در این فایل استاد عباس منش آگاهی های مهمی را درباره قانون تحقق خواسته ها و نحوه هماهنگ شدن با این قانون، با شما به اشتراک گذاشته است.
بعد از دیدن فایل، به سوالات زیر فکر کنید و پاسخ های خود را در بخش نظرات این فایل بنویسید.
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
نکته مهم:
لطفا برای نوشتن پاسخ های خود در بخش نظرات به هر سوال، ابتدا صورت سوال را بنویسید و سپس جواب ها و توضیحات خود را در زیرا آن سوال درج کنید.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تاثیرگذار تان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.
در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:
- اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
- ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛
نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات این دوره، این است که:
فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.
در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید
چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1495MB33 دقیقه
- فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 161MB31 دقیقه
چراباوجودتلاش فراوان به خواسته هایم نرسیدم.
سلام به استاد خوشتیپه قشنگم .
وبه مریم عزیزوهمه ی دوستان گلم.
چ خواسته یاهدفی داشتم یادارم که باوجودتلاشهای زیاد،هنوزبه اون نرسیدم؟!
استادبابت بدست اووردن ثروت هنوز به اون چیزی که میخاستم نرسیدم .
اتفاقات خوب زیادافتاده .درآمدهمسرم نسبت به سه سال پیش کلی تغییرکرده.
سبک ورویه زندگیمون ازهرلحاظ خیلی بهترازقبل شده.
مشکل مالی نداریم خداروشکر.
راحت میخریم میخوریم میپوشیم .
جایی میریم میآییم.امانه مسافرتهای خارجی .
ماشین خوب سوارمیشیم امانه ماشین خارجی.
آپارتمان گرفتیم امانه خونه ویلایی بزرگی که خودم آرزوشوداشتم ودارم.
ولی 70درصدازاون کمبودهایی که توزندگیمون داشتیم رفع شدن.
و خیلی ازنگرانی هاوترسهامون ازبین رفته.
البته تمام تلاش من و همسرم فکری وتغییرباورهابوده.
همسرم ازاون دسته مردهایی نیست که زور زیادی بزنه،اتفاقاخونسرده.
منم درراستای تغییرافکاروباورهام تلاش کردم .تلاش منم ذهنی بوده .یه سال به طورخیلی جدی دارم روی رفع نواقصم وتمامی افکار وباورهام کارمیکنم.
چون باتجترب قبلی خودم متوجه شدم تمام مسیری که درش قرارداشتن اشتباه بوده .
اومدم مسیرتازه ای بااستادشروع کردم تانتایج بهتری کسب کنم.
من هیچی نداشتم و هیچ لذتی اززندگی نمیبردم.
ومدام به همسرم سرکوفت میزدم که تومردی نیستی که ازپس زندگیت بربیایی!
تمام نگرشم این بود که ایشون به هر طریقی بایدمنوبه خواسته هام برسونه.
به هیچ وجه این نگاه رونداشتم که خودم به تنهایی عامل خوشبختی یابدبختی زندگیم هستم.
چون یک خانم خانه دار هستم .میگفتم که من دخالتی تواین موضوعات ندارم و وظیفه همسرمه که منوبه آرزوهام برسونه.
چ افرادی رومیشناسی که باوجودتلاش کمتربه سادگی به همون خواسته رسیده؟
یه عمو دارم وضعیت زندگیش تقریبا شبیه مابود.هم سن هم هستیم .
اماایشون تواین سن، خونه ویلایی وباغ وباغچه بیرون ازشهرومغازه برای خودش و همسرش وماشین خارجی خودش وخانمش روداره.
خرج و مخارج وتفریحاتشون هم قابل مقایسه بامانیست.فکرمیکنم چندبرابرما،خرج میکنن.چون دیدم فرزندانش و همسرش چ خرج ومخارجهای سنگینی دارن.
ازاون دسته افرادی هم هستن که مهمون، خونشون زیادمیره.
مهمونیهای بزرگ که کل فامیل رودعوت کنن، هم زیادمیگیرن.
تنها تواین عموم راحتی وآسایش مالی رومیبینم .
البته ازاین نظر که زیادتلاش نکرده باشه .
واگرنه افرادثروتمندزیاد هستن که بازحمت وسختی پولدار شدن.
البته استاد،ماتووجوداین آدما نیستیم .وصحبتی هم دراین رابطه باچنین افرادی نداشتیم .تنها چیزی که بوده قضاوت سطحی مانسبت به این افرادهستش که ب نظرمون راحت ودرمدت زمان کمی ثروتمند شدن.
البته من نظرخودمو،دررابطه باعموی خودم گفتم .
یه لحظه به ذهنم اومد که شایداونم سختی کشیده باشه ،منتهی من ازش مطلع نیستم .
استادباورهای اکثریت آدما،ضعیفه.
افکارهاداغون داغون .پای صحبت هرکدوم که بشینی کلی حرف برات میزنن که باباورهاومنطقهای الان ما فرق داره.
تنها چیزی که این وسط هست اینه که من پای صحبت کسی نمیشینم وبه همین جهت هرجاباشم حتی پیش افراد غریبه ،بازمیتونم حس کنم که باچ افکاروباورهایی دنبال بدست اووردن ثروت هستن.
باچندجمله ی اولشون میتونی ترمزهاشونوشناسایی کنی .
البته مااگه خیلی زرنگیم بهتره ترمزهای خودمونوشناسایی کنیم .
سوال سومتون همین بود که چ باورهای محدودکننده ای رومیتونیم درذهن خودشناسی کنی که فکرمیکنی باعث شده که باوجوداین همه تلاش بازهم به خواستت نرسی؟!
ازخدامیخام کمک کنه تاصادقانه وموشکافانه پاسخ این سوال روبدم.
اول ازهمه که استادجون ،باور نمیکنم که بشه ماهم مثل شماکه الگوی بزرگ وقوی ماهستیدوپیروراه وروش شماهستیم ،ثروتمندبشیم .
منظورم اینه هرچقدرم کارکنیم چ تلاش فیزیکی چ ذهنی ،مثل شماثروتمندنمیشیم .
همین یه ترمزذهنی بزرگی تووجودمن هستش .چرا؟چون من ازصب تاشب دارم حرفای چنین فردی روگوش میدم .
بالاخره این ترمز خودش قفل ذهنی برام بوجودمیاره.
دوم اینکه نگاهم به همسرم بود.اینکه وظیفه ی ایشونه که منوبه خواسته هام برسونه .
خودهمین نکته وباور،ترمزهایی تو ذهن من بوجودمیووردکه مانع دیدن خدامیشد.
خدایی که خودش به تنهایی تووجودمنه وربطی نداره به اینکه بگه فلانی بروخاهش یادرخاستتوبه یه نفر دیگه بگو،تامن برات انجامش بدم.
من به تنهایی میتونم بااین باورکه خداهرچیزی روکه من بخام بهم میده ،توقعم روازروی همسریاافراددیگه بردارم.
ولی یه چیزدیگه تازگیاتوصحبتهای استادمتوجه شدم که البته که من به تنهایی به خواسته هام میرسم .چه جوری وچه شکلیش هم به من ربطی نداره .
امااستادگفتن اگه زن ومردباهم درکنارهم باورهاشونو،قوی کنن وهردودرمسیردرست باشن زودتربه خواسته هاشون میرسن.بنظرم منطقی وطبیعی هستش.
اینم چیزیه که با همسرم تازگیا هماهنگ شدیم .ومن هرچی قفل ذهنی وترمزتوروابطم داشتم،را دارم ازبین میبرم تااون هماهنگی بیشترصورت بگیره.
میخام بگم خود،من عامل ایجادفاصله بین خودم و همسرم بودم وترمزهای زیادی تواین زمینه داشتم که هر کدوم رودارم شناسایی میکنم تاروابط بهتری داشته باشم. چون متوجه شدم که نداشتن رابطه ی خوب ،ماروازرسیدن به خواسته هامون دورمیکنه.
به خاطرخودم وزودتررسیدن به خواسته هام ولذت بردن بیشتراززندگیم این ترمزمم شکستم .
ولی درکناراین ترمزها،هنوزموانعی میبینم که باعث باورناپذیری من به ثروتمند شدن میشه.
اینکه نه بابا،ماکه نمیتونیم مثل ثروتمندان واقعی ثروتمند بشیم .ته تش یه خونه بزرگ بخریم ویه ماشین خوب و یه باغ یاویلایی .
بعدبه این میگن ثروتمند!البته که نه.
من دوست دارم انقدی ثروت داشته باشم که راحت هروقت دلم خاست برم دنیاروبچرخم .
حتی اگه بشه خارج ازکشورخونه داشته باشم .الآنم که دارم مینویسم توذهنم اومدکه دیگه زیادی توقع نداشته باش.
میبینید هنوزباورهام ضعیف هستن .
ازخودم پرسیدم چراباورنمیکنی که میشود؟
به خاطراینکه صددرصدباورنمیکنم که خداوندراحت به من نعمت وثروت فراوان بدهد.
اینکه بگیدخودتولایق نمیدونی یانمیبینی ،بگم که اتفاقاخودمولایق میدونم ومیبینم .هیچ کمبودی تووجودم خودم نمیبینم .ازسرغرورنمیگم .اینوگفتم که بدونیدهمچین ترمزی توذهنم نمیاد.
خودمم دست کم نمیگیرم .نمیدونم شایدم دارم میگیرم .
من یه خانم خانه دار، بااین سن بااین شرایط بااین همسربااین وضعیت تواین مکان بااین امکانات ،مگه میشه ؟!ینی واقعن میشه منم ثروتمندثروتمندبشم.
منی که خودمولایق داشتنش میبینم چرافکرمیکنم ممکنه بدسش نیارم؟!
بله حالامتوجه شدم اینجا چ ترمزی داشتم .
اینکه باعقل ودرک خودم میام این مسائل رومیسنجم .
آیااستادنگفته شمافقط باورکنید.
به چ جوری وچطوربدست اووردنش کاری نداشته باشید.
من ازاین قانون استادتبیعت کردم امافقط درموردموضوعات ومسائل کوچیک مالی .
انقدکه بامشکلات مالی درگیربودیم حالا ،که یه کم راحت شدیم وراحت زندگی میکنیم ،حواسمون به رسیدن به خواسته های بزرگمون نیست که داریم باچ ترمزهایی اونا روازخودمون دورمیکنیم.
استادروابط خوب من عامل بسیاربسیارمهمی در رسیدن من به خواسته هام هست ..
میخام بگم اگه ثروت زیادمیخام ،فکرنکنم فقط موانعهاتواین زمینه هستن .
وقتی توروابط باهمسریاهرفرددیگه ای ،اوکی نباشم ،حتمن احساسات خوب زیادی نخواهم داشت.بنابراین چطوربادرگیری ذهنی درزمینه ی روابط ،ذهنم درست معطوف بشه به ثروت ساختن .
حتمن خیلی جاها،ب خاطرداشتن احساس بد،اختلالهایی هم درزمینه ی ثروت ساختن بوجودمیاریم.
مثل خودم که بقدری روابطم به مشکل خورده بود که هرچقدر هم میخاستم افکاروباورهامومتمرکزکنم برای رسیدن به خواسته های مالیم ،نمیشد.
پس بی ربط به هم نیستن .
حتی داشتن سلامتی هم عامل مهمی هستش .
اگه ازخودم، ازاندامم ازسلامتی تنم ،احساس رضایت نداشته باشم وقفل ذهنی بابت این مسائل داشته باشم ،چطورمیتونم احساس خوبی داشته باشم ؟
چطوربیام باورهاموبرای روابط یاثروت یاهرچیزدیگه ،درست بکنم.
شایدکلامم درست بگه ،شایدفکرکنم مسیرمم درسته امادرونم آشوبه .
میدونید استاد،الان به این درک رسیدم که هرخواسته ای که داشته باشم ،بایدازهمه بعدوازهمه ی زوایا،حال من خوب باشه.
حس خوب توروابط ،حس خوب ازداشتن سلامتیت،حس به خاطر انگیزه هایی که بابت ثروت داری میسازی ،ارتباطتت باخدا،همه وهمه باهم پکیج خوشبختی وسعادت روبرات به ارمغان میاره.
وظیفه ی من اینه توهمه ی زمینه هاخودمو،تغییربدم .
افکاروباورهام توهمه ی زمینه ها درست کارکنه.
اگه همه چی سرجاش درست باشه ،میتونم باقدرت به هرآنچه میخام برسم.
همه ی اینا(سلامتی ،ثروت،روابط،ارتباط باخدا)باهم ودرکنارهم دنیای خوب وقشنگ رابرات میسازن.
کم کاری توهرموضوعی باعث عقب گردی وعدم پیشرفت تو برای رسیدن به خواسته هاته.
پس این ترمزهاهمه جاودرهمه ی زمینه هاباماهستن
شایدتامیاییم یکیشودرست کنیم اون یکی میلنگه .
انگارهنوزبلدنیستیم یافکرنمیکنیم میشودهمه چیزروباهم داشت.
امیدوارم تونسته باشم حسم روبابت پاسخ به این سوال درست بیان کرده باشم.
استادجونم ممنونم وسپاسگزارم ازت بامطراح کردن سوالهای قشنگت .
اگه بخوام صادقانه بگم :
همین امروز چندتاازترمزهاموشناختم .وچندموردازقفل ذهنیهامو،فهمیدم چی هستن.اماهنوزبابت چندمورد،به خصوص ثروت زیادداشتن ،هنوزترمزهایی دارم که جوابشم صددرصدنمیدونم چیاهستش!
همیشه صحبتهای استاد، قدرت وانگیزه ی ماروبالامیبره.
انشالله که به درک رفع این ترمزهام برسم.
استادجونم عاشقتم .خیلی عزیزی برام .
سلام محبوبه جان .
من هم د خترنوجوان دارم هم پسرنوجوان.
طبق احساسات و شناختی که ازهردودارم سعی میکنم باهردوشون طبق نیازهاودرخاستهاشون ،خوب عمل کنم .
چون خودم باکمبودهای زیادی بزرگ شدم واین دوران رو بد،گذروندم .هیچ وقت به خودم اجازه نمیدم که بچه هام خاطره ی ناخوشایندی ازمن داشته باشن.
البته خداروشکرازوجوداستادعزیز،حدومرزمادری ومحبت کردن روبلدهستم .درحین دوست داشتنشون ،درحدتعادل محبت میکنم .میخام بگم زیادیم لوسشون نمیکنم .اتفاقادوست دارم قوی بار بیان.
امااینم میدونم که تواین سن ،بچه هاخیلی به کمک مابزرگترهانیازدارن .
میتونیم دوست و رفیقشون باشیم ودرکنارشون خیلی از موضوعاتی که باش درگیرمیشن ،روحل وفصل کنیم .
عزیزدلم ،اینوبدون بچه هاازهمون کودکی تازمانی که بامازندگی میکنن واین دوران رودارن میگذرونن،نیازبه حمایت و توجه مادارن.
استادبارهاگفتن شمانمیخادکارخاصی برای بچه هاتون بکنید.شمافقط اعتمادبه نفس به بچه هاتون بدید،بقیش حله.
من همیشه عمدا،باصدای بلندجایی که ببینم کار،درستی انجام دادن یاکمکی کردن به هر صورت هر رفتاریاعملکرددرستی بابت خودشون یا بادیگران داشتن ،ازقصدتعریف میکنم چندبارهم میگم .حتی ازشون تشکر هم میکنم.
هرروز به یه بهونه ای میگم به وجودتون افتخار میکنم.
میگم چقدرخوبه که هستن .
واین که چقدربه خاطرشون ازخداتشکرمیکنم.همه ی ایناروعلنن به هردوشون میگم .ومیبینم که چقدرذوق میکنن.
حتی کنارهم که هستیم وداریم به هم نگاه میکنیم ،وسط حرفشون ممکنه بگم قربون چشات که انقدقشنگه.
قربون اندامت که انقدقشنگه.
دورت بگردم که موهای پروقشنگی داری ویاهرچیزدیگه ای که ازلحاظ ظاهری یااخلاقی قشنگ وزیبا باشه.
هراحساس مثبتی ازشون داشته باشم بروزمیدم.
چ توخلوت ،چ توجمع .حتی بیرون از خونه توخیابون .
محاله روزی روبه شب برسونیم، هموبه آغوش نکشیم.
موقعه بیرون رفتن ازخونه ،موقع برگشتن همیشه هم دخترم هم پسرم روبه آغوش میکشم .
حتی شبا،قبل ازخواب میرم ،تواتاق هرکدوم وده دقیقه باهم گپ میزنیم واین درحالیکه ممکنه درروزهم اینکاروانجام داده باشم.
من پذیرفتم که دنیای بچه های حالاباما ،فرق داره.
اوناافکاروباورهای خودشونو دارن.
من به عنوان یک مادر فقط آگاهی های که کسب میکنم روبهشون یادمیدم اماتحمیل نمیکنم.
اجازه اشتباه کردن، بهشون میدم چون میدونم بااشتباهاتشون بزرگ میشن وتجربه کسب میکنن .
هیچ وقت به طوراجبارنمیخام شبیه من بشن .
ایمان دارم اگه من رفتاروعملکردهای درستی داشته باشم بچه هام هم یادخواهندگرفت .به همین جهت زورنمیزنم .
قرارنیست چون بچه ی من هستن طبق اصول وافکارمن ،عمل کنن .
اونا فقط نیاز به توجه ومحبت من دارن ومن دریغ نمیکنم .
تاجایی که بتونم به هربهونه ای ،بهشون اعتماد به نفس میدم.
هرکارمثبتی انجام بدن ،حتی شده کلامی، ازشون سپاسگزاری میکنمیه وقتایی هم ب خاطرکارایی خوبشون ،هدیه میخرم واعلام میکنم که به خاطرفلان حرکتشون بوده.
طوری باهاشون برخوردکردم که کاملامشخصه ،هردوازاعتمادبه نفس خوبی برخوردارن.حتی اطرافیان هم اینوفهمیدن.
هروقت هم ناراحت موضوعی باشن یاچیزی ذهنشودرگیرکنه بازکنارشون هستم .
یه وقتایی احساس میکنم زیادی بامن صمیمی هستن چون خیلی بامن راحتن .انصافا سواستفاده گر نیستن .
خداروشکروبه لطف الله بچه های سالم وبی حاشیه ای هستن .
مودب ،مهربون وبااحساس وباانگیزه وپرانرژی وباخدا.
شماازهمین لحظه سعی کن آگاهانه تمرکزتون روی این موضوع باشه وازاین به بعدهرجاکه نیازه ازدخترت تعریف وتمجیدکن.
نزارتواین ،سن باکمبودهاش بزرگ بشه .
کنترلش نکن .
شمافقط میتونی راهنماییش کنی .
بزاراحساس کنه مادرش کنارشه .تادرصورت نیازسمتت بیاد.
بزاراحساس کنه آزادورهاس.به آغوش گرفتن روفراموش نکن که خیلی نیازدارن.
طوری که کارهرروزتون باشه.
مشکل شمااینه که دلتون میخاددخترتون طبق استانداردهاومیل شماباشه وچون نیست بنظرتون ایرادداره.
این افکار رو بریزید دور وبا یه افکاروباوردیگه به دخترتون نگاه کنید، بعدببینید چقدربهترعمل میکنه.
اونا چیزی که میخاهیم نمیشن، اوناچیزی که هستیم میشن.
پس بهتره تمرکزمون بیشترروی عملکردهای خودمون باشه تاالگوی مناسبی برای بچه هامون باشیم .انشالله
سلام دوست عزیز.
اغلب مواقع مابزرگترهافکرمیکنیم که کارامون درسته!
درصورتی که این نگاه خودمونه وبچه های ماهمچین دیدی نسبت به کارای ما ندارن که هیچ ،بلکه مخالفش هم هستن.
اونا به مراتب خیلی بهترازماازخودشون مراقبت میکنن وچون توباورما،نگنجیده،فکرمیکنیم تنبل هستن.
شایدباورتون نشه ،خیلی وقتا خیلی ازافکاروباورها رومن ازبچه هام یادمیگیرم.بنظرم اونا موفق تر هستن.
این همه تلاش وتقلا وسختی دادن به خودمون ،چ نتیجه ای داده که حالادلمون بخاد بچه هامونم مثل ماباشن.
خیلی ازمسائلی که مااسمشوگذاشتیم احترام ،برای بچه های ما این معنی رونمیده.
بچه های این زمونه قانون درخاست روخوب بلدن وخوب اجرامیکنن.
اجازه بده دخترت راحت باشه .
مسولیت های خودشو درست انجام بده بقیش مهم نیست.
استادتواکثرفایلهاش تواین زمینه فقط وفقط میگن ،به بچه هاتون اعتمادبه نفس بدیدوجزاین بهشون کاری نداشته باشید.
میدونیدشایدبچه ی من ،الان اونی که من میخام نباشه ،ولی بچه های ما اونی میشن که خودمون هستیم نه اونی که میخواهیم .
پس بهتره تمرکزوکنترلم ،روی خودم باشه تاالگوی مناسبی برای فرزندم باشم .
نگران چیزی نباش که نگرانی ینی عدم اعتماد به خدا.
وقتی ماتلاش لازم رو در راستای هرچیزی میکنیم ،دیگه بقیش سهم خداس.که مراقب اوناباشه.
ماعاجزیم دربرابر رفتاروعملکردهای دیگران حتی فرزندانمون .
پس زور زدن وتقلا کردن فایده نداره.
همه چیوبسپاربه خدا .
شما فقط اندازه ی سهم ونقش خودت کاری انجام بده.
مطمئن باش اینطورنتیجه ی بهتری میگیری.
راستی گفتی یه وقتایی بقلم میکنه.
من ازشما مادرعزیز ،خواهش ودرخاست میکنم روزی یه بار به هربهونه ای ،بقلش کن .
لوس نمیشه .
فقط حس خوب میگیره ،حس نزدیکی به مادرش .حس امنیت .
حس آرامش.
عرض کردیددخترتون خیلی خونسرد.
استادتو چن تا ازفایلهاش باتوضیح کامل گفتن ،افرادی که خونسردهستن موفق ترن.
درواقع یکی از ویژگیهای مثبت افرادموفق روخونسرد بودنشون میدونن.
چون رهاترهستن .
پس خوشحال باشید که دخترتون ،جوشی نیست و حتمن از آرامش بیشتری برخوردارهستن .
مگه مااینونمیخایم.؟!
بهتره ماهم به عواطف واحساساتشون احترام بزاریم .وقتی حس کنن، بهشون اعتمادداریم ،خودشونو بهتر نشون میدن.
تااینکه مدام سرخوردشون کنیم.
سرزنش وسرکوفت زدن و مقایسه کردن ازاحساساتی هست که آسیب جدی به فرزندمون واردمیکنه.
محبوبه جون خیلی وقتا،مابزرگترهاب نظر،میخاهیم به بچه هامون کمک کنیم و تربیت درستی داشته باشیم ولی درواقع داریم مسیررواشتباه میریم.
بهتره برای هرعملکردی ،کمی فکرکنیم واون توقع خودمونو با معیارهاوقوانینی که استاد یادمون دادن،بسنجیم.