چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 53

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مينا غفوري گفته:
    مدت عضویت: 1125 روز

    سلام درود به دوستان هم فرکانسی و استادعزیزم و خانم شایسته مهربان

    استاد الانی که جواب دادم شاید ویسو 4-5 باری میشه گوش کردم و تنها خودمو با شخصی که اینجا مثال زدم مقایسه کردم و این مواردی که گفتمو همش تو هرباری که گوش دادم تو ذهنم اومده

    امیدوارم خدایی که هرثانیه هدایتم کرده تا اینجا چه خواسته چه ناخواسته جواب سوالمم راحت و واضح بهش برسم و راهی که میخوام مثل شما راحت و گل و بلبل باشه رو پیدا کنم

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    من از دوره ای که دیپلم گرفتم دوست داشتم مستقل زندگی کنم تا هر خواسته و هر نیازی دارم خودم به راحت ترین شکل براورده کنم راحت بخرم

    و از دوره ی که دیپلم رفتم خیلی کارها امتحان کردم کار کردم از خواسته های کوچیکم این بود هر موقع میخوام راحت هر لباسی دوست دارم بخرم مسافرت راحت به هر کجا میخوام برم گوشی که میخوامو راحت بخرم

    اما کلا در حد لباس و مسافرت داخلی درامد داشتم الان که شغل بهتر و پول بیشتر از اون موقع خلق میکنم ولی مسافرتم نمیتونم مثل قبل برم نمیتونم گوشی اخر مدل اپل که یا حتی مدل پایین ترش تا قیمت 4٠-5٠ میلیون رو بخرم

    نمیتونم ارایشگاه برم و برای خودم ١٠ میلیون هزینه رنگ مو اینا کنم یا حتی لباس الان بخرم با اینکه کار میکنم بدهکار میشم یا بازم از پدر میگیرم

    از پارسال که شغل مشاور املاکی رو من انتخاب کردم شرایطم پارسال خوب بود ولی امسال از اول سال تا همین الان ١4٠٢/5/6 اصلا شرایط مالی به دلخواهم نیست

    من کسی بودم که در اطرافیان اولین گوشی اپل رو خریدم اما الان در اطرافم پایین ترین مدلو دارم و واقعا باید عوض کنم

    راحت خرید کردن و هر چیزی رو تا زمانی که لذتش رو دارم میخوان داشته باشم ، این خواسته ای هست که من از دوران نوجوانی دارم که بتونم خودم به راحتی برای خودم تهیه کنم

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    یکی از دوستان من که از دوره دوم دبیرستان میشناسم از نظر روابط خانوادگی رابطه خوبی نداشت مثلا با باباش یا داداشاش ، ولی همیشه از نظر مالی با اینکه در سطح متوسط بودن و حتی بالاتر از ما هم نبودن شاید از نظر دارایی خانوادگی ما سطحمون بالاتر باشه ولی شرایط بهتر از من داشت

    از دید من هرموقع لباس یا لوازم ارایشی ادکلن هر مدلی به قیمتی که میخواست،میخرید حتی شاید کلا هم تا الان که ٩ ساله میشناسمش 4 بارم به مدت یه ماه شاید سرکار نرفته باشه

    ولی زمانی که مسافرت ترکیه میخواست بره داداشاش هزینه کردن رفت ولی من با وجود کارکردن و سرمایه گذاری هنوز نرفتم با اینکه خیلی دوست دارم و الان در اون کشور زندگی میکنه با کسی که دوست بودن و دوستش داشت ازدواج کرد یا حتی هنوزم که ازدواج کرده بازم مشکلی از لحاظ خرید کردن نداره همون لباس همون لوازم ارایشی ، گوشی ایفون ١٣ ، ایرپاد اصل اپل واچ اصل، طلا یجورایی شرایط مالی همیشه براش از نظر من فراهمه

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    بنظر خودم شاید یه باوری که بین من و دوستم هست اینکه اون شاید چون باباش سوپرمارکت داره و همیشه پول نقد و دیده و هرموقع خواسته از دخل برداشته( نمیدنم شاید نظرم بچگانه باشه ) ولی پدر من هر موقع درخواست پول کردم پولو داره میده ولی اولش از کلمه ندارم استفاده میکنه و بارها بحث کردیم باباجان تو که داری میدی تو که تو کارتت پول هست تو جیبت پول نقد هست چرا این کلمه رو میگی و من از این کلمه بیزارم

    دلیل دیگش که میتونه ادامه همین قالب از رفتار باشه من همیشه مجبور به هزینه کمتر شدم و چون همیشه با کلمه ندارم روبه رو شدم

    مجبور شدم مثلا ادکلن یا ریمل بخرم ولی به نسبت بودجه نه اونی که دلم میخواد

    حتی یادمه سال ٩٩ چون میخواستم موهامو رنگ کنم و من سرکار نمیرفتم از بابام پول گرفتم اما چطوری؟!؟؟؟

    مثلا ارایشگاه تهران مو رو همونی که میخواست درمیورد هزینش میشد ٢/5٠٠مادرم و پدرم گفتن اووووو چ خبره فلان

    یکی از اشناهامون تو رشت رنگ کار بود

    از اون مثلا پرسیدیم دکلره گفت 5٠٠ میگیره

    حالا من ذوق رنگ کردن رفتم شمال

    ٢٠٠-٣٠٠ هزینه رفت و برگشت

    5٠٠-6٠٠ هزینه رنگ اینا فکنم شد

    قشنگ موهامو خراب کردم اون رنگی که میخواستمم نشد خلاصه اومد تهران، رنگ دلخواهم نبود هی 5٠ تومن میدادم رنگساژ میکردم

    تا اینکه عروسی داداشم شد گفتم من اینجوری نمیام اصلا دوسش ندارم موقع عروسی ٢ تومن یا بیشتر یادم نیست تازه بهم دادن رفتم پیش همونی که از اول میخواستم برم ، دوباره دکلره کردم موهام بیشتراسیب دید ولی یکم بهتر شدرنگش

    و کلللی هم بیشتر هزینه کردم در صورتی که اون پول بود داشتن ،چون انقد بابام گفته ندارم مامانمم باور قالب ذهنش شده اون تایم بهم ندادن و از نظرشون زیاد بود مجبور شدن هم بیشتر هزینه کنن و من هم موهام اسیب بیشتر دید

    اما دوستم همیشه پول میومد براش از داداشاش از بابا میخواست راحت میدادن حتی یادمه مبل ٣ نفره خوشش اومد راحت رفت سفارش داد رفتیم گرفتیم اوردیم یعنی اگرم کم میورد کاری میکرد بدهکار میشد با بهونه مختلف زنگ میزد بیشتر به داداشاش براش میزدن تسویه میکرد

    امااااا من همیشه دوست داشتم به همین راحتی خرج کنم به همین دلیل چندتا شغل رفتم و عوض کردم امااا الان شرایطم بدتر شده

    خدایا هدایتم کن به راه انان که نعمت داده ای

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فاطیما و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1011 روز

    سلام شبتون بخیر استاد عزیزم و دوستان هم قدمم

    نمیدونم قراره این کامنت چجوری باشه اصلا

    خیلی یهویی اومدم بنویسم

    چند وقتی هست خیلی کم کامنت مینویسم و ببشتر میخونم تا بتونم از تجریه دوستان استفاده کنم .

    برای جواب سوال اول :

    از اخرین هدفم بگم که داخل دوره 12 قدم هم هستم اینه که مراجعه کننده هام بیشتر بشه و واقعاااا براش تلاش کردم . نمیخوام بگم تلاش فیزیکی بلکه تلاش ذهنی مداوم دنبال ترمز های ذهنم داخل عقل کل داخل راهکار مسائل داخل کامنت ها و … بودم

    ولی هنوز درامدم سینوسیه مثلا یه روز 12 نفر مراجعه دارم یه روز هیچی دو روز خوبه دوباره یه روزه بده و من هر چی فکر میکنم نمیتونم دلیل این الگوی تکرارشونده رو پیدا کنم .

    برای جواب سوال دوم :

    بله دوست نزدیک و همکلاسیم که زمانی که ما فارغ التحصیل شدیم اون تصمیم به شروع این بیزینس داشت و خیلی از خودش مطمین بود و حتی دیر از من استارت این بیزنس رو زد و الان موفق تره

    برای جواب سوال سوم

    وقتی که به همین دوستم فکر میکنم یادم میاد قبل از اینکه شروع کنیم من همش میگفتم نه این کارمون نمیگیره باید اول بریم برای کسی کار کنیم ولی دوستم از همون اول میگفت نه قطعا خیلی خوبه و الان میفهمم اون عزت نفسی که داشته اون احساس لیاقتی که داشته باعث شده تو زمان کمتر از من موفق تر باشه و به درامد بیشتری برسه .

    یک ترمز دیگه ای که تازگیا پیدا کردم اینه که من خیلی برا کارم دودوتا چهارتا میکنم هی به خودم میگم باید روزی فلان تا مراجعه داشته باشی تا به فلان قدر برسی و حس میکنم خیلی چسبیدم . و حتی به خظرم این که اینقدر چسبسدم به این موضوع که من حتما باید از همین کار پول وارد زندگیم بشه یه ترمزه به نظرم باید رها کنم تا به قول خدا ثروت از جایی که گمان نمیکنم وارد زندگیم بشه

    یه ترمز دیگه هم که دارم عجول بودنمه انگار دلم میخواد به محض اینکه ترمزمو فهمیدم دیگه همه چی تغییر کنه .

    البته من اقدامم کردماا مثلا یه ترمز داشتم فهمیدم روش کار کردم و حتی در جهتش قدم برداشتم ولی بازم جلو نرفتم

    همین کلافم میکنه .

    امیدوارم بتونم رهاااتر باشم

    عاشقتم استاد خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهدی بیرانوند گفته:
    مدت عضویت: 1838 روز

    سلام دوستان

    الان در شرایطی ام که بشدت تعهد دادم رو خودم کار کنم و از خودم درامد داشته باشم.

    چند روز پیش اتفاقی افتاد که همه چیزمو به معنای واقعی از دست دادم.

    ولی چنان ذهنمو فقط یک روز بعدش کنترل کردم که احساس میکنم الان این شرایط به نفع منه و به شکلی کلا منو از هر چی داشتم جدا کرد و میخوام رو به جلو حرکت کنم. می خوام اهنگ سازی کنم و از یوتیوب درآمد کسب کنم. خیلی هم مصمم هستم . الان خونه مادر بزرگم هستم . گوشی یکی از فامیل هامونو اشتراکی با هم استفاده میکنیم تا بتونم اموزش هارو از یوتیوب بیبینم. خونه عمم هم دو کوچه بالاتره گرفتم کامپیوترشو از صفر راه انداختم تا بتونم استفاده کنم . مسائلمو یکی یکی حل میکنم و واقعا به خودم افتخار میکنم.

    فقط مسئله ای که هست وقتی می خوام تو یوتیوب فیلم بزارم نمی دونم چی بزارم و همش به خودم میگم هنوز زوده بزار بیشتر یاد بگیرم بعد. وقتی اهنگ میخوام بسازم همش به خودم میگم الان نه هنوز باید بیشتر یاد بگیرم.

    و کلا فعلا هنوز دارم یاد میگیرم و هنوز اقدام عملی نکردم.

    اگه بخوام برا خودم مثال بیارم میتونم به دوتا اهنگ ساز معروف اشاره کنم که اصلا تحصیلات اکادمیک موسیقی نداشتن. یانی و هانس زیمر.

    تماما خودشون و بصورت تجربی یاد گرفتن .

    منم نیاز نیست حتما به سطوح بالای علمی برسم بعد شروع کنم میتونم از همین جا شروع کنم . کمکم بهتر بشم.

    همتونو دوس دارم فعلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    عباس زارع یزدی گفته:
    مدت عضویت: 872 روز

    سلام به استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز و همه دوستان هم مدار کهکشانی

    من کسب و کارم را از سن 20 سالگی بعد از دیپلم شروع کردم و جالب بدانید که خیلی سریع رشد و پیشرفت کردم بعد از یک سال صاحب مغازه و کسب و کار مستقل شدم ، اما چیزی که خیلی من را اذیت می‌کرد اینکه مرتب ماهانه چک و بدهی داشتم و این تا حدی بود که چک هام برگشت می‌خورد، ولی من سخت تلاش میکردم و ادامه میدادم بعد از چند سال کاسبی تصمیم گرفتم کارخانه خشکبار بزنم و خیلی زود اقدام کردم و موفق شدم وام تبصره بگیرم و کارخانه ساختم . دوستان لطفا شما کمک کنید تا بیشتر متوجه بشوم . هر کاری من اراده کردم براحتی به اون دست پیدا میکردم ولی در مسیر مصائب و مشکلات زیادی را پشت سر می گذاشتم . در مسیر کار بدهکار میشوم و باعث نارضایتی همکاران و مشتری ها میشوم و در واقع شکست میخورم . لطفا راهنمایی بفرمایید

    2 ، افراد زیادی هم زمان بامن یا حتی بعد از من شروع بکار کردند ولی از من موفق تر و راضی تر بودند

    3 – خودم معتقد هستم که من ناشکر و ناسپاس هستم ( بودم ) بجای سپاس خدا از اینکه در سن 30 سالگی صاحب کارخانه و تجارت شدم ، پیوسته با رفتار و اعمالم ناشکری میکردم . به هر کس و ناکس سر میزدم تا برای راه اندازی کارخانه و جذب مشتری بیشتر رو می زدم . و حتی برای ایجاد و افزایش درآمد که بتوانم اقساط بانک را بدهم بسیار عجله میکردم . عاقبت هم به آنچه از آن می ترسیدم مبتلا شدم و نتوانستم از پس اقساط برآیم و کارخانه را از دست دادم .

    کم کم همه چیز را از دست دادم و بدهی بالا آوردم و القصه ….

    موارد بالا به نظر خودم ترمز های من بود ولی اگر لطف بفرمایید و بیشتر راهنمایی کنید خیلی سپاس گزار هستم .

    در پناه خدا موفق و ثروتمند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم السادات هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1396 روز

      سلام دوست عز واقعا تحسینتون میکنم که در این سن تونستید کسب و کار قدرتمندتونو سرپا کنید…همانطور که گفتید ناشکری و ندیدن نعماتی که داشتید و عجول بودن فراموش کردن روند تکامل آرام نبودن ذهن از نجواهای منفی و تمرکز به نداشته ها و ندیدن داشته هاتون و احساسسس بدد لاجرم اتفاقات بد

      در جمله آخرتون گفتید از چیزی که میترسیدم به سرم اومد…شما همیشه منتظر این اتفاق بودید توی ذهنتون

      اما خبر خوب اینه که شما میتونید از همین تجاربتون استفاده کنید و اینبار با سرعت بیشتری به خواسته هاتون برسید همان طور که استاد میگن همیشه…الان شما تجربه داشتن یه کارخونه دو دارید و الان با کمک از تجارب قبلی و شکرگزاری و روند تکامل سریع تر میرسید

      موفق باشید و در پناه تنها فرمانروای جهان به خودش توکل کن و برو جلو

      منتظر روند پیشرفت دوبارتون هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زینب قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2373 روز

    سلام استاد عزیز

    شغل من حسابداری هست حدودا 11 سال هست که برای این کار خیلی زمان گذاشتم ولی نتیجه دلخواه خودم و مورد قبول مدیریت مجموعه را هنوز نتوانستم بدست بیاورم که کل ذهنم را درگیر خودش کرده طوری که هم خودم میگم خسته شدم از این همه تلاش و هم مدیریت چندین بار این صحبت را کردند

    و دیدم خیلی راحت خیلی ها دارند از این کار پول در می‌آورند و برای آن خیلی زحمت نمی کشند و سریع کار حسابداری را نتیجه گیری می کنند و همزمان چند کار حسابداری شرکت های مختلف را انجام می دهند

    یا امتحان رانندگی که الان حدودا 15 سال هست که دو بار دوره رانندگی را گذراندم ولی با دو بار قبول نشدن دیگه ادامه ندادم

    وخیلی ها بار اول هر دو امتحان آیین نامه را قبول شدند

    یکی از آنها زنداداشم بود که همین دیروز با بار اول قبول شد آن هم از دوره شما استفاده می کند و فقط گفت به خودم گفتم من باید بار اول قبول شوم

    استاد میدونم همین چیز به ذهنمون برمی گردد کل زندگی ما را آن داره رقم می زنند هر وقت که خدا را کنار خودم با تمام وجود حس کردم و ازش خواستم بگو الان چیکار کنم راه حل گذاشته جلوی پای من

    ذهنم همیشه با خودش فکر می‌کند من توانایش را ندارم شاید خنگ باشم که قشنگ تمرکز نمی‌گذارم که یک کار را به جمع بندی و نتیجه برسانم و همه کارها را ناتمام کنار می‌گذارم با اینکه تلاش و هزینه و زمان زیادی کردم تا بتوانم این کار را به نتیجه دلخواهم برسونم

    ولی مطمئن هستم ذهنم مشکل دارد چون هر بار که کنترلش کردم نتایج عالی بدست آوردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مصطفی مجیدی گفته:
    مدت عضویت: 2321 روز

    سلام به خدمت استاد عزیز و بانو مریم شایسته عزیز و تک تک اعضای خانواده من

    قسمت اول:

    1. چه خواسته یا هدفی دارم که با وجود تلاش‌های فراوان هنوز بهش نرسیدم؟

    +رسیدن به درآمد روز 1 تا 2 میلیون و دادن تمام قرض‌ها و بدهی‌هایم

    2. چه افرادی را می‌شناسم که با وجود تلاش‌های کمتر به سادگی به همون خواسته‌ای که من دارم رسیدند؟

    +جابر دوست و برادر عزیزم که تقریباً 15 سال پیش برای کارگری در یک کارگاه پلاستیک به مشهد رفت و به لطف خدا امروزه هم یک کارگاه خیلی خیلی بزرگ در شهرک صنعتی چناران دارد و کلی کارگر و نیروی در حال کار در کنار خودش دارد و به لطف خدا به درآمدهای میلیاردی دست پیدا کرده است تک تک اعضای خانواده خودش را دور خودش جمع و به همکاری برادرش تولید دستگاه‌های صنعتی راهم در کنار تولید پلاستیک به دست گرفته است و درآمدش به صورت تصاعدی رشد می‌کند و الان شاید 10 برابر هدفی که من می‌خواهم در روز داشته باشم را به دست آورده است و حتی خیلی بیشتر خدایا شکرت بابت رشد دوست و برادر عزیزم جابر

    3. چه باورهای محدود کننده‌ای را می‌توانم در ذهنم شناسایی کنم که با وجود این همه تلاش به هدفم نرسیدم؟

    +خرابی بازار و رکود

    +باور کمبود

    +کمبود سرمایه

    +پایین آمدن توان خرید مردم

    +تورم و بالا رفتن هزینه‌های زندگی

    +رقیب‌های کاری زیاد و همکارانی که زیاد شده‌اند

    قسمت دوم:

    1. چه خواسته یا هدفی دارم که با وجود تلاش‌های ممکن هنوز بهش نرسیدم؟

    +داشتن یک رابطه عاطفی و جنسی خوب و مطمئن و پایدار

    2. چه افرادی را می‌شناسم که با وجود تلاش‌های کمتر به سادگی به همان خواسته‌ای که می‌خواهم رسیده‌اند؟

    +راستش به جز استاد و تعدادی از دوستان و همراهان عزیز در گروه تحقیقاتی عباس منش هیچ کسی به ذهنم نمی‌رسه و هر کسی را در اطراف خودم می‌بینم به طریقی توی تضاد یا مشکلی در رابطه خود هست

    3. چه باورهایی محدود کننده‌ای را می‌تونم در ذهنم شناسایی کنم که با وجود این همه تلاش هنوز به هدفم نرسیدم؟

    +عدم وجود احساس لیاقت و خود ارزشی

    +کمبود ونبود انسان‌های مناسب برای رابطه عاطفی +خوب نبودن وضعیت مالیم و پول پرست بودن انسان‌ها

    +نداشتن اندام زیبا

    +خیانت کار شدن آدم‌ها و جامعه خراب

    مرسی استاد بابت این فایل زیبا خوب که نگاه میکنم کلی از دلایلی که نداشته به خواسته هام برسم رو خودم نوشتم و فقط کافیه با ایمان و درنظر گرفتن قوانین الهی بهشون جامه عمل بپوشانیم

    به امید روز های خوب که بیام از نتایجی که گرفتم بنویسم تا اونروز همتون رو به الله یکتا میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    عادل رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2158 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    1:چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    خواسته من تریدر شدن در بازار های مالی مخصوصا فارکس میباشد،در راستای این خواسته هم تقریبا از سال 99 شاید روزانه به طور میانگین 10 تا 15 ساعت پای سیستم و چارت بوده ام و ناگفته نمونه که عاشق این کارم به گونه ای که اگه ساعت 6 میخوابیدم ساعت 8 با عشق بیدار میشدم که فقط چارتو ببینم.

    2:چه افرادی را میشناسی که با وجود تلاش های کمتر،به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟

    افراد خیلی میشناسم و خیلی هم تحقیق کردم در این مورد

    یکی بود که در 400 دلارو به 2 میلیون دلار کرده بود فقط به خاطر اینکه میگفت توی ی سایتی که ی نفر بوده و گفته که من 250 دلارو تبدیل کردم به 160 هزار دلار،جالبیش اینجا بود که این شخص تازه با بازارهای مالی آشنا شده بود فقط گفته بود چون اون تونسته پس منم میتونم،تازه اون 250 دلار داشته من که 400 دلار دارم ولی چون با باور قوی وارد شده بود هدایت شده بود به یک روش فوق العاده

    دوستان دیگه ای دارم که در کمتر از یک سال به سودهای خوبی رسیدن

    چن نف دیگه استاد خصوصی داشتم که اونا هم سودهای عالی رو برداشت میکردن به صورت مستمر

    ی لیست بزرگ و طولانی از اسامی این افراد نوشتم که سودهای فوق العاده رویایی داشتن

    3:چه باورهای محدود کننده ای(ترمزهای مخفی)را میتوانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر میکنی باعث شده که با وجود این همه تلاش،باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    استاد اصل داستان میرسه به اینجا

    که شاید باورتون نشه ولی سه ساله که من دقیقا این مشکلو داشتم و با هرکی که احساس کردم ی چیزی میدونه حرف زدم و ازش مشاوره گرفتم ولی اینو هیشکی نمیدونست چونکه فکر نمیکردم آنچنان مهم باشه

    اونم اینکه بر میگرده به صحبت های شما تو سال 99 به بورس،اینکه شما گفتین باید مسئله حل کنین تا جهانو گسترش بدین و از این راه ها منتظر سود و پول نباشین که خیال خامه،ولی استاد من عاشق این کار هستم من از کلاس دومی یادمه که گفتم باید من آزادی زمانی و مالیو مکانی داشته باشم برا همین توی زمان انتخاب رشته فقط و فقط رشته عمران رو زدم چون میدونستم که این کار این آزادی ها رو برام داره،خلاصه اون زمان فقط این شغلو میدیدم که این شرایطو برام فراهم کنه،از اون موقع حسم به بازار خراب شد و اگر سودی میکردم چن روز بعد چن برابرشو از دست میدادم و همش میگفتم حقمه منکه چیزی خلق نکردم و این کار از بیخو بن اشتباهه بایدم ضرر کنم و هر کاری میکردم نمیتونستم اون کندلا رو نبینم غیر ممکن بود که شب بشه و من چن ساعت پای سیستم نمیرفتم اگر هیچ کار خاسی هم نمیداشتم ،استاد اگه ی کار دیگه میداشتم که باید سیستمو روشن میکردم اولین صحفه ای که باز میکردم این چارت بود بعد کار دیگه مو انجام میدادم،خلاصه دو سال گذشتو منم هی از خدا میخواستم که هدایتم کنه چون هر روشیو که بگید من امتحان کردم،روش های فوق العاده عالی رو بهم میدادن که خودشون داشتن سود میکردن ولی من که معامله میکردم همش ضرر میشد تا اینکه این چن مدت گفتم خدایا هدایتم کن دیگه بسته خسته شدم و تو حمام بودم که ی حسی گفت برو تو عقل کل،اومدم بیرون اولین کاری که کردم رفتم اونجا و کلی حرفا و بارو های عالی اونجا نوشته بودن که ی کامنتی بود از مهین عزیز که خیییلی بهم کمک کرد باور هامو عوض کنم و دیدم که واقعا مشکل از باورهای خودم بوده نمیذاشت سود کنم ولی این یکی دو حفته س که استاد بخدا فقط روش های گذشته رو انجام میدم همون روش های گذشته ها ولی بیشتر معاملاتم رو با سود میبندم شکر خدا که هدایت به عقل کل بودش

    از شما و همه دوستان گل خیلی خیلی سپاسگذارم

    این بزرگترین ترمز من توی این کار بودش که شکر خدا داره روز به روز بیشتر برداشته میشه

    در پناه الله رزاق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سودابه گفته:
      مدت عضویت: 2512 روز

      سلام وقت بخیر

      و ممنون از اشتراک تجربه تون

      منم دقیقا مشکل شما رو دارم و هنوز نتونستم به سود مستمر دست پیدا کنم.

      شناسایی باور ذهنی ام برام مشکل شده با خود بازار فارکس مشکل داشتم شاید بگم دارم بهتره . مثل شما . که چیزی خلق نمیکنی ولی تحقیق کردم و میدونم که بازار مالی هست که نرخ تبادل ارزها رو حمایت میکنه مثل پشتوانه طلا که قبلا برای ضرب پول و سکه در نظر گرفته بودند شاید ترمز من دقیقا همین باشه مثلا در عرف نسبت به کارشناس املاک باورهای خوبی رایج نیست ولی یادمه استاد میگفت درباره اش باورهای قدرتمند بسازین.

      هولدر بودن ارزهای دیجیتال مثل سرمایه گذاری طلا و ملک و بورس هست ولی تریدر بودن معامله گر بودن شناسایی قدرت خرید و فروش شاید برای سرمایه های اندک ما چندان موثر نباشه ولی بزرگانی در این بازار هستند که برای اعتراض به سیاست های دولت شون پوزیشن های فروش میگیرند که نرخ بهره رو تعدیل کنند و این اثرگذار میتونه باشه برای سرمایه های اندکی که سوار موج این تصمیمات بشوند شاید البته . در هرصورت اگر راهکار باور و یا ترمزی در این رابطه شناسایی کردین ممنون میشم به اشتراک بذارین

      ولی یکی از دلایل من برای معامله گری اینه که با همه احساسات ترس طمع قناعت آشنا میشم و تصمیم گیری های آنی. که باعث میشه در زندگی روزمره بتونم موثرتر گام بردارم.

      سپاسگزار خداوند برای هدایت لحظه به لحظه

      سپاس از خانواده صمیمی همراه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Behrouz گفته:
      مدت عضویت: 3786 روز

      دوست عزیز سلام

      منم 5 ساله ترید میکنم ولی اصلا از ریسک به ریوادهام رازی نیستم و تقریبا با تمام دوره ها و اندیکاتورها کار کردم ولی هنوز درآمد پایینی دارم…

      کاشکی میگفتی ترمزها چی بودند و چه باورهایی ساختی در مورد آنها، تا به من هم کمک میشد….

      موفق پاینده باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مرتضی خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1318 روز

      سلام خدا قوت

      تشکر از سخنان و تجربیات شما

      دقیقا مشکلی که منم باهاش دست و پنج نرم کردم

      طوری شد که چندین بار از مسیر اصلی خودم منحرف شدم .ناامید شدم

      باورهای مناسبی و ترمز که شناسایی کردید رو برای دوستان به اشتراک بگذارید تشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    زهره مرتضایی گفته:
    مدت عضویت: 1416 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربون

    همه ی عزیزان

    استاد جان من همیشه در هر مرحله ای

    چه بحث تحصیل بوده

    چه روابط بوده

    چه کار بوده

    چه حتی آموزش در هر زمینه ای بود

    حتی آموزشهای سایت

    همیشه ی همیشه در شروع که اشتیاق زیادی دارم و انگیزم بالاست 90%مسیر رو طی میکنم و در کمترین زمان و با کمترین انرژی نتایج پدیدار میشه

    در بحث تحصیل با اینکه تلاش کمتری داشتم به نسبت هم سطحهام اما همیشه دانش آموز برتر بودم امااا در نهایت

    دربحث کار در کمترین زمان ممکن از کسایی که پیشتر از من شروع کرده بودن چندین پله بالاتر رسیدم اما بازم تا نود درصد مسیر

    در بحث روابط همینطور

    و یا هر آموزشی حتی بحث آموزشهای سایت شروع که میکنم طوفانی و نود درصد مسیر رو که میرم

    این امای بزرگ تمام زحمات 90%مسیر من رو بر باد میده

    اون چیه به تهش که نزدیک میشم همونجا که تازه نتایج اصلی و بزرگتر قرار خودشو نشون بده خسته میشم و همه چیزرو رها میکنم

    تمام انگیزه و انرژی و اشتیاقم میسوزه و این ده درصد نهایی تمام اون نود درصد رو بر باد میده

    درواقع در مساله ی حفظ و نگهداری و به تثبیت رسوندن نتایج مساله دارم و اتمام انرژی و انگیزم منو از ادامه و تثبیت دور میکنه

    یه مورد دیگه هم هست یه پاشنه ی آشیل نمیدونم ترمز نمیدونم تلقین دچار یه خرافات بزرگی هستم که بیشتر هم این مساله رو دخیل میدونم در خراب شدن همه چیز میدونم الان میگین چه خرافاتی چه مزخرفاتی اما شدیدا به مساله ی چشم نظر معتقدم

    کافیه کسی ازم تعریغی بکنه درهر زمینه ای

    اخلاقم باشه یه ساعت بعد خشن ترین حالت ممکن میشم

    پولم باشم یه اتفاق غیر مترقبه

    سلامتیم فرداش مریض

    زیباییم فرداش یا تبخال یا جوش

    روابطم که کلا پکید

    کارم منهدم همه و همه سر یه تعریف که من بعدش به دلم بد راه دادم و گفتم ای وای

    چه کنم که ادامه دادن رو فراموش میکنم و خسته میشم و اشتیاقم هم حتی با یادآوری اهرم های رنج و لذتمم برنمیگرده

    درود

    باارزوی سعادت و سلامتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      آزیتا گفته:
      مدت عضویت: 729 روز

      عزیزم این برمیگرده به باوری ک خودت داری همونطور که استاد عزیز فرمودن چشم زخم وجود نداره ولی اگه تو بهش باور داشته باشی این باور خودته که باعث میشه اتفاقاتی ک نمیخوای واست رخ بدن .پس سعی کن ایمانتو به خدا که که تنها قدرتی هست ک وجود داره بیشتر کنی و روی این باورت کار کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    میثم رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1173 روز

    سلام خدمت دوستان عزیز

    1_چه هدفی انتخاب کردم که فعلا به آن نرسیدم؟ خرید خانه

    2_چه کسی هست که زود تر از من و راحت تر به هدف من رسیده است ؟ داماد،و چندتا از دوستانم

    3_چه باور هایی و یا ترمز هایی هست که اجازه رسید به اون خاسته رو بهم نمیده ؟

    1_خرید خانه پول خیلی زیاد میخاهد

    2_شاید چند سال طول بکشه تا من بتونم خونه بخرم

    3_خرید خانه کار سختی است

    4_هر موقع من پول خرید خانه دارم تورم زیاد میشه و پول من به خرید خانه نمیرسه

    5_هر کس خانه داره از پدرش به ارث رسیده

    6_چرا پدر من به من خانه نمی‌دهد

    7_هر کس خودش خانه خریده چندین سال کار کرده

    8_سن من برای خرید خانه کم است

    9_چون ازدواج نکردم نمیتوانم خانه بخرم و حتما باید ازدواج کنم

    10_اگر خانه خریدم تنهایی بهم خوش نمیگذره

    11_وسایل خونه گرونه

    12_جایی که من میخاهم خانه بخرم در حد و اندازه من نیست

    اینهمه باور محدود کننده در باره‌ی خرید خانه دارم

    دوستان اگر که امکان داره منو راهنمایی کنید تا بتونم باور هام رو در مورد خرید خانه درست کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مریم السادات هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1396 روز

      سلام دوست عزیز

      به نظر من کاری که خودم انجام دادم این بود که من دفترم رو برداشتم و لیستی از نعمتهایی که دارم و حتی به راحتی به دست آوردم رو نوشتم و شکرگزاری کردم و یه جورایی تمرکزی رفتم روی کوچکتربن نعمتهایی که دارم و حتی اتفاقات و مثبتی که برام می افتاد حتی شنیدن یه حرف خوب نگاه با محبت یا یه لبخند یا به قول استاد خوردن غذایی که دلم میخواست توسط مادرم یا هرجایی دیگه…یکم آروم بگیرید و نگاهتونو بزارید روی نعمتهایی که بدون پرداخت هزینه خداوند به شما داده و شما هیچ کاری هیچ هزینه ایی براش نداشتید

      و فکر میکنم یواش یواش نعمتها و برکات از هر سمت و سویی جاری میشه توی زندگیتون و درها باز میشه و در زمان درست در مکان درست خواهید بود برای خرید هرچیزی یا هرکاری که دارید

      امیدوارم تونسته باشم کمکی کنم در پناه تنها فرمانروای جهان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1447 روز

    سلام به استاد عزیزم

    ممنون از این فایل بسیار عالی تون

    چند سال قبل خواسته ای داشتم که با وجود تلاش فروان بهش نمیرسیدم جوری که همه و همچنین خودم در تعجب بودیم .

    بارها و بارها به خداوند میگفتم خدایا من باور دارم، باور دارم به خواسته ام میرسم اما نمیدونم چرا بهش نمیرسم تا اینکه یک اتفاقی افتاد و بعد از ان اتفاق من به خواسته ام رسیدم چون طی ان اتفاق یک سری موانع ذهنی که برای رسیدن به خواسته ام داشتم برداشته شد و من مثل اب خوردن بهش رسیدم که خودمم هم باورم نمیشد

    سالها بعد که با استاد اشنا شدم و بحث گازو ترمز را مطرح کردن یادم افتاد به ترمزها یی که برای خواسته هام داشتم با توجه به صحبتهای استاد تا حدودی سعی میکردم ترمزها ی خواسته ها مو شناسایی،و رفع کنم اما گاهی اوقات هم موفق نمیشدم ،خیلی احساس نیاز به دوره کشف قوانین میکردم که موفق به خریدش نشدم چون یک سری ترمزها برای خریدش داشتم که یکی شون بحث مالی بود ،میگفتم پول خریدشو ندارم اگه هم داشته باشم باید بابت بدهی بدهم البته مبلغی پول دستم امد و بابت بدهی پرداخت کردم

    تصمیم گرفتم فایلهای رایگان استاد را کار کنم و با هدایت خداوند ترمزها را شناسایی و رفع کنم و در مدار خرید دوره قرار بگیرم

    با گوش دادن این فایل هر کدام از خواسته هایی که نرسیدم نوشتم برای هر کدامشون چندین و چند ترمز داشتم که باید رفع بشوند

    خواسته هایی که نرسیده ام

    مالی

    من تو زمینه مالی هنوز ان جور که دلم میخواد موفق نشدم از قبلم خیلی خیلی بهترم اما هنوز رضایت بخش نیست و انهم به خاطر ترمزهای زیادی که دارم من بارها و بارهابا تمام وجود به خداوند میگفتم که خدایامن پول نمیخوام من اگاهی و ارامش میخوام

    زمانی که با استاد اشنا شدم پول خرید بسته ثروت را داشتم اما گفتم من پول نمیخوام محصول دیگه ای خریدم البته همیشه کار میکردم و پولم به نوعی بخشیده میشد در کل باورای مالی خوبی ندارم

    همین مسئله که باورای مالیم ضعیفه خودش یک پاشنه اشبل و یک ترمز برام شده،به خودم میگم فلانی باورای مالیت داغونه زمان میبره تا به پول برسی

    پرداخت بدهی

    مدتیه برای پرداخت بدهیهام برنامه گذاشتم البته بدهی زیادی ندارم اما چون درامدم کمه پرداختشون یک خورده برام زمان بر شده البته شاکر خدا هستم و حس بسیار خوبی دارم که موفق به پرداخت میشوم، برکات زیادی هم وارد زندگی ام شده اما این کار داره برام کتد پیش میره یعنی برام حوصله سر بر شده

    وقتی اقای عطا روش میگفتن خیلی زود بدهی زیادشون پرداخت شد میگم چرا برای من کش دار شده و حوصله سر بر، حتی ضروریات زندگی میخرم عذاب وجدان میگیرم میگم باید بابت بدهی بدم

    مسافرت

    مدتهاست دلم میخواد یک مسافرت خارج استانی بروم اما موفق نمیشوم بازم هم مسئله پول مطرح میشه میگم پول ندارم گیرم داشته باشم باید بدهی پرداخت کنم

    یا برای کارم و ضروریات هزینه کنم

    باید واقعا برای حذف این ترمزهام وقت بگذارم میدونم که خداوند هدایتم میکنه

    یکی از اشنایا ن است که هروقت بهش زندگ میزنم یاخوابه یا مسافرته یا مهمونی و هر وقت میبینمش طلای جذید یا لباس خریده ،کلی هم دوستاش براش هدیه میارن ،بیکار بیکارم هست از جاهای مختلف براش پول میرسه البته خانم مهربان و خوش خنده و دست و دلوازی هم است از قانونم چیزی نمیدونه یک جاهایی هم شاید مخالف باشه

    خلاصه عشق و حال میکنه همیشه هم پول داره و مسافرت میره

    همیشه به خاطر این باورای خوبش تحسینش میکنم

    ممنونم استاد اطلاعات عالی بهمون دادین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: