چند روز پیش پسرم به من خبر داد به خاطر عید شکر گزاری، یک هفته مدارس تعطیل است. عید شکر گزاری، یکی از بزرگترین اعیاد مردم آمریکا است. سالها پیش مردمی که برای اولین بار به این کشور مهاجرت کردند، در پایان فصل درو تصمیم گرفتند به خاطر خاک حاصلخیز و نعمتهایی که خداوند از طریق طبیعت پربرکت این سرزمین به آنها ارزانی داشته، یک روز را به سپاس گزاری اختصاص دهند.
با خود گفتم: چه دیدگاه زیبایی…
من طبیعتِ پر برکت، ثروت و موفقیت این کشور و آرامش افرادی که با آنها برخود کردهام را به این دیدگاه نسبت میدهم و این دیدگاه واقعاً ستودنی است.
رابطه مستقیمی وجود دارد میان این دیدگاه و تجاربی که این مردم از نعمتهای خداوند در زندگیشان دارند. از بارانهای همیشگی، طبیعتِ سرسبز، رودخانههای پرآب گرفته تا جنگلهای مملو از حیواناتی چون آهو و بوقلمون و … که اجازه دارند به خاطر وفور بیش از حد، در فصلهای خاصی از سال شکار کنند.
تفاوت در میزان نعمتها نیست زیرا جهانِ خداوند مملو از نعمت و برکت است، بلکه تفاوت در میزانِ دریافتِ نعمتهاست. تفاوتِ در فرکانسِ این مردم است، در دیدگاه سپاس گزارانه و رضایت شان از زندگی به خاطر این دیدگاه.
مهمترین قانون این است که: فقط افرادی اجازه دریافت نعمتهای بیشتر را دارند که در فرکانس و مدار آن قرار بگیرند و راهِ ورود به این مدار، سپاس گزاری است.
اگر میخواهی واردِ این مدار شوی، همین حالا با سپاس گزاری، وجودت را پذیرای نعمتهای بیشتر کن. لازم نیست منتظر اتفاق بزرگی بمانی، کافی است بتوانی همین حالا نعمتهای زندگیات را ببینی و تأییدشان کنی.
آنگاه نتایج ات تو را بُهت زده می کند. زیرا همین کار ساده، تو را به مسیرهایی وصل میکند که در آنجا نعمت ها و برکات زیادی منتظر ملاقاتِ توست.
اما سپاسگزار بودن پشتوانه می خواهد و فقط باورهای قدرتمندکننده ای می تواند این خصوصیت را پشتیبانی کند که هم فراوانی ثروت ها و نعمت ها در جهان را باور دارد و هم در وجودش احساسِ لیاقت برای تجربه آن فراوانی را ساخته است.
برای همین است که چنین ویژگی ای:
قادر است به جای حسادت نسبت به دستاوردهای دیگران، لب به تحسین شان بگشاید
قادر است از هر آنچه که بر مبنای حرص، طمع و عجله است و نمودی است از شانسی که فقط یک بار در خانه ات را می زند، از مسیر تکاملی رشد خود لذت ببرد و به خاطر لحظه به لحظه ی این مسیر سپاس گزار بماند.
به جای نگرانی از آینده، نعمت های کنونی زندگی اش را ببیند و به خاطرشان سپاس گزار باشد
ایمان دارم راهِ رسیدن به آرزوهایت، منظورم همان چیزهایی است که الان حسرت داشتن شان را داری، همان چیزهایی که نداشتن شان سبب ناسپاسی ات شده، از مسیر دیدن نعمتهای کنونی زندگیات و سپاس گزاری بخاطر شان، میگذرد.
پس همین حالا قلم و کاغذی بردار و نعمتهایت را از کوچکترین تا بزرگترین، بنویس تا ببینی همین الان نیز قادر به سپاس گزاری بابتِ همه شان نیستی…
از سلامتیات شروع کن. از بیناییات، شنواییات. از اینکه قادری مزه غذاها را بچشی. از اینکه دستانی داری که به تو اجازه نوازش فرزند، همسر، پدر و مادرت را میدهد.
از اینکه میتوانی موسیقی های دلنوازی را بشنوی و به آرامش برسی. از اینکه میتوانی متنی زیبا بخوانی، قادری با تغییر نگاهت، اتفاقات بهتری وارد زندگی ات نمایی، قادری حرف بزنی و با کلامت به دیگران آرامش ببخشی…
و اگر به این مثالها ادامه دهم، مطمئناً این متن هرگز تمام نخواهد شد. مطمئنم اگر تو نیز به این کار ادامه دهی، هرگز قادر به نوشتنِ همه نعمتهای زندگیات نخواهی بود. حتی اگر تا پایانِ عمر تصمیم به انجامِ این کار بگیری. زیرا نعمتهای زندگیات همیشه چندین پله جلوتر خواهند بود.
منتظر خواندن نظرات زیبایتان در بخش نظرات همین صفحه هستم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD308MB26 دقیقه
- فایل صوتی چرا امریکا اینقدر ثروتمند است؟23MB26 دقیقه
به پوچی رسیدم هدایت خواستم رسیدم به سایت
کی؟؟یکسال پیش
روزو شب فایل های هدیه گوش دادم طوری که گوش درد میشدم بعضی شب ها
جلو اومدم
جلو اومدم
خدا بهم عزت داد
خدا بهم کار داد
خدا بهم افزایش درآمد از 300تومن به 3000000تومن داد
خدا معجزه آسا میگرن مو خوب کرد
خدا مدام مراقب بچه هام بود و کوچک ترین اتفاقی نذاشت بیفته براشون
خدا کاری کرد رابطه به فنارفته زن و شوهری مون روز به روز بهتر بشه
خدا کاری کرد تمام آدم های منفی دوروبرم کنار برن
خدا کاری کرد دیگه حس بد گذشته رو نسبت به اطرافیانم نداشته باشم
واااااای خدای من _اخه چقدر لطف ؛چقدر مهربونی؟؟؟
تازه بعد یکسال از بودن باسایت ،به یک هفته ای میشه رسیدم به درک واژه «سپاسگزاری»
خداوندا پس این یکسال باچه حسابی بهم اینهمه نعمت دادی؟؟؟
من که تو این یکسال کلی غر زدم
گاهی اومدم و بوسیدمت و غش کردم برات
ولی زود تموم میشد این حس
باز برمیگشتم به روزهای بی قراری
بی قراره پول،بی قرار خونه بزرگتر،بی قرار ماشین بهتر
وباز میومدم پیشت
چقدر این پروسه تکرار شد
رفتم اومدم،رفتم اومدم
«توهمه ی این یکسال منو نگه داشتی»مطمئنم
چون من بنده سپاسگزار به معنی واقعی نبودم ولی دادی انگار میدونستی بالاخره میرسم به یه روزی که میفهمم
اما من الان فقط فهمیدم سپاسگزاری چیه؟؟اینکه من همیشه میخاستم بدونم فقط چطوری باید بنده خداباشم؟؟بهم گفتی ستایش کن خداوند رو _سپاسگزاری کن از هرچی که به تو مستقیم و غیر مستقیم خدمت میکنه
خدایا من همیشه یه چیزی رو باتمام وجودم ازت خواستم
رفتاری که من مادر با پسرم میکنم بامن بکن
رد میشیم از خیابونیه خیابون شلوغکلی وسیله دارم تو دستمازاینکه اینهمه بیرون بودم کلافه شدم پسرم فقط میخاد دستش رو از تو دستم بکشه بیرون و بره تو خیابون
اما من مگه میذارم!!!اون جگر گوشه منه_اون عشقه برام
هرطوری که شده ولش نمیکنم_حتی اگر همه ی عرض خیابون و گریه کنان بیاد بازم ولش نمیکنم
اگه بخاد هم گریه کنه و هم بد بهم بگه بازم ولش نمیکنم
تو هم منو اینطوری حفظ کن از سر وسوسه های شیطان_از غرغرهای همیشگی اون از ندیدن نداشتن نبودن
خدایا خسته ام خسته
از خودم خسته شدم _از ناسپاس بودنم
حتی از سپاسگزار بودن الآنم
الان فهمیدم اما هنوز جایگاه نعمت های تو رو قدر نمیدونم
گاهی میگم یعنی میشه که من سپاسگزار واقعی باشم
از خودم خسته ام
دلم برای تو میتپه_اما وقتی آخر هرشب مثل الان به رفتارهای کل روزم فکر میکنم میبینم نه فرق چندانی نداشتم
فقط بیشتر یادگرفتم
اما کوعمل؟؟؟؟
توفیق سپاسگزار بودن رو قسمتم کن