چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2

این فایل که در ادامه قسمت اول است، حاوی آگاهی هایی است در این فایل استاد عباس منش کلید هایی اساسی را درباره مهاجرت کردن توضیح می دهد. آگاهی از این کلیدها، فرد را به خودشناسی می رساند که:

  • آیا شخصیت کنونی من، برای مهاجرت کردن مناسب است؛
  • آیا “مهاجرت کردن”، رشد و احساس خوشبختی بیشتر را برایم به ارمغان می‌آورد یا برعکس، مرا به سمت ناامیدی و ناخوشنودی پیش می برد؛
  • آیا انگیزه‌های من برای مهاجرت درونی و عمیق است یا سطحی و ناپایدار؛
  • انگیزه های پایدار و ضروری برای مهاجرت، چه ویژگی هایی دارند؛

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم…


یک خبر خوب درباره آزمون:

پس از گوش دادن به آگاهی های این فایل و قسمت قبل، برای خودشناسی عمیق تر در این باره، آزمون “تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت” را با دقت انجام دهید.

این آزمون ارزیابی نسبتاً شفافی به شما می دهد تا بدانید شخصیت کنونی شما چقدر برای مهاجرت کردن مناسب است. این خودشناسی به شما کمک می‌کند تا برای رشد و پیشرفت، تصمیمات مناسب‌تری بگیرید که مطابق با درون شماست و گامی تعیین‌کننده برای تجربه‌ی رشد و احساس خوشبختی بیشتر است.

در پایان آزمون، از طریق تجزیه و تحلیل پاسخ‌هایی که به سوالات آزمون می دهید، یک نتیجه گیری کلی به شما ارائه می‌شود تا بدانید:

  • چه تغییراتی در باورها و شخصیت کنونی شما، “بیشترین تأثیر سازنده” را بر شرایط زندگی شما می‌گذارد؛
  • اولین قدم برای ایجاد این تغییرات، از چه نقطه‌ای باید برداشته شود؛
  • و چه مسیری شما را به رضایت درونی بیشتر می رساند؛

برای شروع آزمون “تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت” کلیک کنید.


چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2
    385MB
    54 دقیقه
  • فایل صوتی چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2
    52MB
    54 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

246 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الهام محمدی» در این صفحه: 1
  1. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2886 روز

    استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده. من 5 سال هست که اروپا زندگی میکنم و هر روز سپاسگزار تجربه این بهشت روی زمین هستم. این فایل شما من رو یاد کامنتی انداخت که 5 سال پیش در مورد باورهای قدرتمندکننده در مورد مهاجرت نوشته بودم و وقتی امروز مجدد مطالعش کردم دیدم که تمام اون باورها نه فقط برای شروع مهاجرت بلکه در طول پروسه زندگی در خارج از کشور بی اندازه به من کمک کرده. چون از نظر من این باورها اصل هست و تغییر بنیادین ای نکرده دوست دارم مجدد اون نکات و یه سری توضیحات جدید رو با شما و دوستان به اشتراک بزارمشون. امیدوارم برای همه دوستان مفید باشه.

    من خالق زندگی خودم هستم

    من تا قبل از آشنایی با شما اصلا اعتقاد نداشتم که خودم مسئول 100 درصد چیزی هستم که تو زندگی تجربه میکنم. همیشه فکر میکردم که عوامل بیرونی (مثل کشور محل تولد، جنسیت، خانواده، دولت، قیمت دلار، قوانین ویزا و …) تو موفقیت یا عدم موفقیت من تاثیرگذاره. اما الان حتی یک درصد هم شک ندارم که آنچه من بسازم به وجود میاد. الان فقط موضوع استفاده بیشتر از این باور در عمل هست. طبق تجربه خودم این حرف استاد خیلی درست هست که حتی اگه کل مردم جهان بخوان نزارن من به چیزی که با فرکانس‌هام ساختم برسم، محاله بتونن این کار رو بکنن.

    فاصله ما با اهدافمون فقط با احساس خوب پر میشه

    تو کامنت‌های قبلیم توضیح دادم که حدودا پنج ماه بخش ویزای سفارت کشوری که من باید بهش مراجعه میکردم تعطیل بود و اصلا نگفته بودن که چه زمانی قراره دوباره باز بشه. اما من تو تمام این مدت سعی کردم که تو بیشتر روزهای هفته حالم رو خوب نگه دارم. قطعا زمان‌هایی پیش میومد که من هم از این بلاتکلیفی خسته میشدم و حالم بد میشد. اما زیبایی قانون اینه که به فرکانس‌های غالب ما پاسخ میده و جای هیچ نگرانی در مورد این افت‌های احساسی موقتی نیست.

    زمانی به راحتی به خواستمون میرسیم که محتاج رسیدن بهش نباشیم

    من روی هدفم تمرکز کردم و تمام کارهای لازم رو از طرف خودم انجام دادم اما واقعا نسبت به این خواسته رها بودم و گفتم که من فقط تجربه بهتری رو از زندگی میخوام و تصمیم گرفتم که دست خدا رو نبندم و اجازه بدم هدایتم کنه و از بهترین مسیر من رو به خواستم برسونه.

    وقتی خواسته‌ای توی وجود ما شکل میگیره توانایی محقق کردنش از قبل در وجود ما ایجاد شده

    من با ویزای تحصیلی مهاجرت کردم و تا یک سال قبل از مهاجرتم اصلا به ادامه تحصیل فکر نمیکردم… حتی یک درصد… اما زمانی که این خواسته تو وجود من شکل گرفت، یه انرژی فوق‌العاده عجیبی برای رسیدن به این هدف تو وجودم دیدم که تا چند وقت قبل حتی تصورش رو هم نمیتونستم بکنم. حالا خیلی بهتر از قبل درک میکنم که شکل گرفتن یه خواسته به این معنیه که پتانسیل بالقوه برای انجام اون کار تو وجود ما هست و کافیه ما قدم برداریم و به صورت بالفعل درش بیاریم.

    همه کشورها پتانسیل موفقیت و زیبا زندگی کردن رو دارن

    من تا همین چند سال پیش انقدر از ایرانی‌ها و کشورم بد میگفتم که خدا میدونه. تو صحبت‌هام با خارجی‌ها از مسائل کشورم با آب و تاب تعریف میکردم و این رو نشونه روشنفکری میدونستم… غافل از اینکه تو همین ایران افرادی بودن و هستن که دارن زیبا و ثروتمند زندگی میکنن. من خودم به عنوان یه ایرانی داشتم از ایرانی‌ها بد میگفتم و هیچ احترامی برای خودم قائل نبودم و در عین حال انتظار داشتم که دیگران به من احترام بزارن!

    وقتی نگاهم رو به کشورم تغییر دادم و روی زیبایی‌های خودش و مردمش تمرکز کردم، تنها چیزی که تجربه کردم، حس خوب و محبت بود. علاوه بر این، تو همین ایران هم موفقیت‌هایی که میخواستم رو به دست آوردم. الان دیگه با افتخار میگم که من یه ایرانیم و عاشق کشورم و مردمش هستم. علاوه بر این، تضادهایی که به واسطه تجربه زندگی در ایران باهاشون برخورد کرده بودم باعث شد که اشتیاق سوزانی برای آزادی و … بیشتر در وجود من شکل بگیره و همینطور من رو سپاسگزارتر از افرادی بکنه که تو کشورهای آزادتر و با امکانات بیشتر به دنیا اومدن و زندگی میکنن. من همیشه میگم که من انگار یک انسانی هستم که تو زندگیش دو تا هویت کاملا متفاوت رو تو دو دنیای کاملا متفاوت و با دو جهان بینی کاملا متفاوت تجربه کرده و این یعنی زندگی من خیلی جذاب تر از خیلی از افراد هست و به من زاویه دید متفاوتی داده که باعث برتری من در تعاملات اجتماعی و کار و تحصیل و … شده.

    از هزاران طریق میتونم به کشورم خدمت کنم، حتی اگه تو کشورم نباشم

    بارها و بارها شنیدیم که باید بمونیم و به کشورمون خدمت کنیم و کمک کنیم که مسائلش حل بشه وگرنه انسان خیلی خودخواهی هستیم. به نظرم مرز باریکی بین عشق و تعصب وجود داره. عشق به ما انگیزه میده تا مثل استاد جهان رو بگردیم و خدماتمون رو به تمام جهان ارائه کنیم اما تعصب باعث میشه تو یه مکان گیر کنیم و دوست نداشته باشیم دانش و توانایی‌هامون رو با بقیه به اشتراک بزاریم و از بقیه چیزی یاد بگیریم.

    همونطور که امثال مریم میرزاخانی و پروفسور سمیعی مایه افتخار ایرانی‌ها بودن و هستن، من هم میتونم تو خارج از کشور ایران و ایرانی رو سربلند کنم. یه بار یه جا خوندم که مرزها فقط خط‌های خیالی‌ای هستن که روی نقشه‌ها ظاهر میشن. پس به این مرزبندی‌ها نچسبیم و به جای عشق به یه کشور خاص سعی کنیم عشق به کل جهان رو تو قلبمون ایجاد کنیم. به نظرم آیه «سیروا فی الارض» حجت رو بر ما تو زمینه مهاجرت تمام کرده و از نظر خداوند مرزی وجود نداره.

    به نظرم استاد خیلی مثال خوبی تو این زمینه هستن چون با مهاجرتشون نه تنها کیفیت و ماهیت محتوای تولیدی خودشون رو ارتقا دادن بلکه چشم همه ما رو به یک دنیای جدیدی باز کردن که نسبت بهش شناخت کمتری داشتیم. دیدن این تجربیات و امکاناتی که میشه در زندگی داشت به نظرم برای همه ما شیرین و جذاب هست و inspiring و empowering.

    من توانایی تغییر دادن کشورم رو ندارم

    من قبلا فکر میکردم که توی ایران یه چیزی خرابه و من باید درستش کنم. اما تو دوره 12 قدم متوجه شدم که هر چیز و هر شخصی در جای درست خودش هست و اگه من میخوام تجربه بهتری از زندگی داشته باشم، باید به جای تمرکز روی درست کردن یه چیزی بیرون از خودم و ناسزا گفتن به این و اون فقط روی خودم کار کنم تا به جایی هدایت بشم که از قبل هر آنچه که من میخوام رو داره.

    خارجی‌ها فوق‌العاده ایرانی‌ها رو دوست دارن و بهشون احترام میزارن

    من تا زمانی که فکر میکردم خارجی‌ها از ایرانی‌ها خوششون نمیاد و همشون نژادپرست هستن، همیشه با آدم‌های این چنینی برخورد میکردم. اما بعد از یه مدت متوجه شدم که این تصورات تنها ساخته ذهن منه و ریشه در نظر منفی خود من نسبت به ملیت‌های دیگه داره.

    باور کنید تعداد زیادی از خارجی‌ها حتی نمیتونن ایران رو روی نقشه نشون بدن چه برسه بخوان پیش‌ذهنیتی در مورد ایران و ایرانی‌ها داشته باشن. الان دیگه میدونم اگه من به خودم و ملیتم و کشورم احترام بزارم، همین احترام متقابل رو از دیگران نسبت به خودم و ملیتم و کشورم دریافت میکنم و اونها به عنوان دستی از دستان خدا به من کمک میکنن.

    علاوه بر این، همونطور که تو مجموعه سفر به دور آمریکا داریم میبینیم، تو کشورهای مختلف افراد با هر نوع پوشش و عقیده‌ای به راحتی و در صلح کنار همدیگه زندگی میکنن و به عقاید همدیگه احترام میزارن.

    اکثر ایرانی‌های خارج از کشور انسان‌های بی‌نظیری هستن

    من خودم بارها شنیده بودم که ایرانی‌های خارج از کشور نه تنها هوای همدیگه رو ندارن بلکه زیرآب همدیگه رو هم تو بعضی مواقع میزنن و از این حرفها. من هم تا زمانی که این باور رو داشتم همیشه سعی میکردم هر جا میرم از ایرانی‌های دیگه دوری کنم.

    اما تو سفرهای خارجی که چند ماه قبل از مهاجرتم داشتم چند بار از ایرانی‌ها راهنمایی خواستم و اونها به بهترین شکل بهم کمک کردن و همین موضوع باعث شد که باور اشتباه من تغییر کنه. در این شکی نیست که خدا برای بنده‌اش کافیه اما حالا دیگه میدونم اگه برای حواله پول و … به کمک یه ایرانی تو خارج از کشور نیاز داشته باشم، قطعا اون شخص هر کمکی که از دستش بر بیاد رو به عنوان دستی از دستان خدا برای من انجام خواهد داد و خیالم از این نظر راحته.

    یکی از فیلم های استاد از مراسم 13 به‌در در کنار خانواده‌های ایرانی تو آمریکا خیلی زیبا حال خوب community ایرانی‌ها در خارج از کشور رو به تصویر کشیده بود.

    مهاجرت میتونه پروسه‌ی بسیار ساده و کوتاه و لذت‌بخشی باشه

    من قبل از مهاجرت به اروپا، تجربه مهاجرت به یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس رو داشتم. من اون موقع هنوز با شما آشنا نشده بودم و انقدر برای اون مهاجرت کاری عجله داشتم که هی تو کارم گره میفتاد و روند گرفتن ویزام طولانی‌تر میشد. اون موقع نمیدونستم که رها نبودن و چسبیدن من به خواسته‌هام ریشه همه اون مسائل بود. برای مهاجرت بعدیم به اروپا و با استفاده از آگاهی های شما هر کاری که از طرف خودم لازم بود رو انجام دادم و از ته دل بقیش رو به خدا سپردم.

    گفتم که خدایا میدونم قراره همیشه من رو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بدی. پس هر تاخیر و تغییر برنامه‌ای که پیش بیاد رو خیر میدونم. اون هم بهترین دستانش رو بسیج کرد تا کارهای من به ساده‌ترین شکل ممکن انجام بشه. من با وجود تعطیلی سفارت تو کمتر از یک سال ویزام رو گرفتم.

    برعکس مهاجرت قبلی هم، این بار دیگه منتظر ویزا نبودم تا حالم خوب بشه. تو اون مدت که منتظر ویزا بودم تا جای ممکن سعی کردم از زندگی لذت ببرم و یه عالمه تجربه زیبا مثل رفتن به باشگاه و پارک و کافی‌شاپ و کنسرت رو داشتم. اما چیزی که بیشتر از همه‌ی این کارهای فیزیکی اهمیت داشت تلاشم برای به احساس خوب رسیدن از طریق تغییر زاویه دیدم بود. به قول استاد، داشتم زندگی رو زندگی میکردم.

    برای شروع پروسه مهاجرت نیاز به دونستن کل مسیر نیست

    من پروسه اپلای کردن خودم رو با سرچ کردن اسم رشته و مقطع مورد نظر خودم تو دانشگاه‌های مختلف از طریق گوگل شروع کردم و سایت دانشگاه‌ها رو تک تک چک کردم تا به دانشگاهی هدایت شدم که پروسه اپلای فوق‌العاده ساده‌ای داشت.

    ذهن نجواگرم میخواست یکسره روی ادامه مسیر تمرکز کنه و مثلا میگفت حالا هزینه اپلای رو چه جوری میخوای پرداخت کنی و … اما بعد از هر قدمی که برمیداشتم، قدم بعدی بهم گفته میشد و خدا دستان خودش رو از جاهایی که فکرش رو هم نمیکردم وارد زندگیم میکرد. به نظرم ایمان به غیب یعنی همین.

    این در مورد هر نوع مهاجرت و هر نوع کاری صدق میکنه. به جای اینکه از دور به در سنسوردار خیره بشیم و هی شکایت کنیم که چرا بسته هست، کافیه یه قدم بریم سمتش تا ببینیم که چقدر راحت باز میشه. الان خیلی بهتر از قبل درک میکنم که ایمانی که عمل نیاره حرف مفته. تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس، خود راه بگویدت که چون باید رفت…

    برای پروسه مهاجرت نیاز به مشاوره‌های بی‌پایان و گرفتن اطلاعات زیاد نیست

    من خودم تو این پروسه حتی یک بار هم به وکیل یا موسسه مهاجرتی مراجعه نکردم. نمیگم مشورت و مشاوره کار اشتباهی هست اما اگه از یه حدی بیشتر بشه فقط ترمزهای بیشتری رو تو ذهن ایجاد میکنه.

    من تا جای ممکن سعی کردم خودم از طریق سایت سفارت‌ و مرکز ویزا و سایر منابع رسمی مرتبط اطلاعات مورد نیازم رو به دست بیارم. این اطلاعات هم معمولا خیلی واضح نوشته شده و من تو این پروسه سوال خیلی خاصی برام پیش نیومد. اگرم پیش میومد، از خود سفارت یا مرکز ویزا میپرسیدم.

    قطعا سایت‌های موسسات مهاجرتی‌ای هستن که اطلاعات خیلی خوب و دقیقی ارائه میدن. اما سایت‌های زیادی هم هستن که اطلاعاتی رو ارائه میدن که هم جهت با باورهای درستی که ما میشناسیم نیستن.

    بعضی سایت‌ها رو که باز میکردم اولش نوشته بود: «همانطور که میدانید پروسه مهاجرت به فلان کشور بسیار سخت و زمان‌بر و پرهزینه هست. اما نگران نباشید! ما اینجا هستیم تا به شما در طول این پروسه کمک کنیم و …» زیر همون مطلب هم صدها نفر از سختی این پروسه و تجربشون از reject شدن‌های متعدد نوشته بودن.

    پیشنهاد من این هست که اگر دیدید که یه سایت یا یه شخص داره به جای پرداختن به اصل میره سراغ حاشیه و حس بدی ازش گرفتید بدونید که نباید به خوندن اون مطلب یا ادامه صحبت با اون شخص ادامه بدید.

    من تو این پروسه همش به خودم یادآوری میکردم که یه واقعیت ثابت برای همه وجود نداره و اگه برای یه نفر این پروسه سخت بوده، دلیل نمیشه که کارهای من هم سخت پیش بره. میگفتم که من از باورهای خوبی که دارم میسازم مطمئنم و یقین دارم که کارها به راحتی پیش میره. واقعا هم همینطور شد. من با اولین درخواستم و از طریق تنها دانشگاهی که اپلای کردم تونستم ویزام رو بگیرم.

    اگر انگیزه پشت مهاجرت درست باشه، انسان به راحتی هدایت میشه و از نتیجه لذت میبره

    من بار اول با انگیزه فرار از وضعیتی که داشتم مهاجرت کردم. اما چون تکاملم رو طی نکرده بودم، فقط تونستم از یک سوم ظرفیت اون تجربه استفاده کنم. اما بار دوم با انگیزه رشد بیشتر مهاجرت کردم و خیلی بیشتر از ظرفیت این تجربه و پتانسیل خودم استفاده کردم تا به الان و لذت خیلی بیشتری رو تجربه کردم.

    طبق تجربه خودم، اگه بدون طی کردن تکاملمون و با زور و عجله و اصرار بخوایم به اهدافمون برسیم، حتی اگه به دستشون بیاریم، نمیتونیم خیلی خوب ازشون استفاده کنیم.

    مثل این میمونه که یه پیانو رو به دست بیاریم اما هنوز یاد نگرفته باشیم ازش استفاده کنیم. اون موقع، اون پیانو فقط ظاهر قشنگی داره و ممکنه همه به به و چه چه کنن. اما واقعیت اینه که ما جز ور رفتن الکی با کلیدهاش کار دیگه‌ای نمیتونیم باهاش انجام بدیم و لذتی که میتونیم ازش ببریم خیلی محدوده.

    سن و سال و مدارک و … هیچ تاثیری تو پروسه مهاجرت نداره

    من تو سی سالگی مهاجرت تحصیلی کردم. حالا درک میکنم که وقتی استاد میگن عوامل بیرونی مثل سن و جنسیت و ملیت و رشته و معدل و مدرک و … هیچ تاثیری تو زندگی ما ندارن یعنی چی. مطمئنم اگه سنم بالاتر هم بود باز میتونستم این تجربه رو برای خودم رقم بزنم.

    علاوه بر این، من با یه دختر نازنین تو مرکز ویزا آشنا شدم که حتی با گواهی موقت دانشگاهی تونست ویزای تحصیلی بگیره. انقدر این دختر نسبت به خواسته خودش رها بود که خدا میدونه. چند نفر دیگه رو هم دیدم که با مدارک ناقص خیلی راحت تونستن ویزاشون رو بگیرن که یادمه اون موقع داستانهاشون برام مایه تعجب بود اما الان میدونم که مثل استاد که بدون مدرک خاصی ویزای آمریکا براشون جور شد همه چیز ممکنه.

    فرصت‌ها و نعمت‌ها هیچ وقت تموم نمیشن

    من قبلا میزان راحت بودن پروسه اخذ ویزا رو با دولت حاکم به کشورم و اون کشور مقصد یا آمریکا مرتبط میدونستم. یعنی میگفتم مثلا دوره روحانی از احمدی نژاد برای مهاجرت بهتر بود یا دوره اوباما از دوره ترامپ بهتر بود. اما پروسه مهاجرت من تو دوره ترامپ به مراتب راحت‌تر از مهاجرت قبلیم تو دوره اوباما رقم خورد. حالا میفهمم که فرصت‌ها همیشه وجود دارن و این تنها باورهای منه که تجربه من از زندگی رو تعیین میکنه. پس نیازی نیست عجله کنیم یا نگران باشیم.

    برای مهاجرت نیازی به تسلط کامل به زبان انگلیسی نیست

    من تو مرکز ویزا در تهران خیلی از افراد رو دیدم که بدون تسلط کامل به زبان انگلیسی به سادگی برای کشورهای مختلف ویزا گرفتن. خدا رو شکر من تو این مورد مسئله‌ای نداشتم اما مطرحش کردم چون میدونم که ترمز خیلی از افراد هست.

    حتی ندونستن زبان های دیگه هم نباید ترمز باشه. من الان خودم تو یه کشور غیرانگلیسی زبان هستم و با وجود اینکه به زبان اینجا کاملا مسلط نیستم به واسطه انگلیسی دونستن و توانایی حل مسئله و یادگیری و باورهای مناسب ترم نسبت به گذشته هیچ جا لنگ نموندم. حتی من مالیات و حق خدمات اجتماعی و … رو از طریق پلتفرم های غیرانگلیسی زبان باید گزارش بدم اما انقدر ویدیو به زبان انگلیسی در مورد هر کدوم نگاه کردم که چشم بسته الان انجامشون میدم. علاوه بر این انقدر خدمات دیجیتال تو کشورهای اروپایی فوق العاده هست که شما به ندرت نیاز به مراجعه حضوری به بانک و سازمانهای مختلف پیدا میکنید. البته این بدیهی هست که دونستن زبان اون کشور خیلی تجربه شیرین تری رو رقم میزنه قطعا به واسطه ارتباطات فرهنگی قوی تر و غنی تری که از دریچه زبان اون کشور باز میشه. اما نکته این هست که نباید به ترمز تبدیل بشه.

    مهاجرت هیچ ارتباطی با قیمت دلار نداره

    شاید این ایده خیلی منطقی به نظر برسه که با بالا رفتن قیمت دلار پروسه مهاجرت هم سخت‌تر میشه. اما واقعیت اینه که من نهایت تلاشم رو کردم که باور فراوانی رو تو وجودم تقویت کنم و خدا رو شکر از جاهایی که فکرش رو هم نمیکردم پول وارد حسابم شد تا بتونم مقدار ارز مورد نظرم رو تهیه کنم و همه چیز خیلی عالی پیش رفت. به قول یکی از دوستان عزیز تو سایت، خداوند نعمت‌هاش رو به دلار محاسبه نمیکنه.

    مهاجرت نیاز به پول خیلی زیادی نداره

    من در شروع مهاجرت فقط به اندازه چند ماه برای خودم ارز بردم که مبلغ خیلی زیادی هم نبود. اما خیالم راحت بود چون انقدر روی عزت نفس و اعتماد به نفسم کار کردم و به توانایی‌هام ایمان داشتم و میدونستم که با اجازه کاری ای که داشتم و با آزادکاری میتونم از پس هزینه‌هام بربیام. ان مع العسر یسرا یا به بیان دیگه «هر کجا مشکل، جواب آنجا رود». تک تک قدمها در طول مسیر بهم گفته شد و هر روز زندگی من در خارج از کشور بهتر و بهتر شد. من در هفته اول مهاجرتم به اروپا قرارداد کاری امضا کردم و از اون وقت به بعد شرایط کاریم هر روز بهتر و بهتر شد. نکته جالب این هست که شرکت اولی که براش کار کردم اصلا نیرو نمیخواست اما من درخواست ملاقات و مصاحبه دادم خودم و اونها با شنیدن حرفهای من مجاب شدن در کمتر از نیم ساعت که به من پیشنهاد کاری بدن.

    نباید منتظر جور شدن شرایط ایده‌آل برای مهاجرت باشیم

    به خاطر تعطیلی سفارت، من حدود 2 ماه دیرتر از بقیه همکلاسی‌هام سال تحصیلی رو شروع کردم. تو یه کامنت دیگه توضیح دادم که چون این شرایط ایده‌آلم نبود میخواستم امسال دیگه برای ویزا درخواست ندم و بزارم برای سال دیگه. اما به خودم گفتم که من به راحتی میتونم به بقیه بچه‌های کلاس برسم و خودم شرایط ایده‌آلم رو ایجاد میکنم. الان خیلی از این تصمیم و اعتماد به جریان هدایت خوشحالم چون بلافاصله بعد از مهاجرتم پندمیک شروع شد.

    هر جا برم خداوند با منه

    خیلی از ما از تنهایی و دلتنگی و دوری از خانواده میترسیم. اما من این باور رو در خودم ایجاد کردم که خدا برای من کافی هست و هر جای دنیا که باشم ازم حمایت میکنه. به نظرم باید همه افرادی که تو زندگیمون هستن یا میان رو فقط دستی از دستان خداوند بدونیم و بهشون وابسته نشیم.

    من عاشق این جمله استادم که میگن خدا بی‌نهایت دست برای ابراز عشق به ما داره. اگه باورش کنیم تو دورترین نقاط جهان هم افرادی بی‌نظیری رو سر راه ما قرار میده تا به واسطه اونها تجربه‌های خیلی خوبی رو داشته باشیم. البته باز هم نباید به اون افراد وابسته بشیم و اجازه بدیم که آدم‌ها تو زندگیمون بیان و برن.

    من و عزیزانم به یک اندازه به خداوند و جریان هدایت دسترسی داریم

    خیلی از ما فکر میکنیم که تا آخر عمر باید پیش خانواده‌هامون باشیم چون اگه ما نباشیم هیچکسی نیست که به اونها کمک کنه و اونها دلتنگ ما میشن. من خودم سعی کردم این باور رو برای خودم ایجاد کنم که خدای من خدای عزیزان من هم هست و همه مردم جهان به یک اندازه به هدایت و کمک خداوند دسترسی دارن و خدا برای تک تک بنده‌هاش کافیه.

    علاوه بر این، ما توانایی این رو نداریم که زندگی کسی رو در جهت مثبت یا منفی تغییر بدیم. رها بودن در مورد عزیزانمون یکی از بهترین مصادیق توکل هست. ما فقط باید روی خودمون تمرکز کنیم. شاید خودخواهانه به نظر برسه اما حقیقت اینه که وقتی ما بهتر زندگی کنیم، جهان رو جای بهتری برای دیگران میکنیم.

    من دارم سعی میکنم این موضوع رو خیلی خوب درک کنم که رسیدن من به آرزوهام راهی رو برای رسیدن اطرافیانم به رویاهاشون باز میکنه چون در حد دستاوردهای خودمون براشون الگوی موفقیت میشیم و این به نظرم از هر کمک دیگه‌ای با ارزش‌تره. دقیقا همونطور که ما با دیدن دستاوردهای استاد انگیزه میگیریم و برامون باورپذیر میشه که میشه به هر هدفی رسید. علاوه بر این میتونیم دستی از دستان خداوند بشیم برای اینکه عزیزانمون سفر به خارج از کشور رو تجربه کنن و لذت ببرن.

    من لیاقت بهترین تجربه‌ها و زندگی تو بهترین کشورها رو دارم

    اگه با احساس لیاقت پروسه مهاجرت رو شروع کنیم و با دید تحسین و نه حسادت و حسرت به افرادی که مهاجرت کردن و زندگی خوبی دارن نگاه کنیم، خودمون هم به بهترین تجربه‌ها هدایت میشیم.

    مهاجرت فکری پیش‌نیاز مهاجرت در دنیای واقعیه

    اکثر ما این باور رو داریم که تو خارج از کشور به حقوق انسان‌ها خیلی احترام گذاشته میشه و همه با هم خوب رفتار میکنن. حالا اگه بتونیم همه اون خصایص اخلاقی خوب رو قبل از مهاجرت فیزیکی تو خودمون ایجاد کنیم و در واقع مهاجرت فکری کنیم، به مکانی هدایت میشیم که این خصایص اخلاقی خوب بیشتر توش دیده میشه.

    مثلا من یه روزی تصمیم گرفتم که دیگه فیلم‌های خارجی رو به صورت رایگان نگاه کنم و به کپی رایت اون فیلم احترام بزارم. الان سالهاست که من (جز یه بار اونم به خاطر فراموش کردن تصمیمم) هیچ فیلم خارجی‌ای رو به صورت رایگان ندیدم و گفتم که خدایا من رو به جایی هدایت کن که بتونم بهای این فیلم‌ها رو بپردازم و ازشون لذت ببرم. یا مثلا تصمیم گرفتم که هر آشغالی سر راهم میبینم بردارم و بندازم تو سطل آشغال یا بهترین برخورد رو با دیگران داشته باشم. الان اگر فیلمی بخوام ببینم از یوتیوب میخرمش یا از Netflix نگاه میکنم بعد از پرداخت بهاش و هنوز هم هر آشغالی که سر راهم ببینم رو برمیدارم و توی سطل آشغال میندازم که البته انقدر اینجا تمیز هست که به ندرت پیش میاد.

    جدیدا این جمله فوق‌العاده رو شنیدم که میگه: نیازی نیست هر روز روی هدف‌هاتون تمرکز کنید… کافیه هر روز رو طبق ارزش‌هاتون زندگی کنید تا خود به خود به هدف‌هاتون برسید و من واقعا همین رو تجربه کردم.

    خداوند به شجاعان پاسخ میده

    شروع پروسه مهاجرت شجاعت میخواد و به نظرم بزرگ‌ترین دستاورد این مسیر، صرفنظر از نتیجه اون، رشد بی‌نظیری هست که انسان تجربش میکنه. دستاوردهای خود مهاجرت که دیگه کاملا بدیهی هست.

    ترس از موفقیت وجود داره و میشه بهش غلبه کرد

    من وقتی اولین بار مفهوم «ترس از موفقیت» رو تو دوره عزت نفس از زبان استاد شنیدم باور نمیکردم که چنین چیزی وجود داشته باشه. اما تو این پروسه مهاجرت تحصیلی خیلی خوب مفهومش رو درک کردم. چندین بار پیش اومد که تو دلم خالی شد و گفتم که اگه من مهاجرت تحصیلی کنم دیگه سرم خیلی شلوغ میشه و نمیتونم روی خودم کار کنم و صدها محدودیت دیگه رو تو ذهنم با این موفقیت ارتباط دادم. اما سریع تونستم مچ ذهن نجواگرم رو بگیرم و به این ترس از موفقیت غلبه کنم. الان انقدر تو این کشور آرامش خاطر دارم و حالم خوبه که اتفاقا فرصت بیشتری برای کار کردن روی خودم دارم.

    نباید نتیجه رو به هویتمون گره بزنیم

    من تو یه مقطعی به خاطر ترس از reject شدن ویزام، نمیخواستم کلا برای ویزا درخواست بدم. اما یه کم که فکر کردم متوجه شدم که من دارم تایید شدن یا نشدن ویزام رو به هویتم گره میزنم. بهتره اعتماد به نفس و عزت نفسمون رو به جای نتیجه به تلاشمون گره بزنیم.

    تازه اگه صد بار هم reject بشیم باز هم میشه باورهای بهتری ساخت و دوباره این مسیر رو از اول شروع کرد. من افرادی رو میشناسم که چون یه بار reject شدن کلا از هم پاشیدن و افسرده شدن و گفتن که دیگه درخواست نمیدن چون قطعا این rejection تاثیر منفی تو درخواست بعدیشون میزاره. اما باید بدونیم که اتفاقات آینده ما به واسطه فرکانس‌های همین لحظه ما رقم میخوره نه فرکانس‌های قبلیمون.

    برای موفقیت باید انعطاف پذیر بود و اصل رو از حاشیه تشخیص داد

    اگه اشتباه نکنم یه بار از استاد شنیدم که ترمز یکی از اعضای سایت برای مهاجرت این بود که برای استفاده از دستشویی فرنگی راحت نبودن. من خودم هم همین مسئله رو داشتم. اما به تدریج سعی کردم در مورد این قضیه انعطاف بیشتری از خودم نشون بدم و بتونم در مورد طهارت و پاکیزگی اصل رو از حاشیه تشخیص بدم. الان هر جا میرم صابون مایع و یه بطری آب با خودم میبرم و با یه اسپری ضدعفونی کننده روی توالت فرنگی عمومی رو تمیز میکنم و به راحتی ازش استفاده میکنم.

    همیشه راه برای تغییر مسیر هست

    خیلی خوبه که قبل از تصمیم به مهاجرت به شناخت خوبی از خودمون و اهدافمون برسیم و تحقیقات لازم رو هم انجام بدیم. طبق گفته استاد، اهرم رنج و لذت و نوشتن نکات مثبت و منفی مهاجرت و یادداشت کردن دلایل تصمیم به مهاجرت یکی از کارهایی هست که باید قبل از این تصمیم یا در حین اجرای این تصمیم انجام بدیم تا هر زمان که در طول مسیر داشتیم ناامید شدیم یا به هر دلیلی داشتیم از تصمیمون پشیمون میشدیم یه نگاهی بهشون بندازیم و دوباره انگیزه بگیریم.

    اما این به این معنی نیست که هیچ وقت و به هیچ قیمتی نباید تغییر مسیر بدیم و روی یه تصمیم و مسیر خاص اصرار کنیم. یعنی حتی اگه مهاجرت هم انجام شد و دیدیم که با آنچه تصور کرده بودیم متفاوت هست، همیشه راه و فرصت برای چرخوندن سکان کشتی زندگیمون هست. دوباره میشه نشست و دلایل تصمیم برای تغییر مسیر رو نوشت و یه راه متفاوتی رو پیش گرفت.

    به نظرم تصمیم گرفتن خیلی بهتر از تصمیم نگرفتن هست چون اگه باورهای درست داشته باشیم، نتیجه تصمیم، صرفنظر از درست یا غلط بودنش، چیزی جز خیر و رشد نخواهد بود.

    من دو سال بعد از زندگی خارج از کشور در مهاجرت اولم احساس کردم دیگه اون شرایط با اهداف من متناسب نیست و بدون نگرانی از نظر دیگران برگشتم به ایران و با کسب تجربه های جدید و کار کردن روی باورهام به مدت سه سال شرایط مهاجرتم به کشوری فراهم شد که هزاران برابر از تجربه مهاجرت اولم فوق العاده تر هست.

    باید وقتی شرایط عالی هست تغییر کنیم

    من زندگی فوق‌العاده راحتی تو ایران داشتم. همه چیز برام عادی و ساده شده بود و چشم بسته میتونستم کارم رو انجام بدم. زندگیم از خیلی جنبه‌ها عالی و ایده‌آل بود. اما احساس میکردم که مدت‌هاست پیشرفت خیلی خاصی نکردم. از اونجایی که هیچ چیز در جهان راکد نیست، میدونستم که این عدم پیشرفت به معنی پسرفت هست. پس تصمیم گرفتم چالش جدیدی رو برای خودم ایجاد کنم تا دوباره نشاط و شادابی لازم رو پیدا کنم. خوبه که دائما از حیطه امن خودمون بیرون بیایم و تجربه‌های جدیدی رو کسب کنیم. اما باز هم طبق گفته استاد احساس خوشبختی مهمه. اگر در ایران به اندازه کافی رشد و پیشرفت و حال خوب رو داریم تجربه میکنیم خیلی زیباست که همونجا زندگی فوق العاده ای برای خودمون بسازیم و مثلا به جای مهاجرت سفرهای خارجی رو تجربه کنیم.

    تغییر زاویه دید راه‌های جدیدی رو باز میکنه

    من چند وقت قبل از مهاجرتم یه سمت بالاتر تو موسسه‌ای که براش کار میکردم بهم پیشنهاد شد اما باید هر روز تو موسسه حضور پیدا میکردم. من این پیشنهاد رو قبول نکردم چون اون موقع تصمیم گرفته بودم که غیرحضوری (اما بدون بیمه) کار کنم تا وقت بیشتری برای کار کردن روی خودم داشته باشم.

    خیلی از افراد به خاطر وابسته بودن به بیمه مهاجرت نمیکنن اما من سعی کردم که این باور رو در خودم ایجاد کنم که در آینده با باورهای بهتر به جایگاهی میرسم که هیچ وقت به بیمه نیاز پیدا نکنم. به خاطر همین از این نظر ترمزی برای مهاجرت نداشتم. من اصلا نمیخوام بگم که بیمه خوبه یا بده. شرایط هر شخصی متفاوته. فقط میخوام بگم که این میتونه یکی از ترمزها باشه و تغییر زاویه دید میتونه به کمرنگ‌تر کردنش کمک کنه.

    در آخر دوست دارم چند تا نکته رو بگم:

    – اینکه من در مورد این باورها صحبت کردم به این معنی نیست که همه این باورها 100 درصد تو وجود من ایجاد شدن. صادقانه باید بگم که من با ایمانِ حدودا 50 درصدی به این باورها به هدف کوتاه‌مدت مورد نظرم رسیدم. قطعا اگه بیشتر از اینها این مطالب رو باور کرده بودم، این پروسه از این هم راحت‌تر میشد. این نکته رو گفتم تا به خودم یادآوری کنم که نیازی نیست کامل‌گرا باشیم. کافیه ما متعهد به کار کردن روی خودمون باشیم و تکاملمون رو طی کنیم تا نتایج هر روز بزرگ‌تر و بزرگ‌تر بشن.

    – اگه هنوز مطمئن نیستید که باید مهاجرت کنید یا نه یا اصلا از زندگی تو خارج از کشور خوشتون میاد یا نه، به نظرم بهترین راهِ رسیدن به خودشناسی و تصمیم بهتر اینه که چند تا سفر کوتاه به کشورهای مختلف از جمله کشورهای همسایه برید که اکثرشون حتی به ویزا هم احتیاج ندارن و با هزینه کم تا حدود زیادی میشه در مورد حس و حال زندگی تو خارج از کشور شناخت پیدا کرد.

    حتی میشه برای شرکت تو دوره‌های کوتاه‌مدت آموزشی تو خارج از کشور درخواست داد و گواهی‌نامه‌ این دوره‌ها رو گرفت. اینجوری با وقت و انرژی و هزینه کم میشه به بهترین تصمیم رسید. من خودم یه بار یه دوره یک ماهه مربوط به رشته خودم رو کشور اولی که بهش مهاجرت کردم رو گذروندم که تو روند تکاملی من خیلی موثر بود و مهاجرت رو خیلی برای من باورپذیرتر از قبل کرد.

    فایده دیگه این کار این هست که به مرور و با سفرهای داخلی و خارجی کوتاه‌مدت دلتنگی ما برای خانواده و دلتنگی خانواده برای ما به مرور کمتر میشه و از نظر احساسی برای یه قدم بزرگ خیلی آماده‌تر میشیم.

    – برای حس دلتنگی نه باید خودمون رو سرزنش کنیم نه خانواده و عزیزانمون رو. این یه احساس طبیعی بشری هست اما باید تا جای ممکن از طرف خودمون کنترلش کنیم و باورهای مناسبی در موردش بسازیم تا ترمزی که در چنین قالب به ظاهر زیبایی نمود پیدا میکنه رو کمرنگ‌تر کنیم. فایل‌های استاد در مورد مصادیق شرک و توحید عملی خیلی تو این زمینه به من کمک کرد.

    – ترس از ناشناخته خیلی طبیعی هست. من هم چند روز اول مهاجرتم انقدر پر از ترس و نگرانی شدم که واقعا میخواستم برگردم و توی دلم خالی شده بود. همش فکر میکردم که اروپایی ها خیلی از من بهتر هستن و من حرفی برای گفتن و مهارتی برای کسب درآمد ندارم. اما بعد با توکل به خدا و سرمایه گذاری مداوم روی مهارت های نرم و تخصصیم اعتماد به نفسم افزایش پیدا کرد و الان به جرات میتونم بگم که عملکردم از 90 درصد همکاران اروپاییم بهتر هست.

    – انقدر سازمان و خدمات اختصاصی رایگان برای مهاجران در اکثر کشورها وجود داره که هر چیزی رو هم که بلد نباشیم به سادگی میتونیم از طریق این سازمانها و خدمات در موردش اطلاعات کسب کنیم. علاوه بر این، انقدر همه پروسه ها اینجا راحت و شفاف هست که من خودم کارهای اداریم اینجا فوق العاده راحت پیش رفته. البته میدونم که افراد ممکنه تجربیات متفاوتی داشته باشن به واسطه باورهای متفاوتشون.

    – تو زمینه مهاجرت، یه راه ثابت برای همه وجود نداره. مثلا اینطور نیست که حالا که من ویزای تحصیلی گرفتم بخوام بگم که این بهترین و ساده‌ترین راه برای مهاجرته یا برای فلان کشور یا فلان دانشگاه یا فلان رشته خیلی راحت میشه پذیرش گرفت.

    برای همین هم هست که تا حالا در مورد کشور محل تحصیلم و رشته و مقطع و … چیزی نگفتم. در واقع، نمیخوام اصل رو با حاشیه قاطی کنم چون نمیخوام ذهن دوستان به این سمت بره که برای فلان کشور خاص یا فلان رشته و … میشه اما برای من نمیشه.

    طبق تجربه من و رفت و آمدهام تو مرکز ویزا و صحبت با افرادی که قصد مهاجرت داشتن دیگه برام عین روز روشنه که بی‌نهایت راه برای مهاجرت هست… کاری، تحصیلی، دعوت خانوادگی، سرمایه‌گذاری، فرصت مطالعاتی، دوره‌های کوتاه‌مدت و بلند‌مدت متفرقه و صدها راه دیگه. برای هر کشوری هم که میشناسید داره ویزا صادر میشه، از کشورهای همسایه گرفته تا آمریکا. هر محدودیتی هست فقط تو ذهن ماست.

    برای همین به نظرم بهتره روی شیوه خاص مهاجرتی یه شخص خاص تمرکز نکنیم و نخوایم دقیقا همون راه رو بریم. فقط کافیه از خدا بخوایم که بهترین گزینه و بهترین کشوری رو پیش پای ما بزاره که متناسب با اهداف و روحیات و سبک زندگی ماست.

    – در اینکه مهاجرت باعث رشد میشه هیچ شکی نیست اما من به شخصه با migration for the sake of migration (یعنی مهاجرت صرفا برای مهاجرت) موافق نیستم.

    من افرادی رو میشناسم که از جایگاه و شرایطی که تو ایران دارن خیلی راضین و هر روز دارن تو همه جنبه‌ها رشد میکنن و حالشون خیلی خوبه. به نظرم هدف مهاجرت هم رشد بیشتر و حال خوب هست. حالا اگه کسی این تجربه رو تو همونجایی که هست داره، انگار هم پیانو رو داره هم نواختنش رو بلده. قانون تو کل دنیا یکسان عمل میکنه.

    به همین دلیل هست که صرفا نباید به خاطر داشتن برچسب «مهاجرت» این کار رو انجام بدیم و فکر کنیم که چون یه سری افراد میخوان مهاجرت کنن من هم باید مهاجرت کنم یا مهاجرت رو ملاک موفقیت بدونیمش.

    من دوستانی رو دارم که پیشرفت‌های فو‌ق‌العاده‌ای تو ایران داشتن و الان هم خودشون رو یکی از خوشبخت‌ترین افراد جهان میدونن. علاقشون به گشتن دنیا رو هم با سفرهای کوتاه‌مدت ارضا میکنن و تو همون سفرها رشد میکنن.

    به نظرم خودشناسی اولین و مهمترین گام برای مهاجرت هست. باید از خودمون بپرسیم که آیا تصمیم ما برای مهاجرت صرفا به تقلید از دیگران هست؟ و آیا تصمیممون برای موندن در ایران به خاطر ترس‌ها و عدم تواناییمون برای برطرف کردن ترمزهامون هست یا اینکه واقعا از شرایطمون راضی هستیم و داریم اینجا رشد میکنیم؟

    – اگر قصد مهاجرت داریم خیلی خوبه که روی کسب و تقویت مهارت های پایداری تمرکز کنیم که خارج از کشور هم میتونه برای ما منبع درآمد ایجاد کنه. من خودم رشته دانشگاهیم مترجمی زبان انگلیسی بود. اما من از یک زمانی به بعد تصمیم گرفتم که به جای تمرکز روی ترجمه از انگلیسی به فارسی روی ترجمه از فارسی به انگلیسی تمرکز کنم و بعدش تولید محتوای اوریجینال به انگلیسی. این باعث شد که نه تنها تو ایران درآمد بیشتری رو به واسطه این تخصص داشته باشم بلکه خارج از کشور هم تونستم از این مهارت بی اندازه استفاده کنم و حالا هم با استفاده از هوش مصنوعی مهارتهام رو دارم ارتقا میدم. الان من به شیوه ای دارم تولید محتوا میکنم که حتی افراد انگلیسی زبان از خدمات من دارن استفاده میکنن و فوق العاده رضایت دارن. اما این به این معنا نیست که نشه در ایران درآمد داشت و به واسطه همون مهاجرت کرد. من افرادی رو میشناسم که مهاجرت کردن و درآمدشون در ایران هست و خدا رو شکر انقدر مبلغ مناسبی هست که جوابگوی هزینه هاشون در خارج از کشور هست.

    – ساختن باورهای مناسب تر تو حوزه هایی مثل مذهب و غذای حلال و نحوه پوشش و … و اینکه تکلیفمون با خودمون روشن باشه در مورد موضوعاتی که یک عمر باهاش بزرگ شدیم هم خیلی مهمه وگرنه خیلی اذیت میشیم. خوندن قرآن و آموزشهای استاد تو این زمینه خیلی به من کمک کرد که اصل رو از فرع تشخیص بدم و با خودم و دیگران در صلح بیشتری قرار بگیرم.

    – باور همه چیز هست. من خودم با افرادی از ملیت های مختلف از ایرانی گرفته تا هندی و اروپایی و … تجربه زندگی اشتراکی (که خیلی تو اروپا مرسوم هست) رو داشتم و هر کدوم تجربه متفاوتی از مهاجرت داشتن. این نشون میده که میشه دو نفر دیوار به دیوار هم تو یک کشور باشن و به واسطه نگرششون تجربیات کاملا متفاوتی رو داشته باشن. برای همین به نظرم نباید تحت تاثیر تجربیات دیگران از مهاجرت (چه مثبت و چه منفی) قرار بگیریم چون واقعیت زندگی هر فرد متفاوت هست.

    – تکامل و انعطاف پذیری خیلی موضوع مهمی هست. من اوایل مهاجرتم زندگی اشتراکی رو انتخاب کردم برای پایین نگه داشتن هزینه هام و به مرور به مکانهای بهتر با تعداد همخونه ای های کمتر هدایت شدم و الان خدا رو شکر استودیوی مستقل خودم رو اجاره کردم.

    – وقتی با کار کردن روی خودمون مدارمون بالاتر میره، خود به خود روی موج هدایت به بهترین تجربه‌ها سوار میشیم و به قول انگلیسی‌ها there’s no stopping it یعنی مادامی که روی خودمون کار میکنیم اصلا نمیشه این جریان هدایت به سمت زیبایی‌های بیشتر رو متوقف کرد. طبق تجربه خودم میتونم بگم که کار کردن روی باورهام من رو به چیزی فراتر و بسیار باارزش‌تر از یه ویزا رسوند که واقعا قابل وصف نیست.

    – جدیدا از یه متفکر هندی شنیدم که میگفت: ممکن یا غیرممکن بودن یه کار به شما مربوط نمیشه، بلکه به جهان هستی مربوط میشه. پس بهتره به ممکن یا غیرممکن بودن تحقق یه هدف فکر نکنیم و فقط قدم برداریم تا قدم بعدی بهمون گفته بشه.

    استاد عزیزم… یادمه بارها گفتید که به جایی میرسید که به خاطر قوانین ثابت جهان از خداوند سپاسگزاری میکنید. من بعد از مهاجرتم برای اولین بار تو عمرم معنی این جمله رو درک کردم. ممنون که با همراهی خانم شایسته دوست داشتی چنین فضای زیبایی رو تو این سایت به وجود آوردید تا بتونیم از دوستان عزیز دیگه درس بگیریم.

    من تو این 5 سال که از مهاجرتم میگذره یادم نمیاد که روزی بوده باشه که به این سایت سرنزده باشم یا به فایل های شما گوش نداده باشم و این آگاهی ها رو به خودم یادآوری نکرده باشم و در دفترم مکتوب نکرده باشم و شرایط رو به بهبودم از همه نظر نشون میده که نتایج خوب تا وقتی که ما روی خودمون کار میکنم ادامه پیدا میکنه.

    استاد یه مثال جالبی رو شنیدم که دوست دارم با شما و دوستان به اشتراک بزارم. یه شخصی میگفت که کار کردن روی خودمون مثل ساختن یه trampoline هست که باعث میشه وقتی که ما به یه تضادی برمیخوریم و کشیده میشیم پایین باز هم بتونیم با اون base باوری درست و نیرویی که از اون آگاهی ها میگیریم به سمت بالا جهش کنیم. حالا هر چقدر که این trampoline به اصلاح bouncy تر باشه و جنسش بهتر باشه و سوراخهای کمتری داشته باشه ما سریع تر به سمت بالا جهش پیدا میکنم و recovery time مورد نیاز برای رسیدن به حال بهتر کمتر میشه.

    به نظرم خیلی مثال جالبی هست چون ما وقتی که روی خودمون کار میکنیم ممکنه همون لحظه احساس نکنیم که قراره تاثیر بزرگی توی زندگی ما داشته باشه و جدی نگیریمش. اما وقتی بدونیم که تک تک این دقایق و لحظه ها داره trampoline ما رو bouncy تر میکنه (و علاوه بر حس خوبی که همون لحظه تجربه میکنیم) تاثیرش رو موقع مواجهه با تضادها نشون میده در آینده دیگه بیشتر اهمیت میدیم به سرمایه گذاری روی خودمون و ساختن باورهای بهتر.

    استاد عزیزم انشالا تو یه کامنت دیگه از دستاوردهای بی انتهای کاری و تحصیلی و ورزشی و … ای که داشتم تو این چند سال براتون مینویسم. از تک تک پیشنهادهای کاری، از تک تک تضادهایی که به بهترین اتفاقات زندگیم تبدیل شدن و هزاران تجربه ارزشمند دیگه.

    از خداوند سپاسگزارم بابت تمام آگاهی هایی که از زبان شما و دوستان دیگه در این سایت بی نظیر بر قلب و ذهنم جاری کرده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای: