معمولاً آدمها وقتی بخاطر باورهای محدود کننده، به چیزی که میخواهند نمیرسند، پیش پا افتادهترین کار را انجام میدهند ، یعنی میترسند و سریعاً به دنبال عاملی بیرون از خود میگردند تا تقصیر را به گردنش بیندازند.
و به قول کیمیاگر:
“در مرحلهای، کنترلمان را بر آنچه که در زندگی رخ میدهد از دست داده و تصمیم میگیریم بزرگترین دروغ جهان را باور مسئولیت را به دوش سرنوشت بگذاریم”
شروع شرک از اینجاست که فکر کنیم، چیزهایی مثل قیمت دلار، سیاست دولتها، تصمیمات دیگران و هر عاملی که تسلطی بر آن نداریم، تعیین کننده زندگی ما و مالک ماست.
اما داستانی که خداوند برای جهان رقم زده، داستان توحید است و به تو این نوید را میدهد که هیچکس کمترین تواناییای در اتفاقات زندگیات ندارد مگر اینکه خودت این دروغ را باور و دو دستی قدرت را به او بدهی.
خواست خدا این است که باورهای تو زندگیات را رقم بزند نه سیاست دولتها، نه یک گروه یا عدهی خاص و نه هیچ عامل دیگری.
برنامه خداوند این است که زندگیات بر پایه باورهایت باشد. برنامه خدا این است که هر چه را باور کنی و در ذهن بسازی، جهان به آن شکل دهد. این نهایت عدل الهی است. هیچ قدرتی بیرون از تو وجود ندارد. الله و ربّی که من شناختهام قدرت را به خودت داده تا زندگیات را با باورهایت بسازی .
من این خدا را باور کردهام و با اشتیاق این قدرت را پذیرفتهام و نتایج زندگی من گواه نتیجه این باور و نتیجه یکتاپرستی است.
شرک یعنی تصمیم بگیری قدرتی که خداوند برای خلق زندگیات با فرکانسهایت داده را، نپذیری. یعنی این قدرت را دو دستی به هر عاملی بیرون از خود بدهی که هیچ کنترلی بر آن نداری.
این نگاه خداوند به شرک است و شرک بر خود را نمیبخشد. نه به این دلیل که محتاج عبادت ماست، بلکه به این علت که توانایی ما در کنترل زندگیمان وابسته به نگاه یکتاپرستی است. به اندازهای که میتوانیم توحید را در عمل اجرا کنیم، به همان اندازه افسار زندگیمان را در کنترل خود داریم و به همان اندازه به رضایت درونی میرسیم.
به همان اندازه میتوانیم از عهدهی مدیریت ترس های زندگی بر بیاییم:
ترس از «از دست دادنها»؛
ترس از قدرت حکومتها و دولتها؛
ترس از حرف مردم؛
ترس از هر عاملی که بیرون از ماست و هیچ کنترلی بر آن نداریم.
به اندازهای که توحید را درک می کنیم و در عمل اجرا کنیم، از ترسهایی میگذریم که از شرک میآید و به سمت آرامشی هدایت میشویم که برکتِ نگاه توحیدی به اتفاقات و مسائل مختلف است.
ما به اندازهی نگاه توحیدیمان، مالک و صاحب سرنوشتمان هستیم.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD240MB20 دقیقه
- فایل صوتی چه کسی مالک توست؟!18MB20 دقیقه
چه کسی مالک توست ؟!!! ……
🥺
میخوام از یه رنجی بگم که نتیجه شرک خفی بود که ۳۰ سال با من بود !!! با من هست !!!
تمام بدبختی های بشر از شرکه و تمام خوشبختی بشر از توحیده
یه ذره اگه ریزتر بشیم ، اگه سکوت کنیم 🤐
خدا جواب تمام سوالات مارو میده !
میخوام چیزی بگم که بدرد خیلی دخترهای جوان همسن و سال خودم میخوره
سرتو بالا بگیر دختر ….
تو بنده اون خدایی هستی که از وجود خودش بهت داد ….
تو برده نیستی !! خودتو زنجیر نکن و زنجیر نده دست بقیه !!
درونم نمیپذیرفت این چیزهایی که میتونم اسمشو بذارم ظلم !!! ظلم از طرف خانوادم !!
برای من حکومت نبود رییس نبود خانواده بود !! غول مرحله آخر خانواده بود !!
پدر بود مادر بود برادرام بودن !!
اما ظلم نبود که ! من خودم به خودم ظلم کردم من به میترا ستم کردم !
اونجایی به خودم ظلم کردم که خانواده شدن بت ! همسر هم بهشون اضافه شد ! یا بهتره بگم همسر من همچین اخلاقای بدی نداشت من از ترسم ساختمش!!
بزرگترین رنج زندگیم خانوادم بود و هست با همشون قطع ارتباط کردم ! بدبختی هام کتک هایی که میخوردم یک ساعت برا خودم نبودم یک ساعت اجازه نفس کشیدن نداشتم اجازه کاری انجام دادن، برای خودم بودن برای خودم زندگی کردن
چرا نداشتم ؟!
چون خودم باور کردم حرفهای مادرم رو !! خودم باور کردم که قدرت دست مرده دیگه اونا سرپرست منن !
من همیشه از کلمه سرپرست بیزار بودم ! از اینکه همسر ولی من باشه ! پدر باشه !!
همیشه نگاههای تحقیر آمیز و ترسشون همه جا همراه من بود ! همراه من هست !
حق دوست داشتن آدمها ، ارتباط با آدمها ،ارتباط با خودم ، همه چیز ازم گرفته شد !
میخوام بگم اینا نتیجه شرک و همون قدرتی بود که من و خیلی دخترای دیگه به دیگران داشتیم !!
کسی نبود !
بیرون از من کسی نبود!
تو دنیا بجز من و خدای من کسی نبود
من از خودم دور شدم
از خدا دور شدم و اون همه انرژی که خدایم برای خلق زندگیم داد ! صرف جنگ و دعوا با خانواده کردم برای داشتن ساده ترین حق خودم ! ساده ترین حق انسانیم !
روحم همیشه در سفر بود ، در ارتباط با آدمها ، اجازه خودم دست خودم بودن
چقدر این جمله براتون آشناست ؟!
بابام نمیذاره شوهرم نمیذاره برادرم نمیذاره مادرم نمیذاره !
وقت عقد بهم گفتن اجازت دست همسرته بدون اجازه ش بیرون نمیری !
من عین برده ای پذیرفتم! خودمو کردم برده !
و چقدر تو ایران اینجوری تره!
توحید عملی ۵ ، گوش دادم بارها و بارها
فقط روی خدا حساب باز کن گوش دادم
قدرت دادم به خانواده و وابسته به کسانی شدم از جنس خودم !
و دیدم به قول خودتون چه سیلی هایی خوردم !
راهش دعوا نبود راهش عوض کردن باورهام و توحیدی رفتار کردن بود !
وقتی من قدرت رو دادم به خانوادم ، وقتی قدرت رو دادم به همسر روز به روز کوچیکتر و خوار تر شدم و الان خوب میفهمم تمام عامل بدبختی بشر از شرک هست و عامل بدبختی من و هر اونچه که الان از مشکل یاد میکنم ، شرک بود فقط و فقط شرک
من یه انسان آزادم ، یه دختر آزاد با توانایی بسیار زیاد برای خلق زندگیم و اجازه من فقط و فقط دست باورهای من هست و لاغیر
و خودم و خدا مالک من هستیم مالک دیگه ای نیست !!
نبود !
من ساختم ! هزار تا مالک و صاحب اختیار برا خودم ساختم ! وای بر من
اگر خودم این حق ها رو از خودم نمیگرفتم
و ریشه هم در بچگی و اینجور رفتار شدن با من بود اما بزرگ که شدم خدا بهم فهموند اشتباه بوده میترا جان نپذیر ظلم رو نپذیر خودت به خودت ظلم نکن !
واقعا قدرتمند شدن و غول شدن خانواده برام ،وقتیکه خودم تو ذهنم این قدرت رو بهشون دادم !
خدایا منو ببخش و خودم از خودم معذرت میخوام !
آنقدر سخت شد که میگفتم حتما شهرم رو ترک میکنم !بله
مهاجرت رو دوست دارم اما برای فرار بود !
این ترس اگر تو ذهنم رفع نمیشد و رفع نشه هرجا برم باهامه و اونجا اگر خانواده نباشن باز هم کسان دیگر برام میشدن بت و همچنان سیلی میخوردم !!
همین دیشب از خدا خواستم خدایا این بزرگترین پاشنه آشیل من و بزرگترین ترس من هست !
و بیشترین رنجم !
رفعش کن کمکم کن راه درست چیه
و امروز بهتر درک میکنم که خدا پاسخ میده پاسخ میده اگر ما مشغول نباشیم !
همه چیز داشت به فنا میرفت از شرک من !
خدایا شکرت بخاطر هدایتت که هر لحظه در جهان جاری هست ،
به سمت خوبیها و نیکی ها و نعمت ها و ثروت ها و عشق و آرامش
خدایا شکرت
استادم عاشقتم 😘😘😘😘❤️
سلام استادِ جان و مریم جان عزیزم و دوستانم
چه کسی مالک توست ؟!
استاد مدتها میخواستم قرآن رو دوباره بخونم اما ترس داشتم که نفهمم و بعد از گوش دادن به این فایل رفتم چند صفحه اول قرآن رو خوندم و هدایت رو شنیدم و توحید رو ، سوره توحیدی حمد رو که از زبان ماست
و تعجب میکنم که چرا تا الان نفهمیدم و انگار تو مدار نبودم
به حق که تمام خوشبختی دنیا و آخرت از نگاه توحیدی میاد تمام خواسته های ما از قدرت ندادن به عوامل بیرون و غیر خودمون میاد و چقدر راحت من شرک میورزم!!! و تعجب میکنم چرا چیزی درست نمیشه !!
ترس های من از انجام ندادن کارها و اجرایی نکردن ایده هام چیزی نبود جز باورهای محدود کننده و شرک آلودی که میگفت تو که قدرتی بر قیمت گذاری و مواد اولیه کارت نداری !!! چطور میخوای انجامش بدی و از خودم خجالت کشیدم !!! و بهتر شدن وضعیت زندگیم چیزی نبود جز اجرایی کردن همون ایده های به ظاهر پیش پا افتاده و ساده که اگر نگاههای شرک آلوده م رو درست میکردم قدرت میگرفتم برای عمل کردن به آنچه بهم گفته شده بود
و الان میفهمم استاد
چرا میگین تمام برکات زندگی من از نگاه های توحیدیم میاد که سعی کردم در خودم ایجاد کنم ، به قول خودتون استاد همین فایلهای اجرای توحید در عمل به حق که کافی هستن
سپاسگزارم استاد عزیزم❤️