چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 82 (به ترتیب امتیاز)

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهربان گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    خداروشکر تونستم ۱۰روز همسفر باشم البته فکر میکنم باور اینکع نخایم درمورد خوشی ها واتفاقات خوب صحبت کنیم از این نشات میگیره که میگیم شاید چشم بخوریم وتقریبا جا افتاده که هر کسی بلای زیادی سرش میاد بیشتر براش دلسوزی میکنن و فکر میکنم دقیقا ضعفمون از فرهنگمون هست خدا کمک کنه که بتونم رو خودم کار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  2. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1349 روز

    به نام الله یکتا

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    من به شانس و بدشانسی قبل از آشنایی با شما باور داشتم

    اما الان خداوند رو شاکرم که شما رو سرراهم قرار داد تا آگاهیم بالا بره

    الان فقط ورودی های ذهنم و کنترل میکنم و باورم اینه که خودم خالق زندگی خودم هستم

    این رد پا رو گذاشتم تا در روزهای خوب تکاملم رو ببینم

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    علیرضا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1400 روز

    سلام بر استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان هم فرکانسی سایت وزین و پرآگاهی گروه تحقیقاتی عباسمنش

    روز دهم

    چرا بعضی افراد بدشانس هستند

    همیشه باید متعهد بشوم که در مورد موضوعات خوب حرف بزنم تا اتفاقات خوب را جذب کنم.

    عادت کنم که مسائل خوشایند را برای بقیه تعریف کنم نه مسائل ناخوشایند.

    تمرکز بر زیبایی ها واتفاقات و پرهیز از نازیبایی

    ها واتفاقات بد سبب می شود که اتفاقات خوب برایش رخ بدهد.

    من فقط در مورد اتفاقات خوب ومثبت صحبت می کنم.

    وقتی دوست دارم در مورد اتفاقات خوب صحبت کنم و خودم را متعهدکنم مظمئنا در شرایطی قرار میگیرم که اتفاقات خوبی را تجربه کنم

    من متعهد میشوم که اگر اتفاقات ناخوشایند برایم ایجاد شود برای کسی تعریف نکنم و فقط مسائل خوشایند را تعریف کنم تا در مدار جذب اتفاقات خوب و عالی قرار گیرم.

    در پناه خداوند همیشه سلامت وثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 1966 روز

    خب نکته ای که خیلی مهمه اینه که کل توجهت رو بزاری روی نکات مثبت زندگی خود و اطرافیانت. حالا اینکه تو این شلوغی چطورمیشه این کار رو کرد؟

    !قطعا وقتی متعهد میشی به قول استاد دیگه کار سخت هم شدنی میشه تو متعهد میشی که تمام تمرکزت روی زیبایی ها باشه و این عادت بازگو کردن اتفاقات و ماجراهای ناگوار و ناخوشایند رو برای دیگران کم کنی تا زمانی که دیگه اصلا این اتفاق نیفته.تو مسئول زندگی خودتی ببین چطوری داری میسازیش.اتفاقات خوب قطعا در طول روز برای هممون می افته. میتونه لبخند یه کودک باشه. تا اواز پرنده ها. دیدن یه رابطه عاشقانه. دیدن ماشین خوب و خونه و تحسینشون ، رفتار مودبانه راننده تاکسی و و و ….اصلا زندگی هر روزمون پره از اتفاقات ناب و عالی فقط کافیه لنز نگاه مونو عوض کنیم. دست از عادت غر زدن و تعریف مشکلاتمون برای هرکسی برداریم و خودمونو قربانی نشون ندیم. چون قطعا خیلی خیلی قوی تر از تمام بهانه هامون هستیم و از پسش برمیایم.

    و یه باوری که هست اینه که میخوایم با بازگو کردن و درددل کردن یه جورایی فشار از رومون برداشته بشه. درحالیکه همه تجربه حال بد بعد از دردو دل کردن رو داشتیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    الهه راد گفته:
    مدت عضویت: 721 روز

    سلام و درود برتمام عزیزان

    یکی از بدترین خصلت های انسان ها همین موضوعی هستش که استاد گفتن صحبت کردن در مورد مشکلات و دردهای زندگیمون برای دیگران من به شخصه این خصلت رو داشتم و فکر می کردم می تونم خودمو خالی کنم و یکم آروم بشم در صورتی که نه آروم میشدم با گفتن این حرفا، نه خالی، حتی طرف مقابلم هم بامن شروع می کرد به درد و دل کردن و تمام غم و غصه های اونطرف هم به غم های خودم اضافه میشد بعد از شروع به دیدن ویدیوهای استاد به خودم قول دادم دیگه از خوبی های زندگیم بگم …تا بدی بوجود نیاد ممنون استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1346 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جونم

    امیدوارم همیشع شاد و خوشحال باشد عاشقتونم

    یادمه همیشه برای اینک موضوع جالبی داشته باشم سعی میکرد برای دوستم اتفاقات بدی ک برای خودم افتاده رو تعریف کنم یا اخبار بدی ک از شهرمون دارم رو براش تعریف کنم و خیلی با اب و تاب تعریف میکردم و خودم با تمام وجود حسشون میکردم و جالبه هر بار خبر های بیشتر و بیشتر بهم میرسید ک بگ

    الان تمام سعی ام رو میکنم اصلا لام تا کام صحبت نکنم و گاهی با تمام وجود جلو خودمو میگیرم و خیلییی توی ذهنم نجوا میکنم ک بابا همین یکی رو تعریف کن دیگ نگو همین یکی تورو خدا

    و منم درگیرم و گاهی موفق میشم و گاهی ن

    و اون موقع هایی ک میگم عین چی خودخوری میکنم

    الان خداروشکر توی این زمینه دیگ خیلییی پیشرفت خوبی داشتم

    خدارو شکر

    و من میبینم گاهی صحبت های افرادی ک بهم میرسن تکراری و تکراری هست و از حال بدشونه

    خدارو شکر ک من عاقل و عاقل شدم و بازم میخوام ب خودم تعهد بدم حالا ک نمیگم برسونمش ب اینک حتی توی ذهنمم مرورش نکنم ک بگم

    این تعهد رو همینجا استاد اول ب خودم و بعد ب شما میدم ک استاد من توی این رینگ زندگی هستین

    من خودم رو ورزشکاری میدونم ک توی رینگ زندگی در حال مبارزع ام و شما استادمین

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1360 روز

    بنام خداوند بخشنده و کریم

    سلام استاد ودوستان گلم

    روزشمار تحول زندگی من

    برگ دهم

    استاد من با دیدن فایل شمارو تحسین می کنم که اینقدر عالی رو باورهاتون کار کردین وزندگیتونو تغییر دادین

    من هم انگیزه گرفتم که اگر شما توانستین من هم می توانم

    معمولا توی جمع ها ادمی که اعتماد بنفسش کمه برای اینکه مورد توجه واقع بشه ،داستان های عجیب وغریب تعریف می کنن وحواددث تلخ زندگی شونو تعریف می کنن.

    این فایل امروز این درسو برام داشت که منم عزت نفس واعتماد بنفسم کمه وباید روش کارکنم و خودمو بهبود ببخشم.

    خودمو با دیگران مقایسه نکنم و دنبال جلب توجه دیگران نباشم

    عاشق خودم باشم ونظر دیگرانو در مورد خودم بهش اهمیت ندم.

    چون یکی از پاشنه های اشیل منه و نیازمند تلاش فراوان برای تغییره.

    هرروز من درحال پیشرفت و تغییر بیشتر شخصیت خودم هستم و روزبروز بیشتر یاد می گیرم که باید به خودم بیشتر اهمیت بدم ونقاط ضعفمو بپذیرم واونها رو اصلاح کنم.

    من عاشق خودم باید بشم وخودمو بیشتر دوست بدارم و ارزش خودمو وابسته به نظر دیگران ندانم.

    نکته و نشانه ی امروزم ،پرهیز از تلاش برای جلب توجه دیگرانه

    چون از کمی عزت نفس میاد

    خدا ممنونم

    استاد ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 437 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و عزیزدلشون و دوستان

    چقدر این فایل کوتاه پربار و عمیق بود خدای من شکرت که من درمدار شنیدن این حرفها قرار گرفتم ،

    من واقعا الانکه به زندگیم به اطرافیانم به خودم به روابطم به همه چیزم که نگاه میکنم تمام حرفهای استاد رو به وضوح میبینم و باهاشون زندگی کردم ،

    استاد من قبل اینکه بیام توی سایت دقیقا همینجور بودم مناظر بودم یه اتفاق ناخواسته بیفته تامن بهمه بگم ببینین من دارن تواین شرایط زندگی میکنم می‌بینید من چقدر دختر قوی هستم اصلا اونچیزی گه شما فکر می کنید نیست ازونجایی که ایمانم ضعیف بود و به چشم زخم اعتقاد داشتم فکر میکردم با اینکار وتعریف ها بهترمیشه واسه همون همیشه نکات مثبتو قایم میکردم آنقدر اینکارو کردم که خودمم کور شدم از دیدن نکات مثبت و فرکانسم رفت پایین و رو مدار تضادها وانقدر تضاد جذب کردم که دیگ واقعا اصلا مثبت نمی دیدم تااینکه خدای مهربون من خدای بخشنده وهدایتگرم هدایتم کرد به این سایت تو اوج ناامیدی وبی ایمانی ،وهزاران بار خداروشکر که الان اینجام واقعا ازروزی که اومدم توسایت وآموزش ها رواندازه درک خودم سعی کردم اجرا کنم اتفاقات خوب برام خیلی رخ داده ینی هرروز رخ میده واقعا از هرلحاظ داره اتفاق خوب برام رخ میده چون حالم خوبه چون به یاد آوردم که من تو آغوش خدام .

    خدایا شکرت که هرروز تو زندگیم معجزه رخ میده

    استاد عاشقتونم عاشق خدایی ام که شما رو سرراه من قرار داد تا ازطریق شما برام نشونه بفرسته.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سکینه احدی گفته:
    مدت عضویت: 3704 روز

    باسلام و تشکر از شمااستاد گرانقدر

    من دوروز است که باشما و سخنرانیهاتون آشناشدم انشاالله. ک بتونم باکمک شما وتوفیق الهی بتوانم ایمانم راقویترکنم و خدارابهتر بشناسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ستاره ر. گفته:
        مدت عضویت: 3894 روز

        به نظر من که همیشه حقیقت نداره

        گاهی درسته

        اما خیلی وقتها هم برعکسه

        من بارها دیده م از کسی، همکاری ، فامیلی، دوستی ، اصلا خوشم نیومده ، ولی بعدها فهمیدم اون آدم در زمانیکه من اصلا به اون فکر هم نمیکردم به من فکر میکرده ، یا در زمانیکه من حتی از مدل حرف زدن و راه رفتن و همه چی اون شخص چندشم میشده و ارزو میکردم توی جمعمون نباشه، یا اصلا نبینمش ، اون خیلی از من خوشش می اومده .

        دقققیقا برعکسش هم زیاد اتفاق افتاده

        کسی که برای من خیلی شخصیت جالبی داشته و جذاب بوده از من بدش اومده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: