چرا ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد؟!

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

اگر با قوانین کیهانی به اتفاقات اخیر در جریان انتخاباتِ ریاست جمهوری امریکا و نتیجه‌ای که حاصل شد نگاه کنیم، به این نتیجه می رسیم که دو عامل در شکل گیری این نتیجه، نقش داشت:

  1. باورهای ترامپ
  2. فرکانس های غالبِ مردم آمریکا.

اگر رفتارها، حرف ها و استراتژی ترامپ را بررسی و با قواعد و قالب هایی که دنیای سیاست برای پیروزی یک حزب در نظر گرفته است مقایسه کنیم، حتی خوشبینانه ترین نگاه، استدلال و منطق نمی‌تواند به این نتیجه برسد که فردی با چنین رفتارهایی برنده میدان شود. ترامپ نه تنها هیچ قواعدی را رعایت نکرد، هیچکدام از فاکتورهای لازم برای برنده شدن را نداشت، بلکه حتی در درون حزب جمهوری خواه نیز محبوب نبود و سوال اینجاست:

چه عاملی این فرد را پیروز میدان کرده است؟”

معمولا مفسران جواب این سوال را در رفتارهای ترامپ جستجو می کنند. اما من یاد گرفته‌ام هر اتفاقی را بر اساس این قانون بسنجم که:

تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل فرکانس های خودمان است.

ما موجوداتی فرکانسی هستیم که وارد جهانی شده‌ایم که سیستم آن «پاسخگویی به فرکانس‌های ماست».

به همین دلیل رفتار هدایت کننده در این مواقع، پرسیدن سوالاتی است که ما را به سمت اصل هدایت می‌کند و در تشخیص اصل از فرع توانا می‌سازد:

سوالاتی از این قبیل که:

این فرد چه باورهایی ساخته است و در چه فضای فرکانسی‌ای قرار دارد؟

چقدر عزت نفس دارد؟

چقدر خودش و توانایی هایش را باور دارد

چقدر فارغ از نگاه و نظر دیگران خودش را لایق این نتایج می‌داند؟

وقتی باورهای ترامپ را بررسی می‌کنیم، با فردی مواجه می شویم که فارغ از قواعد و قالب‌های موجود، سبکِ زندگیِ خودش را دارد. جمله معروفی در کتابش دارد که می‌گوید: من خودم و خدای خودم را باور دارم و فارغ از اینکه دیگران چه نظری درباره‌ی من دارند، من بر اساسِ آنچه عمل می‌کنم که درونم به من می‌گوید.

به همین دلیل با اینکه هیچ قواعدی را رعایت نکرده، هیچ فاکتورِ واضحی برای ریاست جمهوری در او دیده نمی‌شود، فردی که هرگز نه تنها دنیای سیاست را نمی‌شناسد، بلکه رفتارهای مناسبی هم ندارد و از نظر دنیای سیاست، فردی کاملا شکست خورده در قاعده‌ی بازی است، حتی هیچ اخلاقیاتی را نیز رعایت نکرده، اما نتیجه در هیچ منطقی نمی‌تواند بگنجد.

چنین اتفاقاتی ثابت می‌کند که “عزت نفس همه چیز است“.

یادتان باشد قوانین موفقیت را در تفسیرهای منطقی نجویید، بلکه در درونِ باورهایی بجویید که فرد را دست به عمل می کند حتی زمانی که همه چیز در ظاهر علیه او باشد و سپس آن عزت نفسِ هدایت کننده، به تنهایی از عهده‌ی همه چیز بر می آید و جهان را با تمام قوایش حامیِ تو در رسیدن به خواسته ات می کند. منظورم عزت نفسی توحیدی است که فارغ از هر دین و مذهبی، به تو یادآور می‌شود که:

آیا می توانی فقط روی نیرویی حساب کنی که رابطه‌اش با تو دائمی است و وعده‌اش هدایت تو به سمت خواسته‌هایت و برعهده گرفتنِ چگونگیِ انجام‌شان است

«پاسخ به این سوال، مشخص کننده ی نتیجه ی نهایی درباره‌ی خواسته‌هایت است.»

وقتی فردی، سدهایی را  نادیده می‌گیرد که دیگران در قالب قوانینِ منطقی بر سرِ راهِ موفقیت اش گذاشته‌اند و فقط به نیروی هدایتگر درونی‌اش اعتماد و بر اساس سبکِ شخصی خودش و باورهایش پیش می‌رود، همه‌ی جهان حتی مخالفانش نیز به او کمک می‌کنند تا به هدفش برسد. همان‌گونه که فرکانس های مخالفانِ ترامپ، به یاری او شتافت تا رئیس جمهور شود.

در تمامِ این مدت من فقط دو گروه را در آمریکا دیدم: گروه موافقان ترامپ و گروه مخالفانِ ترامپ… که البته گروه مخالفان ِ ترامپ، تعدادشان خیلی بیشتر بود.

اما گروهی به عنوانِ موافقانِ کلینتون، دیده نمی‌شد. آنها به جای تمرکز بر پیروزی کلینتون، فقط می‌خواستند کاری کنند تا ترامپ انتخاب نشود ( تمرکز بر ناخواسته هاشان). جالب این جاست که همه ی این فرکانس‌ها، هم‌جهت با هدفِ ترامپ و کمک به او برای پیروزی بود. رای مردم آمریکا ترامپ را برنده نکرد، بکله فرکانس های غالب این اتفاق را رقم زد.

این مثالِ خوبی است برای ساختنِ این باور که: انسان می‌تواند به هر آنچه می‌خواهد برسد اگر باورهای مناسب را در خود ایجاد و هیچ قالب محدود کننده‌ای را نپذیرد.

اگر تصمیم بگیرد فارغ از چشم و هم‌چشمی‌های عرف و نیاز به تأییدِ دیگران، رابطه‌اش با خدای درونش را بسازد، تنها به کمکِ حرکت بر اساسِ سبکِ شخصیِ زندگی‌اش، قدرت را از قالب های محدودکننده عرف جامعه گرفته و به باورهای خودش بدهد.

اگر تصمیم بگیرد آنچه را که نمی‌خواهد و دوست ندارد، نادیده گرفته و به قولِ قرآن فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ نموده و فقط بر آنچه می‌خواهد متمرکز شود.

این یک قانون است که به هر آنچه که توجه کنید، آن را در فرکانس خود و سپس در تجربه‌ی خود فعال می‌کنید.

سید حسین عباس‌منش


برای مشاهده‌ی سایر قسمت‌های «توحید عملی» کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    365MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی چرا ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد؟!
    28MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

484 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجید مهجور» در این صفحه: 8
  1. -
    مجید مهجور گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    درود بیکران بر جناب عباسمنش عزیز که باعث شدید بعد از 30سال بالاخره با قوانین دنیا آشنا بشم و خودم را بسازم و شادی و سلامت و ثروت رو به سمت خودم جذب کنم. من تا امروز فرصت نکردم که مطلبی بنویسم و از شما تشکر کنم …هرچند که همواره در دلم از شما تشکر میکنم و تا میتونم آموزش های شما رو با اطرافیانم به اشتراک میگذارم و خیلی جالبه که اونهایی که میخواهند مطالب را میگیرند و متحول میشوند و آنهایی که نمیخواهند به مسخره میگیرند و سرسری رد میشوند.

    من عذر خواهی میکنم که حرفهایم را اینجا میزنم ولی گفتم چون فایل جدید بارگذاری کردید و حتما نظرات را میخوانید بدینوسیله مراتب قدردانی رو ازتون بعمل بیارم ….

    اول از همه خیلی برام جالب بود ، موفقیت ترامپ، با استفاده از قوانین حاکم بر کائنات . طی این مدتی که فایلهای شما رو گوش میکنم و کتاباتون رو میخونم دقیقا بر اساس اونها ترامپ موفق شد . و یقین داشتم که فایلی در این خصوص میگذارید و در مورد این موضوع صحبت میکنید و دقیقا همان شد .اینکه بر اساس آموزشهای شما ترامپ باور داشت که رئیس جمهور میشود و شد و مردم دقیقا بر ترامپی تمرکز کرده بودند که نمیخواهند و این به نفع ترامپ شد و با وجود همه حرف و حدیث ها در مورد ترامپ و با وجود تمام کسانی که رای دادن به ایشون رو نفی میکردند ، توانست رئیس جمهور منتخب بشه ….و من بر اساس آموزش های شما دقیقا میدونستم که ترامپ به موفقیت میرسه و همین هم شد بنابراین زمانی که شنیدم تعجب نکردم و همانطور که شما گفتید به خودم گفتم این اتفاق باعث کلی اتفاقات خیر و خوب و در راستای اهداف من است . در خصوص این فایل از شما بسیار ممنونم

    اما در خصوص خودم :

    من از زمانی که اولین قسمت فیلم” راز ” رو دیدم خیلی روی من تاثیر گذاشت و اندکی با قوانین کائنات اشنا شدم ولی بهشون یقین نداشتم ، گفتم بزار امتحانشون کنم ، در سن 24 سالگی به خودم گفتم که سربازی خوبی خواهم داشت و همینطور هم شد و دوستم هم به من گفت من حس میکنم که توی سربازی به تو سخت نمیگذرد و خدمت راحتی داری . سربازی من 4 ماه بیشتر طول نکشید ….من در کل زمان سربازی ام به این فکر میکردم که در شهر خودم مشغول به خدمت میشم و حتی اسم شهر خودم رو ،در قسمت محل خدمتی ،روی حکم مربوطه میدیدم و تصور میکردم و به همخدمتی هام هم میگفتم که من حتما شهر خودم میفتم ولی دوستام در ترس و هراس بودند از اینکه لب مرز و شهر دور بیفتن….تقریبا اواخر دوره آموزشی بود که همخدمتی ام خواب دید که من شهر خودم افتادم و خودش در زاهدان و لب مرز مشغول به خدمت شده !

    دو ماه گذشت و پایان دوره آموزشی ما مصادف با روزهایی شد که سردار شوشتری ترور شدند . حکم هایی که برای بچه ها قبلا زده شد همه باطل و دوباره حکم ها صادر شد . ترس و هراس به دل بچه ها افتاد ولی من همش با خودم میگفتم من در شهر خودم مشغول به خدمت میشم . شب توی گروهان روی تخت هامون خواب بودیم که توی خواب دیدم سر و صدا و همهمه شده….دیدم بعله اکثریت حکم ها خورده برای لب مرز زاهدان ….توی گروهان ،همهمه به پا شده بود…..من رفتم پیش اون هم خدمتیم که قاچاقی اطلاعات حکم ها رو بدست آورده بود و سئوال کردم که من کجا افتادم ؟ با کمی وقفه گفت جالبه اسم تو توی حکم ها نبود !

    فردای اون روز حکم ها رو خوندن و اکثریت، حکمشون برای لب مرز و نقاط صفر مرزی خورده بود و در کل اون پادگان من به همراه 7 نفر دیگه بودیم که اطلاعات ما در سیستم موجود نبود و به ما گفتند که باید خودتون رو به پلیس پیشگیری تهران معرفی کنید تا حکماتون از اونجا بخوره برای راه آهن یا فرودگاه در شهرهای مختلف!

    من مشکلی برای خدمت در شهر دیگه نداشتم ولی از اونجایی که کمک خرج خانواده بودم و اتفاقات ناخوشایندی در نبود من در خانواده ام میافتاد ، خیلی اصرار داشتم که در شهر خودم مشغول به خدمت بشم و در کنارش بتونم از راه شغلی که به خاطر هنرم داشتم ، مشکلات مالی خانواده ام رو به حداقل برسونم . در پلیس پیشگیری فرمی به من دادند که پر کنم و بخاطر خط خوشی که خداوند مهربانم به من هدیه داده و همشهری ای که به خاطر احساسات خوبم در اونجا جذب من شد و سفارش من را پیش سرهنگ مستقر در فرماندهی پلیس پیشگیری تهران کرده بود حکم من برای راه آهن شهر خودم خورد .حال بماند که استوار عزیزی که در آنجا بود بر خلاف دستور سرهنگ، بخاطر لجبازی اش حکم من را برای شهر دیگه ای زد و داخل پاکت بسته به من داد و بماند که من در مراجعه به پلیس راه اهن تهران دوباره حکمم برای شهر دیگری خورد و بماند که من داشتم از اونجا خارج میشدم که به ناگاه آشنای دیگری رو به صورت اتفاقی دیدم اون هم در تهران و در یه شهر غریب که اتفاقا ایشون آشنای رئیس پلیس راه آهن تهران بود و سفارش بنده رو کردن و خلاصه با اینکه همه سیستم های کامپیوتر رو خاموش کرده بودند و داشتند میرفتند باز هم سیستم رو بالا آوردند و حکم بنده رو برای شهر خودم زدند و نهار من رو هم دادند و منم با خیال راحت روانه شهر خودم شدم :)

    با اینکه شهر خودم افتاده بودم و با اینکه بخاطر به تاخیر انداختن کارای سربازیم و اشتباه یه دکتر در خصوص معافیت سربازیم به خاطر قلبم 3 ماه اضافه خدمت خوردم، و از اونجایی که خدمت در پلیس راه آهن شهر خودم رمق من را میگرفت و از یه پست به پست دیگه میرفتم و خواب و مرخصی کمی داشتم ، نمیتونستم که به کارو درآمد زایی خودم برسم و کمک خرج باشم … از طرفی یگان خدمتی ام حقوق من را نمیداد . برای همین همش به این فکر میکردم که کاش معاف بشم و خلاص…چون به نظر من حیف بود که در چنین جایی دو سال از عمرم رو بیهوده تلف کنم در حالی که اگه سرباز نمیبودم در دو جا مشغول به کار بودم .

    زیاد توضیح نمیدم ولی زمانی که رفتم برای تعویض فریم عینکم دکتر گفت شما با این چشما معافید ! و جای تعجب بود و قانونی بود که اگر جمع نمره و آستیگمات چشم برای لیسانسها بالای 10 باشه معافند و من اینو نمیدونستم …خلاصه پیگیرش شدم و بعد از دو ماه آموزشی درشهر دیگر و دو ماه خدمت در راه اهن شهر خودم، معاف شدم :)

    وارد کار قبلیم شدم و در کنارش کار هنری خودم رو داشتم و زمانی شد که صنعت خراب شد و افتاد دست چینی ها و کارا خوابید و من برای خودم نوشتم که تا 6 ماه دیگر در یک بانک استخدام میشم و ماشین هم برای خودم میگیرم ( اینو بگم که تصور اینکه من حتی یه ماشین خیلی کوچک و مدل پایین رو هم داشته باشم برام سخت بود ) ….با اینکه معاف بودم همه چیز دست به دست هم داد که من دو ماه بعدش در بانک استخدام و با پول وام بانک برای خودم ماشین خریدم و حتی زمانی که ماشین رو فروختم کلی سود کردم و ماشین بهتری گرفتم .

    و حتی تمام قسط و قرض های خانواده ام را دادم و خانه مان را البته استیجاریست ولی تغییر دادیم و در یک جای خوش آب و هوا در بالا شهر سکونت داریم ( اینا در حالی بود که من فقط اون برگه رو نوشتم و فقط مستند راز رو دیده بودم و هنوز باورهای غلطی در من وجود داشت راجع به ثروت و سلامت و همه چی و قوانین جهان رو نمیدونستم )

    4سال که از اون موضوع گذشت و من 28 ساله شدم دیدم که کارمندی برای من کمه و من لیاقتم بیشتر از این حرفاست و من باید شغل دلخواه و آزادی ها و تفریحات دلخواه خودم رو داشته باشم و کاری نظرم رو جلب کرد که هم در راستای علایق و هنرم بود و هم درآمد بالایی داشت و هم منو خسته نمیکرد و عاشقش شدم ولی هر بار ترس و مشغولیات دیگر نمیذاشت که من به هدفم برسم و من حتی آموزشهای مربوطه رو دیدم ولی دو سال کنار گذاشته بودمش و فقط بهش فکر میکردم و حاشیه میرفتم….تا اینکه اواخر سال 94 با توجه به اینکه من همش دنبال چیزی که،( من رو متمرکز کنه و عادتهای خوب رو جایگزین عادتهای بدم کنه و چیزی که منو مصمم کنه که این کاری رو که میخوام انجام بدم و ترس از کنار گذاشتن شغل کارمندی نداشته باشم) میگشتم ، سیستم حاکم بر جهان ، همکارم رو سر راهم قرار داد که ایشون هم قصد رفتن از بانک و رسیدن به آرزوهای خودش را داشت و به من خواندن کتاب اثر مرکب دارن هاردی رو پیشنهاد کرد و با خواندن این کتاب تحول بزرگی در من ایجاد شد و یکی از تحولات و عادات خوبی رو که در من نهادینه کرد شنیدن فایلهای صوتی انگیزشی ، بجای شنیدن موسیقی در ماشین و خواندن کتابهای آموزشی بود به صورتی که از زمان بهترین استفاده رو بکنم و بیشتر بیاموزم .

    کلی فایل صوتی رایگان در سایتها پیدا کردم و در مورد مسائل انگیزشی و ثروت و موفقیت .

    تا اینکه نوبت به فایل صوتی استاد عباسمنش رسید ( چگونه در عرض یکسال درآمد خود را سه برابر کنیم ؟ ) !!!

    این فایل همون چیزی بود که من در خصوص ثروت و باورهای غلط خودم بهش نیاز داشتم و جناب عباسمنش هم طوری با قاطعیت صحبت میکردند که گویی واقعا در مورد هر چیزی که حرف میزنند صد در صد مطمئنند و این برای من خیلی پشتوانه محکمی بود و در بین تمام سخنرانان انگیزشی علاقه ای در من ایجاد کرد که باعث شد من فایلهای دیگر رو از سایت گروه تحقیقاتی جناب عباسمنش دانلود کنم و هر روز در مسیر رفت و آمد به سر کار و بیرون رفتنهایم و در زمان خواب بهشون گوش بدم و رفته رفته باورهای من تغییر کرد و اکنون فردی بسیار مثبت شدم و همش فکرم به دنبال راه هایی برای ثروت مند شدنه و کاری رو که شروع کردم دارم ادامه میدم که تا آخر امسال پایه و اساسش رو بچینم و شروع قدرتمندی رو داشته باشم و دیگر کارمند نباشم و برای خودم کار کنم…در کنار اون کار دیگه ای رو استارتشو زدم که کسب درآمد از طریق اینترنت و شبکه های اجتماعیست و قراره اون رو هم در کنار کاری که قراره انجام بدم شروع کنم و حتی کارهای دیگری رو هم لیست کردم که با توجه به درآمدی که بدست میاورم به نوبت استارتشان را خواهم زد ….از اون روز هر روز رو با انگیزه بیشتری از خواب پا میشم و کلی برای خودم اهداف و ارزوها آماده کرده ام که حتما حداکثر تا سه سال دیگه بهشون میرسم و میام و گزارششون رو در همین سایت میدم . هر روز چیزهایی که میخوام بیشتر جذب من میشه و هر اتفاقی که برای من میفته واقعا به صلاح من میفته و این رو به عینه میبینم…..برادرم و همسرش با صحبت های من باورهاشون عوض شده و از وقتی که صحبتهای استاد رو گوش میدن ، برادرم کلا مثبت شده و هر روز کارهای جدیدی بهش پیشنهاد میشه که وقتی به من میگه و تغییراتشو میبینم و اینکه واقعا داره اتفاقات خوب براش میفته کلی ذوق میکنم و حس استاد عباس منش رو از خوندن تجربه های موفقیت دوستان رو درک میکنم …. همسر برادرم کار جدیدش رو شروع کرده و قراره توی کارش بهترین بشه و قرار کارهای دیگری رو نیز اداره کنه و همچنین یکی از همکارانم که همیشه براش اتفاقات ناخوشایند پیش میاد با صحبتهای انگیزشی من از این رو به اون رو شد و کلی فایلهای رایگان استاد رو بهش هدیه دادم تا زندگیش متفاوت بشه و تازه شروع کرده و با خانمش فایلها رو گوش میده و براشون اتفاقات عالی میفته و مصمم داره درسش رو برای وکالت میخونه و مطمئنه که امسال حتما در رشته وکالت قبول میشه و اما …

    همه اینها رو گفتم که هم تشکر بکنم بعد از این همه مدت که مکتوب از استاد تشکری نکرده بودم و هم بگم واقعا قوانینی ثابت و منظم بر جهان حاکمه که هر روز نتایجش رو میبینیم و هم اینکه من واقعا تغییر کردم و باورهام عوض شده و دارم نتایجشو در زندگیم میبینم و هر روز اتفاقات بهتر برای من رخ میده و من نسبت به قبل از چیزی ترسی ندارم و اعتماد به نفس بالاتری دارم و ثروت بیشتر و بیشتر به سمت من میاد و هر اتفاقی برای من میفته در آن خیر و برکت نهفته ، انگیزه زندگی من بیشتر شده ، زمان کمتری رو هدر میدم و اطرافیانم هم همه این موارد رو به من بازگو میکنن و من واقعا خداوند را سپاسگذارم بابت خوبیهاش و بابت اینکه در مدار ثروت ، سلامت و عزت و در مدار جناب عباسمنش قرار گرفته ام.

    استاد عباسمنش عزیز خیلی خوشحالم که به امریکا ( کشور دوست داشتنی من ) مهاجرت کردید و من هم به زودی در یکی از بهترین ایالات آمریکا خانه ، ماشین، کار ، ثروت، تفریح و هر آنچه را که میخواهم خواهم داشت .

    بابت اینکه صحبتم به درازا کشید عذرخواهم ….شاد پاینده ثروتمند و تندرست باشید . :) :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    مجید مهجور گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    یک دنیا سپاس بیکران علی جوان عزیز

    واقعا ممنونم از لطفتون و بنده هم متقابل قشنگترین و هیجان انگیز ترین اتفاقات عالم رو هر روز براتون خواستارم…..ارامش از قلبتون محو نشه :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مجید مهجور گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    درود بیکران خانم راد اکبری

    خیلی ممنون از لطف و وقتی که گذاشتید و مطلب بنده رو مطالعه کردید ….براتون بینهایت تندرستی شادی و خبرهای خوب و شیرین رو ارزو دارم…..:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مجید مهجور گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    جناب امیر علوی عزیزم

    خوشحالم واقعا از اینکه همواره خوشحال و پر انرژی باشید

    پروردگارم رو سپاس بابت عزیزانی مثل شما که همیشه سبب شادی و انگیزش بیشتر برای انسانهای اطرافشون میشن

    قلبتون سراسر آرامش هیجان و لذت باشه :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مجید مهجور گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    درود بیکران خدمت دوست عزیز و ارزشمندم آقا فرزاد گل

    فرزاد جان در ابتدا واقعا از شما سپاسگذارم ، که وقت ارزشمند خودتون رو صرف خواندن کامنت من کردید و با بزرگواری تمام نظر خودتون رو درج و از دقت نظرتون بینهایت ممنون و قدردانم.

    صحبت خودم را با عذر خواهی از شما شروع میکنم که اگر صحبت های طولانی من اندکی باعث حس کدورت در شما شده است من واقعا بابت این موضوع از شما عذرخواهی میکنم و چون اصلا قصد بنده با نوشتن همچین متنی ایجاد حس بد در کسی نبود و فقط قصدم اول از همه سپاسگذاری از جناب عباسمنش و تیم تحقیقاتیشان و بعد نتیجه استفاده خودم از قوانینی بود که خیلی وقته ازشون استفاده میکردم در حالی که چیزی ازشون نمیدونستم ! و قصد داشتم با بیان این مطالب ، حس خوب تجربه استفاده از قوانین رو با دیگر دوستانم در جریان بگذارم و به دنبال تشویق شدن توسط دوستان و به به و چه چه بزرگواران نبوده ام ولی دوستان گلم با نهایت لطفشون و بخاطر روح بزرگشون با نظرات ارزشمندشون کلی منو شاد کردند و چون حس خوب ، احساسات خوب رو بدنبال میاره ،باعث شدند من این حس خوب رو به عزیزان دیگر ،نیز منتقل کنم . و از آنجایی که خواستم خلاصه بنویسم ، باز هم زیاد نوشتم ولی در عین خلاصه نویسی به علت حذف بعضی اتفاقات در این بین ،این شبهه ی پارتی بازی در مورد خودم برای شما بوجود آمد !

    و بابت اینکه با تاخیر پاسخ نظرتون رو میدم واقعا عذرخواهم ، چون دیشب دیر به منزل رسیدم و خیلی خسته بودم ولی نظرتون رو خوندم و دلم میخواست پاسخ بگذارم ولی گفتم شاید با حالت خستگی اون چیزی رو که باید نتونم براتون بنویسم و شرمنده شما بشم .

    فرزاد جان بله بنده خوشبختانه یا متاسفانه سربازی معاف شدم . خوشبختانه از اون جهت که حس میکنم در بیرون از سربازی بیشتر برای جامعه و برای رشد خودم مفید بوده ام و متاسفانه برای اینکه طبق قوانین کشور کسانی که معافیت پزشکی دارند به سختی در شغلی استخدام میشوند و من به همین خاطر به مشکل خوردم .

    جالب اینجاست که من زمانی که معاف شدم بسیار خوشحال شدم چون دیگه قرار بود برگردم سر شغل قبلیم که مدلسازی قطعات صنعتی بود و میتوانستم براحتی کار کنم و پیشرفت کنم و از وقتم به خوبی استفاده کنم و کمک خرج خانواده ام باشد و مشکلات خانواده و زندگیم برطرف شود.

    از طرفی وضعیت صنعت روز به روز خرابتر میشد و عدم آگاهی از قوانین موجود کائنات و اینکه همه میگفتن وضع خرابه و بازارا خوابیده و حرف های منفی دیگر میزدند و از طرفی چون کاری که من داشتم و با تراشه آلومینیوم و چوب و گردوخاک سروکار داشتم فوق العاده برای چشمانم که قوز قرنیه داشتند مضر بود و باعث پیشرفت قوز قرنیه ام میشد و بخاطر علاقه زیادی که نسبت به شغل بانکی داشتم و همیشه در بانک با لذت به کار بانکی نگاه میکردم و با توجه به مدرک لیسانس بازرگانی که داشتم ،مصمم شدم وارد کار بانکی بشم اما به معضل عدم استخدام معافیتهای پزشکی برخورد کردم …

    من برای خودم نوشتم که تا شش ماه دیگر در بانک در سمتی در سرپرستی استخدام میشم و همه منابع را جهت آزمون های بانکی خریدم و شروع به خوندن کردم ولی هر اگهی استخدامی که منتشر میشد در قسمت معافیت ها مینوشت که معافیت پزشکی مورد قبول نمیباشد و این باعث نگرانی و افسردگی من شده بود و اینکه ای کاش خودم را معاف نمیکردم ….آخه من چشمام با عینک اصلاح میشد و نیازی به معافی نداشتم .ولی مشکلات خانواده نمیذاشت که من فکرم در سربازی راحت باشد و همش نگران خانواده ام بودم .بخاطر همین وقتی گفتند معافم من سریع معافیت گرفتم و اصلا فکر نمیکردم که به کار بانکی علاقه مند بشم . ولی انسانها و علایقشان با توجه به سن و شرایط تغییر میکند .

    خلاصه هر آگهی نوشته بود که معاف پزشکی مورد قبول نیست و این واقعا برای من عذاب آور بود و با خودم میگفتم ای مسئولین بانک لاقل ببینید آیا این معافیت برای کار بانکی مشکل زا میشود ؟ و بعد استخدام نکنید ….شاید فردی که معافیت دارد بتواند کار بانکی را انجام دهد و خیلی هم شایسته باشد !

    خیلی عذرخواهی میکنم ،تعریف از خودم نباشد ولی من خودم رو خیلی شایسته این شغل میدیدم چون هم مهارت ارتباط عمومی و برخورد با مشتریم خوب هست ، هم از لحاظ اراستگی ظاهر و نظم فرد ی کلی به این مساله مقید هستم ، هم رشته ام در ارتباط با این شغل بود و هم حسابداری و کامپیوتر رو خوب میدونم و هم فردی هستم که دوست دارم توی هر کاری خلاقیت داشته باشم و کارم رو به بهترین نحو و بدون اینکه کسی بهم بگه و نظارت داشته باشه بهم ،انجامش بدم .

    به همین جهت خودم رو حیف میدیدم که نتونم در بانک مشغول بشم و به دیگران خدمت کنم …یک مساله ای که توی بانکها عذابم میداد برخورد بد با مشتری و بدلحنی با ایشان و همچنین به تعویق انداختن کار مشتری بود که دلم میخواست با رفتن به بانک برای خودم این مساله رو حتما مد نظر داشته باشم .به همین جهت و با تمام این اوصاف خیلی مصر بودم که در بانک استخدام بشم ولی با این اگهی ها امیدم نا امید میشد و حتی در یه برنامه رادیویی در این خصوص صحبت کردم که بهتره در خصوص عدم پذیرش معافیت پزشکی تجدید نظر بشه ! ولی اونها وقتی خواستم بیشتر توضیح بدم به بهانه نداشتن وقت صحبت من رو قطع کردند :(

    خلاصه خدا و قوانینش خواستند و از اونجا که من مکتوب کرده بودم و همش بهش فکر میکردم و خودم رو در لباس کارمند بانک میدیدم ، یه روز یه اگهی رو دیدم که نوشته بود معافیت پزشکی با تشخیص پزشک معتمد بانک ! و من هم از دستش ندادم.

    در آزمون کتبی و شفاهی و مصاحبه و معاینه پزشکی شرکت کردم و همه اینها دو هفته به طول انجامید . و بعد از یک ماه به من گفتند که برای اموزش قبل استخدام به بانک برم و سه ماه آموزشی رو گذراندم و بعد هم استخدام بانک شدم البته بگم که قراردادی . و خدارو شکر که همونطور که بخودم قول دادم همیشه سروقت ، منظم ، اراسته ، خوش برخورد در محل کارم حضور پیدا کردم و میکنم و همیشه کار مشتری رو سریع انجام میدادم حتی شده از خوردن چای و ببخشید بی ادبیه ، رفتن به سرویس بهداشتی زدم که کار مشتری یا پیرمرد و پیرزنی راه بیفته و خدارو شکر اونایی که منو میشناسن ازم راضین و این باعث شد که من از شعبه بعد از دو سال به سر پرستی بانک وارد بشم و در قسمت تسهیلات مشغول به خدمتم .

    حالا تا اینجای داستان نمیدونم که کجاش پارتی بازی بوده و امیدوارم که اینگونه نبوده باشه ! چون چیزی برای به به و چه چه ندارد و باعث تاسف میشود .

    نقل قول از شما :

    “چرا شما پارتی بازی را به داشتن باور و قوانین کیهانی ربط میدهید؟ بهتر نیست اینگونه نگاه کنید که فقط شانس آورده اید؟ آیا شما نمی دانید کسانی که با پارتی بازی منصبی را اشغال میکنند شایستگی لازم برای احراز آن شغل را ندارند؟ ”

    1- بنده اگر همچین حرفی زدم عذرخواهم ولی قوانین کیهانی باعث میشه که سیستم افراد و شرایطی رو برامون مهیا کنه که به اون چه که میخواهیم برسیم حال ممکن است اون فرد شایسته اونچیز باشد یا نباشد

    2- بله من واقعا شانس آورده ام و همیشه هم گفتم و هر شب هم در فایل صوتی به من القا میشود که فردی بسیار خوش شانسم و در هر مسیری که قدم میگذارم باران شانس بر من میبارد

    3- از کجا میدونید که شایستگی لازم را ندارد؟ هر دو موردش صادق است ممکن است داشته باشد ممکن است نداشته باشد . ممکن است اون کسی که با پارتی بازی اومده توی کار ،خیلی بهتر از کسی که بدون پارتی اومده بتونه خدمت ارائه بده ولی خب در کل اگر بخوایم نگاه کنیم پارتی بازی به هیچ وجه جنبه اخلاقی و انسانی خوبی ندارد و اصلا صحیح نیست و جامعه رو به شکست میرسونه چون باعث شکایت و آزار دیگران میشه و در نهایت دلسردی و حس نا امیدی به اون جامعه و مسئولینش رو در پی داره .

    نقل قول از شما

    “حال ممکن است بگویید که شخص شما استثنائا شایستگی داشته اید ولی سوال من این است که چنانچه شایستگی داشته اید چه نیازی به پارتی داشته اید؟چرا در بین صحبت هایتان به پارتی بازی اشاره نکرده اید؟”

    1- امیدوارم تا اینجا پاسخگوی این سوال بوده باشم چون نیازی به پارتی نداشتم .

    2- دوست گلم بخاطر خلاصه گویی از گفتن مطالب خودداری کردم و باعث شد براتون شبهه ایجاد شود. منو ببخشید

    نقل قول از شما

    ” لابد خودتان هم میدانید که شایستگی احراز آن جایگاه را نداشته اید و سعی میکنید که این بخش از داستانتان را مخفی نگه دارید تا یک سری افراد فکر کنند شما چقدر به قوانین کیهانی تسلط پیدا کرده اید که به این موفقیت ها رسیده اید و تمام این موفقیت به خاطر شایستگی خودتان است و این موفقیت از ایستادن بر روی شانه های دیگران به دست نیامده. آیا شما برای موفقیت نیاز به جلب توجه و تشویق دیگران دارید یا به پارتی یا به هر دو؟ هر کدام که پاسخ شما باشد نتیجه میگیریم که دلایل موفقیت شما بیرون از وجود شماست”

    1 – خدا رو شکر میدانستم که صلاحیت بودن در آن شغل را دارم و الان این بخش داستان رو توضیح دادم تا دوباره به خودم یاد آور بشم که قوانین درست و پایدارند و نیازی به اینکه دیگران در موردم چه فکر کنند ندارم و من فقط دوست دارم دیگران به این فکر کنند که هر چیزی که بخواهند میتوانند با وجود همه موانع بدست بیارند و من هم توانستم و روی شانه ی کسی دیگری نایستادم و کمک کردم که دیگران هم مثبت بشوند و به چیزایی که میخواهند برسند .

    2- برای موفقیت نیاز به جلب توجه و تشویق و پارتی ندارم چون رسیدن به موفقیت خودش برای من بهترین تشویق است و موفقیتی که با پارتی بازی و عدم تلاش باشد هیچ سودی ندارد .

    3 – امیدوارم که دلایل موفقیتم همیشه از درون خودم و توانایی های خودم سرچشمه بگیرد و بابت همه اینها از خدای خودم سپاسگذارم .

    نقل قول از شما

    “حال قضیه شما هم چیزی غیر از این نیست دوست عزیز. شما با پارتی بازی جایگاهی را که شایسته شما نیست اشغال کرده اید و آن را به قدرت باور و قوانین کیهانی نسبت میدهید. حالا دوباره از کار خود راضی نیستید و ادعا میکنید که شایستگی شما بیشتر از شغل کارمندی است و رویای کارآفرینی برای خود و به قول ترامپ رویای آمریکایی را در سر میپرورانید. آیا فکر میکنید که به آن خواهید رسید؟ ”

    1-بنده دقیقا الان از کار خودم راضی نیستم به چند دلیل:

    چون کارم روتین شده ، خلاقیت توش وجود ندارد ، توانایی جدیدی در خودم کشف کردم در راستای علایقم ، میتوانم درآمد بیشتری داشته باشم و ساعت کاری ام دست خودم باشد ، تفریحات بیشتری داشته باشم ، بیشتر شاد باشم و خلاقیت بیشتری در کار جدیدم بخرج دهم ، میتونم از درآمد بیشترم ، بیشتر به دیگران کمک کنم ، بیشتر ورزش کنم ، به کلاسهای بیشتری بروم .میتوانم در کار جدیدم بیشتر کار کنم و کمتر خسته بشوم و بتوانم به ارزوهایم برسم و از بهترین های ایران و بعد جهان باشم . و جایگاه شغلی فعلی ام برای فردی دیگر خالی شود و من هم به کاری بروم که بیشتر از توانایی، زمان و خلاقیت خودم در اون استفاده کنم و احساس جوانی شادابی و ثروت بیشتری بکنم و در خصوص رسیدن به آن فکر نمیکنم چون حتما به آن میرسم و 50 درصد کار رو انجام داده ام و 50 درصد دیگرش مانده و پله پله در حال اقدام به روی ان هستم که در نهایت قدرتمند ظاهر بشم .همه چیز همسو و همجهت با هدف من است . و واقعا حس خوبی دارم و خداوند را سپاسگزارم .

    نقل قول از شما :

    “من که فکر نمی کنم چون بهشت و جهنم را در این دنیا میدانم و فکر میکنم هرکسی نتیجه اعمال خود را در اینجا خواهد دید حتی اگر آمریکا هم بروید تقاص این فرصتی را که از بین برده و جایگاه یک فرد شایسته تر را اشغال کرده اید جایی خواهید پرداخت. همین الان میلیون ها جوان در کشور شما میخواهند که موقعیت شما را داشته باشند ولی شما فرصت یک نفر دیگر را در همان اول استخدام از بین برده اید و حالا آن را به باد میدهید.”

    – ببینید ! مهم این است که من ! چی فکر میکنم و چه میخواهم چون میدانید که فکر شما روی من و خواسته من تاثیری ندارد .و بنده هم چون بهشت و جهنم رو در همین دنیا میدانم ، دوست دارم از این عمر با ارزشم و تک تک ثانیه هاش در جهت زندگی در بهشت بهره ببرم و حتی اگر به امریکا بروم خیلی فرصت های بیشتری به روی من باز میشود که در ایران باعث محدودیتم میشود . و اگر بنده از شغل فعلیم بروم جوان دیگر و با شایستگی بیشتری از من میتواند در این شغل مشغول به کار شود و این خوشحال کننده اس و چرا من باید دنبال هدفم نروم و جای ایشون رو تنگ کنم؟ پس فرصتی رو نه برای خودم و نه برای دیگران به باد نمیدهم .

    نقل قول از شما :

    “مسلما کارآفرینی که در رویای آن هستید با دست خالی امکان پذیر نیست و برای آن لازم است وامی چیزی برای خود دست و پا کنید. از همین الان چشم انداز فعالیت شما کاملا روشن است چون در بانک کار میکنید و دوباره با استفاده از روابط و پارتی بازی و کرنش پیش رئیس روسا وامتان را هم جور خواهید کرد و باز میبینیم که دارید فرصت یک نفر دیگر را از بین میبرید. ”

    – خداوند را سپاس گذارم که به من مهارتی عطا نموده است و من همه چیز رو با دست خالی شروع کردم و حتی ماهها بدون حقوق و مزد کار کرده ام و باز هم بعدش تونستم درآمد کسب کنم و پله پله بیام جلو و از پس اندازم استفاده کنم و وسایل کارم رو تهیه کنم و همه قسطو قرضها و بدهی ها رو بدهم و به صفر برسم و از صفر شروع کنم و الان حتی برای شروع به کار دیگران بهشون پول بدم که کارشون رو شروع کنند و خداوند رو واقعا سپاسگذارم …..و من اکنون هیچ وامی نمیگیرم از بانک حتی با وجود اینکه میتونم از وام مسکن و وامهای دیگر استفاده کنم ولی این کار رو نمیکنم چون به محض آمدن به بیرون تمام وامها به حال تبدیل شده و من میمانم و بدهی به بانک و من بشدت از داشتن بدهی به دیگران و زیر قرض رفتن متنفرم . و سعی میکنم که با پس اندازم که هر ماهه بابت درصدی از حقوقم کنار گذاشته ام این کار رو انجام بدهم .

    نقل قول از شما :

    “چگونه؟ به شما خواهم گفت. شما الان شغلی دارید و یک جوان بیکار دیگر وقتی به بانک شما مراجعه میکند رییس بانک به خاطر نبود منابع مالی به همان جوان که شغلی ندارد و وام را برای کارآفرینی میخواهد جواب رد میدهد در حالی که قول همان وام به شما داده شده که شغلی دارید. پس میبینیم که دوباره با سرنوشت یک انسان دیگر بازی کرده اید. لابد باز به قوانین کیهانی ربط میدهید. شما که موقعیت فعلی تان با زیر پا گذاشتن قوانین کشور و با پارتی بازی شکل گرفته چطور میتوانید به باور داشتن و این جور مسایلی که آقای عباسمنش اشاعه میدهند قضیه خودتان را تحت آموزه های ایشان توجیه کنید؟ ”

    -خب در خصوص قسمت اول که فکر کنم توضیح دادم و در مورد قسمت دوم هم که فکر کنم با توجه به آنچه گفتم تا الان دیگه شبهه اش برطرف شده باشد .

    نقل قول از شما :

    “خودتان را با آقای عباسمنش مقایسه نکنید. من فکر نمی کنم ایشان در حال حاضر به هر موفقیتی که رسیده باشند با ضایع کردن حقوق دیگران به این نقطه رسیده باشند مسلما در این مسیر با کارهایی که کرده اند خواسته اند با آموزه هایشان منفعتی به دیگران برسانند. مسلما قضیه شما با ایشان خیلی فرق میکند. در مورد افرادی که چشم و گوش بسته مطالب شما را میخوانند با به به و چه چه فقط تعریف میکنند و آرزوی موفقیت برای شما دارند علامت سوال بزرگی بر روی سرم چرخ میزند ولی به قول شاعر شنونده باید عاقل باشد”

    – مسلما اینگونه نیست و من هیچ وقت با ایشان مقایسه نمیشوم چون یک صدم ایشان هم نیستم ولی در حد خودم از قوانین استفاده کردم و لذت بردم و خواستم با بیان آن موج خوب و حس مثبتی ب دوستانم بدم . خیلی خوبه که هیچوقت چشم و گوش بسته سریع چیزی رو قبول نکنیم و به همین خاطر بابت این چالشی که پیش روی من قرار دادید ازتون واقعا سپاسگذارم. چون حس نمیکردم به خاطر خلاصه گویی و حذف بعضی قسمتها کدورتی پیش بیاد که خدا رو شکر امیدوارم تا الان رفع شده باشه :)

    نقل قول از شما :

    “اختلاس هایی که هر روزه در کشور ما مثل قارچ سر بر می آورند و اخبارشان دیگر برای مردم عادی شده از این آبشخور فکری تغذیه میشوند. مسلما آنها نیز شغل کارمندی و درآمد کارمندی برایشان کافی نبود و در رویاهای زیادی سیر میکردند و خودشان را شایسته تر از دیگران میدانستند که در نهایت میلیاردها تومان از بیت المال اختلاس کرده اند. برادر مهجور مشکل ما در این مملکت نبود عدالت و کسی است که بتواند آن را برقرار کند. مشکل ما شایستگی افراد نیست چون اگر کلاه خود را قاضی کنید و دور و بر خود را نگاه کنید افراد شایسته تر از شما هم وجود دارند که شغلی ندارند. مملکت ما با وجود چنین تفکری است که پیشرفت نمی کند. آیا ندیدید در قضیه انتخابات آمریکا اف بی آی چطور با پیش کشیدن ایمیل های کلینتون مانع ریاست جمهوری او شد. این نشان میدهد که در چنین مملکتی پارتی بازی وجود ندارد که اینچنین پیشرفته است. در مملکت ما اگر پارتی بازی نباشد و عدالت حاکم باشد بهترین مملکت دنیا است و همه افراد شایسته سرجای خود قرار میگیرند. برادر جسارت داشته باشید و بیایید و از شایستگی خود دفاع و ثابت کنید که با داشتن پارتی چطور شایستگی احراز جایگاه فعلی تان را داشته اید. فقط لطفا دیگر موفقیتی را که از آن دم میزنید به قوانین کیهانی ربط ندهید.”

    _ مسلما اختلاس چیز کثیفی است و بانکها هم مثل سایر ارگانها با نهایت تاسف در کشور ما از این حیث مستثنی نیستند و متاسفانه برخلاف باورهایم که نمیخوام به اختلاس و بدیهای جامعه ام فکر کنم ولی مانند لکه سیاهی در شیر همه سفیدیها و خوبیها رارو تبدیل به سیاهی و پلیدی میکند و در کشور ما جوری شده که کلاه گذاشتن سر دیگری یه نوع امتیاز و زرنگی محسوب میشود و شاهد این همه بی عدالتی در حق ملت هستیم و این برای من بسیار عذاب آوره و همیشه حس منفی و بد به من دست میده بخاطر همین به حرف استاد عباسمنش گوش کردم و اخبار گوش نمیکنم و فقط چیزهایی که دوست دارم و حس خوب میدهد گوش میدم و تماشا میکنم . یکی از علل جدا شدن از شغلم همین نگاه جامعه به بانکهای اسلامی و کارمندانش و عملکرد بانکها در راستای اختلاس هست.

    امیدوارم که واقعا همه بخواهند. از من خرد گرفته تا مسئولین عالی مقام کشور که در خودمون تحولی ایجاد کنیم و واقعا ببینیم که در راه انسانیت ، خوبیها ، عدالت ، حق ، زیبایی ، شادی و …. واقعا داریم به کجا میرویم و واقعا خودمون رو اصلاح کنیم و خیلی خوشحالم که افرادی مثل جناب عباسمنش و دوستان بزرگوار دیگر هستند که با آموختن این قوانین و آموزش صحیح آن به ما و تکثیر این آموزه ها حضور دارند تا بتونیم عقاید و باورهامون رو به صورت بنیادی عوض کنیم و ایران عزیزمون ، این کشور متمدن رو دوباره سراسر از فرهنگ ، عدالت ، ثروت ، تندرستی ، عزت و بزرگی کنیم .

    دوست عزیزم جناب فرزاد محمود زاده عزیز .در پایان مجددا از اینکه به علت کوتاهی خودم سبب حتی اندکی کدورت در شما شدم خواهانم بنده رو عفو کنید و امیدوارم بتونم در راه رسیدن به اهدافم فردی کارآمد و مفید برای کشورم و مردمش باشم .

    شاد ، تندرست، ثروتمند و سراسر از ارامش باشید. :)

    “Before you judge me, try hard to love me. The painful youth I’ve had”-Michael jackson

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مجید مهجور گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    درود بیکران سرکار خانم ساناز

    خیلی ممنون از لطف و نظر پر مهرتون.

    امیدوارم این حس های خوب و بیان تجربه ام حس های خوب رو بهمراه داشته باشه چه برای خودم چه برای دیگر کسانی که وقت میگذارند و مطالعه میکنند.

    همیشه شاد و تندرست، ثروتمند و پایدار باشید :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مجید مهجور گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    فرزاد عزیزم

    یک دنیا سپاس از مهر و محبتت.

    باز هم عذخواهم و امیدوارم در تمام مراحل زندگی ابر موفقیت ،ارامش ،شادی ،ثروت و سلامت همواره بر شما و خانواده عزیزت عاشقانه ببارد

    پیروز و سربلند باشی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: