نکته مهم:
آگاهی های این فایل، در ادامه ی فایل چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 است. برای درک و استفاده از آگاهی های این فایل، لازم است که قسمت 1 را دیده باشید.
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.
در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:
- اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
- ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛
نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات این دوره، این است که:
فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.
در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید
چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2510MB68 دقیقه
- فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 230MB68 دقیقه
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته جان و تمام دوستان عزیز در این دانشگاه الهی
خدا رو شکر میکنم که امروز در مدار شنیدن آگاهی های این فایل عالی بود
و امیدوارم بتوانم از این آگاهی در عمل استفاده کنم تا در مقابل آن بتوانم از زحمات استاد عزیزم و خانم شایسته قدر دانی کرده باشم
با اینکه در رابطه عاطفی ترمز خاصی ندارم چون وقتی کنار همسرم هستم هر دو از وجود هم لذت میبریم و خیلی جالبه که علایق هر دوتامون تقریبا بهم نزدیکه و همیشه به همسرم میگم تا حالا دقت کردی تمام زوج های که توی فامیل داریم دقیقا طرز فکر و رفتارهاشون به هم شبیه هست و همیشه میگم جهان کبوتر با کبوتر، باز با باز را رعایت میکنه
به محض اینکه استاد گفتند میخواهند در مورد یک موضوعی صحبت کنند که خیلی ها در این مورد ترمز دارند تا این سوال گفتند من گفتم حتما در مورد رابطه عاطفی هست چون توی کامنت ها زیاد خوندم که خیلی ها برای برقراری رابطه عاطفی ترمز داشتند، خیلی خوشحالم که استاد اینقدر دیتیلی کامنت ها رو میخونه و بررسی میکنه و برای درک بهتر ما،و ساعت ها فایل تولید میکنه بدون دریافت هیچ هزینه ای
_من دانشجو این سایت در قبال استادم وظیفه دارم که به تمریناتی که گفته اند پاسخ بدهم تا با نتیجه گرفتن من، استاد نتیجه بگیرد
قبلنا وقتی میخواستم کامنت بنویسم در مورد یک فایل میخواستم با دقت و بدون آوردن لهجه در کامنتم، یه کامنت خوب بنویسم ولی فهمیدم هر چی دارم به رسمی نوشتن پیش میرم اون احساس که موقع نوشتن کامنت دارم دیگه ندارم، پس تصمیم گرفتم برای نوشتن کامنتم به خودم سخت نگیرم فقط بچسبم به تمرینات و با آن چیزی که درک کردم به تمرینانت پاسخ بدم
نکات کلیدی این فایل
شناختن استعاره گاز و ترمز
گاز : یعنی سوخت مورد نیاز ( باورهای درست) برای حرکت کردن به سمت خواسته و هدف
ترمز : مانعی (باورهای نادرست ) که جلوگیری میکند از حرکت کردن به سمت هدف
و اما این مانع و ترمز، چیزی جز باورهای نامناسب و مخرب ما در مورد خواسته مورد نظر نیست
+ این باورهای نا مناسب و ترمز ها ، قدرت خود را از کجا می آورند که اینقدر قوی عمل میکند؟ بدلیل اینکه باورهای نا مناسب و ترمزهای ما از افکار و باورهایمان که منبع اصلی اتفاقات زندگی ما هست سر چشمه می گیرد و نیرو میگیرد
+چرا با تمام تلاش و فعالیت هایی که برای رسیدن به هدف و خواسته میکنم ولی به خواسته ام نمیرسم و به خودم میگوییم من هر کار ممکنی که بود انجام دادم پس چرا نمیرسم؟ جواب اینه تا وقتی که من باورهای مناسبی در مورد هدف و خواسته ام نداشته باشم مهم نیست چقدر تلاش میکنم و تلاش های من با باور نادرست در جهت رسیدن به هدف مثل دویدن روی تردمیل میمونه،چون فرمانده اصلی رسیدن من به خواسته هایم یا نرسیدن به آنها، باورهایم هستند و برای هماهنگ شدن با باورهای درست، باید تغییرات بنیادین در مغز و ذهنم و افکارم به وجود بیاورم
+ چرا باورهای مناسب در مورد یک موضوع، زودتر من را به خواسته ام میرسونه؟ چون وقتی من باورهای مناسبی در مورد یک موضوع داشته باشم موجب هدایت شدن من به سمت ایده های مناسب، به افراد مناسب و در زمان مناسب و در مکان مناسب هدایت می شوم در واقع وقتی من باورهای درستی در مورد یک موضوع دارم هر ایده ای که به سمت من می آید مناسبه و افراد مناسبی برای کمک به من هدایت می شوند و در زمان و مکانی مناسب من را به خواسته ام میرساند و در این مواقع نتیجه ای که میگیرم فوق العاده هست
+ چرا اگه من در مورد یک موضوع باور نامناسبی داشته باشم موجب نرسیدن من به آن خواسته یا دیر رسیدن به آن می شود؟ چون وقتی باورهای نامناسبی در یک موضوع دارم موجب هدایت شدن من به سمت ایده های نامناسب و آدم های نامناسب در زمان و مکان نامناسب می شود که کار من را، برای رسیدن به خواسته ام سخت تر میکند
+ خوب این همه در مورد باورها صحبت کردیم که دلیل رسیدن یا نرسیدن من به خواسته هایم هست حالا این باورها چگونه ایجاد شد؟ همه ی ما از بچگی با افکار نامناسب خانواده، جامعه، مدرسه،رسانه، دوستان، فامیل، معلمان بمباران شدیم و این افکارهای نامناسب اینقدر در ذهن ما تکرار شده که تبدیل به باورهای اصلی ما شده
+ آیا می شود باورهای نامناسب را یک شبه تغییر داد؟ این رو بدونم باورهای من یک شبه به وجود نیامده حاصل سال ورودی گرفتن از محیط اطرافم هست و یک شبه هم نمیشود تغییرش داد ولی از موقعی که شروع میکنی به تغییر باورها متوجه تغییر اتفاقات زندگی ام و پاسخ جهان می شوم
+ اقداماتی که برای تغییر باورهایم باید انجام بدم؟ اولین مورد که از این به بعد مواظب ورودی هایم باشم و هر چیزی را نشنوم و نبینم و نگویم، دوم برای باورهای نامناسبی که در هر موضوعی دارم الگوها مناسب پیدا کنم تا ذهنم را قانع کنم که قبلن اشتباه میکرده، چون ذهن منطقیه و الکی نمیپذیره که اشتباه کرده و با دیدن الگو های مناسب میپذیره که اشتباه کرده
+ آیا باید نگران باشم که الگو مناسب در اون موضوع که میخواهم میشه پیدا کرد یا نه؟ برای این موضوع باید بدونم که هیچ شخصی پیدا نمیشود که در تمام موضوعات باورهای نا مناسب یا در تمام موضوعات باورهای مناسب داشته باشد و خاصیت جهان مادی اینه که افراد با ویژگی های متفاوت وجود دارند و هر شخصی در یک سری مسائل باورهای بهتری دارد در یک سری مسائل باورهای نامناسبی دارد، و من اگه در مورد موضوعی که باور نامناسب دارم و میخواهم باورهایم در اون موضوع درست کنم بیام اون الگو هایی را پیدا کنم که اون شخص در اون موضوع باور درستی دارد و به الگو های ناموفق نگاه نکنم
+موضوع این فایل پیدا کردن ترمز ها و باورهای نا مناسب ذهن افراد در مورد رابطه عاطفی بود، ولی با بررسی هر کدام از ترمز ها میتوان در موضوعات دیگه از جمله ثروت و سلامتی و بیزینس هم استفاده کرد مثلا هر خواسته ای دارم بیام بنویسم و بعد باورهای نا مناسبی که در مورد رسیدن به آن خواسته دارم بنویسم و روی اون باورهای نا مناسب کار کنم البته باید حواسم باشه تغییرات یکدفعه ایجاد نمی شود ولی اگه روی خودم کار کنم نتیجه اش فوق العاده می شود
ترمزهای مخرب یا کدهای مخربی که افراد در ذهن خود برای ایجاد یک رابطه عاطفی دارند :
1. نداشتن ظاهر زیبا و چهره ی خاص : خیلی از افراد این باور را دارند چون زیبا نیستند و چون چهره جذابی ندارد یا رنگ چشم فلان یا پوست سفید و صاف یا موهای زیبا ندارند به شخص مناسب برای ایجاد رابطه عاطفی هدایت نشده اند و این باور در دخترها به این شکله که می گویند پسرا دنبال یه دختر خوشگل و جذاب هستند، یا پسرا میگویند دخترا دنبال یه پسر خوش قیافه و اندام زیبا و چهره زیبا هستند
این باور خیلی در زندگی افراد ریشه پیدا کرده حتی خیلی ها با عمل های فراوان هنوز خودشون را زیبا نمیبینند و هر کاری میکنند میگویند با این عمل هم زیبا نشدیم بریم سراغ عمل بعدی و بعدی و این چرخه اینقدر ادامه داره که فرد را در سیکلی میندازه که هی اعتماد به نفس اون فرد به عوامل بیرونی بیشتر رقم میخوره و اون فرد هیچ وقت از خودش راضی نیست
_ این باور که فرد خودش را زیبا نمیبیند از کجا می آیید؟ این از باور عدم اعتماد به نفس و عدم لیاقت می آید چون خودش را دوست نداره و خودش را یه فرد زیبا نمیبینه و با خودش در صلح نیست در واقع این فرد هر چقدر بخواهد خودش را زیبا کنه که احساس لیاقت پیدا کنه باز هم یکی از اون زیباتر پیدا می شود و این فرد باز تلاش میکنه که ظاهر خودش را تغییر بده تا شبیه اون طرف بشه
_ حالا چطور این باور نامناسب در مورد اینکه برای رابطه عاطفی خوب باید چهره زیبا یا خاص داشت را نفی کنم؟ بیام الگو هایی را پیدا کنم که با چهره کاملا معمولی با بهترین فرد ازدواج کرده و یه رابطه عاطفی خوب رو داره تجربه میکنه
_ قدم اول برای تغییر این باور نامناسب؟ خودم را دوست داشته باشم با تمام کم و کاستی هام، و به خودم یاد آوری کنم من ارزشمند هستم و درون من مهمه که یک باطن زیبا دارم پس من لایق بهترین ها هستم
2. دومین ترمز یا باور نامناسب بعدی اینه که افراد می گویند من استعداد و توانایی یا شغل خاص و بزرگی ندارم :
وقتی یه فرد باور داره برای ایجاد یک رابطه عاطفی خوب باید شغل خاصی مثلا پزشک یا مهندس یا وکیل یا فلان کسب و کار داشته باشم تا بتوانم با شخصی مناسب ازدواج کنم، این شغل هایی که جامعه بر چسپ مهم بودن بهش زده و در ذهن ما بزرگ و خاص شده، ولی واقعیت اینه هر فرد توانایی هایی داره و اگه من بتوانم توانایی ام را بهبود بدم و به توانایی ام ایمان بیاورم و برای خودم ارزش قائل باشم، جهان هم برای من ارزش قائل می شود و یه فرد با ارزش وارد زندگی ام میکند
_ چطور این باور که باید شغل خوب داشته باشم تا با دختری خوب ازدواج کنم نفی کنم؟ بیام الگو هایی را پیدا کنم که با یه شغل خیلی معمولی با یه فرد خوب و مناسب ازدواج کرده و یک رابطه عاطفی عالی دارد
این ترمز عدم باور داشتن توانایی خودم در زمینه های دیگه هم میتوان پیدا کرد مثلا یه شخصی میگوید تا من فلان مهارت یا توانایی خاص نداشته باشم وارد شغل مورد دلخواهم نمیشوم
3. باور نامناسب بعدی اینه که باور کمبود فرد مناسب داریم
خیلی از افراد چه پسر و چه دختر می گویند دیگه فرد مناسبی نیست هر چی خوب بوده ازدواج کرده اند، هر چی مونده کور و کچل و بدبخت و بیچاره ها مونده،
این باور کمبود خیلی مهمه مثلا دخترا در سنی که هستند و به شخصی که هم سن و سال خودشه نگاه میکنه و میبینه ازدواج کرده و می گوید، همه پسر خوب ها برداشته اند و دیگه چیزی برای من نمونده اگه یه فرد خوب باشه که خیلی کوچیکه و میاد هم سن و سال های خودش میگیره نه من، به نظرم این باور کمبود در دخترا بیشتره تا جایی که یادمه همیشه شنیدیم که میگویند پسر کمه، یا خیلی ها بدون هیچ اطلاعی فقط از روی چرندیات می گویند تعداد دخترها در جامعه از تعداد پسرها خیلی بیشتره و اینقدر این باورهای نامناسب وارد ذهن شده که دخترها به یه سنی که رسیدند و ازدواج نکردند میگویند دیگه من سنم رفت بالا، دیگه پسر خوب گیرم نمیاد هر چی خوب بوده ازدواج کرده، من باید منتظر بشیم یه آقای که زنش مرده یا طلاق گرفته بیاد با من ازدواج کنه، این حرف ها اینقدر در جامعه زیاده که با هر جمله استاد میگفتم آره آره درسته
_ برای نفی کردن این باور کمبود فرد مناسب بیام با منطق برای خودم بفهمانم که همانطور که در جهان میلیاردها گونه گیاهی و جانوری وجود داره، همانطور در جهان میلیاردها انسان وجود داره یعنی توی این میلیارد ها تا آدم یه فرد مناسب پیدا نمیشه!!!
این ذهن ما هست که بخاطر شنیده ها باور کرده فرد مناسب کمه، و اگه این باور را نپذیریم هدایت میشوم به سمت آدم مناسب یعنی یواش یواش به مکان هایی هدایت می شویم که آدم های مناسب تری در اونجا میبینیم و اینطوری جهان بهم ثابت میکند آره درسته و اینقدر این باورم قوی می شود که در هر جمعی از فامیل یا همکار یا دوست میرم فقط افراد مناسب سر راه من قرار میگیرد
+ این باور کمبود در خیلی از زمینه ها ریشه داره
مثلا در موضوع ثروت، باور داریم تمام شغل ها یا ایده های پول ساز را بقیه گرفتند یا فلان فرصت شغلی را بقیه گرفتند یا فلان ملک و زمین را بقیه برداشته اند، این باور کمبود اینقدر در وجود ما ریشه داره که در هر مثالی میتوان پیداش کرد و بخاطر باورهای کمبود به شرایط و آدم ها و اتفاقاتی هدایت می شویم تا جهات به ما ثابت میکند که در مورد باور کمبود درست فکر میکنیم
4. باور و ترمز بعدی لایق ندانستن خودم برای ایجاد یک رابطه عاطفی مناسبه :
این باور موجب می شود فرد با نهایت خوشبختی ولی خودش را لایق نعمت خوشبختی و رابطه خوب ندونه و میگوید این رابطه از سرم زیادیه و جهان هم بهش کمک میکنه تا بیشتر باور کنه که لایق رابطه عاطفی خوب نیست و یه رابطه خوب از سر اون زیادیه، پس اگه من خودم را ارزشمند ندونم جهان هم آدم های بی ارزش و بی عرضه برام میاره، و چون من یه فرد بی ارزش نمیخواهم در زندگیم وارد بشه بیام احساس ارزشمندی و لیاقت در خودم بسازم تا هدایت شوم سمت یه انسان ارزشمند، در واقع باور ارزشمند بودن من یا نبودن من، به جهان ارسال می شود و جهان هم به باورهای ارزشمند یا عدم ارزشمندی من پاسخ می دهد و آدم های از اون جنس برام میاره
این باور عدم لیاقت حتی در الگو های شغلی و پول ساختن را میشه پیدا کرد که طرف میگه دیگه زیادی دارم پول در میارم با اینکه کارم خیلی راحته یا کار خاصی نمیکنم ولی خدا تومن پول میگیرم این کار درست نیست در واقع برای توانمندی های خودش ارزش قائل نیست و وقتی خودت را ارزشمند ندونی هدایت میشوی به شرایطی که هیچکس برای توانایی ات ارزش قائل نیست و بخاطرش پولی پرداخت نمیکند
5. یه ترمز و باور مخرب دیگه من همیشه آدم های نا مناسب جذب میکنم :
مثلا یه شخص قبلا بخاطر افکار و باورهای قبلی اش موجب شده افراد نا مناسب به سمتش هدایت بشوند حالا این فرد باورها و افکارش تغییر کرده نباید بپذیره که سرنوشت من اینه که افراد نامناسب به سمت من بیایند، آره درسته با باور نادرست، آدم های نامناسب به سمتم میاد حالا اگه بیام با منطق برای خودم بفهمانم که آقا تمام اتفاقات و آدم های که قبلا وارد زندگی ام شده اند بخاطر باورهای گذشته ام بوده، حالا من تغییر کردم یه شخص دیگه با باورهای جدید شدم چرا باید آدم نامناسب وارد زندگی ام شود، از این به بعد، آدم های جدیدی که وارد زندگی ات میشود مطابق با باورهای جدیدت هست و اگه باورهای خوب داری آدم های خوب به سمتت جذب می شوند و قرار نیست زندگی آینده ام شبیه به گذشته ام باشه، من تغییر کنم جهانم هم تغییر میکنه و چون جهان مانند اینه عمل میکند با تغییر من اون هم تغییر میکند
6. باور نا مناسب و ترمز بعدی اینه که افراد میترسند آخر یه رابطه عاطفی تلخ تموم بشه و میترسند وارد رابطه شوند :
این باور مخرب و بد موجب می شود که افراد بخاطر ترس هایشان اصلا وارد رابطه عاطفی نشوند چون میترسند شاید رابطه عاطفیشون بهم بخوره و موجب ناراحتی آنها شود و افرادی که این باور دارند موجب میشود هیچ وقت هیچ رابطه ای را شروع نکنند
برای نفی کردن این باور که تمام رابطه ها با شکست و غم مواجه هست، باید الگو هایی را پیدا کنم که سالین سال در کنار هم رابطه عاطفی خوب دارند و خوش و خرم تا پایان با هم و در کنار هم زندگی میکنند و یا یه منطق دیگه برای ذهن خودم بیارم اگه مثلا وارد یه رابطه عاطفی شدم ولی آخرش به جدایی انجامید باید خوشحال بشم که به تجربه هام و لذت هام افزوده شده از یه طرف رابطه ای زیبا و لذت بخش تجربه کردم از یه طرف بعد شکست با تجربه تر شدم و رشد کردم و بیشتر یاد گرفتم که در یک رابطه عاطفی چه چیزی میخواهم
_ این ترس و باور در زمینه های شغلی هم میشه پیداش کرد که یه فردی میترسه شغلی را راه اندازی کنه و به شکست بیانجامد و موجب می شود هیچ وقت وارد اون شغلی که میخواهد نشود
یا در بحث تناسب اندام و لاغری خیلی ها می گویند چه فایده رژیم بگیرم فردا دوباره چاق میشوم پس هیچ اقدامی در مورد خواسته اش یعنی لاغر شدن نمیکنه
7. ترمز بعدی اینه که افراد برای داشتن یک رابطه عاطفی خوب میگویند،خیلی پیر شدم و از سن من گذشته یا بعضی ها می گویند من هنوز خیلی جوان هستم برای تجربه یک رابطه عاطفی مناسبباید سنم بالاتر بره تا یه فرد مناسب پیدا کنم
حالا این باور سن در خانم ها بیشتر ریشه داره که وقتی سنشون یکم رفت بالا مثلا از 40 گذشت می گویند ما دیگه پیر شدیم دیگه فرد مناسب نیست
یا خیلی از خانم ها بعد از طلاق یا فوت همسرشون می گویند زشته برای ما دوباره رابطه عاطفی تجربه کنیم، بنظرم حالا این الگو در خانم هایی که در شهرستان و شهر های کوچک هست بیشتره چون توی شهر ما دخترا زود ازدواج میکنند و اگه سن از 25 رفت بالا دیگه دختر ترشیده هست و حتی خانم ها سن بالا خیلی کم ازدواج میکنند چون خجالت میکشند میگویند از سن ما گذشته ولی در شهرهای بزرگ خیلی ها به راحتی در سن 50 یا 40 تازه ازدواج کرده و با این مسئله مشکل نداره چون باورهای که در جامعه بهش دادن با باورهای که در شهرهای کوچک دارند فرق داره
پس برای نفی کردن این ترمز و باور نادرست بیام الگو هایی را پیدا کنم که در سن بالا رابطه عاطفی عالی تجربه کرده اند
این الگو دیر یا زود بودن در بحث ثروت هم میشه دید که خیلی ها میگویند دیگه از سن من گذشته نمیتوانم پولدار شوم و با پیدا کردن الگو های که در سنین بالا ثروتمند شدن این باور را میشکنیم
و اگه باورم اینه که سنم کمه برای ثروتمند شدن، میام الگو هایی را پیدا میکنم که در سنین جوانی به ثروت رسیده اند، مثلا آقا عرشیا از دانشجویان استاد که در سن 17 سالگی تا 21 سالگی به موفقیت های بزرگ رسیده
حتی در مورد خواسته مهاجرت هم میشه این ترمز دیر یا زود بودن را پیدا کرد که خیلی افراد میگویند دیگه از ما گذشته ما پیر شدیم دیگه نمیشه مهاجرت کرد یا خیلی ها میگویند من هنوز جوان هستم نمیتوانم مهاجرت کنم
8. باور و ترمز بعدی اینه که من باید پر فکت و عالی باشم :
این پر فکت بودن و کمال گرایی خیلی خیلی پاشنه مرموزی هست که خودش در در قالب ویژگی خوب نشون میده ولی این باور موجب می شود خیلی از تجربه ها را نداشته باشیم چون میخواهم بهترین باشیم و بی نقص باشم
این رو بدونم که خاصیت جهان مادی اینه که هیچکس بی نقص نیست و ما با نقص هایمان خواسته هامون در ما ایجاد می شود و خصوصیت جهان مادی اینه هیچکس به کمال نمیرسد هر چقدر عالی باشی باز هم میتوانی عالی تر باشی
_ پس برای نفی کردن این باور که من باید بی نقص باشم من باید بی نظیر و کامل باشم باید بگوییم من با نقص هایم پیشرفت میکنم و خودم را بهبود میدهم و میدانم که هیچ وقت کامل و بی نقص نمیشوم پس چرا خودم را از تجربه خیلی نعمت ها محروم کنم مثلا خودم را از رابطه عاطفی محروم کنم چون میخواهم یک شخصیت بینظیر داشته باشم یا در شغل مورد دلخواهم وارد نمیشوم چون میخواهم بی نقص و عالی عمل کنم
پس برای نفی این باور فهمیدم خاصیت جهان اینه که هر دفعه ما را به کمال برسونه و هیچ کس هیچ وقت بی نقص و کامل نمیشود پس چرا خودم را تجربه خیلی لذت ها محروم کنم من تجربه کنم حین مسیر پیشرفت میکنم و عالی تر عمل میکنم
9. باور و ترمز بعدی افراد از خیانت میترسند که با کسی که در رابطه عاطفی هستند بهشون خیانت کنه و با این باور اصلا به فکر داشتن رابطه عاشقانه نمیفته و حالا اگه یه زن این باور داشته باشه، فکر میکنند همه مردها خیانت کار هستند یا اگه مرد این باور داشته باشه فکر میکنه همه زن ها خیانت کار هستند
این باور خیانت هم اینطوری به وجود آمده که در هر جمعی نشستیم و به حرف های چرت و پرت دیگران گوش کردیم که میگن فلانی خیانت کرده فلانی حتما میخواهد خیانت کنه یا در حال خیانته از این حرف های خاله زنک بازیا و اینقدر شنیدیم که رفته توی مغز ما و جزئی از باورهامون شده
مثلا خیلی آقایون میترسند وارد رابطه عاطفی شوند چون فکر میکنند همه زن ها خیانت کار هستند میخواهند ازدواج کنند تا مهریه رو بگیرند بعد برن پی کارخودشون، یا زن ها فکر میکنن مردها خیانت میکنند و همش به دنبال زن های دیگه هستند و جهان هم به این افراد کمک میکنه که آره درست فکر میکنند چون این افراد اینقدر در رابطه نگرانی دارند که همش میخواهند طرف مقابل را کنترل کنند و گوشیش رو چک کنند و هی سوال بپرسند کجا بودی چکار میکردی و یا هر دقیقه بهش زنگ میزنن تا ازش خبر داشته باشند و تا یه جایی طرف هم خسته میشه یا رابطه را کات میکنه یا عصبانی میشه میگه حالا که تو اینطور فکر میکنی و من را اذیت میکنی من هم بهت نشون میدم و آخر و سرانجام این رابطه تلخ خواهد بود
_ برای نفی این باور بیام بگردم الگو های پیدا کنم که رابطه سالم دارند و یه رابطه زیبا و قشنگ و با احترام دارند، اینقدر رابطه های سالم و قشنگ وجود داره من به اینا نگاه کنم تا الگو بگیرم نه یه فرد با رابطه داغون، اصلا اون فردی که رابطه اش داغونه من که نمیدونه چه باورهای درب و داغونی داشته شاید اصلا هر دو نفر در مدار نامناسب هستند و من که از وضعیت خودم آگاه هستم میدونم خودم چه شخصیتی دارم و دیگه نگران نیستم که یه فرد نامناسب بیاد توی زندگی ام چون جهان قشنگ کبوتر با کبوتر، باز با باز را رعایت میکنه اگه من ارزشمند و با صداقت و درست و سالم زندگی کنم به همچین آدمی هم هدایت میشوم
10. ترمز بعدی اینه که افراد فکر میکنند چون پول دار نیستند نمیتوانند رابطه عاطفی خوب داشته باشند :
این ترمز پول دار بودن حتی در پسرا بیشتر از دخترها هستند چون پسرا میگویند اگه پول دار بودم یا ماشین و خونه آنچنانی داشتم تمام دخترهای خوب برام سر و کله میشکنند یا میگویند اگه توی خانواده پولد دار بودم یا بابام فلان کسب و کار و یا نماینده فلان بود من میتوانستم با دختر خوب ازدواج کنم و یا دخترها این باور دارند اگه بابام پول دار بود یا در فلان شهر یا محله بالا شهر زندگی میکردم پسر خوب گیرم میومد، در واقع افراد ارزشمندی خودشون را به عوامل بیرونی ربط میدهند، اگه این باور را داشته باشم تا زمانی که ثروتمند نشوم نمیتوانم ازدواج کنم
_ این باور هم غلطه چون میبینم خیلی ها با یه درآمد معمولی رابطه عاطفی عالی را دارند تجربه میکنند، اصلا مگه قراره وضعیت مالی تو همینطور بمونه، تو روی خودت کار میکنی هم زمان ثروت بیشتر وارد زندگی ات می شود
پس برای نفی این باور بیام اگه پسر هستم، الگو هایی را پیدا کنم که یه پسر با یه کار معمولی با بهترین دختر از بهترین خانواده ازدواج کرده یا اگه دختر هستم الگو هایی پیدا کنم که یه دختر که باباش کارگر بوده و حتی در شهرستان زندگی میکنه ولی توانسته با بهترین پسر ازدواج کنه، بیام این الگو ها را برای خودم پیدا کنم تا این باور را هم نفی کنم
11. ترمز بعدی اینه که افراد می گویند بهتره تنها باشم :
دقت کنم که این تنها بودن را خودم به دلخواه انتخاب کردم یا مجبور شدم تنها بودن را انتخاب کنم و الکی خودم را گول نزنم که خودم تنهایی را دوست دارم
این ترمز حتی در ثروت هم میشه پیدا کرد که مثلا فلانی چون ثروتمند نشده میگه خودم نمیخواهم ثروتمند شوم و مثال معروف که روباه دستش به گوشت نمیرسه میگه آه آه بو میده
و این موضوع مهم را درک کنم که ما انسان ها موجوداتی اجتماعی هستیم و در تعامل با افراد هویت ما شکل میگیره و چه خوب میشه با کسی رابطه عاطفی قشنگ برقرار کنیم چون واقعا یه رابطه قشنگ بر ما اضافه میکنه و حس زیباتر به زندگی داریم چون کیفیت زندگی ما بالاتر میرود
12. ترمز بعدی اینهافراد میگویند سرنوشت من تنهاییه و باور دارند سرنوشتشون را از قبل نوشتند و هیچ راه تغییر برای آن نیست
_ ولی باید به یاد خودم بیارم که ما انسان ها با افکارمون و باورهایمان میتوانیم زندگیمون را هر جور که بخواهیم خلق کنیم و این را بدونم که هیچ سرنوشتی از قبل مقدر نشده و اگه من این باور دارم که از قبل سرنوشتم مقدر شده جهان هم کاری میکند که به من ثابت کنه آره درست فکر میکنم نه به این دلیل که واقعا از قبل سرنوشت نوشته شده باشه بخاطر باورهای منه
_ خدواند قدرت خلق کامل زندگی ام را در دستان خودم گذاشته و به من قول داده که در مسیر رسیدن به خواسته هام کمکم میکنه و خداوند در قرآن هم ذکر کرده به همه کمک میکنه چه آنهایی که میخواهند بروند بهشت و چه آنهایی که میخواهند بروند جهنم، و از این آگاهی استفاده میکنم برای خلق اتفاقات دلخواه زندگی ام و میدانم خداوند من را خالق آفریده از این باور نیرو میگیرم برای خلق بهتر اتفاقات دلخواه زندگی ام
13. ترمز بعدی اینه که افراد میگویندبلد نیستم رابطه برقرار کنم :
اول این سوال از خودم میپرسم مگه کسی از شکم مامانش چیزی بلد بوده؟ نه هر شخصی که در چیزی مهارت داره رفته یادش گرفته و اینقدر تجربه کرده تا مهارت کسب کرده، حالا ما هم میریم یاد میگیرم همه برای یاد گیری از یه جایی شروع کرده اند، من هم اول از خودم شروع میکنم و اول با خودم رابطه بهتری برقرار میکنم بعد دوستان و خانواده و بعد جامعه و یا شخص دلخواهم، ما میتوانیم با کسب مهارت هی خودمون را رشد بدیم و بهتر کنیم و اقدامات عملی که در شروع میتوانیم انجام بدیم مثلا با دیگران با احترام برخورد کنیم، با لبخند حرف بزنیم، تحسین کردن دیگران بجای تحقیر کردن، تحسین بجای حسادت، و اگه اینقدر این ویژگی های پیدا کردن نکات مثبت در افراد را انجام بدیم تبدیل می شود به عادت و در نهایت شخصیت ما اینگونه میشود که نا خودآگاه دیگران را تحسین میکنیم، پس نگو بلد نیستم با همین کارهای به ظاهر ساده شروع کن تا شخصیت بهتری از خودت بسازی و دیگران هم با تو رابطه بهتری برقرار میکنند چون از ارتباط با تو لذت میببرند
14. ترمز بعدی اینه که افراد میگویند میترسم وارد رابطه شوم و آزادی ام گرفته شود :
این ترمز را افرادی دارند که رابطه عاطفی را اسارت میدونند و فکر میکنند اگه با کسی وارد رابطه شوند از تمام سلیقه ها و کارهای که دوست دارند باید چشم پوشی کنند و یا حتی دیگه نمیتونه راحت بره بیرون و با دوستاش وقت بگذرونه در واقع یک رابطه قشنگ و سالم اینطور نیست، یک رابطه عاطفی قشنگ رابطه ای هست که هر دو طرف در کمال آزادی و احترام به سلایق و علایق هم دیگه در کنار هم با لذت زندگی میکنند و هیچکس مجبور نیست طبق سلیقه طرف مقابل رفتار کنه، این باور نادرست هم بخاطر شنیده ها و الگو هایی هست که اصلا رابطه شون از پایه خرابه و بهونه میاورند که آزادی ما گرفته شده
_ برای نفی این باور که رابطه عاطفی آزادی ما را میگیرد بیام الگو های مناسب مثل استاد و خانم شایسته پیدا کنم که چه رابطه قشنگی رو دارند تجربه میکنند و هر کدام آزاد هستند و هیچ قید و بندی به عنوان اجبار در رابطه ندارند، و اگه ما در رابطه عاطفی باورهای درست داشته باشیم، هدایت میشویم به یه فردی که برای آزادی من ارزش قائله و من هم برای آزادی اون ارزش قائل هستم
ترمز های زیادی داریم که استاد در موردشون توضیح دادند از جمله :
_برای حفظ رابطه عاطفی باید کلی زحمت کشید
_ برای ایجاد رابطه عاطفی باید شخصیتم عوض کنم و از قالب خودم بیام بیرون
_ هدفم از ازدواج کامل کردن خودم توسط دیگری نباشه
_ ترس از وابستگی در رابطه
_ یا اینکه کسی من را درک نمیکند و نمیفهمه
و چقدر خوبه که به این صحبت ها با دقت گوش کنیم و بنویسم تمریناتمون را چون هنگام نوشتن بهتر ترمز یا باور نادرست پیدا می کنیم
و نشونه تغییر این باورهای نامناسب و ترمز ها در ذهن من اینه که وقتی من احساسم خوبه و آرامش دارم یعنی باورهای درست ساخته ام و با باورهای درست به آدم های درست و ایده های درست هدایت میشوم
امیدوار در پناه خدا همیشه شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند باشید