چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1

در این فایل استاد عباس منش آگاهی های مهمی را درباره قانون تحقق خواسته ها و نحوه هماهنگ شدن با این قانون، با شما به اشتراک گذاشته است.

بعد از دیدن فایل، به سوالات زیر فکر کنید و پاسخ های خود را در بخش نظرات این فایل بنویسید.

سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

 

نکته مهم:

لطفا برای نوشتن پاسخ های خود در بخش نظرات به هر سوال، ابتدا صورت سوال را بنویسید و سپس جواب ها و توضیحات خود را در زیرا آن سوال درج کنید.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تاثیرگذار تان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید


چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
    495MB
    33 دقیقه
  • فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
    61MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «hanife sepehri» در این صفحه: 6
  1. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام خدمت شماها دوستان عزیزی که در حال خواندن این کامنت زیبا و تاثیر گذار من هستید .

    من قطعا با طی کردن تکامل و با داشتن استمرار در انجام تمرینات به درک بالاتری از قانون میرسم تا بتوانم به هر انچه که میخواهم برسم

    چه خواسته ای یا هدفی داشتی و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام دادی اما به آن خواسته نرسیدی ؟!

    من در مجردی که 15 سال داشتم از یه پسر هم روستایی خیلی خوشم اومد رفته رفته مهرش بیشتر به دلم افتاد و خیلی خواستنی شد برام روز به روز بیشتر مشتاق دیدارش میشدم. تا اینکه به خودم اومدم که سخت وابسته بهش شدم . روزهای سختی بود برام چون من یه دختر کاملا مذهبی و خجالتی و کم رو بودم . به هیچ عنوان جرات نگاه کردن به طرف رو از نزدیک نداشتم . چه برسه که موقع ما نامه و پیغام از طریق یه دوست بود . بهش برسونم که بابا دوستت دارم اما بعد دوسال یه بار امتحان کردم به خواهرش گفتم به داداشت بگو دوستت دارم وای مردم هفت تا کفن پاره کردم که من چقدر بی حیا بودم ای کاش نمیگفتم . اون فهمید منه بی عقل هم باز از این هم فراری بودم فقط از دور میدیدمش و نگاه های یواشکی داشتم که نفهمه وگر نه میگه چقدر دختر بدیه و ترکم میکنه . همین که صداش رو بشنوم کافیه

    به دلیل باور های اشتباه که هر چی سر به زیر تر باشی و کم سخن وحجابی کم پیدا بودن در کوچه ها و مراسمات خواستنی تری در عین حال کاری و پر تلاش هم باشی . وچقدر هم میشنیدم که میگن حنیفه دختر حجابیه و چقدر کاری و قویه خخ

    من هم که یه پدر بد دل داشتم و جرات نداشتم که یع ذره به خودم برسم . یه دوست داشتم بر عکس من من هم بهش قضیه رو گفتم اما اخرش اون پسرر با دوست من که بر عکس من بود ازدواج کرد حسرت به دلم موند تا یه مدت خیلی سخت تونستم فراموشش کنم

    همیشه کلی مهمون داشتیم اما من از همه خجالت می‌کشیدم کلی هم پسر عمو و پسر عمه داشتم اما هیچ کدوم منو نمیدیدند یه خونه داشتیم یه تاقچه بین دوتا اتاق بود من تا صدای یک مرد یا پسر میشنیدم که میاد خونه سریع از اون ور اتاق میپریدم اینور اتاق خخخخخخخخ یکی از پسر عمو هام خیلی دوسم داشت هر روز به یع بهونه میومد منو رو ببینه اما همیشه من فرار میکردم ارزو به دل میگذاشتمش همیشه می‌گفت زنمو من الان دیدم حنیفه خونه بود اخه این چطوری غیبش میزنه خخخخخخ طفلک ارزو به دل موند .

    سوال دوم چه افرادی را می‌شناسی که با وجود تلاش های کمتر به خواسته یا هدف عین هدف شما رسیدن؟؟؟

    همون دوستم که نه مذهبی ، نه چادری نه کاری نه با سلیقه نه زیبایی داشت و بدون سختی کشیدن با اون پسر دوست شد این ادم میدونید چه خصلتی بر عکس من داشت. همیشه از خودش تعریف میکرد

    همیشه خوش بین بود

    اعتقادی هم به حجابی بودن نداشت

    خوش سر و زبون بود با حرف هاش فقط جذب میکرد.

    اعتماد به نفس زیادی داشت .

    حتی بدون ترس با اون پسر وارد رابطه شدیدی هم شد .

    چه باور های محدود کننده ای یا ترمز های مخفی را میتوانی در ذهن خود شناسایی کنی ؟؟؟؟؟؟ٕ

    هیچ تلاشی نکردم فقط میرفتم به بهانه های مختلف یه جوری که اره من کار خودم را انجام میدهم نه به خاطر تو اومدم فقط برای اینکه حس کنم الان طرف هست حتی سه سال بعد ازدواج هم درست صورتش رو نگاه نکرده بودم که چه شکلیه فقط تو تصوراتم با اون سیر میکردم در عمل کاری که بشه طرف جذب شه انجام نمیدادم

    هیچ خودم رو لایق نمیدونستم که بیاد با من ازدواج کنه میگفتم ای بابا منم الکی دلم رو خوش کردم .

    حالا اون میاد با من ازدواج میکنه .

    وکلی ترسها که نکنه یه وقت اسمم در بیاد که فلانی گفته من فلان پسر رو می‌خوام

    واینکع درد من بیشتر شد وقتی شنیدم که اون هم من رو دوست داشته اما

    میگفت هیچ حسی یا رفتار جذابی نسبت به ادم نداره من هیچ گوشه چشمی به پسرک نشون ندادم . من خودم رو دوست نداشتم

    لایق نمیدونستم. فقط فقط

    خودم رو با بودن با اون پسر خوشبخت می‌دیدم خودم مهم نبودم

    حتی وقتی تلفن ثابت هم داشتیم چند بار زنگ میزدم فقط صداش رو بشنوم قلبم اروم بگیره چیزی نمیگفتم طرف منو بشناسه

    عجب خنگولی بودم

    اما حالا که ازدواج کردم و زندگی خوبی به سبک قانون برا خودم ساختم خیلی راضیم چون زندگی من خیلی لذت بخش تر شده با مجید عزیزم .

    چون قانون جذب رو به کار میبرم و خودم رو لایق بهترین رابطه. لایق بهترین همسر میدونم .

    خدایا شکرت. بابت درک قانون خدایا چنان کن سر انجام کاری را که خودم خشنود باشم و رستگار .

    چون وقتی تو خوش حالی که من خوش حال باشم .

    عاشق خودم باشم .

    خودم رو دوست داشته باشم

    هدایت هایت را ببینم نشانه هایی که از طرف تو نازل میشه رو ببینم .

    دوستان عزیز ما وقتی خوشبخت هستیم که هر چه را دوست داریم تجربه اش کنیم ولذت ببریم از اینکه به این جهان مادی اومدیم تا خودمون رو تحربه کنیم .

    شگفتی های خودمون رو ببینیم

    با سپاس از همه ی شما عزیزان. دوستدار شما همفرکانسی های عزیز هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان ارزشمند م

    ای خدای بخشنده چقدر زیبا جواب کسانی را که به دنبال هر خواسته ای باشند میدهی

    استاد عزیزم میگه من از صدای آب خیلی لذت میبرم این خواسته برایش محقق شده همیشه باران بی انتها بر سر این سرزمین بهشتی که استاد انتخاب کردند می‌بارد . حتی با این که استاد عزیز روز های زیادی را از نعمت باران بهرمند است باز هم میخواهد که همیشه صدای آب را با این فواره ی زیبا و پر قدر ت و پر از تکنولوژی بشنود . خدایا بی نظیری که این آدم بی نظیر را برای ما آدم‌های بی نظیر فرستادی تا یاد آور . فراوانی نعمت ها مثل فراوانی شادی خوشبختی . فراوانی سلامتی. فراوانی ثروت فراوانی آب ،باران. هوای عالی ، سرسبزی بی انتها حتی در زمستان، زمستانی که همیشه بهار است برای استاد عزیزم یاد آور باشد

    خدایا استاد از زبان تو به من گفت وقتی یک خواسته ای در دلت شکل میگیره قطعاً یقین بدان و ایمان داشته باش که خدا دوست دارد صد در صد به آن خواسته برسی و قطعا راه بدست آوردن خواسته را برایم هموار می‌کند

    خدایا اینقدر راحت و آسان و بی پرده حرف میزنی که نهایت ندارد

    خدایا یعنی من هر چه که در دلم باشه و بنویسمش. تو مهر تایید به پای محقق شدن آرزویم میزنی

    یعنی اینقدر آسان و بدیهی و طبیعی خدایا واقعا کریم و بخشنده ای. ای بی نهایت

    خدایا من هدف عالیم را می‌نویسم دو هفته ای هم برایش تلاش میکنم اما چرا اینقدر با اینکه نتیجه میگیرم از نوشتن هدف،،، جزو رفتار همیشگی ام نمیشود استمرار ندارم در انجام کاری که درست و آسان است چرا من باید اینقدر سست ایمان باشم

    خدا جون می‌دونی چیه من ارزش خودم رو هنوز درک نکردم

    هنوز خودم رو باور نکردن که خالق تمام اتفاقات زندگی خود هستم

    هنوز نتوانستم قدرتی که در درون من وجود دارد را درک کنم

    هنوز برایم باور پذیر نیست هنوز این پیام های الهی که از زبان استاد عزیزم با من در میان میگذاری را درک نکردم

    آخه چرا اینقدر به خودم صدمه میزنم آخه چرا اینقدر من سست عمل میکنم

    خدای مهربونم این سوالی که از من شده که فکر کنم.

    آیا هدفی داشته ام که برایش خیلی تلاش کرده باشم اما به آن نرسیده باشم ؟!

    آخه هر چی فکر میکنم منی که قانون را میدانم با اینکه اینقدر این آگاهی ها خالصه

    چقدر تونستم تلاش کنم میبینم که تلاش من فقط برای یکی دوروز با شوق و اشتیاق و عشق و علاقه و سر زندگی بوده بعد ه دو سه روز دیگه باد من خوابیده

    ننشستم ببینم این بادی که داره از چرخ محقق شدن آرزویم خارج می شود چه مشکلی دارد چه چیزی است که این لاستیک را پر باد کرده ام اما سریع خارج میشود

    من قطعا باید ببینم که شاید میخی فرو رفته شاید ریزه پارگی داره یا به قول قانون رانندگی یه پام روی گاز. یه پام روی ترمز و دارم باقدرت تمام هر دو مورد رو فشار میدم اما ماشین حرکت نمیکنه

    یه داستان!! پدرم یه موتور ایج داشت که خیلی ازش کار میکشید خیلی هااااااا هر روز هم یه مسافتی را تا زمین کشاورزی طی میکردیم پنج نفر سوارش می‌شدیم به اضافه ی غذاو وسایل خورد و خوراک یک روز کامل

    برای اینکه چند بار پدرم رفت و برگشت نکنه که یه وقت بنزین تموم نشه. که ما پول نداریم بنزین بخریم پس چرا باید من دوسه بار رفت و برگشت انجام بدم

    خلاصه موتور مون بی چاره از بس که بار به اون سوار میشد هر روز پنچر میشد. هر روز باید پیش میکانیک می‌بردیم غیر از اون اون هزینه ای که برای بنزین موتور پرداخت نمیشد به قیمت چند ده برابر به مکانیک محله داده میشد به غیر از اون. کلی تو راه معطل می‌شدیم که بلکم پدرم خودش بتواند درستش کند. چند بار پیاده می‌شدیم که پنچر گیری کند

    اما پدرم اگه این همه بار به این زبان بسته بار نمی‌کرد

    یا چند بار رفت و برگشت انجام میداد هیچ وقت این اتفاقات نمی افتاد

    وچقدر عصبانی میشد و کلی هم بد و بی راه می‌گفت که ای خدا مگه صدای منو نمیشنوی تو که می‌دونی من بد بختم ‌‌‌چرا اینقدر تو کار من لنگ می‌ندازی چرا اینقدر من بدبختی میکشم

    من که دارم برای نون حلال زحمت میکشم

    من که دارم از ریختن عرق بازو ها و پیشونیم نون در میارم پس چرا منو نمی‌بینی

    چرا بد بختی پشت بدبختی برام میاد

    چرا این همه کشاورزی و باغ داری و دامداری میکنم و زحمت میکشم هیچی ته کاسه ام نمی‌مونه چرا بدهکار تر هم میشوم

    دارم فکر میکنم که چرا پدر من اینقدر ساده می‌تونست چند بار رفت و آمد داشته باشه این همه زجر برای خودش به جون می‌خرید چون تنبلی هم بود که چند بار باید این مسافت رو بیاد و بره و هنوز که هنوزه موتورش هر روز روی سر میکانیک چون استفاده درست از وسیله نمیشه چون که اینقدر به بدبختی و مشکلات توجه می‌کنه. هر روز اخبار رو میبینه و اتفاقات بد بیشتری رو جذب می‌کنه

    یادمه بچه که بودیم همیشه سر سفره ی عید دعا میکرد که بچه ها بدهی هایم را پرداخت کنم حتما شما را مشهد میبرم ما هم خیلی برا زیارت ذوق داشتیم

    اما هیچ وقت بدهی پدرم پرداخت نشد اون باور نداشت که میتواند بدهی اش را پرداخت کند برای همین این بهانه را آورد که آره من که نمیتوانم الکی به بچه ها بگم که تا وقتی بدهی پرداخت شد شما را میبرم ما هم چنان که ازدواج کردیم هنوز هم این آرزو به دل مان است که خانوادگی زیارت بریم . پدرم می‌گفت تا سال دیگه اگه بدهیم پرداخت شد شما رو مشهد میبرم نشد که نشد .فقط برای ساکت کردن ماکه آخه بدهی پرداخت نشده

    ما هم در زندگی هیچ وقت برای رسیدن به آرزو های مان تلاش نکردیم تلاش ذهنی چون نمی‌دانستیم

    اما حالا هم که قانون را میدانیم باز هم تلاشی برای تغییر نمی‌کنیم که حداقل ما به پدر مادرمان نشان دهیم که میتوانیم

    چون ما 6تا فرزند هر وقت دور هم جمع می‌شویم به پدر می‌گوییم که این کار درست است. از این روش به ثروت می‌رسی پس انجام بده. اما هر بار پدرم میگوید. این همه دم از قانون میزنید. شما چه گلی به سرتان زده اید. شما که بدبخت تر از من دارید در مشکلات. دست و پنجه نرم میکنید

    گلیم تان را از آب بکشید بیرون ببینم چطور. اما من قطعا به خودم و خانواده ام ثابت میکنم که میشود. من یک تعد واقعی داده ام

    یک تمرین برای خودم ایجاد کرده ام که شکارچی نکات مثبت باشم این تمرین را از 9/3/1402شروع کرده ام به خودم قول داده ام که حتما اتفاقات مثبت هر روز را بنویسم. تا روز تولدم که 26خرداد است و ببینم که با این کار چه موهبت های بیشتری را دریافت کرده ام و چه هدیه های از خداوند گرفته ام تا روز تولدم . یک برگه چسپانده ام به در ورودی خونه که چشمم بخوره و ببینم. وانگیزه و اشتیاق داشته باشم که بنویسم هر چند که گاهی تنبلی میکنم دیر تر می‌نویسم اما باز هم انجام میدهم تا جزو رفتار و عادت من شود به صورت خود کار این کار توسط من انجام شود

    یه نکته ی مهم. وقتی روز تولدم رسید این تمرین را کنار نگذارم به صورت بهتری انجامش بدهم

    استمرار داشته باشم من تاریخ تعیین کرده ام که بدانم در فاصله‌ی زمانی کم هم چقدر میتوانم به نعمت های بیشتری برسم پس باید هدف دیگری را مشخص کنم که انگیزه ام خاموش نشود از بین نرود

    استاد عزیزم من هیچ کامنتی نخونده ام

    خیلی ذوق دارم که مورد تایید شما قرار بگیره. ودرمورد کامنتم صحبت کنید. چون خیلی زیباست برای من که یه آدمی را هزاران نفر به صداقتش ایمان دارن حالا اون آدم برای من ارزش قائل هست و من را خوش حال می‌کند تا بیشتر بتوانم شوق نوشتن داشته باشم

    نمیدانم چقدر توانستم به صحبت ها ی شما اشاره کنم اما خودم رو تقویت میکنم.

    استاد عزیزم جان دل خدا شما رو برای هدایت من فرستاد. من قطعا تلاش میکنم تا ذهن ثروتمند داشته باشم من آدم آرامی هستم. انسان آرام و با آرامش ثروتمند می‌شود نه اینکه انسان. حریص و طمع کار و بی صبر

    به امید موفقیت های خودم.

    از تمامی دوستان عزیز ممنونم که کامنت مرا خواندن و رای دادن الله یارِ وَ به گویش کرمانجی

    اَزز گَرِه بِگیژِمَ آرزویِ خا استادِ مِن خایییی یارِ ته بویَ یعنی من باید برسم به ارزو یم. خدا نگه دارن باشه استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 137 رای:
  3. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام به شما اقای خوش دل که اینقدر قشنگ قانون را باز گو میکنی

    خیلی کامنت های شما تحسین بر انگیزه من هر بار که میبینم کامنت شما محبوب شده و رای بیشتری اوردی هم لذت میبرم و سریع میخونمش

    هم این که میگم خوش به حالش اینقدر تونسته پیشرفت داشته باشه و به خواسته هاش برسه پس منم میخوام این طوری باشم

    من هم می‌خوام راحت مسأله زندگی ام را حل کنم و من هم به تمرینات نوشته شده عمل کنم مخصوصا اون چهل روز سفر توحیدی که ازش گفتید

    خدا رو شکر که تونستید مهاجرت کنید

    واستاد هم کسانی رو تحسین میکنه که تونستن خیلی راحت مهاجرت کنند و در شهر غریب یا کشور غریب زندگی به سبک قانون داشته باشند . از این کامنت خیلی قشنگ دریافتم که چقدر میتونم ترمز های خودم را بشناسم .

    من در کامنت دیگری هر انچه که از صحبت های شما دریافتم. مینویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    به نام خدا

    سلام به شما دوستان عزیزم

    سلام به شما اقای خوش دل

    واقعا راست نیگید که مرز بین تلاش و استراحت کردن با تنبلی خیلی فرق داره

    یادمه وقتی میرفتم خونه مامانم میگفت دخترم برو فلان چیز از. انباری بردار برا خودت میگفتم نه مامان ممنون نمی‌خوام

    اما تنبلی میکردم که برم ورش دارم اما وقتی مادرم خودش میرفت می اورد برام بلافاصله بر میداشتم میگفت دختر چقدر تنبلی،

    استراحت بعد از تلاش اینه که خیلی کار کردی نیاز داری به یک مقدار استراحت اگر اون استراحت رو انجام ندی شاید خیلی از جاها به مشکل بر بخوری

    اما اساس هر کاری اینه تلاش برای تغییر باور ها در جهت رسیدن به خواسته ها و هدف ها ی مشخص زندگی

    جایی گزین باور های درست

    باور داشتن به نیروی مطلق ایزد لایتناهی

    باورداشتن اینکه اگر خواسته ای به قلب خطور میکنه قطعا یقین بدان که راه رسیدن به ان خواسته بسیار است. به شرطی که به خداوند ایمان داشته باشی .

    به شرطی که تنها روی یک نیرو حساب باز کنی نیرویی که قدرت خلق جهانیان در دست اوست

    یک باور توحیدی عالی بنویسی در یک کاغذ زیبا با خطی خوش و خوانا وبچسبونی به دیوار خونت

    که من فقط روی خدا حساب باز میکنم نه هیچ عاملی دیگری نه قدرت دادن به کسی دیگر

    چرا باید تمام وجودت قدرت دادن به همسر.

    قدرت دادن به صاخب خونه

    قدرت دادن به پدر مادر شوهر و برادر شوهر ها باشه

    قدرت رو از دیگران بگیر تنها قادر مطلق خداوند است

    اوست که هر چه بخواهی و به ان توجه کنی

    وان را در کاغذی بنویسی و تکرار کنی قطعا برایت حاضر و اماده می‌کند

    یعنی وقتی میام می‌نویسم میبینم که چه پاشنه اشیل هاییی را می توانم از رفتار های خود شناسایی کنم

    وترمز های مخفی ذهن رو بشناسم و یکی یکی به بر طرف کردن انها بپردازم

    10ساله که ترمز اصلیم را همسر میدونم بهش قدرت مطلق داده ام که اینه که هر چی بگع باید بگم چشم

    شوهرمه که میگه حنیفه فلان جا برو. فلان جا حق نداری بری فلان چیز رو نخر کی بیاد کی بره .

    پس به قول قانون در زندگی به هر چیزی قدرت دهم همان باعث میشود زندگی ام را بچرخاند من باید تنها به نیروی خلاق درونم و به انرژی مطلق. خدای خودم ایمان داشته باشم

    اما باز هم تا عملگرا نباشم هیچ تغییری در زندگی من ایجاد نمیشود .

    خداوند به من قدرت خلق زندگی ام را داده تا بتوانم هر انچه را که میخواهم به دست اورم . اما چقدر باید در برابر نجواهای فلج کننده ی ذهن که مرا از کاری باز میدارند قوی باشم

    من باید تنبلی را بگذارم کنار در جهت محقق شدن خواسته هایم تلاش کنم

    هر روز باید اهرم رنج از بی پولی را ولذت ثروتمندی را در خودم ایجاد کنم با اجرای باور های توحیدی

    من باید رنج تنبلی کردن را بیشتر کنم در ذهن که اگر تنبلی کنم چه بلاهایی سرم میاد و لذت در حرکت بودن. را بیشتر کنم چه اتفاقات قشنکی در جریان اند اینکه هر روز به قول استاد یه کتاب بیشتر بخونم یه سرچ بیشتر انحام بدم یه قدم بیشتر از دیروز بردارم . تا نتایج به صورت معجزه اسا در زندگی ام رخ دهد قانون اهرم رنح و لذت را باید بیشتر به کار ببرم

    باور های توحید ایجاد کنم

    به خدا اعتماد کنم

    به قدرت های درونیم ایمان داشته باشم

    استمرار داشته باشم

    عمل گرا باشم

    کمال گرا بودن را کنار بگذارم که نه هنوز نتونستم عالی باشم یه خورده دیگه بیشتر عالی بشم بعد انجام میدم را بندازم دور

    اعتماد به نفس م را بالا و بالا تر ببرم چون عزت نفس تکمیل کننده ی انجام هر کاری است

    لایق بدونم که هر چیزی در جهان هست مسخر من است برای پیشرفت من است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام اقای طاوسی عزیز

    ممنون از شما همچنین ارزوی موفقیت روز افزون برای شما خواستارم

    خدا رو شکر شما در مداری قرار گرفتید که این محصول رو از استاد عزیز خریداری کردید

    من تمام کامنت های دوستان رو باید وقت بگذارم اما کسانی که محصول میخرند بیشتر ذوق دارم بخونم چون اینها دارن با قانون حرف میزنند

    قانونی که در زندگی تجربه کرده اند من از خوندن کامنت خودم بعد هفت ماه خیلی لذت بردم چون یه رد پایی از خودم جا گذاشتم

    همیشه با خودم میگم تغییر نکردم اما وقتی الان خودم رو میبینم. چقدر تغییر داشتم و نا دیده گرفتمشون

    خدا رو شکر من کامنت قبل تولد گذاشتم. وبعد تولد به وضوح دیدم که چه موهبت هایی نصیب من شده

    خدا رو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام به شما فاطمه ی عزیز

    خیلی ممنون. که قانون رو برام یاد اور شدید.

    سپاسگزارم دوست عزیزم

    از خدا میخواهم که در این راه ثابت قدم باشیم

    چون هر چه قدر استمرار و تکرار قوانین را در زندگی داشته باشیم قطعا. به نتایج دلخواه میرسیم

    من باید یاد بگیرم و در ذهنم بماند که در مورد قانون به کسی چیزی نگم

    مگر اینکه خودم به نتایج رسیده باشم

    مگر اینکه کسی از من درخواست کند از چه راهی اینقدر ارامش پیدا کردم

    اینقدر علی بی غم اینقدر راحت زندگی میکنم

    اینکه چقدر سلامتی دارم تو زندگیم اینکه چقدر همسرت دوست داره

    این که چه قدر دوتا دختر نازنین و زیبا و دوست داشتنی دارم

    اینکه ادم های دور و ورم چقدر هم فرکانس اند با من و وتحسین میکنند موفقیت هایم را سپاس گزار خداوندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: