چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 28

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مسعود برادران گفته:
    مدت عضویت: 2076 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان عباس منشی امیدورارم حال همه خوب باشه

    خیلی خیلی خیلی برام جالب بود که من دیشب دقیقا موقعی که داشتم پیاده روی شبانه میکردم تووی راه به همین موضوع فکر میکردم که شانس چیه و دقیقا امروز نشانه من در سایت همین موضوع شد واقعا به قول استاد همه ما داریم هدایت میشیم

    چیزی که قبلا در زندگیم(قبل اشناییم با استاد عباس منش عزیز) من هم بهش اعتقاد داشتم این بود که فکر میکردم بعضی چیزها و اتفاقات شانسیه و مثلا اگه اتفاقی رخ میداد چه خوب و چه بد میگفتم خوش شانس بودم که اینطور شد و اگه بد بود میگفتم بد شانسی اوردم

    اما دقیقا چیزی که من الان برداشت میکنم همه چیز بر میگرده به دیدگاه و برداشت من از عوامل بیرونی و در حالیکه اصلا عوامل و محرکهای بیرونی در نتایج من ذره ای دخیل نیستن

    چرا؟!

    ممکنه اتفاقی را تجربه کنم و از نظر من خوب باشه ولی یه نفر دیگه بگه شانس نیاوردی و یا بر عکس

    همه چیز بر میگرده به ورودیهای خودم و تصویر ذهنی که از خودم ساختم نه شانس و این خرافات

    اگه من باورم این باشه که ادم خوش بیاری هستم پس همین هم میشه چون خداوند در قران بارها میگه هرچی تو میخواهی بنده من هدایتت میکنم به همون سمت

    و اگه باورم این باشه ادم بد بیاری هستم باز هم همین میشه و هدایت میشوم

    باید ببینم من چی میخوام من درخواستم چیه.

    چرا که اگه دنیا شانسی بود دیگه عدل خداوند این وسط وجود نداشت و به قول استاد که از انشتین نقل قول میکنن خدا تاس نمیندازه که اگه ۶ اومد این کارو بکنه و اگه ۱ اومد یه کار دیگه

    پس چیزی به اسم شانس وجود نداره.فقط برداشت ماست مطابق با ورودی هامون که باعث خلق شرایط و نتایج خوب یا بد در زندگی میشویم

    در پناه الله یکتا رب العالمین شاد و سلامت و ثروتمند و سعدتمند در دنیا و اخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    طیبه شهسواری پور گفته:
    مدت عضویت: 2244 روز

    سلام خدمت همه دوستان و عزیزان و آقای عباس منش و سرکار خانم شایسته

    من این فایل رو گوش دادم باورها خیلی در بدشانسی ما اثر دارند چون من خودم همیشه فکر میکنم در قرعه کشی خوش شانس نیستم و دقیقا همون افکار خودم اتفاق میفته

    خدا رو شاکرم که در گروه دوستانی قرار گرفته ام که سعی میکنن روی افکار مثبت و جنبه های مثبت خودشون کار کنن و من با گوش دادن به فایل ها و خواندن کامنت ها انرژی میگیرم امیدوارم خداوند به همه ما در این مسیر کمک کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    تارا گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    سلام به همهی دوستان واستاد عباس منش امشب تو ساله ۹۹ دنباله یه هدایت بودم که به این صفه رسیدم که در مورد اتفاقات بد صحبت نکنیم انگار یه نشونه بود برام خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    1234 گفته:
    مدت عضویت: 2239 روز

    سلام وسپاس

    واقعا استاد اگه بتونیم جلوی این دهان مبارکمون رو بگیریم وقبل از حرف زدن اونها رو یه تحلیل کوچولو بکنیم وسعی کنیم آگاهانه مدتی حرفهای زیبا وشاد وآموزنده وحتی خنده دار بزنیم واین رو مدتی ادامه بدیم تا تبدیل به یک عادت بشه که دیگه ناخودآگاه حرفهای خوب ومثبت والهی وپراز باور قدرتمند کننده وفراوانی بزنیم که دیگه خودش قدم خیلی بزرگیه در راه الهی سازی کانون توجهمون.

    خدایا شکرت که مسیر خدا انقدر زیباست حتی تمرینات وتکنیکهای این مسیر هم پر از شادی ولذت وفراوانی وخودآگاهی وآرامشه.آخه خدایا تو چقدر مهربونی میگه حرفای خوب بزن تا اتفاقات خوب برات رقم بخوره.بخند تا دنیا به روت بخنده.ببخش تا دنیا بهش ببخشه.

    آخه هردوطرف این معادله ومعامله خوب وزیباست. واقعا این درکی عمیق وساده از قوانین نیست?

    اگر میگفت رنج بکش تا به شادی برسی چی? اگر میگفت تحقیر شو تا به شوکت برسی چی?

    واقعا خدا کارش درسته از هر لحاظ,از هر نظر

    کاش خدا رو دریابیم واز عظمت وثروت وفراوانی ومعنویت وزیبایی وطراوتش لذت ببریم.

    یقین دارم که این اتفاق خواهد افتاد نه بخاطر اینکه خیلی به خودم مطمئنم به خودش مطمئنم به عشقش نسبت به ما وجایگاه پر عظمتی که از هم اکنون وحتی خیلی پیشتر برامون در نظر گرفته.

    الهی که تک تکمون جشن بیداری وجشن آزادی وآزادگی وخدایی شدنمون رو بگیریم.

    ممنونم استاد

    خدایا هزاران مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3252 روز

    این فایل پایم واضح خداوند است به من که تلویزیون را کلا کنار بگذار.

    خداوند شرایطی را برایم مهیا کرده است که تغییرم و کنترل ذهنم

    کار سخت تری باشد اما پایه ای تر و حرفه ای تر از اب در بیاید.

    چرا برای جلب توجه 4 نفر ادم که ان هم بدست نمی اوریم باید

    خود را مظلوم نشان دهیم یا اینکه سعی کنیم با نشان دادن مظلوم بودن توجه

    انها را جلب کنیم که برای ما دلسوزی کنند.

    اینجور مواقع به خودم میگویم ایمانت را بهای ناچیزی نفروش.

    چون واقعا ارزشی ندارد چون مشکل اینجاست که رابطه ی خداوند را درک نکرده

    و دیگران را از زندگی خود حذف نکرده ایم.

    تصمیم گرفتم که تنها در مورد اتفاقات خوب صحبت کنم که به من احساس بهتری میدهند.

    در مورد خواسته هایم و اهدافم و برنامه هایم.

    در طول این سفر تعهدم را از یاد میبرم برای همین زمانی که هماهنگ میشوم

    نمی توانم از پس کنترل ذهنم بر بیایم و از مسیر خارج میشوم.

    و دوباره باید تلاش کنم تا در مسیر درست قرار بگیرم.

    مسیر درست برای من هماهنگی با خداوند است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2038 روز

    دهمین روز سفرنامه…

    سلام…

    خدای من مگه میشه اخه بازم این اتفاق خوب برام دوباره رخ بده؟؟؟؟؟

    بار اولی ک برام رخ داد مربوط ب روز دوم سفرنامه بود ک من موضوع اون روز رو نمیدونستم و هنوز ب توضیحات و فایل روز دوم سرنزده بودم ولی خودم ناخداگاه فایل و تمرینات همون روز رو داشتم برای خودم گوش میدادم و تکرار میکردم بعد ک اخر شب اومدم ب روز دوم سر زدم دیدم عه دقیقا منم همین فایل رو داشتم بارها گوش میدادم!!!!!!! ک در مورد موضوع اعتماد ب نفس بخشیدن و دوس داشتن خودمون و کسایی ک ناراحتمون کردن بود،..

    امروزم من تا الان وقت نکردم بیام ب روز دهم این دوره ی زیبا سر بزنم و الان ک اومدم توضیحات رو خوندم و فایل رو گوش دادم دیدم چقدر جالب منم دقیقا امروز همین کارارو انجام دادم!!!!

    امروز ک از خواب پا شدم تصمیم گرفتم بیشتر از روزای قبل ب نکات مثبت اطرافم توجه کنم، و چون بعد از چند دقیقه انجام اینکار، یادم میرفت ک ادامه بدم امروز گفتم ب هر چیزی ک چشمم خورد( شیر اب، گاز، چاقو اشپزخونه، حبوبات، دستام، پاهام، چهره ی خودم تو اینه، حتی جیغ و داد کردن پسرم!!!!!!!!! )

    و هر چیز کوچیک یا بزرگ دیگه ای ک چشمم بهش خورد اگاهانه ب روش صحبت کردن از خودم بپرسم: من چ نکته مثبتی میتونم از این شیء یا جیغ و داد کردن پسرم استخراج کنم؟ و همون لحظه کارایی مفیدی ک اون شیء برام داشت واسه خودم میگفتم یا در جواب جیغ و داد پسرم میگفتم الان من از این سرو صدا چ نکته مثبتی میتونم استخراج کنم؟(تازه من اصلا جواب این یکی رو نمیدونستم واقعا ب خودم چی جواب بدم؟) اما خب چون توجه منو جلب میکرد و ناخواسته ام بود از خودم پرسیدمش و تو فایل روز نهم سفرنامه یعنی دیروز هم استاد اخرای فایل گفتن( اگه از رفتار همسرتون یا فرزندتون ناراحت شدین جوری به این قضیه نگاه کنین ک ب شما احساس کمی بهتر بده) این جمله کلید جواب بزرگترین ناخواسته ی من یعنی همین سروصدای زیاد پسرم در طول روز بود،و من از پرسیدن این سوال ازخودم درواقع میخواستم ب این تمرین استاد عمل کنم و ب احساس کمی بهتر برسم، و اتفاق غیر منتظره ای ک افتاد این بود ک: یهو ناخداگاه ک من مطمئنم این جواب من نبود و انگار خدا این جوابو ب من داد و اون جواب این بود ک: نکته مثبتش اینه ک پسرم داره تو ذهنش ی تخیلاتی رو تجسم میکنه ک باعث ایجاد این سروصداهامیشه، مثلا ماشین پلیسی ک داره دنبال ی دزد یا هر چیز دیگه ای میکنه و با این صدا ک شبیه صدای آژیر پلیس بود خودشو درقالب ماشین پلیس فرض کرده!!!!!!!! و دیگه از اون لحظه ک این جوابو ب خودم از طریق خداوند دادم نگاهم ب سروصداهای وقت و بی وقت پسرم عوض شد و اصلا دیگه برام آزار دهنده نبود!!!!!! خودم تعجب کرده بودم ک چرا این جواب ساده قبلا ب ذهنم نرسیده بود؟؟ و سریع ب خودم جواب دادم چون قبلا مدارم پایین بود و این ایده ی توجه ب نکات مثبت از طریق سوال پرسیدن از خودم ب ذهنم نخورده بود ک اینجوری راحت یکی از ناخواسته هام و چیزی ک همیشه اعصاب منو ب هم میریخت حالا دیگه واسم ازار دهنده نباشه و ب این راحتی حل بشه!!!! سرو صدا ی روزانه پسرم همون سروصدا بود اما امروز دیگه بخاطرش حرص نخوردم و اعصابم خورد نشد چون من دیگه اون الهام قبل نیستم، چون اگاهی هام خیلی افزایش پیدا کرده، چون از بعد از ورودم ب دوره ی فوق العاده سفرنامه عملگرا شدم اونم منی ک قبلا فقط فایل گوش میدادم و میزدم بعدی و ن عملی در کار بود ن حتی توجه انچنانی و بخاطر سپردن صحبتهای هر فایل!!!!! کاش زودتر ب این دوره ی بی نظیر وارد شده بودم بااینکه خیلی وقتا تو قسمت محبوب ترین دانلودا چشمم بهش میخورد ولی نمیزدم روش ببینم چیه!!!! البته خب جوابشم میدونم چون اون روزا من تو مدارش نبودم و هنوز اگاهی هام ب این اندازه زیاد و درکم از مطالب استاد ب این اندازه عمیق نشده بود و در یک کلام تکاملم طی نشده بود اما الان من با اگاهی و طی کردن قسمتی از تکاملم و امادگی ک خودم ب دست اورده بودم تونستم ب مدار بالاتر سعود کنم و هدایت بشم ب این دوره تا همینجوری ک ب دوره بی نظیر سفرنامه هدایت شدم از طریق دریافت اگاهی های روز ب روز این دوره و ( عمل ) بهشون بازم مدارمو بالاتر ببرم و ب مداری ک توش محصول فوق العاده بی نظیر ۱۲ قدم هست هدایت بشم و بهش برسم..

    خلاصه ک امروز من بدون اینکه از موضوع و فایل امروز خبرداشته باشم خودم داشتم ب صورت جدی تر این تمرین رو انجام میدادم وچقدرم عالی بود.. و الان فهمیدم ک کاری ک من امروز انجام دادم دقیقا موضوع امروزه سفرنامه بوده!!!!

    خیلی خوشحالم ک ب کمک فایل دیروز من بالاخره فهمیدم ک چجوری در هرلحظه کانون توجه ام رو بزارم روی نکات مثبت و این کارم تا پایان اون روز ادامه داشته باشه و دیگه مثل قبل بعد از ۵ دقیقه یا نهایت ده دقیقه انجامش یادم نره ک ادامش بدم..

    و حتی ی چیز جالب دیگه ک تو این فایل امروزه سفرنامه هم مریم جان تو قسمت توضیحات و هم استاد در داخل فایل اشاره کردن در مورد صحبت نکردن از اتفاقات بدی ک واسمون رخ میده برای دیگران، من دقیقا همینکارو امروز کردم اونم اینجوری بود ک امروز ظهر زمانی ک دوتا پسرام داشتن باهم بازی میکردن پسر بزرگم خورد زمین و کمرش خورد ب دوچرخه اش و قرمز شد ولی باوجود درد زیادی ک داشت اما اصلا گریه نکرد!! من اولا سریع ب خودم گفتم این اتفاق چ نکته مثبتی میتونم ازش استخراج کنم؟ سریع جواب دادم قوی بودن پسر۶ساله ام ک باوجود دردی ک داره اما ن گریه کرد ن هیچ رفتار بد دیگه ای و دوباره ب بازیش ادامه داد و ب پسرم افتخار کردم ک انقدر از این سن کم قوی هست.. و وقتی همسرم از بیرون اومد ناخداگاه دهن باز کردم ک این اتفاق رو براش تعریف کنم و در واقع نیتم از تعریف کردنش این بود ک بگم پسرمون چقدر قویه، اما سریع جلوی خودمو گرفتم و باخودم گفتم ن الهام اگه اینو تعریف کنم یعنی توجه ب ناخواسته و مهم نیس نیتم از تعریف کردنش چیه، من با تعریف کردنش فرکانس منفی میفرستم و تمام فرکانسای مثبت امروزمو خراب میکنم بزار امروز کامل فقط با فرکانس مثبت بگذره.. مگه ثبات فرکانسی نمیخوای؟؟؟ پس ب صحبت مریم جان تو توضیحات فایل دیروز عمل کن: یعنی سعی کن ساعتهای بیشتری از روز و روزهای بیشتری از ماه و ماه های بیشتری از سال رو ب نکات مثبت توجه کنی و فرکانس مثبت ارسال کنی تا ب اون ثبات فرکانسی ک دوس داری برسی، و با این کار ب مداری سعود کنی ک توش اتفاقات خوب بیشتر هستن و اتفاقات بد خیلی کمی در اون مدار وجود داره.. پس از این ب بعد حتی تعریف کردن کارای بد پسرم و اتفاقات بدی ک در طول روز رخ میده واسه ی همسرم ممنوع👍👍👍👍👍👌👌👌👈👈👈💖💖💖💖💖البته اینکه الان اینجا تعریفش کردم برای این بود ک بعدها ک این کامنتم رو میخونم ب خودم افتخار کنم ک اولین بار برای چ موضوعی من تونستم جلوی خودمو بگیرم و ب نجوای شیطان غلبه کنم و اولین روزی ک تونستم ساعات خیلی زیادی رو ب نکات مثبت توجه کنم از کجا شروع شد و برخوردم با ناخواسته ها چگونه بود و از این لحظه ب بعد حتی اینجا هم اتفاقات بد رو دیگه تعریف نمیکنم تا توجهمو ب سمت ناخواسته نبرده باشم..

    (فقط چیزای خوب رو تعریف کن و چیزای خوب رو ببین و چیزای خوب بشنو و چیزای خوب ب یاد بیار و ب چیزای خوب فکر کن) این تمام اصل رسیدن ب خواسته هامه…

    من این اگاهی ناب رو تازه دیروز تو نهمین روز سفرنامه درکش کردم ک ارسال فرکانس مثبت در هر لحظه از زندگی دقیقا یعنی چی؟؟ هر چیزی ک میگوییم، میبینیم، میشنویم، ب یاد میاوریم، ب ان فکر میکنیم فرکانسشو ارسال میکنیم و امروزم فهمیدم چیزی ک بهش علاقه داریم یا ازش متنفریم هم شامل این ارسال فرکانس میشه.. و دقیقا از لحظه ای یعنی از دیروز ک این موضوع رو درست درک کردم، فهمیدم چجوری باید هرلحظه ب نکات مثبت توجه کنم ک تا شب وقت خواب بتونم ادامش بدم.. و تا زمانی ک من این موضوع ب این مهمی رو درست درک نکرده بودم تو اجراش موفق نبودم و همش یادم میرفت..

    یعنی واقعا همه چیز مدار داره و من اینو دارم هر لحظه بهتر و عمیقتر بهش میرسم..

    خدایا شکرت ک انقدر اگاه تر و عملگرا تر شدم❤❤

    ی اتفاق جالب دیگه هم ک امروز صبح برام افتاد این بود ک:

    امروز صبح ب خودم گفتم بیام مابین فایلای سفرنامه یا سریال زندگی دربهشت، فایل رویاهایت را باور داشته باش هم ک تاحالا ندیدمش ببینم اما بعد ب خودم گفتم ممکنه تو همین فایلای سفرنامه تو یکی از روزهاش مریم جان این فایلو گزاشته باشن و اگه واقعا لازم باشه من اونو ببینم حتما زمانش ک برسه هدایت میشم ب سمتش و بعد گوشیمو برداشتم گفتم بیام قسمت جدید زندگی در بهشت رو ببینم. وقتی سایت رو باز کردم از قسمت بالا زدم روی آیکون محبوب ترین دانلودها و زبانه اش برام باز شد و همین ک میخواستم بزنم روی لینک سریال زندگی در بهشت یهو ی لحظه ی چیزی در درونم بهم گفت اول بزنم روی نشانه امروزم ک چند روزم بود نزده بودم روش، ببینم چی برام میاد بعد برم زندگی در بهشت رو ببینم، در کمال ناباوری برام فایل ( رویاهایت را باورداشته باش قسمت دوم ) اومد!!!!!!!!!!

    خدایا تو چقدر حواست ب من هست اخه😍😍😍

    خیلی دوست دارم❤❤❤

    تو در هر لحظه انگار کنارمی تا هر چی من میگم رو سریع عملی کنی واسم💖💖💖💖

    البته هنوز ب این درک ب طور کامل نرسیدم ک تو در وجود من هستی ک خب اشکالی نداره من تازه دارم خودمو و دنیای خودمو کشف میکنم، تازه دارم از خودم ی الهام جدید میسازم و همینطور ک کمکم کردی خیلی چیزای مهمی ک قبلا فقط ب اندازه ی، ی دانسته بود رو عمیقا درک کنم، این موضوع و دانسته ی بسیار زیبا و مهم رو هم با نشونه هایی ک هر روز بهم نشون میدی ب طور عمیق درک خواهم کرد و بعد از درکش دیگه لحظه ای از یادش نخواهم برد..

    مرسی خداجونم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
      • -
        الهام گفته:
        مدت عضویت: 2038 روز

        ممنونم از شما ک با پاسختون، منو هدایت کردین ب این کامنتم و این آگاهی های نابی ک ۳ماه پیش درکشون کردم و الان با یاداوریشون انگیزه و انرژیه بیشتری در من ب وجود اومد برای بهتر ادامه دادن..

        خودم فکر میکنم این درکم و این اگاهی ک تو این کامنت نوشتم دقیقا همون اصلیه ک استاد ازش توی همه ی محصولات و فایلهای دانلودیشون فریادش میزنن ک مهمترین تمرینیه ک باید در هر لحظه از زندگیمون انجامش بدیم تا ب ثبات فرکانسی برسیم😊😊

        من یک ماه پیش وارد قدم اول محصول ۱۲ قدم شدم و دقیقا امروز شد یک ماه ک قدم اول رو خریدم و خوشحالم ک الان یک ماهه ک ب ارزوی ۳ماه قبلم ک دریافت محصول ۱۲ قدم بود رسیدم😍😍

        امیدوارم شمام ب همین راحتی ب ارزوهاتون برسین و ارزوهاتون بشن تجربه ی زندگیتون👌👌

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    خوشبخت ترین مهسای دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2082 روز

    روز دهم سفرنامه

    سلام خانواده ی عزیزم

    این فایل به من یاد داد چطور خوش شانس باشم؟

    وقتی تصمیم بگیری فارق از اینکه چه اتفاقایی برات بیفته فقط نکات مثبت اون اتفاق رو ببینی و تعریف کنی

    اون موقس که به خدا درخواست میدی من فقط اتفاقای خوب رو میخوام

    توجهت رو رو هرچی بزاری اونو گسترش میدی همیشه درمورد اتفاقای خوب با بقیه حرف بزن مگه اتفاقای خوب چشونه؟

    قبلنا فک میکردم شانس یه چیزیه گونی گونی خدا برای بعضیاا داده برای بعضیانه ولی الان فهمیدم

    شانس چیزی نیس جز طرز نگاه کردن به مسائل

    شانس چیزی نیس جز احساس خوب=اتفاقات خوب

    شانس چیزی نیس جز تعریف کردن اتفاقای مثبت زندگی

    مهساا الان تو خیلی خوش شانسی که ب این درک رسیدی تویی انتخاب میکنی خوش شانس باشی یانه

    از دل هر مسئله فقط زیبایی هاشو دربیار اون موقس که اتفاقای خوب از درو دیوار برات میریزن اون موقس که میشی خوش شانس

    یادت نره قدرت کلام رو..حتی به خدای خودتم از مشکلات نگوووووو حتییییی به خدای خودت..چه برسه به بقیه

    اون موقس که بالا میری اوج میگیری اون موقس که تو مداری قرار میگیری که فقط زیبایی میبینی

    استااد ممنونم ازتون

    دوستون دارم خانواده ی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    رضا معینی فر گفته:
    مدت عضویت: 3402 روز

    خدار رو شکر می کنم که باز هم در این سفر الهی با شما عزیزان همسفرم.

    واقعا خدا رو شکرت که من رو به این مسیر زیبا و سراسر عشق هدایت کردی.

    خیلی ممنونم از استاد که به خوبی ویژگی های کسانی رو که مدام اتفاقات بد که خیلی عجیب و غریب به نظر می رسه رو تجربه می کنند رو باز کردند.

    همین طور است ادم هایی که با یک مشکلی که براشون می افته اینقدر بهش توجه می کنند این قدر اون رو بد جلوه می دهند و هرجا که رفتند با شور و هیجان از مشکلاتشون صحبت می کنند و همش منتظر این هستند که ببینند چه اتفاق بدی رو جذب می کنند تا باز هم چیزی برای گفتن به دیگران و صحبت کردن داشته باشند تا شاید کمی بهشون توجه بشه و این طور حس کنند که اره من خیلی ادم بد شانسی هستم یا احساس این که مورد ظلم قرار گرفتند یا احساس قربانی بودن بهشون دست بده.

    وقتی که مدام در باره مشکلاتشون حرف می زنند باز هم شرایط و اتفاقاتی رو جذب می کنند که مشکلات بیشتری رو وارد زندگیشون کنند.

    اما اگر تصمیم بگیرند به طور اگاهانه از مشکلاتشون اعراض کنند و با تغییر دیدگاهشون خودشون رو به احساس خوب برسونند از وقتی که تعهد می کنند که دیگر درباره ی مشکلاتشون با دیگران بحث و گفت و گو نکنند به واسطه ی همین کار دیگر اتفاقات و مشکلات کمتری رو تجربه می کنند در واقع چون به خودشون قول دادند که دیگر درباره ی ناخواسته هاشون با دیگران صحبت نکنند جهان و خداوند هم اتفاقات مشکل دار رو براشون رقم نمی زنه،چون می دونه که این فرد متعهده و خواهان چنین فرکانسی نیست این فرد اتفاقات خوب و خوشایند رو می خواد و از همین جنس اتفاقات بهتری رو بهشون نشون می ده.

    واقعا که نتیجه ی ملموس این اتفاقات رو دایی خودم مدام تجربه می کنه و هربار که می بینمش یکجوری داره از شرایطش ناله می کنه و از مشکلاتش می گه و هربار هم اتفاقات بدتری رو تجربه می کنه اتفاقایی که عقل جن هم بهش نمی رسه و چه دردسر هایی رو خودش برای خودش ایجاد می کنه.

    عاشق چنین خدایی هستم که به واسطه ی موجودیت فرکانسیمان ما را خالق شرایط زندگی خود قرار داده واین گونه است که خداوند به هیچ کس ظلم نمی کنه ولی انسان ها خودشون به خودشون ستم می کنند.

    پس من از این قانون استفاده می کنم برای خلق ثروت،سلامتی و خوشبختی بیشتر در زندگیم تنها با توجه کردن به خواسته هایم وصحبت کردن در باره ی ان ها با خودم و خدای مهربون واعراض از نا خواسته هایم و مهمتر از همه داشتن احساس خوب.

    خدارو واقعا شکر می کنم که دارم فرکانس خواسته ها و زیبایی ها رو به جهان ارسال می کنم.

    خوشحال شدم که با شما عزیزان همراه و همسفر بودم.

    در پناه الله شاد،سالم و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    روح انگیز پورمحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خدای هدایتگر

    روز دهم سفرنامه

    من شگفت زده شدم بااین فایل مات ومبهوت موندم من دقیقا چن روزی بود داشتم دنبال این میگشتم که چرا همه به من میگن خوش شانس

    ادمه ازهمون بچگی هرجا قرعه کشی بود اسم منو مینوشتن هرجا قرعه بود اسم من میومد اصلا توهمین بازیهای مار وپله من اکثرا شش میاوردم

    اللن تازه درک میکنم این موضوع برای من شاید یکی دوبار اتفاق افتاده به واسطه مدارم بعد که خودم باورش کردم دیگه شده جزو باورهام وفرکانس اینو دادم به جهان که من خوش شانسم یعنی بخوام مثال بزنم تاصبح باید بنوسیم

    ازعیدهای که برای همه مون مادرم لباس میگرفت ولی همیشه برای من اندازه بود برای خواهرهام نه ودقیقا همون لباس اونا اندازه من بود

    حتی بعدوازدواجم بهترین خریدها بین عروسهای فامیل برای من بود بدون کوچکترین دخالت اصلا من تازه عروس بودم پدرشوهرم که خیلی مذهبی وخشک بود کسی خنده اش روتدیده بود برای من کادو میگرفت لباس ادکلن طلا یعنی یا کفر عروسها ومادرشوهرم درمیومد یاهمه فکر میکردن من کار خاصی میکنم

    یاالان دیگه همه میگن من برم مهمونش بشم چون انقد روزی واتفاقای خوبی براشون میفته همه خوشحال میشن من برم خونه شون بین خواهر برادرهام معروفم

    اصلا همین دیروز بود خواهرم میگفت چرا تویه چیزی میخوای بخری یا داشته باشی فقط اینش مونده بیان دربزنن دم خونه بهت بدن

    ازدرکه میای بیرون کل خریدهات قطار میشن تا توفقط خرید کنی

    اصلا یه زن داداش دارم هروقت بره خرید منو میبره میگه توباشی همه چی جوره برای خرید

    من تاالان دقت نکرده بودم چرا چون باور کرده بودم که من خوش شانسم الان میدونم که بابا من همیشه هرجا میرم به خوشی های که اونجا اتفاق افتاده حرف میزنم فکر میکنم به بقیه میگم

    بقدری الان خوشحالم که دلیل این خوش شانسی ازنظر دیگران وازنظر خودم فرکانس درست ومثبت و پیدا کردم که حد نداره

    من چندین ساله دور از شهری درش متولد شدم زندگی میکنم برای همین درطول سال تابستونها میرم شهر خودمون برای دیدن پدر مادرم وخواهر برادرهام همیشه برای خانواده ام سواله چرا وقتی من میرم جشن وعروسی واتفاقای خوبه شاید باورتون نشه توهمه دعواهای خانوادگی یا هرچی من یا اونجا نبودم یابودم تواون مکان خاص نبودم بعدا فهمیدم خدایا همینجور که فکر میکنم قطار میشه اتفاقا و مثالها توذهنم خدایاشکرت

    چقدر شیرینه دونستن دلیل هم خوبش که بیشتر روش کار کنی هم باورهای بدش که دونستن ایرادها باعث حذف اونها وجایگزین باور خوبه

    الان میفهمم وقتی برادرم قبل من میرفت شهرمون بعدش میومد ناله میکرد وازاتفاقای بد میگفت ازمریضی پدرمادرم یا بلاهایی که تومسافرت سرشون اومده بعد من یه هفته بعد اون میرفتم میگفتم کو پس چرا الان خبری نیس بابا انقد عروسی میرم به مامانم میگم یه کم فرصت بدین استراحت کنیم😁

    اصلا حس اون دانشمند رو دارم که گفت یافتم یافتم

    الان دیگه میدونم توجواب اونها که به من میگن خوش شانس باید چی بگم

    چون واقعا یه وقتهایی دلم براشون میسوخت والان میبینم وقتی میخواستم دلشون نشکنه میومدم از مشکلات میگفتم که اونا انقد غصه نخورن زندگی من رو رواله وای چه اشتباهاتی

    خدایا من چقدر اون موقع نادان بودم

    فکر میکردم دارم همدردی میکنم یا نمیخوام فخر بفروشم

    خدایاشکرت بخاطر قوانین بدون تغییرت

    هرروز ی که تواین سایت هستم داره قدم به قدم رشد خودمو میبینم به چشمم وهمه زوایای زندگیم برام روشن میشه

    چه باورهای محدود کننده ام چه باورهای درستم مثل باور امروزم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    عباس امیری گفته:
    مدت عضویت: 2124 روز

    بنام خدای هدایتگر

    روز دهم سفرنامم (دور دوم)

    سلامی پر از صمیمیت بر همه عزیزانم

    یادمه خیلی قبل تر از آشناییم با این خانواده بی نظیر، کتاب هایی در زمینه قانون جذب و قدرت کلمات میخوندم و خیلیی درونشون تامل میکردم.از اون موقع خود به خود رفته رفته مواظب حرف هایی که میزدم بودم.گلایه گردن رو خیلی کمتر کردم و علاقه ای نداشتم که راجب اتفاقات عجیب و غریب خودم و اطرافیان صحبتی کنم.البته همون کتاب خوندن ها هدایت خداوند بود و نقش یک زیرساخت رو برای من داشت و کم کم آماده ی دریافت آگاهی های بیشتر شدم و در نهایت به این خانواده هدایت شدم.

    وقتی عضو این خانواده شدم باورم نمیشد که راجب موضوعاتی صحبت میشه که من در درونم بهشون فکر می کردم.

    خلاصه با عضویتم به این خانواده دوست داشتنی کلاا ریتم زندگیم عوض شد و صحبت راجب ناخواسته ها به حداقل خودش رسید و الان دیگه کاملا سرکوب شده که البته با تعهدی که با خودم دادم و با هدایت رب انجامش دادم خدارو شکر.

    حتی در بدترین شرایط هم از جون مایه میذارم که راجب ناخواسته ها صحبت نکنم و تقریبا از پسش بر اومدم که البته:

    “” هذا من فضل ربی””

    شااد و ثروتمند بااشید در پناه رب العالمین

    الحمد الله رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: