چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 49 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-18.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-24 21:44:182021-11-09 05:11:00چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد بزرگوار سلام مریم نازنین که دلم براتون تنگ شده چند روزه زندگی در بهشت نیست😀😀
سلام دوستان عزیزم که چقدر شما بینظیرید و چقدر من از دیدگاههاتون الهام میگیرم
روز دهم سفرنامه
تمرین امروز سفرنامه :فکر کردن به خاطرات و اتفاقات خوب و آگاهانه ذهن را به سمت مثبت جهت دادن
من سعی کردم نشانه ها را توجه کنم .نشانه هایی که چیزهایی را خواسته بودم و بعد رها کردم و اصلا فراموش کردم و بعد از مدت کوتاهی به واقعیت تبدیل شد
اینها را به یاد اوردم مثالهایی از خوش شانسی و مثالهایی برای مواقعی که خواستم و شد
امروز در یک افتر رین زیبا که عاشقش هستم به پیاده روی همراه مادرم رفتم.همه چیز بعد از دو روز بارانی خیلی زیبا بود.در این حین مادرم به یک مسیله منفی اشاره کرد و غم در صدایش بود .من که قبلا به شدت تحت تاثیر مادرم قرار میگرفتم .خدارا شکر قدرت این را داشتم که سریعا از این فضای فرکانسی خارج شوم.چون من میخاستم با این فضای زیبای طبیعت هماهنگ شوم و یک جور مراقبه که به هیچ چیز جز همان لحظه و آن فضا فکر نکنم.توجهم را به اینکه بعد از مدت ها بی بارشی، همه ی چاله ها پر از اب بود.درختان خیس .جو مرطوب .غروب زیبا .سرمای مطبوع هوا بردم.و سعی کردم با تمام وجود این زیبایی ها را احساس کنم
خاطرات زیبایی از روابط خوب در گذشته را با جزییات در ذهنم مرور کردم.
و خداراشکر.برای این مسیر برای این سفر.برای استاد بینظیر.برای هدایت شدنم به کامنتهایی از دوستانی که قدم به قدم مرا به جواب سوالم و خواسته ام یعنی درک هماهنگی بیشتر با خدا و به صلح درونی رسیدن، نزدیکتر کردند.
در پناه هدایتگر همیشگی باشید.
به نام الله یکتا
سلام به همه عزیزان
خدارو شاکر و سپاسگذارم که امروز هم یک روز موفق و سرشار از انرزی رو شروع کردم و در راستای همین موضوع دارم قدم میدارم
چیزی که دیشب برام اتفاق افتاد مروری بر کامنت های خودم بود که قبلا ردپا گذاشته بودم توی سایت
و اینی که استاد میگه روی خودتون کار کنید یا بنویسید در مورد اتفاقات و درکتون از فایل ها اینها میتونه ی زمانی به ما کمک کنه که هم در مسیر رشد هم در مسیر برخورد به تضاد هستیم
یعنی دیشب به خودم گفتم یعنی من این کامنت رو نوشتم بعد به خودم میگفتم ببین پسر تو این بودی وقتی اینو نوشتی چقدر روی خودت کار کردی چقدر ارامش داشتی و دقیقا کارهایی که انجام داده بودم رو توی ذهنم بهشون رسیدم و مرورشون کردم تصمیم گرفتم چون در دوره ای هستم که قراره یکسری اتفاقات بزرگ در قالب یسری تضاد برام بیوفته که روی هیچ احدالناسی حساب نکنم یعنی جهان اینو با واقعیت و چک زدن نشونم داد و بهش رسیدم و دارم عمل میکنم یعنی از دیشب بهش عمل کردم اونجا که ی عزیزی برگشت گفت به ما بگو تا کمکت کنیم گفتم برو خدا پدرتو بیامرزه من به خدا میگم اون خودش کارش رو بلده و بهش رسیدم که باید فقط اینجا بود باید فقط روی خودت و خدای خودت حساب کنی نه ادما نه رییس بانک نه فالوور نه کارمندت
من به این رسیدم که حتی اگه ی نفر بر اساس باور هایی که ساختی بیاد و توی مجموعت کار کنه و دلیل موفقیتت و پیشرفتت رو بعد ی مدت اون بدونی نه تنها از پیشرفت میمونی بلکه از همون ی نفر هم سیلی میخوری
و این داستان از اینجا شروع میشه توجه کردن به نازیبایی ها و در موردشون حرف زدن و توجه نکردن به زیبایی ها و در موردشون حرف نزدن یا کامنت نوشتن
خدارو صد هزار مرتبه شکر که به این درک رسیدم و دارم عمل میکنم و الخیر فی ما وقع رو میخوام ببینم
یا رب العالمین
سال قبل من همه ی این فایلها رو گوش داده بودم و یک تصویر کلی از قوانین تو ذهنم بود میدونستم نباید در مورد اتفاقاتی که دوست ندارم صحبت کنم و مواظب بودم که از شیرین کاریها و خوشمزه گی های بچه ها صحبت کنم از مهربانی همسرم صحبت کنم ولی دقیق دقیق رعایت نمیکردم اطرافیان که به خونه ی ما می اومدن و صحبت های بد اقتصادی و جسمی و … میکردن درگیر نمیشدم و صحبت رو عوض میکردم . امسال که دوباره برگشتم به فایلهای رایگان و تعهد دادم که سفر نامه رو تا آخر گوش کنم بنویسم و کامنت بگذارم دیدم و دریافتم کاملا متفاوت از سال قبل هست . سال قبل توی فایلها وقتی صحبت از خدا بود من خدای مذهبی شکل گرفته از باورهای قبلیم رو متصور میشدم و زحمتی برای شناخت او نمیکشیدم البته در مدار درک نبودم امسال مدارم اونقدر بالا اومد که در مسیر شناخت خدا و رب العالمین قرار بگیرم . الان فایلها از چیز دیگه ای صحبت میکنن مدارم که بالاتر بره بار دیگه که گوش بدم باز هم صحبتها بر اساس مدار من تغییر خواهند کرد و من از تغییر مدارم خوشحالم .
الان آگاهانه تا جایی که بشه دست و پای نجواها رو بست ذهنم رو کنترل میکنم قبلا اسب چموشی بود که نه علم کنترلش را داشتم و نه توانش را . با کمک قرآن و آموزشهای استاد و نتایج بچه ها و علم و یقین به این که همه چیز در وهله ی اول کنترل ذهن هست سعی میکنم تمرکزم بر نکات مثبت باشد . بر موج نجواها و ذهن منفی بین سوار نشوم کلام و صحبتهام رو کنترل کنم وارد هر بحثی نشوم.شنونده ی هر بحثی نباشم. توی دبیرستان روی دیوار مدرسه نوشته بود “عالم محضر خداست” در محضر خدا گناه نکنیم . من مشکلم رو در این میبینم که فراموش میکنم عالم محضر خداست خدا شاهد و ناظر بر منه اگه فراموش نکنم من نه غیبت میکنم نه ظن بد خواهم داشت نه بد رفتاری های دیگه . تقوا و کنترل ذهنی پیش خواهد آمد که من مثل رود جاری خواهم بود .از الله مهربانم توانی میخوام که فراموشم نشود که در محضر او هستم .
در مورد این فایل و آموزه های اون میتونم اینو بگم که من آشنایی دارم که بسیار صحبت کردن رو دوست داره و همیشه در مورد تمام اتفاقاتش با همه صحبت میکنه البته در مورد اتفاقات بد صد چندان . چند سال پیش مادرش به خاطر بیماری صعب العلاج فوت کرد سال قبل هر وقت دهن باز میکرد یا در مورد بیماری و امار مرگ و میر صحبت میکرد یا از اطرافیانی که دچار اون بیماری شدن.حتی وقتی به مدرسه یا مهد کودک بچه اش میرفت کسانی رو پیدا میکرد که اون بیماری رو داشتن یا نزدیکانشون با اون بیماری فوت کرده بودن .و این یک نمونه بارز و آشکار برای من هست که به هر چی توجه کنم همون موارد رو به زندگیم وارد میکنم دنبال موفقیت باشم افراد موفق رو خواهم دید دنبال سلامتی باشم سلامتی دور و برم خواهد بود . به خوشی ها و نکات مثبت توجه کنم اونها وارد زندگی من خواهند شد .
من در زندگی ام دنبال بیماری و ناراحتی و روابط بد و فقر … نیستم و نباید به اونها توجه کنم
سپاسگزار مهربان ترین مهربانان هستم که نخواست از گمراهان و نابینایان باشم منو به مسیری اورد که اول باید خودش رو بشناسم بعد راهای بعدی نشون داده میشن.
از استاد گرانقدر و والا همت و والا جهد سپاسگزارم که این مسیر رو اومد و جا پاهاش رو برا ما ثبت کرد تا ما هم بیاییم
خدایا قدرت بده تا من هم این مسیر رو طی کنم
این سفر رو به آخر برسونم
سلام به استاد و دوستان عزیز
من چند وقت پیش یک ناخواسته ای برام پیش اومد و خیلی حواسم بود که در این مورد صحبت نکنم.اما موضوع سرقت ابزار کارم بود. ومن انگار پی گیر بودم که پیدا بشن .و این مسئله باعث میشد که در موردش صحبت کنم.و موضوع جالب این بود که درون من دوست داشت در این مورد صحبت کند و یه جورایی مظلوم نمایی کند.تا مورد توجه قرار بگیره چون دلیل منطقی هم داشتم برای صحبت کردنش (همون پیدا کردنشون با صحبت کردن ) اما موضوع کمبود اعتماد به نفس بود در من . و عادت ذهنم در این موارد که دنبال این موضوعات بود گذشته برای نالیدن و گله وشکایت. اما میخوام در اینجا به خودم تعهد بدم که تحت هیچ شرایطی در مورد ناخواسته صحبت نکنم وفقط و فقط در مورد خواسته هام صحبت کنم.خدایا بابت کنترل ورودیهای ذهنم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم.
بنام خدا
سلام به استاد عزیز و مریم بانو مهربانم و همه دوستان عزیز
روز دهم سفرم را هم آغاز کردم و باشنیدن حرفهای استاد فهمیدم که روز دهم سفرم واقعا سفر بی نظیری هست که من با آن فهمیدم
که علت تمام این مشکلات که برایم در گذشته رخ میداد حرف زدن از تمام نخواسته های بوده که من نمیخواستم وارد زندگی من بشه
همیشه با خودم فکر میکردم چطور و چرا این اتفاق برایم همیشه تکرار میشه چرا من همیشه با آدمهای هم صحبت میشدم که از اتفاقات بد زندگیشان حرف میزد ومنم همینطور
از خداوند بزرگ سپاسگزارم همواره مرا به سمت درست هدایت میکند و از خداوند سپاسگزارم که هر روز درکم را نسبت قوانین حاکم بر جهان افزایش میدهد از خداوند سپاسگزارم که مرا به سوی دست مهربانش استاد عباس منش هدایت کرد
از خداوند سپاسگزارم که به من فهماند به هرچه که توجه کنم و از هر چه که حرف بزنم همان برام اتفاق می افتد
خدایا سپاسگزارم
و باخودم تعهد میدم که همیشه درباره زیبایی ها و موفقیت و خواست هایم حرف بزنم
روز دهم
تحول روز شمار زندگیم
چرا بعضی از افراد بد شانس هستند؟
زندگی و اتفاقات قشنگ ما فقط بر اساس فرکانسهایی هستند که ما مدام در حال ارسال کردن آن هستیم
وقتی افکار ما حول محور نکات منفی روزمره زندگیمان میچرخد و ارتعاش آن را پی در پی به جهان هستی میفرستیم خوب مسلما کائنات هم از جنس خوده همون افکار برای ما به ارمغان میآورد
پس خوب و بد زندگی ما متناسب با فرکانسهایی هست که میفرستیم..اگر ذهن را عادت بدهیم که فقط به نکات مثبت فکر کند ..حتی اگر جایی هستیم و صحبتی میشود ما زاویه دیدمان را عوض کنیم به مثبت نگری افکار منفی حضورش در ذهن ما کم رنگتر میشود ودر نتیجه اتفاقات خوبی برای ما رخ میدهد
بعضی از افراد عادت دارند که در جایی و در جمعی که هستند برای جلب توجه بیشتر مدام از اتفاقات بد زندگیشون تعریف میکنند و فکر میکنند که با این کار مورد ترحم قرار میگیرند و یک نوع غرور و افتخار میدونن بر اثر کمبود خلا های درونی که دارند .دریغ از این نداشتن آگاهی که آنها فقط جذب اتفاقات بد زندگیشون میشوند و از آن جنس صحبتهای منفی بیشتر وارد زندگیشان میکنند…
پس ما یاد میگیریم که ذهنمان را روی نکات مثبت زندگیمان تمرکز دهیم چون میدانیم افکار مثبت مساوی است با اتفاقات خوب ..پس این دست خودمان است که ذهن را چگونه کنترل کنیم و افسار آن را به دست بگیریم
یادمه آشنایی که داشتیم .قبل از آشنایی با قوانین وقتی به منزل ما میآمدند یکسره از بدبختیهای زندگی اش برای ما تعریف میکرد از مریضی و بیماری و غیره ..و چنان اون جو برای من سنگین میشد که نهایت نداشت ..الان میفهمم که اون بنده خدا توجه خودش را به نکات منفی زندگیش میداده و درگیر اتفاقات بد میشده.
خدایا شکرت که با آشنایی با قوانین و آشنایی با استاد عزیزم این آگاهیها و معلومات مسیر زندگیمان را عوض میکنه .ودرک ما نسبت به جهان هستی و کائنات بیشتر میشه که این خودمان هستیم که زندگی خودمان را خلق میکنیم ..آن هم با کنار گذاشتن یکسری از عادتها که فکر میکردیم راه درستی است …ممنون از استاد عزیزم و مریم جون که این اطلاعات را در اختیار ما قرار میدهند ومارو روشن میسازند
موفق و پیروز باشید ..
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم
من خودمو متعهد میکنم در زندگیم اتفاقات خوبی رو که برام افتاده تعریف کنم و در مورد اتفاقات بد اصلا صحبت نکنم
از وقتی که ورودی هامو کنترل میکنم واقعا دیگه علاقه ای به شنیدن درد و دل ندارم
قبلترش هم علاقه خاصی نبود و بهم حس بد
میداد
الان اگر کسی درد و دل کنه برام سعی میکنم هر چند ناشیانه ولی یه چیز خوبی از توش پیدا کنم و به خود شخص بگم.
این میشه در راستای تمرکز بر نکات مثبت
وضعیت زندگی من اصولا طوری هست که امکان درد و دل رو نداشتم خداروشکر.
واهلشم نبودم ذاتا خداروشکر
البته برای خدا گفتم و توی ذهنم هم که نجواها به فراوانی نشخوار کردن
ایمانم ایراد داشت
باید درستش کنم
پیش خدا هم نباید درد دل کرد
اگه ایمان داریم سمیع و بصیره
اگه ایمان داریم میبینه
من فکر میکنم خدای من ادمای قویو دوست داره
چرا میای جلوش عجز و لابه میکنی
قوی باش
کمک بخواه
عاشق این آیم
ایاک نعبد و ایاک نستعین
امروز یک صفحه ازش نوشتم
البته ذهنم هی پرش میکرد
ولی همون چندتاشو که با تمرکز نوشتم بهم ارامش داد
استاد
من تا اینجای زندگی راه خودمو رفتم
حالا از راهی که نشونمون میدین میام
من متعهد میشم که فقط از اتفاقات خوبی که در زندگیم افتاده تعریف کنم و از اتفاقات بد اصلا صحبت نکنم
این حتما شامل قر زدن هم میشه;)
خدایا کمک کن تو راهی که خودت واردم کردی ثابت قدم باشم
اهدافم در ۱۴۰۱
به لطف خدای مهربونم کسب و کار خودمو راه اندازی کنم
دوره قانون سلامتی رو از خدا مهربونم عیدی بگیرم
با توکل به خدای خوبم قران رو عالی حفظ و تثبیت کنم
خدایا متشکرم
خدایا متشکرم
خدایا متشکرم
در پناه خدا باشید
با سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته و خانواده عباسمنش
خیلی جالبه که امروز صبح یک تضاد برام اتفاق افتاد و همون لحظه اول سعی کردم آرامشمو حفظ کنم و بعدش فرکانس بالا بفرستم و شکر گزاری کنم که به طور باور نکردنی در کمتر از 10 دقیقه اتفاقی خوب و ثمر بخش واسم رخ داد که کلی کمکم کرد و بعد از اون تا میدیدم چیزی میخواد حالمو خراب کنم سریع به زیبایی ها توجه میکردم که فرکانس بالا بفرستم .
مثلا میدیدم هوا گرمه شکر گزاری میکردم که الان تو سایه هستم یا مثلا دنبال بستنی بودم که هیچکس نداشت با خودم گفتم خدا چقدر سلامتی منو دوست داره که بهم بستنی نمیده و …
دائما شکرگزاری میکردم که واقعا حالم خوب شد .
ممنونم از استاد و مریم خانم بابت این فایل ارزشمند
به نام الله هدایتگر
سلام دوستان
ردپای من درفایل10سفرنامه
به هرچیزی توجه کنی اساس اون روواردزندگیت میکنی
بایدحواسم باشه چی دارم میشنوم چی میبینم چی فکرمیکنم چی مینویسم چون همین هاباتکرارکردنش به واقعیت زندگیم تبدیل میشه
بایدببینم توچه مسیری هستم اگه احساسم بده یعنی دارم دورمیشم ازخواسته هام
اگه احسابم خوبه یعنی تومسیرهستم واتفاقات عالی روتجربه میکنم
اولش سخته کنترل ورودی هاولی هرچه تمرین کنم دراین کاربهتروبهترمیشیم فقط بایدازخداوندهدایت بخوام
خوش شانسی یعنی درصلح بودن باخودم وحال عالیم وانرژی مثبتی که دارم
خوش شانسی یعنی ارامش داشتن وارام بودن وخونسردبودن
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
بنام خداوند مهربان و عشق هدایتگر
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان دوستان هم فرکانس خانواده عباس منش
« دهم سفرنامه » چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟
خدایا شکر کنم که این آگاهیها را درک کردم و دریافت کردم و در مدارش قرار گرفتم خدایا من سالهای قبل که این قانون رو نمیشناختم روزهایی که تنها بودم فکر میکردم چرا تنهام الکی الکی ناخوش بودم حوصله نداشتم سردرگمی بودم هیچی حالم بهتر نمیشد بهتر نمیکرد یعنی هرچی مثلاً میگشتم فکر میکردم که دیگران از من خیلی بهتره کاری درست انجام میدادم از نظری خودم ولی باز چیزهای ناراحت کننده میافتاد واقعا من در زندگیم دوست واقعی نداشتم فکر میکردم هیچکی به فکرم نیست
یه روزی واقعا از ته دلم از خدا خاستم منو هدایت کنه و تورو بشناسم که منو به راه راست هدایت کنه به راه درست به راه زیباییهای رو ببینم وقتی که الان میبینم واقعاً حالم خوبه در یک کلام خوبه آرامش دارم از هیچکی کینهای ندارم و با خودم در صلح هستم و هرجا میرم حالم خوبه یه حسی خوب دارم که پشتم گرمه که خدا با منو دوست داره دوست داره منو هدایت کنه واقعاً خیلی خیلی خوشحالم من در زندگیم نعمتهایی دارم که بهش توجه کنم به خاطر برکت نعمتم سپاسگزار باشم از خداوند مهربان و ذهنم کنترل کنم هر چیزی که میخوام توجه کنم در موردش حرف بزنم این باور در من شکل گرفته که هر خواستی داشت باشم محقق میشه چون از قبل چند تا خواستی داشتم اون موقع بزرگ بود برام و الان میبینم در زندگیم دارم خدا را شکر هرروز در درون من خواستهای پیشتر شکل میگیره و دوست دارم مهاجرت کنم به بهترین کشور جهان زبانش هم انگلیسی باشه مثل استادم عزیزم جون انگلیسیم خوب من خودم از کشور افغانستان هستم کشور پر از ناخواسته تضاد ها خداراشکر میکنم بابت این تضاد ها که منو قوی تر میکنه و باعث پیشرفت من میشه و بدونم که چی چیزی میخوام در زندگیم داشته باشم و ازش لذت ببرم
استاد عزیزم ممنونم ازت و هزاران برکت در زندگی خودت برگرده جهان خیلی قشنگیه وقتی که ما آرامش داشته باشیم و از خدا میخواهم ایمانم اشتیاقم درکم باورم عشقم پیشتر و پیشتر کنه هرروز ….
بینهایت سپاسگزارم ای رب العالمین ….