چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 12

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 1320 روز

    سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته گل

    من با این فایل متوجه باورهای اشتباهم شدم چقدر عالی بود و بازم هم خداروشکر میکنم ک منو ب این فایل فوق العاده هدایت کرد من تا چند ساعت پیش ک این فایل رو ببینم فکر میکردم گاهی برای تفریح اینستام رو چک میکنم و فقط چک کردن چنتا استوری و دایرکت سادس و اتفاقا هم اکسپلورم پره از عکس های خوب و اتفاقات خوب اما این ظاهر قضیس باطنش اینکه هر چقدرم این عکس های خوشگل بهم حس خوبی بده در اولش اما از یه جا ب بعد من از خودم سوال میکنم ک چرا من اینهارو ندارم چرا من مثل این افراد مسافرت های لاکچری نمیرم چرا چرا چرا و در نهایت مقایسه خودت با افراد باعث میشه بشدت عزت نفس تو پایین میاد و آروم آروم تورو به سمتی میبره ک توام سعی میکنی مثل اونا رفتار کنی این تغییر اینقدر آروم و طبیعی رخ میده ک متوجهش نمیشی من خداروبا تمام وجودم شکر میکنم ک من رو امروز ب این فایل فوق العاده هدایت کرد تا متوجه بشم درگیر چ اشتباهی هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1144 روز

    چرابا‌وجودتلاش فراوان به خواسته ام نرسیده ام؟

    سلام به استاد عزیزونازنینم ومریم عزیز.

    قبل از شروع هرچیزی ازاستاد

    خوبم تشکر ویژه میکنم که زحمت کشیدن واین فایل روبرای ماآماده کردن.

    استاد گفتن این فایل بیشتربرای کسانیکه قصد ایجاد رابطه دارن .

    امادرهمه ی زمینه هاهم میشه بکاربرد.

    منم دوست دارم تجربه های خودموبابت همین روابط بگم .

    حدود 15 تا ازترمزهایی که مانع ایجاد رابطه میشه روعنوان کردن ودرموردهرکدوم‌توضیح دادن.

    1-«من ازلحاظ ظاهری جذاب نیستم».

    تودنیایی داریم زندگی میکنیم که ظاهر،یکی از مهمترین ابزار،برای ایجاد رابطه شده..

    باورهاخیلی فرق کردن وخیلی ضعیف شدن.

    اینکه به زیبای درون بها بدیم ونسبت به ظاهر حساسیتی نداشته باشیم ،ازعوامل بسیارکمیابی هستش.

    طرف خودش کوتاه قده،یازیبایی خاصی نداره ولی توقع داره با یه فردقدبلندوخوش اندام ازدواج کنه.

    یادنبال دختریاپسر زیباروهستش.

    ب نظرم هرکسی طبق ظاهرخودش توقع کنه بهتره.

    استادشمامیگیدظاهرهیچ اهمیتی نداره وربطی به خوشبختی ولذت بردن نداره، ولی مشکل اینجاست که 90درصدآدمها،باورهایی دارن که به ظاهر اهمیت میدن.واتفاقالذت روتوداشتن ظاهرواندام زیبامیبینن.

    خیلی کم پیش میاد که طرف روی خودش طوری کارکرده باشه که ظاهر براش مهم نباشه.

    همسر،من قدخودش کوتاهه،ظاهرشم خیلی معمولیه .اگه عاشق منه،اگه منوخیلی دوست داره وبه من محبت می‌کنه،اگه وفاداره،اگه کمبودی نداره،فقط به خاطر اینه که منوازخودش خیلی سرتر میدونه .

    بارهابهم گفته توهرآنچه که توظاهر، دوست دارم ،روداری !که اگرنداشتی شایدبهت خیانت میکردم.

    جالبه خودش این احساس روداره ولی هیچ وقت نتونسته احساسات منودرک کنه.چون خیلی بهم توجه داره فکرمیکنه کافیه.

    میدونیم همه جورافکاروباوری توروابط هست.

    البته که تامدت پیش ،منم درگیرهمین موضوع بودم اتفاقا،ولی باکارکردقدمها وقوانین ،سعی میکنم رفتارهای سالم داشته باشم .واین نگرش روازذهنم پاک کنم .چون بایدباآنچه که دارم حال کنم و اجازه ندم چیزی که وجودنداره باعث عدم آرامشم بشه.

    میخام بگم جوانهاحق دارن که به ظاهر اهمیت بدن حداقل باید به اندازه ی خودشون توقع داشته باشن نه بیشتر.

    استادخیلی باید بزرگ‌شده باشی که اهمیت ندی .

    ماانسانیم ولذت بردن روتوزیبایی هامیبینیم .

    هنوزانقدقوی نشدیم که هیچ اهمیتی به این موضوع ندیم.

    خیلی دوست داشتم افکاری مثل شما داشتم اما متاسفانه منم ازاون دسته افرادی هستم که این موضوع برام حائز اهمیت بودوهست،منتهی سرپیچی ازقوانین نمیکنم چون من توزندگی بافردی هستم والان شرایط انتخاب ندارم.

    پس سعیم براینه که توهمین رابطه لذت تمام روببرم وبرای چیزهایی که دارم سپاسگزارم خداوندباشم.

    2-«توانایی خاصی ندارم».

    افکارگذشته ی مااین بود که تحصیلات ومدرک خیلی مهمه درحالیکه الان اصلا همچین باورهایی نداریم.

    حتی درموردبچه های خودم این باور روکنارگذاشتم .

    بایدارزشهای درونی خودت روکشف کنی تا جهان هم طبق همون برات ارزش قائل بشه.

    به همون میزانی که خودت برای خودت ارزش قائل هستی ،ازجهان به همون میزان دریافت خواهی کرد.

    پس در انتخاب هیچ کدوم ازماکسی مقصرنبوده ونیس.

    3-«فردخوب وخوشگل نیست».

    البته که ازباورکمبودمیاد.

    اینم ترمزی هستش که من توافرادمجرد،زیادمیبینم وتوصیم بهشون اینه که هست .

    میگی نیست ،نمیبینی .

    بگوهست وباورش کن تاببینی.

    هرچقدرتوباورمیکنی، میتونی ببینی.

    میگن اونایی هم که پیدامیکنن ،خوش شانس هستن .درحالیکه ماخوب میفهمیم که اگه طرف پیدانمیکنه به دلیل باورهای کمبودخودشه.

    ماهم قبلن چنین باورهایی داشتیم اماالان بقدری روی خودمون کارکردیم که میگیم هست همیشه هم بوده

    والانم هست.

    واقعیت اون چیزیه که من میبینم .

    4-«من لایق رابطه ی عاشقانه نیستم».

    هیچ وقت همچین باوری نداشتم .

    انقدمغروربودم که همیشه خودمو لایق بهترین رابطه می‌دیدم.

    حتی هرتجسمی داشتم ،خودمولایق میدونستم.

    جالبه ،این درحالی بود که من بهترین رابطه ی عاطفی روداشتم امابه دلیل تمرکزم روی کمبودها،ازداشته هاومحبتهایی که همسرم نسبت به من داشت بی اعتنا میگذشتم .

    ازاولشم خداوندبه من لطف وعنایتش رونشون داده بود.من مثل کورا،چشمامو ،رواین همه محبت بسته بودم .

    جهان همه جوره ،چیزی که لایقش بودم روداده بود.

    خداروشکرکه الان درک میکنم ومنم ازرابطمم لذت میبرم .

    فقط باتغییر نگاهم ،متوجه شدم که تاحالاباچ نگرش اشتباهی زندگی میکردم وبایدجبرانش کنم.

    نه به خاطر همسرم بلکه برای خودم !.

    5-«من همیشه آدمهای نامناسب روجذب میکنم».

    خداروشکربه دلیل سخت گیربودن ودقت بالام ،هیچ وقت آدم نامناسب روجذب نکردم.

    اینم بستگی به طرز نگرش خودت داره.

    جالبه روهرموضوعی زوم‌میکنیم میبینیم عامل درستی یا نادرستی هرچیزی، خودمونیم.

    خودم یه فردمناسب میشم تاافرادمناسب رو جذب کنم.

    خودم افکارورفتارهای سالم بایدداشته باشم تاافرادی که رفتارهاوبر خوردها‌ی سالم دارن روجذب کنم .

    6-«اکثرروابط به جدایی ختم میشه».

    اینم تجربه نکردم .

    درحالیکه بانواقص وبه خاطرافکارها ورفتارهای منفی ، خیلی برای جدایی تقلاکردم اماآخرش تسلیم شدم وخودمومحکوم‌کردم.دیدم چیزی که میخام رودارم.

    آب درکوزه وچون تشنه لبان میگردم.

    (ته دلم قضیه ی مهم بودن ظاهرهست ،ولی به قوانین اعتمادکردم وازاین خواستم دست برداشتم درواقع رهاش کردم).

    ته داستان مابایدبا خوبی وخوشی باشه.

    فقط مرگ هستش که می‌تونه ماراازهم جداکنه.

    من انتخاب کردم زندگی کنم .انتخاب کردم درست زندگی کنم.

    وبرای رفع نواقص زندگیم تلاش کنم.

    7-«من برای یک رابطه ی عاشقانه خیلی جوان یا پیرهستم یااینکه سنم بالاس»!

    45سالمه ،ولی خودمو یه فرد35ساله میبینم وفکرمیکنیم توانایی جسمانی بالایی دارم حتی میتونم بگم در،رده ی سنی 30.

    ولی یه جاهایی که دوست دارم رهاباشم مثل جوانها،بدون ترس ازقضاوت ،هرکاری دوست داشتم بکنم ،نمیتونم .میترسم قضاوت بشم .

    مثلاً توخلوت پیش بچه های خودم ،مسخره بازی می‌رقصم وخیلی جنگولک بازی در میارم ولی پیش همسرم یاافراددیگه اصلانمیتونم.

    وخیلی خوشم میام ازجوانهاکه بدون ترس ازقضاوتی ،خودواقیشون میشن وبرای شادبودنشون هر ،ادایی که دوست دارن درمیان.

    همسرم خیلی توجمع،خیلی زیاد ابرازعلاقه می‌کنه.کاملامیفهمم خیلی هاتو اون جمع خوششون نمیاد.بارهاگفتم توجمع چیزی نگویاحرکتی نکن امانمیتونه خودشوکنترل کنه.

    واین جمله رو زیادشنیدم که ازشمادیگه گذشته.

    البته من اهمیتی نمیدم ،ولی می‌شنوم که میگن یابطورتمسخرآمیزبهمون نگاه میکنن .

    خدایی احساساتی که بین منووهمسرم اونم بعداز27سال زندگی دیده میشه چ توخلوت چ توجمع،ماتوهیچ زن ومردی که باهم ازدواج کردن حتی باوجوداینکه ،تازه عروس هم هستن ،نمیبینیم.

    البته این احساس بیشترازجانب همسرمه.

    هنوز بعدازاین همه سال ،طوری نگات می‌کنه انگاردیروزعقدکردی.

    هرروز که میگذره بیشتر پی میبرم همسرم من استثناییه.

    یه وقتایی فکرمیکنم ازفضااومده .

    کاراش ،احساساتش خیلی عجیب غریبه.

    سیرمونی ازچیزی نداره.اگه جلودیدش باشم نگاه ازم برنمیداره.

    حتی توخونه.حتی اگه 24ساعت پیش هم باشیم.

    کلا،مدلشباهمه ی مردهافرق می‌کنه.این‌فقط توابرازعلاقش نیست.خدایی هم توکلام هم توعملکردش همه جوره بهم ثابت کرده.چون همیشه خوب بوده .

    اگه یه وقتایی خوب نبوده ،من مقصربودم .من بانقص رفتارمیکردم که بازخوردهای خوبی نمیدیم.

    7-«من بایدپرفکت وبی نقص باشم تافردی روجذب کنم».

    همیشه فکرمیکردم بی نقص هستم.اماکم‌کم پی به نقصهام بردم.ودنبال تغییراتش بودم و هستم.

    نقاط ضعفمواول میپذیرم بعدکه میبینم راه حلی داره سعی میکنم اصلاحش کنم.

    درموردهمسرم هم همین طور،سعی میکنم عمل کنم .هرچند جاهایی رفتارهاش باب طبعم نیست اماازاونجایی که خودمم بی نقص نیستم می پذیرمش .

    نواقص های همسرم ،مواردی نیست که به من آسیبی بزنه.

    درگذشته فکرمیکردم که زن وشوهرخوشبخت بایدعین هم ومثل هم فکرکنن ومثل هم رفتارکنن تاخوشبخت بشن.

    امادیگه همچین باوری ندارم.نقصهای همسرمم ،تو همین زمینه می‌دیدم.

    هردوهم نقاط قوت زیادی داریم هم نقاط ضعف.

    ولی بایدبابردن تمرکزمون به مثبت‌ها،ضعفهاروکمترببینیم یابی توجه ازش بگذریم.

    9-«افرادهمیشه خیانت میکنن».

    باوجوداینکه خیلی جاها،به همسرم خیلی بی توجهی هاداشتم وانصافاخیلی کمش گذاشتم .اماهیچ‌وقت ذهنم درگیراین موضوع نشده .چون همیشه باورداشتم که همسرم خیلی منومیخاد.

    خیلی مخالفم بااین طرزفکروباورکه میگن (همه ی مردا اینجورین).

    همیشه اعتقاد داشتم که زن می‌تونه مثل خمیر مرد،روبه هرحالتی که میخاددربیاره.

    احساس میکنم زنا،زورشون زیاده،اگه بخان میتونن هرکاری بکنن.فقط کافیه که چیزای خوب بخان.

    وراه درست روانتخاب کنن .

    منظورم اینه موزی بازی یابدجنسگری ،توروابطشون درنیارن تانتایج خوب بگیرن.

    هروقت به هرکس میگم تودست ازتغییرهمسرت بردار

    خودش درست میشه،بهم میگن تومردت خوب بوده.

    مال توذاتش خراب نبوده.

    ولی من خودم خیلی تغییرا،توزندگیم دیدم .ولی قانع کننده نیست برای دیگران .

    منم دست ازمتقاعدکردنشون برداشتم .ومهم نیست چ فکری میکنن.فقط درحدراهنمایی بهشون میگم وردمیشم .

    استاداین قسمت از نبودن فضای مجازی صحبت کردید.خاستم‌بگم منم تواین فضاهانبودم .ازاولشم علاقه نداشتم باشم.

    باوجوداینکه خیلی بهم تیراندازی میکنن که چرااینستانداری ؟اماحرفهاونظرهاشون برام مهم نیست .

    اینجوری خیلی راحترم.

    همین جوریشم برای سایت وقت کم میارم.

    اگه بخام فایل گوش بدم ،درطول روز،تمام وقت درهرحالتی وبامشغول بودن هرکاری ،راحت میتونم گوش بدم.مثلا موقع پخت وپز،موقعه رانندگی،حتی تومهمونی ،تومسافرت وهرجایی.

    وقت گذاشتن برای نوشتن دیدگاه ،بالاخره تمرکزخودشومیخادوهرزمان وهرجایی نمیشه.

    ولی بدلیل جبران استفاده از فایلهای دانلودی استاد،وظیفه ی خودم می‌دونم که بنویسم.

    میدونمم برای پیشرفت فردی خودمم ازخیلی جهات موثره.

    هم برای فن بیان وهم قدرت کلامم، هم نویسندگی ،هم یادآوری ومرور موضوعات واینکه باعث میشه ،بادقت بیشتری

    فایلهارو گوش بدم.

    استادمنم یه مرزی برای خودم گذاشتم .منم همون فیلتری که شماگفتیدرودارم.واجازه نمیدم کسی به راحتی وواردحریم خصوصی من بشه.

    امرونهی اونا هم برام مهم نیست.

    10-«من پولدارنیستم».

    ارزش ما به شرایط مالی ربطی نداره.

    اما پول چیزیه که اوضاع وشرایط منومیتونه خیلی فوق العاده تربکنه.پس اگه تاحالابرام اهمیتی نداشته ازاین به بعدباتغییرافکار وباورهام ،ثروت روهم بدست میارم.

    پول وثروت به انسان اعتبار هم میده.

    نداشتنش نبایدباعث عقب گردی وسایلنت بودنم بشه که بگم آقامن همینم که هستم !میخای بخاه ،نمیخای نخاه!

    بایدنبودش منوبه جلو هول بده.

    بایدبرم دنبال بدست اووردنش.

    11-«دوست دارم تنهاباشم».

    دقیقن اکثرکسانی که دوست دارن تنهاباشن وواردرابطه نشن .چون تجربه کردن وباشکست روبروشدن.

    کم پیش میادانتخاب خودشون باشه.

    البته که مانیاز به روابط داریم وباداشتن روابط جنسی وعاطفی رشدمیکنیم .

    یکی شرایط مالی و پول نداره.

    یکی اعتمادبه نفسشونداره.

    یکی حوصله نداره وتنبلیش میادوحوصله ی قبول مسولیت نداره.

    یکی خانودش مخالفه.

    وخیلیابه خاطرباورهای غلطی که دارن ،دوست ندارن وارد رابطه بشن.

    ترسها،توقعها،قبول مسولیت،کمبودها،انجام‌وظیفه ،اسیرشدن و….

    به هر صورت بهانه هایی هست برای فرار از ازدواج .

    این که استادمیفرماین زاویه نگاهت به ازدواج چیه ؟

    خیلی مهمه،بعضیاازدواج رویه پروسه ی سخت ووحشتناک میبینن که میترسن واردش بشن.

    وواقعن ماانسانهابه این ارتباطها نیازداریم.

    اینجاطوری شده که نیازجنسی که مهمترین فاکتورازدواج بود،روبه یه نحودیگه ای ،انجام‌میدن بعدمیگن پس لزومی نداره واردزندگی بشیم ودردسرمونو،زیادکنیم.

    12-«سرنوشت ماهمینه».

    اینکه فکرکنی همه چیزازقبل مقدرشده ،که باورقبلی ماهم بود.

    پس بایدبه دیگران حق دادکه چنین باوری داشته باشن.

    کسب آگاهی باعث شدکه ازاین باورغلط ،نجات پیداکنیم.چون خیلی از مسولیتی هامونو،گردن سرنوشت وخدامینداختیم.واین خیلی بدبود.ورشدوپیشرفت روازمامیگرفت.البته که خالق زندگیمون خودمون هستیم.پس بابودن درمسیردرست ،اتفاقات خوب خلق کنیم .

    13-«بلدنیستم روابط ایجادکنم».

    خیلیا به خاطر نداشتن اعتماد به نفس ،خجالتی هستن وروی برقراری ارتباط روندارن .

    همیشه ترس اینودارن که طرف ،نه بهشون بگه یانخادارتباط بگیره.

    یامیترسن ضایع بشن .این نه گفتن روضایعگی میدونن.

    یامیترسن غرورشون لکه دار بشه.

    یامیترسن دیگران جوردیگه قضاوتشون کنن وبگن دیدی رفتی نشد.

    کلاانقدمیترسن که ترجیح میدن که ارتباط باکسی نگیرن.

    درحالیکه ماتودوره ی عزت نفس خوب روی این موضوعات کارکردیم .

    نه گفتن وقبول نکردن کسی مهم نیست.

    من میتونم درخاست کنم واجازه ی انتخاب به طرف مقابل بدم.

    حتی باشنیدن صدای (نه)ازکسی ناراحت نشم .

    باورفراوانی هس میرم بافرددیگه ارتباط میگیرم.

    متاسفانه همیشه مافکرمیکنیم قحطی دختریاپسروجودداره.

    اگه بلدم نیستیم توارتباط چ برخوردهایی داشته باشیم ،کم‌کم یادمیگیریم .اگه به این موضوع اهمیت بدیم ، ناخودآگاه یادمیگیریم.

    باتحسین کردن ،باتمرکزبه ویژگیهای مثبت طرف.

    14-«اگه واردرابطه بشم ،آزادیموازدست میدم».

    با باورهای اشتباهی که ازقبل داشتیم این جمله می‌تونه کاملا درست باشه.

    درحالیکه ماباورهامون روتغییردادیم .هم آزادی برای خودمون میخواهیم هم آزادی به طرف مقابلمون میدیم.

    استاداینجااین حرفهاوباورها نشدنیه.

    به ندرت پیش میاداینجاکسی بااین طرزفکرزندگی کنه.

    اینجاهرکسی با هرکسی ازدواج می‌کنه میشه مالک اون شخص.

    دخترپسرشم فرقی نمیکنه .

    هردوهمدیگرومالک هم می‌دونن واسمشم گذاشتن عشق.

    15-«الگوهاروببین».

    مثل رویه ی شماکه اصلانمیتونم زندگی کنیم .شماالگوی بسیارخوبی هستیدوماشماروخیلی قبول داریم .ولی این امر غیرقابل پذیرشه برای ما.

    مانهایت یه هفته اجازه ی آزادی وفردی به طرف مقابل بدیم .بیشتر نمیتونیم.

    درسته که طبق قانون روخودمون کار میکنیم اماواقعن انجام یه سری کارا،خیلی سخته.

    البته برای کسانی که تازه میخان شروع کنن ،راحتره.

    اگه به قضاوت هیچ احدی کاری نداشته باشن.

    برای امثال من که یه عمرتوزندگی بودیم ،چنین تغییراتی ازمحالاته.

    البته باز باتوجه به کارکردمون ،میشه تغییراتی بوجوداوورد..ماهم تغییرات زیادی کردیم .

    خیلی ازتعصباتی که توفرهنگ وجامعمون بود ،روازبین بردیم.

    سعی میکنیم برای خودمون زندگی کنیم.

    خیلی جاها باتغییرات من همسرم تغییرکرده ومنومتعجب کرده.

    دریک کلام ب نظرم میشه هراتفاقی رورقم زد به شرط اینکه خودت بخای .

    استاد به درک هرچیزی آسه آسه میشه ،رسید.خوب میفهمم که یه دفه نمیشه ازاین شاخه به شاخه ی دیگه پرید.

    هرچیزی مرحله ی تکامل خودشو داره.

    شایدسالهابکشه یاممکنه کمترزمان ببره.

    به هر صورت میتونیم باشکل دهی به باورهامون ،آروم آروم بالذت وآرامش دراین مسیر پیش بریم .

    استادجونم ممنون وسپاسگزارکه انقدواضح وشفاف این مسائل روتوضیح دادید.

    انشالله تک تک این ترمزهاروازبین ببریم و مسیردرست روپیداکنیم .

    تازنده هستیم نیازبه آگاهی داریم و هرکسی طبق معیارهاوخواسته های خودش بایداهداف درستی انتخاب بکنه.

    ودنبال ازبین بردن ترمزهاوتک تک نواقصش باشه تابه هدفش برسه‌ .

    عاشقتم استادجونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    حسین شیهکی گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    سلام استاد جان،

    یه تمرینی را چند روز پیش در موردش صحبت کردم که از امروز میخوام جدی تر انجامش بدم،

    قرار بود برم سراغ 100 تا از ثروتمند ترین افراد جهان و ویژگی های مثبتشون را بنویسم، نتیجه واقعا شوکه کننده بود.

    امروز رفتم سراغ کایلی جنر و ثروتمند ترین جوان خودساخته دنیا که تو سن 21 سالگی به 900 میلیون دلار ثروت رسیده..

    جالبه که قبل از اون این رکورد دست مارک زاکربرگ بود که اون تو 22 سالگی به ثروت رسیده بود.

    با اینکه باور این بود که چند سالی میشه بزرگترین افراد ثروتمند جهان از کار های تخصصی مثل برنامه نویسی و تکنولوژی به ثروت رسیدن ولی کایلی جنر ثابت کرد که ثروت هیچ ربطی به میزان تحصیلات و رشته شما نداره…

    آدمی که تا دیپلم بیشتر درس نخونده اون هم توی آمریکا که همه باور داریم معمولا درس خوندن راحت تره و امروز واقعا ثروتش نشونه ای شده برای هر کسی که میخواد محدودیت هاش را کنار بزاره..

    با اینکه سن زیادی نداره ولی تکاملش را عالی گذرونده و این نشون میده برای موفق بودن لازم نیست حتما سال های زیادی تلاش کنیم، یادم میاد تو دوره ثروت 1 در مورد آقای هاکوپیان صحبت می کردید که اعتقاد داشت باید حتما 30 سال شبانه روز تلاش کنیم ولی امروز کایلی فقط تو سن 21 سالگی میلیاردر شده و این در حالیه که تو سن 17 سالگی هم اولین برند خودش را تو صنعت زیبایی راه انداخته بود و تو همون سن کم هم از مرز 10 میلیون دلار رد شده بود.

    آدمی که از سن 18 سالگی اولین ویلای خودش را میخره و مستقل زندگی می کنه اون هم با یک رابطه رویایی که تقریبا برای همه آدم های دور و برشون دور از دسترس بوده..

    این نشون میده ثروت و روابط با هم متضاد نیستند و کسی که باور های درستی داره تو همه زمینه ها سریع نتیجه میگیره نه فقط یک حوزه خاص…

    جالبه با اینکه نه ورزشکار خاصی باشه نه اهل خوانندگی باشه ولی الان جزو پربازدید ترین چهره های اینستاگرام و شبکه های مجازیه…

    این نشون میده که به جای اینکه دنبال ظرف دیگران باشه چقدر عالی فقط روی ظرف خودش کار کرده و بزرگترش کرده…

    وقتی در مورد کارهای خیریه ای که انجام داده بود سرچ کردم دیدم تو خیلی از معروف ترین مراسم های خیریه دنیا شرکت کرده و از شهرت خودش تو کار های خیر چقدر استفاده کرده…

    به جای اینکه دنبال نشون دادن موارد الکی باشه، از دنبال کننده هاش برای بیشتر کمک کردن به آدم های دیگه استفاده کرده و واقعا که وقتی با باور درست بخشش می کنی هزار برابر بهت بر میگرده….

    و….

    هر چقدر بگم بازم کمه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    مهیا بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 1256 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز من میخام به زبان ساده داستان زندگی خودم و وباورهایی که منو تا مرز نابودی کشوند و باورهایی که منو به پادشاهی رسوند و به صورت واقعی برای شما و دوستان عزیزم در این سایت بی نظیر بگم من در 17 سالگی به لطف الله وبا اینکه هیچ چیز از قانون جذب نمیدونستم چون این موضوع مربوط به 18 سال پیش ،،من در خیالم خودم وبا فرد عالی مهربون تصور میکردم و این فکر بارها توی ذهنم میگذشت و احساس فوقع العاده ای بهم میداد تا طبق قانون من در زندگی واقعی تجربش کردم و همه چی عالی بود… تا اینکه ذهن من با وردیای نامناسب نه ،ویران کننده کار خودش و شروع کرد (شیطان عزیزم)واینم بگم که من بخاطر شخصیت پدرم وذهنیتش در مورد خیانت و فیلمهای به قول معروف زمان شاهی که از بچگی تو خونه ی ما نگاه میکردن و منم طبق عادت والدینم پیش اونا نگاه میکردم وتمام فیلمای اون دوران بدون استثنا موضوعش خیانت بود و جدایی ذهن من کاملا برنامه ریزی شده بود برای این موضوع وبخاطر جدایی پدر و مادرم که اونم از ورودیای نامناسب و ویران کننده ذهن پدرم بود من با این تجربه ها و ساختار ذهنی وارد یه رابطه بااین فرد شدم از همه نظر عالی بود ،خیلی زود عاشقم شد به خواستگاریم اومد من از تمام دوستام زودتر ازدواج کردم اون موقع همه چی آماده شد که من یه زندگی رویایی و تجربه کنم اینم بگم که این چیزی که الان میگم و یادتون باشه تا متوجه بشین باورها چیکار میکنن و آدما به کجا میکشونن (من خیلی از همسرم زیباتر بودم هر کی منو تو خیابون میدید حتما بهم توجه میکرد رنگ چشمام عسلی سبز و همه عاشق چشمام میشدن پوست برنزه اندام فوقع العاده عالی وهمسرم 9 سال از من بزرگ تر بود ) واون قیافه ی خیلی معمولی و رفتار عالی آروم مهربون وبی نظیر بود و من عاشق شخصیتش شدم وباتمام وجودم دوسش داشتم واینم بگم همسر من شغل نداشت ماشینم نداشت شرایت مالی خوبیم نداشت ولی من واقعا عاشقش شدم بعد از ازدواج همسرم به تنهایی برای خودش یه مغازه ی کوچیک دست و پا کرد و شروع به کار کرد و ما با وجود مشکلات زندگی عاشقانه و قشنگی داشتیم و زودم خداوند به ما یه دختر زیبا داد ولی من تمام این مدت بخاطر کنترل نکردن ورودیام و پرورش دادن افکار منفی ونوع ساختار ذهنم از بچگی کوچکترین اتفاقی که میوفتاد و میزاشتم به حساب اینکه حتما کسی تو زندگیش اون فکرا اون علفهای حرض هر روز قوی و قویتر میشدن ومن هر روز طبق عادت ساعتها اون افکارو پرورش میدادم و به کوچکترین نشانه ها در مورد این موضوع توجه میکردم و از طرفیم به طور عجیبی و کمبود عزت نفس به همسرم وابسته شده بودم وانقدر میترسیدم که از دستش بدم و طبق قانون جهان کاری کرد که من بدترین رفتارهاو ازش دیدم ،رفتارهایی که خودم بوجود آوردم چند مورد خیانت و جهان بهم ثابت کرد افکارم و باورهام به جایی رسیدم که توان راه رفتن عادی و توی خیابونا نداشتم انقدر عزت نفس نداشتم و خودم و زیبا نمیدونستم که واقعا دیگه زیبا نبودم جهان طبق باور من زیباییم ازم گر فته بود یه دختر که اندامش خیلی بد شده بود قیافش شاید باورتون نشه ولی رنگ چشمامم تغییر کرده بود واقعا دیگه عسلی نبودن …..به حدی پیش رفت که واقعا هیچی برای انگیزه داشتن و موندن تو این دنیا نداشتم تا خداوندمن صدای استاد عزیزم و به گوشم رسوند باهام حرف زد و یه تیکه 30 ثانیه ای و از عزت نفس ودوستداشتن خودت و به گوشم آورد انگار یه پرده ی سیاه از جلو چشمم برداشتن انگار افتاده بودم و پدرم بلندم کرد و بغلم کرد و گفت بیا بغل خودم تو فقط ماله خودمی من برای تو کافیم (اینارو که مینویسم اشکامم داره میاد پایین و خداروشکر میکنم )من هروز آگاهانه تلاش کردم سایت استاد و پیدا کردم تمام دوستانم و حذف کردم اینستام و پاک کردم ساعتها با خداوندم صحبت کردم سپاسگزاری کردم شروع به خوندن قرآنم کردم وبا من حرف زدخداوندمن بعد از چند ماه دوره ی عشق و مودت و تهیه کردم وبی نظیر این دوره ساعتها فایل 8 وابستگی این دوره رو گوش میدادم وترانه ی آخرش و توی پارکها پیداروی میکردم وبعد از 6 ماه من به آزادی رسیدم به قدرت مثل پرنده ای که بعد از سالها آزاد شده باشه و پرواز کنه،،خب حالا چه اتفاقی برای من و همسرم افتاد من با استفاده از دوره ی عشق مودت به درک عظیم و بالای از روابط رسیدم و پذیرفتم همسرم الان هرچی هست من بودم ومن این شخصیت و ازش ساختم خودمم درستش میکنم وبه خدا قسم ذره ای ازش بخاطر رفتارش و گذشتش ناراحت نشدم نیستم و با تمام وجود دوسش دارم و از بودنش لذت میبرم الان چون من با کار کردن روی خودم یه همسر بی نظیر و بسیار پاک دامن متعهد والبته ثروتمند چیزی که قبلااصلا وجود نداشت و ساختم و البته خودم بااستفاده از قانون سلامتی و زندگی و به اون سبک بی نهایت زیبا شدم طوری که هر جا میرم همه عاشقم میشن وانقدر بیبی و زیبا شدم انقدر خودم و دوستدارم که همه ام دوسم دارن واینا رو من از شما یاد گرفتم خیلی ازتون تشکر میکنم بخاطر واقعیتهایی که بینظیرن و هر وقت من از طریق شما آموزش میبینم انقدر رشد میکنم از همه نظر که بهترین و بالاترین احساس و تجربه میکنم و نتیجه ای که متفاوت نصبت به زندگی اطرافیانم استاد بینهایت سپاسگزار شما هستم بخاطر شخصیت جدیدی که از من ساختین و همچنین خانم شایسته ی بینظیر که بهم رفتار درست وشجاع بودن و توی زندگی در بهشت آموزش داد از تمام دوستانی که دچار مشکل هستن توی روابط حتی خیلی کم میخام که دوره ی عشق و مودت و تهیه کنن این دوره بی نظیر و آدم و به درک بالاتر از روابط افراد میرسونه و پایش و حال خوبتو فقط وفقط به رابطه ما با خداوند گره میزنه ومارو به بینهایت آزادی میرسونه از خداوند خیلی سپاسگزارم بخاطر حضورم در این فضای بینظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      فاطمه محسنی گفته:
      مدت عضویت: 460 روز

      سلام دوست گلممم ممنونم بابت کامنت ارزشمند و نتایج فوق العادت برات بهترینارو ارزو دارم چقدر قشنگه وقتی یک رابطه ای ازونجا به اینجا میرسه

      قلبم مثل گل شکفته شد فرکانس شمارو دریافت کردم براتون خیرو در دنیا و اخرت ارزو دارم

      انشالله رابطتون هرروز به اذن الله قشنگتر بهتر زیباتر و فوق العاده تر بشه

      در پناه خداوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    به نام رب هدایتگرم

    سلام به استاد عزیزم و تمامی دوستان گرامی

    ..پر از بغضم ،حس خفگی دارم،حس گریه،خیلی حالم عجیبه

    گاهی خوشحالم گاهی ناراحت

    خوشحال از اینکه شناختم خودمو و فهمیدم مغزم هرچی باوره مخربه تو خودش داره و من باید رفعش کنم.

    ناراحت از اینکه چقدر زیاده این باورهای مخفی!!حالا چیکار کنم؟

    قطعا ذهن کمالگرای منه که ناراحتم میکنه چون میخواد تمام باورها رو باهم و در زمان کوتاه حل کنه و چون میبینه حجم زیاده بهم حس ناراحتی میده. با وجود اینکه من دوره های خوبی رو دارم اما همین ذهن کمالگرا تاحالا نذاشته بصورت تمرکزی روی اونها کار کنم و یجوریه که میگه همه چی باهم!

    باهم کار کن و خب هیچوقت این باهم کارکردن موثر نبوده چون تمرکزم رو پخش کرده.

    با بروزرسانی دوره کشف قوانین ذهنم خیلی قلقلکم میداد که بخر بخر بخر اما من که به تازگی حل مسئله رو خریدم و هنوز هم تمومش نکردم جلوی ذهنم رو گرفتم چون اینجوری دوره ها روی هم تلنبار شده و از هیچکدوم به طرز درست بهره نبردم چون اصلا تمرکزی کار نکردم قطعا که استاد هم اینجوری راضی نیس!! من قرار گذاشتم دوره ها رو یکی یکی با کمک هدایتم کار کنم و ازشون نتیجه بگیرم و بعد به سراغ دوره بعدی برم.

    گاهی من ازونور بوم افتاده بودم و کج فهمی های زیادی از قانون داشتم

    وقتی نگاهی به تعداد روزهای عضویتم میکنم نجواها شروع میشه و میخواد مقایسه کنه اما خودم که میدونم اینها ملاک نیس چون من به تعداد روزهای عضویتم در سایت فعال نبودم و فقط شاگردی استاد رو تا مدتها یدک میکشیدم تا اینکه در زمان مناسب هدایت شدم و تمام کارای حاشیه ای رو ول کردمو چسبیدم به سایت.

    خداروشکر در کنترل نجواهای ذهنم بهتر شدم.

    یادمه اوایل شروعم با فایلهای رایگان بهتر و بیشتر نتیجه میگرفتم چون تمرکزم فقط روی همونا بود و یادمه پول دوره عزت نفس نتیجه کارکردنم روی فایلهای رایگان بود!!!

    خب الان من با خوندن تمام کامنتهای دوستان در این فایل حالم را عالی کردم چون اولا فهمیدم خیلیا چنین باورهایی مشابه من دارند

    دوما بعضی ها راهکار داده بودند .

    از دیروز مدام این فایل تو گوشم پلی میشه

    و اونقدر منو جذب خودش کرد که تا ساعت دو سه شب نتونستم چشم روی هم بذارم

    نوشتم و خوندم و گوش کردم و اشک ریختم .

    در قسمت قبلی فهمیدم در تمام جنبه های زندگی پراز باور مخربم و بفکر چاره افتادم

    و تو این فایل به مسئله ای پرداخته شد که برای اکثر افراد مهمه و بزرگترین پاشنه آشیله.

    .

    دخترخاله های من خیلی به خودشون میرسن هرماه رنگ موهاشون متفاوت از ماه بعده،هربار که دیدمشون مدل کاشت ناخنشون متفاوت از قبل بوده ،برا چین چروکا بوتاکس میکنن ،پوستشون رو لیزر میکنن ،دنبال بستن منافذ باز پوستشون هستند،دماغ عمل کردن، رژیم های مختلف میگیرن و کلی کرم و اسپری و……دارن که هرکدوم مخصوص یک چیزه و من اصلا اسم چیزایی که به مو و پوست و زیرچشم و رو دماغ و کف پا میمالن رو حتی نمیدونم چیه!

    چندوقت پیش شرایط بطوری پیش رفت که شب خونه خاله م خوابیدم،با دخترخاله هام تا خود صبح مشغول حرف زدن شدیم و کلا صحبتهاشون این بود که نجمه چرا عمل نمیکنی؟ نجمه دماغت عمل کن خیلی خوشگلتر میشی

    نجمه موهاتو فلان کن اگ اونجوری کنی خوشگلتر میشی

    نجمه لبهاتو ژل بزن تا بیشتر نمایان بشه

    نجمه فلان کرم و لوسیون رو بخر!!

    و در آخر گفتن ما اینقدر شیک و باکلاسیم ولی هنوز نتونستیم برای ازدواج شخص خوبی پیدا کنیم!

    نجمه زودتر ازدواج کن تا مثل ما نشی!!

    هرچی میگفتن روی من تاثیری نداشتا ولی تو ذهنم میگفتم بابا اینا تحصیلات بالایی دارند از نظر خانوادگی عالی هستند موقعیت اجتماعی خوبی دارند ولی چرا اینقدر درگیر ظاهرشون هستن چرا چندین ساعته فقط در مورد مو و چشم و لب و قد و اندام حرف میزنن؟ و استرس و نگرانی رو میشد تو وجودشون حس کرد

    بعد که از خونه خالم اومدم دوست داشتم نظر بقیه رو درمورد دختر خاله هام بدونم تو ذهنم گفتم اینا که انقدر به خودشون میرسن آیا بقیه حس خوبی بهشون دارن و میگن باشخصیت و باکلاس یا نه؟

    یعنی یجور کنجکاو بودم حس بقیه رو به دخترخاله هام و افراد اینچنینی بدونم

    چندبار پیش اومد که تو مهمونیای مختلف از دخترخاله هام حرف زدم بلا استثنا هرکسی که نظر داد حس خوبی به اونها نداشتند گفتند کنارشون حالمون خوب نیس!!!گفتند درگیر ظواهر هستند و بااونا خوش نمیگذره!

    قطعا دخترخاله هام حس بقیه رو نسبت به خودشون نمیدونن اگر بدونن افسرده میشن ولی برای من خیلی تایید خوبی بود که خودم بودن بهتر از ماسک زدنه،من هرچی هستم همینم شکل و ظاهرم همینه و اونشب من بیشتر عاشق خودم شدم چون فهمیدم چقدر من رها و آزادم و تمرکزم اصلا روی اون مسائلی که دختر خاله هام گفتن نیست،ی حرفی استاد زدی که خیلی خوب بود اگر تضادی هست یعنی باید رشد کنی اگر نقصی هست در شکل ظاهری من یا کسی دیگه حتما پیشرفت ما در همونه! مثلا اگر در شکل صورتم نقصی باشه عزت نفسم رو بایداونقدر بالا ببرم تا خودمو بیشتر بپذیرم و این پیشرفت کردنه و منو به جاهای خیلی خوبی میکشونه چون آدمهای کمی میتونن با نقصهای ظاهریشون کنار بیان.

    خداروشکر من خودم رو تا حدودی پذیرفتم ولی هنوزم جای کار دارم تموم نمیشه این کارکردن.

    چندسال پیش همکاری داشتم که بعد چندمدت بهم پیشنهاد داد باهم آشنا بشیم قبول کردم و قرار شد ی روزی بیاد دنبالم و بریم حرف بزنیم

    خب من چند دقیقه ای منتظرش بودم وقتی اومد

    بعد اینکه سوار ماشینش شدم قبل از سلام و احوالپرسی بلافاصله گفت خانم رضائی من استرس داشتم نکنه شما سوار ماشین من نشی چون ماشینم پرایده !!! و از نظر خودش پراید داشتن خیلی ضعف بزرگی بود

    حرفش خیلی برام عجیب بود ولی خب از عزت نفس پایینش میومد، و با اینکه همکارم آدم خوبی بود بسیار اشتیاق برای آشنایی نشون میداد اما ناخودآگاه ازش دوری میکردم اولین قرار ما آخرین قرار بود اونموقع نمیدونستم دلیل این دوری چی بود اما الان میفهمم بخاطر خودِ اون شخص بود که باعث میشد ازش فرار کنم.

    استاد هر باوری که گفتید من ازش تجربه دارم هم از خودم هم از بقیه

    یادمه چندوقت پیش وارد رابطه ای شدم که فرد مقابلم با اینکه کلی خصوصیات اخلاقی عالی داشت اما اصلا باورش نمیشد شخصی مثل من درکنارشه!! بخاطر اینکه من تحصیلاتم ازش بالاتر بود و موقعیت اجتماعی خوبی داشتم .

    بارها و بارها بین حرفاش مطرح میکرد که نجمه تو کجا و من کجا!! تو مهندسی و تو کارخونه کارمیکنی برو بیایی داری ولی من چی؟

    من مدام ویژگی های خوبشو بهش میگفتم اما پایه های عزت نفس خیلی داغونی داشت و میگفت من لیاقت تو رو ندارم!!!

    همین باورش باعث شد رابطه ما خیلی زود بعد از دوماه و به سادگی و بدون هیچ دلیل خاصی تموم بشه.

    خودمم این مدل حسو تجربه کردم که اصلا باورم نمیشد ی شخص خیلی عالی همونی که میخام بهم پیشنهاد داده باشه و خودم باعث اتمام رابطه بودم مدام فکر میکردم حتما اشتباهی پیش اومده !!

    استاد باورهای مخفی من خیلی زیاده بعضیاش اونقدر ریزه که خودم متعجبم!

    مثلا برای خریدن ماشین ی باوری پیدا کردم واقعا مخم سوت کشید

    من چندین ساله آرزوی خریدن ماشیم‌مورد علاقمو دارم ولی وقتی بهش فکر میکنم استرس میگیرم

    با کلی کنکاش فهمیدم من از پمپ بنزین و گاز ترس دارم !!!!

    ترس اینکه بلد نباشم کجا ماشینو نگه دارم و چجوری بنزین بزنم و شاید مورد تمسخر قرار بگیرم!!!

    ببین استاد چقدر ترمز ریز و مسخره ای هست مثل همون دوستتون که برای مهاجرت به خارج از دستشویی فرنگی بدش میومدو همین ترمزش بوده حالا برای من ببین چجوری مانع رسیدن به خواسته ام شده!!!الله اکبر

    هنوز کلی وقت باید بذارم تا باورامو ریز به ریز پیدا کنم

    ولی تا همینجاشم راضیم.

    ممنونم استادجان

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 813 روز

      به نام الله مهربان

      سلام دارم خدمت خواهر بی نظیر و فوق الععععععاده ام

      نجمه ی بی نهایت.

      کامنت تون رو خوندم و خیلی حرف داشت و می تونی ساعت ها در موردشون حرف بزنید…

      من نزدیک دو سال پیش با استاد آشنا شده بودم ولی باورهای اشتباه و محدود

      و خیلی ترمزهای وحشتناک

      از جمله …

      من حرفی برای گفتن ندارم

      نقی و تقی و علی و فاطمه و محمود همه ازمن بهترن…

      من آگه عضو سایت بشم و نتونم محصولی بخرم چی ؟

      و هزار باور دیگه ….

      در مورد رابطه، اتفاقا منم این باور رو داشتم که من لیاقت این دختر رو ندارم…

      و جهان ثابت کرد و خیلی زود جدا شدیم …

      در مورد زیبایی و جذابیت و آرایش صحبت کردید. متاسفانه بیشترین مصرف مواد آرایشی رو داریم .و در دنیا جز کشور های اول هستیم و جالب اونجاست مسلمانیم…

      درمورد عزت نفس گفتید

      درمورد خرید ماشین یک باور مخرب و یک ترمز کوچیک گفته شد …که باعث میشه واقعا همون یک باور که به خواستمون نرسیم….

      مرسی نجمه ی بی نهایت

      که نوشتید و باعث شد این حرفها گفته بشه…

      خیلی خوب توضیح دادید.

      انشاءالله هدایت بشید به بهترین روابط و از زندگیتون بی نهایت لذت ببرید…

      پروفایلتون بسیار زیبا و جذابه، شما رو تحسین میکنم…

      خواستم زودتر کامنت بنویسم براتون تو کامنت های قبلی متاسفانه جهان بهم اجازه نداد و به فرکانس

      شما دسترسی نداشتم.

      بهترین ها رو براتون از خداوند متعال خواستارم

      دنیا رو براتون شاد شاد و شادی رو برایت دنیا دنیا آرزومندم. خواهربی نهایتم

      منتظر کامنت های قشنگ و تاثیر گذار تون هستیم.

      عاشقتونم

      و دوستتون دارم.

      شما لایق بهترینا هستید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        نجمه رضائی گفته:
        مدت عضویت: 1914 روز

        سلام دوست عزیز و ارزشمندم سیدعظیم

        خیلی ممنون که برام نوشتید و تحسین کردید سپاس از شما.

        بهترینها رو براتون آرزومندم:

        بهترین رابطه از نظر خودتون

        بهترین حال و احساسی میشه داشت

        بهترین زندگی و توحیدی ترین

        و رویایی ترین تجربیات را از خدای خالق و متعادل برای شما خواستارم.

        و دوست دارم این شعر زیبا از سهراب سپهری رو بهتون هدیه کنم:

        چه هوایی … چه طلوعی!

        جانم …

        باید امروز حواسم باشد

        که اگر قاصدکی را دیدم

        آرزوهایم را

        بدهم تا برساند به خدا …!

        به خدایی که خودم می‌دانم!

        نه خدایی که برایم از خشم

        نه خدایی که برایم از قهر

        نه خدایی که برایم ز غضب

        ساخته‌اند!

        به خدایی که خودم می‌دانم!

        به خدایی که دلش پروانه‌ ست …

        و به مرغان مهاجر

        هر سال راه را می‌گوید !

        و به باران گفته ست

        باغ‌ها تشنه شدند …!

        و حواسش حتی

        به دل نازک شب بو هم هست!

        که مبادا که ترک بردارد …!

        به خدایی که خودم می‌دانم

        چه خدایی … جانم …!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سید عظیم بساطیان گفته:
          مدت عضویت: 813 روز

          بنام الله مهربان

          سلام مجدد دارم خدمت خواهر گرامیم نجمه ی مهربان و دوست داشتنی

          نمی دانم کدامین جمله رو برای توصیف محبت تون بنویسم.

          نمی دانم چگونه شما رو توصیف کنم .

          دوستی از جنس بلور ،

          آسمانی و مهربان ،چقدر خوب واژه ها رو آسمانی میکنید .

          روزگارت برمراد، روزهایت شاد ، شاد

          آسمانت بی غبار ،سهم چشمانت بهار ،قلب نازنینت از غصه دور ،بزم عشقت پر سرور ،

          بخت و تقدیرت قشنگ،

          عمر شیرینت بلند ،

          سرنوشتت تابناک،

          جسم و روحت ، پاک پاک …

          مرسی از تون بابت شهر سهراب سپهری،

          اینقدر زیبا بود که چند ین بار خوندم و لذت بردم…

          و حیفم اومد که براتون کامنت ننویسم …

          خداوند رو شاکرم برای وجود شما…

          علم و تقوا داشته باشید

          و خود رو برای مسیری که خداوند برات مهیا ساخته ،

          آماده ساز…

          بی نهایت سپاسگزارم ازتون و کمال تشکر رو دارم ..

          دستتون دارم ازصیمیم قلبم

          سایتون همیشه برقرار

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    سلام

    استاد عزیز اینکه میگفتید گاهی به من گفته میشه برو جلوی دوربین و در مورد فلان موضوع حرف بزن و من اطاعت میکنم و انجام میدم

    رو تازه دارم مفهمم

    تازه دارم یه بُعد این قضیه رو درک مبکنم که ما شاگردان شما و کسانیکه تشنه آگاهی های ناب هستیم، گاهی اوقات به تضادهای بظاهر بزرگی بر میخوریم و با تمااام وجودمون از الله یکتا تقاضای هدایت میکنیم ، و تنها از او یاری میخوایم ، و او هم خداییش رو میکنه و به قلب شما الهام میکنه که عزیزم برو و این آگاهی رو به فلان بندگان من برسون

    شما می‌آید یه فایل هدایتی میزارید که اگه بخوایم عاقلانه نگاه کنیم تماااااام فایلهای رایگان و محصولات شما روی یک پایه میچرخن ولی بسط و گسترشش میدید و تعمیم میدید به مسائل روزمره ای که همه انسانها درگیرش هستن و نتیجه این میشه که هر فایل تازه تر و جدیدتر و متفاوت تر از قبلی بنظر میرسه و گره گشای تعداد بسیاری از انسانها در حال. و آینده میشه

    درست مثل پرادایس زیبا که حتی شاید گاهی کلوز آپ و بک گراند تصویر شما لوکیشن تکراری هم داشته باشه ولی هر بار تازه و جذاب و جدید و متفاوت به چشم ما میاد

    درمورد این سوال که مثلا در مورد روابط فرمودید آیا مثال‌های عینی دارید از کسانیکه خیلی راحت به خواسته های بزرگتر از شما رسیدن ولی شما با تلاش بسیار به یک دهم اون خواسته هم نرسیدید باید بگم بله

    وقتی یکی از دختران اقوام نزدیک رو نگاه مبکنم و مقایسه میکنم شرایط ایشون و مزیت‌های ظاهری و حتی اخلاقی که ایشون دارن ولی تونستن روابط عالی رو برای خودشون جذب کنم تازه میفهمم که علتش پدر پولدار و حامی و یا شانس و اقبال نبوده

    دختری که از من یکسال بزرگتر بود. یک نقص مادر زادی بسیار مهم داشت که تا الان هم بعد از بارها و بارها عمل جراحی هنوز مثل من و خیلی افراد سالم دیگه نشده و حتی برای پوشیدن جوراب و کفش باید از یکی کمک بگیره، کاری که من و امثال من خیییلی راحت انجام میدیم ولی ایشون بعلت ضایعه مادرزادی دررفتگی لگن نمیتونن ، که بارها هم عمل جراحی بسیار سنگین کردن ، ولی نتیجه نگرفتن. البته این رو تاکید کنم که ایرادی به خلقت خالق نمیگیرم و خودم رو برتر نمیدونم ، اون شخص هم مثل من روح خدا در وجودش دمیده شده و قابل احترامه

    ولی جهت مقایسه باورها خدمتتون یه سری نکات واقعی رو عرض میکنم که با وجود ملاک‌های سطح پایین تر ظاهری که خیلی ها فکر میکنن باعث خوشبختی میشه ولی ایشون بخاطر باور لیاقت شدیدی که توسط خانواده ی مغرور و پر ادعا شون از بچگی بهش تلقین شده بود ایده آل ترین روابط رویایی رو جذب کرد

    از لحاظ ظاهر چند درجه از من پایین تر

    از لحاظ مدرک ایشون دیپلم شون رو هم با معدل پایین و به زور گرفتن و دانشگاه همزمان با من کنکور دادن و من با رتبه عالی دانشگاه دولتی خوب قبول شدم و ایشون هیچ رشته ای قبول نشدن

    ازلحاظ شغلی ایشون خانه دار شدن ( که با تمام وجود احترام قائلم برای بانوان خانه دار، ولی بلحاظ باورهای غلط جامعه عرض میکنم و امیدوارم سوء تفاهم نشه )

    و من با گذروندن مصاحبه ها و آزمونهای فراوان علمی و …. در یک ارگان بسیار عالی استخدام رسمی شدم و تو 21 سالی که کار کردم جزو بهترین پرسنل ارگان خودم از همه لحاظ درخشیدم

    از لحاظ هنری باز هم ایشون هیچ هنر خاصی ندارن به لحاظ اینکه پدر پولداری داشتن کلا هر سه تا خواهر به پشتوانه ثروت پدر خودشون رو نیازمند تلاش و درس خوندن و لااقل کسب یک هنر نمیدیدن

    ولی من بطور ذاتی خط بسیار بسیار زیبایی دارم که زبانزد همه ست و کلا خانوادگی استعداد هنری فوق العاده ای داریم و نسل اندر نسل بسیار باسوادو خوش خط بودیم

    ولی ایشون از یک خانواده روستایی بیسواد بودن تنها فرقشان این بود که فوق العاده مغرور و خودخواه و خودبرتر بین بودن که البته من الان فهمیدم درستش همینه که همه انسانها خودشون رو انقدرررر قبول داشته باشن ولی به همون اندازه دیگران رو هم بعنوان مخلوقات همون خدا قبول داشته باشن و دوست بدارند

    منتها اونها کلاً اینطور وانمود میکردن که همه باید برده های خانواده ما و در خدمت ما باشن چون آسمون خدا سوراخ شده و فقط ما بعنوان برترین مخلوقات خدا افتادیم روی زمین که خب این باور درستی نیست

    اما به اونها برای کسب موفقیت و جذب روابط عاشقانه کمک بزرگی کرد باوجود تمام کمبودهایی که نسبت به دیگران داشتن

    بقیه آیتم ها رو فاکتور میگیرم ولی خودتون حدس بزنید هرچیزی که فکرش رو بکنید و شرایط ایشون رو مقایسه کنید با بنده. و امثال بنده ، حتی از لحاظ طرز تفکر و اخلاق و… ایشون چند پله پایین تر از من بودن

    ولی نتیجه چی شد ؟؟؟

    من یک روابط داغون با خانواده ی داغون همبن خانم رو به خودم جذب کردم

    و

    ایشون با همون خانواده ، یک رابطه رویایی عاشقانه با مردی که آرزوی صدها دختر بود با خانواده ای عالی که حتی بعد از 20 سال زندگی مشترک یکبار لنگیدن ایشون رو به روشون نیاوردن. مثل دختر خودشون دوستش دارن و بهش خدمت میکنن، حتی مادرشوهر. و خواهر شوهرها ش تا چند ماه بعد از عمل جراحی آخر ایشون شخصی ترین کارهای ایشون رو که مادر و خواهر خودش ابا داشتن انجام بدن ، با جون و دل براش انجام میدادن که قابل بیان نیست فقط شما تصور کنید کسی که بفاصله 4 ماه هر دوتا مفصل لگنش رو عوض کرده باشه و نتونه تا ماه‌ها قدم از قدم برداره چه خدماتی نیاز داره

    که ایشون از شوهر و مادرشوهر و خواهرشوهر به راحتی دریافت کردن و مثل ملکه ها زندگی کردن

    چرا ؟؟؟

    واقعا چرا ؟؟؟

    چون من تمام آیتم های ظاهری و اخلاقی عالی رو داشتم ولی پدرم در سن کودکی من از یک بازاری پولدار بخاطر ورشکستگی و … تبدیل شد به فقیرترین فرد

    و پدر ایشون از یک خانواده فقیر از بچگی کار کردن و به ثروت رسیدن

    این دختر هم به پشتوانه ثروت پدری و خواستگارهای زیادی که بخاطر اعتبار و ثروت پدرشون علیرغم مشکل جسمی که داشتن ، خودشون رو شدیدا لایق بهترین همسر دنیا می‌دونستن

    شرایط بنحوی پیش رفت که 4 پنج سال قبل پدر ایشون به شکل بدی ورشکست شدن و کل دارایی و اعتبارشون رو از دست دادن

    ولی این دختر اون باورها رو از دست ندادن و همچنان خودشون رو لایق همون همسر عالی می‌دونستن و هنوز دارن

    چرا ؟

    چون باور لیاقت ایشون دقیقا مثل باور عدم لیاقت ما مثل سیمان از بچگی به ذهنشون چسبیده و هنوز هم خودشون رو لایق میدونن

    ولی من و خانواده من چون در کودکی شرایط برعکس اونها یعنی از ثروتمندی به فقر رو تجربه کرده بودیم ، باور عدم لیاقت و باورهای مخرب دیگه که پایه اونها حرف مردم بود ، باعث این شد که من و خواهرم که اوج زیبایی و هنرمندی و اخلاق خوش زبانزد کل دوست و آشنا و فامیل بودیم روابط داغونی رو جذب کنیم

    خواهرم با وجود 16 خواستگار در سن 17 سالگی با یک فرد معتاد بیکار و… ازدواح کرد. بعد از 8 سال مشقت جدت شد ، دوباره ازدواج کرد باز بخاطر مسائل دیگه که همسر دومش داشت جدا شد و من هم در سن 18 سالگی ازدواج ناموفقی با همین خانواده که یه سری خصوصیاتش رو گفتم و خودشون رو شدیدا لایق بهترین همسرها می‌دونستن داشتم

    جالبه خانواده همسر من 5 تا عروس دارن که همه عروسها از پسرهای این خانواده یه سر و گردن بلکا خیلی بیشتر از یه سر و گردن بالاترین

    چرا؟

    بخاطر همون باور لیاقت که خودشون رو لایق برترین‌ها می‌دونستن

    یه جمله مادرشوهر خدابیامرز م داشت همیشه میگفت که مثل بچه های من رو یک بار دیگه باید مادر بزاید ، درصورتیکه خب ظاهر امر دقیقا از لحاظ ظاهری و اخلاقی چیز دیگه ای بود ، حتی همین مادرشوهر من باوجود 5 تا عروس زیبا و خانواده دار و هنرمند خودش صد پله از اونها پایین تر بود اما مدام این باورهای مثبت رو فریاد می‌زد که همه بدونن اونها تافته ی جدا بافته آن

    شاید از لحاظ اخلاقی خود برتر بینی و تحقیر دیگران درست نباشه و قطعا هم درست نیست

    ولی این باورها گرچه در واقعیت حقیقت نداشتن ، ولی به اونها برای جذب همسرانی خیلی بهتر از خودشون کمک شایانی کرد.

    قطعا دوستان دیگه هم چنین نمونه هایی رو در اطراف خودشون دارن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    حسین شیهکی گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    سلام استاد جان،

    تو این چند وقته از هر زاویه ای به قانون نگاه کردم رسیدم به احساس لیاقت،

    یه تمرینی را از امروز شروع کردم که تو ادامه براتون میزارمش،

    حسم میگفت یه دوره 21 روزه را باید شروع کنی و فقط روی احساس لیاقت کار کنی،

    امروز شروع کردم به نوشتن و واقعا فوق العاده بود..

    101 ویژگی مثبت را نام ببر که هیچ کس دیگه ای تو دنیا به اندازه تو خوب انجامش نمیده؟

    1_ تو منحصر به فرد هستی به این دلیل که هیچ فرد دیگری در جهان نمیتونه جای تو رو پر کنه، مهم نیست چقدر آدم ها تلاش کنند ولی هر کاری هم که انجام بدهند این قسمت از دنیا فقط متعلق به تو هست و تنها کسی که میتونه مثل تو راه بره و بخنده و حرف بزنه فقط خودتی.

    خودت انتخاب کردی روی این کره خاکی باشی و اگر این انتخاب را کردی پس یعنی عاشق این زندگی هستی، عاشق همین بدن، عاشق همین ظاهر و عاشق همین خانواده ای که امروز باهاشون زندگی می کنی.

    تو بقدری منحصر به فرد هستی که اگر تموم آدم های کره زمین تموم عمرشون را هم تلاش کنند تا مثل تو باشند نمیتونن.

    2_ تو میتونی خدا را تو وجود خودت هر لحظه احساس کنی و این یعنی تو بخشی از وجود خودش هستی، وقتی به والدین خودت نگاه می کنی چه احساسی داری؟

    شبیه اون ها به نظر میرسی آره؟

    شاید حتی بگی من دقیقا مثل بابام راه میرم یا حرف میزنم. دلیلش را میدونی؟

    چون تو یکروزی بخشی از وجود اون ها بودی و سلول های مشترکی داشتی و اگر امروز اینجایی به خاطر اینه که یکروز شروع کردی به متفاوت بودن و خیلی زود این خواسته باعث شد تو دیگه بخشی از وجود اون ها نباشی و تبدیل به یک موجود منحصر به فرد شدی.

    والدین تو در موردت چه احساسی دارند؟

    شاید هنوز هم تو رو از خودشون تو خیلی از موارد بیشتر دوست داشته باشند. خدا هم در مورد تو همین احساس را داره، چون تو منحصر به فرد هستی و مهم تر از اون بخشی از وجود خود خدا هستی.

    3_ هیچ کس نمیتونه به اندازه تو شادی را احساس کنه.

    تا حالا شده که بازی کردن دیگران را تماشا کنی و از اینکه اون ها دارن لذت می برند زیاد احساس خوبی نداشته باشی.

    این جهان میدون بازی تو هست. تموم چیز هایی که می بینی و می شنوی و احساس می کنی بخشی از فرآیند بازی هستند.

    شخصیت اصلی این بازی تو هستی و تموم چیز های دیگه تو این بازی برای زیباتر کردن بازی به اون اضافه شدند. تموم چیز هایی که داری اطراف خودت احساس می کنی متعلق به خود تو هستند، نه به این دلیل که تو دستاورد خاصی داشته باشی.

    به این دلیل که تو شخصیت اصلی این بازی هستی.

    میتونی توی تموم این جهان شروع به قدم زدن کنی و همه چیز را تجربه کنی، هیچ محدودیتی برای نعمت ها و لذت هایی که میتونی تجربه کنی وجود نداره مگر اینکه خودت انتخاب کنی که من فلان چیز را دوست دارم یا نه!

    4_ هیچ کس از هدف اصلی تو باخبر نیست!

    آدم های اطرافت تو رو چجوری قضاوت می کنند؟

    احتمالا میگن تو آدم ثروتمند یا فقیری هستی،

    احتمالا میگن تو آدم زیبا یا زشتی هستی شاید هم تو رو معمولی تصور کنند،

    احتمالا میگن تو دکتر یا مهندس یا هر چیز دیگه ای هستی،

    احتمالا میگن تو روابط افتضاح را تجربه می کنی یا روابط عالی،

    احتمالا میگن تو جذاب هستی یا نه،

    احتمالا میگن تو از یک خانواده فوق العاده هستی یا نه،

    اما هیچ کدوم از این ها اهمیت نداره.

    هیچ کدوم از اون ها از هدف اصلی تو با خبر نیستند.

    میدونی برای چی انتخاب کردی روی این کره خاکی باشی؟

    تو اومدی زنده بودن و لذت بردن را تجربه کنی،

    تو اومدی لذت رسیدن از نقطه اول زندگیت به تموم خواسته هات را تجربه کنی،

    تو اومدی خودت بودن را تجربه کنی،

    تو اومدی همین خانواده را تجربه کنی چون عاشقشون هستی،

    تو اومدی لذت رسیدن به خواسته هات را تجربه کنی نه خود اون ها را،

    تو اومدی هر روز وجود خدا را عمیق تر احساس کنی،

    تو اومدی عشق را توی روابط تجربه کنی،

    تو اومدی نفس کشیدن را تجربه کنی،

    تو اومدی خوردن همون قورمه سبزی شام جمعه شب ها را تجربه کنی،

    تو اومدی تو بعضی روز ها تا ظهر خوابیدن را تجربه کنی،

    تو بخشی از وجود خدا هستی که اومده تا زنده بودن و وجود مادی را تجربه کنه،

    تو بخشی از وجود خدا هستی که اومدی از ناخواسته ها به عنوان اهرمی برای رسیدن به لذت های بیشتر استفاده کنی،

    تو بخشی از وجود خدا هستی که تو تک تک این سلول ها جریان پیدا کردی،

    تو بخشی از وجود خدا هستی که اومدی صحبت کردن با آدم ها را تجربه کنی،

    تو بخشی از وجود خدا هستی که اومدی دیدن غروب خورشید را تجربه کنی،

    اگر این جسم مادی را نداشتی هیچ کدوم از این احساسات معنایی نداشت، حالا میدونی چرا اومدن روی این کره خاکی را انتخاب کردی؟

    5_ جسم تو بزرگترین دارایی توست ‘

    به احساسات خودت فکر کن!

    یه روز صبح را تصور کن که از خواب بیدار میشی و دیگه توی جسم مادی نیستی،

    فرض کن نتونی مزه غذاهایی که میخوری را احساس کنی،

    فرض کن نتونی رنگ های اطراف خودت را ببینی و دنیا فقط سیاه و سفید باشه،

    فرض کن نتونی دیگران و اشیا را لمس کنی و احساس اون را تجربه کنی،

    فرض کن نتونی سرما و گرمای محیط را احساس کنی،

    جسم تو بزرگترین دارایی تو محسوب میشه چون تموم این زیبایی ها را برای تو لذت بخش می کنه!

    و…

    نمیدونم وقتی 101 مورد تموم بشه چی میشه ولی احتمالا این تازه شروع کاره..

    مرسی بابت تموم لحظه هایی که زمان میزاری استاد عزیزم و محتوا تولید می کنی..

    مرسی که هر روز توحید را میشه توی تک تک کلمات و سلول های بدنت احساس کرد و مرسی از خدایی که همه این زیبایی ها را برای ما محقق کرده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    جهانگیر گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    بنام خداوند بخشایشگر مهربان

    سلام خدمت استادهای عزیزم استاد عباس منش و استاد شایسته عزیز

    و سلام خدمت تمامی دوستان و همراهان این خانواده صمیمی

    امیدوارم که حال دل تک تک تان عالی باشه ، قبل از هر چیزی سپاسگذار خداوندم که مرا به این مسیر توحیدی و آرامش بخش هدایت کرد و سپاسگذار استادهای عزیزم هستم که حرفها و متن هاشان چنان تاثیر گذار و توحیدی است که لاجرم بر دل می نشیند ، یاد آیات ابتدای سوره صف افتادم که خداوند می فرماید:

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحْکِیمُ(1)

    یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ(2)

    کَبرُ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ(3)

    خداوند دراین آیات می فرماید: آنچه در آسمانها و زمین هستند تسبیح و ذکر خداوند را می گویند و اوست خداوند قدرتمند و دانا.

    ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی را می گویید که به آن عمل نمی کنید .

    خشم بزرگی از طرف الله است اینکه بگویید چیزی را که به آن عمل نمی کنید.

    به نظر من رمز به دل نشستن صحبتهای استادمان که خیلی از دوستان آن را با دیگر اساتید مقایسه می کنند همین موضوع باشد چون استاد مان قبل از گفتن حرفی قبلا به آن عمل کرده و نتیجه گرفته و بعد آن را منتشر می کند ، پس من هم باید روی خودم کار کنم و به آنچه آموخته ام عمل کنم و نتیجه بگیرم و بعد اگر خواستم بیام در موردش با دیگران صحبت کنم.

    دیدن الگویی مثل استاد عزیزم و دوستان توحیدی این مسیر زیبا که وقتی پیام ها و نتایجشان را می خوانم چنان انگیزه به من می دهد که طی نمودن و ماندن در این مسیر برایم لذت بخش می شود و مهم نیست که من در چه جایگاه و موقعیتی باشم با دیدن الگوهایی که کاری ناممکن از نظر ذهن محدود من انجام شده پس منم میتونم وباید از خداوند درخواست کنم که کمکم کند و با ساختن باورهای قدرتمند درباره آن خواسته به سمتش حرکت کنم.

    باز با دیدن الگو ها یاد داستان حضرت ذکریا افتادم در سوره آل عمران : آیات 37 و 38 و 39 و 40

    آنجایی که وقتی ذکریا به عبادتگاه مریم میرود می بیند که انوای غذاها و میوه های خارج از فصل پیشش هست و می خورد و ذکریا با تعجب می پرسد که اینها از کجاست ، که مریم می گوید اینها از طرف الله هست و اگر در مدار خداوند باشی خداوند رزق بیحساب به تو می دهد .

    که آنجا حضرت ذکریا با دیدن این الگو که یک کار غیر ممکن انجام شده است و خداوند میوه های خارج از فصل را در آن زمان برای مریم فراهم کرده است ، درخواست خود را که داشتن فرزند بود که از نظر خودش با توجه به سن بالا و پیری ناممکن بود به خداوند مطرح می کند و خداوند اجابت می کند و باز هم حضرت ذکریا تعجب می کند و ذهن انسانی و محدودش نمیتواند بپذیرید که این کار شدنی هست که خداوند دوباره می گوید برای خداوند آسان است این کار.

    از خواندن این داستانها به این نتیجه می رسم که حتی اگر پیامبر باشی با دیدن اگوهایی که یک کار غیر ممکن را انجام داده در ذهنت منطقی میشود که شده پس می شود و باید در خواست کرد و باورهای مناسب ساخت و به سمتش حرکت کرد.

    خدایا شکرت که این توفیق نصیب من شد که با این خانواده صمیمی همراه بشم که میتونم راحتر و آسان تر کلامت را درک کنم و از آن بهره ببرم ، از وقتی که با باورها جدیدیم شروع به مطالعه قرآن کردم در جای جای کلام خداوند رد پای قانون را می بینم و چقدر کلام خداوند و آیات او هدایتی بودن و من از آن غافل بودم .

    خدیا به خاطر قوانین ثابتت که هیچ تغییری در آنها نیست بینهایت سپاسگذارم و به قول استاد عزیزم اگر من آدم زرنگی باشم باید قوانین بدون تغییر خداوند را بشناسم و با آنها هم فرکانس باشم و بتونم نعمت های بیحساب خداوند را دریافت کنم.

    و باز هم به قول استاد باید آنچه را می شنوم بتونم درک کنم و بعد از اینکه درک کردم باید عمل کنم به آنچه درک کردم و بعد منتظر نتایج باشم و اگر چنین نباشد و عمل نکنم هیچ اتفاق و تغییری قرار نیست در بهبود زندگی ام بیفتد و این مفهوم انجام تمرینات داده شده به ماست.

    شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    نرگس سبزعلی پور گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    لا حول ولا قوت الا بالله العلی العظیم

    سلام استاد عزیزم ، مریم بانو و تمای دوستانم

    خدایا شکرت برای این همه آگاهی و حس خوبی که از این فایل دریافت کردم .

    استاد عزیزم با تمام وجودم باورهای که عنوان کردین رو درک میکنم ، بیشتر آنها رو متاسفانه تجربه کردم ولی خوشبختانه الان دیگه میفهمم این ناکامی های من در روابط از کجا میاد .

    خدارو صد هزار مرتبه شکر که همیشه راه برای جبران هست و در لحظه که تصمیم میگیرم فکر و احساسم ( بهتر بگم باورام ) عوض کنم دنیا معجزاتش را بهم نشان میده .

    پس من

    لیاقت داشتن همسری ثروتمند را دارم .

    لیاقت تجربه رابطه عاشقانه ای را دارم که هر دو از بودن در کنار هم لذت میبریم .

    لیاقت رفتن به سفرهای ایران گردی و جهان گردی را به همراه مردی که مثل خودم عاشق طبیعت هست را دارم .

    لیاقت خوشبختی و لذت بردن از لحظه لحظه عمرم را دارم .

    خدای مهربانم برای همه آگاهی های که از طریق استاد عزیزم و این سایت عالی دریافت میکنم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم .

    شااااااد و عااااالی باشید در پناه خدای مهربان .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    Sos گفته:
    مدت عضویت: 2325 روز

    سلام می‌کنم به استاد خودم کسی که هدایت شد به بهترین ها در حال حاضر در مکانی بهشتی به نام پرادایس که وسط یک دریاچه رویایی خونه هست که پروردگار وعده اش داده بود که در بهشت هستند من دیدمش حسش کردمش در زمین که درختان بسیار سرسبز رویایی این پاداش افرادی هست که در راه شناخت خداوند ثابت قدم ماندند

    سلام می‌کنم به خانوم شایسته مهربان که هم مسیر استاد شدند برای شما هدایت شدم به این آیه فوق‌العاده

    مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثیَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوهً طَیِّبَهً  وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُون‏»

    «هرکس از مرد و زن ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهد به او حیات پاکیزه می‌بخشیم و پاداش آنها را بهتر از اعمالی که انجام داده‌اند خواهیم داد.»

    و سلام می‌کنم به دوستان فوق‌العاده این سایت

    در آن، نشانه‌های روشن، مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است.

    این نشانه من امروزم بود عاشق خدای هستم که بهترین زمان مکان منو بسوی زمین فرستاد تا خلق کنم هر آنچه که بخوام عاشق روزیم که تاریکی هامو تبدیل کرد به روشنایی نور هدایت خودش منو یادآوری کرد برای چه به کره فوق‌العاده زیبا اومدم رسالتم چی هست و چطور انجامش بدم

    خداوندا حضوری بخش ما را

    اجابت کن به فضلت این دعا را

    استاد بزرگوارم این روزها در یک مدار فرکانسی جدیدی هستم احساس متفاوت ، کارهای متفاوت ، عاشق یادگیری چیزی ها جدید ، دارم تجربه های که تابحال نکردم را انجام میدم جالبه وقتی متعهد به کاری میشی و عمل میکنی درهای رحمت خداوند باز میشه برای آسانی کارها راهکارهای مناسب بهم گفته میشه الان میفهمم شما استاد توی فایل هاتون متوجه میشم این روزها میلاد در آغوش خداست سکوت میکنم به تماشای عظمت جهان هستی کسی الهامات در بهترین زمان به سوی مکانی زمینی خودش قلب روانه میکنه وقتی صدای شگفت انگیز می‌شنوم بی اختیار اشک میریزم دقیقن این فایلتون خداوند از زبان شما باهم صحبت می‌کرد نمیدونم این درخواست که از پروردگار داشتم منم دوست دارم یک رابطه فوق‌العاده تجربه کنم ولی باورهای سمی گذشته مانع می‌شدند توی این فایل چقدر باگ توی خودم پیدا کردم یادم اومد هیچ گاه من با یک دختر ارتباط نداشتم فقط یک بار اومدم بی حاصل شد چرا منی که توی بقیه فعالیت های دگم عالی دارم پیش میرم ولی توی این بخش از زندگیم پیشرفتی نداشتم تا توی این فایل فهمیدم ریشه ای این مسئله در گذشته خودم هست

    استاد جالبه چقد ضعف دارم در ارتباط با دختر خانوم ها یکی از باگ هام عدم لایق بودند ! این کجای ذهنم قرار داشت من دوست دارم یک ارتباط فوق‌العاده شگفت انگیز تجربه کنم اون شخصی که میخوام توی مسیرم قرار بگیره تا لذت ببریم از کنار هم بودند استاد بزرگوارم به خدا به خودم و به شما قول میدم و متعهد میشم این باگ خودم برطرف کنم

    که اویست جاوید برتر خدای

    خداوند نیکی ده و رهنمای

    چقد معنای اسمم زیباست تا الان که توجه بهش نکردم این هم یک پیشرفته برای خودم هست هر روز بهبود دارم

    به معنای اسمم “زاده شدن” است برای نشان دادن تاریخ ظهور یک شخص مشهور استفاده می‌شد …

    وعده پروردگار عالم حقه و این شعر فوق‌العاده زیباست

    خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان

    اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود

    و به قدر نیاز تو فرود می‌آید

    به قدری که منم خداوند بفهمم به درخواست‌هام پاسخ میده هر چقد بیشتر باور کنم درهای بیشتری از برکت ، سلامتی ، ثروت ، رابطه فوق‌العاده، برویم گشاده میشه

    میلاد پسری از نور

    در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: