در این فایل استاد عباس منش آگاهی های مهمی را درباره قانون تحقق خواسته ها و نحوه هماهنگ شدن با این قانون، با شما به اشتراک گذاشته است.
بعد از دیدن فایل، به سوالات زیر فکر کنید و پاسخ های خود را در بخش نظرات این فایل بنویسید.
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
نکته مهم:
لطفا برای نوشتن پاسخ های خود در بخش نظرات به هر سوال، ابتدا صورت سوال را بنویسید و سپس جواب ها و توضیحات خود را در زیرا آن سوال درج کنید.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تاثیرگذار تان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.
در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:
- اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
- ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛
نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات این دوره، این است که:
فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.
در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید
چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1495MB33 دقیقه
- فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 161MB31 دقیقه
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عباس منش عزیز
خانم شایسته مهربان
و دوستان خوبم..
استاد ممنونم که اگاهی های محصولاتت رو در قالب یک فایل دانلودی در اختیار ما میزاری
از شما و این رفتارت یاد میگیرم که به فراوانی باور پیدا کنم..
سوال اول:
من خیلی خیلی تلاش جسمی کردم
تو زندگیم از 8 سالگی کار کردم کار کشاورزی
شاگرد صافکاری
ارایشگری
چاپ خونه
کارگری ساختمانی
مسافر کشی
و ….
اما وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم فقط اون قسمت هایی از زندگیم نتایج اسان و خوبی گرفتم که مقاومت کمتر یا ترمز کمتری داشتم
من از کودکی روز به روز به مقاومت ها و ترمز هام اضافه شد
در راه رسیدن به خاسته هرچی بزرگتر تر شدم و ذهن منطقیم شکل گرفت دیرتر و سخت تر به خاسته هام رسیدم و بعضی هاش هرگز نرسیدم با وجود تلاش فراوان و شوق فراوان
باید بردارم این ترمز هارو
باید برگردم به قبل
به زمانی که هیچ ترمزی نبود
(یک داستان علمی)
اسپرم مرد 72 ساعت عمر میکنه
و تخمک زن 24 ساعت
دلیل عمر بیشتر اسپرم اینه که تخمک سر جاش ثابت میمونه و منتظر رسیدن اسپرم 24 ساعت صبر میکنه و اگه اسپرمی از راه نرسه تخمک از بین میره
اسپرم اما به این دلیل عمر بیشتری خدا بهش داده چون
راه طولانی رو باید طی کنه تا خودشو به تخمک برسونه که حدود 72 ساعت این مسیر طول میکشه
و در این مسیر یک مسابقه بین حدود 280 میلیون اسپرم برگذار میشه
هر کدوم که سریع تر زرنگ تر و قوی تر باشه و زودتر خودش رو به تخمک برسونه و بتونه واردش بشه اون برندس
بعد از ورود تخمک بسته میشه و اسپرم های دوم و سوم حق ورود ندارن
و فرایند تولید انسان شروع میشه
من
کمترین مقاومت رو زمانی که جنین بودم و در رحم مادر بودم داشتم
جهان خیلی منظم و دقیق و با ظرافت بی نظیر
مغز من رو توی اون محیط تنگ و تاریک شکل داد
خیلی هوشمندانه دستگاه تنفسیم شکل گرفت که به محض متولد شدن نفس کشیدن شروع شد
خیلی استادانه قلبم بعد از چند ماه شکل گرفت و تا الان که کامنت مینویسم دقیقه ایی حدودا 80 بار باز و مچاله میکنه خودشو
خیلی با حوصله خداوند سیستم عصبی
رگ های خونی
دستگاه گوارش
حس بویایی
چشایی لامسه
بینایی
و … رو برام دونه به دونه بدون کوچکترین نقص شکل داد و رایگان به من زندگی رو هدیه کرد
میدونین چرا خداوند این کار هارو برای من
و تویی که داری این کامنت رو میخونی انجام داد؟
چون ما اونجا توی اون محیط تنگ و تاریک هیچ مقاومتی نداشتی
هیچ ترمزی نداشتیم
تسلیم طرح الهی بودیم
سر راه خداوند وای نستادیم
گذاشتیم کارش رو انجام بده
عجله نکردیم
شرک نورزیدیم
خودمون رو نالایق نپنداشتیم
خدارو ناتوان تصور نمیکردیم
به چگونگی تشکیل اعضا و به اینکه مواد اولیه قراره از کجا بیاد و سختی کار در زمان تولد فکر نمیکردیم
خدا میدونه تو اون 9 ماه چه ابرو باد مه خورشید و فلکی چرخیدن تا گندمی کاشته بشه و ارد بشه و نون بشه و به دست مادرم برسه تا مادرم اون رو با پنیر یا کباب یا تخم مرغ …
نوش جان کنه تا اون غذا در بدنش هدایت بشه برسه به دست منه تنها در اون کنج خلوت …
جالب اینه من اون زمان حتی بلد نبودم دعا کنم بگم خدایا حواست به من باشه
گشنمه…
ای انسان چه چیز تورا در برابر پرودگارت مغرور ساخته؟
دوستان
ما
من و شما
اون روز تسلیم تسلیم بودیم
چه خاسته یا هدفی داشتی که با وجود تلاش فراوان به آن نرسیدی؟
انسان یک موجود مقلد هست
یک موجود تربیت شونده
درسته که خیلی چیز های خوب
مثل حرف زدن
مثل اخلاق داشتن
مثل صادق بودن
و غیره رو یاد گرفتم
اما خیلی چیز های بد هم یاد گرفتم
که اونا امروز ترمز من شدن
من همون جنینی هستم که بدون ترمز و ترس و باور های محدود کننده گذاشتم خداوند نقششو عملی کنه و منو صحیح سالم به دنیا بیاره
چرا اون خدایی که کار به اون پیچیدگی رو در زمان کوتاه 9 ماهه انقدر ریلکس انجام داد
چرا امروز نمیتونه منو به خاسته های مالی
یا روابط یا سلامتی یا …
برسونه
اینا که خیلی راحت تره واسش
جواب در اسطعاره گاز و ترمزه
نمیدونم اسطعاره رو درست نوشتم یا نه همینو بلد بودم خخخ
چرا با اینکه امروز اگاه شدم به قوانین
بازم پامو از رو ترمز بر نمیدارم
واقعا چرا
هم پام درد گرفته هم وقتمو دارم بیخودی میگذرونم و لقمه رو دور سرم میچرخونم
وقتی استاد میگه موفقیت ربطی به ساعات کاری و زجر کشیدن
و سرمایه اولیه
و شغل خاص
و شهر خاص
و جنسیت و سواد و غیره نداره
و همه چیز به باور های قدرتمند کننده یا محدود کننده تو برمیگرده
چرا من این موضوع رو نمیتونم در عمل به کار بگیرم
و باز دنبال یه عامل بیرونی برای سرو سامون دادن به زندگیم میگردم؟
واقعا چرا؟
جواب این سوال رو خودمم نمیدونم
هر وقت جواب رو پیدا کردم
میام مینویسم اینجا
البته اون روز نمیام جواب رو بنویسم
اون روز در مورد نتایج حرف میزنم
که نتایج نشون دهنده اینه که من به جواب رسیدم
و به جای دنبال راه حل گشتن در بیرون
از درون درست کردم همه چیرو و پامو از روی ترمز برداشتم.
سوال دوم
ایا کسی رو میشناسی که تو رشته کاری تو با زمان کمتر به نتیجه بزرگتر رسیده باشه؟
بله میشناسم
من 2 سال کسب کار شخصیم رو بعد از 18 سال کارمندی شروع کردم
چند روز پیش یه دوستم که ازش دوسالی بود خبر نداشتم چون تو یه شهر دیگه بود
زنگ زد بهم و گفت منم دست از کارمندی کشیدم و رفتم برا خودم
دوستم همکارم بود
و حتی سابقه کاریش و استعدادش از من کمتر بود
و بهم میدونین چی گفت؟
عددی که بهم گفت 40 برابر تولید و فروش روزانه من بود تازه 3ماهه افتتاح کرده
و گفت که خودش کار نمیکنه
چنتا نیرو داره و فقط داره مدیریتی کار رو پیش میبره
در صورتی که من دارم مثل تراکتور کار میکنم
دوتا نیرو داشتم که به خاطر ترس و شرک و بی ایمانی بیرونشون کردم و گفتم بزار خودم کاراشونو انجام میدم
وقتی بهم زنگ زد و اینارو گفت
اولش تا دو روز خوشحال بودم میگفتم اخ جون پس میشه موفق شد
پس میشه به همچین عددی در روز رسید
و از اینکه یه الگو برای ذهنم پیدا کردم خوشحال بودم و تحسینش میکردم و واقعا از خدا برای اینکه دوستم موفق شد سپاسگذاری میکردم
اما چند روز بعد یکم ناراحت شدم
که چرا من با این که شاگرد استاد عباسمنش هستم و ادعام میشه که قوانین رو بلدم و مثل بلبل در مورد اینچیزا حرف میزنم
و اون اصلا تو این فازا نیست بیشتر از من 40 برابر بیشتر از من با کار کمتر و حرص کمتر دارا نتیجه میگیره
اصلا موندم بخدا
گفتم خدایا به من بگو کجا رو دارم اشتباه میرم
من که صادق و درست کارم
من که واقعا دارم عرق میریزم
من که واقعا حسم خوبه و دارم قوانین رو تا جایی که درک میکنم اجرا میکنم
من که تمام مدت دارم فایل های استاد رو گوش میدم هر روز دارم ستاره قطبی رو مینویسم هر روز توی سایتم
کامنت میخونم مینویسم
پس کجای کار اشتباهه
به خدا گفتم خدایا اگه بخوای بگی تکامل من که از اون بیشتر تکاملم رو طی کردم
هم جسمی هم ذهنی…
تا اینکه دیروز این فایل اومد روی سایت
فهمیدم بله جواب در اسطعاره گاز و ترمزه
من سر راه خدا وایسادم
من هنوز مثل موسی به اون نقطه تسلیم نرسیدم
من هنوز مثل یوسف منتظرم هم سلولیم سفارشم رو بکنه
من هنوز مثل ابراهیم حاضر به قربانی کردن بزرگترین چیزم نیستم
که اون چیز ترس منه
بله دوستان من همون جنینی هستم که روزی روزگاری تسلیم بود
ولی الان ادعاش میشه که خودش بلده
نمیخوام خودم رو سرزنش کنم
میخوام بگم فرکانس های من
مخلوطی از شرک و ایمانه
مخلوطی از خوشحالی و نگرانیه
مخلوطی از رهایی و چسبیدن هست
برای همینم هست که در کارم و روابطم و غیره
نتایجم نه قوی بود و نه ضعیف
یه شیب خیلی ملایم رو به بالا بودم
اما راضی کننده نیس
دوست دارم اوضاع رو تغییر بدم.
و میترسم از
روزی که با اون 280 میلیون اسپرمی که اون روز در مسابقه با من از من شکست خوردن روبرو بشم و حرفی برای گفتن نداشته باشم
و سرم پایین باشه..
حد اقل الان که با قوانین ابدی ازلی جهان اشنا شدم
هیچ توجیح و بهانه ایی برای موفق نشدن ندارم
استاد خیلی از من پایین تر بود و خودش رو کشید بالا
من باید بتونم ترمز هامو شناسایی و بردارم
دوس دارم خداوند رو ازینکه منو خلق کرد رو سفید کنم
دوس دارم حالا که قوانین رو فهمیدم از کسانی که این موهبت نصیبشون نشده نتایج خیلی بزرگتری بگیرم
خدایا
ای که مرا خانده ایی
راه نشانم بده
سوال سوم
چه ترمز هایی یا کد های مخربی داری که با وجود تلاش فراوان نتایج راضی کننده نیست؟
از دیروز 150 تا کامنت این فایل رو خوندم
ترمز های من اینا هستن
میترسم موفق بشم و دشمن پیدا کنم مثلا زیرابم رو بزنن و برام دردسر درست کنن
مثلا مامورین بهداشت یا تعزیرات یا مالیات یا شهر داری رو بر علیه من بسیج کنن که جلوی موفقیت منو بگیرن(شرک)
میترسم موفق بشم و توی هر شهر یه شعبه بزنم و ازونجایی که نمیتونم بالای سر همه شعبه هام باشم
نیروهام کم کاری کنن یا ازم دزدی کنن
میترسم
موفق بشم و وقتی دارم با ماشین مورد علاقم تو خیابون رانندگی میکنم
چنتا جوون حسود بهم فحاشی کنن
میترسم موفق بشم و تا میخوام از موفقیتم لذت ببرم کشته بشم
میترسم موفق بشم و همسرم ازم جدا بشه و بگه حالا که پول داری مهریمو بده
میترسم موفق بشم و نیروهای زیادی استخدام کنم و همشون دست به یکی کنن و یهو نیان سر کار
میترسم موفق بشم و برای نیروهام اتفاق بدی بی افته و من مجبور به پرداخت دیه و زندان رفتن بشم
میترسم موفق بشم
و هر لحظه تلفنم زنگ بخوره و یه خبر بد بهم بدن
خیلی ترسها دارم الان همینا یادم اومد شاید خنده دار باشن ترس هام.
ترمز های دیگه ایی مثل اینکه
من ادم مناسبی برای بیزنس نیستم و
عدم احساس لیاقت و خود باوری هم دارم
اما بیشترین ترمز هام مربوط به ترس هامه
که میدونم از شرک میاد
من یه مشرک هستم که کمی با قوانین اشنا شدم
و طلب کار از خداوند هستم که چرا نتایجم به اندازه تلاش هام نیست
بله دوستان امروز که به خودم نگاه میکنم هیچ اثری ازون جنین توحیدی و تسلیم امر خدا نمیبینم..
من امروز یک جوان شرک زده هستم
و این تغصییر هیچ کس نیس..
استاد ازت ممنونم که انقدر خوبی
شما از برادرم به من نزدیک تری
استاد شما هر انچه باید میگفتی رو گفتی
خیلی اضافه تر هم گفتی
و این تلاشت برای اینکه شاگرد هاتون بازم باگ هاشون رو پیدا کنن و نتیجه بگیرن مقدسه
تلاش مقدس شمارو از صمیم قلبم تحسین و ستایش میکنم.
سلام به جناب حافظان
کامنت شما خیلی زیبا و عالی و دقیق نوشته شده بود
مخصوصا اون شعر زیبایی که نوشتین
و درک زیبایی که از قانون داشتین
منو وادار کرد در پاسخ به شما ازتون تشکر کنم
و از خداوند تشکر کنم برای داشتن دوستان خوبی مثل شما
امیدوارم هر روز بهتر از روز قبل باشه براتون همکلاسی خوبم
بدرود
سلام دوست خوب نمیدونم چند سالته
اما خیلی خوب و دقیق نوشتی
و امیدوارم دوباره یجای دیگه کامنتت رو بخونم و ببینم که تو مدرسه مد نظرت داری درس میخونی و پیشرفت کردی
خداوند جواب فرکانس هارو میده
و اعمال فیزیکی یک صدم قدرت افکار رو ندارن
سلام به خواهر عزیزم خانم اسد نژاد
هم کامنت اصلی شما رو خوندم هم جوابی که به اون دوستمون دادین رو
و یه چیزی بهم گفت براتون بنویسم
میدونم اون چیز خداونده
و خداوند از بی نهایت طریق به بنده گانش لطف میکنه
ما اینجا همه با هم دوست و همکلاسی هستیم باید به هم کمک کنیم اگه از دستمون کاری بر میاد
منم دقیقا مشکلی که شما دارین رو داشتم
مهمترین موضوع زندگیم شده بود روابط
و به قول شما تو کانال های دوستیابی هم رفته بودم و عزت نفسم رو خورد کرده بودم
خیلی چک و لگد خوردم تا اینکه یه روزی تصمیم گرفتم رها کنم
تصمیم گرفتم دیگه در موردش نه کاری انجام بدم و نه حتی دعایی بکنم
اونجا بود که خداوند وقتی تسلیم شدن منو دید دست به کار شد
و یه شخصی رو وارد زندگیم کرد
که خیلی راحت دستمو گرفت و منو از باتلاقی که داشتم با دستو پا زدن زیادی خودم رو غرق میکردم نجات داد
وقتی کامنتت رو خوندم یاد پارسال خودم افتادم که چقدر شبانه روز دعا میکردم یه رابطه عاطفی داشته باشم که شریکم منو بفهمه منو دوست داشته باشه و رفیقم باشه
امروز با خوندن کامنت شما یادم اومد که این خاسته الان تو زندگیمه گفتم هم از خداوند تشکر کنم
و هم قوانین رو به خودم یاد اوری کنم که وقتی رها میکنی خداوند دست به کار میشه
و هم بهت بگم خواهر عزیزم
از استاد یاد گرفتم که برای رسیدن به خاستم هیچ تکنیک و روش و تمرین خاصی نیاز نیست
فقط باید برای زندگی شور شوق داشته باشی
صبح که بلند شدی شروع که لذت بردن
شروع کن به رهایی و کیف کردن
خاسته تو خیلی وقته منتظر به دستت برسه
اما وقتی رها کنی اون میاد
حتی رهایی هم نباید به این دلیل باشه که خب من رها میکنم تا خاستم بیاد
بعد شب بشینی حساب کتاب کنی من امروز رها بودم چی شد پس
رهایی یعنی اصلا دیگه هیچ وقت فکر نکنی بهش
اصلا با خودت بگی میخوام تنهایی لذت ببرم از عمری که باقی مونده
میدونم سخته ولی آجی خوبم این تنها راهشه
باید یه رهایی از جنس تسلیم در تک تک سلول هات اتفاق بی افته تا اجازه ورود نعمت ها صادر بشه
من نبودم که این کامنت رو نوشت
این توسط خداوند برای تو بود
دوس دارم یه روزی یجا یه کامنت ازت بخونم که نوشتی کنار همسر جذابت داری عشق و شادی و ثروت و سلامتی رو هر روز زندگی میکنی
بدرود..
سلام دوست خوبم
بله درسته رهایی زمانی
جواب میده که ما باور های درستی داشته باشیم
رهایی برای من امروز در کسب کارم نیازه
رهایی برای یک فرد بیمار در مورد بیماریش نیازه
برای شخصی که دوست داره یه رابطه خوب داشته باشه تو اون مورد نیازه
اگه باور های غلط ترس
ترمز های سفت سختی داشته باشیم رهایی نتیجه ایی نداره
رهایی در واقع اجازه دادن به خداونده برای دست به کار شدن
وقتی ما رها میکنیم خداوند دست به کار میشه
اما خداوند چه کاری برای ما انجاممیده؟
خداوند طبق تضادی که ما بهش بر میخوریم خاسته هامون رو میدونه
و با توجه به باور های درستی که داریم خداوند به همون اندازه کارگشا میشه
مثلا در مورد روابط من باور های داغونی دارم و همیشه یا تنهام یا ادم های نا مناسب رو جذب میکنم
بعد از یه مدت خستگی رها میکنم
و میگم به درک اصلا نخواستیم
خب این رهایی در واقع کاری از پیش نمیبره
خداوند اینجا کاری برای من نمیتونه انجام بده
چون من ته ذهنم به خداوند نقشه راه ندادم
و بهش نگفتم برام درستش کن
من چطوری به خدا نقشه میدم
با باور هام
خداوند باور هام رو به من ثابت میکنه
خودش که برای من خاسته ایی نداره
بر خلاف گذشته که بهمون گفتن اگه خدا بهت چیزی نمیده چون به صلاحت نیس
اما ما اینجا یاد گرفتیم که خداوند اینجوری عمل نمیکنه
خداوند همونجوری شکل میگیره که ما از درون با باور هامون میسازیمش
حالا رهایی
وقتی یه باور قدرتمند کننده رو ساختی واقعا ساختی ها
نه اینکه در موردش اطلاعات کسب کردی
وقتی واقعا اون باور رو ساختی خود به خود رهایی درونت اتفاق می افته
مثلا
تو در مورد وعده بعدی غذاییت
خیالت راحته که از یه جایی جور میشه نگران نهار امروز یا شام امشب نیستی
یعنی نسبت به سیر شدن شکمت خیالت راحته رها هستی
و خیلی اسان این خاستت محقق میشه
هر وقت در مورد خاسته هات
چه روابط باشه چه ثروت
چه سلامتی
به این حد از رهایی و خیال راحتی رسیدی
یعنی اون باور در ذهنت نهادینه شده
و تو اصلا بهش فکر نمیکنی
و خداوند راحت تورو بهش میرسونه
من خودم تو زمینه مالی این رهایی رو ندارم و هر روز نگرانم
و تا زمانی که واقعا رها نکنم
مثل رهایی که در مورد وعده غذایی گفتم
ثروت سراغم نمیاد
میدونم که وقتی یه خاسته ایی رو میخوایم و واقعا بهش نیاز داریم رها کردن سخته
اما این تنها راه رسیدن به خاستس
باور ایجاد کنیم
باور باعث خیال جمعی مون میشه
و خاسته میاد
و در نهایت میخوام بگم رویاهامون محقق میشن اگه بیخیالشون نشیم
سلام به اقا محمد عزیز
مرسی از توجهت
و مرسی که گفتی ما باید با شوق ذوق از خواب بیدار شیم و منتظر خاسته هامون با عشق زندگی کنیم
این جمله نیاز الان من بود دوست خوبم
و مرسی از استاد که شرائطی فراهم کرد که انسانهای هم فرکانس همدیگرو پیدا کنن و اطلاعاتی بینشون رد بدل بشه که در واقع مهم ترین اطلاعات در کیهانه
رهایی عجیب جواب میده محمد
ما وقتی دنبال یه چیزی هستیم و پیداش نمیکنیم و بیخیالش میشیم
فردا که نشستیم رو مبل داریم چایی میخوریم میبینیم عه اون گوشه افتاده
این کار جهانه که تو خاستت رو بده و براش زور نزن اینور اونور رو نگرد بشین چاییتو بخور من برات پیدا میکنم
این کار انرژی هاست
منتها ما با بزرگ شدن و ذهن منطقی
همیشه در مورد مسائل مالی یا سلامتی یا روابط
میپرسیم خب از کجا
چطوری
توسط چه کسی
ما در مورد خاسته های کوچیک رها هستیم
و راحت بدست میاریم
اما اگه بتونیم این جنس از بیخیالی به قول استاد علی بی غمی رو همیشه همه جا داشته باشیم جهان اونوقت گوش به فرمان ماست
ما بچه بودیم یه اسباب بازی رو میدیدیم با تمام وجود میخواستیمش و پدر یا مادرمون دستمون رو میکشیدن و میبردن مارو و میگفتن نه پول ندارم فعلا
ما چیکار میکردیم
ما غصه نمیخوردیم
ما زندگی میکردیم
ما فراموش میکردیم
و به طرز جادویی چند وقت بعد اون وارد زندگیمون میشد
هرچی بزرگتر شدیم و یاد گرفتیم روی خاسته هامون قفلی بزنیم کار رو خراب کردیم
چسبیدن به خاسته در واقع اعلام این فرکانس به جهانه که من حالم خوب نیس میخوام داشته باشمش تا خوب شم
جهان هم به کسی که حالش خوب نیس
حال بد بیشتری عطا میکنه
رهایی خاسته این فرکانس رو میفرسته که من حالم خوبه من خوشحالم از زندگی و برای خوشحالی بیشتر اون خاستمم میخوام
و کار جهان اینه که به کسی که حالش خوبه
خوبی بیشتر عطا کنه
بدرود دوست خوبم
سلام به خانوم حاجی وند
من نمیدونم کی این کامنت رو نوشتین
و الان اوضاع چطوره برگشتین سر کار یا نه
اما من همیشه تو زندگیم وقتی به تضادی بر میخورم میگم اگه الان استاد بود جای من چیکار میکرد؟
استاد میرفت سایت خودش رو راه اندازی میکرد و تمام وجودش رو تمام عشقش رو میزاشت و بعد از 6 ماه میشد نفر اول ایران تو اون حوضه
من میخوام تو کسب کار خودم تمام وجودم رو بزارم
تمام تمرکزم رو
میخوام ریز بشم تو کارم
میخوام حل بشم
میخوام تمام وجودم بشه هدفم
میخوام مثل مادری که تمام وجودش نوزادش هست
شب روز همه جانبه مراقب هدفم باشم
و تو کسب کارم بشم نفر یک جهان
و این تعهد میخواد
تعهد و ایمانی مثل ابراهیم در یکتا پرستی
مثل مسی در فوتبال
مثل انشتین در فیزیک
مثل ایلان ماسک در پیشرفت
مثل استاد در مربی موفقیت بودن
میخوام یکبار تو زندگیم مرد و مردونه تا پای جان واسه هدفم مایه بزارم
میخوام یک بار این کار رو انجام بدم اگه نتیجه نداد بعد برگردم به روال کج دارو مریز قبلیم
میخوام پیش خودم سربلند باشم بگم من تمام توانم رو گذاشتم
و میدونم اگه تمام وجودم رو بزارم معجزه میشه
سلام به علی اقا
واقعا ما تو رشته خودمون چی کم داریم از اونایی که تراز اول هستن؟
همیشه این سوال رو از خودم میپرسم
که من با اونی که بیشترین فروش رو داره و هر روز هم در حال گسترش هست چه فرقی داریم؟
ایا اون خدای مهربان تر و ثروتمند تری رو میپرسته ؟
ایا خونش سرخ تره؟
ایا جهان با اون پسر خاله هست با من دشمن؟
هیچ جوابی ذهن منطقیم براش نداره
ذهن نجوا گرم هم پذیرفته که من با موفق ترین انسانها هیچ تفاوتی ندارم
هر چقدر که هوش استعداد توانایی جسمی و… لازم بوده رو خداوند به رایگان به من هدیه داده
چرا تمام توانم رو منظورم باور هست
به کار نگیرم؟
چرا خودم رو لایق تر از شخص دیگه ایی ندونم
چرا سرم رو بالا نگیرم؟
میخوام یکبار تو زندگیم مرد و مردونه اینکارو بکنم
یعنی تمرکز 1000 درصدی بزارم روی هدفم
همونجور که استاد در کارش گذاشت
همون جور که مسی و رونالدو در فوتبال گذاشتن
همونجور که انشتین در علم گذاشت
همونجور که داوینچی تو نقاشی
همونجور که چارلی چاپلین تو سینما
همونجور که والت دیزنی
ایلان ماسک
گاندی
و تمام انسان های تاریخ ساز تو رشته کاری خودشون گذاشتن بزارم
میخوام یکبار تو زندگیم این تعهد تا پای جان رو بزارم ببینم چی میشه
میخوام حد اقل پیش خودم سربلند باشم
فیلم دیوانه از قفس بود فک کنم
که اون دیوانه میگفت یه روزی بلاخره این آب سرد کن رو بلند میکنم میزنم شیشه رو میشکنم و از این دیوانه خونه فرار میکنم
یه روزی آشوب شد
و اون دیوانه هر کاری کرد نتونست یک سانت اون اب سرد کن رو تکون بده
همه بهش خندیدن
گفت چیه؟
نخندین!
من لا اقل تمام تلاشم رو کردم
منم میخوام تمام تلاشم رو بکنم
و قلبم گواهی میده که اگه تمامم رو بزارم معجزه میشه