در این فایل استاد عباس منش آگاهی های مهمی را درباره قانون تحقق خواسته ها و نحوه هماهنگ شدن با این قانون، با شما به اشتراک گذاشته است.
بعد از دیدن فایل، به سوالات زیر فکر کنید و پاسخ های خود را در بخش نظرات این فایل بنویسید.
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
نکته مهم:
لطفا برای نوشتن پاسخ های خود در بخش نظرات به هر سوال، ابتدا صورت سوال را بنویسید و سپس جواب ها و توضیحات خود را در زیرا آن سوال درج کنید.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تاثیرگذار تان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.
در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:
- اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
- ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛
نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات این دوره، این است که:
فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.
در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید
چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1495MB33 دقیقه
- فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 161MB31 دقیقه
به نام رب هدایتگرم
سلام به دوستان عزیزم
از دیروز بالای ده مرتبه این فایلو گوش دادم
درباره حال و هوای منه این فایل! تسلیم خداوند شدم چون ذهنم دیگه راهکاری نداره..خدایا من تسلیمم
با چشمانی پر از اشک مینویسم.
در ابتدا بگم که من یک بیمار کمالگرا هستم که بیماری ام مثل سرطان فوق پیشرفته تمام ابعاد زندگیمو گرفته و فلجم کرده ..کمالگراییم اونقدر شدیده که ذهنم تمام تلاشهای منو نادیده میگیره و بی اهمیت جلوه میده
حتی وقتی این فایلو گوش میدادم ذهنم خیلی تلاش کرد و الانم تلاشش ادامه داره که منو جز گروه اول دسته بندی کنه!!
میگه این تلاش نیست تو کاری نکردی اگه تلاش میکردی الان نتیجه های بزرگ دستت بود پس کو موفقیت؟ کو پیشرفت؟ اینکارایی کمیکنی تلاش محسوب نمیشه تو راهت غلطه بقیه بهترن نتایجت اونقدر کوچیکه که خجالت داره تو ب اینا میگی نتیجه!!
اما من بهش میگم ببین هرروز پای برنامه های بیخود نیستم،همیشه توی این سایتم،درحال خوندن کامنت و مطالب مفیدم،درحال آموزش دیدنم،روزها باحس خوب دنبال نکات مثبتم ،مثل بچه های کوچیک از هرچیزی لذت میبرم،شادم،باعشق کارامو میکنم،کلی زندگیم با قبل متفاوت شده،وقتی سپاسگزاری میکنم حسم نابه و اشکم جاری میشه،سعی میکنم متفاوت از قبل فکر کنم و عملم متفاوت باشه آرومتر و رهاترشدم یکمی دوستام جنسشون متفاوت شده یکمی شرایط مالیم بهتر شده یکمی زندگیم روون تر شده روی باورهام در حال کارکردنم و هر باوری حسمو بد میکنه کنار میذارمو……بازم بگم ذهن عزیزم؟؟قانع شدی؟؟ تمام اینها تلاشه و نتیجه و قلبم تاییدش میکنه ولی متاسفانه ذهنم جوری برنامه ریزی شده که تلاش رو فقط کارِ فیزیکی میدونه و به سختی میتونم قانعش کنم.
ذهنم میگه:
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر، که کار کرد
میدونم منشا این باور چیه و چرا ذهنم اینجوریه ،من از اول عمرم تا الان که سی سالمه هیچکسی رو تو اطرافیانم ندیدم که ثروتمند و موفق باشه،هیچکسی رو ندیدم به راحتی پول دربیاره و آرام باشه،هیچکسی رو ندیدم از کارهای ذهنی پول دربیاره،هیچکسی رو ندیدم فکرش درگیر خرج و مخارجش نباشه،هیچکسی رو ندیدم با خیال راحت بره مسافرت،هیچکسی رو ندیدم حتی یکنفرو ندیدم که بتونم ازش الگو بگیرم….
همه اطرافیانم سخت مشغول دویدن بودن برا یک لقمه نونِ به قول خودشون حلال!
وهمه باور دارند برای پول درآوردن و موفق شدن باید عرق بریزیم و دستهامون پینه ببنده !
.سخته و دردداره که بپذیرم این باورها توی ذهن منم هست که تلاش فقط تلاش فیزیکیه سخت !حتی اگه یکذره پیشرفت میکنی اگه تلاش فیزیکی پشتش نباشه بادآورده رو باد میبره
برای همین ذهن کمالگرای من سعی داره کارهای ذهنیم رو بی اهمیت جلوه بده و نتایجی که گرفتمو نادیده بگیره و بگه نتیجه باید دهن پرکن باشه!!!بگه تو هر مبحثی نتیجه میخوای باید تلاش فیزیکی سختی بکنی…
اما من درحال بهبودم ،خیلی خیلی مقاومت ذهنم زیاده
اما من امیدوارم چون ساکن نیستم هرروز یک اپلیسون دنبال بهبودم هرروز به دنبال خودشناسی ام
من جز همون افرادی هستم که به زعم کلی تلاش و حرکت مثبت اما نتیجه دلخواهمو نگرفتم
سوال1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
««تو جنبه های مختلف کلی هدف داشتم و دارم اما نتایج خرد و کوچیک بوده در حدی نبوده که راضی باشم من بابت همین نتایج کوچیک سپاسگزارم ولی قانع نیستم حق من بیشتر از اینا باید باشه .
مثلا بحث روابط: هدفم رو گذاشتم روی بهبود روابط خانوادگی ام و برای این هدف هرروز تمام توجهمو روی ویژگی های مثبت افراد خانوادم میذاشتم ،اونها رو پاره ای از خودم میدونستم و عشق بی قیدوشرطم رو بهشون ابراز میکردم بی منت کاری براشون میکردم و گاهی اوقات مثلا هدیه براشون میخریدم اما با تمام این تلاشها روابط من بهتر که نشد هیچ هرروز بدتر و داغونترم میشد و مثلا بحث با مامانم پیش میومد و بالا میگرفت ،من میگفتم چرا اینجوری شد من که همش توجهم به ویژگی های خوبشه من ک همش تحسینش میکنم هرجایی که رفتم از ویژگی های خوب مامانم گفتم پس چرا نتیجه معکوسه.
یا تو روابط اجتماعی هدفم این بود با افراد به سادگی و راحتی ارتباط بگیرم دوستهای جدید پیدا کنم
کلی باور خوب ساختم اینکه مردم چه مرد چه زن همه عالی هستند و هرکسی ارزشمنده و بهترین آدمِ و همه ما یکی هستیم و خدایی هستیم
سعی میکردم با مردم جامعه مهربون باشم و به هیچ نکته منفی توجه نکنم
اما خب نتیجه چیزی نبود که میخاستم .
یا تو روابط عاطفی دوست داشتم و دارم با فردی آشنا بشم که هم مدار باشیم توجهمون روی اصل باشه و رابطه پایداری داشته باشم عشقم بی قید وشرط باشه
ویژگی های خودمو نوشتم هرروز خودمو تحسین میکردم به نکات مثبت خودم و اطرافیانم توجه میکردم رابطه استاد و خانم شایسته رو تحسین میکردم اما نتیجه ای ک میگرفتم موقتی بود و راضیم نمیکرد.
بحث مالی: هدفم کسب درآمد پایدار از شغل فعلی یا پیدا کردن شغل دلخواهمه
به فراوانی های اطرافم توجه میکردم
کسب وکارهای پررونق رو تحسین میکردم
باور ساختم که خدا مساوی است با ثروت
باافراد ثروتمند حرف میزدم تا باور کنم بهترین آدمها ثروتمندانن تا حدودی تو این مورد خیلی خیلی باورم عوض شد
اما نتایج من سینوسی بود و هست اصلا درآمد بالای پایدار نداشتم هراز گاهی از نظر مالی صفر میشم و در کل نتیجه راضی کننده نیست.
بحث سلامتی: با قانون سلامتی یکسال بیشتره که پیش میرم، خیلی نتیجه های خوب گرفتم یسری علائم که نشون از بیماری های آینده میداد کم شده
بدنم که میخاستم عضله ای بشه تا حد خیلی خوبی رشد کرده حجم عضلاتم زیاد شده
اما تو یک نقطه ای ثابت شدم یعنی تقریباا 80درصد به نتیجه دلخواه رسیدم ولی این هشتاد درصد، 100 نمیشه!!
مثلا علائم ظاهری بیماری کم شده ولی صفر نشده
رشد عضلاتم بیشتر شد ولی به هدفم که مشخص کرده بودم نرسیدم با وجود تلاش و ورزش و رعایت قانون سلامتی ….
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
«« دوستم در بحث روابط خیلی نتایج عالی میگیره کلی دوست و رفیق داره ،توی هر جمعی بره خیلی زود همه باهاش رفیق میشن ،روابط خانوادگی،اجتماعی و عاطفیش همیشه خوبه
من بیشتر از دوستم به احساساتم اهمیت میدادم ولی اون خیلی خونسرد بود و هست
با اینکه اون از نظر من کار خاصی نمیکرد ولی دوستداشتنی تر بود ،روابطش پایدارتر بود در تمام روابطش طرف مقابل خیلی باهاش راحت و صمیمی بود (الان که اینجا نوشتم متوجه شدم دوستم خیلی خیلی خودش هست،همیشه ریلکس بود اصلا برای بقیه خودشو اذیت نمیکرد مثلا در جمع های دوستانه و ناآشنا هیچوقت سعی نمیکرد شروع کننده رابطه باشه ساکت و آروم یجا مینشست مشغول خودش بود و این بقیه بودند که تمایل داشتند ارتباط برقرار کنند )
من کلی وقت میذاشتم فایل گوش میدادم یادداشت میکردم برا هدفم تجسم میکردم و تو سایت همیشه فعال بودم اما دوستم نه از جذب چیزی میدونه نه روی خودش کار میکرد وقتی ب مدت دوسال باهم زندگی کردیم اون همیشه وقتای بیکاریشو یا میخوابید یا خودشو با فیلم و سریال مشغول میکرد ولی من شبها تا دیروقت فایل مینوشتم مدام شکرگزاریامو مینوشتم و کلا تلاش بیشتر ….و نتایج ما خیلی متفاوت بود از هر لحاظ ! اون با اکثر همکاراش صمیمی بود ولی من نه
اون رابطه اجتماعی قشنگی داشت ولی من نه
اون عشق و عاشقی قشنگی تجربه میکرد ولی من نه
همیشه تحسینش میکنم چون خیلی راحت بود اصلا دنیا رو سخت نمیگرفت مثلا تو بحث روابط من خیلی دیر به آدما اعتماد میکردم و همون اول کلی معیار و ملاک داشتم که اصلا رابطه شکل نمیگرفت ولی اون خیلی راحت ارتباط برقرار میکرد گاهی خواسته هایی که داشت با اینکه همون اول رابطه طرف مقابلش شرایطشو نداشت ولی بعد از مدتی از گذشت رابطه به خواسته اش میرسید.
یعنی دوست من بسیار بیخیال بود وهست و دل به جریان خدا سپرده بود من اینو میفهمم از مرور زندگیش. و الانم ازدواج کرده و بسیار بسیار راضیه از زندگیش خداروشکر.
در بحث مالی من خیلی محکم و بااراده کار میکردم متفاوت زندگی میکردم آگاهیامو در تمام جهات رشد میدادم ولی دوست و آشنا رومیبینم که تحصیلاتشون از من پایینتره ،به اندازه من مستقل نیستن ،ب اندازه من تلاش نکردند ،اصلا هیچ اطلاعاتیم ندارند ولی به طرز عجیبی خیلی نتایج مالی بزرگی گرفتند و مدام به سمت صعود درحال حرکتن و حتی دیرتر از من وارد محیط کار شدند.
برای سلامتی از بچه های سایت و کسانیکه میشناسم خیلیا بودند که تو کامنتها مینویسند 100درصد نتیجه گرفتند و هرروز در حال بهترشدن هستن ولی من با اینکه تمام مطالب دوره سلامتی رو حفظم واقعا!حتی میتونم آموزشش بدم با تمام جزییات چون هزاران بار گوششون دادم اصلا من اون دوره رو اونموقع قورت دادم با جزییات کامل بهش عمل کردم با جون و دل وقت گذاشتم ولی نتایج هنوزم 100 نشده سوزنش رو ی عددی گیر کرده!
.
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
روابط
خب این سوال خیلی جای فکر داره
کلی باور مخرب کشف کردم مثلا:
« در روابط خانوادگی باورم اینه که اگه روابطم با اونا خوب بشه همین باعث میشه همیشه همراهشون باشم ازم توقع دارند و منو از اصل دور میکنند! این باور باعث شده ناخودآگاه از خانواده دوری کنم تمایل زیادی نداشته باشم که روابطم خوب بشه.
یا باور دارم اگه با خانوادم روابطم خوب بشه اونها به خودشون اجازه میدن تو تمام کارام دخالت کنند و من اینو اصلا نمیخام!! ناخودآگاهم نمیذاره رابطه خوبی تجربه کنم.
یا باور دارم اگر رابطم با خانوادم خوب بشه ازم توقعات عجیب غریب داشته باشند و من اینو نمیخام!!!
تو روابط اجتماعی:
باور دارم افراد فقط با کسانی ارتباط میگیرند که براشون منفعت داشته باشند ی سودی بهشون برسه و من چ سودی میتونم به افراد برسونم؟پس مانع شده تا روابط اجتماعی خوبی داشته باشم.
یا این باور که هرکسی یکروز باهات رفیق شد چیزی ازت میچاپه و بعدش خدافظ مدت این رفاقت اندکه پس این رفاقت های اجتماعی فایده نداره!!
یا این باور که در دراز مدت تمام روابط اجتماعی مشکلی ایجاد میکنند پس همون بهتر از اول هیچ رابطه ای نباشه!!
یا این باور که خونه و زندگی ما خیلی شیک و عالی نیست که مثلا کسی رو دعوت کنیم خوشش بیاد! وسایل شیک و آنچنانی نداریم برای اینکه اگه رابطه اجتماعی داشتم بتونم دعوتشون کنم به خونمون!!!
یا اینکه خانوادم از روابط اجتماعی من راضی نیستن وخوششون نمیاد من دوست و آشنای اینمدلی پیدا کنم ممکنه مامانم ناراحت بشه چون فرهنگش فرق داره!!
در روابط عاطفی :
باور اینکه من هنوز آمادگی ندارم وارد رابطه بشم من کامل نیستم!!
ی باور خیلی منفی پیدا کردم که میگه تو تیپ و اندام عالی نداری هیچ کسی از تو خوشش نمیاد!!!من تو هر رابطه ای بودم برای طرف مقابل جذاب بودم و انداممو دوس داشتن ولی انگار خودم خودمو قبول ندارم و خودم مهمترم ارزش خودمو به تیپ و اندام میدونم و خیلیم کمالگرام!!
باور اینکه آدمی ک من میخوام خیلی کمه و اصلا وجود نداره!
من باور دارم خاص ومتفاوتم ولی ازونور بوم افتادم چون همین باور باعث شده فکر کنم که فقط خودم خاصم و کسی مث من نیست!!!!!!!!!
باور اینکه با این معیارا وملاکام رابطه خیلی خشک و جدی میشه و کسی نمیتونه این مدل رابطه رو تحمل کنه!
باور اینکه همه پسرا فقط به ظاهر اهمیت میدن سطحی نگر هستند و من اینجور آدمی نمیخام!!
باور اینکه اگهاون آدم محدودیت فکری داشته باشه چی!! پس اصلا رابطه ای نداشته باشم بهتره
باور اینکه تو رابطه اذیت میشم وباید کارای خاص بکنم آزادیم گرفته میشه از اصل دور میشم !!
ی باور مخفی دیگه اینکه خانوادم مذهبی هستند با ارتباط دختر و پسر موافق نیستند و من نمیخام ناراحتشون کنم!!
باور اینکه افراد فقط با دخترای پولدار وارد رابطه میشن ما که وضعمون خوب نیست نمیتونیم رابطه های خوب داشته باشیم!!
من دلم میخاد قبل از ازدواج با فرد مورد نظر چندمدتی درارتباط باشم و شناخت پیدا کنم ولی چون خانوادم با ارتباطات اینمدلی مخالفت میکنند پس من هم ازدواج نمیکنم ووارد رابطه عاطفی نمیشم!!چون اگه رابطه داشته باشم مجبور میشم دروغ بگم و مخفی کاری کنم نمیخام خانوادم فکر بد درموردم بکنن. پس من ناخودآگاهم نمیخاد رابطه داشته باشم برای همین روابطم کوتاه مدتن
از بچگی روابط دختر وپسر رو برام نفی کردن تو مدرسه خیلی این مورد توسط معلم پرورشی یا دینی قبیح شمرده میشد و میگفتند پاکیتون از دست میره!!و من تو ذهنم مونده حتی اگه با یک پسر حرف بزنم دیگهاون دختر پاک ومعصوم نیستم!!
همین باور باعث شده تو رابطه هایی که برقرار میکنم احساس گناه کنم و نتیجه اینکه رابطه هام بعد مدت کوتاهی ازبین میره.
برای این مورد یاد دوسه سال پیشم افتادم که باعث شد باورای مخربم تقویت بشه
من با کسی در ارتباط بودم که عاشقانه منو دوس داشت از همه زندگیش شناخت پیدا کرده بودم از خودش و…. این موضوع رو با مامانم مطرح کردم که آقایی هست از ی طریقی به هم معرفی شدیم و من این مقدار شناخت رو ازش دارم قصدش ازدواجه مامان نظرت چیه؟
مامانم اولین حرفی که زد با جبهه گیری گفت تو کی وقت کردی اینهمه باهاش حرف بزنی؟؟؟؟
تو چرا با یک آقای نامحرم اینقدر حرف زدی!!!
و این حرف مامانم باعث شد من احساس گناه کنم !! من به مامانم نگفته بودم با این آقا چندمدته در ارتباطم فقط از صحبتهامون گفتم وواکنشش اینقدر بد بود حالا اگه بفهمه باهاش بیرونم رفتم و رابطمون عاشقانه س چی! خب این رابطه عاشقانه هم به سادگی تموم شد .
در بحث مالی
باورهای مخرب مالیم خیلی زیاده مهمتریناش مذهبی شاید
دین ما با ثروت مخالفه!!
ثروتمند بشی کارای خلاف باید بکنی!!
اینکه من دنبال پول درآوردن باشم باعث خجالتم میشه و این باورو خانواده بهم داده !من هروقت از پول حرف زدم اعضای خانواده سریع حرفموقطع کردند و گفتند خجالت نمیکشی اینقدر پول پول میکنی!!!
من حتی جرات نداشتم به خانوادم بگم فلانقدر حقوق میگیرم! چون حقوقم زیاد بود و اونها بد میدونستند!!
ی باور مخفی مالی دیگه اینکه بی پول و فقیر باشم تا همیشه احساس قربانی بودن بکنم!! بتونم غر بزنم و بنالم و اینجوری خلا خودمو پر کنم!!
باور مخفی دیگه اینکه اگه من ثروتمند بشم همه اطرافیان مخصوصا خانواده ازم توقع دارند! و من اینو نمیخام پس ناخودآگاهم مخالف ثروتمندیمه
ی باور ریز ومخفی دیگه اینکه فقرا دلسوزتر ومهربونتر و بخشنده تر از افراد دیگه هستند این باور بارها و بارها از زبون خانواده ام و اطرافیانم مثلا خاله ها و پسرعمو ها شنیدم که سالهای پیش شاید 50 سال پیش وقتی نیازمندی درِ خونه پدربزرگم رو برای کمک میزده با اینکه وضع مالی خوبی نداشتند اما بهش جا ومکان و غذا میدادنولی فلانی که پولدار محل بوده هیچی ب این فقیرا نمیداده خانوادم اینو جز افتخاراتشون میدونن!!!و میگن پولدارا خسیسن بی احساسن!! و این باور توناخودآگاهم هست که اگه پولدار بشم خشک و بی احساس میشم!!
در بحث سلامتی:
با اینکه در شروع دوره صددرصد ایمان داشتم ولی الان میگم مثلا فلان میوه هم خاصیت زیاد داره من که برام ممنوعه پس از فوایدش محرومم!!
باور اینکه کربوهیدرات خیلیم بد نیس برای بدن لازمه و عامل رشد عضلاتم کربوهیدراتم هست!! این باور توسط مربیان باشگاه بهم القا شده
باور اینکه فقط باید گوشت قرمز بخوری تا صددرصد نتیجه بگیری مرغ وماهی و تخممرغ فایده نداره و تو ک الان شرایط مالیت برا هرروز گوشت قرمز خوردن مناسب نیس حتی پختن گوشت قرمز بصورت نرموکبابیم بلد نیستی پس صدددصد نتیجه نمیگیری!!
باور اینکه رشد عضلات به ژنتیک ربط داره و تا ی سنی میشه رشد کرد بعدش نمیشه باعث شده تو یک نقطه متوقف بشم!!
این باور از همکارم بهم رسید که میگفت تو سنت گذشته دیگه عضلانی نمیشی !
(جدای از تمام این باورها من متوجه شدم باور لیاقت در من ضعیف یا نزدیک به صفره و باید جهاداکبر به راه بندازم حسم میگه اگر همین باورو درست کنم نتایجم هزار برابر میشه)
میدونم باورهای دیگه ای هم هست و عمیقا باید تفکر کنم ولی در مرحله اول همینا رو پیدا کردم.
استاد مهربانم عالی بود این فایل
ازاوندسته فایلایی که آدم راهی جز تفکر نداره و بعدش همش بهبوده و تلاش برای رفع موانع
خیلی ممنونم برای تهیه این فایل ارزشمند
در پناه الله یکتا باشید
سلام صالح جان عزیز
چه اسم قشنگی داری.
امیدوارم همیشه در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشی
چه کامنت قشنگی چه جملاتی چه احساسی چه شوری
!
حسم رو خدایی کردی دوست عزیزم و چقدر لذت بردم
حس میکردم خدا با من در حال صحبته
کلی اشک ریختم و حالم ناب بود
از تو و از قلب مهربانت سپاسگزارم که نوشتی و بهم یادآوری کردی من چی بودم و الان چی شدم!!
فقط بخاطر درگیری با جهان مادی و فراموش کردن اصل!
خدایا کمکم کن.
در پناه الله یکتا