در این فایل استاد عباس منش درباره یک ضعف شخصیتی مخرب، ریشه های این ضعف و اثرات مخرب آن در زندگی صحبت می کند. ضعفی که تقریبا همه در زندگی خود تجربه کرده اند.
در این فایل استاد عباس منش ما را از دلایلی آگاه می کند که این ضعف شخصیتی را شکل می دهد، ریشه های آن را تقویت می کند و در نهایت آن را تبدیل به یک عادت ذهنی مخرب می کند. سپس این عادت ذهنی مخرب، کانون توجه ما را به گونه ای جهت دهی می کند که:
نه تنها نعمت های زندگی خود را نبینیم؛ نه تنها درباره آنچه داریم، ناسپاس شویم؛ بلکه با نادیده گرفتن مداوم داشته های زندگی خود، مرتبا خود را در احساس بدبختی، احساس قربانی بودن و در یک کلام احساس نارضایتی از زندگی نگه داریم. سپس طبق قانون، این فرکانس غالب نه تنها نعمت های فعلی را از زندگی ما خارج می کند بلکه مجراهای زیادی برای ورود ناخواسته ها، مسائل و مشکلات پی در پی به زندگی ما باز می کند.
با ادامه دادن به این جنس از توجه، وارد مدار ناخواسته ها می شویم. در این چرخه معیوب مرتبا از این مشکل به مشکل بعدی برخورد می کنیم و هر بار بیشتر در این باتلاق فرو می رویم. بدتر از همه این است که: نمی دانیم این باتلاق از کجا و چطور شروع شده و چرا در حال گسترش خودش در زندگی مان است. خبر خوب این است که استاد عباس منش در این فایل با ارائه منطق های قوی، راهکار خروج از این چرخه معیوب و اصلاح این ضعف شخصیتی را به ما یاد می دهد.
تمرین:
آگاهی های این فایل را با جدیت گوش دهید، از کلیدهای آن نکته برداری کنید و برای اینکه اهرم رنج و لذتی قوی برای اصلاح این ضعف شخصیتی در ذهن ما ساخته شود به گونه ای که منجر به تصمیم و اجرای آن شود، پیشنهاد می کنیم در بخش نظرات این فایل مثالهایی از خودتان را بیاد بیاورید و بنویسید از اینکه:
ذهن شما به چه شکل و درباره چه موضوعاتی مرغ همسایه را برای شما غاز نشان داده است؟ به گونه ای که با وجود نعمت هایی که در زندگی خود دارید، به احساس نارضایتی، قربانی بودن و بدبختی رسیده اید. احساس کردید که حق شما به شما داده نشده و از قافله دیگران عقب مانده اید. ( احساس نارضایتی از همسر، شهر، شغل، رابطه، خانواده، فامیل، فرزند و …) به عنوان مثال:
- همسایه های دیگران چقدر از همسایه من بهتر هستند؛
- همسر فلانی، چقدر از همسر من خوش برخورد تر است و چقدر هوای همسرش را دارد؛
- رابطه دیگران چقدر از رابطه من بهتر است. آخر این هم شد رابطه!
- هر کشور دیگری از کشور من و قوانین کشور من بهتر است و موفق شدن در آن راحت تر است؛
- دختران یا پسران فلان شهر، چقدر از دختر و پسرهای شهر من بهترند؛
- پدر و مادرهای دیگران، چقدر از والدین من بهترند؛
- مشتری های فلان شهر یا محله، چقدر از مشتریهای محله یا شهر من بهترند؛
- فلان شغل، چقدر پولسازتر از شغل من است؛
- مردم فلان شهر چقدر با فرهنگ تر از مردم شهر من هستند؛
- اوضاع کسب و کار چقدر در فلان شهر بهتر از شهر من است؛
- فلان محله یا شهر چقدر زیباتر از محل زندگی من است؛
- و…
الف) به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟
ب) در کل زمانهایی که درگیر این نوع تفکر بوده اید یا هستید، از خود بپرسید:
- چرا اینطور فکر می کردم یا می کنم؟
- چرا فکر می کنم همسر دیگران از همسر من بهتر است؟
- چرا فکر می کنم رابطه دیگران از رابطه من بهتر است؟
- چرا فکر می کنم اوضاع در جای دیگر خوب است؟
- ریشه این جنس از تفکرات از کجاست؟ آیا ریشه اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟! اصل است یا فرع؟!
چ) حالا که از این ضعف مخرب آگاه شده ای، با توجه به آگاهی های این فایل، چه راهکارهایی برای خارج شدن از این مدار مخرب آموخته ای؟ این راهکارها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شده است؟ در پاسخ به این چرایی به این فکر کنید که:
- چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟
- چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟
- و قدم اول را از کجا بردارم؟
موضوع این است که طبق قانون، اگر آگاهانه روی بهبود این ضعف شخصیتی کار نشود، تبدیل به بزرگترین مجرای خروج نعمت ها از زندگی و ورود ناخواسته ها به زندگی می شود. اما تمرکز بر اجرای آگاهی های فایل، این جنس از ایمان و باور را در ما شکل می دهد که:
تغییر شرایط نادلخواه زندگی ام چقدر راحت است و چقدر در دست خودم بوده است و من چقدر به دنبال تغییر این شرایط در بیرون از خودم می گشتم!
منتظر خواندن پاسخ ها و مثالهای تأثیرگذار تان هستیم.
منابع کامل درباره محتوای این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟296MB50 دقیقه
- فایل صوتی چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟48MB50 دقیقه
به نام خداوند بخشنده ی مهربانم
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته گرامی و سلام به دوستان خوب و نازنینم
استاد من هیچ وقت فکر نمیکردم توجه به نازیبایی ها تا این حد میتونه ادم و غرق کنه
درسته هر وقت از شما میشنیدم و توجه میکردم به زیبایی ها کلی نتیجه ی خوب تو زندگیم ظاهر میشد
ولی توجه به نازیبایی ها رو واقعا این جوری درک نکرده بودم
چند وقت پیش توجهم و گذاشتم روی نکات منفی همسرم ، جالبه میدونستم نتیجه ی بدی داره ، بازم جالبه میدونستم احساس بد مساوی اتفاقات بده ، بازم توجه کردم و روزه به روز شاهد حس بدم بودم
حالا به جای اینکه تلاش کنم به نکات مثبت توجه کنم ، انگار داشتم با خودم یا با همسرم لج میکردم که نه چرا باید به نکات مثبتش توجه کنم انگار زور داشت برام
فکر میکردم مثلا دارم به اون خوبی میکنم نه به خودم
خلاصه فقط تلاش و تلاش و تلاش که حسم و خوب کنم
ولی فایده نداشت چون از ریشه تبر و زده بودم و الان داشتم شاخ و برگ ها رو تمیز میکردم
خلاصه اتفاق وحشتناکی برام افتاد طوری که موقع راه رفتن خیلی الکی و اتفاقی پام و کوبیدم به مبل و الان دوهفتس نمیتونم درست راه برم بماند که چقدر درد کشیدم
هرکسی که میبینه باورش نمیشه با یه مبل خوردن این شکلی شدم
البته نمیدونن که با توجهم این بلا یا بهتره بگم نعمت و برای خودم خلق کردم
چون اگه خدا این سیلی محکم و بهم نمیزد خدا میدونه اون حس بد تا کی ادامه داشت
حالا منی که یک سال بود هیچ تضادی با همسرم نداشتم و مدام تو فکر بودم چرا این تضاد برام پیش اومده
میدونین استاد قشنگ حس کردم مسئولیت زندگیم و انداختم گردن دیگران و یادم رفته که این مدتی که حال زندگیم خوب بود مدام داشتم به نکات مثبت توجه میکردم
یه جایی از خانم شایسته شنیدم که میگفت ما هر لحظه و هر ثانیه باید روی خودمون کار کنیم
و من مدتی بود فکر میکردم قانون و بلدم و با اینکه هر روز فایل گوش میدادم و تو سایت بودم ولی عملگراییم و توجهم به زیبایی ها کم شده بود
و واقعا هنوزم باورم نمیشه این قدر تاثیر داشته توجه به زیبایی ها
این مدت که پام اینجوری شد چقدر رشد کردم
چقدر قدر دان راه رفتنم شدم
چقدر شرمنده خدا شدم که اصل و ول کردم چسبیدم به حاشیه ها
همین جا میگم خدایا معذرت میخوام منو ببخش که به قانون عمل نکردم ، خدایا منو ببخش که از لحظه لحظه های زندگیم لذت نبردم منو ببخش که داشته هامو ندیدم
با اینکه هر شب شکر گزاری مینوشتم ولی ببینید چقدر تاثیر داره نوشتن با عملگرا بودن
در مورد اینستا براتون بگم
من مدت پنج سال تقریبا بلاگری کردم البته بلاگر شاید نشه اسمشو گذاشت
اوایل از روی علاقه به عکاسی بود ولی رفته رفته تاثیر خودشو گذاشت و من مدام دنبال تایید دیگران بودم
حتی اثارش رو توی زندگیم هم دیدم
اون موقع اصلا چیزی از قانون نمیدونستم تضادهای وخشتناک با همسرم ، خیانت و …
جالبتر ازاین که منی که شبش به شدت تضاد داشتم تو خونم و بویی از ارامش تو خونم نبود ، صبح یه میز صبحانه ی عالی میچیدم ، صبحانه ای که اصلا خودم ازش نمیخوردم فقط مدل بود کلی عکس های قشنگ میگرفتم و میزاشتم اینستا
حالا مردم پیام میدادن خدای من چه ارامشی داره خونت چه لذتی میبری و …..
واقعا به چشم خودم دیدم که مردم فقط ظاهر و میبینن نه باطن زندگی کسی و و حتی خندم میگرفت
بعد دوباره ظاهر سازیو بیشتر میکردم
به جای اینکه روی خودم کار کنم روی حفظ ظاهر زندگیم کار میکردم ، مدام دنبال تغییر همسرم بودم ، به جای اینکه تو حرفه ی عکاسی پیشرفت کنم و دنبال پیشرفت خودم باشم ، تمام توجهم روی نکات منفی زندگیم بود تمام توجهم شده بود تغییر همسرم
انگار مسئولیت شاد بودنم و در همسرم میدیدم
زندگیم هم روز به روز داغون تر و وحشتناک تر میشد
تا اینکه ضربه ی بزرگی خوردم خیلی بزرگ
البته اون ضربه برام شد نعمت برام شد برکت برام شد حال خوب برام شد این سایت و داشتن استاد عزیزم
به نظرم این توجه به زیباییها
مساوی با حال خوب ، ثروت ، سلامتی ، خوشبختی و تمام اتفاقات خوبه .