در این فایل استاد عباس منش درباره یک ضعف شخصیتی مخرب، ریشه های این ضعف و اثرات مخرب آن در زندگی صحبت می کند. ضعفی که تقریبا همه در زندگی خود تجربه کرده اند.
در این فایل استاد عباس منش ما را از دلایلی آگاه می کند که این ضعف شخصیتی را شکل می دهد، ریشه های آن را تقویت می کند و در نهایت آن را تبدیل به یک عادت ذهنی مخرب می کند. سپس این عادت ذهنی مخرب، کانون توجه ما را به گونه ای جهت دهی می کند که:
نه تنها نعمت های زندگی خود را نبینیم؛ نه تنها درباره آنچه داریم، ناسپاس شویم؛ بلکه با نادیده گرفتن مداوم داشته های زندگی خود، مرتبا خود را در احساس بدبختی، احساس قربانی بودن و در یک کلام احساس نارضایتی از زندگی نگه داریم. سپس طبق قانون، این فرکانس غالب نه تنها نعمت های فعلی را از زندگی ما خارج می کند بلکه مجراهای زیادی برای ورود ناخواسته ها، مسائل و مشکلات پی در پی به زندگی ما باز می کند.
با ادامه دادن به این جنس از توجه، وارد مدار ناخواسته ها می شویم. در این چرخه معیوب مرتبا از این مشکل به مشکل بعدی برخورد می کنیم و هر بار بیشتر در این باتلاق فرو می رویم. بدتر از همه این است که: نمی دانیم این باتلاق از کجا و چطور شروع شده و چرا در حال گسترش خودش در زندگی مان است. خبر خوب این است که استاد عباس منش در این فایل با ارائه منطق های قوی، راهکار خروج از این چرخه معیوب و اصلاح این ضعف شخصیتی را به ما یاد می دهد.
تمرین:
آگاهی های این فایل را با جدیت گوش دهید، از کلیدهای آن نکته برداری کنید و برای اینکه اهرم رنج و لذتی قوی برای اصلاح این ضعف شخصیتی در ذهن ما ساخته شود به گونه ای که منجر به تصمیم و اجرای آن شود، پیشنهاد می کنیم در بخش نظرات این فایل مثالهایی از خودتان را بیاد بیاورید و بنویسید از اینکه:
ذهن شما به چه شکل و درباره چه موضوعاتی مرغ همسایه را برای شما غاز نشان داده است؟ به گونه ای که با وجود نعمت هایی که در زندگی خود دارید، به احساس نارضایتی، قربانی بودن و بدبختی رسیده اید. احساس کردید که حق شما به شما داده نشده و از قافله دیگران عقب مانده اید. ( احساس نارضایتی از همسر، شهر، شغل، رابطه، خانواده، فامیل، فرزند و …) به عنوان مثال:
- همسایه های دیگران چقدر از همسایه من بهتر هستند؛
- همسر فلانی، چقدر از همسر من خوش برخورد تر است و چقدر هوای همسرش را دارد؛
- رابطه دیگران چقدر از رابطه من بهتر است. آخر این هم شد رابطه!
- هر کشور دیگری از کشور من و قوانین کشور من بهتر است و موفق شدن در آن راحت تر است؛
- دختران یا پسران فلان شهر، چقدر از دختر و پسرهای شهر من بهترند؛
- پدر و مادرهای دیگران، چقدر از والدین من بهترند؛
- مشتری های فلان شهر یا محله، چقدر از مشتریهای محله یا شهر من بهترند؛
- فلان شغل، چقدر پولسازتر از شغل من است؛
- مردم فلان شهر چقدر با فرهنگ تر از مردم شهر من هستند؛
- اوضاع کسب و کار چقدر در فلان شهر بهتر از شهر من است؛
- فلان محله یا شهر چقدر زیباتر از محل زندگی من است؛
- و…
الف) به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟
ب) در کل زمانهایی که درگیر این نوع تفکر بوده اید یا هستید، از خود بپرسید:
- چرا اینطور فکر می کردم یا می کنم؟
- چرا فکر می کنم همسر دیگران از همسر من بهتر است؟
- چرا فکر می کنم رابطه دیگران از رابطه من بهتر است؟
- چرا فکر می کنم اوضاع در جای دیگر خوب است؟
- ریشه این جنس از تفکرات از کجاست؟ آیا ریشه اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟! اصل است یا فرع؟!
چ) حالا که از این ضعف مخرب آگاه شده ای، با توجه به آگاهی های این فایل، چه راهکارهایی برای خارج شدن از این مدار مخرب آموخته ای؟ این راهکارها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شده است؟ در پاسخ به این چرایی به این فکر کنید که:
- چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟
- چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟
- و قدم اول را از کجا بردارم؟
موضوع این است که طبق قانون، اگر آگاهانه روی بهبود این ضعف شخصیتی کار نشود، تبدیل به بزرگترین مجرای خروج نعمت ها از زندگی و ورود ناخواسته ها به زندگی می شود. اما تمرکز بر اجرای آگاهی های فایل، این جنس از ایمان و باور را در ما شکل می دهد که:
تغییر شرایط نادلخواه زندگی ام چقدر راحت است و چقدر در دست خودم بوده است و من چقدر به دنبال تغییر این شرایط در بیرون از خودم می گشتم!
منتظر خواندن پاسخ ها و مثالهای تأثیرگذار تان هستیم.
منابع کامل درباره محتوای این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟296MB50 دقیقه
- فایل صوتی چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟48MB50 دقیقه
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
همیشه مکانی وجود دارد که:
-بهتر از مکان فعلی ماست
همیشه شغلی وجود دارد که:
-بهتر از شفل فعلی ماست
همیشه دختران زیبا وجود دارند که:
– متعلق به محل سکونت ما نیستند
همیشه استادانی وجود دارند که:
-در دانشگاه دیگری غیر از دانشگاه ما تدریس می کنند
همیشه غذایی وجود دارد که:
– متعلق به میز کناری ما در رستوران است
همیشه افرادی وجود دارند که:
-خوشبخت تر از ما هستند
همیشه خانواده و والدینی وجود دارند که:
-متعلق به دیگرانند
همیشه شهر یا کشوری وجود دارد که:
-بیزینس ها و کسب و کار مورد نظر ما در آن رونق بیشتری دارد
همیشه شهر یا کشوری وجود دارد که:
-فرهنگ آنها بسیار بیشتر از شهرمحل سکونت ماست
همیشه شهر یا کشوری وجود دارد که:
-مناظر طبیعی بسیار زیبایی داشته که در شهر یا کشور محل سکونت ما یافت نمی شود
همیشه مغازه ای وجود دارد که:
-بسیار مشتریان بهتری از مغازه ی ما دارد
همیشه دولتمردانی وجود دارند که:
-متعلق به کشورهای دیگر هستند
این نوع تفکر و نگرش از کدام باورها نشات می گیرند؟
داشتن این باور و نگرش به این دلیل است که:
دلیل اول:
-تمرکز مان همواره بر نکات منفی است :
ذهن ما اینگونه عمل می کند که اگر هزاران زیبایی وجود داشته باشد بر نازیبایی ها تمرکز کرده و طبق قانون:
*با تمرکز بر نازیبایی ها به نازیبایی های بیشتر برخورد می کنیم
*از جنس همان بیشتر و بیشتر وارد زندگی ما شده باورهای نامناسب ما را تقویت کرده و این چرخه مرتبا تکرار می شود
اتفاقات ما:
توسط باورها فرکانس ها و کانون توجهمان رقم می خورد
زمانی که کانون توجه بر موضوعی قرار گیرد افکار حاصل از آن در ذهن ما تکرار :
و به تدریج به باورهایمان تبدیل می شوند
باورها به قدری قوی و قدرتمند هستند که:
اتفاقات مشابه با آن را جذب می کنند*
با قرار گرفتن در سیکل یا چرخه ای نامعیوب یا درست:
-خود را مرتبا تقویت می کند
-به ما ثابت می کند کاملا درست فکر می کنیم
احساس نارضایتی ناشی از داشتن باورهای نامناسب:
*زندگی را برای ما تبدیل به جهنم می کند
بنابراین:
قدم اول از کانون توجهمان آغاز می شود از خود سوال کنیم:
به چه چیزی توجه داریم؟
اگر کانون توجه ما بر نکات مثبت و زیبایی هاست:
از جنس همان را بیشتر و بیشتر وارد زندگی خود می کنیم
اگر کانون توجه ما بر نازیبایی ها و نکات منفی است:
-از جنس همان را بیشتر و بیشتر وارد زندگی خود می کنیم
-انتظار داریم شرایط بدتر افراد بدتر موقعیت بدتر وارد زندگیمان شود
اگر قانون را بدانیم:
-به هر چیزی توجه کنیم از جنس همان وارد زندگی ما شده و تبدیل به واقعیت زندگی ما خواهد شد
همواره حواسمان هست:
-به خواسته ها
-به موضوعات و مسائل زیبا و مثبت توجه کنیم
-درباره ی آنها بنویسیم
-از آنها سپاسگزار باشیم تا:
*از همان جنس زیبایی ها و نعمت ها بیشتر وارد زندگی ما شود
کانون توجه خود را از:
-زشتی ها و نازیبایی ها برداریم
دلیل دوم:
-بسیاری از ما نمی خواهیم مسئولیت شرایط و اتفاقات زندگی خود را عهده دار شویم و به این شکل از بر عهده گرفتن مسئولیت شانه خالی می کنیم
برای مثال:
من فرد بسیار توانمندی هستم اما:
-کار نیست
-مشتریان ایراد دارند
-کسب و کار من شرایط پیشرفت را ندارد
دلیل عدم پیشرفت من:
-سکونت در شهر یا کشور خاص
-اشتغال به نوع خاصی از شغل
-با افرا د نامناسب در ارتباط بودن
-تحصیل در دانشگاه خاص
-داشتن والدین نامناسب است
اگر من:
-در این دانشگاه تحصیل داشتم
-شغل خوبی داشتم
-والدین مناسب داشتم
همه ی ما به دنبال بهانه ای برای :
*توجیه عدم موفقیت ها و پیشرفت های خود هستیم
اگر چنین باوری داشته باشیم:
-همواره با اتفاقات نامناسب مواجه می شویم
-اوضاع و شرایط را برای خود سخت و نامناسب می سازیم
-حتی در صورت اقامت در آن شهر یا کشور خاص تحصیل در دانشگاه خاص ارتباط با شخص خاص… :
-به دلیل توجه و تمرکز بر زشتی ها و نکات منفی همان شرایط و اتفاقات نامناسب گذشته را تجربه خواهیم کرد
-اگر شخصی با داشتن پیش فرض ها و انتظارات مثبت شرایطی مشابه با ما داشته باشد:
-به زیبایی ها و نکات مثبت هدایت می شود که ما هیچ گاه آنها را با وجود داشتنشان نمی دیدیم
-ما واقعیت زندگی را: برای خود خلق می کنیم
مسئولیت اتفاقات و شرایط پیش آمده در زندگی خود را:
-بپذیریم
تا زمانی که مسئولیت پذیر نباشیم:
-نمی توانیم اتفاقات منفی و نامناسب زندگی را به نفع خود تغییر دهیم
ما با باورها و فرکانس های خود اتفاقات زندگیمان را رقم می زنیم
بنابراین به جای مقصر دانستن شهر یا کشور مسئولان والدین:
*مسئولیت پذیر باشیم
از خود سوال کنیم:
چه تغییراتی برای موفقیت بیشتر در تمام جنبه ها باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟
چه مهارت هایی را برای موفقیت شغلی باید در خود ایجاد کنم؟
آیا می توانیم با دیگران ارتباط خوب و موثر برقرار کنیم؟
اغلب ما:
دوست نداریم نقاط منفی و ضعف خود را در نظر بگیریم و همواره تقصیر را به گردن سایر افراد می اندازیم
در صورتی که:
هر زمان تقصیر را به گردن سایر افراد یا موقعیت ها می اندازیم:
مشکل اساسی خودمان هستیم
تا زمانی که مسئولیت همه جانبه ی زندگی خود را نپذیریم:
-نمی توانیم آن را به نفع خود تغییر دهیم
باید بپذیریم:
*ما با باورها و فرکانس های خود اتفاقات زندگی خود را خلق می کنیم
ایرادات خود را شناسایی کرده:
-تا بتوانیم آنها را برطرف کنیم
دلیل سوم:
-وجود شبکه های اجتماعی و مقایسه کردن خودمان با دیگران است
زمانی که ذهن خود را:
-با مقایسه ها در شبکه ی اجتماعی احاطه کرده اوضاع و شرایط نامناسب را تجربه می کنیم
مقایسه ها در شبکه های اجتماعی:
-باعث شکل گیری احساس بدبختی در درون ما می شود
شرایط عالی افراد کشورها و… را:
-با شرایط معمول خود مقایسه کرده و سایر مسائل و مشکلات را نادیده می گیریم
-بسیاری از مطالب به اشتراک گذاشته در شبکه های اجتماعی دروغین و به هیچ وجه واقعی نیست
مقایسه: نابود کننده و باعث حسادت رقابت نارضایتی و چشم و هم چشمی می شود
بنابراین:
-تصمیم بگیریم به هیچ وجه وارد شبکه های اجتماعی نشویم
-باورهای محدود کننده خود را تغییر دهیم ورودی های ذهنی خود را کنترل کنیم مسئولیت شرایط و اتفاقات رخ داده شده در زندگی خود را بپذیریم تمرکز خود را بر زیبایی ها و نکات مثبت قرار دهیم به دنبال الگوهای مناسب بوده سپاسگزار نعمت های خداوند باشیم تا:
-لاجرم به زیبایی های بیشتر هدایت شویم
-به نعمت های بیشتری دسترسی یابیم
قانون:
-ما با باورها و فرکانس های خود اتفاقات زندگی خود را رقم می زنیم
به اندازه ای که بتوانیم باورهای خود را تغییر دهیم:
-از همان لحظه شرایط و اتفاقات زندگی به نفع ما تغییر خواهد کرد
جهان :
*همواره به کانون توجه ما پاسخ می دهد
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تمرین:
در بخش نظرات این فایل مثالهایی از خودتان را بیاد بیاورید و بنویسید از اینکه:
ذهن شما به چه شکل و درباره چه موضوعاتی مرغ همسایه را برای شما غاز نشان داده است؟ به عنوان مثال:
همسایه های دیگران چقدر از همسایه من بهتر هستند؛
-زمانی که در مکان قبلی سکونت داشتیم دائما همسایه ها برای ما مزاحمت ایجاد کرده و صبح تا شب روزی نبود که به درب خانه ی ما نیایند و تقاضای انجام کاری از ما نداشته باشند و وظیفه ی ما از صبح تا شب این شده بود که به درخواست های آنها رسیدگی کرده و نیازهایشان را برطرف کنیم و عملا تا پایان شب انرژی و زمانی برای ما باقی نمی ماند که بتوانیم بر روی خود تمرکز کنیم و همواره حسرت همسایه های سایر افراد را می خوردیم که کاش در مکان دیگر یا حداقل کشور یا شهری دیگر سکونت داشته تا از دست این افراد نامناسب راحت شویم و تمرکزمان بر خودمان قرار بگیرد به محض کار کردن و شروع دوره ی احساس ارزشمندی استاد این اتفاق برای ما رخ داد و به مکانی هدایت شدیم که هیچ همسایه ای وجود ندارد و به راحتی می توانیم بر روی خود و اهدافمان تمرکز کنیم و این رنج و زنجیره ی نامناسب 20 ساله که ثمره ی احساس بی لیاقتی و بی ارزشی بود بالاخره 9 ماه پیش به صورت کامل قطع شد
همسر فلانی، چقدر از همسر من خوش برخورد تر است و چقدر هوای همسرش را دارد؛
-بله بارها شده اگر خانمی به موفقیتی دست یافته دلیل موفقیت او را داشتن همسری فهمیده و با شخصیت که پشتیبان او بوده می دانستیم و به خود می گفتیم این خانم کار خاصی انجام نداده اگر ما هم همسری مانند همسر این خانم داشتیم موفقیت ما هم حتمی بود
رابطه دیگران چقدر از رابطه من بهتر است. آخر این هم شد رابطه!
-بله بارها و بارها روابط خانوادگی خود و رابطه با افرادی که به اجبار مجبور به تحمل آنها به دلیل پایین بودن احساس لیاقت و ارزشمندی بودیم را با رابطه ی دیگران که با هر کسی دوست داشتند ارتباط برقرار می کردند و مجبور نبودند مانند ما افراد نامناسب را در خانه ی خود تحمل کنند و به آنها خدمت رسانی کنند و همیشه به جای مهمان داشتن مهمان بودند را با خود مان مقایسه کرده و به خود می گفتیم خوش به حالشان هیچ کس تا کنون خانه ی آنها را ندیده و هیچ گاه ما را در خانه ی خود راه نداده و دعوت نمی گیرند ولی هر روز مزاحم ما هستند و به خانه ی ما می آیند
هر کشور دیگری از کشور من و قوانین کشور من بهتر است و موفق شدن در آن راحت تر است؛
-بله بارها و بارها کشور خود را با دیگر کشورها مقایسه کرده و به خودمان می گفتیم که اگر با داشتن این مدرک تحصیلی یا گواهینامه ها در هر کشوری غیر از ایران بودیم برای مدارک ما ارزش بیشتری قائل بودند و حتما شغل مناسبی به ما اختصاص می دانند و ما برایشان ارزشمندتر بودیم
دختران یا پسران فلان شهر، چقدر از دختر و پسرهای شهر من بهترند؛
-بله برخی از افراد شهرهای خاص را برتر از شهر محل سکونت خود می دانیم و معتقدیم شهر محل سکونت مان شهری با افراد نامناسب با داشتن باورهای کمبود است البته اکنون خود را نیز مانند آنها می دانیم چون فرکانس ما باعث شده در چنین شهری اقامت داشته باشیم
پدر و مادرهای دیگران، چقدر از والدین من بهترند؛
-بارها و بارها والدین خود را با افراد دیگر مقایسه کرده ایم و دلیل عدم موفقیت خود در برخی حوزه ها را به آنها نسبت داده ایم اگر عادات یا رفتار نامناسبی داشته ایم آن را به عنوان ارث یا چیزی که از آنها آموخته ایم نسبت داده و از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کرده و به حال افرادی که والدین مناسب تر با باورهای مناسب تر داشته اند حسرت خورده ایم
مشتری های فلان شهر یا محله، چقدر از مشتریهای محله یا شهر من بهترند؛
-بله هنگام فروش محصولات خود این باور باعث می شد نتوانیم در برخی محله ها فروش بالا داشته باشیم چون باور داشتیم سکونت در این محله ها متعلق به افراد کم درآمد و فقیر است و مسلما آنها به دنبال خرید آثار هنری نیستند و همین اتفاق نیز برای ما رخ می داد در محله های ثروتمند فروش بسیار بیشتر و در محله های به نسبت پایین تر فروش کمتری داشتیم و نتایج ما همواره نوسانی و ناپایدار بود و به دلیل داشتن این باور مجبور بودیم از این محله به سایر محله ها رفته و اکنون که تمام محله ها را سر زده ایم قصد رفتن به سایر شهرها را داریم چون باور داریم شهر محل سکونت ما پتانسیل لازم برای درآمد بالا را ندارد
فلان شغل، چقدر پولسازتر از شغل من است؛
-بله این باور را داریم که از هنر نمی توان کسب ثروت کرد و اگر هم بتوانیم در حد بسیار کم و بخور و نمیر است
مردم فلان شهر چقدر با فرهنگ تر از مردم شهر من هستند؛
-بله هنگام مسافرت به سایر مکانها به افراد بسیار مهربانی برخورد می کردیم که ما را به خانه های خود دعوت می کردند یا به ما می گفتند اگر کاری داشتید در خدمتان هستیم و ما آنها را با افراد محل سکونت خود مقایسه می کردیم و می گفتیم چقدر خوب بود ما ساکن این شهر با این مردمان مهربان و با صداقت بودیم
اوضاع کسب و کار چقدر در فلان شهر بهتر از شهر من است؛
-بله خصوصا شهر تهران را همه ی افراد تنها به همین دلیل به عنوان شهر محل سکونت خود انتخاب می کنند و همواره دلیل مهاجرت خود را داشتن شغل بهتر با درآمد بیشتر می دانند
فلان محله یا شهر چقدر زیباتر از محل زندگی من است؛
-بله خصوصا برخی شهرها که آب فراوان در دسترس دارند و سرسبز تر هستند یا جزیره ها برای ما بسیار زیباتر و جذاب تر از محل سکونت فعلی مان است و همواره آرزو داریم محل سکونت ما شهر یا روستای بسیار کوچک اما پر از نعمت و برکت باشد
به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟
-برخی از آنها به شدت ذهن ما را در برخی مواقع خصوصا زمانی که با چالش ها و تضادها روبرو می شویم درگیر می کند اما نسبت به گذشته نسبت دادن عوامل بیرونی به موفقیت ها یا عدم موفقیت هایمان بسیار کمرنگ تر شده و بیشتر باور کرده ایم که ما در هر جایگاهی قرار داریم لایق آن هستیم و هیچ اشتباه یا ظلمی در حق ما صورت نگرفته است ما با باورها و فرکانس های خود اتفاقات زندگیمان را رقم می زنیم و هیچ عامل بیرونی در رخ دادن اتفاقات زندگی ما تاثیر ندارد همواره به خود یادآوری می کنیم که اگر تقصیر را به گردن دیگران بیاندازیم مشرک هستیم و خداوند شرک به خودش را به هیچ وجه نمی بخشد و تا زمانی که مسئولیت اتفاقات و شرایط خود را نپذیریم تحت هیچ عنوانی نمی توانیم آنها را به نفع خود تغییر دهیم و تمام شرایط و اتفاقات نامناسب رخ داده شده در زندگی ما تضادهایی هستند که به رشد و پیشرفت بیشتر ما کمک می کنند تنها در صورتی که بتوانیم به جای توجه به تضادها و مشکلات به خواسته های خود توجه کرده درباره ی آن ها بنویسیم صحبت کنیم و تمرکز خود را از ناخواسته ها برداریم نتیجه مطلوب را خواهیم گرفت
در کل زمانهایی که درگیر این نوع تفکر بوده اید یا هستید، از خود بپرسید
چرا اینطور فکر می کردم یا می کنم؟
-به دلیل احساس بی ارزشی و عدم لیاقت
-بر عهده نگرفتن مسئولیت و توجیه عدم موفقیت هایمان با عوامل بیرونی
-مقایسه کردن شرایط خود با دیگران حسرت و حسادت به حال آنها
-ندانستن و درک نکردن قوانین الهی
-درک نکردن عملکرد خداوند
-این که هر کسی در هر جایگاهی قرار دارد جای مناسبی است هر کسی با باورها و فرکانس های خود اتفاقات زندگیش را رقم می زند دیگران و سایر شرایط بیرونی هیچ مسئولیتی در قبال اتفاقات رخ داده شده برای ما ندارند اتفاقات و افراد نامناسب تضادهایی هستند که خواسته های ما را روشن و واضح می کنند
چرا فکر می کنم همسر دیگران از همسر من بهتر است؟
-به دلیل مقایسه ی بی جای خودمان با دیگران
-مسئولیت اشتباهات خود را به گردن عوامل بیرونی انداختن
-درک نکردن این قانون که هر کسی در هر جایگاهی قرار دارد جای درستی است که با عدالت خداوند هماهنگ است و هیچ ظلمی در حق هیچ کسی صورت نگرفته است
-درک نکردن این قانون که ما با افکار و باورهای خود اتفاقات زندگی خود را رقم می زنیم
-دیگران مسئولیت و تاثیری در رخ دادن شرایط و اتفاقات مناسب یا نامناسب زندگی ما ندارند
چرا فکر می کنیم رابطه دیگران از رابطه من بهتر است؟
-احساس قربانی شدن و داشتن باورهای نامناسب در زمینه ی روابط داشتن این باور که فکر می کنیم سایر افراد قصد سوء استفاده از محبت ما را دارند و افرادی که روابط خوبی با دیگران دارند بسیار باهوش هستند و هر زمان به نفعشان باشد با افراد ارتباط برقرار می کنند یا بسیار خوش شانس هستند و همیشه در مکان مناسب و زمان مناسب قرار دارند و به دلیل احساس ارزشمندی و عزت نفس بالا به هیچ کسی باج نمی دهند و به جای خدمت رسانی کردن به دیگران و رفع نیازهای آنها همواره خدمت دریافت می کنند و احترام بسیار بیشتری نزد افراد دارند
چرا فکر می کنم اوضاع در جای دیگر خوب است؟
-چون همواره به ما گفته شده این مملکت جهان سوم است و به درد سکونت و زندگی نمی خورد تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که هر زمان می توانید از این جا فرار کنید یا هر کشوری حتی بدترین کشورهای دنیا بسیار بهتر از سکونت در کشوری مانند ایران است
ریشه این جنس از تفکرات از کجاست؟ آیا ریشه اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟! اصل است یا فرع؟
-ریشه ی آنها به احساس عدم ارزشمندی و لیاقت و اینکه ما نمی خواهیم مسئولیت 100 درصد اتفاقات زندگی خود را بر عهده گرفته و همواره سعی می کنیم از زیر بار مسئولیت های خود شانه خالی کنیم باز می گردد
100 درصد فرع و محدود کننده است
حالا که از این ضعف مخرب آگاه شده ای، با توجه به آگاهی های این فایل، چه راهکارهایی برای خارج شدن از این مدار مخرب آموخته این راهکارها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شده است؟در پاسخ به این چرایی به این فکر کنید که:
چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟
-باید بتوانیم باور کنیم که ما هستیم که با باورها و افکار خود زندگیمان را رقم می زنیم
-ما مسئول 100 درصد اتفاقات رخ داده شده در زندگی خود هستیم
-دیگران و سایر عوامل بیرونی به هیچ وجه تاثیری در زندگی ما ندارند
-به محض تغییر باورها و افکارمان شرایط به نفع ما تغییر خواهد کرد
-نسبت دادن موفقیت ها و شکست هایمان به عوامل بیرونی شرک محسوب می شود
بنابراین باید:
مسئولیت پذیر باشیم بر روی احساس ارزشمندی و لیاقت خود به شدت کار کنیم خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم قانون تکامل را رعایت کنیم دیگران و سایر شرایط بیرونی را سرزنش نکنیم به نکات مثبت آنها توجه کنیم بدانیم آنها تضادهایی هستند که خواسته های ما را به ما نشان می دهند اگر با نگرش مثبت به آنها نگاه کنیم و از شرایط کنونی خود سپاسگزار باشیم تمام آنها در نهایت به نفع ما عمل می کنند
با توجه کردن به زیبایی ها باعث جذب زیبایی های بیشتر خواهیم شد
چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟
-مهارت کنترل ذهن خصوصا زمانی که با چالش ها مواجه می شویم
-مهارت سپاسگزاری از نعمت ها و داشته هایمان
-مهارت توجه به نکات مثبت و زیبایی ها
-مهارت صحبت کردن و نوشتن تنها درباره ی زیبایی ها و عدم توجه و تمرکز بر زشتی و نا زیبایی ها
-مهارت عدم مقایسه ی خود با دیگران
-مهارت استفاده ی درست از تضادها برای تحقق خواسته ها
-مهارت حذف ورودی های نامناسب شبکه های اجتماعی فیلم سریال افراد نامناسب…
-مهارت انتخاب هدف مناسب و تمرکز بر آن
-مهارت تسلط بر قوانین الهی درک و استفاده از آنها به نفع خود
-مهارت ارزشمند دانستن خود فارغ از عوامل بیرونی
-مهارت انجام تمریناتی که به ما در تحقق احساس ارزشمندی کمک می کند
-مهارت مقایسه ی خودمان با خودمان به جای مقایسه با دیگران
-مهارت زندگی به سبک شخصی
-مهارت خودشناسی شناسایی نقاط ضعف و قوت مان و بهبود آنها
-مهارت تمرکز بر توانمندی ها و افزایش آنها
و قدم اول را از کجا بردارم؟
-قدم اول را از ایجاد احساس لیاقت و ارزشمندی گوش دادن به فایل های استاد مانند کلام خداوند و وحی منزل انجام تمرینات عمل کردن به آنها طبق مدارمان سپاسگزاری از خداوند به خاطر نعمت ها و داشته ها یمان برمی داریم
خدایا شکرت
عاشقتونیم