نکته مهم:
آگاهی های این فایل، در ادامه ی فایل چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 است. برای درک و استفاده از آگاهی های این فایل، لازم است که قسمت 1 را دیده باشید.
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.
در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:
- اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
- ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛
نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات این دوره، این است که:
فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.
در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید
چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2510MB68 دقیقه
- فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 230MB68 دقیقه
درود، عجب فایل پر از اگاهی بود سپاسگزارم از شما استاد…
من این محصول رو فعلا ندارم و دوست دارم داشته باشمش و فکر میکنم یکسری ترمز هایی هم توی ذهنم برای داشتنش وجودداره ک باید ورشون دارم
اما قبل از اون
من متوجه شدم برای انجام همین تمارین هم یکسری ترمز دارم ک اصلا جلومو گرفته ک پاشم و ترمز های خواسته هامو دربیارم :/ تعدادی از اونهارو مینویسم و با دلایل منطقی سعی میکنم حذفشون کنم
حذف ترمز ها:
1.من لیاقت رسیدن به خواسته های فراوان رو ندارم در نتیجه اصلا خواسته ایی ندارم×
اولا اینکه جهان جوری تعبیه شده که ما خواسته های فراوان داشته باشیم و اونها راحت محقق شود چرا؟ چون باعث پیشرفت و رشد جهان میشه خواسته هامون.
دوما وقتی خدا منو در این مسیر قرار داده صد در صد این نشون میده ک من باید خواسته های زیادی داشته باشم و اصلا خواسته زیاد باعث میشه پیش خدا هم محبوب تر بشوم
در نتیجه من با قدم برداشتم برای خواسته هام و برداشتن ترمز هام اولا خیلی سریع بهشون میرسم
دوما نزد خدا محبوب تر میشم
و سوما روز به روز خواسته هام و درخواست هام بیشتر میشه درنتیجه دستاورد هام بیشتر میشه و جهان گسترس پیدا میکنه این نشون میده من لایقشم
و اصلا خدا جهان رو مسخر ما کرده تا فقط ما به خواسته هامون برسیم
“” “” “” “” “” ”
2.چون دقیق و منظم برنامه ندارم اصلا شروع نمیکنم
این باور غلطه چون اگر من دقیق و منظم برنامه داشتم اصلا باعث گیجی بیشتر من میشد چون به اندازه کافی تجربه کسب نکردم و برنامه دقیق از تجربه کسب کردن میاد و تمرین و تکرار کردن هی باعث بهبود میشه وکرنه اگر منتظر برنامه عالی باشم حتی دوره رو بخرمم باز میخام دوره های دیگ رو داشته باشم و این باعث کمالگرایی دو چندان میشه پس من شروع کنم برنامه خوب درست میشه
“” “” “” “” “” “”
3.این کار امکان پذیر نیست و یا بسیار سخت و طاقت فرسا است
خب سه مورد در موارد بالا گفته شده
اول: امکان پذیر بودنش:
چون سیستم جهان جوری تهیه شده که اراده کنی، میشود پس تنها چیزی ک باعث شده نشود ترمز هاست و هزارتا مثال دیدیم از افراد مختلفی ک توی یک زمینه مهارت مشابه داشتن اما یکی صد برابر دیگری نتیجه گرفته چرا؟ چون اصلا ترمزی نداشته راجب اون موضوع این نشون میده ک بحث ترمز ها چقدر دقیق هس
دوم: سخت بودنش
اولا برداشتن ترمز ها وقتی دلایل منطقی بیاری اصلا سخت نیست دوما الان اینقدر الگو زیاد شده توی سطح اینترنت ک ما خیلی راحت میتونیم ترمز هامون رو از هرجنبه ایی ورداریم یکی از الگو ها هم خود استاد هستش
سوم: درمورد طاقت فرسا بودنش
هم باید یک تجدید نظری بکنم اخه چی ازین لذت بخش ک شما یک مسئله ایی رو حل کنی و بلافاصله بعد حل کردنش دنیای از تجربه خوب اعم از روابط و همه چی توی زندگیت بیاد از طرفی هرچی بیشتر پیش بری میفهمی ک کاملا زندگیت دست خودته و دیگه میشینی و صبح تا شب کد های ذهنیت رو تنظیم میکنی از بس لذت بخشه
4.نه خواسته هامو دقیق میدونم نه ترمز هامو
خب اازونجا ک رسیدن به خواسته های ها و برداشتن ترمز هامون کمک میکنه ک جهان پیشرفت کنه درنتیجه خداوند و سیستمش همه جوره از در و دیوار من رو هدایت میکنن که 1. خواسته هامو واضح بدونم و 2. ترمز هاشو شناسایی کنم و ازین بابت خیالم راحت باشه و فقط کافیه من قدم بردارم خداوند پاسخ میدهد.
5.میترسم این روش روش اشتباهی باشه و وقتمو هدر بدم
خب اینجاست ک من باید ی سوالی از خودم بپرسم. این روش نه! پس چی؟ اصن مگه کاری مهم تر حیاتی تر و با اهمیت تر از برداشتن ترمز ها و شناسایی خواسته هست توی زندگی، خدا مارو برای همین اصلا خلق کرده بهترین کاری ک میتونم با تایمم انجام بدم اینه ک تمرین هارو انجام بدم.
6.میترسم انجام بدم و نتیجه نگیرم
استاد عباسمنش و اینهمه افراد توی سایت این آموزه هارو انجام و به نتایج بعضا بسیار عظیمی رسیدن این نشون میده ک قانون برای همه یکسان عمل میکنه و ساز و کار جهان یکی هستش اما. بحث اینه ک تو طرف خودتو درست انجام بدی تو با ایمان کامل طوری ک به قول استاد این آموزه ها برات وحی منزل باشه اینارو انجام بدی وگرنه جهان ک برای همه یکی هست و این از عدالت خداوند به دور هست ک برای بعضی نتیجه حاصل شه و برای بعضی نه اگر نمیشه ببین مشکل درونیت چیه. و اینو بدون اگه درست عمل کنی صد در صد نتیجه خواهی گرفت
7.عجله دارم و فکر میکنم باید یک روزه همه کارا و ترمز هارو وردارم و خواسته هام و شناسایی کنم و قانون تکامل رو رعایت نکنم
قشنگی و زیبایی جهان به تکاملش هست و لذت بردن از مسیر و وقتی بیفتیم تو مسیر همه چیز خیلی قشنگ بهمون گفته میشه و اصلا از این بابت نباید فکر کنم ک یک روزه همه ترمز هارو شناسایی کنم اما هرروز تا جایی ک بتونم روی خودم کار میکنم و فارغ از مقصد از مسیر لذت میبرم و جهان خودش بقیه کارها انجام میده و الهامات رو بهم میرسونع
8.وقتی حسش باشه تمرین میکنم
خب این ترمز میشه گفت یکی از پاشنه های اشیل هست اما طبق تجربه ایی ک خودم. بارها داشتم به طرز معجزه آسایی وقتی حسش نبوده تمرین کنم ولی رفتم و تمرین کردم وقتی ک افتادم روی دور تمرین حس های بی حوصلگی و کسلی خود به خود از بین رفتن و جایگزین اونها حس عزت، نشاط، شادی تمام وجودمو فرا گرفته و فقط کافیه تا 3 بشمریم و خودمون رو بندازیم توی تمرین
این بود بخشی از ترمز هایی ک حتی نمیزاشت من تمرین بکنم و ترمز های خواسته هامو بردارم
خدای متشکرم که به من ترمز هامو گفتی و الان شور و شوق فراوانی تمام وجودم هست تا برم و تمارین رو انجام بدهم
سلام فریبای عزیزم
چقدررر زیبا و عالی درمورد هرکدوم از ترمزها مثال زدی و نمونه هایی اوردی از زندگی خودت و مثال هایی که داشتی برای هرکدوم بزنی
خیلی کامنتت درس های ارزنده ایی داشت و باعث شد یک درجه فرکانس من خالص تر بشه چون میخوندم و تایید میکردم
یک قسمتی از کامنتت رو خیلی دوست داشتم و یک لبخند خیلی قشنگی اومد رو لبم که گفتی:
عه آقاا خودم نمونهی یه دختر عالی که کسی هنوز نبردتش
وای دختر چقدر قشنگ اینجا گفتی و تحسینت کردم بعدش منم همینطوری برای خودم منطقی کردم که اقا یک پسر خوبم منم که نبردنش..
من توی باور های نامناسب برای روابط کلی پاشنه آشیل دارم که حسابیییی باید روشون کار کنم
الان البته تمرکز من روی مبحث باور های مالی هستش اما هدایت شدم به این فایل و یکسری از کامنت های دوستان
یکی از پاشنه های آشیل من توی بحث روابط همین موضوع عدم لیاقت هست وای که چه بلاها و چه احساساتی در من به وجود اورده
حسابی کار رو در تمام ابعاد برام سخت کرده اما سعی میکنم حسم رو بد نکنم و خوشحال باشم که پیداش کردم و با فکر به اینکه اگر این ترمز رو بردارم چه اتفاقاتی میفته حسم رو خوب کنم
مثلا همین امروز یک احساس بدی رو تجربه کردم که ریشه اش رو که پیدا کردم از عدم لیاقت میومد. و ریشه داره از بچگیم،، پدر و مادر و برادر بزرگترم و تجربیاتم همه یک جوری احساس عدم لیاقت رو به من تلقین کردن و این از همون موقع روی من مونده،، خودم رو حتی لایق پیشنهاد دادن به یکسری افراد نمیدونستم (و شایدم هنوزم همینه)
اما وقتی که تعریف هایی که از خودت توی این کامنت کردی رو مطالعه کردم واقعااا لذت بردم از این احساس لیاقتی که در خودت ایجاد کردی و اومدم بهت تبریک بگم و یک حس قوی گفت که بیام کامنت بزارم برات
خداروشکر میکنم بخاطر این آگاهی هایی که بهم گفته میشه درمورد ترمز ها و کار کردن روشون و خدایا شکرت که در این مسیر زیبا با این دوستان فوق العاده قرار گرفتم.
خیلی وقت ها کمال گرایی منو از انجام تمارین، کار کردن روی باور ها و همه اینها باز داشته حتی با اینکه دوره کشف قوانین و تهیه کردم اما تمرین هاشو درست حسابی انجام ندادم و روی باور هام کار نکردم
درصورتی که استاد توی جلسه اول میگن این دوره زندگی شمارو در تمام ابعاد تغییر میده اما انگار من، باور نکردم هنوز و برای خودم توضیح ندادم که سینا زندگی تو باید در تمام ابعاد تغییر کنه اومدی اینجا سر کلاس درس کدنویسی استاد تا کدنویسی خلق شرایط دلخواه رو یاد بگیری حالا میخوای اون شاگرد تنبله ته کلاس دنبال حاشیه باشی یا اصل رو بچسبی و تمرین کنی و نمره بیست رو دریافت کنی؟
(این نوشته های کامنت همین الان بهم گفته شد و چقدر لذت بردم از این مثالی که زدم الان:)
تا الان که دنبال حاشیه و کمال گرایی و اینا بودم که منو نگه داشت سرجای خودش تقریبا 4 ماه میشه که دوره رو دارم اما هنوز از جلسه 6 به بعد رو نگاه نکردم چون تمرین هاشو انجام ندادم بودم به صورت کامل و واقعا هم رضایتی نداشتم از نحوه کار کردنم، هعی برمیگشتم عقب اما باز تنبلی و تعویق انداختن کار ها که بلاخره فهمیدم بابا مشکل کار این کمالگرایی است که همش دنبال یک فرصت عالی برای گوش دادن فایل هاست، دنبال یک فرصت عالی برای انجام تمرین هاست.
یادم شده بود اون ذوق و شوقی که برای تهیه این دوره داشتم رو
به خودم باید بگم: سینا میدونی چندنفر آرزوی اینو دارن که مثل تو دوره کشف قوانین رو داشته باشن و صبح تا شبروی ترمز هاشون کار کنند اما توی فرکانسش قرار نگرفتن هنوز که دریافتش کنن؟
از این گنج استفاده کن، تایمت رو سر چیزای بیهوده هدر نده،، واقعا هر یک ساعتی که پای دوره میزاری از هر تایم دیگه ایی برات ارزشمند تره..
حتی میخوام یک روتین برای خودم درست کنم که هدفمند تر روزم رو سپری کنم و از مسیر خارج نشم و یک تعهد جانانه بدم برای اجرا این روتین…
و تکرار بارها و بارها اموزش های همین دوره بجای از هرچیز یکبار دیدن و گذشتن
میخوام شکل فکر کردن مغزم رو جوری تربیت کنم که ترمز سنج باشه و. بلافاصله یاد بگیره بعدش بشینه و قشنگ روی تک تک ترمز ها و باور هاش کار کنه
حتی یادمه اوایل که ذوق و شوق داشتم چقدر منظم میومدم باور هارو دسته بندی میکردم تا روشون کار کنم و نثخیلی انگیزه داشتم برای کار کردن روی باور ها
اما دو چیز انگار جلوی منو گرفت
1.کمال گرایی که درموردش گفتم
2. احساس عدم لیاقت
این احساس عدم لیاقت هعی جلومو میگرفت و میگفت تو لایق داشتن نتیجه نیستی، اصلااا و اصلاا ذهنم نمیتونست باور کنه که میتونه موفق بشه(الانم همونه حتی ولی خیلییی بهتر شده خداروشکر) چقدرر سرعت خودم رو کند کرده بودم
اما الان میخوام دیگه با بهبودگرایی و تمرکز بالا روی خودم کار کنم و لذت ببرم از این کار
و خیلی دوست دارم یک اهرم لذت خیلی خوبی توی ذهنم بسازم از کار کردن روی باورها تا نخوام زور بزنم بلکه لذت ببرم از این کار و حالم خوب بشه باهاش
و ذوق و شوق خودش باعث خلاقیت من توی اینکار بشه
چون
کشف هر ترمز و کار کردن روش=مجوز ورود صادر کردن برای کوهی از ثروت و نعمت
اول که اومدم کامنت بنویسم فقط قرار شد یک دیدگاه برات باشه و یک تشکر و خداقوت حالا اینکه به اینجا چطوری کشید رو نمیدونم اما سبک کامنت هام همینه رها میکنم خودمو و خدا میگه و مینویسم هرچی بیاد و بگه رو مینویسم
خدایا سپاسگزارم ازت
چقدر همین کامنت نوشتن خودش کنترل ورودی هاست و حواس منو میاره سر جای خوب خودش
امیدوارم همه ما احساس لیاقتمندی رو در خودمون به وجود بیاریم فقط صرف اینکه در این دنیای مادی به عنوان یک خالق پا گذاشتیم و بدون هیچ قید و شرط دیگری
خدانگهدارت دوست خوبم!
مستانهه عزیزمممم سلااممم
وای که چقدرر به قول خودت:
به به چقدر این قانون قشنگ عمل میکنهههه
این حرفایی که زدی دقیقا حرفایی بود که نیاز داشتم بشنوم برای رابطه خودم و چقدرر این روزا دقیقا ازم وقت و انرژی گرفته بود و قانون رو انگاری یادم شده بود با اینکه همیشه برای خودم یاداوریش میکردم یادم شده بود به میزانی که من خودمو دوسداشته باشم و روی رابطم با خودم و خدا کار میکنم دیگران هم منو دوسدارن و من لایق یک رابطه عالی هستم.
واقعا چقدر هدایت قشنگه همین دیشب یعنی دقیقا شبی که تو برام کامنت گذاشتی من درمورد این رابطه ام توی سایت کامنت گذاشتم و چقدررر واقعا کالبه که دقیقا امروز کامنت تو به دست من رسید و در فاصله کمتر از یک روز منتشر شد کامنت
و چقدر بجا و درست هست باز دوباره این قانون که خداوند در بهترین زمان هدایت میکنه رو دارم درک میکنم
فکر کن تقریبا یک ماه از نوشتن کامنت من برای تو میگذره چی میشه که تو تصمیم میگیری اون شبی جواب منو بدی که این اتفاقات میفته و منم دقیقا روزی کامنت تورو بگیرم که بیشترین نیاز رو بهش داشتم
خلاصه بت بگم
توی رابطه عاطفی که داشتم همه چیز عالی بود ما بدون وابستگی باهم بودیم و لذت و عشق رو تجربه میکردیم اما من از یک جا به بعد قانون یادم شد که لذت و حال خوبم رو به عوامل بیرون پیوند نزنم به صحبت کردن باهاش پیوند نزنم به دیدنش یا تماس گرفتنش پیوند نزنم
و همین به تنهایی باعث میشد انچنان توی این چندروز اخیر اذیت بشم بخاطر وابستگی که ایجاد کردم انچنان حال بدی رو تجربه کنم که ناخوداگاه اتفاقاتی افتاد که اون قشنگی رابطه ما انگار توی ذهنم کمرنگ و کمرنگ تر شد اون حال خوب کمرنگ شد و واقا چقدر ازادیم گرفته میشد اون تایمی که من باید میزاشتم برای اهدافم و تمرکز کردن روی هدف هام رو گذاشتم روی یکسری مسائل بیهوده
اما بزار درمورد امروز بهت بگم که چقدرر روز فوق العاده ایی بود..
امروز به حالی بسیار خوب صبح بیدار شدم نم بارون زده بود و بسیار لذت میبردم از هوا اینقدر توجهم رو گذاشته بودم رو نکات مثبت که حسم نمیتونست اصلا خوب نباشه اما یکم باز دغدغه های فکری سراغم میومد چون کامل مسئله رو حل نکرده بودم درمورد رابطم و هنوز نمیدونستم این حس بد من و این مشکلات از کجا نشات میگیره خلاصه اتفاقاتی افتاد و هدایت هایی رخ داد که من فهمیدم وای! از مسیر خارج شدم من دارم کم کم وابسته میشه ب پیام دادن بهش چک کردنش، زنگ زدنش و همچنین میخواست یک تایمی رو اوکی کنه که ببینم و این دیدنِ رو انگار من به زور ایجاد کردم براش و میدونی باعث چی شده بود؟ اینکه هم فکر اون درگیر بشه از هدفاش دور بشه و هم فکر من و این خراب میکرد اوضاع رو
همچنین من واقعا بهترین احساساتم رو زمانی دارم که احساس میکنم دارم روی هدف هام کار میکنم و پیشرفت میکنم و عاشق اینم که آزاد باشم توی این موضوع و نگرانی نداشته باشم که تمرکزم رو بهم بزنه
خلاصه
امروز خیلی حالم و اگاهانه خوب میکردم خلاصه اینقدر خوب کردم که اگاهی ها شروع به اومدن کردن قانون دوباره برام مرور شد توی فرکانس و حال بسیار عالی قرار گرفته بودم و این عالی بود و فهمیدم بابا من حس خوب درونیم رو به یکسری مسائل ربط دادم و برای خودم محدودیت درست کرده بودم
و چقدر باعث شده بود تمرکزم بره و چقدر از هدفام دور بشم
خلاصه این تضاد روابطی رو خیلی از خدا هدایت خواستم که حل بشه و چقدر دیدم قشنگ حلش کرد
و میدونی ته همه این مسائل به چی میرسیدم؟
احساس لیاقت
ببین این موضوع خیلیی کلیدی هست و احساس لیاقت قشنگ داره برام مرور میشه
خداروشکر این رابطه کاری کرده با من که قشنگ درونم و کنکاش کنم و ببینم ته ذهنم گیه و بازخورد بگیرم از رفتار ها و نتایجم همچنین چقدر این شخص احساس لیاقت داشت، هدفمند بود و باز همین باعث میشد بیشتر درس بگیرم از این رابطه
و واقعا به میزانی که خودت رو لایق میدونی بقیه هم تورو لایق میدونن
یعنی این جمله رو واقعا باید صد بار به خودم مرور کنم
به میزانی که خودت را لایق بدانی بقیه هم تورو لایق میدانند
و چقدر قانون جهان مهمه توی همه جنبه ها اشاره بشه
خیلی قشنگ درمورد قانون توضیح دادی که به نکات مثبت طرف توجه کنیم و این خیلیی واقعا مهمه منم انجام میدم ..
چقدر بیشتر مفهوم صلح درونی رو درک میکردم شاید قبلا فقط میشنیدمش اما الان درکش کردم و دیدم چقدر مهمه و اهمیت داره
امروز خیلی قشنک مدار های احساسی رو طی کردم و الان درحالی دارم این کامنت رو برات مینویسم که توی حس عشق و رهایی و اشتیاق هستم
درمورد رابطم بگم اینکه من بهش توضیح دادم که اقا ما دیگه نباید زور بزنیم که همو ببینیم اینطوری هم تو اذیت میشی هم من و بهش گفتم چقدر مهمه که ما هرکدوم به سمت هدف های خودمون باشیم..
و کلی توضیح دیگه
و ایشون خداروشکر اینقدر توی این مسائل درکش خوبه و حسابی درک میکنه این موضوعات رو و خودش هدف داره کلی ویژگی مثبت داره دقیقا میفهمه که نباید وابسته شد و خلاصه همه اینها
و با خودم گفتم واقعا هم هرموقع احساس میکنیم که داره ازادیمون از هدف هامون از کارهامون گرفته میشه و محدودیت برای ما ایجاد میشه میتونیم خیلی راحت از هم جدا بشیم و لذت ببریم از زندگی خودمون
وقتی استاد میگه تعهد توی رابطه درست نیست برای همینه دیگه چون یک جایی ما ادمیم تغییر میکنیم امکان داره طرز تفکرمون عوض شه حالا ما بیایم خودمون رو بزور نگه داریم تو رابطه که چی؟؟
همچنین چقدر ایمان پیدا کردم به قانون که اگر من رو لیاقت خودم کار کنم یا ایشون میره و یکی بهترش میاد یا هم که همین رابطه بینهایت رشد میکنه و بهتر و بهتر میشه
((الان که دارم این کامنت رو مینویسم جایی نیستم که بتونم با تمرکز کامنت بزارم و امکان داره یکم کلماتم رو دقیق جمله بندی نکنم اما طبق اصل بهبود گرایی که متضاد هست با کمال گرایی من مینویسم و لذت میبرم اینم حسم گفت بگم))
و چقدر واقعا امروز که یک ذره بیشر طعم صلح درونی رو چشیدم برام زیبا و لذت بخش بود و چقدر حالم با خودم خوب شده جقدر امیدوار تر شدم چقدز هدف هامو دوسدارم و اشتیاق دارم برم سمتشون که فرکانس اشتیاق یکی از بالاترین فرکانس هاست و همچنین خیلی عشق من نسبت به خداوند وخودم بیشتر شده
یک چیز جالب بگم از اتفاقی که همین ی ساعت پیش افتاد
من رفته بودم پیاده روی و داشتم لذت میبردم بعد این بار به طرز عجیبی این گربه ها از کنار من رد میشدن و من میدیدمشون اما اونا هیچ ترسی و هیچ چیزی که بخوان فرار کنن و گربه اخری هم به طرز عجیبی بهم نزدیک شد نشستم نازش کردم و اینقدررر باهام بازی کرد و اینقدرررر حالش با من خوب بود و من یادم نمیاد اینطوری با یک گربه ها که همیشه میترسیدن نزدیک بشم و بازی کنم و بعد فهمیدم دارم تغییر میکنم دارم عشق میدم به خدا و خدا هم داره با تمام اجزاش به من عشق میده و رها شدم و خودم رو لایق بهترین رابطه، بهترین درامد و بهترین عشق میدونم
عاشقتممم مستانه عزیزمم که اینقدر قشنگگگ نوشتیییی
بازم بنویس لذت میبرممم
خدایاشکرت واقعا بخاطر این دوستانی که توی سایت داریم
خدا یار و نگهدار و هدایتگرت دوست خوبم