https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
این پیام من رو از کشیک صبح بخش icu دریافت میکنید با کلی اموجی چششم قلبی
دلم نیومد این حال خوبم رو باهاتون درمیون نزارم ،این انرژی الله رو که در بند بند وجودم حس میکنم و چه کسی به من یاد داد چطور خداوند رو بشناسم و درک کنم و هر لحظه بهش وصل بشم … ؟ شما استاد … شما پیامبر زندگی من …
استاد من اصلا امروز شیفت صبح نبودم ،عصرکاربودم ،همکارم مشکل داشت باهام جابه جا کرد
و حالا من شیفتم و طبق معمووول ، توی تقسیم بیمار مسئولیت پرستاری از یکی از کاردارترین و مهم ترین و های ریسک ترین مریض ها با منه
چرا …؟ من اینجوری جواب میدم که بخاطر علم و دانش و آگاهی و عمل درستم که بهم اعتماد میکنند !
حالا چه اتفاقی افتاده ؟ در حالی که بقیه دارند توی سر خودشون میزنند و میدوئند …من اینجا استیبل نشستم و دارم برای شما مینویسم …کل کارای مریضمو تا اینجا انجام دادم بدون کوچکترین دردسر ….
بازم بگم ….؟
مریضم کیس تروما به سر هست که باید یک سیتی آنژیو از سرش انجام بشه !ماهم توی مرکز خودمون نداریم,باید اعزام میشد به ساری … و پرستارش باید میرفت…
چه اتفاقی افتاد ….؟
نوبت سیتی اسکن افتاده برای شیفت عصر !
همون شیفتی که من بودم و توسط کس دیگه جابهجا شدم و هییییچ اطلاعی هم نداشتم …
این کارها رو کی انجام میده استاد ..؟ اگر کار خداوند و سیستمش و مدار آسونی ها نباشه کار کدوم بنی بشر هست این برنامه ریزی ….؟
بازم بگم ؟
برای گرامیداشت بازنشستگی سرپرستارمون،ازم خواستن براش کلیپ درست کنم ،منم که عااااااشششق این کارم
کلی ایده خلاق اومد که چه جوری درستش کنم
ولی زمان خیلی کم بود !
افتادم توی استرس که من کی فیلم بگیرم ؟کی تدوین کنم ؟
چه اتفاقی افتاد …؟
بازنشستگی ایشون افتاد برای یک ماه بعد!
تاریخ جشن هم از سوم تیر افتاد اخرای تیرماه …
و من رااااحت میتونم بهترین کلیپ رو با کمک خدا بسازم
این کار هارو کی انجام میده استاد …؟
چه کسی غیر از انرژی خداوند ….؟
اجازه دارم بازم بگم …؟
یک همسایه داریم…بسیار بسیار مهربونه ،یک دختر کوچیک داشتن که همیشه خجالت میکشید بیاد با نیلا نیکا بازی کنه
الان چند وقته که نیلا نیکا اومدن پیش من !
و مشکل نگهداری بچه ها وقتی من کشیکم کما فی السابق برقرار بود !
این وسط دختر همسایه چند بار اومد خونه ی ما و دیگه خجالتش ریخته بود وکلییی باهم رفیق شدن ٣تایی
و مادرش ازم خواست هروقت مشکل دارم نیلانیکا برن خونه ی اونا …
استاد من الان کشیکم و بچه ها خونه ی همسایه …
کی دل دختر بچه همسایه رو نرم کرد…؟ کی به دل مادرش انداخت که بهم همچین چیزی رو بگه؟
چه کسی غیر از انرژی خداوند ….؟
استاد ….استاد قشنگم …
شما نمیدونی با من و زندگی من چیکار کردی …
استاد امروز برات از قرآن نوشتم …وقتی داشتم مینوشتم چشام خیس اشک شد …
چند دقیقه نگذشت …از دستان بی نظیر خداوند یک لینک برام اومد …
صوت آیه الکرسی با یک صدای بهشتی …
تموم مسیر خونه تا سرکار …گوشش کردم چندبار …
غرق لذت شدم…غرق عشق ….
احساس هم آهنگی با جهان …
چه کسی میتونه این همزمانی رو هارو ایجاد کنه ….؟
چقدر احساس خوشبختی میکنم ….
خدایا شکرت که بند دستامو باز کردی…
اجازه دادی توی سایت الهی بنویسم …
به جبران تموم وقتایی که دستم بسته بوووود میخوام فقططط بنووووویسم
کامنت شما رو خوندم و ساعت 4 صبح که برای نماز صبح بیدار شدم پاسخ نوشتم … ولی جهان اجازه نداد و از مدار شما فاصله داشتم و نمیدونم چی شد ؟ مشکلی پیش اومد و حذف کردم…
خانم شهریاری چقدر با احساس نوشتی
چقدر روان
چقدر ساده
چقدر لطیف
و …..
آگه قبلا این دو اتفاق ساده برامون می افتاد برامون عادی بود ….
ساختن کلیپ که شما عاشق اون هستید ….و جهان اون رو به شما سپرد …
و آشنایی شما با همسایتون و بازی کردن نیلا و نیکای دوست داشتنی
ولی وقتی توی مدار هستی چقدر خوب درک میکنی اینا اتفاقی نیست و ما داریم به سمت خواسته هامون هدایت میشیم …
استاد شما با ما چه کردی؟
استاد عباس منش
و
استاد شایسته
دوبال اند برای پرواز
خداوند رو شاکرم برای وجود شما
به خاطر هدایت شما …به سمت خواسته هاتون …
چقدر خوب درک کردید .
بازم تشکر فراوان دارم از تون مرسی که نوشتید و مرسی که هستید
سایتون همیشه برقرار باشه
خیلی دوست دارم شما رو ملاقات کنم …(در زمان و مکان مناسب ) انشاءالله
ازتون سپاسگزارم بی نهایت …هربار این لطف رو درحق من بجا میارید و برام مینویسید …و من واقعا سپاسگزار خداوندم برای این همه انسان های ارزشمند و عشق توحیدی که در این سایت جریان داره
حضور در سایت …کامنت خوندن …کامنت نوشتن …همش برای من صلاته …
نوشتن برای بچه ها برای من حکم صلاته …
احساسم به همه ی بچه ها…تکه های ارزشمند روح خداوند که …اصل و سرمنشا خودشون رو پیدا کردند…و نور خداوند رو انعکاس میدن …
به دستان قدرتمند الله بی نظیر میسپارمتون …
الهی که هروقت این نقطه ی آبی رو دریافت کردید …غرق عشق خدا باشید …
با احترام (نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم و غرق در شادی شدم کامنت شما رو خوندم.ان شالله شما هم غرق در شادی بشید .ای انسان توحیدی و بی نهایت )
ضمن آرزوی توفیق و سلامتی و شادی روز افزون برای خواهر عزیز و گرامی و دوست داشتنی
که با کامنت های تا ثیر گذار شون که واقعا از درون تون میاد و آدم رو به وجد میاره و با قلم تواناتون
که آدم متحیر میشه و ساعت ها باید روشون فکر کنی و هر کامنت کلی آگاهی داره و برامون پراز درس هست. کمال تشکر را دارم از صمیم قلب
بنده ی حقیر باید از زحمات و تلاش شما و صبوری شما در این سایت الهی قدر دانی کنم .که با توجه به اینکه سرتون شلوغه ولی با صبوری به کامنت های بچه ها و دوستان جواب میدید ، باید به شما خدا قوت بگم و بگم ایول به این تمرکز (که یکی از نشانه های افراد موفق همینه )
به شخصه از شما قدر دانی میکنم .
سلامتی و بهروزی شما رو از خداوند مسئلت دارم .
امید به این اینکه، همواره توفیق، رفیق،
طریق سعادت، سیادت و سلامت شما باشد.
از صمیم قلبم
براتون بهترین ها رو آرزو مندم.
بی نهایت دوست تون
دارم و عاشقتونم
و خداوند رو شاکرم برای وجود نازنین استاد و مریم عزیز و سعیده ی مهربان و همه دوستان فوقالعععععاده
به نام خدایی که عاشقانه دوست داره کمکمون کنه وفضای رسیدن به هرخواسته ای رو فراهم کرده برامون وهمیشه خیلی نزدیکه وخیلی زود جواب میده
سلام دوست همفرکانسی سعیده خانوم
چقد کامنتت عالی بود واقعا لذت بردم چقددددددد همزمانی های خدادقیق بود شما قبل ازاینکه قبول کنی شیفتت رو عوض کنی نمیدونستی که مریضت باید انتقال داده بشه واونم باید شیفت عصر باهاش بره واگه عوض نمیکردی باید همراهش میرفتی واین معجزه خدابود که ازهمه چیز اگاهه وبهت الهام کرد که قبول کنی واین معجزه زیبا رخ داد
چقد خوشم اومد انگاردقیقا درزمان مناسب ودرمکان مناسب بودی ودرمدارآسونی هابودی وهمه چی داشته آسون پیش میرفته باید یادبگیرم مقاومت هارو کم کنیم واجازه بدیم جریان هدایت بهمون بگه که الان چیکارکنیم کحابریم چی بگیم و……
چقد لذت بردم ازاینکه درتمام جملاتت اعتباراصلی کارهارو دادی به خدای خالق خدایی که خالق تمام جهانیانه وهمه رو دست خدا دیدی
خیلی زیبا بود آگاهانه دادان اعتباربه خدای بزرگم
خیلی خوشحال شدم ازخوندن کامنت زیبات وازحرف های توحیدیت ازخدامیخوام هدایتمون کنه به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده نه گمراهان ونه غضب شدگان
سلام خدمت شماها دوستان عزیزی که در حال خواندن این کامنت زیبا و تاثیر گذار من هستید .
من قطعا با طی کردن تکامل و با داشتن استمرار در انجام تمرینات به درک بالاتری از قانون میرسم تا بتوانم به هر انچه که میخواهم برسم
چه خواسته ای یا هدفی داشتی و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام دادی اما به آن خواسته نرسیدی ؟!
من در مجردی که 15 سال داشتم از یه پسر هم روستایی خیلی خوشم اومد رفته رفته مهرش بیشتر به دلم افتاد و خیلی خواستنی شد برام روز به روز بیشتر مشتاق دیدارش میشدم. تا اینکه به خودم اومدم که سخت وابسته بهش شدم . روزهای سختی بود برام چون من یه دختر کاملا مذهبی و خجالتی و کم رو بودم . به هیچ عنوان جرات نگاه کردن به طرف رو از نزدیک نداشتم . چه برسه که موقع ما نامه و پیغام از طریق یه دوست بود . بهش برسونم که بابا دوستت دارم اما بعد دوسال یه بار امتحان کردم به خواهرش گفتم به داداشت بگو دوستت دارم وای مردم هفت تا کفن پاره کردم که من چقدر بی حیا بودم ای کاش نمیگفتم . اون فهمید منه بی عقل هم باز از این هم فراری بودم فقط از دور میدیدمش و نگاه های یواشکی داشتم که نفهمه وگر نه میگه چقدر دختر بدیه و ترکم میکنه . همین که صداش رو بشنوم کافیه
به دلیل باور های اشتباه که هر چی سر به زیر تر باشی و کم سخن وحجابی کم پیدا بودن در کوچه ها و مراسمات خواستنی تری در عین حال کاری و پر تلاش هم باشی . وچقدر هم میشنیدم که میگن حنیفه دختر حجابیه و چقدر کاری و قویه خخ
من هم که یه پدر بد دل داشتم و جرات نداشتم که یع ذره به خودم برسم . یه دوست داشتم بر عکس من من هم بهش قضیه رو گفتم اما اخرش اون پسرر با دوست من که بر عکس من بود ازدواج کرد حسرت به دلم موند تا یه مدت خیلی سخت تونستم فراموشش کنم
همیشه کلی مهمون داشتیم اما من از همه خجالت میکشیدم کلی هم پسر عمو و پسر عمه داشتم اما هیچ کدوم منو نمیدیدند یه خونه داشتیم یه تاقچه بین دوتا اتاق بود من تا صدای یک مرد یا پسر میشنیدم که میاد خونه سریع از اون ور اتاق میپریدم اینور اتاق خخخخخخخخ یکی از پسر عمو هام خیلی دوسم داشت هر روز به یع بهونه میومد منو رو ببینه اما همیشه من فرار میکردم ارزو به دل میگذاشتمش همیشه میگفت زنمو من الان دیدم حنیفه خونه بود اخه این چطوری غیبش میزنه خخخخخخ طفلک ارزو به دل موند .
سوال دوم چه افرادی را میشناسی که با وجود تلاش های کمتر به خواسته یا هدف عین هدف شما رسیدن؟؟؟
همون دوستم که نه مذهبی ، نه چادری نه کاری نه با سلیقه نه زیبایی داشت و بدون سختی کشیدن با اون پسر دوست شد این ادم میدونید چه خصلتی بر عکس من داشت. همیشه از خودش تعریف میکرد
همیشه خوش بین بود
اعتقادی هم به حجابی بودن نداشت
خوش سر و زبون بود با حرف هاش فقط جذب میکرد.
اعتماد به نفس زیادی داشت .
حتی بدون ترس با اون پسر وارد رابطه شدیدی هم شد .
چه باور های محدود کننده ای یا ترمز های مخفی را میتوانی در ذهن خود شناسایی کنی ؟؟؟؟؟؟ٕ
هیچ تلاشی نکردم فقط میرفتم به بهانه های مختلف یه جوری که اره من کار خودم را انجام میدهم نه به خاطر تو اومدم فقط برای اینکه حس کنم الان طرف هست حتی سه سال بعد ازدواج هم درست صورتش رو نگاه نکرده بودم که چه شکلیه فقط تو تصوراتم با اون سیر میکردم در عمل کاری که بشه طرف جذب شه انجام نمیدادم
هیچ خودم رو لایق نمیدونستم که بیاد با من ازدواج کنه میگفتم ای بابا منم الکی دلم رو خوش کردم .
حالا اون میاد با من ازدواج میکنه .
وکلی ترسها که نکنه یه وقت اسمم در بیاد که فلانی گفته من فلان پسر رو میخوام
واینکع درد من بیشتر شد وقتی شنیدم که اون هم من رو دوست داشته اما
میگفت هیچ حسی یا رفتار جذابی نسبت به ادم نداره من هیچ گوشه چشمی به پسرک نشون ندادم . من خودم رو دوست نداشتم
لایق نمیدونستم. فقط فقط
خودم رو با بودن با اون پسر خوشبخت میدیدم خودم مهم نبودم
حتی وقتی تلفن ثابت هم داشتیم چند بار زنگ میزدم فقط صداش رو بشنوم قلبم اروم بگیره چیزی نمیگفتم طرف منو بشناسه
عجب خنگولی بودم
اما حالا که ازدواج کردم و زندگی خوبی به سبک قانون برا خودم ساختم خیلی راضیم چون زندگی من خیلی لذت بخش تر شده با مجید عزیزم .
چون قانون جذب رو به کار میبرم و خودم رو لایق بهترین رابطه. لایق بهترین همسر میدونم .
خدایا شکرت. بابت درک قانون خدایا چنان کن سر انجام کاری را که خودم خشنود باشم و رستگار .
چون وقتی تو خوش حالی که من خوش حال باشم .
عاشق خودم باشم .
خودم رو دوست داشته باشم
هدایت هایت را ببینم نشانه هایی که از طرف تو نازل میشه رو ببینم .
دوستان عزیز ما وقتی خوشبخت هستیم که هر چه را دوست داریم تجربه اش کنیم ولذت ببریم از اینکه به این جهان مادی اومدیم تا خودمون رو تحربه کنیم .
شگفتی های خودمون رو ببینیم
با سپاس از همه ی شما عزیزان. دوستدار شما همفرکانسی های عزیز هستم.
ابتدا باید از شما تشکر کنم که این فایل را برامون گذاشتین و باعث شدین شناخت بهتری نسبت به دوره کشف قوانین داشته باشم.
این نکته را هم حیفم میاد نگم که واقعا شروع فایل با زیبایی فوق العاده پارادایس همراه بود و واقعا لذت بردم و چقدر خوشحال شدم که آخر فایل بارندگی فوق العاده زیبا و هیولایی داشتیم واقعا در این گرمای خوزستان وقتی بارندگی پارادایس را نظارهگر بودم یه لحظه حس کردم تمام سلول های بدنم خوشحال شدن ممنونم از شما.
استاد عزیز واقعا زیباست توضیحات شما و صد البته خیلی دقیق و یادم میاد وقتی روزایی که فروش نداشتم شروع میکردم به پیدا کردن ترمزها خیلی راحت بعد از رفع ترمزهایی که پیدا میکردم واقعا خیلی راحت و به شکل معجزه واری فروشم میرفت بالا.
بلطف خدا الان دوروزه شروع کردم به گوش دادن فایلهای ثروت 1 بصورت جدی و تمرکزی و خداروشکر میکنم بعد از اینکه یکی دوتا از ترمزها را برطرف کردم دیشب یهویی دوتا مشتری از یک استان دیگه اومدن و جالبه 4تا یخچال یجا میخواستن و بلطف خدا انتخابهاشونو کردن و مطمئنا بعد از اینکه این معامله تکمیل بشه حداقل 40تومن سود میکنم و واقعا یه لحظه راحتی و سادگی پول درآوردن را حس کردم.
استاد عزیز یادمه همین دو سال پیش باورم نمیشد بتونم ماهی بیش از سه تا یخچال کارکرده بفروشم و سود خوبی داشته باشم ولی باید بگم درحال حاضر با رفع ترمزهایی که در روانشناسی ثروت 1 شما فرمودین تنها دوماه اول سال بیش از صد میلیون درآمد خالص داشتم اونم با ساعت کاری خیلی پایین شاید ماهی 24ساعت هم نمیشه و این یعنی برداشته شدن مقاومت ها.
الان یک ماهه من و عزیزدلم کلی لذت بردیم و مسافرت رفتیم و تخت هیچ شرایطی نگران پول نیستم و مطمئنم وقتی برگردم سرکارم سریع در عرض یک هفته میتونم کلی پول بسازم.
واقعا خداروشکر میکنم که به ما یاد دادین با زندگیمون بصورت دلخواه بازی کنیم و جوری که دلمون میخواد زندگی کنیم و خالق شرایط خودمون باشیم.
عاشق شما و مریم خانم و پارادایس زیبا و کشور فوق العاده آمریکا هستم.
سلام خدمت استاد عزیزمممممو خانم شایسته ی گللللل و همه هم فرکانسی های خوبم
خدا را شکر میکنم به خاطر این همه آگاهی که در یافت کردم و خدا شکر بابت این دریاچه ی زیبا واستاد خوش استایلی که داریم
1چه هدفی را انتخاب کرده ای که کلی برای ان تلاش کرده اید وبا وجود تلاش فراوان هنوز به ان هدف نرسیده اید
2آیا افرادی را مشماسید که با وجود تلاش کمتر در مدت زمان کمتر به نتایج عالی رسیده اند
استاد عزیزم یکی از خواسته های من موفقیت زیاد در کارم که خیاطی است که با وجود تلاش زیاد و کلاسهای زیادی که رفتم و هزینه کردم به انچه که دوست دارم نرسیده ام ودرامد خوبی ندارم
در عوض دوستی دارم که با وجود تلاش کمتر در مدت زمان کمتر خدا راشکر بسیار بسیار موفق است ودر شهر ما همه او را میشناسند
من در روابط عاطفی هم دچار مشکل هستم با وجود تلاش فراوان روابط بسیار عالی ندارم دوست دارم روابطم خیلی عالی باشد در این مور د هم خیلی تلاش میکنم ولی نتیجه ی قابل قبولی را کسب نکرده ام
استاد عزیزم من فکر میکنم دلیل اینکه من به خواسته هایم نمی رسم وعدم لیاقت و احساس عدم ارزشمند بودن در خودم و کمبود عزت نفس و احساس اضافی بودن و ترس از قضاوت دیگران و درصلح نبودن با خودم و دیگران میدانم
ومن خیلی دوست دارم که من را راهنمایی کنید و مطمئنم که خیلی ها این مشکل را دارند
براتون بهترین ها را ارزو میکنم استاد عزیزو دوست داشتنیم
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و استاد خانوم شایسته ی عزیزم من عاشق شما دو فرشته ی عزیزم هستم
اول از همینجا من یک سپاسگزاری ویژه از خانوم شایسته ی عزیز بکنم واقعا من قدردان شما هستم که متن تمرینات رو در فایل های صوتی هم قرار دادید و الان من سرکار هم که دارم فایل صوتی رو گوش میکنم هم میتونم به تمرینات دسترسی داشته باشم و جدای از این چقدر خوب و عالی توضیح میدید چقدر این دوره با دوره های دیگه که تمرین در فایل صوتی موجود نیست متفاوته البته به غیر از دوره ی فوقولاده ی شیوه ی حل مساعل که جا داره واسه ی این دوره هم من از شما تشکر کنم که مواردی که اونجا بیان شد رو کلا باید با طلا نوشت نه تنها اونجا بلکه حتی همین دوره چقدر من درک ام با تمرینات و مثال های خانوم شایسته ی عزیز نسبت به قوانین بالا رفت یعنی واقعا اگه این مثال های شما نبود خانوم شایسته ی عزیزم واقعا من یکی خیلی طول میکشید تا دقیق اموزه های استاد رو متوجه بشم واقعا شما رو تحسین میکنم برای این انرژی و پشتکار و این عشق واقعا سپاسگزارم از شما خانوم شایسته ی عزیز.
فرکانس قلبی من رو میدونم که دریافت کردید بانوی زیبای در صلح با خود و من همیشه تو هر فایلی که شمارو میبینم این در صلح بودن شما با خودتون رو خیلی خیلی تحسین میکنم
این متن رو من توی نوت گوشیم چندین ماه پیش نوشته بودم گفتم اینجا بگذارم که هم خودم داشته باشمش هم دانشجو های عزیز بتونن استفاده کنند
چی میشه که من به غیب ایمان دارم ؟
و چی میشه که به حرف های استاد ایمان دارم ؟
من خودم رو قبل از استفاده از دوره های استاد عباسمنش بیاد دارم که چقدر منزوی و پر از نفرت بودم و از انسانها و خودم نفرت داشتم و با خودم به بدترین شکل ممکن صحبت میکردم و خودم رو میزدم و …. و میگفتم از جسمم متنفرم
ولی با عمل کردن به اموزه های استاد الان من عاشق خودم هستم ارامش کامل دارم تمرکز دارم برای خودم زندگی میکنم احساس گناه ندارم سرشار از عزت نفس هستم و سرم همواره بالاست پس قانون درسته
من وقتی به غیب و رب العالمین ایمان اوردم دیگر قدرت را از انسانها گرفتم و دادم به رب خودم و باتوجه به ایات قران فهمیدم این من هستم که خالق زندگی خودم هستم و تمام ایات قران به وضوح دارن این مورد را فریاد میزنن از یشا و ارید از ستمکاران چه کسانی هستند از ظلم که ایا میتوان به دیگران ظلم کرد از اینکه ایا خداوند برای من سرنوشتی از قبل تعیین کرده است از احساس گناه و…. اینها مواردی بودن که باعث شدن من متوجه بشم زندگی من تماما دردست خودم هست حتی یکجا ایه داریم که میگه چگونه کافر میشوید و دست اورد از پیش فرستاده ی خود را فراموش میکنید این یعنی فرکانس های ما ارسال شدن و نتایجی برای ما رقم زدن و حالا ما از هواها و هوس ها پیروی میکنیم و نتایج حاصل از اون فرکانس هارا فراموش میکنیم و ایات نجاتبخش خدا را رها میکنیم و این اتفاق نشان دهنده ی مفهموم فرکانس هست که افکار من زندگی ام را خلق میکند و هر ارسال فرکانسی دریافتی دارد و ان ها دریافتیات از نعمات و….را به دست فراموشی میسپارند و بعد شیطان به انها دست خواهد یافت
خب اینها همه مواردی هستند که نشان میدهد قانون درست عمل میکنه و من فقط باید روی خودم کار کنم و باورسازی کنم
حالا که راهشو یاد گرفتم و نتیجه هم در دست دارم چرا اینکار رو نکنم
و اخرین موردش دوستانم بودن که من با استفاده از قانون تضاد با انها رابطه ای صمیمی ایجاد کردم که قانون تضاد هم برگرفته از قوانین کتاب عزیز قرآن بود و این یعنی قانون جواب میدهد و اینکه سرکار اینقدر با ارامش و تمرکز کار میکنم و دیگر استرس ها و دلشوره های بیخودی رو ندارم با اینکه قبل از استفاده از دوره ها همواره پر بودم از دلشوره پس این ها به من نشان میدهند که قانون درسته و از این به بعد من که دیگه باز ی رو یاد گرفتم و اینقدر دوستان از نتایجشون اومدن حرف زدن و استاد نتایجشون رو اورد گذاشت و فایل هایی برای افزایش ایمان ما درست کرد باعث شد من واقعا ایمانم بیشتر بشه و واقعا خداوند رو برای استاد عباسمنش و این فایل ها شکر گزارم پس من با عشق روی خودم کار میکنم حالا که دیگه بازیو یاد گرفتم پس میرم برای ساخت باورها و افزایش ایمان نسبت به قبل استاد عباسمنش و رضا عطار روشن و کلی از دوستان دیگه از این قانون استفاده کردند و کلی نتیجه گرفتند پس ایمان دارم که درسته قانون درسته ولی نحوه ی درک ما از قانون ممکنه اشتباه باشه پس من به قانون ایمان صدرصد دارم و میرم برای تمرین کردن
استاد عباسمنش عزیزم از شما برای درک این قوانین و اموزشش تا بی نهایت سپاسگزارم
راستی من این متن رو چهار ماه پیش یا بیشتر نوشتم و با خوندنش خودم تعجب کردم اصلا یادم نمیاد که من از خودم متنفر بودم قبلا و یا خودمو میزدم خیلی برام عجیب بود واقعا اصلا یادم نمیاد
من
محمد عسکری دهنو
اینجا استانبول ترکیه
من میام آمریکا فلوریدا
2023/06/15
ساعت 7:45 am
از این تاریخ تعهد یک ماه ی من شروع شده و من میرم برای انجام تمریناتم و تمام چکاپ فرکانسی ام رو هم نوشتم چون دوره ی دوازده قدم قدم اول جلسه ی اول چکاپ فرکانسی توضیحش کاملتر بود از اون متن های برای نوشتن چکاپ فرکانسی استفاده کردم که نوشتن چکاپ فرکانسی برای من سه یا چهار روز طول کشید چون تنها زندگی میکنم و کارهامو خودم انجام میدم(( بهونه مهونه پر)) اما از تمام زمانم برای شنیدن و نوشتن فایل ها استفاده میکنم و با خودم در موردشون حرف میزنم تا بیشتر درکشون کنم و در عمل استفاده کنم ساعت 6 صبح از محل کار به خونه اومدم و الان ساعت 7:50 دقیقه ی صبحه من میرم بخوابم در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید خدانگهدار
از 5صبح امروز خواب از چشام پرید…منی که عزیزترین قسمت خوابم همین تیکه از صبحه….ازون بیدار شدن ها که میدونی خدا بیدارت کرده ….
پاشدم دوش گرفتم،وضو گرفتم ،قران باز کردم …و این آیات بینظیر از سوره ی نور …
که چقدر من رو به یاد شما میندازه استاد ….
پاک مردانی که تجارتشان انهارا از یاد خدا غافل نکرد….
استاد عزیزم ،نمیدونید باخبرید یا نه ..هربار یکی از شاگرداتون یکم از مسیر به جاده خاکی منحرف میشه… شما مثل یک پدر دلسوز … توی هر فایل هدایتی دقیقا بر اساس شرایط اون فرد باهاش حرف میزنید …اینو میدونستید استاد …؟
هربار توی نشانه ی روزانه م،چشام از تعجب گرد میشه که چطور استاد داره درمورد من حرف میزنی ؟هربار با هر فایل هدایتی از دوازده قدم ،میبینم دارید دقیقا درمورد موضوع اون روز من صحبت میکنید میگم خدایا چه جوری آخه ….؟
شاید به جواب درستی نرسم اما یکی از قویترین ایده هام اینکه که قرآن در شما حل شده …همه چیزتون بر اساس و مبنای قرانه … و این باعث شده مثل قرآن هر بار معجزه بشید برای زندگی من ….
قرآن استاد قرآن ….
هربار میخوام ازش بنویسم .. احساساتی میشم …
قرآنی که از طاقچه ی خونه برداشته شد….ولی روی طاقچه ی دلم نشست …
چقدر این همه عسل شیرین توی خونه م بود و این همه سال من بهش توجهی نداشتم …؟
استاد شما اومدی توی زندگیم تا بهم بگی سعیده ،آب گوارا تو همین کوزه ی خونه ت هست … گرد جهان نگرد…
فقط بخاطر درکی که بهم یاد دادید از قرآن خواندن و کمک گرفتن ازش،تموم عمرم ازتون سپاسگزاری کنم کمه ….
همانا آیاتی روشن نازل کردیم؛ و خدا هر که را بخواهد به راهی راست راهنمایی می کند. (46)
اگر کسی در حق من این لطف رو کرده و این کامنت رو خونده،این رو یک نشانه از الله بدونید …اگر هنوز خوندن ترجمه ی قرآن رو از اول شروع نکردید …بسم الله …
غافل نشید ازین گنج شیرین زندگیتون …
بزارید طعم شیرین عسلش….
تموم زندگیتون رو شیرین کنه …
استاد عزیزم
ازت معذرت میخوام بیربط به این فایل برات نوشتم …
اما از ذوق باز شدن بند های دستم …
از ذوق دوباره کامنت نوشتن توی سایت الهی
سر از پا نمیشناسم ….
استاد عباسمنش عزیزم ،از اعماق قلبم …
عشقی نسبت به شما دارم که شبیه نور خداونده…
نوری که به قول قرآن …
خدا نور آسمانها و زمین است. مثَل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى باشد، آن چراغ درون آبگینهاى و آن آبگینه چون ستارهاى درخشنده. از روغن درخت پربرکت زیتون که نه خاورى است و نه باخترى افروخته باشد. روغنش روشنى بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد. نورى افزون بر نور دیگر. خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه مىنماید و براى مردم مثَلها مىآورد، زیرا بر هر چیزى آگاه است
برای همه چیز ازت ممنونم استاد ….
برای همه چیز …
به امید الله … با انرژی مضاعف میرم برای شیفت صبح کاری …
الهی که امروزمون پر از خیر و برکت و سلامتی و حال عالی و خبرهای فوق العاده باشه
میدونم که خیلی ازت دور شدم و هر روزی که کامنت میزاشتی پیش نمییومد یا بچه ها بودن و نمیتونستم برات کامنت بزارم
و حالا در آرامش کامل برات مینویسم
خوشحالم که کامنت را خواندم و یک نشانه از خدا بود برایم که سمانه در کنار کارهایت در کنار دوره هایت بیشتر قرآن را بخون ممنون که بهم یادآوری کردی
کشف قوانین زندگی معرکه است معرکه
به غیر استاد که تمام جواب سوال های منو میدن خانم شایسته عزیز با اون سوال های که در ذهنم بود و به دنبال جواب و راه حل بودم تمام را از من میپرسن و من با شناخت اصل از فرع بهترین مسیر را که فقط و فقط باید در هر شرایطی لذت ببری را طی میکنم البته که تضادها هست ولی میدونم که قانون چیه میدونم خالق زندگیم خودم هستم و چقدر زندگی عالی میشه که خودت بهش کد بدی وای وای و همون روز اون کدها که رخ میده و یا حتی بهش اضافه میشه روزت را میسازه
بهترین ها را برات میخوام دوست عزیزم چون لایق بهترین ها هستی قلب فراوان تقدیم به خودت با تمام وجودم سمانه
الان در بالکن خونه نشستم با یه نسیم خنکی که میاد برات مینویسم
ممنون به خاطر نگاه قشنگی که به من داری و انشاالله که خودت هم در زمان مناسب خریدار این محصول فوقالعاده میشی
اتفاقا چند ساعتی هست که تنها هستم و جلسه دوم را گوش کردم چون واقعا با وجود بچه ها اصلا نمیشد گوش کرد چون تمرکز بالای میخواد و خدا رو شکر امروز برام مهیا شد که گوش کنم
به یه سری سوالها جواب دادم به یه سری نه
انشاالله که بتونم طرف خودم را خوب انجام بدم و با این کار هم خدا وهم استاد ازم راضی باشن
سعید جان عزیزم منم بینهایت دوستت دارم و لبخندم را با عشق تقدیمت میکنم
و از خدا برات بهترین ها را میخوام چون لایق بهترین ثروت ها و نعمتها هستی و دو فرشته نازت را از طرف من ببوس
واااااااای سعیده جان،باورت میشه منم همین امروز صبح داشتم همین ایات رو میخوندم،از دیروز تصمیم گرفتم سوره نور رو با دقت بخونم
امروز همینطور میخوندم و رسیدم به این ایه ها، خیلی روشون مکث کردم،بعدش اصلا نمیتونستم دل بکنم از این ایات و این سوره
منم وقتی رسیدم این ایه رجال لا تلهیهم تجاره عن بیع الله….. یادم به دانشجوهای ممتاز استاد افتاد،گفتم اینا هم توی کار خیلی موفقن و هم خیلی با ایمان هستن
خداروشکر من یک دور کامل قران رو با توجه خوندم البته سرعتم خیلی کند بود
الان دوباره دور دوم رو شروع کردم البته این دفعه دارم میبینم سرعتم خیلی بیشتره
من امروز که داشتم میخوندم این صفحات قران از سوره نور رو دیدم خدا تو هر چند ایه یکبار گفته و لو لا فضل و الله و رحمته…… چندین بار تو همین دو سه صفحه تکرار شده
بعد گفتم واقعا خدا چطور باید به ما میگفت که به ما فضل و رحمت داره که ما باور کنیم
چطوریه که ما ناامید هم میشیم
پلن این روزهام اینه که در هر شرایطی که باشم ناامید نشم و مدام تکرار کنم که خدا گفته لاتقنطوا من رحمت الله
این کامنتت چقدر باحال بود برای من
منم اتفاقا اهل خواب صبح هستم و وقتی که بعد چند روز که باید صبح زود پاشم به روز تعطیل میخورم شیرینترین قسمتش همین خواب صبحه اما با این وجود روزهایی هم هست که صبح زود بیدارم و خیلی اون ساعات برام لذتبخشه چون انرژی خیلی پاکی داره
امروز نیاز داشتم به یک نیروی محرک انگیزه بخش
بعد از بین فایلهای خیلی زیاد از استاد که دانلود کردم فایل چگونه مولد ثروت باشیم برام چشمک زد و واقعا به من قدرت داد برای حرکت و بعدش با جدیت تمرکز کردم روی کارم
خداروشکر که خدای ما خدای اسان کردنه قربونش برم
برم برای انجام تمرین این فایل، میخام با فوکوس و بدون فیلتر توی دفترم انجام بدم
مرسی سعیده جان که مینویسی، نوشته هات خیلی انرژی مثبت بالایی داره
اول اینکه میخام بدونی خیلی دوستت دارم خیلی قبولت دارم کامنتاتو همیشه میخونم و ازت الگو میگیرم
بعد هم اینکه وقتی برام ایمیل اومد که برای من نوشتی اینقدر ذوق کردم اینقدر ذوق کردم که خیلی
اما جوابی ننوشتم راستش جوابایی که دوستان اینجا برام مینویسن مقدسن از نظر من. برای همین دلم میخاس یه وقتی که حال و هوام اماده نوشتنه بنویسم.
سعیده جون مرسی برای تحسین قشنگت و این بخاطر چشمان زیبای تو هست که زیبایی رو میبینه
سعیده جون خودت عکس جدیدت چقدر خوشکله .چه باشکوه (بوس به دوست خوشکلم)
سعیده جان درباره قران اینکه من عرب هستم و خود متن قران رو تا 70درصد بدون ترجمه متوجه میشم.الان که گفتی هم به توصیه ات عمل کردم غیر اون دور به ترتیب از اول بعد نمازام قران رو باز میکنم و میخونم.و اینکه قران الان برام اون قران نیست .واقعا به قول تو خیلی لذتبخشه.
سعیده عزیزم مرسی برام نوشتی و من واقعا از ته دلم برای داشتن همچین دوستانی خوشحالم و افتخار میکنم.
میگم ای ول چه سطحم رفته بالا که همچین دوستانی دارم.
الان که دارم برات مینویسم توی یه موقعیت جدید هستم که میخام تجربش کنم.امیدوارم با قدرت عمل کنم و ازش بگذرم.دوست داشتم تو این موقعیت با شما ارتباط بگیرم.
ان شالله شما هر روز در رشد و پیشرفت باشید و در سطوح بالاتری از ایمان
با اون قلمِ شیوا…و اون قلبِ پاک که جای الهاماتِ خداونده!
که وقتی با خودت و خودش هماهنگی، کلامش رو در تو جاری میکنه و تو با ذوق میای می نویسی و دلِ ما رو میبری!
چقدر قشنگ گفتی در مورد قرآن!
ما چه گنجی داشتیم و ازش بی خبر بودیم…من از بچگی همراه مامانم قرآن میخوندم، مخصوصاً توی ماه رمضان…یه حس خوب و آرامشی بهم میداد همون موقع، اما بعدش دوباره میرفت به قول تو روی طاقچه و درکی عملاً ازش نداشتم…
تا اینکه استادِ نازنینمون مثل یک فرشته اومد گفت چشم هاتو بشور…جورِ دیگه ببین…و الان همون آیه هایی که شاید 100 بار قبلاً خوندم برام یه حس و حالِ دیگه داره!
گر کسی در حق من این لطف رو کرده و این کامنت رو خونده،این رو یک نشانه از الله بدونید …اگر هنوز خوندن ترجمه ی قرآن رو از اول شروع نکردید …بسم الله …
همه ما این داستان رو درک کردیم که هر از گاهی متمایل می شیم به سمت شانه خاکی و بعد برمیگردیم…
اونوقت هست که داستان تضاد رو بهتر درک میکنیم…
اونوقت هست که درک میکنیم وضوع از طریق تضاد چه مبحث مهم و بی نظیری هس…
اونوقت هست که درک میکنیم که ما باید جور دیگری ببینم و بیندیشیم
به قول سهراب سپهری : چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید…
اونوقت هست که به جای غر ولونگ و عصبی شدن از تضاد و مسائلی که تو زندگیمون میاد میگیم این تضاد بهم گفت چی میخوام… هااا بریم سراغش وهدف گزاری کنیم براش – بریم تمرکزی بترکونیم…
خدا را شکر که قانون رو داریم همگی درک میکنیم و ازش لذت میبریمم….
سلام سعیده عزیزم ، من برای اولین بار هست پاسخ کامنتهای زیبات رو میدم ، اول از همه مرسی از قلم زیبات که ایمان دارم از دل بر اومده که به دل مت و بقیه بچه های سایت میشینه. خدا تو قرآن قسم داده به قلم چون این نوشتن معجزه میکنه مثل الان که قلم تو برای من نشونه بود . من برای پیدا کردن یه پاشنه آشیل روی آوردم به خوندن قرآن ، سرچی شبیه به سرچ های استاد و دارم تمام آیه هایی که کلمه رزق یا هدایت و … هست رو در میارم تا با به دست آوردن کلید واژه ها باورم به ثروت و درآمد تغییر کنه ، میدونی نتیجه تا به الان چی بود ؟ مدام این کلید ها در آیه های رزق تکرار شدن : ایمان به خدا ، ایمان به آخرت و انفاق کردن از اموال !!! بخشیدن و هدیه دادن از نظر ظاهری از حساب بانکی آدم کم میشه ولی خدا توی آیه های رزق آورده !
من این نشانه از الله رو از قلمت دریافت کردم که باید به خوندن قرآن ادامه بدم تا خدا قدم بعدی رو دوباره بهم الهام کنه
ممنونم ازت سعیده جان … انرژی ات رو خیلی دوست دارم … از خدا برات مسیر جنگلی رو آرزومندم :)
سلام سعیده خانم الهی من با خواندن پیامهای شما سیمم خیلی قشنگ وصل میشه به اصلم چند روز پیش یه خوابی رو از بچگیم به یاد آوردم که شب بود من تنها توی کوچه جلو در خونمون بودم انتهای کوچه مسجد بود توی آسمون بالای مسجد یهو با یه صدای مهیبی شبیه رعد و برق یه نوری تمام آسمان و زمین رو روشن کرد من از اون نور ترسیدم فرار کردم رفتم خونمون ….
ای وای بر من ….
خدا نور آسمانها و زمین
اون خدا بود من از کی فرار کردم به کی پناه بردم!!!!
واقعا هم از خدا دور شدم اون خواست من نخواستم، اون بود من نبودم، اون گفت من نشنیدم، اون اومد من نرفتم ،اون داد من نگرفتم…
الان پیام شما و این آیه از قرآن و این خوابی که بیاد آورده بودم قشنگ برام تعبیر شد که
ظلمت نفسی
من به خودم ظلم کردم …
الهی شکرت که تا فرصت دارم تو این دنیا باز به تو برگشتم
خدا رو هزاران بار شکر برای دریافت این همه آگاهی هایی ارزشمند بصورت رایگان و به زبان فارسی
خدا رو شکر که به راحتی
به راحت ترین روش میتونم هر لحظه به این آگاهی ها دست راسی داشته باشم
استاد صمیمانه ازتون تشکر میکنم
برای اینکه با عشق مطلق این فایل ها رو برای ما آماده میکنید تا ماهم شریک بشیم در لذت بردن از زندگی که شما بهش رسیدید
در این لحظه احساس بی نظیری دارم
استاد درمورد سوال اول.
الان حدود 10 سال شایدم ی کم بیشتر تلاش های زیادی قدم های زیادی برای ازدواج کردم ولی هنوز موفق به این خواسته ام نشدم.
و در جواب سوال 2
خیلی خیلی از دوستام رو سراغ دارم که به راحتی ازدواج کردن و الان متاهل هستند و زن و بچه دارن.
درجواب سوال 3
با این که خیلی دوس دارم خیلی فکر و تلاش میکنم برای این خواسته ام ولی اولین کد مخفی ذهنم اونم به واسه وردی های که تاالان داشته ام بیشتر هم به صورت نا آگاهانه
اینکه ازدواج آدم رو محدود میکند
اگه ازدواج کنم دیگه نمیتونم با آزادی کامل از زندگیم لذت ببرم
میترسم که دوست هام رو از دست بدم
و یا در گیر زندگی بشم دیگه اصلا نتونم لذت ببرم از زندگیم
یا زندگی برام تکراری بشه.
دومین ترمز ذهنی. دختر خوب کمه
الان کم پیدا میشه
اکثرا طلاق عاطفی هستند
بیشتر ازدواج ها آخرش به دادگاه و دعوا و زندان ختم میشه
خانواده ها باهم دشمن میشن.
یعنی این رو خودم هزاران بار گفتم که اولش خانواده ها خوبن و بعدا پشت هم حرف میزنند و یا رابطه ها بهم میخوره و …
استاد الان که هرچی بیشتر فکر میکنم میبینم چقدر ترس و ترمز دارم .
چقدر باور های مخرب دارم
و تا زمانی که این ترمز ها هست مهم نیست من چقدر تلاش کنم چند بار اقدام کنم
نمیشه نمیشه
استاد الان میفهمم البته ی کم که چرا من پیشرفت نمیکنم.
چون اصلا فکر نمیکنم
ترمز های ذهنی ام رو نیومدم بکشم بیرون تا نتایج بیاد
.استاد توی همین سایت برای تغییر باور هام
هم الان یک سال و نیم هست که دارم رو خودم کار میکنم
دارم هر روز فایل گوش میدم
ولی هیچ موفقیتی هنوز نتونستم بدست بیارم
موفقیت بزرگمنظورم
تنها موفقیتم عمل به دوره قانون سلامتی که مثل آب خوردن به وزن و اندام عالی رسیدم که چندین سال بود هر کار میکردم نمیتونستم آخر دیگه ناامید شدم و دست از تلاش برداشتم
استاد الان میفهمم وقتی من هنوز ذهنم مقاومت داره در مورد اینکه باور ها نتایج رو بوجود میاره مهم نیست من چقدر فایل از شما گوش کنم چون توی نا خدا آگاه ذهنم رسیدن به موفقیت رو فقط وفقط وفقط وفقط عوامل بیرونی میدونم
تا زمانی که پام روی این شاه ترمز اتفاقی توی زندگی من به واسطه فایل گوش کردن و تو این راه فعالیت کردن نمیوفته
چون هنوز من نمیتونم قبول کنم که همه چی باورها
همه چی از تغییر باور ها شروع میشه
عامل بیرونی نیست
بابا بیرون هیچی نیست
هرچیه فقط وفقط و فقط توی ذهن منه توی افکار منه
توی کنترل وردی های منه
استاد من نمیخوام بگم با این فایل فهمیدم و دیگه تموم
ولی واقعا اعتراف میکنم درک کردم که اصلا من برای رفتارام
نتایجم
برای زندگیم اصلا فکر نمیکنم
مثل ی گوسفند هرکسی هر چی میگه ذهنم قبول میکنه
تا زمانی که اینطور باشم هیچ اتفاقی نمیوفته
دلم رو خوش کنم که توی سایتم
توی بهترین سایت دنیا با بهترین استاد دنیام
هیچ اتفاقی نمی افته
دلم رو خوش کنم که فقط فایل گوش کنم و یک سری حرف های قشنگاز شما بشنوم دیگه زندگی ام گلستان میشه
ن نننننننننننننن
اینا رو به خودم میگم
باید هم زمان که تلاش میکنم گاز میدم
پام رو از روی ترمز بردارم تا زمانی که پام روی ترمزه ماشین زندگی من حرکت نمیکنه و یا اگرم بکنه خیلی کم کم که من رو آخرش ناراضی میکنه و ناامید میشم.
خدا کمک کن به حرف هایی که زدم به قسمتی از آنها در شروع کار بتونم عمل کنم
استاد الان ی صفحه و نیم توی دفترم نوشتم بعد عمق فاجعه رو ی کم درک کردم
میخواستم در مورد یک ترمز که بعد از 8 سال پیداش کردم بنویسم استاد.
با این که چند بار به سمت این ترمز هدایت شدم ولی نمیدونم چرا گوش شنوا نداشتم.
من قبل از آشنایی با شما رابطه خوبی با خدا داشتم.با هم حرف می زدیم.بهم واضح می گفت چکار کن.واضح هدایتم میکرد.اصلا توی این دنیا فقط با خدا کار می کردم و منتظر هیچ انسانی نبودم و چه کارهای بزرگی هم انجام دادم.
جوری که دوستام می گفتن سعید بگه فلان کار رو میخواد انجام بده 100 درصد می تونه انجامش بده.چون میگفتم بهشون فلان کار رو می خوام انجام بدم چند روز بعد انجامش می دادم.
فقط با این باور که در این دنیا فقط من هستم و خدا.و خدا تمام کارهای منو انجام میده و 100 درصد هم کارهامو انجام می داد.
تا با شما آشنا شدم و شروع کردم به یادگیری قانون.
بعد از آشنایی با شما در فاصله 4 ماه رفتم خواستگاری و متاهل شدم و ترمز از این جا شروع شد.
کدوم ترمز= من مجردی این باور رو داشتم که خدا برای من کافیست و واقعا هم کافی بود.و من روی نیاز به هیچ انسانی نداشتم.چرا نداشتم؟ چون تنها بودم.چون رفیقم فقط خدا بود.یکی دو تا دوست داشتم اونم در حد سلام کردن و یه صحبت چند دقیقه ای با هم بود.و کلا رفیقم خدا بود.
تا متاهل شدم و همسر و فامیل همسر و…
8 سال هر کاری می کردم جواب نمی داد و کلا نا امید می شدم.بعد دوباره به خودم امید می دادم و بعد نتیجه هیچی.نتایج کوچیک بود ولی میگفتم بابا من قبل آشنایی با این قوانین اون کارها رو انجام دادم.چرا الان نمیتونم هیچ کاری بکنم.
ترمزم رو پیدا نمی کردم.ترمز چیه.اصلا فکر نمی کردم که ترمزی باشه.به خودم میگفتم که خوب روی قوانین کار نمی کنم.تا امروز وقتی این فایل رو گوش دادم.
حسم میگفت تو به این سوال جواب بده.
چه باورهای قدرتمندی داشتی که باعث می شد به خواسته هات برسی؟
شروع کردم به نوشتن بعد این ترمز رو پیدا کردم که من بعد از ازدواج منتظر همراه هستم و اون همراه همسرم یا عمو همسرم ( بنگاه املاک داره و رابطه مون خوبه) هستم.
چون من قبل از ازدواج تقریبا تنها بودم و بعد از ازدواج در شرایط جدید قرار گرفتم و تازه اول یادگیری قانون بودم اصلا نمیفهمیدم مشکل کجاست.
من شریک گذاشتم در کنار خدا.بازم روی نیازم به خدا بود ولی گوشه ذهنم منتظر همراه انسانی هم بودم.
استاد چند بار هم هدایت شدم به این باور ولی نمیدونم چرا این ترمزم رو نمی فهمیدم.
چون دوره آشنایی من با شما و ازدواجم نزدیک به هم بود همش این پیش فرض رو داشتم که شاید من روی قوانین خوب کار نمی کنم.
یه مدت که اونقدر کلافه بودم که چرا جواب بزرگ قبل آشنایی با استاد دیگه نیست بعد کلا سایت شما رو از گوشیم پاک کردم و دو سه ماه اصلا فایل هاتون رو گوش ندادم و بعد دوباره شروع کردم.
دو سال پیش رفتم پیش همون دوستم دیدم کسب و کار خودشو راه اندازی کرده و دو تا خونه خریده.گفتم این دوست من همش به من نگاه می کرد ببینه من چکار می کنم.چجوریه من اومدم این قوانین رو یاد بگیرم که ثروتمند بشم ولی درجا می زنم و این وضعش خوب شد.چرا قانون موفقیت مالی برای من درجا می زنه.من که قبل از آشنایی با این قوانین داشتم خوب نتیجه می گرفتم و همش تمرکزم بر روی این قوانین بود که شاید یه جای این قوانین رو درست نفهمیدم.و اصلا فکر نمی کردم که ترمز در قوانین نیست در شرک به خداست که از ازدواج من شروع شد.چون شروع یادگیری قانون با ازدواجم یکی بود اصلا به ترمز از شرک به خدا فکر نمی کردم و میگفتم ترمز من در انجام دادن قوانینه.
دوستان هم فرکانسی آره میشه یک باور قدرتمند داشته باشید و با تغییر شرایط ترمز هایی برای اون باور ایجاد بشه که باورتون نشه این ترمز باشه.
توی این 8 سال هر کاری کردم که به موفقیت مالی برسم نشد که نشد و میگفتم باورهای مالی م ایراد داره و روی باورهام کار می کردم و ایده می اومد ولی پای حرکت کردن نداشتم.و اون قدر حرکت نمی کردم که ایده به دفتر خاطرات می پیوست.
مثلا همین ماه قبلی با قدرت نشستم و روی باورهای ثروت کار کردم و ایده اومد بیا از این مهارتت پول بساز.مهارت و مسیری که عاشقشم.
ولی پایی برای حرکت نبود.به خودم گفتم چرا نمیری انجامش بدی.میترسی؟ اومدم ترس هامو نوشتم. بعد مخالف ترس ها رو به خودم گفتم ولی بازم پای رفتن نبود.استاد امشب وقتی به اون سوال جواب دادم ترمز رو فهمیدم.
من منتظر همراه بودم و چون همسرم همراه من در این مسیر نیست. من عملا هیچ حرکتی نمیکردم.
وقتی این ترمز رو پیدا کردم گفتم الله اکبر یعنی این ترمز که من شریک گذاشتم در کنار خدا و منتظر همراه انسانی بودم 8 سال جلوی منو گرفت.
یعنی دلیل در جا زدن من این ترمز بود.
یعنی دلیل این همه روی باورهات کار می کردی و ایده رو عملی نمی کردی به این دلیل بود که منتظر همراه بودی.همیشه می گفتم شاید دل و جرأت م کم شده.
شاید باورهای ثروتم ایراد داره.بعد میگفتم آخه این کارها نسبت به اون کارهایی که قبل آشنایی با قوانین انجام دادم هیچه.چرا انجامش نمیدم. چون از این طرف پام روی ترمز اصلیه.
خدایا ازت ممنونم که هدایتم کردی و این ترمز رو بهم نشون دادی.
به امید خدا فردا اون ایده که بهم داده شده بود رو فقط با همراهی خدا انجامش میدم و منتظر هیچ انسانی نمیمونم.
سلام استاد عزیزم سلام خانوم شایسته عزیز و دوستان عزیزم بعد مدتها اومدم هدایت شدم به فایل البته استاد تمرکزم روی دوره دوازده قدم هست استاد ؟؟؟واقعا من خوشبختم همین لحظه بدون هیچ عامل بیرونی استاد با قدرت میگم دوره دوازده قدم بی نظیره امشب فایل رو دیدم گفتم بیام گوش کنم خدای من این فایل هم در کنار دوازده قدم معجزه میکنه
راجب ترمز ها صحبت کردید ؟؟؟
ترمزها همان باورهایی هستند که سالها در ناخوادگاهمون هستند امشب هدایت شدم این کامنت رو بنویسم مینویسم بهم گفته میشه
استاد بزرگترین چیز همین ترمز هست هست در نرسیدن خواسته ها
ترمز چیست ؟ ترمز یعنی ترس ترمز یعنی توقف در طول مسیر ادامه ندادن ترمز مثل موتور یا ماشینی میمونه که هی لنت ماشین یا موتور رو عوض میکنی و از بس ترمز میگیری هر ما باید چند ماه لنت بخری از یه جایی خسته میشی میگی ولش کن نمیخوام ادامه نمیدم بله ترمزها همان باورهایی هست که سالها بمب باران شدیدم توسط خانواده
بزار از خودم بگم موضوع ازدواج
همیشه مادرم میگفت علی ازدواج کن زن از خودمونی بگیر یا فقیر بدبخت باشه مثل خودمون من از همون بچگی نپذیرفتم اما مادرم تکرار میکرد فامیل ها همه ی اطرافیان همین باورها رو داشتن
خدایا به موقع آمدی به دادم ازت سپاس گزارم
خدایا از طریق استاد عباس منش گفتی میشود ازدواج موفق داشت دیدم با الگو
بچه که بودم مثالش همین علی تو باید زن بدبخت مذهبی فقیر چادری بگیری عابرومون نره خدا شاهده چند مدت رفتم تو فکر میخواست همین اتفاق ها بیوفته اما گفتم نه مامان من نمیخوام من لایق بهترینام خدا شاهده از زمانی که احساس لیاقت رو در خودم ایجاد کردم حتی از جاهای پیشنهاد میشه ازدواج کن اما من هنوز قبول نمیکنم
من علی الان در مورد ازدواج این باورها رو دارم
البته که فعلا نمیخوام ازدواج کنم اما خواستم فقط مثال بزنم
باورهای درست راجب ازدواج
خداوند منو آفریده که با بهترین شخص زندگی کنم این حق منه
دختر خوب بی نهایته چه طور ؟چه طورش من نمیدونم از زیر سنگ هم باشه خدا وارد زندگیت میکنه
اما چرا اکثر افراد تو ایران ازدواج نمیکنن
باورهاشون اینه اینه اینه؟؟؟
یک دختر الان مثالش از باورهاش اینه
پسرها ببخشید میگه همه عوضین
پسر خوب نیست
میگه همه مثل هم هستن
پسرا خیانت کارن
و هزار تا باور اشتباه
خدا شاهده خیلی ها دوست دارن ازدواج کنن ترمز دارن باورهای اشتباه دارن تا زمانی که ترمز داشته باشی به خواستت نمیرسی
من خودم هنوز روی بحث مالی کار میکنم اما با قدرت میگم یک روابط عاشقانه رو دارم تو ذهنم میسازم بهش فکر میکنم
ساخت یک رابطه عاشقانه مثل یک ویلا میمونه که دادی برات بسازن
کی میسازه من کی خلق میکنه من
استاد تمام باورهای شما رو دارم روی ساخت باورهای مالی روابط عاشقانه میسازم تو ذهنم
بریم سراغ ترمز ها بعدی
مثلا یک خانوم شوهرش فوت کرده یا طلاق گرفته
باورش اینکه بعد مرگ شوهرم ازدواج کنم مردم چی میگن؟ اینا یعنی شرک اینا یعنی قدرت به عوامل بیرونی یعنی حرف مردم برات مهم بودن
طرف باورش اینکه من تا ابد باید ازدواج نکنم هزاران باور چرت و پرت داریم در ذهنمون
چند روز پیش همکارانم که رابطه زیادی هم ندارم تو قسمت مختلف کار میکنن میگفتن نمیشه به کسی اعتماد کرد و هزاران چیز دیگه به خدا خیلی خوشحالم که من یک باور ساختم که همه قابل اعتماد هستند هر جور آدمی سر راه من قرار بگیره با من متفاوت رفتار میکنه
استاد من توی شغل خودم ترمزها رو برداشتم الان چند برابر دارمد دارم بیشتر شده همون چیزهایی که در دوره دوازده قدم گفتید.
خدای من ما انسانها باورهای شرک آلود داریم
یه سریا تو کار میگن برای اینکه درآمدت بیشتر بشه باید بری بقیه رو بفروشی خودتو عزیز دل صاحب کار کنی
اینا یعنی شرک
ما تو بچگی بهمون گفتن تو لیاقتت نداری تو بدرد نخوری
بچگی رفتیم تو فکر این فکرها همش تکرار شده تبدیل شده به باور
من بچگی خواهرم میگفت آهنگ شاد گوش نده خدا خوشش نمیاد منم تو خانواده متوسط مذهبی بزرگ شدم اما همش احساس گناه داشتم یه آهنگ شاد گوش میدادم انگاری صدای خدای عذاب دهنده میومد اینجوری بزرگ شدیم
خدایا من را آفریدی گفتی قشنگ زندگی کن
خدایا بچگی رها بودم و شاد لحظه حال بودم و از فردا خبر نداشتم
بچه بودم تجسم میکردم تو اجابت میکردی
بچه بودم ترمز نداشتم هرانچه که بهش فکر میکردم از طریق دستانت میرسید
خدایا بچه که بودم همیشه در احساس خوب بودم
خدایا بچه که بودم در آغوش تو بودم
بزار این نکته مثبت رو بگم دوستان
استاد چند روز پیش تو پارک بودم
یه دختر بچه ناز رفتم یه جایی پر از آب بود یعنی قشنگ نصف پاهای منو آب میزد بعدش این دختر بچه رها بود با لبخند رفت تو آبها یعنی همون جا گفتم خدایا این ترسی نداره سریع هم میره ما بچگی ترس نداشتیم
ما بچه که بودیم ترمز هم نداشتیم
الان به بچه های کوچک بگو بیا دیوار رو هل بدیم میریزه سریع باور میکنه نمیگه عه دیوار سفته
خدا قشنگ جهان رو آفریده
باید مثل بچگی رها باشیم بدون ترمز
بچگی رو یاد بیاریم همیشه احساسمون خوب بود تو بازار به همه چی نگاه میکردیم اسباب بازی بود تجسم میکردیم خلق میشد
بچه که بودیم عزت نفسمون بالا بود
قشنگترین لباس ها برامون اما بزرگ که شدیم باورهای اشتباه شروع شد
مثالش یک دختر شکست میخوره این باور اشتباه رو به صد دختر دیگه دوست همکار انتقال میده این نحوه شکل گیری باورها بوده
تمام افرادی که ازدواج موفق نداشتن صد درصد باورهای اشتباه داشتن
تمرین این فایل
خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
هدف مالی ،رشد شخصی ،عزت نفس ،ازدواج دارم روش کار میکنم
چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
استاد عباس منش عامل توحید یکتا پرستی تغییر باورها
و چند نفر دیگه
ولی تمرکز گذاشتن اهرم رنج و لذت خوب کار کرده در ذهنشون تعهد دادن
چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی
ترمز مالی
هر کاری شروع کنم دیر به نتیجه میرسم
همین پول کمه این باور وحشتناکه
شغل خوب کمه
مشتری نیست
البته کار میکنم اما هنوز مشکل دارم
وقتی من توی خانواده و جامعه بزرگ شدم سالها بهم گفتن
علی باید پارتی داشته باشی خدا شاهده هزاران بار تکرار شده
گفتن علی بچسب به صاحب کارت بهش توجه کن پارتی خودت کن
به نام خالق زیبایی ها که همیشه از طرق مختلف ما را به بهترین ها هدایت میکنه
سلام خدمت بهترین استاد دنیا و به شایسته خانوم عزیز
اصللللا کامنت گذار نیستم (دومین کامنتم در این یک سال هست) ولی این فایل بی نهایت منو به فکر فرو برد استاد ممنونتم
من به خواسته های بسیاری رسیدم به لطف خدا ولی خب هست خواسته بسیار مهمی توی کسب و کارم که هنوز به پیشرفت به نظر خودم عالی نرسیدم
اول بگم حدود دوساله با عشق وارد بازار فارکس شدم اونم خیلی هدایتی وقتی از یه خواستگاری زورکی به اصرار خانواده سرباز زدم و از خدا با تموم وجودم یاری خواستم هم اون خواستگاری خدا روشکر سر انجام نرسید و به طرز معجزه آسایی به مسیری هدایت شدم که عاشقانه تلاش میکنم و لذت میبرم یعنی همین معامله گری در فارکس
خب دقیقا پارسال بعد از سال اول کسب و کارم چون تایم سربازیم هم رسید از خدا یاری خواستم تا سربازیم جوری بشه که بتونم به کارم هم برسم خب به لطف خدا و با استفاده از قانون و تجسم و نوشتن در دفترم همش از خدا سپاسگزاری میکردم که خدایا دو روز بهم تعطیلی بده و پنجشنبه و جمعه تعطیلم و میتونم کلی وقت بزارم روی کارم و تجسم میکردم خودمو با ماشینی که نداشتم میرم سربازی و کلی لذت میبردم از این تجسم الان سرباز معلمم و به لطف خدا به جای دو روز تعطیلی 4 روز تعطیلی بهم داده خدایا هزاران بار شکرت و میتونم به کارم برسم توی همین مدت سربازی به لطف خدا ماشین مورد علاقمم خریدم و کلیییی نتایج دیگه
یه نشونه دیگه از قانون بگم وقتی وارد پادگان شدم همیشه اینجوره که سربازاری امریه باید آموزشی برن و کسری هاشون قبول نیست این قاننننونه نظامه ولییییییی خداگواهه من این قانون رو باور نکردم و به یه دوستم توی پادگان که اونم شرایط منو داشت هر صبح و نهار و شام به همه میگفتیم این نهار آخره شام آخره و ما قراره بریم بیرون در حالی که به هر پاسداری و فرمانده ای میپرسیدی میگفتن نه مگه قانون نظام تغیر میکنه و از این حرفا من همونجا که بودم روی دیوار پادگان این آیه رو دیدم و همونجا میخکوب شدم
« کسانی که گفتند پروردگار ما الله هست سپس استقامت کردند ترسی بر آنها نیست و اندوهگین نمیشوند»
خداشاهده همونجا با اینکه هیچ خبری نبود گفتم تمومه ما رفتیم بیرون خدایا شکرت اینم نشونه و از استاد یاد گرفته بودم حالمو خوب نگه دارم حتی از فرماندهی میگفتن موهاتو اصلاح کن من میگفتم نه من قراره برم بیرون و فقط یه نمه روشو زدم تا کمتر گیرم بدن و اصلاح نکردم که قراره بیام بیرون
حالا اتفاقی که افتاد روز چهارم برای اولین بار در تاریخ نظام به گفته خودشون یه بخشنامه زدن که چون پادگان جا نداره کسایی که کسری دارن میتونن برن و آموزشی نرن
اون لحظه داشتم فقط اشک شوق میریختم و به لطف خدا فقط ما دو نفر اصلااااا آموزشی نرفتیم و به هرکی میگفتیم میگفتن خیییلی خوش شانسین اما من میدونستم شانس نیست این قانون خداونده این وعده رب العالمینه که اگه احساساتو خوب نگه داری به خواستت میرسی
خدا رو سپاسگزارم بابت این قانون زیباش
خب سوال اول
چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟ توی همین معامله گری میشه گفت شب و روزمو دوختم نزدیک دوساله و البته پیشرفت های خییلی خوبی داشتم ولی الان که اینو دارم مینویسم همین الان مورخ 25 خرداد 1402 تمام سودی که کرده بودم رو فقط طی دو روز شامل 20 درصد سود سرمایه کلا از دست دادم والان خدا روشکر حداقل ضرر نکردم و سر به سره و میدونم باز هم میتونم سود کنم بارها بارها بارها این مشکل برام پیش اومده تا یه دوره سودآوری نسبتا خوبی دارم بعد یهو همه چی پر میشه
سوال دو
چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
موقع گوش دادن به یه دفتر باز کردم عجیب غریب باور مخرب و ترمز ABS نرسیدن به خواسته ها میومد
بزرگترین ترمزم اینه به نظرم شرررررک شررررک شررررک
همیشه این تو نظرم هست بیام حسابمو رشد بدم بعد به یکی بگم من رشد دادم حسابو تو بیا سرمایه بده به من تا رشدش بدم و تقسیم سود کنیم و میتونم بگم 99.9 درصد اوقات ایین توی ذهن منه فلانی ( اسم نمیبرم ) که اتفاقا خییییلی ثروتمنده و اتفاقا خودش گفته هر موقع رشد حساب خوبی داشتی بیا بهت سرمایه بدم یعنی یه جورایی من « برای لذت بردن خودم معامله نمیکردم بلکه معامله میکردم تا فلانی بهم سرمایه بده و بی نیازم کنه » من اینو خیییییلی خییییلی توی ذهنم بولد کردم خدایا منو ببخش که شرک میورزم خدایا منو ببخش خدایا منو ببخش که فقط زبونی موحد بودم خدایا منو ببخش خدایا خودت کمک کن توحیدی تر بشم در عمل نه حرف
ترمز دوم برای من: احساس گناه
دوره عزت نفس استاد رو هم دارم و بی نهایییت بهم کمک کرده ولی هنوز جا داره روش کار کنم
و مورد سوم نداشتن رهایی که میدونم برای خیییلی از دوستان هم همین مشکل وجود داره میخوایم سریع به اهدافمون برسیم و بسیار عجله داریم و این لذت بخش بودن مسیر رو از بین میبره
خدایا سپاسگزارم بابت قوانین تغیر ناپذیرت
خدایا سپاسگزارم که ما ارا به راه راست هدایت میکنی
خدایا سپاسگزارم که استاد عزیزم رو با ما آشنا کردی
به امید موفقیت بیشتر برای خودم و تمووووم دوستان و استاد عزیزم
به نام فرمانروای جهان
سلام مجدددد به استاد عزییییزم
این پیام من رو از کشیک صبح بخش icu دریافت میکنید با کلی اموجی چششم قلبی
دلم نیومد این حال خوبم رو باهاتون درمیون نزارم ،این انرژی الله رو که در بند بند وجودم حس میکنم و چه کسی به من یاد داد چطور خداوند رو بشناسم و درک کنم و هر لحظه بهش وصل بشم … ؟ شما استاد … شما پیامبر زندگی من …
استاد من اصلا امروز شیفت صبح نبودم ،عصرکاربودم ،همکارم مشکل داشت باهام جابه جا کرد
و حالا من شیفتم و طبق معمووول ، توی تقسیم بیمار مسئولیت پرستاری از یکی از کاردارترین و مهم ترین و های ریسک ترین مریض ها با منه
چرا …؟ من اینجوری جواب میدم که بخاطر علم و دانش و آگاهی و عمل درستم که بهم اعتماد میکنند !
حالا چه اتفاقی افتاده ؟ در حالی که بقیه دارند توی سر خودشون میزنند و میدوئند …من اینجا استیبل نشستم و دارم برای شما مینویسم …کل کارای مریضمو تا اینجا انجام دادم بدون کوچکترین دردسر ….
بازم بگم ….؟
مریضم کیس تروما به سر هست که باید یک سیتی آنژیو از سرش انجام بشه !ماهم توی مرکز خودمون نداریم,باید اعزام میشد به ساری … و پرستارش باید میرفت…
چه اتفاقی افتاد ….؟
نوبت سیتی اسکن افتاده برای شیفت عصر !
همون شیفتی که من بودم و توسط کس دیگه جابهجا شدم و هییییچ اطلاعی هم نداشتم …
این کارها رو کی انجام میده استاد ..؟ اگر کار خداوند و سیستمش و مدار آسونی ها نباشه کار کدوم بنی بشر هست این برنامه ریزی ….؟
بازم بگم ؟
برای گرامیداشت بازنشستگی سرپرستارمون،ازم خواستن براش کلیپ درست کنم ،منم که عااااااشششق این کارم
کلی ایده خلاق اومد که چه جوری درستش کنم
ولی زمان خیلی کم بود !
افتادم توی استرس که من کی فیلم بگیرم ؟کی تدوین کنم ؟
چه اتفاقی افتاد …؟
بازنشستگی ایشون افتاد برای یک ماه بعد!
تاریخ جشن هم از سوم تیر افتاد اخرای تیرماه …
و من رااااحت میتونم بهترین کلیپ رو با کمک خدا بسازم
این کار هارو کی انجام میده استاد …؟
چه کسی غیر از انرژی خداوند ….؟
اجازه دارم بازم بگم …؟
یک همسایه داریم…بسیار بسیار مهربونه ،یک دختر کوچیک داشتن که همیشه خجالت میکشید بیاد با نیلا نیکا بازی کنه
الان چند وقته که نیلا نیکا اومدن پیش من !
و مشکل نگهداری بچه ها وقتی من کشیکم کما فی السابق برقرار بود !
این وسط دختر همسایه چند بار اومد خونه ی ما و دیگه خجالتش ریخته بود وکلییی باهم رفیق شدن ٣تایی
و مادرش ازم خواست هروقت مشکل دارم نیلانیکا برن خونه ی اونا …
استاد من الان کشیکم و بچه ها خونه ی همسایه …
کی دل دختر بچه همسایه رو نرم کرد…؟ کی به دل مادرش انداخت که بهم همچین چیزی رو بگه؟
چه کسی غیر از انرژی خداوند ….؟
استاد ….استاد قشنگم …
شما نمیدونی با من و زندگی من چیکار کردی …
استاد امروز برات از قرآن نوشتم …وقتی داشتم مینوشتم چشام خیس اشک شد …
چند دقیقه نگذشت …از دستان بی نظیر خداوند یک لینک برام اومد …
صوت آیه الکرسی با یک صدای بهشتی …
تموم مسیر خونه تا سرکار …گوشش کردم چندبار …
غرق لذت شدم…غرق عشق ….
احساس هم آهنگی با جهان …
چه کسی میتونه این همزمانی رو هارو ایجاد کنه ….؟
چقدر احساس خوشبختی میکنم ….
خدایا شکرت که بند دستامو باز کردی…
اجازه دادی توی سایت الهی بنویسم …
به جبران تموم وقتایی که دستم بسته بوووود میخوام فقططط بنووووویسم
ببخشید برای تموم پر حرررفی هام
دووسسسستون داااااااارم
بنام الله مهربان
سلام دارم خدمت خواهر توحیدیم سعیده ی بی نهایت
کامنت شما رو خوندم و ساعت 4 صبح که برای نماز صبح بیدار شدم پاسخ نوشتم … ولی جهان اجازه نداد و از مدار شما فاصله داشتم و نمیدونم چی شد ؟ مشکلی پیش اومد و حذف کردم…
خانم شهریاری چقدر با احساس نوشتی
چقدر روان
چقدر ساده
چقدر لطیف
و …..
آگه قبلا این دو اتفاق ساده برامون می افتاد برامون عادی بود ….
ساختن کلیپ که شما عاشق اون هستید ….و جهان اون رو به شما سپرد …
و آشنایی شما با همسایتون و بازی کردن نیلا و نیکای دوست داشتنی
ولی وقتی توی مدار هستی چقدر خوب درک میکنی اینا اتفاقی نیست و ما داریم به سمت خواسته هامون هدایت میشیم …
استاد شما با ما چه کردی؟
استاد عباس منش
و
استاد شایسته
دوبال اند برای پرواز
خداوند رو شاکرم برای وجود شما
به خاطر هدایت شما …به سمت خواسته هاتون …
چقدر خوب درک کردید .
بازم تشکر فراوان دارم از تون مرسی که نوشتید و مرسی که هستید
سایتون همیشه برقرار باشه
خیلی دوست دارم شما رو ملاقات کنم …(در زمان و مکان مناسب ) انشاءالله
توی جامعه یه افرادی مثل شما نیاز داریم .
وجود شما مقدس هست و مایه ی برکته…و
و خدا میدونه چقدر خوب حسش میکنم .
خدایا شکرت
خدایا شکرت
و هزاران بار شکر …
نیلا و نیکای عزیز رو ببوسید به جای بنده ….
مواظب خودتون باشید
بهترین ها رو براتون آرزومندم
در پناه حق باشید.
سلام به برادر عزیزم،آقای بساطیان
ازتون سپاسگزارم بی نهایت …هربار این لطف رو درحق من بجا میارید و برام مینویسید …و من واقعا سپاسگزار خداوندم برای این همه انسان های ارزشمند و عشق توحیدی که در این سایت جریان داره
حضور در سایت …کامنت خوندن …کامنت نوشتن …همش برای من صلاته …
نوشتن برای بچه ها برای من حکم صلاته …
احساسم به همه ی بچه ها…تکه های ارزشمند روح خداوند که …اصل و سرمنشا خودشون رو پیدا کردند…و نور خداوند رو انعکاس میدن …
به دستان قدرتمند الله بی نظیر میسپارمتون …
الهی که هروقت این نقطه ی آبی رو دریافت کردید …غرق عشق خدا باشید …
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام دارم خدمت خانم شهریاری توحیدی
هذا فضلا من ربک ذلک هو الفوز العظیم (دخان 57 )
که این فضل از یزدان توست.
همین بود فوز عظیم از نخست.
با احترام (نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم و غرق در شادی شدم کامنت شما رو خوندم.ان شالله شما هم غرق در شادی بشید .ای انسان توحیدی و بی نهایت )
ضمن آرزوی توفیق و سلامتی و شادی روز افزون برای خواهر عزیز و گرامی و دوست داشتنی
که با کامنت های تا ثیر گذار شون که واقعا از درون تون میاد و آدم رو به وجد میاره و با قلم تواناتون
که آدم متحیر میشه و ساعت ها باید روشون فکر کنی و هر کامنت کلی آگاهی داره و برامون پراز درس هست. کمال تشکر را دارم از صمیم قلب
بنده ی حقیر باید از زحمات و تلاش شما و صبوری شما در این سایت الهی قدر دانی کنم .که با توجه به اینکه سرتون شلوغه ولی با صبوری به کامنت های بچه ها و دوستان جواب میدید ، باید به شما خدا قوت بگم و بگم ایول به این تمرکز (که یکی از نشانه های افراد موفق همینه )
به شخصه از شما قدر دانی میکنم .
سلامتی و بهروزی شما رو از خداوند مسئلت دارم .
امید به این اینکه، همواره توفیق، رفیق،
طریق سعادت، سیادت و سلامت شما باشد.
از صمیم قلبم
براتون بهترین ها رو آرزو مندم.
بی نهایت دوست تون
دارم و عاشقتونم
و خداوند رو شاکرم برای وجود نازنین استاد و مریم عزیز و سعیده ی مهربان و همه دوستان فوقالعععععاده
ماشالله بهتون سعیده جان با این کلام شیوا تون
بهتون تبریک میگم که در این مدت کوتاه چقدر عالی رو خودتون کار می کنید و چقدر نتایج گویای همه چیز هست..
چقدر لذت میبرم تز این همه ادامه دادنی که باعث میشه همگی برسیم به نتایج – به ایمانی که عمل می آورد
همه ماها شکر خدا این اتفاقات رو تجربه کردیم و دیوانه عشق بازی خدا شدیم
چرا همگی تجربه کردیم – به خاطر این سایت جادویی وبی نظیر…
خدا را شکر که این اتفاقات این قدر جادویی براتون میفته
و شکر خدا شما اینقدر با هوش هستید که با شکر گزاری و کامنت کردنش باعث تداومش بشید…
محمد امین عزیزم سلام بروی ماهت
سپاسگزارم ازت که وقت میزاری و برام مینویسی…
بسیار بسیار برام ارزشمنده ….
خداروشکر بخاطر بچه های فوق العاده ی این سایت …
بخاطر این غار حرا …
که نور خداوند از همه جاش ساتع میشه …
برات بهترینا رو ازخدا میخوام پسر …
اتفاقات جادویی…
بزودی معجزات خداوند اشک های شوووق رو از چشمات جاری میکنه …
در پناه الله بی نظیررر باااشی همیشه ….
به نام خدایی که عاشقانه دوست داره کمکمون کنه وفضای رسیدن به هرخواسته ای رو فراهم کرده برامون وهمیشه خیلی نزدیکه وخیلی زود جواب میده
سلام دوست همفرکانسی سعیده خانوم
چقد کامنتت عالی بود واقعا لذت بردم چقددددددد همزمانی های خدادقیق بود شما قبل ازاینکه قبول کنی شیفتت رو عوض کنی نمیدونستی که مریضت باید انتقال داده بشه واونم باید شیفت عصر باهاش بره واگه عوض نمیکردی باید همراهش میرفتی واین معجزه خدابود که ازهمه چیز اگاهه وبهت الهام کرد که قبول کنی واین معجزه زیبا رخ داد
چقد خوشم اومد انگاردقیقا درزمان مناسب ودرمکان مناسب بودی ودرمدارآسونی هابودی وهمه چی داشته آسون پیش میرفته باید یادبگیرم مقاومت هارو کم کنیم واجازه بدیم جریان هدایت بهمون بگه که الان چیکارکنیم کحابریم چی بگیم و……
چقد لذت بردم ازاینکه درتمام جملاتت اعتباراصلی کارهارو دادی به خدای خالق خدایی که خالق تمام جهانیانه وهمه رو دست خدا دیدی
خیلی زیبا بود آگاهانه دادان اعتباربه خدای بزرگم
خیلی خوشحال شدم ازخوندن کامنت زیبات وازحرف های توحیدیت ازخدامیخوام هدایتمون کنه به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده نه گمراهان ونه غضب شدگان
برات بهترین هارو میخوام
سلام دوست عزیزم سعیده جانم
من مدتیه کامنت ها تو میخونم وغرق آرامش
حس خوب وشادی میشم ولی تاحالا نتونستم برات بنویسم
شاید جهان این اجازه رو بهم نداده
از اون روزی ک یکی از کامنت هات ک هدایت شدی به آیه
الله نور السماوات فی الارض
و معنی کردی اونو با درک عمیق خودت
درمن انگار
یه جریان عظیم
پراز نور قلبم و روشن کرد
انگار بیدار شدم و همون روز همین
الله نور السماوات فی الارض و تو تلویزیون
دیدم ک گفته شد و بغض کردم خندیدم
و گریه کردم
وهمین باعث شد آگاهانه بیام و قدمهای جدی تری بردارم برای عمل به آگاهی ها
خوندن قرآن
ودرک معنیش
ودرک وشناخت خدا
الان شده مهم ترین هدفم وچقد آگاهی های جدید دارم دریافت میکنم
الهی صدهزار بار شکرت
خییلی تحسینت میکنم وکلی لذت بردم از خوندن کامنتت
وکلی ایمانم قوی تر شد
وخدارو بهتر حس کردم
وقلبم پراز شور وشعف شد
چقد قشنگ داری عمل میکنی و چقد عالی داری نتیجه میگیری خییلی تحسینت میکنم
میخواستم هم ازت تشکر کنم بابت کامنت های ناب وتوحیدیت
و بهت بگم ک عاشقتمممم عزیزم
درپناه رب جهانیان همیشه شاد سالم ثروتمند وسعادتمند باشی
خداروصدهزار بارشکرت
سلامبهدوستقشنگم زکیه جان
امیدوارم هروقت این نقطه ی آبی رو دریافت میکنی در بهترینزمانومکان،غرق عشق خدا باشی
ازت سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و برام نوشتی،خیلی برام ارزشمنده
امیدوارم همیشه غرق نور الله باشی،نوری که تموم آسمون ها و زمین رو در برگرفته،وتموم خیر و برکت و زیبایی ازونه …
دوستت دارم و برات بهترین هارو آرزو میکنم
قلب فراوان
سلام سعید جان دوست توحیدی عزیزم
چه حس شیرینیه دریافت این نقطه ی آبی دوسدارم بارها تجربه ش کنم
چون نشون میده ک دارم رشد میکنم و کامنت مینویسم و مهم تراز اون پاسخ دریافت میکنم
الهی صدهزار بارشکر
خییلی ازت ممنون بخاطراینکه تونستم این حسو تجربه کنم
وخیلی ممنونم بابت دعای قشنگت دوست ارزشمندم ان شاالله همگی غرق نور الله باشیم و ثابت قدم تو این مسیر
خیلی خوشحالم ک دوستان توحیدی چون شما توسایت هست و میتونم ازشون یادبگیرم الگو بگیرم و انگیزه بگیرم تا منم بتونم باخدای خودم ارتباط بگیرم
چقد لذت میبرم وقتی کامنتاتو میخونم انگار خدا داره بامنم حرف میزنه ودوسدارم تجربه کنم مث شما این حس ناب وآرامش رو
ان شاالله همیشه درپناه رب جهانیان شاد باشی غرق درآرامش ونور حق باشی
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام خدمت شماها دوستان عزیزی که در حال خواندن این کامنت زیبا و تاثیر گذار من هستید .
من قطعا با طی کردن تکامل و با داشتن استمرار در انجام تمرینات به درک بالاتری از قانون میرسم تا بتوانم به هر انچه که میخواهم برسم
چه خواسته ای یا هدفی داشتی و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام دادی اما به آن خواسته نرسیدی ؟!
من در مجردی که 15 سال داشتم از یه پسر هم روستایی خیلی خوشم اومد رفته رفته مهرش بیشتر به دلم افتاد و خیلی خواستنی شد برام روز به روز بیشتر مشتاق دیدارش میشدم. تا اینکه به خودم اومدم که سخت وابسته بهش شدم . روزهای سختی بود برام چون من یه دختر کاملا مذهبی و خجالتی و کم رو بودم . به هیچ عنوان جرات نگاه کردن به طرف رو از نزدیک نداشتم . چه برسه که موقع ما نامه و پیغام از طریق یه دوست بود . بهش برسونم که بابا دوستت دارم اما بعد دوسال یه بار امتحان کردم به خواهرش گفتم به داداشت بگو دوستت دارم وای مردم هفت تا کفن پاره کردم که من چقدر بی حیا بودم ای کاش نمیگفتم . اون فهمید منه بی عقل هم باز از این هم فراری بودم فقط از دور میدیدمش و نگاه های یواشکی داشتم که نفهمه وگر نه میگه چقدر دختر بدیه و ترکم میکنه . همین که صداش رو بشنوم کافیه
به دلیل باور های اشتباه که هر چی سر به زیر تر باشی و کم سخن وحجابی کم پیدا بودن در کوچه ها و مراسمات خواستنی تری در عین حال کاری و پر تلاش هم باشی . وچقدر هم میشنیدم که میگن حنیفه دختر حجابیه و چقدر کاری و قویه خخ
من هم که یه پدر بد دل داشتم و جرات نداشتم که یع ذره به خودم برسم . یه دوست داشتم بر عکس من من هم بهش قضیه رو گفتم اما اخرش اون پسرر با دوست من که بر عکس من بود ازدواج کرد حسرت به دلم موند تا یه مدت خیلی سخت تونستم فراموشش کنم
همیشه کلی مهمون داشتیم اما من از همه خجالت میکشیدم کلی هم پسر عمو و پسر عمه داشتم اما هیچ کدوم منو نمیدیدند یه خونه داشتیم یه تاقچه بین دوتا اتاق بود من تا صدای یک مرد یا پسر میشنیدم که میاد خونه سریع از اون ور اتاق میپریدم اینور اتاق خخخخخخخخ یکی از پسر عمو هام خیلی دوسم داشت هر روز به یع بهونه میومد منو رو ببینه اما همیشه من فرار میکردم ارزو به دل میگذاشتمش همیشه میگفت زنمو من الان دیدم حنیفه خونه بود اخه این چطوری غیبش میزنه خخخخخخ طفلک ارزو به دل موند .
سوال دوم چه افرادی را میشناسی که با وجود تلاش های کمتر به خواسته یا هدف عین هدف شما رسیدن؟؟؟
همون دوستم که نه مذهبی ، نه چادری نه کاری نه با سلیقه نه زیبایی داشت و بدون سختی کشیدن با اون پسر دوست شد این ادم میدونید چه خصلتی بر عکس من داشت. همیشه از خودش تعریف میکرد
همیشه خوش بین بود
اعتقادی هم به حجابی بودن نداشت
خوش سر و زبون بود با حرف هاش فقط جذب میکرد.
اعتماد به نفس زیادی داشت .
حتی بدون ترس با اون پسر وارد رابطه شدیدی هم شد .
چه باور های محدود کننده ای یا ترمز های مخفی را میتوانی در ذهن خود شناسایی کنی ؟؟؟؟؟؟ٕ
هیچ تلاشی نکردم فقط میرفتم به بهانه های مختلف یه جوری که اره من کار خودم را انجام میدهم نه به خاطر تو اومدم فقط برای اینکه حس کنم الان طرف هست حتی سه سال بعد ازدواج هم درست صورتش رو نگاه نکرده بودم که چه شکلیه فقط تو تصوراتم با اون سیر میکردم در عمل کاری که بشه طرف جذب شه انجام نمیدادم
هیچ خودم رو لایق نمیدونستم که بیاد با من ازدواج کنه میگفتم ای بابا منم الکی دلم رو خوش کردم .
حالا اون میاد با من ازدواج میکنه .
وکلی ترسها که نکنه یه وقت اسمم در بیاد که فلانی گفته من فلان پسر رو میخوام
واینکع درد من بیشتر شد وقتی شنیدم که اون هم من رو دوست داشته اما
میگفت هیچ حسی یا رفتار جذابی نسبت به ادم نداره من هیچ گوشه چشمی به پسرک نشون ندادم . من خودم رو دوست نداشتم
لایق نمیدونستم. فقط فقط
خودم رو با بودن با اون پسر خوشبخت میدیدم خودم مهم نبودم
حتی وقتی تلفن ثابت هم داشتیم چند بار زنگ میزدم فقط صداش رو بشنوم قلبم اروم بگیره چیزی نمیگفتم طرف منو بشناسه
عجب خنگولی بودم
اما حالا که ازدواج کردم و زندگی خوبی به سبک قانون برا خودم ساختم خیلی راضیم چون زندگی من خیلی لذت بخش تر شده با مجید عزیزم .
چون قانون جذب رو به کار میبرم و خودم رو لایق بهترین رابطه. لایق بهترین همسر میدونم .
خدایا شکرت. بابت درک قانون خدایا چنان کن سر انجام کاری را که خودم خشنود باشم و رستگار .
چون وقتی تو خوش حالی که من خوش حال باشم .
عاشق خودم باشم .
خودم رو دوست داشته باشم
هدایت هایت را ببینم نشانه هایی که از طرف تو نازل میشه رو ببینم .
دوستان عزیز ما وقتی خوشبخت هستیم که هر چه را دوست داریم تجربه اش کنیم ولذت ببریم از اینکه به این جهان مادی اومدیم تا خودمون رو تحربه کنیم .
شگفتی های خودمون رو ببینیم
با سپاس از همه ی شما عزیزان. دوستدار شما همفرکانسی های عزیز هستم.
بنام الله مهربان
با سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم مهربان
ابتدا باید از شما تشکر کنم که این فایل را برامون گذاشتین و باعث شدین شناخت بهتری نسبت به دوره کشف قوانین داشته باشم.
این نکته را هم حیفم میاد نگم که واقعا شروع فایل با زیبایی فوق العاده پارادایس همراه بود و واقعا لذت بردم و چقدر خوشحال شدم که آخر فایل بارندگی فوق العاده زیبا و هیولایی داشتیم واقعا در این گرمای خوزستان وقتی بارندگی پارادایس را نظارهگر بودم یه لحظه حس کردم تمام سلول های بدنم خوشحال شدن ممنونم از شما.
استاد عزیز واقعا زیباست توضیحات شما و صد البته خیلی دقیق و یادم میاد وقتی روزایی که فروش نداشتم شروع میکردم به پیدا کردن ترمزها خیلی راحت بعد از رفع ترمزهایی که پیدا میکردم واقعا خیلی راحت و به شکل معجزه واری فروشم میرفت بالا.
بلطف خدا الان دوروزه شروع کردم به گوش دادن فایلهای ثروت 1 بصورت جدی و تمرکزی و خداروشکر میکنم بعد از اینکه یکی دوتا از ترمزها را برطرف کردم دیشب یهویی دوتا مشتری از یک استان دیگه اومدن و جالبه 4تا یخچال یجا میخواستن و بلطف خدا انتخابهاشونو کردن و مطمئنا بعد از اینکه این معامله تکمیل بشه حداقل 40تومن سود میکنم و واقعا یه لحظه راحتی و سادگی پول درآوردن را حس کردم.
استاد عزیز یادمه همین دو سال پیش باورم نمیشد بتونم ماهی بیش از سه تا یخچال کارکرده بفروشم و سود خوبی داشته باشم ولی باید بگم درحال حاضر با رفع ترمزهایی که در روانشناسی ثروت 1 شما فرمودین تنها دوماه اول سال بیش از صد میلیون درآمد خالص داشتم اونم با ساعت کاری خیلی پایین شاید ماهی 24ساعت هم نمیشه و این یعنی برداشته شدن مقاومت ها.
الان یک ماهه من و عزیزدلم کلی لذت بردیم و مسافرت رفتیم و تخت هیچ شرایطی نگران پول نیستم و مطمئنم وقتی برگردم سرکارم سریع در عرض یک هفته میتونم کلی پول بسازم.
واقعا خداروشکر میکنم که به ما یاد دادین با زندگیمون بصورت دلخواه بازی کنیم و جوری که دلمون میخواد زندگی کنیم و خالق شرایط خودمون باشیم.
عاشق شما و مریم خانم و پارادایس زیبا و کشور فوق العاده آمریکا هستم.
خدانگهدار
سلام خدمت استاد عزیزمممممو خانم شایسته ی گللللل و همه هم فرکانسی های خوبم
خدا را شکر میکنم به خاطر این همه آگاهی که در یافت کردم و خدا شکر بابت این دریاچه ی زیبا واستاد خوش استایلی که داریم
1چه هدفی را انتخاب کرده ای که کلی برای ان تلاش کرده اید وبا وجود تلاش فراوان هنوز به ان هدف نرسیده اید
2آیا افرادی را مشماسید که با وجود تلاش کمتر در مدت زمان کمتر به نتایج عالی رسیده اند
استاد عزیزم یکی از خواسته های من موفقیت زیاد در کارم که خیاطی است که با وجود تلاش زیاد و کلاسهای زیادی که رفتم و هزینه کردم به انچه که دوست دارم نرسیده ام ودرامد خوبی ندارم
در عوض دوستی دارم که با وجود تلاش کمتر در مدت زمان کمتر خدا راشکر بسیار بسیار موفق است ودر شهر ما همه او را میشناسند
من در روابط عاطفی هم دچار مشکل هستم با وجود تلاش فراوان روابط بسیار عالی ندارم دوست دارم روابطم خیلی عالی باشد در این مور د هم خیلی تلاش میکنم ولی نتیجه ی قابل قبولی را کسب نکرده ام
استاد عزیزم من فکر میکنم دلیل اینکه من به خواسته هایم نمی رسم وعدم لیاقت و احساس عدم ارزشمند بودن در خودم و کمبود عزت نفس و احساس اضافی بودن و ترس از قضاوت دیگران و درصلح نبودن با خودم و دیگران میدانم
ومن خیلی دوست دارم که من را راهنمایی کنید و مطمئنم که خیلی ها این مشکل را دارند
براتون بهترین ها را ارزو میکنم استاد عزیزو دوست داشتنیم
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و استاد خانوم شایسته ی عزیزم من عاشق شما دو فرشته ی عزیزم هستم
اول از همینجا من یک سپاسگزاری ویژه از خانوم شایسته ی عزیز بکنم واقعا من قدردان شما هستم که متن تمرینات رو در فایل های صوتی هم قرار دادید و الان من سرکار هم که دارم فایل صوتی رو گوش میکنم هم میتونم به تمرینات دسترسی داشته باشم و جدای از این چقدر خوب و عالی توضیح میدید چقدر این دوره با دوره های دیگه که تمرین در فایل صوتی موجود نیست متفاوته البته به غیر از دوره ی فوقولاده ی شیوه ی حل مساعل که جا داره واسه ی این دوره هم من از شما تشکر کنم که مواردی که اونجا بیان شد رو کلا باید با طلا نوشت نه تنها اونجا بلکه حتی همین دوره چقدر من درک ام با تمرینات و مثال های خانوم شایسته ی عزیز نسبت به قوانین بالا رفت یعنی واقعا اگه این مثال های شما نبود خانوم شایسته ی عزیزم واقعا من یکی خیلی طول میکشید تا دقیق اموزه های استاد رو متوجه بشم واقعا شما رو تحسین میکنم برای این انرژی و پشتکار و این عشق واقعا سپاسگزارم از شما خانوم شایسته ی عزیز.
فرکانس قلبی من رو میدونم که دریافت کردید بانوی زیبای در صلح با خود و من همیشه تو هر فایلی که شمارو میبینم این در صلح بودن شما با خودتون رو خیلی خیلی تحسین میکنم
این متن رو من توی نوت گوشیم چندین ماه پیش نوشته بودم گفتم اینجا بگذارم که هم خودم داشته باشمش هم دانشجو های عزیز بتونن استفاده کنند
چی میشه که من به غیب ایمان دارم ؟
و چی میشه که به حرف های استاد ایمان دارم ؟
من خودم رو قبل از استفاده از دوره های استاد عباسمنش بیاد دارم که چقدر منزوی و پر از نفرت بودم و از انسانها و خودم نفرت داشتم و با خودم به بدترین شکل ممکن صحبت میکردم و خودم رو میزدم و …. و میگفتم از جسمم متنفرم
ولی با عمل کردن به اموزه های استاد الان من عاشق خودم هستم ارامش کامل دارم تمرکز دارم برای خودم زندگی میکنم احساس گناه ندارم سرشار از عزت نفس هستم و سرم همواره بالاست پس قانون درسته
من وقتی به غیب و رب العالمین ایمان اوردم دیگر قدرت را از انسانها گرفتم و دادم به رب خودم و باتوجه به ایات قران فهمیدم این من هستم که خالق زندگی خودم هستم و تمام ایات قران به وضوح دارن این مورد را فریاد میزنن از یشا و ارید از ستمکاران چه کسانی هستند از ظلم که ایا میتوان به دیگران ظلم کرد از اینکه ایا خداوند برای من سرنوشتی از قبل تعیین کرده است از احساس گناه و…. اینها مواردی بودن که باعث شدن من متوجه بشم زندگی من تماما دردست خودم هست حتی یکجا ایه داریم که میگه چگونه کافر میشوید و دست اورد از پیش فرستاده ی خود را فراموش میکنید این یعنی فرکانس های ما ارسال شدن و نتایجی برای ما رقم زدن و حالا ما از هواها و هوس ها پیروی میکنیم و نتایج حاصل از اون فرکانس هارا فراموش میکنیم و ایات نجاتبخش خدا را رها میکنیم و این اتفاق نشان دهنده ی مفهموم فرکانس هست که افکار من زندگی ام را خلق میکند و هر ارسال فرکانسی دریافتی دارد و ان ها دریافتیات از نعمات و….را به دست فراموشی میسپارند و بعد شیطان به انها دست خواهد یافت
خب اینها همه مواردی هستند که نشان میدهد قانون درست عمل میکنه و من فقط باید روی خودم کار کنم و باورسازی کنم
حالا که راهشو یاد گرفتم و نتیجه هم در دست دارم چرا اینکار رو نکنم
و اخرین موردش دوستانم بودن که من با استفاده از قانون تضاد با انها رابطه ای صمیمی ایجاد کردم که قانون تضاد هم برگرفته از قوانین کتاب عزیز قرآن بود و این یعنی قانون جواب میدهد و اینکه سرکار اینقدر با ارامش و تمرکز کار میکنم و دیگر استرس ها و دلشوره های بیخودی رو ندارم با اینکه قبل از استفاده از دوره ها همواره پر بودم از دلشوره پس این ها به من نشان میدهند که قانون درسته و از این به بعد من که دیگه باز ی رو یاد گرفتم و اینقدر دوستان از نتایجشون اومدن حرف زدن و استاد نتایجشون رو اورد گذاشت و فایل هایی برای افزایش ایمان ما درست کرد باعث شد من واقعا ایمانم بیشتر بشه و واقعا خداوند رو برای استاد عباسمنش و این فایل ها شکر گزارم پس من با عشق روی خودم کار میکنم حالا که دیگه بازیو یاد گرفتم پس میرم برای ساخت باورها و افزایش ایمان نسبت به قبل استاد عباسمنش و رضا عطار روشن و کلی از دوستان دیگه از این قانون استفاده کردند و کلی نتیجه گرفتند پس ایمان دارم که درسته قانون درسته ولی نحوه ی درک ما از قانون ممکنه اشتباه باشه پس من به قانون ایمان صدرصد دارم و میرم برای تمرین کردن
استاد عباسمنش عزیزم از شما برای درک این قوانین و اموزشش تا بی نهایت سپاسگزارم
راستی من این متن رو چهار ماه پیش یا بیشتر نوشتم و با خوندنش خودم تعجب کردم اصلا یادم نمیاد که من از خودم متنفر بودم قبلا و یا خودمو میزدم خیلی برام عجیب بود واقعا اصلا یادم نمیاد
من
محمد عسکری دهنو
اینجا استانبول ترکیه
من میام آمریکا فلوریدا
2023/06/15
ساعت 7:45 am
از این تاریخ تعهد یک ماه ی من شروع شده و من میرم برای انجام تمریناتم و تمام چکاپ فرکانسی ام رو هم نوشتم چون دوره ی دوازده قدم قدم اول جلسه ی اول چکاپ فرکانسی توضیحش کاملتر بود از اون متن های برای نوشتن چکاپ فرکانسی استفاده کردم که نوشتن چکاپ فرکانسی برای من سه یا چهار روز طول کشید چون تنها زندگی میکنم و کارهامو خودم انجام میدم(( بهونه مهونه پر)) اما از تمام زمانم برای شنیدن و نوشتن فایل ها استفاده میکنم و با خودم در موردشون حرف میزنم تا بیشتر درکشون کنم و در عمل استفاده کنم ساعت 6 صبح از محل کار به خونه اومدم و الان ساعت 7:50 دقیقه ی صبحه من میرم بخوابم در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید خدانگهدار
به نام فرمانروای جهان
رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إیتاءِ الزَّکاهِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37)
مردانی که تجارت و خریدوفروش آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و دادنِ زکات بازنمیدارد. از روزی که قلبها و چشمها در آن روز دگرگون شود، میترسند.
لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ (38)
تا خدا آنان را به بهترین کاری که انجام دادهاند پاداش دهد و از فضل خود بر آنان بیفزاید و خدا هرکه را بخواهد بدون حساب روزی میدهد.
سلام به استاد عزیزم،روز هاست که به عکس زیبای این فایل زل زدم و زیبایی شما و بکگراند بهشتی رو تحسین کردم
بیراه نیست که همه چیز برای شما همیشه عالی پیشرفته ،چون همیشه اصل رو مبنای زندگی قرار دادید و وارد حاشیه نشدید…
استاد نمیدونم واقعا این یک کد توی ذهن منه که باعث این اتفاق میشه یا واقعا از قوانین الهی این سایت هست
در اینکه مدیریت این سایت با خداست که شکی نیست،ولی هربار سعیده ،یکم از جاده ی اصلی خارج شده و بجای اصل
بجای حرکت در جاده ی صراط المستقیم،درگیر زیبایی های اطرافش شده ،خداوند بندی بر دستام قرار میده ،و اجازه نمیده من توی سایت بنویسم …
و این شد یک نشانه از طرف خدا برای من و صدای آلارم هم اکنون در حال انحراف از جاده اصلی هستید
امروز نگاه کردم به این فایل دیدم55٠تا کامنت داشته تا به الان ،گفتم خدایا یعنی یک دونه ش سهم من نیست …؟
بیا کمکم کن ، بغلم کن و دوباره بزارم توی جاده ی جنگلی
از 5صبح امروز خواب از چشام پرید…منی که عزیزترین قسمت خوابم همین تیکه از صبحه….ازون بیدار شدن ها که میدونی خدا بیدارت کرده ….
پاشدم دوش گرفتم،وضو گرفتم ،قران باز کردم …و این آیات بینظیر از سوره ی نور …
که چقدر من رو به یاد شما میندازه استاد ….
پاک مردانی که تجارتشان انهارا از یاد خدا غافل نکرد….
استاد عزیزم ،نمیدونید باخبرید یا نه ..هربار یکی از شاگرداتون یکم از مسیر به جاده خاکی منحرف میشه… شما مثل یک پدر دلسوز … توی هر فایل هدایتی دقیقا بر اساس شرایط اون فرد باهاش حرف میزنید …اینو میدونستید استاد …؟
هربار توی نشانه ی روزانه م،چشام از تعجب گرد میشه که چطور استاد داره درمورد من حرف میزنی ؟هربار با هر فایل هدایتی از دوازده قدم ،میبینم دارید دقیقا درمورد موضوع اون روز من صحبت میکنید میگم خدایا چه جوری آخه ….؟
شاید به جواب درستی نرسم اما یکی از قویترین ایده هام اینکه که قرآن در شما حل شده …همه چیزتون بر اساس و مبنای قرانه … و این باعث شده مثل قرآن هر بار معجزه بشید برای زندگی من ….
قرآن استاد قرآن ….
هربار میخوام ازش بنویسم .. احساساتی میشم …
قرآنی که از طاقچه ی خونه برداشته شد….ولی روی طاقچه ی دلم نشست …
چقدر این همه عسل شیرین توی خونه م بود و این همه سال من بهش توجهی نداشتم …؟
استاد شما اومدی توی زندگیم تا بهم بگی سعیده ،آب گوارا تو همین کوزه ی خونه ت هست … گرد جهان نگرد…
فقط بخاطر درکی که بهم یاد دادید از قرآن خواندن و کمک گرفتن ازش،تموم عمرم ازتون سپاسگزاری کنم کمه ….
لَقَدْ أَنْزَلْنَا آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ ۚ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿۴۶﴾
همانا آیاتی روشن نازل کردیم؛ و خدا هر که را بخواهد به راهی راست راهنمایی می کند. (46)
اگر کسی در حق من این لطف رو کرده و این کامنت رو خونده،این رو یک نشانه از الله بدونید …اگر هنوز خوندن ترجمه ی قرآن رو از اول شروع نکردید …بسم الله …
غافل نشید ازین گنج شیرین زندگیتون …
بزارید طعم شیرین عسلش….
تموم زندگیتون رو شیرین کنه …
استاد عزیزم
ازت معذرت میخوام بیربط به این فایل برات نوشتم …
اما از ذوق باز شدن بند های دستم …
از ذوق دوباره کامنت نوشتن توی سایت الهی
سر از پا نمیشناسم ….
استاد عباسمنش عزیزم ،از اعماق قلبم …
عشقی نسبت به شما دارم که شبیه نور خداونده…
نوری که به قول قرآن …
خدا نور آسمانها و زمین است. مثَل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى باشد، آن چراغ درون آبگینهاى و آن آبگینه چون ستارهاى درخشنده. از روغن درخت پربرکت زیتون که نه خاورى است و نه باخترى افروخته باشد. روغنش روشنى بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد. نورى افزون بر نور دیگر. خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه مىنماید و براى مردم مثَلها مىآورد، زیرا بر هر چیزى آگاه است
برای همه چیز ازت ممنونم استاد ….
برای همه چیز …
به امید الله … با انرژی مضاعف میرم برای شیفت صبح کاری …
الهی که امروزمون پر از خیر و برکت و سلامتی و حال عالی و خبرهای فوق العاده باشه
قلبِ فراوانِ فراوان
سلام بر دوست و خواهر عزیزم سعیده جان
میدونم که خیلی ازت دور شدم و هر روزی که کامنت میزاشتی پیش نمییومد یا بچه ها بودن و نمیتونستم برات کامنت بزارم
و حالا در آرامش کامل برات مینویسم
خوشحالم که کامنت را خواندم و یک نشانه از خدا بود برایم که سمانه در کنار کارهایت در کنار دوره هایت بیشتر قرآن را بخون ممنون که بهم یادآوری کردی
کشف قوانین زندگی معرکه است معرکه
به غیر استاد که تمام جواب سوال های منو میدن خانم شایسته عزیز با اون سوال های که در ذهنم بود و به دنبال جواب و راه حل بودم تمام را از من میپرسن و من با شناخت اصل از فرع بهترین مسیر را که فقط و فقط باید در هر شرایطی لذت ببری را طی میکنم البته که تضادها هست ولی میدونم که قانون چیه میدونم خالق زندگیم خودم هستم و چقدر زندگی عالی میشه که خودت بهش کد بدی وای وای و همون روز اون کدها که رخ میده و یا حتی بهش اضافه میشه روزت را میسازه
بهترین ها را برات میخوام دوست عزیزم چون لایق بهترین ها هستی قلب فراوان تقدیم به خودت با تمام وجودم سمانه
سماااانه ی قشششنگم سلاااام بروووی ماهت
مرررسی که برام نوشتی عزیزدلم …
دختر تو فوق العاده ای …
کنار کله ی مبارک پروفایلت …مارک خریدار این محصوله …
این یعنی توو شایستگی خیلی خیلی بیشتری از من داشتی که الان با شروع آپدیت …با استاد هماهنگی …
من هنوز باید کلی کار کنم روی خودم تا بهت برسسم…
امیدوارم با تمرکز روی این دوره بترررکووونی ….زود زووود زووووود بیا و از نتایج شگفت انگیزت برامون بگووووو
دوستت دارم دختر ….بی نهاااایت
سلام بر دوست عالی خودم سعیده جان
الان در بالکن خونه نشستم با یه نسیم خنکی که میاد برات مینویسم
ممنون به خاطر نگاه قشنگی که به من داری و انشاالله که خودت هم در زمان مناسب خریدار این محصول فوقالعاده میشی
اتفاقا چند ساعتی هست که تنها هستم و جلسه دوم را گوش کردم چون واقعا با وجود بچه ها اصلا نمیشد گوش کرد چون تمرکز بالای میخواد و خدا رو شکر امروز برام مهیا شد که گوش کنم
به یه سری سوالها جواب دادم به یه سری نه
انشاالله که بتونم طرف خودم را خوب انجام بدم و با این کار هم خدا وهم استاد ازم راضی باشن
سعید جان عزیزم منم بینهایت دوستت دارم و لبخندم را با عشق تقدیمت میکنم
و از خدا برات بهترین ها را میخوام چون لایق بهترین ثروت ها و نعمتها هستی و دو فرشته نازت را از طرف من ببوس
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
واااااااای سعیده جان،باورت میشه منم همین امروز صبح داشتم همین ایات رو میخوندم،از دیروز تصمیم گرفتم سوره نور رو با دقت بخونم
امروز همینطور میخوندم و رسیدم به این ایه ها، خیلی روشون مکث کردم،بعدش اصلا نمیتونستم دل بکنم از این ایات و این سوره
منم وقتی رسیدم این ایه رجال لا تلهیهم تجاره عن بیع الله….. یادم به دانشجوهای ممتاز استاد افتاد،گفتم اینا هم توی کار خیلی موفقن و هم خیلی با ایمان هستن
خداروشکر من یک دور کامل قران رو با توجه خوندم البته سرعتم خیلی کند بود
الان دوباره دور دوم رو شروع کردم البته این دفعه دارم میبینم سرعتم خیلی بیشتره
من امروز که داشتم میخوندم این صفحات قران از سوره نور رو دیدم خدا تو هر چند ایه یکبار گفته و لو لا فضل و الله و رحمته…… چندین بار تو همین دو سه صفحه تکرار شده
بعد گفتم واقعا خدا چطور باید به ما میگفت که به ما فضل و رحمت داره که ما باور کنیم
چطوریه که ما ناامید هم میشیم
پلن این روزهام اینه که در هر شرایطی که باشم ناامید نشم و مدام تکرار کنم که خدا گفته لاتقنطوا من رحمت الله
این کامنتت چقدر باحال بود برای من
منم اتفاقا اهل خواب صبح هستم و وقتی که بعد چند روز که باید صبح زود پاشم به روز تعطیل میخورم شیرینترین قسمتش همین خواب صبحه اما با این وجود روزهایی هم هست که صبح زود بیدارم و خیلی اون ساعات برام لذتبخشه چون انرژی خیلی پاکی داره
امروز نیاز داشتم به یک نیروی محرک انگیزه بخش
بعد از بین فایلهای خیلی زیاد از استاد که دانلود کردم فایل چگونه مولد ثروت باشیم برام چشمک زد و واقعا به من قدرت داد برای حرکت و بعدش با جدیت تمرکز کردم روی کارم
خداروشکر که خدای ما خدای اسان کردنه قربونش برم
برم برای انجام تمرین این فایل، میخام با فوکوس و بدون فیلتر توی دفترم انجام بدم
مرسی سعیده جان که مینویسی، نوشته هات خیلی انرژی مثبت بالایی داره
خدا همه ی مارو هدایت کنه
زهرای قشششنگم سلاااام بروی ماهت …
چنین زیبا چراااایی؟چشام از دیدن عکس پروفایلت قلبی شد ….
مرررسی که برام نوشتی …سپاسگزارم ازت …
ممنونم ازت که از قرآن مینویسی …قرآن نگو …بگو عشق….
خدا سر من منت گذاشت و من دوبار ترجمه رو کامل خوندم بدون هیچ فرسی …
حالا دور سومم …
اما ی عشق بازی جدید دارم باهاش …
علاوه برا اینکه به ترتیب میخونمش …
هربار بعد نماز ازش هدایت میخوام و بازش میکنم …و سیراب میشم ازون آیاتی که من رو بهش هدایت میکنه ….
هر بار میگم میخوام باهام حرف بزنی …بگو که ازم من گذشتی…بگو که منو میبخشی…بگو که من رو به عنوان بنده ت پذیرفتی …
و بعد نمیدونی چه عشقی توی وجودم به جریان میندازه …
به شما رفیق عزییزم هم پیشنهاد میدم این کارو بکنی …
بسیار بسیار لذت بخشه …
دوستت دارم زهرای عزیییزم
و به دستان قدرتمند الله یکتای بینظیر میسپااارررمت
قلب فراوان
سلام سلام سعیده جان
اول اینکه میخام بدونی خیلی دوستت دارم خیلی قبولت دارم کامنتاتو همیشه میخونم و ازت الگو میگیرم
بعد هم اینکه وقتی برام ایمیل اومد که برای من نوشتی اینقدر ذوق کردم اینقدر ذوق کردم که خیلی
اما جوابی ننوشتم راستش جوابایی که دوستان اینجا برام مینویسن مقدسن از نظر من. برای همین دلم میخاس یه وقتی که حال و هوام اماده نوشتنه بنویسم.
سعیده جون مرسی برای تحسین قشنگت و این بخاطر چشمان زیبای تو هست که زیبایی رو میبینه
سعیده جون خودت عکس جدیدت چقدر خوشکله .چه باشکوه (بوس به دوست خوشکلم)
سعیده جان درباره قران اینکه من عرب هستم و خود متن قران رو تا 70درصد بدون ترجمه متوجه میشم.الان که گفتی هم به توصیه ات عمل کردم غیر اون دور به ترتیب از اول بعد نمازام قران رو باز میکنم و میخونم.و اینکه قران الان برام اون قران نیست .واقعا به قول تو خیلی لذتبخشه.
سعیده عزیزم مرسی برام نوشتی و من واقعا از ته دلم برای داشتن همچین دوستانی خوشحالم و افتخار میکنم.
میگم ای ول چه سطحم رفته بالا که همچین دوستانی دارم.
الان که دارم برات مینویسم توی یه موقعیت جدید هستم که میخام تجربش کنم.امیدوارم با قدرت عمل کنم و ازش بگذرم.دوست داشتم تو این موقعیت با شما ارتباط بگیرم.
ان شالله شما هر روز در رشد و پیشرفت باشید و در سطوح بالاتری از ایمان
سلام به سعیده بانو!
با اون قلمِ شیوا…و اون قلبِ پاک که جای الهاماتِ خداونده!
که وقتی با خودت و خودش هماهنگی، کلامش رو در تو جاری میکنه و تو با ذوق میای می نویسی و دلِ ما رو میبری!
چقدر قشنگ گفتی در مورد قرآن!
ما چه گنجی داشتیم و ازش بی خبر بودیم…من از بچگی همراه مامانم قرآن میخوندم، مخصوصاً توی ماه رمضان…یه حس خوب و آرامشی بهم میداد همون موقع، اما بعدش دوباره میرفت به قول تو روی طاقچه و درکی عملاً ازش نداشتم…
تا اینکه استادِ نازنینمون مثل یک فرشته اومد گفت چشم هاتو بشور…جورِ دیگه ببین…و الان همون آیه هایی که شاید 100 بار قبلاً خوندم برام یه حس و حالِ دیگه داره!
خدایا شکرت!
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا الله
ستایش تنها از آنِ خداست که به این [نعمتها] رهنمون شدیم؛ و اگر خدا راهنماییمان نمیکرد، [به اینها] راه نیافته بودیم
عاشقتم سعیده جان، در پناه خدا باشی! بوس :-*
سلااااام به یاسِ من …چطوری نازنیین ؟
مرررسی که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و برام نوشتی …
سپاسگزارم ازت عزییزم …هروقت نقطه ی آبی از بچه های فوق العاده ی سایت دارم خدارو هزارمرتبه شکر میکنم …برای صحبت یک هم فرکانسی …
یاسِ من …برخلاف شما و قلب شفافت …من خیلی به قرآن علاقه نداشتم …شاید به خاطر فشاری که به روم میاوردن برای خوندنش …
هروقت ماه رمضون میدیدم یک نفس دارن تلاش میکنند یک جز قرآن رو توی یک روز تموم کنن…بیشتر اعصابم خراب میشد :)))))
هروقت میخواستم تلاش کنم برای اینکار …همون چند صفحه ی اول …ضعف میرفتم از گرسنگی … :))))))))
نتنها نمیفهمیدم چی خووندم که حتی لذت که چه عرض کنم …بگذرررریم … : ))))
خداروصدهزارمرتبه شکر برای این مدار …برای این هدایت …برای پیدا کردن پیامبر زمانه م …برای دوره دوازده قدم و آشنایی با قلبِ قرآن نه فقط ظاهرش ….
خوشحالم یاسمن جانم …حال دلم عالیه …
دعا میکنم هرجای این دنیا هستی ….حال دلت عااالی عااالی باشه …
دوستت دارم دختر …
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپااارمت
قلب فرااوان
گر کسی در حق من این لطف رو کرده و این کامنت رو خونده،این رو یک نشانه از الله بدونید …اگر هنوز خوندن ترجمه ی قرآن رو از اول شروع نکردید …بسم الله …
همه ما این داستان رو درک کردیم که هر از گاهی متمایل می شیم به سمت شانه خاکی و بعد برمیگردیم…
اونوقت هست که داستان تضاد رو بهتر درک میکنیم…
اونوقت هست که درک میکنیم وضوع از طریق تضاد چه مبحث مهم و بی نظیری هس…
اونوقت هست که درک میکنیم که ما باید جور دیگری ببینم و بیندیشیم
به قول سهراب سپهری : چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید…
اونوقت هست که به جای غر ولونگ و عصبی شدن از تضاد و مسائلی که تو زندگیمون میاد میگیم این تضاد بهم گفت چی میخوام… هااا بریم سراغش وهدف گزاری کنیم براش – بریم تمرکزی بترکونیم…
خدا را شکر که قانون رو داریم همگی درک میکنیم و ازش لذت میبریمم….
سلام سعیده عزیزم ، من برای اولین بار هست پاسخ کامنتهای زیبات رو میدم ، اول از همه مرسی از قلم زیبات که ایمان دارم از دل بر اومده که به دل مت و بقیه بچه های سایت میشینه. خدا تو قرآن قسم داده به قلم چون این نوشتن معجزه میکنه مثل الان که قلم تو برای من نشونه بود . من برای پیدا کردن یه پاشنه آشیل روی آوردم به خوندن قرآن ، سرچی شبیه به سرچ های استاد و دارم تمام آیه هایی که کلمه رزق یا هدایت و … هست رو در میارم تا با به دست آوردن کلید واژه ها باورم به ثروت و درآمد تغییر کنه ، میدونی نتیجه تا به الان چی بود ؟ مدام این کلید ها در آیه های رزق تکرار شدن : ایمان به خدا ، ایمان به آخرت و انفاق کردن از اموال !!! بخشیدن و هدیه دادن از نظر ظاهری از حساب بانکی آدم کم میشه ولی خدا توی آیه های رزق آورده !
من این نشانه از الله رو از قلمت دریافت کردم که باید به خوندن قرآن ادامه بدم تا خدا قدم بعدی رو دوباره بهم الهام کنه
ممنونم ازت سعیده جان … انرژی ات رو خیلی دوست دارم … از خدا برات مسیر جنگلی رو آرزومندم :)
سلام به ساره ی عزیزم
تکه ارزشمند روح خدا
ازت بی نهایت سپاسگزارم که برام نوشتی ،ممنونم که وقت ارزشمندت رو برام گذاشتی
خداروشکر برای تموم هدایت هاش ،که قلب آدم رو به نور ایمان روشن میکنه …
هرزمانی ،تو خوندن آیات قرآن،مست عشق خدا شدی،یادی از ما بچه های سایت هم بکن :)
مارو هم از دعای خیرت محروووم نکن
دوووستتت دارم و به دستان بی نظیر الله یکتا میسپااارمت
قلب فراوان
سلام سعیده خانم الهی من با خواندن پیامهای شما سیمم خیلی قشنگ وصل میشه به اصلم چند روز پیش یه خوابی رو از بچگیم به یاد آوردم که شب بود من تنها توی کوچه جلو در خونمون بودم انتهای کوچه مسجد بود توی آسمون بالای مسجد یهو با یه صدای مهیبی شبیه رعد و برق یه نوری تمام آسمان و زمین رو روشن کرد من از اون نور ترسیدم فرار کردم رفتم خونمون ….
ای وای بر من ….
خدا نور آسمانها و زمین
اون خدا بود من از کی فرار کردم به کی پناه بردم!!!!
واقعا هم از خدا دور شدم اون خواست من نخواستم، اون بود من نبودم، اون گفت من نشنیدم، اون اومد من نرفتم ،اون داد من نگرفتم…
الان پیام شما و این آیه از قرآن و این خوابی که بیاد آورده بودم قشنگ برام تعبیر شد که
ظلمت نفسی
من به خودم ظلم کردم …
الهی شکرت که تا فرصت دارم تو این دنیا باز به تو برگشتم
به نام خدای مهربون
سلام استاد عزیزم با اندام فوقالعاده
و درود خدمت خانم شایسته عزیزم
و تمام دوست های مهربونم
خدا رو هزاران بار شکر برای دریافت این همه آگاهی هایی ارزشمند بصورت رایگان و به زبان فارسی
خدا رو شکر که به راحتی
به راحت ترین روش میتونم هر لحظه به این آگاهی ها دست راسی داشته باشم
استاد صمیمانه ازتون تشکر میکنم
برای اینکه با عشق مطلق این فایل ها رو برای ما آماده میکنید تا ماهم شریک بشیم در لذت بردن از زندگی که شما بهش رسیدید
در این لحظه احساس بی نظیری دارم
استاد درمورد سوال اول.
الان حدود 10 سال شایدم ی کم بیشتر تلاش های زیادی قدم های زیادی برای ازدواج کردم ولی هنوز موفق به این خواسته ام نشدم.
و در جواب سوال 2
خیلی خیلی از دوستام رو سراغ دارم که به راحتی ازدواج کردن و الان متاهل هستند و زن و بچه دارن.
درجواب سوال 3
با این که خیلی دوس دارم خیلی فکر و تلاش میکنم برای این خواسته ام ولی اولین کد مخفی ذهنم اونم به واسه وردی های که تاالان داشته ام بیشتر هم به صورت نا آگاهانه
اینکه ازدواج آدم رو محدود میکند
اگه ازدواج کنم دیگه نمیتونم با آزادی کامل از زندگیم لذت ببرم
میترسم که دوست هام رو از دست بدم
و یا در گیر زندگی بشم دیگه اصلا نتونم لذت ببرم از زندگیم
یا زندگی برام تکراری بشه.
دومین ترمز ذهنی. دختر خوب کمه
الان کم پیدا میشه
اکثرا طلاق عاطفی هستند
بیشتر ازدواج ها آخرش به دادگاه و دعوا و زندان ختم میشه
خانواده ها باهم دشمن میشن.
یعنی این رو خودم هزاران بار گفتم که اولش خانواده ها خوبن و بعدا پشت هم حرف میزنند و یا رابطه ها بهم میخوره و …
استاد الان که هرچی بیشتر فکر میکنم میبینم چقدر ترس و ترمز دارم .
چقدر باور های مخرب دارم
و تا زمانی که این ترمز ها هست مهم نیست من چقدر تلاش کنم چند بار اقدام کنم
نمیشه نمیشه
استاد الان میفهمم البته ی کم که چرا من پیشرفت نمیکنم.
چون اصلا فکر نمیکنم
ترمز های ذهنی ام رو نیومدم بکشم بیرون تا نتایج بیاد
.استاد توی همین سایت برای تغییر باور هام
هم الان یک سال و نیم هست که دارم رو خودم کار میکنم
دارم هر روز فایل گوش میدم
ولی هیچ موفقیتی هنوز نتونستم بدست بیارم
موفقیت بزرگمنظورم
تنها موفقیتم عمل به دوره قانون سلامتی که مثل آب خوردن به وزن و اندام عالی رسیدم که چندین سال بود هر کار میکردم نمیتونستم آخر دیگه ناامید شدم و دست از تلاش برداشتم
استاد الان میفهمم وقتی من هنوز ذهنم مقاومت داره در مورد اینکه باور ها نتایج رو بوجود میاره مهم نیست من چقدر فایل از شما گوش کنم چون توی نا خدا آگاه ذهنم رسیدن به موفقیت رو فقط وفقط وفقط وفقط عوامل بیرونی میدونم
تا زمانی که پام روی این شاه ترمز اتفاقی توی زندگی من به واسطه فایل گوش کردن و تو این راه فعالیت کردن نمیوفته
چون هنوز من نمیتونم قبول کنم که همه چی باورها
همه چی از تغییر باور ها شروع میشه
عامل بیرونی نیست
بابا بیرون هیچی نیست
هرچیه فقط وفقط و فقط توی ذهن منه توی افکار منه
توی کنترل وردی های منه
استاد من نمیخوام بگم با این فایل فهمیدم و دیگه تموم
ولی واقعا اعتراف میکنم درک کردم که اصلا من برای رفتارام
نتایجم
برای زندگیم اصلا فکر نمیکنم
مثل ی گوسفند هرکسی هر چی میگه ذهنم قبول میکنه
تا زمانی که اینطور باشم هیچ اتفاقی نمیوفته
دلم رو خوش کنم که توی سایتم
توی بهترین سایت دنیا با بهترین استاد دنیام
هیچ اتفاقی نمی افته
دلم رو خوش کنم که فقط فایل گوش کنم و یک سری حرف های قشنگاز شما بشنوم دیگه زندگی ام گلستان میشه
ن نننننننننننننن
اینا رو به خودم میگم
باید هم زمان که تلاش میکنم گاز میدم
پام رو از روی ترمز بردارم تا زمانی که پام روی ترمزه ماشین زندگی من حرکت نمیکنه و یا اگرم بکنه خیلی کم کم که من رو آخرش ناراضی میکنه و ناامید میشم.
خدا کمک کن به حرف هایی که زدم به قسمتی از آنها در شروع کار بتونم عمل کنم
استاد الان ی صفحه و نیم توی دفترم نوشتم بعد عمق فاجعه رو ی کم درک کردم
خدایا خودت هدایت کن
استاد بی نظیرم ازت بی نهایت تشکر میکنم
به نام خدایی که به شدت کافیست.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان.
میخواستم در مورد یک ترمز که بعد از 8 سال پیداش کردم بنویسم استاد.
با این که چند بار به سمت این ترمز هدایت شدم ولی نمیدونم چرا گوش شنوا نداشتم.
من قبل از آشنایی با شما رابطه خوبی با خدا داشتم.با هم حرف می زدیم.بهم واضح می گفت چکار کن.واضح هدایتم میکرد.اصلا توی این دنیا فقط با خدا کار می کردم و منتظر هیچ انسانی نبودم و چه کارهای بزرگی هم انجام دادم.
جوری که دوستام می گفتن سعید بگه فلان کار رو میخواد انجام بده 100 درصد می تونه انجامش بده.چون میگفتم بهشون فلان کار رو می خوام انجام بدم چند روز بعد انجامش می دادم.
فقط با این باور که در این دنیا فقط من هستم و خدا.و خدا تمام کارهای منو انجام میده و 100 درصد هم کارهامو انجام می داد.
تا با شما آشنا شدم و شروع کردم به یادگیری قانون.
بعد از آشنایی با شما در فاصله 4 ماه رفتم خواستگاری و متاهل شدم و ترمز از این جا شروع شد.
کدوم ترمز= من مجردی این باور رو داشتم که خدا برای من کافیست و واقعا هم کافی بود.و من روی نیاز به هیچ انسانی نداشتم.چرا نداشتم؟ چون تنها بودم.چون رفیقم فقط خدا بود.یکی دو تا دوست داشتم اونم در حد سلام کردن و یه صحبت چند دقیقه ای با هم بود.و کلا رفیقم خدا بود.
تا متاهل شدم و همسر و فامیل همسر و…
8 سال هر کاری می کردم جواب نمی داد و کلا نا امید می شدم.بعد دوباره به خودم امید می دادم و بعد نتیجه هیچی.نتایج کوچیک بود ولی میگفتم بابا من قبل آشنایی با این قوانین اون کارها رو انجام دادم.چرا الان نمیتونم هیچ کاری بکنم.
ترمزم رو پیدا نمی کردم.ترمز چیه.اصلا فکر نمی کردم که ترمزی باشه.به خودم میگفتم که خوب روی قوانین کار نمی کنم.تا امروز وقتی این فایل رو گوش دادم.
حسم میگفت تو به این سوال جواب بده.
چه باورهای قدرتمندی داشتی که باعث می شد به خواسته هات برسی؟
شروع کردم به نوشتن بعد این ترمز رو پیدا کردم که من بعد از ازدواج منتظر همراه هستم و اون همراه همسرم یا عمو همسرم ( بنگاه املاک داره و رابطه مون خوبه) هستم.
چون من قبل از ازدواج تقریبا تنها بودم و بعد از ازدواج در شرایط جدید قرار گرفتم و تازه اول یادگیری قانون بودم اصلا نمیفهمیدم مشکل کجاست.
من شریک گذاشتم در کنار خدا.بازم روی نیازم به خدا بود ولی گوشه ذهنم منتظر همراه انسانی هم بودم.
استاد چند بار هم هدایت شدم به این باور ولی نمیدونم چرا این ترمزم رو نمی فهمیدم.
چون دوره آشنایی من با شما و ازدواجم نزدیک به هم بود همش این پیش فرض رو داشتم که شاید من روی قوانین خوب کار نمی کنم.
یه مدت که اونقدر کلافه بودم که چرا جواب بزرگ قبل آشنایی با استاد دیگه نیست بعد کلا سایت شما رو از گوشیم پاک کردم و دو سه ماه اصلا فایل هاتون رو گوش ندادم و بعد دوباره شروع کردم.
دو سال پیش رفتم پیش همون دوستم دیدم کسب و کار خودشو راه اندازی کرده و دو تا خونه خریده.گفتم این دوست من همش به من نگاه می کرد ببینه من چکار می کنم.چجوریه من اومدم این قوانین رو یاد بگیرم که ثروتمند بشم ولی درجا می زنم و این وضعش خوب شد.چرا قانون موفقیت مالی برای من درجا می زنه.من که قبل از آشنایی با این قوانین داشتم خوب نتیجه می گرفتم و همش تمرکزم بر روی این قوانین بود که شاید یه جای این قوانین رو درست نفهمیدم.و اصلا فکر نمی کردم که ترمز در قوانین نیست در شرک به خداست که از ازدواج من شروع شد.چون شروع یادگیری قانون با ازدواجم یکی بود اصلا به ترمز از شرک به خدا فکر نمی کردم و میگفتم ترمز من در انجام دادن قوانینه.
دوستان هم فرکانسی آره میشه یک باور قدرتمند داشته باشید و با تغییر شرایط ترمز هایی برای اون باور ایجاد بشه که باورتون نشه این ترمز باشه.
توی این 8 سال هر کاری کردم که به موفقیت مالی برسم نشد که نشد و میگفتم باورهای مالی م ایراد داره و روی باورهام کار می کردم و ایده می اومد ولی پای حرکت کردن نداشتم.و اون قدر حرکت نمی کردم که ایده به دفتر خاطرات می پیوست.
مثلا همین ماه قبلی با قدرت نشستم و روی باورهای ثروت کار کردم و ایده اومد بیا از این مهارتت پول بساز.مهارت و مسیری که عاشقشم.
ولی پایی برای حرکت نبود.به خودم گفتم چرا نمیری انجامش بدی.میترسی؟ اومدم ترس هامو نوشتم. بعد مخالف ترس ها رو به خودم گفتم ولی بازم پای رفتن نبود.استاد امشب وقتی به اون سوال جواب دادم ترمز رو فهمیدم.
من منتظر همراه بودم و چون همسرم همراه من در این مسیر نیست. من عملا هیچ حرکتی نمیکردم.
وقتی این ترمز رو پیدا کردم گفتم الله اکبر یعنی این ترمز که من شریک گذاشتم در کنار خدا و منتظر همراه انسانی بودم 8 سال جلوی منو گرفت.
یعنی دلیل در جا زدن من این ترمز بود.
یعنی دلیل این همه روی باورهات کار می کردی و ایده رو عملی نمی کردی به این دلیل بود که منتظر همراه بودی.همیشه می گفتم شاید دل و جرأت م کم شده.
شاید باورهای ثروتم ایراد داره.بعد میگفتم آخه این کارها نسبت به اون کارهایی که قبل آشنایی با قوانین انجام دادم هیچه.چرا انجامش نمیدم. چون از این طرف پام روی ترمز اصلیه.
خدایا ازت ممنونم که هدایتم کردی و این ترمز رو بهم نشون دادی.
به امید خدا فردا اون ایده که بهم داده شده بود رو فقط با همراهی خدا انجامش میدم و منتظر هیچ انسانی نمیمونم.
استاد بی نهایت از وجود شما سپاسگزارم.
در پناه خدا که به شدت کافیست باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیزم سلام خانوم شایسته عزیز و دوستان عزیزم بعد مدتها اومدم هدایت شدم به فایل البته استاد تمرکزم روی دوره دوازده قدم هست استاد ؟؟؟واقعا من خوشبختم همین لحظه بدون هیچ عامل بیرونی استاد با قدرت میگم دوره دوازده قدم بی نظیره امشب فایل رو دیدم گفتم بیام گوش کنم خدای من این فایل هم در کنار دوازده قدم معجزه میکنه
راجب ترمز ها صحبت کردید ؟؟؟
ترمزها همان باورهایی هستند که سالها در ناخوادگاهمون هستند امشب هدایت شدم این کامنت رو بنویسم مینویسم بهم گفته میشه
استاد بزرگترین چیز همین ترمز هست هست در نرسیدن خواسته ها
ترمز چیست ؟ ترمز یعنی ترس ترمز یعنی توقف در طول مسیر ادامه ندادن ترمز مثل موتور یا ماشینی میمونه که هی لنت ماشین یا موتور رو عوض میکنی و از بس ترمز میگیری هر ما باید چند ماه لنت بخری از یه جایی خسته میشی میگی ولش کن نمیخوام ادامه نمیدم بله ترمزها همان باورهایی هست که سالها بمب باران شدیدم توسط خانواده
بزار از خودم بگم موضوع ازدواج
همیشه مادرم میگفت علی ازدواج کن زن از خودمونی بگیر یا فقیر بدبخت باشه مثل خودمون من از همون بچگی نپذیرفتم اما مادرم تکرار میکرد فامیل ها همه ی اطرافیان همین باورها رو داشتن
خدایا به موقع آمدی به دادم ازت سپاس گزارم
خدایا از طریق استاد عباس منش گفتی میشود ازدواج موفق داشت دیدم با الگو
دوستان منو شما بچه که بودیم اطرافیان هی باورهای اشتباه بهمون گفتن
باورها افکار چیه
من خودم دیدم و دارم میگم
بچه که بودم مثالش همین علی تو باید زن بدبخت مذهبی فقیر چادری بگیری عابرومون نره خدا شاهده چند مدت رفتم تو فکر میخواست همین اتفاق ها بیوفته اما گفتم نه مامان من نمیخوام من لایق بهترینام خدا شاهده از زمانی که احساس لیاقت رو در خودم ایجاد کردم حتی از جاهای پیشنهاد میشه ازدواج کن اما من هنوز قبول نمیکنم
من علی الان در مورد ازدواج این باورها رو دارم
البته که فعلا نمیخوام ازدواج کنم اما خواستم فقط مثال بزنم
باورهای درست راجب ازدواج
خداوند منو آفریده که با بهترین شخص زندگی کنم این حق منه
دختر خوب بی نهایته چه طور ؟چه طورش من نمیدونم از زیر سنگ هم باشه خدا وارد زندگیت میکنه
اما چرا اکثر افراد تو ایران ازدواج نمیکنن
باورهاشون اینه اینه اینه؟؟؟
یک دختر الان مثالش از باورهاش اینه
پسرها ببخشید میگه همه عوضین
پسر خوب نیست
میگه همه مثل هم هستن
پسرا خیانت کارن
و هزار تا باور اشتباه
خدا شاهده خیلی ها دوست دارن ازدواج کنن ترمز دارن باورهای اشتباه دارن تا زمانی که ترمز داشته باشی به خواستت نمیرسی
من خودم هنوز روی بحث مالی کار میکنم اما با قدرت میگم یک روابط عاشقانه رو دارم تو ذهنم میسازم بهش فکر میکنم
ساخت یک رابطه عاشقانه مثل یک ویلا میمونه که دادی برات بسازن
کی میسازه من کی خلق میکنه من
استاد تمام باورهای شما رو دارم روی ساخت باورهای مالی روابط عاشقانه میسازم تو ذهنم
بریم سراغ ترمز ها بعدی
مثلا یک خانوم شوهرش فوت کرده یا طلاق گرفته
باورش اینکه بعد مرگ شوهرم ازدواج کنم مردم چی میگن؟ اینا یعنی شرک اینا یعنی قدرت به عوامل بیرونی یعنی حرف مردم برات مهم بودن
طرف باورش اینکه من تا ابد باید ازدواج نکنم هزاران باور چرت و پرت داریم در ذهنمون
چند روز پیش همکارانم که رابطه زیادی هم ندارم تو قسمت مختلف کار میکنن میگفتن نمیشه به کسی اعتماد کرد و هزاران چیز دیگه به خدا خیلی خوشحالم که من یک باور ساختم که همه قابل اعتماد هستند هر جور آدمی سر راه من قرار بگیره با من متفاوت رفتار میکنه
استاد من توی شغل خودم ترمزها رو برداشتم الان چند برابر دارمد دارم بیشتر شده همون چیزهایی که در دوره دوازده قدم گفتید.
خدای من ما انسانها باورهای شرک آلود داریم
یه سریا تو کار میگن برای اینکه درآمدت بیشتر بشه باید بری بقیه رو بفروشی خودتو عزیز دل صاحب کار کنی
اینا یعنی شرک
ما تو بچگی بهمون گفتن تو لیاقتت نداری تو بدرد نخوری
بچگی رفتیم تو فکر این فکرها همش تکرار شده تبدیل شده به باور
من بچگی خواهرم میگفت آهنگ شاد گوش نده خدا خوشش نمیاد منم تو خانواده متوسط مذهبی بزرگ شدم اما همش احساس گناه داشتم یه آهنگ شاد گوش میدادم انگاری صدای خدای عذاب دهنده میومد اینجوری بزرگ شدیم
خدایا من را آفریدی گفتی قشنگ زندگی کن
خدایا بچگی رها بودم و شاد لحظه حال بودم و از فردا خبر نداشتم
بچه بودم تجسم میکردم تو اجابت میکردی
بچه بودم ترمز نداشتم هرانچه که بهش فکر میکردم از طریق دستانت میرسید
خدایا بچه که بودم همیشه در احساس خوب بودم
خدایا بچه که بودم در آغوش تو بودم
بزار این نکته مثبت رو بگم دوستان
استاد چند روز پیش تو پارک بودم
یه دختر بچه ناز رفتم یه جایی پر از آب بود یعنی قشنگ نصف پاهای منو آب میزد بعدش این دختر بچه رها بود با لبخند رفت تو آبها یعنی همون جا گفتم خدایا این ترسی نداره سریع هم میره ما بچگی ترس نداشتیم
ما بچه که بودیم ترمز هم نداشتیم
الان به بچه های کوچک بگو بیا دیوار رو هل بدیم میریزه سریع باور میکنه نمیگه عه دیوار سفته
خدا قشنگ جهان رو آفریده
باید مثل بچگی رها باشیم بدون ترمز
بچگی رو یاد بیاریم همیشه احساسمون خوب بود تو بازار به همه چی نگاه میکردیم اسباب بازی بود تجسم میکردیم خلق میشد
بچه که بودیم عزت نفسمون بالا بود
قشنگترین لباس ها برامون اما بزرگ که شدیم باورهای اشتباه شروع شد
مثالش یک دختر شکست میخوره این باور اشتباه رو به صد دختر دیگه دوست همکار انتقال میده این نحوه شکل گیری باورها بوده
تمام افرادی که ازدواج موفق نداشتن صد درصد باورهای اشتباه داشتن
تمرین این فایل
خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
هدف مالی ،رشد شخصی ،عزت نفس ،ازدواج دارم روش کار میکنم
چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
استاد عباس منش عامل توحید یکتا پرستی تغییر باورها
و چند نفر دیگه
ولی تمرکز گذاشتن اهرم رنج و لذت خوب کار کرده در ذهنشون تعهد دادن
چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی
ترمز مالی
هر کاری شروع کنم دیر به نتیجه میرسم
همین پول کمه این باور وحشتناکه
شغل خوب کمه
مشتری نیست
البته کار میکنم اما هنوز مشکل دارم
وقتی من توی خانواده و جامعه بزرگ شدم سالها بهم گفتن
علی باید پارتی داشته باشی خدا شاهده هزاران بار تکرار شده
گفتن علی بچسب به صاحب کارت بهش توجه کن پارتی خودت کن
گفتن هر کاری رفتی ولش نکن پول کمه
گفتن اگه ول کردی باختی شغلتو
استاد شاد سالم و ثروتمند باشید
عاشقتونم
به نام خالق زیبایی ها که همیشه از طرق مختلف ما را به بهترین ها هدایت میکنه
سلام خدمت بهترین استاد دنیا و به شایسته خانوم عزیز
اصللللا کامنت گذار نیستم (دومین کامنتم در این یک سال هست) ولی این فایل بی نهایت منو به فکر فرو برد استاد ممنونتم
من به خواسته های بسیاری رسیدم به لطف خدا ولی خب هست خواسته بسیار مهمی توی کسب و کارم که هنوز به پیشرفت به نظر خودم عالی نرسیدم
اول بگم حدود دوساله با عشق وارد بازار فارکس شدم اونم خیلی هدایتی وقتی از یه خواستگاری زورکی به اصرار خانواده سرباز زدم و از خدا با تموم وجودم یاری خواستم هم اون خواستگاری خدا روشکر سر انجام نرسید و به طرز معجزه آسایی به مسیری هدایت شدم که عاشقانه تلاش میکنم و لذت میبرم یعنی همین معامله گری در فارکس
خب دقیقا پارسال بعد از سال اول کسب و کارم چون تایم سربازیم هم رسید از خدا یاری خواستم تا سربازیم جوری بشه که بتونم به کارم هم برسم خب به لطف خدا و با استفاده از قانون و تجسم و نوشتن در دفترم همش از خدا سپاسگزاری میکردم که خدایا دو روز بهم تعطیلی بده و پنجشنبه و جمعه تعطیلم و میتونم کلی وقت بزارم روی کارم و تجسم میکردم خودمو با ماشینی که نداشتم میرم سربازی و کلی لذت میبردم از این تجسم الان سرباز معلمم و به لطف خدا به جای دو روز تعطیلی 4 روز تعطیلی بهم داده خدایا هزاران بار شکرت و میتونم به کارم برسم توی همین مدت سربازی به لطف خدا ماشین مورد علاقمم خریدم و کلیییی نتایج دیگه
یه نشونه دیگه از قانون بگم وقتی وارد پادگان شدم همیشه اینجوره که سربازاری امریه باید آموزشی برن و کسری هاشون قبول نیست این قاننننونه نظامه ولییییییی خداگواهه من این قانون رو باور نکردم و به یه دوستم توی پادگان که اونم شرایط منو داشت هر صبح و نهار و شام به همه میگفتیم این نهار آخره شام آخره و ما قراره بریم بیرون در حالی که به هر پاسداری و فرمانده ای میپرسیدی میگفتن نه مگه قانون نظام تغیر میکنه و از این حرفا من همونجا که بودم روی دیوار پادگان این آیه رو دیدم و همونجا میخکوب شدم
« کسانی که گفتند پروردگار ما الله هست سپس استقامت کردند ترسی بر آنها نیست و اندوهگین نمیشوند»
خداشاهده همونجا با اینکه هیچ خبری نبود گفتم تمومه ما رفتیم بیرون خدایا شکرت اینم نشونه و از استاد یاد گرفته بودم حالمو خوب نگه دارم حتی از فرماندهی میگفتن موهاتو اصلاح کن من میگفتم نه من قراره برم بیرون و فقط یه نمه روشو زدم تا کمتر گیرم بدن و اصلاح نکردم که قراره بیام بیرون
حالا اتفاقی که افتاد روز چهارم برای اولین بار در تاریخ نظام به گفته خودشون یه بخشنامه زدن که چون پادگان جا نداره کسایی که کسری دارن میتونن برن و آموزشی نرن
اون لحظه داشتم فقط اشک شوق میریختم و به لطف خدا فقط ما دو نفر اصلااااا آموزشی نرفتیم و به هرکی میگفتیم میگفتن خیییلی خوش شانسین اما من میدونستم شانس نیست این قانون خداونده این وعده رب العالمینه که اگه احساساتو خوب نگه داری به خواستت میرسی
خدا رو سپاسگزارم بابت این قانون زیباش
خب سوال اول
چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟ توی همین معامله گری میشه گفت شب و روزمو دوختم نزدیک دوساله و البته پیشرفت های خییلی خوبی داشتم ولی الان که اینو دارم مینویسم همین الان مورخ 25 خرداد 1402 تمام سودی که کرده بودم رو فقط طی دو روز شامل 20 درصد سود سرمایه کلا از دست دادم والان خدا روشکر حداقل ضرر نکردم و سر به سره و میدونم باز هم میتونم سود کنم بارها بارها بارها این مشکل برام پیش اومده تا یه دوره سودآوری نسبتا خوبی دارم بعد یهو همه چی پر میشه
سوال دو
چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
موقع گوش دادن به یه دفتر باز کردم عجیب غریب باور مخرب و ترمز ABS نرسیدن به خواسته ها میومد
بزرگترین ترمزم اینه به نظرم شرررررک شررررک شررررک
همیشه این تو نظرم هست بیام حسابمو رشد بدم بعد به یکی بگم من رشد دادم حسابو تو بیا سرمایه بده به من تا رشدش بدم و تقسیم سود کنیم و میتونم بگم 99.9 درصد اوقات ایین توی ذهن منه فلانی ( اسم نمیبرم ) که اتفاقا خییییلی ثروتمنده و اتفاقا خودش گفته هر موقع رشد حساب خوبی داشتی بیا بهت سرمایه بدم یعنی یه جورایی من « برای لذت بردن خودم معامله نمیکردم بلکه معامله میکردم تا فلانی بهم سرمایه بده و بی نیازم کنه » من اینو خیییییلی خییییلی توی ذهنم بولد کردم خدایا منو ببخش که شرک میورزم خدایا منو ببخش خدایا منو ببخش که فقط زبونی موحد بودم خدایا منو ببخش خدایا خودت کمک کن توحیدی تر بشم در عمل نه حرف
ترمز دوم برای من: احساس گناه
دوره عزت نفس استاد رو هم دارم و بی نهایییت بهم کمک کرده ولی هنوز جا داره روش کار کنم
و مورد سوم نداشتن رهایی که میدونم برای خیییلی از دوستان هم همین مشکل وجود داره میخوایم سریع به اهدافمون برسیم و بسیار عجله داریم و این لذت بخش بودن مسیر رو از بین میبره
خدایا سپاسگزارم بابت قوانین تغیر ناپذیرت
خدایا سپاسگزارم که ما ارا به راه راست هدایت میکنی
خدایا سپاسگزارم که استاد عزیزم رو با ما آشنا کردی
به امید موفقیت بیشتر برای خودم و تمووووم دوستان و استاد عزیزم