چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1

در این فایل استاد عباس منش آگاهی های مهمی را درباره قانون تحقق خواسته ها و نحوه هماهنگ شدن با این قانون، با شما به اشتراک گذاشته است.

بعد از دیدن فایل، به سوالات زیر فکر کنید و پاسخ های خود را در بخش نظرات این فایل بنویسید.

سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

 

نکته مهم:

لطفا برای نوشتن پاسخ های خود در بخش نظرات به هر سوال، ابتدا صورت سوال را بنویسید و سپس جواب ها و توضیحات خود را در زیرا آن سوال درج کنید.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تاثیرگذار تان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید


چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
    495MB
    33 دقیقه
  • فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
    61MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی ش» در این صفحه: 6
  1. -
    علی ش گفته:
    مدت عضویت: 2679 روز

    بنام خداوند ثروت بخش

    سلام به استاد و همراه گرامیشون و همه دوستان عزیزم

    استاد عزیزم، این فایل رو پنجشنبه شب وقتی به خانه باز می گشتم در مترو و در موبایلم دیدم. خیلی برایم جالب بود. چون همان روز داشتم فکر می کردم که چرا معادل زحماتی که کشیده ام و می کشم نتیجه نگرفته ام. چقدر دوست داشتم که جهان زود به سوال من پاسخ داد. از خداوند مهربان می خواهم در فرایند نوشتن کامنت برای این فایل، پاسخ پرسش شما که در واقع پرسش حد اقل شانزده هفده ساله من است را بیابم.

    نوشتن این کامنت رو با این جمله استاد از همین فایل شروع می کنم که جهان طوری ساخته شده که ما باید به هر هدفی که می خواهیم، به هر آرزویی که داریم و به هر خواسته ای که داریم ـ که در بسیاری از موارد اون خواسته حاصل برخورد با یک تضاد است ـ برسیم.

    همین جمله به نظرم یک شاه کلید است که با امید و انگیزه این کامنت رو بنویسیم.

    سوال اول استاد:

    1- آیا در زندگیم هدفی هست که برایش تلاش شبانه روزی کرده باشم و شبم را به روزم و روزم را به شبم دوخته باشم و نتیجه ای نگرفته باشم یا نتیجه در خودر زحماتی بی پایانی که کشیده ام نگرفته باشم ؟ بله. آن هدف چیست؟ ساختن فیلم بلند سینمایی

    ولی من از همین استاد و در همین صفحات یاد گرفته ام که ابتدا نعمتهای خودم را که از خداوند مهربان دارم بشمرم. به هدفهایی که رسیده ام توجه کنم. چون ذهن / شیطان سرکش است و می خواهد مارا زمین بزند که ما هیچ کاری در زندگی نکرده ایم. هیچ غلطی نتوانسته ایم بکنیم و موجود بی ارزش و بی مصرفی هستیم. البته شیطان در این روش حرفه ای شده و هرگز مستقیم به ما نمی گوید تو هیچ چیزی نیستی و هیچ چیزی نخواهی شد. بلکه از شیوه های گوناگون وارد شده و آرام آرام به خواسته اش می رسد ـ شیطان هم در این مسیر تکاملش را طی کرده است! ـ او در ما ایجاد تشویش، اضطراب و نگرانی می کند. به ما می گوید عمرت گذشت. دوستانت بیمه بازنشستگی و خانه بهتر و ماشین بهتر دارند اما تو عمرت را در راه هدفت گذاشته ای و نزدیک میانسالی هستی برگرد و به راهی برو که همه رفته اند ـ که خداوند تاکید کرده اکثر مردم نمی دانند و اکثر مردم نمی فهمند و اکثر مردم تفکر نمی کنند ـ وقتی در تضاد بین آنچه که اکثر مردم انجام می دهند یا ما آرزویش را داریم قرار بگیریم شیطان با نجوایش ادامه می دهد و ما را سست می کند و بدون اینکه به ما بگوید تو هیچ چیز نیستی و هیچ چیز نمی شوی، همان کاری را می کنیم که نتیجه چنین نجوایی است: هدفمان را رها می کنیم و همرنگ جماعت می شویم. اینگونه به ما می گوید تو هیچ چیز نیستی. و چه بسیار موارد بوده که تا آخر ادامه داده ایم و دیده ایم که فاصله بین آن لحظه تاریک و غبار آلود احساس شکست و خود پیروزی چقدر کوتاه بوده و مسرور می شویم از تسلیم نشدن و دفعاتی هم که رها کرده ایم می بینیم که ای دل غافل! چرا تسلیم شدم. من که تا پیروزی فاصله ای نداشتم. تینگونه است نجوای “تو هیچ چیز نمی شوی” شیطان.

    پس قدم اول در پاسخ دادن به این سوال استاد به نظر من این است که بگوییم آیا در این مسیر، اهداف کوچکتری یا حتی بزرگی داشته ام که محقق شده اند و مستقیم و غیر مستقیم یا من را به هدفم نزدیک کرده اند یا با آسان کردن شرایط جنبی زندگی، فرصت رسیدن به هدفم را ایجاد و راحت تر کرده اند؟ چون به قول استاد وقتی به سطوح پایین هرم خواسته هابرسیم می توانیم به سمت سطوح بالای هرم که فهم و درک و ایمان خداونداست برسیم .

    بله. بنابراین اول به اهدافی اشاره می کنم که محقق شده اند. خداوند فرموده اند مرا یاد کنید تا شما را یاد کنیم. آیا ذکر نعمتهای خداوند همانا یاد کردن خداوند نیست؟ بله هست. امروز جایی مطلبی خواندم وقتی مرتب به یاد خداوند هستیم، یاد خداوند، خداوند را ملزم می کند که پاسخ ما را بدهد. از این زاویه هم که به آیه مبارکه فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ نگاه کنیم زیباست.

    1 ـ موفقیت اول: من در سال 93 وقتی آزار و اذیتها در محیط کاری که دوستش نداشم به اوج رسید دیگر نتوانستم آن شرایط را تحمل کنم استعفا دادم و از اشغلی که 13 سال در آن بودم بالاخره بیرون آمدم. در واقع تضاد توهینهای محل کارم خواسته ای در من ایجاد کرد که بالاخره بر ترسهایم غلبه کنم و از محیطی که به آن تعلق نداشتم بیرون بیایم. و آمدم. بعد از بیرون آمدن، زبان انگلیسی را کاملتر کردم و زبان فرانسه خواندم. سپس خیلی راحت از دانشگاهی عالی در بلژیک پذیرش گرفتم و کمتر از دو سال بعد از بیرون آمدن در شغلی که دوستش نداشتم در قلب اروپا و در یکی از بهترین کشورها بودم.

    من با خشم و رنجش از کشور بیرون رفتم و نمی خواستم هرگز برگردم. اما وقتی با جدیت تحصیل می کردم، خودم با خودم منطقی فکر کردم که روابط مهمی در سالهای فیلمسازی در کشورم ساخته ام که از آنها استفاده نکرده ام. درسم تمام شد و با وجود داشتن اقامت اروپایی که باید می ماندم و تمدیدش می کردم به ایران برگشم. همه گفتند دیوانه شده ای. اما می دانستم دارم کار درست انجام می دهم. بعد از بازگشت، در فاصله دو یا سه ماه بعد، به عنوان مدیر آموزش در یکی از موسسه های آموزش عالی سینما مشغول به کار شدم.

    سپس از طریق همین شغل به مدیریت کارگاههای آموزشی یک جشنواره بین المللی و سپس به یک شغل مرتبط با علاقه ام هدایت شدم. برای من که سالها از رشته ای غیر مرتبط با علاقه ام کسب درآمد برای گذران زندگی می کردم، ساختن پول از رشته ای که درسش را خوانده ام و تدریس می کنم و علاقه دارم و کار در آن سبب رشد فنی و هنری من می شود حقیقتا رشدی بزرگ است. این پیشرفت وقتی چشمگیر تر می شود که می بینیم واقعا 90 درصد مردم در شغلی مشغول به کار هستند که هیچ ربطی به علاقه آنان ندارد زیرا به قول استاد فکر می کنند پول اتفاقا در آن رشته ای است که آنها به آن علاقه ندارند به همین دلیل عاشق نوازندگی کارمند اداره آب و فاضلاب می شود و عاشق فلسفه تکنسین تعمیر موتور لوکوموتیو مترو می شود.

    2 ـ موفقیت دوم: بعد از بازگشت به ایران توانستم وسایل زندگی کامل را خریداری کنم و همه را پیش از تورم شدید و افزایش قیمتها. الان که نگاه می کنم چگونه توانستم در کمتر از پنج ماه پس از بازگشت به ایران همه وسایل زندگی را از نو خریداری کنم و وقتی قیمت اکنون آن وسایل را با بهایی که آن موقع برای آنها پرداختم مقایسه می کنم می بینم چیزی جز هدایت الهی و معجزه خداوند نمی توانسته سبب شود بتوانم همه آن وسایل به طریقی که تقریبا همه آنها معجزه وار رخ می داد خریداری کنم. از یخچال و اجاق گاز و تلویزیون و ماشین لباسشویی گرفته تا فرش و مبل و … واقعا داستان هر کدام یک داستان هدایت الهی است

    3 ـ موفقیت سوم: توانستم آپارتمان قدیمی ام را با آپارتمانی بهتر در منطقه ای بهتر معاوضه کنم. داستان پیدا شدن مشتری خوب و سر به راه برای آن آپارتمان و یافتن آپارتمانی عالی با فرونشده ای عالی هم خودش داستانی از هدایت و حمایت الهی است که وقتی به آن فرایند نگاه می کنم هر لحظه حقیقتا به این سنت الهی بیشتر ایمان می آورم که : الله یدافع عن الذین آمنو/: خداوند از کسانی که به او ایمان دارند دفاع / حمایت می کند

    4 ـ قبل از سفر به اروپا بسیار آدم تلخ اندیشی بودم که همه فیلمهایم و همه فیلمنامه هایم سرشار از تیرگی و تلخی و جدایی و تنهایی بود. آن سفر اروپا و سپس بازگشت و تضاد بسیار شدیدی که در بدو ورود در ایران برایم رخ داد و ظاهرا دو سال آزارم داد (تازه اگر قوی تر بودم ازار نمی دیدم) سبب شده فیلبمنامه هایم سرشار از ایمان و عشق و امید به رسیدن و وصل بشوند. الان که به گذشته نگاه می کنم حقیقتا دوست ندارم هیچکدام از فیلمنامه های قدیمم که به قول دوستم “کلکسیون بزه اجتماعی” بودند را بسازم. الهام ایده هایی عالی در باره فیلمنامه هایی که مضمون همه آنها رسیدن و موفقیت است حقیقتا موفقیت است.

    5 ـ در دوره ای که همه می گویند همه چیز بدبختی و تیرگی است به خصوص از سال 97 تا کنون که همه می دانیم چه اتفاقاتی پشت سر هم در کشور اتفاق افتاده، من حقیقتا جز زیبایی ندیدم. هیچ کس قصد آزا مرا نداشته و هر کسی که در زندگیم وارد شده حلقه ای بوده از زنجیره خیر و نیکی. بعضی از کارهایم نتیجه نداده اند و برخی از آدمها قولهایی داده اند اما عمل نکرده اند اما همان قول و قرار ها منجر به نوشتن برنامه های یا فیلمنامه هایی شدند که یقین دارم روزی به کارم می آیند.

    6ـ در تضادی که برایم پیش آمد و هنوز با بخشی از آن دست و پنجه نرم می کنم از قید وابستگی به انسان در روابط رها شدم. دیگر فکر نمی کنم اگر شخص خاصی در زندگیم باشد خوشبخت هستم و اگر شخصی خاصی در زندگیم نباشد بیچاره هستم. این نگرش را حقیقتا وامدار دوره عشق و مدت در روابط استاد هستم. در مقطعی که درگیر آن تضاد بودم در دو دوره و هر دوره پنج یا شش بار همه دوره عشق و مودت در روابط را گوش کردم. یعنی شاید دوازده یا سیزده بار تمام دوره را از اول تا آخر گوش دادم. همینجا از استاد به عنوان معلمم حقیقتا قدردانی می کنم و از خداوند سپاسگزارم که به این دوره هدایت شدم. به همه بچه هایی درگیر روابط نا مناسب عاطفی هستند تهیه این دوره را توصیه می کنم

    7 ـ کسب و کار آنلاین خودم بر اساس علاقه ام را راه اندازی کردم. با همین امکانمات و شرایطی که دارم. درست است که سود خیلی زیادی ندارد اما سایت من الان در رده بندی مشاوره فیلمنامه سایت دوم کشور است. سایت من از سایت خیلی از اساتید این رشته که وقتی من نوجوان بودم می نوشتند بالاتر است.

    8 ـ خیلی خیلی نکات ریز و درشت دیگر هستند که نوشتن آنها شایدسبب شوند از هدف اصلی این نوشته دور شوم.

    خواستم بگویم حتی وقتی در یک هدف به نتیجه دلخواه نمی رسیم دهها و صدها نکات دیگر در زندگی است که می توانیم با تمرکز بر آنها همزمان که احساس بدبختی نمی کنیم احساس خوشبختی هم بکنیم. به قول استاد یعقوب نتوانست در تضاد از دست دادن یوسف با دوری فرند کنار بیاید و نابینا شد. برای یوسف که بد نشد. پادشاه شد. پس بیاییم بر اتفاقات خوب زندگیمتان هم تمرکز کنیم.

    سوال دوم استاد:

    آیا کسانی را می شناسم که در همین مدت که من کارم را شروع کرده ام، در مدت کمتر موفق شده اند یا به نتایج بهتری رسیده اند؟

    بله می شناسم. من سال 1379 با بیست و یک نفر دیگر در یک کلاس فیلمسازی بودیم. یک نفر از آنها الان کارگردان صاحب نامی شده و دیگری هم فیلمنامه نویس صاحب نامی. از آن جمع می توانم بگویم من نفر سوم هستم. اما با جرات می توانم بگویم نتایجی که گرفته ام ده درصد زحماتی که کشیده ام نیستند. من نمی دانم آن دو دوست دیگر دقیقا چه کارهایی کرده ام. نمی توانم بگویم کمتر از من کار کرده اند اما یقینا بیشتر از من کار نکرده اند. چون سوابق کاریشان را می دانم. این که چرا آنها موفق شده اند و من هنوز نتوانسته ام به نتایجی درخور زحماتم برسم برای خودم هم سوال است.

    و فیلمسازان موفقی می شناسم که با هم همکلاسی یا دوست نبوده ایم اما بعد از من شروع کرده اند و الان خیلی خیلی در کارشان موفق هستند. در مورد آنها هم نمی توانم نظر بدهم که چه کارهای کرده اند و چه کارهایی نکرده اند و کارهایی که کرده اند و کارهایی که نکرده اند را با چه باورهایی انجام داده اند.

    اما پاسخم به پرسش عمومی “آیا کسانی را می شناسم که در همین مدت که من کارم را شروع کرده ام، در مدت کمتر موفق شده اند یا به نتایج بهتری رسیده اند؟” بله است.

    سوال سوم استاد:

    چه پاشنه آشیلهایی داشته ام که سبب شده اند به نتایج در خورد زحماتم نرسم؟

    من دو سه روزی است که بعد از دیدن فایل، به این پرسش فکر م یکنم. حقیقتا نم یدانم. به دو مورد رسیده ام و آنها را می نیوسم. امید وارم بعد از نوشتن این کامنت و مطالعه کامنتهای استاد از طریق هدایت الهی به پاسخ پرسشم برسم.

    پاشنه آشیل اول: سالهای میانی فعالیتم وقتی از نتیجه نگرفتن و پاسخ نه شنیدن خسته شده بودم فکر می کردم چرا تهیه کنندگان باید از فیلمنامه های من خوششان بیاید و روی آن سرمایه گذاری کنند؟ این احساس عدم لیاقت در سالهای میای فعالیتم در من ایجاد شده بود. اما بعد از زندگی و تحصیل در اروپا حقیقتا این احساس در من از میان رفته واتفاقا بر عکس فکر می کنم اگر آنها با من کار کنند کارنامه کاریشان اعتبار بدست می آورد.

    پاشنه آشیل دوم: این پاشنه آشیل هنوز در من هست. دو سه سالی است سعی می کنم فیلمنامه خیلی خیلی ارزانی که در سینمای جهان به آن Zero budget می گویند بنویسم و با پول خودم آن را تهیه کنم. در صورتیکه خودم خوب می دانم این پاشنه آشیل از باور عدم فراوانی و از باور کمبود در اعماق ناخودآگاه من می آید. چون همین الان تعداد زیادی فیلم با بودجه های هنگفت ساخته می شود. پس مسئله نبودن بودجه نیست. مسئله فیلمنامه هم نیست. چون خودم خوب می دانم نویسنده خوبی و سوپروایزر فیلمنامه و مدرس فیلمنامه هستم. پس چرا خیلی ها با سطح دانش کمتر نتایج بسیار بهتر گرفته اند؟ در یکی از فایلها استاد گفتند استعداد مهم نیست. توانایی مهم نیست. باور مهم است. و این جمله آخر رو سه بار تکرار کردند. واقعاً از خداوند می خواهم باوری در من ایجاد شود که بتوانم به هدفم برسم. این رو هم اضافه کنم که الان با جدیت مشغول نت برداری از دوره روانشناسی ثروت 2 هستم. یعنی این نیاز رو حقیقتاً در خودم حس کرده ام و با جدیت مشغول ار روی آن هستم.

    استاد عزیز، در پایان از شما برای این فایل روشنگر فوق العاده سپاسگزاری می کنم. حقیقتاً و از اعماق وجود می گویم که دوستتان دارم. همین که چنین فایلی از سوی شما تولید شده نشان می دهد که پرسش شانزده هفده ساله من جواب دارد و سرانجام به پاسخ پرسشم می رسم و آن کد خراب را پیدا می کنم و رفعش می کنم و با کد صحیحی جایگزین می کنم. انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    علی ش گفته:
    مدت عضویت: 2679 روز

    سعیده و مهدی عزیز، ممنون که انقدر خوب خودتو حلاجی کردی و بدون ترس از قضاوت. و چه خوب که می خواهی با همین همسر خوبی که داری ثروتمند بشی. انشالله کدهای مخرب ذهنت رو پیدا کنی. دعا می کنم موفق بشی. تو هم دعا کن که همه بچه هایی که این فایل رو گوشش دادند و مصمم هستند که کدهای مخرب ذهنشون رو پیدا کنند و از جمله حود من، بالاخره باگهای ذهنشون رو پیدا کنند. آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علی ش گفته:
    مدت عضویت: 2679 روز

    شاهین جان سلام

    ممنونم ازت که صادقانه نوشتی. همین که نشستی به باورهای مخرب که داری فکر کری و طبقه‌ بندی کردی و نوشتی یعنی صورت مسئله برات واضح شده. خیلی خوبه.‌ بهشون که فکر کنی و روی اونها متمرکز بشی جوابها میان.

    منم باور مخرب دارم که پروژه ارزون بنویسم که تهیه کننده پیدا بشه یا با پول خودم بسازمش.

    منم دارم روی این باور که کار خوب بنویس تهیه کننده هم میاد کار میکنم. انشالله چند ماه بعد هردومون اینجا از نتایجمون که عالی شده مینویسیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علی ش گفته:
    مدت عضویت: 2679 روز

    خواهر گرامی، من مرد هستم و زیاد در مورد مسئله شما نمی دونم اما همین مواردی که فرمودید به نظر من به خوبی ریشه مسائل شمارو توضیح میدهند:

    نگرانی های مادرتون درباره آلودگی بیرون به شما هم منتقل شده. استاد هم میگن وقتی به چیزی فکر میکنیم اتفاقات و ادمها و شرایطی از جنس تمرکز ما به زندگی ما وارد میشود نه لزوما خود اون تمرکز. وقتی مادر شما نگران الودگی بیرون بودند و این نگرانی از الودگی بیرون در گذر سالیان به شما هم منتقل شده، پس اتفاقاتی و شرایطی از جنس نگرانی وارد زندگی شما شده. نه اینکه عین مسائل مادر شما برای شما رخ بدهد. که البته خیلی وقتها عین همون شرایط برای‌ ما رخ میدهد.

    اولین و به نظر من مهمترین باوری که باید جایگزین کنید اینه که جهان خداوند بر پایه خیر است. بر عکس این غیر طبیعی است. با خودتون بگید‌‌ همه جا پاک است.‌اونوقت اگر جایی میکروبی هم باشه‌ شما‌ نمی بیندش و تجربش نمی کنید.‌اون میکروب و الودگی کسی رو پیدا می کنه که نگران الودگی است.‌مثل گذشته شما

    فقط به پاکی جهان فکر کنید.‌ارام ارام الودگی از بدنتون خارج میشود. انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    علی ش گفته:
    مدت عضویت: 2679 روز

    خانم جهانگیری گرامی

    خواهرم

    چندتا مثال واقعی میزنم تا سدهای ذهن شما شکسته بشه

    پیش دانشگاهی بودم. روزی چندین ساعت مطالعه می کردم. یه دوست داشتم درسش خیلی خوب بود اما هر روز فوتبال بازی می کرد.‌اون همون سال رشته خیلی خوبی قبول شد. من سال بعدش و دانشگاه پایین تری از اون

    یه وقتی می خواستم برای یکی از فیلمهام یک سالن نمایش برای یک سانس گیر بیارم. زمین و زمان رو دوختم نشد. بعدش یک نفرو دیدم با یک جلسه صحبت یک سالن عالی هماهنگ شد

    یه وقتی میخواستم ماشین بخرم. سال 88.‌ پول کم داشتم. یک بانک وام سکه می داد. سکه هم پس می گرفت. ده تا سکه داد دو میلیون. سال بعدش سکه دو برابر شد ربای صد در صد به بانک پس دادم‌. اما سالها بعد یک ماشین خریدم نصفشو نقد دادم نصفشم با سه تا چک و اصلا اذیت نشدم

    سخت نگیر.‌کارتو بکن.‌خوب درس بخون. اما تفریح هم‌ داشته باش. موفق میشی.

    با این دیدگاه دکتر هم‌بشی یه جور دیگه خودتو ازار میدی

    به قول‌ استاد سخت گیرد جهان بد مردمان سخت گیر

    خوشحال‌باش

    بهش میرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    علی ش گفته:
    مدت عضویت: 2679 روز

    سها جان خیلی صادقانه نوشتی.

    برات از صمیم قلب آرزوی موفقیت می کنم.

    روز تولد پیامبر است. برات آرزو می کنم امسال kmcتو بخری.

    یک تجربه بگم‌ کمکت میکنه: من تازه برگشته بودم‌ ایران.‌میخواستم یک قرار دادم اوکی بشه نمیشد.‌خیلی صبر کردم. روحیم رو نباختم. فقط صبر کردم و تماسهای لازم رو با حال خوب و آرامش گرفتم. چند ماه غیر طبیعی طول کشید اما شد.

    بعدا فهمیدم‌من از معدود کسانی بودم که بدون معرفی اون قرار داد برام اوکی شد.‌خدا برام اوکی کرد. برای تو هم می کنه. با حال خوب و صبر ادامه بده. حتما میشه. قدر بابارو بدون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: