چرا بعضی‌ها خوش‌شانس هستند؟

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

جمله زیر نتیجه تحقیقات علمی ریچارد وایزمن روانشناس بریتانیایی است که تحقیقات علمی وسیعی درباره نقش شانس در زندگی انجام داده و به بررسی تفاوتها میان انسانهایی که خودشان را خوش‌شانس یا بدشانس تصور می‌کنند، پرداخته تا از ترفندی پرده بردارد که می‌تواند شانس را برای همه بالا ببرد:

«انسانها خودشان خوش‌شانسی یا بداقبالی خود را رقم میزند»

‌اگر آنچه در این مقاله علمی به عنوان دلایل خوش‌شانسی ذکر شده را به زبان قوانینی ترجمه نماییم که در دوره‌های مختلف مثل روانشناسی ثروت‌، کشف قوانین زندگی‌، راهنمای عملی دستیابی به آرزوها و …آموزش داده‌ام‌، جملات به این شکل ترجمه می‌شود: انسانهایی که آنها ر اخوش شانس می‌نامیم:

از نیروی هدایت درونی زیاد استفاده می‌کنند.

همواره گوش به زنگ پیام نشانه‌ها هستند.

با آغوش باز از موقعیت‌ها و شرایط جدید استقبال می‌کنند.

در مقابل تغییر مقاومتی ندارند و زیاد حساب و کتاب نمی‌کنند و به محض دریافت  ایده‌ای الهام گونه‌، به جای تردید و حساب و کتاب کردن‌، فوراً اقدام می‌‌کنند زیرا می‌دانند حتی اگر نتیجه راضی‌کننده نباشد‌، کمترین فایده‌اش این است که به او شناخت بیشتری از خواسته‌اش می‌بخشد و او را به مسیر بهتری هدایت می‌کند.

با شک و تردید و حساب و کتاب کردن‌، فرصت را از دست نمی‌دهند و فقط اقدام می‌کنند

و تمام اینها نشانه‌هایی دقیق از ساختن این باور است که:

تمام اتفاقات زندگی ما‌، بدون استثناء نتیجه باورها و فرکانس‌های خودمان است و نه هیچ عامل بیرونی مثل خوش‌شانسی یا بدشانسی.

درباره «حساب کتاب نکردن و تبعیت از الهامات درونی »‌ چندین جلسه در فایلهای دانلودی دسته اجرای توحید درعمل و دوره کشف قوانین زندگی اختصاص داده شده است.

ریچارد وایزمن‌، «داشتن تفکر مثبت در هر شرایطی» را‌، کلیدی ترین عامل برای ساختن خوش‌شانسی یافته است. یعنی همان اصلی که من آن را «توانایی کنترل ذهن» نامیده‌ام. تنها توانایی که قادر است شما را به هر موفقیتی برساند که‌، بشر در طی اعصار توانسته به آن دست یابد و فایلهای دانلودی دسته توانایی کنترل ذهن استادِ شما برای ایجاد این توانایی است.

پس از تحقیقات وسیع‌، راهکار ریچارد وایزمن- ‌یا بهتر است بگوییم راهکار علم– برای  تبدیل شدن به فرد خوش شانسی که اتفاقات خوب برایش رخ می‌دهد، تهیه یک دفترچه به‌نام دفترچه شانس است تا اتفاقات مثبت روزانه‌اش را در آن دفترچه بنویسد.

در حالیکه مبنای تمام آموزش‌هایی که در تمام فایلها و دوره‌ها ارائه شده‌، این قانون است که:

احساس خوب= اتفاقات خوب.

اگر می‌خواهی خالق شرایطی باشی که دلخواه توست، همان موضوعی که دیگران آن را خوش‌شانسی نامیده‌اند‌، باید از عهده‌ی کنترل ذهنت برآیی.

هر فردی می‌تواند اقرار کند که هر زمان حالش خوب بوده‌، لاجرم اتفاقات زیباتری در زندگی‌اش تجربه نموده است.

هر فردی می‌تواند اقرار کند که هر زمان توانسته به اوضاع نادلخواهش به گونه‌ای نگاه کند که به احساس بهتری برسد‌، همه چیز به نفعش تغییر کرده.

هر فردی می‌تواند اقرار کند که هر زمان توانسته خوشبینی‌اش را حفظ کند‌، همه چیز بیش از حد تصورش خوب پیش رفته‌است.

زیرا اساس جهان احساس خوب = اتفاقات خوب  است.

اما افرادی قادرند «توانایی‌ کنترل ذهن» یا همان خوشبین ماندن در شرایط سخت را حفظ نمایند که‌، سکّان را به دست باورهای قدرتمند کننده داده باشند.

تنها عاملی که ما را متعهد می‌کند تا برای کنترل ذهن‌مان آگاهانه تلاش کنیم‌، ایمان به این اصل است که:

«تمام اتفاقات زندگی ما نتیجه باورها و فرکانس های خودمان است.»

یادت باشد که‌، هیچ قابلیت جادویی به نام شانس در کار نیست:

این فرکانس‌هایت است که شرایط ات را رقم می‌زند.

تو هستی که با فرکانس‌هایت تصمیم می‌گیری چه شرایطی را تجربه نمایی.

تو خالق زندگی‌ات با فرکانس‌ها و باورهایت هستی.

وقتی آگاهانه به‌وسیله تمرکز بر نکات مثبت‌، حالت را خوب نگه می‌داری‌، حتی لازم نیست منتظر نتیجه بمانی. زیرا نتیجه همان لحظه خودش را در احساس آرامشی نشان می‌دهد که تجربه‌ میکنی و وقتی به ایجاد این احساس استمرار می‌ورزی‌، نتیجه‌ی این نیرو به سایر جنبه‌های زندگی‌ات هم نفوذ می‌کند.


لینک مقاله BBC ریچارد وایزمن درباره چرا بعضی‌ها خوش‌شانس هستند


نکته مهم:
این فایل نمونه‌ای از تمرکز بر زیبایی‌هایی جهان است و به دلیل ماهیت خاص آن‌، فقط به صورت تصویری است.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    640MB
    54 دقیقه
  • فایل صوتی چرا بعضی‌ها خوش‌شانس هستند؟
    13MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

761 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مرضیه کیانی» در این صفحه: 1
  1. -
    مرضیه کیانی گفته:
    مدت عضویت: 2823 روز

    سلام

    الان میخوام یک مقدار از تجربیاتم بنویسم و همچنین مرحله ای که الان درش هستم.

    من الان روی پل صراط وایسادم پشت سرم رو که نگاه میکنم زندگی ای هست سرشار از شرک، ترس، وابستگی، حسرت، محدودیت و …

    جلوم رو که نگاه میکنم زندگی ای است سرشار از حس رهایی ، آزادی، وجد ، عشق و تجلی همه ی خواسته هام

    و اما این پل چیه؟

    یک باور هست که یک وجهش( وجه الهیش)فراوانی و وجه دیگه اش(وجه غیر الهیش) کمبود هست.

    هر چیز ناخوشایندی که پشت سرم میبینم حاصل باور کمبود هست و اون همه نعمت که جلوم میبینم حاصل باور به فراوانی

    حدود ۲ ماه هست که در شغل جدیدم (مشاور املاک) شروع به کار کردم. وقتی کارم رو شروع کردم مدیر دفترمون یک سری اصول رو بهم آموزش داد و گفت خانم کیانی اگر این اصول رو رعایت کنی و خوب کار کنی انشاالله ۴۰ روزه اولین قراردادت رو مینویسی.

    من کلا با حرکت بر اساس اصول و قواعدی که برای همه یک نسخه رو میپیچه راحت نیستم.

    بر اساس آموزه های استاد به این باور رسیدم که تنها عامل تاثیر گذار در زندگی ما باورهای ماست پس در شرایطی که بقیه ی همکارهام میگفتند بازار خرابه و حتی همکارهایی که یک سال قبل من کار رو شروع کرده بودند چندین ماه بود که یک قرارداد هم نداشتند من به خودم گفتم من باید افکار و احساساتم رو کنترل کنم و بقیه ی کارها رو بسپرم به جهان هستی.

    با این روند من بعد از یک هفته از شروع کارم اولین قرارداد رو نوشتم اونم به راحت ترین شکل ممکن.

    بعد از اون انرژی گرفتم و گفتم باید تلاشم رو بیشتر کنم تا قرارداد بزرگتری بنویسم پس فوکوس کردم روی مورد درخواستی یک مشتری و براش ۵ تا فایل آماده کردم و کلی وقت و انرژی گذاشتم و بردمش بازدید ولی هیچ کدوم رو نپسندید. ذهنم میگفت خیلی ذوق نکن اون قرارداد اولی هم شانسی بود و قلبم میگفت شانسی نبود تو افکار و احساساتت رو کنترل کردی و جهان بر اساس قوانین ثابتش بهت نتیجه داد و در مورد کیس دوم خواستی با کار فیزیکی زیاد ( که البته ریشه در یک باور اشتباه در ناخودآگاهت داشت) کار رو به پیش ببری و بی نتیجه ماند.

    پس تلنگری خوردم و برگشتم به روند کنترل افکار و احساساتم و فقط روی باورهام کار میکردم و با این روند هر هفته یک قرارداد جدید با روندی کاملا طبیعی نوشتم . الان که دارم تایپ میکنم مو به تنم سیخ شده

    جهان همینقدر ساده و دقیق به فرکانس های ما پاسخ میده.

    یک مسئله ی دیگه اینکه برای من طی کردن روند تکاملی سخت هست و عجول هستم.

    دوست دارم مبالغ بالا از همون اول وارد کارم بشه ، باید رو این مسئله هم کار کنم

    جالب اینه که پورسانت هایی که من بابت هر قرارداد دریافت کردم از ۸۰۰ هزار تومن شروع شد و در آخرین قراردادم به ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تومن رسید.

    تو این مدت هر وقت قانون رو فراموش کردم و سعی کردم با کار و تلاش فیزیکی بیشتر قراردادی رو به نتیجه برسونم فقط و فقط انرژی و وقتم هدر رفت و به مشکل برخوردم و هر وقت پام رو پس کشیدم و دو دو تا چهار تا نکردم و فقط افکار و احساساتم رو کنترل کردم شرایط خیلی راحت و طبیعی به نفع من پیش رفت.

    اون تلاش و دست و پا زدن رو بر اساس نجواهای ذهنم میکنم مثل همین الان که تو دفتر نشستم و بقیه همکارها دارن این در اون در میزنند که به هر روشی شده ملکی رو اجاره بدند یا بفروشند و من دارم فایل های استاد رو گوش میکنم و اگاهی های اون رو با زندگی خودم مطابقت میدم نجواهای ذهنم شروع میشه که وقتت رو هدر نده و تو هم برو مثل همکارهات اونقدر تماس بگیر و پیگیری کن تا یکیش به نتیجه برسه و قلبم میگه تو کدوم یکی از قراردادهای قبلیت دست و پا زدی تا به نتیجه برسه ؟

    مگه خیلی راحت و طبیعی به نتیجه نرسیدند پس چرا به نجواهای ذهن گوش کنیم؟

    یک نکته ی خیلی خیلی مهم: تو یکی از قراردها که جهان داشت کارش رو انجام میداد من بر اساس اون ویژگی عجول بودنم خواستم قوانین رو دور بزنم و خودمم دستی در قضیه وارد کنم و زودتر به نتیجه برسونم . نتیجه این شد که اون قرارداد نوشته شد ولی به همان اندازه که من خودم رو در روند طبیعی ماجرا دخیل کردم قضیه گره خورد و الان که قرارداد نوشته شده و ملک اجاره رفته بعد از یک ماه من هنوز مجبورم که مالک و مستاجر رو مدام پیگیری کنم که به تعهداتشون نسبت به هم عمل کنند. در صورتیکه اگر مت صبر کرده بودم که روند کار طی بشه مثل بقیه قراردادها در یک الی دو جلسه کار تمام میشد و من همچنان مجبور نبودم برای اون انرژی ذهنی بزارم.

    این عجول بودن من هم برمیگرده به اینکه هنوز صد در صد به قوانین ایمان ندارم و فکر میکنم اگر خودم گوشه ای از کار رو نگیرم ممکنه قوانین جهان زورش نرسه کار رو تمام کنه😬😂

    ولی خوب اشکال نداره اینها همش درس هست برای من

    اینها رو توضیح دادم که مفهوم پل صراط ی که اول گفتم براتون باز بشه

    یک طرف پل منم و کلی تلاش و دو دو تا چهار تا بر اساس باورهای محدود کننده قبلی که نتیجه اش زحمت بیشتر و نتیجه کمتر هست و یک طرف پل ایمان به قوانین ثابت جهان و روند طبیعی ورود نعمت و ثروت به زندگی من

    همین لحظه هم دهنم نجوا میکنه که دست از این تایپ کردن بردار و برو به کارت برس🥺😂

    امیدوارم این کامنت من به دوستانی که در شرایط من قرار دارند و روی پل صراط یک باور قرار دارند کمک کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: