https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام ب استاد عزیز و مریم جون ک کلی زحمت میکشن برای اماده شدن هر فایل
جواب من ب این 3 سوال :
سوال اول : بله من سالها کارمند بودم و تجربه خوبی هم در حوزه کاریم داشتم و تصمیم گرفتم با یکی از دوستان خودم ب طور مستقل از تجربیاتم استفاده کنم و بیزنس شخصی راه بندازم. ابتدا کار سرمایه ای نداشتم برای همین ماشین زیرپام رو فروختم و با ی سرمایه اندک ب صورت شراکتی کار رو شروع کردیم ، خیلی شور و شوق داشتم و شب و روزم رو دوختم ب کار ، با اینکه خانوم بودم واقعا مثل یک مرد کار کردم ی مدت اوضاع خوب بود و پیشرفت لول کاری رو میدیدیم با اینکه اوضاع مالی چنان تغییری نکرده بود تا اینکه کم کم با شروع تورم اوضاع بهم ریخت ، فروش کم شد ، هزینه ها بالارفت و چن تا معامله خوب پیش نرفت ، ویزیتورها رفتن و من و یکی از همکارها سعی کردیم هر جور شده این کارو حفظ کنیم و بعد این پس رفت ها انصافا انگیزه من کمتر شد و بیشتر چالش ها رو همکارم حل میکرد ، کسب و کارمون کوچک و کوچک تر شد
در مورد سوال دوم : بیشمار هستن کسایی ک توو همون دوره شروع کردن ب کسب و کار شخصی و خوب هم پیش رفتن
و اما سوال سوم : اون موقع ک شروع ب کار کردم آشنایی با مفهوم فرکانس و سایت و استاد نداشتم و الان ک ب گذشته نگاه میکنم باورهای محدود کننده و یاشاید ترمزهای ذهنیم رو خوب پیدا میکنم
یکیش عدم احساس لیاقت بود ک هر چند سعی میکردم خودم رو جسور نشون بدم ولی شاید ته ذهنم خودم رو لایق رسیدن ب پیشرفت هایی ک بصورت پله ای بالا میرفتن نمیدیدم
دیگری عدم اعتماد بنفس ک تا حدی ب موضوع اول برمیگرده و باورهای اشتباهی ک توو کشورما راجب ویزیتورها دارند با احترام ب همه این عزیزان ک البته من فکر میکنم ویزیتوری نوعی مهارت هست و من این مهارت رو نداشتم برای همین هیچ وقت تلاشی برای بازاریابی محصولاتم نکردم چون فکر میکردم روحیه شو ندارم و فروش بالای محصولاتم رو وابسته ب ویزیتورهایی کردم ک از پیشم رفتند و دیگری ک استاد خیلی روش تاکید دارند برای کسب و کار هیچ وقت قرض نکنید و وام نگیرید ک من متاسفانه هر بار برای پرداخت بدهی و ضرر های مالیم وام میگرفتم و سالها قسط میدادم و یک باور قوی دیگری ک هم شریکم هم اطرافیانم بهم میدادند این بود ک برای کسب و کار شخصی باید پشتوانه مالی قوی داشته باشی و بدون پشتوانه ضربه سنگینی میخوری
و خب باور دیگه ای ک خودم داشتم و هنوز هم باور خیلی از مردم ماست ، این بود ک با وجود تورم و تحریم و اوضاع اقتصادی مملکت جای رشد و پیشرفت نیست
و مهم تر اینکه شاید اون موقع ک همه چی بهم ریخت من ایمان کافی نداشتم و برای همین با اینکه دنبال نشانه بودم اما هیچوقت الهامات رو دریافت نکردم و شاید هم دریافت کردم و بعلت عدم اگاهی عمل نکردم
و خیلیی باورهای ریزی ک اگر بخوام خودم رو کنکاش کنم پیدا میکنم
شاید نتونستم توو اون دوره کارم رو گسترش بدم ولی خوشحالم ک ب کمک آموزه های استاد تونستم باورهای اشتباهم رو پیدا کنم و همچنان دارم روی خودم کار میکنم تا بتونم ب هدفم ک داشتن بیزینس شخصی موفق است برسم .
مثلاً ثروتمند شدن طبیعیه و راحته چون هر سال تعداد ثروتمندان از سال های قبل بیشتر و بیشتر میشه پس منم راحت و طبیعی ثروتمند میشم اصلا طبیعی هست چیزی عجیب و غریبی نیست
10 تا ماشین داشتن راحت و طبیعیه چون بی نهایت ماشین وجود داره و کلی انسان هستن که چندین تا نمایشگاه دارن نه تنها در جایی که زندگی میکنند بلکه در ایالت های دیگه هم شعبه دارن پس 10 تا ماشین داشتن طبیعیه
رفتن به امریکا طبیعی و راحته چون همه دارن راحت به امریکا میرن و امریکا مهاجرت پذیر ترین کشور دنیاست به این دلیله که از تمام کشور ها و فرهنگ ها و نژادها در آن هستن و منم هم خیلی راحت و طبیعی به امریکا میرم و کل آمریکا را میگیرم
شکر گزار وجود دختر عمه ام (سعیده رضایی)که راهنمای من به این سایت بود
این ویدئو با موضوع چرا هرچی تلاش میکنم به خواسته ام نمیرسم نشونه ی امروز من بود
وقتی زدم روی گزینه ی نشانه ی امروز من و این تیتر رو دیدم اشک حلقه زد توی چشمم
چون دقیقا سه چهار روزه هم با خودم هم با همسرم صحبت میکنم میگم ما تو این زندگی از پس خیلی چیزها بر اومدیم ولی چرا هر کاری میکنیم نمیتونیم ماشین بخریم؟؟؟
هم خودم و هم همسرم جوابی نداشتیم برای این سوال
امروز این نشونه ی من بود
صحبت های استاد در این فایل تا حدودی به من جواب سوالم رو داد
آره ما ماشین دلمون میخواد اما ترمز ذهنی هم داریم مثلا یکی از اون ترمزها : خرج ماشین زیاده….
از امروز تمام سعی خودمو میکنم باورهامو راجع به خرید ماشین تغییر بدم
و امید دارم که بعد میام اینجا دوباره براتون مینویسم که شد آنچه باید میشد….
من حدود یک ماه هست یوتیوب رو شروع کردم و هفته ای دو تا ویدیو میذارم،با اینکه زمان زیادی نیست شروع کردم اما به نظر خودم باید خیلی بیشتر از چیزی که الان هست نتیجه بگیرم،بحث این نیست که نا امید شدم و نخوام تکاملم رو طی کنم ولی چرا از همین شروع مسیر آدم به فکر باورهای درستو حسابی نباشه؟چون از احساسم مشخصه باورهام خیلی ایراد داره که در ادامه بهش میپردازم
در رابطه با سوال دوم:
اولین فرد خود استاد عباسمنش هستش و من هم مثل ایشون تو موضوع رشد فردی کار میکنم البته شاخه های متفاوتش که از ترکیب فلسفه و عصب شناسی استفاده میکنم(حواسم هست خدای ناکرده کپی نکنم حتی در موضوعات مشابه) ولی چیزی که توجه منو جلب میکنه اینه که استاد نه کاور عجیب غریبی روی ویدیوهاش میذاره نه سئو خاصی میکنه و نه یه ادیتی میکنه که مردم خوششون بیاد(چون خیلیا میگن باید یه طوری ویدیو رو جذاب ادیت کنی ملت بمونن تو ویدیو و از ویدیو خارج نشن درحالی که استاد یا خانم شایسته مشخصه جوری ویدیو رو ادیت میکنن که میدونن درسته) و با این حال هر روز پول و ثروت و مخاطب و مشتری بیشتری رو جذب میکنه و آدم دوست داره تا آخر ویدیو های استاد بشینه و چندین بار نگاهشون کنه!!! اصلا آدم میمونه و یکی از بزرگترین نشونه های اینه که باورهای افراد زندگی اونهارو میسازه
یکی دیگه از افراد هم که شبیه به منه
کلا آدمیه که فقط کاورهای خوبی داره و اصلا ادیتی نمیکنه ویدیوهاشو و اینو نقطه قوتش میدونه تازه و میگه اینجوری خیلی باهاتون روراست تر و مستقیم تر میتونم صحبت کنم
یا فرد دیگه ای هم هست که با یه ادیت خیلی ملایم باز بیشتر نسبت به دو فرد قبلی اما زمان طولانی و محتوای علمی نسبتا سنگین بازدیدهای بالایی میگیره
و جالبه هیچکدوم از این افراد نه تگ خاصی استفاده میکنن نه تکنیک هایی که واسه جذب مخاطب میگن و تعدادشون هم زیاده و تازه هر روز هم ویدیو نمیذارن
و راجب سوال سوم:
اولین ترمز به نظر خودم ایمان نداشتن به کارمه و انگار شک دارم بتونم در آینده فرد موفقی تو این موضوع باشم یا شک دارم به درآمد میرسم و همین شک خیلی وقت ها علاقه من رو نسبت به کار کردن میگیره
یه ترمز دیگه اینه که با خودم میگم نکنه یه نفر بخواد با من مخالفت کنه یا یه چیزی بگم یکی بدش بیاد و یه جورایی از تموم پتانسیل و چیزهایی که بلدم استفاده نمیکنم
یه ترمز دیگه اینه که میترسم مبادا کپی کسی باشم و با اینکه واقعا کپی نمیکنم و سبک خودمو دارم اما همیشه این فکر در ذهنم هستش انگار که خداوند هدایتشو به یه سری از بندگان خاصش میده و بقیه باید از هدایت های اون افراد خاص کپی کنن!
یه ترمز دیگه اینه که انگار باور ندارم خدا داره کارهارو انجام میده و همیشه به این فکر میکنم چطور قراره رشد کنم و مخاطب قراره از کجا بیاد و خیلی نسبت به موفقیتم شک دارم
با وجود تعریف هایی که از کارم میشه کارم رو خیلی وقت ها ارزشمند نمیدونم یا اینکه احساس میکنم چون هر روز ویدیو نمیذارم پس کارم بدرد نمیخوره در صورتی که خیلیا کمتر از من کار میکنن و نتایج بسیار بزرگی دارن میگیرن
همه این باورها هم احساس بد ایجاد میکنن که خب علاقه من به ادامه مسیر رو کم میکنه یا زجر آور میکنه
و یه باور محدود کننده دیگم اینه که خیلی قراره طول بکشه به درآمد برسم و حتما باید چندین ماه کار کنم و خاک بخورم
شکر گذاری برای موفقیت هام برام سخته و به راحتی یادم میره از کجا به کجا رسیدم یا خداوند چطور منو هدایت کرده و قدم به قدم استودیو و میکروفون رو واسم اوکی کرده یا وقتی بداهه میخوام ضبط کنم هوامو داره
و جالبه وقتی این ترمز ها زیاد شدن که استمرارم روی کار کردن روی ذهنم رو گذاشتم کنار!!
اینو مینویسم که هم یاد خودم باشه باید با جهاد اکبر روی خودم کار کنم هم وقتی نتیجه گرفتم نشونه ای باشه که زمانی تو این جایگاه بودم
دمتون گرم استاد
امیدوارم روزی به جایگاهی برسم که رودررو بشینیم صحبت کنیم
مدتی 3 و4 سال هست خیلی دوست دارم ماشین داشته باشم هرروز بهش فکر میکنم وهدف گذاری کردم به همه گفتم من فلان ماشین رو میخرم ولی هنوز بهش نرسیدم ترمزی که دارم اینه اومدم به خانوادم گفتم می خوام ماشین داشته باشم پسر وشوهرم گفتن زنا نمیتونه واز اونجایی هم که به ما گواهینامه نمیدن ذهنم مقاومت داره ولی واقع دوست دارم ماشین داشته باشم که خودم کارهایم برسونم منتظر کسی نباشم که کارا رو برسونه
ولی یکی ازافراد خانواده ام تا گفت من امسال میخوام دماغم رو عمل کنم تونست وبعدش گفت ماشین میخرم و الان داره به ماشین فکر میکنه ومن مطمعن هستم میتونه داشته باشه چون به هر هدفی که داشت رسیده من خیلی مقاومت دارم در باره همه چیز ودرست نمیدونم کدوم مقاومت ها هست که نمیزاره به خواسته ام برسم ونمیدونم چطور تعقیر بدم این باورها رو و چطور ترمز ها رو پاک کنم تا مقاومت ذهنم رو بشکنم واحساس ارزشمندی کنم یا یه چیزایی هست که نمیزاره به این خواسته هام برسم
وتوی سلامتی وتوی روابط عاطفی هم مشکل دارم چه کد های مخربی تو وجودم هست که نمیزاره زندگی خوبی داشته باشم تا دیر نشده به خواستم برسم دوست دارم یک زندگی شیرین وپر از شادی سلامتی وپر از ثروتی داشته باشم ولی هنوز که هنوزه از این ها دور ودور هستم دقیق نمیدونم چه کد های تو ذهنم هست که اینا که کم دارم حق طبیعی منه چرا ندارمش تا دیر نشده به خواسته هام برسم و این خواسته ها رو به گور نبرم برسم به یک روابط عاشقانه وتوحیدی وآگاهی به خدا برسم توی وجودم پیدا کنم تا دیر نشده یک زندگی آزادانه ای رو تجربه کنم در بهترین کشور ودر بهترین شهر زندگی کنم در باره سلامتی هم مشکل دارم و در باره پول ساختن باورم اینه که به دست آوردن پول خیلی سخته چون این روزا خیلی برای پول ساختن زجر میکشم به سختی پول می سازم موقع سر کله زدن با مشتریها سر سام میگیرم وسر کیجه این به این معناست که باورهای مخربی دارم که چنین در گیری های در باره پول ساختن دارم هیچ الگوی نمیشناسم که به راحتی پول در بیاره هر الگوی میبینم دارن به سختی پول در میارن ذهنم برای زجر کشیدن کد نویسی شده نتونستم تعقیرش بدم امروز کار جدید آوردم خدا رو شکرت همین امروز پخش کردم ولی اینقدر اذیت شدم که موقع راه رفتن سر گیجه داشتم ونای راه رفتن رو نداشتم به سختی میرفتم دنبال جم کردن کارا پس ذهنم برای سختی کد نویسی شده چون همه خانم های که توی کار پخش هستن دارن به سختی پول در میارن اینا برایم الگو نا مناسبی هست باید راهی پیدا کنم که به آسانی پول در بیارم
ودر روابط هم هر چند وقت به مشکل بر می خورم با همسرم هنوز من وایشون مدارمون از هم جداست خیلی از چند سال قبل بهتر کردم ذهنیتم رو ولی خب هر چند هفته ای داره نا ملایمتی ها رو از روابط عاطفی ام تجربه میکنم که به نصبت قبل ها کمتر شده ولی هست واینا باعث نشتی انرژی من میشود تا بیام دوباره درست کنم ذهنیتم رو از من انرژی زیادی میگیره واین مشکلم هم هنوز حل نشده در باره روابط عاطفی ام و اینجاست همش ذهنم میگه اگه همسرم اینجوری بود فعلان بود اگه همسرم مثبت بود اگه همسرم توحیدی بود با من تو این مسیر بود ایشون هم با من توی این فضا می بود اینقدر اخبار نمیدید اینقدر منفی بافی نمی کرد اینقدر به مردم کار نداشت خلاصه توی مسیر که من هستم همسرم هم بود برای من خیلی بهتر میشد من آلعان زودتر وبهتر نتیجه می گرفتم همیشه فکر میکنم همسرم از من انرژی زیادی می گیره وبا خودم میگم ای کاش من از ایشون جدا بشم وهر چند وقتی میام می نویسم با خدا حرف میزنم وآرزو می کنم که اگه همسرم با من توی این مسیر قرار نمی گیره از من جدا کن خدا یا بیاد توی مسیر که من هستم این طوری به من فشار نمیاد که به سختی بخوام نشنوم منفی ها رو به مردم کاری نداشته باشم روی خودم تمرکز کنم وکار کنم واز بدنه جامع جدا بشیم ولی ایشون با من خیلی فرق داره بسیار وابسته به خانواده ومال پول هستن برای همین هم چون توجه ام به این خصلت همسرم هست من هم توی همون فضاها قرار میگیرم وگاهی اوقات به کلی از مسیر خارج میشم تا بیام دوباره توی مسیر قرار بگیرم مثل اینه که روز از نو روزی از نو
واحساس میکنم توی یک موجی هستم هر روز دارم دور خودم می چرخم اینا همین جوری میاد از ذهنیتم بعضی وقتا به شدت نا امید میشم وبسیار مسیر رو سخت و محدود می بینم با خودم میگم تو در این فضاها نمی تونی به جایی برسی اینقدر خودت رو زجر نده ولش کن من هم بیام با همسرم هم مسیردبشم بشم مثل ایشون که واقع احساس میکنم فردی هستن که انرژی منو می خوره من اینجا هست که بسیار برام ادامه دادن مسیر سخت ونا امید کننده میشه پسرم هم خیلی منفی هست ولی خب چون رفته ازدواج کرده زیاد با من توی روز برخورد نمی کنه ولی از سمت همسرم خیلی در گیره ذهنم می دونم بازم خودم هستم وآینه درونم هست که دارم می بینم من اگه بتوانم فقط کمی رو به بیشتر به نکات مثبت همسرم توجه کنم دیگه ذهنم اینقدر جفتک نمیزنه به کسی کاری نداره همسرم پسرم نه اینا بهانه نست من باید تغیر کنم اطرافم هم تغیر میکنه جهانم هم تعقیر میکنه دیشت این کامنت رو نصف شبی فایل رو گوش دادم ودر پاسخ سوال استاد نصف کامنت رو نوشتم وحالا بقیه کامنت رو از خواب بیدار شدم الان ساعت 2 و 49 دقیقه هست وادامه کامنتم رو نوشتم ودارم میبینم کد های ذهنم کد نویسی شده همین برنامه ها که توی ذهنم هست داره زندگی ام رو خلق میکنه با این ذهنیت چه توقعی از جهان باید داشته باشم همین ها داره به زندگیم بر میگرده تا ذهنم تعقیر نکنه زندگیم تعقیری نمیکنه به قول معرف تو همانی که می اندیشی تا ذهنیتم تعقیری نکنه زندگیم وشخصیتم تعقیر نمیکنه اینا رو برای خودم نوشتم خیلی وقت بود که کامنت ننوشتم برای خودم ردی پای گذاشتم استاد توی محصولات میگن بنویسید ومن هم نوشتم هر چه که اومد نوشتم ذهنم رو خالی کردم اینا قید قال های ذهنم هست تا خاموش شود همسرم رو دلیلی بر نتیجه نگرفتم ندونه هرچند که استاد میگن یک روابط عاطفی عاشقانه ولذت پخش خیلی تاثیری مثبت داره و باعث نتیجه های عالی میشه ولی خب چکار میشه کرد تا ذهنم تعقیر نکنه همین آش وهمین کاسه ست به امیدی که بتوانم کمی فقط 60 و70 در صد توجه ام بزارم روی نکات مثبت همسرم جهان درست میکنه نمیخواد من اینقدر ها زور بزنم راحت و آسون میشه همه چیز
کامنتم طولانی شد برم بخونم وغلت املای هاشو بگیرم وبزنم روی فرستادن دیدگاه وبگیرم بخوابم واقع امروز ازم انرژی گرفت کار پخش کردن
در پنای خداوند شاد باشید خوشبخت باشید ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت
وقتی میام داخل سایت و شروع میکنم ب کامنت خوندن بعضی وقتا فشار فرکانسیمو حص میکنم و آزاد شدن از قفل و زنجیر مغزمو
من راستش نزدیک ب دوسالی هست یک هدف انتخاب کردم اونم تتو ارتیست شدن و البته رسیدن به استقلال مالی
راستش من باورهام از دوسال پیش درباره ی ثروت خیلی خیلی تغییر کرده و پول های زیادی توی حسابم رفتم و اومد میکنه ولی خوب ظرفم سوراخ بود هرچی میومد خرج میشد مثله سال های قبل ک روزی8ساعت میرفتم سرکار و کله پول کار کردنمو لباس میخریدم از کترینگ غذا میگرفتم و اصلا نمیفهمیدم پولم چی میشه و بعضی وقتا حتی بدهکارم میشدم
ولی روند تغییراتمو حص میکنم اینکه از فروشندگی رسیدم به صندوقداری و بعد ب خودم گفتم من دیگه هیچوقت واسه کسی کار نمیکنم و اومدم تو حرفه ای ک عاشقش بودم
راستش تتورو پیشه یه استاد معمولی یاد گرفتم و همیشه باخودم میگفتم کار من از استادم تمیزتر ولی چرا اون انقد مشتری داره راستش من خودمم از اینستا پیداش کرده بودم ولی شبانه روز کلی مشتری داشت و یه باور مخربو همون زمان ها بهم القا کرد اونم این بود ک من ک میبینی انقد مشتری دارم
من یه زمانی700تا تتوی رایگان زدم رو پیجم کلی کار کردم ده سال زمان گزاشتم واسه این کار ک الان خداروشکر مشتری دارم
و من تا الان ک دارم اینارو مینویسم باور اینکه باید انقد تتوی رایگان بزنم و توی اینستام بزارم ک بلاخره مشتری ها ب من اعتماد کنن و برای کار من ارزش قائل بشن و هزینه پرداخت کنند
من امسال به خودم گفتم هرطور شده باید مشتری داشته باشم
و کار هایی ک برای ارتقای خودم انجام دادم
تا الان کلاس های نقاشی شرکت کردم چهار ماه دارم میرم کلاس نقاشی
به لطف خدا و با کمک پدرم سالن زدم و صفر تا صد داخلشو خودم درست کردم
و تتوهامو واقعا تمیز میزنم
ولی هر تتویی تا الان زدم رایگان بوده و شاید توی این دوسال من 1700تومن از شغلم پول درآوردم
و بقیش از راههای دیگه بهم پول میرسه
من دوست دارم هم از هزاران راه بهم پول برسه هم از شغل خودم درآمد داشته باشم و مشتریان برای کارم ارزش قائل بشن و بهاشو بدن
خدایا کمکم کن باورهای مخربمو تو این متن شناسایی کنم و بیشتر بخاطر بیارم
باورهای مخربی ک دارم
سنم کمه و هنوز جادارم برای پخته تر شدن
باور درست
(ولی من 21سالمه و طبیعیه توی این سن به درآمد بالا تو حوضه ی کاریم برسم مثله خیلی از دوستای من یا هم سنو سالم ک درآمدهای میلیاردی دارن)
از من تتوارتیست های خفن ترم هس و مردم بین من و اونا حتما اونارو انتخاب میکنن
(منم خفنم منم ارزشمندم منم لیاقت دارم منم کلی ویژگی های منحصر ب فرد دارم ک افراد دوست دارن با من ارتباط بیشتری داشته باشن و بخاطر خودم و بخاطر هنرمم ک شده دوست دارن بیان پیشم تتو بزنن و حتی بیشتر پول پرداخت کنند)
مشتری محدوده و بیشتر افراد ب تتو علاقه ندارن
(الان دوروزمونه عوض شده و الان حتی پدرو مادر هام ب تتو علاقه مند شدن تازه کلی از دخترهای جوان هستن ک عاشقه اینن ک رو بدنشون تتوهای خفن داشته باشندو من براشون بزنم چه بهتره ک تتو ارتیستت دختر باشه ک بتونی باهاش راحتم باشی)
به همین راحتی پول بدست نمیاد یا از راهی ک دوست داری پول بدست نمیاد اعاااا اینه من باور مخربی ک دارم اینه ک از کارت هنرت ک دوسشداری پول گیرت نمیاد یا خیلی کم پول بدست میاری
(نه دختر جون اتفاقا پول فقط از جایی ک توش علاقه داری میاد چون تو اون کار ایده ب خرج میدی واسش وقت میزاری .تمرکز میکنی روش و میری هرروز خودتو ارتقاع میدی
پول اتفاقا از هنرت درمیاد ترانه تو میتونی به درآمد بالا برسی تو شغلت میتونی هرروز مشتری داشته باشی و از یک ماه قبل تایمشون رزرو کرده باشن میتونی از هرروز مشتری روزی 20میلیون ..50م..100م…درآمد داشته باشی این همه تتو ارتیست هایی درامدشون بالاست راحت میلیاردی درآمد دارن کسایی ک همسن خودمم)
من لیاقت دارم به درآمدبالا از کارم برسم چون
من نسبت به کارم متعهدم به خودم قول دادم باید از این شغل به درآمد بالا برسم بعد اگه دوسش نداشتم شغلم عوض میکنم
این دیدگاه شما خیلی به من کمک کرده تنها راه گذر از ثروت رسیدن ب ثروته
قبلاً میگفت حالا اگه بهش رسیدم نخواستمش چی
ولی الان میگم باید بهش برسم و با رسیدن من به هدفام راه رو برای هدفهای بزرگ ترم باز میکنم
در پناه خدای بزرگم باشین
استادم نمیدونید من چقد دوستون دارم اصلا نمیتونم تحمل کنم کسیو ک یک ثانیه بخواد بدتون و بگه
واقعا خوش به سعادت مریم جون فرشته ای مثله شمارو داره
خداوند بزرگم خداوند قدرتمندم بر عقل و درکم ببار .کمکم کن تا نخالهای ذهنیمو بیرون بریزم…
خدایا سپاسگزارتم که هر لحظه در حال هدایت منی برای اینکه به من رشد بدی.تا بتوانم زندگیمو اونجور که تو دوست داری رقم بزنم…
استاد عزیزم..چقدر این فایل نشانها به ما قدرت میده…
روز گذشته بعد از چند روز کار کردن تمرکزی و بهبود بیشتر روی بیزنسم…به لطف خدا در زمان مناسب و مکان مناسب انجام شد…
ولی هنوز ترس و تردید نمیزاشت من کارمو پیش ببرم…
ولی بخودم قول دادم.به محض اینکه هدابتی میاد.با وجود ترسهام.که اون ترسهام فقط..یه ترمزی تو درونش هست که اونم..که نشه چی…
و بهمین خاطر ایمان منو بخداوند زیر سوال میبره….
من به لطف خودش.همین 69 روز من با امروز چهار تا 21 روز اهرم رنج و لذت برای خاسته ام نوشتم..تقریبا تو همین 69 روز میشه قرارش داد…
چه درهایی برویم باز شد….
تا روز گذشته با این تمرکزم به لطف خدا..به نرحله پایانی تایید بعدی از مسیری که قبلا ورود به زندگیم نموده بود..و بهمونجا ختم شد…
و طبق الهامات خداوند ما اینکار رو به پایان رسوندیم.و هدایت خدا مدام میاد که اینکار مورد تایید خداوند هست..
ولی بازم استرس و نگرانی وجودمو در بر گرفته بود .تا خداوند این فایل رو برام نشانه گذاشت…
این چیزی بود…که به من گفت چه باور محدود کننده ایی هست که اینقدر براش تلاش میکنی ولی هنوز به اون جوابی که میخای نرسیدی…
ناگفته نمونه..من تمام این ده ماهی که دارم در مسیر بیزنسم پیش میرم…فقط:دارم لذت میبرم..چقدر از نظر شخصیتی از نظر درونی رشد کردم.حتی مهارتم هر بار راحت تر و اسانتر شده..
همین چند روز اخر که الهام بعدی اومد..چقدر من بازم کارهام راحت تر و اسانتر شد…
چقدر تکنیکهای جدید یاد گرفتم چقدر رشد کردم به لطف خدا…
وقتی کارمو به روزهای اول روزهای بعد و روزهای بعد ترش مقایسه میکنم.میگم چقدر همین یکار کوچک و ساده و اسون میتونه هنوز بهتر بشه..و میدونم در اینده هم هنوز بهتر و زیبا تر میشه…
استادم کار من دستکش زنانه پارچه کشی هست..بعد حتی پکشم بهم الهام شد که چجور بدوزمش..اینقدر این کار قابل استفاده شد..اینقدر الهامات دقیق و راحت بود.بخدا دلم میخاد یه کتاب در موردش بنویسم..چقدر لطف خداوند این 10 ماه بهم کمک کرد..اصلا نمیتونم چجور تصورشو کنم..بعد 15 سال سابقه کاری..من بهمچنین پکیچی هدایت بشم…
اره میگفتم…دیروز مرحله پایانی برای تایید کار من به فروشگاهی بزرگ تو شمال ایران دقیقا همونجایی که این دوره رو خریدم …کارم بازم به زادگاه اصلیش برمیگرده.و خداوند به لطف خودش چه خوابها و الهاماتی کار منو تایید کرد..
دیروز تو دفترم نوشتم خدایا تو ر ئییس اون فروشگاه یا هر جایی هستی تو کل دنیا رو افریده ایی تو بهم الهام کردی من این مسیر رو رفتم اصلا نمیدونستم اینکار میتونه تو ایران نمونه باشه.چون طبق تحقیقم این موضوع کارافرینی من تو ایران نیست..و این اولین نمونه تو ایران هیت…
و لطف خدا این ایده ساده رو به چیزی خلق کرد که خودمم دهنم وامونده.از قدرت خدا…
بخدا گفتم خدایا تو رئییس اون فروشگاهی و کار منو مورد تایید قرار میدی.حتی قیمتشم با چند نشانه بصورت خیلی راحت بهم نشون داد.با وجودیکه برای عقلم یچیز بزرگ بود…ولی بهم گفت این قیمت بزار منم گفتم چشم…
و این نشانه…..که بهم خداوند یاداوری نمود…این فایلها حکم ایات قران دارد….قرآنم فقط یاداوری برای ایندگان هست…
بهم گفت یه باور محدود کننده داری که نمیزاره ماشینت بیفته تو سرعت…
دیشب چند نفر از اطرافیان نزدیکم اومدن خونمون دیدم من دارم مدام به اونا تاکید میکنم حالا بخاطر یسری باورهایی که داشتم..دیدم احساس کمبود رو به من القا میکنه..
اینو اینجوری کن.کم بریز فلان کن….
دقیقا استاد من باور کمبودم خیلی از:بچگی باهام بوده..
یادمه دفتر که بابام برام میخرید..از اون حس کمبود باید تمام دفترو اون خطای وسطشم .مینوشتم ..که یادمه معلمم بهم گفت چقدر بی نظمی…
و همیشه باهام دعوا میکرد..
یا مدادم باید به اخر میرسید که دیگه هیچی نداشت و بعد برام سخت میشد تا من اونو بیرون مینداختم..از بس ازش استفاده میکردم..
دیدم دقیقا دیشبم همین باور کمبود رو به اطرافیانم میرسونم…..
…………………………………
پس اولین باور باور کمبود….
…………………………………….
دیشب قبل خواب برای خودم منطقیش کردم.گفتم اون خدایی که کل سلزمان کره زمین رو افریده همیشه نعمتش بر سر بندگانش قرار میده..
همین شهر خودم هر روز ساختمان سازیها بیشتر میشه .
روزهایی که سفرهای الهی درون شهری داشتم چه خونهایی چه وسایلهایی دیدم چقدر نعمت و برکت دیدم..چقدر ثروتها دیدم..چقدر مغازه های شلوغ دیدم …
چقدر همین مدت هدیه ها گیرم اومد بخاطر متفاوت فکر کردن..
گفتم اون خدا چقدر به استادم ثروت و نعمت فراوانی اب و جنگ و درخو وسایل انواع ملشینها و خونه ها وووووووووو خیلی چیزهای دیگه که ما نمیبینمش فقط یه قسمت کوچیکه بهش داده.استادم این سریالها خیلی بهمون کمک کرده تا فراوانیها رو ببینیم..
بخودم دیشب گفتم همین گازی که خودتو داری گرم میکنی باهاش غذا درست میکنی باهاش ابگرم میشه حمام میری..و این گاز ناگفته نمونه برای شهر خودمون هست..
ما دو تا پالایشگاه گار دارییم که بسیار بزرگه از کوه داللن قسمت جنوب غرب ایران به کل کشورها فرستاده میشه…
این لطف خداوند که پایین شهرمون منطقه گاز خیز.و چند ساعت بعد پالایشگاهای بزرگ..و مثل عسلویه.بوشهر و کنگان و جم……..همه این متطقه ها پر از الماسه..
کوه های معدنی دارییم حتی تو منطقه ما بخاطر اب و هوای خاصش و مخصوصا خاکش ..پر از مواد معدنی سبزیجاتمون مثل مخصوصا بادمجانمون چقدر شیرین و خاصه تو همین استان فارس….
که افراد میان کیلو کیلو خرید میکنن.کلا بادمجان شهرمون بنظرم تو ایران خاصه..حتی سبزیجاتمون یه عطر خاصی داره..خاکمون بسیار عالیه.رشد گیاهامون عالیه..
کوه داریم جنگل درخت سدر همون کُنار دارییم..
چقدر همین شهرم استراتژی زیادی داره..
45 دقیقه بسمت بالا..جنگل درخو کیالک و اب شیرین و چشمه روان با پونه های خوشبو و همه منابع طبیعی برای تابستان داره که ما میدیم ابتنی تو اون هوای گرم شرجیمون
و جنوبم یه منطقه خاصیه که میریم برای گل بابونه و بابونه ساده خودش برای غذا استفاده میکنیم..و گیاه (پنیرک) مخصوص تو این فصل تو وسط نخلستانمون رویش میشه..و ما استفاده میکنیم..
چقدر همین شهر خودم مر از نعمت و ثروته بعد ما راحت به کمبود نگاه میکنیم.
خدایا شکرت بابت اینهمه نعمت و ثروتت بابت این شهر پر از نعمت و برکتی که توش زندگی میکنم…
…………………………………………………….
نکته بعد..دیشب اخر فایل که باران رحمت الهی در پردایس اومد یه پاشنه دیگه برام واضح شد.
که باران وقتی میاد بلا و مصیبته و من نمیتونم با اومدن باران ثروت بسازم..
خیلی خنده داره…درسته…..ولی این پاشنه منه..
من وقتی که باران میاد فکر میکنم عذابه یا من نمیتونم ثروت بسازم.مشتری نیست تو روزهای بارانی الله اکبر…
نمیدونم این اشغال از کجا وارد مغزم شده..
من همیشه باران رو از همون بچگی عذاب میدیدم..
استادم ولی با همین سریالها و اومدن تو بهشت شما متوجه شدم.چقدر باران رحمت الهی خوبه..
باران نباشه دامها گیاهان و کل سیستم کره زمبن باید چکار کنه…دیدم دقیقا یه روز که هوا ابری شد .مادرم میگفت ترو بیرون بارون خیس میشی دقیقا همون ترس رو برای من بوجود میاورد..
نمیدونم بخاطر چیه از باران میترسم که نعمتها رو کم میکنه….
………………………………………………………..
پس باور بعدی ،” محدود کننده من.راجع به ثروت..اومدن باران هست.باران ثروت رو از من میگیره…
………………………………………………………..
منم با این منطق که اگه این سیستم باران نباشه چه جانوری چه جیزی میتونه زتده بشه..اصلا باید باشه باران آب …یچیز مهم زندگی هست..باران لطف خداونده برای بندگانش.حتی اگه ناسپاس باشن بازم رحمتشو بر سرمون جاری میکنه
باران لطف خداوند هست.باران باعث میشه همه جیز جان دیگه بگیره …
باران اب مهم ترین بخش مهم کره زمین هست..
باران ثروت میاره.سبزه ها نیاره خوراکیها نیاره باران مهم ترین نعمت الهیه…
و من باید مدام اینو بخودم بگم و منطقیش کنم..
که باران ثروت میاره باران رحمت میاره باران حال خوب میاره.باران تازگی و سرسبزی میاره…
………………………………………………..
پاشنه بعدی …وقتی این باور شرک الود چسبیدن به خواسته و گره زدن خوشبختیم به این خواستهه رو فهمیدم….
دقیقا روز گذشته با فرستادم کارم..دقیقا این حس چسبسده رو از کامتت دوست عزیزم امروز صبح درک کردم بخاطر این عامله..
وقتی به خاسته میچسبی حس ناامیدی و نگرانی داره…هر حس بد احساس بد اتفاق بد میاره..
دیدم اره من خیلی بهش چسبیدم و مدام فرکانس بد میفرستم..
بنظرم باید خیلی روی ایمان بخداوند و برنامه هاش کار کنم.و بخودم بگم اون خدایی که این ایده رو بهم الهام کرده و منو تو این مسیر اورده اون خدا هم بقزه کارها رو انجام میده من باید ایمانم و توکلمو بخداوند نشون بدم..
بقول استاد میگه….از زبان سعیده شهریاری عزیز..
لطف خدا باعث شد دیروز هدایت بشم به این کامنت که دیگه نگران خاسته ام نباشم خداوند روزی بندگانشو میده..
مخصوصا ماها که در مسیر درستیم هر اتفاقی بیفته به خیر ما هست…
این پیام سعیده عزیزه..
(گفتم ببین سعیده…خدا بخواد کمک برسونه،اینجوری میرسونه…مافوق تصورت…چیزی که اصلا فکرش رو نمیتونی بکنی …
تو اندازه ی مشت خودت درخواست میکنی،اون از لطف و کرمش اندازه ی مشت خودش میبخشه…
به قول استاد،من نمیدونم اون پول برای اون پسر خیر داره یا نه،درست استفاده ش میکنه یا نه،ولی چقدر برای من درس داشت،چقدر برای من احساس خوب داشت،چقدر ایمان منو بیشتر کرد…چقدر بهم یادآوری کرد که ببین خدا میتونه از بی نهایت طریق کمک هاشو برسونه…کافیه تو فقط اون قدمی که سمت خودت هست و بهت الهام شده رو برداری،مابقیش رو بسپار به خدا…اون همیشه شاهکار میکنه ….)
بهم گفت تو اولین قدم رو بردار .دیگا تقسیم کار با خداوند انجام شده..دیروز بهم گفت از نظر من تایید خدا بقول استاد ظرفت میشه با اون شکل میگیره…
…………….
پس باور محدود کننده من اینجا میشه ایمان بخدا و احساس خوب داشتن.و رها کردن و توکل بخودش..که ما سمت خودمونو انجام میدیم بقیه هم با خداونده…
……………………
در نهایت میخام بگم این باورهای کمبود باورهای ندیدن نعمتهای الهی ..و بازم بنظرم به کمبود برمیگرده..میتونه چقدر احساسات رو بهم بریزه..
و موضوع خیلی مهم تر ایات قران مدام خداوند بیان میککه یاداوری میکنه..که بهتون چشم و گوش داده..کی بهتون اینهمه نعمت داد.کی شما رو افریده چقدر خداوند اینا رو مدام داره بیان میکنه..چقدر خداوند مدام داره اینا رو یاداوری میککه چقدر خداوند ما انسانها دوستداره
چقدر خداوند دوستداره من رابطه خوب داشته باشم..
خداوندیکه بهم الهام کرده بصورت واضح راجع به رابطه ام ولی با یحرفهای ذهنی بی منطق دارم خودمو از خوشبختی محروم میکنم و بازم چه باورهای محدود کننده ایی رو با دیدن این فتیل در اوردم..و همش ترس از اینده که میخاد اینده چی بشه دیدم ترمزهای منه که نمیزاره این مسیر برام باز بشه..
و همینجور برای خودش میبافه…..
ولی خداوند برام بصورت واضح اینروزا و حتی روزهای دیگه .و حتی از بچگی بهم الهام کرده…و کلا دلیل اومدن من توی سایت از همین بحث روابط من هدایت شدم به این سایت..
و خداوند اونروزها بهم نشون داد…
ولی ذهنم هنوز داره برای خودش راحت وراجی میکنه…
من با ایمان بخداوند به هر جیزی که خداوند بهم الهام کرده ایمان دارم ..
خداوندم غیب اسمانها و زمینه همه شرایط بنده هاشو میدونه بهش کمک میکنه بهش یاری میککه هدایتش میکته
خدایی که گفته اهدنا الصرات المستقیم صرات الذین انعمت علیهم…
در راه مستقیم پر از نعمت هر جیزی رو که بخای وجود داره ..
خداییکه از اسمانها نگهبان ما انسانهاست
خداییکه خیلی مهربانه توی سوره فاتحه با تاکید مدام میگه من مهربان و بخشنده ام
خداییکه ما رو افریده یه لحظه میتونه نفسمونو برگردونه..
مگه ما دلیل زنده بودنمونه چیه؟
یه نفس..دستتو بزار روی دهانت و بینیت ببین چقدر ما ناتوانیم چقدر بدبختیم چقدر ذهنمون محدوده…
یه شب خدا سکته قلبی رو بهم نشون داد.دوستان عزیزم.بخدا مرگ خیلی بهمون نزدیکه حوری بودم که حتی قدرت باز کردن پاهاممم نداشتم اینقدر دردش:شدید بود…
حتی اجازه نفس کشیدنم بهم نمیداد..چی برسه دستمو باز کنم..
فقط میگفتم خدا بسه دیگه.خدا تمومش کن خداوند قدرتشو بهم نشون داد..
انشالله که بتونیم درس بگیرم…
اون خداییکه منو و شماها رو افریده همه کاری از دستش بر میاد فقط باید بهش اسمان اورد…
وقتی انسان رو بخاک میسپارن.اونایی که تشیع میکنن.اصلا میتونن بهش فکر کنن که یه روزیم خودمون مثل این افراد میشیم..
هیچ وقت..ولی نمیدونن مرگ از یه چشم بهم زدنم نزدیکه…
همین خوابی که میرییم اصلا میدونیم کجا رفتیم خیر….
مرگم همینجوره خیلی خیلی بهمون نزدیکه ..
خداوندم من هر چقدر درک میکنم …هر چقدر بیشتر میشناسمت..هر چی بهتر خودمو میشناسم و به خدا شناسی به تو میرسم میبینم خیلی فکرم محدوده خیلی ناتوانم ..خیلی ضعیفم..در برابرت.خدایا این بیزنسم از چنته تو از وجود تو بیرون اومده
یه عمر تقلا کردم زجر کشیدم.مورد توهین و شرک قرار گرفتم.یه عمر دویدم دنبال اون افراد فلان ریییسها یه عمر چک و لگد خوردم که فکر میکردم این افراد به من کار افرینی میدن..
تو توی یه سینی پر از عدسهای هم اندازه…یه چیزی بهم الهام کردی که دقیقا قلبی کوچک وسط اون دونه ها بهم گفتی این مسیر رو برو..
خدایا چقدر بهم رشد دادی هم مهارتی و هم شخصیتی..خدایا منو ببخش ..
خدایا منو ببخش..
خدایا منو ببخش
که دارم پا تو پای تو میکنم برای اینکه حالا این مورد چی میخاد بشه….
خدایا همین استاد عزیزم..کی بهش اینهمه خوشبختی زندگی عالی رحمت عالی داده…خدایا تو بهش دادی و اون مدام داره ما رو راهنمایی میکنه..
و راهو داره برامون نشون میده بصورت تصویری و صدای بلند که بچه ها کل کل کل کل داستان همینه…
که بیاییم بگیم ما براحتی و اسانی به خاسته هامون میرسیم..
ما براحتی و اسانی به هر چیزی که میخاییم اراده میکنیم هدایت میشیم..
استادم صدامو میشنوی…..تو خدا رو باور کردی..تو الانت نسبت به روزهای گذشته از نظر ظاهری هیچ ربطی نداره…
ولی میدونم همون روزها هم درونت ایمان داشت که میشه خالق زندگیت بود..خالق ثروتها و نعمتها و روابط خوب و عالی بود..و این شهامت رو ادامه دادی ..
بهت تبریک میگم بهت تبریک میگم…
منم میخام تمام وجودمو از عطر خداوند کنم مبخام همه چیز براحتی وترد زندگیم بشه
خداوند مدام داره منو هُل میده که من لایق جایگاه های بالا هستم..
اره یه پاشنه دیگه هم خودمو لایق ثروت ساختن از یکار ساده و راحت نمیدونستم فکر میکردم کار افرینی یعنی من بیام بخودم سخای و رنج بدم..کارهای قلمبه سلمبه کنم..
ولی با یه ایده ساده و راحت توی حیطه کاریم من هدایت شدم..دیگه اون عدسهای بزرگ برام هیچی نیست..من همون عکس کوچولوی قلبی مانندمو تو دستم گرفتم انشالله روزهای خیلی خوبی رو در رده دارم..
بقول استاد یه هفته چقدر میشه تعقییر کرد.استادم من به لطف خدا هر روز دارم رشد مبکنم..
هر روز دارم میدووووم شادم خوشحالم چه درهایی چه نعمتهایی چه خاسته هایی که خداوند میگه من بهت میدم…
.استادم به امید روزهای عالی نورانی و حال خوب دوستتدارم ..
انشالله منم یه روز هدایت بشم به شهد شیدین قانون سلامتی…انشالله میخام درونمو پاک کنم از غبار خستگیهای غذایی ناجالب…
مثل قوم موسی که گوشت سلوی و بریان کرده رو رها کردن.دنبال عدس و لوبیا ..و گفتند موسی ما این غذاها رو میخاییم گفتند باید بریید شهر فلان و اونا بخودشون ستم کردند…
استادم منم میخام به غذاهای قانون سلامتی هدایت بشم..چون میدونم بدنم خیلی نیازمنده.انشالله خداوندم هدایتم کنه این دوره بینظیر رو بخرم…
سلام امروز زدم نشونه ام دیدم چه فایلی چه نشونه واضح ای هدف دارم ولی باید تلاش کنم قدم بردارم حتما ترمز دارم که هنوز به هدفم نرسیدم زیاد می خوام با خدا حرف میزنم ولی پام رو گاز و ترمزه باورهام ایراد داره از حرفهای که تو ذهن ام درست کردن طبیعی است من به خواسته هام برسم زیاد دست و پا نزنم بعضی واقعا راحت به خواسته ها میرسن حتما باور خوبی دارن چقدر دوست دارم دوره کشف قوانین بتونم تهیه کنم و ترمز هام پیدا کنم خواسته هام الکی به دلم نیوفتاده حتما راه حلی داره خدا راهش بهم نشون میده اگه ترمزهای بردارم روی باورهای مخربی کار کنم و دوست دارم با قانون سلامتی پیش برم چرا نتیجه نمیاد؟چون ایراد از خودمه چون دور ورم الگو هست موفق اند من هم باید لذت ببرم از زندگیم امروز فهمیدم چرا نتیجه نمیاد خدایا کمکم کن باورهای مخربم پیدا کنم دوستان خانم های خانه دار چه باورهای می شناسید که جلوی خواسته هامون گرفته میشه شمایی که کشف قوانین دارید راهنمائی کنید که ما هم به هدفهامون برسیم پامون از روی ترمزها برداریم سپاسگزارم
وای استاد این بخش “نشانه من برای قدم بعدی” با من چه میکنه، هر بار این بخش رو برای مسئله ای در زندگیم امتحان کردم، جواب فوق العاده ای بهم داده و پاشنه های آشیلمو هدف گرفته
من از دوره دوازده قدم هم استفاده میکنم و اون هم بطرز عجیبی هر بار با مسئله ای که در همون برهه باهاش مواجهم مرتبطه، یک بار که به شدت نگران آبروم بودم شما درمورد اینکه نباید به نظر دیگران اهمیت داد صحبت کردید و اینکه باید خودمونو راحت ببخشیم، یک بار دیگه که در مسئله کاریم تنش و استرس داشتم توی قدم هفت شما درباره اینکه منبع اصلی کسی دیگهس صحبت کردید و منو از عالم و آدم بینیاز کردید و برگشتم به خودش که منبع همه چیزها و برطرف کننده همه نیازهاست
و حالا هم که با این فایل باعث شدید بفهممچرا با وجود تلاش زیادم توی آزمونی که دادم به موفقیت دلخواهم نرسیدم و باید روی چه چیزی کار کنم
جالب بود که موقع نیت کردن برای کلیک کردن رو آیکون نشانه من، چند تا سوال پرسیدم و این فایل و فایل های بعدی رو که دیدم شوکه شدم
چون این چند وقت درگیر الگوهای تکراری شده بودم و چند تا انتقاد هم ازم شده بود و فایل های بعدی دقیقا نشانه سوالهای دیگهم بودن
چه فایل های فوق العاده ای آپلود کردید استاد، ممنون از سخاوت و دست و دلبازیتون که این فایل های فوق العاده ارزشمند رو به رایگان برای ما آپلود میکنید.
سلام ب استاد عزیز و مریم جون ک کلی زحمت میکشن برای اماده شدن هر فایل
جواب من ب این 3 سوال :
سوال اول : بله من سالها کارمند بودم و تجربه خوبی هم در حوزه کاریم داشتم و تصمیم گرفتم با یکی از دوستان خودم ب طور مستقل از تجربیاتم استفاده کنم و بیزنس شخصی راه بندازم. ابتدا کار سرمایه ای نداشتم برای همین ماشین زیرپام رو فروختم و با ی سرمایه اندک ب صورت شراکتی کار رو شروع کردیم ، خیلی شور و شوق داشتم و شب و روزم رو دوختم ب کار ، با اینکه خانوم بودم واقعا مثل یک مرد کار کردم ی مدت اوضاع خوب بود و پیشرفت لول کاری رو میدیدیم با اینکه اوضاع مالی چنان تغییری نکرده بود تا اینکه کم کم با شروع تورم اوضاع بهم ریخت ، فروش کم شد ، هزینه ها بالارفت و چن تا معامله خوب پیش نرفت ، ویزیتورها رفتن و من و یکی از همکارها سعی کردیم هر جور شده این کارو حفظ کنیم و بعد این پس رفت ها انصافا انگیزه من کمتر شد و بیشتر چالش ها رو همکارم حل میکرد ، کسب و کارمون کوچک و کوچک تر شد
در مورد سوال دوم : بیشمار هستن کسایی ک توو همون دوره شروع کردن ب کسب و کار شخصی و خوب هم پیش رفتن
و اما سوال سوم : اون موقع ک شروع ب کار کردم آشنایی با مفهوم فرکانس و سایت و استاد نداشتم و الان ک ب گذشته نگاه میکنم باورهای محدود کننده و یاشاید ترمزهای ذهنیم رو خوب پیدا میکنم
یکیش عدم احساس لیاقت بود ک هر چند سعی میکردم خودم رو جسور نشون بدم ولی شاید ته ذهنم خودم رو لایق رسیدن ب پیشرفت هایی ک بصورت پله ای بالا میرفتن نمیدیدم
دیگری عدم اعتماد بنفس ک تا حدی ب موضوع اول برمیگرده و باورهای اشتباهی ک توو کشورما راجب ویزیتورها دارند با احترام ب همه این عزیزان ک البته من فکر میکنم ویزیتوری نوعی مهارت هست و من این مهارت رو نداشتم برای همین هیچ وقت تلاشی برای بازاریابی محصولاتم نکردم چون فکر میکردم روحیه شو ندارم و فروش بالای محصولاتم رو وابسته ب ویزیتورهایی کردم ک از پیشم رفتند و دیگری ک استاد خیلی روش تاکید دارند برای کسب و کار هیچ وقت قرض نکنید و وام نگیرید ک من متاسفانه هر بار برای پرداخت بدهی و ضرر های مالیم وام میگرفتم و سالها قسط میدادم و یک باور قوی دیگری ک هم شریکم هم اطرافیانم بهم میدادند این بود ک برای کسب و کار شخصی باید پشتوانه مالی قوی داشته باشی و بدون پشتوانه ضربه سنگینی میخوری
و خب باور دیگه ای ک خودم داشتم و هنوز هم باور خیلی از مردم ماست ، این بود ک با وجود تورم و تحریم و اوضاع اقتصادی مملکت جای رشد و پیشرفت نیست
و مهم تر اینکه شاید اون موقع ک همه چی بهم ریخت من ایمان کافی نداشتم و برای همین با اینکه دنبال نشانه بودم اما هیچوقت الهامات رو دریافت نکردم و شاید هم دریافت کردم و بعلت عدم اگاهی عمل نکردم
و خیلیی باورهای ریزی ک اگر بخوام خودم رو کنکاش کنم پیدا میکنم
شاید نتونستم توو اون دوره کارم رو گسترش بدم ولی خوشحالم ک ب کمک آموزه های استاد تونستم باورهای اشتباهم رو پیدا کنم و همچنان دارم روی خودم کار میکنم تا بتونم ب هدفم ک داشتن بیزینس شخصی موفق است برسم .
سلام باید هر خواسته ای برای ذهن طبیعی بشه
مثلاً ثروتمند شدن طبیعیه و راحته چون هر سال تعداد ثروتمندان از سال های قبل بیشتر و بیشتر میشه پس منم راحت و طبیعی ثروتمند میشم اصلا طبیعی هست چیزی عجیب و غریبی نیست
10 تا ماشین داشتن راحت و طبیعیه چون بی نهایت ماشین وجود داره و کلی انسان هستن که چندین تا نمایشگاه دارن نه تنها در جایی که زندگی میکنند بلکه در ایالت های دیگه هم شعبه دارن پس 10 تا ماشین داشتن طبیعیه
رفتن به امریکا طبیعی و راحته چون همه دارن راحت به امریکا میرن و امریکا مهاجرت پذیر ترین کشور دنیاست به این دلیله که از تمام کشور ها و فرهنگ ها و نژادها در آن هستن و منم هم خیلی راحت و طبیعی به امریکا میرم و کل آمریکا را میگیرم
سلام از اولین کامنت
اولین سلام من به شما نورهای آگاه
چند وقتی هست من هدایت شدم به این سایت
که هرروز بابتش شکر گزارم
شکر گزار وجود دختر عمه ام (سعیده رضایی)که راهنمای من به این سایت بود
این ویدئو با موضوع چرا هرچی تلاش میکنم به خواسته ام نمیرسم نشونه ی امروز من بود
وقتی زدم روی گزینه ی نشانه ی امروز من و این تیتر رو دیدم اشک حلقه زد توی چشمم
چون دقیقا سه چهار روزه هم با خودم هم با همسرم صحبت میکنم میگم ما تو این زندگی از پس خیلی چیزها بر اومدیم ولی چرا هر کاری میکنیم نمیتونیم ماشین بخریم؟؟؟
هم خودم و هم همسرم جوابی نداشتیم برای این سوال
امروز این نشونه ی من بود
صحبت های استاد در این فایل تا حدودی به من جواب سوالم رو داد
آره ما ماشین دلمون میخواد اما ترمز ذهنی هم داریم مثلا یکی از اون ترمزها : خرج ماشین زیاده….
از امروز تمام سعی خودمو میکنم باورهامو راجع به خرید ماشین تغییر بدم
و امید دارم که بعد میام اینجا دوباره براتون مینویسم که شد آنچه باید میشد….
الهی شکر که امروز این فایل رو دیدم.
الهی شکر ، الهی شکر، الهی شکر برای همه چیز
به نام خدایی که هر آنچه دارم از اوست
درود به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون
در رابطه با سوال اول:
من حدود یک ماه هست یوتیوب رو شروع کردم و هفته ای دو تا ویدیو میذارم،با اینکه زمان زیادی نیست شروع کردم اما به نظر خودم باید خیلی بیشتر از چیزی که الان هست نتیجه بگیرم،بحث این نیست که نا امید شدم و نخوام تکاملم رو طی کنم ولی چرا از همین شروع مسیر آدم به فکر باورهای درستو حسابی نباشه؟چون از احساسم مشخصه باورهام خیلی ایراد داره که در ادامه بهش میپردازم
در رابطه با سوال دوم:
اولین فرد خود استاد عباسمنش هستش و من هم مثل ایشون تو موضوع رشد فردی کار میکنم البته شاخه های متفاوتش که از ترکیب فلسفه و عصب شناسی استفاده میکنم(حواسم هست خدای ناکرده کپی نکنم حتی در موضوعات مشابه) ولی چیزی که توجه منو جلب میکنه اینه که استاد نه کاور عجیب غریبی روی ویدیوهاش میذاره نه سئو خاصی میکنه و نه یه ادیتی میکنه که مردم خوششون بیاد(چون خیلیا میگن باید یه طوری ویدیو رو جذاب ادیت کنی ملت بمونن تو ویدیو و از ویدیو خارج نشن درحالی که استاد یا خانم شایسته مشخصه جوری ویدیو رو ادیت میکنن که میدونن درسته) و با این حال هر روز پول و ثروت و مخاطب و مشتری بیشتری رو جذب میکنه و آدم دوست داره تا آخر ویدیو های استاد بشینه و چندین بار نگاهشون کنه!!! اصلا آدم میمونه و یکی از بزرگترین نشونه های اینه که باورهای افراد زندگی اونهارو میسازه
یکی دیگه از افراد هم که شبیه به منه
کلا آدمیه که فقط کاورهای خوبی داره و اصلا ادیتی نمیکنه ویدیوهاشو و اینو نقطه قوتش میدونه تازه و میگه اینجوری خیلی باهاتون روراست تر و مستقیم تر میتونم صحبت کنم
یا فرد دیگه ای هم هست که با یه ادیت خیلی ملایم باز بیشتر نسبت به دو فرد قبلی اما زمان طولانی و محتوای علمی نسبتا سنگین بازدیدهای بالایی میگیره
و جالبه هیچکدوم از این افراد نه تگ خاصی استفاده میکنن نه تکنیک هایی که واسه جذب مخاطب میگن و تعدادشون هم زیاده و تازه هر روز هم ویدیو نمیذارن
و راجب سوال سوم:
اولین ترمز به نظر خودم ایمان نداشتن به کارمه و انگار شک دارم بتونم در آینده فرد موفقی تو این موضوع باشم یا شک دارم به درآمد میرسم و همین شک خیلی وقت ها علاقه من رو نسبت به کار کردن میگیره
یه ترمز دیگه اینه که با خودم میگم نکنه یه نفر بخواد با من مخالفت کنه یا یه چیزی بگم یکی بدش بیاد و یه جورایی از تموم پتانسیل و چیزهایی که بلدم استفاده نمیکنم
یه ترمز دیگه اینه که میترسم مبادا کپی کسی باشم و با اینکه واقعا کپی نمیکنم و سبک خودمو دارم اما همیشه این فکر در ذهنم هستش انگار که خداوند هدایتشو به یه سری از بندگان خاصش میده و بقیه باید از هدایت های اون افراد خاص کپی کنن!
یه ترمز دیگه اینه که انگار باور ندارم خدا داره کارهارو انجام میده و همیشه به این فکر میکنم چطور قراره رشد کنم و مخاطب قراره از کجا بیاد و خیلی نسبت به موفقیتم شک دارم
با وجود تعریف هایی که از کارم میشه کارم رو خیلی وقت ها ارزشمند نمیدونم یا اینکه احساس میکنم چون هر روز ویدیو نمیذارم پس کارم بدرد نمیخوره در صورتی که خیلیا کمتر از من کار میکنن و نتایج بسیار بزرگی دارن میگیرن
همه این باورها هم احساس بد ایجاد میکنن که خب علاقه من به ادامه مسیر رو کم میکنه یا زجر آور میکنه
و یه باور محدود کننده دیگم اینه که خیلی قراره طول بکشه به درآمد برسم و حتما باید چندین ماه کار کنم و خاک بخورم
شکر گذاری برای موفقیت هام برام سخته و به راحتی یادم میره از کجا به کجا رسیدم یا خداوند چطور منو هدایت کرده و قدم به قدم استودیو و میکروفون رو واسم اوکی کرده یا وقتی بداهه میخوام ضبط کنم هوامو داره
و جالبه وقتی این ترمز ها زیاد شدن که استمرارم روی کار کردن روی ذهنم رو گذاشتم کنار!!
اینو مینویسم که هم یاد خودم باشه باید با جهاد اکبر روی خودم کار کنم هم وقتی نتیجه گرفتم نشونه ای باشه که زمانی تو این جایگاه بودم
دمتون گرم استاد
امیدوارم روزی به جایگاهی برسم که رودررو بشینیم صحبت کنیم
موفق باشید
بنام خدای مهربان
سلام استاد وسلام به همه دوستان خوبم
مدتی 3 و4 سال هست خیلی دوست دارم ماشین داشته باشم هرروز بهش فکر میکنم وهدف گذاری کردم به همه گفتم من فلان ماشین رو میخرم ولی هنوز بهش نرسیدم ترمزی که دارم اینه اومدم به خانوادم گفتم می خوام ماشین داشته باشم پسر وشوهرم گفتن زنا نمیتونه واز اونجایی هم که به ما گواهینامه نمیدن ذهنم مقاومت داره ولی واقع دوست دارم ماشین داشته باشم که خودم کارهایم برسونم منتظر کسی نباشم که کارا رو برسونه
ولی یکی ازافراد خانواده ام تا گفت من امسال میخوام دماغم رو عمل کنم تونست وبعدش گفت ماشین میخرم و الان داره به ماشین فکر میکنه ومن مطمعن هستم میتونه داشته باشه چون به هر هدفی که داشت رسیده من خیلی مقاومت دارم در باره همه چیز ودرست نمیدونم کدوم مقاومت ها هست که نمیزاره به خواسته ام برسم ونمیدونم چطور تعقیر بدم این باورها رو و چطور ترمز ها رو پاک کنم تا مقاومت ذهنم رو بشکنم واحساس ارزشمندی کنم یا یه چیزایی هست که نمیزاره به این خواسته هام برسم
وتوی سلامتی وتوی روابط عاطفی هم مشکل دارم چه کد های مخربی تو وجودم هست که نمیزاره زندگی خوبی داشته باشم تا دیر نشده به خواستم برسم دوست دارم یک زندگی شیرین وپر از شادی سلامتی وپر از ثروتی داشته باشم ولی هنوز که هنوزه از این ها دور ودور هستم دقیق نمیدونم چه کد های تو ذهنم هست که اینا که کم دارم حق طبیعی منه چرا ندارمش تا دیر نشده به خواسته هام برسم و این خواسته ها رو به گور نبرم برسم به یک روابط عاشقانه وتوحیدی وآگاهی به خدا برسم توی وجودم پیدا کنم تا دیر نشده یک زندگی آزادانه ای رو تجربه کنم در بهترین کشور ودر بهترین شهر زندگی کنم در باره سلامتی هم مشکل دارم و در باره پول ساختن باورم اینه که به دست آوردن پول خیلی سخته چون این روزا خیلی برای پول ساختن زجر میکشم به سختی پول می سازم موقع سر کله زدن با مشتریها سر سام میگیرم وسر کیجه این به این معناست که باورهای مخربی دارم که چنین در گیری های در باره پول ساختن دارم هیچ الگوی نمیشناسم که به راحتی پول در بیاره هر الگوی میبینم دارن به سختی پول در میارن ذهنم برای زجر کشیدن کد نویسی شده نتونستم تعقیرش بدم امروز کار جدید آوردم خدا رو شکرت همین امروز پخش کردم ولی اینقدر اذیت شدم که موقع راه رفتن سر گیجه داشتم ونای راه رفتن رو نداشتم به سختی میرفتم دنبال جم کردن کارا پس ذهنم برای سختی کد نویسی شده چون همه خانم های که توی کار پخش هستن دارن به سختی پول در میارن اینا برایم الگو نا مناسبی هست باید راهی پیدا کنم که به آسانی پول در بیارم
ودر روابط هم هر چند وقت به مشکل بر می خورم با همسرم هنوز من وایشون مدارمون از هم جداست خیلی از چند سال قبل بهتر کردم ذهنیتم رو ولی خب هر چند هفته ای داره نا ملایمتی ها رو از روابط عاطفی ام تجربه میکنم که به نصبت قبل ها کمتر شده ولی هست واینا باعث نشتی انرژی من میشود تا بیام دوباره درست کنم ذهنیتم رو از من انرژی زیادی میگیره واین مشکلم هم هنوز حل نشده در باره روابط عاطفی ام و اینجاست همش ذهنم میگه اگه همسرم اینجوری بود فعلان بود اگه همسرم مثبت بود اگه همسرم توحیدی بود با من تو این مسیر بود ایشون هم با من توی این فضا می بود اینقدر اخبار نمیدید اینقدر منفی بافی نمی کرد اینقدر به مردم کار نداشت خلاصه توی مسیر که من هستم همسرم هم بود برای من خیلی بهتر میشد من آلعان زودتر وبهتر نتیجه می گرفتم همیشه فکر میکنم همسرم از من انرژی زیادی می گیره وبا خودم میگم ای کاش من از ایشون جدا بشم وهر چند وقتی میام می نویسم با خدا حرف میزنم وآرزو می کنم که اگه همسرم با من توی این مسیر قرار نمی گیره از من جدا کن خدا یا بیاد توی مسیر که من هستم این طوری به من فشار نمیاد که به سختی بخوام نشنوم منفی ها رو به مردم کاری نداشته باشم روی خودم تمرکز کنم وکار کنم واز بدنه جامع جدا بشیم ولی ایشون با من خیلی فرق داره بسیار وابسته به خانواده ومال پول هستن برای همین هم چون توجه ام به این خصلت همسرم هست من هم توی همون فضاها قرار میگیرم وگاهی اوقات به کلی از مسیر خارج میشم تا بیام دوباره توی مسیر قرار بگیرم مثل اینه که روز از نو روزی از نو
واحساس میکنم توی یک موجی هستم هر روز دارم دور خودم می چرخم اینا همین جوری میاد از ذهنیتم بعضی وقتا به شدت نا امید میشم وبسیار مسیر رو سخت و محدود می بینم با خودم میگم تو در این فضاها نمی تونی به جایی برسی اینقدر خودت رو زجر نده ولش کن من هم بیام با همسرم هم مسیردبشم بشم مثل ایشون که واقع احساس میکنم فردی هستن که انرژی منو می خوره من اینجا هست که بسیار برام ادامه دادن مسیر سخت ونا امید کننده میشه پسرم هم خیلی منفی هست ولی خب چون رفته ازدواج کرده زیاد با من توی روز برخورد نمی کنه ولی از سمت همسرم خیلی در گیره ذهنم می دونم بازم خودم هستم وآینه درونم هست که دارم می بینم من اگه بتوانم فقط کمی رو به بیشتر به نکات مثبت همسرم توجه کنم دیگه ذهنم اینقدر جفتک نمیزنه به کسی کاری نداره همسرم پسرم نه اینا بهانه نست من باید تغیر کنم اطرافم هم تغیر میکنه جهانم هم تعقیر میکنه دیشت این کامنت رو نصف شبی فایل رو گوش دادم ودر پاسخ سوال استاد نصف کامنت رو نوشتم وحالا بقیه کامنت رو از خواب بیدار شدم الان ساعت 2 و 49 دقیقه هست وادامه کامنتم رو نوشتم ودارم میبینم کد های ذهنم کد نویسی شده همین برنامه ها که توی ذهنم هست داره زندگی ام رو خلق میکنه با این ذهنیت چه توقعی از جهان باید داشته باشم همین ها داره به زندگیم بر میگرده تا ذهنم تعقیر نکنه زندگیم تعقیری نمیکنه به قول معرف تو همانی که می اندیشی تا ذهنیتم تعقیری نکنه زندگیم وشخصیتم تعقیر نمیکنه اینا رو برای خودم نوشتم خیلی وقت بود که کامنت ننوشتم برای خودم ردی پای گذاشتم استاد توی محصولات میگن بنویسید ومن هم نوشتم هر چه که اومد نوشتم ذهنم رو خالی کردم اینا قید قال های ذهنم هست تا خاموش شود همسرم رو دلیلی بر نتیجه نگرفتم ندونه هرچند که استاد میگن یک روابط عاطفی عاشقانه ولذت پخش خیلی تاثیری مثبت داره و باعث نتیجه های عالی میشه ولی خب چکار میشه کرد تا ذهنم تعقیر نکنه همین آش وهمین کاسه ست به امیدی که بتوانم کمی فقط 60 و70 در صد توجه ام بزارم روی نکات مثبت همسرم جهان درست میکنه نمیخواد من اینقدر ها زور بزنم راحت و آسون میشه همه چیز
کامنتم طولانی شد برم بخونم وغلت املای هاشو بگیرم وبزنم روی فرستادن دیدگاه وبگیرم بخوابم واقع امروز ازم انرژی گرفت کار پخش کردن
در پنای خداوند شاد باشید خوشبخت باشید ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت
یا رب هرلحظه هزاران بار تو رو بینهایت شکر به فرصت دوباره دادی
سلام استاد امیدوارم که من به جواب سوال ها برسم
که خیلی مشتاق هستم وکار میکنم که عیب وایراد ترمز های ذهنیم رو بگیرم
سوال یک
چه اهداف هایی رو برای خودم انتخاب کرده بودم که هنوز به اون نرسیدم ؟
مالی ،همون باورای خانواده که نیست وکمه ،از کجا بیارم ،برم دزدی کنم براتون واز این جور حرفها
غر زدن ،نق زدن
به جای اینکه به زیباییها توجه کنم به نازیباییها توجه کردم به کم بود و مردم ندارن بخور ند ونیست
سعی کنم به جای اینا
در طول روز احساس خوب داشته باشم که مساوی میشه با اتفاقات خوب
چه افرادی رو میشناسم که با زمان کمتر وانرژی کمتری به اهدافشون رسیدن ؟من به جز استاد کسی دیگری رو نمی شناسم
ویا اصلا ندیدم استاد الگوی من هستن
چه باور های محدود کننده ای دارم که باعث میشه به اهدافم نرسم ؟
اعدم لیاقت ،خود ارزشی ،به خودم ایمان ندارم عزت نفس بسیار پایینی دارم ،در حالی که من ارزش ولیاقت همه چیز در وجودم رو دارم ،من پرستیژ ش رو دارم
من نظیر ندارم
بدون این که کامنت دوستان رو بخونم نوشتم امید وارم که درک من از این سوالات درست باشه
سپاسگزارم
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر
سلام به استاد عزیزم و همسر زیبا سیرتشون
و تمام دوستان فوق العاده در این سایت
وقتی میام داخل سایت و شروع میکنم ب کامنت خوندن بعضی وقتا فشار فرکانسیمو حص میکنم و آزاد شدن از قفل و زنجیر مغزمو
من راستش نزدیک ب دوسالی هست یک هدف انتخاب کردم اونم تتو ارتیست شدن و البته رسیدن به استقلال مالی
راستش من باورهام از دوسال پیش درباره ی ثروت خیلی خیلی تغییر کرده و پول های زیادی توی حسابم رفتم و اومد میکنه ولی خوب ظرفم سوراخ بود هرچی میومد خرج میشد مثله سال های قبل ک روزی8ساعت میرفتم سرکار و کله پول کار کردنمو لباس میخریدم از کترینگ غذا میگرفتم و اصلا نمیفهمیدم پولم چی میشه و بعضی وقتا حتی بدهکارم میشدم
ولی روند تغییراتمو حص میکنم اینکه از فروشندگی رسیدم به صندوقداری و بعد ب خودم گفتم من دیگه هیچوقت واسه کسی کار نمیکنم و اومدم تو حرفه ای ک عاشقش بودم
راستش تتورو پیشه یه استاد معمولی یاد گرفتم و همیشه باخودم میگفتم کار من از استادم تمیزتر ولی چرا اون انقد مشتری داره راستش من خودمم از اینستا پیداش کرده بودم ولی شبانه روز کلی مشتری داشت و یه باور مخربو همون زمان ها بهم القا کرد اونم این بود ک من ک میبینی انقد مشتری دارم
من یه زمانی700تا تتوی رایگان زدم رو پیجم کلی کار کردم ده سال زمان گزاشتم واسه این کار ک الان خداروشکر مشتری دارم
و من تا الان ک دارم اینارو مینویسم باور اینکه باید انقد تتوی رایگان بزنم و توی اینستام بزارم ک بلاخره مشتری ها ب من اعتماد کنن و برای کار من ارزش قائل بشن و هزینه پرداخت کنند
من امسال به خودم گفتم هرطور شده باید مشتری داشته باشم
و کار هایی ک برای ارتقای خودم انجام دادم
تا الان کلاس های نقاشی شرکت کردم چهار ماه دارم میرم کلاس نقاشی
به لطف خدا و با کمک پدرم سالن زدم و صفر تا صد داخلشو خودم درست کردم
و تتوهامو واقعا تمیز میزنم
ولی هر تتویی تا الان زدم رایگان بوده و شاید توی این دوسال من 1700تومن از شغلم پول درآوردم
و بقیش از راههای دیگه بهم پول میرسه
من دوست دارم هم از هزاران راه بهم پول برسه هم از شغل خودم درآمد داشته باشم و مشتریان برای کارم ارزش قائل بشن و بهاشو بدن
خدایا کمکم کن باورهای مخربمو تو این متن شناسایی کنم و بیشتر بخاطر بیارم
باورهای مخربی ک دارم
سنم کمه و هنوز جادارم برای پخته تر شدن
باور درست
(ولی من 21سالمه و طبیعیه توی این سن به درآمد بالا تو حوضه ی کاریم برسم مثله خیلی از دوستای من یا هم سنو سالم ک درآمدهای میلیاردی دارن)
از من تتوارتیست های خفن ترم هس و مردم بین من و اونا حتما اونارو انتخاب میکنن
(منم خفنم منم ارزشمندم منم لیاقت دارم منم کلی ویژگی های منحصر ب فرد دارم ک افراد دوست دارن با من ارتباط بیشتری داشته باشن و بخاطر خودم و بخاطر هنرمم ک شده دوست دارن بیان پیشم تتو بزنن و حتی بیشتر پول پرداخت کنند)
مشتری محدوده و بیشتر افراد ب تتو علاقه ندارن
(الان دوروزمونه عوض شده و الان حتی پدرو مادر هام ب تتو علاقه مند شدن تازه کلی از دخترهای جوان هستن ک عاشقه اینن ک رو بدنشون تتوهای خفن داشته باشندو من براشون بزنم چه بهتره ک تتو ارتیستت دختر باشه ک بتونی باهاش راحتم باشی)
به همین راحتی پول بدست نمیاد یا از راهی ک دوست داری پول بدست نمیاد اعاااا اینه من باور مخربی ک دارم اینه ک از کارت هنرت ک دوسشداری پول گیرت نمیاد یا خیلی کم پول بدست میاری
(نه دختر جون اتفاقا پول فقط از جایی ک توش علاقه داری میاد چون تو اون کار ایده ب خرج میدی واسش وقت میزاری .تمرکز میکنی روش و میری هرروز خودتو ارتقاع میدی
پول اتفاقا از هنرت درمیاد ترانه تو میتونی به درآمد بالا برسی تو شغلت میتونی هرروز مشتری داشته باشی و از یک ماه قبل تایمشون رزرو کرده باشن میتونی از هرروز مشتری روزی 20میلیون ..50م..100م…درآمد داشته باشی این همه تتو ارتیست هایی درامدشون بالاست راحت میلیاردی درآمد دارن کسایی ک همسن خودمم)
من لیاقت دارم به درآمدبالا از کارم برسم چون
من نسبت به کارم متعهدم به خودم قول دادم باید از این شغل به درآمد بالا برسم بعد اگه دوسش نداشتم شغلم عوض میکنم
این دیدگاه شما خیلی به من کمک کرده تنها راه گذر از ثروت رسیدن ب ثروته
قبلاً میگفت حالا اگه بهش رسیدم نخواستمش چی
ولی الان میگم باید بهش برسم و با رسیدن من به هدفام راه رو برای هدفهای بزرگ ترم باز میکنم
در پناه خدای بزرگم باشین
استادم نمیدونید من چقد دوستون دارم اصلا نمیتونم تحمل کنم کسیو ک یک ثانیه بخواد بدتون و بگه
واقعا خوش به سعادت مریم جون فرشته ای مثله شمارو داره
بنام خداوند بخشنده مهربان..
سلام و درود به فایل نشانه هایم…
خداوند بزرگم خداوند قدرتمندم بر عقل و درکم ببار .کمکم کن تا نخالهای ذهنیمو بیرون بریزم…
خدایا سپاسگزارتم که هر لحظه در حال هدایت منی برای اینکه به من رشد بدی.تا بتوانم زندگیمو اونجور که تو دوست داری رقم بزنم…
استاد عزیزم..چقدر این فایل نشانها به ما قدرت میده…
روز گذشته بعد از چند روز کار کردن تمرکزی و بهبود بیشتر روی بیزنسم…به لطف خدا در زمان مناسب و مکان مناسب انجام شد…
ولی هنوز ترس و تردید نمیزاشت من کارمو پیش ببرم…
ولی بخودم قول دادم.به محض اینکه هدابتی میاد.با وجود ترسهام.که اون ترسهام فقط..یه ترمزی تو درونش هست که اونم..که نشه چی…
و بهمین خاطر ایمان منو بخداوند زیر سوال میبره….
من به لطف خودش.همین 69 روز من با امروز چهار تا 21 روز اهرم رنج و لذت برای خاسته ام نوشتم..تقریبا تو همین 69 روز میشه قرارش داد…
چه درهایی برویم باز شد….
تا روز گذشته با این تمرکزم به لطف خدا..به نرحله پایانی تایید بعدی از مسیری که قبلا ورود به زندگیم نموده بود..و بهمونجا ختم شد…
و طبق الهامات خداوند ما اینکار رو به پایان رسوندیم.و هدایت خدا مدام میاد که اینکار مورد تایید خداوند هست..
ولی بازم استرس و نگرانی وجودمو در بر گرفته بود .تا خداوند این فایل رو برام نشانه گذاشت…
این چیزی بود…که به من گفت چه باور محدود کننده ایی هست که اینقدر براش تلاش میکنی ولی هنوز به اون جوابی که میخای نرسیدی…
ناگفته نمونه..من تمام این ده ماهی که دارم در مسیر بیزنسم پیش میرم…فقط:دارم لذت میبرم..چقدر از نظر شخصیتی از نظر درونی رشد کردم.حتی مهارتم هر بار راحت تر و اسانتر شده..
همین چند روز اخر که الهام بعدی اومد..چقدر من بازم کارهام راحت تر و اسانتر شد…
چقدر تکنیکهای جدید یاد گرفتم چقدر رشد کردم به لطف خدا…
وقتی کارمو به روزهای اول روزهای بعد و روزهای بعد ترش مقایسه میکنم.میگم چقدر همین یکار کوچک و ساده و اسون میتونه هنوز بهتر بشه..و میدونم در اینده هم هنوز بهتر و زیبا تر میشه…
استادم کار من دستکش زنانه پارچه کشی هست..بعد حتی پکشم بهم الهام شد که چجور بدوزمش..اینقدر این کار قابل استفاده شد..اینقدر الهامات دقیق و راحت بود.بخدا دلم میخاد یه کتاب در موردش بنویسم..چقدر لطف خداوند این 10 ماه بهم کمک کرد..اصلا نمیتونم چجور تصورشو کنم..بعد 15 سال سابقه کاری..من بهمچنین پکیچی هدایت بشم…
اره میگفتم…دیروز مرحله پایانی برای تایید کار من به فروشگاهی بزرگ تو شمال ایران دقیقا همونجایی که این دوره رو خریدم …کارم بازم به زادگاه اصلیش برمیگرده.و خداوند به لطف خودش چه خوابها و الهاماتی کار منو تایید کرد..
دیروز تو دفترم نوشتم خدایا تو ر ئییس اون فروشگاه یا هر جایی هستی تو کل دنیا رو افریده ایی تو بهم الهام کردی من این مسیر رو رفتم اصلا نمیدونستم اینکار میتونه تو ایران نمونه باشه.چون طبق تحقیقم این موضوع کارافرینی من تو ایران نیست..و این اولین نمونه تو ایران هیت…
و لطف خدا این ایده ساده رو به چیزی خلق کرد که خودمم دهنم وامونده.از قدرت خدا…
بخدا گفتم خدایا تو رئییس اون فروشگاهی و کار منو مورد تایید قرار میدی.حتی قیمتشم با چند نشانه بصورت خیلی راحت بهم نشون داد.با وجودیکه برای عقلم یچیز بزرگ بود…ولی بهم گفت این قیمت بزار منم گفتم چشم…
و این نشانه…..که بهم خداوند یاداوری نمود…این فایلها حکم ایات قران دارد….قرآنم فقط یاداوری برای ایندگان هست…
بهم گفت یه باور محدود کننده داری که نمیزاره ماشینت بیفته تو سرعت…
دیشب چند نفر از اطرافیان نزدیکم اومدن خونمون دیدم من دارم مدام به اونا تاکید میکنم حالا بخاطر یسری باورهایی که داشتم..دیدم احساس کمبود رو به من القا میکنه..
اینو اینجوری کن.کم بریز فلان کن….
دقیقا استاد من باور کمبودم خیلی از:بچگی باهام بوده..
یادمه دفتر که بابام برام میخرید..از اون حس کمبود باید تمام دفترو اون خطای وسطشم .مینوشتم ..که یادمه معلمم بهم گفت چقدر بی نظمی…
و همیشه باهام دعوا میکرد..
یا مدادم باید به اخر میرسید که دیگه هیچی نداشت و بعد برام سخت میشد تا من اونو بیرون مینداختم..از بس ازش استفاده میکردم..
دیدم دقیقا دیشبم همین باور کمبود رو به اطرافیانم میرسونم…..
…………………………………
پس اولین باور باور کمبود….
…………………………………….
دیشب قبل خواب برای خودم منطقیش کردم.گفتم اون خدایی که کل سلزمان کره زمین رو افریده همیشه نعمتش بر سر بندگانش قرار میده..
همین شهر خودم هر روز ساختمان سازیها بیشتر میشه .
روزهایی که سفرهای الهی درون شهری داشتم چه خونهایی چه وسایلهایی دیدم چقدر نعمت و برکت دیدم..چقدر ثروتها دیدم..چقدر مغازه های شلوغ دیدم …
چقدر همین مدت هدیه ها گیرم اومد بخاطر متفاوت فکر کردن..
گفتم اون خدا چقدر به استادم ثروت و نعمت فراوانی اب و جنگ و درخو وسایل انواع ملشینها و خونه ها وووووووووو خیلی چیزهای دیگه که ما نمیبینمش فقط یه قسمت کوچیکه بهش داده.استادم این سریالها خیلی بهمون کمک کرده تا فراوانیها رو ببینیم..
بخودم دیشب گفتم همین گازی که خودتو داری گرم میکنی باهاش غذا درست میکنی باهاش ابگرم میشه حمام میری..و این گاز ناگفته نمونه برای شهر خودمون هست..
ما دو تا پالایشگاه گار دارییم که بسیار بزرگه از کوه داللن قسمت جنوب غرب ایران به کل کشورها فرستاده میشه…
این لطف خداوند که پایین شهرمون منطقه گاز خیز.و چند ساعت بعد پالایشگاهای بزرگ..و مثل عسلویه.بوشهر و کنگان و جم……..همه این متطقه ها پر از الماسه..
کوه های معدنی دارییم حتی تو منطقه ما بخاطر اب و هوای خاصش و مخصوصا خاکش ..پر از مواد معدنی سبزیجاتمون مثل مخصوصا بادمجانمون چقدر شیرین و خاصه تو همین استان فارس….
که افراد میان کیلو کیلو خرید میکنن.کلا بادمجان شهرمون بنظرم تو ایران خاصه..حتی سبزیجاتمون یه عطر خاصی داره..خاکمون بسیار عالیه.رشد گیاهامون عالیه..
کوه داریم جنگل درخت سدر همون کُنار دارییم..
چقدر همین شهرم استراتژی زیادی داره..
45 دقیقه بسمت بالا..جنگل درخو کیالک و اب شیرین و چشمه روان با پونه های خوشبو و همه منابع طبیعی برای تابستان داره که ما میدیم ابتنی تو اون هوای گرم شرجیمون
و جنوبم یه منطقه خاصیه که میریم برای گل بابونه و بابونه ساده خودش برای غذا استفاده میکنیم..و گیاه (پنیرک) مخصوص تو این فصل تو وسط نخلستانمون رویش میشه..و ما استفاده میکنیم..
چقدر همین شهر خودم مر از نعمت و ثروته بعد ما راحت به کمبود نگاه میکنیم.
خدایا شکرت بابت اینهمه نعمت و ثروتت بابت این شهر پر از نعمت و برکتی که توش زندگی میکنم…
…………………………………………………….
نکته بعد..دیشب اخر فایل که باران رحمت الهی در پردایس اومد یه پاشنه دیگه برام واضح شد.
که باران وقتی میاد بلا و مصیبته و من نمیتونم با اومدن باران ثروت بسازم..
خیلی خنده داره…درسته…..ولی این پاشنه منه..
من وقتی که باران میاد فکر میکنم عذابه یا من نمیتونم ثروت بسازم.مشتری نیست تو روزهای بارانی الله اکبر…
نمیدونم این اشغال از کجا وارد مغزم شده..
من همیشه باران رو از همون بچگی عذاب میدیدم..
استادم ولی با همین سریالها و اومدن تو بهشت شما متوجه شدم.چقدر باران رحمت الهی خوبه..
باران نباشه دامها گیاهان و کل سیستم کره زمبن باید چکار کنه…دیدم دقیقا یه روز که هوا ابری شد .مادرم میگفت ترو بیرون بارون خیس میشی دقیقا همون ترس رو برای من بوجود میاورد..
نمیدونم بخاطر چیه از باران میترسم که نعمتها رو کم میکنه….
………………………………………………………..
پس باور بعدی ،” محدود کننده من.راجع به ثروت..اومدن باران هست.باران ثروت رو از من میگیره…
………………………………………………………..
منم با این منطق که اگه این سیستم باران نباشه چه جانوری چه جیزی میتونه زتده بشه..اصلا باید باشه باران آب …یچیز مهم زندگی هست..باران لطف خداونده برای بندگانش.حتی اگه ناسپاس باشن بازم رحمتشو بر سرمون جاری میکنه
باران لطف خداوند هست.باران باعث میشه همه جیز جان دیگه بگیره …
باران اب مهم ترین بخش مهم کره زمین هست..
باران ثروت میاره.سبزه ها نیاره خوراکیها نیاره باران مهم ترین نعمت الهیه…
و من باید مدام اینو بخودم بگم و منطقیش کنم..
که باران ثروت میاره باران رحمت میاره باران حال خوب میاره.باران تازگی و سرسبزی میاره…
………………………………………………..
پاشنه بعدی …وقتی این باور شرک الود چسبیدن به خواسته و گره زدن خوشبختیم به این خواستهه رو فهمیدم….
دقیقا روز گذشته با فرستادم کارم..دقیقا این حس چسبسده رو از کامتت دوست عزیزم امروز صبح درک کردم بخاطر این عامله..
وقتی به خاسته میچسبی حس ناامیدی و نگرانی داره…هر حس بد احساس بد اتفاق بد میاره..
دیدم اره من خیلی بهش چسبیدم و مدام فرکانس بد میفرستم..
بنظرم باید خیلی روی ایمان بخداوند و برنامه هاش کار کنم.و بخودم بگم اون خدایی که این ایده رو بهم الهام کرده و منو تو این مسیر اورده اون خدا هم بقزه کارها رو انجام میده من باید ایمانم و توکلمو بخداوند نشون بدم..
بقول استاد میگه….از زبان سعیده شهریاری عزیز..
لطف خدا باعث شد دیروز هدایت بشم به این کامنت که دیگه نگران خاسته ام نباشم خداوند روزی بندگانشو میده..
مخصوصا ماها که در مسیر درستیم هر اتفاقی بیفته به خیر ما هست…
این پیام سعیده عزیزه..
(گفتم ببین سعیده…خدا بخواد کمک برسونه،اینجوری میرسونه…مافوق تصورت…چیزی که اصلا فکرش رو نمیتونی بکنی …
تو اندازه ی مشت خودت درخواست میکنی،اون از لطف و کرمش اندازه ی مشت خودش میبخشه…
به قول استاد،من نمیدونم اون پول برای اون پسر خیر داره یا نه،درست استفاده ش میکنه یا نه،ولی چقدر برای من درس داشت،چقدر برای من احساس خوب داشت،چقدر ایمان منو بیشتر کرد…چقدر بهم یادآوری کرد که ببین خدا میتونه از بی نهایت طریق کمک هاشو برسونه…کافیه تو فقط اون قدمی که سمت خودت هست و بهت الهام شده رو برداری،مابقیش رو بسپار به خدا…اون همیشه شاهکار میکنه ….)
بهم گفت تو اولین قدم رو بردار .دیگا تقسیم کار با خداوند انجام شده..دیروز بهم گفت از نظر من تایید خدا بقول استاد ظرفت میشه با اون شکل میگیره…
…………….
پس باور محدود کننده من اینجا میشه ایمان بخدا و احساس خوب داشتن.و رها کردن و توکل بخودش..که ما سمت خودمونو انجام میدیم بقیه هم با خداونده…
……………………
در نهایت میخام بگم این باورهای کمبود باورهای ندیدن نعمتهای الهی ..و بازم بنظرم به کمبود برمیگرده..میتونه چقدر احساسات رو بهم بریزه..
و موضوع خیلی مهم تر ایات قران مدام خداوند بیان میککه یاداوری میکنه..که بهتون چشم و گوش داده..کی بهتون اینهمه نعمت داد.کی شما رو افریده چقدر خداوند اینا رو مدام داره بیان میکنه..چقدر خداوند مدام داره اینا رو یاداوری میککه چقدر خداوند ما انسانها دوستداره
چقدر خداوند دوستداره من رابطه خوب داشته باشم..
خداوندیکه بهم الهام کرده بصورت واضح راجع به رابطه ام ولی با یحرفهای ذهنی بی منطق دارم خودمو از خوشبختی محروم میکنم و بازم چه باورهای محدود کننده ایی رو با دیدن این فتیل در اوردم..و همش ترس از اینده که میخاد اینده چی بشه دیدم ترمزهای منه که نمیزاره این مسیر برام باز بشه..
و همینجور برای خودش میبافه…..
ولی خداوند برام بصورت واضح اینروزا و حتی روزهای دیگه .و حتی از بچگی بهم الهام کرده…و کلا دلیل اومدن من توی سایت از همین بحث روابط من هدایت شدم به این سایت..
و خداوند اونروزها بهم نشون داد…
ولی ذهنم هنوز داره برای خودش راحت وراجی میکنه…
من با ایمان بخداوند به هر جیزی که خداوند بهم الهام کرده ایمان دارم ..
خداوندم غیب اسمانها و زمینه همه شرایط بنده هاشو میدونه بهش کمک میکنه بهش یاری میککه هدایتش میکته
خدایی که گفته اهدنا الصرات المستقیم صرات الذین انعمت علیهم…
در راه مستقیم پر از نعمت هر جیزی رو که بخای وجود داره ..
خداییکه از اسمانها نگهبان ما انسانهاست
خداییکه خیلی مهربانه توی سوره فاتحه با تاکید مدام میگه من مهربان و بخشنده ام
خداییکه ما رو افریده یه لحظه میتونه نفسمونو برگردونه..
مگه ما دلیل زنده بودنمونه چیه؟
یه نفس..دستتو بزار روی دهانت و بینیت ببین چقدر ما ناتوانیم چقدر بدبختیم چقدر ذهنمون محدوده…
یه شب خدا سکته قلبی رو بهم نشون داد.دوستان عزیزم.بخدا مرگ خیلی بهمون نزدیکه حوری بودم که حتی قدرت باز کردن پاهاممم نداشتم اینقدر دردش:شدید بود…
حتی اجازه نفس کشیدنم بهم نمیداد..چی برسه دستمو باز کنم..
فقط میگفتم خدا بسه دیگه.خدا تمومش کن خداوند قدرتشو بهم نشون داد..
انشالله که بتونیم درس بگیرم…
اون خداییکه منو و شماها رو افریده همه کاری از دستش بر میاد فقط باید بهش اسمان اورد…
وقتی انسان رو بخاک میسپارن.اونایی که تشیع میکنن.اصلا میتونن بهش فکر کنن که یه روزیم خودمون مثل این افراد میشیم..
هیچ وقت..ولی نمیدونن مرگ از یه چشم بهم زدنم نزدیکه…
همین خوابی که میرییم اصلا میدونیم کجا رفتیم خیر….
مرگم همینجوره خیلی خیلی بهمون نزدیکه ..
خداوندم من هر چقدر درک میکنم …هر چقدر بیشتر میشناسمت..هر چی بهتر خودمو میشناسم و به خدا شناسی به تو میرسم میبینم خیلی فکرم محدوده خیلی ناتوانم ..خیلی ضعیفم..در برابرت.خدایا این بیزنسم از چنته تو از وجود تو بیرون اومده
یه عمر تقلا کردم زجر کشیدم.مورد توهین و شرک قرار گرفتم.یه عمر دویدم دنبال اون افراد فلان ریییسها یه عمر چک و لگد خوردم که فکر میکردم این افراد به من کار افرینی میدن..
تو توی یه سینی پر از عدسهای هم اندازه…یه چیزی بهم الهام کردی که دقیقا قلبی کوچک وسط اون دونه ها بهم گفتی این مسیر رو برو..
خدایا چقدر بهم رشد دادی هم مهارتی و هم شخصیتی..خدایا منو ببخش ..
خدایا منو ببخش..
خدایا منو ببخش
که دارم پا تو پای تو میکنم برای اینکه حالا این مورد چی میخاد بشه….
خودت ریییس بقول رُزا..خودت رئییس اون فلان دفتری همه چیز خودتی اگه میخای …میشه
خدایا همه جیز به تو باز میگردد…
کی کل جهان رو مدیریت میکنه…
کی شبها و روزها رو بوجود میاره …
کی به همه دنیا سازماندهی میککه..
خدایا همین استاد عزیزم..کی بهش اینهمه خوشبختی زندگی عالی رحمت عالی داده…خدایا تو بهش دادی و اون مدام داره ما رو راهنمایی میکنه..
و راهو داره برامون نشون میده بصورت تصویری و صدای بلند که بچه ها کل کل کل کل داستان همینه…
که بیاییم بگیم ما براحتی و اسانی به خاسته هامون میرسیم..
ما براحتی و اسانی به هر چیزی که میخاییم اراده میکنیم هدایت میشیم..
استادم صدامو میشنوی…..تو خدا رو باور کردی..تو الانت نسبت به روزهای گذشته از نظر ظاهری هیچ ربطی نداره…
ولی میدونم همون روزها هم درونت ایمان داشت که میشه خالق زندگیت بود..خالق ثروتها و نعمتها و روابط خوب و عالی بود..و این شهامت رو ادامه دادی ..
بهت تبریک میگم بهت تبریک میگم…
منم میخام تمام وجودمو از عطر خداوند کنم مبخام همه چیز براحتی وترد زندگیم بشه
خداوند مدام داره منو هُل میده که من لایق جایگاه های بالا هستم..
اره یه پاشنه دیگه هم خودمو لایق ثروت ساختن از یکار ساده و راحت نمیدونستم فکر میکردم کار افرینی یعنی من بیام بخودم سخای و رنج بدم..کارهای قلمبه سلمبه کنم..
ولی با یه ایده ساده و راحت توی حیطه کاریم من هدایت شدم..دیگه اون عدسهای بزرگ برام هیچی نیست..من همون عکس کوچولوی قلبی مانندمو تو دستم گرفتم انشالله روزهای خیلی خوبی رو در رده دارم..
بقول استاد یه هفته چقدر میشه تعقییر کرد.استادم من به لطف خدا هر روز دارم رشد مبکنم..
هر روز دارم میدووووم شادم خوشحالم چه درهایی چه نعمتهایی چه خاسته هایی که خداوند میگه من بهت میدم…
.استادم به امید روزهای عالی نورانی و حال خوب دوستتدارم ..
انشالله منم یه روز هدایت بشم به شهد شیدین قانون سلامتی…انشالله میخام درونمو پاک کنم از غبار خستگیهای غذایی ناجالب…
مثل قوم موسی که گوشت سلوی و بریان کرده رو رها کردن.دنبال عدس و لوبیا ..و گفتند موسی ما این غذاها رو میخاییم گفتند باید بریید شهر فلان و اونا بخودشون ستم کردند…
استادم منم میخام به غذاهای قانون سلامتی هدایت بشم..چون میدونم بدنم خیلی نیازمنده.انشالله خداوندم هدایتم کنه این دوره بینظیر رو بخرم…
به امید روزهای الهی و ایمان و توکل بخداوند..
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام امروز زدم نشونه ام دیدم چه فایلی چه نشونه واضح ای هدف دارم ولی باید تلاش کنم قدم بردارم حتما ترمز دارم که هنوز به هدفم نرسیدم زیاد می خوام با خدا حرف میزنم ولی پام رو گاز و ترمزه باورهام ایراد داره از حرفهای که تو ذهن ام درست کردن طبیعی است من به خواسته هام برسم زیاد دست و پا نزنم بعضی واقعا راحت به خواسته ها میرسن حتما باور خوبی دارن چقدر دوست دارم دوره کشف قوانین بتونم تهیه کنم و ترمز هام پیدا کنم خواسته هام الکی به دلم نیوفتاده حتما راه حلی داره خدا راهش بهم نشون میده اگه ترمزهای بردارم روی باورهای مخربی کار کنم و دوست دارم با قانون سلامتی پیش برم چرا نتیجه نمیاد؟چون ایراد از خودمه چون دور ورم الگو هست موفق اند من هم باید لذت ببرم از زندگیم امروز فهمیدم چرا نتیجه نمیاد خدایا کمکم کن باورهای مخربم پیدا کنم دوستان خانم های خانه دار چه باورهای می شناسید که جلوی خواسته هامون گرفته میشه شمایی که کشف قوانین دارید راهنمائی کنید که ما هم به هدفهامون برسیم پامون از روی ترمزها برداریم سپاسگزارم
سلام به همه دوستان و شما استاد عزیز
وای استاد این بخش “نشانه من برای قدم بعدی” با من چه میکنه، هر بار این بخش رو برای مسئله ای در زندگیم امتحان کردم، جواب فوق العاده ای بهم داده و پاشنه های آشیلمو هدف گرفته
من از دوره دوازده قدم هم استفاده میکنم و اون هم بطرز عجیبی هر بار با مسئله ای که در همون برهه باهاش مواجهم مرتبطه، یک بار که به شدت نگران آبروم بودم شما درمورد اینکه نباید به نظر دیگران اهمیت داد صحبت کردید و اینکه باید خودمونو راحت ببخشیم، یک بار دیگه که در مسئله کاریم تنش و استرس داشتم توی قدم هفت شما درباره اینکه منبع اصلی کسی دیگهس صحبت کردید و منو از عالم و آدم بینیاز کردید و برگشتم به خودش که منبع همه چیزها و برطرف کننده همه نیازهاست
و حالا هم که با این فایل باعث شدید بفهممچرا با وجود تلاش زیادم توی آزمونی که دادم به موفقیت دلخواهم نرسیدم و باید روی چه چیزی کار کنم
جالب بود که موقع نیت کردن برای کلیک کردن رو آیکون نشانه من، چند تا سوال پرسیدم و این فایل و فایل های بعدی رو که دیدم شوکه شدم
چون این چند وقت درگیر الگوهای تکراری شده بودم و چند تا انتقاد هم ازم شده بود و فایل های بعدی دقیقا نشانه سوالهای دیگهم بودن
چه فایل های فوق العاده ای آپلود کردید استاد، ممنون از سخاوت و دست و دلبازیتون که این فایل های فوق العاده ارزشمند رو به رایگان برای ما آپلود میکنید.
عاشقتونم
پایدار باشید