نکته مهم:
آگاهی های این فایل، در ادامه ی فایل چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 است. برای درک و استفاده از آگاهی های این فایل، لازم است که قسمت 1 را دیده باشید.
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.
در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:
- اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
- ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛
نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات این دوره، این است که:
فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.
در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید
چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2510MB68 دقیقه
- فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 230MB68 دقیقه
به نام رب هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم و تمامی دوستان گرامی
..پر از بغضم ،حس خفگی دارم،حس گریه،خیلی حالم عجیبه
گاهی خوشحالم گاهی ناراحت
خوشحال از اینکه شناختم خودمو و فهمیدم مغزم هرچی باوره مخربه تو خودش داره و من باید رفعش کنم.
ناراحت از اینکه چقدر زیاده این باورهای مخفی!!حالا چیکار کنم؟
قطعا ذهن کمالگرای منه که ناراحتم میکنه چون میخواد تمام باورها رو باهم و در زمان کوتاه حل کنه و چون میبینه حجم زیاده بهم حس ناراحتی میده. با وجود اینکه من دوره های خوبی رو دارم اما همین ذهن کمالگرا تاحالا نذاشته بصورت تمرکزی روی اونها کار کنم و یجوریه که میگه همه چی باهم!
باهم کار کن و خب هیچوقت این باهم کارکردن موثر نبوده چون تمرکزم رو پخش کرده.
با بروزرسانی دوره کشف قوانین ذهنم خیلی قلقلکم میداد که بخر بخر بخر اما من که به تازگی حل مسئله رو خریدم و هنوز هم تمومش نکردم جلوی ذهنم رو گرفتم چون اینجوری دوره ها روی هم تلنبار شده و از هیچکدوم به طرز درست بهره نبردم چون اصلا تمرکزی کار نکردم قطعا که استاد هم اینجوری راضی نیس!! من قرار گذاشتم دوره ها رو یکی یکی با کمک هدایتم کار کنم و ازشون نتیجه بگیرم و بعد به سراغ دوره بعدی برم.
گاهی من ازونور بوم افتاده بودم و کج فهمی های زیادی از قانون داشتم
وقتی نگاهی به تعداد روزهای عضویتم میکنم نجواها شروع میشه و میخواد مقایسه کنه اما خودم که میدونم اینها ملاک نیس چون من به تعداد روزهای عضویتم در سایت فعال نبودم و فقط شاگردی استاد رو تا مدتها یدک میکشیدم تا اینکه در زمان مناسب هدایت شدم و تمام کارای حاشیه ای رو ول کردمو چسبیدم به سایت.
خداروشکر در کنترل نجواهای ذهنم بهتر شدم.
یادمه اوایل شروعم با فایلهای رایگان بهتر و بیشتر نتیجه میگرفتم چون تمرکزم فقط روی همونا بود و یادمه پول دوره عزت نفس نتیجه کارکردنم روی فایلهای رایگان بود!!!
خب الان من با خوندن تمام کامنتهای دوستان در این فایل حالم را عالی کردم چون اولا فهمیدم خیلیا چنین باورهایی مشابه من دارند
دوما بعضی ها راهکار داده بودند .
از دیروز مدام این فایل تو گوشم پلی میشه
و اونقدر منو جذب خودش کرد که تا ساعت دو سه شب نتونستم چشم روی هم بذارم
نوشتم و خوندم و گوش کردم و اشک ریختم .
در قسمت قبلی فهمیدم در تمام جنبه های زندگی پراز باور مخربم و بفکر چاره افتادم
و تو این فایل به مسئله ای پرداخته شد که برای اکثر افراد مهمه و بزرگترین پاشنه آشیله.
.
دخترخاله های من خیلی به خودشون میرسن هرماه رنگ موهاشون متفاوت از ماه بعده،هربار که دیدمشون مدل کاشت ناخنشون متفاوت از قبل بوده ،برا چین چروکا بوتاکس میکنن ،پوستشون رو لیزر میکنن ،دنبال بستن منافذ باز پوستشون هستند،دماغ عمل کردن، رژیم های مختلف میگیرن و کلی کرم و اسپری و……دارن که هرکدوم مخصوص یک چیزه و من اصلا اسم چیزایی که به مو و پوست و زیرچشم و رو دماغ و کف پا میمالن رو حتی نمیدونم چیه!
چندوقت پیش شرایط بطوری پیش رفت که شب خونه خاله م خوابیدم،با دخترخاله هام تا خود صبح مشغول حرف زدن شدیم و کلا صحبتهاشون این بود که نجمه چرا عمل نمیکنی؟ نجمه دماغت عمل کن خیلی خوشگلتر میشی
نجمه موهاتو فلان کن اگ اونجوری کنی خوشگلتر میشی
نجمه لبهاتو ژل بزن تا بیشتر نمایان بشه
نجمه فلان کرم و لوسیون رو بخر!!
و در آخر گفتن ما اینقدر شیک و باکلاسیم ولی هنوز نتونستیم برای ازدواج شخص خوبی پیدا کنیم!
نجمه زودتر ازدواج کن تا مثل ما نشی!!
هرچی میگفتن روی من تاثیری نداشتا ولی تو ذهنم میگفتم بابا اینا تحصیلات بالایی دارند از نظر خانوادگی عالی هستند موقعیت اجتماعی خوبی دارند ولی چرا اینقدر درگیر ظاهرشون هستن چرا چندین ساعته فقط در مورد مو و چشم و لب و قد و اندام حرف میزنن؟ و استرس و نگرانی رو میشد تو وجودشون حس کرد
بعد که از خونه خالم اومدم دوست داشتم نظر بقیه رو درمورد دختر خاله هام بدونم تو ذهنم گفتم اینا که انقدر به خودشون میرسن آیا بقیه حس خوبی بهشون دارن و میگن باشخصیت و باکلاس یا نه؟
یعنی یجور کنجکاو بودم حس بقیه رو به دخترخاله هام و افراد اینچنینی بدونم
چندبار پیش اومد که تو مهمونیای مختلف از دخترخاله هام حرف زدم بلا استثنا هرکسی که نظر داد حس خوبی به اونها نداشتند گفتند کنارشون حالمون خوب نیس!!!گفتند درگیر ظواهر هستند و بااونا خوش نمیگذره!
قطعا دخترخاله هام حس بقیه رو نسبت به خودشون نمیدونن اگر بدونن افسرده میشن ولی برای من خیلی تایید خوبی بود که خودم بودن بهتر از ماسک زدنه،من هرچی هستم همینم شکل و ظاهرم همینه و اونشب من بیشتر عاشق خودم شدم چون فهمیدم چقدر من رها و آزادم و تمرکزم اصلا روی اون مسائلی که دختر خاله هام گفتن نیست،ی حرفی استاد زدی که خیلی خوب بود اگر تضادی هست یعنی باید رشد کنی اگر نقصی هست در شکل ظاهری من یا کسی دیگه حتما پیشرفت ما در همونه! مثلا اگر در شکل صورتم نقصی باشه عزت نفسم رو بایداونقدر بالا ببرم تا خودمو بیشتر بپذیرم و این پیشرفت کردنه و منو به جاهای خیلی خوبی میکشونه چون آدمهای کمی میتونن با نقصهای ظاهریشون کنار بیان.
خداروشکر من خودم رو تا حدودی پذیرفتم ولی هنوزم جای کار دارم تموم نمیشه این کارکردن.
چندسال پیش همکاری داشتم که بعد چندمدت بهم پیشنهاد داد باهم آشنا بشیم قبول کردم و قرار شد ی روزی بیاد دنبالم و بریم حرف بزنیم
خب من چند دقیقه ای منتظرش بودم وقتی اومد
بعد اینکه سوار ماشینش شدم قبل از سلام و احوالپرسی بلافاصله گفت خانم رضائی من استرس داشتم نکنه شما سوار ماشین من نشی چون ماشینم پرایده !!! و از نظر خودش پراید داشتن خیلی ضعف بزرگی بود
حرفش خیلی برام عجیب بود ولی خب از عزت نفس پایینش میومد، و با اینکه همکارم آدم خوبی بود بسیار اشتیاق برای آشنایی نشون میداد اما ناخودآگاه ازش دوری میکردم اولین قرار ما آخرین قرار بود اونموقع نمیدونستم دلیل این دوری چی بود اما الان میفهمم بخاطر خودِ اون شخص بود که باعث میشد ازش فرار کنم.
استاد هر باوری که گفتید من ازش تجربه دارم هم از خودم هم از بقیه
یادمه چندوقت پیش وارد رابطه ای شدم که فرد مقابلم با اینکه کلی خصوصیات اخلاقی عالی داشت اما اصلا باورش نمیشد شخصی مثل من درکنارشه!! بخاطر اینکه من تحصیلاتم ازش بالاتر بود و موقعیت اجتماعی خوبی داشتم .
بارها و بارها بین حرفاش مطرح میکرد که نجمه تو کجا و من کجا!! تو مهندسی و تو کارخونه کارمیکنی برو بیایی داری ولی من چی؟
من مدام ویژگی های خوبشو بهش میگفتم اما پایه های عزت نفس خیلی داغونی داشت و میگفت من لیاقت تو رو ندارم!!!
همین باورش باعث شد رابطه ما خیلی زود بعد از دوماه و به سادگی و بدون هیچ دلیل خاصی تموم بشه.
خودمم این مدل حسو تجربه کردم که اصلا باورم نمیشد ی شخص خیلی عالی همونی که میخام بهم پیشنهاد داده باشه و خودم باعث اتمام رابطه بودم مدام فکر میکردم حتما اشتباهی پیش اومده !!
استاد باورهای مخفی من خیلی زیاده بعضیاش اونقدر ریزه که خودم متعجبم!
مثلا برای خریدن ماشین ی باوری پیدا کردم واقعا مخم سوت کشید
من چندین ساله آرزوی خریدن ماشیممورد علاقمو دارم ولی وقتی بهش فکر میکنم استرس میگیرم
با کلی کنکاش فهمیدم من از پمپ بنزین و گاز ترس دارم !!!!
ترس اینکه بلد نباشم کجا ماشینو نگه دارم و چجوری بنزین بزنم و شاید مورد تمسخر قرار بگیرم!!!
ببین استاد چقدر ترمز ریز و مسخره ای هست مثل همون دوستتون که برای مهاجرت به خارج از دستشویی فرنگی بدش میومدو همین ترمزش بوده حالا برای من ببین چجوری مانع رسیدن به خواسته ام شده!!!الله اکبر
هنوز کلی وقت باید بذارم تا باورامو ریز به ریز پیدا کنم
ولی تا همینجاشم راضیم.
ممنونم استادجان
در پناه الله باشید
سلام عزیز دل خدا
سلام فاطمه جان
ممنون از کامنت قشنگت خیلی حس خوبی داره،
تبریک میگم خلق این رابطه عالی و زندگی رویایی رو به هردو عزیز .
.
چقدر ذوق کردم که گفتی هردو باهم دوره های استادو کار میکنیم خیلی خوشحالم براتون ،چون سرعت رشدتون بالاتر میره بخاطر سینرژی که ایجاد میشه.
وای خدایا این هم مداری آرزوی منم هست
اینکه تو مسیر توحید و یکتاپرستی قدم برداریم و نمیدونی هربار که تجسم میکنیم رابطه رویایی آینده ام رو چقدر حالم عالی میشه چقدر اشک ذوقم جاری میشه که کسی تو زندگیم هست که تو این مسیر الهی و روبه سعادت درحال حرکتیم.
براتون خوشبختی های بینهایت رو خواستارم.
در پناه حق تعالی باشید.
سلام دوست عزیز و ارزشمندم سیدعظیم
خیلی ممنون که برام نوشتید و تحسین کردید سپاس از شما.
بهترینها رو براتون آرزومندم:
بهترین رابطه از نظر خودتون
بهترین حال و احساسی میشه داشت
بهترین زندگی و توحیدی ترین
و رویایی ترین تجربیات را از خدای خالق و متعادل برای شما خواستارم.
و دوست دارم این شعر زیبا از سهراب سپهری رو بهتون هدیه کنم:
چه هوایی … چه طلوعی!
جانم …
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا …!
به خدایی که خودم میدانم!
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که برایم از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب
ساختهاند!
به خدایی که خودم میدانم!
به خدایی که دلش پروانه ست …
و به مرغان مهاجر
هر سال راه را میگوید !
و به باران گفته ست
باغها تشنه شدند …!
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست!
که مبادا که ترک بردارد …!
به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی … جانم …!
«الله تویی وز دلم آگاه تویی
درمانده منم دلیل هر راه تویی
گر مورچه ای دم زند اندر ته چاه
آگه زِ دَمِ مورچه و چاه تویی»
سلام وصلوات به شما آقا حمید عزیز
خوشحالم برای داشتن دوستانی مثل شما که کامنتهای عمیق و نافذی مینویسین چقدر قشنگ مینویسی چه احساسی داره کامنتت الله واکبر
بار اولی که کامنتتون رو خوندم از آیه اول رد شدم و فقط سرسری خوندمش ولی مجددا که خاستم کامنتها رو بخونم هدایت شدم به کامنت شما و نمیدونید چقدررررررر این آیه احساس متفاوتی برام ایجاد کرد
قطعا برای من بود این آیه چون چندروزی احساسات متفاوتی داشتم لغزش داشتم خدا از قلم تو با من حرف زد ( و ﻣﺎ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻋﺬﺭ ﻭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻧﻜﻨﻴﻢ ؟؟؟)
به یکباره تمام ناخوشیامو شست و برد
خدایاشکرت
ازت ممنونم دوست عزیزم انشاالله در پناه الله یکتا سالم و سعادتمند باشی.