چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 19

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مائده غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2431 روز

    سلام به استاد عزیز خانم شایسته عزیز

    چه فایل قشنگ و عالی بود مرسی استاد عزیز.

    من خودم خیلی این پاشنه ارشیلم که همش مقایسه میکنم مخصوصا تو روابط خیلی حساسم

    مثلاً یه زن و شوهری که میبینم باهم خوبن همش مقایسه میکنم با عزیز دل خودم خیلی دنبال نکات منفی هستم البته این بگم من خیلی بهتر شدم از وقتی که تمرکز صدرصدم گذاشتم روی دوره دوازده قدم من همش آدمی بودم که دنبال ایراد گرفتن از بقیه دیدن نکات منفی بودم ولی با تلاش زیاد خودم توانستم خیلی بهتر بشوم …

    مورد بعدی اینکه من عاشق آشپزی کردن غذا درست کردنم از وقتی که دوره قانون سلامتی گرفتم خیلی سرد شدم نسبت به غذا درست کردن ولی همش با غذا درست کردن حالم خوب میشد یه مدت مشتری های عالی به سمتم هدایت میشدن خوب پول می‌ساختم تا اینکه باز همش نکات منفی می‌دیدم که هی مشتری های من کم کم شد

    همش به خدا میگفتم کمکم کن یه راهی بهم نشون بده تا اینکه این فایل زیبا شنیدم خدایا شکرت

    جواب سوال گرفتم که باید تمرکز بزارم روی نکات مثبت کارم خدا خودش هدایت می‌کنه من به چیزای قشنگ زیبا

    مرسی استاد عزیز که از وقتی که وارد سایت شما شدم روز به روز دارم تغییر میکنم بهتر بهتر میشم

    من خیلی عوض شدم خدایا شکرت …….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  2. -
    مائده غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2431 روز

    سلام و درود به استاد عزیز خانم شایسته عزیز

    چه فایل قشنگ و عالی بود مرسی استاد عزیز.

    من خودم خیلی این پاشنه ارشیلم که همش مقایسه میکنم مخصوصا تو روابط خیلی حساسم

    مثلاً یه زن و شوهری که میبینم باهم خوبن همش مقایسه میکنم با عزیز دل خودم خیلی دنبال نکات منفی هستم البته این بگم من خیلی بهتر شدم از وقتی که تمرکز صدرصدم گذاشتم روی دوره دوازده قدم من همش آدمی بودم که دنبال ایراد گرفتن از بقیه دیدن نکات منفی بودم ولی با تلاش زیاد خودم توانستم خیلی بهتر بشوم …

    مورد بعدی اینکه من عاشق آشپزی کردن غذا درست کردنم از وقتی که دوره قانون سلامتی گرفتم خیلی سرد شدم نسبت به غذا درست کردن ولی همش با غذا درست کردن حالم خوب میشد یه مدت مشتری های عالی به سمتم هدایت میشدن خوب پول می‌ساختم تا اینکه باز همش نکات منفی می‌دیدم که هی مشتری های من کم کم شد

    همش به خدا میگفتم کمکم کن یه راهی بهم نشون بده تا اینکه این فایل زیبا شنیدم خدایا شکرت

    جواب سوال گرفتم که باید تمرکز بزارم روی نکات مثبت کارم خدا خودش هدایت می‌کنه من به چیزای قشنگ زیبا

    مرسی استاد عزیز که از وقتی که وارد سایت شما شدم روز به روز دارم تغییر میکنم بهتر بهتر میشم

    من خیلی عوض شدم خدایا شکرت …….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سجاد محمودی گفته:
    مدت عضویت: 261 روز

    خدایا هر آنچه دارم از آن توست

    سلام و درود خدمت استاد و هم کلاسی های عزیزم خیلی خدا رو سپاسگزارم که عضوی از این دانشگاه بزرگ هستم خدایا شکرت که من به این مسیر هدایت کردی

    من از شهر یزد هستم خدمتتون

    همیشه مخصوصا سنم که کمتر بود با دوستام که صحبت میکردیم میگفتیم چیه این شهر نه جای تفریحی داره نه زیبایی خاصی و با این که با بافت تاریخی یا کویر یه ربع فاصله داشتیم اصلا نمیرفتم یه موقع می دیدی چند سال میشد که نمیرفتم

    ولی خدا رو شاکرم از وقتی نگاهم نگاه سپاسگزاری شده

    بیشتر روی زیباییهای شهرم توجه میکنم و چند سالی هست که شهر جهانی شده

    از همه جای دنیا و از همه کشور عزیزم ایران میان یزد برای کویر و جاهای تاریخی عکس بگیرن خودم مرتب میرم کویر برای سپاسگزاری

    بابت اون داستان یزد هم همین جوری هست همه شیرینی فروشی ها گذاشتن حاج خلیفه که بر میگرده به همین باوری که گفتین

    خیلی خوشحال شدم بابت فضای مجازی که گفتین مخصوصا اینستا

    من یکی از دوست هام چند سالی هست عضو سایت شماست و هر سال تو تحویل سال بچها رو جمع میکرد و جلسه سپاسگزاری برگزار میکردیم عید سال 1402 بود که همونجا ازش پرسیدم نظر استاد عباس منش بابت اینستا چیه و دوستم گفت استاد اصلا اینستا ندارن و نمیدونم چه اتفاقی برای من افتاد که درجا اینستا رو حذف کردم

    الان هم که شما اینجور گفتین بابت اینستا خیلی خدا رو شکر کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  4. -
    نعمان عثمانی گفته:
    مدت عضویت: 307 روز

    سلام به استاد بزرگوار و اعضای محترم سایت عباس منش

    من به روسیه زندگی میکنم محصل دانشگاه هستم وقتی یک سال پیش به این کشور آمدم همان سال افراد دیگری هم با من برای تحصیل آمدند و هر کدام از ما ها در شهر های مختلف روسیه شروع به درس خواندن کردیم بعد مدت کوتاهی تعداد زیادی از همین افراد شروع به مهاجرت به اروپا کردن به دلیل اینکه آنجا پول زیاده، کار زیاده، کار راحتتره، همه با همچین بهانه های از راه غیر قانونی وارد اروپا شدن که آنجا زندگی راحت تری داشته باشند, ولی من از همان اول دنبال این چنین هدف نبودم و درس ام را ادامه دادم الان بعد چند ماه که با تعداد از همان افراد در اروپا صحبت میکنم آن خوشحالی که میگفتن اگر ما به اروپا برسیم خواهیم داشت را نمی دیدم حتا بعضی ها میگفتن ما از مدتی که به اروپا آمدیم خیر ندیدیم، همین چند روز بخاطر بعضی از شرایط ام در روسیه پیش خودم فکر میکردم من هم برم اروپا ولی روح درونم این چنین اعمال که اینجا پول و آسایش نیست ولی آنجا است را تایی

    د نمی کرد تا امشب این فایل شما دیدم، و به این درک رسیدم بخدا قسم که من اگر مدار ام بالا بره طبیعت خودش من را به جا های بهتر و بهتر هدایت می‌کند.

    با زور نمیشه به خوشبختی و آرامش رسید به دنیا و نظم که در آن است ببین به خدا و آفرینش بنگر که کجایش زور زدن به وجود آمده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  5. -
    ساره خالقی گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    به نام خدایی ک هر چه دارم از آن اوست.

    سلام استاد جان

    و سلام به همگی.

    وقتی این فایل رو گوش کردم فکر کردم چقدر من این تفکرو دارم. متوجه شدم خداروشکر با کار کردن رو دوره ها ضعف های منم کم کم دارن رفع میشن.

    همیشه از اینک دانشگاه نتونسته بودم پزشکی بخونم ناراحت بودم، اگ من پزشکی میخوندم،اگ خانواده ام حمایت میکردند،من درامد مالی بهتری داشتم، همیشه تو ذهن من پزشک بودن یه اعتبار و ارزش خاصی میداد، با خودم میگفتم چرا معلم شدم.

    درونم پر بود از خلا هایی ک هیچ وقت پر نمیشد،دستاورد پشت دستاورد،اما همینک یه مدت میگذشت خلا دوباره پیداش میشد، خودمو مقایسه میکردم،خوشبحال فلان دوستم پزشکه، فلانی خوشگله،فلانی چه مسافرتهای خفنی میره.همیشه ی خدا یکی بود ک من خودمو باهاش مقایسه کنم.

    بعد دوره ارزشمند عزت نفس،فهمیدم چه بلاهایی سر خودم در اوردم،فهمیدم من ارزشمندم بعنوان یک مدرس،من باید باهمین شغلم درامدم بیشتر باشه،

    یکی فضاهای مجازی،یکی محفل های خودمونی، منبع ورودی های نامناسب برای من بود.

    هر چقدر فعالیتهامو در فضاهای مجازی کم کردم،هر چقدر مدت زمان بیشتری رو در تنهایی صرف کار کردن رو خودم کردم احساسم عالی تر شد و اتفاقات اطرافم تغییر کرد.

    من مدتها بود فضای مجازی نبودم اما امروز یسر استوری های دوستان و دیدم،همون نیم ساعت،ذهنم شروع کرد به نجوا

    ببین دوستت رفته استرالیا چقدر مسافرت میره کیف میکنه تو هیچ جا نرفتی

    ببین اون یکی دوستت مهاجرت کرده فلان کشور،کار و بار خوب داره،تو هنوز اینجایی

    ببین عه فلانی هم ک ازدواج کرد چه مراسم خفنی.

    خلاصه تو عرض همین زمان،احساسم بد شد،منی ک رو خودم کار کرده بودم و پاشنه اشیل مقایسه کردن داشتم متوجه شدم هنوزم علفهای هرز نیاز به پاکسازی دارند هنوز اول راهی، خرابش نکن، تااازه چند ماههه احساست خوبه،یاد گرفتی چیکار کنی.

    خلاصه اکانتمو بستم و اینجام.خخخ یه دنیا برای خودت بسازی،این دنیا باشه خودت و فایل ها و سایت. انقدر احساس ارامش داری، انقدر خیالت راحته،انقدر ذهنت ارومتره،یه جهان شخصی،

    چرا از خودم بگیرم

    وقتی تو این جهان حالم خوبه، زندگیم رو رواله نظمه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    amene nasiri گفته:
    مدت عضویت: 3924 روز

    استاد نازنینم سلام

    ممنونم از قراردادن این فایل زیبا و اگاهی امروز

    استاد چقدر خوب ریشه یابی کردین

    من شخصا همین موضوع یک عمر پاشنه آشیل من بود

    که شانس منو ببین

    استادای ما به درد نمیخورن

    استاد راهنمای من خوب نبود(درصورتی که همون استاد من برای یکی دیگه عالی بود) اما استاد راهنمای فلانی ببین چقدر کمکش میکنه

    اگه ما شانس داشتیم اینجا قبول نمیشدیم

    رشته من به درد نمیخوره حیفه اینهمه تلاش کاش به جای هفت سالی که رشته خودمو خوندم میرفتم داروسازی یا پزشک پوست میشدم

    با رشته من نمیشه کلینیک زد بهم مجوز نمیدن

    ارزش و اعتباریم نداره

    استاد چقدر ساده با یه کلمه شانس نداریم مسیولیت زندگیمونو مینداختیم گردن روزگار و مردم و…

    چقدر عزت نفسمون کم بود

    چقدر دوست داشتیم حس قربانی شدن بگیریم و بقیه دلشون بسوزه برامون(البته اینا قبل شناخت قانون کاملا نامحسوس وغیر ارادی بود)

    چقدر واقعا به قول استاد فقط تمرکزمون روی نازیبایی ها بود وهنوزم هست یه وقتایی

    چقدر ظاهر زندگی بقیه رو با باطن زندگی خودمون مقایسه کردیم و حسرت خوردیم

    دلمون شکست و حتی باعث شد اصلا دیگه نعمت هایی که داشتیم هم به چشممون نیاد

    استاد من تقریبا اینستاگرامم رو حذف کردم و اگه چیزی برای خرید بخوام میرم یه سرچ میکنم و چقدر باعث شده کمتر خودمو و زندگیمو با بقیه مقایسه کنم اما امروز که یه سر رفتم اینستا برای خرید چیزی ناخوداگاه استوری یه دوستم رو بازکردم و دیدم چه رستورانی رفتن و چه شام شیکی خوردن و بعد دو روز این تو ذهنم هنوز مونده و خودمو دارم مقایسه میکنم فقط به خاطر یک پست ساده

    و الان میفهمم که ببین چه تاثیری یه پست ساده رو ادم داره چه برسه به دنبال کردن زیاد

    استاد با این فایلتون تصمیم گرفتم از خونه بزرگ و زیبام شروع کنم و هرروز زیبایی هاشو تحسین کنم

    از فضای بزرگش

    از کابینت های زیباش

    ویویی که خودم آرزو داشتم که کسی روبروی ما نباشه تا بتونم همیشه پرده رو کنار بزنم و شد به لطف رب یکتا

    از کتابخونه قشنگ

    از درب ورودی نو وزیبای خونمون

    از اتاق پسرم

    از فضای آروم ساختمان و همسایه ها

    از منطقه زیبای ساختمون

    از پارکی که سر کوچس

    و….

    و تصمیم دومم که خیلی مهمه و با خوندن کامنت دوستان بهش رسیدم اینه که

    برم روی خصوصایت مثبت خودم و همسرم وخانواده نزدیکم فوکوس کنم و بنویسم بعد یه ویژگی مثبت خاص هرکدومشون رو هم تو ذهنم بلد کنم تا همیشه اون شخص با اون خصوصیت مثبت یادم بمونه.

    خداجونم ممنون بابت درک این اگاهی ها و شکر بابت داشتن استاد و قرارگرفتن در مسیر خودسازی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  7. -
    نعیم پورشفقی گفته:
    مدت عضویت: 1733 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد ارزشمند وبانو شایسته

    سلام به دوستان هم فرکانسی ام.

    میخواستم کامنت بذارم ولی هی نمیشد یه چیزی مانع میشد .

    تا اینکه چندتا کامنت خوندم و تو اول همه ی کامنتها دیدم دوستان اول از همزمانی این فایل با سوالهای امروز و دیروز و پری روزشون بوده

    به همسر عزیزم گفتم چه جالبه که اینو همه ی دوستان اشاره کردن و منم دقیقا بعد از دیدن بنر این فایل ذوق زده شدم و همین که اسم فایل رو دیدم چشام برق زد خودم احساس کردم .

    واقعا عجب قانون فرکانس حیرت انگیز و لذت بخشه .خداروشکر که استاد شما رو داریم و خداروشکر که هدایت شدیم به این سایت

    استاد خیلی مثال زدین و عجب به جا بود

    چقدر قانون توجه و تمرکز رو با مثال‌های فوق العاده برامون توضیح دادین و مهم بودن این قانون در اولین مرحله است که به هر چی که توجه کنیم از جنس همون وارد زندگیمون میشه .

    موضوع بعدی مسئولیت پذیری

    که آقا واقعا چقدر به اینکه خالق زندگیت هستی ایمان داری ،چقدر باور داری؟به همون اندازه قدرت رو از عوامل بیرونی میگیری و تمرکزت رو میزاری رو خودت .و سومین موضوع مقایسه کردنه که اونم بیشتر تو شبکه های اجتماعی بودن این خصیصه رو فعال میکنه و خدارو شکر خیلی وقتها شده که شاید هفته ای یه دقیقه تو شبکه های اجتماعی نبودم و الان چند ساله .و امروزم اینستام رو کلا حذف کردم و انشالله که این مسیر رو با تعهد بیشتر پیش میرم.

    راستی استاد جان چقدر هوشمندانه و زیبا بانو شایسته برامون یه پروژه دیگه طراحی کردن و چه حس زیباییه تو اون پروژه بودن .و هوشمندانه تر از اون این بود که دیدم بخاطر مرور فایل های قبلی و تمرکز روی فایل جدید از پروژه فایل نذاشتید. چقدر خداوند تو تک تک لحظات این سایت رو فوق العاده هدایت میکنه خداروشکر

    مثال‌هایی که من برای مقایسه کردن داشتم واسه دهیار محلمون با محل دیگه بود و رانندگی هم شهری هام با شهرای دیگه بود و از این جور مثال ها

    انشالله طوری زندگی کنیم که هم ما راضی باشیم و رب ما از ما راضی

    دوستون دارم .خداروشکر شکر بابت نوشتن کامنتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1894 روز

    به نام خدای هدایتگر..‌.

    سلام به استاد عزیزم که شما رحمتید از جانب خدا برای من و ما،ماشاگردانت آماده هستیم و شما از راه میرسید…خوش آمدید

    با بک گراندهای جدید که فقط خودتون بلد هستید،که باید سراپاگوش و درک و توجه باشیم…

    من دقیقا از وقتی تصمیم گرفتم که کوله بارم رو آپدیت کنم هر بار میرسم به پذیرش مسؤلیت زندگیم،که واقعا سخته،ولی هیچ راهی نیست باید پذیرفت

    وقتی سلسله اتفاقات در روابطم رو بعد از 25 سال نشستم با پذیرش مسولیت اش بپذیرم دقیقا به همین نقطه ای رسیدم که مقصر من نیستم!!!!همسرمه!!!اونه که منو کنترل میکنه،اونه که باید منعطف بشه،اونه که باید تغییر کنه…میدونی 25 سال اینجوری گول زدم،در رفتم و آخر گریبان خودم رو گرفت…نشستم با این زخم کهنه حرف زدم و فقط با پذیرشش این دیوار سیمانی ذهنم ریخت،روی سر خودم آوار شد…منم،کنترل گر منم،مغرور منم،کسی که باید عوووووووض بشه منم…

    با همین پذیرش چنان کوله باری سبک شد،آرام شدم و یه نشتی انرژی گرفته شد

    و حالا توی کار خودم در آمدم دقیقا همین قسمت مقایسه،ولی های زیاد و تمرکز روی کمبود ها،ایراد منه،ایرادهای باوری…با اینکه دوره های زیادی دارم،ولی فقط شنیدن که دلیل نمیشه،تغییر شخصیتی و عملکردی مهمه

    ولی انصافا چند وقته احساسم بهتر شده و آگاهانه تر با خودم حرف میزنم و اتفاقات هم با توجه به کنترل ذهنم،توجه ام برام رخ‌میده

    من باید روی وردیهای ذهنم کار کنم

    خداوند رزاقه،خداوند منبع خیر و برکت بی پایانه،خودش دغدغه‌های منو رفع میکنه کوچیک و بزرگم نداره

    مثلا امروز داشتم ظرف میشستم در حین شستن گفتم وای اسکاژ نخریدم هاااا،دیروز بازار رفتم یادم رفت…دوستم زنگ زد گفت خونه ای بیام…وقتی آمد میدونید چی برام آورده بود…اسکاژ!!!اونم دوتا…از جنس خوبش…و باور کنید هیچی به اندازه این هدیه منو خوشحال نمیکرد…چون همین چند دیقه قبل بهش فکر کرده بودم…وقتی دوستم رو برای این هدیه بغل کردم و کلی بوسیدم،تعجب میکرد.‌‌بابا یه اسکاژه دیگه،چیزی نیست که…ولی خبر نداشت این اسکاژ از کجا آومده…این اتفاق پیامهای زیادی داشت…خدا میتونه دغدغه‌های منو حل کنه،در هر شکل و اندازه‌ ایی،من خالق زندگی خودم هستم…از خدا بخواه زیر سنگم شده برات جورش میکنه،مشکل من نخواستنه،باور نداشتن خداونده،نا لایق دونستن خودمه،از کجا و چه طوری هاست…و الانم وسط گوش دادن فایل گوشیم زنگ خورد و یه سفارش که کنسل شده بود،دوباره ثبت شد…چرا؟…چون خداوند دلهارو نرم میکنه،روزی منو میرسونه اگر من شاکر داشته هام باشم،اکر ورودیهام رو کنترل کنم،جهان به افکار من واکنش نشان می ده،به یاد آوردن مشتری‌های که راحت،هدایتی میان،روزی من دست خداست،ولی با دستان بندگانش بهم میده،ولی من باید خونه باشم تا در رو براشون باز کنم،همیشه فرستنده میفرسته،بی نقص،بی عیب،ولی من باید باشم،اشکال از گیرنده منه‌‌‌…خدایا شکرت برای هدایتت که همیشه بارهای روی دوشم رو زمین گذاشتی و یکی از بزرگترین دغدغه این روزهام رو به بهترین شکل و شیوه و بهترین راه برام حل کردی،ازت سپاسگزارم…

    شکر خدای من برای آگاهی جدیدت،برای رحمتت که در این سایت قرارم دادی و در مسیر درست نگهم داشتی…شکر برای هدایتت…شکر برای استاد راهنمات که برام فرستادی

    شکر برای فرصت نوشتن و صلاه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    زهرا جعفرزاد گفته:
    مدت عضویت: 1509 روز

    سلام به استاد عزیزم

    استاد من این پیش فرض ذهنی رو دارم که ” من بچه درس خون و خیلی خوب و پر تلاشی ام اما درسا سخته اما سیستم اموزشی مشکل داره اما دبیر خوب و مدرسه خوب خیلی تاثیر داره و.. ”

    اوایل این جملات از اونجایی شروع شد که من برای اوجیه عملکردی که اونطور که باید خوب نیود ازش استفاده کردم ‌. چرا؟ برای تایید طلبی برای اینکه بقیه منو همون شاکرد خوبه بدونن و بازم تحسینم کنن

    اینقدر این روند تکرار شد که الان واقعا از زجراور ترین کارها اینه که من بخوام بشینن پشت میز کناب بخونم – و در جهت تغییر و اصلاح این موضوع هم با وجود یه مقدار اگاهی که دارم باز هم در این زمینه بهش عمل نمیکنم

    با توجه به توضیحات شما بیشتر برام واضح شد که من دارم هر روز این شخصیت نامناسب با خودم حمل میکنم و توانایی پذیرش مسئولیت زندگیم ندارم

    فکر میکردم برم پیش فلان مشاور و فلان کنابا لخرم و … همه چی درست مبشه -ولی به قول شما من شخصیتم رو هم با خودم حمل کردم

    من چرا فکر میکنم درسا سخته؟ این کار سخته؟

    مگه من اصلا چند بار وقت گذاشتم اصلا سرتیتر کتاب بخونم؟ مگه چند بار روش مطالعاتی ام عوض کردم؟ مگه چند ساعت در رور بهش اختصاص دادم؟ ایا سوالی داشنم پرسبدم؟ ایا نصتی های انرژی ام حذف کردم که با ذهن باز تری بخوام این کار انجام بدم؟ اگه از نوشتن بدم میاد ایا فایل صوتی امتحان کردم؟ ایا ساعت خوابم منظم کردم ایا ورزش منظم و تغدیه مناسب تر داشتم که جسم سلامت تر و اماده تری برای این کار داشته باشم؟ و…

    من هیچ کدام از این کارا نکردم – معلومه وزنه زدن واسه ادمی که تا حالا باشگاه نرفته زجر اوره ولی یکم که بگذره با همون دمبل ها احساس لذت توی عضلاتت می پیچه

    به یقین میگم هر موقع ورزش میکنم لذت میبرم از کشش و انقباض عضلاتم انگار حالم جا میاد انگار جسمم سبک تر میشه حس جاری بودن یه نهر روان توی بدنم دارم

    فکر میکنم پرسیدن متداوم همین سوالا از خودم میتونه باور مخربی که دلرم به چالش بکشه و بهم در جهت بهبود کمک کنه

    خیلی لذت بردم وفتی با تکجه به صحبت هاتون متوجه شدم اگه میخوام بدونم چه باوری دارم باید به واقعیت زندگیم نگاه کنم

    چه چیزی اطرافمه که از نظرم جزئی لز زندگیمه و هیچ بحثی روش ندارم؟

    خیل قشنگ داخل جلسات دوره احساس لیاقت گفتین که اگر اطرافت ادمایی مشکل دار هست به خاطر اینه که تو ادم حمایت گری هستی

    اگه به نکات منفی توجه کنیم از جنس همون برای ما تکرار میشن برای ما تکرار میشن و میشن واقعیت زندگیمون و ما قدرت خلق واقعیت زندگیمون داریم

    اگر کسی باور داشته باشه مردم شهرش بی فرهنگ هستن کاملا میتونه با منطق و دلیل حتی شمارو قانع کنه که ببین اینا واقعا بی فرهنگن

    پس من باید یاد بگیرم با بقیه بحث نکنم و بخوام ثابت گنم فلانی تو اشتباه میکنی

    و من میتوانم با کار کردن امروز روی خودم فردای متفاوت تر داشته باشم و این بهم امید میده احساس خوب و نومید ارامش میده

    بار اول هست که فایل گوش دادم و اولین چیزی که برای کامنت گذاشتن به ذهنم اومد لین موضوع بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2519 روز

    به نام خدا

    سلام استاد سلام مریم جان

    می دونید امروز نتونستم تو سایت باشم و آخر شب کمی ناراحت بودم

    اومدم تو سایت اسم فایل دیدم قلبم کنده شد

    اصلا استاد حال دل من بود و بس

    ممنون استاد

    با گوش دادن بیشتر باز خواهم نوشت

    چرا میگیم مرغ همسایه غاز است

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: