چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 101 (به ترتیب امتیاز)

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2617 روز

    سلام

    💥 دهمین روز تحول زندگی من

    ✔راجب خواسته هات حرف بزن

    ✔راجب اتفاقات قشنگ زندگیت حرف بزن

    ✔راجب نعمت هات حرف بزن

    ✔راجب نکات مثبت خودت حرف بزن

    ✔از خودت تعریف کن

    ✔ راجب اتفاقاتی که دوست داری تجربه کنی و سفرهایی که بری و اتفاقات هیجان انگیزی که دوست داری برات اتفاق بیوفته حرف بزن

    ⛔ غر زدن ممنوع

    ⛔ناسپاسی ممنوع

    ⛔شکوه و گلایه ممنوع

    ⛔حرف زدن راجب به اتفاقات بد و ناخواسته ها ممنوع

    ⛔تقلا زدن و جلب توجه و عجله ممنوع

    ⛔معاشرت با منفی ها ممنوع

    اقداماتی که انجام بدهم چیه؟

    ✔یه دفترچه یادداشت با خودم داشته باشم یا تو نت موبایلم که اتفاقات قشنگ و الهامات رو سریع یادداشت کنم.

    ✔تمرین دسته چک رو که انجام میدم از تو اینترنت یا حضوری بعدش بیام راجبش اون خریدم با خودم حرف بزنم.

    ✔ خودم رو متعهد کنم هر روز با خودم و خدای خودم حتی اگر کسیم ندارم که باهاش حرف بزنم با خدای خودم راجب خواسته هام حرف بزنم و توی چک لیست موبایلم تیکشو بزنم.

    ✔هر روز جلو ایینه از خودم تعریف کنم و تیکشو بزنم.

    ✔هر روز یه قسمت از سفر به دور امریکا رو ببینم و هر روز یه قسمت از کلیپ بیلیونرها از یوتیوب رو ببینم و تیکشو بزنم.

    ✔هر روز بارها و بارها با کلامم به خودم بگم که من لایق بهترین هام، من فوق العادم، من بهترینم، من خلاقم و تیکشو بزنم.

    ✔ هر روز حتما ورزش کنم و تیکشو بزنم.

    ✔هر روز صبح و هر روز شب حتما تمرین تجسم و تمرین مراقبه با ارامش در پرتو الهی و تمرین سپاسگزاری رو انجام بدم و تیکشو بزنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    لیلا مقدم فر گفته:
    مدت عضویت: 2056 روز

    سلام

    سفرنامه روز دهم

    چیزی به اسم شانس وجود ندارد،هیچ وقت وجود نداشته

    همانطور که هیچ چیزی در زندگی ما اتفاقی نیست.

    حتا اگر یادت می رود کلید را از پشت در برداری و می مانی پشت در

    اینجا دو اتفاق ممکن است رخ داده باشد:تو قبلا فرکانسی منفی در این باره فرستاده باشی، حتا اگر اصلا یادت نیست یا دقیقا به این موضوع ربط نداشته

    یا اینکه این اتفاق در دل خودش برای تو یک نشانه دارد که می توانی با کاوش درونت آن را کشف کنی.

    در واقع اگر اینگونه بیندیشی متوجه میشوی الخیر فی ما وقع

    خیر در آن چیزی است که اکنون رخ می دهد.

    چون ما از دل رخدادهای ناخواسته ای که خودمان پیش از این با افکارمان تدارکش را دیده ایم،هم می توانیم هدایت شویم.

    چگونه؟

    وقتی که خیلی سریع متوجه می شویم من این اتفاق را نمی خواهم و به سرعت آنچه می خواهم را جایگزین می کنم و به آن فکر می کنم.

    این‌گونه گره های زندگی هر کدامشان تابلوی راهنما هستند برای زمانهایی که خواب آلود بوده ایم یا به اندازه کافی هوشیار نبوده ایم و ناآگاهانه وارد جاده اشتباهی شده ایم.

    حالا تابلو را که دیدیم باید مسیر را به سمت هدف تغییر بدهیم…همین.

    ایستادن و غصه خوردن و غر زدن و قصه تعریف کردن برای این و آن ندارد.

    تو خواب بوده ای به دیگران چه؟!!!

    چون گفتن و شنیدن همان و ادامه ناهوشیاری همان!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهساه گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    سلام به استاد عزیزم بانو مریم شایسته نازنین و دوستان خوبم

    دهمین روز سفرنامه

    وقتی به حرف های امروز استاد فکر میکنم که باید فقط اتفاقات مثبت و خوبی که برامون اتفاق میوفته را برای دیگران تعریف کنیم یادم اومد که متاسفانه اکثر ماها از بچگی بهمون القا شده که از اتفاقای خوبمون برای کسی صحبت نکنیم چون چشم میخوریم و این باور غلط از بچگی در ما نهادینه شده. چند روز پیش که صحبت های قشنگ استاد راجع به چشم زخم که پاشنه آشیل خیلی از ماها هست را گوش میکردم خیلی از صحبت های استاد لذت بردم اینکه این باور درست را داشته باشی هیچ کس از بیرون نمیتونه و قدرت ضربه زدن به ما رو نداره اگه در مدار درست باشیم این فوق العاده است . امروز هم که این فایل را دیدم در مورد شانس و اینکه باید کانون توجه همون اتفاقات خوب باشه تصمیم گرفتم روی این باورم از همین امروز متعهدانه کار کنم و از این به بعد فقط قشنگی های زندگی رو راجع بهشون صحبت کنم .

    بازهم بینهات ممنون استاد عزیز

    خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    کتان نوری گفته:
    مدت عضویت: 3477 روز

    سلام سلام صد تا سلام

    روز دهم از روز شمار تحول زندگی من 🤗

    برادرم امروز اولین روز کاریش تو مجموعه داروسازی پوراطب بود که ایشون رو بعنوان او‌تی‌سی استخدام کرده بودن و روز اول سعی کردن براشون جا بندازن ایشون ب مدت یکسال خاک خوری و کارای پیش افتاده اونجا رو انجام بده، درصورتیکه ایشون رو بعنوان نیروی متخصص استخدام و سه ماه داره سیر مراحل اداریش رو انجام میده

    باهاشون تماس گرفتم گفتم زود استعفا بده لیاقتت رو کم نبین و تخصص‌های زیادی داری و اجازه ندادم حتی اصل قضیه رو واسه منم تعریف کنه فقط گفتم الخیر فی ماوقع

    منتظر اتفاق خوب باش و به این اتفاقات از زاویه‌ای نگاه کن که امیدوارتر و حالت بهتر بشه ،

    چند مدتی که خودم رو متعهد کردم به همه بعنوان خدا نگاه کنم تا توهین نکنم قضاوت نکنم غیبت نکنم و طوری با همه برخورد کنم که انگار با خدا رفتار میکنم

    سعی میکنم فقط خوبی و زیبایی ببینم

    تغییر زاویه دید ابتدا تلاش میخواد اما وقتی به مهارت تبدیل شه لذت بخش میشه

    سپاسگزار خدام برای بودن تک تکتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    maryam 99 گفته:
    مدت عضویت: 1773 روز

    به نام خالق یکتا

    روز دهم سفرنامه من

    سلام به همگی استاد و خانم شایسته عزیزم

    من خیلی تحت تأثیر متن هایی که خانم شایسته در ابتدای هر فایل سفرنامه مینویسن میشوم متن هایی که مینویسن جنس خاصی دارندو باعث درک بیشتر من از فایل های استاد میشوند….

    اکثر ما آدم ها منتظر یک اتفاق بد هستیم تا برای اطرافیان و دوستانمان تعریف کنیم تا توجه آنها را به خود جلب کنیم و ناخواسته توجه وتمرکزمان را روی اتفاقات بد میگذاریم ودر مدار ناخواسته ها قرار میگیریم بعد به خودمان میگوییم چرا من بدشانس هستم ؟؟واتفاقات بد برای من می افتد؟؟؟و با این سوال بد،جواب های بد و ناامیدکننده ای مثل چون من آدم بد بختی هستم،هر چی سنگه پیشه پای لنگه،اگه من شانس داشتم اسمم شمسی بودو… دهها جواب دیگر که به ما احساس بد می دهد در ذهنمان می آید در حالی که اگر متعهد شویم وبه خودمان قول دهیم که فقط اتفاقات خوبی که برامون می افتدرا تعریف کنیم،توجه ما به سوی خواسته ها سوق پیدا میکند واز این جنس اتفاقات خوب ببشتر برای ما می افتد وتبدیل به یک آدم خوش شانس میشیم😀😄😄

    در پناه حق

    خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    رضا بهداروند گفته:
    مدت عضویت: 1743 روز

    بنام خالق مطلق❤

    درود بر استاد عزیزم❤

    در مورد این موضوع که چرا بعضی افراد بدشانس هستند میخواستم بگم که خودم جزء اون دسته از آدمهایی بودم که بشدت هرجا میرفتم و در هر جمعی که بودم شروع میکردم به انتقاد کردن از شرایط موجود و اتفاقات بدی که برام رخ میدهد، مثلا در فلان اداره کارم راه نمیوفتاد و یا متصدی فلان بانک برخوردش نامناسب بود، و من از قبل میگفتم میدونم بدشانسم و الان میرم کارم لنگ میمونه ، و دقیقا همین میشد.

    تا اینکه پر از تضاد و سردرگمی بودم که خدا خواست و با شما آشنا شدم، من دیگه یادگرفتم غر نزم و قبل از اینکه برلی کاری به هرجایی برم توی ذهنم تجسمش میکنم که انجام شده و بعد میرم.

    همین چند روز پیش برای کاری به بیمه مرامعه کردم که چند روزی طول کشید اما به نسبت تمام مراجعه کنندگان که بیش از دو یا چند ماه بود پیگیر بودند ، کار من ۴ روزه انجام شد، توی همین چند روز یه سری اشتباهات از سوی اداره پیش اومده بود که باهث شد من عصبی بشم و پیش متصدی مربوطه کم جدیت نشون دادم. که در آخر اونا پذیرفتن که اشتباه کردن. گذشت تا چند ردز بعد که مرحله پایانی کارم که یک تایید بود باید انجام میشد، تا رفتم پیش متصدی گفت تورو میشناسم و بعضی اسم‌ها خاص هستند توی ذهنم میمونم و شروع کرد به پرسیدن اطلاعاتی درمورد اقوامم و حس خوبی از اون پرسش ها داشت و حال اون طرف خوب بود اون روز، و در پایان بدون اینکه سوالاتی در مورد کار اصلیم بپرسه برام پروندمو تایید کرد و تمام.

    میخوام بگم واقعا به این قوانین ایمان دارم، اینکه از پیش ما آیندمونو میسازیم.

    حتی اون وسطها نجواها میومدن و میگفتن دیدی اینا الکی هستن و کارت راه نیوفتاد؟ بعد من گفتم اتفاقا کار من ۴ روزه درست شد و خیلی سریع تایید شدم، اون بنده خداهارو ببین که چند ماه پیگیر کارشون هستن و هنوز درست نشده.

    همش میگفتم قطعا قراره اتفاق بهتری بیوفته که همین گیر کوچیک بوجود اومده، نگاهم مثبت بود به قضیه.

    و یک داستان دیگه ای که دیروز ۷ دیماه ۹۹ برام اتفاق افتاد این بود که با ماشین وارد کوچه شدم که یک وانت از مسیر خودش دور نزد و مستقیم اومد سر دست من که خورد به من و پلاک جلوی ماشینم‌رو تا نصفه از جاش کند، اون لحظه بنده خدا پیداه شد و متوجه شدم که ترسیده، بهش گفتم عیب نداره ، و سوار شدم که ادامه مسیر بدم با خودم خندم گرفت که چه تصادف خنده داری بود.

    اصلا یک ثانیه هم نگفتم که اَه شانس من ببین چیشد ، نباید این اتفاق میوفتاد، من چقدر بدشانسم و از این جمله های منفی.

    خیلی آروم رسیدم خونه دستگاه پرچ رو اوردم دوتا سوراخ انداختم روی پلاک و پرچش کردم ، از اولشم بهتر شد😀

    خداروشکر میکنم برای این آگاهی ها و طرز نگاهم به مسائل، دیگه مثل گذشته خودمو آزار نمیدم که وای چرا نشد، وای چرا اینجور شد.

    خیلی ریلکس به اتفاقات دورم نگاه میکنم و خدارو شکرگذارم بابت این همه فراوانی و نعمت.

    در مدار خدا مانا باشید.❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 1661 روز

    سلام استاد

    اتفاقا همین که کلیپ پخش شد داشتم به این فکر میکردم انگار همه کشورها سرسبزن جز ایران (البته من خودم توی منطقه سرسبز ایرانم) شما کلا سرسبزی رو جذب میکنین هرجای دنیا که هستین😊 واقعا وقتی یه آدم منفی باف رو ببینین انگار فقط دنبال گوش مفت هستن که هرچی سر خودش و جد و آبادش اومده رو برات تعریف کنه و انرژیت رو برسونه زیر صفر.

    همیشه باید مراقب کانون توجه مون باشیم و تا میتونیم از سمپاشها دوری کنیم.

    سم پاش: آدمهایی که جز ناله و ذکر مصیبت و بدبختی کاری بلد نیستن.

    خدا آدمهای مثبت و شاد دور و برتون رو زیاد کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سمانه رشوند گفته:
    مدت عضویت: 1683 روز

    درود به خدای هدایتگر

    سلام به استاد عزیزتر از جانم وبه همه دوستان صمیمی

    چقدر این فایل حالمو خوب کرد چقدر ندونسته کاری میکنیم که چه تاثیرات منفی واسه زندگیمون داره من همین الان به خودم تو دفتر زیباییم تعهد دادم که فقط راجع به خوبیها و قشنگیها و سلامتی وزیبایی صحبت کنم

    خدای مهربانم منو هدایت کن که در این راه عالی باشم

    خداجونم چقدر اینجا حس خوبی دارم

    ایشالا تن استادمو خانواده صمیمی کانال سلامت لبشون خندون دلشون شاد باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 1714 روز

    به نام خدا

    سلام به همه دوستانم

    من میدونم الان در جایی نیستم که درمورد این فایل صحبت کنم چون میدونم که نیاز دارم خیلی تمرین کنم اما باید کامنتمو بزارم که پیشرفتمو در ماه های اینده با این صحبت ها بسنجم قبلا یعنی قبل از این که با استاد اشنا بشم یعنب بدشانس ترین ادم خونواده من بودم هر کی هرچی دلش میخواست به من میگفت گردن من مینداخت ادمایی که دوست نداشتم تو زندگیم پر رنگ شده بودن قدرت گرفته بودم در نتیجه مشرک شده بودم چون به عوامل خارجی قدرت بسیار زیادی داده بودم و… که دربارشون صحبت نمیکنم چون تمرکزم میره به نکات منفی و من الان میدونم چرا از اون دست اتفاقات و ادما تو زندگیم زیاد بود این بود که من خزلی دربارش صحلت میکردم گله مبکردم به ادما به خدا با خودم و… و بزرگترین اشتباه زندگیم بود بعد که اینو فهگیدم دیگه انجامش ندادم و اونا دور شدن اما باز شرک مثل مورچه در دل تاریکی شب روی سنگ سیاه به دلم اومد بازم با وجود این که مبدونستم اما فراموش کردم سرکارمم انقدر گله کردم انقدر درمورد اتفاقات بد صحبت کردم که باعث شد بیام بیرون و الانم میدونم نیاز به تکامل داره و از دوستانم میخوام که سرسری از این فایل نگذرن چون خیلی مهمه واقعا مهمه روس حساس باشیم بارها گوشش کنیم تمرینش کنیم تکاملشو طی کنیم تا بره تو پوست و استخونمون امیدوارم موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: