دعوا نمیکنم و بیشتر کمک میکنم و کاری میکنم که به همه خوش بگذره حتی برای دستشویی هم سخت نمیگیرم
و خیلی خوبم خدایا شکرت
من الان یه مدتیه به همسرم میگم دوست دارم با خونه بریم شهر دیگه اونم موافقه اما نمیدونم چرا اقدام نمیکنه علتشو نگفته
خدایا ممنونم که امروز هدایتم کردی به اینجا
خدایا ممنونم که استاد عزیز و این سایت الهی رو دارم
خدایا شکرت برای آگاهی های امروزم
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم خدایا منو امروز سورپرایز کن
خدایا امروز یه نعمت غیر منتظره ای را به من عطا کن
خدایا شکرت سپاسگزارتم
استاد ممنونتم دوستتون دارم
بنام خدای زیبایم خدای هدایتگرم خدای فراوانی هام
سلام به
استاد عزیز و قشنگم و خانم شایسته عزیز قشنگم
و همه دوستای هم خانواده قشنگم
خدارو شکر میکنم برا هدایت هایی ک قراره پررنگ تر و اضح تر بشن برام
خداروشکر فایل جدید اونم با عنوان مورد درخواست من رو سایت اومد
با لبخند زیبای پر از آرامش استاد
این فایل نشونه ی من هست
طبق قانون بدون تغییر خداوند در زمان مناسبش
برا مسیری ک میخام باورشو بسازم
از مواردی ک استاد گفتن :
من مهاجرت نداشتم تا حالا
ولی این باور هم ندارم میتونه دخیل باشه
با حس ارزشمندی ک دوره ش در من نهادینه میکنه همچنان.
من به محیط های بهتر هدایت میشم
پس اگه هدایتم اینه ک با مهاجرت به شهر دیگه با مدت کوتاه سبب مهاجرت م به آمریکای زیبایم هس
اینو برا خودم ساختم
اما وابستگی عاطفی به خانواده م رو دارم
ک با تضادهاش مسیر هدایتم به مستقل شدنم باز میشه
ک البته سینگل بودنم این تغییر و راحتره میکنه
یکی دیگه ش استخدام به سیستم نیسم
در واقع با همون تضادها سالهای قبل به استعفا هدایت شدم
اینا تعدادی از امتیازهای ک با تکامل طی کردم
انعطاف پذیری دارم
نگاه میکنم میبینم تو محیط هایی قرار گرفتم ک نیاز به منطبق شدنم داشته و من تونستم و این همون مسیری ک باید تجربه ش میکردم
راجب انگیزه
اون کیفیت و معیار ک برا خودم دارم با مهاجرته،
من کشورهای دیگه هم سرچ میکردم
کشوری ک با خواسته های وجودی من هماهنگی بیشتری داره در آمریکا پیداش کردم
سریال سفر به دور امریکا یکی از تاثیر گذارترین تجربهای زندگیم برا شناخت خودم بود همزمان با دوره ارزشمندی
من این سفرنامه رو زندگی کردم
شماها منو به جاهایی ک میخاستم میبردید
من میخام زندگی رو زندگی کنم
تمام قشنگی ها رو ببینم
هر چه ک بخام تجربه کنم رو
همه اینا در آمریکا با شما دیدم
غایت سفرنامه ی من تو آمریکا نمایان میشه
ازتون بینهایت سپاسگزارم
خداروشاکرم برا وجود بندهای توحیدی ش
مشتاقانه منتظر فایل دوم و آزمون ش هستم
عاشقتم خدایم
عاشق خودم
عاشق همه ی شماها
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم دلم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی عزیز
استاد در مورد مهاجرت میتونم ساعت ها حرف بزنم ساعت ها در مورد خوبی ها و زیبایی ها و نکات مثبت مهاجرت صحبت کنم …
استاد فرمایشات شما کاملا صحیح است و طبق گذشته و تجربه ایی که من داشتم چون من بچه طلاق هستم از کودکی خیلی مهاجرت داشتم یعنی از بچگی 5سالگی و هنوز یادم هستا مد خاطرم یه کوچولو هست و تا همین الان که 25سال دارم بسیار زیاد کار عوض کردم بسیار زیاد مهاجرت داشتم خارج کشور داخل کشور و کلا روحیم واسه مهاجرت بی نظیر هست …
میخام در مورد نکات مثبت مهاجرت کردن صحبت کنم به امید خدا:
شجاعت یعنی من شجاعتی دارم که اصلا غیر قابل تصور خیلی هاست
استاد الان یه موضوعی آمد تو ذهنم دیروز برام اتفاق افتاد همین الان تایپش میکنم :
من تهران زندگی میکنم و کارت ملیم رو 2سال پیش توی استان خوزستان شهرستان شوش دانیال سفارش داده بودم بعد از دوسال پریروز متوجه شدم کارت ملی آمده اداره ثبت احوال شوش دانیال و باید برم حضورا بگیرم کارت ملیم رو و به صاحب کارم گفتم گفت میری از کارت سه روز عقب میفتی اما قلبم میگفت برو پریشب ساعت 8نیم شب هیچ اتوبوسی نبود همه سایت ها پر بود قلبم گفت برو ترمینال رفتم و اتوبوس گیرم آمد بهترین جا پیش راننده و ساعت هشت صبح رسیدم شوش خداوند شاهد هست رفتم توی اداره ثبت احوال 5دقیقه ایی کارم انجام شد آمدم بیرون و باید برمیگشتم به تهران کلا رفتم دیدم اتوبوس ها همه پر هستند و گفتم هوایی بریم دیدم همه پرواز ها تا شب پر هستند منم ساعت 9صبح بود و دوست داشتم واسه دوساعت دیگر پرواز داشته باشم و تا ظهر تهران باشم قلبم گفت برو فرودگاه اهواز خداوند شاهده گفتم چشم ماشین دربست کردم از شوش دانیال تا فرودگاه اهواز رسیدم فرودگاه رفتم شرکت هواپیمایی کارون گفتم تهران اولین پرواز کی هست گفت نیم ساعت دیگه حالا پرواز پر و 10نفر هم زودتر از من آمده بودن که اگر جا هست سوار بشن خانم منشی بهم گفت این 10نفر زوتر از شما آمدن باید اینا سوار بشن بعد جا بود شما باید سوار بشی من خیالممم راحت بود باورتون نمیشه یه ربع بعد کارت کشید پول بلیط رو و بهم گفت برو کارت پرواز خودت رو بگیر رفتم کارت پرواز بگیرم یه خانم اونجا بود گفت اجازه بده زنگ بزنم به هواپیما ببینم جا داره بهت کارت پرواز بدم من خیالم راحت بود خلاصه یک دقیقه ایی نشد بهم کارت پرواز داد گفت برو وارد گیت شو رفتم و وارد شدم و رفتیم سوار هواپیما شدم تا رفتم داخل هواپیما خلبان یا کمک خلبان بهم گفت برو آخر آخر هواپیما وایسا تا من جاتو تعیین کنم همه نشستن بعد جا برای من نبود باز خیالم راحت بود از آخر هواپیما باورتون نمیشه آمد بیام اول هواپیما یه جا خالی بود ردیف اول بغل شیشه بهترین جای ممکن و من نشستم اونجا و 1ساعته تقریباً رسیدم تهران و تجربه اولم بود از سفر هوایی و چقدرررررررررررررررررررررر لذت بردم و حالا استاد یه نکته میخام بگم..
وقتی حرکت کنی درها باز میشود نقطه تمام
استاد ایمان به همین شکل به وجود میاد دیگه الان من لمس کردم با تمامی وجودم که اگر حرکت کنم جهان درهارو باز میکند نقطه تمام …
پس با تمام وجودم حرکت میکنم
دوستدارم استاد عزیزم
در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
به نام خداوند بخشنده ی هدایتگر به سمت خواسته هایمان به صورت کاملا بدیهی و طبیعی
سلامودرودخدا به استادعزیزم و تمومی دوستان ارزشمندم
سپاسگزارم ازاستادعزیز که بااین دست از فایلهاشون کلی حسوحال منو عالی میکنه
استادبااینکه کل مبحث این فایل رو در کل قدمها بصورت مفصل توضیح داده بودید،اما این فایل یجوره دیگه بر قلبوجانم نشست،انگار این صحبتهاتون کامل کننده ی اون صحبتها بود و انگار که کل قدمهارو تواین یک جلسه خلاصه کردید
خداروصدهزارمرتبه شکر که تواین سایت مقدس به یک خودشناسی نسبتاً خوبی ازخودم رسیدم و دلیل تموم پیشرفت کردنام و پسرفت هام رو کاملا میفهمم که از کجا آب میخوره
دیگه هیچوقت هیچ عامل بیرونی غیرازخودم رو مقصر نمیدونم،وهرموقع تویک موضوعی اشتباه عمل میکنم،دیگه قشنگ صدای خدارو ازدرونم میفهمم که باهام حرف میزنه و بهم میگه ببین بهت گفتم اینکارو انجام بده ولی تو برعکسشو انجام دادی اینم نتیجش،یعنی دقیقا بازبون خودم بهم میگه دلیل نتیجه ی معکوسی که گرفتی به چه خاطربوده…
واما این ویژگی هایی که از مهاجرت گفتید،که اگه این شخصیت رو درونمون نداشته باشیم،احتمالا مناسب مهاجرت نیستیم،یه نگاه کلی که به خودم انداختم دیدم که چقدر نسبت به سه چهارسال قبلم تغییرکردم و اصلا متوجه این ویژگی هام نشده بودم و همیشه نجواهای شیطان کارخودشو میکنه و میگه تو چه پیشرفتی کردی،ولی الان که فکرشو میکنم من تومسیر رشدوپیشرفت شخصیتیم اتفاقا خیلی هم دارم عالی پیش میرم و مثل گذشته عمل نمیکنم
من ازوقتی که فهمیدم این جایی که زندگی میکنیم خیلی جای مناسبی برای من نیست حالا به دلیل یکسری ناهماهنگی های فرکانسی که نسبت به اطرافیانم ایجادشده،به دلیل اینکه توشرایط نامساعد زندگیم خیلی روی اطرافیانم حساب باز نکنم،به دلیل اینکه ازلحاظ شخصیتی دوست دارم مثل یک انسان توحیدی درتمامی جنبه های زندگیم عمل کنم و این نباشه که بخاطر یک سرماخوردگی کوچیک به دورواطرافم زنگ بزنم که به دادم برسن،یااینکه وقتی تنها میشم بخوام ازخونه بیرون بزنم وباایکسری افرادفامیل که اصلا بامن هماهنگ نیستن رابطه برقرارکنم فقط بخاطراینکه تنهانباشم،بیشتر انگیزه گرفتم که درست فکرمیکنم و باید یک برنامه ی درستوحسابی برای مهاجرتمون حداقل به یک شهر دیگه رو بچینیم تا ازین موقعیت مساعدی که چندین سال برای خودمون فراهم کردیم بیرون بیاییم و یکمی خودمون رو به چالش بکشیم
ولی حالا که فکرشو میکنم میبینم یک انگیزه ی بسیار شدید برای مهاجرت دارم،اما باورهای نامناسب دیگه هم منو درگیرمیکنه که این خونه ارث پدری همسرم هست،و چونکه تو حیاط پدرشوهرم خونه رو ساختیم ممکنه این خونه رو کسی نخره،اصلا کی پول جای خونه ی پدری همسرم میده،اگه بریم مادرشوهرم کلی ناراحت میشه ازدستمون ووو ازینجور حرفها…وخوب همین ناهماهنگی فرکانسی اجازه نمیده که حرکت کنیم
اتفاقا همین دوروز پیش بود برای انجام یک کاری به یک شهردیگه رفتم،وقتی که وارد اون شهرشدم کلی بیشترانگیزه گرفتم که چرامن الان نباید تواین شهر باشم که من بخاطر انجام یه کارکوچیک باید از شهرودیار خودمون بیام تواین شهر کارمو انجام بدم،و وقتی یادم افتاد که چندنفراز فامیلمون تواون شهر مهاجرت کردند من خیلی اونهارو تحسین کردم و ازخدا خواستم که منو هدایت کنه تابتونم برای اون باورهام هم یک منطق بهتری بیارم که مهاجرت رو برای خودمون آسون تر کنیم
ویژگی دوم عدم وابستگی به اطرافیانو خانواده،که تواین مورد خیییلی خییلی عالی دارم عمل میکنم،یعنی به مرحله ای از عدم وابستگی رسیدم که اگه ازلحاظ جسمی برای خانوادم یافامیل مشکلی پیش بیاد اصلا بهیچ عنوان من نگران نمیشم،مخصوصا اگه ببینم که اون طرف داره نتیجه ی کانون توجهش رو به یک سری مشکلات میگیره،و اگه چندین روز از خانواده ودوستوآشنا خبری نداشته باشم اصلا نگران نیستم و اتفافا خیلی هم از تنهابودن خودم توخونه لذت میبرم
مورد بعدی منعطف بودن،واقعا تواین مورد هم بسیار رشد کردم و همیشه سعی ام این بوده که تو شرایطی اززندگیم قرارمیگیرم کاملا خودم رو بااون شرایط وفق بدم،و نخوام گله وو شکایت کنم
و اینو بیشتر اوقات وقتی به طبیعت سفرکردیم میفهمم که چقدر فرد منعطفی هستم و کاملا خودم رو باشرایط طبیعت وفق میدم
مثلا چندروز پیش بود که با خانوادم به طبیعت رفته بودیم و مامانم و داداشم کلی برای کم بودن زغال باهم بحث میکردن،و پختن کباب رو هم به من سپرده بودن،من هم تااونها باهم بحث میکردن بلندشدم و کلی چوب جمع کردم و باچوب یه اتش هیولا درست کردم و یک کباب مشتی براشون درست کردم،اونها چون همیشه با زغال کباب میکردن،هیچوقت فکرشو نمیکردن که با چوب هم میشه کباب رو آماده کنی!و اتفاقا اون کباب خیلی هم خوشمزه ترازبقیه ی کباب هاشد،بعد یلحظه خودمو تحسین کردم گفتم ببین تو همونی بودی که اگه تواین موقعیت بودی توهم کلی بحث میکردی و میخواستی همه رو بخاطر دوتا دونه زغالِ بیشتر مقصر کنی،الان بدون اینکه غر بزنی بلندشدی و فکرچاره کردی،بعد فهمیدم که خداروشکر دارم تواین مورد هم خیلی خوب رشد میکنم و اونجور نیستم که حتما شرایط اونجوری که من میخوام باشه تابتونم زندگیمو بکنم یا لذت ببرم
مورد بعدی قانون تکامل درفرایند مهاجرت هست،که هنوز تواین مورد خیلی تکاملمون رو طی نکردیم،فقط یادمه خیلی سال پیش عموم اینا استان اراک زندگی میکردن و من باخانوادم چندین هفته خونه ی اونها میموندیم،و یادم که به اون موقع میوفته میبینم که چقدر من تواون مسافرت حال روحیم بهتراز بقیه ی سالهای عمرم بود و هرموقع تصمیم به اومدن خونه میشدیم من کلی ناراحت میشدم
الان که فکرشو میکنم اتفاقا فکرمیکنم دوری ازفامیل خیلی هم برای هممون بهتربود،و اگه بخوام یه جای خبلی دورهم باشم،وابستگی آنچنان غیرقابل تحملی نسبت به شهرم یاخانوادم ویا دوستوآشنام ندارم
ولی کلا بعداز آموزشهای استادعزیز آدم بسیارکنجکاوی شدم که بسیارعلاقه مندم از کل دنیای اطرافم سر دربیارم،واین چندماهی که پیاده روی میکردم بعداز سی سال زندگی کردن توی شهرمون تازه تونستم اکثر جاهای شهرمون رو کشف کنم و حس بسیارخوبی دارم ازینکه جاهای ناشناخته ی شهرمونو کشف کردم و فکرمیکنم این قدم اولم بود تا اول از همه کل شهرمونو یک بررسی درستوحسابی کرده باشم وبعد آماده ی حرکت میشم برای قدمهای بعدی تا برم شهرهای دیگه ی کشورمون رو انشالله مسافرت کنیم و منعطف بودن نسبت به شرایط جوی یک محیط جدید رو هم بهتر درک کنم
خداروصدهزارمرتبه شکر که دارم یک شخصیت قوی ازخودم میسازم و امیدوارم بتونم باورهای ناهماهنگم رو در مسیر مهاجرتم به یک شهر دیگه رو درست کنم و خودم رو آگاهانه از این شرایط جوی مساعدی که دارم دور کنم تا مزه ی شیرین مهاجرت و به چالش کشیدنمون رو در یک محیط جدید دیگه بچشم ان شالله…
بی صبرانه منتظر ادامه ی این فایل هستیم…
سلام خدمت استاد عباسمنش ودوستان عزیز
از گروه تحقیقاتی عباسمنش سپاسگزارم برای ارائه ای این فایل هدیه ای ارزشمند…
چقدر خوب و عالی استاد عباسمنش توضیح دادن که زمانی که در ایران بودند دو عدد ماشین صفر کیلومتر ارزشمند و شرکتی قدرتمند و درآمد عالی داشتند وزمانی که در اوضاع خوبی بودند به امریکا مهاجرت کردند.
این صحبت های استاد عباسمنش بیانگر این است که انسان در هرکجا که باشد میتواند نتیجه بگیرد و هرزمان اوضاع خوب بود برای عالی شدن جریان زندگی خوب است که مهاجرت اتفاق بیفتد…
انسان در هرکجا که باشد میتواند به نتیجه ای خوبی برسد،استاد زمانی که از قانونی که تدریس میکند مثله الان اطلاعی نداشت بعد از دستاوردهای خوب مهاجرت کرد.
چقدر استاد عباسمنش عالی توضیح دادن که چقدر خوب است انسان قبل از اینکه به کشورهای دیگر مهاجرت کنند مدتی به آنجا مسافرت کند و بعد از مسافرت کردن تصمیم به مهاجرت بگیرد.
استاد عباسمنش در ایران 90نفر را به تنگه ای هرمز به مسافرت بردن و در مسیر بازگشت اتوبوس شان خراب میشود و به ترافیک سنگینی میخورند…
شاید به ظاهر این سفر پرازاتفاقات ناگوار باشد اما در واقعیت کلی اتفاقات خوبی برای همسفران استاد رخ داده است…
اول از همه پا روی ترس های خود گذاشته و کارهایی که تاکنون انجام نمیدادن را تجربه کرده و دوم از وجود گرانقدر استاد عباسمنش وانرژی مثبت افرادی که همسفران استاد بودن بهره مند شدند.
با احترام فراوان.
اول که، بفرمایین Coffee صلِ الا اصل جنس (خنده)
دوم، به نام خدای مهربان ِ هدایتگر روزی رسانِ بی حساب؛ که تنها تو را می پرستم و از تو یاری می جویم پروردگار یکتای جهانیان.
سوم، پرانرژی ترین سلام دنیااا خدمت بهترین ها؛ استاد عزیزم، مریم جان و اعضای گرم و صمیمی خانوادهی خوشحال و خوشبخت من )) چه جایی بهتر از اینجا واقعا هست؟!
و چهارم، خداروشکر میکنم که یک روز عالی دیگه یک فرصت زیبای دیگه برای زندگی کردن بهم داده شده و چقدر قشنگه که بیام امروز که بهترین روزِ بیشتر از همیشه به خودم، رفتارهام و گذشته ام فکر کنم برای ساختن لحظه های بهتر.
چقدر خوشحالم وقتی توی بنر سایت این موضوع جذاب و کنجکاوانه را دیدم، بریم تو خود فایل ببینیم چه خبره …
.
ویژگی های شخصی که براش مهاجرت، مناسب تره:
1. انگیزه و هدف، از خودت باید بپرسی صدبار که چرا میخوای مهاجرت کنی؟! هر چقدر انگیزههای درستت بیشتر باشه، بهتر.
من خودم انگیزه هام برای مهاجرت را بخوام لیست کنم میتونم اشاره کنم به؛ ( آزادی، دسترسی به اینترنت آزاد و بدون محدودیت، آزادی پوشش هر کسی را دوست دارم اینجور ببینم که هرجور دوست داره لباس بپوشه، دوست دارم تو جایی باشم که همیشه بارون بباره و اینم از تضاد زندگی توی خوزستان برام شکل گرفته و به وضوح رسیدم و البته سفرهام، چالش جدید را همیشه دوست دارم دوست دارم چالش بذارم و تو چالش تمام درس هایی که یاد گرفتم را پیاده کنم و ببینم و به خودم بگم که چند مرده حلاجم، دوست دارم با فرهنگ و دین و آدمای جدیدی آشنا بشم )
+ در مورد کنجکاوی که صحبتش میشه یاد ویژگی ها و حرف انیشتین میافتم و خود استادی که میاد ده درس مهم انیشتین (تو یکی از فایلها) میگه که یکیش همین کنجکاوی مقدس، خود استاد داره اجراش میکنه ( عملگرایی ).
به نظر میاد وقتی میخوای یک کار را تو بُعد بزرگ انجام بدی اول باید اونو تو بعد کوچیکش انجام بدی، مثلا همین مهاجرت کردن دقیقا همینطور اول از شهر خودت به جای بهتر به شهری دیگه مهاجرت کنی میتونی نمیتونی، ببینی خودت را به هر حال، داستان محمد مارکو اینجوریه که استاد از بچگی من روحیه ی سفری کنجکاوی داشتم و آدم بی باکی بودم از همون بچگی میرفتم بیرون و بارهاا و بارهااا و بارهاااا بدون اینکه به خانواده ام بگم کجا میرم کجاست که این ذوق و شوق و اشتیاقم منو میبرد (درلحظه) دنبالم میگشتن بزرگتر شدم به نظر آروم شده بودم، تو سایت اومدم از 19 سالگی تغییر کردم تو همون سن، مهاجرت کردم تنهایی به تهران بزرگ از شهرم شوش خوزستان، و تو تهران با ادمای جدید تو شرایط جدید، شهر جدید کار جدید را داشتم انجام میدادم و وقتی به اون گذشته فکر میکنم میبینم که واقعا تونستم موفق بشم، یک ویژگی بسیار مثبتی که دارم اینه که به راحتی میتونم از هر چیزی دل بکنم … از همون کوچیکی میدونستم انگاری من نباید وابسته و دل بسته کسی باشم حتی خانواده حتی مادر که عزیزترین … و نبودم و نیستم به خاطر همین خیلی راحت تونستم مهاجرت کردم تهران بدون اینکه دلم تنگ بشه جوری که اذیت بشم نه به هیچ عنوان، 19 سالگی اینجوری بود 20 رفت 21 هم اومد بازم تهران، سه سال تهران بودن و با ادمای متفاوت و کار کردن با قشر ثروتمند و بودن تو این سایت خب از ریشه داشتم تغییرات اساسی میکردم.
و نقطه عطف من بازم تو همون 21 سالگی بود و آشنایی با سبک سفری متفاوت و به شدت ماجراجویانه و کنجکاوانه یعنی هیچهایک یعنی یک کوله بندازی رو دوشت و بری سفر .. بری هر جا که دریا تو را برد بری همونجا و لذت ببری و فکر کنی و یک دایو عمیق تو وجودت بری و بشناسی خودت را قانون را چگونگی سازوکار این جهان را، خدا را …
و بارها و بارها در مورد سفر به دور ایران نوشتم اینجا اینکه تونستم توی مدت دو سالی دو سوم ایران را سفر کنم هر روز یک جای جدید باشم با آدمای جدید بدون اینکه شناختی از قبل با اون اشخاص عزیز و یا اون مکان خاص داشته باشم … تو این کامنت اخیرم که تو جلسه ی دوم روانشناسی ثروت 1 نوشتم در موردش بیشتر توضیح دادم.
abasmanesh.com
واقعا سفر رفتن تو را بزرگ میکنه خود سفر یک جور مهاجرت …
اما ویژگی دوم،
2) انعطاف پذیری
تا دلت بخواد تو این موضوع داستان دارم … وقتی سفر میرم با همین کوله میگم اقا اینجا نشد نهایتش میریم چادر میزنیم (خنده )، دستشویی نبود فدا سرم دستشویی صحرایی که هست خیلی هم حال میده اصلا (خنده) آب نبود که دوش بگیری تو سفر بازم فدا سرت (رودی کانالی دریایی اقیانوسی که هست)، خداروشکر دارم این ویژگی را.
3) چقدر وابستگی های عاطفی/ دوستانه داری
خب خداروشکر که من اصلا این مورد را ندارم و نداشتم اصلا و یک جورایی خط قرمزم بوده وابستگی.
با اینکه خانواده ی من 11 نفره یعنی با پدر و مادرم 6 تا داداش با خودم و 3 خواهر دارم و همه هممم از من بزرگترند حسابی و من ته تغااری ته دیگِ این خونه هستم ولی با این وجود یعنی واقعا خداروشکر میکنم اصلا وابستگی ندارم به هیچکسی با اینکه کلی خواهر زاده دارم و اصلا این فکت باحال را بگم که من 7 سال قبل اینکه به دنیا بیام اصلا دایی شده بودم (خنده) شما فکرشو کن! من با خواهرزاده هام که بزرگتر از خودم بودم بزرگ شدم ولی بازم وابستگی ندارم. خیلی خیلی خوب میتونم وقتی میرم تو شرایط جدیدی موقعیت جدیدی خودم را تطبیق بدم با اون فرهنگ در عین اینکه اون چارچوب خودم هم دارم و تازه سعی در بهبودش خواهم داشت.
اصلا این ویژگی، درس را سفر یادم داد خیلی زود، واقعا کسی که دنبال سفر و آشنایی با فرهنگ های مختلف و ارتباط برقرار کردن با ادمای جدید، تازه قانون را هم میدونی که چطوره و میدونی که این خدا در لحظه است و در لحظه داره هدایت میکنه و بهترین سبک و روش زندگی هم همین شعار پپسی که میگه live the moment now در لحظه زندگی کن* دیگه خود وابستگی و دل بستگی معنایی نداره برات چون اگر بشی کل این داستان در لحظه بودنت کم رنگ میشه.
4) چقدر با تغییر مقاومت میکنی
تو این موضوع هم نمره ی 7 را میدم به خودم از 10، تو این حین که استاد داره در مورد این موضوع صحبت میکنه خودم را دارم میبینم که تو گذشته تو جنبه های مختلف چطوری بودم از کار توی تالار و رستوران و ادیت و خود تو دل سفر، میتونم بهتر بشم و باید بهتر بشم.
ولی زیباترین تغییر متعلق میشه و همینطور بیشترین لذت را به کسی که تو بهترین حال و شرایط ولی به دلش میافته هدایت میشه که تو همون حال و زمان بهترین زمان و مکان برای تغییر کردنه … مثل داستان استاد که یک زمانی تو همین ایران بهترین ها را داشت تو بهترین شرایط بود ولی همه چی را رها کرد مهاجرت کرد.
.
امریکا را که واقعا دوست دارم، تحسین میکنم همه چیز این کشور زیبا، قدرتمند و ثروتمند را، فرهنگش را دوست دارم مردمش را زبانش را پولش را آب و هوا و شرایط مختلفش را و خب خوشحالمم که سفربه دور آمریکا هست سریال زندگی در بهشت هست و تونستیم همه امون امریکای واقعی را بشناسیم و آیا به این موضوع باور دارم که میتونم مهاجرت کنم به این کشور؟ خب آره.
.
ادامه دارد …
سلام
استاد تو این فایل راجع به مهاجرت و شرایط اون صحبت می کنند اینکه چه کسانی برای مهاجرت مستعدند و به انها اسونتر می گذره مهاجرت کردن
بعضی از شرایط را من دارم اما بعضی دیگه را نه
خب من از 19 سالگی برای درس و دانشگاه به مدت 4 سال شهر دیگه و دور از خانواده زندگی کردم و تو خوابگاه بودم
بعد از اون مدتی با خانواده بودم و دوباره برای استخدام از سال 81 تا 99 تو شهر دیگه ای زندگی کردم تو اون شهر خونه خریدم ازدواج کردم و در نهایت هم اون شهر را به مقصد شهر دیگه ای ترک کردم
پس با مهاجرت چندان بیگانه نیستم بیشتر عمرم را خارج از شهر زادگاهم گذروندم و اصراری هم به زندگی در شهر خودم و نزدیک به خانواده ندارم چون با پیشرفت تکنولوزی امروزه خبر گرفتن از خانواده کار سختی نیست که انسان بخواد به خاطر نداشتن اطلاع از وضعیت خانواده به مهاجرت فکر نکنه با نت و موبایل و تماس تصویری هر روز میشه خبر داشت از خانواده و با وجود اتوبوس و ماشین شخصی و هواپیما و این همه وسایل نقلیه سر زدن هم کار سختی نیست پس دلتنگی بهانه خوبی برای مهاجرت نکردن نیست
اما بعضی از خصوصیات هم هست که ندارم مثل همین انعطاف پذیری که استاد گفتند
البته من شب در طبیعت در چادر خوابیدم و یه جورایی هم مشکل دستشویی را حل کردم ولی کلا با این مساله خیلی راحت نیستم
یادمه قبلا که با اتوبوس مسافرت می کردیم و بهداشت دستشویی های بین راهی چندان مناسب نبود من بسیار با این مساله مشکل داشتم اما الان این بهداشت نسبت به قبل خیلی بهتر شده که نشان دهنده پیشرفت سطح رفاه جامعه و همین طور بهداشت و اگاهی کلی مردم هست و من هم راحت تر میتونم مسافرت کنم
اما کلا چون من ادم درون گرایی هستم خارج شدن از دایره امنم را زیاد دوست ندارم برای همین شاید برای مهاجرت به خارج چندان مناسب نباشم و تا حالا هم برای اینکار اقدام نکردم شاید در اینده اینکار را کردم چون حس می کنم در خارج از کشور شرایط برای امثال من برای پیشرفت بیشتر مهیاست. شاید باور اشتباهی باشه نمی دونم
به هر حال منتظر ویدیو دوم استاد می مونم تا خودازمایی را شرکت کنم ببینم ایا برای مهاجرت مناسب هستم یا نه
و کماکمان منتظر هدایت خداوندم چون هدایت بهترین راه برای گرفتن تصمیم مخصوصا تصمیم های بزرگ هست
با تشکر از استاد و خانم شایسته
موفق باشید
سلام استادجانم ومریم قشنگم
خیلی خوشحال شدم ولذت بردم ازشنیدن این فایل عالی ومفید
استادم چقدرخوب ودقیق اشاره کردیدبه مواردمهم ومن بی صبرانه منتظر فایل های بعدی هستم.
اتفاقاچندروز قبل داشتم باهمکارم راجع به مهاجرتم صحبت میکردم ومیگفتم بنظرم ی پدیده فوق العاده جذابه.وقتی که تومهاجرت میکنی ازهمه لحاظ دنیات عوض میشه.یعنی ی دنیای کاملا متفاوت بادنیای فعلیت(البته منظورم مهاجرت به کشوردیگه بود)
فکرشوکنیددوستان حتی چهره ورنگ پوست وموی آدمهای اطرافتم عوض میشه چه برسه به زبان وفرهنگ ورسومات وغذاهای اونا.ساختارزندگیشون بافت شهری وروستاییشون وکلی چیزای دیگه.
وانصافا این برای من همیشه جذاب وهیجان انگیزبوده ووقتی بهش فکرمیکنم خیلی ذوق زده میشم.وازصمیم قلبم دوست دارم که تجربش کنم.
استادجانم به مواردجالبی اشاره کردید.اونجایی که راجع به منعطف بودن ما گفتیدومثال زدید که وقتی مثلا بایادگیری ی نرم افزارجدید روبرو میشید وسربازمیزنید خیلی منو برد توفکر.
تمامی مواردی که شمافرمودیدلازمه مهاجرت هست رو دقیقا من دارم ولی به این نکته که رسید ی زنگ هشدارکوچولویی توذهنم نواخته شد.
خیلی بهش فکرکردم چون منم همیشه درمواجهه با یادگیری همون نرم افزارجدید یا آموزشهای جدید درحالیکه خیلی کنجکاوم ببینم قابلیت های بیشترش چیه وبعدِها چیکارمیتونه بکنه ولی ازش فراری ام
فکرکردمو،فکرکردمو،فکرکردم تا به نتیجه رسیدم وخدای بزرگم منوراهنمایی کرد.
متوجه شدم که این عادت بدمن مربوط میشه به ترس ازیادنگرفتن نه منعطف بودنم.حقیقتش خیلی خوشحال شدم که این گزینه ام رفع شد.ومهم ترازاینکه الان مدت خیلی زیادیه که دارم ناخواسته با این اخلاقم مبارزه میکنم ودارم آموزشهایی رو میبینم که تابحال توعمرم حتی یبارم تجربش نکردم و بلدش نبودم.ودرکمال تعجب خیلی خوب وموفق دارم پیش میرم ومدیرمجموعه ما وهمکارم خیلی تعجب کردند ازاینکه منی که کلا ازاین موضوع هیچ پیش زمینه ای ندارم چطور انقدرخوب وراحت دارم جلومیرم؟
خداوکیلی خیلی لذت بخش اینکه خدادستت رو بگیره وکمکت کنه و ی توانایی های ازت رو کنه که خودتم هاج وواج بمونی که واااای خدای من انجام شششششد.آخه چجوری؟من که اصلا اینو یبارم ازنزدیک ندیده بودم وکارباهاش رو بلد نبودم.
بگم حین انجام پروژه هاچشام گرد میشه ازدست خودم شاید باورتون نشه.
درهرصورت ازاونجایی که همیشه کلام شمابه موقع سربزنگاه به من رسیده هم ازشما سپاسگزارم بابت اینهمه دُر وگهری که از دهانتون خارج میشه وهم ازخدای خودم سپاسگزارم که منوتوی مسیرشما قرار دادکه بتونم راه درست رو انتخاب کنم واز گمراهان نباشم.
درپناه خداباشید.آمین