چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 5

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معید ماندگار گفته:
    مدت عضویت: 867 روز

    سلام استاد عزیزم مرسی بابت این فایل خوبتون چون دیروز به تضاد بدی بعد از مدت ها خوردم که ناشی از همین نرسیدن به خواستن ها بود ولی حرفای شما دریچه ای از روشنایی رو برام باز کرد .

    شما مثل یک رهبر میمونین برامون که تاریکی های ذهنمون رو روشن میکنه

    استاد من 90 درصد کل شبانه روز ذهنم درگیر رسیدن به مهم ترین خواسته ام هستش . من چندتا آرت تو حوزه Web3 و اینا خریدم و چندتا آرت هم خودم ساختم و بیشتر از شش ماهه که نتونستم بفروشم و همه راه ها را هم امتحان کردم . البته این چیزیه که تا قبل از دیدن این فایل میگفتم.

    من سعی کردم تمام اطلاعاتی که لازمه تا تو حوزه web3 بدونم رو کسب کنم و با دقت همه سوالامو یاد داشت میکردم و وقتی میرسیدن خونه برای جواب اون سوالام تحقیق میکردم و همینطور در کنارش روی باورهام کار میکردم

    شما حرف درستی میزنید از اینکه اطلاعات از کسایی نگیرید که خودشون هیچی نشدن

    و من ناخودآگاه اطلاعاتی کسب میکردم از اینکه اگه میخوای آرتتو بفروشی باید کامیونیتی قوی داشته باشی باید اینو داشته باشی باید توییترت چند هزار تا فالووررداشته باشه و…

    و من داشت اینا باورم میشد اما از طرفی میدونسدم که باور ها همه کارهارو میکنن

    چون (جواب سوال دو) کسایی رو میدیدم تو حوزه web3 که نه کامیونیتی دارند، نه پیج توییتر دارند، نه اصن آرت قشنگی دارند و نه اصن توضیح دادند که این آرت اصن چی هست ولی فروش بسیار بسیار بالایی دارند. بسیار وحشتناک که مثلا طرف دو روزه کالکشن اش رو لانچ کرده و تو این روز مثلا چند ده میلیارد تومن پول درآورده و تمام فاکتور هایی که میگفتند باید کامیونیتی داشته باشی و اینارو نقض کرده

    و نمونه اینا نمیشه گفت زیادن اما کسانی که حوزه web3 رو میشناسن میدونن همچین چیزایی وجود داره و توضیحی ندارن برای اینکه بگن چرا این کالکشن باید فروش بره

    و من الان بیشتر فهمیدم با این فایلتون که اقا قطعا ایراد از منه. قطعا من یک سری کد های مخرب دارم و باید تلاشمو بکنم استاد تا بیشتر روی باورهام کار کنم و اون باورهای مخرب رو پیدا کنم

    یکی از راه هایی که بلدم اینه که به رفتارم نگاه کنم و رفتار من نشانه باور های منه و اون موقع میفهمم که چه باورهایی دارم

    یا برعکس اگر بخوام باور جدیدی ایجاد کنم ، مثلا باور اینکه نعمت و ثروت بی نهایت است رو، میام بررسی میکنم که اون کسی که اینو باور داره چه رفتارهایی در زندگی روزمره از خودش بروز میده و منم اگه مثل اون رفتار کنم اونوقت یعنی منم اینو باور دارم. این خیلی خیلی به من کمک کرده و به جوابهایی خوبی برای مثلا همین باور رسیدم.

    مثلا گفتم اگر اونی که باور داره نعمت و ثروت بینهایته ، یکی از رفتارهاش اینه که هیچوقت حرص نمیزنه ، طمع نمیکنه، نمیچسبه به مالش. این تکنیک رو تا حدی پیش رفتم وقتی مثلا با دوستامون غذا میخواستیم بخوریم و نوشابه برای یه نفر بود و همه داشتن سرش دعوا میکردن و من اون موقع به خودم میگفتم نعمت و ثروت بی نهایته و من سر یه نوشابه نمیجنگم.

    و دارم تلاش میکنم که همین تکنیک رو برای باور لیاقت ، اینکه پول درآوردن آسونه ، اینکه من خالق زندگی خودم هستم ، انجام بدم.

    به تازگی هدایت شدم که باید روی باور لیاقت و خالق زندگی بودنم کار کنم و امیدوارم با کار کردن اینا اون کد های مخرب ورداشته بشه و کد های درست جایگزین بشه

    فکر میکنم روی باور لیاقت و باور من خالق زندگی ام و اگر خدا بخواد و اینا نداریم باید کار کنم و امیدوارم که همینطور که شما خیلی قشنگ میگین ، براحتی نعمت و ثروت وارد زندگی ام بشه . (:

    امیدوارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    ایمان متین فر گفته:
    مدت عضویت: 3149 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام و عرض ادب و ارادت خدمت استاد ، خانم شایسته و سایر دوستان

    از خدای بزرگ کمک می خوام در رابطه با این آگاهی های مهم یاری ام کنه تا با تمرکز بالا بتونم پاسخ این سوالات مهم رو بنویسم

    الهی به امید تو

    سوال اول : چه خواسته ها یا اهدافی داشتم و دارم و با اینکه تمام تلاش های ممکن رو انجام داده ام ولی هنوز به اونها نرسیدم یا اگه هم رسیدم نتایج دلخواهم نبوده یا خیلی دیر رسیدم که دیگه برام رنگ و بویی نداشته؟

    من چندتا هدف داشتم که بشون نرسیدم

    1) متخصص شدن در رشته تحصیلی و شغل ام

    2) یادگیری زبان آلمانی

    3) مهاجرت

    اول درمورد شغل و رشته نخصصی ام می نویسم

    من رشته ام برق هست از زمانی که از دنشگاه فارغ التحصیل شدم از کارگری برق شروع کردم و تکامل ام را خیلی سخت و غیر حرفه ای سپری کردم تا به ِسمَت کارشناس رسیدم و طبق کار کردن روی دوره های استاد در سال 95 به ِسمت مسئول برق و تاسیسات یک کارخانه رسیدم اما اینجا متوقف شدم و نزول هم کردم طوری که الان در شرکت جدید ِسمَت من به تکنسین برق نزول کرده اونم با قرارداد 2 ماهه و کلی سلام و صلوات و بند و تبصره

    این همه نوسان ، بالا و پایین شدن در شغل و حرفه ام رو دلایلش رو پاسخ به سوال سوم میگم

    دومین هدفم یادگیری زبان آالمانی بود

    برای مهاجرت به کشور آلمان با همسرم که پایه ام بود کلاس زبان شرکت کردیم خصوصی ولی من علیرغم خواندن ، نوشتن ، گوش دادن ، کلاس رفتن و هزینه کردن باز هم نتیجه نگرفتم و در نهایت هم موفق به یادگیری این زبان نشدم

    در مورد هدف سومم که مهاجرت هست از سال 98 در حال تلاش برای مهاجرت هستم که باز هم محقق نشده

    سوال دوم :

    چه افرادی را می شناسم که با وجود تلاش های کمتر ، به سادگی به همان خواسته ها رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه به من ، خواسته های آنها محقق شده اند؟

    زمانی که ما درسال 95 در کارخانه ارتقا رتبه گرفتیم من و همکارم ( البته همکارم در کارخانه دوم مون ) به سمت مسئول برق و تاسیسات کارخانه برگزیده شدیم زمان سپری میشد و اتفاق خوب با عمل کردن به آگاهی های دوره ها و محصولات استاد برام رقم می خورد که به نزدیکی مدیر فنی هم نزدک شدم و سال 98 به دلایلی که در ادامه میگم همه اتفاقات خوب متوقف و من سیر نزولی من شروع شد.

    اونطرف ماجرا همون همکارم که با هم رتیه گرفتیم تکاملش رو طی کرد دوره ها رفت مطالعه ها کرده روی نقص ها و ضعف هاش کار کرد تا جایی که الان ایشون یک پله مونده که مدیرعامل همون کارخونه بشه و من نزول کردم الان در شرکت دیگری تکنسین هستم

    دوست و همکاری الان دارم با اینکه حدود 4 سال از من کوچکتره ولی بالادست منه کلی دوره در رشته برق رفته پروژه های صنعتی عظیم انجام داده و واقعا بعنوان یک متخصص من و همه قبولش دارن چرا؟ چون کارش رو بلده منطق و قوانین برق رو درک کرده و در عمل پیاده کرده و جواب گرفته و این رویه زندگیش بوده

    ولی من روی یک غلطک حرکت نمی کردم بهترین زمان زندگی من زمانی بود که روی دوره ها جدی کار می کردم در سایت فعال بودم ذهنم رو با آگاهی هایی که از استاد دریافت می کردم نظم میدادم و در یک لحظه هدایت الهی به ذهنم خطور می کرد آلان اینکار رو بکن و نتیجه اش بهترین نتیجه ای بود که من می تونستم از اون موضوع بگیرم در اون موقعیت و اون زمان در مورد شغل ام اینقدر بخدا نزدیک شده بودم از طریق سایت و دوره های استاد و تلاش و پیگیری مداوم و انرژی گذاشتن و توجه به نکات گفته شده که خدا می گفت الان اینکار رو بکن و من انجام میدادم و نتیجه اش خودم و دیگران رو متحیر می کرد اما چرا ادامه ندادم ؟

    تاثیر پذیری از دیگران و محیط اینم پاشنه آشیلمه در سوال سوم بیشتر توضیح میدم

    ولی همکارم اصلا به محیط واکنش نشون نمیده اون کاری که میدونه درستِ رو انجام میده چندتا از باورهاش رو می نویسم

    یک روز تو شرکت خودمون مشغول بکار بودیم تلفن ش زنگ زد و یک نفر با تُندی و کلی نوهین باش صحبت کرد و قطع کرد ولی همکارم خم به ابرو نیاور به ما هم چیزی نگفت رفت بیرون با تلفن کوتاه صحبت کرد و دوباره نشست سرکار شرکت خودمون

    اما موضوع از چه قرار بود کار بیرون شرکت گرفته بود در زمینه برق تکنسین اجرایی سیم ها رو در جایی مناسبشون نبسته بود و انکار با زدن کلید برق جرقه و خرابی به بار اومده بود و اون فردی که پشت تلفن شاکی بود کارفرما بود و همکار من مسئول مستقیم پروژه اش

    همکارم ذهن ش رو کنترل کرد تو ان شرایط مشکل رو با همون تکنسین تلفنی حل کرد و رضایت کارفرما رو جلب کرد اوضاع برگشت به شرایط عادی

    ماجرای بعدی که باز فکرم رو بخودش مشغول کرد فوت پدر ایشون بود ما با هم بودیم وقتی خبر فوت پدرشون رو دادن ایشون واقعا خم به ابرو نیاور فقط گفت انا الله و انا علیه الراجعون کارها رو با من هماهنگ کرد و رفت شهرستان دنبال کارهای کف و دفن بعدشم اومد سرکار انگار اتفاقی نیفتاده با همون انرژی و خلاقیت کارش رو پیش می بره حتی مصمم تر

    ازش پرسیدم چطور مرگ ناگهانی پدرت از هم نپاشوندت پدری که من میدیدم یک روز در میون بت زنگ میزد و احوالت رو می پرسید؟

    اولش با این شعر شروع کرد :

    باید بپَرد هرکه در این پهنه عقاب است حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد

    و گفت وقتی به این درک رسیدم هر انسانی یک مدت زمان معلومی روی این کره خاکیِ و بعدش باید بره جهان باقی اگه خودم رو ببازم و ناراحت بشم من احمق ام منم فردا میرم تو هم میری و این زندگی جریان داره

    سومین چیز درس آموز از ایشون اینکه واقعا باور داره من اسیر دست مسئله نیستم مسئله اسیر دست منه

    واقعا هیچ دستگاهی هیچ تابلو برقی هیچ چیز برقی نبوده که نتونه از عهده حلش بر بیاد شاید چند روز طول کشیده ولی با خلاقیت با سرچ در اینترنت یا هر چیز دیگه ای حلش کرده

    من سوالم از خودم اینه چرا با دیدن این الگوی قوی و خوب در کنارم بازم نمیتونم مثل ایشون عمل کنم؟

    شخص بعدی همسرم که با هم زبان آلمانی رو شروع کردیم

    همسرم در زبان آلمانی پیشرفت کرد و یادش گرفت و من نه پیشرفتی کردم نه یادش گرفتم همسرم با اشتیاق می خوند با لذت می خوند وقت میزاشت حسابی خودش رو با زبان درگیر کرده بود تصویرسازی ذهنی می کرد احساس رضایت داشت

    اما مثلا در مورد مهاجرت

    دوست و همکارم سعید به کشور هلند به راحتی و سادگی مهاجرت کرد زمانی که ایران بود برنامه های تفریحیش رو داشت یادمه ساز کیبورد (ارگ ) حرفه ای گرفته بود و تمرین می کرد و از ساز زدنش لذت می برد دوچرخه سواری می رفت طبیعت گردی می کرد و مهاجرتش هم از زمانی که اقدام کردم حدودا یک سال طول کشید

    اما پاسخ به سوال سوم :

    چه باورهای محدود کننده ای ( ترمزهای مخفی ) رو باید تو ذهن ام شناسایی کنم که فکر می کنم باعث شده با وجود این همه تلاش باز هم به اون خواسته هام نرسیدم؟

    اول در مورد شغل ام

    در گذشته های دور وقتی که کودک بودم با پدرم به محل کارش میرفتم و میدیم پدرم با ترفند و کلک و شوخی و سرکارگذاشتن همکارهاش از زیر کارش در میرفت و چون کارش دولتی بود امنیت شغلی سی ساله داشت ولی طوری ماهرانه اینکارها رو می کرد که یا کارهاش رو همکاراش انجام می دادن یا کار آسونه رو خودش انجام میداد و کار سخته رو همکاراش و اکثر دوران شغلی ش هم در روستا بود چون اونجا بازرس زیاد نمیومد بشون سر بزنه و این روند سی سال خدمتیش بود و نهایتا با سمت مسئول بازنشسته شد

    این رو بعنوان مقدمه آوردم که بدونم ترمزهای کاری و شغلی من از کجا داره نشئت می گیره

    من با این ذهنیت شغل ام رو شروع کردم ولی خودم نمیدونستم اولش که کارگر برق بودم با شوخی و انرژی مثبت دادن به بچه ها کارم رو پیش می بردم بعدش یک درجه بهتر شدم یعنی از کارگری برق به کارگری مونتاژ تابلو برق هدایت شدم اونجا خودم بودم و اوسام ولی چون میدونست مدرک مهندسی دارم بام برخورد بدی نداشت و من اونجا مجبور بودم کارهایی که میگه رو انجام بدم چون کسی دیگه ای نبود و میدیم چطور تابلو برق مونتاژ میشه ولی علاقه نشون نمیدادم بیشتر دوست داشتم زمان زودتر تموم بشه و برم دنبال یللی تنبلی

    راستش یک ترمز وحشتناک از قدیم بیچاره ام کرده الان با آموزه های شما بهتر شدم ولی پاشنه آشیلمه اونم وابستگی به جنس مخالف منظورم همسرمه

    از زمانی که فهمیدم وابستگی شرکِ تلاش کردم و هنوزم تلاش می کنم این وابستگی رو کنترل کنم وقتی فرکانس درستش رو می فرستم حال خودم خوبه حال همسرمم خوبه ، کارام رو درست انجام میدم به ذهن ام افکارم حرکاتم مسلط ام ولی وقتی فرکانس وابستگی و شرک آلود میفرستم رنج هام شروع میشه آرامش ندارم فکرم درست کار نمی کنه کارام رو درست انجام نمیدم بی انرژی و بی رمق میشم شاد نیستم تو خودم میرم با همسرمم بحثم میشه

    حالا رابطه عاطفی ام چه ربطی به شغل ام داره ؟ چون سرکار فکرم اونجا نیست تمرکز ام پیش همسرمه مدام دوست دارم باش در ارتباط باشم بش پیامک بدم البته میگم الان بهتر شدم ولی پاشنه آشیلمه بعضی وقتی ها هم صفر و صد عمل می کنم یا خیلی بش عشق میدم بعضی وقتا هم حس تنفر ازش می گیرم ولی زود گذره و موندگار نیست درجه عشق ورزیم خیلی بیشتر از تنفره بهش

    ترمز بعدی هم که دارم احساس عدم لیاقتِ

    در همه موارد زندگیم هم خودش رو نشون میده

    در شغل ام همیشه منتظر یک نفرم بیاد یا با هم کارها رو جلو ببریم یا راهنماییم کنه

    خودم نمیرم تو دل کار چون می ترسم نتونم انجامش بدم یا خرابش کنم یا من کُند عمل می کنم و همکارم بیاد تندتر کار رو جلو میبریم و باعث نارضایتی سرپرستم نمیشم

    ترمز بعدیم تمرکز نداشتن روی کارمه که اونم از کند بودنم میاد زود ذهن ام خسته میشه

    ترمز بعدی که نمیدونم چرا اینجوری شدم اعتمادم و اعتقادم به گفته های استاد کمرنگ تر شده شاید از همون شرکِ وابستگی میاد

    ترمز بعدی نمی تونم مسائل رو تو ذهن ام تفکیک کنم و موقعیت و افراد رو به همدیگه ربط ندم اگه خونه مشکل دارم سرکار نیارمش و اگه سرکار مشکلی هست خونه نبرمش

    ترمز بعدیم از کوره در رفته چقدر من از این موضوع ضربه های وحشتناک خوردم و کلی از رابطه هام رو بخاطر این موضوع از دست دادم

    اما بحث یادگیری زبان

    من با همسرم پایه یادگیری زبان آلمانی شدیم اون با لذت می خوند من با رنج ، اون خودش رو متصور می کرد الان آلمانِ و مثلا می خواد بلیط قطار بخره من می ترسیدم از تصور کردن ایستگاه قطار آلمان – سر کلاس با استاد آلمانی ارتباط برقرار می کرد و من برخلاف میلم فقط برای اینکه همسرم ناراحت نشه سرکلاس حاضر بودم و با زجر و بدبختی گوش می کردم و با تغلب هایی که همسرم میرسوند دست و پا شکسته از روی کتاب می خوندم و گرامر رو می نوشتم ولی نمی تونستم کلمات آسونش رو هم بگم و نمی فهمیدم استاد چی می گه

    سرکار با خودم لغت آلمانی می برم ویس ها رو تو گوشیم داشتم وقتی وقت می کردم لغت ها رو مرور می کردم می نوشتم گوش میدادم ولی دل و جونی نبود یه جورایی رفع تکلیف و اینکه حالا یه کلاسی رفتیم پولمون رو جوی آب نریزیم بود و ناراحت نکردن همسرم

    استادمون میگفتم تو خونه با هم آلمانی حرف بزنید همسرم اینکار رو می کرد ولی من بهانه های مختلف می آوردم و اونم سرد می کردم

    دلیل اصلی اش ام گاز و ترمز مهاجرت به آلمان بود من خیلی می ترسیدم خیلی از مهاجرت دلایل زیادی هم برای ترس هام داشتم

    ترمز ها و باورهای محدود کننده من در مورد مهاجرت :

    من پول ندارم چطور با بی پولی مهاجرت کنم؟

    حساب خودم تنها نیست همسر و فرزندمم هستن حالا خودم رو بتون با سختی آلمان کنار بیام همسر و فرزندم چی؟

    زبانش چقدر سخت و بی قاعده اس امروز می خونی فردا یادت میره اصلا نمی تونم اینجا با این زبان کنار بیام وای به حال اونجا که دیگه باید با این زبان زندگی کنی؟

    اونجا شغلی ندارم نمی خوامم دربدر و آواره برم هر شغل ضعیفی رو انجام بدم فقط برای زنده موندن

    و به خودم و همسرم میگفتم چرا آلمان که هم زبانش سخته هم هواش سرده هم به نژاد پرستی در جهان معرفه خوب بیا بریم یک کشور انگلیسی زبان؟

    همسر جواب میداد مهندس برق شغل سطح بالای آلمانه و درآمدش بالاست و وقتی تحقیق کردم دیدم همین طوره

    ترمز بعدی من سن و سالمه من الان 43 سالمه با این سن ایران بزور شغل گیرم میاد وای به حال آلمان

    الان با خودم میگم تنها راه رسیدن به این خواسته ها پولِ و روانشناسی ثروت 1 و 2 و 3 رو هم دارم بارها و بارها هم گوششون دادم نوشتم ولی باز نتیجه ملموسی از نظر مالی ندارم سطح درآمدم ماهانه 10 میلیون شده با این درامد روزمرگیمون هم نمی چرخه

    یک ترمز دیگه ام دارم نظم فکری ندارم نمیام بشینم با خودم آنالیز کنم دلیل این اتفاق انجام تمرین کشف قوانین در صبح بوده

    صادقانه می نویسم که خودم رو گول نزنم و مشکلاتم برطرف بشه

    کد مخفی دیگه تغییر واسم سخته اینقدر یه مسئله رو طولش میدم که دیگه لوس میشه اینم خیلی کد مخربیه خیلی ازش ضربه خوردم

    الان که پیش خودم فکر می کنم و ذهن خودم رو شخم میزنم می بینم چقدر جهت باورهام نسبت به سالهای 95 تا اول 98 فرق کردم اونموقعه با تعهد بالایی روی دوره های شما کار می کردم و چه نتایج عالی هم گرفتم

    همون عزت نفس که شما در دوره عزت نفس میگید عزت نفس ثابت نمیمونه در نوسانه اگه روش کار نکنی بالا نمی مونه همیشه باید روی عزت نفسمون کار کنیم

    توی کامنت قبلیمم نوشتم من شنوده خوبی هستم از محصولات شما ، درکش هم می کنم در عمل کردن هم اقدام ها اولیه رو بر انجام میدم ولی در ادامه مسیر کم میارم اولین ناملایمتی یا بهتر بکم اولین تضاد من رو وایمیسونه چیزی تو ذهنم نجوا می کنه نمیشه ، بش نمیرسی ، الگی وقت تلفش نکن

    من الانم سرکارم هستم و می خواستم کارم رو شروع کنم ولی موقعیت طوری شد که بتونم این فایل رو گوش بدم و این کامنت رو بنویسم

    من در تعهد نامه کشف قوانین بخودم متعهد شدم این سی روز رو تا جایی که می تونم طبق متُد استاد و خانم شایسته جلو برم به چطور شدنش فکر نکنم و فقط انجام دهنده باشم و منتظر نتیجه سی روز

    البته من باور دارم نتایج رخ میده فقط باید کنترل ذهن بیشتری داشته باشم و روی تمرینات و آگاهی های این دوره انرژی زمان و تمرکز بیشتری بزارم

    در آرامش خدایی شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      مهسا میهن خواه گفته:
      مدت عضویت: 1629 روز

      سلام جناب متین فر

      احسنت به قلمت و دیدگاهت جه عالی بی رودربایسی کشیدی بیرون و جراحی کردی ذهنتو این اولین و مهمترین و کاملترین قدمه که شما عالی برداشتی نوشتن صادقانه گپ های ذهنی نشان از جسارت و شناخت درست خودته که خیلی ها همین هم نمیتونن انجام بدن و تو به عالیترین شکل ممکن انجام دادی

      پس الان با ایمان و تعهد به رب اول موفقیت های قبلیت تو ذهنت بولد و مرور کن و و با تعهد و انرژی قطعا نتیجه عالی میگیری

      اینقدر دید گاهت عالی و ملموس بود که خیلی از ترمز ها ی خودم هم پیدا کردم کارمو با انرژی شروع میکنم ولی زود فس میشم در کار بجای اینکه با شوق ذوق هی کوچکترین نتیجه هارو بولد کنم ذوق کنم هی ذهنم کنترل کنم و خودم به خودم انرژی بدم

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    رضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 882 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسه عزیز

    اول از همه کلی سپاس گزارم از شما و خانم شایسته عزیز بخاطر این همه اموزش و این همه زیبایی هایی که نشونمون میدین و ممنون بابت سایت عالی

    از اونجا شروع شد که من خداوند به دلم انداخت که باید به امریکا مهاجرت کنم چون خودم خواسته هایی داشتم برای پیشرفت بیشتر و تجربه های بیشتر این شروع ماجرا بود

    اشنایی من با شما که چطوری اشنا شدم

    سر همین قضیه مهاجرت که دنبال کسانی میگشتم که فایل از امریکا میذارن اولین سری هم شما رو توی اون جلسه ایی که با بچه ها توی لس انجلس گذاشته بودین اشنا شدم که اونم توسط یکی از بچه هایی که اونجا حضور داشت که دستی شد از دستان خداوند که با شما اشنا شدم و شروع کردم فایل های شما و

    جدا از اموزش های رایگان کلی مطلب راجب قانون جذب میخوندم و که چگونه بتونیم خواسته هامون رو جذب کنیم و کلی فایل های شما و اموزش های رایگان رو هر روز و بهتر بگم 70 درصد روزم رو راجب همین قانون جذب میخوندم و اموزش های رایگان شما رو گوش میدادم و این وسط با کلی تمریناتی اشنا میشدم که راجب جذب بهتر خواسته بود ،

    استاد من خواسته مهاجرت به امریکا رو داشتم و روزی نبود سپاس گزاری نکنم توی دفترم و زبان انگلیسی نخونم و تمرین میکردم بدون هیج حسی که بهش نرسم و کلی فایل های تصویری تو یوتوب رو نگاه میکردم که داخل شهر افراد دور میزدن و زیبایی های شهر رو نسون میدادن کلا تمرکزم همش روی زیبایی های اونجا گذاشتم استاد باورهای من راجب مهاجرت به امریکا کاملا صاف و درست بود و اینکه مهاجرت اسونه و همه اینها رو با اینکه تصویر سازی میکردم و خودمو توی فرودگاه میدیدم و حتی خوابشو میدیدم و اینکه انقدر احساسم خوب بود و میدونستم راهم درسته و همین راهو باید ادامه بدم

    و منظورم از درست بودن راه چون شما گفته بودین که به احساستون نگاه کنید و من مطمعن بودم که حتما مهاجرت به امریکام اوکی هست ( یعنی انجام شده میدونستم )

    تا که رسید روز اقدام برای مهاجرت که اقدام هم کردم و توی همه این روزها روزی سه بار سپاس گزاری و تصویر سازی مو داشتم و طوری بود که دیگه خیالم راحت بود و کلا استاد با اموزش هایی که این وسط گوش میدادم خودمم حس میکردم مدارم بالا و بالا تر داره میره تا اینکه اومد روز نتایج که چک کردم

    دیدم وای نه من برنده شدم نه خانومم ( مهاجرت پس کنسل شد )

    اون شب فقط یکم ناراحت شدم و اما همش ته دلم ایمان داشتم 10 بار میرفتم چک میکردم سایت رو که یه موقع سیستم اشتباه میکنه شاید برنده شدیم و اما بار اخر گفتم دیگه نگاه نمیکنم هر چی پیش اومده خیره

    بخاطر کلی فایل هایی که از شما دیده بودم تونستم خودمو ناراحتی مو سریع جمع و جور کنم همون شبش ، گفتم حتما خیر و به نفع مون هست و خدا خودش که اینو به دلم انداخته برام بهترشو در نظر گرفته

    استاد شب موقع خواب با خانومم گفتم چرا نشد ما که همه کارهایی که برای جذب خواسته بوده رو انجام دادیم چرا پس نشد گفتم اشکال نداره حتما یه کشور دیگه امریکا نشده میریم کانادا از اونجا حتما مارو هدایت میکنه

    و اون شبش گفتم خدایا من دیگه نمیدونم خودت منو به بهترین ها هدایت کن من پیج شرکت مهاجرتی رو داشتم که گفتم اگه برنده بشم اون شرکت کارمو انجام بده و تو پیجشون رفتم و دیدم چقدر دارن راحت میرن کانادا راستش خدا میدونست قلبمون امریکا بود

    منی که هر روز کوچه پس کوچه های لس انجلس رو با گوگل مپ و یوتوب میگشتم و کلی زیبایی ها رو توجه میکردم و هر شب قبل خواب یه فایل از یوتوب اونایی که توی شهر قدم میزدن مثل بورلی هیلز رو نگاه میکردم پس چرا نشد

    اما خدا بهم شب گفت میشه نگران نباش یه حس ارامشی داشتم

    صبح رفتم فروشگاهم و گفتم بزار برم پیج دفتر مهاجرتی که کارمون رو میخواست انجام بده رو چک کنم

    رفتم تو پیجش خدا میدونه چشم افتاد به پیج و نمونه ویزاهایی که برای تحصیلی امریکا گرفته بودن و کلی نمونه ویزاهایی که اقدام کردن و گرفته بود توی هایلاتش دیدم

    گفتم وای چقدر ویزا و چقدر راحت میرن و حتی بدون مدرک زبان و میای اونجا حتی دوره زبانتو میخونی

    بعد استاد گفتم که بزار زنگ بزنم وقت مشاوره بگیرم برای مهاجرت کانادا و یه مشاوره برای مهاجرت تحصیلی به امریکا که همون اقدام میشه

    زنگ زدم نوبت بگیرم دیدم مشاور بخش کانادا اصلا جواب نمیده چند بار زنگ زدم و پیام گذاشتم استاد الان که دارم مینویسم بغضم گرفته میگم چطور برام داری میچینی انقدر زیبا خدای من ( اینا رو وقتی بر میگردی و عقب میبینی حس میکنی که چقدر زیباس میچینه برات )

    استاد گفتم بذار زنگ بزنم بخش مهاجرت تحصیلی به امریکا استاد دیدم سریع گوشیشو ور داشت گفتم چطوریه و کلی بهم مشاوره داد یه وقت میخوام گفت همین فردا وقت خالی داریم میتونی بیای گفتم اره برام اوکی کرد و نوبت گرفتم

    و قبل اینکه برم مشاوره دقیقا همین سوال که چرا با وجود تلاش و تصویر سازی که داشتم من برنده نشدم گفتم پیش خودم استاد گفته هر سوالی دارین توی عقل کل بپرسین رفتم سوالمو نوشتم و شرح حال که چکار کردم و میخواستم چطوری مهاجرت کنم رو نوشتم

    استاد همه بچه های عالی سایت دیدم برام کلی جواب و راهنمایی گذاشتن

    میدونین چرا به خواستم نرسیده بودم ، فهمیدم استاد من ترمزو فهمیدم من همه مراحل رسیدن به خواسته رو رفتم اما من برای خدا و جهان چطوری رسیدن رو مشخص کردم کی رسیدم رو مشخص کرده بودم

    باورم این بود من ( فقط از راه لاتاری ) میتونستم به امریکا و مهاجرتی اسون داشته باشم و یعنی برا خدا راه هم انتخاب کردم گفتم تو منو از این راه برسون

    اما من با اینکه این همه فایل های رایگان رو گوش میکردم تو همه فایل ها میگفتین همیشه به قله نگاه کن به ته تهش که میخوای برسی خودتو اونجا ببین نه به اینکه چطوری و چه زمانی ، خداوند میتونه با هزاران دستانی و افرادی که داره میتونه به بهترین شکل به خواستت برسونه

    استاد این ترمزم بود که فهمیدم ، فهمیدم که من وظیفه ام فقط خواسته ام رو مشخص کنم و راه رسیدن رو بسپرم به خودش حتی توی نوشته هام و دفترم مینوشتم من برنده لاتاری شدم و رفتم امریکا و مهاجرت من خیلی سریع و راحت بود

    همون موقع نوشتن سوال تو عقل کل باورتون میشه قشنگ جوابشو خدا خودش بهم گفت اما سوال گفتم بپرسم بهتره که پرسیدم دقیقا دقیقا بچه ها اینها رو بهم گفتن که تو نباید راه رسیدن رو مشخص میکردی

    و بعد اون گفتم خدایا من تسلیمم و ازت میخوام بهترین رو بهم بدی

    و استاد این ترمزم بود و من خواسته ام بود سریع ترین و راحت ترین راه مهاجرت کنم به امریکا و وقتی زمان مشاوره که خدا برام درست کرده بود رفتم استاد نمی دونید چی شد گفتم خدا به خواستم جواب داد و این چقدر راحته چقدر سریع میتونم برسم

    من اگه لاتاری هم برنده میشدم انقدر سریع نمیتونستم به امریکا برسم

    من وقتی که پامو از روی ترمز که باورم این بود فقط سریع ترین راه لاتاری هست برداشتم خدا خودش بهترین راهشو بهم نشون داد مسیری که صاف و اسفالته و گفت بیا این سریع ترین راهی که میخواستی و اما باید بهاشو بدی و بهاشم دادم الان هم دیگه چیزی نمونده برسم به امریکا که خیلی دوسش دارم و خوشحالم و میدونم دیگه خودش بهترین ها رو برام چیده و من فقط باید ایمان داشته باشم

    از خدا سپاس گزارم که همیشه بهترین هاشو بهم میده

    بشرطی که ایمان داشته باشیم بهش و توکل کنیم به خودش و حرکت کنیم به سمت جلو

    اینم فهمیدم که با اینکه فایل های استاد رو چند بار چند بار گوش میکردم چون پام روی ترمز بود حتی بعضی اون حرف هایی که الان دارم اون فایلو گوش میکنم نمیشنیدم الان که اون باورمو درست کردم و ترمزشو ور داشتم خودم میگم خدایا چرا اینها رو نمیشنیدم و برام چقدر این فایل هایی که الان گوش میدم جدیده

    خدایا شکرت و سپاس از بچه ها که راهنمایی کردن و تونستم باور مخربم رو شناسایی کنم و مدارم رو بهتر و بهتر کنم

    تو زندگیم دیگه یاد گرفتم تنها خواسته مهم نیست ، تنها عمل کردن مهم نیست

    مهم باور به خدا و ایمانی که داریم که اون بهترین ها رو بهمون میده و باگ من توی رها سازی بود

    من قانون رها سازی رو خوب انجام نداده بودم چون ایمانم ضعیف بود

    استاد از شما سپاس گزارم و از این سایت عالی که زندگیم کلا با قبل قابل مقایسه نیست

    زندگی تون عالی و عالییییی تر ترررررر

    راستی اینم بگم همیشه میگفتم بچه ها چطور انقدر طولانی مینویسن از کجا میاد این نوشته ها

    استاد این نوشته ها همش از درونم میومد یکی میگفت انگار منم مینوشتم الان میفهمم چقدر راحت بچه ها مینویسن اینم تجربه عالی و جدید برای خودم

    روزاتون پر از زیبایی و نعمت و برکتی که خودت جذب میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      عمران نوری گفته:
      مدت عضویت: 1983 روز

      عاشقتم رضا عزیز

      چقدر لذت بردم از اینکه ترمزت رو برای مهاجرت شناسایی کردی

      اینکه برای رسیدن به خواسته مهم اینکه رها و تسلیم باشی و ایمان داشته باشی که خدا تو را صد در صد به خواسته‌ات میرسونه و براش پلن و مسیر مشخص نکنی

      خیلی از کامنتت زیبات لذت بردم و خیلی تحسینت کردم از اینکه به امریکا داری مهاجرت میکنی

      چون یکی از هدفهای اینده من اینکه به امریکا تو زیبا‌ترین و رویایی‌ترین فضا و مکان من دوست دارم خیلی راحت و اسون و نرم و طبیعی بدون تلاش و بدون هزینه به امریکا مهاجرت کنم

      البته قبلش میخوام تو همین ایران هستم به تمام درجات موفقیت و عالی از لحاظ ثروت و داشتن زندگی عالی برسم و بعد میخوام با قدرت و کلی عزت و احترام به امریکا مهاجرت کنم

      و میخوام به درجه از مدار برسم که سفارت امریکا ازم خواهش کنه و التماس کنه من برم تو کشورشون

      و مطمئنم این اتفاق رخ میده

      و اینقدر روی باور لیاقت و ارزشمندی خودم کار میکنم و مقام و درجه خودم رو تو همین ایران هستم بالا میبرم

      که مهاجرت کردن من به امریکا مثل اب خوردن میشه ایمان دارم همین اتفاق رخ میده

      چون برای خدا کاری نداره

      انگار که تو بخواهی از تهران بری شمال

      این ما هستیم تو ذهنمون داریم خدا محدود میکنیم و امریکا رو برامون خودم یه غول ساختیم

      نه داداش امریکا و یا هر نقطه از جهان ماله ماست

      ماله کسی که بخواد

      گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع

      سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش

      تو سخت نگیر آسون میشی برای آسونی‌ها

      تو بیخیال باش

      تو در هر لحظه زندگی کن

      از نعمتهایی که داری فعلا لذت ببر

      بموقعش در زمان مناسب و مکان مناسب خیلی راحت و اسون هدایت میشی به خواسته‌ات

      عاشقتم رضا عزیز

      خیلی لذت بردم از کامنت زیبات

      خیلی باورهام قویتر شد

      که به هر خواسته‌ای میشه رسید کافیه باور کنی و ایمان داشته باشی و تسلیم هدایت خداوند باشی و بذاری از هر مسیری که خودش میدونه تو را به خواسته‌ات برسونه

      انشالله هر کجا که هستی در پناه خدای مهربان شاد ، سالم ، خوشبخت و ثروتمند باشی

      فعلا

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    کوروش گفته:
    مدت عضویت: 1870 روز

    استااااااااد عزیزممم سلام

    استاد چجوری میشه واقعا

    چجوری میشه قانون این قدر درست عمل میکنه

    اول راجع به این فایل بگم و بعد نتیجه ی بعدیم

    استاد باور اشتباه من این بود که خوندن برای آزمون وکالت کمترین حالت 8 ماه تا یکسال هست

    و درسا و حجم مطالب زیاده و تموم شدنشون خودش زحمت فراوان میخواد چه برسه بخوای مرور کنی

    وقتی این طرز فکر رو داشتم تلاش زیاد میکردم و نتایج قطره چکونی بود

    تا یکروز به خودم گفتم خداییش یعنی کسی تو 3 ماه 5 ماه نبوده که قبول شده باشه ؟

    زدم تو نت دیدم چرا هستن زیادن

    تموم

    گفتم پس میشه بزار ببینم چرا برنامه من انقدر سنگینه

    چون اون ها هم دوران دانشگاه درس نخونده بودن یا مشاور یا استاد نداشتن حتی

    مثل خودم ولی تو تایم خیلی کمتر

    و تموم شد همون لحظه ایده ها اومد

    برای مرور مشکل داشتم و برای خوندن

    من فکر میکردم روزی یک درس رو باید خوند تا هفته ی بعد

    و روزی یک درس میخوندم حدود 5 6 7 ساعت

    و فرداش درس بعدی

    و مرور که هیچی اصلا تایمش نبود

    تا رسیدم به سیستم لایتنر

    و طوری شده بود من روزی دو درس میخوندم و بخاطر همین طی 3 4 روز یکدوره همه رو میخوندم و 3 4 روز بعدی هفته دوباره درس جدید میخوندم

    یعنی همه درسا شدن 2 جلسه در هفته

    تازه بماند که من هر 8 درس رو شروع کردم به خوندن

    درصورتی که قبلا میگفتم فقط 4 تای اصلی 4 تای دیگه باشه 6 ماه دیگه و همه با هم که اصلا ابدا نمیشه

    جدای از اون

    مرور با لایتنر معجزه بود برام

    یعنی از مرور یک بار در ماه

    رسیدم به مرور 5 بار در ماه برای هر درس

    همین سیستم لایتنر اط کجا اومد ؟

    یکی این کارو کرده بود از قبل همین

    و ترمز من این بود 5 بار مرور در ماه مگه میشه :/

    برای هر جلسه از هر درس 5 بار مرور مگه امکانش هست اصلا

    و

    داستان بعدی استاد نتایجی که از جلات تاکیدی گرفتم بینظیره

    یکسری باورهارو ضبط کردم و گذاشتم روزانه چندساعت تو گوشم

    و البته که روی شخصیتم برای روابط هم تلاش می‌کنم از اون طرف و هرروز دارم بهبودش میدم

    استاد هرچی که نوشته بود

    هرچی که نوشته بودم جمع شد تو یه دختر خانمی و بطرز معجزه آسا

    فقط میتونم بگم معجزه وار باهم اشنا شدیم

    حالا نکته جالبش اینجاست اگر همین بارو های ضبط شده رو یکی دوماه پیش به من می‌گفت من میگفتم الان دیگه یکی از این ویژگی هارو بزور بتونی پیدا کنی چه تو دخترا چه پسرا

    و الان شاید 20 30 تا ویژگی نوشتم و همه باهم جمع شدن تو یکنفر

    و به سادگی به ساده ترین حالت ممکن رسیدیم به هم

    جدای از اینکه داشتم همینجور هم کم کم نتایج رو میدیدم تا اینکه با این دخترخانم آشنا شدم

    وقتی به هدف هایت نمیرسی صد در صد ترمز هایی هست تو ذهنت

    و اگر برشون داری به هدف خیلی خیلی بزرگتر از چیزی که فکر میکردی از ساده ترین راه ها با لذت بردن میرسی

    خداراشکر بابت این آگاهی های ناب

    استاد همیشهبه این فکر میکنم من به خودم قول دادم با فایل های دانلودی زندگیمو بسازم تا ایمان خودم قوی شه که می‌شود

    قانون قانونه و تمام

    ولی روزی که محصولی رو بخرم

    و احتمالا روانشناسی ثروت باشه بعد قبولی ازمون وکالتم

    فکر کنم خودم نتونم متصور اون شرایط باشم D:

    خداروشکر

    واقعا هیچی نمیتونم بگم

    فقط میتونم سپاس گزار خداوند و شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز باشم که با این سایت آشنا شدم

    و همیشه فایل های دانلودی دارن اضافه میشن و به من میگن که ببین استاد کجاست

    سفر دور آمریکا رو دیدی ؟

    ولی ببین استاد هنوزم داره تلاش میکنی حتی دلی تلاش میکنن ایشون

    و به خودم یادآوری میکنم گه هیچوقت استپ نزنم حتی وقتی رسیدم به هدف هایی

    شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1054 روز

    بنام خدای مهربان و هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو

    من این فایل چندین بار از صبح شنیدم و چندین صفحه نوشتم و به سوالات پاسخ دادم از زاویه های مختلف موضوع خودم و بررسی کردم و یک ترمز پیدا کردم اما نمیدونم چطوری میتونم این ترمز یا این سد و ریشه یی برطرف کنم ،امیدوارم که به زودی هدایت بشم به راه حل اساسی

    سوال اول :

    چه خواسته یا هدفی دارم و با اینکه تمام تلاشم و انجام دادم اما هنوز به آن نرسیدم ؟

    خواسته ی من داشتن رابطه عاطفی سالم و پایدار ِ و با توجه به خواسته ام هدایت شدم به ساختن عزت نفسم در این رابطه و بهبود شخصیت و هر روز هم دارم با تمام توانم بهبود میدم شخصیتم و آگاهانه رفتارم و افکارم و زیر نظر دارم و تمام تلاشم و میکنم تا بتونم ضعف های شخصیتی و اصلاح کنم اما از اونجایی که طبق قانون زمانیکه تغییر فرکانس رخ بده نتایج باید اتفاق بیافته با توجه به نتیجه پس ی مانعی هست که من باید برطرفش کنم .

    سوال 2:

    چه افرادی رو میشناسم که با وجود تلاش کمتر و به سادگی به همان خواسته رسیدن یا با وجود تلاش های مشابه با من ،خواسته آنها محقق شده است ؟

    وای وقتی برای بار چندم که به این سوال پاسخ دادم یهو یک آدم اومد جلو چشمم که الان تو توضیحات میگم .

    دوستم الهام دقیقا همسن منِ و مثل من جدا شده و روابط نادلخواهی و تجربه کرده بود و چند ماه پیش با شخصی وارد رابطه شد که دقیقا کسی که میخواست و این ماه هم نامزدیشونه ،ایشالا که خوشبخت هستن

    من همش میگفتم‌خب چون برای الهام شده برای منم میشه و این یک نشانه اس اما بصورت خیلی مخفی و موزیانه ذهنم میگفت الهام چون بچه نداره راحت میتونه وارد رابطه بشه

    چون من تو روابط همیشه یکی از مشکلاتم رفتار دخترم بود که لج میکرد و سرناسازگاری میزاشت و باعث اعصاب خوردکنی من بود طوری که دوسال پیش تصمیم گرفتم وقتی دخترم 18 سالش شد و رفت دنبال زندگیش منم وارد رابطه میشم چون خودم و مسئول بدنیا اومدنش میدونستم و چون مامانم من و 10 سالگی رها کرد و جدا شد نمیخواستم اون احساسی و که خودم داشتم دخترم تجربه کنه و وارد سیکل معیوب شدم .

    الان که داشتم سوال و مینوشتم یهو دوست مامان دخترم که ایرانی هستن و تو کمپ با هم بودیم اومد جلو چشمم و این خانوم که همسن من بود و دخترشم همسن دخترم ،تو کمپ با ی آقای سیاهپوست دوست شد و اتفاقا الان دارن با هم زندگی میکنن و ی پسر هم آورده از این آقا و من تو ذهنم قضاوتش میکردم که به دخترش بی توجه و به فکر خودشه

    (این موضوع الان یادم اومد )

    تا نیم ساعت پیش که داشتم به ترمز فکر میکردم میگفتم چون الهام باور خوبی به رابطه داره تونسته به راحتی جذب کنه اما الان متوجه شدم من بچه دار بودنم و مانعی میدونم برای داشتن رابطه و اینکه از این بدتر باور اشتباهی که دارم اینکه اگه من برم تو رابطه دخترم آسیب میزنه و من بهش با این کارم ظلم میکنم .

    سوال 3:

    چه باورهای محدود کننده یی (ترمزهای مخفی) را میتونم در ذهنم شناسایی کنم که فکر میکنم باعث شده با وجود این همه تلاش باز هم به خواسته ام نرسم؟

    باور اینکه مادر خوب اول به فکر آرامش بچه اش باید باشه و طبق تجربه های قبلی ام دخترم خیلی اذیت میشد وقتی من تو رابطه بودم و رفتارش باعث ناراحتی من میشد

    و کلا وجود دخترم تو رابطه ام همیشه باعث دردسر و محدودیت و ناراحتی بوده و من یا باید به دخترم باج میدادم تا راضی اش کنم یا طرفی که باهاش تو رابطه بودم باج میدادم و همیشه اون وسط گیر میکردم و اینقدر برام آزاردهنده بود که عطا شو به لقاش بخشیدم و تنهایی و انتخاب کردم و این موضوع خیلی بار عاطفی سنگینی داره طوری که الان که دارم مینویسم گریه ام گرفت

    و اینکه پدرم با ازدواج دومش خیلی من و آزار داد چون به شدت با خانومش مشکل داشتم

    من تو چه سیکل معیوبی هستم خدای من .

    تمام این آگاهی ها امروز با پاسخ دادن به سوالات برام روشن شد !!!!

    الله اکبر از هدایت

    چه میکنه سوال درست پرسیدن !!!!!

    خب من چطوری میتونم این ترمز و به گاز تبدیل کنم ؟

    اینقدر تجربه های من زیاد و عمیق در این مورد که نمیدونم چطوری باید برای ذهنم منطقی اش کنم ؟؟؟

    استاد لطفا تو فایل بعدی کلید بهم بدین که چیکار کنم ؟؟!!

    اگه بخوام الگو نشون بدم تو ذهنم تجربه ها دالی میکنه هم تجربه های خودم از زن پدرم هم تجربه‌ های روابطم با دخترم

    خدایا خودت راه بهم نشون بده که چیکار باید بکنم

    الان ی کم هنگ و مبهوتم باید عمیق تر و با آرامش بیشتر در موردش فکر کنم و از خدا هدایت بخوام تا راه مشخص بشه

    الهی بینهایت سپاسگزارم که هدایتم کردی به شناخت خودم

    خدایا بینهایت سپاسگزارم که قدم به قدم داری مسیر و بهم نشون میدی

    خداجونم عاشقتم که حضور داری در تک تک ثانیه هام

    خدایا بینهایت سپاسگزارم

    ایمان دارم راه حل از راه میرسه

    ایمان دارم که پاسخ و دریافت میکنم

    استاد عزیزم سپاسگزارم بابت فایل های بینظیرتون

    خدایا سپاسگزارتم بابت همین لحظه باشکوه اکنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      صبا گفته:
      مدت عضویت: 1936 روز

      سلام سارا جان امیدوارم که حالت خوب باشه

      درباره پیدا کردن ترمزت برات خوشحالم اما این استیصال و آشفتگی تو برای از بین بردن این ترمز منو ناراحت کرد چون خیلی ساده است خیلی ساده تر از اونی که تصورش رو کنی نازنینم

      از این رو قلبم منو متقاعد کرد که راهنماییت کنم

      خوب گوش بده

      دوران کودکی هر شخص مهم ترین دورانی است که آینده و حتی زندگی بعد از مرگ اون رو میسازه

      چون احساسات ما بسیار قوی هست

      قضاوت ما هم همینطور

      یک کودک ازدواج دوم مادرش رو نمیفهمه

      بلکه اون رو رهاشدگی از سوی مادرش میدونه

      اون رو بی ارزش دونستن خودش میدونه

      اون رو دوست داشتنی نبودن خودش میدونه

      و نتیجه گیری میکنه من بی ارزش هستم

      من دوست داشتنی نیستم

      من زیادیم

      من اضافه ام

      و شما در اون دوران تمام این باورهارو ذهن تون ثبت کرده

      کودک طلاق پدر و مادرش رو درک نمیکنه

      بلکه اون رو مهم نبودن خودش در زندگی اونها میدونه

      پس نتیجه گیری میکنه که من مهم نیستم

      همه این ترمزها در شما هست

      به شدت

      و عمیق

      شما تنها یک راه دارید

      یک بار برای همیشه به گذشته برگردید

      و اون احساسات رو دوباره و تَعَمُداً تجربه کنید

      با ترسها

      غم ها

      و تک تک احساسات اون دوران تون روبرو بشید

      شما از اونها فرار کردید

      فرار مشکل رو حل نمیکنه

      شما آشغالها رو زیر مبل ریختید

      اونا هنوز در جایی در ذهن تون حضور دارند

      باید خبری رو بهتون بدم

      و از حقیقتی تلخ پرده بردارم

      احتمالا طلاق شما هم به این علت بوده

      انسانی که چنین ترمزهایی در ذهن خودش داره چنین جذبی ازش بعید نیست

      درست در الگویی تکراری گرفتار شدید

      دقیقا دخترتان آیینه شماست

      با همان شرایط

      اما خبر خوبی برای شما دارم::::::

      شما انسان هستید

      خلیفه الله

      جانشین خداوند

      با همان قدرتها و توانایی ها اما فقط برای زندگی خودتان

      پس راه حل مشخصه

      همانطوری که خداوند دانه ای رو رشد میده

      اون به درختی تبدیل میشه تنومند

      بعد به هر علتی اون درخت خشک میشه

      و دوباره به خاک برمیگرده

      این خداونده که با قوانینش دوباره از اون درخت که به خاک تبدیل شده میتونه یک درخت یا گل زیبای دیگری بسازه

      شما خدایید

      میتونید از زندگی دوران کودکی تون زندگی رویایی تونو بسازید

      بیاید یک کاری کنیم::::::

      در روز چند بار به احساسات دوران کودکی تون برگردید

      وقتی رها شدید چه حسی داشتید؟

      وقتی الان به دخترتون فکر میکنید چه نجواهایی سراغ تون میاد؟(نباید رهاش کنم؟ من مسوولم؟ و …)

      این نجواها همون حرف هایی است که شما در دل کوچیک تون در کودکی خطاب به پدر و مادرتون میزدید اما اونا هیچ وقت نشنیدن

      چون شما ترسیدید بهشون بگید

      میگفتید هم فایده ای نداشت

      حالا هر احساسی و نجوایی که داشتید در اون لحظه بهش برخلاف گذشته عشق نثار کنید

      میپرسید چگونه؟

      با گفتن جمله “دوستت دارم” و انقدر تکرار کنید تا این حس خنثی بشه و بارها این کارو تکرار کنید و جمله رو برای هزاران بار تکرار کنید.

      اینقدر ادامه بدید که تمام اون احساسات از بین برن

      و به نقطه تسلیم برسید

      یادتون باشه دخترتون بخاطر فرکانس شما و ترمزهاتونه که اینطور مانع شما شده

      و اینطور با شما رفتار میکنه

      وقتی اون فرکانس های مخرب از بین برن و عشق (دوستت دارم) جای اونارو بگیره یا دخترتون عاشق اون مرد میشه و بعنوان پدرش اون رو میپذیره یا دیگه مانع شما نیست و شما با رفتارهاش آزار نمیبینید

      این راه 10000 درصد جواب میده

      میتونید در کنار دوستت دارم از شکرگزاری هم استفاده کنید و جمله خدایا شکرت رو هم تکرار کنید تا اون نجواهارو خاموش کنه و شما رها بشید

      ذهن تون ساکت بشه

      و معجزه ها از راه برسن

      یادتون نره اون اتفاق در گذشته برای رشد شما اومده و حالا قراره رشد کنید

      یادتون نره خداوند طوری برای شما جبران میکنه که انگار در گذشته این اتفاقات اصلا نیفتاده

      مثل موسی….

      منتظر شنیدن خبر های خوب از شما هستم

      بیاین و اینجا برامون از نتایج تون بگید

      اَسرا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سارا مرادی همت گفته:
        مدت عضویت: 1054 روز

        بنام خدای مهربونم

        سلام به روی ماهت اسرا جونم

        سپاسگزارم که با عشق برام نوشتی

        عزیزم شرایطم الان خیلی تغییر کرده خداروشکر و کلا این موضوع از ریشه حل شد خدارو بینهایت شکر

        البته روش هایی که شما فرمودین و من سالها قبل انجام دادم

        عزیز دلم خیلی خیلی سپاسگزارم که با عشق ،وقت گذاشتی و با عشق برام نوشتی

        اسرا جونم در پناهِ رب العالمین سعادتمند باشی

        دوستت دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      راضیه راضیه گفته:
      مدت عضویت: 3436 روز

      سلام دوست عزیزم امیدوارم که حالت خوب باشه من یک‌چیزی به ذهنم رسید گفتم بگم شاید بهتون کمک کنه….عزیزم به نظز من باید الگوهایی پیدا کنی که پدر یا مادرشون دوباره ازددواج کردن ولی خیلی نا پدری یا نامادریشون آدم خوبی بودن و رابطه خوبی تجربه گردن….و تازه باعث شده زندگیشون بهتر هم بشه….من یکی از دوستلی خودم مادرش فوت شد پدرش ازدواج کرد و انقدر نامادریش خانم خوبی بود که مثل مادرشون می دونستنش….. یا مثلا یک همسایه داشتیم که پسز مجرد بود خیلی هم زیبا و خوشتیپ با یک خانمی ازدواج کرد که از خودش بزرگتر بود و بچه ش مثل بچه خودش می دونست….یا توی فامیلامون باز مادرشون فوت شده بود پدرشون ازدواج کرده بود و انقدر اون خانم دوست دارن و مثل مادرشون می دونن نامادریشون خیلز ادم عالیه…. پدر خود من با نامادری بزرگ شد ولی انقدر به نامادریشون احترام میذاشتن و عاشقش بودن که هر میدیدنمی توانست بفهمه که این نامادریشون هست….پس‌ بگرد این الگو ها رو پیدا کن….همه که بد نیستن…..ادم هایی هستن که درک بالاییی دارن و می توانن درک کنن…. یا یک الگوی دیگه یادم اومد بنایمن بهادری که خوانندست که زنش میره یک بچه داشته و من بارها دخترش با خانم جدیوش دیدم که می گفت خیلی دوسش داره…

      امیدوارم بهت کمک کرده باشه موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سارا مرادی همت گفته:
        مدت عضویت: 1054 روز

        بنام خدای مهربونم

        سلام به روی ماهت راضیه جونم

        سپاسگزارتم عزیزم که برام نوشتی با عشق

        این موضوع و ریشه یی درستش کردم خداروشکر

        وای که چقدر اعضای این خانواده بینظیر هستن

        عزیز دلم با تمامِ وجودم سپاسگزارتم و دوست دارم خانومی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زهرا زعفرانلویی گفته:
    مدت عضویت: 1124 روز

    سلام استاد عزیزم

    من درواقع چندسال پیش علاقه پیدا کرده بودم به اینکه پیجی در اینستا بزنم و توش فعالیت کنم و شاخه ای که انتخاب کرده بودم شاخه ای بود ک خیلی هزینه داشت و من باید پول زیادی رو مستمر براش خرج میکردم و خب چون علاقه داشتم به اون کار و بیشتر از اون فکر میکردم با اینکار بعد ی مدتی به درامد میرسم و همه این هزینه هارو جبران میکنم شروع کردم به کار کردن

    و برخلاف تصورم من هرچقدر سعی میکردم کارم رو بهتر کنم، خودم رو قوی تر کنم، برای چیز های بهتری هزینه کنم و خلاصه هر فکری که به ذهنم میرسید رو پیاده میکردم و خیلی تلاش میکردم روزانه و همه فکر و ذکرم پیشرفت پیجم بود

    ولی علی رقم اون هزینه ها و تلاش ها پیج من اصلا بالا نمیومد و به قول شما اینقدر روند کند بود که واقعا از اینکار زده شده بودم و حالم بد میشد که پیجم رو اصلا بازش کنم

    و دوست هایی که باهاشون اشنا شده بودم، که از دید من خیلی کارشون ضعیف تر بود و بی کیفیت تر، ولی خیلی سریع تر رشد کردن و بالا رفتن و معروف شدن و من اون موقع ها با خودم فکر میکردم حتما اون شاخه ای که دوستانم توش فعالیت میکنن طرفدار های بیشتری داره و شاخه من کمتر معروف هستش

    و خلاصه پیجم رو پاک کردم ولی هنوز اون علاقه درون من هست و الان که قانون رو کار میکنم متوجع شدم من اون موقع عزت نفس پایینی داشتم و باور های بدی در مورد ثروت داشتم و فکر میکردم باید با سختی و کارزیاد در زمان طولانی به درامد رسید و موضوع دیگه این بود که خیلی وابسته بودم و خیلی گیر داده بودم به پیشرفت و هرروز که پیشرفت زیادی نمیکردم تا امید تر و دلزده تر میشدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  7. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2149 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان.

    .

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته مهربانم.

    امیدوارم که بهترین ها در دنیا و آخرت نصیبتون بشه

    بخاطره این درک از قوانین کیهانی که با عشق انتشار میدید.

    .

    چه سؤالات هوشمندانه و عالی پرسیدید یعنی قشنگ معلومه که پشت این سؤالات چقدر درایت بوده که گفتید چه سؤالی بپرسیم که بچه ها بهتر بتونن به آگاهی برسن و جواب مسائلشون رو پیدا کنن

    واقعا سپاسگزارم ازتون و خدارو شکر میکنم که هر لحظه منو داره آگاه تر میکنه نسبت به مسیر و درهای نعمتش رو به روی من باز میکنه

    از وقتی که فایل رو دیدم در سایت 3 بار گوشش دادم و اومدم سرکار شروع کردم به نُت برداری کردن و مو به مو جملات استاد رو نوشتم و چیز هایی رو شنیدم که در سِری های قبلش که گوشش داده بودم اصلاً نفهمیده بودم و واقعاً نوشتن معجزه میکنه، خدایا شکرت بخاطره درک این قوانین جهانی.

    .

    خب بریم سراغ سؤالات:

    .

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    خب من خواسته ام در وهله ی اول رسیدن به در آمد خوب و مناسب بودش و بعدش به استقلال مالی

    ولی محقق نشده

    خواسته بعدی داشتن ماشین های خارجی و لوکس دنیا

    خواسته بعدی داشتن خانه شخصی

    خواسته بعدی داشتن ویلا های زیبا و به روز

    خواسته بعدی سفر به کل شهر های ایران و بعدش خارج

    خواسته بعدی رابطه زیبا و قشنگ داشتن

    خواسته بعدی بیزینس شخصی خودم را داشتن

    و خیلی از اهداف بوده که واقعا هیچکدومش تیک نخورده

    (و خیلی وقتا نا امید شدیم و احساسمون بد شده و شک کردیم به قانون که برای من جواب نمیده

    و موضوع این بوده که اصلاً من داشتم مسیر رو اشتباهی میرفتم و فقط صِرف خواسته داشتن و هدف داشتن نیس بلکه باید رسیدن به اون خواسته برات منطقی باشه)

    .

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    واقعاً جواب این سؤال خیلی راحت است دقیقاً مثل

    مرحله دوم اجابت هستش که خداوند همیشه اکسپت میکنه

    و حتی اگه توی فک و فامیل و دوست و آشنا نباشه

    دیگه اونقدر در هر خیابان و کوچه و هر کجا میتونی این آدم ها رو ببینی که به راحت ترین شکل ممکن همان چیزی رو که تو میخوای رو این افراد الان دارن و لذت میبرن و هر نوع کسب و کاری که باعث آسودگی و راحتی افراد شده و داره جهان رو گسترش میده

    فقط باید نگاهتو تغییر بدی تا اون افراد رو ببینی چون تا زمانی که با همان عینک قبلی داری نگاه میکنی شاید این افراد در کنارت باشن ولی تو بی توجه هستی بهشون.

    استاد،

    من الان یک هفته ای هستش که هدایت شدم به پل پارک وی تهران و میرم ماشین های لاکچری و گران قیمت رو میبینم و میشمارم و به خودم میگم که میلاد اگه اینا تونستن همون خواسته ای که من میخوام داشته باشم رو الان در زندگی این افراد هستش پس چرا فکر میکنم نمیتونم برسم

    مگه چه فرقی هستش بین منو اون آدم؟؟؟

    (و جالبی این بود که بیشتر ماشین های مدل بالا رو میبینم که یه زوج خوشبت و زیبا نشستن داخلش

    و خیلی جالب تر ازون اینه که وقتی در مدار این ماشین ها هستم فقط توی خیابان این ماشین ها میان توی مسیرم

    و بقیه ماشین ها انگار حذف شدن از دایره چشمان من.)

    و در مورد کسب و کارم میتونم بگم که من سال 1399 که وارد املاک مهستان شدم

    اونجا خیلی خوب همه چی و یه همکار داشتم بنام مهران قاسمی و این شخص اصلاً توی هفته 3 الی 4 بار قرارداد داشت و قرارهاش گُل میشد و جالبی این بودش که اصلاً خیلی فایل هم نشون نمیداد

    خیلی هم تقلا نمیکرد

    خیلی هم استعداد نداشت

    تازه بچه ی شهرستان بود

    خیلی هم آن تایم نبود توی کار ولی همیشه قرارداد های تُپُل داشت و به راحتی قرارداد هاش انجام میشد و

    همیشه در بهترین مکان و زمان قرار میگرفت و بعد دو سال هم دفتر املاک خودش رو هم زد

    و من ازش خیلی الگو میگرفتم

    .

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    و حالا (جوابی که اومد بحث احساس لیاقت بود)

    که من یجورایی از درون خودمو لایق ثروتمند شدن نمیدونمممممممم

    و از هر زاویه ای نگاه میکنم میبینم که این نگاه خیلی پر رنگ هستش در وجودم

    و از نوع رفتارم داره مشخص میکنه

    اگه من خودمو لایق ثروتمند شدن بدونم که نیازی ندارم صبح تا شبمو بهم بدوزم

    اگه من خودمو لایق ثروتمند شدن بدونم نیازی نیست که زجر بکشم برای قرارداد نوشتن

    اگه من خودمو لایق ثروتمند شدن بدونم نیازی نیست که بدو بدو و عجله کنم

    اگه من خودمو لایق ثروتمند شدن بدونم نیازی نیست که افسوس بخورم

    و خیلی چیزای دیگه…..

    و

    این بحث احساس لیاقت بسیار موضوع مهمی هست نه تنها در موضوع ثروتمند شدن بلکه در مورد هر موضوعی توی زندگی

    حتی توی بحث خالق بودنمون

    که اگه خیلی وقتا ما خواسته هامونو خلق نمیکینم به این دلیل هستش که خودمونو یه خالقِ با لیاقت نمیدونیم

    چرا اینو میگم ـ

    چون خداوند در آیه 14 سوره مؤمنون

    میاد یه کُد زیبایی رو میگه و اونم اینه که:

    {ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ

    آنگاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم. پس آن علقه را [به صورت‌] مضغه گردانیدیم، و آنگاه مضغه را استخوانهایى ساختیم، بعد استخوانها را با گوشتى پوشانیدیم، آنگاه [جنین را در] آفرینشى دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است}

    و

    اون کُد،

    کُدِ (فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ)

    هستش که میگه:

    *آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است!

    *پس همیشه سودمند و بابرکت است خدا که نیکوترین آفرینندگان است!

    *در خور تعظیم است خداوند، آن بهترین آفرینندگان!

    *پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!

    .

    یعنی خدا به خودش میگه من بهترین خالق هستم و ته ته تهش هستم و اگه از نگاه انسانی بهش نگاه کنیم اینو نشون میده که خدا خودشو خیلی لایق میدونه توی خلق کردن و میگه من هر چی رو بخوام و اراده کنم خلقش میکنم دقیقاً در این آیه زیر همینو میگه:

    آیه 82 سوره یس

    {إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ

    فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد.}

    پس، چرا ما که از خود خداییم و خداوند این قدرت رو به ما داده، اونوقت ما خودمون رو لایق خلق کردن های زیبا نمیبینم؟؟؟

    این بحث لایق بودن همین الان بهم گفته شد و خداوند بهم الهام کرد که در بحث خالق بودن خیلی از شما انسان ها خودتون رو لایق خلق زیبا نمیدونید که همه چیز رو ربط میدید به عوامل بیرونی و شانه خالی میکنید و اوضاع بر شما بد و بد و بد تر میشه.

    واقعاً موضوع درک خالق بودن خیلی باید عمیقاً روش کار بشه و لیاقت رو درش ایجاد کنیم و بپذیریم که

    من دقیقاً مثل خداوند،

    (أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ = بهترین آفرینندگان)

    هستم البته با این تفاوت که خدا بهترین آفرینندگان در کل جهان هستش ولی من بهترین آفریننده برای زندگی خودم هستم نه عوامل بیرونی نه دولت نه خانواده و نه هیچ چیزی دیگری

    و این مهم ترین موضوع هستش و فکر میکنم این دوره کشف قوانین زندگی توی بزنگاه به سراغ ما اومد که این موضوع رو خیلی جدی بگیریم…

    .

    استاد عباس منش به نظرم خیلی قوی این بحث خالق بودن رو توضیح بدید چون همه ما درش مشکل داریم

    خواهشاً بگید که چجوری و ببا چه درکی پذیرفتید که موضوع خالق بودن رو که من خودم هستم که دارم خلق میکنم؟؟؟

    میدونید استاد، این ضعف خیلی از ما انسان ها هستش

    و ازون روزهایی بگید که ما الان در اون شرایط قبل شما هستیم که چجوری و چگونه وقتی این الهام و وحی از طرف خداوند دریافت کردید که خداوند گفت:(تو خودت خلق میکنی و خالقی)

    این آگاهی رو بدون هیچ چون و چرا پذیرفتی و مثل وحی مُنزل پذیرفتید؟؟ آره استاد اینو بیشتر توضیح بدید!!

    و ما هم دقیقاً مثل شما بپذیریم و قبولش کنیم و اونوقت موفقیت هامون بعد از درب این آگاهی هستش

    مرسی استاد عباس منش که عاشقانه پاسخگو هستید…

    واقعاً من نیاز دارم به این آگاهی ها

    من باید به اصل خودم برگردم

    من باید اینو قشنگ درک کنم چون تا وقتی اینو درک نکنم به صورت زیگزاگی حرکت میکنم.

    چون خیلی از بچه هایی که توی سایت هستیم نتونستیم این موضوع رو 100٪ و مثل شما بپذیرنم که اون نتایج شما رو نگرفتیم

    استاد اینو جوری توضیح بدید که منطقی تر از همیشه درک کنیم و پذیراش باشیم چون حس میکنم الان خیلی از ما بچه ها آماده ی این تغییرات هستیم که به چند مدار بالاتر بریم و مثل وحی منزل و عیناً مثل شما بپذیریم.

    و موضوع بعدی اینه که ما خیلی خوب درخواست نمیکنیم از خداوند یعنی باز توی درخواست کردن احساس لیاقت نداریم

    که من هر چیزی رو درخواست بدم خلق میشه و درخواست هامون خیلی قدرتمند نیست و توی درخواست کردن هم مشکل داریم و لایق نمیدونیم خودمون رو

    که در این زمینه من حس میکنم دوره

    دوره قانون آفرینش | بخش دوم

    abasmanesh.com

    میتونه در نحوه درخواست کردن و احساس لیاقت داشتن به ما کمک کنه

    و

    الان فهیمدم که چرا خداوند در کد نویسی روز 3 من در دوره کشف قوانین زندگی

    منو هدایت کرد و بهم گفت که همراه این دوره عزت نفس رو هم کار کن که احساس لیاقت رو بسازی

    ،

    آه خدای من شکرتتتتتتتتتتت.

    .

    خدایا شکرت که منو هدایت میکنی هر لحظه تا به مسیر مستقیم برسم و ازت ممنونم که داری اینقدر قشنگ آگاهی بهم میدی.

    عاشقتونم رفقا.

    .

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

    (پروردگارا) تنها تو را می‌پرستیم، و از تو یاری می‌جوییم و بس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
      مدت عضویت: 1718 روز

      سلام میلاد عزیزم.

      چه کامنت عالی ای. من الان وسط دوره 12 قدم و دوره شیوه حل مسائل هستم.

      آگاهی ای که خداوند داد بهم از جلسه چهارم شیوه حل مسائل این بود که برو الگو پیدا کن. چیزی که استاد توی قدم چهارم خیلی روش تاکید کرد، و توی جلسه چهارم شیوه حل مسائل هم تاکید کردند.

      که یکی از راه های پیدا کردن الگو کامنتهای بچه هاست. چقدر عالی بود این کامنتی که وسطش خداوند هدایتتون کرد. خداروشکر.

      حسم گفت بنویسم برات تو خودت میدونی کجا باید بری ولی انگار شک داری. اینکه احساس یه خالق لایق بودن را داشته باش. این لیاقت را واسه خودت بساز. اینو به منم گفت. چند روز هست داره میگه. تو میتونی. تو بخواه، تو درست بخواه، تو بخوا که اهدنا صراط مستقیم، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الالضالین.

      تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس، خود راه بگویدت که چون باید کرد.

      چقدر این هدایت شما به دلم نشست. چقدر خداوند را شاکر شدم امروز در این لحظه از روز به کامنت شما هدایت شدم داداش عزیزم.

      من چند روز پیش بدون اینکه بخوام هیچ سایت یا اپلیکیشن شرایط هوایی را چک کنم از خداوند باران رحمتش را خواستم، و اون بهم عطا کرد، تازه دقیقا اونجوری که خواستم، من خواستم که آب جاری بشود و شد.

      این منو به این باور رسوند که من تا این حد میتونم خالق شرایط خودم باشم، من میتونم تا این حد از خداوند فراوانی و نعمت بخواهم، من میتونم از خداوند هدایت بطلبم، فقط کافیه احساس خوبی داشته باشم، ذهنمو کنترل کنم، از خدا بخواهم هدایتم کنه، از خدا بخواهم درک کنم هدایت هایش را و از خداوند بخواهم عمل کنم، سریعا و فورا به الهامات و هدایت هایم عمل کنم.

      توی کارم یه تضادی دارم الان، اوایل احساس خوبی نداشتم و با یاد آوری قوانین ذهن نجوا گرم را آرام کردم، خدا میدونه با دیدن فایلهای استاد چقدر بیشتر حالم خوب شد، اولین هدایتی که رب العالمین بهم داد این بود برو ببین چقدر هزینه کردی، کامل بدست آوردم، بعد گفت برو یه آزمایش بگیر از بتن، رفتم و گرفتم، بعد گفت زنگ بزن و حرفت را بزن. امروز هم موقع اینه که بروم و ایمانم را نشان بدهم و حرفم را بزنم.

      تو یه برهه ای هستم که باید به رب العالمین ایمانم را نشان بدهم. مثل زمانی که استاد میگفت دعوا میکردم و وقتی روی خدا حساب باز میکردم اگه حتی تعداد بیشتری افراد بودند من برنده بودم. الان تقریبا توی اون حالتم و این خالق بودن، این احساس لیاقت برای خالق بودن، این راحت بودن با راحتی، راحت بودن برای راحت رسیدن با خواسته هام، آزاد بودن از خواسته هام حتی، اینکه عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شرُّ لکم، تمام این آگاهی های این چند روز خیلی داره بهم کمک میکنه که من لایق اینم به راحت ترین روش ممکن، به راحت ترین حال و با بهترین احساس به خواسته هام برسم، من نیازی نیست کار زیادی انجام بدهم، خداوند همه اش را واسم انجام می‌دهد.

      امیدوارم به بهترین روش ممکن هدایت شویم و به راحت ترین روش همه ی ما به خواسته هامون برسیم.

      ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    علیرضا روح اله گفته:
    مدت عضویت: 1461 روز

    به نام یگانه خدایی که زورش از همه بیشتره

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و دوستان گرامی

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    یکی از خواسته های من که اتفاقا خیلی براش تلاش کردم موفقیت در بیزینس املاک بوده است

    من چند سالیست که به صورت حرفه ای در بیزینس املاک در منطقه شمال کشور فعال هستم

    ذاتا انسان تنبلی نیستم و تقریبا هر کاری لازم باشه انجام میدم. همینطور از نظر قدرت ریسک و ایمان انسانی قوی هستم در حدی که خیلی وقتها این قدرت ریسک بالا منجر به عجله کردن و زیر پا گذاشتن قانون تکامل شده

    با این همه اونجوری که باید نتونستم موفقیت مالی خاصی داشته باشم در حدی که این روزها نیمی از تایم کاریم رو در کنار همسرم صرف تجارت و خرید و فروش چای کرده ام که این کار بهم کمک کرده بتونم پول بسازم و با آرامش روی ایده هام کار کنم

    چون یادمه استاد همیشه میگه در هر شرایطی باید پول بسازید

    خودم احساس میکنم توی بیزینس املاک تکاملم رو طی نکردم چون این بیزینس و مخصوصاً لوکیشنی که من فعالیت میکنم نیاز به اعتبار بالایی دارد و فکر میکنم جدا از بحث صداقت و درستکاری برای اینکه بتونم اعتماد مردم رو جلب کنم نیاز به زمان بیشتری دارم

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    بین همکارانم هستند کسایی که به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کرده اند و معاملات سنگینی انجام میدهند، البته مطمئنا نمیتونم بگم به راحتی یا با مشقت به هدفشون رسیدند

    اکثرا کسانی موفق هستند که چند ساله توی این بازار هستند و زیر و بم کار رو آشنایی دارند. افرادی که انگار توی ذهنشون بستن یک معامله کار راحتیه و سد ذهنی از این بابت ندارند

    البته نمیدونم باور به قانون تکامل خودش یه باور غلطه که باعث شده نتونم تو این مدت موفق بشم یا برعکس مسیرم درسته فقط باید به تلاشم ادامه بدم و صبر کنم

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    مسلما یکی از اون باورهای مخرب باور کمبود هست

    یکی دیگه اینکه من اون شخص مناسب نیستم که میتونه بهترین گزینه برای سرمایه گذاری رو معرفی کنه و در واقع انگار خودم رو باور ندارم و احساس میکنم به زمان بیشتری نیاز دارم تا یک مشاور حرفه ای باشم

    یکی دیگه اینکه دیگران توی ذهن من خیلی بیش از اندازه بزرگن و احساس میکنم چیزی برای ارائه بهشون ندارم

    در کل فکر میکنم عزت نفس و اعتماد به نفس لازم رو ندارم که اتفاقا به تازگی دوره عزت نفس رو با همسرم خریداری کردیم و امیدوارم بتونیم به نتایج شگفت انگیزی دست پیدا کنیم

    این پاسخهایی بود که به ذهنم میرسید

    مطمئنم همین چند خط کوتاه کلی به خودشناسی من کمک کرده و مسیر رو برام روشن تر کرد

    از شما استاد گرانقدر تشکر میکنم که این فضا رو ایجاد کردید

    الهی بینهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      صبا گفته:
      مدت عضویت: 1936 روز

      سلام علیرضاجان امیدوارم که حالتون خوب باشه

      من کامنت شمارو خوندم و خیلی دوست داشتم بهتون کمک کنم

      اما به طریق دیگری

      برای اینکه بهتون کمک کنم تا از این شرایطی که در اون قرار گرفته اید بیرون بیاین (شک بین آیا قانون تکامل را طی کرده ام و ترمزی مانع من است که پیشرفت نمیکنم یا اینکه تکاملم را هنوز طی نکرده ام؟) تمایل دارم بیشتر وقت بگذاریم و با سوالات کاربردی و کنکاش در ذهن شما علت را پیدا کنیم…

      پس با خوب فکر کردن و درست و کامل پاسخ دادن لطفا به من کمک کنید:::::

      اولین قدم این هست که ما ببینیم اصلا شما قانون تکامل را درست متوجه شده اید یا خیر؟

      پس بمن بفرمایید که تعریف و درک شما از قانون تکامل چیست؟

      واضح و کامل برای من اینجا بنویسید….

      چون من نمیدونم که شما چند وقت هست در این شغل هستید و چند وقت هست کار روی باور رو انجام میدید و با چه شدتی؟

      پس پاسخ شما به این سوال یک قدم بزرگ مارو جلو میبره

      منتظر پاسخ شما هستم

      اَسرا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        علیرضا روح اله گفته:
        مدت عضویت: 1461 روز

        سلام و عرض ادب اسرا خانم

        با کمال میل

        از دیدگاه من قانون تکامل به معنای زمان مشخصی نیست، یعنی ممکنه برای دو شخص با شرایط یکسان و خواسته یکسان متفاوت عمل کنه

        یعنی یک نفر میتونه مثلا در یک ماه به اون خواسته برسه و شخص دیگری با همون شرایط یکساله به اون خواسته برسه

        در واقع تکامل بستگی داره به میزان تلاشی که شخص در راستای بهتر شدن باورهاش و بهتر شدن مهارتهاش انجام میده و زمان ملاک نیست

        این درک من از قانون تکامل

        عذر میخوام که خیلی دیر کامنت شمارو دیدم امیدوارم شما زود ببینید و پاسخ بدید

        واقعاً منتظرم و سپاسگزار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    سید محمد فیض گفته:
    مدت عضویت: 1479 روز

    سلام ب استاد عزیزم ممنون بابت این فایل زیبا و پر از آگاهی ک با چ انرژی بالایی برامون ضبط کردین .

    من تقریبا یک سال میشه ک هدف افزایش وزن و عضله سازی دارم و تو این یک سال با تمام وجودم بدن سازی کار کردم تو شرایطی ک من تو چند سال قبل هم این ورزش انجام میدادم و نتیجم از این اواخر خیلی بهتر بود خلاصه تو این یک سال من هر مکملی ک میشد خریدم تمرین سنگین. هوازی و… کلی روشای مختلف امتحان کردم ک بتونم یکم وزنم بیشتر کنم و عضله بسازم اما توی این یک سال الان ک نگاه میکنم میبینم با اون حجم تلاش اصلا نتیجه دلخواه نشده در صورتی ک یکی از همین دوستای قدیمی خودم میدیدم ک الان اصلا تو فضای تمرین کردن نبود همیشه بدنشو میدیدم ک عضله ای و تو پره تو دلم میگفتم این اصلا تمرین نمیکنه چرا باید الان بدنش از منی ک هم هزینه میکنم و تلاش فیزیکی سخت انجام میدم بهتره و واقعا تو یک سری موارد کفرم میزد بالا .

    الان ک استاد هدایت شدم این فایل دیدم یک باور خیلی حرفه ای خودمو پیدا کردم تو این موضوع اونم اینکه

    من هم پدر خودم لاغر اندامه هم دو تا از عمو هام و منم از نظر چهره خیلی شباهت دارم به عموهام

    رو این حساب همیشه می‌گفتم ک اقا من ژنتیکم همینه من اصلا وزن نمیگیرم هر چقدم بخوام تغذیه رعایت کنم چون فیزیک من همینه و کاریشم نمیشه کرد . کلی تلاش میکردم پنج کیلو وزنم میرفت بالا بخدا تو یک هفته وزنم برمیگشت حالت اولیه و کل زحمتام واقعا هیچ میشد.

    یک باور دیگه هم هست ک همین الان ک نوشتم اومد مد نظرم اینکه من ادم فرزیم کلا هر کاریو دوس دارم رو دور تند انجام بدمش بعد زمانی ک یکم وزنم میرفت بالا در صورتی ک اون افزایش وزنه خواسته من بود یکم وزنم میرفت بالا زودتر خسته میشدم و اون سرعت عملم ک خیلیم بهش مفتخرم کم میشد و این باعث میشد تا یکم وزنم میره بالا احساسم بد بشه ک من مثل قبلم نمیتونم کارامو انجام بدم و خیلی زود خسته میشم و الان میبینم ک واقعا من یک ساله با افکارم جلو رسیدن خواسته خودمو میگرفتم چون خواسته من ب طرف شمال بوده و افکارم جهت جنوب حرکت میکرده و طبق قانون هم نباید نتیجه حاصل میشده ممنونم استاد ک ذهن مارو باز کردین برای شناخت بهتر خودمون و افکارمون من تو بحث اندام خیلی برام واضح تر بود ک تونستم براش بنویسم اما من یک هدف مالی تو کارم هم دارم ک دقیقا مشابه همین هدف قبلیمه ک نوشتم ک کلی تلاش کردم و نتایج هنوز خیلی کوچولو و نا چیزه انشالله بتونم تو این موضوع هم باورامو با خواسته خودم هم جهت کنم و هدایت بشم ب مسیری ک خیلی راحت اون نتیجه بگیرم چون دقیقا توی همین موضوع کاری ک برام مهم هست صد تا الگو دارم ک دارن بشکن میزنن و اتفاقات مالی خوب براشون رخ میده و میبینم ک اونا برای این نتایج بزرگ اصلا تقلا نمیکنن و خیلی همه چی براشون لذت بخشه .

    بازم ممنونم ازت استاد درک کردن اگاهی هایی ک به ما میدی کار اصلی ک تو زندگی میتونیم انجام بدیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام و درود بر استاد،خانم شایسته و دوستان عزیزم

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    من در تمامی زمینه ها نتایج متناسب با تلاش و تغییر افکارم را گرفتم ولی هنوز در زمینه مالی و پول به اون نتیجه مدنظر نرسیدم علیرغم تغییراتی که در افکارم دادم و ترمزهایی که پیدا کردم ولی خودم هم هنوز احساس میکنم باید وقت بیشتر و تمرکز بیشتری را باید صرف کنم،یعنی خودم به این درک رسیدم که ترمزهای ثروت آفرین من بیش از اینهاست و همش منشاء باوری داره نه تلاش و فعالیت،چون باور قبلی من و خانواده ام این بوده و هست که آدم متناسب با تلاش و فعالیت فیزیکیش پولدار میشه و خلق ثروت میکنه،باور اینکه پول سخت بدست میاد و راحت خرج میشه،پول علف خرسه،پول چرک کف دسته و هزاران باور اشتباه و غلط که از نسل های قبل به پدران من و من منتقل شده و همین باورها کافی بوده تا خانواده من از لحاظ مالی به نتیجه نرسن و همیشه از لحاظ مالی مشکل داشتن و دارن

    من الان تمرکزم را گذاشتن روی پیدا کردن و درست کردن باورهای غلط در مورد خلق پول و پولدار شدن،شاید فقر و بی پولی همون تضاد،ناخواسته یا نقطه عطف من هست برای تلاش و تمرکز من برای خلق پول و ثروتمند شدن

    الان که دارم فکر میکنم میبینم که چقدر پدر و مادر من از لحاظ مالی باورهای غلط داشتن و داشتن باورهای درست در بقیه زمینه ها،نمیخوام زیاد وارد جزئیات بشم ولی واقعا چقدر میتونه شنیده ها و دیده ها زندگی ما و شرایط ما را بسازه

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    مثلا تو شهر ما من میبینم که مشاورین املاک و نمایشگاه دارن ماشین مثلا با یک خرید و فروش 50 الی 200 میلیون سود میکنن و این درآمد را من باید با چندین ماه کار بدست بیارم در صورتی که شغل من کشاورزی هست و نسبتا کار فیزیکی سنگین هست ولی درآمدم نسبت به فعالیتم کمتر هست پس ثروت آفرینی و خلق پول اصلا ربطی به داشتن کار فیزیکی سنگین ندارد

    حدود چهار ماه پیش که به هند سفر کرده بودم یه تاجر هندی یه جمله فوق العاده ای گفت که قشنگ نشست جایی که باید می‌شست:پول راحت بدست میاد اصلا خودش میاد سمتت،وظیفه تو فقط اینه که جاده اش را درست کنی تا بیام سمتت مثل مسیر آبی که درست میکنی تا آب بیاد تو راهش را درست میکنی و آب خودش میفته تو جاده و میاد

    ثروتمند و پول دار شدن معنوی ترین کار دنیاست

    یا به قول قوم یهودانسان هر چی پولدارتر به خدا نزدیکتر

    خدا هم انسانهای پولدار را به خونه خودش راه میده

    انسان تنها با پولدار شدن میتونه به بقیه کمک کنه

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    باور اینکه باید سخت کار کنم تا پولدار بشم

    باور اینکه پول به راحتی خرج میشه و سخت بدست میاد

    باور اینکه هر چی فقیرتر باشی نزد خدا محبوب تری

    باور اینکه پولدار همشون از طریق دزدی پولدار شدن

    باور اینکه تمام پولدار درسته پول دارن ولی بچشون مریضه،با همسرشون مشکل دارن

    باور اینکه پول میخوای چیکار، همین که سالمی خدا را شکر کن

    باور اینکه بزرگترین نعمت سلامتی هست

    باور اینکه که پولدارها آدم های بدی هستن

    باور اینکه هر که بامش بیش برفش بیشتر،اینکه اگه پولدار بشی مشکلات تو هم متناسب با اون زیاد میشه

    باور اینکه پیامبر و امام ها انسانهای فقیر بودن و نون و خرما یا نون و نمک میخوردن

    باور اینکه پولدار بشی رفتارت عوض میشه،دوستان کمتری خواهی داشت، هیچکی دوست نداره

    باور اینکه پولدار بشی اینقدر سرت شلوغ میشه که نمیتونی ازش استفاده کنی

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم،مرا به سمت بهترین ها هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: