چه کسی مالک توست؟! - صفحه 62
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-11 14:12:232024-06-08 21:00:13چه کسی مالک توست؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام و عرض ادب و خدای بزرگم رو هزاران بار شاکرم که دارم در این مسیر قدم بر میدارم دارم مثل کودکی که تازه میخواد راه بره و تاتی تاتی میکنه که بره یا نره میترسه شک میکنه امیدوار میشه به اینکه میتونه قدم برداره و راه بره منم همونطوری دارم پیش میرم خدای بزرگم ممنونم ازت از اینکه منو در این مسیر وارد کردی خدایا هدایتم کن ممنونم از استاد عباس منش عزیز ممنونم انشالله در پناه خدای بزرگ همیشه در آرامش باشید نگاه توحیدی به همه چیز… خدایا میشه؟ میشه منم باور کنم که همه زندگیم دست خودمه همه چیش؟؟؟؟ خدایا این چند روز که دارم روی خودم کار میکنم داره اتفاقات بزرگی توی زندگیم رخ میده خدایا کمکم کن شرک رو از همه وجوه زندگیم پاک کن خدای بزرگم خدای سبحان من…
خانم مهدوی عزیز، ورودِ شما رو به دنیای پر از ثروت و نعمت و سلامتی و شادی و از همههههه مهمتر خدا تبریک میگم.
دیدم که مدت عضویتتون تنها 40 روزه و اومدید کامنت گذاشتید، آفرین به شما!(چون معمولا کسی که کامنت میذاره خب خیلی جدی تر داره مباحث رو دنبال میکنه، مثلا من خودم مدت های زیادی عضو بودم و هنوز به سمت خوندن کامنت و کامنت گذاشتن هدایت نشده بودم)
این مسیر پر از عشقه، حتما حتما حتما خیلی جدی دنبالش کنید که حتما حتما حتما میترکونید
سلام به همه دوستان عزیزم
واقعیت بگم من این فایل رو سال 96 بود تو سایت دیده بودم و الان با دکمه من رو بسوی نشانهام هدایت کن دوباره هدایت شدم و اتفاقا روی مسئله توحید فک میکردم☺️
یه مثال بزنم از خودم
من تو کار پخش لوازم موبایلم خیلی جالبه وقتی بارم رو میذارم تا ببرم بفروشم به مشتری هام تو مغازه ها
امتحان کردم هروقت روی یه مشتری حساب کردم که بله امروز اون خرید خوب میکنه و سفارش خوب داره اتفاقا همون مشتری اون روز اصلا نیست مغازهش کامل بسته.ست😳😳 این نتیجه شرکه😒
ولی اگه میگم یاالله توکل برتو من میرم خوب جنسامو میفروشم و پس ذهنم روی هیچ مخلوقی حساب نمی کنم دستای رازق و قدرتمند الله ظاهر میشن الحمدلله🌹🌹😅
خدایا شکرت چقد واضح بهم نشون میدی فقط رو خودت حساب کنم
سلام مدتهاقبل از ورود به این سایت فکرمیکردم خودم نمیتونم زندگیمو عوض کنم باید از یه قدرتی بالاتر از خودم کمک بگیرم وافتادم دنبال احضار جن وطلسم ودعا یه مدت زیادی درگیرش بودم به جای اینکه موفق بشم وزندگیم بهتربشه(البته از نظر باورای خودم که فکرمیکردم اونا میتونن کمکم کنن)هرروز زندگیم بدتر میشد که بهتر نمیشد دیگه شبها همش خواب جن میدیدم ومنی که از هیچی نمیترسیدم شبها باید حتما یه لامپ روشن باشه که بتونم اطرافمو ببینم ونترسم این قضیه چندسال طول کشید تا اینکه بعدها بااستفاده از این سایت فهمیدم که راه وروشم غلط بوده ومن قدرت رو بجای خدا وخودم دادم دست بقیه ،ولی الان ترسم از تاریکی کمتر شده شبا توی تاریکی میخوابم وترسی ندارم ومتوجه شدم خودم خالق زندگی خودم هستم خدایاشکرت که منو به جایی هدایت کردی که حال واحساسم هرروز بهتر وعالیتر میشه الهی به امیدخودت
سلام
چه کسی مالک توست؟؟
خداوند و اون نیروی برتری که تو رو خلق کرده و به این کره خاکی فرستاده یا دلار ،مدرسه، دولت،کشور،شهر،خانواده، مالک تو هستند کدوم؟؟
خداس منو خلق کرده و بهم فرصت زندگی تو زمین رو داده
خدا چیست؟؟
با توجه به قوانین که تا الان یاد گرفتم خدا یه منبع انرژی هست که جهان از اون بوجود آمده و در حال رشد و گسترش هست این منبع نیرو قوانینی برای جهان گذاشته که جهان به وسیله اونا پیش میره
مثل قوانین فیزیک، چسبندگی مولکولی، ریاضی، شیمی، هواشناسی و… و قانون فرکانس که مهم ترین قانون هست و از نظر من مادر تمام قوانین هست
قانون فرکانس اینو میگه که زندگی هر انسان به وسیله فرکانس خودش خلق میشه ک جهان به باور های هر فرد پاسخ میده و همون باور ها رو بهش ثابت میکنه و زندگیش آینه باور هاش هست
جهان با پاسخ دادن به فرکانس های ما گسترش پیدا میکنه و همینه که جهان هی بهتر و بهتر میشه
ما باید مالک خودمون رو این نیرو بدونیم که اسمش خداس
خدا این قدرت به ما داده که زندگی خودمون رو به وسیله باور های خودمون بسازیم
این سنت جهانه که باور های ما رو بهمون ثابت میکنه ما رو هدایت میکنه به مسیر هایی که باورهامون بهمون ثابت بشن
باور ما زندگیمون رو میسازه این خواسته خداونده
حالا من باید قدرت رو به باور هام بدم نه عوامل بیرونی چون هیج عامل بیرونی طبق قانون هیج تاثیر تو زندگی من نداره مگر اینکه باورش کنم
و این یعنی شرک
قدرت دادن به عوامل بیرونی شرکه
توحید عملی یعنی اینکه در هر لحظه رفتارم رو با قوانین جهان هماهنگ کنم
قانون جهانه اینه که من به وسیله باور هام زندگیم رو میسازم باور هام قدرتمندن و عامل اتفاقات زندگی من هستند حالا وقتی قدرت رو به عوامل بیرونی میدم یعنی بر خلاف قوانین رفتار کردم و قدرت رو از باور هام گرفتم این یعنی شرک و خداوند شرک به خودش نمی بخشه
درباره چشم زخم هم آقا قانون اینه که جهان به باور هام واکنش نشون میده
حالا وقتی من شرک میورزم و قدرت رو از باورهام می گیرم و به افراد خاص مثل ملا و اینا میدم و اونا رو باور میکنم و فکر میکنم اونان که زندگیم رو میسازن یعنی بر خلاف قانون عمل کردم و یعنی شرک
و طبق قانون که میگه هر چی رو که باور کنی می بینی و چشم زخم رو باور میکنی می بینی خب
همون جور که اگه فقر رو باور کنی ققر می بینی
اگه ثروت رو باور کنی ثروت رو میبینی
اگه سلامتی رو باور کنی سلامتی وارد زندگیت میشه
اگه بیماری رو باور کنی بیماری رو تجربه میکنی
انرژی فقط از شکلی به شکلی دیگه تغییر میکنه
از بیماری به سلامتی از فقر یه ثروت
قانون داره هر لحظه کار میکنه و باور هام رو بهم ثابت میکنه اگه الان نتایج زندگیم بیماری فقر و ایناس بخاطر باور های منه اگه باور های مناسب بسازم نتایج مناسب هم می بینم
جهان مثل آینه است
حالا چی کار کنم که خدا رو باور کنم و شرک نداشته باشم ؟؟
اینه که باور کنم تنها نیروی حاکم بر جهان نیروی خیره
چرا چون فقر زمانی بوجود می یاد که ثروت نباشه
بیماری وقتی بوجود می یاد که سلامتی نباشه
یا یه مثال بهتر
تاریکی کی بوجود می یاد!! وقتی که لامپ خاموش باشه ما اصلا منبعی به نام تاریکی نداریم هر موقع نور نباشه تاریکی جاشو می گیره
حالا وقتی ایمان نباشه شرک جاش رو می گیره
ما فقط باید نیرو خدا رو باور کنم و از قوانینش پیروی کنیم و خود به خود وقتی ایمان می یاد شرک از بین میره
مث اینکه وقتی لامپ روشن میشه تاریکی از بین میره
دوباره به خودم اینو میگم که توحید عملی یعنی اینکه در هر لحظه رفتارم رو با قوانین هماهنگ کنم
قوانینی که خداوند برای این جهان گذاشته قوانینی که هر انسانی به وسیله اونا زندگیش رو میسازه
قانون هم اینه که زندگی منو باور هام میسازه (بطور خلاصه)
نتیجه طبیعی استفاده از قوانین و ساختن باورهای مناسب و درست زندگی خوب آرامش ثروت سلامتی روابط خوب حال خوب و تمام چیزای خوبه
روش طبیعی زندگی کردن ایته
همونطور که طبیعی هست وقتی کلید لامپ رو بزنی تاریکی از بین بره و نور جاشو بگیره
خدایا شکرت بابت این آگاهی که بهم میدی و باور و فرکانس هام هر روز بهتر میشن
تمام این حرفا رو به خودم زدم تا باورهام قوی تر بشن
این آگاهی برای همه کسایی هست که آماده اش باشن و در مدارش باشن
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت ❤❤❤❤
روز بیست و ششم
سلام برعزیزانم امیدوارم که حالتون خوب باشه
نکاتی که در این فایل خیلی بهشون توجه کردم:
*تمام اتفاقات زندگی تو بدون استثنا نتیجه باورهای خودت است(بذر توحید)
*وقتی این اصل را باور میکنی همه نگرانی ها رنگ میبازد و همه تنش ها اهمیتش را از دست میدهد
*وقتی این اصل را میپذیری اول از همه به آرامش میرسی
*دیگر نگران خلاص شدن از دست آدم هایی نیستی که بودنشان را عامل بدبختی شان میدانستی
*بدون درک این اصل راهی به سوی تجربه ثروت و فراوانی را نداری و در نگرانی همیشگی زندگی میکنی
*توحید عملی یعنی رفتار کردن براساس این اصل
*خواست خدا این است که باورهای تو زندگیت را رقم بزند
*هیچ قدرتی بیرون از تو وجود ندارد
*خدا شرک را برخود نمیبخشد نه به این دلیل که محتاج عبادت ماست بلکه به این علت که توانایی ما در کنترل زندگی مان وابسته به نگاه یکتاپرستی ست
*ما به اندازه نگاه توحیدی مان مالک و صاحب سرنوشتمان هستیم
*باید نگاهت رو به قدرتی که خدا به خودت داده تغییر بدی
*خداوند مالک همه چیزه همون مالکی که آسمانها و زمین رو مسخر ما کرده الهی شکر🙏
چه کسی مالک توست ؟!!! ……
🥺
میخوام از یه رنجی بگم که نتیجه شرک خفی بود که ۳۰ سال با من بود !!! با من هست !!!
تمام بدبختی های بشر از شرکه و تمام خوشبختی بشر از توحیده
یه ذره اگه ریزتر بشیم ، اگه سکوت کنیم 🤐
خدا جواب تمام سوالات مارو میده !
میخوام چیزی بگم که بدرد خیلی دخترهای جوان همسن و سال خودم میخوره
سرتو بالا بگیر دختر ….
تو بنده اون خدایی هستی که از وجود خودش بهت داد ….
تو برده نیستی !! خودتو زنجیر نکن و زنجیر نده دست بقیه !!
درونم نمیپذیرفت این چیزهایی که میتونم اسمشو بذارم ظلم !!! ظلم از طرف خانوادم !!
برای من حکومت نبود رییس نبود خانواده بود !! غول مرحله آخر خانواده بود !!
پدر بود مادر بود برادرام بودن !!
اما ظلم نبود که ! من خودم به خودم ظلم کردم من به میترا ستم کردم !
اونجایی به خودم ظلم کردم که خانواده شدن بت ! همسر هم بهشون اضافه شد ! یا بهتره بگم همسر من همچین اخلاقای بدی نداشت من از ترسم ساختمش!!
بزرگترین رنج زندگیم خانوادم بود و هست با همشون قطع ارتباط کردم ! بدبختی هام کتک هایی که میخوردم یک ساعت برا خودم نبودم یک ساعت اجازه نفس کشیدن نداشتم اجازه کاری انجام دادن، برای خودم بودن برای خودم زندگی کردن
چرا نداشتم ؟!
چون خودم باور کردم حرفهای مادرم رو !! خودم باور کردم که قدرت دست مرده دیگه اونا سرپرست منن !
من همیشه از کلمه سرپرست بیزار بودم ! از اینکه همسر ولی من باشه ! پدر باشه !!
همیشه نگاههای تحقیر آمیز و ترسشون همه جا همراه من بود ! همراه من هست !
حق دوست داشتن آدمها ، ارتباط با آدمها ،ارتباط با خودم ، همه چیز ازم گرفته شد !
میخوام بگم اینا نتیجه شرک و همون قدرتی بود که من و خیلی دخترای دیگه به دیگران داشتیم !!
کسی نبود !
بیرون از من کسی نبود!
تو دنیا بجز من و خدای من کسی نبود
من از خودم دور شدم
از خدا دور شدم و اون همه انرژی که خدایم برای خلق زندگیم داد ! صرف جنگ و دعوا با خانواده کردم برای داشتن ساده ترین حق خودم ! ساده ترین حق انسانیم !
روحم همیشه در سفر بود ، در ارتباط با آدمها ، اجازه خودم دست خودم بودن
چقدر این جمله براتون آشناست ؟!
بابام نمیذاره شوهرم نمیذاره برادرم نمیذاره مادرم نمیذاره !
وقت عقد بهم گفتن اجازت دست همسرته بدون اجازه ش بیرون نمیری !
من عین برده ای پذیرفتم! خودمو کردم برده !
و چقدر تو ایران اینجوری تره!
توحید عملی ۵ ، گوش دادم بارها و بارها
فقط روی خدا حساب باز کن گوش دادم
قدرت دادم به خانواده و وابسته به کسانی شدم از جنس خودم !
و دیدم به قول خودتون چه سیلی هایی خوردم !
راهش دعوا نبود راهش عوض کردن باورهام و توحیدی رفتار کردن بود !
وقتی من قدرت رو دادم به خانوادم ، وقتی قدرت رو دادم به همسر روز به روز کوچیکتر و خوار تر شدم و الان خوب میفهمم تمام عامل بدبختی بشر از شرک هست و عامل بدبختی من و هر اونچه که الان از مشکل یاد میکنم ، شرک بود فقط و فقط شرک
من یه انسان آزادم ، یه دختر آزاد با توانایی بسیار زیاد برای خلق زندگیم و اجازه من فقط و فقط دست باورهای من هست و لاغیر
و خودم و خدا مالک من هستیم مالک دیگه ای نیست !!
نبود !
من ساختم ! هزار تا مالک و صاحب اختیار برا خودم ساختم ! وای بر من
اگر خودم این حق ها رو از خودم نمیگرفتم
و ریشه هم در بچگی و اینجور رفتار شدن با من بود اما بزرگ که شدم خدا بهم فهموند اشتباه بوده میترا جان نپذیر ظلم رو نپذیر خودت به خودت ظلم نکن !
واقعا قدرتمند شدن و غول شدن خانواده برام ،وقتیکه خودم تو ذهنم این قدرت رو بهشون دادم !
خدایا منو ببخش و خودم از خودم معذرت میخوام !
آنقدر سخت شد که میگفتم حتما شهرم رو ترک میکنم !بله
مهاجرت رو دوست دارم اما برای فرار بود !
این ترس اگر تو ذهنم رفع نمیشد و رفع نشه هرجا برم باهامه و اونجا اگر خانواده نباشن باز هم کسان دیگر برام میشدن بت و همچنان سیلی میخوردم !!
همین دیشب از خدا خواستم خدایا این بزرگترین پاشنه آشیل من و بزرگترین ترس من هست !
و بیشترین رنجم !
رفعش کن کمکم کن راه درست چیه
و امروز بهتر درک میکنم که خدا پاسخ میده پاسخ میده اگر ما مشغول نباشیم !
همه چیز داشت به فنا میرفت از شرک من !
خدایا شکرت بخاطر هدایتت که هر لحظه در جهان جاری هست ،
به سمت خوبیها و نیکی ها و نعمت ها و ثروت ها و عشق و آرامش
خدایا شکرت
استادم عاشقتم 😘😘😘😘❤️
سلام خانم محمودی
وقت شما به خیر
امیدوارم همین الان که داری کامنت من را می خونی حال دلت عالی باشه
کامنت شما رو کامل خوندم
خیلی خوب قوانین رو درک کردین
بهتون تبریک میگم و امیدوارم هر روز باورهای توحیدی تری بسازید پ زندگی زیباتری رو در تمام ابعاد تجربه کنید
من هم به جرعت می توانم بگم بزرگترین پاشنه آشیلم همین شرک و ترسیدن از آدم های مختلف در موقعیت های مختلفه که میدونم صد در صد ریشه در کودکیم داره
خیلی دارم آگاهانه تمرین می کنم که به جای اینکه دیگران رو مقصر مشکلات و …. زندگیم بدونم ، خودمو تبدیل کنم به یه آدم قوی که مسولیت صد در صد زندگیش رو می پذیره و با توکل به الله فرمانروای کل کیهان اونجوری که دوست داره زندگیشو میسازه
خیلی ممنونم از شما کامنت شما خیلی بهم کمک کرد 🙏🏻🌿🍁🌺
با سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته گرامی
این فایل هم مثل مابقی فایل های توحیدی اتون پر از درس های مهم بود واقعا درست می گوید استاد هیچ کس هیچ قدرتی تو زندگی ما نداره مگر اینکه ما باور کنیم و بهش قدرت بدهیم متاسفانه من می بینم که یکسری از نزدیکانم این طوری نیستند همش حرف از چشم زخم و .. می آورند و من به چشم خودم دیدم که یکی از اقوام ام به خاطر خرافاتی که داشت زندگی اش نابود شد و همین طور از در و دیوار براش می رسه تازه این آدم از یک طرف خیلی خیلی آدم مقید و مذهبی است و از طرف دیگه هم همش دنبال جادو و جنبل و دعانویسی و از این جور مزخرفات است واقعا درست می گوید استاد همه چیز دست خودمون است من نمی گویم آدم با خدایی هستم ولی سعی می کنم تو زندگی ام توکل ام به خداوند باشه و دارم تو این زمینه روی خودم کار می کنم که روی هیچ کس به غیر از خداوند حساب باز نکنم چند وقت پیش یک مستند می دیدم از بیوگرافی مایکل جکسون تو این مستند نشون می داد که آدم های زیادی تلاش کردند که این آدم را بی آبرو کنند و نه تنها حرف هاشون و تهمت هایی که بهش زدن همش دروغ بود و آبروشون ریخت و راه به جایی نبردن بلکه با این کارشون باعث شدن محبوبیت مایکل چندین برابر بشه و همچنین یک گروهی به اسم گروه شیطان پرستی که آرم خاصی هم داشت این گروه ازش خواسته بودن که آنچه که ما می گویم را بخوان و آن کاری را که ما می گویم را انجام بده و مایکل هم قبول نکرده بوده که باهاشون همکاری کنه و اونها هم تهدیدش کرده بودن که می کشیمت و حتی دلیل مرگ اش هم گفتند که این گروه کشتن اش و مرگ اش مشکوک بوده و بعد تقصیر را انداختن سر دکتر معالج اش و گفتند که دکتراش عضو گروه شیطان پرستی بوده و اون دز داروش را زیاد کرده و باعث مرگ اش شده که بعدا معلوم شد این طوری نبوده و هزار جور حرف زدن و… حتی تو این مستند می گفتند که بروسلی را هم این گروه کشتن چون باهاشون همکاری نکرده بود و می گفتن هرکسی که باهاشون همکاری کنه نمی دونم بهش پول و قدرت می دهند و هرکسی که قبول نکنه باهاشون همکاری کنه می کشنش و دقیقا حرف اشون این بود که این افراد هیچ قدرت تصمیم گیری ندارن و زندگی اشون دست اونها است و اونها خیلی زورشون زیاده و قدرت دارند.
بنام خداوندی که جهان رو به منظم ترین شکل ممکن آفریده ،یکی از اولین فایل هایی که از استاد گوش کردم همین فایل بود با میکس زیبایی و چنان تاثیری روی من گذاشت که تا ب اونروز هیچ چیزی چنین تاثیری روی من نزاشته بود انکار فقط برای من ضبط شده بود و توی اون برهه واقعا به این کلام نیاز داشتم ،عامل بدبختی خودم رو فردی میدونستم توی شهرستان امیدیه که ۳۵۰کیلومتر از اندیمشک دورتره و هزاران بار التماسش کردمو هزاران بار نقشه کشیدم که منم اونو بدبخت کنم و الان اون فرد چقدر برای من کوچیکه و چقدر من کوچیکبودم که به اون و دیگر انسان ها اینقدر قدرت داده بودم ،یادمه با هر انسانی دوست میشدم یا ارتباط برقرار میکردم فقط و فقط تو فکر این بودم که توی آینده چه کاری میتونه برای من انجام بده مثلا با ماموران دولت به هر نحوی بود میخواستم دوست بشم که اگر روزی زندان بیوفتم یا کاری داشته بلشم اونا برام انجام بدن یا اینکه کسی که توی بانک کار میکرد به هر دری میزدم که خودم رو انسان خوبی جا بزنم و باهاش دوست بشم بلکه در آینده به من وام بدهد و سالهای سال با افرادی که توی ورزش مثلا یکم از من سرتر بودن با نهایت احترام و زبان بازی رفتار میکردمکه وقتی تیم بگیرن منم با خودشون ببرن و همین باعث شده بود ۱۳سال در رویای لیگ برتر بمونم باورتون نمیشه بعد از این فایل و بطور تکاملی همه چیز برای من تغییر کرد و عرض ۶ماه رفتم لیگ برتر ایران و اصلا دیگه وام نمیخوام اصلا من دیگه پام به کلانتری نمیرسه که ماموری بخواد واسه من کاری انجام بده اصلا دیگرانی دیگر در ذهن و زندگی من وجود نداره اصلا با تنهایی دارم حال میکنم منی که تنهایی برام به معنی مرگ بود،الان هر لباسی دوس دارم میپوشم و دیگه کفش های تنگ ام رونمیپوشم که خودم اذیت کنم ولی به چشم دیگران خوشتیپ بنظر برسم ،جهان من یک جهان ذهن ساخته است و منم که با ذهنم دارم به دیگران قدرت میدم وگرنه هیچ کسی هیچ قدرتی در زندگی من نداره ،خدای من من چقدر قدرتمند شدم و هر چه قدرتمند میشم متواضع تر میشم در صورتیکه با اون دیدگاه قبلی اگر قدرتمند میشدم فقط به فکر انتقام و یا چشم وهم چشمی بودم من این قدرت الانم رو دوست دارم و ازش لذت میبرم خدایا اینجا چقد قشنگه من میام یک خط بنویسم میبینم ۲۰خط نوشتم و اصلا متوجه نشدم خیلی دوستون دارم تمام اعضای این خانواده رو 😍😍😍😍
💎به نام خدایی که جهان رو مسخر من کرده💎
با خوندن کامنت یکی از دوستان ، یاد یکی از دوستام افتادم.
یه دوستی دارم که کلا موضوع حرفاش در مورد همین خونواده های ثروتمنده.
همش هم میگه ۱۳ تا خونواده هستن و کل دنیا رو میچرخونن و …😂😂😂
واقعا وقتی حرف میزنه من که به یه نحوی در میرم که اصلا نشنوم چی میگه.
یه مدت هم میگفت تو کشور های دیگه آمار فرزندان نامشروع خیلی زیاده ولی تو ایران خیلی کمه و جالب اینجاس که میگفت بچه های نامشروع خیلی زرنگ تر و باهوش ترن و حلال زاده ها کند ذهن و بی استعداد و … هستن.
بعدش هم برای اینکه بگه مثلا این حرفا منبع معتبری داره میگفت اینو آقای فلانی گفته که خیلی خوبه و …
من دیگه ازون به بعد حرفی با ایشون به جز مسائل کاری نزدم.
حالا زندگیشو نگاه میکنم خیلی خوب ردپای قانون رو پیدا میکنم و میبینم که چطور این افکار و باور های شرک آلود زندگیشو رو ویبره گذاشته.
حالا نمیخوام زیاد بهش توجه کنم ولی تماسی که چند روز پیش باهام داشت رو میخوام بگم.
چند روز پیش زنگ زد و گفت کاری که گرفته بودی چه کار کردی ؟
منم گفتم کنسلش کردم.
گفت چرا اینکارو کردی ، حیف بود و خیلی پول توش بود و …
منم گفتم عیب نداره ، خدا از جای دیگه میده.
گذشت تا دو روز پیش بهم زنگ زد و قیمت چند تا چیزو ازم پرسید و بعدش گفت کجایی ، منم گفتم سر کارم .
کنجکاو شد و پرسید کجا سرکاری ؟
گفتم فلان جا.
گفت چه زود کار پیدا کردی و فک نمیکردم به این زودی بری سر کار و …
الان که دارم فک میکنم میبینم از تو حرفاش میشه کلی باور شرک آلود و مخرب پیدا کرد که همینا نه تنها مانع رشدش بلکه دلیل این همه گرفتاری شده براش.
تو کامنت های قبلیم هم نوشتم پروژه ی بزرگی که بهم پیشنهاد شده بود و حتی یه سری اقدامات هم براش انجام داده بودم رو قبل عقد قرارداد بنا به دلایلی کنسل کردم و نشونه ها و حسم اینو بهم گفتن و اینم بگم واقعا سختم بود که کنسلش کنم و نمیتونستم تسلیم باشم ولی نهایتا به لطف خدا اینکارو کردم.
اتفاقی که افتاد این بود که از طرف رئیس پروژه حرفی رو شنیدم که گفته بودن یا باید اونجا کار کنم ، یا باید اون واحدی که در اختیار من گذاشته بودن که نیرو ها اونجا اسکان داشته باشن رو تخلیه کنم.
ولی جالب اینجاس تقریبا نیم ساعت قبل از شنیدن این پیغام تهدید آمیز ، یه دوست دیگم بهم زنگ زد و گفت بیا فلان جا ، یه کار هست اینو بزن ، یه واحد هم برای اسکان نیرو ها میدن و منم قبول کردم.
بعدش که اون حرفو بهم زدن ، من اصلا نزاشتم تا صبح طول بکشه ، واحد رو قبل از ۱۲ شب تحویل دادم بهشون.
دقیقا هم همون حرفی شد که من به رئیس پروژه تو آخرین پیام هام گفتم.
تو آخرین پیام هام بهش گفته بودم که جای دیگه کار کنم برام به صرفه تره.
نمیدونم شاید اونم فکر میکرده که من بیکار میمونم ولی فکر اون بنده خدا تاثیری تو زندگی من نداره ، من دقیقا الآن جای دیگه با قیمت بالاتر ، با شرایط خیلی بهتر دارم و با آرامش کار میکنم.
واقعا خدارو صد هزار مرتبه شکر ❤️
(دوستان اینم بگم منم واقعا نجوا ها میومد برام و یکم احساسم بد میشد ولی خب کامنت فایل های توحیدی خیلی خیلی زیاد کمک کرد تا بتونم کنترل کنم ذهنمو)
تازه اتفاق دیگه ای هم که افتاد و من تو این ماجرا درس گرفتم این بود که من باید به یه طریق دیگه هم از همین کارم پول بسازم و مجددا اون باور هایی که در موردش ساخته بودم رو گوش میکردم تو همین چند روز.
و تا الآن نشونه های خیلی خوبی دیدم که انگیزمو خیلی بیشتر کرده برای ادامه دادن و انشاالله در آینده ی نزدیک از نتایجش براتون میگم.
انقد این فایل های توحیدی استاد رو دوست دارم که نمیدونم چجوری توصیفش کنم.
دو روز پیش میخواستم برای این فایل کامنت بزارم و صفحه مربوطه باز نمیشد و دیشب به مدیر فنی عزیز پیام دادم و ایشون لطف کردن منو راهنمایی کردن ولی بازم همه چی درست بود الا همین صفحه و بازم نشد کامنت بزارم ، تو این دو روز چند بار این فایلو گوش دادم و نوشتم و ناگفته نمونه که من نکات مهم اکثر فایل های دسته بندی توحید در عمل رو با صدا خودم ضبط کردم و روزی چند بار هم اونارو گوش میکنم ولی واقعا بازم قلبم میطلبه .
این که من میام یه سری باور هارو مینویسم و یه سری اتفاقات که دقیقا مرتبط با همون باور هاست میوفته ، اینکه دقیقا بعد از کار کردن رو باورهام ، یه پیام از شخصی برام میاد که متن پیام مصداق همون باور هاست ، یا هزار تا اتفاق دیگه که هممون که تو این مسیر هستیم خیلی دیدیم ، اینا چیه پس ؟
خب وقتی من اینارو میبینم چرا باید قدرتو بدم به عوامل بیرونی ؟
بابا همه چی تو خودمه دیگه ، من از وقتی اینو فهمیدم اصلا کنده شدم ازون جایی که توش بودم .
به خدا الآن که دارم فکر میکنم به مسیری که تو این مدت طی کردم ، اشک تو چشام جمع میشه ، به خدا من هیچی نمیدونستم ، من اصلا از هیچی خبر نداشتم و نمیدونستم باید چه کار کنم ، قدم به قدم هدایت شدم ، گاهی راحت و گاهی با برخورد به ناخواسته ها ، گاهی خیلی راحت و گاهی خیلی سخت که اونم حتما از باور های خودم بوده وگرنه لازم به سختی نیست ، گاهی چک و لقد های سختی از جهان خوردم که موجب شده هدایت بشم بازم ولی در نهایت مفهومش اینه که هدایت شدم .
کی داره واقعا هدایت میکنه ؟
خدای من داره هدایتم میکنه
«ما جهانو خلق کردیم و سپس هدایتش کردیم»
کی میتونه جلوی هدایتو بگیره ؟
خونواده ثروتمند یهودی مالک جهان ؟
نه ، نه ، نه هیچکس واقعا تاثیر منفی تو زندگی کسی نداره.
انقد خودم سرم به سنگ خورده وقتایی که شرک ورزیدم که اصلا نیاز نیست بخوام از کس دیگه مثال بزنم و برعکس انقد شده که وقتایی که توحیدی تر شدم و خدا جوری دستمو گرفته و کشیده بالا که همه مبهوت موندن.
بیایم به فکر عمل کردن به حرفای استاد باشیم دوستان ، حرف فایده نداره ، اگه ایمان داریم که جهان مسخر ماست چرا انقد مستأصل هستیم پس ؟
راستش من خودم واقعا گاهی وقتا واقعا کم میارم ، ولی تنها چیزی که باعث میشه ایمانمو از دست ندم ، به جرات میتونم بگم فایل های توحیدیه ، کامنت های دوستانه که میشه از توش ردپای توحیدو پیدا کرد.
و من هم به شدت دوست دارم این حرفارو بشنوم.
دوست دارم کامنت ها رو بخونم.
دوست دارم تو این مسیر حرکت کنم.
دوست دارم خودمو به توحید نزدیک کنم.
دوست دارم خدا و قدرتشو بیشتر باور کنم.
☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️
از خدا میخوام توحید رو تو دل هممون جاری کنه.
از خدا میخوام کمکمون کنه تا تنها خودشو بپرستیم و تنها از خودش یاری بجوییم.
از خدا میخوام کمک کنه تا ایمانمون قوی تر بشه.
سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم مسیرم.توحید چیزیه که اگه باورش کنم دیگه از هیچ چیزوهیچ کسی نمی ترسم دیگه پیش هیچ کسی سرخم نمیکنم دیگه قدرت هیچ قدرتمندی منو نمی ترسونه دیگه ازدست رفتن هیچ رابطه ای منو غمگین نمیکنه خدایا ازت میخوام که توی این مسیر منو ثابت قدم کنی ازت میخوام که کمکم کنی باورهای توحیدی تری داشته باشم .اومدن ورفتن کسی واسم مهم نباشه مسئولیت همممه ی شرایط زندگیمو بپذیرم وبدونم خودم خلقش کردم واگه از قسمتی راضی نیستم تنها کسی که میتونه تغییرش بده خودم هستم.