چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 30
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-04 00:01:252025-01-06 16:57:28چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدایی که منو انسان آفرید و نوشته هایم از اوست من هیچ کاره ام .
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر و دوست داشتنی و همه دوستانم که هیچ وقت ندیدمشون از لحاظ
فیزیکی ولی از نظر فرکانسی خیلی به هم نزدیک هستیم این خانواده دوست داشتنی کلا هر کدوم از ماها یه
نقطه ای از جهان هستیم از نظر فیزیک ولی خیلی نزدیک هستیم به هم از نظر فرکانس که انگار این سایت
خونمون هست دور هم جمع هستیم و داریم صحبت میکنیم الهی شکرت .
از نظر مقایسه که اون اینو داره من اونو ندارم و این صحبتها میخام بگم باور کلی جامعه است که چون اکثریت
انسانها به یک شکل باور دارن و به همین دلیل رفتارهاشون هم شبیه به هم میشه اصلا نمیتونیم قضاوت کنیم
که چرا اینا این جوری هستند خود من اصلا ادعایی ندارم که مثل اکثریت نیستم خیلی بهتر شدم به لطف رب زیبایم
من از ابتدا یک آدم مثبت نگر بودم و دید مثبتی داشتم و این دید مثبتم یه جورایی چون جامعه بازم میرسیم به
اکثریت منفی بود نزدیکانم بهم میگفتن چرا تو انقدر ساده هستی و شیش میزنی یکم زرنگ باش حقه باز باش
خیلی جالبه منم انقدر این حرفها تکرار شد فکر کردم باید زرنگ باشم یه جورایی نقاب میزدم میرفتم تو نقش
یه شخصیت جدید خیلی از ادمها یه موقعهایی این طوری هستند انگار یک سری حرفها رفتارها اثر میزارن رو ما
ما هم اثر پذیر میشیم و نقاب میزنیم ولی در صورتی که اون احساس را نداریم و فقط داریم فیلم بازی میکنیم
به خاطر محیط ادمها نگاهشون خودمون را به شکل دیگه نشون میدیم خیلی این قضیه همه گیر هست و نقطه ضعفی
بزرگ پاشنه آشیل خیلی هاست که باید روش کار کرد به ادمهایی موفق که لایف استایل خصوصی خودشون را دارن
مثل استاد عزیز خودمون و همچین نگرش هایی خودمون را بمباران کنیم که اقا میشه فقط خودت باشی و فیلم بازی
نکنی و نخای شبیه به بقیه باشی اگر واقعا ما ادمها فکر کنیم اگر خدا میخاست میتونست همه ماها را شبیه به هم
خلق کنه مگه براش کاری داشت اینو اگر درکش کنیم خیلی معادلات عضو میشه تو ذهنمون که در تمام ابعاد میتونه
تمام کارها را برایمون اسون کنه ما باورش نکردیم که خدا اگر میخاست میتونست پس میخاست این جهان
متنوع باشه از نوع نگاه ها چهره های متفاوت سیاه سفید زرد و انواع پوشش فرهنگها زبانهای مختلف اقشار
متنوع در تمام جهان مثل حیوانات مگه حیوانات همه شبیه به هم رفتار میکنن کدوم یک از حیوانات از هم تقلید
میکنن که یک شکل بشن در تمام جهان در تمام چیزهای که خدا افریده دقت کنیم همه چی متنوع است گیاهان
درختان هر چی هست متنوع است و این زیبا کرده این جهان رو تنوع میتونه باعث زیبایی بشه فکر کنیم
همه سازندگان خودرو میخاستن شبیه به هم ماشین تولید کنن چی میشد ما داریم اشتباه میزنیم فقط و فقط برای
همین شبکه های اجتماعی هر چی بیشتر میشه رابطه کاربری راحتتر باعث ایجاد رقابت و مقایسه بیشتر میشه
دوران قدیم این جوری نبود چون نمیتونستیم اون ور دنیا و جاهایی از نقاط مردم دارن چیکار میکنن و کار خودمون را
میکردیم سرمون تو لاک خودمون بود رسیدم به این جمله باید سرم تو لاک خودم باشه همین تا من خودم با الهامات
مخصوص خودم راه خصوصی خودم را برم چیکار دارم به بقیه من زندگیم با ادمهای دیگه جداست این زیبایی جهانه
که متنوع باشه از هر چیزی فراوانی باشه باید خیلی زیاد خودم را با چنین ورودی بمباران اتمی کنم تا ذهنم دیگه دنبال
مقایسه نره مرغ همسایه غازه مرغ من شتر مرغ هست خدایا کمک کن بتونیم خودمون باشیم و در مسیر رسالت
خودمون هر کدوممون حرکت کنیم با امید به خدایی که در وجودمون هست راه ها الهامات مارا به ما میگه اگر در مسیر
خودم باشم بهم میگه اگر دنبال مقایسه و چشم رو هم چشمی باشم بهم الهامات را نمیگه خدا در مقایسه و در و دیوار
نیست اونجا فقط شیطان قسم خورده تشنه خون ما انسانها وجود داره خدا در قلب کسی است که راه خودش را میره
و خودش را میخاد بشناسه به رسالتش برسه همین خدایا تنها فقط تو را میپرستم و تنها فقط از خودت یاری میخام
خیلی متشکرم از استادان بی نظیر و توحیدی بی نظیر و همه دوستانم الهی شکرت
تا ردپای قوانینی دیگه همه شما را به خدای بزرگم میسپرم
خدا نگهدارتون
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ب استاد عزیزم
از خدا ممنونم برای داشتن شما در زندگیم
بازم مثل همیشه دقیقا زمانی که نیاز داشتم ب شنیدن این صحبت های فایل بهش هدایت شم
دقیقا موضوع صحبت بین خودم و خواهرم همین موضوعات بود داشتم باهاش حرف میزدم راجب اینکه چقدر پسرهای شهرهای دیگه ب دخترا احترام میزارن و ارزش قائلن در صورتیکه تو شهر ما اینجوری نیست و اینکه راجب شغل و مزیت های شهری که ب تازگی اونجا بودم براش میگفتم اونجا چقدر کار کردن خوبه و اینجا ن و جالبیش این بود خواهرم فایل و زودتر از من دیده بود وگفت مرضیه ی سر ب سایت بزن استاد فایل گزاشته دقیقن جواب همین حرفاته
و وقتی الان فایل و دیدم ب یاد آوردم
که چه روزهایی فقد با تعریف کردن از آدم ها بهترین ورژن خودشون و بهم نشون دادن
یا اینکه وقتی کاری رو با احساس خوب انجام میدادم خداوند از درهای بسیاری نعمت بهم داده
و وقتی راجب رابطه ی عاطفی هیچ طرز فکر بدی نداشتم اون فردی که وارد تجربه زندگیم شده قشنگ ترین روزها و شب ها و مسافرت ها رو باهاش داشتم
الان در حال حاضر خیلی وقته که یک رابطه عاطفی خوب تجربه نکردم فقد ب این دلیل که میگفتم پسر بدرد بخور دیگه نیس و من وقتم و برای هیچ پسری نمیزارم یا اینکه من دیگه نمیخوام با کسی دوست باشم دلم میخواد ازدواج کنم ولی با کلی باورهای خراب و محدود کنه تو حاضر نیستی با کسی دوست باشی حاضری تنها باشی این زمانی که خداوند در اختیارت گزاشته و اینجوری بگذرونی و یادمه وقتی داشتم با خواهرم تلفنی حرف میزدم گفت که چخبر با کسی دوست نشدی بهش گفتم از من دیگه گذشته من دیگه با کسی دوست نمیشم گفت دختر این چه حرفیه مگه تو چندسالته این حرفا رو میزنی میخوام این و بگم من خیلی از مسیر دور شدم خیلی ناامید شدم فکر میکردم دیگه هیچ کس نیس ولی استاد جان مثل همیشه ب موقع جواب تمام حرف های ذهنم و دادی
در حدی خودم مقایسه میکردم با دیگران که بینیموعمل کردم اونم فقد بخاطر حرف یسری آدم که مسخرم میکردن این چه بینیه عملش کن فلان کن ولی من از درون خیلی با خودم حال میکردم و از دیدن خودم لذت میبردم ولی بنظرم هیچوقت حرف های مردم تمومی ندارن الان دیگه عملش کردم چرا اینشکلیه اون قیافت بهتر بود کلی از این حرفا هر وقت که به حرف کسی اهمیت ندادم فقد برای دل خودمزندگی کردم اتفاق خوب پشت اتفاق خوب مسافرت پشت مسافرت خنده پشت خنده
خدایا ذهنم درحدی شرطی شده که نمیزاره بخوابم
همش دنبال ایراد بگیره ازمالان که دیگه کسی نیست بهم بگه
اون شروع کرده تو چرا کار نداری
توچرا کسی تو زندگیت نیس
تو چرا دوست خوب نداری بتونی وقتت باهاش بگذرونی
تو چرا لباس نداری
تو چرا خانواده خوبی نداری که بتونن ساپورت مالیت کنن
تو چرا نتونستی تو حرفه ای که رفتی یاد بگیری حرفه ای شی
و اینکه انگاری الان آخرین نقطه ی دنیاست که من درش قرار دارم
هم کلاسیات چهارتا سفر خارجی رفتن تو نرفتی
خدای من ذهن چیکارا که نمیکنه چه برزخی برام درست کرده
درصورتیکه که امسال ماشینم وعوض کردم
پراید بود شد 206
امسال سفر به قشم رفتم ب شمال کشور رفتم امسال کفش های دوست داشتنیم و هدیه گرفتم
امسال عزیزترین دوستم مهاجرت کرد ب انگلیس این نشانه های ایمان ب خداونده امسال بینیم و عمل کردم و همه اینها نتیجه ی کار کردن روی خودم بود همین الان که دارم این کامنت رومینویسم دیشبم رسیدم خونه و دوهفته زیبا رو در عسلویه گذروندم با اون دریای خوشگلش وهرچند که سفر من کاری بود ولی پر از تجربه و حس قشنگ بود اینم نتیجه پا گذاشتن روی ترسهام بود خداروشاکرم برای دیدن این فایل و گزاشتن این رد پا الان ماههاست دلم میخواست یچیزی بنویسم ولی میگفتم من اونقدر خوب نیستم برای نوشتن کامنت والان ب این ترسم حمله کردم خدایا هزاران بار سپاسگزارم
سلام استاد
یه مثالی که از خودم یادم اومد و خیلی به مدت اذیت شدم سرش این بود که اطرافیان من همه میرفتن لب هاشونو ژل میزدن و من با اینکه هرگز اینکارارو دوست نداشتم و بنظرم همه اجزای صورتم خوبه و نیازی ندارم دوست داشتم اینکارو بکنم وقتی اونارو میدیدم احساس بی ارزشی میکردم و فکر میکردم اونا خیلی از من بهترن شوهر منم اصلا ازینجور کارا خوشش نمیاد و کلی بحث و دعوا میکردیم کلی اعصاب خودمو خرد میکردم با اینکه میدونستم دوست ندارم اینکارو بکنم فقط چون اونا کردن منم میخواستم انجام بدم از طرفی شوهرم نمیزاشت بیشتر مصر بودم انجام بدم و لج کرده بودم و تو یه دور باطلی افتاده بودم که با بالابردن احساس ارزشمندیم بهتر شدم
یا هر وقت خانومای فامیلو میدیدم که توپر هستن فکر میکردم اونا خیلی خوشحال و خوشبخترن خیلی از من بهترن
یا هر وقت میرفتم مهمونی با اینکه خودم لباس نو خریده بودم لباس بقیه رو میدیدم میگفتم مال اونا بهتره همین عید پارسال همش نگران این بودم که یه مانتوی خوب بخرم که وقتی تو جمع میرم نگران این نباشم که مال بقیه از مال من گرون تر و شیکتره
استاد اینا مال چند سال پیش نیستا اتفاقا به خیال خودم اون زمان هم رو خودم کار میکردم ولی هر چی میگذره میفهمم هنوز اول راهم تازه دارم میفهمم اصل احساس ارزشمندی بی قید و شرط و بدون تاثیر عوامل بیرونیه
بسمِ الله الرَحمن الَرحیم
سلام به استادِ جان و خانم شایسته زیبا و تمام هم فرکانسی های من…
آخ که چقدر این روزها، مقایسه کردن داره به ما آسیب میزنه، شبکه های اجتماعی و رسانه ها توجه و تمرکز مارو از روی اصل، از روی خودمون برداشته…
ما، یا اصلا من، خودم رو میگم، وقتی مخوام یک استوری بزارم توی شبکه های اجتماعی، مثلا یک سفر، از بهترین زمان، بهترین نقطه اون مکان، از زیباترین زاویه، بهترین نور، و کلی ادیت عکس میگیریم و اون رو روی استوری میزارم…
اصلا نیازی نیست دنبال الگو بگردیم وقتی خودمون اینجوریم، بعد با وجود اینکه واقعیت رو میدونیم، همچنان ذهن ما خودش رو مقایسه میکنه با دیگر افراد… و مقایسه سمِ خالصه، ویران کنندس
من با دوستانم گاهی سفر میرم، حالا شکرِ خدا مدت هاس که کار من شده توجه بر زیبایی ها، و درگیر شبکه های اجتماعی نیستم، ولی یسریارو میبینم، که اگر در طول روز 6 ساعتش توی یه لوکیشن زیباییم، اونا 4 ساعتش رو مشغول عکسو فیلم برداری و ادیتن، یعنی اصلا متوجه نمیشن کجان، متوجه نمیشن چقدر باید عمیق شد توی زیبایی ها، و حتی گاهی وقت ها بری اینکه تصویر اون ها زیبا بیاد دست به کارهای خطرناکی میزنن، توی مکانی میرن که احتمال وقوع صانحه بسیار زیاده…
واقعا چرا؟
ارززشش رو داره واقعا؟
اونوقت جالب اینه ک وقتی از سفر بر میگردیم خونه و عکسای خودشدن رو میبینن تازه متوجه میشن و میگن؟ واییی پسررر واقعا ما همچین جای خفنی بودیم؟
چرا؟ تا کی؟ مگه چقدر عمر میکنی که لذت نبری از طبیعت؟ لذت نبری از سفرهات، که بجای اینکه با چالش های طبیعت، شهر جدید، آدم های جدید، فرهنگ جدید، و… دستو پنجه نرم کنی، چیزی یاد بگیری، تجربه کسب کنی، در زیباییهاشون عمیق شی، وسیع تر بشی و… بیای و همه وقتت رو بزاری پای عکس گرفتن از زوایا و کارهای عجیبو غریب واس تو فضای مجازی که 4 نفر به به و چهچه کنن؟
ارزشش رو داره؟
▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎
در هرجا در هر شرایطی که هستیم، توجه کنیم بر زیبایی ها، بر اتفاقات خوب اطرافمون
و دست از مقایسه کردن خودمون، زندگیمون، پارتنرمون، شغلمون، وسیله نقلیمون و… برداریم
اقا اگر میخوای خوشبخت بشی باید ذهن مقایسه گرت رو تغیر بدی
یه متن بسیار جالب خوندم توی یکی از کتاب ها که اسمش یادم نیست با این کلام:
ما خوشبخت نیستیم، چون میخواهیم خوشبخت باشیم!!! بله، خوشبخت تر از دیگران…
و یک شخص مقایسه گر، اگر کره زمین رو سند ثبتی 6 دانگ به نامش بزنن، و بگن بیا تمام زمین برای تو…
باز هم خوشبخت نخواهد شد…
چون از درون خوشبخت نیست…
هرجا که عامل بیرونی بیاد، مثل آدم ها، زندگی های دیگه، مقایسه کردن با غیر از خودت، و… خوشبختی دور خواهد شد
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
یاد شعری از معینی افتادم…
مِی شدم، ساقی شدم، ساغر شدم، مستی شدم
تا ز تاکستان هستی خوشه چیدم خویش را
سردی کاشانه را با آه…! گرمی دادهام
راه را بر خورشید بستم تا دمیدم خویش را
اشک و من با یک ترازو قدر هم بشناختیم
ارزش من بین که با گوهر کشیدم خویش را
بزمسازانِ جهان مِی از سبوی پُر خورند
من تُهیپیمانه بودم سرکشیدم خویش را
بردهداران زمانها چوب حراجم زدند
دست اول تا برآمد خود خریدم خویش را
شمعم و با سوختن تا آخرین دم زندهام
قطرهقطره سوختم تا آفریدم خویش را
▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎
• هرجا بریم، راجب هر مسئله ای که صحبت کنیم، آخرش برمیگردیم به توحید…
به اینکه باید تنها بر روی خدا حساب کرد
باید باور کنیم که تنها خودمون خالق شرایط خودمون هستیم
و دست هر عامل بیرونی دیگه ای رو از زندگیمون بیرون بکشیم
اگر که سعادت و خوشبختی رو میخوایم…
در پناه یگانه قدرت
سلام به استاد عباسمنش عزیز
داشتم خلاصه بازی منچستریونایتد و لیورپول میدیدم اول بگم چقدر بازی خوبی بود حسم خوب شد
اما همون لحظه که پلی کردم بازی رو یه حسی بهم گفت عهه ببین چقدر مقایسه کردی چقدر توی فضای مقایسه ای بودیم در مورد فوتبال
همیشه مقایسه میکردیم که ببین امکانات و سطح فوتبال ما کجاست، امکانات و سطح فوتبال در اسپانیا و انگلیس المان کجاست
حالا درمورد کشورهای عربی خودمون با سطح دانش فوتبالشون مقایسه نمیکردیم میومدیم میگفتیم اینا پول دارن چه امکاناتی دارن ما نداریم
اما نمیگفتیم که چه بازیکن های خوبی دادیم به دنیا مثل علی دایی مثل مهدی مهدوی کیا مثل مهدی طارمی مثل سردار ازمون و…
نمیگفتیم چه بازیکن های تکنیکی داریم
مثل حسین طیبی بازیکن فوتسال ،که تا همین قبل از جام جهانی فوتسال توی پرتغال بعد اسپانیا بازی میکرد توی چمپونزلیگ فوتسال مدال قهرمانی، نایب قهرمانی و سومی گرفته و یه گل خوشگلم زد که چقدرررررر ویو خورد
میگفت ما از این گلا رو توی بازی هامون وقتی بچه بودیم میزدیم
این مقایسه ها هم توی فوتسال هست
وحید شمسایی
مسلم اولاد قباد که اونم با طیبی و سالار اقا پور باهم اسپانیا بودن
سالار اقا پور که بهترین بازیکن جوان جهان در فوتسال شد کلا فکر کنم 20 یا 22 سالش باشه
همیشه مقایسه بود اینقدر اون بیرون چشمم کور کرده بود که نمیدونستم سالها وحید شمسایی اقای گل جهان بوده و این لقب از یه بزریلی میگیره هرچند فالکائو اومد دوباره رکورد شمسایی زد ولی من نمیدونستم اینقدر فوتسالمون جهانیه
سالها پیش ما بزریل با فالکائو معروفش توی جام جهانی بردیم و سوم شدیم
استاد توی همون اروپا، کرواسی کشوری بوده که یه نسل خیلی خوب داشته بعد از اون شاید 15 سال یا 20 سال توی جام جهانی اینا هیچ نتیجه در حد اسم اروپا نداشتن اروپایی که بیشتر کشورهاشو توب جام جهانی مدعی میبینیم
بعد الان دوتا جام جهانی این کشور یه بار دوم شده یه بار سوم شده
درحالی که این کشور مثلا یه کشور اروپایی بوده اما سالها از این ارزو که بتونه دوباره توی جام جهانی رتبه ای بدست بیاره دور بوده
اینو گفتم چون خیلی توی فوتبال اسیا و اروپا مقایسه میشه
خب واقعا چمپونزلیگ یه چیز فوق العادس اما کار ذهن ما مقایسه خودمون لیگ هامون با لیگ های اروپایی
واقعا اینو میگم چون هر بار دیدم بازی رو از لیگ ایران که مربی خارجی وایستاده با خودم گفتم اییییین چجوری اومده ایران اصلا براچی اومده براچی برای مربی گری اومده ایران؟؟
قشنگ دارم میبینم اینو همیشه شاخکم هام بیرون میزد میگفتم این چرا داره روی نیمکت فلان تیم که حالا شاید ورزشگاهش در حد بقیه نیست سرمربی گری میکنه
یه چیزی یادم افتاد، میسون گرینوود بازیکن منچستر یونایند بعد از اینکه بهش اتهام زدن در مورد مسائل جنسی، منچستر حمایتش از این بازیکن جوون فکر کنم 18 سالش بود گرفت و خیلی حرف شنید و باهاش خوب برخورد نشد اونم بلند شد از انگلیس مهاجرت کرد به اسپانیا
الانم فکر میکنم فرانسه بازی میکنه
بعد توی ایرانم یه بازیکن خوزستانی بود فامیلش یادم نیست قدیمی تر ها میشناسنش
این از بارسلونا گویا پیشنهاد داشت اما بخاطر اینکه توی مهمونی مختلط شرکت کرده بود
دقت کنید گفتن شرکت کرده دیگه نمیدونم به اتهامش چی بوده هرچی کلا خراب شد فوتبالش الان هیچچچچچ کس نمیشناسش من میشنیدم که میگفتن این بازیکن بوده که میتونسته در سطح اول فوتبال جهان بازی کنه ولی حیف شد اون روزهاش
امیدوارم الان هرکجا هست توی هر بیزنسی موفق باشه
خلاصه این دو مورد میخواستم بگم شرایط تقریبا یکسانی برای هر دو بوده حتی فکر میکنم برای گرینوود بیشتر بوده
ولی انتخاب دو نفر متفاوت بوده
حتی تا اخرین چیزی که خبر دارم گرینوود ازدواج کرده
حالا من اینا رو نمیبینم خیلی ساده مقایسه میکنم
اگر من این چیزا ببینم این مثالا ببینم دیگه جرئت مقایسه توی بقیه چیزا به خودم نمیدم
یا به من میفگتن توی فوتسال اگر توی اروپا بودی میتونستی فوتسالیست خوبی بشی از اول همونجا
درحالی که ما توی فوتسال زنان زهرا لطف ابادی داشتیم که توی لیگ 1(برتر) اسپانیا بازی میکرد
مدرک بدنسازی فدراسیون ورزش اسپانیا گرفت
اسپانیایی هم شروع کرد به یاد گرفتن
همین دختر از شهر کوچیکی به اسم نکا توی مازندران فوتسالش شروع کرد
و میگفت که دانشگاه ول کردم رفتم سراغ فوتسال دکتر گفت کف پات صافه نمیتونی فوتسال بازی کنی
ولی اون به هیچ کدوم از اینا باج نداد
مارال ترکمان که الان توی تیم پالایش نفت ابادان بازی میکنه این دختر فکر کنم 22 یا 23 سالش باشه چندسال الان به عنوان پدیده مسابقات انتخاب میشه
کاندید بهترین بازیکن جوان جهان شده
استاد میدونید توی این چندسال اخیر هربار یه بازیکن
زن ایرانی جز ده بازیکن برتر جهان در فوتسال انتخاب شده؟؟ استاد حتم دارم نمیدونستید :)))
تازه بازی شروع شده… دارم گرم میشم :))
استاد الان یه چیزی یادم افتاد
این ذهن مقایسه گر که میگه پسرا فوتبالشون یا فوتسالشون بهتر از دختراس اصلا همش این حرفها بود که مگه دخترا هم میتونن فوتبال بازی میکنن
مگه دخترا فوتبال بلدن فوتبال بازی کنن
یاااا دختروووو چه به فوتبال؟
استاد الان فکر میکنم پس یعنی شانسی بود که من بعد چندبار امتحان کردن اونم برای اولین بار که بهم گفتن باید اینو انجام بدید من توپ از نقطه کرنر زمینی شوت کردم توی دربازه؟؟؟
یا این شانسی بود که پشت محوطه بودم اولین گلم شوت کردم توی دربازه اونقدر که دربازه توی مرحله دوم نتونست بگیرش؟ ؟؟
یا این شانسی بود که پاس خوشگل بدم توی تمرین برای کسی که غریبه بود اولین بار میدیدمش ؟
یا این شانسی بود که وقتی روبه دربازه خودمون بودم و ازهمونجا پاس از پشت دادم به کسی که از شکللل دویدنش لذت میبردی
یا این شانسیه که میتونم با دستای بسته روپایی بزنم
یا این شانسی بود که وقتی مربی من گذاشت توی تیم ضعیفه من رفتم اول گل با سماجت البته هم تیمیا هام زدم اینقدرر زدیم تا من ضربه اخر زدم تمام کردم
و مساوی کردیم
یا شانسی بود که بازیکن رد میکردم و حمله میکردم به سمت دربازه
یا شانسی بود که هر روز تمرین یه دختر کوچیک میگفت تووووو کاپیتان منی یه بازوبند ببند درحالی که توی اون تیم از من تکنیکی تر بود
یا شانسی بود که به مربی گفتم مربی من میخوام با تو بازب کنم توی تیم تو باشم حالا مربی کی بود کسی بود که کسی جرئت نمیکرد حرف بزنه باش میترسیدن ازش
یا شانسی بود که روز اول توی 10 – 13 دقه اول که رفتم توی زمین بازی کردم وسطش نفس کم اوردم به مربی گفتم تعویضم کن هم تیمی هام حواسشون نبود من رفتم بیرون همین که من رفتم بیرون گل خورررردیم
تا اون موقع تیممون قوی بود جلو بودیم
یا شانسی بود که تمرین روز دوم که رفتم توی زمین عین 13 دقیقه بازی کردم
بالاخره جواب معادله حل نشده ذهنمو پیدا میکنم
نه شانسی نبود مگه من توی 14 و 15 سالگی از خدا نخواسته بودم که میخوام فوتسالیست بشم
مگه نگفته بودم که خدایا من میدونم میتونم بهترین بازیکن لیگ برتر بشم پس چرا اون موقع اینکار نکردم
منکه والیبال میرفتم منکه توی تیم هندبال مدرسه بودم
پس چرا سراغ فوتسال نرفتم
چون باور نداشتم که میشه
اگر خدا بهم قدرت اینو نمیداد که تصمیم بگیرم چجور میتونستم اینکار بکنم
اگر خدا نبود پس کی بود که بدون اینکه بخوام جبران کنم برای کسی کلی از وسایلم جور شد
خدا این قدرت بهم داد
من که قبلم نماز میخوندم حجابم داشتم پس چیشد چرا خدا نمیدید
وقتی با عباسمنش اشنا شدم نماز میخوندم حجابم داشتم
ولی یه چیزی اینجا داشت تغییر میکرد
یه نیروی بهم گفت از مدرسه ساعت 1:40 پیاده برو خونه ،سرویس کنسل کن
منم روزها از مدرسه این ساعت که تمام مغازه ها بسته بودن و نه ماشین نه ادمی همه توی خونه هاشون بودن
جز دوسه تا موتوری که توی خیابون گاز میدادن میرفتن
اره همون موتوری هایی که وقتی راهنمایی بودم توی شلوغ ترین خیابون تیکه هاشون مینداختن ذیگه قدرتی نداشتن تووی ذهنم چون خدا گفت باید تنهایی دو محله رو پیاده توی این ساعت بیای خونه
من اومدم ترسها میومدن ولی من میومدم
اره گفت هیچ کس نمیتونه اذیتت کنه
من باهاتم تو قوی هستی
اره این خداست
خدا به من بیگ پیکچر داد چیزی فراتر از مهندس شدن قبولی توی بهترین دانشگاه بخاطر همین در عرض دوماه بعد از گرفتن تصمیم انصرافم از کنکور صبح رفتم سر تمرین
رفتممممم سر تمرین همون اول بسم الله توی تمرین جلو بچها افتادم بلند شدم خندیدم
نه عزیزان من یه ادم متفاوتی بودم اشتباه کرده بودن فکر کردن من ناراحت شدم وقتی ازم خندیدن
نه جانم.
باید ادامه بدم..
ممنونم استاد.
سلام خدمت همه عشقا
داستانی از گذشته خودم که دقیقاً نشان از عدم درک این فایل است را میگویم که هنوز با استاد اشنا نشده بودم.
من در کاری فعالیت میکردم که نیاز داشتم به طی کردن تکامل و یادگیری سپس میتوانستم از آن کار پول بسازم.برای اینکه فکر میکردم اگر برم شهر اونجا کارایی که بتونم پول در بیارم بیشتره مهاجرت کردم به یه شهر بزرگ چون من تو روستا بودم چه اتفاقی افتاد 6 ماه اونجا با زور قرض کردن بودم و توی مکان کارم میخوابیدم ولی هیچی از اونجا در نمیاوردم چون اینقدر باورام در زمینه ثروت داغون بود که رفته بودم سراغ کاری که باز اون خودش نیاز به یکی دو سال پادویی داشت ولی اینی که میگم سخت نبود چون برای بیشتر شدن تجربه خودت باید پادویی میکردی و عملاً تو سری خور کسی نیاز نبود باشی ولی خلاصه این داستانه بود چه اتفاقی افتاد نزدیک به 4 ماه همینجوری پیش رفتم هیچی پول در نیاوردم مهارتامو پیشرفتایی که تو اون کاری که عشقم بود و به خاطرش اومده بودم سراغ این کار دومیه شهرو از دست داده بودم و نزدیک به 2 میلیون قرض گرفته بودم از همون همکاری که از محل کار برای خوابیدن شبم کمک گرفته بودم که اینا به این دلیل بود باورای توحیدی خوبی داشتم خدا همرو برام بسیج میکنه خخخ ولی باور مالی صفررررر
اسم کارارم دوست ندارم بگم نمیدونم چرا یه کم مقاومت دارم کلا جوری صحبت کنم که کسی من و گذشته و زندگی مو بدونه شاید به این دلیل که تو شبکه های اجتماعی فعالم و نمیخوام آینده که خیلی ها منو میبینن بدونم خلاصه اینم میدونم یه ایراده که باید درست شه ولی به هر حال…
خلاصه بعد 4/5 ماه برگشتم منطقه خودم ولی یه اتفاقی افتاده بود من همون کار پدری خودم و منطقه خودم و خانه خودمونو شکر گذار بودم و این نعمت ها رو که قبلاً نمیدیدم رو الان میدیدم خخخ
چون اونجا پدرم در اومده بود حموم نداشتم جا خواب و هزاران داستان که نمیتونم بگم ولی خدایی قبول دارم خودمو چون خودامو واقعاً خیلی باور داشتم که اونجا کمکم میکنه که بدون هیچ گونه پشتیبانی و باغ سبزی اونم قبل آشنایی با این مسائلی که استاد میگه این کارو که خیلی ها میگفتن تو کلا مخت بوق زده کردم هاااا خخخ
ولی خدا برام چیکار کرد دقیقاً همونجا یه فانوس برای روشن کردن راه خواسته هام که استاد باشه بهم داد که دقیقاً تو همون کاری که بودم استاد یه دوره ای داشت من دانلودش کردم نه از سایت چون خیلی کوچیک بوده استاد اونو ضبط کرده بود خودم الان میبینم هنگم که چطور و چرا استاد واسه این کاری ها هم دوره ضبط کرده ولی من میگم خب میخواسته دیگه تو رو خدا بهش وصل کنه دلیل دیگه ای ندیدم خخخ بعدش یه چیز دیگه هم بهم داد قدرت سپاسگزاری از همون داشته هایی که هر روز داشتم با ناشکری خودمو ازشون محروم میکردم که این دو تا زندگیمو بلکل تغییر داد و الان تو همون کاری که عاشقش بودم تکاملمو دارم طی میکنم به اولین درامدم بعد 1 سال تقریباً یادگیری رسیدم اولی 1 میلیون دومی 400 تومن که خداوندمو میلیون بار شاکرمه و همه از فضل خودش بود ولی دیگه واضحه که چقدر باورای مالیم خرابه برا همین امسال و سال آینده مو گذاشتم روی باور رسیدن به آزادی مالی ، مکانی و زمانی در کارم که انشاالله در مسیرشم با یاری رب و دستان قدرتمندش از قبیل استاد میریم جلو انشالله که به زودی میترکونیم
اینارو گفتم خودم یادم باشه خدام برام چیکارا کرده و به ایمانم بیشتر کمک کنه
راستی اینجا هم اومدم یعنی روستای خودم اینقدر خدای مهربونم به دلیل همون باور های توحیدی کمکم کرده که یه جورایی میتونم بگم دستانش رو روزی نیست برام بسیج نکنه و خودشم حتی با همین باور توحیدی هدایتم میکنه چجوری باورامو تغییر بدم به خواسته هام برسم خخخ ولی به قول استاد تو وقتی داری کاری میکنی که عاشقشی و برای همون به دنیا اومدی هیچی هم نداشته باشی انگار به همه چیز رسیدی مخصوصاً وقتی روز به روز پیشرفت تو قشنگ میبینی این خودش دیگه موفقیته دقیقا مثل اون فایل توحید عملی که استاد میگفت من به آرامشی رسیده بودم که تا حالا تجربه اش نکرده بودم عشقی رو حس میکردم که تا حالا تجربه اش نکرده بودم و …
ولی همه میگفتن پولللل پول تو که خدا خدا میکنی پولت کو…
گفتم خداوندا من که با درست کردن(البته خیلی از استاد درست تر بوده باورای توحیدیم)باور های در مورد تو به همچی رسیدم چرا به پول نمیرسم…
و از خدا خواستم ثروتی بهم بده که (اینجا رو خودم میخوام ادامه بدم) که در تک تک اون نعمت ها هم تورو ببینم و اینقدر آسایش و راحتی داشته باشم که فقط بتونم تورو راحت تر بندگی و سپاسگزاری کنم اصلا هم مهم نیست که چقدر باشه فقط راضیم کنه راضییییی…
این بمونه یادگار برای خودم و تکه هایی از الله وهابم️️️
ایاک نعبدو و ایاک نستعین
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخوام
اهدنا سراط المستقیم
منو به راه راست(نعمتا همه هستن اماده فقط من تو اون مدار نیستم وگرنه بالایی خدای سلیمانه وهااااابببب) هدایت کن
به نام خدا
سلامی از ته دل به عشقها و دوستان خوبم در سایت عباسمنش دات کام
سلام خدمت استاد بینظیر خودم و خانوم شایسته دوست داشتنی
استاد اصن این فایل نیومده یه تحول بزرگی توی من ، باورها و شخصیتم ایجاد کرد
انقدر پر آگاهیه این فایل که من با خودم بعد هر جمله شما میگفتم استاد واسه چی داری این آگاهی ها رو رایگان به اشتراک میذاری این حرفها میلیارد ها میلیارد قیمتشه و من که فقط ذره ای از این حرفا رو درک کردم
متوجه تغییر شرایط اون در زندگیم شدم
دقیقا وقتی گفتین که شمایی که الان تمرکزتون روی نکات مثبته نتایجش همین فردا یا چند ساعت بعد یا همین الان میبینین
دقیقا باور من راجع به روابط توی ناخودآگاهم همین بود که
دختر خوب نیست
همه انرژی منفیان
به کی میشه اعتماد کرد
کسی به من جواب مثبت نمیده
الان همه دنبال پسرای پولدارن
این باورها ، هم بخاطر تجربیات گذشته ام بود ، هم بخاطر سوشال مدیا و هم حرفای بقیه
فقط اونجایی که گفتین چون اینطوری باور کردین ذهنتون منتظر همین شرایطه و منطق هایی برات میاره از همین جنس دیدی گفتم دختر خوب نیست
دیدی درست میگفتم و …
و من از همون لحظه که شروع کردم به اینکه دختر خوب زیاده همه به من جواب مثبت میدن من ارزشمندم
دقیقا تو همون لحظه مدام دخترایی رو میدیدم که هم از لحاظ ظاهری خوشگل بودن و هم به من لبخند میزدن و یه جورایی حس میکردم که اون مقاومت ذهنیم برداشته شده
چقدر ما خالق دنیای خودمون هستیم و بیخبریم ازش
حتی دیشب که دورهمی داشتیم با فامیلامون بحث شد سر چشم زخم و این داستانا
من گفتم اعتقادی ندارم
دیدم داد و غال راه انداختن گفتم حق با شماست خداحافظ
ولی لا به لای حرف زدن هامون یه جمله گفتم که طلایی بود
اونم همین جمله ای بود که شما توی این فایل بیانش کردین
چون شما اینطوری باور کردین اینطوری انتظار دارین و چون اینطوری انتظار دارین از همون جنس انتظار براتون اتفاق میوفته…ینی اگه باور داشته باشم که چشم زخم وجود داره ذهنم میگرده دنبال نشونه هایی از همون جنس باور و هر اتفاقی بیوفته سریع ربطش میده به اون باور ما
حالا اگه من باور داشته در زندگی من همیشه اتفاقات مثبت میوفته ذهنم میگرده دنبال مثال هایی از این جنس باور و به من ثابت میکنه که درست فکر میکنم و بالعکسش
یکی از اون مثال که گفتید بزنیم
من همیشه ذهنم این نجوا رو داشته راجع به خودم ، مهارت ها و توانایی هام که
دیگران از من بهترند اونا از من پولدارترن ، باهوش ترن ، بااستعداد ترن و خوشگلترن
یا توی کارم فلانی رو میبینی چقدر مهارت داره تو چی هیچی بلد نیستی ، اصلا مشتری که میاد سمت تو ناراضی برمیگرده
بعد دقیقا اگه از ده تا هشت تا راضی بودن دو تا ناراضی ذهن من فوکوس میکرد رو همون دو تا موردی که ناراضی بودن و یه جوری احساس منو بد میکرد که اصلا دست و دلم به کار نمیرفت دیگه
همیشه احساس بیارزش بودن و بیمصرف بودن میکردم
موقع هاییم که بقیه ازم تعریف میکردن فکر میکردم دارن مسخره ام میکنن یا منو دست میندازن
اگه از پنج نفر چهار نفر منو دوست داشتن ذهن من تمرکز میکرد رو همون یه نفری که دوسم نداشت بعد به من ثابت میکرد که دیدی دوست داشتنی نیستی دیدی درست میگفتم
تو روابط عاطفیم یا کاری یا فامیل و کلا روابطم با همهی آدما
از همون اول ذهن تمرکز میکرد روی نکات منفی اونا و میگف دیدی میگفتم آدم خوب نیست همه منفیان همه بهت بیاحترامی میکنن همه دو رو هستن هیچکس قابل اعتماد نیستن همه بخاطر نفع خودشون میان سمات ، آدم خوش برخورد نیست و الا ماشاالله
این فایل که واقعاً که منو از درون ترکوند و به یاری الله هر روز باید بگردم دنبال نکات مثبت ، یادداشت کنم و بخاطرشون سپاسگزار باشم
همین چن دقیقه پیش که داشتم کپشن این فایل رو میدیدم تمرینی که برا خودم در نظر گرفتم این بود که نشستم همه باورهای محدود کنندهای که شما مثال زده بودین رو برعکس کردم به باورهای قدرتمند کننده برای خودم
و برای هر مسئلهای ، کلی باور قدرتمند کننده ساختم
از شما سپاسگزارم استاد عزیزتر جانم که هر روز با عشق این آگاهی ها رو با ما به اشتراک میذارین
دیوانه وار دوستون دارم و عاشقتونم
هر کجا هستید شاد و موفق و ثروتمند و سالم باشید
خدانگهدارتون
به نام خداوند بخشنده مهربانم که هرآنچه دارم از تو دارم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
سلام به تک تک دوستان خوبم
چقدر این روزها به این فایل نیاز دارم استاد الآن در شرایطی هستم که اگه تمرکزم روی خودم نباشه به راحتی درگیر نجواهای ذهنیم میشم وخودم رو با اطرافیانم مقایسه میکنم
سپاسگزارم استاد عزیزم که همیشه در بهترین زمان وبهترین شرایط،در مورد مناسب ترین موضوع با عشق میاین صحبت میکنید.
قبلا استاد تو خونه بودم واز اکثریت جامعه دور بودم وکنترل ذهن خیلی واسم راحت تر بود
اما الان که مشغول کار در نونوایی هستم با افراد مختلف روبرو میشم خیلی باید کنترل ذهن داشته باشم که توجهم روی نکات مثبت افراد باشه،مقایسه نکنم ،قضاوت نکنم .
آموزشگاه هم که میرم سعی میکنم اگه دوخت تمیز دیدم تحسینش کنم الگو بگیرم تمرکزم رو بزارم روی نکات مثبت اطرافیانم واز شون درس بگیرم وایده بگیرم برای دوخت هام
استاد با همه این تمرکز ها یه جاهایی ذهنم درگیر مقایسه کردن میشه که خداروشکر بعداز چند لحظه کنترول ذهنم رو دست میگیرم ونمیزارم که حالم رو بد کنه واینقدر به داشته هام ونتیجه هایی که گرفتم توجه میکنم تا احساسم خوب بشه یعنی استاد اگه از خودم غافل شوم به راحتی درگیر نجواها ذهن میشم ومقایسه کردن
خداروشکر به لطف آموزه های شما وقتی در جمع بچهای آموزشگاه دوره شب وعروس قرار میگیرم تمام سعیم بر این هست که دوخت تمیز بچهاو پارچه قشنگ وقیمتی که میارن رو تحسین کنم.
با این فایل بهم یادآوری شد که بیشتر از این حرفها باید تمرکزم روی داشته هام باشه وتو جمع دوستان که از بیماری و اتفاقات نا مناسب صحبت میکنن کنترل ذهن داشته باشم .
سپاسگزارم استاد عزیزم سپاسگزارم مریم جانم سالی پراز خیر وبرکت داشته باشین.
سلام استاد خوبم و همی دوستانم در این خانواده خوشبخت و صمیمی .. من فکر میکنم ما انسانها کم پلیس در گیر این مسله بودیم و من هم مستثنی نبودم و بیشتر مواقع احساس میکردم دیگران بواسطه امکانات و تکن مالی بیشتر ی که دارند از ما خوشبخترند و از زندگی لذت میبرند ولی وقتی چند برخورد کوچک با آنها داشتیم میفهمیدم که آواز دهل شنیدن از دور خوش است و آنها هم تضادهای بسیاری دارند که دارند با آنها دست و پنجه نرم میکنند و به اصطلاح صورت خود را با سیلی سرخ میکنند و این به این معنی نبوده که آنها همیشه اوضاع بر وفق مرادشان بوده و اوضاع گل بلبل داشتند و و من مثاهلهای بسیاری دارم که در پس ام متوجه شدم که انسان خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد بلکه :
انسان خوشبخت کسی است مه با مشکلاتش مشکلی ندارد !!
و ما نشانه اگر به این درک برسیم که باید زندگیمان را با همه خوبی وبدی که دارد بپذیریم اصل پذیرشششش یعنی بپذیریم که ما خود بوجود اورنده این شرایط هستیم و خودمان هم باید تغییرش بدهیم ولاغیررر
و دیگر اینکه اگر ما این جملات قصار دکتر شریعتی را در زندگی درک کنیم و بپذیریم خوشبخت تر خواهیم بود که گفت
خدایا به من شهامتی ده تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم و شهامتی ده تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم
و درکی که تفاوت آن دو را بدانم !!
آنوقت دیگر خود را با دیگران مقایسه نمیکنن بلکه خود را با دیروز خود مقایسه میکنم ببینم آیا در مسیر بهبودی بوده ام یا خیر!!
پس وقتی من بفهمم پدرم کنم که هرکس یک مسیری را تا اینجا با یک بگ گراند متفاوت از ریشه ها از حمله پر و مادر آبا اجداد ومحیط زندگی داشته و تازه در زندگی شده این
هرگز خود را حجاب او قرار نمیدهم و یا اورا مورد قضاوت خوب یا بد قرار نمیدهم
چرا که وقتی که من با کفشهای کسی راه نرفته امچگونه میتوانم اورا قضاوت کنم
والسلام
بنام خدای مهربان
سلام ب استاد عزیزم و دوستان نازنینم
سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود نازنین و ارزشمند استاد عزیزم تو زندگیم
واین آگاهی های ارزشمند
چرا فکر میکنیم مرغ همسایه غازه ؟؟؟
منم بارها این فکرا رو تجربه کردم و میکنم
از همون بچگی یادمه ی زندایی داشتم و دارم خداروشکر وقتی میرفتیم خونه بابابزرگم
چون باهم زندگی میکردن
هربار منو میدید
منو زکیه طلا صدا میزد
چقددد من حس خوبی میگرفتم ازش و دوسشداشتم
و چون همسن بچه هاش بودم
و باهم بازی میکردیم
باخودم میگفتم خدایاااا یعنی میشه من بچه ی اینا بشم و باهاشون زندگی کنم خخخخ
یادش بخیر
ی مورد دیگه ک یادم اومد
موقعی ک دانشجو بودم، من دانشگاه پیامنور درس خوندم
دانشگاه آزاد کنار دانشگاه ما بود
یادمه دوستام و بقیه دخترا میگفتن ک چقددد پسرای دانشگاه آزاد خوشتیپ و خوش استایل هستن خخخ
و منم ک دقت میکردم میدیم اررره راست میگن
حتی سیستم آموزش پیام نور و دانشگاه آزاد و مقایسه میکردیم
ک ما باید یک کتاب 500 صفحه رو بخونیم و اونا ی جزوه 20 صفحه رو بزور میخونن
پول میدن و قبولشون میکنن
اینکه هیچی یاد نمیگیرن علم ما بیشتره و…
حتی اساتید روهم مقایسه میکردیم
مورد دیگه نونوایی نزدبک خونه مون، همیشه ب داداشم میگفتم ک از نون نگیر
از نونوایی چند خیابون پایین تر بگیر
من فکر میکنم ک اگه مهاجرت کنم ب شهر دیگه یا کشور دیگه راحتتر پیشرفت میکنم و ب خواسته هام میرسم
و جایی ک الان هستم خوب نیست
زیبا نیست
آدم مناسب نداره
شغل مناسب نداره
حتی تو بحث شغلی هم فکر میکنم ک کار بقیه پولساز تره و زودتر و سریع تر و راحتتر ب پول میرسه
و کارمن ب درد نمیخوره
واقعا ما لحظه ی آخر کار دیگران و ک پولو میشمارن و میزارن تو جیب و میبینیم
و میگیم کار بقیه راحته
یکبار دیگه قانون و باهم مرور کنیم
تمام اتفاقات زندگی ما ب واسطه ی افکار
باورها ،کانون توجه و فرکانسهای ماست
و قانون اینه :
ب هرآنچه توجه کنی از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میشه
احساس خوب اتفاقات خوب و رقم میزنه
و احساس بد اتفاقات بدو رقم میزنه
پس وقتی ک من میان کانون توجهم رو ی ناخواسته ای میزارم جهان از جنس همون
و مشابه ش رو وارد زندگیم میکنه
و هربار ک این اتفاق میفته هی باور منم قوی ترمیشه ک دیدی درست فکر میکردی
دیدی فلانی فلان بود
دیدی چطور رانندگی میکنن تواین شهر
و هربار فرکانس قوی تری و ارسال میکنیم
و هرسری ی نخواسته ی جدید و …
پس نتیجه
من میام تمام تمرکز و میزارم رو زیبایی های اطرافم
شخصیت زیبای دیگران
نعمت های خداوند
ندادن قدرت ب دیگران
اینکه من مسئول 100٪تمام اتفاقات زندگیم هستم
من درهرلحظه دارم شرایطم و خلق میکنم
و جهت دهی آگاهانه افکارم ب سمت مثبت
و رسیدن ب احساس خوب
وهمین روند و ادامه دادن
و استمرار واستمرار
و خداوند همیشه درحال هدایت کردن من ب مسیر درسته
خداوند میخواد ک نعمت و ثروت بیشتری توی زندگیم باشه
خداوند لذت میبرد ازاینکه من زندگی زیبایی داشته باشم
خدایی ک در درونه منه و همواره داره هدایتم میکنه
خدایی ک هیچ برگی بدون اذنش از درخت نمی افته
همه چی تحت سیطره ی ربه
هرآنچه درآسمانها و زمینه درحال تسبیح و ستایش اونه
او باشماست هرجا ک باشید
توانای شکست ناپذیر حکیم
خداوندی ک قادر مطلقه و توانایی انجام هر هرکاری و داره
الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت روز زیبایی ک داشتم
غروب زیبای خورشید چقد زیبا و فوق العاده بود
چقد هوا عالی بود
چقدد آسمان زیبا و آبی بود
درختان سرسبز ک سرحال و قبراق بودن
و پرواز پرنده ها
آواز بلبل ها
تخم مرغ های قشنگی ک خداوند بهمون رزق داد
نهار خوشمزه و شام خوشمزه
لباس گرم
نعمت بخاری و هوای گرم و مطبوع خونه تو هوای سرد 16 دی
وجود نازنین پدر و مادر عزیزم
خواهر و برادر های مهربانم ک دست خدا هستن تو زندگیم
هدیه هایی ک امروز دریافت کردم
انجام تعهدم و نوشتن کامنت
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این حس قشنگی ک دارم و خوشبختی ک دارم لذت میبرم ازش
وایمان دارم این مسیر و خداوند توانای شکست ناپذیر م همه چیزو بهم میده
وقتی ک قلبم تسخیر بشه با عشق خالص الله
و هماهنگ بشم با خدای درونم
الهی شکرت ک هدایتم کردی ب آین مسیر زیبا
سپاسگزارم استاد قشنگم
مررسی خانم شایسته عزیزم
مرررسی دوستان قشنگم بخاطر کامنت های قشنگتون
علشقتونم خانواده ی عزیزم