https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
آقا من تقریبا 7 سالی هست که قصد دارم درامد بالایی داشته باشم و به لحاظ مالی پیشرفت کنم یه برهه هایی پیشرفت های داشتم اما واقعا قابل توجه نبوده حدود 1 سال و نیم هستش که در حوضه ی اموزش کار می کنم که تقریبا در خوشبینانه ترین حالت درامد بخور و نمیر دارم. علارقم هدف گذاری و تلاشی و که داشتم هیچی به هیچی. پیشرفتی هم اگر هست به شدت کمه
الگودر این زمینه که بسیار زیاد دارم که تو چند ماه درامد خوب و حدود 1 سال درامد خیلی خوب رو تجربه کردن.
بریم سراغ این ترمز ها،آقا من با وجود علم به قانون برای این هدف باور لیاقتمو خیلی بهتر کردم ،
باور درسر داشتن ثروتمندان هم خدایی خیلی بهتر شده
باور فراوانی هم کار کردم
الگوهای موفق هم در این زمینه زیاد دیدم
با تمام اینا تقریبا درآمدم تغییر خاصی نداشت
یه ترمزی که چند ماهی هست پیدا شده و کمو بیش روش کار کردم
چسبیدن به خواسته و ترس و نگرانی هست
آقا من خیلی به خواسته هام می چسبم تمام لذتمو وابسته به خواسته می کنم و همین طرز فکر ترس و نگرانی که خدایا اگه نشه چی؟ هم اضافه کنی می شه یک ترکیب کشنده.
یه چند هفته ای هست که جدی دارم رو این ترمز کار می کنم،با تلاش هایی که انجام دادم یه چند روز رها تر بودم که یکی دوتا نشانه ی گنده دیدم که باور چسبیدنه نزاشت بشه ولی خوب در حدی خوب بود که اگه اوکی می شد با یک پروژه به اندازه ی دوماه و نیم درامد داشتم.
شواهد که نشون می ده ترمز اصلی همینه چون قبلا هم وقتی رها تر بودم خواسته ها راحت تر و سریع تر می اومد.
به امید خدا روش کار می کنم.
اگه در این باره نظری پیشنهادی برام داشتین ممنون می شم راهنماییم کنین.
سوال 1:چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با وجود تمام تلاش های که برای ان انجام داده ای به ان نرسیده ای؟
رفاه مالی وبیش از نیازهایم پول داشته باشم که حداقل بدهکار نباشم وراحت پول خرج کنم وظاهر وخردوخوراک م به راه باشه مسافرتی برم وبه خودم برسم
سوال 2:چه افرادی را میشناسی با وجود تلاش کمتر یا کاری مشابه به ان خواسته رسیده اند
مثلا برادر م خدا بهش بیشتر بده خیلی راحت تر زندگی میکنه خرج میکنه مسافرت میره ماشین مدل بالاتر خریده هدیه میده کمتر کار میکنه وبه خودش هم حسابی میرسه و..
سوال 3:چه باورهای محدود کننده ای دارم؟
بچه ها خوب توجه کنید مثالی که میخوام بزنم مربوط به من وبرادرم از یک پدر ومادر با شرایط یکسان هستش اما با دو طرز فکر متفاوت
برگردیم کودکی : اول من پسر بزرگ خانواده بودم از همان کودکی دوست داشتم روی پای خودم باشم وبچه فعالی بودم ودر بنگاه برای کمک میرفتم و عاشق اون محیط کاسبی بودم ولی چون پدرم اون محیط کاری را تایید نمیکرد ومیگفت باید کاری اداری داشته باشی برای من مقاومتی ساخته بود که چرا خوب میشه خوب پول دراورد به خاطر نارضایتی پدرم که بارها خواستم نظرش رو عوض کنم ونشد وهی از بدی های کار میگفت هم دلسرد شدم هم فکر میکردم شاید مسیر من شغل دولتی باشد علی رغم میلم دوسال در شغل دولتی بودم واخراج شدم سپس مجدد ادامه تحصیل بعد چند تا دیگه شغل شرکتی ودر نهایت بعد 15 سال دوباره شغل مورد علاقه م یعنی فروشندگی روی اوردم والان راضی م یعنی به خاطر حرف دیگران 15 سال چرخیدم واین هم خود همان مسیر تکامل هستش
2.ارزش قائل نبودن برای خودم وخود رالایق ندانستن
3.شهامت عمل به الهامات رانداشتم علی رغم اینکه بارها خداوند من را راهنمایی میکرد
4.علاقه به محیط های فقیر نشین وبا جماعت بزهکار گشتن
5.همیشه دوست داشتم نقش ادم بدبخت بشم که با سختی به همه چیز رسیده یعنی از امکانات اطراف استفاده نمیکردم وبا کلی سرخوردگی کمکی از پدرم دریافت میکردم
6.بی هدف بودن ونداشتن هدفی که انگیزه بدهد
7.حسرت کشیدن
8.اهل کادوندادن وکادو دادن را لوس بازی میدانستم
9.همیشه میگفتم نکنه پولم کم بشه
10.خود کم بینی عدم اعتماد بنفس
11.عجول بودن
12.شرک وعدم توکل به خدا وحرکت نکردن
13.افتادن در دام شرکت های پونزی و یک شبه پولدار شدن
سلام به استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته عزیز و سلام به همه ی دوستان عزیز
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من برای شروع هر کاری در ابتدا بسیااااار تلاش میکردم ااااااما در برخورد با اولین مشکل سریع جا میزدم و غر میردم و من نمیتونم و این چه وضعی هست و خلاصه از این حرفها شروع میشد.
در اکثر مواقع هم اون کارها بدون نتیجه میموند.
از روزی که این فایل روی سایت قرار گرفت من مرتب گوش دادم و کامنت شما بزرگواران رو خوندم و شروع کردم به شخم زدن که مشکل کجاست
بعد از چند روز حالا فهمیدم تمام این اتفاقات ناشی از باور عدم لیاقت هست
خوب که فکر کردم متوجه شدم ریشه در دوران کودکی داره، من در خانواده ایی زندگی کردم که از لحاظ مالی خوب بود
اما مادرم همیشه ما رو لایق چیزای خوب نمیدونست
مثلا هیچ وقت به فکر لباس های خوب و شیک برایمان نبود و ما همیشه سرخورده بودیم
این باور در ما چنان ریشه دوانده که عزت نفس مان را خشک کرده
از آنجایی که لازمه موفقیت در هر کاری عزت نفس هست، من نتوانستم موفق باشم و تا آخر کار ادامه بدم و نتیجه رو ببینم
اولش خیلی گریه کردم گفتم خدایا چه زندگی ای از من تباه شده تو این مدت، اما یاد حرف استاد عزیزم افتادم و گفتم از هر کجا که شروع کنیم از همون جا نتایج رو میبینیم
گفتم احساس خوب=اتفاقات خوب
گفتم به عوامل بیرونی توجه نکن و عوامل درونی رو دخیل بدون
همچنین خوشحال از بابت اینکه مشکل رو پیدا کردم و میتونم به لطف الله، از آموزه های استاد بزرگوارم و کامنت شما دوستان وفادارم خودم رو بهبود بدم.
خوب همسر من باغدار هست و من هم به کار کشاورزی بسیار علاقه دارم
اما همیشه بخاطر باور غلط فکر میکردم زن و مرد هر کدام باید در محیطی جداگانه و با شغلی متفاوت کسب درآمد کنن
با تحقیقاتی که کردم و همینطور با توجه به کار استاد عزیزمان و مریم بانو متوجه شدم که میشه افراد یک خانواده همه از یک شغل و در یک محیط کسب درآمد کنند.
امیدورام که همه ی دوستان در آینده ای نه چندان دور به لطف الله و استاد عزیزمان دیگه هرگزززززز از باور مخرب حرف نزنیم
و بیاییم چندین صفحه از تلاشهای نتیجه دار و مورد دلخواه بگیم.
من 23 سال دارم ساکن استان یزد هستم و الان نزدیک به سه سال هست ک با شما اشنا شدم و از محصولات و فایل های شما استفاده میکنم
وقتی ک 18 سالم بود از اونجایی ک توی یه خانواده معمولی بزرگ شدم همیشه فکر کردن به اینده اذیتم میکردم چرا ک با شرایطی ک داشتم رسیدن به خواسته های بزرگم امکان پذیر نبود ولی همیشه یه حس قوی بهم میگفت قطعا میتونم به هرآنچه ک میخوام برسم
از همون سن هر شب قبل از خواب خواسته هامو تجسم میکردم و از احساس خوبی ک بهم میداد لذت میبردم
کم کم دانشجو شدم و در سن 20 سالگی از یه مسیر خیلی جالبی با استاد اشنا شدم و دوره قانون افرینش رو به صورت خیلی جدی اموزش دیدم و افکار و باور هام رو بمباران کردم و حتی توی خواب هم من جملات تاکیدی استاد گوش میدادم و توی سه تا شیش ماه دید من به زندگی چنان تغییری کرد ک من فقط خدارو بابت وجودش توی زندگیم و این جهان قانون مندش شکر میکردم و از این ک خودم دارم زندگیم رو اونجوری ک دوست دارم خلق میکنم و هیچ عاملی در اون موثر نیست شگفت زده شده بودم
واقعا من رو از یه خواب بزرگ بیدار کرد ، دیدم نسبت به خداوند و این جهان هستی کاملا تغییر کرد و به شناخت خودم و خدای خودم رسیدم و به درجه ای رسیدم ک میتونستم اینده افراد رو طبق افکارشون پیش بینی کنم و از اونجایی ک قوانین جهان رو اموخته بودم میتونستم خیلی راحت نتایج کوچکی رو رقم بزنم و از قانون رهایی و تجسم و سپاس گزاری و تکامل و بخشش و الهامات و هدایت و نشانه های خداوند به درستی استفاده کردم و تا حدی ک توی خواب از قوانین صحبت میکردم
من با نشانه های خداوند اشنا شدم و با چشم خودم میدیدم ک با اعداد یا از طریق متفاوت بهم الهام میشه و منو به سمت تکامل هدایت و حمایت میشم
دوره قانون افرینش به شدت واسه شروع یک تغییر بزرگ در تمام زمینه های زندگی کمک میکنه و من از تنهایی خودم لذت میبردم و ثروت رو درک کردم ک ثروت فقط پول نیست و در تمام زمینه های زندگی باید رشد کرد از جمله سلامتی،روابط،ارامش،امنیت،ازادی،استقلال مالی و …
از اونجایی ک محصل رشته مهندسی عمران بودم و حجم دروس سنگین بود ، یکی از نتایج بزرگم گرفتن مدرک لیسانسم بود
تا اون لحظه باورم نمیشدک بتونم اینقدر راحت و بدون هیچ سختی حتی بدون اینکه زحمت خاصی به خودم بدهم جهان دست به دست هم داد و مدرکم رو گرفتم ( به خاطر بیماری کرونا تدریس به صورت انلاین شد و من به راحتی دروس رو پاس کردم )
دنبال کسب و کار بودم ک دوره ثروت یک استاد رو کار کردم و یک طرح و ایده خاصی بهم الهام شد و با انجام اون و فروش اون محصول ک مربوط به حوضه کاری خودم بود به سمت کار در یک دفتر ساختمانی هدایت شدم و به مدت یکسال تلاش و کار مداوم تا حدی ک من در روز از هشت صب تا 10 شب تو محیط کار بودم و از همه لذت هام از جمله خانواده و دوستان و تفریح و تعطیلی خود گذشتم و حس میکردم کاملا از مسیر اصلیم دور شدم و کم کم از حس بدم متوجه ضعیف شدن باور هام میشدم و تنبلی میکردم و به قوانین عمل نمیکردم و توجه و تمرکز به مسیر اصلی زندگیم نبود
کم کم به خودم اومدم و دیدم این اون کاری نیست ک من همیشه فکرشو میکردم و من نشسته بودم تا یکنفر دیگر بیاد خواسته هامو براورده کند و کاملا مسئولیت خلق خواسته هامو به یه نفر دیگر داده بودم چرا ک من خودم توانایی خلق خواسته هامو داشتم و دارم
ولی از کارم پشیمون نبودم چرا ک قبل از اون هیچ اشنایی از کسب و کار و روابط بین همکار و شخصیت یک مدیر کسب و کار نداشتم
من به همچین مسیری برای رشد شخصیتم نیاز داشتم چرا ک قبل از این کار یک فرد به اصطلاح خام و خانگی بودم ولی بعد از این کار به یک شخصیت جسور تر و بازاری تبدیل شدم و مطمئن بودم ک اگر خداوند من رو به همچین کاری هدایت کرده قطعا به رشد و تکامل من کمک میکنه و هیچ اتفاقی ، اتفاقی نیست و قطعا به نفع و خیرم خواهد بود
از اونجایی ک زندگیم از هرجهت دچار مشکل شده بود و توجهم به نازیبایی ها بود و احساسم هر روز بدتر میشد و اتفاقات ناخواسته ای واسم رقم میخورد از خدا درخواست کمک کردم و به دوره 12 قدم استاد هدایت شدم و قدم اول و دوم ک گوش دادم و به تمریناتش عمل کردم به احساس بهتر و توجه به نکات مثبت و درک بالا تر نسبت به شرایط زندگیم رسیدم و بهم انگیزه و امید و ایمانی داد ک
یک روز نشستم و یک تصمیم بزرگ گرفتم و از اون دفتر اومدم بیرون و تمام حق و حقوق خودم رو بخشیدم و به خودم گفتم میرم و روی پای خودم میاستم و کسب و کار شخصی خودم رو میزنم
من توی این سه سالی ک با قوانین اشنا شدم تقریبا توی همه زمینه ها از جمله روابط و سلامتی و ارامش و احساس خوب نتیجه خیلی خوبی گرفتم اما توی زمینه مالی هیچ تغییری نکردم و قطعا طبق گفته استاد یه پام روی گازه و یه پام روی ترمز و خیلی تلاش دارم تا اون باور یا باور هایی ک باعث ترمز من شدن رو پیدا کنم و مطمئنم اگر این اتفاق بیفته من راحت تر و سریع تر از هرچیزی به تمام خواسته هام میرسم.
در حال حاضر تمام تمرکز و زمانم روی خودم است و به راه انداختن کسب و کار شخصی خودم میپردازم و منتظر دریافت ایده و هدایت از طرف خداوندم
و سوالاتی در رابطه با رسیدن به کسب وکار شخصی خودم ، از خودم میپرسم اینه ک؛
چه کمکی میتوانم انجام دهم؟
چگونه میتوانم جهان را به جایی بهتر تبدیل کنم؟
اساسی ترین نیاز مردم چیه ک با برطرف کردن ان میتوانم به درامد برسم و یک طرح و ایده خاص است و من توانایی و مهارت و علاقه انجام ان را دارم؟
من باور و ایمان دارم و اینقدر انگیزه و انرژی و حس درونیم خوبه ک مطمئنم به زودی به یک نتیجه مالی بزرگی میرسم
از خداوند بابت وجود شما استاد عزیز سپاس گزارم چرا ک هر لحظه با صدای شما و اموزه های شما ثروت میرسم
چقدر بابت این روزها از خدا سپاسگزارم این فایل بی نظیر بود و باعث شد من یه تغییر اساسی در نگرشم بدم
قشنگ بشینم و به مسیر های قبلم فکر کنم ،چی شد که اونطوری شد؟من چه ورودی هایی دریافت کرده بودم که نتیجه اش اون شکست ها بود؟
من از محیط اطراف پذیرفته بودم که این کار خیلی سخته !نشدنیه!نیاز به پارتی داره!کلی باید هزینه کنی!سالها باید زحمت بکشی!شب و روز کار کنی !تازه اگه بشه معلوم نیس به زمان تو اوضاع چطوری باشه ،بصرفه ادامه بدی یا نه!مردم برای این کار بیشتر میرن سراغ مردا !بعدش هم کلی دردسر و رفت و آمد داره!دست زیاده!
الان که فکر میکنم میبینم چطور فراموش کردم من قبلا کارهای مشابه هم انجام داده بودم و اتفاقا نتیجه داده بود، همین اطرافم چندین نفر با زحمت کمتر نتیجه گرفته بودن ،اتفاقا خیلی کار مناسب دخترهاست هم ظریف هم نیاز به صبر و دقت داره هم بچه ها میتونن ارتباط بهتری بگیرن
هر کار دیگه هم میخواستم وارد بشم سختی داشت اما این سختیهاش هم برام جالبه ،حتی اگه شرایط به زمان من مناسب نبود ،از کجا معلوم تو مسیر دیگه قرار با این دیدگاه!شرایط مناسب باشه
خلاصه بگم یه انقلابی درون من رخ داد که اصلا چرا من قبلا اینطوری پذیرفته بودم؟
اصلا با چه منطقی پذیرفته بودم که نمیتونم موفق بشم
همین دیدگاه باعث شده بود من سخت ترین راه هارو انتخاب کنم و مدام بیفتم تو چاله !مدام تضاد از جنس بیماری و.. تجربه بکنم خودباوری از دست بدم ،کارهای موفقیت آمیز قبل فراموش کنم و…
چون فکر میکردم سخته الکی به خودم زحمت میدادم درحالی که لازم نبود !هزینه الکی میکردم و خودم از زندگی انداخته بودم در حالی که واقعا نیازی به این کارها نبود
و چون اشتباه فکر میکردم و اطرافیان هم میگفتن راه درست همینه!از پس اون همه کار بیهوده برنمیامدم و دیگه مطمئن میشدم سخته نمیشه زمان کمه و…
واقعا عزمم جزم کردم بشینم و دونه دونه ترمزهای دربیارم و چندین مثال و سند بیارم که اشتباه بوده!
یه مثال خیلی جدید دارم واسش ،یه کاری بود که من بالای 6،7 سال به خاطر یه مسائلی انجامش نمیدادم و اتفاقا بارها به ضررم شد
تا به قول استاد جهاد اکبر کردم و بعد از مدت ها گفتم که هرجوری هست باید انجامش بدم ،و به طرز عجیبی توش خوب بودم!باوجود اینکه ترس از موفق نشدن مدت ها منو از انجام اون کار فراری میداد
اما در اولین تلاش تمرکزی نتیجه عالی بود!
من در کنار کار فیزیکی باید تایمی اختصاص بدم برای این باورهای محدود کننده که محکوم کننده شکست هستند رو از بین ببرم !با منطق و سند
راه دیگه که کمکم کرد ،انجام کارهای کوچک و موفقیت آمیز با تعداد بالا بود
قشنگ اعتماد به نفس از دست رفته من تو این مسیر بهم برگردوند و کاملا شاهد بهبود خودم هستم
استاد این استمرار به من کمک کرد تا بتونم قوانین بهتر درک کنم و بتونم سریع تر و راحت تر به جریان هدایت وارد بشم
چقدر خوشحالم که حدودا به اندازه مدت تکاملم ،پذیرفتم کارها بایدددد راحت و با لذت انجام بشه و اگه نمیشه مشکل از منه مشکل از ترمز هامه همین باعث شد که من برای دو تا کارها دنبال راهی بگردم که متناسب با زمان که میتونم اختصاص بدم ،راحت ترین روش پیدا کنم !که بازدهی مناسبی داره
امیدوارم بتونم از پس کمالگرایی بر بیام و در مسیر لذت ببرم
بخش قابل تامل این روز ها برای من کمرنگ شدن شرک هاس!به اندازه آگاهی ها که تونستم دریافت کنم در این مدت ،دست خدارو حس میکنم و متوجه میشم که خیلی جاها کار روان تر پیش میره
اگه اتفاق ناخوشایند میافته میتونم بگم 60 درصد کمتر از قبل ناراحت میشم و بهم میریزم
اگه هم حس خوبی نداشته باشم واقعا سریع میتونم حسم خوب کنم قبلا ممکن بود برای اتفاق کوچیک تا یک هفته ناراحت بمونم اما الان در بدترین حالت که اتفاق افتاد 3 ساعت بود!
خداروشکر بابت این سایت که هر شب به شوق اینکه دستاوردها و آگاهی های که تونستم متناسب با ظرفم دریافت کنم ،بنویسم تا هم ردی از مسیر تکاملم باشه هم به تازه واردها کمک کنه تا بدونن ورود به این سایت چه درهایی براشون باز میکنه
بسیار ازتون سپاسگزارم استاد عزیزم
شما کاری کردید از نتیجه جدا بشم و واقعا برای اولین بار از مسیر لذت ببرم و شاهد رشد باشم
چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته هایم نرسیده ام؟!
استاد جان این فایل چند روزه ذهنم رو درگیر کرده و چقدر با فکر کردن بهش منو برای خودم ببشتر روشن کرده… دست از به تاخیر انداختن برداشتم و اکنون مینویسم هرچی یادم میاد.
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
هدف اینکه میخواستم کتاب بنویسم و افسانه شخصی من تاثیرگذار بودن در این موضوع بود و بخاطرش بهاهای زیادی رو دادم، پل های زیادی رو پشت سرم خراب کردم و راه برگشتی نذاشتم.
اینکه کسب و کار شخصی خودمو داشته باشم و از علایقم پول بسازم.
اینکه بعد از مهاجرت مون تمام وسایل زندگی رو دوباره بسازیم و بدهی رو نداشته باشیم، گوشی یخرم، دندان هامو درست کنم و… و هدف های ریز و درشت دیگه.
حالا تو پول بدست آوردن میخوام به یاد بیارم که من تونستم پول بسازم اونم با مهارت خودم و امکانات موجودم که باعث شده الان که در مسیر سفر هم هستم بتونم انجام بدم.با همین مهارت و لپ تاپی که دارم خدایا شکرت.
باید موفقیت های کوچیکم رو ببینم و صبورباشم و پرقدرت و با امیدادامه بدم،ادامه بدم ادامه بدم.
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
من یکی از بچه های همین سایت رو دیدم که تونسته کتاب بنویسه و چاپ کنه. تا جایی که یکسری سوالات رو از ایشون پرسیدم با تلاش کمتر از من تونسته اینکار رو بکنن.
و یک الگو دیگه برای من در این موضوع کـــه اتفاقا چند روز پیش “جشن امضا و رونمایی کتاب” همسر یکی از دوستانم بود. که ایشونم تا جایی که متوجه شدم بعد دوسال بیشتر بعد از این فکر و ایده نوشتن کتاب. تونستن چندماه قبل این قضیه رو جمع کنن. و اینو برای خودم نشونه میدونم که میشود میشود میشود…
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
سخت گرفتن به خودم که این جنس سخت گرفتن باعث شده بود بترسم اصلا انجام بدم تا نکنه یکوقت اشتباه کنم. و باور محدودکننده کمال گرایی و ترس از شکست.
اینکه نتونستم ذهنم رو کنترل کنم تا بیخیال بدهی هایی بشم که من تاثیری روشون نداشتم و ندارم.
باور مخرب اینکه از مسیر علایقم پول نمیتونم بسازم و یا بلد نیستم، یا کسی رو ندیدم از این طریق پول ساخته باشه. اصلا مگه اینم کاره، مگر کسی از این راه ثروتمند و پولدار شده.
گیرم رو روی پول ساختن بوده و چسبیدم به پول بدست اوردن. یکجورایی خودمو وابسته به پول کرده بودم و لذت بردن از مسیر یادم رفت یا اینکه موفقیت های کوچیک پول های کوچیکی که به سمتم اومد رو نمیدیدم.
باور اینکه من از همسرم نباید پول بگیرم و سربار ایشون باشم، ایشون رو دست خدا نمیدیدم یادم رفته ایشونم هست تا من راحت روی مسیر علایقم تمرکز کنم نه اینکه در کنار ایشون احساس حقارت و کمبود و منت داشته باشم. گیر داده بودم که من باید مستقل باشم من استقلال مالی میخواستم ولی مسیر تکامل خودمو رو نمیخواستم قبول کنم نمیخواستم ایشون به من پول بده و غرورم اجازه نمیداد و خلاصه به خودم خیلی سخت گرفتم. خیلی باورهایی رو توی ذهنم قدرت دادم که منو محدود کرده و خودم ترمز سر راهم قرار دادم.
خداروشکر از مسیر “دوره شیوه حل مسائل زندگی” خیلی خوب دارم ربشه مسائلم رو پیدا میکنم که همون ریشه ها ترمزهای من هستن در مسیر تلاش های فراوانی که کردم ولی به خواسته و اهدافم نرسیدم.
اما صادقانه باید بگم من روی بعضی از اهدافم اصلا در حد مناسبش تلاشی نکردم. اینقدر نشتی انرژی روی موضوعات دیگه داشتمو و دارم که تا حد خوبی متوجه شدم اصلا اجازه تمرکز روی اون خواسته ها برای من نداشتن. اصلا اینقدر الویت هامو گم کردم که دچار سردرگمی در دنبال کردن هدف هام داشتم. ولی الان ریشه رو درست کنم خیلی از این ترمزها برداشته میشه یا کمتر میشه و نزدیکتر و نزدیکتر به خواسته هام میشم.
واقعا به این نتیجه رسیدم که نمیشه همزمان چندتا هدف رو متمرکز دنبال کرد.
اینکه نمیشه با الگوی پنهان کردن اشغال ها زیر مبل، مسائل رو حل کرد نمیشه ترمزها رو ببینی بعد بگی دیگه خودش برداشته میشه خودش تمیز میشه، خودش درست میشه.
پس ترمزها رو وقتی پیدا کردم میرم که سر راهم بردارم.
پس وقتی آشغال ها رو میبینم اعراض نمیکنم،با زیر مبل بردن مخفی شون نمیکنم تلاش برای تمیز کردن و بهبود میکنم حتی اگر بترسم، خوشم نیاد یا بوی گندش و ظاهرش حالمو بد کنه. یکبار برای همیشه در جهت بهبود و رفع ترمزهام بصورت اساسی دست به عمل میشم و تمومش میکنم.
خدایا شکرت برای این سوال
خدایا شکرت برای وجود استاد ارزشمندم
خدایا شکرت برای پاسح دادن به این سوال
خدایا شکرت برای ایده ها و فکرهایی که به ذهنم میاری.
خداوند از طریق این کامنت شما که دستی از دستان خداوند هستید من رو هدایت کرد دوست مهربانم
همیشه بخاطر غرورم سختم بودکه از همسرم پول بگیرم و با توجه به علاقم به کشاورزی هرگز همراه اون نباشم. از خداوند میخواستم که از طریقی من رو هدایت کنه که با این کامنت شما متوجه شدم، همسرم دستی از دستان خداست تا من راحت به یادگیری مطالب سایت ادامه بدم و به علاقه خود که کشاورزی هست ادامه بدم.
یک کج فهمی دیگه که داشتم ذهنیتم بر این بود که حالا فهمیدم ترمزهام چی هست دیگه تمام، کل کار انجام شده،
متوجه شدم برای بهبودشون باید شروع به عمل و تلاش کنم
واقعا چقدر ممنون و سپاسگزارم از اینکه حس خودتون رو نوشتید، از اینکه صادقانه شما هم باوری شبیه من رو در خودتون کشف کردین.
واقعا چقدر خوب گفتین یک کج فهمی …
واقعا همینطوره کج فهمی همینه که ما قانون رو در زندگی و رفتارمون جوری که میخوایم برداشت میکنیم و توی این موضوع منم بخاطر غرورم، یا بخاطر یک سری باورهای محدود کننده اصلا نمیخواستم ببینم این دست خداوند رو که هر روز داره عاشقانه به من خیر میرسونه. اصلا دستان خداوند رو برای خودم جوری که میخواستم معنی کرده بودم اینکه یکی که من نشناسمش، اینکه اینقدر به اون نزدیک نباشم. دنبال یک دست عجیب و غریب میگشتم و برای خودم یکجورایی سختش کرده بودم. ولی الان خوب میدونم همه چیز و همه کس غریبه و اشنا یا افراد دور و نزدیک برای من دستی از هزاران دست خداوند هستن. برای من همه کس همه چیز میشود اگر من بخوام و اجازه بدم و ترمزها رو بردارم.
واقعا ازت سپاسگزارم دوست ارزشمندم برای این ردپای زیبات که این موضوع به من یادآوری کردی. چون این ترمز در من خیلی قوی هست و باید خیلی روش کار کنم.
خداروشکر بخاطر پیدا کردن این باورهای محدودکننده و مخرب
خداروشکر برای بودن در این سایت
خداروشکر برای داشتن کامنت از شا دوستان ارزشمندم
واقعا خیلی خوشحال شدم.اکنون که دور از همسرم هستم و اومدم سفر. اونم سفری که توش تولد بود توش دیدن خودم بدون همسرم بود. حالا دوباره این آگاهی رو به یاد بیارم اونم عمیق تر، اینکه همسرم فردی است در زندگی من که اونم همیشه یک دست از هزاران دست خداوند در زندگی من بوده هست و خواهد بود….سپاسگزارم.
منم باید برای بهبود خودم حسابی دست به عمل تر بشم.
برات از صمیم قلبم از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.
نمیدونی چقدر از دیدن این نقطه آبی رنگ کنار اسمم خوشحال شدم.
میخوام حال الانم و جایی که و از جایی که اومدم و به جایی که میرم اینجا بنویسم. دلم برای نوشتن تنگ شده اصلا دنبال بهونه ایی هستم تا انگشت هام روی صفحه کلید ستاره ایی لپ تاپم ضربه بزنه و تایپ کنم. چه بهتر از این که اینجا و برای یک دوست ارزشمند تایپ بشه.
من الان تو کوپه قطارم به سمت خونه. یک سفر بدون آقای همسر رفتم شهرمون. رفتم تا عمه شدنم و تولد در تولدها رو برای خودم جشن بگیرم و تو شادی ها کنار خانواده ام باشم. رفتم مشهد تا یاد بگیرم که من وابسته به هیچکس و هیچ چیز نیستم. رفتم تا به یاد بیارم برای چی اون خونه و زندگی رو رها کردم و عهد کردم با خودمو و خدا تا خالق زندگیم باشم. آره الان که هدفون قشنگم رو گوشمه وو داره برام میخونه
داره دلم میره غیر ارادی سمت تو شکر
….
آینده ام روشن میشه، تو بگی میشه حتمامیشه خدا رو شکر
خدارو شکر
….
اشک شوقم در اومد.وای خدای من چقدر خوب شد اومد یک سر به این “بهترین جای دنیا” زدم.
هم کوپه ایی هام خواب بودن. یک زن و شوهر ساکن سوئد ولی اصالتا افغانی با اون لهجه شیرین شون
یک خانم بنام ساناز با دوتا بچه هاش امیر علی و آوا.خدایا شکرت برای این هم کوپه ایی های عالی و خوبی که دارم.
این سفر رو به پایانه و من خیلی نقاط ضعف خودمو بیشتر دیدم. با پاشنه های آشیلم بیشتر مواجه شدم. ترمزهامو دیدم.وای خدا چقدر من دست هاتم خودم با عقل ناقص خودم بسته بودم خدایا کمکم کن خدایا خودت همواره هدایتم کن. خدایا خودت با همین زبان ساده و واضخ نشونه هات راه رو به سمت خواسته هام به من نشون بده. خدایا خودت منو آسان کن برای آسانی هاو خدایا ازت میخوام برام پول و ثروت و کار بشی. خدایا ازت میخوام خودت بدهی بنده هاتو بدی. خدایا ازت میخوام اگر قراره خونه و محل زندگی مون عوض بشه به اسانی راه رو جلوی پای ما بذاری.خدایا خوشبختی یعنی این لبخند طولانی…شکر شکر شکر
این فایل عالی بعد از مدت ها منو به سایت کشوند و باعث شد کامنت بذارم .
خدا قوت استاد جانم و خانم شایسته عزیز
چقدر پایه بودنتون ، همراهی کردن از همدیگه و اینکه در یک کسب و کارهستید تحسین می کنم .
بریم سراغ جواب سوال ها
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
پا گرفتن کسب و کار شخصیم و روی روال افتادن درآمد ثابت .
من ایده های زیادی داشتم که عملی کردم سوسیس بندری ، یا تو کار هنری خودم هر دفعه محصول جدیدی خلق میکنم ولی دقیقاً یک روند تکراری داره اولش عالیه پر مشتری حتی عمده هم سراغم میان ولی بعد از یه مدت کوتاهی مثل یه تب و تاب می خوابه .
واقعا دوست دارم این مسأله را حل کنم و بتونم به یه درآمد مستمر و پایدار نرمالی برسم و هر روز مشتری داشته باشم .
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
در حیطه هنر و مخصوصاً کاری خودم رزین ، اینستا پر از الگوهایی هست که نتیجه گرفتن درآمدای بالای 50 تومن حتی 500 میلیون دارن دوره هاشون و محصولات شون خیلی فروش میره البته تلاش فیزیکی هم دارن تو دایرکت پرسیدم گفتن ذهنیت موفق و ثروت ساز باعث شده تلاش هاشون به ثمر برسه
هر روز کلی ارسالی دارن و هر ماه کمپین فروش ویژه دارن .
واقعا برام الگو شده که با هنر میشه پول درآورد و پول درآوردن خیلی ساده تر و آسون تر شده نسبت به سال های قبل .
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
#فکر میکنم اگر کسب و کارم گسترده بشه ممکنه از پس هندل کردن کار و زندگی شخصی و زناشوییم بر نیام و تعادل بهم بخوره .
#اگر سفارشاتم زیاد بشه کجا درستشون کنم جا ندارم.
#کار من در حد حرفه ای نیست که بتونم قیمت های بالا بفروشم.
#اول کار باید سود ناچیز باشه تا ملت بخرن چون دنبال چیز ارزونن . و چون سود کم گیرم میاد ناامید میشم که هنرم جواب میده.
#چون جای ثابتی نیست محصولاتم عرضه کنم کلی کار رو دستم میمونه که فروش نمیره
#مردم کمی علاقمند به محصولات هنری هستن
#اگر کلی کار درست کنم فروش نره چی ؟!
# روز به روز داره قیمت تولید و وسایل هنری گرون میشه پس قیمت نهایی هم گرون میشه و مردم نمیخرن
# من هنوز نمیدونم دقیق علاقه به چه حوزه ی هنر دارم و تا در علاقه ی بخصوصم مستقر نشم به اون درآمد عالی نمیرسم
# اصلا کار درستی میکنم سرمایه و وقتم را میذارم در هنر یا باید طبق رشته تحصیلیم و حرفای مامانم پیش برم و جایی استخدام بشم . هیشکی کار هنری منو جدی نمیگیره و به عنوان شغل بهش نگاه نمیکنه .
#فروش تازه شروع دردسره
اهرم رنج دارم برای خدمات پس از فروش (خنده)
اگر محصولم یه چیزیش شد مشتری ول کن نیست
و من تا همیشه باید گیر باشم و آشنا ها ممکنه حیا کنن ولی مشتری های غریبه با پیگیری ممکنه اذیتم کنن .
#هنر کثیف کاری و پابند شدن به زمان و مکان خاص داره
و خلاف خواسته ی من آزادی زمانی و مکانیه و اگر من مثلا مسافرت بودم و نتونستم سفارش مشتری انجام بدم میره جای دیگه .
#فروش گرگ بودن و سر و زبون و پر رویی میخواد که من نیستم و ندارم
خدای من چقدر ترمز تا الان کشف کردم واقعا با این ترمزا همینقدر فروشم هم معجزه اس (خنده)
تازه خدا میدونه چقدر اون زیر ناخودآگاه هست .
واقعا قانون جهان نقض نداره .
ممنونم از دوستان با کامنت هاشون کلی آگاهم میکنن خود من چند تا از ترمزهامو پیدا کردم . این کامنت ها گنجه هر چقدر بیشتر بخونیم و فکر کنیم قطعا موفق تریم.
بنام خدای هدایتگرم به خواسته هایم بزیبایی و اسانی و عزت
.
بیش از 550کامنت روی این فایل اومده و من هر چی میخونم بازهم عقبم
چندروزه حسابی وقت گذاشتم برای خوندن
نیروی درونم من رو بیشتر به خوندن کامتتها هدایت میکرد تا نوشتن
و بالخره امروز بم گفت بنویس
جواب سوال اول
ازمون آیلتس هست من مدتها زبان خوندم و تمرین کردم و واقعااا پیشرفت چشمگیری داشتم و حتی تکنیکهاای ایلتس رو هم بصورت خودخوان و با فایلهای یوتیوبی پیش میرفتم اما هیچ وقت حاضر نشدم حتی ازمون رو بدم.
جواب سوال دوم
بله خواهرم و خیلی از دوستام فقط با دو تا چهارماه کلاس رفتن به سرعت ازمون رو دادن و نمره خوبی کسب کردن
جواب سوال سوم
باور اینکه اول باید پرفکت باشم تا ازمون رو بدم
و خوب چون کلاس نمیرفتم اعتماد بنفسم میومد پایین بااینکه تو بخش انگلیسی روزانه و کلا صحبت درباره خیلی موضوعات مسلطم
دوم اینکه هزینه ازمون بالاست پس باید وقتی که حسابی مطمینم ازمون بدم
سوم اینکه خیلی ها اصلا ازمون ندادن چرا من باید ازمون بدم
من کلا با سخت بودن مسیر مشکل داشتم میگفتم چرا اخه وقتی خیلی ها اسون مهاجرت میکنن من باید ازمون بدم
اصلا خیلی ها اپلای شدن و پاس ریکویست شدن بدون نمره زبان
و دیدن اون الگوهااایی که اسون مهاجرت کردن بدون ایلتس باعث میشد تمایلی به ازمون نداشته باشم
در واقع من دو الگوی متفاوت رو میدیدم خواهرم و چندتا از دوستام که با ایلتس اپلای شدن و رفتن و الگوی دیگه چندتا از دوستام که اصلا بدون این برنامه ها به کانادا، المان، هلند رفتن
تازه اصلا سر سوزنی زبان هم بلد نبودن
و من میدیدم چقدر راحت رفتن
در ذهنم تقابل دو الگوی متفاوت باعث اشفتگی و خوب طبیعتا نتیجه نگرفتن شده بود
.
البته الان که بررسی میکنم میبینم من الگوی دوم رو ترجیح میدم چون باورهای مناسب بیشتری در ذهنم ایجاد میکنه
.
.
.
و تجربه دومم
درباره این صدو هفتاد و دوروز که اینجا هستم هستش
من در این مدت حسابی سعی کردم روی باورهای مالی و رشد کسب و کارم وقت بزارم
خیلی خیلی وقت گذاشتم، تمرین کردم
اصلا اینقدر برای خودم تمرین ساختم که مناسب یک تولید محتوای حسابی شده
تمرینهای ناب و اساسی
فقط از گوش دادن به فایلها
خوندن کامنتها
و نوشتن و تکرار کردن
باور مناسب میساختم
و ترمزها رو شناسایی میکردم
اصلا ذهنم اینطوری تربیت شده البته از اینجا بودن و با فایلهااا زندگی کردن اینطوری تربیت شده
خوب وقتی به این مدت نگاه میکنم شاید ظاهر امر این باشه که بااینهمه وقت و انرژی هنوز تعداد مشتریهات خیلی بالا نرفتن
بااینکه خیلی ها توکامنتها میگن چقدر در زمان کوتاهی کن فیکون شدن
به خصوص با وقتی که گذاشتم
اما دلم نیومد ابن تحربه رو پاسخ سوال اول کنم میدونید چرا؟
چون یک فرق بزرگی که برام داره اینه که من تمام این چندماه حالم خوب بوده
احساسم عالی بوده
ی روزای به هم میرختم اما زود جمع میکردم خودم رو
نزدیکه شش ماه هست لیزری دارم کار میکنم
لیزری
شاید ظاهراا خیلی تغییر نباشه اما من خوشحالم از این شش ماه
حتی همیم لیزری هم تکامل داره حتما
من عاشق این مسیرم
پس تو. تجربه اولم این بود که حالم هم خوب نبود
کلا احساس نامناسبی داشتم شاید همین الانم که بش فک میکنم اصلاا حاضر نیستم به شکل قبل تجربش کنم
خب من خیلی وقت پیش وقتی که شما چند روز بود عضو شده بودید یه کامنت خفن گذاشتید و من تعجب کرده بودم که با این مدت عضویت چطور این سطح از اگاهی
ازه از اون موقع شاهد هستم که فعال هستید چون نوتیفیکیشن کامنت هاتون برام میاد
خب خدارو شکر باید اول تحسینتون کنم که در این مدت این همه صبر استغامت ادامه دادن
بگم که خدا با صابرین است و شما پیروزید
چون به قول خودتون فاکتور اصلی در این مدت رو داشتید حال خوب
نتایج مالی هم به قول استاد زمانی رخ میده که عادی بشه براتون و خیلی گنده نباشه یا عجیب نباشه بلکه اجابت دعا ها از جانب خدا وند رو یه امر طبیعی بدونید من خدارو شکر این روز ها خیلی با خدا صحبت میکنم و رابطم با خدا بهتر شده حد اقل روزی یک ربع نیم ساعت رو در طول روز میزنم به خیابون و در پیاده روی با خدای خودم خلوت میکنم راجب لطف هایی که بهم داشته ازش تشکر میکنم و راجب خواسته هام ازش در خواست میکنم خب کیفیت کسب کارم که فوق العاده بالا رفته از چکی کار نکردن و یدهکار نشدن و پول قرض نگرفتن تا مقطوع فروشی محصولاتم و سود خوب گرفتن و … و از خدا میخوتم که هر روز با رو برو کردن من با نعمت های فوق العادش مثل ادم های درجه یک احترام گذاشتن و احترام دیدن و روابط فوق العاده و مشتری های درجه یک که خرید های خیلی خوبی میکنند من رو رو برو کنه البته نکاتی در کسب کارم وجود داره و فقدان بعضی از محصولات هست که اصلا سعی میکنم بهشون توجه نکنم و از خدا فقط مشتری و سود میخوام و کاری که از دستم برای مشتری بر می اد رو مسکنم و کاری ندارم که پرفکت نیستم و بعضی از محصولات رو برای ارائه ندارم و فقط از خدا میخوام که مشتری محصولات موجودم رو بفرسته و معجزاتی دیدم که فقط میتونم بگم خدایا شکرت
سرتو درد نیارم با خدا خیلی صحبت کن خانم راد اصل قضیه اونه اونه که هدایتت کرده تا زندگی و باور های استاد رو ببینی و دوباره بری در خونه ی خودش خود خدا و بهش بگی میخوام منم میخوام این زندگی رو بلکه از این هم بهتر
واقعا خدارو شکر در پناه خ ا باشی رها جان باهاش خیلی صحبت کن مطمئن باش مشتریاتو زیاد میکنه منتظر خبر های خوبت هستم منتظر خبر های خوبم باش
راستش انقدر کامنتتون پر بار بود و خیلی حرف های اموزنده و باور های درستی برای من داشت حرفی نداشتم بزنم
فقط سپاسگذارم از خدا که این روز ها انقدر روابطم با خودم با خدا با خانواده با مردم مشتری ها و دوستان هر کسی هرکسی که برخورد میکنم انقدر رویاییه
انقدر ادب میبینم انقدر احترام میبینم انقدر حس خوب حس پاک بی ریا بی هیچ شیله و پیله خیلی شما با خودتون در صلحید مشخصه کیف کردم از لحن حرف زدنتون از حال خوبتون از رابطه خوبتون با کسی که از پیش خودش اومدیم و پیش خودش میریم در نهایت
شکر
اصلا به نظر من اونجا که به قول استاد خدا تو قران میگه که ای محمد من این ادم هارو دورت جمع کردم
تمام
اره ادم هارو خدا میاره تو زندگیم ادم ها میشه یه همسر خوب و عاشق
مشتری های در جه یک که ازت خرید کنن و نهایت احترام و عشق رو بهت بدن نهایت تایید کیفیت خودت و محصولت رو بهت بگن و تشکر کنند ازت بابت زحماتت و حضورت اره واقعا این کار ها کار خداست کار من نیست من هیچی به ذهنم نمیرسه هیچی بلد نیستم رب اونه رب جهان اونه اون روزی رسانه چجوری نمیدونم به من چه به خودش مربوطه فقط همش به خودم میگم محمد یادت نره کی دستتو گرفتا خدا اون هدایت کرد اون همچیز شد برات هم نون هم دندون
اره مگه استاد تبلیغ کرده این همه ادم این همه شاگرد اون هم با چه کیفیتی
من جدیدا دارم رو این قضیه کار میکنم که فاصله این با ثروت و رخ دادن اتفاقات خوب در هر زمینه ای تا بالا ترین حد ندارم مگه استاد نرفت یه انصراف بده از شرکت نفتی چی کار کرد فقط یه انصراف یه تصمیم که بره جوراب بفروشه چی شد جونش نجات پیدا کرد و حقوقش ده برابر شد و زندگیش از این رو به اون رو شد البته که کاملا کارش توحیدی بود و نیاز به شجاعت داره
خدایا هیچ وقت منو به حال خودم رها نکن
تا همیشه روی خودم کار کنم و برم بالا و بالا تر روزی رسان هم که تویی تو ام کارتو خوب بلدی عشق
رها جان سرتو درد نیارم بسیار لذت میبرم از شخصیت در صلحت با جهان انشالله زندگیت پر رونق پر از برکت باشه مرسی بایت دعا های قشنگت انشالله هزار برابرش بهت برگرده ماشالله دختر خویلی خوب داری میری جلو ارزوی موفقیت دارم برات منتظر خبر های خوبت هستم منتظر خبر های خوبم و نتایجم به صورت تصویری در سایت باش
سلام استاد عزیزم و مریم خانوم عزیز و همه دوستان گلم..
استاد بعد اینکه فایلتون آپلود شد من یه کامنت گذاشتم اما تو این چند روز به مسائلی برخوردم که حس میکنم حتما باید اینجا بازگو کنم.
استاد جان تو این چند سال که همراه شما هستم و از دوره های مختلف و فایلهاتون استفاده کردم خیلی بیشتر برای خودم ارزش قائل میشم و خودم رو لایق تر میدونم.
من همیشه تمام خودم رو وقف خانواده و دوستان و اطرافیان میکردم.اگه کسی ازم کمکی میخواست از کار و لذت خودم میزدم و میرفتم براش انجام میدادم یا اگه پولی داشتم با اینکه خودم خیلی چیزا نیاز داشتم اما قرض میدادم یا نیاز بقیه رو برطرف میکردم یا حتی شده بود برای اینکه خودم رو خوب جلوه بدم هرکسی کمکی نیاز داشت از تفریح خودم میزدم و میرفتم کمک تا همه بگن به به جواد چه پسر خوبیه و با تشویق و تمجید اونا من چقدر زیاد لذت میبردم.درحالی که داشتم خودم رو روز به روز بی ارزش تر میکردم.
من زمان زیادی نیست که این باورهای غلط رو تو خودم پیدا کردم و از وقتی مسیر درست رو پیش گرفتم و برای خودم ارزش قائل شدم رفتار بقیه باهام تا حدودی تغییر کرده.انگار اون کمک ها شده بود وظیفه من و هیچ لطفی در کار نبود.
نمیدونم بقیه هم این تجربه رو داشتن یا نه اما حس جالی نیست که حتی از اشخاص نزدیک زندگیت هم میبینی.
همین تجربه تو این چند روز باعث شده یه ترمز خیلی گنده تو ذهنم بوجود بیاد درمورد مهاجرت که اگه تو یه کشور عالی سکونت پیدا کنم همه بگن جواد چقد نامرده مارو با خودش نبرد یا مثلا بگن رفته اونور پی عشق و حال و مارو با تمام مشکلات تنها گذاشته.
امیدوارم بتونم خیلی زود این باورهای مخرب رو از بین ببرم و با آرامش خیال به ادامه زندگیم و پیشرفتم فکر و حرکت کنم
به لطف تضادهایی که من این روزها بهش برخوردم و همچنین آگاهیهای که این دوره داده شد من خداشکر باز هدایت شدم و یه ترمز دیگه رو هم شناسایی کردم
خیلی جالبه براتون تعریف میکنم که ممکنه بهتون ایده بده
از وقتی که دارم روی خودم و باورهام کار میکنم مخصوصا باور فراوانی و لیاقت من تو زندگیم نشونهها و اتفاقاتی رخ میده که به افکارم سمت موقعیتهایی هدایت بشه که ثروت و فراوانی بیشتر وجود داره
مثلا تو بحث فروش از بس که به فراوانی مشتری و پول و ثروت تمرکز کردم کلا مسیر بیزنسم رو سمت بازار خارجی هدف گذاری شده که بتونم محصولم رو صادر کنم تا درامد عالی داشته باشم برای همین تمرکزم فقط کسب درامد و فروش عالی هست
برای همین تو بازار داخلی هر چی تلاش میکردم نمیتونستم معامله و فروش مناسبی داشته باشم
و این تضاد باعث میشد که من بیشتر به بازار خارجی فکر کنم
ولی به لطف آگاهیهای این فایل و سوالات بینظیری که استاد از ما پرسید من تازه بیاد اوردم و به فکر افتادم از اینکه
چطور میشه تو کسب و کار من دوستان و همکارانی دارم با اینکه مثل من روی خودشون و باورهاشون کار نمیکنند ولی تو بازار داخلی بسیار موفق هستند و کلی معامله دارند انجام میدن که بقول خودشون ما اصلا وقت نمیکنیم دنبال محصول جدید باشیم
وقتی که فکر کردم یکی از باورهای کمبود خودم رو پیدا کردم
که این بود من تو باورهام همیشه به این فکر میکردم برای معامله در بازار داخلی محصول به نرخ مناسب وجود نداره و حاشیه سود خیلی پایینه
برای همین جهان هم درست نشونه و ادمهایی سمت من هدایت میکرد که دقیقا همین باور منو رو تایید میکرد و محصول خودش رو به قیمتی بالاتر از بازار داخلی بمن اعلام میکرد و این باعث میشد من اصلا نتونم معامله انجام بدم و برای همین بیشتر تمرکزم روی بازار خارجی گذاشتم
چرا؟
چون همش میگفتم محصول به قیمت مناسب وجود نداره
ولی وقتی این سوال استاد فکر کردم و پاسخ دادم دیدم همکارهای من با اینکه اصلا تو بازار خارجی هیچ فعالیتی ندارند و فقط معاملات داخلی انجام میدن بسیار بسیار سرشون شلوغه و همیشه در حال معامله هستند
بعد که فکر کردم دیدم ایراد از کجاست؟
و من چه ترمزی دارم ؟
متوجه این موضوع شدم که این باور کمبود رو من دارم که در داخل کشور بازار خوب نیست و محصول با قیمت مناسب پیدا نمیشه و همه میخوان با بالاترین قیمت بفروشند و همین افکار محدود کننده من باعث میشد هیچ موقعیتی سمت من هدایت نشه و من هیچ معامله نتونم انجام بدم
در صورتی که من میدیدم همکارهای من دارند خرید و فروشهای پرسودی انجام میدن که حاشیه سود خیلی خوبی بدست میارند
اینجا بود که من فهمیدم که جهان من نشات گرفته از باورهای من
من باید باورم رو تغییر بدم تا جهان باب میل من پیش برود
وقتی که خداشکر این موضوع رو فهمیدم بالافاصله شروع کردم به تغییر باورم
و با تمرین تلفن تجسمی ( خیالی ) شروع کردم به زنگ زدن و تماس گرفتن و صحبت کردن با مشتریهایی که تو بازار وجود دارند که محصول رو با قیمت مناسب و پایین تر دارند بمن میفروشن و کلی مذاکره میکردم و کلی افکارم رو روی این مسیر جهت دهی کردم که تو جهان بینهایت محصول وجود داره که با قیمت مناسب من میتونم ازشون بخرم و میتونم خیلی راحت و اسون معامله شیرین و پرسود داشته باشم و خدمت کنم هم به کشاورزی که بتونه خیلی راحت محصولش رو بفروشه و هم کارخانهداری که خیلی راحت چرخه تولیدش بچرخه
بنابراین با اینکارم هم خودم کلی نفع مالی بدست میارم و به کشاورز کلی سود میرسونم و هم به کارخانه دار
با اینکارم کلی به گسترش جهان کمک میکنم
استاد بینهایت سپاسگزارم از اینکه این فایل رو گذاشتید و این سوالات کلیدی و مهم رو مطرح کردید و باعث شدید تو خیلی از موارد زندگیمون و بیزینسمون ازش استفاده کنیم و شناسایی کنیم ترمزهایی که در ذهن ما مخفی بودن و بیایم اونو برطرفش کنیم
و چقدر کامنت بچهها فوق العاده و پر از نکتهست
به جرات میتونم بگم همین یه فایل خودش یه نشونه از فراوانیه هدایته که به اندازه یه دوره اموزشی پر از اگاهی و نکته و کلید وجود داره که هر کسی که بخواد مسیرش رو پیدا کنه میتونه تو این فایل جواب سوالش رو راحت پیدا کنه
عاشق همه تون هستم
انشالله هر کجا که هستید در پناه خدای هدایتگر شاد ، سالم ، خوشبخت و ثروتمند باشید
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان نازنین
آقا من تقریبا 7 سالی هست که قصد دارم درامد بالایی داشته باشم و به لحاظ مالی پیشرفت کنم یه برهه هایی پیشرفت های داشتم اما واقعا قابل توجه نبوده حدود 1 سال و نیم هستش که در حوضه ی اموزش کار می کنم که تقریبا در خوشبینانه ترین حالت درامد بخور و نمیر دارم. علارقم هدف گذاری و تلاشی و که داشتم هیچی به هیچی. پیشرفتی هم اگر هست به شدت کمه
الگودر این زمینه که بسیار زیاد دارم که تو چند ماه درامد خوب و حدود 1 سال درامد خیلی خوب رو تجربه کردن.
بریم سراغ این ترمز ها،آقا من با وجود علم به قانون برای این هدف باور لیاقتمو خیلی بهتر کردم ،
باور درسر داشتن ثروتمندان هم خدایی خیلی بهتر شده
باور فراوانی هم کار کردم
الگوهای موفق هم در این زمینه زیاد دیدم
با تمام اینا تقریبا درآمدم تغییر خاصی نداشت
یه ترمزی که چند ماهی هست پیدا شده و کمو بیش روش کار کردم
چسبیدن به خواسته و ترس و نگرانی هست
آقا من خیلی به خواسته هام می چسبم تمام لذتمو وابسته به خواسته می کنم و همین طرز فکر ترس و نگرانی که خدایا اگه نشه چی؟ هم اضافه کنی می شه یک ترکیب کشنده.
یه چند هفته ای هست که جدی دارم رو این ترمز کار می کنم،با تلاش هایی که انجام دادم یه چند روز رها تر بودم که یکی دوتا نشانه ی گنده دیدم که باور چسبیدنه نزاشت بشه ولی خوب در حدی خوب بود که اگه اوکی می شد با یک پروژه به اندازه ی دوماه و نیم درامد داشتم.
شواهد که نشون می ده ترمز اصلی همینه چون قبلا هم وقتی رها تر بودم خواسته ها راحت تر و سریع تر می اومد.
به امید خدا روش کار می کنم.
اگه در این باره نظری پیشنهادی برام داشتین ممنون می شم راهنماییم کنین.
در پناه حق
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
سوال 1:چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با وجود تمام تلاش های که برای ان انجام داده ای به ان نرسیده ای؟
رفاه مالی وبیش از نیازهایم پول داشته باشم که حداقل بدهکار نباشم وراحت پول خرج کنم وظاهر وخردوخوراک م به راه باشه مسافرتی برم وبه خودم برسم
سوال 2:چه افرادی را میشناسی با وجود تلاش کمتر یا کاری مشابه به ان خواسته رسیده اند
مثلا برادر م خدا بهش بیشتر بده خیلی راحت تر زندگی میکنه خرج میکنه مسافرت میره ماشین مدل بالاتر خریده هدیه میده کمتر کار میکنه وبه خودش هم حسابی میرسه و..
سوال 3:چه باورهای محدود کننده ای دارم؟
بچه ها خوب توجه کنید مثالی که میخوام بزنم مربوط به من وبرادرم از یک پدر ومادر با شرایط یکسان هستش اما با دو طرز فکر متفاوت
برگردیم کودکی : اول من پسر بزرگ خانواده بودم از همان کودکی دوست داشتم روی پای خودم باشم وبچه فعالی بودم ودر بنگاه برای کمک میرفتم و عاشق اون محیط کاسبی بودم ولی چون پدرم اون محیط کاری را تایید نمیکرد ومیگفت باید کاری اداری داشته باشی برای من مقاومتی ساخته بود که چرا خوب میشه خوب پول دراورد به خاطر نارضایتی پدرم که بارها خواستم نظرش رو عوض کنم ونشد وهی از بدی های کار میگفت هم دلسرد شدم هم فکر میکردم شاید مسیر من شغل دولتی باشد علی رغم میلم دوسال در شغل دولتی بودم واخراج شدم سپس مجدد ادامه تحصیل بعد چند تا دیگه شغل شرکتی ودر نهایت بعد 15 سال دوباره شغل مورد علاقه م یعنی فروشندگی روی اوردم والان راضی م یعنی به خاطر حرف دیگران 15 سال چرخیدم واین هم خود همان مسیر تکامل هستش
2.ارزش قائل نبودن برای خودم وخود رالایق ندانستن
3.شهامت عمل به الهامات رانداشتم علی رغم اینکه بارها خداوند من را راهنمایی میکرد
4.علاقه به محیط های فقیر نشین وبا جماعت بزهکار گشتن
5.همیشه دوست داشتم نقش ادم بدبخت بشم که با سختی به همه چیز رسیده یعنی از امکانات اطراف استفاده نمیکردم وبا کلی سرخوردگی کمکی از پدرم دریافت میکردم
6.بی هدف بودن ونداشتن هدفی که انگیزه بدهد
7.حسرت کشیدن
8.اهل کادوندادن وکادو دادن را لوس بازی میدانستم
9.همیشه میگفتم نکنه پولم کم بشه
10.خود کم بینی عدم اعتماد بنفس
11.عجول بودن
12.شرک وعدم توکل به خدا وحرکت نکردن
13.افتادن در دام شرکت های پونزی و یک شبه پولدار شدن
14.پول خوب درمی اوردم اما سطل سوراخ
15.قسطی خریدن
16.زیاد مشورت کردن وراه را گم کردن
17.عدم خود باوری که من هم میتوانم
18.اویزان بودن
19. خود کم بینی
20.در مقطعی به دام اعتیاد افتادن
21.الگو بد انتخاب کردن
22.عاشق اخبار وپیگیری اخبار سیاسی
24.ثروتمندان فاسد هستن
سلام به استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته عزیز و سلام به همه ی دوستان عزیز
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من برای شروع هر کاری در ابتدا بسیااااار تلاش میکردم ااااااما در برخورد با اولین مشکل سریع جا میزدم و غر میردم و من نمیتونم و این چه وضعی هست و خلاصه از این حرفها شروع میشد.
در اکثر مواقع هم اون کارها بدون نتیجه میموند.
از روزی که این فایل روی سایت قرار گرفت من مرتب گوش دادم و کامنت شما بزرگواران رو خوندم و شروع کردم به شخم زدن که مشکل کجاست
بعد از چند روز حالا فهمیدم تمام این اتفاقات ناشی از باور عدم لیاقت هست
خوب که فکر کردم متوجه شدم ریشه در دوران کودکی داره، من در خانواده ایی زندگی کردم که از لحاظ مالی خوب بود
اما مادرم همیشه ما رو لایق چیزای خوب نمیدونست
مثلا هیچ وقت به فکر لباس های خوب و شیک برایمان نبود و ما همیشه سرخورده بودیم
این باور در ما چنان ریشه دوانده که عزت نفس مان را خشک کرده
از آنجایی که لازمه موفقیت در هر کاری عزت نفس هست، من نتوانستم موفق باشم و تا آخر کار ادامه بدم و نتیجه رو ببینم
اولش خیلی گریه کردم گفتم خدایا چه زندگی ای از من تباه شده تو این مدت، اما یاد حرف استاد عزیزم افتادم و گفتم از هر کجا که شروع کنیم از همون جا نتایج رو میبینیم
گفتم احساس خوب=اتفاقات خوب
گفتم به عوامل بیرونی توجه نکن و عوامل درونی رو دخیل بدون
همچنین خوشحال از بابت اینکه مشکل رو پیدا کردم و میتونم به لطف الله، از آموزه های استاد بزرگوارم و کامنت شما دوستان وفادارم خودم رو بهبود بدم.
خوب همسر من باغدار هست و من هم به کار کشاورزی بسیار علاقه دارم
اما همیشه بخاطر باور غلط فکر میکردم زن و مرد هر کدام باید در محیطی جداگانه و با شغلی متفاوت کسب درآمد کنن
با تحقیقاتی که کردم و همینطور با توجه به کار استاد عزیزمان و مریم بانو متوجه شدم که میشه افراد یک خانواده همه از یک شغل و در یک محیط کسب درآمد کنند.
امیدورام که همه ی دوستان در آینده ای نه چندان دور به لطف الله و استاد عزیزمان دیگه هرگزززززز از باور مخرب حرف نزنیم
و بیاییم چندین صفحه از تلاشهای نتیجه دار و مورد دلخواه بگیم.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز
من 23 سال دارم ساکن استان یزد هستم و الان نزدیک به سه سال هست ک با شما اشنا شدم و از محصولات و فایل های شما استفاده میکنم
وقتی ک 18 سالم بود از اونجایی ک توی یه خانواده معمولی بزرگ شدم همیشه فکر کردن به اینده اذیتم میکردم چرا ک با شرایطی ک داشتم رسیدن به خواسته های بزرگم امکان پذیر نبود ولی همیشه یه حس قوی بهم میگفت قطعا میتونم به هرآنچه ک میخوام برسم
از همون سن هر شب قبل از خواب خواسته هامو تجسم میکردم و از احساس خوبی ک بهم میداد لذت میبردم
کم کم دانشجو شدم و در سن 20 سالگی از یه مسیر خیلی جالبی با استاد اشنا شدم و دوره قانون افرینش رو به صورت خیلی جدی اموزش دیدم و افکار و باور هام رو بمباران کردم و حتی توی خواب هم من جملات تاکیدی استاد گوش میدادم و توی سه تا شیش ماه دید من به زندگی چنان تغییری کرد ک من فقط خدارو بابت وجودش توی زندگیم و این جهان قانون مندش شکر میکردم و از این ک خودم دارم زندگیم رو اونجوری ک دوست دارم خلق میکنم و هیچ عاملی در اون موثر نیست شگفت زده شده بودم
واقعا من رو از یه خواب بزرگ بیدار کرد ، دیدم نسبت به خداوند و این جهان هستی کاملا تغییر کرد و به شناخت خودم و خدای خودم رسیدم و به درجه ای رسیدم ک میتونستم اینده افراد رو طبق افکارشون پیش بینی کنم و از اونجایی ک قوانین جهان رو اموخته بودم میتونستم خیلی راحت نتایج کوچکی رو رقم بزنم و از قانون رهایی و تجسم و سپاس گزاری و تکامل و بخشش و الهامات و هدایت و نشانه های خداوند به درستی استفاده کردم و تا حدی ک توی خواب از قوانین صحبت میکردم
من با نشانه های خداوند اشنا شدم و با چشم خودم میدیدم ک با اعداد یا از طریق متفاوت بهم الهام میشه و منو به سمت تکامل هدایت و حمایت میشم
دوره قانون افرینش به شدت واسه شروع یک تغییر بزرگ در تمام زمینه های زندگی کمک میکنه و من از تنهایی خودم لذت میبردم و ثروت رو درک کردم ک ثروت فقط پول نیست و در تمام زمینه های زندگی باید رشد کرد از جمله سلامتی،روابط،ارامش،امنیت،ازادی،استقلال مالی و …
از اونجایی ک محصل رشته مهندسی عمران بودم و حجم دروس سنگین بود ، یکی از نتایج بزرگم گرفتن مدرک لیسانسم بود
تا اون لحظه باورم نمیشدک بتونم اینقدر راحت و بدون هیچ سختی حتی بدون اینکه زحمت خاصی به خودم بدهم جهان دست به دست هم داد و مدرکم رو گرفتم ( به خاطر بیماری کرونا تدریس به صورت انلاین شد و من به راحتی دروس رو پاس کردم )
دنبال کسب و کار بودم ک دوره ثروت یک استاد رو کار کردم و یک طرح و ایده خاصی بهم الهام شد و با انجام اون و فروش اون محصول ک مربوط به حوضه کاری خودم بود به سمت کار در یک دفتر ساختمانی هدایت شدم و به مدت یکسال تلاش و کار مداوم تا حدی ک من در روز از هشت صب تا 10 شب تو محیط کار بودم و از همه لذت هام از جمله خانواده و دوستان و تفریح و تعطیلی خود گذشتم و حس میکردم کاملا از مسیر اصلیم دور شدم و کم کم از حس بدم متوجه ضعیف شدن باور هام میشدم و تنبلی میکردم و به قوانین عمل نمیکردم و توجه و تمرکز به مسیر اصلی زندگیم نبود
کم کم به خودم اومدم و دیدم این اون کاری نیست ک من همیشه فکرشو میکردم و من نشسته بودم تا یکنفر دیگر بیاد خواسته هامو براورده کند و کاملا مسئولیت خلق خواسته هامو به یه نفر دیگر داده بودم چرا ک من خودم توانایی خلق خواسته هامو داشتم و دارم
ولی از کارم پشیمون نبودم چرا ک قبل از اون هیچ اشنایی از کسب و کار و روابط بین همکار و شخصیت یک مدیر کسب و کار نداشتم
من به همچین مسیری برای رشد شخصیتم نیاز داشتم چرا ک قبل از این کار یک فرد به اصطلاح خام و خانگی بودم ولی بعد از این کار به یک شخصیت جسور تر و بازاری تبدیل شدم و مطمئن بودم ک اگر خداوند من رو به همچین کاری هدایت کرده قطعا به رشد و تکامل من کمک میکنه و هیچ اتفاقی ، اتفاقی نیست و قطعا به نفع و خیرم خواهد بود
از اونجایی ک زندگیم از هرجهت دچار مشکل شده بود و توجهم به نازیبایی ها بود و احساسم هر روز بدتر میشد و اتفاقات ناخواسته ای واسم رقم میخورد از خدا درخواست کمک کردم و به دوره 12 قدم استاد هدایت شدم و قدم اول و دوم ک گوش دادم و به تمریناتش عمل کردم به احساس بهتر و توجه به نکات مثبت و درک بالا تر نسبت به شرایط زندگیم رسیدم و بهم انگیزه و امید و ایمانی داد ک
یک روز نشستم و یک تصمیم بزرگ گرفتم و از اون دفتر اومدم بیرون و تمام حق و حقوق خودم رو بخشیدم و به خودم گفتم میرم و روی پای خودم میاستم و کسب و کار شخصی خودم رو میزنم
من توی این سه سالی ک با قوانین اشنا شدم تقریبا توی همه زمینه ها از جمله روابط و سلامتی و ارامش و احساس خوب نتیجه خیلی خوبی گرفتم اما توی زمینه مالی هیچ تغییری نکردم و قطعا طبق گفته استاد یه پام روی گازه و یه پام روی ترمز و خیلی تلاش دارم تا اون باور یا باور هایی ک باعث ترمز من شدن رو پیدا کنم و مطمئنم اگر این اتفاق بیفته من راحت تر و سریع تر از هرچیزی به تمام خواسته هام میرسم.
در حال حاضر تمام تمرکز و زمانم روی خودم است و به راه انداختن کسب و کار شخصی خودم میپردازم و منتظر دریافت ایده و هدایت از طرف خداوندم
و سوالاتی در رابطه با رسیدن به کسب وکار شخصی خودم ، از خودم میپرسم اینه ک؛
چه کمکی میتوانم انجام دهم؟
چگونه میتوانم جهان را به جایی بهتر تبدیل کنم؟
اساسی ترین نیاز مردم چیه ک با برطرف کردن ان میتوانم به درامد برسم و یک طرح و ایده خاص است و من توانایی و مهارت و علاقه انجام ان را دارم؟
من باور و ایمان دارم و اینقدر انگیزه و انرژی و حس درونیم خوبه ک مطمئنم به زودی به یک نتیجه مالی بزرگی میرسم
از خداوند بابت وجود شما استاد عزیز سپاس گزارم چرا ک هر لحظه با صدای شما و اموزه های شما ثروت میرسم
به نام خدا
ردپای 46
سلام به استاد عزیز و دوستان عزیزم
چقدر بابت این روزها از خدا سپاسگزارم این فایل بی نظیر بود و باعث شد من یه تغییر اساسی در نگرشم بدم
قشنگ بشینم و به مسیر های قبلم فکر کنم ،چی شد که اونطوری شد؟من چه ورودی هایی دریافت کرده بودم که نتیجه اش اون شکست ها بود؟
من از محیط اطراف پذیرفته بودم که این کار خیلی سخته !نشدنیه!نیاز به پارتی داره!کلی باید هزینه کنی!سالها باید زحمت بکشی!شب و روز کار کنی !تازه اگه بشه معلوم نیس به زمان تو اوضاع چطوری باشه ،بصرفه ادامه بدی یا نه!مردم برای این کار بیشتر میرن سراغ مردا !بعدش هم کلی دردسر و رفت و آمد داره!دست زیاده!
الان که فکر میکنم میبینم چطور فراموش کردم من قبلا کارهای مشابه هم انجام داده بودم و اتفاقا نتیجه داده بود، همین اطرافم چندین نفر با زحمت کمتر نتیجه گرفته بودن ،اتفاقا خیلی کار مناسب دخترهاست هم ظریف هم نیاز به صبر و دقت داره هم بچه ها میتونن ارتباط بهتری بگیرن
هر کار دیگه هم میخواستم وارد بشم سختی داشت اما این سختیهاش هم برام جالبه ،حتی اگه شرایط به زمان من مناسب نبود ،از کجا معلوم تو مسیر دیگه قرار با این دیدگاه!شرایط مناسب باشه
خلاصه بگم یه انقلابی درون من رخ داد که اصلا چرا من قبلا اینطوری پذیرفته بودم؟
اصلا با چه منطقی پذیرفته بودم که نمیتونم موفق بشم
همین دیدگاه باعث شده بود من سخت ترین راه هارو انتخاب کنم و مدام بیفتم تو چاله !مدام تضاد از جنس بیماری و.. تجربه بکنم خودباوری از دست بدم ،کارهای موفقیت آمیز قبل فراموش کنم و…
چون فکر میکردم سخته الکی به خودم زحمت میدادم درحالی که لازم نبود !هزینه الکی میکردم و خودم از زندگی انداخته بودم در حالی که واقعا نیازی به این کارها نبود
و چون اشتباه فکر میکردم و اطرافیان هم میگفتن راه درست همینه!از پس اون همه کار بیهوده برنمیامدم و دیگه مطمئن میشدم سخته نمیشه زمان کمه و…
واقعا عزمم جزم کردم بشینم و دونه دونه ترمزهای دربیارم و چندین مثال و سند بیارم که اشتباه بوده!
یه مثال خیلی جدید دارم واسش ،یه کاری بود که من بالای 6،7 سال به خاطر یه مسائلی انجامش نمیدادم و اتفاقا بارها به ضررم شد
تا به قول استاد جهاد اکبر کردم و بعد از مدت ها گفتم که هرجوری هست باید انجامش بدم ،و به طرز عجیبی توش خوب بودم!باوجود اینکه ترس از موفق نشدن مدت ها منو از انجام اون کار فراری میداد
اما در اولین تلاش تمرکزی نتیجه عالی بود!
من در کنار کار فیزیکی باید تایمی اختصاص بدم برای این باورهای محدود کننده که محکوم کننده شکست هستند رو از بین ببرم !با منطق و سند
راه دیگه که کمکم کرد ،انجام کارهای کوچک و موفقیت آمیز با تعداد بالا بود
قشنگ اعتماد به نفس از دست رفته من تو این مسیر بهم برگردوند و کاملا شاهد بهبود خودم هستم
استاد این استمرار به من کمک کرد تا بتونم قوانین بهتر درک کنم و بتونم سریع تر و راحت تر به جریان هدایت وارد بشم
چقدر خوشحالم که حدودا به اندازه مدت تکاملم ،پذیرفتم کارها بایدددد راحت و با لذت انجام بشه و اگه نمیشه مشکل از منه مشکل از ترمز هامه همین باعث شد که من برای دو تا کارها دنبال راهی بگردم که متناسب با زمان که میتونم اختصاص بدم ،راحت ترین روش پیدا کنم !که بازدهی مناسبی داره
اگه میافتادم دنبال کمالگرایی واقعا اوضاع سخت میشد
امیدوارم بتونم از پس کمالگرایی بر بیام و در مسیر لذت ببرم
بخش قابل تامل این روز ها برای من کمرنگ شدن شرک هاس!به اندازه آگاهی ها که تونستم دریافت کنم در این مدت ،دست خدارو حس میکنم و متوجه میشم که خیلی جاها کار روان تر پیش میره
اگه اتفاق ناخوشایند میافته میتونم بگم 60 درصد کمتر از قبل ناراحت میشم و بهم میریزم
اگه هم حس خوبی نداشته باشم واقعا سریع میتونم حسم خوب کنم قبلا ممکن بود برای اتفاق کوچیک تا یک هفته ناراحت بمونم اما الان در بدترین حالت که اتفاق افتاد 3 ساعت بود!
خداروشکر بابت این سایت که هر شب به شوق اینکه دستاوردها و آگاهی های که تونستم متناسب با ظرفم دریافت کنم ،بنویسم تا هم ردی از مسیر تکاملم باشه هم به تازه واردها کمک کنه تا بدونن ورود به این سایت چه درهایی براشون باز میکنه
بسیار ازتون سپاسگزارم استاد عزیزم
شما کاری کردید از نتیجه جدا بشم و واقعا برای اولین بار از مسیر لذت ببرم و شاهد رشد باشم
اجرتون با خدا
بـــنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استادعزیز و گرانقدرم
سلام به مریم بانو شایسته ارزشمندم
سلام به دوستان بانگرش و پرتلاشم
چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته هایم نرسیده ام؟!
استاد جان این فایل چند روزه ذهنم رو درگیر کرده و چقدر با فکر کردن بهش منو برای خودم ببشتر روشن کرده… دست از به تاخیر انداختن برداشتم و اکنون مینویسم هرچی یادم میاد.
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
هدف اینکه میخواستم کتاب بنویسم و افسانه شخصی من تاثیرگذار بودن در این موضوع بود و بخاطرش بهاهای زیادی رو دادم، پل های زیادی رو پشت سرم خراب کردم و راه برگشتی نذاشتم.
اینکه کسب و کار شخصی خودمو داشته باشم و از علایقم پول بسازم.
اینکه بعد از مهاجرت مون تمام وسایل زندگی رو دوباره بسازیم و بدهی رو نداشته باشیم، گوشی یخرم، دندان هامو درست کنم و… و هدف های ریز و درشت دیگه.
حالا تو پول بدست آوردن میخوام به یاد بیارم که من تونستم پول بسازم اونم با مهارت خودم و امکانات موجودم که باعث شده الان که در مسیر سفر هم هستم بتونم انجام بدم.با همین مهارت و لپ تاپی که دارم خدایا شکرت.
باید موفقیت های کوچیکم رو ببینم و صبورباشم و پرقدرت و با امیدادامه بدم،ادامه بدم ادامه بدم.
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
من یکی از بچه های همین سایت رو دیدم که تونسته کتاب بنویسه و چاپ کنه. تا جایی که یکسری سوالات رو از ایشون پرسیدم با تلاش کمتر از من تونسته اینکار رو بکنن.
و یک الگو دیگه برای من در این موضوع کـــه اتفاقا چند روز پیش “جشن امضا و رونمایی کتاب” همسر یکی از دوستانم بود. که ایشونم تا جایی که متوجه شدم بعد دوسال بیشتر بعد از این فکر و ایده نوشتن کتاب. تونستن چندماه قبل این قضیه رو جمع کنن. و اینو برای خودم نشونه میدونم که میشود میشود میشود…
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
سخت گرفتن به خودم که این جنس سخت گرفتن باعث شده بود بترسم اصلا انجام بدم تا نکنه یکوقت اشتباه کنم. و باور محدودکننده کمال گرایی و ترس از شکست.
اینکه نتونستم ذهنم رو کنترل کنم تا بیخیال بدهی هایی بشم که من تاثیری روشون نداشتم و ندارم.
باور مخرب اینکه از مسیر علایقم پول نمیتونم بسازم و یا بلد نیستم، یا کسی رو ندیدم از این طریق پول ساخته باشه. اصلا مگه اینم کاره، مگر کسی از این راه ثروتمند و پولدار شده.
گیرم رو روی پول ساختن بوده و چسبیدم به پول بدست اوردن. یکجورایی خودمو وابسته به پول کرده بودم و لذت بردن از مسیر یادم رفت یا اینکه موفقیت های کوچیک پول های کوچیکی که به سمتم اومد رو نمیدیدم.
باور اینکه من از همسرم نباید پول بگیرم و سربار ایشون باشم، ایشون رو دست خدا نمیدیدم یادم رفته ایشونم هست تا من راحت روی مسیر علایقم تمرکز کنم نه اینکه در کنار ایشون احساس حقارت و کمبود و منت داشته باشم. گیر داده بودم که من باید مستقل باشم من استقلال مالی میخواستم ولی مسیر تکامل خودمو رو نمیخواستم قبول کنم نمیخواستم ایشون به من پول بده و غرورم اجازه نمیداد و خلاصه به خودم خیلی سخت گرفتم. خیلی باورهایی رو توی ذهنم قدرت دادم که منو محدود کرده و خودم ترمز سر راهم قرار دادم.
خداروشکر از مسیر “دوره شیوه حل مسائل زندگی” خیلی خوب دارم ربشه مسائلم رو پیدا میکنم که همون ریشه ها ترمزهای من هستن در مسیر تلاش های فراوانی که کردم ولی به خواسته و اهدافم نرسیدم.
اما صادقانه باید بگم من روی بعضی از اهدافم اصلا در حد مناسبش تلاشی نکردم. اینقدر نشتی انرژی روی موضوعات دیگه داشتمو و دارم که تا حد خوبی متوجه شدم اصلا اجازه تمرکز روی اون خواسته ها برای من نداشتن. اصلا اینقدر الویت هامو گم کردم که دچار سردرگمی در دنبال کردن هدف هام داشتم. ولی الان ریشه رو درست کنم خیلی از این ترمزها برداشته میشه یا کمتر میشه و نزدیکتر و نزدیکتر به خواسته هام میشم.
واقعا به این نتیجه رسیدم که نمیشه همزمان چندتا هدف رو متمرکز دنبال کرد.
اینکه نمیشه با الگوی پنهان کردن اشغال ها زیر مبل، مسائل رو حل کرد نمیشه ترمزها رو ببینی بعد بگی دیگه خودش برداشته میشه خودش تمیز میشه، خودش درست میشه.
پس ترمزها رو وقتی پیدا کردم میرم که سر راهم بردارم.
پس وقتی آشغال ها رو میبینم اعراض نمیکنم،با زیر مبل بردن مخفی شون نمیکنم تلاش برای تمیز کردن و بهبود میکنم حتی اگر بترسم، خوشم نیاد یا بوی گندش و ظاهرش حالمو بد کنه. یکبار برای همیشه در جهت بهبود و رفع ترمزهام بصورت اساسی دست به عمل میشم و تمومش میکنم.
خدایا شکرت برای این سوال
خدایا شکرت برای وجود استاد ارزشمندم
خدایا شکرت برای پاسح دادن به این سوال
خدایا شکرت برای ایده ها و فکرهایی که به ذهنم میاری.
خدایا شکرت برای گوشی کارآمدم
خدایا شکرت برای آقای راننده و این جاده عالی
خدایا شکرت برای مسیرهایی که رفتم و میتونم برم.
خدایا شکرت برای این آرامش و احساس خوبم
سلام به فهیمه عزیزم
خداوند از طریق این کامنت شما که دستی از دستان خداوند هستید من رو هدایت کرد دوست مهربانم
همیشه بخاطر غرورم سختم بودکه از همسرم پول بگیرم و با توجه به علاقم به کشاورزی هرگز همراه اون نباشم. از خداوند میخواستم که از طریقی من رو هدایت کنه که با این کامنت شما متوجه شدم، همسرم دستی از دستان خداست تا من راحت به یادگیری مطالب سایت ادامه بدم و به علاقه خود که کشاورزی هست ادامه بدم.
یک کج فهمی دیگه که داشتم ذهنیتم بر این بود که حالا فهمیدم ترمزهام چی هست دیگه تمام، کل کار انجام شده،
متوجه شدم برای بهبودشون باید شروع به عمل و تلاش کنم
انشاالله در پناه الله شاد، سالم و ثروتمند باشید.
سلام به روی ماهت سیما جان عزیز
واقعا چقدر ممنون و سپاسگزارم از اینکه حس خودتون رو نوشتید، از اینکه صادقانه شما هم باوری شبیه من رو در خودتون کشف کردین.
واقعا چقدر خوب گفتین یک کج فهمی …
واقعا همینطوره کج فهمی همینه که ما قانون رو در زندگی و رفتارمون جوری که میخوایم برداشت میکنیم و توی این موضوع منم بخاطر غرورم، یا بخاطر یک سری باورهای محدود کننده اصلا نمیخواستم ببینم این دست خداوند رو که هر روز داره عاشقانه به من خیر میرسونه. اصلا دستان خداوند رو برای خودم جوری که میخواستم معنی کرده بودم اینکه یکی که من نشناسمش، اینکه اینقدر به اون نزدیک نباشم. دنبال یک دست عجیب و غریب میگشتم و برای خودم یکجورایی سختش کرده بودم. ولی الان خوب میدونم همه چیز و همه کس غریبه و اشنا یا افراد دور و نزدیک برای من دستی از هزاران دست خداوند هستن. برای من همه کس همه چیز میشود اگر من بخوام و اجازه بدم و ترمزها رو بردارم.
واقعا ازت سپاسگزارم دوست ارزشمندم برای این ردپای زیبات که این موضوع به من یادآوری کردی. چون این ترمز در من خیلی قوی هست و باید خیلی روش کار کنم.
خداروشکر بخاطر پیدا کردن این باورهای محدودکننده و مخرب
خداروشکر برای بودن در این سایت
خداروشکر برای داشتن کامنت از شا دوستان ارزشمندم
واقعا خیلی خوشحال شدم.اکنون که دور از همسرم هستم و اومدم سفر. اونم سفری که توش تولد بود توش دیدن خودم بدون همسرم بود. حالا دوباره این آگاهی رو به یاد بیارم اونم عمیق تر، اینکه همسرم فردی است در زندگی من که اونم همیشه یک دست از هزاران دست خداوند در زندگی من بوده هست و خواهد بود….سپاسگزارم.
منم باید برای بهبود خودم حسابی دست به عمل تر بشم.
برات از صمیم قلبم از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه
سلام به فهیمه زیبا و توحیدی
باز هم کامنتی پر از درس
کامنتی سرشار از آگاهی
کامنتی با بوی توحید
مرسییییی دختر عزیز که به من یاد دادی دستان خداوند میتونه هر کسی باشه، از دور و نزدیک گرفته تاااا
من فکر میکردم دستان خداوند باید غریبه ایی باشه در محیطی کاری و رسمی با دریافت حقوق ماه به ماه و تعطیلی آخر هفته ووووو
اما شما به من نشون دادی که اون دست خدا میتونه همسرت باشه، همین قدر نزدیک
فهیمه جان در پیرو کامنتی که گذاشتی الگویی پیدا کردم که حرف شما برام حجت شد
الگوی من خانم شایسته، عزیز دل هستن که در کنار استاد بزرگوارمان، در خانه به دور از تشریفات اداری کارهای سایت رو به بهترین نحو انجام میدن
پس میشه، آره میشه
من فقط یک راه رو باز گذاشته بودم
اما خداوند از بی نهایت راه به ما نعمت میده
موفق و پیروز باشید
دوستدار شما سیما
سلام به شما دوست عزیز و ارزشمندم
سلام به شما سیما کشاورز قشنگ و دوست داشتنی ام
نمیدونی چقدر از دیدن این نقطه آبی رنگ کنار اسمم خوشحال شدم.
میخوام حال الانم و جایی که و از جایی که اومدم و به جایی که میرم اینجا بنویسم. دلم برای نوشتن تنگ شده اصلا دنبال بهونه ایی هستم تا انگشت هام روی صفحه کلید ستاره ایی لپ تاپم ضربه بزنه و تایپ کنم. چه بهتر از این که اینجا و برای یک دوست ارزشمند تایپ بشه.
من الان تو کوپه قطارم به سمت خونه. یک سفر بدون آقای همسر رفتم شهرمون. رفتم تا عمه شدنم و تولد در تولدها رو برای خودم جشن بگیرم و تو شادی ها کنار خانواده ام باشم. رفتم مشهد تا یاد بگیرم که من وابسته به هیچکس و هیچ چیز نیستم. رفتم تا به یاد بیارم برای چی اون خونه و زندگی رو رها کردم و عهد کردم با خودمو و خدا تا خالق زندگیم باشم. آره الان که هدفون قشنگم رو گوشمه وو داره برام میخونه
داره دلم میره غیر ارادی سمت تو شکر
….
آینده ام روشن میشه، تو بگی میشه حتمامیشه خدا رو شکر
خدارو شکر
….
اشک شوقم در اومد.وای خدای من چقدر خوب شد اومد یک سر به این “بهترین جای دنیا” زدم.
هم کوپه ایی هام خواب بودن. یک زن و شوهر ساکن سوئد ولی اصالتا افغانی با اون لهجه شیرین شون
یک خانم بنام ساناز با دوتا بچه هاش امیر علی و آوا.خدایا شکرت برای این هم کوپه ایی های عالی و خوبی که دارم.
این سفر رو به پایانه و من خیلی نقاط ضعف خودمو بیشتر دیدم. با پاشنه های آشیلم بیشتر مواجه شدم. ترمزهامو دیدم.وای خدا چقدر من دست هاتم خودم با عقل ناقص خودم بسته بودم خدایا کمکم کن خدایا خودت همواره هدایتم کن. خدایا خودت با همین زبان ساده و واضخ نشونه هات راه رو به سمت خواسته هام به من نشون بده. خدایا خودت منو آسان کن برای آسانی هاو خدایا ازت میخوام برام پول و ثروت و کار بشی. خدایا ازت میخوام خودت بدهی بنده هاتو بدی. خدایا ازت میخوام اگر قراره خونه و محل زندگی مون عوض بشه به اسانی راه رو جلوی پای ما بذاری.خدایا خوشبختی یعنی این لبخند طولانی…شکر شکر شکر
خدایا شکر برای هر چی که دادی شکر
از تمام اعماق قلبم سپاسگزارم برای این لحظه
سلام به همگی
این فایل عالی بعد از مدت ها منو به سایت کشوند و باعث شد کامنت بذارم .
خدا قوت استاد جانم و خانم شایسته عزیز
چقدر پایه بودنتون ، همراهی کردن از همدیگه و اینکه در یک کسب و کارهستید تحسین می کنم .
بریم سراغ جواب سوال ها
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
پا گرفتن کسب و کار شخصیم و روی روال افتادن درآمد ثابت .
من ایده های زیادی داشتم که عملی کردم سوسیس بندری ، یا تو کار هنری خودم هر دفعه محصول جدیدی خلق میکنم ولی دقیقاً یک روند تکراری داره اولش عالیه پر مشتری حتی عمده هم سراغم میان ولی بعد از یه مدت کوتاهی مثل یه تب و تاب می خوابه .
واقعا دوست دارم این مسأله را حل کنم و بتونم به یه درآمد مستمر و پایدار نرمالی برسم و هر روز مشتری داشته باشم .
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
در حیطه هنر و مخصوصاً کاری خودم رزین ، اینستا پر از الگوهایی هست که نتیجه گرفتن درآمدای بالای 50 تومن حتی 500 میلیون دارن دوره هاشون و محصولات شون خیلی فروش میره البته تلاش فیزیکی هم دارن تو دایرکت پرسیدم گفتن ذهنیت موفق و ثروت ساز باعث شده تلاش هاشون به ثمر برسه
هر روز کلی ارسالی دارن و هر ماه کمپین فروش ویژه دارن .
واقعا برام الگو شده که با هنر میشه پول درآورد و پول درآوردن خیلی ساده تر و آسون تر شده نسبت به سال های قبل .
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
#فکر میکنم اگر کسب و کارم گسترده بشه ممکنه از پس هندل کردن کار و زندگی شخصی و زناشوییم بر نیام و تعادل بهم بخوره .
#اگر سفارشاتم زیاد بشه کجا درستشون کنم جا ندارم.
#کار من در حد حرفه ای نیست که بتونم قیمت های بالا بفروشم.
#اول کار باید سود ناچیز باشه تا ملت بخرن چون دنبال چیز ارزونن . و چون سود کم گیرم میاد ناامید میشم که هنرم جواب میده.
#چون جای ثابتی نیست محصولاتم عرضه کنم کلی کار رو دستم میمونه که فروش نمیره
#مردم کمی علاقمند به محصولات هنری هستن
#اگر کلی کار درست کنم فروش نره چی ؟!
# روز به روز داره قیمت تولید و وسایل هنری گرون میشه پس قیمت نهایی هم گرون میشه و مردم نمیخرن
# من هنوز نمیدونم دقیق علاقه به چه حوزه ی هنر دارم و تا در علاقه ی بخصوصم مستقر نشم به اون درآمد عالی نمیرسم
# اصلا کار درستی میکنم سرمایه و وقتم را میذارم در هنر یا باید طبق رشته تحصیلیم و حرفای مامانم پیش برم و جایی استخدام بشم . هیشکی کار هنری منو جدی نمیگیره و به عنوان شغل بهش نگاه نمیکنه .
#فروش تازه شروع دردسره
اهرم رنج دارم برای خدمات پس از فروش (خنده)
اگر محصولم یه چیزیش شد مشتری ول کن نیست
و من تا همیشه باید گیر باشم و آشنا ها ممکنه حیا کنن ولی مشتری های غریبه با پیگیری ممکنه اذیتم کنن .
#هنر کثیف کاری و پابند شدن به زمان و مکان خاص داره
و خلاف خواسته ی من آزادی زمانی و مکانیه و اگر من مثلا مسافرت بودم و نتونستم سفارش مشتری انجام بدم میره جای دیگه .
#فروش گرگ بودن و سر و زبون و پر رویی میخواد که من نیستم و ندارم
خدای من چقدر ترمز تا الان کشف کردم واقعا با این ترمزا همینقدر فروشم هم معجزه اس (خنده)
تازه خدا میدونه چقدر اون زیر ناخودآگاه هست .
واقعا قانون جهان نقض نداره .
ممنونم از دوستان با کامنت هاشون کلی آگاهم میکنن خود من چند تا از ترمزهامو پیدا کردم . این کامنت ها گنجه هر چقدر بیشتر بخونیم و فکر کنیم قطعا موفق تریم.
بنام خدای هدایتگرم به خواسته هایم بزیبایی و اسانی و عزت
.
بیش از 550کامنت روی این فایل اومده و من هر چی میخونم بازهم عقبم
چندروزه حسابی وقت گذاشتم برای خوندن
نیروی درونم من رو بیشتر به خوندن کامتتها هدایت میکرد تا نوشتن
و بالخره امروز بم گفت بنویس
جواب سوال اول
ازمون آیلتس هست من مدتها زبان خوندم و تمرین کردم و واقعااا پیشرفت چشمگیری داشتم و حتی تکنیکهاای ایلتس رو هم بصورت خودخوان و با فایلهای یوتیوبی پیش میرفتم اما هیچ وقت حاضر نشدم حتی ازمون رو بدم.
جواب سوال دوم
بله خواهرم و خیلی از دوستام فقط با دو تا چهارماه کلاس رفتن به سرعت ازمون رو دادن و نمره خوبی کسب کردن
جواب سوال سوم
باور اینکه اول باید پرفکت باشم تا ازمون رو بدم
و خوب چون کلاس نمیرفتم اعتماد بنفسم میومد پایین بااینکه تو بخش انگلیسی روزانه و کلا صحبت درباره خیلی موضوعات مسلطم
دوم اینکه هزینه ازمون بالاست پس باید وقتی که حسابی مطمینم ازمون بدم
سوم اینکه خیلی ها اصلا ازمون ندادن چرا من باید ازمون بدم
من کلا با سخت بودن مسیر مشکل داشتم میگفتم چرا اخه وقتی خیلی ها اسون مهاجرت میکنن من باید ازمون بدم
اصلا خیلی ها اپلای شدن و پاس ریکویست شدن بدون نمره زبان
و دیدن اون الگوهااایی که اسون مهاجرت کردن بدون ایلتس باعث میشد تمایلی به ازمون نداشته باشم
در واقع من دو الگوی متفاوت رو میدیدم خواهرم و چندتا از دوستام که با ایلتس اپلای شدن و رفتن و الگوی دیگه چندتا از دوستام که اصلا بدون این برنامه ها به کانادا، المان، هلند رفتن
تازه اصلا سر سوزنی زبان هم بلد نبودن
و من میدیدم چقدر راحت رفتن
در ذهنم تقابل دو الگوی متفاوت باعث اشفتگی و خوب طبیعتا نتیجه نگرفتن شده بود
.
البته الان که بررسی میکنم میبینم من الگوی دوم رو ترجیح میدم چون باورهای مناسب بیشتری در ذهنم ایجاد میکنه
.
.
.
و تجربه دومم
درباره این صدو هفتاد و دوروز که اینجا هستم هستش
من در این مدت حسابی سعی کردم روی باورهای مالی و رشد کسب و کارم وقت بزارم
خیلی خیلی وقت گذاشتم، تمرین کردم
اصلا اینقدر برای خودم تمرین ساختم که مناسب یک تولید محتوای حسابی شده
تمرینهای ناب و اساسی
فقط از گوش دادن به فایلها
خوندن کامنتها
و نوشتن و تکرار کردن
باور مناسب میساختم
و ترمزها رو شناسایی میکردم
اصلا ذهنم اینطوری تربیت شده البته از اینجا بودن و با فایلهااا زندگی کردن اینطوری تربیت شده
خوب وقتی به این مدت نگاه میکنم شاید ظاهر امر این باشه که بااینهمه وقت و انرژی هنوز تعداد مشتریهات خیلی بالا نرفتن
بااینکه خیلی ها توکامنتها میگن چقدر در زمان کوتاهی کن فیکون شدن
به خصوص با وقتی که گذاشتم
اما دلم نیومد ابن تحربه رو پاسخ سوال اول کنم میدونید چرا؟
چون یک فرق بزرگی که برام داره اینه که من تمام این چندماه حالم خوب بوده
احساسم عالی بوده
ی روزای به هم میرختم اما زود جمع میکردم خودم رو
نزدیکه شش ماه هست لیزری دارم کار میکنم
لیزری
شاید ظاهراا خیلی تغییر نباشه اما من خوشحالم از این شش ماه
حتی همیم لیزری هم تکامل داره حتما
من عاشق این مسیرم
پس تو. تجربه اولم این بود که حالم هم خوب نبود
کلا احساس نامناسبی داشتم شاید همین الانم که بش فک میکنم اصلاا حاضر نیستم به شکل قبل تجربش کنم
.
سپاسگزارم از طرح این سوالات عالی
و سپاسگزارم از همه کامنتهای پر از درس و. نکته
به نام خدای مهربان
سلام سر کار خانم راد عزیز
امیدوارم حالتون که عالی هست عالی تر بشه
خب من خیلی وقت پیش وقتی که شما چند روز بود عضو شده بودید یه کامنت خفن گذاشتید و من تعجب کرده بودم که با این مدت عضویت چطور این سطح از اگاهی
ازه از اون موقع شاهد هستم که فعال هستید چون نوتیفیکیشن کامنت هاتون برام میاد
خب خدارو شکر باید اول تحسینتون کنم که در این مدت این همه صبر استغامت ادامه دادن
بگم که خدا با صابرین است و شما پیروزید
چون به قول خودتون فاکتور اصلی در این مدت رو داشتید حال خوب
نتایج مالی هم به قول استاد زمانی رخ میده که عادی بشه براتون و خیلی گنده نباشه یا عجیب نباشه بلکه اجابت دعا ها از جانب خدا وند رو یه امر طبیعی بدونید من خدارو شکر این روز ها خیلی با خدا صحبت میکنم و رابطم با خدا بهتر شده حد اقل روزی یک ربع نیم ساعت رو در طول روز میزنم به خیابون و در پیاده روی با خدای خودم خلوت میکنم راجب لطف هایی که بهم داشته ازش تشکر میکنم و راجب خواسته هام ازش در خواست میکنم خب کیفیت کسب کارم که فوق العاده بالا رفته از چکی کار نکردن و یدهکار نشدن و پول قرض نگرفتن تا مقطوع فروشی محصولاتم و سود خوب گرفتن و … و از خدا میخوتم که هر روز با رو برو کردن من با نعمت های فوق العادش مثل ادم های درجه یک احترام گذاشتن و احترام دیدن و روابط فوق العاده و مشتری های درجه یک که خرید های خیلی خوبی میکنند من رو رو برو کنه البته نکاتی در کسب کارم وجود داره و فقدان بعضی از محصولات هست که اصلا سعی میکنم بهشون توجه نکنم و از خدا فقط مشتری و سود میخوام و کاری که از دستم برای مشتری بر می اد رو مسکنم و کاری ندارم که پرفکت نیستم و بعضی از محصولات رو برای ارائه ندارم و فقط از خدا میخوام که مشتری محصولات موجودم رو بفرسته و معجزاتی دیدم که فقط میتونم بگم خدایا شکرت
سرتو درد نیارم با خدا خیلی صحبت کن خانم راد اصل قضیه اونه اونه که هدایتت کرده تا زندگی و باور های استاد رو ببینی و دوباره بری در خونه ی خودش خود خدا و بهش بگی میخوام منم میخوام این زندگی رو بلکه از این هم بهتر
واقعا خدارو شکر در پناه خ ا باشی رها جان باهاش خیلی صحبت کن مطمئن باش مشتریاتو زیاد میکنه منتظر خبر های خوبت هستم منتظر خبر های خوبم باش
درود بر آقا محمد نازنین
حال دلت کوک و متصل به خداااا
سپاسگزارم از توجه و تاییداتون نسبت به کامنتهام و نوتیفیکیشن فعال
.
سپاسگزارم از خدای مهربونم که من رو با دوستان فوقالعاده ای احاطه کرده
.
ممنون اقا محمد که از تجاربت گفتی
خداروشکر میکنم که احساس خوبی داری و حالت خوبه
به چیزهایی که باید توجه میکنی و به چیزهایی که نباید، نمیکنی
افرین به شماااا
.
سپاسگزارم از پیشنهاد فوق العادتون
.
راستش خداوند بهترین رفیقم هست
دایم با او صحبت میکنم
دایم قدرتش رو در جای جای زندگیم پررنگ میکنم
اصلاااا خودش خوب میدونه که چقدر با او خوشم
اماااا
پیام شمااا حتمااا پیغامی از طرف اوست
پیغامی که میخاد من رو بیش از پیش متوجه الله کنه
شما پیغام اور خدای من شدی تا من رو به مسیر زیباتری هدایت کنه
شما امروز نقش خودتون رو زدید و آنچه خداوند به دلتون انداخت رو برای من نوشتی
سپاسگزارم که به پیغامش گوش کردی داداش
خدایا شکرت که امروز اینچنین واضح با من حرف زدی
خدایاشکرت
خدایاشکرت
میدونی چیه اقا محمد
من اصلااا سر سوزنی شک ندارم به اجابت خواسته هام
اونقدر که خودش داره همه چی رو برام ردیف میکنه.
مشتری کم هم دلیل داره
چون من از خدا فقط مراجع زیاد نخواستم
مراجع با کیفیت و روزافزون خواستم
مراجعی که وقتی میاد سراغ من هر دو با حال خوش و سبکبالی از هم خداحافظی کنیم
مراجعی که در قبال ارزشی که من ارایه میکنم جهان رو زیباتر کنه و اعتبارنیک برای من باشه
و….
.
راستش و بگم باورهام استاندارد بالایی دارن پیدا میکنن
.
چراکه همون تعداد مشتری که اومده عالی بودن، عالی
با تمام اون خصوصیات بالا،
و درباره تعدادشون، این دیگه تکامل منه
و با عشق میپذیرم
اونقدر تغییرات درونی دارم که نمیدونم دقیقا کدومش داره نتایج رو خلق میکنه، انگار برایندی از همه شون هست.
.
میدونی چیه اقا محمد
ی رازی رو همینجا برملا میکنم برای شما، اون هم اینه که من نگران ترمزهااا نیستم تا مادامی که خدارو درراس همه کارهام قرار میدم
بش گفتم خدااایا من شاید همه ترمزهااا رو پیدا نکنم اما میخااام که تو رو تا بینهایت کشف کنم تو رو تا بینهایت بشناسم. همه تو رو میخام.
با او معامله کردم
بش گفتم من فقط تو رو دنبال میکنم تو هم ترمزها رو یا نشونم بده تا پاکش کنم یا خودت پاکش کن.
.
من عاشق این معامله هستم.
بهترین معامله عمرم ِ
.
من دنبال نشانه ها میرم
از حالا میگم خدااایی که برای اقا محمد مشتری های بینظیر شده، پس برای من هم میشه.
میگم خدایی که برای اقا محمد معجزات الهی شده برای من هم میشه.
شماهم به لیست منطق های ذهنی من اضافه شدی داداش
.
سپاسگزارم
خداوند هرروز برات باکیفیت ترین و پربرکت ترین مشتری ها باشه.
و دخلت پراز پولهای پربرکت الله باشه که فقط به خیر و زیبایی و برکت استفاده میکنی
.
و دستان الهی به وضوح وارد زندگیت بشن و برات زندگی رو اسون و هموار کنن
و بالاخره اونقدر در شادمانه های الهی غرق بشی که از تک تک نفسهات برکت الهی به جهان بفرستی
.
بی نهایت قدردان شما هستم
و به اندازه تمام عالم عاشق خدااایی که بخشاینده مهربان من است
به نام خدای مهربان
سلام عرض ادب رها خانم
راستش انقدر کامنتتون پر بار بود و خیلی حرف های اموزنده و باور های درستی برای من داشت حرفی نداشتم بزنم
فقط سپاسگذارم از خدا که این روز ها انقدر روابطم با خودم با خدا با خانواده با مردم مشتری ها و دوستان هر کسی هرکسی که برخورد میکنم انقدر رویاییه
انقدر ادب میبینم انقدر احترام میبینم انقدر حس خوب حس پاک بی ریا بی هیچ شیله و پیله خیلی شما با خودتون در صلحید مشخصه کیف کردم از لحن حرف زدنتون از حال خوبتون از رابطه خوبتون با کسی که از پیش خودش اومدیم و پیش خودش میریم در نهایت
شکر
اصلا به نظر من اونجا که به قول استاد خدا تو قران میگه که ای محمد من این ادم هارو دورت جمع کردم
تمام
اره ادم هارو خدا میاره تو زندگیم ادم ها میشه یه همسر خوب و عاشق
مشتری های در جه یک که ازت خرید کنن و نهایت احترام و عشق رو بهت بدن نهایت تایید کیفیت خودت و محصولت رو بهت بگن و تشکر کنند ازت بابت زحماتت و حضورت اره واقعا این کار ها کار خداست کار من نیست من هیچی به ذهنم نمیرسه هیچی بلد نیستم رب اونه رب جهان اونه اون روزی رسانه چجوری نمیدونم به من چه به خودش مربوطه فقط همش به خودم میگم محمد یادت نره کی دستتو گرفتا خدا اون هدایت کرد اون همچیز شد برات هم نون هم دندون
اره مگه استاد تبلیغ کرده این همه ادم این همه شاگرد اون هم با چه کیفیتی
من جدیدا دارم رو این قضیه کار میکنم که فاصله این با ثروت و رخ دادن اتفاقات خوب در هر زمینه ای تا بالا ترین حد ندارم مگه استاد نرفت یه انصراف بده از شرکت نفتی چی کار کرد فقط یه انصراف یه تصمیم که بره جوراب بفروشه چی شد جونش نجات پیدا کرد و حقوقش ده برابر شد و زندگیش از این رو به اون رو شد البته که کاملا کارش توحیدی بود و نیاز به شجاعت داره
خدایا هیچ وقت منو به حال خودم رها نکن
تا همیشه روی خودم کار کنم و برم بالا و بالا تر روزی رسان هم که تویی تو ام کارتو خوب بلدی عشق
رها جان سرتو درد نیارم بسیار لذت میبرم از شخصیت در صلحت با جهان انشالله زندگیت پر رونق پر از برکت باشه مرسی بایت دعا های قشنگت انشالله هزار برابرش بهت برگرده ماشالله دختر خویلی خوب داری میری جلو ارزوی موفقیت دارم برات منتظر خبر های خوبت هستم منتظر خبر های خوبم و نتایجم به صورت تصویری در سایت باش
مرسی از خدا
مرسی از استاد برای این فضا ی پر از عشق پاک
مرسی از خانم شایسته با عشق
مرسی از همه
شکر
به نام خداوند مهربانم
سلام استاد عزیزم و مریم خانوم عزیز و همه دوستان گلم..
استاد بعد اینکه فایلتون آپلود شد من یه کامنت گذاشتم اما تو این چند روز به مسائلی برخوردم که حس میکنم حتما باید اینجا بازگو کنم.
استاد جان تو این چند سال که همراه شما هستم و از دوره های مختلف و فایلهاتون استفاده کردم خیلی بیشتر برای خودم ارزش قائل میشم و خودم رو لایق تر میدونم.
من همیشه تمام خودم رو وقف خانواده و دوستان و اطرافیان میکردم.اگه کسی ازم کمکی میخواست از کار و لذت خودم میزدم و میرفتم براش انجام میدادم یا اگه پولی داشتم با اینکه خودم خیلی چیزا نیاز داشتم اما قرض میدادم یا نیاز بقیه رو برطرف میکردم یا حتی شده بود برای اینکه خودم رو خوب جلوه بدم هرکسی کمکی نیاز داشت از تفریح خودم میزدم و میرفتم کمک تا همه بگن به به جواد چه پسر خوبیه و با تشویق و تمجید اونا من چقدر زیاد لذت میبردم.درحالی که داشتم خودم رو روز به روز بی ارزش تر میکردم.
من زمان زیادی نیست که این باورهای غلط رو تو خودم پیدا کردم و از وقتی مسیر درست رو پیش گرفتم و برای خودم ارزش قائل شدم رفتار بقیه باهام تا حدودی تغییر کرده.انگار اون کمک ها شده بود وظیفه من و هیچ لطفی در کار نبود.
نمیدونم بقیه هم این تجربه رو داشتن یا نه اما حس جالی نیست که حتی از اشخاص نزدیک زندگیت هم میبینی.
همین تجربه تو این چند روز باعث شده یه ترمز خیلی گنده تو ذهنم بوجود بیاد درمورد مهاجرت که اگه تو یه کشور عالی سکونت پیدا کنم همه بگن جواد چقد نامرده مارو با خودش نبرد یا مثلا بگن رفته اونور پی عشق و حال و مارو با تمام مشکلات تنها گذاشته.
امیدوارم بتونم خیلی زود این باورهای مخرب رو از بین ببرم و با آرامش خیال به ادامه زندگیم و پیشرفتم فکر و حرکت کنم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز
به لطف تضادهایی که من این روزها بهش برخوردم و همچنین آگاهیهای که این دوره داده شد من خداشکر باز هدایت شدم و یه ترمز دیگه رو هم شناسایی کردم
خیلی جالبه براتون تعریف میکنم که ممکنه بهتون ایده بده
از وقتی که دارم روی خودم و باورهام کار میکنم مخصوصا باور فراوانی و لیاقت من تو زندگیم نشونهها و اتفاقاتی رخ میده که به افکارم سمت موقعیتهایی هدایت بشه که ثروت و فراوانی بیشتر وجود داره
مثلا تو بحث فروش از بس که به فراوانی مشتری و پول و ثروت تمرکز کردم کلا مسیر بیزنسم رو سمت بازار خارجی هدف گذاری شده که بتونم محصولم رو صادر کنم تا درامد عالی داشته باشم برای همین تمرکزم فقط کسب درامد و فروش عالی هست
برای همین تو بازار داخلی هر چی تلاش میکردم نمیتونستم معامله و فروش مناسبی داشته باشم
و این تضاد باعث میشد که من بیشتر به بازار خارجی فکر کنم
ولی به لطف آگاهیهای این فایل و سوالات بینظیری که استاد از ما پرسید من تازه بیاد اوردم و به فکر افتادم از اینکه
چطور میشه تو کسب و کار من دوستان و همکارانی دارم با اینکه مثل من روی خودشون و باورهاشون کار نمیکنند ولی تو بازار داخلی بسیار موفق هستند و کلی معامله دارند انجام میدن که بقول خودشون ما اصلا وقت نمیکنیم دنبال محصول جدید باشیم
وقتی که فکر کردم یکی از باورهای کمبود خودم رو پیدا کردم
که این بود من تو باورهام همیشه به این فکر میکردم برای معامله در بازار داخلی محصول به نرخ مناسب وجود نداره و حاشیه سود خیلی پایینه
برای همین جهان هم درست نشونه و ادمهایی سمت من هدایت میکرد که دقیقا همین باور منو رو تایید میکرد و محصول خودش رو به قیمتی بالاتر از بازار داخلی بمن اعلام میکرد و این باعث میشد من اصلا نتونم معامله انجام بدم و برای همین بیشتر تمرکزم روی بازار خارجی گذاشتم
چرا؟
چون همش میگفتم محصول به قیمت مناسب وجود نداره
ولی وقتی این سوال استاد فکر کردم و پاسخ دادم دیدم همکارهای من با اینکه اصلا تو بازار خارجی هیچ فعالیتی ندارند و فقط معاملات داخلی انجام میدن بسیار بسیار سرشون شلوغه و همیشه در حال معامله هستند
بعد که فکر کردم دیدم ایراد از کجاست؟
و من چه ترمزی دارم ؟
متوجه این موضوع شدم که این باور کمبود رو من دارم که در داخل کشور بازار خوب نیست و محصول با قیمت مناسب پیدا نمیشه و همه میخوان با بالاترین قیمت بفروشند و همین افکار محدود کننده من باعث میشد هیچ موقعیتی سمت من هدایت نشه و من هیچ معامله نتونم انجام بدم
در صورتی که من میدیدم همکارهای من دارند خرید و فروشهای پرسودی انجام میدن که حاشیه سود خیلی خوبی بدست میارند
اینجا بود که من فهمیدم که جهان من نشات گرفته از باورهای من
من باید باورم رو تغییر بدم تا جهان باب میل من پیش برود
وقتی که خداشکر این موضوع رو فهمیدم بالافاصله شروع کردم به تغییر باورم
و با تمرین تلفن تجسمی ( خیالی ) شروع کردم به زنگ زدن و تماس گرفتن و صحبت کردن با مشتریهایی که تو بازار وجود دارند که محصول رو با قیمت مناسب و پایین تر دارند بمن میفروشن و کلی مذاکره میکردم و کلی افکارم رو روی این مسیر جهت دهی کردم که تو جهان بینهایت محصول وجود داره که با قیمت مناسب من میتونم ازشون بخرم و میتونم خیلی راحت و اسون معامله شیرین و پرسود داشته باشم و خدمت کنم هم به کشاورزی که بتونه خیلی راحت محصولش رو بفروشه و هم کارخانهداری که خیلی راحت چرخه تولیدش بچرخه
بنابراین با اینکارم هم خودم کلی نفع مالی بدست میارم و به کشاورز کلی سود میرسونم و هم به کارخانه دار
با اینکارم کلی به گسترش جهان کمک میکنم
استاد بینهایت سپاسگزارم از اینکه این فایل رو گذاشتید و این سوالات کلیدی و مهم رو مطرح کردید و باعث شدید تو خیلی از موارد زندگیمون و بیزینسمون ازش استفاده کنیم و شناسایی کنیم ترمزهایی که در ذهن ما مخفی بودن و بیایم اونو برطرفش کنیم
و چقدر کامنت بچهها فوق العاده و پر از نکتهست
به جرات میتونم بگم همین یه فایل خودش یه نشونه از فراوانیه هدایته که به اندازه یه دوره اموزشی پر از اگاهی و نکته و کلید وجود داره که هر کسی که بخواد مسیرش رو پیدا کنه میتونه تو این فایل جواب سوالش رو راحت پیدا کنه
عاشق همه تون هستم
انشالله هر کجا که هستید در پناه خدای هدایتگر شاد ، سالم ، خوشبخت و ثروتمند باشید
تا تمرین بعد فعلا
یا حق