چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 23

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2283 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام به همگی

    دوست داشتم یه مطلبی رو بگم واونم این که قبل اینکه وارد یه رابطه‌ای بشیم باید خودمون رو بهتر بشناسیم بعد بریم تو رابطه باید بشینی برای خودت بنویسی چی دوست داری از یه رابطه چی دوست نداری چیزهایی رو که دوست داری رو به خودت یاداوری کنی وچیزهایی که دوست نداری رو هم شناسایی کنی

    مثلا من از یه رابطه چی میخوام مثلا عشق میخوام محبت ارامش صداقت درستی پاکی زلالی وفاداری احتران بخشش دست ودل باز بودن همه اینهارو بنویس بعد بهشون توجه کن بگرد در اطرافت ببین چه کسایی این ویژگی هارو دارن تایید کن تو ذهنت تحسین کن چه ازدواج کرده باشی چه نکرده باشی باید به چیزهایی که تو رابطه دوست داری توجه کنی اگر هم نمیدونی چی دوست داری به چیزهایی که دوست نداری فکر گن چیزهایی که دوست داری برات آشکار میشه

    تصمیم به نوشتن نداشتم ولی حسم گفت اینارو بنویسم به نظرم برای یادآوری به خودم بود که حالا که فکر کردی حرفهای استاد برای مجردا بود ولی تو که ازدواج کردی خیلی هاش به درد تو نمیخوره این تمرین هم برای خودت هر روز انجام بده

    ممنونم از همه دوستان واستاد هدایتگرم وخانم شایسته ی گرانبها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    و خانم شایسته مهربون و بچه های سایت

    خدا شکر برای دریافت این آگاهی ها

    فایل رو چندین بار گوش دادم

    و باعث شد ی دفتر مخصوص بذارم و شروع کنم به نوشتن ترمز هام و خصوصیات کسی که میخوام ازدواج کنم

    و برای خودم هدف گذاشتم که ترمز های ذهنی ام رو بذارم کنار

    استاد تمام ترمز هایی که گفتی رو من دارم و حتی بیشتر

    که باعث شده 10تا 15 سال نتونم ازدواج کنم

    ذهنم بدجوری با ازدواج مقاومت داره تا رابطه بدون ازدواج

    احساس اینکه ازدواج محدودم میکنه هزاران یا شاید میلیون ها بار ا دوستای هم سنم که ازدواج کردن شنیدم که از وقتی ازدواج کردیم دیگه هر روز بدبخت تر درگیر زن و زندگی شدیم

    و ذهن منم همه این حرف ها رو باور کرد

    یا اینکه من خودم رو گول میزدم بابا ازدواج مال جهان سومی ها مال انسان های سطح پایینه

    دیگه قدیمی شده

    دیگه ی جور بی کلاسیه

    و از این چرندیات

    و میگفتم من خودم نخواستم ازدواج کنم در صورتی که از درون دوست دارم ازدواج کنم

    یا سرمایه ندارم

    یا چطور میتونم خرج زندگی رو بدم

    استاد ی ترمز مخفی دیگه

    من انقد شنیده بودم که طرف وقتی ازدواج کرد بعد پیشرفت کرد

    و این باعث شد که بخوام من ثابت میکنم بدون ازدواج هم میشه موفق شد

    کلا ذهنم مقاومت داشت

    یا میگن تا ازدواج نکنی پول نمیتونی جمع کنی

    یا وقتی ازدواج کنی دینت کامل میشه

    انقد ترمز هست اونم مخفی که خدا میدونه

    استاد من الان فهمیدم که واقعا دوست دارم ازدواج کنم با کسی که هم مدار و فرکانس باشه و توی همین فضای قوانین باش دوست دارم

    الگوی هم که دارم شمایید.

    استاد واقعا این حرفتون خیلی بهم انگیزه و انرژی داد

    وقتی ما ازدواج کنیم به زندگی مون افزوده میشه

    بیشتر لذت میبریم

    خودمون رو بیشتر گسترش میدیم

    استاد این باور ها واقعا ی شبه در من ایجاد نشده

    میلیارد ها بار شنیدم و جهان هم با نشون دادن این الگو ها تایید کرده

    شاید درک کامل و درستی از این فایل نداشته باشم

    ولی واقعا درک کردم که پا بد جور رو ترمزه توی بعضی جاها

    فهمیدم وقتی کد توی ذهنم اشتباه باش تلاش بی معنیه

    همه چی باوره بارو باور

    خدایا خودت هدایت کن به زیبایی ها

    انشالله بعد این فایل ها خبر های ازدواج بچه های سایت بیشتر شنیده میشه حتما حتما

    استاد ممنونم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  3. -
    زهرا کاسه ساز گفته:
    مدت عضویت: 1486 روز

    سلام به استارنازنین وهمه چی تموم وسلام به بانوی همیشه شایسته

    سلام به دوستان ‌گلم تواین سایت الهی

    اینقدرکامنتهای سایت توش درس ونکته داره که هرکدومشون یه مکتبن واقعا

    ازخوندشون سیرنمیشم …..اینقدرکه نمیذارن بیام کامنت بنویسم

    عزت نفس…. چیزی که من با این سایت ودوره بینظیرعزت نفس یادش گرفتم

    که زهراتوارزشمندی

    توزیبایی

    یه مامان عالی برای بچه هات

    یه همسرخوب برای مسعود

    تویی که داری زندگیت روعالی خلق میکنی

    افرین بهت زهرا ادامه بده تو موفق میشی مطمینم

    خداهرلحظه هدایتت میکنه

    خدادوست داره خیلی زیاد

    خدابهت میگه که ‌کجابایدچیکارکنی

    افرین بهت زهراکه رابطت با همسرت رواینقدر خوب کردی

    من تادوسال پیش مثل خیلی از زن وشوهرا چندوقت یه بار باهمسرم بحثم میشد

    حس خیلی بدی روتجربه میکردم و….کلاهم همسرم رومقصرهمه اتفاقات میدونستم

    بعدکه باسایت اشناشدم شروع کردم به تغییر افکارم دیدم اره درسته همه چی داره عوض میشه انگار

    اولاش برام سخت بود که جواب همسرم روندم وهمش نجواهامیومد که الان اگه چیزی نگی پر رومیشه

    فکرمیکنه حق با اونه

    خیلی باخودم ‌کلنجاررفتم وسعی میکردم اگاههایی که ازاستادیادگرفتم توعمل اجرا کنم

    همین روندوادامه دادم تا اینکه اروم اروم بحثامون کمترشدو یه روز دیدم وای خدای من…اصلا یادم نمیاداخرین بار که باهم یه بحث سادده کردیم کی بوده وبه محض اینکه فکرم عوض میشه خیلی سریع واکنش فرکانسم رومیفهمم والان دیگه خیلی خوب بازی روبلدم وهمه سعیم اینه که فقط خوبی خوبی وخوبی ببینم

    خییییییلی راه داره که تو این مسیربهتربشم ومن بایدادامه بدم تایک رابطه خیلی عاشقانه وپرازاعتمادروتجربه کنم….

    فقط میتونم هزاران بار هربار میلیار دهادفعه خداروشکرکنم به خاطرهدایتم به این سایت

    و سپاسگزارم ازتون استاد …براتون ازخداطول عمرزیااااادمیخوام

    خدایاماروبه ره راست هدایت کن…

    الهی امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  4. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    به نام خدا

    ردپای 53

    سلام استاد جان و دوستای عزیزم

    این روزای برای من جز پرکارترین و فشرده ترین روزای زندگیمه ،میتونست پر استرس ترین باشه میتونست سخت ترین باشه

    اما به لطف خدا اینطور نیس ،وقتی با سایت آشنا شدم روز قبل استارت پروژه بود و فقط یک جمله در ذهنم پلی شد ،که عیب نداره کلی کار نکرده داری وقت بذار تبرت رو تیز کن

    اون لحظه شروع هیچ فکر نمیکردم آنقدر تغییر کنم آنقدر عملگرا بشم و چند ده قدم به سمت هدفم بردارم

    یکی از چالش های این روزای من خاموش کردن ذهنمه!خاموش که نه شاید نادیده گرفتن واژه درست تری باشه

    چون کاری که الان میکنم، کاریه که قبلا نصفه انجامش دادم ،مدام ذهنم این دو موقعیت مقایسه میکنه

    اما خبر نداره چقدر فاصله بین این فاطمه و اون فاطمه

    راه کارمم پر کردن لحظه های زندگی با ویدیو های استاد /دیدن زیبایی و توجه آگاهانه/مرور کارهای این 60 روز /به یادآوردن پشتیبان این روزا (خدا)/مرور قوانین بدون تغییر، چه خوندن چه نوشتن و چه دیدم و شنیدن چند باره برای تثبیت باور

    با این روش‌ها تونستم صدای شیطان که میخواست با یادآوری شکست گذشته ،امید و شور و شوق من از بین ببره ،خاموش کردم

    قبلا هم گفتم این کار برام چالشی ترین کار بود !صرفا به خاطر اینکه خودم بزرگش کرده بودم

    به قول استاد تا وقتی اون چیزی که میخوایم برامون طبیعی نشده باشه ،برآورده نمیشه

    اگه من برام باور پذیر بشه ،میتونم بهش برسم بدون اینکه پام رو ترمز باشه

    بزرگی اون کار روز به روز مثل یه کوه یخی داره آب میشه و برای من باورپذیرتر

    و این بهم نوید میده وقتشه…

    ممنون که امید در من زنده کردید

    اجرتون با خدا استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1249 روز

      سلام بر فاطمه خانم محترم،

      خدا رو شکر که بازهم یکی دیگر از انسانهای جستجو گر سعادت در دو دنیا به جمع خانواده اضافه شده ، و بازهم خدا رو شکر که با پشتکار در حال طی مسیر سر سبز و زیبا هستید، برای شما و جمع این خانواده آرزوی سعادت در دو دنیا را دارم، آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مصطفی پوری گفته:
      مدت عضویت: 1935 روز

      سلام فاطمه خاتون

      خیلی زیبا کامنتی نوشتی

      از اولش که تبرتون را تیز کردید تا ادامه که بایستی به ذهن نجواگر مجال حکمرانی نمیدادی چطورش را خیلی واضح نوشتی

      بمب باران اطلاعات و باورهای درست سایت و برنامه ریزی کردن برای ذهن چه با هدف گذاری و دادن برنامه ومهم ترین بخشش تعهد به اهداف وبرنامه هاست وسپاسگزاری وسپاسگزاری و درست کردن بازی های ذهنی با توجه به زیبایی ها که باید عمدی توجه کنی وصحبت کنی باخودت تا آروم آروم خاموش بشه و آنچیزی را تکرار کنه که بهش توجه میکنی وبرنامه تازه نصب میشه توی ذهن اما تا نصبش باید برنامه نویسی(تبر تیز)کنیم

      خوشحالم که داری فاطمه ای عزتمند میسازی

      از خداوند بابت قوانین ثابتی که مقرر کرده سپاسگزارم

      فاطمه تکامل یادت باشه وتکرارش کن تا توی تله چرا من رشد نمیکنم گیر نکنی چون ما میخواییم 100 باشیم اما در عمل20 هستیم و ذهن شروع میکنه به مقایسه کردن عملکردمون با 100٪ کار و مدام میگه نمیتونی نمیشه و،،،باید آروم کنیم و رشد وتغییرات کوچیک را ببینیم و به خودمون یادآوری کنیم ولذت ببریم از تغیرات و رشدهای کوچک که این تغییرات کوچک میشن همون100 که انتظار داریم

      برای این تکامل باید شکرگزار باشیم چون اگه درکش کنیم فقط از زندگی لذت میبریم و رشد میکنیم و یادمون باشه تا یه جایی تکامله بعدش میشه تصاعد و به خدا مثل سیل ،بارون، فقط ورودی داری از نعمتهای الهی(پول،رابطه خوب،آرامش،سلامتی و،،،) به فراوانی ، فراوانی

      تشکر بابت نوشتن این کامنتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        Fatima گفته:
        مدت عضویت: 813 روز

        سلام دوست عزیز خیلی ممنون بابت کامنتتون

        خداروشکر میکنم که اولین چیزی که منو مجاب کرد در قلبم به روی حرفای استاد باز کنم ،توجه به تکامل بود

        اما خب حتی اگر اولین نفر تو جهان هم باشی که تکامل کشف کرده ،باز هم نجواها تورو به عجله و جنب و جوش دعوت میکنن

        من بسیار شکر گزار روند تکاملی خودم هستم که در جاهایی که ترمزها کمتر بود در آستانه تصاعد هم هست حتی تو همین زمان کوتاه

        تو هدف به خصوصم که کلی ترمز دارم ،تکامل به چشم دیدم اما باورها جوان گاهی زورشون به باورهای خاک خورده نمیرسه.

        و راهکارم برای چیره شدن بهش یادآوری مسیر که آمدم توانایی ها و الگوها مناسب

        البته که راه بسیار در پیش و امیدوارم خدا آسان کننده این مسیر باشه

        خیلی ممنون که تجربه اتون به اشتراک گذاشتید

        در پناه خدا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          علیرضا رستاخیز گفته:
          مدت عضویت: 1787 روز

          فاطمه عزیز

          سلام و درود فراوان به شما

          شکر میکنم خدایی را که هدایتگر همه ی ماست

          دوست داشتم این جمله ی استاد رو یاد آور بشم که شما به اندازه ای روی باور هات کار میکنی نتیجه میگیری و من با شخصه خودم یادم میره این اصل رو .

          به این معنا که من هر روز باید منتظر بهبود شرایط باشم حتی اگر بسیار کوچیک باشه .

          خدایاشکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    بهنام کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1162 روز

    سلام به استاد عزیزوخانوم شایسته ی گرامی استاد خداوکیلی دمت گرم یه برجی تودل همه ی مآدرست کردی که همه ی برقآش روشنه فقط خواستم ازت تشکر کنم که بگم خیلی باوجوودی دروودبرشرفت .بخدا قصم اصلا هرکسی که واسه باراول بشینه پای حرفای شما یعنی اولین چیزی که متوجه میشه اینه که چقدبآعشق دارین صحبت میکنین .استااادتموم نداشته های زندگیم وباشمآپرکردم بآحرفآی شمآپرکردم الان که فکرمیکنم میبینم حداعقل 100تاقدم گنده از اطرافیانم جلوترم اونم فقط وفقط به جون مادرم بخاطر استاد نازنینی مثل شما دمت گرم بخدا استادی برازندته .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1249 روز

      سلام بر بهنام عزیز

      خدا رو شکر که در این مسیر زیبا و پر از عشق و سعادت قرار داریم، اگر انسان به ندای درونی گوش دهد که همان ندای خداوند مهربان است، احساس خوبی پیدا می‌کند و این شروع تغییر در ما است، از شما ممنونم که به‌ زبان خودمانی و شیرین، دل نوشته هایت را برای یادگاری در این مسیر سعادت مینویسی، برایت بهترینها رو آرزو میکنم، در پناه آلله یکتا شاد، سالم ،تندرست، ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشی و باشیم آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان نازنینم

    روز و روزگارتون بخیر

    از صمیم قلبم خدا رو شکر می کنم که تو این سایت و این فضای روحانی با دوستان عزیزم همراه هستم و از کامنتهای ارزشمندشون بهره میبرم

    دیروز یه روز فوق العاده ای رو گذروندم که پر از درس بود برام

    صبح زود با یه مورد ناخواسته روبرو شدم که نیاز به کنترل ذهن داشت

    موضوع این بود که حدود ساعت 5 صبح در اثر یه کم سر و صدا از خواب بیدار شدم و متوجه شدم همسرم رفته بالا و مشغول جارو کردن و کندن گچهای اضافی خشک شده روی دیوار و زمین اتاقه که روز قبلش  یه قسمتی از دیوار گچکاری شده بود، و این در حالی بود که تازه یکساعت بود من خوابیده بودم، شب تا نزدیکای ساعت سه توی سایت مشغول خوندن کامنتها بودم و یکی دو تا کامنت هم خودم نوشتم بعدشم که اذان و نماز و…

    اولش اهمیت ندادم ولی بعد دیدم خوابم نمیبره تو ذهنم اومد که بابا آخه الان که وقت این کارا نیست البته سر و صدا زیاد نبود ولی چون صبح زود بود و همه جا ساکت بود مشخص میشد بعد هی من میخواستم ذهنمو کنترل کنم هی ذهنم نمیزاشت می گفت چرا همسرم توجه نداره که من خوابیدم چرا رعایت نمی کنه من می گفتم نه بابا اتفاقاً همیشه رعایت  می کنه در حدی که وقتی میخواد شیر آب رو باز کنه یه ابری اسفنجی زیرش میزاره که صدا نده الانم فکر می کنه طبقه بالاست صدا پایین نمیره، یه کم دیگه گذشت باز ذهنم گفت برو بش بگو این چه کاریه چرا نمیزاری من بخوابم؟و اگر من قبلی بودم حتماً همین کارو می کردم ولی من جدیدم گفتم اشکالی نداره خدا رو شکر که همسرم هست و تو زندگی کنارمه اگه نباشه که حسرت همین سر و صدا هاشم می خورم بعد دیدم بازم ذهنم راحتم نمیزاره بالش و پتو رو برداشتم رفتم طبقه پایین فکر کردم از فاصله دو طبقه صدا نمیاد یکی دو دقیقه اونجا خوابیدم دیدم فایده نداره همچنان سر و صدا رو می شنوم تازه جای خودم هم نیست راحت نیستم  بهتره برگردم بالا حد اقل سر جای خودم بخوابم برگشتم بالا و همون وقت همسرم رو دیدم که داره وارد اتاق میشه با لبخند سلام کردم و صبح بخیر گفتم تعجب کرد و پرسید چرا بیداری و از پایین داری میای بالا؟گفتم برای اینکه سر و صدا رو نشنوم رفتم پایین ولی اونجا هم صدا میامد بخاطر همین برگشتم، گفت اِ مگه صدا میامد؟ من هم با خنده بشوخی گفتم استغفر الله! و معلوم شد که اصلاً فکر نمی کرده سر و صدا پایین شنیده بشه

    مدتها بود اینطور جدی احساس نیاز به کنترل ذهن رو تجربه نکرده بودم که حدود نیم ساعت ذهنمو درگیر کرده باشه تقریباً همه چی خوب پیش میره و اگر هم ناخواسته ای پیش بیاد سریع کنترلش می کنم و در حد یکی دو دقیقه از ذهنم بیرونش می کنم

    خدا رو شکر که این مورد رو بخوبی تونستم کنترل کنم و نتایجش رو چند ساعت بعد دیدم از نشونه ها و هدایتها و همزمانیها

    نشانه امروز من قسمت 112 سریال زندگی در بهشت بود و استاد همون اوایل فایل راجع به برخورد با ناخواسته و کنترل ذهن صحبت کردهمون که یه حیوون یا حیوونایی تمام بوقلمون ها رو بجز دوتاشون خورده بودن و استاد می گفت در برخورد با این ناخواسته که درد هم داشت براشون ذهنشونو کنترل کردن و تمرکزشونو گذاشتن روی اون دوتا بوقلمون که مونده بودن و اتفاقاً از بقیه هم سالمتر بودن

    بعد توی قرآن به آیه 15 و 16 سوره فرقان رسیدم که بعد از بیان وضعیت کسانی که قیامت رو انکار می کنن و در آتش جهنم گرفتار میشن در آیات قبل،اینطور میگه

    قُل اَذالِکَ خَیرُُ اَم جَنَّهُ الخُلدِ الَّتی وُعِدَ المُتَّقون کانَت لَهُم جَزآءً وَ مَصیرا

    بگو آیا آن(آتش جهنم)بهتر است یا بهشت جاویدی که به خود مراقبان وعده داده شده؟ که پاداش و عاقبت خوشی برای آنان است

    لَهُم فیها ما یَشآءونَ خالِدینَ کان عَلی رَبِّکَ وَعداً مَسئولا

    در آنجا هر چه بخواهند برای آنان فراهم است و در آن جاودانه اند، وعده ای است بر (عهده) پروردگارت، (وعده ای) درخواست شده (و مورد انتظار متقین از خداوند)

    متقین همون خود مراقبان هستند که ذهن و افکارشون رو کنترل می کنن، ومن خیلی خوب ذهنم رو کنترل کرده بودم رفتارم رو کنترل کرده بودم

    و خدای محبوب من چقدر زیبا پاداش این کار رو بیادم آورد و بمن اطمینان داد بهشت جاوید در انتظارمه

    یه مورد جالب دیگه که اتفاق افتاد این بود که صبح توی دفترم نوشته بودم (میخوام پیاده روی امروز رو همراه با یه حس لطیف بیشتر انجام بدم) وبعد که برای پیاده روی رفتم توی حیاط حواسم جمع بود و یاد این خواسته بودم، خب مثل هر روز از دیدن گلهای فراوون و رنگارنگ و زیبای باغچه و بوی عطرشون و آسمون آبی و کوههای اطراف و طبیعت زیبا و صدای آواز پرنده ها لذت بردم و بارها خدا رو شکر کردم ولی تفاوتی با روزای دیگه نداشت بعد هندزفری رو تو گوشم گذاشتم و شروع کردم به گوش کردن یکی از فایلها و پیاده روی رو ادامه دادم بعد از نیمساعت گرمم شد و رفتم داخل پارکینگ که سایه باشه، همینطور فایل گوش می دادم و پیاده روی می کردم که یه حسی بهم گفت دوباره برم توی حیاط منم برگشتم توی حیاط و باز مشغول پیاده روی و گوش دادن به فایل شدم که یهو متوجه یه صدایی شدم،هندزفری رو از گوشم در آوردم  فهمیدم صدای باده که لابلای شاخ و برگهای درختای باغچه می پیچه و برگای درختها هم با یه آهنگ قشنگی به رقص در اومدن منظره بسیار زیبایی بود هم صدای باد و هم صدای حرکت و رقص برگها خیلی ملایم و لطیف بود فوری یاد درخواست توی دفترم افتادم انقدر هیجان زده شدم که نگو یکسره خدا رو شکر می کردم که خواسته مو برآورده کرد

    چه آگاهیهایی دریافت کردم خدایا شکرت

    اول متوجه هدایت خدا برای شنیدن صدای باد لابلای درختا و دیدن این منظره زیبا شدم گفتم خدایا شکرت قانون چقدر دقیق و درست کار می کنه: درخواست می کنم و اتفاق می افته

    تا اومدم تو گوشیم یادداشت کنم یه آگاهی دیگه اومد که اومدن از پارکینگ به حیاط هم هدایتی بود! وای خدای من چه احساس خوبی! و همینطور که داشتم از خدا تشکر می کردم باز یه آگاهی دیگه اومد که امروز من این جمله تأکیدی رو برای خودم انتخاب کردم و تو دفترم نوشتم:(هدایتهای الهی امروز از هر طریقی بسمت من روانه میشه) و در ضمن پیاده روی هم چند بار این جمله رو تکرار کردم، بخاطر همین هم دارم هدایتها رو دریافت می کنم

    خدا رو شکر می کنم که دارم تکاملمو طی می کنم و مرحله به مرحله و هر بار یه کمی بهتر دارم معنی هدایت رو درک می کنم و دریافت می کنم

    خدا رو شکر که هدایتم کرد تجربه خودم رو اینجا به اشتراک بزارم که درسها برام مرور بشه و رد پایی از خودم بزارم

    از تک تک دوستان عزیز و نازنینم برای کامنتای بی نظیر و آگاهی دهنده شون ممنون و سپاسگزارم

    در پناه خدای مهربان شاد و سلامت و موفق باشید و دلهاتون پر از عشق و نور الهی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
    • -
      مهدیه سلطانی گفته:
      مدت عضویت: 771 روز

      فاطمه خانم خیلی ممنون از کامنت زیباتون خیلی به من حس آرامش داد

      خیلی حالم رو خوب کرد

      امیدوارم توی این مسیر زیباتون ثابت قدم باشین

      واقعا تعهد شما توی دیدن نکات مثبت تحسین بر انگیزه عالی بود

      واقعا سپاس گزارم و منتظر پیشرفت ها و ردپاهای بعدی تون هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1762 روز

        سلام مهدیه عزیزم

        خیلی ممنونم که به کامنتم پاسخ دادی و حال خوب بمن هدیه کردی

        خدا رو شکر که کامنتم مفید واقع شد و احساس خوبی بشما داد

        زندگی هر کدوم از ما پر از نکات مثبته که اگر آگاهانه این زیباییها رو هر چقدر هم که در نظرمون کوچیک و بی اهمیت باشه ببینیم و بخاطرش سپاسگزار خداوند باشیم لا جرم هدایت میشیم به دیدن زیباییهای بیشتر…

        و بقول استاد کل داستان همینه

        از خدا میخوام که همگی در این مسیر زیبا ثابت قدم باشیم و پیشرفت کنیم و به مدارهای بالاتر بریم

        در پناه خدا دلت پر از آرامش باشه و به همه خواسته هات برسی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2064 روز

      سلام بر بانوی معظم

      کامنت های قبلی تونو، بواسطه پاسخی که همسرم براتون گذاشته بود خوندم و امروز که دوباره این کامنت تونو دیدم با اشتیاق اینو هم خوندم و چقدر لذت بردم

      به دنبال نشانه ای بودم تا در پاسخ و تایید فرمایشات تون مطلبی در خور احساس زیبا و کلام دلنشینتون باشه

      موقع خوندن کامنت شما یه پشه دست و پای منو مورد عنایت قرار داد و یاد یک خاطره که پارسال اتفاق افتاد

      سال قبل من و همسرم بعد از خوندن یک کتاب (وعبد سکوت) تصمیم گرفتیم با خودمون و با تمام موجودات عالم در صلح باشیم و شروع کردیم به کنترل ذهن و نفسمون و مراقبه

      خونه ما نزدیک دریاچه چیتگر بود و پشه زیاد داشت

      به طرز عجیبی بعد از اون تصمیم هیچ پشه ای دیگه مارو نمیزد با اینکه گاهی روی بدن ما هم مینشستند

      نه ما کاری به اونا داشتیم و نه اونا به ما

      تصمیمات و تغییرات ما بر جهان اطراف تاثیر عجیبی گذاشته بود و حتی پشه ها هم اینو درک میکردند و پذیرفته بودند که با ما در صلح باشند

      همون روزا رفتیم بیرون و اطراف دریاچه که یک فضای سبز و درخت های کاج زیبایی داره و چند تا سگ خانوادگی اونجا زندگی میکردند و براب اولین بار ملاقات شون کردیم

      فقط باید اونجا بودید و میدیدید که این حیوانات زیبا و با وفا چقدر به ما محبت نشون میدادند و مثل یک حیوان تربیت شده خودشونو به ما میمالیدند . از ما نوازش میخواستند و چقدر انرژی داشتند

      طوری که وقتی نوازشش میکردم و دستمو بر میداشتم دوباره با دستاش دستمو میگرفت و اونو روی بدنش میذاشت که به نوازشم ادامه بدم

      این درحالی بود که قبلا هرگز ندیده بودم یک سگ برای بار اول وقتی کسیو میبینه چنین واکنشی انجام بده

      (معمولاً پارس میکینه)

      جالبتر اینکه تا دم خونه مارو همراهی کردند و چند ساعتی هم پشت در نشستند

      بعد از اون روز هر دفعه ما میرفتیم اونجا ، اونا با ذوق به سمت ما میومدند و دوباره خودشونو لوس میکردند و انگار این دوستی سالهاست که بین ما در جریانه

      خواستم بگم که

      رشد ما با رشد جهان توأمه و تمامی موجودات عالم با تغییرات تو تغییر میکنند و با تو در صلحند و باز جالبتر اینکه وقتی دوباره مراقبه رو رها کردیم وحالمون بد شد

      پشه دوباره نیش زدنو شروع کردن و معاهده صلح شکسته شد و ما شروع کردیم به کشتن اونا و اونا به نیش زدن ما

      خب الان دوباره تصمیم گرفتم مجدد و اینبار مصمم تر از قبل اونو تکرار و تثبیت کنم

      اینم به لطف خوندن کامنت شما بود

      یه چیز دیگه هم بگم که ربطی به بحث نداره اما میخوام حالتون بهتر بشه

      چند سال پیش خواب بزرگترین بانوی این عالم رو دیدم

      اینقدر این بانو با عظمت و زیبا (زیبای روحانی)و دلنشین و با وقار و بینظیره که بعد اون خواب نگاهم به تمام زنان عالم تغییر کرد و حتی دلم خواست زن باشم و اسمم فاطمه باشه

      چون متوجه شدم به این اسم و مشتقات اون و هر بانویی که مظلوم واقع میشه بسیار حساسه

      خوشا به حال تمام فاطمه ها

      در پناه حضرت عشق و مورد عنایت بانوی دو عالم باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1762 روز

        سلام بر سید حبیب گرامی

        برادر عزیزم خوشحالم و سپاسگزار خداوند هستم که کامنتم برای شما تأثیر مثبت بجا گذاشته و ازش استفاده کردی و بسیار از شما ممنون و سپاسگزارم که وقت گذاشتی و به کامنتم پاسخ دادی که خودش یه کامنت کامل و پر ارزش بود واقعاً از مطالبی که بیان کردی استفاده کردم و لذت بردم

        ممنونم که حال خوب بمن هدیه دادی خدا کنه که رفتار و کردارم درخور نام فاطمه باشه

        خدا رو شکر که شما و همسرتون رو خودتون کار می کنید و نتیجه می گیرید

        در پناه خدا موفق و سعادتمند در هر دو جهان باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مصطفی پوری گفته:
      مدت عضویت: 1935 روز

      سلام فاطمه خانوم

      ازکامنت زیباتون که نوشتید مشخصه که واقعا خوش سلیقه وخوش ذوق هستید ممنون که به این زیبایی مینویسد آدم به وجد میاد

      0کنترل ذهن به قول استاد کاری نیست که هرکسی بتونه انجام بده برای همینه که خیلی ها زندگیشون اونجوری که میخوان نیست ،،پس دمت گرم که اینقدر تمرین کردی که میتونی این کار را به خوبی انجام بدی و 100٪وعده بهشت را داری پیش روت

      1هدایت الهی که مهمترین موضوع میتونه توی زندگی باشه که خداوند هادی و راهنما ما توی کل زندگیه ،، فقط باید محرم باشیم تا بشنویم پیامهای الهی که همیشگی هستند تا زندگی ساده ولذت بخش بشه به قول استاد بشینیم روی شونه های خدا ،، چرا باید زور بزنم خودش بهترین راهنما و کننده کارهاست فقط باید ذهن کنترل بشه و وظیفه خودمون را به عنوان بنده انجام بدیم ،، دیگه مسیر بهشتی میشه وقتی 100٪حواست به اینه که خدا چی میگه و مطمئنی که به بهترین مسیر هدایتت میکنه

      2تکامل هم موضوعیه که باید بعنوان قانونی اصلی در نظر بگیریم تا در زندگی انرژیمون کم نشه که هیچ باسرعت وباعشق جلو بریم

      توجه به نکات مثبت را ازت دوباره دارم یاد میگیریم که توی حیاط خونتون به داشته هاتون نگاه کردی و لذت بردی وتوجه به داشته ها (شکرگزاری )باعث میشه نعمتها باسرعت به سمتت بیان

      خوشحالم که کامنت زیباتو خوندم و براتون کامنت زیبایی نوشتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1762 روز

        سلام به برادر عزیزم آقا مصطفی

        خدا رو شکر که کامنتم اثر خوبی بر شما داشت و مفید بود

        و از شما هم خیلی ممنونم که پاسخ زیبایی برام نوشتی و مطالب مهمی رو یادآور شدی، از کنترل ذهن و هدایت الهی و رعایت قانون تکامل…

        از کامنتت استفاده کردم و لذت بردم

        در پناه خدا زندگیت پر از موفقیت و زیبایی باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2224 روز

      سلام مامان گلم! مامان دوست داشتنی من! کامنتتون رو امروز خوندم و انقدر حس خوب گرفتم و خوشحالم از این فرکانس بالایی که دارین که حد نداره گفتم لایک خالی کمه و باید کامنت بذارم. خدا رو هزاران بار شکر می کنم که تو این بهشت مجازی هستیم و نه تنها خودم هستم مامانم خیلی خیلی جلوتر از من و خواهرام هستن و الگوی ما شدن و همیشه از تعهد بالاشون و فرکانس بالایی که دارن صحبت می کنیم. خدایا شکرت. واقعا چقدر آدم رشد می کنه و پیشرفت می کنه با کار کردن رو خودش و خدا رو هزاران بار شکر که جهان بر پایه ی سیستمی هست بدون نقص و استثناء، کار می کنی رو خودت قطعا جوابی که می خوای می گیری. خیلی سخته آدم شب نخوابیده باشه و بعد یکساعت خواب سرو صدا باشه و نتونه بخوابه ولی ذهنش رو کنترل کنه… اونم شما که قبلا چقدر به خواب حساس بودین بد خواب اگر می شدین سردرد و غیره ولی هزارماشالا با تغییر مدارتون به مدارهای بالاتر دیگه نه از سردرد خبریه نه از ناخواسته های دیگه… واقعا تحسین برانگیزه این روند رشدتون مامانم عشقم. خدایا شکرت، کمک کن منم مثل مامانم متعهد باشم و بهتر عمل کنم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1762 روز

        سلام سمیه جانم

        خوشحالم و خدا رو شکر می کنم که کامنتم دل چندتا از بندگان خوب خدا رو شاد کرد وحس خوبی ازش گرفتن

        یکی از سپاسگزاریهام از خدای مهربونم همینه که خودم و دخترام همگی به این مسیر زیبا هدایت شدیم و از طریق همسرت داماد گلم که دستی از دستان خداوند شد برای ما با استاد عزیزمون آشنا شدیم و قدم در این مسیر بهشتی گذاشتیم خدا رو شکر بر این نعمت

        خدا رو شکر که همگی سعی بر بهبود خودمون داریم و نتایج شیرینش رو هم دریافت می کنیم

        سمیه جان ماشاء الله شما از منم بهتر تعهد داری و نتایج فوق العاده گرفتی…کار خیلی خوب..خونه بزرگ و عالی تو اون محله شیک و زیبا و با صفا با اون همه فضای سبز که یادش بخیر اون مدتی که اومده بودم پیشتون چقدر اونجا هر روز پیاده روی کردم و لذت بردم…

        خدا رو شکر که روز بروز درکمون از قوانین جهان بیشتر میشه و هدایتهای الهی رو بیشتر دریافت می کنیم

        از خدای وهابم میخوام که همه ما و همه خانواده عباسمنش تو این مسیر ثابت قدم باشیم و روز بروز حال دلمون عالیتر و موفقیتهامون بیشتر باشه آمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مونا ترحمی گفته:
      مدت عضویت: 2114 روز

      به نام خداوند هدایتگر

      سلام فاطمه خانوم

      من چند تا از کامنت هاتون رو خوندم و متوجه شدم شما به همراه دخترای گلتون با هم عضو سایت هستین و

      چند وقت پیش هم به امریکا سفر کردین

      اگه درست فکر کرده باشم

      دخترتون نوشته بودن که مامانم اومدن امریکا پیشمون و باهم فایل استاد رو دیدیم

      با همسرم کلیییی تحسینتون کردیم کلیییی ذوق کردیم

      شما برای من الگو هستین

      ایمیلتون و فعال کردم که از خوندن کامنت هاتون لذت ببرم و درس بگیرم

      بابت این کامنت قشنگتون هم ممنونم

      میخواستم یه تجربه ای مشابه همین موضوع رو بگم که چند روز پیش اتفاق افتاد برام

      من و همسرم یه قرار کاری داشتیم و من تایم و با اون طرف هماهنگ کرده بودم

      من صبح بیدار شدم و رفتم حاضر بشم

      همسر مهربون من رفتن برامون قهوه درست کنن که بخوریم

      و خوب من سریع تر حاضر شدم و گفتم بریم

      همسرم گفت شاید یه کم دیرتر برسیم من یه کاری دارم باید اونو انجام بدم بعد بریم

      قبلا وقتی این شرایط پیش میومد من میگفتم باید زودتر بیدار میشدی باید زودتر حاضر میشدی

      الان دیرمون میشه بد قول میشیم

      و با غر زدن باعث میشدم کدورت پیش بیاد و اون روزمون و کلا خراب میکردم

      ولی از وقتی دوره عشق و مودت و کار کردم خیلی میتونم بهتر ذهنم و کنترل کنم و نمیزارم ذهنم اذیتم کنه

      و طبق گفته استاد تو دوره عشق و مودت سعی میکنم ذهن و قلبم رو یکی کنم

      و در لحظه قلبم بهم گفت چرا اینو نمیبینی که همسرت رفته برای تو قهوه درست کنه ؟

      چرا اینو نمیبینی الان باهم یه قهوه خوشمزه خوردین؟

      چرا به جای تشکر میخوای غر بزنی و ناسپاسی کنی؟

      و همون لحظه به همسرم گفتم باشه عزیزم به کارت برس دیرتر میریم

      و به خودم گفتم اصلا شاید درخواست اون طرف این باشه که ما یه کم دیرتر برسیم

      اصلا این هدایت خداست که ما دیرتر برسیم

      و من تونستم ذهنم و کنترل کنم و اجازه بدم هدایت بشییم

      وقتی رفتیم رسیدیم دیدم که اتفاقا این هدایت خدا بوده که ما دیرتر برسیم چون اگه زود میرسیدیم معطل میشدیم

      و خوشحال شدم که نزاشتم ذهنم بر من غلبه کنه و فرمان و بگیره تو دستش

      و فهمیدم که من میتونستم یه کاری کنم که روزمون خراب بشه یا روزمون عالی بشه

      این من هستم که اتفاقات و خلق میکنم

      اگه من از دوره عشق و مودت همین و یاد بگیرم که در هر لحظه ذهن و قلبم رو یکی کنم و با خودم به صلح برسم میتونم واقعا زندگی لذت بخشی و تجربه کنم

      واقعا زندگی برام بهشت میشه

      ممنونم فاطمه خانوم که این کامنت پر آگاهی رو نوشتین و باعث شدین منم یادم بیاد و بنویسم

      انشالا که همیشه حالتون عالی باشه و در کنار عزیزانتون شاد و سلامت و ثروتمند باشین

      در پناه الله یکتا به بهترین ها برسین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1762 روز

        مونای عزیزم سلام

        خیلی ازت سپاسگزارم که کامنتمو خوندی و پاسخ دادی

        می دونی مونا جان از وقتی که دوره شیوه حل مسائل بروز رسانی شد و شما تو قسمت (نتایج برخی از دانشجویان دوره شیوه حل مسائل) اون کامنتو گذاشتی اسمت برام مترادف شده با حل مسئله

        مونا=حل مسئله

        ممنونم از چیزای خوبی که درباره من نوشتی و همینطور خوشحال شدم از اینکه تجربه مشابه خودت رو برام گفتی که به این خوبی ذهنتو کنترل کردی

        دنیای ما چقدر زیباتر میشه اگه هرکدوم از ما در برخورد با دیگری بخصوص توی زندگی مشترک یه کم ذهنمون رو کنترل کنیم

        سلامتی و موفقیت و سعادتمندی در هر دو جهان رو برای خودت و همسرت از خدای مهربان خواستارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    آذین گفته:
    مدت عضویت: 1095 روز

    بنام پروردگار پاک و هدایتگرم

    سلام بر استاد و مریم عزیزم

    استاد چقدر دوستت دارم و چقدر لذت بردم از این فایل عالی خدایی دمتون گرم

    استاد جانم من عذاب وجدان داشتم بابت قطع ارتباطم با یک نفر و توجیهمم برای خودم این بود ک این آدم با اینکه خیلی خوبه ولی تمام توجهش روی منفیاست و من هر دفعه کلی از خودم مایه میزاشتم تا این آدم فکرای خوب بکنه و بهتر بشه زندگیش ولی از ی جایی ب بعد دیگه نتونستم گفتم من نمیتونم اونو تغییر بدم و شما هم گفتین باید ورودیهامو کنترل کنم پس من این بها را برای بهبود شرایط خودم باید میپرداختم و من دلم انسانهای عالی ک همه جوره راه زندگیشون را درست کردند و دارن روی خودشون کار می‌کنند مثل خودم را میخوام.

    الهی شکرت

    استاد جان ممنونم از این فایل عالی

    مریم جان ممنونم

    دوستتون دارم

    خدایا شکرت

    عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  8. -
    جواد شفاهی گفته:
    مدت عضویت: 2065 روز

    به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان

    سلام به شما استاد عزیزم جناب عباسمنش

    و همینطور استاد عزیزم خانوم شایسته

    و عرض سلام گرم به تمام دوستانی که کامنت فوق العاده میزارن که باعث رشد گسترش هممون میشه

    پیرو کامنت قبل که هدفی مشخص کرده بودم و دارم تمام تلاش فیزیکی و ذهنی خودم رو میزارم تا به این هدف مقدس برسم

    مدت زمانی که تائین کردم 40 روزه بوده و تا به الان 15 روز رد شده و حدود 25 روز دیگه از زمانی که برای خودم مشخص کردم باقی مونده

    و خداروشکر تا اینجای کار راضی هستم و تونستم از 100 درصد بدهی خودم حدود 10 درصد پرداخت کنم

    و کنترل کردم خودم در مقابل اینکه هزینه هایی میخواستم مسافرت کوتاه برم و همینطور یسری هزینه های شخصی و خونه

    باید یاد بگیرم وقتی هدفی مشخص میکنم تمام انرژی و زمان و پولم رو برای اون بزارم تا بهش دست پیدا کنم

    البته که این مسیر با لذت داره طی میشه نه زجر.طوری که به احساس بد منجر بشه

    اما باید توکل خودم رو حفظ کنم و این مدت امیدوار با احساس خوب بمونم و به تلاش هام

    ادامه بدم.

    من باورم اینه وقتی خواسته ای مشخص کردی با هر قدمی که برمیداری خداوند چند قدم به سمته تو برمی‌داره شاید اون لحظه نتیجه تلاش ذهنی یا فیزیکی ام رو نبینم

    اما پشت صحنه خدواند داره کارارو با خوبی پیش میبره

    این یک قانون است که لاجرم اتفاق میوفته

    پس برای این سیستم فرقی نمیکنه من چه خواسته ای انتخاب کردم اون وظیفه خودش رو انجام میده

    حالا که دارم کم کم یاد میگیرم قوانین کیهانی رو و این لطف خداوند هست

    پس من بندگی خودم رو انجام بدم و بزارم خداوند هم کاره خودش رو پیش ببره.در واقع اجازه اینکه خدا کاری برام انجام بده باید من صادر کنم

    تو این مدت سعی میکنم قلب خودم رو باز بزارم برای دریافت کوچکترین الهامات از طرف خداوندم تا به راحترین و آسان‌ترین راه حل ها هدایت بشوم

    و باورم اینکه برای خداوند مسائل من چیزی نیست فقط باید تسلیم او باشم

    والا چن سال به عقل خودم پیش رفتم انواع راه هارو امتحان کردم نه تنها بدهی هام تموم نشد بلکه بیشتر شد

    البته تو دوره دوازده قدم وقتی اولش من چکاپ نوشتم و این ماه که ماه آخرم هست دارم برسی میکنم

    دارایی من هیچ بود از لحاظ مالی تقریبا اما الان خدارو شکر دو نیم برابر اون بدهی که دارم سرمایه اضافه کردم

    و بدهی که شروع دوره داشتم یک سوم پرداخت شده

    و کلی اتفاق های خوب مالی افتاده برام

    اما چون تمرکزی رو این مساله کار نکردم دارم همینجور با خودم یدم میکشم و اینبار تصمیمم جدی بود کلا تمومش کنم و درد تدریجی برام نباشه

    خدارو شکر که دارم خوب پیش میروم و انشالله بزودی این مساله رو هم حل میکنم و باعث میشه به ایمان و اعتماد بنفس و خودباوری من اضافه بشه

    از خداوند طلب نعمت و ثروت و سلامتی شادی براتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  9. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1859 روز

    سلااام عاشقتونم️

    بچه ها، یک چیزی نظرم رو در کامنت های این قسمت، جلب کرده:

    عده قابل توجهی از بچه هایی که مشکل رابطه دارند، اصلاً هدف واضحی برای انجام ازدواج ندارند. من حس میکنم که بعضی از بچه ها، یک چالش عاطفی برای خودشان درست میکنند تا برخی خصوصیاتشان را برای رسیدن به آن مقصود باشکوه،تعالی بدهند…البته این امر، عمومأ از قصد نیست، فقط به شدت بوی بلاتکلیفی و ترس به خاطر ایده آل گرایی از آن بلند است!

    ببینید دوستان، کسی که هدفش ازدواج باشد، خوب ازدواج میکند! نه اینکه موقع پیدا شدن یک کیس مناسب، آنقدر دست دست بکند و اوضاع را کش بدهد تا بعدا بخواهد با متد استاد خودش را واکاوی شخصیتی بکند و بفهمد عزت نفسش ایراد داشته یا…عزت نفسش!!

    بچه های سایت عباسمنش هرچی اراده کنند انجام میدهند…یا اینکه اصلاً بهش فکر هم نمی‌کنند!

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3816 روز

    سلام، توجه شما را به این آیه میبرم.

    وَفِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَىٰ بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَىٰ بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

    میگه: و در زمین قطعاتى است کنار هم، و باغهایى از انگور و کشتزارها و درختان خرما، چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه، که با یک آب سیراب مى‌گردند، و برخى از آنها را در میوه بر برخى دیگر برترى مى‌دهیم. بى گمان در این براى مردمى که تعقّل مى‌کنند دلایل روشنی است.

    چقدر قشنگ همه از یک آب سیراب میشند ولی بعضی ها برتری دارند بر دیگری …

    و تفاوت برتری کسی بر کسی دیگر در چیه؟ اینجاست، ذهن من و باورهای در ذهن من،

    استاد عزیز چقدر این فایل متفاوته از این نظر که اصلن داستان هدایت شما به این شکل شد که در مورد باورها صحبت کنید و صحبت و الگو و مثال و منطق و ترمز و گاز، مثل این بود که توی یک پارچ عصاره ی طبیعی توت فرنگی بذارم و با یخ فراوان و اب تگری بزنم بر بدن توی هوای گرم خوزستان. چسبید اووم خداروشکر تا الان فکر کنم 6-7 باری این فایل را گوش دادم و چقدر با شما موافقم که کامنت های قسمت اول واقعا اعجاب برانگیز بود خودم بارها و بارها گفتم اینو به خودم و دوستان، حسم اینجوری بود موقع خواندن نظرها، یک حس ماجراجویانه و خب حالا ببینم کامنت بعدی چطوره و چی نوشته و انصافا چقدر رشد چقدر ترقی خداروشکر میبینم و میشنوم و حس میکنم مدار بچه ها را چقدر فرکانس جمعی این خانواده بزرگ و سپاس گزار بالا رفته شکر خدا.

    من این دوره را ندارم ولی بارها توی همین روزا از دوستان شنیدم که میگفتن؛ دم این مرد (شما) گرم واقعا تمام دوره را داره توی این دو فایل میگه اصلا و چقدر استاد سخاوتمند و پره و باورهای عالی در مورد ثروت داره که اینجوری حتی از اصل داستان میگه ولی میدونه و باور کرده که صدها برابرش بهش برمیگرده.

    منم خب دوست داشتم بیشتر فایل را گوش بدم ولی واجب دونستم که بیام تشکر کنم و بنویسم.

    ممنونم سپاس گزارم استاد برای این فایل بسیار ارزشمند

    بریم سراغ این نکات مثبت که دلو و ذهنو میبره:

    + در مورد آپدیت صحبت کردید این حرف خودش خیلی چیزا را نشون میده در مورد محصولی صحبت میکنید که یکبار تلاش کردید وقت گذاشتید تهیه کردید و روی سایت گذاشتید و البته که داشته کار خودشو میکرده فروش خودشو داشته در خواب و بیداری ولی میاید میگید میشه بهتر و قوی تر از اینم باشه و میاید تو مسیر، قدم برمیدارید ایده‌های الهامی میاد و گوش میدید و عمل میکنید و به اون چیزی که میخواید به بالاترش می رسید! یک نسخه ی بالاتر و قوی تر توی جهانی که براساس رشد استوار شده و باید خودتو با رشد دنیا وفق بدی، از خودت میبینی.

    و چه اتفاقاتی افتاده الان؟

    « از مسیر لذت بردی

    « کلی چیز جدید یاد گرفتی

    « عملگراتر شدی

    « به این شکل واقعا به بچه های اعضای گرم و صمیمی این خانواده نشون دادی که چقدر براشون ارزش قائلی و دوسشون داری

    « و هم احساس بهتری حالا نسبت به خودت داری، عزت نفس بالاتر

    و کلی مورد دیگه …

    Yeah خداروشکر،

    خداروشکر میکنم که خواستم و قدم برداشتم ( دیدن و نوشتن ) و خب هدایتمم داره میکنه برای نوشتن این کامنت فوق العاده و خودم، اولین نفر دارم لذتشو میبرم.

    -( خب اینجا که رسیدم وقت جیم بود رفتم و اومدم و خداروشکر برای یک تمرین عالی تر، دلیل عالی ترش این بود که سعی کردم حرکت های جدیدی برای خودم بنویسم و تست کنم و تجربه کنم از اون حیطه ی قبلی میخواستم بیام بیرون )

    سوال؟ کسی که باور داره کار میتونه ساده تر بشه میره دنبالش، سوال میپرسه از خدای خودش.

    + بک گراند سیاه شما تمرکز را روی شما بیشتر کرده.

    + اولا چقدر این تنوع قشنگه که هیچکسی توی این دنیا کامل نیست نه سفیده تمام و نه سیاه مات! همه یک چیزی این بینن، و مایی که هر کدام از بچگی تحت تاثیر خانواده، تی وی، مدرسه و .. قرار گرفتیم و در تمام جنبه‌ها این ذهن بمباران شده با یک سری باورها و داستان تغییر میاد وسط، و این تغییر یک روزه و یک ماهه نیست ولی قشنگیش اینه که به همون میزانی که درست روی خودت کار میکنی نتیجشو می‌بینی.

    + فرمت به این شکله، شما یک خواسته ی مقدسی داری و باید ببینی چه باورهایی نامناسبی داری نسبت بهش از گذشته، و روی اونا کار کنی.

    مثال روابط؛

    « باور مخرب اینه: من از لحاظ ظاهری ادم جذابی نیستم »

    والا بلا مو خیلی هم جذابووم ( خنده )

    این باور از اینه که عزت نفس داداش پایینه. یس اوف کورس

    استاد انقدر قبلا بهم میگفتن تو هم باید بری بینی‌اتو عمل کنی ولی کدوم گوش شنوا ( خنده ) میگفتم بروو بروو عاموو رو عزت نفست کار کن … خلاصه خیلی از اطرافیانم مثل یکی از برادر و خواهرهام رفتن عمل کردند و کلی ادم دیگه ولی جواب قاطعانه من در برابر این حرف این بود: برو عزت نفستو ببر بالا من همینی که هستم عالیه خودمو دوست دارم عاشق خودمم و خب از وقتی که عزت نفسمم رفت بالا دیگه این حرفو نشنیدم حتی به فان.

    من همیشه همیشه تحسین میکنم دخترهایی که بدون ارایش و یا با کمترین ارایش میان بیرون و میبینم و برخورد میکنم واقعا تحسینشون میکنم یکی از از ویژگی های مثبت که تو کل سفر به دور امریکا دیدم همین کار ادمای اینجا هستند. چقدر ساده و بی آلایش.

    من همیشه این حرفو به خودم میزنم که محمد! عزت نفستو به بند کفشت گره نزن، تو همینی که هستی عالی هست قرار نیست همه عاشقت باشن قرار نیست نگاه تو را همه دوست داشته باشن این جهان پر از تنوع فکری ما ادما توی مدارهای متفاوتی زندگی میکنیم.

    + بارها دیدم دخترهایی که زیباترین بودند ولی با پسرهایی که شاید از بیرون ببینی میگی بابا این چی داره کچله فلانه و برعکس و برعکس دقیقا …

    + باور مخرب بعدی: من چیز خاصی بلد نیستم

    باور به توانایی های خودم را باید ارتقا بدم

    باید احساس خودارزشی خودم را بیشتر کنم‌

    + ترمز بعدی: « اقا همه خوبا را بردند »

    نه این جهان جهان فراوانی هست، همیشه ایده های عالی هست، همیشه فراوانی هست، انسان های شریف فراوان هستند، وقتی این را باور کنی قدم هم بر میداری براش. اگر باور کنی که چیز خوبی نیست تمام فرصت های ثروت ساز تموم شده ایده ها تموم شده خب معلومه دیگه تلاشی نمیکنی. ( و چقدر boring هست اینجوری )

    + ترمز بعدی: « من لایق یک رابطه ی عاطفی عاشقانه نیستم »

    اره منم تجربه کردم توی موضوع دیگه ای توی موضوع حلق ثروت وقتی که داشتم ثروت به راحتی ترین نسبت به گذشته ام ثروت خلق میکردم دقیقا باورهای محدودکننده مثل همین لیاقت و مثل احساس گناه اومد و بمب بمب قطع شد.

    + ترمز بعدی: « من همیشه ادمای نامناسب را جذب میکنم»

    ادم میاد ولی فقط همچین ادمایی را جذب میکنم، من به خاطر ویژگی های ادم قبلی این ادما را جذب میکردم قرار نیست گذشته ی من توی اینده تکرار بشه من اگر از همین الان تغییر بدم خودمو میتونم اینده ی متفاوت را بسازم.

    + ترمز بعدی: « میگن چی شد که طلاق گرفتی؟ گفت ازدواج »

    مثلا میگی همش اخرش بد میشه اخرش به گریه و اشک و زاری میشه .. اوه اوه الان یادم اومد اینجوری تا همین دیروز داشتم فکر میکردم. خداروشکر برای این اصلاح

    یک تجربه ی خوب را از دست نده!

    اگر در مسیر درست باشم این تجربه میتونه منو بزرگتر کنه. حتی اگر من مسیرو اشتباه برم بازم بزرگتر میشم و این خیلی بهتر از اینه و لذت بخش تره که تا اصلا قدمی برندارم.

    + ترمز بعدی: « من خیلی جوانم من خیلی پیرم »

    اقاا فرصت محدوده برادر خواهر ( خنده ) رابطه ی عاطفی شکل بده یالا … اقا محمدرضا گلزار تو سن 45 سالگی تازه مزدوج شده با یک دختر خانمی که 20 سال کوچکتره ازش …

    + ترمز بعدی: « من باید بی نقص باشم »

    خودتو محدود نکن خودتو بپذیر خودتو دوست داشته باش در صلح باش نقص هاتو بپذیر، نقص داریم چون باید رشد کنیم و این یک مسیر تا اخرین لحظه ای که هستی .

    + ترمز: « طرف خیانت میکنه »

    ( خنده ) بعضی چیزها را استاد انقدر تغییر کردم که نمیتونم درک کنم الان فقط وقتی بشنوم میخندم، و الان اگر نخندی پس کی بخندی؟

    + تو خالق بلامنازع 100٪ زندگی خودت هستی +

    + ورودی هاتو کنترل کنی و به عنوان یک خالق تو به خودت بگی که من چی را میخوام تجربه کنم و به خورد ذهنت بدی و این اگر رام بشه سواری واقعا خوبی میده.

    استاد زدم اینستاگراممو الان پاک کردم ( برنامه اشو ) تا تمرکزم رو ورودی هام و البته ساخت ولاگ هام برای پلتفرم یوتیوب بیشتر بشه.

    ترمز بعدی: « من دوست دارم تنها باشم »

    ما انسان ها موجودات اجتماعی هستیم، منم قبلا اینجوری بودم استاد ولی خب کار من عشقزمن سفرو تولید محتوا و کافه اصلا میخواددد که من باشمم تو اجتماع و بزنم و برقصم خداروشکر کارم منجر به رشد همه جوره من و پوش کردن من به جلو شده.

    ترمز بعدی: « چیزی عجیب و ناشناخته به نام سرنوشت»

    ما انسان هایی هستیم که خودمون خالق هستیم ولی اگر باور کنی که تقدیرت اینه همین میشه چون تو باور کردی خواسته ی خداوند اینه که تو به خواسته هات برسی هر چی میخواد باشه مثبت و منفی اووو هدایت میکنددد.

    خداروشکر میکنم استاد جان که چنین ساختی زندگیت را چنین خلق کردی و چنین تاثیرگذاری خداروشکر به خاطر شما و تمام نعمت هایی که خلق کردید.

    ترمز بعدی: « من اصلا بلد نیستم رابطه ای برقرار کنم »

    و این باعث میشه که اصلا رابطه ای برقرار نکنی، مگه چیزهایی که الان بلدی از صفر بلد بودی نه! یاد گرفتی. و این یادگیری شیرینه. ما ادما توانایی حل مسائل داریم

    + یکی از تغییرات عمیق و طولانی خودم هم مثل شما شد استاد، تحسین کردن، تشویق کردن، نگاه مثبت داشتن.

    ترمز بعدی؛ « اگر من وارد رابطه بشم ازادیمو از دست میدم »

    چقدرر من اینو شنیدم از خیلی از زوج هایی که میان کافه بهم میگن، میگن ببین تا مجردی برووراحت ادامه ی سفرهات برو جهانو بگرد ولی بدون تازه با انگشت اشاره هم بهم میگن ( خنده ) ببین بری ازدواج کنی دیگه شکمت میاد جلو از خیلی چیزهای مثل الان گشت و گذارت خبری نی محمد … ولی مو بهشون بعد از این همه نصیحت های … میگم هاا کاکو اگر شریک موو هم مثل خودمم دیوونه باشه چی ؟ اونم سفری باشه؟ چی اونم مثب مو ادم ماجراجو و اصلا سرش درد کنه واسه این دیدن و شنیدن و اشنایی با فرهنگ و ملل گوناگون چی … بعد فقط هم پاره ام لبخند میزنه، میگن هاا خوبه اگر اینجوره عالیه … خندههه واییی خیلی خوبه )

    ترمزهای بعدی که استاد جونی میخواد در قسمت سوم این فایل بگه برامون ( چشمک ): « اگر من خودمو باز کنم حتما صدمه میبینم، یا اینکه اگر وقت بذارم معلوم نیست جواب میده نمیده، اگر من میخوام وارد رابطه بشم باید ماسک بزنم، من باید یکی باشه که با اون کامل بشم ( قرار نیست کامل بشی قراره لذت ببری )

    و خدا میدونه باز چقدر دوستان با همین فایل و فایل قبلی و بعدی ( لبخند ) زندگی با کیفیت تری میسازن.

    و قطعا از هر دستی بدی از همون دستم میگیری

    گفتم بگم که استاد وجود پر عشق شما، وجود پرشور بچه ها، کامنت ها و نگاه شما همه و همه با هم …

    و یک سپاس ویژه از مریم عزیز به خاطر وجودت به خاطر عشقی که پای کاری که عاشقی میذاری، عاشقتم

    الهی شکرت

    یادم باشه، یادت باشه محمد که همینی که هستی فوق العاده است، خودتو دوست داشته باش، غصه بخور ولی توش نمون، شاد باش شادی کن رها باش برقص بخند بکوب ببین تحسین کن و بدون گاهی هم حسادت! تو کامل نیستی ولی همینی که هستی عالیه و تلاشت بهبود روی هر روز خودت باید باشه، به خودت باور داشته به توانایی هات باور داشته تو همه ی اون چیزهایی که لازم داری برای رشد و ترقیت همین الان داری پس پیش به سوی رشد و ثروت و سلامتی و شادی و جهان گردی ای مارکو یوهووووووووو بادبان ها را بکشید پیش به سوی شمال *

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 106 رای:
    • -
      یاسمن زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2396 روز

      محمد عزیز، درود بر شما!

      چه انرژی فوق العاده ای داری همیشه!

      همیشه با خوندن کامنت هات و دیدن ویدیوهات و شنیدن صدات احساس خوبی میگیرم…صدای خوبی هم داری!

      ما واقعاً خیلی خوشبخت هستیم که شاگردان کلاسی هستیم که استادش همیشه در حال بهبود محتوای درسی هست…با اینکه نیازی نداره..محصولاتش اونجا داره کار خودشو میکنه…ولی نمیتونه هر روز در حال بهبود نباشه،

      در حال پیشرفت نباشه،

      دنبال راه های ساده تر و بهتر نباشه!

      من هر موقع تنبلی میخواد بیاد سراغم میگم ببین، استاد با اینکه تا آخر عمرش دیگه نیاز به کار کردن نداره و میتونه فقط در حال تفریح و گردش باشه، ولی هر بار خودشو میندازه تو یه چالش جدید…تهِ تهش هم هیچ کاری نخواد بکنه میره کارای قبلی رو شخم میزنه، آپدیت میکنه، اضافه میکنه…و با این کار عشق میکنه در نهایت!

      خدا این جهان رو بر پایه ی رشد و پیشرفت خلق کرده…اگر تو هم در حال رشد و پیشرفت باشی باهات موافقه و کمکت میکنه…اگر دنبال سکون و درجا زدن باشی تضاد پشت تضاد برات ردیف میکنه اون سرش ناپیدا! تا سرت گرم باشه با حل کردن همین تضادها، به جای رشد و پیشرفت و ترقی…

      اینا رو به خودم میگم چون خیلی وقت ها ذهنم میخواد منو مجاب کنه به تنبلی و بی خیالی…خیلی هم با جمله های به ظاهر قشنگی میاد سراغم…که مثلاً دنیا دو روزه و انقدر دنیا رو جدی نگیر و از همین لحظه لذت ببر، از طبیعت لذت ببر، سخت نگیر…

      اینا همه درست! همش خوبه…ولی نه اینکه هیچ تلاشی هم نکن، دنبال پیشرفت هم نباش…تو باید تلاش و پیشرفتت هم جزئی از همون لذت بردن باشه…

      ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

      محمد عزیز، خیلی ممنونم از کامنتت که باعث شد من این نکته ها رو به خودم و هم کلاسی هام یادآوری کنم!

      شما که ماشالا خودت یه پا استادی (چشمک)

      در پناه خدا بهترین ها رو برای شما و دو استاد عزیزم و همه ی دوستای خوبم توی این خانواده ی صمیمی آرزو میکنم (قلب)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        محمد فتحی گفته:
        مدت عضویت: 3816 روز

        خیلی به جا کلمه ی بولد را گذاشتی و خیلی قشنگ بیان کردی عزیزوم.

        سلام بر تو ای مهربان

        ممنونم که نوشتی برایرخودت

        یک چیزی که حقیقتا باعث شد دست به تایپ بشم در این صبحگاه ( خنده ) این درسی که بهم دادی، میگی اگر تنبلی بیاد سراغوم موو با دسته گلف میزنم میندازومش اون ور و بهش میگن ببین!! استاد که دیگه نیازی به رشد نداره!! همه چی داره چی نیست که خلق نکرده باشه، و بعد میبینی که نه اینجوری نیست واقعا، داستان درک درست قانون و وفق دادن خودت با قانون و نه قانون با اون جور که تو دلت بخواد.

        به خاطر همین هر بار رشد تو زندگی بچه ها میبینی، استاد جوون میبینی و بله واقعا چه الگوی بینظیر و درجه یکی خدا بهمون داده، مـــــــیبینی یاسمن عزیز؟

        سپاس گزارم از برای تحسین هایی که به من داشتی من نیز شما را تحسین میکنم که تحسین کنندگان تحسین بشن که تحسین کنند تا زندگی پر از تحسین داشته باشند که تحسین بشن که ما هم تحسین کنیم و کیف کنیم . ( خنده )

        عشقی …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مانلیا گفته:
      مدت عضویت: 1591 روز

      سلام محمد جان دوسته گلم

      کلییییی کیف کردم از کامنتت اخه مگه میشه این محمد بیاد کامنت بذاره و ما با اشتباق نخونیم و لذت نبریم ؟؟؟

      نمیشه اقا جان نمیشه با اون لهجه ی خوزستانیش که مینویسه کامنتاش قند تو دل اب میکنه و اینقدر این بشر مثبته ، پر محبته ، پر انرژیه که همه رو از جا بلند میکنه :)))) یا برا رقصیدن یا برا کامنت گذاشتن و ….

      پسر اون موقعی که گفتی اینستارو پاک کردم گفتم نههههههههههه

      اخه من میام اینستا اول استوری بچا خودامونو چک میکنم :))) چون مطمعنم همش ورودی مثبت و خوبه … به خصوص استوری های خودت که اصلا هر دفعه میبینم دلم لک میزنه برا خوردنه قهوه ی محمدپز :))))))))(خنده)

      ولیییی میدونم که کاره درستو میکنی

      خودم به شدت کمتر دارم فعالبت میکنم اینستا و کمتر چک میکنم و میبینم که چه قدر تاثیر داره روی تمرکزم رو خودم و رشد خودم در تمام جنبه های زندگیم …

      پس بهت تبریک میگم و خیلی خوشحالم چون قراره بیشتر یوتیوب ببینمت …

      بوس بهت نمیدونم چرا اینقدر تو دل برویی:))))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      غزاله ایمانی گفته:
      مدت عضویت: 924 روز

      عالی بود سپاسگزارم آقای فتحی عزیز،منم خواستم در ادامه ی کامنت شما برخی باورهایم رو در مورد روابط توضیح بدم ،من در دوران نوجوانی دوران مدرسه کلا رمان های ایرانی زیاد مطالعه میکردم که در اغلب اونا نقش اصلی رمان ها دختری بود بسیار مغرور که با کم محلی،تخس بودن و…پسر های رمان رو جذب می‌کرد، و این الگو در ذهن من شکل گرفته که اگه میخوام با ی نفر رابطه عاطفی شروع کنم حتما حتما باید کم محلی کنم ،اخلاق بد و تخس داشته باشم اونجوری اون طرف بیشتر از من خوَشش میاد ،و این الگوی محکم باعث شده در یک رابطه اجتماعی من به شدت به اونی که خوشم بیاد ازش واقعا کم محلی و برخورد نادرستی داشته باشم که متوجه شده ام به خاطر همین اخلاق ها حتی طرف جرئت سلام و احوالپرسی باهام رو نداره،که اط طرفی هم فکر کنم لز کمبود توجه میاد این بدخلقی ها

      ،یک ترمز اساسی که من حتی آگاهانه،تو دلم دوستامو مسخره میکردم که زود ازدواج کردن و زندگی نکردن و در کارشون رشد نکردن این از این باور میاد که ازدواج یعنی اسارت،یا هر بحثی که شروع میکنم با خواهرام میگم آوا من در کارم رشد کنن بعد یک رابطه تشکیل میدم این یعنی باور به اینکه رابطه داشتن مانع رشد شخصی ام میشه و یعنی اسارت،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: