چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 8
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-08 06:23:212024-07-13 02:27:05چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند پاک و منزه
درود به استاد عزیزم با این ارامش و لبخند زیبا و درود بر استاد شایسته عزیز
و سلام به همه عزیزان در این مسیر الهی
من خودم خیلی به قضیه مهاجرت فکر کرده ام از چندین سال قبل .
اونموقع طرز تفکرم این بود که دوست نداشتم زیر سایه پرچم این دولت زندگی کنم
و نمیخواستم در ایران باشم اما این ارزو تو دلم بود ولی باورهای اشتباه تو ذهنم داشتم که فقط میخواستم از اینجا خلاص بشم
تو 22 سالگی چندین شهر کشور رو گروهی گشتم و اون زمان طرز تفکری داشتم اما سالها گذشت
یه دوره ای توی زندگیم همه چی کسل کننده و روزمره شده بود.
دنبال این بودم که از شهرم بزنم بیرون و تنهایی و یه زندگی جدید رو شروع کنم
قبلش مدتی تنها زندگی کرده بودم .و عاشق این بودم که برم تهران رو ببینم.
برای پیدا کردن کار زدم بیرون رفتم کارم پیدا کردم و تو اطراف تهران مستقر شدم .
از زندگی و تهران لذت میبردم با مردم صحبت میکردم برام نگرش های خیلی از افراد جالب بود یاد میگرفتم و تو این مدت لذت بردم و عشق کردم و پیاده میرفتم و میگشتم تنهایی شبها بیرون بودم و گاهی پیاده میرفتم . میدیدم مردم چکار میکن و برام جالب بود . از الودگی و شلوغی لذت میبردم
تو چندین شهر ایران زندگی کردم حتا توی قم زندگی کردم از اونجا هم لذت میبردم و از هرجا بودم لذت میبردم با مردم صحبت میکردم و میگشتم اینقدر برام لذت بخش بود که همکارام میگفتن برو مرخصی شهرتون نمیرفتم و سالها ی سال نمیومدم شهرم .
اونجا بود که تفاوتم رو با بقیه میدیدم .
من برام فرقی نداشت کجا باشم فقط لذت میبردم .
از فرهنگ ها لذت میبردم چون برام جالب بود از لهجه ها لذت میبردم
و تمام مردم کشورم رو دوست دارم چون بسیار ادم های عالی هستن و اینو لمس کردم و همیشه ادم های خوب توی مسیرم بودن.
این کنجکاوی رو داشتم و دارم که جاهای جدید رو برم بینم که به کجا میرسه و خیلی جاها رو پیاده کشف کردم و میکنم
اونجا توی مهاجرت بود که من خودم رو بهتر شناختم .
تو مسیرم ادم هایی بودن که از شهرهای دیگه بودن زندگی سختی داشتن
و افرادی بودن از روستاها که خودشون رو ساخته بودن و ثروتمند بودن
به خدا ذهن فقیر تو هرجا باشه به جایی نمیرسه و زجر میکشه
رفتن و امدن ها ناراحت و خوشحالم نمیکنه. .
زندگی یعنی همین لحظه حال
.چقدر غذاهای متنوع از شمال تا جنوب رو خوردم. چقدر ادم متنوع ازشون یاد گرفتم.
و مهارتهای حل مسئله و ارتباطات یاد گرفتم که به من عزت نفس یاد
اما اینا مهم نیست اتفاق بزرگ به ظاهر ناخوشایندی که گنج شد و در مقابلش مهاجرت رو تو ذهنم اسون کرده و از چالش نمیترسم
توی سفر اونجا بود که طرز فکری گرفتم که یکجا بودن ادم میپوسه و باید حرکت کرد
خداشاهده وقتی تو هرجای جدید بودم به خودم میگفتم چقدر تجربیات جدید گرفتم
و چقدر جاهای جدید یادگرفتم و اینو به نوعی ماجراجویی میدیدم
الان انگیزم اینه که با فرهنگ های جدید و طرز تفکر جدید اشنا بشم و خودم رو بشناسم و کشف کنم و خودم رو محک بزنم .
انگیزم اینه که اول بگردم و خودم مزش کنم نمیخوام از بقیه بپرسم میخوام خودم بفهممش.
من چند وقت قبل که با استاد اشنا بشم کارهام رو میکردم که برم کانادا.
قبل اینکه با استاد اشنا بشم یه حسی ته قلبم میگفت الان وقتش نیست و صبر کن بعد که با استاد اشنا شدم وقتی از قانون تکامل گفتن اب ریخت رو اتیش و این حس میگفت عجله نکن و خوشحالم که بهش عمل کردم.
الان یکسری باور اساسی جدید دارم میسازم و بر اساس اون میخوام ارام ارام پیش برم و لذت ببرم و در زمانش مهاجرت رخ میده
حتا اگر الان بخوام مهاجرت کنم ترجیج میدم به صورت مسافرت چند روزه یا مدت کوتاه باشه که درکش کنم و تکاملی برم جلو
خدایاشکرت
سلام ودرود به استاد عباس منش عزیز وخانم شایسته مهربان ودوست داشتنی
من اولین باره که در سایت شما نظر ارسال میکنم
وبعد از کلی تلاش برای عضویت بالاخره موفق شدم وبابت این موضوع بی نهایت سپاسگزار خداوندم…
اول تشکر میکنم بابت شارژ کیف پول که به محض ورود کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم
وکتاب رویاهایی که رویا نیستند رو تهیه کردم وواقعا صداقت شما طبق تجربیات واثبات زندگی تان کاملا مشخص هست واین باعث تحسین بیشتر خودم برای ادامه مسیر با شماست .
نحوه آشنایی من با شما تقریبا 8یا 9 سال پیش بود که یه روز صبح همسرم ماهواره رو روشن کرده بود…و اونموقع اصلا در مسیر اگاهی نبودم وحتی نماز خوندنم از روزی وظیفه بود تقریبا بعد 2سال بود که خدا هدایتم کرد به مسیر اگاهی.
ومن در این تصویر شما رو دیدم که با براونی هستین ودارین توضیح میدین راجب موتوری که قدیم داشتین ودراین حین به موتورهاتون سوار میشدین وتصویر خونه ماشین هاتون بود.راستش رو بخایین من تا حالا چنین فراوانی رو قبلش هیجااااااا ازنزدیک ندیده بودم…واز اون روز وقتی از کمبود صحبت میشد هنوزم من شما رو مثال میزنم….خلاصه بی نهایت از خدا سپاسگزارم که من رو در مدار شناخت شما قرار داده بود حتی از سال ها پیش.
حرف هام خیلی زیاد هست چون من از طولانی پیام نوشتن احساس میکنم شاید کسی حوصله خوندن رو نداشته باشه وشما گفتین طولانی بنویسین وبرای همین طولانی نوشتم
استاد عزیز من با خودم قراری گذاشتم از سال جدید که هرروز شروع کنم فایل سفر به دور امریکا رو ببینم ویه دفتر مخصوص هم دارم که هر ایده به ذهنم رسید توسط فایل ها یادداشت میکنم.
والان قسمت 154 هستم کم مونده تموم بشه
علت اینکه انتخاب کردم از این لیست سفر به دور امریکا رو شروع کنم این بود که چند سالی بود مسافرت تو زندگیمون معنیش رو ازدست داده بود واگه میخاستیم بریم بخصوص همسرم اوایل وابسته به خانواده اش بود احساس میکردم حس گناه داره ازاینکه اونا بمونن وما بریم و…….واصلا لذت رو تجربه نکرده بودم وهمش استرس واتفاقات بد واصلا مسافرت تو ذهنم بی معنی شده بود این فایل ها دردرونم کلی اشتیاق ایجاد کرد امسال با همسرم رفتیم شمال و کلمه هدایت رو تو ذهنم داشتم چون خودم دوست داشتم اینبار باهدایت پیش برم وبه هدایت شدنمون ایمان پیدا کردم وبه طرز عجیبی به گیسوم هدایت شدیم وازهمه مهم تر من حوله دلار شما رو دیده بود وخیلی خوشم اومده بود دیدم تو گیسوم دقیقا همون رو میفروشن وبی معطلی سریع خریدم واین همون هدایت بود بنظرم…
نتایج ها زیاده اما میخام راجب مهاجرت که فایل گذاشتین بگم که احتمال زیاد منم بتونم با مهاجرت هم سو باشم طبق شخصیت خودم تیپ اجتنابی هستم من الان 9ساله که از شهر تبریز از خانوادم دور شدم وبا همسرم تو کرج زندگی میکنیم وخداروشکر همسرمم این ویژگی رو داره وبیتابی رو خداروشکر ندارم اصلا ،برخلاف خیلی از عزیزان فامیلامون وهمیشه در تعجب هستن که تو چطوری تنها میمونی چون دیدم ازنزدیک که این عزیزانم تنهایی هاشون رو با فامیل رفت اومد کردن پر میکنن تا با خودشون تنها نباشن و…….
اما من تو این تنهایی خدای واقعی رو شناختم ،شاید اگه دور نمیشدم الان یه ادم دیگه ازخودم نمیساختم وخیلی از پیشرفت های دیگه رو نداشتم
ومن فکر میکنم تو این مدت کنترلم خوب بوده به هر. سختی چون میدونم بزرگترین سختی ترس ازتنها شدنه ومن خداشکر این ترس رو برطرف کردم وهرروز روش کار میکنم من خیلی دوست دارم در آینده به کمک خدا با امریکا بیام وتجربه های خوب نکرده دیگه رو امریکا تجربه کنم وزندگی کاملا متفاوت دیگه ازلحاظ فرهنگ رو تربه بکنم تنها انگیزه ام برای اومدن فقط آیندمه چون هدف اصلیم در راستای رسالتم تاسیس بیمارستان تخصصی زنان وزایمان در ایران وامریکا هست استاد این هدف بهم الهام شده ومن در راستاش قدم برداشتم ودارم درس میخونم چون به رشد روحم اول ازهمه خدمت میکنم بعد لذت بردن از زندگی ….
سپاسگزارم بی نهایت
به نام خدای بخشنده ی مهربانم
کامنت شماره 9
الهی شکرت برای سومین کامنتم در این روز پر برکت
خدایا شکرت که تو اینقده فوق العاده ای و اینقده فایلای ارزشمند به استادمون میگی تا بیاد و برای ما با زبان ساده و صدای قشنگش بگه
سلام استاد قشنگم و مریم جانم
سپاسگزارتم استاد برای این فایل ارزشمند که برامون ضبط کردید
وقتی چشمم به اسم فایل افتاد ناخودآگاه به یاد عزیزدلم افتادم که الان تو سفر هست و حتما در بهترین زمان میبینه این فایلو آخه هدفش مهاجرت هست و همیشه و همیشه و همیشه در موردش حرف میزنه با من با خودش و من ایمان دارم که به هدفش میرسه خدایا شکرت
این فایلم مثل تمام فایلای سایتمون پر از آگاهی هست و چشم و گوش و قلب آدم رو باز میکنه و مسیرو روشن میکنه خدایا شکرت
چه کسانی برای مهاجرت کردن مناسبترن ؟
در جواب به این سوال استاد اونقدر حرفای جدیدی زدید که من به شخصه اصلا بهشون فکر نکرده بودم
واقعا ازتون ممنونم
چه انگیزه ای برای مهاجرت کردن داری ؟
چرا میخوای مهاجرت کنی ؟
وقتی این سوالات رو پرسیدید قلب من این جواب رو داد :
دوست دارم مهاجرت کنم تا یک محیط ایزوله برای خودم داشته باشم که بدون وجود کسی راحت روی خودم کار کنم و البته که دوست دارم فقط دخترم کنارم باشه
تو ذهن من مهاجرت هنوز به معنای مهاجرت از کشورم به کشور دیگه نیست چون احساس میکنم که هنوز آماده ش نیستم اما سفر کردن رو دوست دارم خیلی هم زیاد دوست دارم و تو سفر یک آدم غرغرو و اهل گله و شکایت نیستم همیشه خودم رو با شرایط اوکی کردم البته اون سمیرای قدیم بیشتر بخاطر اینکه دیگران اذیت نشن اما این سمیرای جدید برای اینکه خودم لذت ببرم
(همین اردیبهشت ماه با دخترم و مامانم و خواهرم و خانوادش و چندتا از فامیلا رفتیم شمال 5تا ماشین بودیم و خیلی خیلی زیاد بهم خوش گذشت چون سعی کردم آگاهانه لذت ببرم چون من ده روز اومده بودم که فقط کیف کنم و به هیچ چیزی اجازه نمیدادم که خراب کنه مسافرتمو البته که خب این همه آدم با این همه سلیقه و طرز فکر سفر کردن صددرصد بدون تضاد نبود اما در کل لذتاش برای من خیلی بیشتر بود تا بقیه و اینو به وضوح میدیدم و چقدر من تو اون سفر بزرگ شدم و چقدر بعضی از تضادا باعث شد که من خواسته هام رو بفهمم و خداروشکر میکنم همیشه)
جوابای بی نظیر خودتون به این سوال اندازه یک جهان نگاه منو بزرگ کرد نسبت به این موضوع و دید جدیدی بهم داد الهی شکرت
منم دوست دارم مهاجرت کنم بخاطر تجربه ی آزادی ، آزادی طرز تفکر ، آزادی دین و مذهب ، آزادی پوشش ، آزادی نوع زندگیم آزادی در تجربه ی اینترنت نامحدود
دوست دارم مهاجرت رو برای تجربه ی امکانات رفاهی
دوست دارم مهاجرت رو برای اینکه دخترم تو شرایط بهتر درس بخونه و بدون محدودیت بتونه به سمت علاقه ش بره
دوست دارم مهاجرت رو برای اینکه بتونم به کشورای مختلف راحت سفر کنم و تجربه کنم
اینا چیزایی بود که وقتی شما درموردشون صحبت کردید من دیدم خیلی دوسشون دارم
ویژگی های کسانی که مهاجرات براشون خوبه :
1. کنجکاوی { چقدر برای دیدن جاهای جدید کنجکاو هستید؟ چقدر دوست دارید که تجربه کنید جهان رو ؟ چقدر دوست دارید که برید تو دل ترساتون با این کنجکاوی؟ }
من خیلی کنجکاو نیستم اما سفر کردن رو و دیدن جاهای زیبا مخصوصا سواحل رویایی رو خیلی خیلی دوست دارم و یکی از رویاهام سفر کردن به تک تک اون جزایره و تجربه کردنشونه
2. چقدر میتونی خودت رو با شرایط جدیدی که توش قرار میگیری اَداپت کنی ؟
{ چقدر میتونی انعطاف پذیر باشی در مقابل تغییراتی مثل تغییر فرهنگ تغییر زبان تغییر نوع پوشش تغییر نوع تفکر ؟ }
من کلا تو وفق دادن خودم با شرایط خیلی خوبم
ولی چون به غیر از تجربه چندتا سفر به کشورای زیارتی تجربه ی دیگه ای ندارم دقیق نمیدونم چقدر ممکنه سخت یا آسون باشه اما با توجه به روحیه ای که از خودم میشناسم به نظرم میتونم تو مدت کوتاهی خودمو اوکی کنم :)
3. چقدر روابط عاطفی و وابستگی های عاطفی با خانواده و فامیل و دوستان دارید و حتی با شهر خودتون ؟
خب من تنها وابستگیم دخترم و مامانم هستن
عزیزدلم هم هست اما تو رابطه م با عزیزدلم الان خیلی بهتر شده وابستگیم و چون میدونم هدفش مهاجرت هست دارم روی خودم کار میکنم وابسته نباشم
و البته که از زمانی که پدرم فوت شدن و من با اون شدت از وابستگی بهشون تونستم خیلی خوب رد کنم اون شرایط رو نسبت به بقیه خانوادم به نظرم در مورد مامانمم تا حدودی بتونم
و در مورد دخترم چون کنجکاو هست و به شدت دوست داره که مهاجرت کنه دلم میخواد که با دخترم باشم و اگه این اتفاق بیفته که با دخترم و عزیزدلم مهاجرت کنم به نظرم خیلی فوق العاده س و البته که به خدا سپردم و فقط خواسته م رو بهش میگم تا خودش منو آماده کنه و هر جوری که برای من بهتره بچینه و من راضی هستم
من دوست دارم تکاملم رو طی کنم و بعد تجربه کنم
همیشه به عزیزدلم میگم که من دوست دارم اول سفر کنم به همه جا بعد ببینم که چی دوست دارم و خیلی خوشحال شدم ک استاد هم به این موضوع اشاره کردن :)
4. چقدر با تغییر مقاومت میکنید ؟
{ تغییر محل زندگی ، محل کار ، شرایط شغلی ، حتی تغییر منوی غذایی و … }
من بعضی از تغییراتو دوست دارم و زود میپذیرم و بعضیا رو دیرتر میپذیرم مثلا تغییر محل زندگی رو کلا دوست دارم و برام جذابه اما تغییر شغل با اینکه اینکارو تا حالا چندین بار انجام دادم اما اولش پذیرش و انجام دادنش برام سخته ولی بعد یه زمان کوتاه اوکی میشم ، یکی از چیزایی که من خیلی قبلا بهش فکر میکردم مزه غذاها بود که آیا دوست دارم یا نه ، که با قانون سلامتی این موضوع حل شده کلا :) اما در کل دوست دارم که تجربه کنم غذاهارو رستورانارو نوشیدنی هارو …
جالب بود که وقتی در مورد گوشی گفتید من دیدم ک مقاومت دارم :) من گوشی آیفون دوست دارم اما چون دیدم هرکسی که مخصوصا تو کار قبلیم گوشی آیفون داشت مجبور بود در کنارش گوشی اندروید هم داشته باشه در مورد این نوع گوشی مقاومت دارم و جالبه که همیشه ناخودآگاه من میگه که این گوشی فقط به درد خارج از ایران میخوره :( خیلی برام این طرز فکرم عجیب بود و من هیچ وقت درخواست گوشی آیفون نداشتم از خدا :(((
خدایا شکرت برای این خودشناسی ها
مهاجرت تغییر خیلی بزرگیه
قدم اول بهتره که سفر کنی اول تو کشور خودت ، شهرارو بری ببینی ، جاهای دیدنی رو بری ، کشف کنی و کم کم که آماده شدی سفر کنی به کشورای مختلف و اگر توان مالی داشته باشی خیلی خوبه که حداقل بین 10 روز تا 2ماه باشی تا به یه شناخت نسبی برسی و ببینی میتونی خودت رو وفق بدی
ببینی دوست داری اون کشورو اون فرهنگ رو یا نه
و این قانون تکامله
خداجونم واقعا ازت سپاسگزارم
چقدر از این فایل چیز یاد گرفتم
چقدر احساس میکنم آگاه شدم نسبت به موضوع مهاجرت
سپاسگزارتم استاد که همیشه یه موضوع جدید با یه دیدگاه متفاوت بهمون میدی
خداجونم هرلحظه هدایت کن منو در زمان مناسب به مکان مناسب و به انسان ها و شرایط و اتفاقات مناسب .
دوستتون دارم
در پناه رب یکتا ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت .
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم که همیشه به موقع هدایت ها رو دریافت میکنه و بر زبان جاری میکنه
آخ که مهاجرت چه احساس خوبی میده به آدم چقدر آدم رو بزرگ میکنه چه سد هایی توی ذهن آدم میشکنه چقدر آدم خدای خودش رو بهتر درک میکنه
من مهاجرت صغری داشتم از مشهد به اصفهان و با خودم عهد بستم که این سفر یک سفر اولیه هست برای شناخت بیشتر خودم و جهانم و سفر اصلی و بزرگ انشاالله به آمریکا هست برای چی برای رشد و پیشرفت بیشتر برای بزرگتر شدن خودم برای زندگی توی ی کشور با کیفیت و مدرن برای ایمان بیشتر به خدای خودم برای ساختن زندگی با شکوه تر برای خودم نه برای در و همسایه و دوستان و اقوام که بگن اوه طرف رفته آمریکا خوش به حالش
خیلی توی کامنت ها از معجزات مهاجرتم گفتم
اما تمام حرفهای استاد در این فایل رو مو به مو درک میکنم و میفهمم
بخدا خیلی ترس ها داشتم خیلی نگرانی ها داشتم خیلی سخت بود این تصمیم و هنوز هم هست چون من تنها مرد خانواده هستم و مادرم و خواهرام و خیلی حرف شنیدم و میشنوم و غذای وجدانی که بود اوایل که حالا مادر تنها با خواهرهایی که هنوز سر خونشون نرفتن چیکار کنم اما همش این رو میگم به خودم که همون خدایی که اون ها رو آفریده و بهشون رزق داده همون خدا هم محافظشون هست و دستان خدا رو دیدم که چطور توی این مهاجرت هم به کمک من اومده و هم به کمک خانوادم
اتفاقاً همین دوسه روز پیش مشهد بودم برای دید و بازدید و اصلا دلم پر میکشه برای برگشتن به اصفهان دو سه روز توی مشهد اوکی هستم اما بعدش کم کم حالم بد میشه و باید زور بزنم برای داشتن حال خوب و میدونم که از کجا آب میخوره و وقتی که بر میکردم به اصفهان انکار دوباره همه چیز اوکی میشه حالم بهتر میشه انرژیم بیشتر میشه انگار وقتی تنها هستم و دور هستم از بقیه بیشتر تمرکز میذارم روی کار کردن خودم و همین باعث حال خوب بیشترم میشه
خیلی انفاق های خوبی افتاد وقتی که من مهاجرت کردم
اعتماد به نفسم بیشتر شد
اعتمادم به خدا بهتر شد
روابطم با افراد غریبه بهتر شد
درآمدم کم کم بهتر شده و باید بیشترش کنم
حال خوبم انصافاً بیشتر شده در طول روز
خخخخ اشپزیم خیلی بهتر شده
و کلی چیز دیگه
اما این نقطه شروع هست برام و قرارع کلی اتفاق خوب دیگه بیفته برام
حتی قبل این مهاجرتم یک سفر تنهایی با پای پیاده به شمال داشتم آه خدای من چه تجربه ی زیبایی بود تک و تنها با پای پیاده رفتم شمال چقدر انسان های شریف دیدم و اومدن به کمکم و دستان خدا شدند برام چه صحنه های زیبایی رو دیدم رودها آبشار ها مردم درختان سرسبز هوای عالی و……
لذت توی جنگل تنها خوابیدن و با ترس مواجه شدن و گذشتن ازش لذت غذا درست کردن توی دل طبیعت با کمترین امکانات لذت درخواست کردن و پاسخ مثبت شنیدن خدای من شکرت چه مسائلی داره یادم میاد و ذهنم رو شادتر میکنه
همه میگفتند دیوانه ای اما من عاشق این دیوانگی بودم و هستم و به امید خدا میخوام یک بار دیگه این تجربه رو تکرار کنم این بار به غرب کشور هر وقت رفتم میام و از لذت عاش میگم براتون
امیدوارم که این تجربه رو همممون بتونیم بدست بیاریم با قانون بدون تغییر خدای مهربان چون اینجوری خیلی ساده تر و لذت بخش تر میشه برای هممون
خدایا شکرت
ممنونتم استاد عزیزم
درود برشما استاد عباسمنش عزیزم
وقتی این فایل رو دیدم چند ساعت پیش ودانلودش کردم انقدر از شما سپاسگزاری کردم بابت تهیه این فایل هنوز ندیده بودم .
ولی شما این فایل رو برای من انگار تهیه کردید.
بی نهایت سپاسگزارم ازشما .
من ازدو سال پیش تصمیم به مهاجرت از ایران روگرفتم ،وبه خاطر رعایت قانون تکامل که از شما الگو گرفتم ،با همسرم تصمیم به مهاجرت به انزلی رو گرفتیم و بعد سفر به کشورهای اطراف و بعد اروپا انشالله وبعد به امریکا در زمان مناسب که خداوند هرموقع خودش صلاح میدونه به آسانی و با لذت و عذت برای من وهمسرم و پسرم مقدر گرداند .
استاد مهاجرت یک جهاد اکبر است در هر اشلی که باشه ،شما باید مسائل هایلی رو حل کنی که شمارو خیلی بزرگ میکنه اون ظرف وجودی انسان بزرگتر میشه .
من چند ماه هست به انزلی مهاجرت کردم باشرایط خوب ولی من وبهتر بگم ما ،با همسرم انقدر تواین چند ماه مسائل حل کردیم وهنوز داریم حل میکنیم .ولی خیلی بزرگتر شدیم .
انقدر تجربه کسب کردم تو این چند ماه میتونم، ساعت ها درموردش بنویسم .
نمیدونم از کجا شروع کنم ،ولی ازاینجا میگم که از شهر یا روستا رفتن به شهر بزرگ یه چالش هایی داره واز شهر بزرگ مثل تهران امدن به یک شهرستان مثل انزلی که خیلی کوچک هست یه چالش های دیگه داره که یه سری هارو استاد توصیح دادن .
از شهر بزرگ مهاجرت کردن یه فرهنگ های این جا هست که برای من که تو تهران به دنیا امدم و بزرگ شدم خیلی متفاوت هست ،بعضی اوقات حتی پشیمون میشم ولی میگم تو باید حلش کنی تا بزرگ بشی و به جاهای بهتر وبزرگتر بری .
من تواین چند سال که با شما بودم و روی خودم کار کردم تونستم این کارو انجام بدم و الان این مسائل رو به راحتی حل کنیم.
من یک پسر 16 ساله دارم اونم مثل من و پدرش مهاجرت دوست داره خودش رو با شرایط وفق میده الان اصلا ناراضی نیست چرا ما از دوست وفامیل دور شدیم هیچ کدوم ما سه تا ناراضی نیستیم از زیباییهای اینجا لذت میبریم میگیم خدا مارو به جاهای از زیباتر وبهتر هدایت میکنه.
نجواهایی که میتونه منو اذیت کنه ومن برگردم به تهران .من هنوز خونه تهرانم با وسایل هام دست نخورده هست ولی 2 ماه بیشترهست که نرفتم
اینجا یه خونه ویلایی روبروی منطقه آزاد انزلی بهترین جا هست برای خرید وتفریح که از کل ایران اینجا میان دارم ،ویه اپارتمان توبهترین لوکیشن شهر که عاشقشم داریم ویه مغازه 80 متری که کافه هست مال خودمون هست که بیشتر اینها رو از وقتی با شما آشنا شدم به دست اوردیم و خیلی چیزهای دیگه اینارو گفتم من راحت میتونم برگردم ولی برنمیگردم حلش میکنم ولذت میبرم از بزرگ شدنم .
ولی این رو میخوام بگم با این چیزها ولی باز نجواها میتونه بیاد،
همه میگن تهران بهتر ،اینجا شهرستان هست (حرف مردم )و…. ،
و تحصیل پسرم تهران بهتره ولی در صورتی که پسرم دیروز هدایت شد که کارهایش رو بریم انجام بدیم رشته دریایی بره رشته ای مورد علاقه اش هست و این شهر پتانسیل شو داره ،
و اینکه خانواده همسرم خیلی پر جمعیت هستن الان چهارشنبه همه دورهم هستن به ما میگن شما هم بیاد،ما تمایل به رفتن نداریم ، ما اصلا نمیگیم خوش به حالشون مثلا غربت مارو اذیت کنه وحتی پسرم اصلا بهونه نمیگیره من حتی از ش سوال میپرسم دوست نداری انجا باشی ؟میگه نه ،حتی رابطه خوبی داریم باهاشون ولی ما هدفمون رو مشخص کردیم .
واینجا ما فامیل یا دوست نزدیک اصلا نداریم ،ولی با همه بیرون ارتباط میگیریم و روابط خوبی داریم .
وخیلی تجربه های دیگه که ساعت ها میتونم در موردش صحبت کنم .
دقیقا استاد مباحث که توضیح میدهید رو ما تو این چند ماه به خدمون گفتیم .
یه کشور دیگه خیلی متفاوت تر و سخت تر هست
اولین چالش مهم زبان هست .
که خداروشکر اینجا من تمرکز زیادی دارم برای مباحث شما و اینکه یاد گیری زبان در اولویت هست که خداوند دستانش رو میفرستد برای یاری ما وقتی شما از تمام وجود بخواهید ،خدواند هدایت میکنه خیلی زیبا .
هدف از مهاجرت :
اول برای آزادی تو هر زمینه ای از اینترنت آزاد ،زندگی بدون فیلترینگ ،آزادی در پوشش و…،تحصیل پسرم و اینده پسرم ،واینکه با فرهنگ های مختلف آشنا بشم ، جاهای زیبا دنیا و امریکا رو ببینم ، تجربه های بیشتر ،کنجکاوی بیشتر ،کشف جاهای زیبا ولذت بخش .
من پدرم کامیون داشت و من از وقتی چشم باز کردم با ایشون سفر میرفتیم و خیلی زیاد من خیلی تجربه دارم از کودکی که تو سفر بودم گاها سفرهای 20 روزه از تهران شروع میشد تا شیراز ،بندر عباس ،بوشهر گناوه بندر امام خمینی و دزفول، اندیمشک ،پل دختروخیلی شهرها …. ،تا تهران دور قمری ، خیلی شهرهای دیگه ایران همه شهرهایی که نام بریدید از سرخص مشهد یه جا لب مرز بودتاشهرهای بزرگ کوچک و… من فقط زاهدان و چابهار واون سمت رونرفتم ،
پدرمن قرارداد با شرکت نفت داشت یه برههای ،و ما وقتی میرفیم ،خانواده ایشون بودیم اون موقع اینطور بود خانواده راننده روتو بندرگاه اجازه ورود میدادن تو بندر عباس و بندر بوشهر و… ولی عموم نمیتونستن وارد بشن ،یه تجربه که دارم حدود 9 سالم بود اون موقع رفتیم بندر امام خمینی ،کشتی های بزرگ باری خیلی جذاب بودن و اینکه یه سیاه پوست تو کشتی بود من انقدر هیجان زده شده بودم چون همیشه تو کارتون دیده بودم با برادرم براش دست تکون میدادیم .خیلی تجربه ای شیرینی بود .
تو بندر بوشهر کامیون کنار بندر گاه بود کشتی ها بار خالی میکردن خیلی جذاب بود .
و تمام کودکی و نوجوانی من با سفر گذشت تا اینکه ازدواج کردم .
خداروشکر همسرم مثل خودم پایه مسافرت، هر ماه تو سفر بودیم . تا الان
من عاشق ماشین ،رانندگی، سفر واینکه در حرکت بودن هستم . و رانندگی فوق العاده دارم که همه مردهای فامیل از من تعریف میکنن و میگن تو رانندگی توخونت هست ،تو ژن هست ،ما از یه خانواده 5نفری فقط مادرم بلد نبود،و دو برادم الان کامیون دارن وعشق سفر هستن .
حتی ما یه سفر به ترکیه رو مثل شما با ماشین رفتیم و چه تجربه لذت بخشی بود چقدر من تو اون سفر بزرگ شدم، تجربه رانندگی تو یه کشور دیگه ،رفتن تو دل ترس ها ،ماشین رو از تو گمرگ خودم بردم تو کشور ترکیه چون ماشین به نام من بود وباید توگمرک صاحب خودرو باماشین مرز رو رد میکنه یا وکالت به کسی دیگه میدی . چقدرترس های من ریخت ومن جسور تر شدم .
وچقدر لذت بخش بود.
وروستاهارو گشتیم و…،
استاد همسر منم مثل شما میگه با ماشین شخصی رفتن تجربه های بهتر و لذت بخشی رو داره و قطعا همینه ما تجربش کردیم، من که از کودکی .
من حرفای شما رو با پوست و استخوان درک میکنم .
وکنجکاو بودن که نگو، من همسرم از انزلی تا گردنه حیران که مخواهیم بریم یه دفعه از یه روستاهابکری سردر میآوریم و کشف میکنیم .
اصلا کار ما اینه جاهای بکر رو پیدا کنیم و چقدر این کار به ما انرژی میده .
من با شرایط کنار میام، بیشتر چیزهایی که گفتید،من یکساعته امده سفرمیشم ، وباشرایط چادر خوابیدن هم رفتم خیلی لذت بخشه .
ولی بازم باید رو خودم کار کنم .
روابط و وابستگی: اصلا وابسته نیستم قبلا به شدت وابسته بودم ولی با تضاد و اینکه روی خودم کار کردم تو این قضیه عالی شدم .
وتوقع از هیچ کس نداریم که کسی برای ما کاری انجام بده .
واینکه استاد من تواین چند ماه که مهاجرت کردم فهمیدم .من آدم یه جا موندن نیستم من اگر یه جا بمونم ،مثل آب ساکن فاسد خواهم شد .
من روحم در حرکت بودن رو دوست داره تجربه کنه .
من وقتی سفرنامه شما رو دیدم و زندگی در بهشت
گفتم من اینو میخوام ،سفر با اتوبوس مسافرتی که مثل خونت باشه و هرجا بتونی بری وهرجا خواستی بمونی من عاشق این سبک زندگی هستم .من فقط از شمافقط الگو میگیرم چون شما همه پک کامل رو که من میخوام یکجا داری .
تو فارم زندگی کردن خیلی لذت بخشه ،چون مادر همه ما طبیعت است وقتی تو طبیعت هستیم به دامن مادرمون برمیگردیم به خاطر همین آرامش میگیریم .
من عاشق شما و زندگی کردن شما هستم .
واینکه فهمیدم وقتی مهاجرت میکنی به خودشناسی میرسی یه خواسته های دیگه درونت شکل میگیره ،وانگار خودت رو بهتر میشناسی باگ هاتو میفهمی ،علایق رو پیدا میکنی و از همه مهم تر توحید رو درک میکنی .
توحید توحید توحید همه چیز رو از خودش میخوام ،خدا برات میشه پدر ،مادر ،برادر ،خواهر ،دوست ،من ساعت ها کنار ساحل پیاده روی میکنم و از خودش همه چیز رو میخوام به بهترین شکل رقم بزنه وخداوند همه کارهارو خودش انجام میده.
استاد من اینجا خودم با محصولات شما بمباران کردم فقط فایلهای شما تو خونه، کنار ساحل توگوشم هست و رو خودم فقط کار میکنم و استاد به خودشناسی های رسیدم، تو این چند سال که با شما بودم یه طرف الان یه طرف ،اصلا حرفای شما رو تازه دارم متوجه میشم .
سلام استاد عزیزم.
خداروشکر میکنم. دقیقا هر سوالی دارم، خداوند از طریق استاد عباس منش عزیزم که از صمیم قلبم دوستش دارم به من پاسخ میدهد.
استاد بینهایت از شما سپاسگزارم به خاطر این فایل شگفت انگیز.
چون چنند وقتی بود این موضوع مهاجرت ذهن مرا درگیر کرده بود به دلایل زیر:
1. من محدودیت ها را دوست ندارم و دوست دارم در مکانی باشم که آزادی باشه.
این ازادی میتونه در دسترسی به شبکه های اجتماعی باشه، این آزادی میتونه در نوع پوشش باشه، یا در نوع خودرویی که میتونی استفاده کنی. یا دسترسی به امکاناتی که هست، بدهی است برای یه سری از نقاط جهان ولی در مکان فعلی سخت تر هست رسیدن بهش و من نمیخوام دیگه تحمل کنم. میخوام بهم فشار بیاد که حرکت کنم.
2. من عاشق مسافرت کردن، دیدن، تجربه کردن، لذت بردن هستم.
قبل از ازدواجم من خیلی مسافرت میرفتم. واقعا میتونم بگم توی 4 ماه ابتدای سال 98 حدود 10 مسافرت رفتم. واقعا دوست دارم برم شهر های جدید. کالچر های جدید. اماکن تاریخی، موزه ها، مخصوصا طبیعت را ببینم.
خیلی دوست دارم بگردم. خیلی دوست دارم تجربه کنم. خیلی دوست دارم همه جای دنیا را ببینم.
3. این مورد در من تو این 2 سال ساخته شد. من عاشق ارتباط برقرار کردن با انسانهای جدید هستم. اینکه مثلا برم ترکیه و یا برم امارات و یا آمریکا و مردم را بشناسم. باهاشون دوست بشم. باهام تعامل داشته باشیم.
من از بودن توی جمع و صحبت کردن با مردم لذت میبرم. حالا هرچی این افراد از فرهنگ ها متفاوت باشند. من لذت بیشتری میبرم.
حالا این میان یه سری سد های ذهنی دارم:
1. کار؟ کسب درآمد؟ اساسا انسانی نیستم بخوام برای کسی کار کنم. خیلی برام آزادی ام مهمه و خیلی دارم تلاش میکنم این آزادی را امسال بهش برسم. به کمک دورههای روانشناسی ثروت 1، شیوه حل مسائل، احساس لیاقت و عزت نفس. دوره های عالی از شما دارم. ولی من فهمیدم بزرگترین نشتی انرژی من عدم وجود اجساس لیاقت و خود ارزشمندی و عزت نفس پائین بود.
بنابراین توی این یکسال اخیر بالاترین تمرکز من ساختن عزت نفس بود. که خداروشکر میتونم بگم به میزان 80 درصد بهتر از پارسال شده ام.
2. یه مورد شخصی خانوادگی که این هم یه مورد ذهنی است و دارم با باورهای مناسب روش کار میکنم تا درستش کنم.
3. چطور؟
که میدونم این سم هست برای من. هر بار ذهنم میگه چطور؟ سعی میکنم داستان شما و داستان انسان هایی که میشناسم و به راحتی محاجرت کرده اند را بیاد بیاورم.
حالا موضوع اصلی کجاست؟
من تا الان هیچ مهاجرتی انجام نداده ام!!!!
من سال 93 به مدت 7 ماه اجبارا سرباز بودم تهران. الان 34 سالم شده و تا الان هیچ مهاجرتی انجام نداده ام.
بسیاری از فاکتورهایی که شما در این فایل فرمودید را دارم و شامل حال من میشه.
من روزگاری با تعداد زیادی از افراد در ارتباط بودم. الان در حد 1 الی 2 نفر از دوستانم و فقط خانواده خودم و همسرم.
میزان ارتباط من با دیگران بسیار کم است و فکر نمیکنم هیچ مسئله ای داشته باشم که برای بلند مدت ایشان را نبینم.
اینقدر کار دارم و اینقدر ذوق رشد و پیشرفت کردن دارم که خدا میدونه وقت نمیکنم. یعنی هیچ چیزی لذت بخش تر از رشد خودم نیست فعلا.
حس میکنم یک فنری شده ام که آماده پرش هست و چندتا باور نامناسب دیگه را اصلاح کنم تغییرات در شغلم به وجود می آید و به راحتی همانطوری که مثل قانون سلامتی تونستم تو 50 روز نزدیک به 18 کیلوگرم وزن کم کنم، میتونم همینطوری رشد کنم. رشدی پایدار و عالی.
من اصلا وابسته به شهرم نیستم. اما وابسته به خانه ام شده ام. یعنی خیلی دوست دارم توی خونه خودم باشم. اینو تغییر میدهم.
استاد خدا میدونه. تقریبا هرکسی منو میشناسه میدونه که چقدر راحت تغییر میکنم. منتهی من قوانین را درست درک نمیکردم. توی این دوسال درک من از قوانین خیلی بیشتر شده است. میدونم که هنوز خیلی جای تغییر دارم و امیدوارم بتونم امسال از لحاظ مالی اون تغییرات (که برای الان من عظیم هست و دارم تو ذهنم منطقی میکنم) را ایجاد کنم.
ولی من یه تفاوت بزرگ با استاد عباسمنش دارم.
خیلی زیاد دارم تلاش میکنم تا در این مورد تغییر کنم.
من به دنبال شرایط استیبل هستم. یعنی من اینقدر هنوز ایمان ندارم که حرکت کنم و ریسکش را بپذیرم و مثلا از کارم جدا بشم و بزنم تو کار مورد علاقه ام. منطورم چیه؟ من تا قبل ازدواجم راحت شغل عوض میکردم. الان یک ترس دارم که میدونم واهی است. اون هم اینکه متاهل هستم. این ایمان را در خودم زنده نگه دارم که: «تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس؛ خود را بگویدت که چون باید کرد.»
واقعا چنان ذوقی دارم که باورتون نمیشه. وقتی تصورش میکنم که بشه انگار یه کودک 5 ساله ام که از اعماق وجودش داره از بستنی ای که میخواسته و لراش خریده شده لذت میبره. خیلی ذوق دارم رشد کنم.
استاد چقدر من به موضوع مهاجرت مثل شما فکر نکرده بودم. و چقدر برام مهم شده که بتونم این انگیزه ها و این اهرم رنج و لذت را برای خودم بنویسم و تلاش کنم تغییر کنم و مهاجرت کنم. چون واقعا دوست دارم تغییر کنم.
استاد با اشک چشمم که حاصل از همون ذوق هست مینویسم. عاشقتونم. واقعا ازتون سپاسگزارم بخاطر دیدگاهی که به من دادید.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید استاد عشقم و مریم خانم عزیزم.
درود و عشق بر استاد نازنیم…
چقدر تغییر کردین استاد….
چقدر با طمئنینه و عشق صحبت میکند…
چقدر به به کمال انسانیت رسیدین…
این فایل خیلی به درد من خورد و کامل گوشش دادم و کل داستان مهاجرت رو گرفتم…
منم به زودی به امید خدا میخوام مهاجرت کنم…
و تمام ویژگی هایی که خودتون دارید رو دارم
یه آدم مستقل و بدون وابستگی به کسی…
حتی پدر و مادر میتونم توی هر شرایطی حتی اگر تنها بدون آب و غذا هم توی بیابون ولم کنید میتونم گلیم خودمو آب بکشم…
و واقعا به مهاجرت نیاز دارم و اولین آن برای آزادی.. چون باور های توحیدی که از شما یاد گرفتم از من یک انسان آزاده ساخته که هیچ نگرانی درونش دیگه نیست و فقط از روی آرامش و قدم به قدم. و روز به روز دنبال زیبایی های بیشتر و لذت بردن هرچیزی که داره توی هر شرایطی…
با تغییر باور هام توی دوره دوازده قدم قشنگ شخصیت جدیدی در من ساخته شده و سطح شعورم خیلی اوج گرفته جوری که اینقدر اختلاف فرکانسی با خانواده پیدا کردم که دیگه حتی بهم سلام هم نمیکنیم و فقط مثل یه هم خونه به صورت فعلی پیش همیم… چون اونا میخوان منو به شرایط خودشون کنترل کنن و من اصلا باهاشون جفت نیستم و عقاید خودمو دارم…
همین خاطر دیگه بیخیال هم شدیم و اصلا بحثی نیست…
من سر کارم با مهاجرین افغان زیادی در ارتباطم
و خیلی دوسشون دارم به راحتی باهاشون ارتباط میگیرم و بهترین دوستم الان یه پسر افغانی است
که حتی سایت شما رو هم بهش معرفی کردم که بیاد با قوانین الهی بیشر آشنا شه…
این در حالیه که بقیه ایرانی های همکاران اصلا با افغان ها رفتار خوبی ندارن…
و من میگم نه افغان و ایران و… نداریم همه انسانیم و باید با هم دوست رفیق باشیم…
اصلا استاد به یه آگاهیی رسیدم که فقط من و جهان هستی وجود داریم…
من کاملا در جهان خودم با خدا تنها هستم…
و همه آدما همه شرایط کاملا انعکاس خود خداوند به سمتم هست…
اگر عشق بفرسم عشق بهم بر میگرده…
و اگر بخوام دوست نداشتن بفرسم همون بر میگرده…
پس انتخابمو کردم و میدانم هر جا که برم خداوند
رفیق تمام تنهایی هام باهام هست و خیلی میتونم روی کمکش حساب باز کنم چون توی هیچ شرایطی تنهام نزاشته و همیشه امداد های غیبیشو برام فرستاده…
دوستارتون هستم استاد تارگت نهایی مهاجرتمو گذاشتم آمریکا امید وارم روزی رسد که از نزیک ببینمتون و باهم کار کنیم و به رشد و گسترش آگاهیی زمین کمک کنیم…
و زمین رو جای بهتری باری اهل نور و عشق کنیم و نه نا اهلان…
دوستارتون سهند (:
سلام استاد عزیز و دوست داشتنی و الهی ام
سلام به خانم شایسته که همواره تحسینتون می کنم
و سلام به همه دوستان الهی و بهشتی که عاشق رشد و بهبود خودشون هستن
من واقعا این سایت و این فضا و مکتب رو عمیقا و قلبا دوست دارم و خانواده خودم می دونم
هر بار که استاد در مورد مهاجرت صحبت کردید خواستم بنویسم و بگویم ولی نشد
و اکنون مهاجرتهایی رو که با لذت و توکل و هیجان انجام دادم رو بازگو می کنم :
به نظر من بزرگترین نوع مهاجرت ،
مهاجرت از ذهنیت قبل به ذهنیت بهتر و الهی و به سمت باورهای عالی و خلاف جهت باورهای شیطانی و کمبودها و ترس هاست
و اگر بتوانیم باورهای الهی را در خودمان بسازیم در هر شهر و روستا و کشوری نهایت لذت و خرسندی و رضایت را خواهیم داشت
و هدف همه رفتن به کشور خاص و شهر خاص نیست چون جهان با تنوع بینهایت زیبا خلق شده .
من دو نوع مهاجرت رو تجربه کردم
اول ذهنی :
من همواره شخصیت با ثباتی نداشتم و از این موضوع رنج می بردم ،
چون همواره به دنبال راه و روش درست بودم و میخواستم تا کار درستی را انجام دهم که بعد ها هم از انجامش به خودم افتخار کنم و سبب بهبود آینده ام بشود و هر بار به سمتی گرایش داشتم ، مدتی عصبی بودن و خشونت را درست می دانستم و مدتی مدارا و بخشش را درست میدانستم و روز دیگری …
ولی کم کم در مدار شما قرار گرفتم و راه درست زندگی و توحید و قدرت اعراض و توجه و … را شناختم و به ذهنیت جدیدی مهاجرت کردم و این مسیر توحیدی را اصل یافتم و با تمام وجودم در حال بهبود خودم در این زمینه هستم و از این مهاجرت نهایت لذت را میبرم و البته که نتایج بسیار زیادی رو در تمام زمینه ها از روابط با همسر و فرزند و سلامتی و رشد کاری و رشد مالی و …. کسب کردم و همچنان با تمام وجودم در حال طی کردن پله های رشد و لذت بردن از مسیر هستم
مثلا در مورد اجاره خانه من نمونه استثنا هستم که هفته قبل با مالک جلسه داشتم و با اصرار من هم هیچ مبلغی رو نگفت و به خودم سپرد و خودم مبلغ پیش و اجاره را با توجه به شرایط خودم گفتم و تمدید صورت گرفت که بسیار انسانهای نازنین و مهربانی نه بصورت مالک بلکه مانند همسایه عالی در کنار هم زندگی می کنیم
دومین مهاجرت :
1 . من در سن 16 سالگی از شهر و روستا به فاصله 700 کیلومتری و چندین استان فاصله مشغول در کار کارمندی شدم ، چون اولا وابستگی عاطفی خاصی نداشتم و به دنبال تجربه جهان و رشد و بهبود زندگیام بودم
2 . و به مدت 18 سال در شغل کارمندی دون پایه مشغول به کار بودم و پایین ترین رتبه بودم و در محیط ذهنی بسیار کوچک و ضعیفی کار میکردم و چون در سن کمی وارد آن شدم ، تبدیل به روحیه و شخصیتم شد که کوچک باشم و چشم چشم بگویم و تصمیم گیرنده نباشم و فقط دستورات را اجرا کنم و در کنار شغل کارمندی هم در شرکتی مشغول به کار شدم که چیزی از محیط کارمندی نداشت اعم از بدو بدو و چشم گفتن و نگرفتن حق و حقوقم
و سال 97 با شما و سایت آشنا شدم و مانند تشنه ای به دریای شیرین و زلال رسیدم و نوشیدم و نوشیدم و رشد کردم و بزرگ شدم ، البته از درون و شخصیتم
و تصمیم های جدیدی در من شکل گرفت و جسارت هایی گرفتم و خداوند هم مسیرها را برایم عالی گشود و راه ها برایم باز شد و با دستان خداوند وارد بازار کار شدم و خودم شدم کارآفرین و صاحب کسب کارم و گرداننده اصلی ام
البته چون قبلا در انجام هر کاری و هر جایگاهی جز بهترین ها بودم و به قدرت انجام و توانایی خودم ایمان داشتم و دیدم که سبب رشد هر قسمت و مجموعه و شرکتی بودم ، پس تصمیم گرفتم تا سبب رشد کسب و کار خودم باشم و از هیچ سختی و مشکلی در مسیر ترس و نگرانی نداشتم و البته همواره در زندگی به دنبال حل کردن و رشد بودم
به قول خانم شایسته که اگر در مسیر اشتباه باشی با هر چقدر سرعت بیشتر ، بیشتر از هدف دور می شوی ، سالها در مسیر نادرست بودم که با هر تلاش بیشتر ، بیشتر درگیر بدهی و شرایط ناجالب می شدم
که البته اینها سبب قویتر شدن و بیشتر قدر دانستن مسیر جدید شخصی ام شد
و این مهاجرت باعث شد تا سبک زندگی شخصی خودم را داشته باشم و بیشتر از هر روز زندگی ام لذت ببرم و در اویل سخت بود تا عادت های 18 سال زندگی هر روزه را ترک کنم و عادات جدید را در خودم ایجاد کنم
ولی توانستم و اکنون بینهایت از مهاجرت و زندگی جدیدم راضی هستم
و شاید چند کیلومتر از محل کار و خانه های سازمانی فاصله دارم ولی کاملا دنیای جدیدی را تجربه می کنم
و الطاف بینهایت الله رو همواره در کنارم دارم
و فعلا به دنبال رشد و بهبود و گسترش کارم هستم و شاید قدم بزرگ بعدی ام مهاجرت به تهران و بازار تهران و … باشد
چون من عاشق شهر و زندگی شهری هستم ، چون از کودکی طبیعت و جنگل و باران و فضای خانه های بزرگ روستایی را تجربه کردهام
ممنون استاد عزیزم بابت بودنتون و بودنم در این مسیر زیبا و الهی و رویایی
که در حال سوت زدن و لذت بردن و رشد و عشق کردن هستم
خدایا بینهایت ممنون و سپاسگزارم برای همه نعمتهایی که نصیبم کردهای و میکنی
به نام خداوند رزاق
سلام ودرود فراوان به استاد ارجمندم ومریم بانوی عزیز ودوستان الهی ام
صبح قبل ازاینکه فایل را گوش بدم وقتی عنوان فایل را خواندم چه افرادی برا مهاجرت مناسب هستند به خودم گفتم تا حالا من به مهاجرت فکر نکردم ولی قطعا کسانی هیچ گونه تعلق خاطر ووابستگی ای نداشته باشند
بعد که فایل را گوش دادم وصحبتهای استاد را شنیدم این موضوع را بهتر درک کردم
من از بچگی عاشق این بودم که با آداب وفرهنگهای مختلف آشنا بشم ،رسوم مناطق مختلف را بشناسم از غذاهای محلی اشان بخورم ولذت ببرم
از همون اول فکرم در محدوده کشورم ایران بود وهمیشه مستندها را دنبال میکردم تا چیزهای جدید یاد بگیرم
در زندگی مشترک اصلا با این موضوع که منزلم به خانه پدرم نزدیک نباشد مشکلی نداشتم اول که در محله ای دورتر از محله آنها خانه گرفتیم وبعد هم کلا شهرستان دیگه ای هرچند همسرم میگفت اگر دوست داری نزدیک مامانت باشی میریم نزدیک آنها خونه میگیریم گفتم نه من اوکی هستم مشکلی نیست بعد از یه مدت همسرم گفت به خاطر کارم شاید دوباره منتقل بشم به تهران اشکال ندارد گفتم نه اتفاقا شهر بزرگتر وامکانات بیشتره وزمینه رشد هم آنجا بهتر هست
خب من قبل از دیدن فایلهای سفر به دور آمریکا وزندگی در بهشت با اینکه عاشق طبیعت بودم ولی بخاطر ترسم از حیوانات ،مارمولک و.. هیچ وقت جرأت نکردم در طبیعت یا داخل چادر بخوابم تا اینکه یه سفری با همسرم رفتیم اصفهان چون بی وقت بود مجبور شدیم تو چادر بخوابیم وچه تجربه فوق العادهای شد آن شب برای ما
از آن روز به بعد این موضوع را درک کردم که اگر من پا رو ترسام نزارم وبخوام شرایط طبق چیزی که من میخوام باشه از خیلی موضوعاتی که عاشقشم ودوست دارم تجربه کنم باید بگذرم همان صحبتهای مریم جان در جلسه ششم قدم دوم ،با اینکه از ارتفاع ترس داشتم ولی با همسرم همراه شدم ایشون هر جمعه می رفت کوه منم تصمیم گرفتم این لذت که هر دفعه ایشون بعداز برگشت از کوه تعریف میکرد را تجربه کنم نخواستم تو نقطه امنم بمونم ومیدونستم که باید تکاملم را طی کنم تجربه خوابیدن در زیر آسمان پرستاره کویر وبیدار شدن در یه هوای فوق العاده واقعا دلچسب ورویایی بود وقتی من بیشتر با فایلهای سفر به دور آمریکا وزندگی در بهشت آشنا شدم بیشتر عمق مطلب را درک کردم که مهم خودتی ،راحتی خودت ،خوش بودن خودت هست نه هیچ چیز دیگه
خیلی دوست دارم که تمام زیبایی های تمام شهرهای ایران را تجربه کنم حتی روستاها
ولی فعلا برنامه ای برا مهاجرت ندارم هرچند همسرم خیلی به مهاجرت فکر میکند وچند دفعه پیشنهاد آن را عنوان کرده من مخالفتی نکردم گفتم توکل برخدا
ولی همانطور که آقا رسول عزیز در کامنتش اشاره کردند فعلا برنامه ام بیشتر تغییر شخصیت درونی ام هست وبرای مهاجرت به کشور دیگه میدونم که باید یه آشنایی مختصری از شرایط آب وهوایی وآداب وفرهنگهای آن کشور داشته باشیم وهمچنین مهم ترین عامل طی کردن تکاملمون در این مسیر هست
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم
چه موضوع جالب و خوبی رو استاد جان برای تهیه ی فایلتون انتخاب کردین.
ممنونم ازتون.
گاهی که به مهاجرت فکر میکنم با خودم میگم واقعا من آدم این هستم که مهاجرت کنم؟
بعد به خودم که نگاه میکنم میبینم شرایط خوبی رو اینجا دارم و اینجا کاملا خوشبختم.
تازه دوست دارم برای خودم بیزینسم رو شروع کنم.
البته گوش دادن به صحبت های شما باعث میشه موضوعاتی رو که بهش اشاره میکنید ببینم آیا جز ترمزهای من برای مهاجرت هست یا نه؟
استاد جان من خیلی مسافرت رفتن رو دوست دارم ، یه نقشه از کل جهان رو روی دیوار اتاقم زدم و دوست دارم همه ی کشورها رو برم مسافرت و ببینم.
فقط دوست دارم کشورهای مختلف برای مسافرت برم.
البته استاد قبل اینکه روی خودم کار کنم و از شرایط اطرافم ناراضی بودم ، فکر میکردم اگه دنیای بیرون از من تغییر کنه من شرایطم گل و بلبل میشه به همین خاطر خیلی دوست داشتم مهاجرت کنم.
اما از وقتی که با شما و آموزش های شما آشنا شدم و دارم روی خودم کار میکنم و دارم توی دنیای درون خودم سرمایه گزاری میکنم و در مسیر آگاهی و رشد هستم دیگه به دنبال جایی از اطراف بیرونم نیستم که حال من رو خوب کنه.
و چه جمله ی خوبی بود اونجایی که همه چیزش عالی و پرفکت بهشت خداوند.