چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 61 (به ترتیب امتیاز)

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میلاد گفته:
    مدت عضویت: 854 روز

    نام خداوند هدایت گر

    سپاس گزارم از استاد عزیزم

    من وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم به هر انچه که باور داشتم میرسم رسیدم

    اما در کسب کار چون موضوع افراد و فروش بود یک موردی خاطرم هست

    من سال ها پیش کسب و کاری بودم که پیشرفتی نمیکردم بعد چند سال حتی بسیار بسیار هم. با استعداد بودم اما نتایج با دیگران متفاوت بود من مدتی قبل تفکر که میکردم به خودم گفتم الان میدونم چرا موفق ان زمان نشدم و ترمز ها را شناسایی کردم و سپاسگزارم از اگاهی ها

    الان یک کسب کار جدید به اذن الهی دارم میسازم اما من نمیدانم خدایا تو میدانی تو گواه من باش که من به حال خود نباشم تو هدایییتم کن از صفر تا صد این کسب کار که قرار متحول کنه از اینی که هستم بسیار بسیار بیشتر

    و خدایا من را به سمتی در این کسب کار هدایت کن که به گسترش جهان انجام بگیرد

    و من نمیدانم تو هدایتم کن چون تو در قلبم جای دادی این ایده را

    و یک آگاهی بسیار خوبی داشدم که دوست داشتم با شما به اشتراک بگذارم

    ((نجواها به اندازه درخواست ها من بزرگ هستند ))

    خدارا سپاسگزارم که این اگهی را که من وقتی این نجوا هایی بسیار بزرگی که از این ایده امده اند میفهمم مطمن شدم که خواسته من قطعا بزرگ است چون میوه تضاد ها یعنی نجوا های بسیار بزرگ =خواسته بسیار بزرگی داشتم و مطمن ترم چون این یک قانون است

    الحمدالله از وجود نازنین شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    حمیدرضا پیروز گفته:
    مدت عضویت: 1899 روز

    سلام از بعد از دیدن این فایل خدا رو با تمام وجود شکر کردم به خاطر این که احساس من این بود که داره باهام حرف میزنه و این کلمات همه حقیقت هستن .

    من با هر روز کار کردن روی باور هام دارم بهتر و بهتر میشم و از استاد عباس منش سپاس گذارم که اینقدر با راستی و صداقت حرف هاش رو میزنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حدیثه گفته:
    مدت عضویت: 1710 روز

    سلام و وقت بخیر به استاد عزیزم و مریم جان فوق العاده

    اول بگم که چقدر صدای استاد ،توی این شرایطی که افکارم سر و صدای زیادی به پا کرده بودن ،آرامشبخش ،دلنشین و زیبا بود ،

    اصلا انگار با شنیدن صدای استاد و همون ابتدای فایل ،استپ کردم ،و توی دفترم بابت شنیدن کلام حق از زبان استاد شکر کردم .

    خدایاااااا شکرت

    من قدم های اولم رو برای بیزینسم برداشتم ،ولی از دیشب انگار ،دقیقا همین سوال برام بوجود اومد که ،خدایا من با وجود دوتا بچه ،که یکیشون هنوز 7 ماهه هست ،چقدر میتونم زمان بذارم تا به نتیجه ی دلخواه برسم ،اما صبح خدا بیدارم کرد ،ساعت 5 صبح یه صدایی از سمت الله اومد که پاشو ،

    برات یه پیغام دارم ،

    هدایتم کرد به سایت

    و چشمم به این فایل افتاد

    خدایااااا شکرت

    خدای من تمام سوالاتم رو ،که این روزها داره توی سرم میچرخه ،با این فایل جواب دادی . خدایااا شکرت

    چقدر صدای بارون رو دوست داشتم

    چقدر روح نواز

    ترکیب صدای بارون و صدای استاد ،چه ترکیب جادوئی میشه ،

    دوست داشتنی ترین سایت دنیا ،دوست داشتنی ترین مریم دنیا ،دوست داشتنی ترین استاد دنیا ،

    واقعاااااا بینظرید ،عااااشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مروارید شمس گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    سلام به استاد عباس منش و تمام دوستان عزیزم

    من خیلی تو زندگیم تلاش کردم ولی به نتیجه نرسیدم

    می‌دونم ترمزهام از کجاس

    من زندگی بدی داشتم الان هم دارم تلاش میکنم که بهترش کنم

    الان تو یک کاری هستم که فروش ملک هست مشتری میاد به سمتم ولی پا پیش نمیزاره ولی همکارای دیم میبینم که یک درصد من تلاش می‌کنند هر روز قرار داد هرروز کمیسیون

    تو خانواده ما خانوادم میگفتن تو بدشناسی مااگر طلا هم دستمون باشه کسی نمیخره

    ما دست به طلا بزنیم خاکستر میشه

    ما با هر که شریک بشیم سرمون کلا ه میزاره

    ولی من باور دارم همین جور که همه میتونن من هم میکنم

    قبلاروابط داغون داشتم ادمهای فقیر دورم بودن

    قبلا طرف اسم میلیارد میاوردی مسخره ات میکرد

    چون خودش نداشت

    الان من باادمهای دارم کار میکنم که کمترین کمسیونشون پنجاه میلیون هست کلمه میلیارد برای ذهن من عادی شد ه

    همش حرف از میلیارد ادمهای با من کار میکن که برای سلام کردنشو ن باید وقت بگیری

    قبلا اینجور نبود

    خودم ساختم

    ولی نمیدونم چرا هر چی رو باور ثروت کار میکنم تکونی نمی‌خورم

    دوست دارم که خدای. من هم مثل خدای عباس منش باشه که همه کاری براش می‌کنه از روابط از ثروت ازبیزینس راحت پر سود از روابط ز دوستت ز همه چی. از سلامتی دلم این میخواد

    دلم ارامش امنیت میخواد

    ولی باورهای ک دلم سخت شدن عین سیمان چسبیدن به وجودم

    امیدوارم که هر چه زودتر بتونم باورهای که نمیزارن پیشرفت کنم تو ذهنم از ریشه ریشه پاک کنم

    از استاد. عزیز و مریم خانم گل نهایت تشکر دارم

    براتون بهترین ارزوها رو دارم برای تک تک دوستانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    استاد عزیزم. سلام، مریم خانم شایسته عزیزم. سلام.

    امیدوارم هر روز زیبایی تو زندگیتون بیشتر بشه، عاشقتونم.

    استاد چه سوالات بی نظیری پرسیدید. من شدیدا به فکر فرو برد.

    نکته ای که هست من تا الان اینجوری به زندگیم نگاه نکرده بودم، اینجوری خودمو، اطرافیانم را شخم نزده بودم تا بفهمم.

    خداروشکر. استاد خداروشکر که دوستان عزیزم اینطور متعهدانه به خودشون پاسخ دادند. من هم شدیدا به فکر رفتم و قول می‌دهم بنویسم. در مورد سوالات این فایل عالی.

    چقدر این پرادایز زیباست، چقدر این باران زیباست. چقدر این دریاچه زیباست.

    خداروشکر بینهایت‌ که منو هدایت کرد به سایتتون استاد عشقم.

    امیدوارم حالتون خوب باشه همیشه.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  6. -
    شهرام گفته:
    مدت عضویت: 3011 روز

    درود بر استاد عباسمنش و بانو شایسته

    استاد عزیز! به موضوعی اشاره کردید که فکر می کنم تعداد افراد زیادی یا آن درگیر هستند و البته بنده که سالهاست با آن درگیر هستم.

    از چند روز پیش داشتم به همین موضوع فکر می کردم که این همه تلاش و تلاش و باز هم روزمرگی و روز از نو و افتادن در یک دور تسلسل باطل. خودت الله یکتا به من بگو مشکل کجاست؟

    الله اکبر از این هدایت که انگار این پست را استاد مخصوص من درست کرده اند و باعث شده به لایه هایی از وجود خودم پی ببرم که سالهاست از آن بی خبرم.

    استاد عزیز ! استقلال مالی و رسیدن به آن جزو آرزوهای دیرینه من بوده و هست. بیش از بیست سال در زمینه شغلی خودم فعالیت کردم و هربار بار افتضاح تر از قبل و تمام قد سر از ناکجا آباد درآوردم.

    هر بار قرض و بدهی و دیون من بیشتر از گذشته شد و با دستان خود، خودم را در مهلکه و کارزار بلا می انداختم. به حدی که چک و لگد آخری که خوردم از ظرفیتم بزرگتر بود و مرا وادار به عقب نشینی کرد.

    خسته تر از همیشه، شش ماه پیش تصمیم گرفتم کل بیزینس و دفتر و هرچه در راستای بیزینس های پوشالی ام هست جمع کنم و به یک میز کار و یک دستگاه کامپیوتر و مودم، در منزل اکتفا کنم.! و قصد کردم ریشه ای مسأله را حل کنم. و به قول هادی عزیز من یا باید موفق شوم و یا کاری دست خودم خواهد داد …

    از همکلاسی هایم و هم دانشگاهی ، بچه های محل و ده ها مورد از کسانی که در همین رشته فعالیت می کنند را به یاد می آورم که بسیار در کار خود موفق بوده اند و اینجا نمی توانم اسم بیاورم. همه و همه آنهایی که در ذهن مرور می کنم در حال رشد و پیشرفت بوده اند و یا دست کم پس از سالیان دراز مدیون و مقروض نیستد .

    این پست که البته هدایت الله یکتاست بسیار برای من ارزشمند است و مرا عمیقأ یه فکر فرو برد تا بفهمم اشکال کار از کجاست و در راستای آن اقدام کنم. منی که بیش از شش سال با آموزه های استاد عباسمنش آشنا هستم و حیف و صد افسوس که این آموزه ها را تفسیر به رای کردم و به قول استاد آن چیزی را که خودم می خواستم از این آموزه ها برداشت می کردم.

    سپاسگزارم که این مسیر برایم باز شد که قدم های اساسی در راستای رشد و تعالی خودم بردارم. و اما اگر بخواهم از ترمز هایم بگویم که دل پر ترمز و ذهن محدود کننده ای برای خودم ساخته ام ولی باید از همین جا شروع کنم و اقرار کنم که :

    الله یکتا مسیر را به من نشان داد، منظورم آموزه ها و باورهای ثروت ساز و همه چیز ساز استاد عباس منش ولی من باز هم مسیر خودم را رفتم و تفسیر به رای کردم و این یعنی مقاومت شدید در برابر تغییرات، که بزرگترین ترمز من محسوب می شود.

    عدم توجه به تضادهایی که سیستم بی نقص کاینات سر راهم قرار می داد. اوایل با یک تلنگر شروع شد و با توجه به عدم توجه به هدایت های الهی ، این تضادها بزرگتر و بزرگتر شدند و تبدیل به هیولای زندگی ام شدند و مرا زیر فشار آن خرد کردند ، که بالاخره از ظرفیت من فراتر شد و به فکر چاره افتادم.

    به قول آقا رضا عطارروشن و تاکید استاد عباسمنش عزیز عدم تغییر ویژگی های درونی و تغییر شخصیت و ترس بسیار شدید از تغییر و عدم افزایش مهارت هایم ، ترمز بعدی من بوده و هست که درحال حاضر به لطف آموزشهای استاد عباسمنش در حال کار بر روی آن هستم.

    به قول آزاده عزیز ، هر کاری را می خواستم شروع کنم از خودم نمی پرسیدم چرا؟ و شاید یا یک سوال ساده و درخواست هدایت الهی مسیری برایم باز می شد که سیستم به اجبار برایم تضاد بوجود نیاورد و این یعنی اهمیت ندادن به هدایتگر درونی که بالفطره در وجود هر انسانی فرار دارد.

    بجای یادگیری و اشراف بر محیط کاری خودم، باور دارم همه چیز را خودم میدانم و دنبال یادگیری نمی روم و به اندک اطلاعات قدیمی و خاک خورده خود بسنده می کنم. و غرور و بهتر بگویم تکبر بیجا ترمز اساسی دیگر من بوده و هست.

    ترس بسیار غالب از دنیای ناشناخته ای که برای توسعه بیزینس و حرفه خود دارم، همیشه مرا از رشد در حیطه کاری خودم دور ساخته است.

    من که خودم به تنهایی نمی توانم و باید یه تیم از خودم دست و پا چلفتی تر راه بندازم. به این دلیل که مطابق قانون مدارها، افرادی که دور و برم جمع می شدند هم مثل خودم بودند و یا داغون تر! که ناشی از عدم افزایش مهارت های است که استاد تاکید کردند

    عجله و عجله و عجله بجای طی کردن مسیر تکامل و تثبیت موقعیت و رفتن به پله بعدی، و باورهای غلطی مثل دیگه فرصتی نیست و تموم میشه، دریغ از اینکه عجله نجوای شیطان است.

    به یاد می آورم زمانهایی که بخاطر باورهای غلط و محدود کننده مثل همیشه شکست می خوردم ، بجای تجربه گرفتن از آن، پیش خود می گفتم : من لیاقت این موفقیت را ندارم و عدم احساس لیاقت ترمز راه من می شد.

    طی نکردن مدارهای تکامل و افتادن در تله کالا و این باور که باید خدمات من در حد ایده آل باشد بطوریکه خدماتی هم که در زمان خود قابل ارائه می بود ، مطابق این تله و الگوی غلط خاک می خورد و هیچگاه بدست مشتری نمی رسید و زمانی هم که به ثمر می رسید ، مشتری ها سراغ خدمات جدیدتری رفته بودند و دیگر پروژه من کارایی لازم را نداشت. .

    بجای پذیرفتن مسیولیت کار و جستجو در باورهای خودم ، همیشه دوربین را روی دیگران و حتی نزدیکترین و عزیزترین افراد می اندازم که فلانی نگذاشت

    باور داشتن سرمایه اولیه که به شدت مرا از شروع کار محروم می کرده تا جایی که برای شروع هر کاری حتما از بانک وام می گرفتم.

    در یک کلام بقول انیشتین دیوانگی محض در تکرار کار ها و انتظار گرفتن نتیجه متفاوت.

    به هر حال اگه بخوام از باورهای مخرب بگم باید یه کتاب چاپ کنم یا رمان بسازم ولی سپاسگزارم که به لطف وجود استاد عباسمنش نازنین ، دریافتم که اشکالات من کجاست. و همچنین سپاسگزارم که اگر فرصتی باشد و اجل مهلت دهد بر اساس قانون تکامل یکی پس از دیگری بر تضادها غلبه کنم و به سمت خواسته هایش پیش بروم. چون این ترمزها و باورهای مخرب یک شبه بوجود نیامده است و به مرور مرتفع می گردد

    اگر هم مهلتی نداشته باشم باز هم سپاسگزارم که به قول معروف در جهل مرکب ابد الدهر نمانده ام.

    به امید کامنت های بعدی که با سربلندی و افتخار از دست آوردهایم بنا بر آموزه های استاد عباسمنش بگویم و استاد عزیز را دلشاد کنم.

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 851 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم زیبایی پردایس با دیدن فواره زیبا دو چندان شده آفرین به این خلاقیت

    تحسین می‌کنم اندام زیبا و رویایی شما استاد عزیزم را که چقدر زیبا و خوش تیپ شدید خدا قوت ویژه به خانم شایسته دوست داشتنی

    در مورد سوال اول که من تازه با این قوانین آشنا شدم ولی از نظر آگاهی های ناب شما خیلی به درک بهتری از جهان و زندگی خودم رسیدم وبه این باور رسیدم که خودم خالق زندگیم هستم وسعی میکنم با ساختن باورهای مناسب وایمان به خداوند پیش بروم که البته که خیلی باورهای اشتباهی در ذهنم هست که باید باورهای مناسب را جایگزین آنها بکنم

    باورهای اشتباهی مثل اینکه فرصت ها کمه و فرصت ها مثل ابر بهار زود گذر هستند ولی با آگاهی های شما به این باور رسیدم که همیشه فرصت برای پیشرفت و تعقیر هست مهم باور ماست

    یکی دیگه از باورهای اشتباهی که من دارم عدم احساس لیاقت است و احساس گناه داشتن است

    وهمیشه در حال سرزنش خودم بودم وخیلی مسائل را برای خودم بزرگ می کردم وبعد میدیدم که مردم چقدر علی بی غم هستند

    وخدا را شکر می کنم که با قانون جهان هستی آشنا شدم وانشااله به زودی از نتایج خودم خواهم گفت

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها

    تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    مصطفی جعفری سرابی گفته:
    مدت عضویت: 989 روز

    بنام خداوند هدایتگر

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و مریم بانو

    خدایا شکرت بابت این مکان فوق العاده زیبا که همانا پاداش کسانی هست که به هدایت خداوند گردن نهادن

    استاد جان یه نکته و یه ترمز رو در باره ثروت همین الان کشف کردن که میخوام با دوستان عزیزم در میان بزارم

    من اکثر وقتها که کامنت بچه ها رو میخونم میبینم که بعضی نوشتن حیفه این فایلها دانلود رایگان هستن؛و من پیش خودم می گفتم چرا بچه ها این حرف رو میزنن؛این باعث میشه استاد این فایلها رو هم پولی کنه و این از ذهن فقیر من نشئت میگیره.

    خدا رو شکر که الان این ترمز رو پیدا کردم و مطمئن هستم که خیلی جاهای دیگه باز من از این ترمز استفاده کردم و دروازه ورود ثروت رو به زندگیم مسدود کردم. استاد جان من خودم تا حالا چندین هدف رو جداگانه پیش گرفتم و اتفاقا نتیجه مطلوب هم ازشون گرفتم ولی بعد یه مدت فکر کردم که این کاری که من انجام میدم و توش موفق هم شدم اون کاری نیست که منو ثروت مند کنه و بخاطر همین اون هدفهامو یکی یکی رها کردم و دنبال یه کار شاخی بودم و هستم که به قول معروف بترکونم

    و الان میفهمم که باید استمرار داشته باشم تو رسیدن به اهدافم تا ثروت هم با پای خودش وارد زندگیم بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    ساره امین آبادی گفته:
    مدت عضویت: 1217 روز

    به نام خدایی رحمن و رحیم

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان سایت

    خیلی خوشحالم که میتونم اینجا آزادانه در مورد خدا بنویسم و مسخره نمیشم . استاد من هم از یه خانواده به شدت مذهبی هستم ، از قضا دیشب داشتم در مورد یه اتفاق خوب با همین لحن کامنت هام در سایت براشون میگفتم ، با این لفظ که خدا خودش کمک کرد و شخصی برام یکی از دستان خدا شد و یه زمین با قیمت خوب پیدا کردیم . اینکه من فهمیدم اگر به خدا ایمان داشته باشم و تلاش با حس مثبت امیدوارانه بکنم خدا دستانش رو برام می‌فرسته( که همین شخص مورد نظر هم کمک فوق العاده ای بهمون کرده بود) و اون فرد به شدت منو مسخره کرد … پیش خودم گفتم خوبه همه ادعای مسلمونیشون میشه ولی نمیتونن هدایت خدا بهم رو بپذیرن!!!

    بریم سراغ سوالات :

    □ سوال اول : من گذشته ای دارم پر از تجربه و البته شبیه به تقلا برای داشتن درآمد اما تا الان موفق نشدم بهش برسم . الان به لطف استاد حس میکنم تقلای زندگیم تا حدی کم شده و کارهام روی ریل افتاده شکر خدا ، و انشاءالله که با بهتر تمرین کردنم در سایت روون تر هم بشم . برگردیم سر جواب به سوال ، همون طور که قبلا هم گفتم توی دو تا کار نتیجه نگرفتم یکی دفتر معماری زدن و دیگری فروش فرش،در هر دو زمینه قانون رو نمیدونستم و تکامل هم طی نکردم و بهای سنگینی هم بابتش دادم که هدر رفتن نعمت خدا یعنی زمان ارزشمندم بود(مرسی از دوست عزیز آقا حمید امیری که در کامنت این فایل خیلی خوب موضوع زمان رو و دیدگاه نعمت بهش داشتن رو توضیح دادن )

    به لطف الله و آموزش های استاد تا حدی که قانون رو درک کردم موفق شدم و الان روی صندلی دفتر معماری (شغل مورد علاقم)نشستم و براتون کامنت مینویسم.

    □سوال دوم : زمانی که من شروع به کار فروش فرش کردم تقریبا جزء اولین ها بودم اما بعد از من افراد دیگه که از کار من الگو برداری کردن شروع به کار کردن و میدیدم که بیشتر از من میفروشن درآمد بهتری هم دارن .

    اول که من باورهای اشتباهی در مورد درآمد داشتم و دارم ، من باور عدم لیاقت دارم همیشه تو ذهنم مخفیانه این صدا بوده و الان هم هست که من تجربه ام کمه ، من دخترم یا چون بدون سرمایه بودم یا بدون حمایت و پشتیبان از صفر شروع کردم ، کسی به من بابت کارم حق الزحمه نمیدن یا کمتر از حقم میدن . برنامه هایی براش دارم که انشاءالله بعد از دوره حل مسائل برم سراغ تغییر این باور هام

    □ سوال سوم : باور هایی که تو قسمت قبل گفتم بسیار شدیده و از خدا هدایت خواستم مثل بقیه چیزهایی که بهم گفته این رو هم بگه . دیروز یه لیستی از معکوس باورهای غلط در مورد درآمد رو نوشتم که با صدای خودم ضبط کنم و مرور کنم تا بیشتر باگ های ذهنم رو متوجه بشم … من مدام خواسته هام رو با باور هایی که به نظرم درسته ضبط میکنم و نکته مثبت اش اینه که بعد از یه مدت میفهمم که ای دل غافل عاقا این که خودش مشکل داره و ادیت میکنم و دوباره ضبط میکنم . اینجوری کم کم دارم میفهمم توی ناخودآگاهم چی میگذره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    آوا علیئی گفته:
    مدت عضویت: 791 روز

    سلام به استاد ارزشمند و عزیزم و دوستان پر تلاش و پرمحبتی که با کنار شما بودن یه دنیا حال خوب بهم منتقل میشه؛)

    استاد در مورد اولین سوالی که پرسیدید شاید به خاطر سن کمی که دارم و هنوز حتی وارد فضای کسب و کار و… خیلی از چیز هایی که تو فایل اشاره کردید نشدم خواسته های کوچیک و مبهمی داشته باشم اما خب به هر حال قصدم از نوشتن این کامنت تکامل و پیشرفت معنوی خودمه:)

    خواسته هایی مثل ایرپاد(هنذفری های بدون سیم)که برادرم از اول عید بهم قولشو داده بود رو هنوز بهشون نرسیدم با اینحالی که کلی ذوق و شوق داشتم برای رسیدن بهش،کلی تجسم کردم،کلییی با جزئیات فراوان شکرگزاری کردم بابتش و سناریو نویسی کردم طبق تمام تمرین هایی که تو جلسات اول دوره قانون آفرینش داده بودین

    اما با اینحال حتی همون شبی که قرار بود فرداش بریم برای خرید ایرپاد بین برادر و پدرم یه دعوای خیلی سنگین پیش اومد و کنسل شد و تو نزدیک حالت برای رسیدن به خواستم بودم و حتی با اینحالی که از یه جایی به بعد رها کردم و دیگه بهش فکر نمیکردم به هر دری که زدم محقق نشد که نشد

    که الان فهمیدم بخاطر یه سری باور های محدود کننده ای هست که دارم در مورد برادرم..از بچگی بسیار زیاد باور ها و حس های محدود کننده زیادی در مورد برادرم داشتم و از این به بعد تلاش میکنم که تا حد امکان رو این موضوع هم کار کنم.

    و نکته جالب و اصلی ای که این فایل داشت این بود که

    در حال حاضر من دارم برای قبول شدن توی یه مدرسه خیلی خیلی سطح بالا تر از مدرسه سال پیشم درس میخونم و این مدرسه در حدیه که 3 تا آزمون ورودی داره!

    و من هر روز حدود 4 تا 5 ساعت درس میخونم و این دو روز اخیر یه سری حس های بی‌خیالی و غمی بهم دست داده بود که اگه اینجا نشه چی؟اگه اصلا من دوام نیارم توی همچین مدرسه ای چی؟اگه اونجوری که تو رویاهام هست نباشه چی؟سختگیری؟بچه ها؟نمراتم؟و…..

    و نکته اینجاست که به خاطر این یکم دلسرد شده بودم که تو یه جاها مشکل هایی داشتم که فهمیدم این مطالب کتاب رو در طول سال معلم ها به ما یاد ندادن اصلا!

    و خودم مجبورم تو مدت زمان خیلی کم به طور خود اموز تمام مطالب رو سرهم کنم و جمع بندی کنم.

    خلاصشو بخوام بگم اتفاقی که امروز افتاد این بود که با یکی از اشناهای مادرم که سوال های کتاب های انتشاراتی رو طرح میکنه و یه زمانی رتبه 2 کنکور بوده و… حرف زدم و انگار همون حرف هایی که نیاز به شنیدنش داشتم و میدونستم که حرف هایی که در باطن درست هستن همینا ان رو دوباره برام بازگو کرد در شرایطی که من فراموش کرده بودم!

    کلی درباره موفقیت و پیشرفت هایی که این تصمیم در اینده به وجود میاره برام صحبت کرد،کلی درباره اینکه تصمیمت درسته و شادی موندگار و پایداری رو با خودش به همراه داره(این مثال رو زد که مثل بستنی نیست که شیرینیش برای چند دقیقه باشه و زود اب بشه!)

    که واقعا خداروشکر میکنم بابت بودن این فرد ارزشمند و قابل احترام که منو دوباره به راه برگردوند و هدایت های ارزشمند خداوند که میگه یه وقت نکشی کنار ها!

    و این موضوع که میگه “اگه از اراده تو خارجه به این معنی نیست که از اراده خداوند هم خارجه”

    و تشکر اصلی و مهم رو هم باید از شما استاد عزیز و ارزشمند و پر محبت کنم که خوبی های وجودتون باعث رشد همه ی افراد هم فرکانس میشه و دلگرمی هستین برای ما؛)

    این ایده ی عوض کردن مدرسه و.. از اونجایی افتاد تو سر من که فایل هایی از شما که درباره مهاجرت بود رو دیدم و بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا چرا انقد راه دور بریم؟من با عوض کردن مدرسم و رفتن تو یه مدرسه ای که کم کم 3-4 برابر از مدرسه قبلیم سطح علمی،سختگیری و… بالاتره و بچه هایی با رتبه های دو سه رقمی تو کنکور داره هم یه تغییر خیلی بزرگ دادم تو زندگیم و اینو میدونم که خداوند همیشه یاری میرسونه و الکی الکی این حس و ایده رو ننداخته تو دل من

    همچنین از این به بعد تا حد امکان قراره که با مادرم به محل کارش برم و سعی کنم که با همیار بودنش یه کسب درامدی هم داشته باشم و خداروشکر میکنم بابت تما این اتفاقات و هدایت های قشنگ و به جا:)

    شکرگزارم بایت وجود شما و تمام این معجزات.. واقعا معجزس اینجور چیزا،هر چقدر هم که برامون عادی و کوچیک واقع بشه

    و از طرفی هم متوجه این شدم که این نجوا های شیطانی ای که من بهشون بها دادم اصلا درست نبوده!

    چون تمام اون شک و تردید ها دروغ محضی بیش نیست.یاد اون آیه از قرآن میوفتم که میگفت نجوا فقط از طرف شیطان است(که توی یه کامنتی یکی از دوستان اشاره کرده بود وقتی یه فردی به تو دروغ میگه و تو میدونی که داره دروغ میگه نمیترسی؛پس چرا وقتی یه حس بد و نجوایی که از سمت شیطانه و تو میدونی دروغه رو باید ازش بترسی؟)و همچنین اون آیه ای از قران که میگفت کسانی که ایمان دارند نه ناراحتی ای دارند و نه ترسی.

    و اینکه فهمیدم خیلی وقت ها ترس هایی که داریم بی دلیل و بی مفهومه.چون من تقریبا حدود 2-3 هفته ای هست که حدود دو سه صفحه باور درست در مورد مدارس و موارد تحصیلی نوشتم و دارم روی اونا با سماجت کار میکنم به همین دلیل الان میفهمم که تو وقتی داری تلاشتو میکنی و باور هات در مورد اون موضوع هم درسته در ترس چه جایگاهی داره اینجا؟؟دیگه بسپرش به خدا فقط،تو کارتو اتجام دادی بقیش با اونه

    به قول شما که تو دوره افرینش میگفتید فقط به اخرش و وقتی که به خواستتون رسیدید فکر کنید،اگه ذهنتونم بهتون گفت چجوری؟ بگید من از کجا بدونم چجوری.من که خدا نیستم.من به خدا گفتم تو باید اینو به من بدی دیگه چجوریش چه ربطی به من داره!

    استاد من تلاشمو میکنم،و از این لحظه به بعد تا حد ممکن رو تمام ترمز هایی که برای پیدا کردنشون و درست کردنشون تلاش میکنم،کار میکنم

    من میرم که به هدفم برسم و بیام با کلی خبر های خوب و پر ذوق و شوق!

    عاشقتونم و سپاسگزارمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      صالح گفته:
      مدت عضویت: 1244 روز

      سلام دوست خوب نمیدونم چند سالته

      اما خیلی خوب و دقیق نوشتی

      و امیدوارم دوباره یجای دیگه کامنتت رو بخونم و ببینم که تو مدرسه مد نظرت داری درس میخونی و پیشرفت کردی

      خداوند جواب فرکانس هارو میده

      و اعمال فیزیکی یک صدم قدرت افکار رو ندارن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: