https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
هدفم رسیدن به استقلال مالی است به خاطرش تلاش کردم و میکنم مهاجرت کردم
از لحاظ مالی هنوز به خواسته ام نرسیده ام که حتی اوضاع در یک چرخه معیوب تکرار میشود
دو روز خوب پیش میره باز بهم میریزه
همیشه به نقطه صفر یا زیر صفر هم میرسم و حتی بدهکار میشم
با این که چند سال هست روی دوره ها کار میکنم
تو این فایل متوجه شدم که از لحاظ باورها مشکل هست
نه کشور ،نه شهر یا وجود افراد یا توانایی هام یا مکان کارم و محله چون همه این ها رو تغییر دادم اما اوضاع تغییر نکرده که همون سطح مونده من همه راه ها رو امتحان کردم
و سهم خودم رو انجام دادم تلاشم میکنم و ادامه میدم میدونم باید حل شود
درصورتیکه تو زمینه های مختلف رشد کردم اما این موضوع مالی خیلی تاثیر گذاری منفی در زندگی ام گذاشته و همه جنبه های زندگی ام را در بر گرفته است
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
در واقع همیشه خودم را قانع میکنم یه توجیه میارم
ولی میبینم که افراد زیادی که با شغل های مختلف در شهر خودشون یا همین کشور نتایج بی نظیری خلق کردند
این شغل و بیزینس من هم پتانسیل بسیار بالایی از لحاظ درآمد داره و همه دارن کار میکنند و پول میسازن
از همین شغل حتی مثل من هم حرفه ای نیستند
همکارانم هرروز درحال فعالیت هستند من اکثر وقت ها نشستم تو دفترم یک هفته مشتری زیاد دارم بعد یهو اوضاع جوری میخوابه که همه پول ها رو از دست میدم دوباره باید از صفر شروع کنم
عوامل رو بررسی کردم تبلیغات کردم یا قیمت ها رو تغییر دادم تاثیر نداشت
دوست خودم که تازه ساعت 2ظهر میره مغازه تا 8شب چندین برابر من کار میکنه زندگی نسبتاً خوبی داره من اونم نخواستم فقط بتونم از پس هزینه هام بربیام
تو این چند سال تونستم یک گوشی فقط بخرم که اونم تا بی پول میشم میخوام بفروشم
من با وجود این همه امکانات نزدیک مرکز شهر فضای بسیار زیبا که درآمد خوبی هم نسبت به افراد دیگه دارم
اما هیچ وقت پول نمیتونم داشته باشم همیشه خرج های الکی دارم ،اصلا نمیدونم پولم چی میشه دارم هزینه هام رو به سختی پرداخت میکنم و هیچ لذتی از زندگی تجربه نمیکنم بعد میندازم تقصیر عوامل بیرونی
امیدوارم تا اوضاع بدتر نشده بتونم ترمزها رو پیدا کنم
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
️تاثیر عوامل بیرونی:
مثل همسر،نداشتن یه کسی بیاد بتونه برام اجازه کار بگیره، الان دفتر دارم برم یه مغازه بگیرم اوضاع بهتر میشه اینجا دیده نمیشم ،اینجا نمیتونم پول بسازم هزینه هام زیاده،برم یه کشور دیگه اوضاع تغییر میکنه بهتر میشه، بزار برم یه جا دیگه و سالهاست دارم عوامل بیرونی رو تغییر میدم اینم ترمز بزرگی است
️احساس ارزشمندی:
من ارزشمند نیستم کار دیگران بهتر از منه کسی نمیاد پیش من همه میرن پیش دیگران کار انجام میدهند
هر چی آدم بی پوله میاد پیش ما همه دنبال کار ارزون هستند
خودم رو مقایسه میکنم که بدترین حالت ذهنی است
این باور که تا دو روز اوضاع خوب میشه دوباره خراب میشه این که بوده زیاد بخندی آخرش گریه است اینو همیشه به من گفتن پدرم که بارها میگفت میری میبینم به چه روزی… میفتی حالا …
️باور کمبود:
پول کمه دست مردم پول نمیدن برای هنرم ارزش قائل نیستند
همین یه مشتریه یه جوری ازش پول بگیرم که هزینه هام رو پرداخت کنم این بره دیگه مشتری نیست
️باور کمالگرایی:
من هزینه هام زیاده یا پول زیاد میدن یا من کار نمیکنم ،
بزار اوضاع خوب میشه یه پول که میرسه سریع میرم خرج سنگین میکنم به بهانه اینکه دارم رو عزت نفسم کار میکنم بریم مسافرت ماشین اجاره کنیم بریم رستوران خوب و…
یه هفته حال میکنم بعد میزنم تو سر خودم که حالا چطور هزینه هات رو پرداخت میکنی
دیدی قانون برا تو کار نمیکنه اونا فرق میکنند با تو
ممنونم ازت که صادقانه نوشتی. همین که نشستی به باورهای مخرب که داری فکر کری و طبقه بندی کردی و نوشتی یعنی صورت مسئله برات واضح شده. خیلی خوبه. بهشون که فکر کنی و روی اونها متمرکز بشی جوابها میان.
منم باور مخرب دارم که پروژه ارزون بنویسم که تهیه کننده پیدا بشه یا با پول خودم بسازمش.
منم دارم روی این باور که کار خوب بنویس تهیه کننده هم میاد کار میکنم. انشالله چند ماه بعد هردومون اینجا از نتایجمون که عالی شده مینویسیم
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی دوستان بهشتی سایت
فکر میکنم این دوره مخصوصا برای من درست شده چون با گوش کردن به فایل های رایگان استاد و چند دوره ای که خریداری کردم و کتابهای استاد تقریبا قانون کلی رو میدونم و خیلی دستاورد های خوبی داشتم تو این مدت ولی هنوز نمیتونم باور های محدود کننده خودمو یا ترمز هامو تو بعضی مسائل به خوبی شناسایی کنم
مثلا از روزی که این فایل اومده رو سایت چند بار دیدم فایلو و میخوام بیام کامنت بزارم و سؤالها رو جواب بدم ولی سوال آخر رو نمیدونستم باید چی بنویسم،،
حالا هم میخوام کمالگرایی و بزارم کنار و شروع کنم به نوشتن کامنت تا شاید منم هدایت شدم به ترمز های ذهنی که دارم
سوال 1:چه هدف و خواسته ای هست که شما با وجودتلاش زیاد ولی بهش نرسیدید؟
من سالیان سال هست که عفونت رحم دارم و خیلی دکتر های زیاد رفتم درمان شیمیایی و درمان های خانگی انجام دادم و رژیمهای غذایی مربوط به این مسئله رو گرفتم ولی مدت خیلی کوتاهی درمان میشم و دوباره روز از نو روزی از نو ،،با آموزش های استاد و آگاهی های نابی که تو این سایت به دست آوردم خیلی اوضاع بهتره ولی درمان نشدم ،،باید بگم هر تلاشی میشد انجام دادم ولی این مسئله چند سال هست که باهامه،،
سوال2:چه افرادی رو میشناسی که با همون تلاش شما یا تلاش کمتر به خواسته ی شما رسیدن؟؟
تو نزدیکترین افراد تو فامیل کسایی رو میشناسم که خیلی زود با یه درمان پزشک درمان میشن یا با استفاده از لگن سرکه و استفاده از ژل های شستشو مشکلشون حل میشه و یا حتی کسی رو میشناسم که زیاد به بهداشت فردیش رسیدگی نمیکنه و هر غذایی که دلش میخواد هم میخوره ،چاق هم هست ولی به ندرت درگیر این موضوع میشه یا نمیشه.
سوال 3:چه ترمز های ذهنی رو میشناسی در وجود خودت که با وجود تلاش زیاد باز هم موفق نشدی به خواسته آن برسی؟؟
مسئله اینجاست که نمیدونم باور های غلطم چیه؟؟شاید چون از بچگی دیدم مامانم درگیر مریضی های
زنونه بود!!آخر سر هم مجبور به تخیله شد،یا مامانم هر وقت بیرون از خونهمجبوری سرویس بهداشتی میرفت میومدیم خونه میرفت حمام میگفت سرویس های بیرون کثیفه و منم این باور رو داشتم تا دو سال پیش و اگر پیش میومد بخوام تو مسافرت یا بیرون از خونه از سرویس استفاده کنم یا نمیرفتم که این خودش باعث مریضی عفونت مجاری اداراری شده بود برام که الان به لطف خدا خوب شدم و هر وقت ناچار میشدم برم از فکر کثیفی اونجا (حتی اگر تمیز هم بود)فکر میکردم میکروبی شدم باز عفونت مجاری ادراریم زیاد میشد(خیلی رک حرف میزنم پوزش🫣ولی شاید این مشکل چند نفر باشه مثل من)
چند مسئله دیگه در رابطه با زندگی زناشویی هم هست.
حالا موضوع اینه نمیدونم اینا اصلا ترمز هستن یا باور های اشتباه من اصلا چی هست؛
ممنون میشم اگه کسی آگاهی داره و با این موضوع روبرو بوده و تونسته با استفاده از قانون حلش کنه کمک کنه تا منم ترمز های ذهنی مو پیدا کنم سپاسگزارم
سلام عزیزم شما میتونید دوره قانون سلامتی استاد رو تهیه کنید و بهش عمل کنید و یکبار این مشکل سلامتی رو از ریشه حل کنید بهتون قول میدم مثل آب خوردن تمام مشکلات سلامتیتون حل میشه که این مشکلی که گفتید هیچ چی نیست پیش اون مشکلات که الان داره تو بدنتون ایجاد میشه ولی خودتون بی خبرید واین عفونت رحم یکی از علایم کوچک اون مشکلات خطرناکی هست که اگه یه سبک درست تغذیهای رو نداشته باشیم به سراغ هممون میاد من استفاده میکنم دوره سلامتی استاد رو یکساله نتایج بی نظیری گرفتم و هر روز این نتایج بیشتر و بیشتر میشه
خواهر گرامی، من مرد هستم و زیاد در مورد مسئله شما نمی دونم اما همین مواردی که فرمودید به نظر من به خوبی ریشه مسائل شمارو توضیح میدهند:
نگرانی های مادرتون درباره آلودگی بیرون به شما هم منتقل شده. استاد هم میگن وقتی به چیزی فکر میکنیم اتفاقات و ادمها و شرایطی از جنس تمرکز ما به زندگی ما وارد میشود نه لزوما خود اون تمرکز. وقتی مادر شما نگران الودگی بیرون بودند و این نگرانی از الودگی بیرون در گذر سالیان به شما هم منتقل شده، پس اتفاقاتی و شرایطی از جنس نگرانی وارد زندگی شما شده. نه اینکه عین مسائل مادر شما برای شما رخ بدهد. که البته خیلی وقتها عین همون شرایط برای ما رخ میدهد.
اولین و به نظر من مهمترین باوری که باید جایگزین کنید اینه که جهان خداوند بر پایه خیر است. بر عکس این غیر طبیعی است. با خودتون بگید همه جا پاک است.اونوقت اگر جایی میکروبی هم باشه شما نمی بیندش و تجربش نمی کنید.اون میکروب و الودگی کسی رو پیدا می کنه که نگران الودگی است.مثل گذشته شما
فقط به پاکی جهان فکر کنید.ارام ارام الودگی از بدنتون خارج میشود. انشالله
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای
داشتن کسب وکار ودرآمد،رسیدن به استقلال مالی
خیلی تلاش کردم هرایده ای که به ذهنم رسیده تا حالا انجامش دادم وهیچ نتیجه خاصی نگرفتم. حتی زمانی که فایلهای دوست عزیزمون آقای رضا عطا روشن که روی سایت قرار گرفت خیلی انگیزه وانرژی وامیدم بیشترشد.خیلی جدیتر روخودم کار کردم ازنظرکسب وکار ومالی نتیجه ای نگرفتم ولی احساسم حالم خوب بود.رشتم خیاطیه ولی تا بحال از راه خیاطی به درآمد نرسیدم خواستم آموزشگاه خیاطی بزنم نشد سفارش کار بگیرم یا با مغازه دار همکاری داشته باشیم یا…خیلی ایده ها میاومد ونتیجه نمیگرفتم.نشستم باخودم فکر کردم ببینم مشکل چیه گفتم شاید این راهش نیست شاید نباید از راه خیاطی به درآمد برسم واگه از راه دیه باید پیش برم چه راهیه سوالهایی بود که مدام از خودم وخدای خودم میپرسیدم چجوری علاقه ام روپیدا کنم.هرشب مینوشتم ازخدا میخواستم هدایتم کنه.تا اینکه فایل استاد عزیزم (چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1)روی سایت قرارگرفت بارها وبارها گوشش دادم.وامروز اومدم کامنت بزارم تاهم ردپایی ازخودم گذاشته باشم هم همین طور که استاد گفتن باپاسخ به سوالات ترمزهامو پیدا کنم.
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده
آره دختر داییم که با وجود داشتن بچه شیر،باکار خیاطی درآمد داره.وخیلی ها هستن که درآمد خیلی خیلی عالی دارن
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی
1-نداشتن مکان واسه خیاطی کردن
2-باید صبر کنم بچهام بزرگتر بشن
3-کسی ثبت نام نمیکنه اگه آموزشگاه بزنم
4-به هنر وکار خودم ایمان ندارم.با اینکه همه از خیاطیم تعریف میکنن باز خودم توباورم اینه که باید حرفه ای تر بشم.
5-مطمئن نیستم از راه خیاطی به درآمد میرسم فکر میکنم علاقه ام توکار دیه هستش
6-عدم اعتماد بنفس
با گوش دادن به این فایل استادم به این نتیجه رسیدم که عشقم آموزش دادن خیاطیه و علاقه دارم واگه ساعت ها بشینم پای آموزش خسته نمیشم،به امید خدا همینوهدفم قرار میدم وجلو میرم،انشاالله که نتیجه عالی میگیرم.
سپاسگزارم ازاستاد عزیزم ومریم جان که باعشق این فایلها رو آماده میکنن وبه رشد وپیشرفت ما کمک میکنن.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه رفقای گل این سایت
سپاس از زحمتی که برای تهیه و ارسال این ویدیو کشیدین.
من چندین سال هست که دارم دوره های مختلف آموزشی در حوزه کاری ام شرکت میکنم و در کنارش هم دست و پا شکسته روی باورهام هم کار میکردم اما اون نتیجه خفن رو از لحاظ مالی نمیگرفتم.
هی به خودم میگفتم فلان کار رو باید بکنم ، فلان تخصص رو شاید بلد نیستم عامل درآمد کم من هست و خلاصه هزار تا از این دلیل ها. حتی زمانی که روی استارتاپم کار میکردم کلی تجربه کسب کردم و بزرگ شدم ولی باز آورده مالی جدی اصلا برام نداشت.
تا اینکه تقریبا 2 هفته پیش با خدای خودم عهد کردم که من تا زمانی که درآمدم رو تا یه عدد مشخصی رشد ندهم نباید در هیچ دوره آموزشی ای شرکت کنم و نباید روی استارتاپ یا محصول جدیدی کار کنم و فقط و فقط با همین چیزهایی که تا الان یاد گرفتم باید پول دربیارم.
رو کردم به خدا گفتم خدایا تو اگه روزی دهنده هستی باید با همین سواد و دانش و تجربه ای که من دارم، همین مدیریت پروژه ای که برای پروژه های طراحی سایت میکنم که خیلی زیاد هم هست بهم چندین برابر بیشتر از درآمد فعلی ام بدهی. من نمیدونم خودت باید هندلش کنی.
باورم نمیشه که امروز که آخرین روز ماه خرداد هست من ویژن درآمدی این ماهم رو تیک زدم و انقدر روش پول درآوردنم با نشانه ها و معجزاتی که داره برام اتفاق میوفته آسان تر شده که میگم که خدایا چرا من تو این چند سال اینا به ذهنم نرسیده بود و انشالله همینجوری آرام آرام رشدش میدم.
میخوام دو تا از ترمزهای اصلی رو بگم:
من از دوره و کسب مهارت و تجربه ای که داشتم خیلی بت ساخته بودم. در صورتی که باور فراوانی هم میساختماا ولی روی باور توحیدی این قضیه خیلی کمتر کار کرده بودم که تو این چند ماه گذشته با شکستن یکسری بت ها تو زندگیم دارم میبینم چه جریان راحتتر و بیشتری نسب به قبل داره وارد میشه.
یک دلیل دیگه ای که همین امروز با دیدن این فایل بهش مطمئن شدم و قبلا میشندیم ولی جدی نمیگیرفتم این بود که من باورم نسبت به ساختن پول بزرگ با همین تخصص طراحی سایت خیلی ضعیفه و همش تو ذهنم این بود که باید برم رو یه کار دیگه مثلا یه استارتاپی چیزی این مدلی کار کنم تا پولهای بزرگ وارد زندگیم بشه. در صورتی که پسر خوب همین پروژه هایی که داری میگیری میتونه تو رو به اون سمت هدایت کنه. چرا همش فکر میکنی یه کار متفاوت دیگه باید انجام بدی.
خدا را بسیار شاکرم که در مسیر این استاد ارجمند قرار گرفتم تا این آگاهی ها را دریافت کنم تا اینکه خودم رو بهتر بشناسم.
سلاااااااام به استاد عزیز و مریم جونم و دوستان خوب و ارزشمند
سوال یک: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
می تونم بگم مهمترین و اصلی ترین چیز والیبالمه که با عشق و علاقه و هدف و انگیزه از 10 سالگی شروع کردم و تا 15 سالگی یعنی تا وقتی ایران بودم باشگاه می رفتم و همه چیز نسبتا رو روال بود تا اینکه بعد مهاجرت مون به ترکیه در شرایطی که به باشگاه دسترسی نداشتم و خودم تنهایی تمرین می کردم ولی تا الان نتیجه ای به دست نیاوردم .
چون همیشه وقتی به این سوال فکر می کنم که من عاشق چه چیزی هستم و حاضرم برای چه کاری از صبح تا شب وقت بزارم و خسته نمی شم ، به فکر والیبال می افتم و هدفم پیوستن به یک تیم ملی والیبال زنان قدرتمند هست. دوست دارم یک والیبالیست حرفه ای بشم.
ولی حس می کنم با وجود اینکه تلاش می کنم ولی هیچ اتفاقی رخ نمی ده.
سوال دو:چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
خب داستان زندگی والیبالیست ها و افراد زیادی رو خوندم که از همون سن کم به تیم های خوب هدایت شدن و در عرض یک یا دوسال تونستن از تیم های کوچک به تیم ملی برسن و الان تبدیل به آدم هایی همچون رونالدو و مسی بشن.
سوال سه:چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
گاهی اوقات به مسیری که انتخاب کردم شک می کنم ، البته شاید دلیل این شک و تردید در بعضی مواقع به خاطر نتیجه نگرفتنه . گاهی اوقات به این شک می کنم که آیا من واقعا عاشق والیبال هستم یا نه؟ آیا واقعا باید زندگیم رو صرف همچین حرفه ای کنم یا نه؟ آیا رسالت من در این دنیا اینه؟
و به نظرم این شک می تونه ترمزی بسیار مخرب در مسیر حرکتی من باشه.
و ترمز دومی که به ذهنم می رسه اینه که من دائما منتظرم تا با باشگاه هدایت بشم و همش فکر می کنم باید حتما مربی و تیم باشه تا من رشد کنم و والیبال رو به تنهایی نمیشه خیلی خوب تمرین کرد.
ترمز بعدی اینه که حس عجله دارم چون همیشه ته ذهنم دلم می خواسته که از سن کمتر وارد تیم بشم و حس می کنم وقتم داره میره و دیر میشه.
همه ی اینهایی که میگم رو چون دارم می نویسم از ته ذهنم در میاد وگرنه هیچ وقت این طور به ترمز هام فکر نکرده بودم.
در نهایت حسی که دارم و اونم به خاطر تلاش کردن ونتیجه نگرفتن است ، اینه که دارم وقتم رو بیهوده تلف می کنم (این حس با وجود اینه که واقعا دوست دارم در حرفه والیبال زندگیم رو بزارم ) و اون اوایل که خیلی خیلی ذوق و شوق و انگیزه داشتم و نتیجه نگرفتن باعث کاهش انگیزه ام شده و دوست دارم اول از همه بتونم دوباره اون احساس شوق شدید رو برای رسیدن به هدفم به دست بیارم که خبر خوب برای خودم اینه که الان انگیزه نسبتا بهتری دارم و حس می کنم روز به روز دارم بهتر و بهتر میشم.
مطمئنم که همین فایل هم برای من و درخواست من هدایتی از طرف خداوند بود .
چون از زمانی که دوباره شروع کردم ، خیلی بیشتر به هدفم فکر می کنم و دائم نشانه هایی می بینم .
مثلا چند وقت پیش متوجه شدم که در زمین بسکتبالی که نزدیک خونمون هست و من برای تمرین به اونجا میرم ، یک تور والیبال نصب کردن.
و یا چندین بار توپ والیبال این ور و اون ور دیدم.
و یا دیروز وقتی از کنار دوتا خانم رد شدم متوجه شدم که دارن در مورد والیبال صحبت می کنن.
اینها همه برام نشانه است از طرف خداوند که دوباره دارم در مسیر قرار می گیرم.
من خیلی به حرفای استاد فکر کردم و به یه نتیجه ای رسیدم،اونم اینه که من اصلا هدف خاصی نداشتم درزندگی.حتی باوجود اینکه استاد میگه با روبه رو شدن با تضادها خواسته ها به وجود میان،ازاونجا که همیشه زندگی نرمالی داشتم به تضاد خاصی هم برنخوردم
ولی به یه راهکاری رسیدم اونم تو جلسات اول روانشناسی ثروت یکه که استاد همون اوایل دوره درمورد اهرم رنج و لذت توضیح میده
به این نتیجه رسیدم من باید با استفاده از اهرم خودمو وادار کنم به سوی ثروت حرکت کنم،البته ناگفته نمونه هممون یه میلی داریم منم یه میلی دارم ولی اوت عطش و اشتیاق سوزانی که ادمو هل میده به سوی اهدافش نیست.
من زمانی که این فایل روی سایت گذاشته شد دیدم و دوست داشتم تمرینشو انجام بدم ولی هر کاری کردم دستم به سمت نوشتن نرفت و دیگه نخواستم زور الکی بزنم تا اینکه استاد توی قسمت 2 همین فایل اشاره کردن به اینکه بریم کامنت بچه ها رو بخونیم منم فکر میکنم یه ده تایی رو خوندم و تصمیم گرفتم دوباره فایل همین قسمت رو گوش بدم و کامنت بزارم یه چیزایی رو هم همزمان با گوش دادن در رابطه با ترمزهام مینوشتم
ولی زمان کامنت نوشتن که شد باز یه چیزی جلومو داشت میگرفت که بهش غلبه کردم و از خدا خواستم هدایتم کنه تا بتونم اون چیزی که درونمه بنویسم
آقاجان کمال گرایی داشت جلومو میگرفت که ننویسم
من دیگه سوالات رو یادداشت نمیکنم فقط میخوام یه چیزایی رو از خودم بگم
کمال گرایی من باعث شده معجزات کوچیک و نتایج و بهبودهای زندگیمو نبینم یا اینکه ببینم ولی زود یادم بره و همیشه دنبال معجزه بزرگ تر یا نتیجه بزرگ باشم که به قول استاد اگه بزرگه برات یعنی هنوز از لحاظ فرکانسی باهاش فاصله داری و آمادش نیستی اره درسته کد مخرب دیگه من یا همون باور محدود کننده من اینه که عجله دارم واسه رسیدن این باعث شده یه جاهایی آسیب ببینم
خب من خیلیییی دوست دارم همه چیز رو نقدی بخرم با پولی که داریم همین چند وقت پیش شروع کردیم کارگاه همسرم رو تعنیر کردیم به جایی رسید که خیلییییی خوب شده بود منتها دیگه پول واسه قفسه زدن نداشتیم اونجا بود که حس عجله باعث شد مقروض بشیم و از مادرشوهرم پول گرفتیم فقط 3 میلیون تومن تا قفسه رو بزنیم ولی همون مارو توی فرکانس نا مناسب برد و الان چیزی دور و ور 15 میلیون باید یه سری جاها بدیم
استاد میدونم یکم داره نوشته هام در هم میشه ولی من فقط ذهنم درگیر سوال آخر شد و باورهای مخرب چون با اطرافیانم خودمو مقایسه نمیکنم فقط دوست دارم دلیل اتفاقات زندگیمو بررسی کنم و طبق قانون جلو برم
یه کد مخرب دیگه هم هست که وقتی پولی میاد به حسابمون زود تموم میشه انگار با پول بیگانه ام اصلا نباید مبلغی توی حسابم بمونه همش میره زود این فکر کنم از باور ترس از تموم شدن پول میاد از باور کمبود از باور اینکه کمه نمیرسونه دقیق اینو نمیدونم ولی تصمیم گرفتم دیگه تمام پولی که توی حسابمه خرج نکنم بزارم بمونه مقداریش طرح دوستی با پول بریزم
استاد جانم دوست ندارم مرور کردن کد های مخرب منو از سپاسگزاری دور کنه واسه همین یه چند تا اتفاقات قشنگ رو میگم که به خودم یاداوری کنم چقدر معجزات زیادی داشتم تا تمرینی بشه برای رفع کمالگرایی
استاد کتابم رفت واسه ویرایش و چاپ اونم بعد 4 سال یا روزی دوست داشتم و از خدا خواستم بهتر نشونه ها رو درک کنم و هدایت ها رو بفهمم چند روز پیش که واسه معرفی و تست عطرهای شرکتی که همسرم کار میکنه با معلم پسرم قرار ملاقات داشتیم و رفتیم اونجا معلم پسرم عطرها رو تست کرد ولی خریدی اتفاق نیفتاد منتها اتفاقی که افتاد برام برکت و خیر بود یعنی متوجه شدم من از این طریق هدایت شدم به سمت چاپ کتابم
من 4 سال پیش شروع کردم به نوشتن کتابی 2 سال زمان برد تا نوشتم و حدودا یک سال پیش جمع آوری کردم و به صورت فایل دراوردم مسئول شرکت در جریان کتاب نوشتنم بود و اون روز قبل اینکه معلم پسرم بیاد ازم پرس و جو کرد منم گفتم فایل کردم ولی هنوز ویرایش و چاپ نه بهم تلنگر زد و منو راغب و تشویق کرد واسه چاپ منم اینو نشانه دیدم و دنبالشو گرفتم و دادم برام ویرایش کنن تا خیلی زود چاپ بشه
خدایا شکرررت که منو وارد مداری کردی که بتونم نشانه ها رو بهتر درک کنم
و اما از دیروز بگم که رفتم پرونده پسرمو جمع کنم من با کنترل ذهن رفتم و میدونستم کارام خوب و راحت انجام میشه معجزه یکی پس از دیگری اول اینکه بعد بکی دو دقیقه رفتن من کولر رو روشن کردن بعد مسئول اونجا بهم گفت صندلی هست بشین بعد که نوبتم شد دو نفر از دوستانی که قبلا نوبت داشتن رسیدن منتها مسئول اونجا کارمو شروع کرده بود و من جلو افتادم
الهی صد هزار بار شکرررت
استادم سپاسگزارم ازت بابت این فایل پرمحتوا و سپاسگزارم از مریم جانم به خاطر همراهی و فیلمبرداری خوبشون و از همه دوستانی که با کامنتشون منو مشتاق کردن تا کامنت بنویسم
به نام الله یکتا و هدایت گر من به سمت خواسته هام به آسونترین و راحتترین شکل ممکن
سلام استاد عزیز، خانم شایسته و تمام بچه های سایت عباسمنش
من میخواستم قسمت دوم این فایل رو ببینم اما به خودم گفتم اول بیام جواب سوالات این قسمت رو بدم و بعد برم سراغ فایل بعدی..چون صرف گوش دادن به فایل ها چیزی رو تغییر نمیده و در کنارش باید فکر کرد و نوشت و منطقی باور سازی کرد
من همیشه با موضوع هدف گذاری چالش داشتم و کتب موفقیت راهکارهای مختلفی به من آموزش دادند که یکی از اونها گذاشتن تایم برای اهداف بود و چون اون تایم غیر واقعی بود و با واقعیت من نمیخوند بعد از نرسیدم به اهدافم دلسرد میشدم. اما بعد از آشنایی با استاد فهمیدم فقط هدف گذاری تاثیری نداره و من باید باورهای هم جهت با خواسته ام رو بسازم تا فرایند رسیدن به هدف زجر آور نباشه و مثل یک بازی لذت بخش و آسان پیش بره..
سوال اول: یکی از خواسته هایی که براش هزینه و وقت زیادی گذاشتم مهاجرت به کشور کانادا بود. با اینکه مدرک آیلتس رو گرفتم و کلی مدرک و رزومه جمع کردم و در کنارش به چند موسسه پول دادم اما این اتفاق نیفتاد و باعث شد بی خیال این موضوع بشم
خواسته دوم استقلال مالی و آزادی زمانی بود که باعث شد کارها و بیزنس های مختلفی رو امتحان کنم اما هنوز به خواسته ام نرسیدم.
سوال دوم: وقتی در مورد خواسته اول میخوام الگو بیارم خیلی سخت الگو پیدا میکنم اما وقتی پیج موسسه مهاجرتی رو نگاه میکردم میدیدم که بعضی از افراد حتی بدون داشتن مدرک زبان تونستن ویزای کانادا رو بگیرن و خیلی راحت و با اولین درخواست این اتفاق افتاده(اثبات این که فرکانس ها مهم هستند و نه مدارک )..در کنارش باید بگم که من دنبال پیدا کردن الگو نبودم که باورش در من ایجاد بشه و هر کسی رو میدیدم از سخت بودن شرایط حرف میزد!
خواسته دوم: باز هم کمبود الگو! در اطرافم یک شخصی رو میشناسم که خیلی راحت تونست تکاملش رو طی بکنه و به استقلال مالی در عرض 5 سال برسه..اون کارش رو از یک دکه فلافل فروشی شروع کرد و شکر خدا الان فروشگاه بزرگ داره و شعبه جدید در مکان جدید تشکیل داده..تا جایی که دیدم تلاش فیزیکی خاصی نمیکرد اما برخورد بسیار مناسب و محترمانه با ارباب رجوع داشت ..
خود استاد میتونه مثال مناسبی باشه که تنها با کار کردن در حوزه مورد علاقه و ایجاد باورهای مناسب در مورد ثروت به آزادی مالی و زمانی برسه..پس نیازه که حوزه مورد علاقه ام رو پیدا کنم و با تمام تمرکز روی اون کار کنم تا به استقلال مالی برسم.
سوال سوم:
خواسته اول:
باور دارم که هر کسی نمیتونه مهاجرت کنه
به ایرانی ها ویزا نمیدن
من لیاقت مهاجرت رو ندارم و باید یک نخبه ایی چیزی باشم تا بتونم به کانادا مهاجرت کنم
برای مهاجرت دیر شده
مهاجرت به کشور دیگه سرمایه زیادی میخواد
خواسته دوم:
چون در کار موردعلاقه ام نیستم پس سخته به آزادی مالی برسم
رسیدن به آزادی مالی خیلی سخته و نیاز به زمان زیادی داره
کار کارمندی اجازه نمیده استقلال مالی داشته باشم
راه اندازی بیزنس شخصی و کسب درآمد از اون در ایران سخته
مهارت لازم برای پولسازی رو ندادم
برلی راه اندازی کسب و کار دیر شده
واو..قبل از نوشتن این کامنت فکرشو نمیکردم کلی باور درب و داغون داشته باشم. خدایا شکرت که به وسیله این سایت میتونم ترمز های مخفی ذهنم رو پیدا کنم و از خدا میخوام که بتونم این دوره فوق العاده رو تهیه کنم و پام رو از روی ترمز ها برداشته و تخت گاز به سمت خواسته هام حرکت کنم
سلام و درود من چند سال پیش یک رابطهی عاطفی داشتم که خیلی واسه ی نگه داشتنش تلاش کردم یعنی من انقدر به دختره حال دادم که خودم بیچاره شدم ولی نه تنها اون رابطه بهتر نشد بلکه روز به روز بدتر شد یعنی تقریباً از همه چیزم گذشتم تازه آخرشم بهم توهین کرد و تحقیرم کرد و تازه حالم کرد که هرچی دلش خواسته بهم گفته خلاصه هر کاری کردم اون رابطه نه تنها خوب نشد بلکه بد و بدترم شد،حالا اینکه کسی هست که با تلاش کم زود به نتایج عالی رسیده یه مثال از لحاظ مالی دارم،یک نفرو میشناسم که فقط 8 ماه کارگری کرد بعد برای خودش یه مغازه گرفت و همینجوری پیشرفت کرد که الان 2تا مغازه داره این مقالات من بود شاد و موفق باشید
سلام خدمت دوستان عزیزم و استاد عباس منش
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
هدفم رسیدن به استقلال مالی است به خاطرش تلاش کردم و میکنم مهاجرت کردم
از لحاظ مالی هنوز به خواسته ام نرسیده ام که حتی اوضاع در یک چرخه معیوب تکرار میشود
دو روز خوب پیش میره باز بهم میریزه
همیشه به نقطه صفر یا زیر صفر هم میرسم و حتی بدهکار میشم
با این که چند سال هست روی دوره ها کار میکنم
تو این فایل متوجه شدم که از لحاظ باورها مشکل هست
نه کشور ،نه شهر یا وجود افراد یا توانایی هام یا مکان کارم و محله چون همه این ها رو تغییر دادم اما اوضاع تغییر نکرده که همون سطح مونده من همه راه ها رو امتحان کردم
و سهم خودم رو انجام دادم تلاشم میکنم و ادامه میدم میدونم باید حل شود
درصورتیکه تو زمینه های مختلف رشد کردم اما این موضوع مالی خیلی تاثیر گذاری منفی در زندگی ام گذاشته و همه جنبه های زندگی ام را در بر گرفته است
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
در واقع همیشه خودم را قانع میکنم یه توجیه میارم
ولی میبینم که افراد زیادی که با شغل های مختلف در شهر خودشون یا همین کشور نتایج بی نظیری خلق کردند
این شغل و بیزینس من هم پتانسیل بسیار بالایی از لحاظ درآمد داره و همه دارن کار میکنند و پول میسازن
از همین شغل حتی مثل من هم حرفه ای نیستند
همکارانم هرروز درحال فعالیت هستند من اکثر وقت ها نشستم تو دفترم یک هفته مشتری زیاد دارم بعد یهو اوضاع جوری میخوابه که همه پول ها رو از دست میدم دوباره باید از صفر شروع کنم
عوامل رو بررسی کردم تبلیغات کردم یا قیمت ها رو تغییر دادم تاثیر نداشت
دوست خودم که تازه ساعت 2ظهر میره مغازه تا 8شب چندین برابر من کار میکنه زندگی نسبتاً خوبی داره من اونم نخواستم فقط بتونم از پس هزینه هام بربیام
تو این چند سال تونستم یک گوشی فقط بخرم که اونم تا بی پول میشم میخوام بفروشم
من با وجود این همه امکانات نزدیک مرکز شهر فضای بسیار زیبا که درآمد خوبی هم نسبت به افراد دیگه دارم
اما هیچ وقت پول نمیتونم داشته باشم همیشه خرج های الکی دارم ،اصلا نمیدونم پولم چی میشه دارم هزینه هام رو به سختی پرداخت میکنم و هیچ لذتی از زندگی تجربه نمیکنم بعد میندازم تقصیر عوامل بیرونی
امیدوارم تا اوضاع بدتر نشده بتونم ترمزها رو پیدا کنم
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
️تاثیر عوامل بیرونی:
مثل همسر،نداشتن یه کسی بیاد بتونه برام اجازه کار بگیره، الان دفتر دارم برم یه مغازه بگیرم اوضاع بهتر میشه اینجا دیده نمیشم ،اینجا نمیتونم پول بسازم هزینه هام زیاده،برم یه کشور دیگه اوضاع تغییر میکنه بهتر میشه، بزار برم یه جا دیگه و سالهاست دارم عوامل بیرونی رو تغییر میدم اینم ترمز بزرگی است
️احساس ارزشمندی:
من ارزشمند نیستم کار دیگران بهتر از منه کسی نمیاد پیش من همه میرن پیش دیگران کار انجام میدهند
هر چی آدم بی پوله میاد پیش ما همه دنبال کار ارزون هستند
خودم رو مقایسه میکنم که بدترین حالت ذهنی است
این باور که تا دو روز اوضاع خوب میشه دوباره خراب میشه این که بوده زیاد بخندی آخرش گریه است اینو همیشه به من گفتن پدرم که بارها میگفت میری میبینم به چه روزی… میفتی حالا …
️باور کمبود:
پول کمه دست مردم پول نمیدن برای هنرم ارزش قائل نیستند
همین یه مشتریه یه جوری ازش پول بگیرم که هزینه هام رو پرداخت کنم این بره دیگه مشتری نیست
️باور کمالگرایی:
من هزینه هام زیاده یا پول زیاد میدن یا من کار نمیکنم ،
بزار اوضاع خوب میشه یه پول که میرسه سریع میرم خرج سنگین میکنم به بهانه اینکه دارم رو عزت نفسم کار میکنم بریم مسافرت ماشین اجاره کنیم بریم رستوران خوب و…
یه هفته حال میکنم بعد میزنم تو سر خودم که حالا چطور هزینه هات رو پرداخت میکنی
دیدی قانون برا تو کار نمیکنه اونا فرق میکنند با تو
طرف شانس آورده یکی اومده بهش کمک کرده تو چی…
شاهین جان سلام
ممنونم ازت که صادقانه نوشتی. همین که نشستی به باورهای مخرب که داری فکر کری و طبقه بندی کردی و نوشتی یعنی صورت مسئله برات واضح شده. خیلی خوبه. بهشون که فکر کنی و روی اونها متمرکز بشی جوابها میان.
منم باور مخرب دارم که پروژه ارزون بنویسم که تهیه کننده پیدا بشه یا با پول خودم بسازمش.
منم دارم روی این باور که کار خوب بنویس تهیه کننده هم میاد کار میکنم. انشالله چند ماه بعد هردومون اینجا از نتایجمون که عالی شده مینویسیم
سلام و درود به علی عزیز ممنونم
که کامنت من رو خواندی
این خودش نشانه خوبی است یه دوست عزیزی به دیدگاهت پاسخ میدهد،
وقتی باور داشته باشی که با تغییر باورها نتایج تغییر میکند با تمرکز بیشتری به خودشناسی میرسی
برای شما واستاد عباس منش و اعضای سایت آرزوی سلامتی و ثروت دارم
در پناه الله
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی دوستان بهشتی سایت
فکر میکنم این دوره مخصوصا برای من درست شده چون با گوش کردن به فایل های رایگان استاد و چند دوره ای که خریداری کردم و کتابهای استاد تقریبا قانون کلی رو میدونم و خیلی دستاورد های خوبی داشتم تو این مدت ولی هنوز نمیتونم باور های محدود کننده خودمو یا ترمز هامو تو بعضی مسائل به خوبی شناسایی کنم
مثلا از روزی که این فایل اومده رو سایت چند بار دیدم فایلو و میخوام بیام کامنت بزارم و سؤالها رو جواب بدم ولی سوال آخر رو نمیدونستم باید چی بنویسم،،
حالا هم میخوام کمالگرایی و بزارم کنار و شروع کنم به نوشتن کامنت تا شاید منم هدایت شدم به ترمز های ذهنی که دارم
سوال 1:چه هدف و خواسته ای هست که شما با وجودتلاش زیاد ولی بهش نرسیدید؟
من سالیان سال هست که عفونت رحم دارم و خیلی دکتر های زیاد رفتم درمان شیمیایی و درمان های خانگی انجام دادم و رژیمهای غذایی مربوط به این مسئله رو گرفتم ولی مدت خیلی کوتاهی درمان میشم و دوباره روز از نو روزی از نو ،،با آموزش های استاد و آگاهی های نابی که تو این سایت به دست آوردم خیلی اوضاع بهتره ولی درمان نشدم ،،باید بگم هر تلاشی میشد انجام دادم ولی این مسئله چند سال هست که باهامه،،
سوال2:چه افرادی رو میشناسی که با همون تلاش شما یا تلاش کمتر به خواسته ی شما رسیدن؟؟
تو نزدیکترین افراد تو فامیل کسایی رو میشناسم که خیلی زود با یه درمان پزشک درمان میشن یا با استفاده از لگن سرکه و استفاده از ژل های شستشو مشکلشون حل میشه و یا حتی کسی رو میشناسم که زیاد به بهداشت فردیش رسیدگی نمیکنه و هر غذایی که دلش میخواد هم میخوره ،چاق هم هست ولی به ندرت درگیر این موضوع میشه یا نمیشه.
سوال 3:چه ترمز های ذهنی رو میشناسی در وجود خودت که با وجود تلاش زیاد باز هم موفق نشدی به خواسته آن برسی؟؟
مسئله اینجاست که نمیدونم باور های غلطم چیه؟؟شاید چون از بچگی دیدم مامانم درگیر مریضی های
زنونه بود!!آخر سر هم مجبور به تخیله شد،یا مامانم هر وقت بیرون از خونهمجبوری سرویس بهداشتی میرفت میومدیم خونه میرفت حمام میگفت سرویس های بیرون کثیفه و منم این باور رو داشتم تا دو سال پیش و اگر پیش میومد بخوام تو مسافرت یا بیرون از خونه از سرویس استفاده کنم یا نمیرفتم که این خودش باعث مریضی عفونت مجاری اداراری شده بود برام که الان به لطف خدا خوب شدم و هر وقت ناچار میشدم برم از فکر کثیفی اونجا (حتی اگر تمیز هم بود)فکر میکردم میکروبی شدم باز عفونت مجاری ادراریم زیاد میشد(خیلی رک حرف میزنم پوزش🫣ولی شاید این مشکل چند نفر باشه مثل من)
چند مسئله دیگه در رابطه با زندگی زناشویی هم هست.
حالا موضوع اینه نمیدونم اینا اصلا ترمز هستن یا باور های اشتباه من اصلا چی هست؛
ممنون میشم اگه کسی آگاهی داره و با این موضوع روبرو بوده و تونسته با استفاده از قانون حلش کنه کمک کنه تا منم ترمز های ذهنی مو پیدا کنم سپاسگزارم
در پناه الله یکتا سلامت باشید
سلام عزیزم شما میتونید دوره قانون سلامتی استاد رو تهیه کنید و بهش عمل کنید و یکبار این مشکل سلامتی رو از ریشه حل کنید بهتون قول میدم مثل آب خوردن تمام مشکلات سلامتیتون حل میشه که این مشکلی که گفتید هیچ چی نیست پیش اون مشکلات که الان داره تو بدنتون ایجاد میشه ولی خودتون بی خبرید واین عفونت رحم یکی از علایم کوچک اون مشکلات خطرناکی هست که اگه یه سبک درست تغذیهای رو نداشته باشیم به سراغ هممون میاد من استفاده میکنم دوره سلامتی استاد رو یکساله نتایج بی نظیری گرفتم و هر روز این نتایج بیشتر و بیشتر میشه
خواهر گرامی، من مرد هستم و زیاد در مورد مسئله شما نمی دونم اما همین مواردی که فرمودید به نظر من به خوبی ریشه مسائل شمارو توضیح میدهند:
نگرانی های مادرتون درباره آلودگی بیرون به شما هم منتقل شده. استاد هم میگن وقتی به چیزی فکر میکنیم اتفاقات و ادمها و شرایطی از جنس تمرکز ما به زندگی ما وارد میشود نه لزوما خود اون تمرکز. وقتی مادر شما نگران الودگی بیرون بودند و این نگرانی از الودگی بیرون در گذر سالیان به شما هم منتقل شده، پس اتفاقاتی و شرایطی از جنس نگرانی وارد زندگی شما شده. نه اینکه عین مسائل مادر شما برای شما رخ بدهد. که البته خیلی وقتها عین همون شرایط برای ما رخ میدهد.
اولین و به نظر من مهمترین باوری که باید جایگزین کنید اینه که جهان خداوند بر پایه خیر است. بر عکس این غیر طبیعی است. با خودتون بگید همه جا پاک است.اونوقت اگر جایی میکروبی هم باشه شما نمی بیندش و تجربش نمی کنید.اون میکروب و الودگی کسی رو پیدا می کنه که نگران الودگی است.مثل گذشته شما
فقط به پاکی جهان فکر کنید.ارام ارام الودگی از بدنتون خارج میشود. انشالله
بنام خداوندم
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم جانم
وسلام به همه دوستان
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای
داشتن کسب وکار ودرآمد،رسیدن به استقلال مالی
خیلی تلاش کردم هرایده ای که به ذهنم رسیده تا حالا انجامش دادم وهیچ نتیجه خاصی نگرفتم. حتی زمانی که فایلهای دوست عزیزمون آقای رضا عطا روشن که روی سایت قرار گرفت خیلی انگیزه وانرژی وامیدم بیشترشد.خیلی جدیتر روخودم کار کردم ازنظرکسب وکار ومالی نتیجه ای نگرفتم ولی احساسم حالم خوب بود.رشتم خیاطیه ولی تا بحال از راه خیاطی به درآمد نرسیدم خواستم آموزشگاه خیاطی بزنم نشد سفارش کار بگیرم یا با مغازه دار همکاری داشته باشیم یا…خیلی ایده ها میاومد ونتیجه نمیگرفتم.نشستم باخودم فکر کردم ببینم مشکل چیه گفتم شاید این راهش نیست شاید نباید از راه خیاطی به درآمد برسم واگه از راه دیه باید پیش برم چه راهیه سوالهایی بود که مدام از خودم وخدای خودم میپرسیدم چجوری علاقه ام روپیدا کنم.هرشب مینوشتم ازخدا میخواستم هدایتم کنه.تا اینکه فایل استاد عزیزم (چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1)روی سایت قرارگرفت بارها وبارها گوشش دادم.وامروز اومدم کامنت بزارم تاهم ردپایی ازخودم گذاشته باشم هم همین طور که استاد گفتن باپاسخ به سوالات ترمزهامو پیدا کنم.
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده
آره دختر داییم که با وجود داشتن بچه شیر،باکار خیاطی درآمد داره.وخیلی ها هستن که درآمد خیلی خیلی عالی دارن
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی
1-نداشتن مکان واسه خیاطی کردن
2-باید صبر کنم بچهام بزرگتر بشن
3-کسی ثبت نام نمیکنه اگه آموزشگاه بزنم
4-به هنر وکار خودم ایمان ندارم.با اینکه همه از خیاطیم تعریف میکنن باز خودم توباورم اینه که باید حرفه ای تر بشم.
5-مطمئن نیستم از راه خیاطی به درآمد میرسم فکر میکنم علاقه ام توکار دیه هستش
6-عدم اعتماد بنفس
با گوش دادن به این فایل استادم به این نتیجه رسیدم که عشقم آموزش دادن خیاطیه و علاقه دارم واگه ساعت ها بشینم پای آموزش خسته نمیشم،به امید خدا همینوهدفم قرار میدم وجلو میرم،انشاالله که نتیجه عالی میگیرم.
سپاسگزارم ازاستاد عزیزم ومریم جان که باعشق این فایلها رو آماده میکنن وبه رشد وپیشرفت ما کمک میکنن.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه رفقای گل این سایت
سپاس از زحمتی که برای تهیه و ارسال این ویدیو کشیدین.
من چندین سال هست که دارم دوره های مختلف آموزشی در حوزه کاری ام شرکت میکنم و در کنارش هم دست و پا شکسته روی باورهام هم کار میکردم اما اون نتیجه خفن رو از لحاظ مالی نمیگرفتم.
هی به خودم میگفتم فلان کار رو باید بکنم ، فلان تخصص رو شاید بلد نیستم عامل درآمد کم من هست و خلاصه هزار تا از این دلیل ها. حتی زمانی که روی استارتاپم کار میکردم کلی تجربه کسب کردم و بزرگ شدم ولی باز آورده مالی جدی اصلا برام نداشت.
تا اینکه تقریبا 2 هفته پیش با خدای خودم عهد کردم که من تا زمانی که درآمدم رو تا یه عدد مشخصی رشد ندهم نباید در هیچ دوره آموزشی ای شرکت کنم و نباید روی استارتاپ یا محصول جدیدی کار کنم و فقط و فقط با همین چیزهایی که تا الان یاد گرفتم باید پول دربیارم.
رو کردم به خدا گفتم خدایا تو اگه روزی دهنده هستی باید با همین سواد و دانش و تجربه ای که من دارم، همین مدیریت پروژه ای که برای پروژه های طراحی سایت میکنم که خیلی زیاد هم هست بهم چندین برابر بیشتر از درآمد فعلی ام بدهی. من نمیدونم خودت باید هندلش کنی.
باورم نمیشه که امروز که آخرین روز ماه خرداد هست من ویژن درآمدی این ماهم رو تیک زدم و انقدر روش پول درآوردنم با نشانه ها و معجزاتی که داره برام اتفاق میوفته آسان تر شده که میگم که خدایا چرا من تو این چند سال اینا به ذهنم نرسیده بود و انشالله همینجوری آرام آرام رشدش میدم.
میخوام دو تا از ترمزهای اصلی رو بگم:
من از دوره و کسب مهارت و تجربه ای که داشتم خیلی بت ساخته بودم. در صورتی که باور فراوانی هم میساختماا ولی روی باور توحیدی این قضیه خیلی کمتر کار کرده بودم که تو این چند ماه گذشته با شکستن یکسری بت ها تو زندگیم دارم میبینم چه جریان راحتتر و بیشتری نسب به قبل داره وارد میشه.
یک دلیل دیگه ای که همین امروز با دیدن این فایل بهش مطمئن شدم و قبلا میشندیم ولی جدی نمیگیرفتم این بود که من باورم نسبت به ساختن پول بزرگ با همین تخصص طراحی سایت خیلی ضعیفه و همش تو ذهنم این بود که باید برم رو یه کار دیگه مثلا یه استارتاپی چیزی این مدلی کار کنم تا پولهای بزرگ وارد زندگیم بشه. در صورتی که پسر خوب همین پروژه هایی که داری میگیری میتونه تو رو به اون سمت هدایت کنه. چرا همش فکر میکنی یه کار متفاوت دیگه باید انجام بدی.
خدا را بسیار شاکرم که در مسیر این استاد ارجمند قرار گرفتم تا این آگاهی ها را دریافت کنم تا اینکه خودم رو بهتر بشناسم.
یاهو
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان عزیز
میلیون هامثال میتونم برای این فایل بزنم از تلاش کردنم و سخت تلاش کردنم ونرسیدنم
هر سال میگم امسال ماشین میخرم و نمیشه
هرسال میگم امسال درآمدم اوکی میشه ونمیشه
همه و همه به دلیل باورهای نامناسبم در مورد ثروته ترمزهای زیادی در مورد ثروت دارم انقدر این ترمزها زیاده که نمیدونم به کدوم یکی برسم
حتی وقتی پولی به دستم میرسه نمیتونم پس انداز کنم و به روش های خیلی بدی اون پول رو از دست میدم
حتی اینقدر باور های نامناسب دارم که یه آدمی بدتر از خودم کنارمه
از خود من بیشتر تلاش میکنه به معنای واقعی تلاش میکنه و کار میکنه اما یا پولشو نمیدن یا اون پول رو از دست میده
با وجود اینکه کلی هر دو تلاش می کنیم هم تلاش فیزیکی هم روی باورامون کار می کنیم نتایجمون کم کوتاه و کند اتفاق میفته
در حالیکه خیلی ها رو در اطرافم میبینم با تلاش کمتر با انرژی کمتر از راه هایی که حتی خنده داره درآمدهای خوبی دارند
منی که فقط می خوام یک ماشین حتی پراید داشته باشم برام محقق نمیشه اما میبینم دیگران به راحتی ماشینشون رو عوض می کنند
هر موقع به این موضوع فکر می کنم به اولین نتیجه ای که میرسم کمبود عزت نفس در وجودمه
در صلح نبودن با خودمه
از همه مهمتر نداشتن رابطه خوب با پول و ثروت
انقدر باورهای اشتباه نامناسب مسموم از بچگی تو وجودم رفته که تو همه ذهنم ریشه کرده
خیلی دوست دارم و تلاش می کنم که اول از همه عزت نفسم رو ببرم بالا چون ازین ناخودباوری رنج میبرم
سعی می کنم دونه دونه ترمز هامو بشناسم و پامو از روشون بردارم
مثل همیشه واقعاً فایل زیبا و پر از نکته های هدایتی و موثر
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و با حال خوب باشید
به نام خداوند مهربان
سلاااااااام به استاد عزیز و مریم جونم و دوستان خوب و ارزشمند
سوال یک: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
می تونم بگم مهمترین و اصلی ترین چیز والیبالمه که با عشق و علاقه و هدف و انگیزه از 10 سالگی شروع کردم و تا 15 سالگی یعنی تا وقتی ایران بودم باشگاه می رفتم و همه چیز نسبتا رو روال بود تا اینکه بعد مهاجرت مون به ترکیه در شرایطی که به باشگاه دسترسی نداشتم و خودم تنهایی تمرین می کردم ولی تا الان نتیجه ای به دست نیاوردم .
چون همیشه وقتی به این سوال فکر می کنم که من عاشق چه چیزی هستم و حاضرم برای چه کاری از صبح تا شب وقت بزارم و خسته نمی شم ، به فکر والیبال می افتم و هدفم پیوستن به یک تیم ملی والیبال زنان قدرتمند هست. دوست دارم یک والیبالیست حرفه ای بشم.
ولی حس می کنم با وجود اینکه تلاش می کنم ولی هیچ اتفاقی رخ نمی ده.
سوال دو:چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
خب داستان زندگی والیبالیست ها و افراد زیادی رو خوندم که از همون سن کم به تیم های خوب هدایت شدن و در عرض یک یا دوسال تونستن از تیم های کوچک به تیم ملی برسن و الان تبدیل به آدم هایی همچون رونالدو و مسی بشن.
سوال سه:چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
گاهی اوقات به مسیری که انتخاب کردم شک می کنم ، البته شاید دلیل این شک و تردید در بعضی مواقع به خاطر نتیجه نگرفتنه . گاهی اوقات به این شک می کنم که آیا من واقعا عاشق والیبال هستم یا نه؟ آیا واقعا باید زندگیم رو صرف همچین حرفه ای کنم یا نه؟ آیا رسالت من در این دنیا اینه؟
و به نظرم این شک می تونه ترمزی بسیار مخرب در مسیر حرکتی من باشه.
و ترمز دومی که به ذهنم می رسه اینه که من دائما منتظرم تا با باشگاه هدایت بشم و همش فکر می کنم باید حتما مربی و تیم باشه تا من رشد کنم و والیبال رو به تنهایی نمیشه خیلی خوب تمرین کرد.
ترمز بعدی اینه که حس عجله دارم چون همیشه ته ذهنم دلم می خواسته که از سن کمتر وارد تیم بشم و حس می کنم وقتم داره میره و دیر میشه.
همه ی اینهایی که میگم رو چون دارم می نویسم از ته ذهنم در میاد وگرنه هیچ وقت این طور به ترمز هام فکر نکرده بودم.
در نهایت حسی که دارم و اونم به خاطر تلاش کردن ونتیجه نگرفتن است ، اینه که دارم وقتم رو بیهوده تلف می کنم (این حس با وجود اینه که واقعا دوست دارم در حرفه والیبال زندگیم رو بزارم ) و اون اوایل که خیلی خیلی ذوق و شوق و انگیزه داشتم و نتیجه نگرفتن باعث کاهش انگیزه ام شده و دوست دارم اول از همه بتونم دوباره اون احساس شوق شدید رو برای رسیدن به هدفم به دست بیارم که خبر خوب برای خودم اینه که الان انگیزه نسبتا بهتری دارم و حس می کنم روز به روز دارم بهتر و بهتر میشم.
مطمئنم که همین فایل هم برای من و درخواست من هدایتی از طرف خداوند بود .
چون از زمانی که دوباره شروع کردم ، خیلی بیشتر به هدفم فکر می کنم و دائم نشانه هایی می بینم .
مثلا چند وقت پیش متوجه شدم که در زمین بسکتبالی که نزدیک خونمون هست و من برای تمرین به اونجا میرم ، یک تور والیبال نصب کردن.
و یا چندین بار توپ والیبال این ور و اون ور دیدم.
و یا دیروز وقتی از کنار دوتا خانم رد شدم متوجه شدم که دارن در مورد والیبال صحبت می کنن.
اینها همه برام نشانه است از طرف خداوند که دوباره دارم در مسیر قرار می گیرم.
الانم که به این فایل ارزشمند هدایت شدم.
الهییییییی شکررررررررررررررت
عاااااااااشقتوووووووونم
سلام
به استاد عزیزم و همه ی دوستای هم فرکانسیم
من خیلی به حرفای استاد فکر کردم و به یه نتیجه ای رسیدم،اونم اینه که من اصلا هدف خاصی نداشتم درزندگی.حتی باوجود اینکه استاد میگه با روبه رو شدن با تضادها خواسته ها به وجود میان،ازاونجا که همیشه زندگی نرمالی داشتم به تضاد خاصی هم برنخوردم
ولی به یه راهکاری رسیدم اونم تو جلسات اول روانشناسی ثروت یکه که استاد همون اوایل دوره درمورد اهرم رنج و لذت توضیح میده
به این نتیجه رسیدم من باید با استفاده از اهرم خودمو وادار کنم به سوی ثروت حرکت کنم،البته ناگفته نمونه هممون یه میلی داریم منم یه میلی دارم ولی اوت عطش و اشتیاق سوزانی که ادمو هل میده به سوی اهدافش نیست.
سلااام به استادم و مریم جانم و همه دوستانم
من زمانی که این فایل روی سایت گذاشته شد دیدم و دوست داشتم تمرینشو انجام بدم ولی هر کاری کردم دستم به سمت نوشتن نرفت و دیگه نخواستم زور الکی بزنم تا اینکه استاد توی قسمت 2 همین فایل اشاره کردن به اینکه بریم کامنت بچه ها رو بخونیم منم فکر میکنم یه ده تایی رو خوندم و تصمیم گرفتم دوباره فایل همین قسمت رو گوش بدم و کامنت بزارم یه چیزایی رو هم همزمان با گوش دادن در رابطه با ترمزهام مینوشتم
ولی زمان کامنت نوشتن که شد باز یه چیزی جلومو داشت میگرفت که بهش غلبه کردم و از خدا خواستم هدایتم کنه تا بتونم اون چیزی که درونمه بنویسم
آقاجان کمال گرایی داشت جلومو میگرفت که ننویسم
من دیگه سوالات رو یادداشت نمیکنم فقط میخوام یه چیزایی رو از خودم بگم
کمال گرایی من باعث شده معجزات کوچیک و نتایج و بهبودهای زندگیمو نبینم یا اینکه ببینم ولی زود یادم بره و همیشه دنبال معجزه بزرگ تر یا نتیجه بزرگ باشم که به قول استاد اگه بزرگه برات یعنی هنوز از لحاظ فرکانسی باهاش فاصله داری و آمادش نیستی اره درسته کد مخرب دیگه من یا همون باور محدود کننده من اینه که عجله دارم واسه رسیدن این باعث شده یه جاهایی آسیب ببینم
خب من خیلیییی دوست دارم همه چیز رو نقدی بخرم با پولی که داریم همین چند وقت پیش شروع کردیم کارگاه همسرم رو تعنیر کردیم به جایی رسید که خیلییییی خوب شده بود منتها دیگه پول واسه قفسه زدن نداشتیم اونجا بود که حس عجله باعث شد مقروض بشیم و از مادرشوهرم پول گرفتیم فقط 3 میلیون تومن تا قفسه رو بزنیم ولی همون مارو توی فرکانس نا مناسب برد و الان چیزی دور و ور 15 میلیون باید یه سری جاها بدیم
استاد میدونم یکم داره نوشته هام در هم میشه ولی من فقط ذهنم درگیر سوال آخر شد و باورهای مخرب چون با اطرافیانم خودمو مقایسه نمیکنم فقط دوست دارم دلیل اتفاقات زندگیمو بررسی کنم و طبق قانون جلو برم
یه کد مخرب دیگه هم هست که وقتی پولی میاد به حسابمون زود تموم میشه انگار با پول بیگانه ام اصلا نباید مبلغی توی حسابم بمونه همش میره زود این فکر کنم از باور ترس از تموم شدن پول میاد از باور کمبود از باور اینکه کمه نمیرسونه دقیق اینو نمیدونم ولی تصمیم گرفتم دیگه تمام پولی که توی حسابمه خرج نکنم بزارم بمونه مقداریش طرح دوستی با پول بریزم
استاد جانم دوست ندارم مرور کردن کد های مخرب منو از سپاسگزاری دور کنه واسه همین یه چند تا اتفاقات قشنگ رو میگم که به خودم یاداوری کنم چقدر معجزات زیادی داشتم تا تمرینی بشه برای رفع کمالگرایی
استاد کتابم رفت واسه ویرایش و چاپ اونم بعد 4 سال یا روزی دوست داشتم و از خدا خواستم بهتر نشونه ها رو درک کنم و هدایت ها رو بفهمم چند روز پیش که واسه معرفی و تست عطرهای شرکتی که همسرم کار میکنه با معلم پسرم قرار ملاقات داشتیم و رفتیم اونجا معلم پسرم عطرها رو تست کرد ولی خریدی اتفاق نیفتاد منتها اتفاقی که افتاد برام برکت و خیر بود یعنی متوجه شدم من از این طریق هدایت شدم به سمت چاپ کتابم
من 4 سال پیش شروع کردم به نوشتن کتابی 2 سال زمان برد تا نوشتم و حدودا یک سال پیش جمع آوری کردم و به صورت فایل دراوردم مسئول شرکت در جریان کتاب نوشتنم بود و اون روز قبل اینکه معلم پسرم بیاد ازم پرس و جو کرد منم گفتم فایل کردم ولی هنوز ویرایش و چاپ نه بهم تلنگر زد و منو راغب و تشویق کرد واسه چاپ منم اینو نشانه دیدم و دنبالشو گرفتم و دادم برام ویرایش کنن تا خیلی زود چاپ بشه
خدایا شکرررت که منو وارد مداری کردی که بتونم نشانه ها رو بهتر درک کنم
و اما از دیروز بگم که رفتم پرونده پسرمو جمع کنم من با کنترل ذهن رفتم و میدونستم کارام خوب و راحت انجام میشه معجزه یکی پس از دیگری اول اینکه بعد بکی دو دقیقه رفتن من کولر رو روشن کردن بعد مسئول اونجا بهم گفت صندلی هست بشین بعد که نوبتم شد دو نفر از دوستانی که قبلا نوبت داشتن رسیدن منتها مسئول اونجا کارمو شروع کرده بود و من جلو افتادم
الهی صد هزار بار شکرررت
استادم سپاسگزارم ازت بابت این فایل پرمحتوا و سپاسگزارم از مریم جانم به خاطر همراهی و فیلمبرداری خوبشون و از همه دوستانی که با کامنتشون منو مشتاق کردن تا کامنت بنویسم
با آرزوی کامیابی
به خدا میسپارمتون
به نام الله یکتا و هدایت گر من به سمت خواسته هام به آسونترین و راحتترین شکل ممکن
سلام استاد عزیز، خانم شایسته و تمام بچه های سایت عباسمنش
من میخواستم قسمت دوم این فایل رو ببینم اما به خودم گفتم اول بیام جواب سوالات این قسمت رو بدم و بعد برم سراغ فایل بعدی..چون صرف گوش دادن به فایل ها چیزی رو تغییر نمیده و در کنارش باید فکر کرد و نوشت و منطقی باور سازی کرد
من همیشه با موضوع هدف گذاری چالش داشتم و کتب موفقیت راهکارهای مختلفی به من آموزش دادند که یکی از اونها گذاشتن تایم برای اهداف بود و چون اون تایم غیر واقعی بود و با واقعیت من نمیخوند بعد از نرسیدم به اهدافم دلسرد میشدم. اما بعد از آشنایی با استاد فهمیدم فقط هدف گذاری تاثیری نداره و من باید باورهای هم جهت با خواسته ام رو بسازم تا فرایند رسیدن به هدف زجر آور نباشه و مثل یک بازی لذت بخش و آسان پیش بره..
سوال اول: یکی از خواسته هایی که براش هزینه و وقت زیادی گذاشتم مهاجرت به کشور کانادا بود. با اینکه مدرک آیلتس رو گرفتم و کلی مدرک و رزومه جمع کردم و در کنارش به چند موسسه پول دادم اما این اتفاق نیفتاد و باعث شد بی خیال این موضوع بشم
خواسته دوم استقلال مالی و آزادی زمانی بود که باعث شد کارها و بیزنس های مختلفی رو امتحان کنم اما هنوز به خواسته ام نرسیدم.
سوال دوم: وقتی در مورد خواسته اول میخوام الگو بیارم خیلی سخت الگو پیدا میکنم اما وقتی پیج موسسه مهاجرتی رو نگاه میکردم میدیدم که بعضی از افراد حتی بدون داشتن مدرک زبان تونستن ویزای کانادا رو بگیرن و خیلی راحت و با اولین درخواست این اتفاق افتاده(اثبات این که فرکانس ها مهم هستند و نه مدارک )..در کنارش باید بگم که من دنبال پیدا کردن الگو نبودم که باورش در من ایجاد بشه و هر کسی رو میدیدم از سخت بودن شرایط حرف میزد!
خواسته دوم: باز هم کمبود الگو! در اطرافم یک شخصی رو میشناسم که خیلی راحت تونست تکاملش رو طی بکنه و به استقلال مالی در عرض 5 سال برسه..اون کارش رو از یک دکه فلافل فروشی شروع کرد و شکر خدا الان فروشگاه بزرگ داره و شعبه جدید در مکان جدید تشکیل داده..تا جایی که دیدم تلاش فیزیکی خاصی نمیکرد اما برخورد بسیار مناسب و محترمانه با ارباب رجوع داشت ..
خود استاد میتونه مثال مناسبی باشه که تنها با کار کردن در حوزه مورد علاقه و ایجاد باورهای مناسب در مورد ثروت به آزادی مالی و زمانی برسه..پس نیازه که حوزه مورد علاقه ام رو پیدا کنم و با تمام تمرکز روی اون کار کنم تا به استقلال مالی برسم.
سوال سوم:
خواسته اول:
باور دارم که هر کسی نمیتونه مهاجرت کنه
به ایرانی ها ویزا نمیدن
من لیاقت مهاجرت رو ندارم و باید یک نخبه ایی چیزی باشم تا بتونم به کانادا مهاجرت کنم
برای مهاجرت دیر شده
مهاجرت به کشور دیگه سرمایه زیادی میخواد
خواسته دوم:
چون در کار موردعلاقه ام نیستم پس سخته به آزادی مالی برسم
رسیدن به آزادی مالی خیلی سخته و نیاز به زمان زیادی داره
کار کارمندی اجازه نمیده استقلال مالی داشته باشم
راه اندازی بیزنس شخصی و کسب درآمد از اون در ایران سخته
مهارت لازم برای پولسازی رو ندادم
برلی راه اندازی کسب و کار دیر شده
واو..قبل از نوشتن این کامنت فکرشو نمیکردم کلی باور درب و داغون داشته باشم. خدایا شکرت که به وسیله این سایت میتونم ترمز های مخفی ذهنم رو پیدا کنم و از خدا میخوام که بتونم این دوره فوق العاده رو تهیه کنم و پام رو از روی ترمز ها برداشته و تخت گاز به سمت خواسته هام حرکت کنم
در پناه رب
سلام و درود من چند سال پیش یک رابطهی عاطفی داشتم که خیلی واسه ی نگه داشتنش تلاش کردم یعنی من انقدر به دختره حال دادم که خودم بیچاره شدم ولی نه تنها اون رابطه بهتر نشد بلکه روز به روز بدتر شد یعنی تقریباً از همه چیزم گذشتم تازه آخرشم بهم توهین کرد و تحقیرم کرد و تازه حالم کرد که هرچی دلش خواسته بهم گفته خلاصه هر کاری کردم اون رابطه نه تنها خوب نشد بلکه بد و بدترم شد،حالا اینکه کسی هست که با تلاش کم زود به نتایج عالی رسیده یه مثال از لحاظ مالی دارم،یک نفرو میشناسم که فقط 8 ماه کارگری کرد بعد برای خودش یه مغازه گرفت و همینجوری پیشرفت کرد که الان 2تا مغازه داره این مقالات من بود شاد و موفق باشید