چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2

نکته مهم:

آگاهی های این فایل، در ادامه ی فایل چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 است. برای درک و استفاده از آگاهی های این فایل، لازم است که قسمت 1 را دیده باشید.

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید


چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
    510MB
    68 دقیقه
  • فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
    30MB
    68 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناعمه احمدی» در این صفحه: 8
  1. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربانم

    این فایل نشونه من بود، و من زدم روی کامنت های خودم، دیدم پارسال یه سری کامنت نوشتم و اولا تعهد خودم رو خیلی تحسین کردم و دوما دیدم خداااای من من چقدر تغیییر کردم. حالا می نویسم براتون، این خاصیت ذهنه ک میخواد این همه تغییر شخصیت رو عادی جلوه بده، برو کنار ببینم الان برات می نویسم تا بهت ثابت بشه

    اولا من اون موقعی ک این کامنت رو نوشته بودم هیچ رابطه عاطفی ای رو تجربه نکرده بودم و خیلی دلم میخواست صرف تجربه کردن ولو برای یک دیدار توی کافه و هم صحبتی تجربه اش کنم. و من از اون موقع تابحال وارد 2 رابطه عاطفی شدم و بعد از چندین ملاقات فهمیدم نه طبق معیارهای من نیستن و من دنبال آدم نزدیک ب معیارهای من هستم. پارسال من حتی فکرشم نمیکردم بتونم، ولی خود بخود از سمت خود افراد ب من پیشنهاد داده شد، من فقط ترمزهام رو فهمیدم و شاید بگم کمی وقت گذاشتم و این خواسته تجربه کردن در من شدت گرفت، چون میگفتم خدایا منو وارد این چالش کن ببینم چطور از پسش برمیام.

    باور فراوانی رو هم از همون اول داشتم و میگفتم فقط این یک شخص نیست، و افراد بعدی بهتر و باکیفیت تر خواهند بود، و همینطورم شد. ولی باز من دنبال رابطه باکیفیت تر و استاندارد بالا بودم. برای من عزت نفس اون افراد اولویت بسیار بالایی داشت، تا یه ذره حس وابستگی ب من از سمت شون می دیدم کات میکردم و قلبم فریاد میزد خودت رو زودتر رها کن، اینجا جای تو نیست. با اینکه اون 2 نفر بسیاری از معیارهای جامعه رو داشتن، پاک و درستکار بودن ولی من نچسبیدم ب اونها و اولویت اصلیم رابطه خودم با خدام بود.

    یا تغییر بعدی من در ب در دنبال شغل میگشتم هههه، ولی امسال من شغل خودم رو زدم، مغازه خودم رو زدم ب لطف خدا و امسال قراره باز برم سراغ تجربه بعدی و این رو هم رها کنم. اینم ی تایید از سمت خدا بود برام ک ببین من ب شجاعان پاسخ میدم، استعفا از کارمندی باعث هدایت شدن من ب شغل خودم در آزادی کامل شد، و حالا رها کردن این شغلی ک دوستش ندارم و اینکه اجازه بوم خدا هدایتم کنه.

    حتی پارسال من روی عقل خودم حساب کتاب میکردم و دنبال آگهی استخدام بودم ولی امسال شخصیتم توحیدی تر شده، و میخوام اجازه بدم ب جریان هدایت.

    پارسال من برای انجام آگهی بازرگانی جلوی آقایون سکته زدم، انقدرررر برآورد کردم رفتم و اومدم تا توی آرایشگاه انجامش دادم، و بعد یادم اومد من بعدش رفتم برای پسرای محل تو پارک انجام دادم، بعد پسرهای مناطق بالا، بعد تو کافه لاکچری جمعی 7 نفره از پسرها، و کلیییی پسر تک و توک و آخرین بار جند روز پیش توی واگن مردونه مترو برای 20 الی 30 نفر از توانایی هام گفتم اونم نه یک بار، دوباره توی ایستگاه بعدی انجامش دادم. یادمه پارسال این ایده می اومد تو ذهنم از استرس می مردم و میگفتم عمرااااااا.

    انگار آدم همینکه ترمزهاشو پیدا میکنه بیشتر راهو رفته، بعدش ک متعهد میشی رفع کنی اون ترمزهارو خدا بهت ایده میده، خدا برات الگو میاره و تو تایید میکنی و بعدشم تجربه شون میکنی. هنوزم بحث احساس لیاقت پاشنه آشیل م هست ولی خیلی ب نسبت پارسال تغییر کردم، حتی در همین زمینه خیلی بهتر شدم، خداروشکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    سلام ادامه ترمزها

    ترمز 7 من برای تجربه یک رابطه عاشقانه خیلی جوانم یا سنی ازم گذشته

    رابطه عاشقانه می تونه در هر سنی شکل بگیره خودم به عینه نمونه هایی دیدم در فامیل و دوستان ک بسیار جوان بودن و تا الان هم دارن در کنار هم به خوشی زندگی میکنن. (همیشه تو ذهنم بهشون میگفتم وا چقد زود اخه تو چه تجربه ای کسب کردی چی دیدی یعنی باز این باورو داشتم ک طرفی ک میاد تورو محدود میکنه. من همیشه این باور ک من خیلی بچم تو ذهنمه نمیدونم دیگه این فکر تا چند سالگی ام قراره ادامه پیدا کنه :))))) خودم می بینم از لحاظ شخصیت سال ب سال دارم بزرگتر میشم ولی این یک باگ هست ک باعث شده تا سن 23 سالگی تجربه خاصی نداشته باشم و وقتی ب دوستام میگفتم همه میگفتن وا مگه میشه ولی تو ذهن من تعجب برانگیز و بد نبود و اتفاقا افتخار هم میکردم باز برمیگرده ب این باور ک من هنوز تجربه ی خاصی پیدا نکردم هنوز از زندگی درک خاصی ندارم چقدر کمالگرا بودم در این زمینه و خبر نداشتم.در صورتی ک بگم میتونی همون تجارب رو درکنار یک فردی لذت بخش تر کسب کنی. در مورد بیزینس هم این باور محدود کننده رو دارم ک میگم من هنوز جوانم درصورتی ک الگوهای بسیاری هست و دیدم هم مثل آقا عرشیا،خود استاد ک از نوجوانی برای خودشون کار کردن و این همه بیزنیس من های موفق و جوان)

    ترمز 8 من باید خیلی پرفکت و بی نقص باشم تا یک رابطه رو شروع کنم

    هیچ کس در این جهان بی نقص نیست، هیچ انسانی نه بوده و نه هست و نه خواهد بود.

    این ویژگی جهان مادی عه. همه انسان ها نقص دارن برای اینکه ما باید پیشرفت کنیم، چیز کامل ک نمیتونه پیشرفت کنه. خودتون رو محدود نکنید. نع تو خودت رو با نقص هات بپذیر، روش کار کن. بدون ک یک مسیر همیشگی برای پیشرفت وجود داره، با خودت در صلح باش، خودت رو لایق بدون با اونی ک هستی با کمی هات با نقص ها و نقاط قوت ات. اون وقت  ببین ک جهان چه انسان های فوق العاده ای رو وارد زندگیت میکنه.

    ( اینجانب باز بسیار بسیار کمالگرا بودم و هستم و اتفاقا این ترمز رو نقطه عطفم میدونستم و جزوی از ویژگی های خوبم میدونستم. مثل خانم شایسته ک میگفتن من فردی بسیار مسئولیت پذیرم و همیشه میخوام کاری ک انجام میدم پرفکت و بی نقص باشه تا بی هوش دیده نشم که نوعی کمالگرایی میشد ک مثلا بروزرسانی دوره هارو شروع نکنن چون میترسیدن برن تو دل ناشناخته ها. و اونجا استاد گفتن اشکالی نداره ما نمیخواییم بگیم آقا من بی نقصم من پرفکتم نه ما انسانیم اشتباه میکنیم و درس می گیریم و بزرگتر میشیم. من همیشه میگفتم نه تو هنوز آگاهی های لازم از قوانین رو نداری هنوز درک درستی نداری پس زوده اول قشششنگ کامل شو همه چی رو یاد بگیر یه حرفایی باید برا گفتن داشته باشی، بی نقص شو بعد وارد رابطه شو. درصورتی ک آقا ما کامل بی نقص نداریم ما هر روز داریم یاد می گیریم پیشرفت می کنیم چه خوبه ک باهم رشد کنید کنار شخص هم فرکانس خودت.)

    ترمز 9 افراد همیشه خیانت میکنن

    این باور رو اگر داشته باشید باعث میشه یا اصلا وارد رابطه نشید یا اگر شدید بخوای هر لحظه موبایل شو چک کنی هر لحظه بخوای کنترل اش کنی.

    و تو کار کنی تو کاری کنی تو کاری کنی که اون اتفاق بیوفته برات با باورهات، رفتارهات، ترس هات، شک هات، کنترل کردن هات طرف رو عاصی کنی. این همه آدم هستن دارن سالها زندگی میکنن سالم و درست چرا فکر میکنیم همه نامناسب ان ؟ کِی اینارو می بینی ؟؟ وقتیکه باور کنی ک هست. وقتیکه دنبالش بگردی و وقتیکه دنبالش بری پیدا میکنی الگوهاش رو.

    ( در این مورد راستش من باورم اینه ک کنترل کردن کسی خیلی اشتباه هست حالا هرکسی و باعث میشه احترام ها از بین بره و حرمت شکنی میشه. پس من باورم اینه من نگرانی بابت از دست دادن کسی رو ندارم اگر هم رفت الخیر فی ماوقع و اگر قرار باشه چیزی رو بفهمم خدا خودش در زمان مناسب هدایتم میکنه ک مثلا نباید این رابطه ادامه پیدا کنه)

    باز بحث حیاتی و مهم کنترل ورودی های ذهن ک استاد چقدر تاکید دارن همیشه. استاد میگن من همیشه با آدم های فوق العاده صحبت میکنم یک مرزی دارم برا خودم یک فیلتری برا خودم گذاشتم که چه آدم هایی هم صحبت بشن با من. چون من میدونم چه تاثیری میزاره روی باورهای من.

    وای استاد چه جمله ای به خدا وقتیکه اجازه میدی یک نفر با تو درددل کنه و تو گوشِت رو بهش میدی برای اینکه فکر میکنی داری بهش کمک میکنی ک خودش رو خالی کنه. نمیدوووووونی چه باری رو داری اجازه میدی ک روی دوشت خالی کنه، چه آینده ای رو داری از خودت می گیری بخاطر این شنیده ها

    بچه ها باید بهای رسیدن به خواسته هاتون رو بپردازید. با فیلتر کردن ورودی هاتون با کنترل کردن آدم هایی ک باهاشون هستید.شروع کنید به قطع کردن اون وقت آدم های مناسب با موضوعات مناسب وارد زندگیت میشن.

    ترمز 10 من پولدار نیستم من وضعم خوب نیست من پدر پولداری ندارم من تو محله پایینی زندگی میکنم.

    ارزش ما به وجود ما وابسته است نه به شرایط مالی مون اگر باورت این باشه ک من الان شرایط مالی خوبی ندارم و ثروتمند نیستم پس نمیتونم رابطه خوبی با یک آدم درست حسابی داشته باشم داری خودت رو محدود میکنی. تو شاید الان از لحاظ مالی شرایط خوبی نداشته باشی ولی قرار نیست ک این آینده تو باشه تو میتونی رو خودت کار کنی و بهتر و ثروتمند بشی. این یک روند ابدی نیست برای تو.

    ( مثالش استاد دخترهایی هستن تو فامیل ما ک توی شهرستان زندگی میکردن و اومدن و با پسرهای پولدار فامیل مون ازدواج کردن و من وقتی دقت میکردم می دیدم ک چقدر اعتمادبنفس دارن یا دخترهایی ک با پسرهایی خارج از کشور ارتباط گرفتن و ازدواج کردن. این ترمز رو هم من داشتم ک میگفتم تا به مبلغ ایکس تو حسابت نرسی لایق تجربه رابطه عاشقانه نیستی و ارزش تورو اون مبلغ مشخص میکنه.)

    ترمز 11 من دوست دارم تنها باشم

    اینکه انتخاب کنی ایرادی نداره ولی خیلی موقع ها این جمله از انتخاب نمیاد از ترس میاد.

    ما انسان ها بصورت بنیادین موجودات اجتماعی هستیم.

    یک رابطه عاشقانه واقعا به آدم اضافه میکنه،ما هویت مون توی روابط با دیگران شکل می گیره و اینجوری خودمون رو عرضه میکنیم.

    یک رابطه عاشقانه واقعا کیفیت زندگی رو میبره بالا .ولی این نباشه از تنها بودن به عنوان یک سلاح و مکانیزم دفاعی استفاده کنی برای اینکه میترسی تجربه اش کنی.

    ( اعتراف میکنم من خیلی این ویژگی ام رو نقطه قوتم می دونستم و افتخار میکردم بابت این دیدگاهم، میخواستم تجربه کنم ها ولی خودم رو گول میزدم و پشت این بهانه و حرف ک تنهایی خودم رو دوست دارم قایم میشدم.یعنی خدا میدونه من چقدررر این جمله رو سالها برا خودم تکرار کردم. درسته از تنهایی خودم لذت میبردم ولی به خودم اجازه تجربه اش رو نداده بودم.)

    ترمز 12 اصن تو سرنوشت ما نوشته شده، عشق ب ما نمیاد، ماها اصلا عشق رو تجربه نکردیم.سرنوشت ما مقدر شده

    هیچ چیزی برای ما مقدر نشده هیچ چیزی ما انسان هایی هستیم ک داریم با افکارمون شرایط مون رو خلق میکنیم. ولی اگر باور داشته باشی که بدبختی بی پولی تنهایی مقدر شده برات جهان بهت ثابت میکنه ک آره مقدر شده. نه به این دلیل ک مقدر شده به این دلیل ک تو باور کردی که تقدیرت اینه.

    هیچ خواسته ای از طرف خداوند برای ما وجود نداره خواسته خداوند اینه ک ما به خواسته مون برسیم. کلا نمد هولا و هولا.

    استاد : من هرچیزی رو ک خواستم تجربه کردم تو کل طایفه ما هیچ کس حتی نزدیک نتایج من نشده. من اینو به عنوان تقدیر یا اینکه بگم خانواده من اینجوری بوده قبول نکردم، نع من خالق زندگی خودم هستم و آنچه ک میخواهم رو خلق میکنم. خدای من پاسخ میده به افکار و باورهای من. اگر من تغییر کنم جهانم برای من تغییر میکنه.

    ( این ترمز رو هم من داشتم میگم تو اطراف ما ک عشقی نبوده پس نیست دیگه حتما ولی من میخوام الگوهایی رو ببینم و تایید کنم. حتی حقوق خودم رو مثلا با اطرافیانم مقایسه میکنم و سریع به خودم میام نکنه با احساس عدم لیاقت از خودت بگیری نعمت هات رو. خودت رو با اطرافیانت مقایسه نکن تو لایق نعمت های بیشتری هستی.)

    ترمز 13 من اصلا بلد نیستم، اصن نمیدونم چه جوری حرف بزنم من اصن بلد نیستم ارتباط برقرار کنم مگه همه از شکم مادرشون بلد بودن چه طوری ارتباط برقرار کنن؟؟

    آدم یاد می گیره، هر چیزی قابل یادگیری عه.هیچ کدوم مون تو همه چیز عالی نیستیم. باید تمرین کنیم و یاد بگیریم.

    ( من هم میگفتم من اصن نمیدونم چی باید بگم چیکار باید کنم چطوری ارتباط برقرار کنم اعتمادبنفس ام پایین هست چون تجربه نکردم چون میترسم و به قول استاد باید بری تو دل ترسهات تا بفهمی همش پوچ بوده. و بگم مگه همه از اول بلد بودن ارتباط برقرار کردن رو ؟؟ خوب تجربه کسب کردن و یاد گرفتن توهم میتونی)

    ترمز 14 اگر من وارد یک رابطه بشم، آزادی مو از دست میدم

    رابطه عاشقانه یعنی اسارت یعنی کنترل شدن چیکار دارم خودم رو اسیر کنم.

    باید یاد بگیریم رابطه واقعی و درست رابطه ای عه ک هر فردی آزادی عمل خودش رو داره، علایق خودش سلایق خودش رو داره و درعین حال دوطرف به سلایق یکدیگر احترام میزارن. قرار نیست شما مجبور کنی ک طرف مثل شما فکر کنه و یا شما مثل اون شخص. اصلا آزادی جذابیت یک رابطه قشنگه.

    یک رابطه عاطفی به معنای رفتن تو زندان نیست اگر باورهات درست باشه، آدم درستی بهت هدایت میشه، آدمی ک برای آزادی تو ارزش قائله و تو هم برای علایق اون فرد ارزش قائلی و باهم از زندگی تون لذت می برید در حالیکه به ویژگی های هم احترام میزارید.

    ( من هم همیشه این سناریو رو داشتم و میگفتم پدر من نمیتونه منو مجبور ب انجام یا انجام ندادن کاری کنه بعد اون وقت یکی بیاد ب من زور بگه فلان جور باش فلان جا برو، این خیلی ریشه ای تو ذهنم.اگر من خودم به علایق و سلیقه افراد احترام میزارم پس مطمئنم ک فردی هم عقیده من با من آشنا میشه. درسته من آزادی برام اولویت داره ولی نگران نباش هیچ کس آزادی تورو نمی گیره همه این افکار از ذهن توعه ذهن محدود تو، وقتی تو ب کسی قدرت ندی توی ذهنت پس اون فرد هیچ تسلطی روی تو نخواهد داشت.)

    استاد سپاسگزارم این فایل یک گنجی بود از روابط و عزت نفس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  3. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    سلام ادامه ترمزها :

    2 اینکه من توانایی خاصی ندارم، چیز خاصی بلد نیستم نه پزشک معروفی ام نه مهندس نه وکیل

    یعنی بخاطر اینکه من یک استانداردهایی رو ک جامعه ایجاد کرده ک (مثلا آدم موفق کسی عه ک پزشک باشه)، نیستم.بنابراین فردی رو پیدا نخواهم کرد چون با خودم میگم من وقتی انسان ارزشمندی میشم ک به فلان بیزینس برسم. نباید خودمون رو تو الگوهایی ببریم ک جامعه تعریف کرده به عنوان فرد موفق. بیایم الگوهایی رو پیدا کنیم ک کارمند ساده هستن شغل ساده ای دارن ولی یک رابطه عاشقانه و فوق العاده رو تجربه میکنن.(اتفاقا اینطوری زندگی دل نشین تر میشه ک حتی برا همون افرادی ک شغل ساده دارن، چون در کنار کاری ک دارن یک دلگرمی یک لذتی هم می برن در کنار عشق شون، یعنی زندگی قشنگ تر میشه در کنار پارتنرت با هر شغلی ک داری)

    بیایم باور به توانایی های درونی خودمون رو بیشتر کنیم.

    بیایم برای ویژگی های شخصیتی محترم و قابل تحسینی ک داریم بیشتر از مدرک و بیزنیس ارزش قائل بشیم. اصن همین کنترل ذهن ک ما یاد گرفتیم بچه ها میدونین چقدر این کنترل کردن مهمه. این روزا ک دیدیم همه میخوان به یه چیز غر بزنن و فاز منفی بدن خیلیا آرزوشون هست ک با آدم ها مثبتی مثل ما آشنا بشن میدونین چقدر آرامش بخش هست همین ویژگی مون همینکه به هیچ چیز منفی توجه نکنی و فقط از خوبیا حرف بزنی.

    اگر توی ذهنت برای خودت ارزش قائل نباشی، فارغ از اینکه چقدر اعتبار جمع کردی مدرک داری چقدر قیافه خوبی ساختی، اگر خودت برای خودت ارزش قتئل نباشی باز هم اعتمادبنفس ات پایینه.

    (خود من این ترمز رو داشتم و دارم البته اینکه میگفتم من حالا حالاها نمیخوام ممنون. من اول باید بیزنس خودم رو راه بندازم باید یک فرد موفق و جذاب بشم فلان ماشین، فلان مبلغ تو حساب بانکی، فلان تیپ رو داشته باشم، بعد اون وقت چون فرد ارزشمندی میشوم بعد از آن وارد رابطه خواهم شد. ینی الان فرد ارزشمندی نیستم یعنی این همه سرمایه های درونی ام رو نادیده می گرفتم، در صورتی که بارها و بارها مورد تحسین قرار گرفتم ولی ب خودم میگفتم نه بابا اینا چیزی نیست، چیز خاصی ندارم ک. و این مناعت طبع هم از خانواده ام بهم رسیده. چون همینطور بارها مادرم و یا پدرم جلوی فامیل مورد تحسین و احترام قرار گرفتن ولی مادرم گفته نه بابا اینطوریام نیست، کار خاصی نکردم حالا. ولی نمیدونم همین پاکی درون همین صداقت،درستکاری، مورد اطمینان بودنم، کنترل ذهن کردنم، مسئولیت پذیر بودنم و…. چقدر قابل تحسین عه ، چرا خودم خودم رو تحسین نمیکنم چرا باز یادم میره ک به سرمایه های درونی ام ارزش بیشتری بدم. پس به خودمون بگیم عزیز من هزاران انسان هستن ک عاشق اینن ک با تو ارتباط بگیرن چون تو بهترین سرمایه های درونی رو داری و پات رو از رو ترمز بردار ک بگی من با مبلغ ایکس توی حسابم ارزشمند میشم و بعد اون وقت فرد ارزشمندی میاد سراغم، لذت این تجربه رو از خودمون دریغ نکنیم بلکه این تجربه باعث زیباتر کردن زندگی مون میشه. پس من با همین شغلی ک دارم همین وضعیت مالی ک دارم لایق تجربه یک رابطه عاشقانه هستم)

    تمرمز 3 آقا همه آدم حسابی ها رفتن همه خوبا رو بردن و آدم درست حسابی برا ما نمونده

    این باور اسمش کمبود عه

    درصورتی ک جهان میلیارد ها آدم توش وجود داره و هرکدوم شون ویژگی های منحصر بفرد خودشون رو دارن (ک شاید تو با ویژگی های آقای ایکس حال کنی درحالیکه خواهرت موافق نظر تو نباشه)و هیج وقت نیست ک تو جهان کمبود باشه، همیشه آدم های فوق العاده هست، همیشه فراوانی داره بیشتر و بیشتر میشه.

    اگر باور کمبود داشته باشی نه اینکه آدم مناسب نباشه نع تو هدایت نمی شوی به سمت آدم مناسب چون با این باور (ک دختر خوب کمه پسر خوب کمه) میوفتی تو سیکل معیوب و منفی و جهان هم بهت ثابت میکنه و نمونه های کمبود رو می بینی.

    ولی وقتی باورهات رو عوض میکنی و نگاه میکنی میگی آقا هر روز داره نعمت ها بیشتر میشه. این همه آدم تو جهان هست مگه میشه تمام آدم های خوب رفته باشن ؟؟ مگر امکان پذیره ؟ مگه این حرف منطقی عه ؟؟؟ اگر این باور رو داشته باشی اصلا تلاشی نمیکنی برای ایجاد رابطه، چون در شروع کار میگی اصن نیست چرا بگردم ؟

    وقتی این باور رو تغییر میدی ک نه آقا پسر خوب هست دختر خوب هست اون وقت آرام آرام می بینی دختر و پسرهای خوب مجرد رو. میگی ببین این ادم مجرد عه صالح و سالم عه خدایا شکرت دیدی دارم الگو پیدا میکنم. درسته هنوز وارد رابطه نشدی و فقط دیدی شون ولی همین یعنی داری باورهات رو تغییر میدی. حالا اگر بیشتر تغییر کنی بیشتر باور کنی اون وقت تو رابطه هم تجربه اش میکنی.

    (این باور هم توی فکر من بوده، اینکه تا پسر خوب و سالمی می دیدم میگفتم عمرا اگر دوست دختر نداشته باشه. اون ویژگی تحسین کردنه رو داشتم ها ولی ولی تو ذهنم میگفتم عمرا اگر همچین پسر خوبی تنها باشه حتما تا الان با یه دختری ارتباط گرفته. این مثال بار خوب رو زمین نمی مونه. اینکه تو دوران مدرسه دوستام رو می دیدم ک چه تلاشی سر پسر قاپی میکردن چه گیس و گیس کشی هایی  میکردن و ما اونجا خنده کنان نظاره گر بودیم :)))). بعدشم ک گفتیم آقا ما ک بلد نیستیم قاپیدن رو میریم جلو ببینیم خدا چی میخواد برامون ولی نه عزیزم خدا برای تو چیزی نمیخواد تو خودت باید بدستش بیاری. یا نمونه دیگه اش اگر برای خواهرام خواستگار اومده گفتن بدو داره دیر میشه کجا میخوای کیس خوب پیدا کنی دنبال سلبریتی میگردی اون تو فیلماست بیا تو واقعیت گفتن تو این دورزمونه پسر خوب و سالم پیدا نمیشه اشکالی نداره اگر شرایط دیگه اش خوب نیست همینکه سالمه قبول کن قانع باش فکر نکن هی خواستگار قراره برات بیاد ها و…. این باور کمبوده دیگه.

    ترمز 4 من لایق یه رابطه عاشقانه نیستم. من لیاقت عشق ندارم

    شما باید خودت رو لایق عشق بدونی تا جهان افراد مناسب رو به سمتت هدایت کنه. اینکه چی میگی مهم نیست اینکه چه احساسی داری چه فرکانسی داری مهمه.

    اگر وارد رابطه شدی و بعد یه مدت گفتی خدایا این آدم خیلی سطحش بالاتر از منه خیلی بهتر از منه و این فکرا رو بچرخونی تو ذهنت بعد می بینی ک اون رابطه از بین میره.چون جهان بهت ثابت میکنه ک اره اون از تو بالاتره و تو ارزش شو نداری.

    ( استاد من هنوز هم رو کلمه عشق گیر دارم. یعنی انقدر گفتن عشق تو فیلم هاست اصلا واقعیت نداره. عشق یه چیزی مثه کشک و دوغه. و چون اون عشق واقعی رو ندیدم اطرافم فکر میکردم این دنیا اصن عشق واقعی وجود نداره. ولی در عین حال می دیدم شما و خانم شایسته عزیز رو ک بهم عاشقانه ابراز محبت می کردین و عاشقتم و نفس می گفتین ولی میگفتم رابطه شما رویایی عه و اصلا خودم رو تصور نمیکردم همچین رابطه ای رو بتونم تجربه کنم. یعنی خودم رو لایق دریافت عشق نمی دونستم، خودم رو لایق تجربه یک رابطه عاشقانه نمی دونستم. خودم میتونستم به آدما عشق بورزم ولی آدما نه چون من لایق اش نیستم. حتی در مورد محبت و احترام ب انسان ها یعنی به خودم میگفتم من که باید همچین شخصیتی داشته باشم ولی بقیه شاید نه اشکالی نداره و اگر کسی جبران میکرد تعجب میکردم و ذوق زده میشدم)

    ترمز 5 من همیشه آدم های نامناسب رو جذب میکنم یا فقیر یا مشکل دار و…

    خوب چ کنیم !؟

    باید این الگو رو تو ذهنت بشکنی، بگی آقا من بخاطر باورهای اشتباه قبلی ام این آدم هارو جذب کردم، اگر من فکرم رو عوض کنم باورهام رو عوض کنم، احساس لیاقتم رو بیشتر کنم باور فراوانی رو بیشتر کنم تو ذهنم، آدم هایی ک وارد زندگی من میشن تغییر میکنن قرار نیست گذشته من ادامه پیدا کنه در آینده من.

    اون تجربیاتی ک من در گذشته داشتم بخاطر اون آدمی بود ک من در گذشته بودم بخاطر افکار گذشته ام بوده. اگر من از الان تغییر بدم خودم رو آینده ام هم تغییر میکنه. قرار نیست ک همون اتفاقات گذشته برا من رخ بده. جهان عین یه آینه است که با تغییرات تو تغییر میکنه.

    ( اولش گفتم نه من ک این ترمزو ندارم، ولی یادم اومد قبلا موقعی ک با دوستام دور هم جمع می شدیم می گفتیم ما شانس نداریم، یا به قولی اگر کسی هم میومد جلو به قول معروف میگفتیم اینم شانس مایه :))) ببین کی اومد پیشنهاد داد. یا همیشه تو ذهنم بوده ک من میخوام با یک آدم کامل و بی نقص دوست بشم و من حوصله درست کردن اخلاق کسی رو ندارم و دنبال دردسر نیستم و میخوام ک خودم هم یک آدم کامل بشوم بعدش وارد رابطه بشم. درصورتی ک ما انسان هستیم و درحال تکامل، هیچ کس کامل و بی نقص نیست. و این اشتباه رو داشتم ک یه جورایی خودم رو کامل تر از بقیه می دونستم و بقیه رو ایراد دار میدونستم درصورتی ک اصن تو برو تجربه کن کمالگرا نباش خودت رو بالاتر از کسی ندون. وای اینو الان فهمیدم چه باگی، اره من خودم رو بالاتر و برتر از اون افرادی ک بهم پیشنهاد میدادن می دونستم و به همین خاطر منتظر کامل تر شدن خودم و پیدا شدن اون فرد کامل و بی نقص می گشتم.)

    ترمز 6 تمام روابط آخرش به رنج و غصه و جدایی ختم میشه

    خیلیا میگن حالا ک میخواد آخرش بد بشه، اخرش به گریه و جدایی ختم بشه پس چرا اصن من وارد رابطه شم. درصورتی که باید نگاه کنی اطرافت و روابط عاشقانه ای رو ببینی ک سالها ادامه داشته و درکنار هم لذت بردن.

    حتی اگر آخرش به مشکل بربخوره یا به جدایی منجر بشه باعث میشه تو رشد کنی، تو بزرگ بشی، درس بگیری و بهتر کنی خودتو. این سربالایی سرپایینی ها باعث میشه بهتر بشیم.

    یک تجربه خوب رو از دست بدی، بخاطر اینکه ممکنه که تجربه بدی در ادامه باشه. خودت رو سد نکن برای اینکه اون رابطه عاشقانه رو تجربه نکنی.

    تجربه خوب روابط عاشقانه رو داشته باش، لذت اش رو ببرو اینو بدون اگر در مسیر درست باشی، رابطه حتما ادامه خوبی خواهد داشت و این خوشی بیشتر و بیشتر میشه.

    ( بله اینجانب این ترمز رو هم داشتم همیشه دوست داشتم شغل های مختلف مهارت های مختلف رو تجربه کنم و اونجا این باور رو داشتم ک شکستی در کار نیست و من دارم تجربه کسب میکنم و بزرگ میشم ولی در مورد روابط اینطور نبود، چون میگفتم ب روح من صدمه وارد میشه، به دردسرش نمی ارزه، این عشقای امروزی ک پایدار نیست. درصورتی ک توی تمرین آگهی ام خودم رو انسان وابسته ای نمیدونستم از لحاظ عاطفی، خوب اگر نیستی چرا می ترسی از تجربه اش ؟ بخاطر باورهای مذهبی اشتباه. چرا نخواستم ک تجربه اش کنم و با تجربه اش مهارت ارتباطی ام رو افزایش بدم، زندگی ام رنگی تر بشه، تجربه ها و خاطرات لذت بخش بیشتری رو در ذهنم ثبت کنم. من ک در مسیر درست هستم من ک سعی میکنم رو بجلو حرکت کنم جهانم ک فرکانسی هست اگر تو هم فرکانس نباشی با اون ادم به راحتی جدا خواهید شد و توهم ک برا کسی دلسوزی نمیکنی پس چرا می ترسیدی از تجربه اش. دیدم خیلیا به راحتی دوست میشن و کات میکنن و اصلانم براشون مهم نیست و نه خودشون رو ناراحت میکنن و نه ناراحتی طرف براشون مهمه. یک باگ دیگه یافتم اینکه من از اینکه بعدا ب طرف بگم ما نمیتونیم باهم باشیم عذاب وجدان می گرفتم و نمیتونستم به راحتی اعلام کنم، این رو توی شغل هم داشتم و دارم ک موقعی ک وارد یک شغل میشم میگم وای موقع استعفا من چه جوری بهشون بگم من دیگه نمیخوام اینجا باشم، اونا رو من حساب کردن بهم حال دادن این همه حقوق دادن ینی کار خودم رو نادیده میگرفتم درصورتی ک اولا تا اون موقعی ک اونجا بودم وظیفه ام رو انجام دادم و من برده و بنده کسی نیستم و هیچ وظیفه ای بابت پیدا کردن یا نکردن نیروی خوب براشون ندارم. من مدتی اینجا بودم و تا موقعی ک حس خوب از کارم میگرفتم اینجا بودم و بعدش دیگه ب من مربوط نیست. البته خودم هر جا رفتم به لطف خدا به راحتی و عزت مندانه استعفا دادم.

    پس حتی اگر هم به جدایی ختم بشه و اون طرف ناراحت بشه از تصمیم من، مهم نیست. چون وظیفه من خوشحال و راضی نگه داشتن بقیه نیست هرکس خودش باید حالش رو خوب نگه داره. من نمیتونم از خودم بزنم تا حال یکی دیگه خوب بمونه. حتی خود من هم نباید ناراحت بشم چون قراره بعدش هر دومون بریم سراغ تجربه و ساختن خاطره با فرد هم فرکانس بعدی مون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    سلام استاد عزیزم سلام سلام. استاد نمیدونم چطور سپاسگزاری کنم این فایل بهترین بود یعنی بهترین. نمیدونم از کجا شروع کنم استاد در طول مدت دیدن فایل من هزار بار قربون تون رفتم پریدم بالا از ذوق از یافتم یافتم، خشکم زد از اینکه خودم رو نشناخته بودم این همه مدت، گریه کردم بابت اینکه خودم رو آنطور ک باید دوست نداشتم، خشکم زد از خودشناسی ام و دستم برای خودم رو شد.خدای عزیزم هم همزمانی بوجود اوورد ک من در خلوتم بشینم این فایل ارزشمند رو ببینم. استاد من جمله به جمله فایل تون رو نوشتم در دفترم و از ساعت 2 الی 8 طول کشید این بین البته 1 ساعتی هم استراحت داشتم. باورتون نمیشه انقدر ذوق داشتم از شنیدن ادامه اش ک وسطاش خوابم میبرد و من تایمر گذاشتم ک 10 دقیقه بعد بیدار شم و سرحال سرحال پاشدم برا ادامه اش. این از اون فایلایی بود ک خانم شایسته میگفتن یک گنجه به تمام معناست یک فایلی ک انقدر آگاهی داره من نمیخواستم تموم بشه میخواستم زمان متوقف بشه و من همینطور گوش بدم.

    استادم چقدر سخاوتمندین ک این آگاهی هارو می بخشین و باعث میشید ما استانداردهای زندگی مون بره بالا درخواست های بهتر و بالاتری داشته باشیم. عاشقانه دوست دارم این دوره تون رو تهیه کنم ولی بخدا اگر من به همین یک فایل تون با جون و دل عمل کنم هدایت میشم و نگرانی نباید داشته باشم. اگر قرار باشه ک توی دوره همراه تون باشم میشه به وقتش، اگر ظرف ام آماده بود هدایت میشوم حالا چه در دوران تخفیف چه بعد از آن. استادم تصمیم گرفتم بیشترین سرمایه گذاری ام را در دوره های شما بکنم ب خودم قول دادم. چون زندگی برام لذت بخش تر و ساده تر میشه. دوره های شما مثل یک برگه تقلب عه برای زودتر رسیدن ب اون نتیجه دلخواه به هررررر نتیجه ای ک میخوای. انگار هرچه میرم جلو دوست دارم بیشتر و بیشتر بخونم بشنوم انگار تازه دارم درک میکنم قبلا می شندیم مخصوصا وقتی جمله به جمله حرفاتون رو می نویسم و استپ میزنم خیلی خیلی تاثیرش بیشتر میشه. استاد من امروز فقط روی این فایل تمرکز گذاشتم و 27 صفحه در دفترم نوشتم از جملات شما. حالا اگر بخوام از تجریباتم بگم ک وای، استاد من بسیاری از این ترمز هارو داشتم وقتی دونه ب دونه اش رو میگفتید خشکم میزد، خدای عزیزم چقدر به درخواست من قششششنگ پاسخ دادی عاشقتم من. من هم درخواست تجربه روابط رو به خدای عزیزم داده بودم و البته پام روی ترمز بود و با این ترمز ها بهانه تراشی میکردم و این تجربه رو از خودم دریغ کرده بودم ولی الان مطمئنم همونطور ک شما تونستین یک روابط عالی بسازین و 180 درجه تغییر کنید من هم میتونم و باور دارم ک این تجربه رو هم من و هم خیلی از دوستان در آینده نزدیک تجربه خواهیم کرد بچه ها خدا ب درخواست هامون پاسخ داد عاشقتم خدا جون عاشق این همزمانی و عاشق این جهان فرکانسی ات هستم. خدایا شکرت ک منو اووردی تو این سایت، استاد بخدا گاهی ب خودم میام میگم ناعمه اگر تو با قوانین جهان آشنا نمی شدی الان چطور داشتی زندگی می کردی، این دنیات چقدر بیهوده و پوچ بود. هرچه می گذره سپاسگزارتر میشم ک ب این راه راست هدایت شدم.

    استاد راستش اولش روبه رو شدن با ترمز هام ترسناک بود. یعنی خشکم زد یعنی اونجایی ک متوجه میشی ک آره خودت باعث شدی خودت مسئول شرایط اکنون ات هستی درد داره. ولی خیلی زود به خودت میای و سپاسگزار میشی ک حالا میدونی درمان دردت رو و این خیلی لذت بخشه خیلی آرامش بخشه.حس قدرت میده اینکه بدونی خدایی ک تو رو با درمان دردت آشنا کرده پس دستت رو می گیره ک حلش کنی پس اونقدر بهت الگو میده ک باورت بشه. همین امروز بعد از دیدن فایل تون حین پیاده روی ام من چندین الگو دیدم گفتم ببین من چرا قبلا دقت نمی کردم زوج های جوان، زوج های خوشبخت، عاشق فارغ از هیکل خوب داشتن و یا ظاهر جامعه پسند. با همون موتوری ک داشتن خوش بودن با همون پرایدی ک داشتن خوش بودن.همون پای پیاده همون تیپ و ظاهر. گفتم ببین الگوهارو همینکه تو خواستی تغییر کنی خدا بهت چندین الگو داد یعنی اصلا کار سختی نیست کافیه تو از خدا بخوای ک ترمزهات رو بشناسی بعد به خدا بگی خوب من میخوام تغییر کنم پس بهم الگو نشون بده و بعد اون الگو هارو تحسین کنی تایید کنی خوشحال بشی بابت شون سپاسگزار خدا بشی بابتشون و بعد رها باشی و منتظر هم فرکانسی و هدایت خدا بشی‌.

    استاد من حین دیدن فایل تون متوجه یک باگ در خودم شدم اینکه من پسرهای خوشتیپ و موفق و ثروتمند رو توی ذهنم خیلی بت کردم شون و خودم رو لایق نمیدونم و در برابرشون احساس ضعف میکنم. یعنی همون احساس عدم لیاقت. و میدونم همه اینا ساخته ذهن منه و تصمیم گرفتم ک تمرین آگهی بازرگانی رو جلوی پسرهایی ک خیلی بهشون قدرت میدم انجام بدم و امروز بعد از دیدن فایل تون گفتم الکی نشستی 27 صفحه تو 5 ساعت نوشتی، باید انجامش بدی. اگر مسخوای احساس لیاقت ات رو زیاد کنی اگر میخوای اون رابطه فوق العاده رو جذب کنی در عمل باید خودت رو ب خودت ثابت کنی.و رفتم توی آرایشگاه مردونه و این تمرین رو جلوی 3 تا آقا انجام دادم و باید باز هم تکرار کنم سخت بود آره ولی فقط همون 10 ثانیه اولش ک درخواست میکنی. با اینکه هاج و واج مونده بودن ولی من توضیح دادم و گفتم فقط کافیه گوش بدین همین و آره برای کسی ک دوره عزت نفس تون رو کار کرده این پررو بازی ها عادیه ؛)))) با اینکه اولش باهام چشم تو چشم نمی شدن ولی من نگاه شون میکردم و بعد دیدم ارتباط چشمی برقرار شد و تیک اش رو زدم و job done . فقط میخوام ب خودم ثابت کنم ک مردها هیولا نیستن بت نکن ، خجالت نکش، باورهای گذشتگانت رو بریز دور و یک دختر قوی و با اعتمادبنفس باش. و میدونم تمام این ترس ها و خجالت ها ساخته ذهن منه و هرچقدر پیش برم این باور کمرنگ تر میشه ولی باید تکرار و تکرارش کنم.

    بریم سراغ نکات :  اولش ک استعاره گاز و ترمز رو بهمون گفتین، اینکه اگر ما باورهای درستی در مورد اهداف  مون نداشته باشیم اینکه چقدر تلاش می کنیم و چقدر می خواهیم اش مهم نیست بلکه دلیل اصلی باورها و افکار ماست. تا وقتیکه پای شما روی ترمز عه مهم نیست ک چقدر داری گاز میدی و زحمت می کشی اون ماشین حرکت نمیکنه.

    _تغییر باورها باعث شد من هدایت شوم در زمان مناسب در مکان مناسب(محل زندگی و یا سفرهای استاد) به آدم های مناسب( 3 فرشته ای ک گفتن و انسان هایی ک در سریال ها دیدیم) به ایده های مناسب(فایل ها و دوره ها) اون وقت بود ک تلاش های من نتیجه داد. وقتی نگاه تون رو عوض می کنید باعث میشه شما خیلی خیلی زودتر از اون چیزی ک فکر میکنید ب خواسته هاتون برسید.

    بریم سراغ ترمز ها :

    1 اینکه آقا من از لحاظ ظاهری آدم جذابی نیستم، آدم خوشگلی نیستم اگر من فلان ظاهر و تیپ و قیافه رو داشتم می تونستم اون رابطه خوب با یک آدم رویایی رو پیدا کنم، بنابراین کسی منو نمیخواد. این باور از کجا میاد ؟؟ از کمبود عزت نفس از کمبود لیاقت. یعنی آقا من اینی ک هستم رو دوست ندارم این چهره ام رو دوست ندارم. یعنی من وقتی انسان ارزشمندی میشم ک فلان عمل زیبایی و فلان تیپ رو بزنم. ولی باید بدونی باورها قوی تر از اون تغییرات ظاهری کار میکنه.

    ما باید این باور رو ب این شکل تغییر بدیم که آقا زیبایی به ظاهر نیست، زیبایی به درون منه هر کسی به یک شکلی زبیاست من نباید زیبایی رو ظاهری ببینم. (یک رفتار اشتباه دیگه ک من متوجه اش شدم ) ما نباید فکر کنیم یک قیافه خاصی هست ک زیباست، این اشتباه هست. و اینکه ما دنبال اون قیافه اون رنگ چشم اون اندام باشیم برای اینکه ارتباط برقرار کنیم هم اشتباه ست.

    بیا روی خود ارزشمندی ات کارکن، روی عاشق خودت بودن، روی احترام به خودت کار کن با همین قیافه همین اندام همین تیپی ک داری خودت رو دوست داشته باش

    و اون وقت می بینی اگر این باور رو تغییر بدی با همون چهره با همون اندام با همون ظاهر روابط فوق العاده بهتری رو تجربه می کنی آدم های فوق العاده بهتری وارد زندگیت میشن. کِی ؟؟ وقتیکه تو با خودت در صلح باشی، وقتیکه تو خودت رو دوست داشته باشی همونجوری ک هستی. وقتیکه ارزش خودت رو ب ظاهری ک خداوند بهت داده پیوند نمیزنی به رشد درونی ات پیوند میزنی

    ( تا اینجا فقط ترمز اول رو نوشتم ) ، برای خود من الگوهایی بودن چه تو فامیل چه دوستم چه تو خیابون دیدم که دو طرف قیافه هاشون به دل هم نشسته و اتفاقا سالها دارن با صلح و صفا و عشق زندگی میکنن. اتفاقا صورت های دلنشین و معمولی دارن و بارها دیدم ک صرفا اون اندام و چهره و تیپ زیبا توی آدم ها روابط عالی رو بوجود نیوورده پس قیافه و تیپ ملاک نیست.و از خدا خواستم بهم الگو هایی رو نشون بده و کمکم کنه تایید کنم این باور رو.

    استاد سپاسگزارم از شما. مینویسم بازهم از ترمزهای بعدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    سلام دوست عزیز آقای مقدم، اولا من تحسین تون میکنم بابت درک عالی تون خیلی سنجیده صحبت میکنید و این نشان از درک زیادتون از قانون هست. حرفاتون خیلی بوی توحید میده، معلومه رابطه عاشقانه ای با خداتون ساختین، بهتون تبریک میگم.

    من هدایت ب خرید دوره حل مسائل نشدم ولی از کامنت قبلی شما و این کامنت متوجه این ترمز در خودم شدم. و این بر میگرده به احساس عدم لیاقت، من هم ب خودم می گفتم تا ب فلان موقعیت نرسی لازم نیست حتی حالا حالا در موردش فکر هم کنی چون اون شخص با ویژگی های مدنظر تو وقتی با تو آشنا میشه ک تو موفق و ثروتمند باشی.یه جورایی ارزش خودم رو در ثروت،تیپ و بیزنیس آینده ام می دیدم، و فراموش کرده بودم سرمایه های اصلی من چیزهای دیگه است اونا خیلی مهم ترن چون اونا با من پایدار خواهند بود چون افراد مناسب و متشخص جذب فرکانس انسان ها میشن نه تیپ و ظاهر. در خواست اش رو ب خدا میدادم ولی از طرفی خودم رو لایق نمی دونستم. همیشه میگفتم من فعلا نمیخوام تجربه کنم چون ب نظرم اتلاف وقت هست و من این وقتم رو صرف خودشناسی و خودسازی خودم میکنم صرف بهتر کردن رابطه خودم با خدایم میکنم.و توی ذهنم سناریو پس زدن تجربه کردن اش بود.

    احساس عدم لیاقت چقدر باید بیشتر تمرکزی کار کنم. جالبه این ایه رو من همیشه تو درخواست هام ب خدا میگم و در مورد تجربه رابطه عاطفی من یک مکالمه ای با خدا دارم می نویسم اش تا شاید مورد استفاده دوستان قرار بگیره. خدایا تو خودت میدونی درخواست من رو کمکم کن رها باشم و نچسبم، من نمیخوام زور بزنم وظیفه من نیست همزمانی و همفرکانسی، اگر من ایمان دارم ب جهان هم فرکانسی ات ب اینکه خودت گفتی زنان پاک برای مردان پاک پس نگرانی ام برای چه است ؟ .خدایا من آنقدر خودم رو لایق و ارزشمند میدونم ک فردی میخوام از قبل آگاه چون وظیفه من نیست درست کردن شخصیت اون شخص، انقدر باید قوی و آگاه ب قوانین و توحید باشه تا به رشد و تعالی یکدیگر کمک کنیم. اگر قراره بال پرواز و رشد یکدیگر باشیم ما را آشنا کن.( در صورتی ک الان تو ذهنم اومد چرا نشه ک من با شخصی هم فرکانس با خودم ارتباط بگیرم ک باعث رشد و آرامش و تعالی بیشتر یکدیگر بشیم یعنی من چرا فکر میکردم باید ب اون سطح از اگاهی بالاتر برسم حرف های قشنگ تری برای زدن داشته باشم. چرا نشه در کنار هم رشد کنیم ؟ چرا فکر میکردم اون شخص میخواد وقت من رو بگیره و من رو وارد حاشیه کنه؟ (بخاطر رابطه و الگوهایی ک در اطرافم دیدم و همیشه توی ذهنم ب خدا میگم خدایا شکرت ک من رو وارد اینطور حواشی نکردی. درصورتی ک میتونم بهترین الگو رو استاد و خانم شایسته بدونم ک از ابتدا باهم دوست بودن و باعث رشد شخصیت یکدیگر و دل نشین تر کردن زندگی شون شدن )

    میدونم مهم ترین رابطه رابطه من با پرودرگارم هست از طرفی درک میکنم ک ما انسان هستیم.از طرفی نباید بچسبم و حال خوبم رو نزارم برای موقع وقوع نتیجه و حالم با خودم و خدام عالی باشه. می دونین جدیدا خدا بهم گفت بنده عزیزم تو نمیخواد زور بزنی نمیخواد تو بگردی دنبال اون شخص، آرام باش و مشغول بندگی ات باش. مشغول یادگیری قوانین جهانم. این وظیفه منه، اگر تو لیاقت و ارزش خودت رو میدانی پس نگران چی هستی، در بهترین زمان عطا میکنم. همیشه جمله خانم حاجی محسن در گوشم هست : بودن با من بها دارد، و تنها کسی می تواند با من باشد ک بهایش را عاشقانه بپردازد.اصن اینکه بدونم جهان جهان فرکانس هاست و نیازی ب زور زدن من نیست خیلی بهم آرامش میده، عجله و طمع رو ازم دور میکنه. به قول شما از طرفی باز یک سری ترمزهایی هم هست ک باید رفع بشه و این زنجیر شاید خیلی مسائل دیگه ما رو تحت تاثیر قرار بده.ممنونم از شما.از کامنت شما و پاسخ خودم متوجه چند ترمز شدم.

    در پناه الله شاد و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    سلام به شما دوست عزیز آقای مقدم، من سپاسگزار محبت تون هستم ک این پیام ارزشمند و این آگاهی هارو نوشتین. راستش من این جواب رو قبل از دیدن فایل استاد نوشته بودم و اصلا من دیوانه این فایل استاد عزیز شدم دونه ب دونه اش برای من بود، خشکم میزد بغضم میگرفت و فهمیدم احساس عدم لیاقت چه ها ک نمیکنه. و وقتی می نوشتم و کندوکاو میکردم رفتارهام رو توی شک بودم لحظه ای ترسیدم ولی گفتم نه خدایی ک هدایتت کرده به جواب مسئله ات پس توی طی این مسیر کنارته و باهم حلش میکنید نترس و واردش شو. و عاشقانه درخواست هدایت ب این دوره رو دارم چون مطمئنم باعث روون تر شدن چرخ زندگی ام میشه.باعث میشه با سرعت بالاتری به خواسته هام برسم.

    این سوالاتی ‌ک نوشتین برای کندوکاو خودم عالی بود. چرا برای این ذهن منطقی شده که تو لیاقت این نعمت را نداری؟ من درک زیادی نتونستم داشته باشم ولی در حین پاسخ ب این سوالات حدود 8 الگو اومد تو ذهنم گفتم چرا فکر میکردم نه اونا فرق دارن با من، بعد میرسیدم ب فرد بعدی می دیدم اتفاقا شرایط اش از من هم پایین تر بوده و همش برمیگشت به اینکه اون افراد اعتمادبنفس بالایی داشتن( اینو از رفتارهاشون تشخیص میدادم) خودشون رو دوست داشتن و احساس لیاقت داشتن.

    در مورد پیامبرا گفتین متوجه برداشت اشتباه خودم شدم چرا فکر میکردم همیشه پیامبرا انسان های معصوم و مظلومی بودن؟ مگر انسانی ک قوی و باعزت نفس نباشه میتونه به این حد از موفقیت و ثروت و پیروزی و مبارزه علیه کفار برسه ؟ بله اونها همه شون انسان های قدرتمند و قوی بودن( از شجاعت ابراهیم موسی و محمد ) ، احساس ارزشمندی بسیاری داشتن( یوسف و سلیمان) خودشون رو باور داشتن.ولی توی مدرسه به ما گفتن رو سر انبیا خاک می ریختن بهشون توهین میکردن هیچی نمی گفتن.

    رسیدن به هر خواسته ای امکان‌پذیره یعنی به خودم میگم که اگر قرار نبود که تو این خواسته رو داشته باشی پس اصلاً چرا داری میبینی الگوش رو؟ تو خواسته رو فرستادی و جهان هم داره بهت الگو نشان میده که می‌شود. چه باور زیبایی از این دید ندیده بودم اش، کاملا درسته چون جهان داره هل مون میده میگه ببین اینم هست این یکی هم داره اینم تونسته فقط تایید و تحسین کن و بخواه ک توهم داشته باشی. در مورد قرآن گفتید کاملا درسته قران خودش به ما یاداوری میکنه که ارزش وجودی مون رو بیاد بیاریم خودش گفته ما کرامت بخشیدیم به انسان ها، قرآن خوندن یک آرامش بینظیری ب آدم میده تمامش مرور قوانین عه با خیالی جمع و آسوده. تمامش توحیده و توحید، امشب من هدایت شدم ب سوره احزاب و البته بعد از خواندن تفاسیر (شان نزول آیات) درک بهتری پیدا کردم دیدم خدایا یعنی کوچک ترین نکته برای زندگی عالی رو قرآن بیان کرده نمیتونم بگم درک زیادی پیدا کردم ولی عاشق خوندن اش شدم. بیشتر آیاتش فقط بوی توحید میده مفهوم فقط روی الله حساب کردن رو میده.

    باز هم ممنون و متشکر. در پناه الله موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    سلام به شما دوست عزیز، آقای امیری

    آقا من چند ساعته نشستم کامنت شما تموم بشو نیست، گویا یه صفحه از سایت رو اختصاص دادن ب شما :))))) تبریک تبریک.خداروشکر واقعا من این صمیمیت بین بچه ها رو می بینم حظ میکنم از این جهان فرکانسی ک با وجود فرسنگ ها کیلومتر ارتباط و صمیمیتی ایجاد کرده ک من بین انسان هایی ک از لحاظ مسافت بهم نزدیکن ندیده ام. آقا گشتم نبود. و استاد شما چه فرکانس توحید خالص و دوست داشتنی دارین ک همچین شاگردان توحیدی و بی نظیری رو رشد دادین.هی عشق بیشتر و بیشتر

    راستش جمله ای ک نوشته بودین(اومدم تو سایت تا ثروتمند شوم، قرآن رو در دستم دادی) همزمانی ایش رو دیدم گفتم چرا منم ب این پاسخ ها و ابراز محبت ها اضافه نکنم، اتفاقا دیشب من در حین پیاده روی گفتم الان چی حال میده؟ فایل توحیدی، قسمت 1 اومد، اواسطش رو حدود 5 بار گوش دادمش، اواسط فایل دیوانه میشیم با کامنت دوستمون. حفظش شدم آمده بودم میلیاردر شوم، قرآن را در دستم قرار دادی گفتی بخوان. کلید گنج های آسمان و زمین در این کتاب نهفته شده. گفتی بخوان و اجابت کن مرا. ادعونی استجب لکم. خواندم تورا اجابت کردی مرا. واااای اونجایی ک از بت پرستی میگه منو میکنه و مییییبره از جامعه از فکرهای زمینی. کجا میتونم تو این بلبشو آرامشم رو پیدا کنم اصن حتی میلیاردر هم بودم ولی این هم صحبتی با ربم رو یاد نداشتم چه فایده ؟!! و من چقدر خوشبختم و ما چقدر خوشبختیم. بت پرستی توجیح وضعیت اسف بار کنونی ات است، بت پرستی قدرت دادن ب دولت و کشور و بندگان پروردگارت است

    حالا همزمانی. اینکه دیشب من این فایل توی گوشم باشه بعد همزمان دلم یه صندلی بخواد روبروی ماه و ستاره درخشان کنارش و خیره بشم بهش و هیچی نگم سکوت کنم و بزارم نسیم و آرامش و سکوت و این فایل کار خودش رو بکنه.یه حالی شدم ک اصن میگم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود، بعد میگم خلق خدا دنبال چی می دویین، اگر بدونید ما اومدیم فقط بندگی کنیم ایک خیلی راحته خیلی خوبه نهایت آسودگی عه اصن.

    راستی تصویر اون کهکشان مارپیچ رو دیدم الله اکبر اون رنگ بندی رو دیدین؟ ممنون بابت پیشنهادتون. وقتی مستندات سیارات رو نگاه میکنم ب کوچیکی خودمون ب فانی بودن این دنیا پی میبرم، میگم نگران چی هستی. قدرت پروردگارت رو ببین. فک کردی خواسته تو کاری داره براش عظمتو ببین آخه به خودمم میگم دنبال چی میدویی!؟؟

    یه داستان بگم براتون همین دیروز من هدایت وار وارد یک شغلی شدم و شرایط ام هم خیلی خوب بود.رفتم و اومدم و همون بعدازظهرش بهم زنگ زدن ک شما خیلی خوب و باوقار و عالی بودین( گفتم میدانم میدانم صد البته. تو دلم گفتم خخخ) ولی برادر بزرگ گفتن ما فعلا نیرو نمیخواییم انشاله کار گسترش پیدا کرد و …. بعد من چی گفتم گفتم اشکالی نداره معذرت خواهی نداره هر چی خیره دست شما درد نکنه و تمام. یعنی من اصلا ذره ای دلم تکان نخورد. گفتم من نه از اولش اونقدررر هیجان زده و از خود بی خود شدم و نه الان ناراحت میشم مگه من خودم رفته بودم گشته بودم نع هدایت شدم و حالاهم حتما خیری هست و نیازی نیست ک برم. حتما قراره ربم ز رحمت گشاید در دیگری

    و میدونین اون مکانی ک رفتم کلییی مرد بودن و من تنها ‌‌کارمند زن اونجا بودم و چقدر احساس قدرت کردم از اینکه ترسی وجود نداره، فرقی بین جنسیت انسان ها نیست. و یک عالمه الگوی مردان پاک و محترم و متشخص دیدم ک درخواستم بود بعد از دیدن این فایل. اصن یه تمرین عزت نفس بود ک سربلند بیرون اومدم و به خودم افتخار کردم. و امروز متوجه شدم و گفتم خدایا حتی اگر بهم زنگ زدن گفتن بیا حقوقتم بالاتر میبریم نمی روم، یعنی دلم نمیره. اگر من امروز میرفتم سر اون کار نمیتونستم این آگاهی ها این پیام ها رو بخونم این عشق بازی با خدام رو داشته باشم. گفتم خدات میخواد بشینی سرجات بندگی کنی. من اوردمت بندگی کنی عشق کنی.

    راستش مدتیه از شغلی ب شغل دیگه میرم بدنبال علاقه قلبی ام، میروم آنجا ک دلم و پاهایم همزمان یاریم بدن. بعد فهمیدم این تغییر میز و صندلی هیچ تاثیری روی حال خوش من نداره. قلبم آزادی رو فریاد میزنه، تنها اولویت اصلی من آزادی ام است ک بشینم و بخوانم و بنویسمو یاد بگیرم. میدانم ب زودی هدایت میشوم ب آن شغلی ک، شغل نه میخواهم هرکاری کنم ک حال دلم آنجا خوب باشد. میخواهم برای خودم کار کنم این لذت بخش ترین است، اون وقت رابطه قوی تری میسازم با پروردگارم. اون وقت روحیه قوی تری میسازم. اون ثروتی ک خودم با کمک و هدایت ربم خلقش میکنم رو میخوام. چشیدن طعم اون ثروت رو میخوام.

    نمیدونم قراره چه کاری کنم ولی میدونم چه کاری رو نباید انجام بدم. هر روز و هر روز هدایت میطلبم ولی میدونم آرامش و حال خوب مهم ترین است. هستیم و رشد میکنیم نگران نیستم.

    سپاسگزارم از شما.از پیام های توحیدی تون، از آیه هایی ک می نویسن، از اشعارتون( ک البته اینجانب هنوز ب درک از اشعار نرسیدم).

    در پناه الله موفق، ثروتمند و سالم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    سلام و درود ب آقا سعید عزیز

    بسیار سپاسگزارم بابت سخاوت تون و این پیام محبت آمیزی ک برام نوشتین.

    دقیقا بزرگ ترین و مهم ترین دستاوردی ک از همون اول ک وارد این سایت الهی میشی همون آرامش هست ک تا قبلش کلییی دوییدیم و زور زدیم ولی نتونستیم پیداش کنیم.

    آرامشی ک بهت توحید رو یاد میده، بهت میگه خدایی ک قبلا میشناختیش ب کلیی غلط بوده

    چقدر عالی ک به طور مستمر روی قرآن کار میکنید. من خودم وقتی به معنی یک سری آیه ها میرسم اصن انگار یک کتاب قوانین زندگی ب زبان کاملا سلیس گذاشتن جلوم میگن بخون هر نکته ای برای زندگی عالی بخوای اینجا هست یه کتاب تقلب برای ساخت زندگی عالی، یک ایه ای از سوره کهف چند روز پیش دیدم دیوانه شدم گفتم خدایا یعنی تو در این مورد هم صحبت کردی نوشته بود هرگز در مورد کاری نگو: «من فردا آن را انجام می‌دهم» مگر اینکه در مشیت الهی باشد./ و هرگاه فراموش کردی، پروردگارت را به خاطر بیاور؛ و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند»

    انشاله ک هر روز آرامش بیشتر، عشق و سلامتی و ثروت بیشتر رو تجربه کنید در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: