چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-04 00:01:252025-01-06 16:57:28چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
استادجان مرغ همسایه غاز نیست طاوووسه اصن
من یه تجربه ای دارم که فکر کنم شاخ همه دربیاد, من اصفهان زندگی میکنم و خب شنیدید میگن اصفهان نصف جهان و انصافا هم چون خیلی اهل گشت و گذارم همه جارو رفتم و تابیدم و زیبایی هارا سانت به سانت صدهابار دیدما
از بچگی یکی از نزدیکان ما که از شهرستانهای اصفهان بود ولی اومد اینجا از جوانی و همیییشه میگفت اصفهانیا فلانند, اصفهان فلانه, بارون که نمیومد میگفت چون اصفهانیا اینجوریند و…..
دیگه ماهم همیشه میگفتیم اخه اصفهان هم شد جا!!! من بیش از حد ناشکر شدم نسبت به شهرمون, احساس بدبختی میکردم , شاید الان خیلی مسخره باشه این حرف از نظر بقیه ها ولی واقعیت من بود
اگه تهرااان بودم فلان, تهرانیا یه ادمای باکلاس فلانی هستند, شمالیا خونگرمند اصفهان که بداخلاق, شیرازی ها انقدررر باحالند و…..اینجا چیه اخه نه ادمهاش نه شهرش نه دریا داره نه جنگل نه باکلاسه
بعد دقیقا هم همین اتفاق میفتاد میرفتیم شمال گیر یه ادمهای خوش مشربی میفتادیم که خدا میدونه ..
بعد دیگه انقدر این باورهای من بود که بازم اطراف اصفهان بهتر از خود اصفهانه من تو دانشگاه با دوستهایی بیشتر رفیق بودم که مال اطراف بودند, یه بار با یکی از دوستان نجف ابادیم صحبت میکردیم که خواسته هامون چیه و اینا میگفت اصفهان رو خیلی دوست دارم و دلم میخواد بیام اونجا زندگی کنم من میگفتم عییی اخه اینجا ,یه بار دیگه یه دوستان دیگم مال زرین شهر بود میگفت من حتی اتوبانهای اصفهانم دوست دارم, خیلی این شهر خوبه
میخوام بگم چیشد که چشمم باز شد و از ناشکری دست برداشتم
یه دوست دیگه ای بود میگفت من کلی از شهرها و استانها را گشتم به تمیزی اصفهان ندیدم
یه دوست دیگه ای هم بود که میگفت من عاشق بزرگی اصفهانم بزرگه ولی مثل تهران الوده نیست زیاد!!
حتی تو کامنت ها هم میخوندم که من اومدم شهر رویایی اصفهان و کلی خوش بودم و میرفتم کوه صفه
اقا من هی اینارو می شنیدم و میگفتم تورا خدا اینارو باش, دقیق نمیدونم از کی بود فکر کنم از وقتی بود که میرفتم کلاس بعد مربیمون میگفت من کار شوهرم ماموریتیه و هربار باید یه جا باشم, قدر اصفهان رو بدونید حتی منابع اموزشی و کلاسهاش هم از همه جا بیشتره
بعد من فکر میکردم بهش اخه تا قبلا یه حالت فراری داشتم و دلم میخواست یه جا دیگه زندگی کنم و هی شما میگفتید با جایی که هستی به صلحححح برس
گفتم چندبار رفتی کل حاشیه زاینده رود رو با دوچرخه با دوستات گشتی!!! بی نهایت
چقدررر رفتی میدوون نقش جهان بستنی بخوری و بگردی و بچرخی و خرید کنی
کوه صفه را نگمممم!!! کوه چسبیده به شهر امن و پر از ادم, مسیر پر از زیبایی و چراغ و همه چی عااالی! کوه رفتن به این امنی و زیبایی و نزدیکی را چندبارررر رفتی!!!! بی نهایت, شبش قشنگه. صبحش قشنگه, برفیش قشنگه, پاییزش که دیوانه کنندست ,از بهارش نگم که همه جا درختان یاس بوی عالییییی, صدای اب و زیبایی و زیبایی
دیگه از اثار تاریخی که نمیگم, پل های قشنگ اصفهان که اب باشه یا نباشه دیوونش میشم, ایشالا هرکی اینو خوند دفعه بعد که زاینده رود جاری شد اصفهان لبی پل خواجو باشه ,
سانت به سانت زاینده رود من بودم و هرتیکش یه خاطره ای داره, یه حسی داره
اگه زمستون باشه و اب باشه پرندگان مهاجر سفیییید میاد میشینند رو اب
بهارهای اصفهان چیزی نگم که شهرداری و زیباسازی اصفهان سانت به سانت شهر رو گل میکاره, وسط خیابون, تو فلکه, وسط بلوار همه جا گل و گل و گل
حتی الانم که زمستونه بازم گل هست
بازم بگم؟؟؟
چهارباغ با درخت های بلندش میریم خرید کنیم ولی نشستن رو صندلی های چهارباغ و دیدن جوب اب وسط اونجا و یه بستنی هم دستت باشه!!!
خیلی هم من کافه بازم نامحدووود کافه های جذاب داره !!! هربار میتونی یه جای جدید بری کافه
و مهم تر از همه برای من که خیلیییی هنری بودم اصفهان پر از هنر بود و اساتید هنر و من خیلی خوب از این چشمه ی هنر نوشیدم و روحم هربار با هر اموزش و تمرین بزرگ و بزرگتر شد, شاید اگه یه جای دیگه بودم نصف چیزهایی که میخواستم یاد بگیرم رو نداشتند, ولی من این خوش شانسی رو داشتم و حالا هریار که از جلوی اموزشگاهم رد میشم, هربار که نقاشی و هنرهامو میبینم میگم خدایا شکرت که من رو تو پایتخت هنر به دنیا اوردی وبهم این شانس و موقعیت و همه چیو دادی!
و یه چیز دیگم از دقت قانون بگم اون شخصی که گفتم نسبت به اصفهان وحشتناک بدبینه هیچچچچ کدوم این تحربه ها نداشته, چندساله حتی لب اب هم نرفته درست و حسابی چه برسه جاهای دیگش
یه تجربه و چیز دیگم میخوام به صحبتم اضافه کنم, اونم اینکه خیلی از نعمت هایی تو دست دیگران می بینیم رو خودمون داریم, یا حتی اگه نداریمش دسترسی خیلی نزدیکی بهش داریم یه مثال بزنم, من یه قسمتی از سفر به امریکا بود که یه ابگرم روباز بود و بدجور دلم خواست ولی هی فکر میکردم بابا این یکی دیگه ایران نیست, تا اینکه یه عکسی دیدم چندروز پیش از ابگرم دلیر تو چالوس که همینجوری بود و گفتم دفعه بعد شمال حتما تجربش کنم, خیلی از اون زیبایی هایی را که می بینیم داریم شهر خودمون, خیلی از اون روابطی که دلمون میخواد رو داریم میگیم دوست های بقیه فلان و بهمان بعد میبینیم بابا رفیق های ماهم همینقدر بامعرفت و مهربونند
اینکارو که ادامه بدیم خدا مهر میزنه به چشم و گوشمون میشیم مثل گذشته من که بدترین شهر ایرانو اصفهان میدونست….
دیگه نمینویسم ولی این جملت استاد اویزه ی گوشمه, زندگی بعضیا جهنم نیست ولی خودشون تو ذهن خودشون جهنم میکنند,کاش سپاسگزاری رو خوب یادش میگرفتم همین
ببخشید که هربار باید بگید از اینستاگرام بیایید بیرون ,خوشبحال هر کی که فقط همین یه حرف استادو گوش کنه
شاد باشید
به نام خداوند بخشاینده مهربان
ای رب الاربابم ،تنها قدرت در جهان ،که همه هستی را به زیبایی وبا عدالت ودرستی ساختی ومارا در زمین خالق کردی .
چه بگویم که حق مطلب ادا شود که شایسته است باشد که نیاز به گفتن نیست که هرجا بنگرم از قامت رعنای تو می بینم .
ای تنها قبله گاهم وپناهم در غار تنهایی ام که چه زیبا مرا از فرکانس انسانهای اطرافم دور کردی که در عقل من نمی گنجید ولی تو فقط قادر مطلق توانایی انجامش را داری .
هرچقدر جلو میروم ،بیشتر عاشقت می شوم ،مرا در زمره بندگان خوبت قرار ده که از آنها راضی هستی مورد مغفرت ورحمتت هستند .
سلام بر استاد جانم که با دیدنش خدا را شکر میکنم بابت یه عالمه آگاهی های ناب که همیشه به موقع میرسه .
استاد تا قبل از دوره احساس لیاقت من چقدر پوست خودم را کندم با این احساس که بقیه بهتر هستند از من از نظر روابط ،از نظر قیافه ،از نظر وسایل زندگی ،از نظر مالی و….
خدایی زندگی جهنم شده بود برام به خاطر این احساس که مرغ همسایه غاز است ،از همه بدتر که ریشه اش به مقایسه واحساس بی لیاقتی بر می گرده که بقیه را بهتر از خودمون میدونیم
مثلاً خودم کیک های تولد را یاد گرفتم واز همون اول، خدایی ،عالی می شدند ولی همش تو ذهنم زن داداشم را خوش سلیقه می دونستم وباعث میشد خودم توانایی هام را نبینم وبقبه را بزرگ ببینم تو ذهنم .
با دوره احساس لیاقت ،بهتر شدم و دیگه سرک نکشیدم در فضای مجازی که پوست ما را کنده وفقط با دیدنشون مقایسه میاد سراغمون .
ذهن شما به چه شکل و درباره چه موضوعاتی مرغ همسایه را برای شما غاز نشان داده است؟
ذهن من بیشتر در مورد روابط ودر زمینه ثروت و پول بقیه را بهتر می بیند.
یا اینکه میگم این محله ما خوب نیست باید برم محله بهتر .
لباس من خوب نیست باید لباس بهتر بخرم .
همسر بقیه نزدیکشون هست ولی همسر من از من دورهست ومارا دوست نداره که نمیاد .
وسایل خونه من ساده است وکم هست ولقیه در حال خرید وسایل لوکس هستند .
بقیه زن ها مستقل هستند ولی من باید همچنان از همسرم پول بگیرم ووابسته اش باشم .
بقیه اجازه نمی دهند کسی تو زندگیشون دخالت کنه ولی من هنوز مادرم دخالت می کنه تو کارم وباعث شده فکر کنم بقیه اعتماد به نفسش بهتره ومن هنوز ضعف دارم با اینکه روی خودم کار می کنم .
بقیه شهرها هواشون عالیه وتهران هواش آلوده است وبچه هام تعطیل می شوند .
) به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟
خیلی ،همین که روی خودم کار نمی کنم ،و می بینم مثل خوره جانم را می خوره واحساسم را بد میکنه ونجواهای ذهنی ام بیشتر میشه وباعث میشه از احساس خوب برم به احساس بد وبعدش دخالت مادرم در مورد زندگیم که می بینم هر موقع من خودم را مقایسه کردم یه موضوعی میاد که انرژی از من می گیره ومن را درگیر میکند.
چرا فکر می کنم اوضاع در جای دیگر خوب است؟
ریشه این جنس از تفکرات از کجاست؟ آیا ریشه اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟! اصل است یا فرع؟
ریشه اش از مقایسه واحساس لیاقت است که همیشه به مردمی هست که بهتر از من است
همیشه به رابطه ای هست که بهتر از رابطه من است و همیشه زن هایی که راحت پول می سازند و زرنگ تر از من هستندوالی ماشاالله …
ریشه اش باورهای محدود کننده است که باعث احساس بی ارزشی میشه وناسپاسی می شود و باعث میشه شیطان قشنگ رخنه کنه و بگه وبگه تا جایی که ناامید بشیم که کنترل ذهن سخت می شه برام این جاها
) حالا که از این ضعف مخرب آگاه شده ای، با توجه به آگاهی های این فایل، چه راهکارهایی برای خارج شدن از این مدار مخرب آموخته ای؟ این راهکارها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شده است؟ در پاسخ به این چرایی به این فکر کنید که:
هرچیزی که انرژی من را هدر میده ،بذارم کنار
مثل زنگ زدن های بی مورد مادرم ودخالت هاش که باعث شده حالم بده بشه .
قاطع بودنم وتمرمز روی دوره ها ونرفتن در هیچ فضای مجازی جز برای گذاشتن نمونه کار در پیج
روی دوره احساس لیاقت باز کار کنم واحساس مقایسه
زیبایی های شهرم را ببینم وتحسین کنم تا لاجرم به زیبایی های بیشتر هدایت شوم
در زمانی که ذهنم حرف می زند خودم را با فایل های استاد بمباران کنم .
سپاسگزار باشم بابت نعمت هام و مقایسه نکنم
همین طور که با تحسین کردن شهر قبلی ام به شهر تهران هدایت شدم پس با تحسین کردن آدم های محله وشهر و زیبایی هاش به جای بهتر هدایت می شوم
کلامم را مثبت تر کنم واحازه ندهم بقیه مرا عروسک خیمه شب بازی خودشون کنند .
بیزینس خودم را رشد بدهم و سخت نکنم در ذهنم ووقتی من حرکت کنم خدا هم کمکم میکنه پایان میشه برای آسانی ها برایم .
من بنده خاص با اثر انگشت خاص هستم وخودم را با قبل از خودم بسنجم فقط وفقط .
توانایی های دارم که فقط خدا به من داده اونها،را
رشد بدهم .
چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟
چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟
و قدم اول را از کجا بردارم؟
از کارکردن روی دوره احساس لیاقت وکار کردن روی خودم .
ودوری از فضای مجازی
به نام خداوند بخشاینده مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین
وهمهی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی
خداروسپاسگذارم که امروز هم بهم فرصت داد که در این مسیر توحیدی باشم
دیشب موقع خوابیدن گفتم سایت رو چک کنم
که یهو اومدم پایین دیدم یه فایل جدید اومده ولی هنوز تو صفحه اصلی گذاشته نشده
زدم دانلود کردم و گفتم فردا میبینم
همون متن اولیش رو که خوندم فهمیدم یه فایل عالی خواهد بود
وواقعابی نظیر بود واقعا فوق العاده بود
این مرغ همسایه چقدر تو زندگی من بوده چقدر اشناست
چقدر مثال دارم در موردش وچقدر ضربه میزنه به ادم به احساس ارزشمندی و اعتماد یه نفسش
از بچگی همیشه یادمه بچه های دیگران عالی بودن خوب بودن مدب بودن جز ما
خانواه فلانی عالی بودن جز ما
پسر فلانی زرنگتر بود
پسر فلانی باهوش تر بود
دختر فلانی کدبانوی بهتری بود
شاید خنده دار باشه ما گاو داشتیم اما هزار بار گاو فلانی از گاو ما بهتر بود
وهنوزم همینطوره چون پدر مادرم هنوز همین طور هستند
البته دیگه من مقایسه نمیشم چون واقعا خودم خودمو مقایسه نمیکنم نه اصلا اما میشه گفت
تا حد خوبی
اما بیچاره این گاو هامون اونا هنوز مقایسه میشن
حتی مادرم میگه مرغ های همسایه مون از مال ما بهتره
فلانی میگفت هر روز تخم میذارن اما الان نه
امروز مادرم میگفت با اینکه خونه ما تو یه موقعیت خیلی مناسب ودل بازه اما میگفت چ فایده خونه فلانی همیشه افتاب میگیره و تو زمستون گرم تره مال ما چی
حالا تابستون برعکس
خواهرام میگن شوهر فلانی چقدر خوبه خیلی برا خانومش این کارو میکنه اون کارو میکنه اما مال ما چی
و…………
ومن هم از این قضایا مستثنا نیستم اما بهترم
چون منم با این تفکررات بزرگ شدم
واین دختر های شهر ما و محله ما خوب نیستن رو داشتم همیشه واسه همین همیشه تمام ارتباطاتم خارج از محدوده زندگیم بود
وهمیشه میگفتم
شهرستان که پول نیست کسسب وکار نیست
فلانه بیساره
باید بری شهرهای بزرگ حالا هرجوری شده .
ونتیجه ش هم که مشخصه
هزچند هزاران مثال ضد ونقیض دارم برای رفع این باورهای اشتباه
که این همه دخترخوب خوشکل وزیبا هست تو همین شهر ومنتطقه خودمون
این همه بیزینس هست
اصلا شهر ما بااینکه شهر خیلی کوچیکیه اما
چندین سال پیش توشبکه خبر به عنوان شهر کوچیک با ماشین های مدل بالا
پخشش کردن
اصلا الان استاد بره تو یه روستایی دور افتاده زندگی کنه مگه نمیتونه پول بسازه مگه کسب وکارش به چی وابسته است
یه نکته طلایی من از این فایل درک کردم
که جواب سوال چند روز پیشمم بود
واقعا اگر اکه غذای گندیده تو یه مبل باشه
اون مبل رو هرکجا ببری بو میده
مهم نیست کجا باشی کجا بری
چ شهری باشی چه محله ای باشی چه مکانی باشی
تا ذهنیتت تغییر نکنه هیچچیز تغییر نمیکنه
اما نکته ی که
من درک کردم
من خیلی دیر به دیر میومدم شهرستان
سالی یه بار قکر میکردم مسیر درستیه اما کاملا اشتباه بود
به خودمم افتخار میکردم تازه
وقتی میومدم شهرستان چون مدت زیادی دور بودم واز اونجا که خیلی چیزها برام تازگی داشت و بعد یه مدت خانواده رو میدیدم
وهمه چیز تازه بود توجهم روی نکات مثبت بود فقط
خب توتهران عملا همش ماشین بود و سرکار وخارج از شهر هم کم میرفتیم
اما چون من علاقه به کوه وطبیعت دارم اینجا همه چی عالی بود فقط نکات مثبت رو میدیدم گل گیاه سرسبزی خواهر زاده هام کوه اب هوای تازه پدر ومادرم
غذای محلی وهمیشه غذا اماده بود سر سفره
چون دیگه لازم نبود خودم غذا درست کنم وخلاصه تمام تمرکزم یه مدت روی نکات مثبت بود وسپاسگذار بودم چون واقعا نمیشه توجه روی نکات منفی باشه وادم بتونه سپاسگذار باشه
اتفاقات عالی می افتاد حالم خوب بود همه چیز خیلی نرم و روان بود اما بعد یه مدت همه چی تکراری میشد
ومن دوباره توجهم میرفت روی نکات منفی
ودوباره اتفاقات بد وروزمرگی پشت روزمرگی واین ادامه داشت
تا امروز که واقعا فهمیدم که چقدر من ضربه خوردم
چقدر من تلاش بی خود کردم
چقدر تقلا کردم
چقدر دنبال مسکن بودم وحالم خوب نمیشد
چقدر به این درو اون در زدم که چرا اتفاقات خوب نمیفته
چرا زندگی روی خودش رو نشون نمیده
چون همیشه مرغ همسایه تو تفکرات من غاز بود
چون من یاد نگرفته بودم که باید از همین چیزی که هستم و همین چیزهایی که دارم لذت ببرم وسپاسگذار باشم
وهمیشه احساس ناسپاسی میکردم نسبت به همه چی
و خب نتیجه س هم که مشخصه
فصل 6کتاب رویاهایی که رویا نیستن قشنگ استاد توضیح داده
که اقا نمیگم پیشرفت نکن نمیگم کم بخواه
میگم مسیر رسیدن به رویاهات از سپاسگذاری برای هر انچه داری و هرکجا که هستی میگذره
یادمه دقیقاوقتی اون فصل کتاب رو یک ماه روش کار کر دم چ اتفاقات عالی افتاد
من اون ذهنیت خودم رو میشناسم حتی اگر پاردایس هم بودم بعد یه ماه شروع میکردم به غر زدن ونکات منفی
همیشه برام سوال بود چطور استاد همیشه ذوق داره هرروز تو یک فضا سیر نشده
اقا وقتی تمرکزت رو نکات مثبت باشه هر روز
یه روز جدیده اصلا تکراری در کار نیست
من این رو تجربه کردم اما کوتاه
که روزها بیدار میشدم ومیگفتم از این بهتر نمیشه چقدر همه چی خوبه
اما از دستم در میرفت ونمیذاشت لذت ببرم از لحظاتم
وطبیعتا وقتی لذتی نباشه هیچ رشدی در کار نیست این قانونه
خداروهزاران بار سپاسگذارم
که از وقتی تعهد جدی دادم چه درهایی خداذداره باز میکنه برام که چطوری
خوب زندگی کنم
استاد ازت ممنونم تعهد میدم که عمل کنم
وتمام تمرکزم رو بذارم روی نکات مثبت زندگیم
وانقدر دنبال مرغ همسایه نباشم
خیلی باگ ها تو ذهنم باز شد که
میشه یه کتاب ازش نوشت
در پناه حق
کارکردم
بنام خدای زیبایی ها
سلام خدمت استاد عزیز
ما در شهری آلوده و صنعتی زندگی میکنیم و چند وقتی هست همش گیر میدم که بابا چرا اینجا موندی و کاش شرایطی پیش میامد که میتونستیم از این شهر بریم و آرامش و آسایش و امکانات بیشتری را تجربه کنیم با گوش دادن به این فایل تصمیم گرفتم به زیبایی های شهرم بیشتر توجه کنم و از لحظه به لحظه زندگی لذت ببرم و در حال زندگی کنم و اگر بتوانم با این شرایط و در این شهر پیشرفت کنم و تکاملم را طی کنم میتوانم به مدارهای بالاتر برم و پروردگارم خیر و شر من را به من الهام میکند…
In god we trust
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
فایل بینظییییر توحیدی
چرا فکر میکنیم مرغ همسایه غازه ؟؟
سوره واقعه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَهُ ﴿1﴾
هنگامی که واقعه عظیم (قیامت) برپا شود، (1)
لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَهٌ ﴿2﴾
هیچکس نمیتواند آن را انکار کند. (2)
خَافِضَهٌ رَافِعَهٌ ﴿3﴾
گروهی را پائین میآورد و گروهی را بالا میبرد. (3)
إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا ﴿4﴾
این در هنگامی است که زمین به شدت به لرزه در میآید. (4)
خدایا شکرت
که هر لحظه در حال پاسخگویی به درخواست های ما هستی و هر کسی که در مدار درک این آگاهی ها باشد چه برکت و سعادتی نصیبش میشود برای دنیا و آخرت
استاد عزیزم چقدر به موقع هدایتهای خداوند را دریافت میکنین برای پاسخگویی به درخواست من
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم
من به هر خیری از تو بهم برسد سخت محتاجم و فقیر و نیازمندم
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شکرت
استاد تو این چند روز خیلی دقیق تر شده بودم به اینکه چکار کنم چه باوری را بسازم که کسب و کارم رونق بیشتری داشته باشد و
این ذهن چقدر بازیگوش و البته چموشه که هر کاری هر بازی به سرمان در میآورد که هر لحظه فراموش کنیم چه نعمت هایی داریم چه مسیری را خداوند هدایت کرده و الان خیلی آسان گیر تر و راحتر شده ایم
و بخاطر همین امکاناتی که در اختیارم براحتی و زیبایی قرار داده شکر گذاری کنم
و اینکه هر بار داره کیفیت زندگی ام در تمام جنبه ها با هم بهتر رشد میکند را هر بار بخودم یاد آوری کنم و قدردان سپاسگزار باشم
همین سلامتی که معجزه است بخدا
روابطی که بلطف خداوند هر بار دار ه بهتر و با کیفیت تر میشود
ارتباطم با خداوند که بینظییییر شده
جریان نعمت و ثروت و فراوانی در زندگی ام جاری و روان است
و هر بار باید این لطف خداوند را شکر گذاری کنم
ولی چه کنم که انسانم و ذاتم فراموشی و ناسپاسی است
که باید برای این ذات خوب بودن نعمتها و مسیری که تا به الان آمده ام و هر روز داره زیبا تر و بهتر از گذشته ام میشود را بیاد بیاورم و کنترل کنم این ذهن چموش را با همین یاد آوری های هر روزم با تسلیم شدن در برابر خداوند با تقوا پیشه کردن و تمرکز بر نکات مثبت و نقاط قوت خودم و جهان اطرافم
از همین جایی که هستم با همین خانواده و دوستان و نزدیکان و همسایه ها و کوچه و خیابان و شهر و استانی و امکانات و رئیس و کارمند و آب و هوا و هر آنچه که الان هست لذت ببرم .
سعی کنم آگاهانه تمرکزم را بر روی زیبای ها ی جهان اطرافم ببرم
شما تمام این باورهای توحیدی قدرتمند را در دوره قانون آفرینش توضیح داده بودین و واقعا هر چقدر که در فایلهای هدیه و دوره ها پیش میرم بهتر برام جا میوفته که اون موقع چی گفته بودین و من الان داره اون درکی که بازد را داشته باشم
و این یعنی مدارم بلطف خداوند بالاتر رفته
خیلی دوست دارم کمالگرا نباشم
چون واقعا اون مراحل پیش زمینه ای برای من بوده که ذهنم را آماده تر کنم که الان بلطف خداوند با خواسته هایم پاسخ هم وجود داشته باشد و در مدار درک این پاسخ ها باشم
گیرنده ام تازه داره آنتن میده بخدا
استاد اینقدر قلبم باز تر شده که همینطوری هم اشکم داره میاد
قشنگ وصل شدم به انرژی منبع
بخدا اینقدر قلبم گشاد شده که سر از پا نمیشناسم و هر لحظه در تمام طول زندگی ام دوست دارم با تمام وجودم همین مس و حالم را ماندگار تر کنم
گاهی میوفتم تو روز مرگی ولی وقتی یه لحظه به احساسم نگاه میکنم و خیلی زود خودمو جمع و جور میکنم و در مسیر درست الهی قرار میگیرم گل از گلم شکفته میشه
میدونی
چون به قدرتی که من و تمام جهانیان را خلق کرده وصل میشم و اون لحظه قشنگ حس میکنم که من اشرف مخلوقات دردانه خداوند هستم و تمام نعمتهای زیبایش را مسخر من کرده
حالا دیگر مهم نیست در چه جمعی باشم که از من ثروتمندتر و به قول امروزی ها باکلاس تر باشم
چون درهمون لحظه بخدا همون آدمهای ثروتمند چنان ساده و زیبا و راحت با من برخورد میکنند که من فرکانسم را میفهمم که این من نیستم خدای من داره کارها را انجام میدهد و اینم اون فرد به زعم ما موفق نیست که نرم شده بلکه خدای اون آدم هست که داره محبت میکند و عشق میورزد و برایم ارزش و احترام قائل است
خدا یا شکرررررررررت
استاد عزیزم با اینکه استمرار و استمرار و استمرار دارم در این مسیر زیبای الهی
که کنترل کنم ور ودی هایم را و خیلی در جمع ها نباشم و تمام توجهم و تمرکزم بر روی بهبود شخصیتم باشد
گاهی اوقات چنان دلم آرام میگیرد برای انجام کارهایی که باید در جمع باشم
و با هدایت خداوند و باورهای توحیدی قدرتمند قدم بر میدارم
با اینکه محافظه کار هستم و ترس هم دارم البته که تکامل باید طی بشه
ولی بلطف خداوند هدایت میشوم و باورهای توحیدی محکم را با خودم تکرار میکنم که هر
اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است
همه چی به نفع من است
توکل میکنم بر خدای مهربان و بر لبخند وارد یک جمع میشوم
یا جمعی از عزیزان را مهمان میکنم خانه خودم
و این باور را هم دارم روش کار میکنم که هم خودم را بیشتر بشناسم که در جمع و در عمل خودم را ببینم که دارم روی خودم کار میکنم
آیا در عمل هم ایمان آورده ام یا فقط زبانم کار میکند .
و همه اینها باهم هست که قدم بر میدارم با هدایت خداوند که به شناخت بهتر ی از خودم برسم
استاد اول اینکه بگم برای قرار گرفتم در اون جمع خداوند تمام کارهایم را انجام میدهد
بلطف خداوند حرفهایی که نباید بشنوم را اصلا نمی شنوم
بعداً که همسرم با بچهها تعریف میکنند میگم که بخدا من اصلا نشنیدم
و دوم اینکه متوجه یه سری باورهای مخرب میشوم که همینطوری مثله نقل و نبات از زبان همه جاری است و هیچ کس متوجه نیست که این طرز تفکر و و افکار تکرار شونده است که تبدیل شده به باور و ترمزهای برای پیشرفت هستند
استاد عزیزم چقدر همزمانی های عالی و الهی در زندگی ام رخ میدهد تا من بهتر رشد کنم و باورهای توحیدی و قدرتمندی را در وجودم گسترش دهم
همین امروز ظهر که قلبم آرام بود و چند بار هم این فایل را از صبح تا ظهر گوش دادم و الهامی را دریافت کردم که برای ناهار خانواده همسرم را به طبقه بالا مهمان کنم
و موقع ناهارسر سفره که بودیم
حرف از کسب و کار برادرم افتاد
قبلا کار کشاورزی و تراکتور داشت و الان تغییر شغل داده و ماشین سنگین گرفته
بعد طبق باورهای گذشتگان که منطقه ای که خانه پدری ام هست اون منطقه آدمهای بد حسابی هستند و اگر برای کسی کار کنی مزد کارت را نمیدهند
یا هر چیزی ازت خرید کنند هم پول بده نیستند
و دقیقا همین اتفاق بارها برای مان رخ داده
که با هر کسی معامله یا کاری انجام شده پول را با دردسر داده اند
و وقتی همه سر سفره میگفتند همون بهتر که ماشین گرفته اون منطقه بد حساب هستند و انتظار دارند که رایگان براشون کار انجام بدی
و منم دیدم که همین دیدگاه را دارم و گفتم آره بابا منطقه ما همه بد حسابن
وقتی گفتم متوجه شدم این یه باور مخرب هست
و مچ ذهنمو گرفتم
دیگه سکوت کردم و بلطف خداوند بقیه هم ادامه نداند و خودم با حرفها ی مثبتری ختمش کردم بحث را
و فقط کریدتشو بخدا میدهم که حواسش بهم هست
خدایا یک لحظه هم مرا به حال خودم وامگذار
برای ذهنم منطقی آوردم که بارها هم بوده که برادرم یا همسرم برای خیلی ها کار کرده اند و پولشان پرداخت شده
حالا اگه چند مورد هم بد حساب بوده اول اینکه از باورهای خودمان بوده و دوم اینکه
دلیل نمیشه بخاطر چند نفر همه رو تمرکز بزاری که نه همه بد حسابن
خوب عزیزم اون بد حسابها واقعیته
خوش حسابها هم واقعیته
من میخوام روی کدومشون تمرکز کنم
خب معلومه با این سایت الهی باشی و دانشجوی استاد و نگهبانت هم که خداوند یکتا ست
پس تمام تمرکزم را روی اون افراد خوش حساب میزارم
من چکار با بقیه دارم
اگه کسی هنوز آدم بدحساب به طولش میخوره یعنی اینکه خودش هنوز جالب نشده در هر مداری که باشی شرایط و اتفاقات و آدمهای همون مدار را میبینی و باهاشون برخورد میکنی
الهام خانم پس مراقب ورودی های ذهنت باش
ببین داری چه ورودی های را وارد ذهنت میکنی
آیا چیزی میشنوی داره بهت باور خوب و قدرتمندی میدهد یا باور منفی است
که داره میبردت به پایین
الله و اکبر
استاد صبح که قرآن را باز کردم و هدایت شدم به سوره واقعه
اصلا یه حالی شدم
با اینکه بارها خونده بودم ولی امروز جنس اون درکم فرق داشت
خدا یا شکرررررررررت وقتی وارد سایت شدم و فایل جدید به چشمان زیبا بینم چشمک میزد لبخندی به پهنای صورت زدم و گفتم خدایا شکرت میدونم که کلی جواب به درخواستهای من داده ای
چون دارم باور میکنم که برای هر درخواستی پاسخی هم هست و باید در مدار اون پاسخ باشم
باید گیرنده ام را قوی تر کنم با روند تکاملی
قبلا خیلی بهم فشار ذهنی می اومد که بتونم کنترل کنم ذهنم را تا بتونم مطالب رو درک کنم
ولی الان بلطف خداوندو استمرارم و تعهدم و ثابت قدم بودنم در این مسیر خیلی بهتر شده ام و بازهم خییییلی جای کار دارم
وانتهایی ندارد
هیچ کس کامل نیست
و از خودم هم انتظار یه شبه موفق شدن را ندارم
چون وقتی بخدا وصل هستم و دارم با عشق و لذت روی خودم کار میکنم و هر بار این باورهای محدود کننده را درک میکنم
میفهمم که هنوز اون زیرزمین وجودم همچین ترمزهایی هست که باید بیشتر و محکمتر و قوی تر کار کنم و هر روز بهتر از روز قبلم عمل کنم
خدایا شکرت
استاد عزیزم چقدر حرفها طنز آمیز بود
میدونی برا این میگم طنز آمیز چون واقعاً همین طور بوده
چون هیچ وقت یاد نگرفته بودیم از همین جایی که هستیم باید لذت ببریم و اوضاع بقیه رو کاری نداشته باشیم
های لایت زندگی دیگران را نبینیم
و دوره احساس لیاقت چقدر در زمینه مقایسه کردن به من کمک کرد
باز هم خیلی جای کار داره
گاهی اوقات برای یه سری اتفاقات یه لحظه قشنگ میفهمم دارم میرم سمت مقایسه کردن و سریع بر میگردم و بلطف خداوند نعمتهای زندگی خودم را میبینم و کوتاه میاد این احساس مقایسه کردن و نجواها..
خدایا شکرت
استاد ماشاالله همه دستی بر آتش دارند در تمرکز بر منفی ها بیشتر
اصلا وقتی میخوای راجع به یه چیز زیبا صحبت کنی
انگار همه میخوان بهت حمله کنند
کو زیبایی کو آدم خوب کو پول کو فراوانی و اینقدر این باورهای محدود کننده تقویت شده اند که همه با هم مثالهای محکمی دارند
و من بلطف خداوند همیشه سعی دارم که سکوت بیشتر داشته باشم و کاری به کسی نداشته باشم و
در ذهن خودم افرادی که موفق تر هستند و شرایط بهتری دارند آگاهانه تمرکز کنم
چون واقعا از تغییر دیگران عاجزم
و بلطف خداوند میتوانم خودم را تغییر بدهم با زاویه دید بهتری نسبت به شرایط دلخواهم
و الگوهای بهتری را به ذهنم در کار های هنری ام دارم نشون میدم و باور هایم قوی تر شوند که کار من ارزشمنده
مشتری های عالی داره
همانطور که مربی ام همین هنرها را داره به خارج از کشور میفروشد
پس وجود دارد مشتری های عالی وهنر دوست که ماری بسیار زیبا و هنر دست است و خیلی باکیفیت و لذت بخش است داشتن این کارها در خانه و محل کار
خدایا شکرت
استاد این نکته مثبت را که خودم و همسرم هم داشته ایم را ثبت کنم
که شهر ما بلطف خداوند به پایتخت طبیعت ایران نام گذاری شده
اینقدر زیبا و فوق العاده است پر از آبشار های عالی و بینظیر و طبیعتی بکر و دیدنی مخصوصا در فصل بهار و پاییز بسیار زیباست
وقتی دوستانمون از شهر های دیگه میان
اینقدر از زیبایی شهرمون براشون میگیم که وقتی میان و به اون جاهای دیدنی میبریمشون کلی لذت میبرند و کلی هم عکس و فیلم میگیرند و وقتی به شهر خودشون بر میگردن و عکس و فیلم و دیدنیها را با خانواده هاشچن اشتراک میزارن اونا هم دوست دارند که خودشون بیان و این همه زیبایی و نعمتهای الهی را تجربه کنند
خدارو شکر که در شهر ی زیبا و پر از نعمت و ثروت و فراوانی و رحمت و برکت الهی هستم
خدایا شکرت
استاد اتفاقا همین امروز ظهر وقتی همسرم با برادرش صحبت میکرد
دیدم داره میگه الان کسی و کار تو این شهر خوب نیست قبلا خوب بود
حالا همسرم قبلا واقعا بیزینسش عالی بود
تو کامنت قبلی گفتم که آهن فروش است
و طبق عدم قانون تکامل که اومد عمل کرد
خب معلومه با کله میای پایین
و الان که کسب و کارش با چک و نسیه کار کردن داره میچرخه که اونم معلومه
من بارها گفتم چک و نسیه و قسطی کار کردن اشتباهه
ولی از اونجایی که نمیتوانیم کسی را تغییر دهیم دیگه رها کردم
گفتم من که جای همسرم تو بازار نیستم
من که کفش همسرم را نپوشیدم بجاش راه برم
من که در موقعیت اون نیستم
پس تو روابط عاطفی تمرکزم را بر روی این همه نقاط قوت و خوبی که همسرم داره گذاشتم و شکر خدا که از روابط درب و داغون به روابطی عالی رسیدیم و قشنگ متوجه هستم که هر روز روابطمون داره بهتر و بهتر هم میشود
و استاد چقدر قشنگه که مسئولیت زندگی خودم را بر عهده بگیرم
اصل همینه
باید بپذیرم که خودم دارم اتفاقات را خلق میکنم
چقدر در گفتن ساده است با توکل بر خدا که بتونم خیلی عالی در عمل هم اجرا کنم
خدایا شکرت کمکم کن
بخدا که هر ایرادی هست در درون خودم است
هر مسئله و مشکلی که هست خود هستم نه خانواده و دوستان و همسر و فرزند و جامعه
من هستم که مقاومت و ایراد دارم
باید یاد بگیرم که مسئولیت زندگی ام را بپذیرم هر اتفاقی بیوفته بواسطه افکار و فرکانس های خودم بوجود می آید
من باید دربیزینسم مهارتهایم را بیشتر کنم تمرکزم را روی خودم بزارم
در ارتباطات
در انسان بودنم در زندگی ام
باید دنبال بهبود در خودم باشم
انگشتم هر لحظه به سمت خودم باشد
خدایا شکرت کمکم کن تا در خودشناسی بهتر عمل کنم تا به خدا شناسی برسم
خدا یا شکرررررررررت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم
خدایا شکرت برای قوانین بدون تغییر ت
خدایا شکرت برای کنترل ذهنم
خدا یا شکرررررررررت برای اعراض از نازیبایی ها
خدایا شکرت برای تمام نعمت ها و داشته های زندگی ام
خدایا شکرت برای همین لحظه و همین زمان و همین مکان وشرایطم که هر آنچه دارم از آن توست
خدایا شکرت که از هدایت یافتگان الهی ات قرارم دادی
خدایا شکرت که هر لحظه بر من منت گذاشتی و هدایتم مردی به راه راست
خدایا شکرت برای روانتر شدن چرخ زندگی ام
خدایا شکرت برای راستی و درستی و پاکی و صداقتم که همه از آن توست
خدایا شکرت برای این سایت و هدایت شدنم به بهترین سایت دنیا
خدایا شکرت که جواب به فرکانس هایم دادی. نمیدانم کدام فرکانسم بوده ولی الان حالم خوبه چون همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدایا شکرت من تسلیمم به هر خیری از تو بهم برسد سخت محتاجم
خدایا شکرت که تمام انسان ها و اوضاع و شرایط وسیله ای است برای رساندن موهبت های الهی به من
خدایا شکرت برای تمام نعمتهای زندگی ام برای خوان نعمتت که در زندگی ام گسترده است
خدایا شکرت که ذهنم ساکت شده و قلبم باز تر شده
خدایا شکرت که من بی قید و شرط ارزشمندم
خدایا شکرت که من لایق دریافت الهامات و نعمتهای الهی هستم
خدایا شکرت که فقط تمرکز م بر روی سایت هست و تنها جایگاه و پایگاهم در فضای مجازی است
خدایا شکرت که تمام وقتم در سایت هست و بهترین شرایط را برایم مقدر کرده ای که اینجا باشم و فایل گوش بدهم و کامنت بخونم و کامنت بنویسم و لذت ببرم
خدا یا شکرررررررررت
که چند روز پیش بهم الهام شد که از کارم لذت بیشتری ببرم چون صاحب کار خداست من هیچ ایده و آشنایی با ابن کارهای هنری نداشتم و فقط خداوند بود که من را به این مسیر زیبا هدایت کرد و ایمان دارم که تمام کارهایم را خودش مدیریت میکند
من فقط باید خالق بودنم را بپذیرم و بشه جزیی از وجودم و از مسیرم لذت ببرم
کانون توجهم را روی زیبایی ها امکانات و آدمها و شرایط و موقعیت هایم بزارم
خدایا شکرت که طبق قانون جهان به هر چیزی توجه کنیم از همان جنس بیشتر وارد زندگی مان میشود
خدایا شکرت که از همین جایی که هستم باید بتوانم ثروت بسازم
اگه ایراد و مقاومتی هست درون خودم بگردم
الگوهای موفق همین شهر را ببینم و تحسین کنم که برای اونا شده برای من هم میشود
هر ایرادی هست در درون خود م هست
من دارم اتفاقات را خلق میکنم
خدایا شکرت هدایتم کن به راه حلهای آسان و زیبا
خدایا تو علمت بر تمام عالم محیط است
تو قادر مطلق هستی
من هیچی حالیم نیست
من نمیدونم چطور
خودت هر لحظه تمام اموراتم را مدیریت کن
ایمانم توکلم اعتمادم باورم فقط توهستی
من هیچی نیستم خدای مهربانم شکرت کمکم کن
من تسلیمم
ایمان دارم که با تغییر افکار و تغییر نگاه و باورهایم
هر روز اوضاع بهتر و بهتر میشود در تمام جنبه های زندگی
خدایا شکرت
استاد جانم سال« 2025»
بر شما و دوستان عزیزم هم مبارک باشه انشاالله
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
یارب هر لحظه هزاران بار تو رو بی نهایت شکر
سلام به استاد عزیزو بزرگوارم ودوستان هم فرکانسی
این فایل خیلی دقیق وعالی بود دقیقا همین برداشت های که همه ی ما در گیرش هستیم
به نظر من ریشه ی همه ی این افکار های پوسیده از قدیم تا حالا تو وجود همه ی ما رخنه کرده
از اجتماع ،از مدرسه ،از دوستان ،از پدر ومادر از همه بدتر فامیل شکل گرفته
از همون غیبت های در کنار هم نشستن بزرگتر ها
که دیدی این چی کار کرد واون چی کار کرد
وچه با افتخار برای هم تعریف میکردند
که من تو بچگی های خودم فک میکردم از این نوع طرز فکر وحرف زدن پشت سر دیگران طبیعه
خیلی به راحتی و ذره ایی بدون ترس از این کار زشت ،استقبال هم میشد وهم دیگه رو تو جمع خودشون دعوت میکردند
وبلعکس اگه خواسته باشن ی کار خوبی رو همین آدما انجام بدن ترس تو وجودشون میاد مانع کارشون میشه
هزار تا دو دل بودن میاد به سراغشون
به قول استاد از شبکه های اجتماعی میاد
که ما خودمون رو تومقایسه با دیگری میبریم
که خیلی وقتا همیشه ضررش تو زندگی های خومون میاد
وخیلی مثال میشه زد که مقصر اصلی تو زندگی خودمون ،خودمون هستیم
وبه هیچ عنوان دیگران هیچ نقشی ندارن
و میشه همه ی این نوع تفکرات رو از نو ساخت
همه ی افکار قدیم رو دور ریخت وافکار جدید ودرستش جایگزینش کرد
البته باید کار کرد
با تمرین،تمرین
وبا هدایت خداوند
در پناه الله بکتا شاد وسالم باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربانم خدایا من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو شایسته
سلام دوستان توحیدیم که من وقتی میام و کامنت شما عزیزان رو میبینم خدا رو خیلی شکر میکنم که دارم رشد و تغییر میکنم و در مسیر درست هستم الهی شکرت
ذهن انسانها همه همیشه دنبال کمبودهاست
و زیباییها و فراوانیها رو نمیبینند چون عادت کرده به این مدل زندگی کردن اما خدا رو شکر ما از این گروهها جدا شدیم
اگر بخواهیم انرژی و وقتمون رو صرف فرعیات بگذاریم از اصل دور میشویم باید مدام روی خودمون کار کنیم و هر روز دنبال از بین بردن یه باور مخرب باشیم دنبال پیدا کردن یکی از ترمزها باشیم
اصل یعنی شکرگزاری اصل یعنی حال خوب اصل یعنی احساسه خوب اصل یعنی فرکانس خوب
شکرگزاری یعنی اینکه بخاطر داشته هایم شکر میکنم و بخاطر چیزهای دیگری که خداوند میخواهد به من بدهد و من ایمان دارم به موقع به من داده میشود شکر میکنم رب قدرتمندم را
من در همین جایی که هستم دارم خدا رو شکر میکنم و حالمو خوب نگه میدارم تا تکاملمو طی کنم و خودش منو به جایی که میدونه بهتره میبره
مقایسه کردن انسان رو از خواسته ها دور میکند
مقایسه کردن انسان رو بی هدف میکند انسان رو بی انگیزه میکند
ریشه این جنس از افکار از باورهای محدود کننده میاد
ما باید روی باور فراوانی بیشتر کار کنیم
خدایا کمکم کن تا بیشتر رشد کنم
ممنونم از شما استادان عزیزم
در پناه خداوند باشیم
به نام خدای مهربان و هدایتگر و رزاق و وهابم
خدایا با تمام وجودم عاشقانه سپاسگزارت هستم که مرا در این مسیر زیبای توحیدی قرارم دادی خدایا شکرت
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان مهربان این سایت الهی
استاد جانم چطور به شما الهام شد که در مورد این موضوع فایل تهیه کنید عجب همزمانی باشرایط این روزای من
من با عزیزه دلم یک ماه پیش به کشور زیبای ترکیه سفری داشتیم در لحظه لحظه این سفر زیبا از خداوندمون هدایت میخواستیم و چقدر خداوند مهربان ما رو به جاهای زیبا در زمانهای مناسب در هتلهای زیبای رو به دریای مدیترانه هدایتمون کرد
چقدر بهمون خوش گذشت از صبح تا شب بارها با عزیزه دلم در سواحل زیبای آلانیا با اون آب و هوای
بی نظیرش پیاده روی میکردیم البته استاد من بعداز اینکه شاگرد شما شدم و روی خودم کار میکنم مخصوصا بعداز دوره روانشناسی یک که باورهای منو زیرو رو کرد ذهن فقیرم رو به ذهن ثروتمند تبدیل کرده
و خداوند مارو بارها به همچین سفرهایی هدایتمون کرده و فراوان نعمت وارد زندگیمون شده خدایا بی نهایت شکرت
ما الان چند روزی میشه که برگشتیم خونه من فکر میکردم خیلی پر انرژی تر از قبل خواهم بود ولی برعکس از وقتی اومدم از خونه بیرون نمیرم همه اش آب و هوای تهران رو با آلانیا مقایسه میکنم تو ذهنم به انسانهایی که اونجا زندگی میکنند غبطه میخورم
و اینا حس های منو بد کرده بود و من داشتم کفر و ناسپاسی میکردم خدایا منو ببخش
استاد عزیزم شما مثل همیشه دستان زیبای خداوند مهربانم شدید و سر به زنگاه این فایل بی نظیر رو آماده کردید و روی سایت گذاشتید
استادم من از همون اول حرفای شما رو وحی منزل دونستم باورتون کردم و خیلی نتایج زیادی در زندگیم دیدم
استاد عباسمنش عزیزم دوستتون دارم واز اعماق وجودم سپاسگزارتون هستم
خدا حافظ و نگهدارتون باشه
بسم الله الرحمن الرحیم الرزاق الوهاب العلیم الحکیم القریب المجیب الحی القیوم النور الغفور القریب المجیب
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تورا صدا باید کرد
سلام به استادان عزیزم و دوستان توحیدی ام در این سایت الهی
استاد و مریم بانو عزیزم، کامنت قبلی که برای شروع پروژه مهاجرت به مدار بالا گذاشتم فراموش کردم که سال جدید میلادی رو به شما تبریک بگم، و گفتم در یک کامنت جداگانه به شما تبریک بگم که متاسفانه فرصت نشد. بعد دیدم اکثر بچهها هم در کامنتشون به تبریک سال جدید اشاره ای نداشتند برا همین برام سوال شد چرا شروع سال جدید میلادی که با معجزه تولد حضرت مسیح است برای اغلب ما ایرانی ها کم اهمیت است و اصلا چرا نباید همان طور که با شور و هیجان سال نو هجری شمسی رو تبریک میگیم، نسبت به میلادی بی تفاوت هستیم، نتیجه باز بر می گشت به ورودی هایی که این چند ساله داشتیم. و سال میلادی رو مخصوص کشورهای غیر اسلامی و کفر میدونستند. و الان میخوام بصورت آگاهانه ،از ته دل و صمیمانه که باز این آگاهی ها را از مکتب شما فرا گرفتم این عید بزرگ، این تولد معجزه آسا حضرت مسیح رو به شما تبریک بگم و ان شاءالله سال جدید هزاران برابر از تمام سال های گذشته در حوزه توحید و یکتاپرستی و سلامتی و حال خوب و ساخت باورهای فراوانی و نعمت و ورودی ثروت و نعمت به زندگی تون بهتر و بهتر باشه، آمین یا رب العالمین.
بریم سراغ فایل پر از خیر و برکت و آگاهی امروز و مرور آگاهی های آن در حد ظرف وجودی الانم.
چی میشه که فکر کنیم که مثلا فلان شغل از شغل من بهتره یا فلان شهر، کشور، یا پدر و مادر و همسر و فامیل و سران کشور و… که مربوط به فلان … میشه از آنچه الان دارم بهتر است؟؟؟!!!
دلیل اول
اینکه ما توجه میکنیم به نکات منفی آنچه داریم برای همین از همون مسائل منفی بیشتر و بیشتر میشود.
راه حل
بجای توجه به نکات منفی بیاییم آگاهانه به نکات مثبت آنچه داریم از شغل، شهر، کشور، پدر و مادر و همسر و… توجه کنیم و با این کار اگر آنچه داریم نکات مثبت بیشتری داشته باشه نکات مثبت اش رو به ما نشان میدهد و اگر نداشته باشد جهان ما را به شرایط و مکان و افراد بهتری هدایت می کند.
دلیل دوم
این که ما مسئولیت شرایط و اتفاقات زندگی خودمون نیستیم و تقصیر رو به عهده عوامل بیرونی می اندازیم و خودمانرا با بقیه مقایسه می کنیم.
راه حل
پذیرفتن تمام مسئولیت های زندگی مون چرا که ما با توجه به افکار و باورهایمان خالق زندگی خودمان هستیم. و این باعث می شود که ما فقط به خودمان پردازیم و از مقایسه کردن خودمان با دیگران بپرهیزیم.
دلیل سوم
فضای مجازی که با قرار دادن بهترین تصویر و ویدئو از شغل، زندگی، روابط و … که نشان بده چقدر اوکی هستیم و ما با دیدن این تصاویر و ویدئو ها احساس بدبختی کنیم.
راه حل
خارج شدن از شبکه های مجازی
و اما چند مثال از خودم که تو ذهنم موندن اون هم بخاطر بازخوردی از طرف مقابل خورده بودم تو ذهنم مونده و گرنه به قول استاد خیلی سخته بخوایی فکر کنی قبلا چطور فکر می کردی.
1_ یه دختر خاله دارم که از بچگی در ظاهر هیچ کاری نمی کنه و تو خونه بخور بخواب است و من همیشه بهش حسودیم میشد و می گفتم من همش مثل کوزت کار می کنم و این برا خودش فقط تیپ میزنه و کار به هیچی نداره. تا اینکه بعد از ازدواج مون یکروز بهش گفتم که من به تو حسودیم میشد که خاله ام همش کارا رو می کنه و شما برا خودتون کار به هیچی ندارید.اون گفت: بابا چی داره میگی تمام کارهای خونه رو من بدبخت بود مامانم فقط غذا درست می کرد و خرید بیرون انجام میداد، فقط وقتی مهمان داشتیم کارمون نداشت، تازه من به شما حسودیم میشد که خاله اصلا دعواتون نمیکنه، کتک نمیزنه، خیلی آروم و مهربونه. منم با تعجب گفتم واقعا!! من این همه وقت فکر می کردم خوش بحالت است.
(علت این چون من این ضعف رو داشتم که همش مثل کوزت کار می کردم که احساس خوبی نسبت به خودم داشته باشم که باز البته از وردی ها میومد که هر چه بیشتر کار کنی مفیدتری و با ارزش تری. که تا همین یکی دو سال پیش هم داشتمش که به لطف دوره عزت نفس و احساس لیاقت کم تر شده)
2_ یه همعروس دارم معلمه. که در ظاهر حرف حرف خودش است و همیشه بهش حسودیم میشد که چطور این قدر روی شوهرش تسلط داره و هر چی میگه شوهرش گوش میگیره. تا اینکه با مباحث عزت نفس آشنا شدم و در این مورد بهش گفتم که شما اعتماد به نفس ات خوبه و همسر و بچههات حرفت رو گوش میکنند. بعد بهم گفت: این ااحرف من رو گوش میدن؟ من فقط تو محیط اداره و مدرسه کسی هست که حرفم رو گوش بده تو خونه دریغ از یک حرف.
بهش گفتم واقعا!! اصلا بهت نمیاد. گفت بخدا من دارم از دست این ها دق می کنم از بس حرف حرف خودشون است. (همین طور که داشتیم صحبت می کردیم یادم نمیاد چی شد که دخترش که دبیرستانی بود یه دادی زد روی مامانش. و همعروسم هیچی بهش نگقت. من توش موندم که این با این تصوراتی که من ازش داشتم از زمین تا آسمان فرق می کنه. و تو ذهن خودم ازش یه بت ساخته بودم)
موارد زیادی بود که فکر می کردم که حالا چه خبره؟ بعد که برام واضح شده دیدیم توهمی بیش نبوده و چیزهاییکه خودم دارم خیلی بهتر و زیباتر است.
(امروز تصمیم نهایی رو با بچهها برای جابجایی گرفتیم و ان شاءالله مرحله اجرایی برای اول بهمن است. تا هر چه خدا بخواهد همان شود. به یادگار بماند برای رد پای بعدی)
در پناه حق همه ی ما روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر و سعادتمند تر باشیم الهی آمین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم ،به استاد شایسته جانم ودوستان بهشتی ام
خدارا سپاسگزارم که در این مکان توحیدی حضور دارم
خداراسپاسگزارم به خاطر رزق بی حسابی که امروز قسمت وروزی ام کرد
خداراسپاسگزارم که مرا خالق زندگی ام آفرید
استاد جان هرروز دارم بیشتر درک میکنم که چون قانون ساده است ،عمل به آن را جدی نمی گیریم
من با افکارم ،افکاری که نتیجه ورودی های ذهنم وکانون توجه ام هست زندگی ام را خلق می کنم ،پس مسئولیت زندگی ام را بپذیرم چون خودم خلق کردم
الف) به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟
در حال حاضر زیاد درگیر این موضوع نیستم به خصوص وقتی آگاهیهای دوره احساس لیاقت را گوش کردم وهر روز سعی کردم شده یک قدم کوچیک برای عمل ودرک بیشتر آن آگاهیها در زندگی ام بردارم هرچند با شنیدن چند باره این آگاهیها ودقت بیشتر در زندگی روزمره ام از این به بعد بیشتر این موضوع را درک میکنم
ولی قبلا همیشه فکر می کردم شهر ما جاهای دیدنی ندارد وچون آب وهوای گرم وخشکی دارد جایی برای گردش نداره واین فکر از شنیده هایی میومد که از دیگران شنیده بودم وخودم اصلا تجربه نکرده بود به خاطر همین فکر زیاد اهل تفریح وگشتن تو شهر خودمون نبودم یادمه یکسال عید داداش آمد خونه گفت فلان قسمت شهر خیلی شلوغه گفتم مگه چه خبر گفت به خاطر مسافران نوروزی ،گفتم مگه شهر ما جای دیدنی داره ،گفت خبر نداری همان روز به مامانم گفتم آماده شو بریم بیرون وآنروز ما خیلی از جاهای دیدنی شهرمون را رفتیم گفتم خدایا من ،ما که اهل این شهریم اینقدر از تاریخ وجاهای دیدنی وتاریخی آن خبر نداشتیم بعد ببین چقدر از شهرستانها آمدند بازدید این جاهای تاریخی که قدمت بعضی از آنها به دوران قاجار وصفوی می رسد از آن روزنگاهم به شهرم عوض شد وهر چه من بیشتر گشتم بیشتر به جاهای خوش آب وهواتر وسرسبز تر هدایت شدم وامروز که گوگل را سرچ کردم برای جاهای دیدنی شهرمان تعجب کردم که هنوز خیلی جاهای تاریخی دارد که من اصلا یکبار هم ندیدم
دومین مورد هم برمیگرده به مادر عزیزم همیشه فکر میکردم مادرم زیاد دوستم نداره واحترامی که باید برا همسرم داشته باشد ندارد ودقیقا این حس از مقایسه رفتار مادرشوهرم با دامادش ورفتار مادرخودم با همسرم میومد تا وقتی به تضادی برخوردم در آن شرایط سخت دیدم آنقدر مادرم مهربانی وخوبی ومحبت دارد که من فقط به خاطر آن یه ویژگی منفی که البته ویژگی منفی نبود کلا باور واعتقادش این بود که داماد هم مثل پسرم هست آن همه محبتش رو ندیده بودم
بعد از آن تضاد سعی کردم بیشتر به ویژگیهای مثبت مادرم محبتهایی که در حقم داشته ،اینکه هرروز نان تازه پخت کنه وبرامنم بفرسته هرروز بامن تماس بگیره احوالم را جویا میشه توجه کنم واز روزی که اینکار را کردم محبت ومهربانی مادرم را بیشتر درک کردم
خدایا شکرت بخاطر وجود مادر مهربان وپدر عزیزم
خدایا شکرت بخاطر برادران بامحبت وخواهر مهربانم
استاد جان از شما سپاسگزارم که اینقدر در همه چیز دقیق میشید وهمه موارد را از دید قانون بررسی می کنید
همانطور که اشاره کردید همه چیز از توجه ما شروع میشه وبا ناسپاسی وناشکری به خاطر داشته هایمان روز به روز اوضاع سخت تر میشود
اول از همه باید نکات مثبت خودم وپدر ومادرم وشهر زیبا وتاریخی که در آن زندگی می کنم لیست کنم
یاد بگیرم تا چیزی را خودم تجربه نکردم تحت تاثیر حرف وباور دیگران عمل نکنم ،مقایسه کردن خودم با دیگران عزیزانم با دیگران را بزارم کنار
از همین جایی که هستم لذت ببرم وسپاسگزار نعمتهایی باشم که در همین شهر ،همین کشور در زندگی ام وجود دارد
عاشقتونم
خدایا شکرت…..شکرت….شکرت
درپناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت