چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 34

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خدارشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو به من عطا کرد

    رفتار:

    رفته بودیم رستوران با چند تا از دوستام که صبحانه سلف سرویس بخوریم ،وقتی که داشتیم بر میداشتیم من هی میگفتم که اونجا بهتره یا این اینطوریه ،ووقتی که هم که نشسته بودم سر میز صبحانه چشمم افتاد به بقلی و گفتم فک کنم اون بهتره برداشته

    من اصلا فک نمیکردم که این رفتارم ریشه خطرناکی داره که همون توجه به ناخواسته هاست

    من هی از استاد میشنیدم که به ناخواسته ها توجه نکنید و هی میگفتم که بابا من که خودم رو کردم تو غار چرا پس حالم خوب نیست ، و الان متوجه شدم که من اگر خودم رو زندانی هم کنم باز خودم رو و به قول استاد شخصیتم رو با خودم دارم میبرم ، و تا اون تغییر نکنه هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد

    اصلا امروز صبح که بخشی از این فایل رو گوش دادم کل نگاهم به همون جایی که کار میکنم تغییر کرد ،انگار جایی که جهنم بود برام شد بهشت

    الان انگار راه زندگی رو تازه فهمیدم چیه

    حتی نگاهم به سایت و کامنت ها تغییر کرد

    نگاهم به همسرم و فرزندم تغییر کرد

    الان متوجه شدم که چرا نتیجه رخ نمیده

    هی از خودم سوال میپرسیدم که بابا من که دارم کار میکنم ،من که دارم وقت میزارم هر چی استاد میگه رو سعی میکنم انجام بدم

    چرا پس احساس نمیکنم که زندگیم دست خودمه و میتونم تغییر بدم

    الان متوجه شدم که این ترمز وجود داشت

    الان متوجه شدم که اصل داستان رو من رعایت نمیکردم و حتی نزدیکش هم نبودم

    الان متوجه شدم که اصلا چطور باید عمل کنم و ریشه همه چیز و همه تغییرات همین نوع توجه کردنه که اینم تمرین میخواد

    الان درک میکنم که باید چکار کنم و متوجه ام که اول راهم

    دقیقا انگار احساس میکنم باید تمرین کنم که زبان یاد بگیرم

    الان فهمیدم که زبان برام خوبه و متوجه هستم که هر چی بگم زبان خوبه زبان خوبه زبان خوبه اتفاقی نمی افته تا زمانی که من حرکت کنم و تمرین کنم

    که همین که متوجه این داستان شدم کلی از راه رو طی کردم و این پیشرفت میشه برای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    M گفته:
    مدت عضویت: 309 روز

    بنام خالق زیبایی ها

    من سی و اَندی ساله که این باور رو دارم که آره …واقعاً مرغ همسایه غازه…

    همیشه در حال مقایسه زندگی خودم با دیگران بودم ,اینکه من از همه نظر از فلانی بهترم پس چرا باید زندگی اون از من بهتر باشه؟چرا باید چرخ زندگی اون روان باشه و چرخ زندگی من زنگ زده …

    چرا همسر فلانی اینقدر براش ارزش و احترام قائله ولی همسر من نه…

    خوش بحال فلانی که همیشه تو هر مجلسی یه لباس جدید میپوشه.همسرش با عشق و احترام باهاش رفتار می‌کنه و هززززاران خوش بحال دیگه…

    که این مقایسه کردنها منو حسابی سرخورده کرده بود .تو جمع احساس کم ارزشی و حقارت میکردم و سالیان سال این سیکل معیوب تکرار میشد تو زندگی من. تا اینکه به خودم گفتم بابا من دارم ظاهر زندگی اینو میبینم چه خبر دارم از باطن زندگیش؟

    یه جمله ای هست میگه هیچ وقت ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن.

    از خداوند مهربان سپاسگزارم که ذهن منو باز کرده نسبت به این قضیه . و الان خیلی خیلی کمتر این مقایسه رو انجام میدم

    تشکر از استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر که قدرت خلق زندگیم رو به من عطا کرد

    چند روزه که میخوام جلسه سوم ثروت 1 رو شروع کنم ولی هر بار که میرم شروع کنم و استاد تا میگه که بیس همه دوره ثروت همین موضوع هست ، یه مقاومت در من شکل میگیره و نمیزاره که جلو برم ، امروز که این فایل اومد اولش از اسمش نفهمیدم که چیه ،ولی وقتی که یه کم گوش دادم و استاد در مورد توجه صحبت کرد اصلا انگار یه مسیر جدید تو ذهنم باز شد، همون جملات باعث شد که من درک کنم اصلا مفهوم چی هست ،و اشتیاقم برای شروع جلسه 3 صد برابر شد ، انگار که اصلا من باید این فایل رو بشنوم، عمل کنم و بعد وارد جلسه بشم

    تازه دارم متوجه میشم که منظور استاد از هدایت چیه

    خب بریم سراغ اینکه مرغ همسایه غازه که وقتی که استاد مثال زد تازه من فهمیدم که یک یک لحظات زندگی ام من به نکات ناخواسته توجه میکردم و اصلا یه کج فهمی داشتم از این موضوع

    در کل اینطور بودم که فک میکردم که اگر میخوام از یه جایی برم یه جای دیگه تنها راهش اینه که به بدی هاش توجه کنم تا من رو هل بده به جلو

    مثال

    من تا حالا چندین قصابی عوض کردم ، بخاطر اینکه هر جا میرم میگم نه این فلانه ، این اخلاق نداره، این اون چیز رو نداره ، و حتی وقتی که به یه قصابی هدایت شدم که همه امکانات لازمی که من میخواستم رو داشت باز اونجا یه چیزی پیدا میکردم که نه این اینجاش فلانه

    بحث رشد و پیشرفت و بهتر شدن کلا فرق داره ،من داشتم و دارم راه رو عوضی میرم ، اگر من هدایت شدم به همین قصابی خوب که همه چیز داره نه بخاطر اینه که به بدی های اون قبلی ها توجه کردم، بلکه این هدایت برای زمانهایی هست که من اتفاقا به نکات مثبت قبلی ها توجه کردم، الان که دارم مینویسم یادم میاد

    ولی من در ناخودآگاهم موضوع رو اشتباه برداشت میکردم

    بخاطر این برداشت اشتباه بود که نمی تونستم وارد جلسه سوم ثروت بشم

    ولی با این مثال هایی که استاد زد قشنگ موضوع برام جا افتا

    حتی در مورد مبل خونه که هدایت شدم به یه جای فوق العاده که انسان بشدت شریف و کارش هم عالی و حرفه ای بود و چقد هم با ما به قیمت خوب حساب کرد ولی باز من دقیقا یادمه که چقد ناشکر بودم و در ذهن خودم به بدی ها و نکات منفی محل کارش و این چیزها توجه میکردم

    در مورد خرید پی اس برای پسرم ، وقتی که خریدم بجای توجه به نکات مثبتش به نکات منفیش توجه میکردم

    تمام اینها در حینی هست که من فک میکردم که به ظاهر دارم سپاسگزاری میکنم و شکر گذاری میکنم

    الان تازه متوجه هستم که چرا استاد انقد تاکید داره که به احساستون توجه کنید

    من در ظاهر داشتم سپاسگزاری میکردم و به ظاهر خوشحال بودم ولی در درون احساس مقاومت داشتم که الان متوجه شدم دلیلش چی هست

    کار عملی

    از این لحظه به بعد تصمیم میگیرم و گرفتم که تلاشم رو کنم که و به خودم یادآوری کنم که هر جایی که هستم به نکات مثبتش توجه کنم ، یعنی دائم این تو ذهنم باشه که الان دارم به چی توجه میکنم

    الان که به گذشته خودم توجه میکنم متوجه میشم که الله اکبر، واقعا من خودم هستم که خالق زندگی خودم هستم

    و چقد استاد قشنگ مثال زد ، دقیقا مثال من رو زد

    که گفت :

    شما اینجایی میگی فلان جا خوبه و میری اولش خوب بعدش دوباره میشی مثل قبل

    دقیقا من در محل کار قبلیم هی میگفتم که بیرون از اینجا بهتره و فلان جا اینه و بهمان جا اونه ،تا اینکه از اونجا اومدم بیرون و به یه جایی که فک میکردم خوبه هدایت شدم اولش عالی بود ولی بعد کم کم داشتم میشدم مثل قبل که با گوش دادن فایلها انگار داشتم به زور مدارم رو بالا نگه میداشتم ،حتی الان فهمیدم که نگه داشتن مدار بالا هم نباید زوری باشه

    واگر من بتونم به چیزی که استاد فریادش میزنه فک کنم و عمل کنم خیلی راحت در مدار قرار میگیرم

    وقتی که به گذشته خودم و فکر میکنم هم گریم میگره ، هم متوجه میشم که اشکال کارم کجاست و هم متوجه میشم که دلیل عدم پیشرفتم یا پیشرفتم چی بوده

    الان به وضوح فهمیدم که عامل اصلی ثروتمند شدن مکان و جا و هر عامل بیرونی دیگه ای نیست

    و فقط باورها ست

    و باورها هم همین توجه به نکات مثبت هست ،

    حتی در گذشته میگفتم اینها همش مسخره بازی هست ومسخره میکردم و الان متوجه ام که چرا خداوند فرمود که مسخره کننده گان تنها خودشون رو مسخره میکنن ،اون موقع نفهمیدم که خداوند چی گفت ، الان که پسی ها رو خوردم و آروم شدم تازه متوجه حرفش شدم

    ولی خب اشکال نداره، خداروشکر که حداقل الان متوجه شدم و فهمیدم که چه نیروی قدرتمندی در دست دارم وهمیشه با من هست و هر جا که باشم میتونم ازش به نفع خودم استفاده کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    سید مهدی جزایری گفته:
    مدت عضویت: 2086 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام استاد شایسته

    سلام دوستان بهشتی ام که هر کدام تان مثل یک گل منحصر به فرد، در گلستان سایت استاد عطرافشانی می‌کنید

    من خیلی کم کامنت می گذارم و بیشتر علاقه دارم کامنت های منتخب بعضی از دوستان رو که درک عمیقی از قوانین دارند رو بخوانم و چیز یاد بگیرم

    و اینطوری قانون رو برای خودم تکرار کنم

    ولی بعضی وقت ها یک سری سپاسگزاری ها دارم در مورد موضوعات مختلف از جمله اعضای بدن ، ه آنها را در سایت کامنت می‌کنم

    این بار به سراغ نعمت زبان رفته ام

    بله! زبان!

    همین زبان که یک عضله کوچک در دهان ماست ولی چه فایده های بسیاری دارد

    همین زبان فسقلی !

    که من وقتی در اینترنت سرچ کردم، دیدم چه دنیایی دارد برای خودش و از چه بخش‌های مختلفی تشکیل شده

    البته زبان از دو جهت قابل بررسی و شکرگزاری است: یکی از جنبه ظاهری و پزشکی آن ، و یکی هم از جنبه کارکرد آن در سخن گفتن

    ======================================

    1. خدایا شکرت بابت نعمت زبان

    2. خدایا شکرت که زبان عضو چشیدن مزه ها در بدن ماست

    3. خدایا شکرت بابت پرزهای زبان

    4. خدایا شکرت بابت بزاق زبان

    5. خدایا شکرت بابت عصب های زبان

    6. خدایا شکرت بابت سلول‌های چشایی

    7. خدایا شکرت بابت عصب زبانی حلقی

    8. خدایا شکرت بابت مخاط: بافت مرطوبی که پوشاننده زبان است

    9. خدایا شکرت بابت پاپیلا: برجستگی های ریز که به زبان ظاهری ناصاف می‌بخشد

    10. خدایا شکرت بابت اتصال زبان به دهان، از طریق تارهای بافتی

    11. خدایا شکرت بابت استخوان لامی که محل قرار گرفتن زبان است

    12. خدایا شکرت بابت فرنوم زبان: یک نوار عضلانی که زبان را به پایین یا کف دهان وصل می‌کند

    13. خدایا شکرت بابت قسمت های مختلف زبان، شامل اینها:

    • راس یا نوک زبان

    • بدنه زبان

    • فورامن سکوم

    • شیار انتهایی

    • لوزه زبانی

    • دریچه های اپی گلوت

    • قوس کام فارنکس

    • چین گلوسو اپی گلوت جانبی

    • ریشه زبان

    • لوزه پلاتین

    • پاپیلای رشته ای

    • پاپیلای جامی شکل

    • شیار میانی زبان

    ======================================

    14. خدایا شکرت بابت دو سطح بدنه زبان: سطح خشن پشتی (بالایی) و سطح شکمی صاف (تحتانی)

    15. خدایا شکرت بابت فرنوم زبان = بافتی نرم در دهان است که در یک خط نازک بین لب ها و لثه ها در بالا و پایین دهان قرار دارد.

    16. خدایا شکرت بابت لوزه های زبانی = مجموعه از بافت ها که در ریشه زبان قرار دارند و کارکرد آنها، جلوگیری از عفونت است

    17. خدایا شکرت بابت نقش مهم زبان در جویدن و بلع و خوردن غذا و نوشیدن مایعات

    18. خدایا شکرت بابت نقش مهم زبان در درک مزه ها و طعم‌ها

    19. خدایا شکرت بابت نقش مهم زبان در تولید صدا و صحبت کردن

    20. خدایا شکرت بابت نقش زبان در تنفس

    21. خدایا شکرت بابت نعمت گفتار

    22. اگر ما قادر به سخن گفتن نبودیم و نمی توانستیم صحبت کنیم ، چه مشکلات مختلفی برایمان پیش می‌آمد

    مثلاً نمی توانستیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم، نمی توانستیم سواد و دانش بیاموزیم، نمی توانستیم به عزیزان مان ابراز علاقه کنیم و خیلی موارد دیگه

    23. خدایا شکرت بابت عضلات زبان که دو دسته هستند: ذاتی و خارجی . و هر کدام هم چند نوع هستند !

    24. خدایا شکرت بابت غدد زبان که سه نوع هستند: مخاطی، سروز و گره های لنفاوی

    25. خدایا شکرت بابت اعصاب زبان

    26. خدایا شکرت بابت سیستم تامین خون زبان

    ======================================

    27. خدایا شکرت بابت ماهیچه های اسکلتی زبان

    28. خدایا شکرت بابت غدد بزاقی زبان

    29. خدایا شکرت بابت بافت چربی زبان

    30. خدایا شکرت بابت جوانه های چشایی، که زبان توسط این جوانه ها به تشخیص مزه ها کمک می‌کند

    31. خدایا شکرت بابت بخش‌های مختلف جوانه های چشایی از جمله اینها:

    • حفره چشایی،

    • عصب چشایی،

    • سلول‌های پشتیبان،

    • میکروویلی

    32. خدایا شکرت بابت ماهیچه های مختلف زبان از جمله ماهیچه طولی، ماهیچه عرضی، ماهیچه عمودی و …

    33. خدایا شکرت بابت شریان های مختلف زبان

    34. خدایا شکرت بابت وریدهای مختلف زبان

    35. خدایا شکرت بابت سیستم تخلیه لفناوی زبان

    36. خدایا شکرت بابت محل مناسب قرار گرفتن زبان: در کف حفره اصلی دهان

    تا حالا فکر کردیم که اگر اگر زبان در جای دیگری از بدن مان بود چی میشد؟! به نظر من اصلاً قابل تصور نیست!

    ======================================

    37. خدایا شکرت بابت نعمت زبان کوچک ، که وظیفه آن جلوگیری از ورود آب و مواد غذایی به درون بینی است

    38. خدایا شکرت بابت چهار نوع مخاط زبان

    39. خدایا شکرت بابت غده زیرزبانی

    40. خدایا شکرت بابت گیرنده های چشایی که به ما توانایی تشخیص مزه ها را می‌دهند

    تصور دنیای بدون طعم و مزه وحشتناکه!

    41. خدایا شکرت بابت گیرنده چشایی شوری

    42. خدایا شکرت بابت گیرنده چشایی ترشی

    43. خدایا شکرت بابت گیرنده چشایی تلخی شیرینی

    44. خدایا شکرت بابت عصب چشایی : که پیام عصبی را از بخش‌های مختلف زبان به مغز منتقل می‌کند

    45. خدایا شکرت که زبان با حذف ذرات غذا و باکتری ها از دندان ها و حفره دهان، به تمیز کردن دهان کمک می‌کند.

    46. خدایا شکرت بابت سپتوم زبانی: قسمت عمودی که زبان را به دو بخش چپ و راست تقسیم می‌کند.

    47. خدایا شکرت بابت شیار انتهایی: این شیار به شکل وی انگلیسی، بخش پشتی زبان را از بخش جلویی آن جدا می‌کند

    48. خدایا شکرت بابت غشای موکوزی: این غشاء پوشش دهنده کل سطح زبان است و وظیفه آن، جلوگیری از ورود میکروب و عوامل بیماری از به درون بدن است.

    ======================================

    49. خدایا شکرت بابت هشت عضله زبان: چهار عضله درونی و چهار عضله بیرونی

    50. خدایا شکرت بابت ماهیچه چانه ای زبانی ، که کار جلو و پایین آوردن زبان را برعهده دارد و این ماهیچه، زبان را حین دم بالا می آورد و به عنوان گشادکننده حلق عمل می‌کند

    51. خدایا شکرت بابت ماهیچه طولی بالایی زبان ، که کار تغییر شکل دادن زبان هنگام جویدن و بلعیدن را برعهده دارد

    52. خدایا شکرت بابت ماهیچه عرضی زبان، که کار باریک و درازتر کردن زبان را برعهده دارد

    53. خدایا شکرت بابت ماهیچه عمودی زبان، که کار تخت و پهن کردن زبان را برعهده دارد

    54. خدایا شکرت بابت ماهیچه کامی زبانی ، که زبان را بالا می کشد

    55. خدایا شکرت بابت ماهیچه نیزه ای زبانی ، که کار آن بالا کشیدن و عقب کشیدن زبان است

    56. خدایا شکرت بابت ماهیچه لامی زبانی

    57. خدایا شکرت بابت ماهیچه غضروفی زبانی ، به طول دو سانتی متر، که کار پایین و عقب کشیدن زبان را برعهده دارد

    58. خدایا شکرت بابت عصب زیر زبانی ، که عضلات درونی و بیرونی زبان را عصب رسانی می‌کند

    59. خدایا شکرت بابت خستگی ناپذیر بودن زبان. در یک نوشته علمی می خواندم که :

    بر خلاف سایر ماهیچه های بدن که با انجام فعالیت دچار کسالت می‌شوند، زبان تنها عضوی می‌تواند باشد که علیرغم سخت کوشی و جنب و جوش هیچگاه خسته نمی‌شود زیرا دارای 8 ماهیچه است و انعطاف بالایی دارد

    60. خدایا شکرت که به وسیله زبان و جوانه های چشایی آن، می‌توانیم طعم‌های مختلف را بچشیم و درک کنیم. واقعاً دنیا بدون طعم خوراکی ها چه کسل کننده میشد!!

    خدایا شکرت که اگر هر ثانیه و هر لحظه مشغول شکرگزاری تو باشم، همه عمر من کفاف نمی‌دهد که بتوانم ذره ای و فقط ذره ای از نعمت‌های تو را شکرگزاری کنم چرا که نعمت‌های تو بی انتهاست.

    خدایا شکرت

    بچه ها دوست تان دارم

    در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    زهرا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم

    چرا فکر می‌کنیم مرغ همسایه غازه؟؟

    استاد عزیز با توجه به دوران کودکی ومقایسه ای که شدیم،علی رغم بعضی تغییرات ودیدگاه های جدیدی که در زندگیمون، اتفاقات وشرایط خوبی ایجاد کرده،،ولی تاثیر این دیدگاه مخرب مقایسه کردن هنوز در هرلحظه از زندگیمون انرژی وتمرکزمون رو هدر میده ومسیر رسیدن به خواسته هامون رو طولانی تر میکنه

    با اینکه آگاهانه ،بارها در طی روز به خودم یادآوری میکنم که فرزندم ومسیر انتخابی اش رو بپذیرم ورهاش کنم (با توجه به استفاده طولانی مدت از گوشی وتمرکز زیادش مثل دوستان هم سن خودش روی بازی‌های آنلاین)

    سعی می‌کنم، تنهایی اون رو با بازی‌های لگو وپازل وحتی پیاده روی با خودم پر کنم،،

    ولی خودم رو با دوستان وهمکاران مقایسه میکنم

    که ببین چطوری بچه هاشون همکاری می‌کنند ،، کلاس های مختلف میرن وتمرکزشون رو درسهاشون وپیشرفتشون هست ،،،،

    ولی به این موضوع توجه ندارم، که من فقط یه قسمت از حرفها وگفته های اونها در مسیر خواسته ام رو می‌شنوم وتوجهی به این ندارم، که اونها هم چالشهای خودشون رو دارند ،

    ،وذهن من دنبال بهانه ای، برای عدم تغییر دیدگاه من در این مورد وتوجه وتمرکز آگاهانه روی خودم هست،،با توجیه اینکه تو داری وقت وانرژی ات رو برای فرزندت وموفقیت وسلامتی وآرامش وخواسته هاش میذاری وفرصتی برای خودت وتجربه مهارت‌ها وتوانایی هات با فرصت کمی که طی روز داری،،نداری

    با اینکه این حضور فرزندم در گوشی ،،بارها کمک کرده که خونه رسیدم ،سورپرایز شدم که کیک جدید ،کوکی جدید وسبک پخت غذای جدیدی ایجاد کرده ومن خیلی خوشحال شدم وکلا نیمه پر لیوان ونکات مثبت این قضیه رو باید پر رنگ تر ببینم واز حضور فرزندم وخلق ایده ها وراهکارهای جدیدش در پخت کیکهای مختلف لذت ببرم وشکر گزار باشم

    از اونجایی که مقاومت بالایی برای تغییر دادن دیدگاه وعملکردم

    دارم و نا خودآگاه فکر میکنم حق بامنه ومن درست میگم وبقیه اشتباه می‌کنند، ،،

    این موضوع باعث شده غافل از اینکه هنوز مسئولیت 100 درصد اتفاقات زندگی ام رو نپذیرفتم

    ،فکر می‌کنم، در صدد تغییر خودم هستم،،،

    ،

    وخودم دارم واقعیت زندگی که دوست دارم تغییر ش بدم رو ایجاد می کنم

    باید مسئولیت وضعیت ارتباطی ام با خودم وبا دیگران رو بپذیرم، ،بهتر از قبل افکار وباورهام رو بشناسم ودر موردشون بنویسم وراهکاری برای تغییر دیدگاهم پیدا کنم واز این سیکل معیوب خارج بشم،،چون خودم هر لحظه دارم با توجه کردن به نجواها وافکارم،، این مسیر رو ،برای خلق شادی ورضایت بیشتر از زندگی ام،، طولانی اش می‌کنم

    اگر توجه به نازیبایی ها واتفاقات روزمره کمتر بشه،،وزیبایی هایی که رخ داده رو علاوه بر نوشتن آگاهانه در ذهنم بلد کنم ،،،مقایسه کردن هم با توجه آگاهانه به نعمتهام واحساس رضایت بیشتر ،،میتونه کمرنگ بشه وکمک کنه راحت تر نعمتهای بیشتر وارتباطات زیباتر ،،با خودم وبا دیگران خلق کنم وفرصت بیشتری با آزاد شدن ذهنم ،برای توجه وتمرکزم روی خودم وخلق مهارت‌ها یی که دوست دارم تجربه شون کنم،،،ایجاد کنم

    دقیقا وقتی تمرکزمون روی نوشتن این فایلها ودرک آگاهی وشناخت بیشتر از خودمون هست،،حاشیه ها کم میشه وحتی اگر وجود داشته باشه ناخودآگاه برای ما کمرنگ تر میشه ودنیای ما تغییر میکنه وچقدر احساس لذت بخشی هست،،به شرط ادامه دادن آگاهانه وشکر گزاری حضورمون درلحظه برای درک بهتر قانون خداوند وروند تکاملی مون با احساس رضایت بیشتر از قبل

    مقایسه کردن واحساس نارضایتی موقعی کمرنگ میشه،،که من اینقدر غرق شناخت خودم ونوشتن وتجربه خواسته هام هر چند کوچک در طی روز باشم که فرصتی برای نجواهای ذهنی ام وتوجه به شرایطی که ممکنه حال من رو بد کنه،،،نداشته باشم،،وبهتر از قبل در لحظه زندگی کنم وآگاهانه از تغییر شرایط ورفتار اطرافیان وآرامش بیشتری که خلق می‌کنم لذت ببرم وشکر گزار باشم وبه خودم یادآوری کنم مادامی که در حال شناخت خودم هستم این روند زیبا میتونه ادامه داشته باشه

    شاد وسلامت وسربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    جواد مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    درود بی پایان بر استاد عزیزم و خانم شایسته استاد این فایل که شما به لطف خداوند برای هدایت ما آماده کردید دقیقا بخش بزرگی از زندگی اکثر ما رو تشکیل میده امیدوارم خداوند همه ما رو به سمت بهترین ها هدایت کنه من کارم ساخت کابینت آشپزخانه هستش ومدتی بود که فکر میکردم که مردم محله من برای سفارش کار به محل دیگری میرن والبته الان از اون محل به دلایل دیگری جابجا شدم بهتر از اون محل بوده ولی با دیدن این فایل زیبا فهمیدم که این باور اشتباه رو با خودم همراه داشتم وخداوند روشاکرم در مورد اون دوست خانم گفته بود توایران همه دخترها مثل هم شدن رو یه خانم که از اروپا به ایران اومده بود وبه عروسی دعوت شده بود وبعد از عروسی ازش میپرسن که عروسی چه طور بود میگه خیلی خوش گذشت فقط من نفهمیدم عروس کی بود. چون قیافه همه شکل عروس بود .

    سال جدیدمیلادی رو به شما وخانم شایسته تبریک میگم وامیدوارم در پناه خداوند آفریدگار زیبایی سعادتمند باشید به امید روزی که بتونم از نزدیک شما ببینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2273 روز

    بنام الله مهربان

    سلام به استاد زیباوفوق العاده

    سلام به مریم بانوی زیبا وفوق العاده

    سلام به همه ای دوستان عزیزم

    خدا رو سپاسگزارم که امروز هم هدایتم کرد تا چند باور مخرب در ذهنم را شناسایی کنم ومتعهد تر بشم برای تغییر بهتر.

    خدا رو شکر دیگه تو فضای شبکه اجتماعی نیستم وبیشتر برای وقتم ارزش قائل هستم

    واستاد عزیز کاملا درسته زمانی که درگیر اینستا وشبکه های اجتماعی بودم ضربه های بزرگی خوردم همیشه فکر می کردم که کشورهای دیگه خوب مثل ترکیه اینجا خوب نیست وهمین امر باعث شد با یه پسر ترک اشنا بشم وبعد اسرار زیادش وازدواج کنیم بعد چند ماه من زندگیم رو جمع کردم ورفتم ترکیه البته میگم اینها همش از باور های مخرب خودم بود وگول ظاهر ادمها رو خوردن در شبکه اجتماعی ورفتن من همانا بعد 10 روز اونجا چنان ضربه ای برمن وارد شد که کارم به دکتر کشید وخدا رو شکر در اون موقعیت قلبم بهم گفت برگرد واز نو شروع کن خدا هدایتم کرد برگشتم سختیهای زیادی رو 3ماه کشیدم تا باز خدا هدایتم کرد به این خونه وارامشم خیلی بهتر شد البته زمان برد الان هم سعی کردم فراموش کنم اون مسئله رو ودرسهای که درش داشت یاد بگیرم وخیریتی ببینم وهر روز دارم بهتروبهتر میشم وقتی که این فایل رو گوش می کردن نگاه کردم چند بار مدام تایید کردم که من مسئول زندگیم هستم وپذیرفتم اشتباه از من بوده چرا من باید فکر کنم مرغ همسایه غازه وقول دادم که از همین جا که هستم از این شرایط که دارم شروع کنم به سپاسگزاری بیشتر ودیدن زیبایی که همین الان در زندگیم هست صاحب خونه خوب جای امن وامکاناتی که در اختیارم هست زیبایی های شهرم وخداوند هدایتم می کنه به جاهای بهتر من سمت خودم انجام بدم خدا هم سمت خودش انجام میده یارب من سپاسگزارم برای همه نعمتهای که الان تو زندگیم هست ایمان دارم که تو همیشه برام خیر مطلق می خواهی

    الهی به امید خودت نه بندهات.

    درپناه رب العالمین باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر که قدرت خلق زندگیم رو به من داد

    استاد عزیزم خیلی ازت ممنونم که هر بار دریچه ای از آگاهی ها رو به ذهن ما باز میکنید

    چند سوال وجود داره تو ذهنم

    ابهامات ذهنی

    اگر من قراره که نکات مثبت توجه کنم که پیشرفتم چی میشه ؟

    اگر من قراره که فک کنم که شهر من بهترین شهر دنیاست پس پیشرفت چی میشه ؟ پس جهان بینی چی میشه ؟ آیا باید تو همین شهرو دیار بمونم ؟

    خب من که دارم به نکات خوب همسرم توجه میکنم که همیشه باهم هستیم ، یعنی اینکه من دارم توجه میکنم ولی همیشه باهم هستیم ، ولی من دوست دارم شهرهای دیگه رو ببینم و زیباییهاش رو ببینم

    آیا باید ثابت بمونم یه جا؟ آیا منظور اینه که نباید حرکت کرد؟

    به طور مثال، کاری که من هر روز دارم انجام میدم به صورت ناخودآگاه اینه که هی در طی روز که به مشکلاتی میخورم میگم ببین ببین که میگن اینجا موندن بدرد نمیخوره ، ببین ببین اینجا محیطش کثیف و آلوده است

    چرا این رو میگم ؟ بخاطر این میگم که باعث بشه که من از اینجا بدم بیاد که منجر بشه حرکت کنم از اینجا

    چرا بدم میاد از اینجا ؟ چون اینجا محیطش خیلی آلوده است و من نمیخوام کل عمرم رو اینجا سپری کنم

    چرا این رو میگی؟ این رو میگم که منجر به حرکت من بشه

    ابهام ذهنیت چیه؟

    ابهام ذهنیم اینه که استاد میگه همونجایی که هستی باش و به نکات مثبتش توجه کن از همونجا به یه درجه بالاتر میری ولی من نمیخوام اینجا به یه درجه بالاتر برم

    چرا نمیخوا؟ چون صددرجه هم اینجا بالاتر برم باز کارمند شخص هستم

    من میخوام به این مسئله پایان بدم

    اوکی بیا از منظر دیگه ای نگاه کنیم به موضوع

    من یه هدف دارم ،یا من یه خواسته دارم ، خواسته ام اینه که وقت آزاد بیشتری داشته باشم ، بیشتر کنار خانوادم باشم ، پول بسازم ، گردش بیرون برم و اطراف روببینم ، آزادی بیشتری داشته باشم ، محیطم تمیز باشه، برای شخصی کار نکنم یا دراختیار کسی نباشم در اختیار خودم باشم

    خب این خواسته من هست

    شرایط فعلیم چطوره

    اینطوره که من برای کسی کار میکنم و در محیطی آلوده هم کار میکنم

    پس من با خوردن به تضادهایی یه خواسته ای دارم

    حالا میخوام به خواسته ام برسم

    چیزی که به ذهنم میرسه اینه که میبینم نمیتونم حرکت کنم و نیاز به یه ابزار برای حرکت دارم

    به نظرم اومده که ابزاری که بتونه من رو حرکت بده استفاده از همون ابزاری هست که همیشه به طور معمول استفاده میکنم

    چی ؟

    مثلا یه کسی یه کاری کرده و من رو ناراحت کرده من برای اینکه پیشش نرم و یا اینکه بتونم نفرت پیدا کنم ازش که پیشم نیاد و یا من از اون دور بشم ،باهاش دعوا میکنم یا ازش بد میگم یا به بدیهاش فک میکنم که از من دور بشه

    و هیچ وقت نشده که به خوبیهاش فک کنم که از من دور بشه چون هر وقت که به خوبی هاش فک کردم دیدم که اون طرف بازم هست و از صحنه روزگار محو نشد

    حالا این باور درمن هست که اگر میخوام که مثلا تو این کارخونه یا محیط نباش باید به بدی هاش فک کنم و یا ازش بد بگم تا باعث بشه که من به زورم که شده از اینجا برم بیرون

    خب چرا به بدی هاش فک میکنی ، خیلی راحت و آروم از اینجا دل بکن برودیگه ، چکار به اینجا داری

    نمیتونم ، چون یه چیزی مثل ترس درونم رو گرفته ، و چون زورم بهش نمیرسه میخوام با نفرت پیدا کردن از اینجا کمک کنم که حرکت کنم

    آها پس اینطوریه

    تضاد ، خواسته ، نیاز به حرکت ، ولی ثابت موندن، بررسی علت : ترس ، راه کار : نفرت پیدا کردن از اینجا که منجر به حرکت بشه ، توجه به نکات مثبت باعث میشه بیشتر موندگار بشم ، علت حرکت نکردن : ترس

    پس یعنی اگر ترس نباشه حرکت میکنی ؟ آره

    احساس امنیت هم هست

    پس هم ترس و احساس امنیت جلوت رو گرفته ؟ دقیقا ،پس فک میکنی اگر به نکات منفی توجه کنی باعث میشه حرکت کنی ؟

    آره

    یعنی در اصل سوخت حرکت رو توجه به نکات منفی میدونی

    دقیقا درسته

    ولی این رو میدونم که این اشتباهه

    ولی انگار هی دوگانگی در من هست ، اول اینکه میدونم این اشتباهه که به نکات منفی توجه کنم دوم اینکه وجودم باورش داره

    به نظرم درجه سختیش رو بخوام توضیح بدم اینطور میتوم بیان کنم

    من میدونم که ورزش کردن برام خوبه ولی وجودم قبول نمیکنه که انجامش بده

    چرا؟

    چون رنج میکشه از فک کردن بهش یا اینکه یادش بیفته

    پس در نهایت رسیدیم به باورها و مفهوم اصلی اهرم رنج و لذت

    بله

    دقیقا همینه

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو به من داد

    افکار گذشته من در مورد توجه به خواسته ها

    من اینطور فک میکنم

    به خواسته ها که نمیشه توجه داشت چون هیچ وقت نمیشه بهشون رسید

    به داشته ها هم نمیشه توجه داشت چون که از خواسته هام جا می میونم

    این سیکل معیوبیه که من توش افتادم

    با اینکه میدونم که توجه به خواسته ها اصله

    با اینکه میدونم توجه به داشته ها اصله

    با اینکه میدونم در هر لحظه باید بتونم به خواسته ها و داشته ها فک کنم که به احساس بهتری برسم

    ولی در سیکل بالا گیر کردم ، چرا ؟

    چه عاملی باعث شده که من در سیکل باشم و نتونم که دقیق به آگاهی ها عمل کنم ؟

    دقیقا به خاطر همون دو باور

    که نمیشه بهشون رسید و توجه به داشته ها رو هم کار بیهوده ای میدونم

    پس باورم اینه که نمیشه و کار بیهوده ایه

    پس باز اینجا به این نتیجه میرسم که باورها دارن کار میکنن و این شغل خاص نیست که عامل هست ، من خودم هستم که عامل اصلی ثروتمند شدنم یا نشدنم هستم .

    در مورد اینکه مرغ همسایه غازه

    من دقیقا همینطور هستم و انگار جزئی از شخصیتم شده این رفتار:

    مثال:

    1- اولین مثالش اینه که من کار طراحی میکنم و با نرم افزار کار میکنم و همیشه فک میکنم که کار دیگران از من بهترن

    2- قبلا فک میکردم که همسر دیگران از همسر من بهترن تا اینکه به لطف سایت و دوره ها این فکر تغییر کرد

    3- قبلا فک میکردم که بچه من زشت ترین بچه دنیاست ،الان که یادم می افته اشکم در میاد ،ولی به لطف دوره ها الا همه چیز تغییر کرده

    4- قبلا فک میکردم که محل زندگی من بدردنخور ترین محل دنیاست

    5- در مورد رشته تحصیلی ام همینطور، در مورد استعدادهام در مورد حرفهام در مورد ایده هام نظرهام

    6- در مورد همه اینها فک میکردم که همه اونها از من بهترن و این نگاه باعث شده که کلی از زندگیم عقب بیفتم

    7- طراحی سایت یاد گرفتم که برای خودم سایت بزنم ،بعد این فکر اومد که بابا تو کجا این ها کجا و اونی که ازش یاد گرفتی کل فوت و فن رو بهت نگفته ، و سایت اون بهتره و سایت تو خوب نیست

    همین الانم اینطوری ام توی هر جمع و مجلسی هم که میرم متوجه میشم که دارم از بقیه تعریف و تمجید میکنم ،نه بخاطر اینکه تمرکز کنم رو زیبایی ها بخاطر اینکه تو ذهنم اینه که این آدمه هر چی باشه از تو خیلی بهتره ،پس تحسینش کن که تو رو تایید کنه ،چون اگر این آدم تو رو تایید کنه تو احساس خوبی میگیری

    اینها کاملا اشتباه بوده و هست

    حالا باید چکار کنم ؟ باید به جای اینکه تمرکزم رو روی دیگران بگذارم روی خودم بگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    مهسا کاویانی گفته:
    مدت عضویت: 179 روز

    سلام وقت بخیر

    من چندسال در این مسیر هستم ب لطف خدا و قبلا استادی ک داشتم شخص دیگری بود من من ایمان و باور قوی داشتم یعنی ساخته شده بود با تمرین ها و نوشتن ها و…

    اما یکجایی شخصی اومد( کسی که در دفترش کار میکرد و شاگردش بود ) و اتهام دزدی و جیب خالی کردن مردم توسط دوره و فایل های ک اون بنده خدا ب من گفت …

    و من یهو تمام باور هایی ک ساخته بودم و زندگی مثبتی ک ساخته بودم فرو پاشید ( مقصر خودم بودم ک حرف اون فرد رو پذیرفتم خیلی راحت )

    و الان از اون موضوع 3 ساله ک میگذره و من پر از اطلاعاتم اما باور و ایمانم فروپاشیده … و اون زمان ب جایی رسیدم ک وقتی میگفتم بشود خیلی راحت و با ایمان و اقتدار برام میشد …

    اما بعد اون حرف اون شخص ک باور هام یهو پاشید همیشه شدم مثل این فایلی ک مرغ همسایه غازه و هنوز حسرت روزایی رو میخورم ک چقدر ایمانم قوی بود و همش نمیگفتم ک اینجا خوب نیست اگه اونجا بود بهتر بود

    و هر لحظه قلم و کاغذ دستم بود و مدام شکرگذاری میکردم ….

    و الان توی حالت جهنمی هستم ک باور ها و ایمان ضعیف دارم و حس عشق درونم خاموش شده ….

    و اون شادی و نشاط و آرامشی و راحتی ک درگذشته تجربه کردم رو ندارم …

    و الان هرچقدر بخوابم هم بازم خوابم میاد و اصلا تجربه ی خواب شیرینم رو از دست دادم همش خسته و درمونده هستم ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 979 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    شکرت برای یه شاه کلید دیگه تو زندگیم شکرت نمیدونم دفعه چندمه میبینم هر سری وقک کنم میام بهش سر میزنم

    و دیگه اینکه ترمزم این بوده

    میدیدم بقیه با من متفاوتن ومن زوقی میکردم یا مسخره میکردن وشوق من میریخت وومیگفتم جلوی اینا زوق نمیکنم وبعدا زوق میکنم ولی گاهیم راحت بودم تو احساس خوب توی شور عشقو حال

    مثل الان شوقی تو دلم زنده شد اتاق تمیز نرمه مو بعد خورشید نورش پهن اتاقه اروم اروم میره واتاقو تاریکو تاریک میکنه

    واقعا این طلوع قروب زیبا رو قشنگ حسش میکنم از روشنایی روز میرم توی تاریکی شب قدرت حطور خداجونی با چشم درک میکنم وااایی خیلی باحالو زیباس

    شکرت اینم یه لحطه غروب زیبا هدیه من به. شما

    بعد شوقمو اندازه گرفتم رصایتمو نمره کامل ده

    رصایت از روابط 6..دختره ارومی بودم دوستای زیادی داشتم ولی زهنم از اینکه با کسی صمیمی بشم ورابطه رو نمتونستم قوی نگه دارم یا بهبود بدم مثل اینکه یه عشق شوری بود تو روابط ولی توی مقایسه وفراموشی خوبیها از بین میرفتو خاموش میشد البته من دختر بی حاشیه بودم وهمواره سعی میکنم در هر شرایط کینه نگیرم ولی توی دیدن زیبایی ها لدت بردن ومقایسه مشکلایی دارم

    رصایت از کار 3

    کارمو دوس دارم ولی نتیجه نداده قبلا هیچی بلد نبودم ولی بعد یادگرفتم ولی دیگه نمیدونم مهارتمو میره بالا چجور بفهمم ولی همینم که بتونم زندگیمو چک کنم بلد نبودم الان انقد راحت برای خودم نموار نمره بده بود

    رصایت از سلامتی 9

    رصایت از خودم 7

    خب حالا نمره

    وایی برای هر نمره دادن چقد چیزا یادم اومد ولی مقایسه کردن چقد باعث خلق شوق تو زندگیم میشه شکرت

    من همیشه خودم برای کارهام زوق میکردم ولی کسی زوق نمیکرد ته دلم این بود افراد که خوش زوق هستند افرادی که پولدارن خارجن ومن باید برم خارج کارم میشه یه کار نون ابدار بعد استاد میگفت تو اگه اونجایی که هستی کارت نون ابدار نباشه رشدی نکنی مشتری به تورت نخوره واینجام بیای خبری نیس تو باید ادم باشی با تمرین تکرار مهارتو ببری بالا تر واززش کارتو بیشتر بدونی

    جیف بزر

    چجوری بیست سال خودشو کنترل کرد زهنش گفت مدرک بده برای ارزشمندی کارت حقوق بالا و مشتری زیاد ولی اون بهش گفت مدرک عشق شور تکامل تکرار تمرین ارزشمندی درونیه مدرک اون لدت احساسه خوب برای همین ادامش میدون بدون اینکه مشتری بیاد نیاد حقوق باشه نباشه

    مقایسه مالی کار

    حقوق

    پس من همیشه قرین نعمتم واز در دیوار خوراک پوشاک سفر برام میبارع وقلبم ارومتر شده وخرجم به نسبت اومده پایین واون میل شدید به خرید کاهش پیداکرده

    به وقته مناسب نعمتو ثروت میباره و خرید عالی انجام میشه خریدایی با کیفیت وکلی هدیه میگیرم

    میدونم اینا جز تکاملم هستن

    مشتری

    فعلا کارم نماش زیبایی بیشتتر شده وقشنگ کارم حس حال لدتش بیشترو بیشتر میشه قشنگ روح منو تونسته تا حدودی سیراب ککنه همینم جایی سپاسگزاری داره

    راحتی

    میشنی خیره میشی به زیبایی انقد جداب دست تودسته خدا باشه وچیزای جادوییو ببینی وبکشی

    واقعا روحتو جلا میده اون ظرافت زیبایی قانون مندی راحت هر روحیو سیراب میکنه از شووور وتکنیک ویژهه. هخودم که با یه کاعذ منظره شاهکار هنری خلق میشهه

    مگه شکوه و زیبایی توی اختمون‌های زیبا درخت‌های زیبا دریا و خورشید تو اثر من هم مثل اونا پر از نور و ایمان و شکوه و لذته چون ما از خداییم و بهش فضلیم لذت خلق می‌کنیم خلق ارزش ربطی به مشتری و کیفیت و زیباییش نداره آخه ما بدون دلیل ارزشمندیم و کار ما بدون دلیل ارزشمنده البته ما در حال رشد و تکاملیم کیفیتم می‌بریم بالاتر و و اینکه مهارتمون چقدر هست له پله رشد می‌کنه و همینم ارزشمنده و باید همیشه بدون مقایسه با بقیه که از ما بهترن سپاسگزار کارمون باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: