"قدرت اراده" در مقابل نحوه عملکرد مغز انسان - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/01/abasmanesh-10.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-01-27 07:46:002024-02-01 09:33:10“قدرت اراده” در مقابل نحوه عملکرد مغز انسانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان عزیزم .
استاد واقعا بینظیری با این همه منطق های عالی که واقعا قابل هضم و درک هستند.
استاد تمام زندگی من اینجوری بوده یک مسیری رو انتخاب کردم و بعد از مدتی دوباره اومدم به جای اول .
البته من هر وقت در مورد خودم میگم از سال 96 به بعد منظورم هست که با شما اشنا شدم چون واقعا قبل از 96 اصل انقدر باورهام داغون بودن .
واما از بعد اشنای با شما دیگه واقعا خیلی تغیر کردم
ولی در تمام این سالهای اشنایم در 99درصدش هروقت خواستم کاری انجام بدم اولش انگیزه داشتم شروع کردم ادامه دادم اما از یه جای به بعد واقعا انقدر مغزم درگیر میشد و نجوا ها میان سراغم کاملا به روش قبل بر میگردم
استاد من خودمو سرزنش نمیکنم
چون نتونستم دوره قانون سلامتی رو ادامه بدهم بخاطر فشار زیاد ذهن
من 3ماه کامل این دوره رو رفتم ونتیجه های عالی بینظیر از لحاظ جسمانی گرفتم .
بخدا قسم کلی بیماری های که داشتم از بین رفتن
از بیماری ایمنی که داشتم و 5سال قرص میخوردم تو اون 3ماه 4دونه قرص کلا نخوردم در حالی که من هر روز 1دونه یا 2وتا وبعضی وقتا هم 3تا میخوردم
اما اون درمان شده بود درمان بدون قرص
معده دردی که داشتم زانو درد
درد قلب کلیه درد
چشم ضعیفی پیش دیابتی
کمر درد
سرما خوردگی های شدید وحشتناک پی در پی
خواب الودگی در حد 100 درصد .
و خیلی چیزهای دیگه واقعا تو اون 3ماه من 90درصد عالی شدم
فقط چند تا مشکل بود و دقیق میدونم بخاطر این بود که من خودم بخوبی اون مواد لازم رو تهیه نمیکردم
مثل گوشت خوب گیرم نمی اومد
یا شاید پتاسیم یا منیزم و یا مهم تر از همه نگرانی ها و احساس بدی که داشتم این قضیه خیلی مهم بود و تاثیر داشت چون واقعا احساس بو ونگرانی های الکی زیاد داشتم و این باعث میشد که عضله نسازه بدنم
و بسیار بسیارزیار از حد معمول لاغر شده بودم
خلاصه بعد از 3ماه و اون همه نتایج عالی که گرفتم
بخاطر چند تا دلیل که مینویسم خودم هم یادم باشه که ذهنم چگونه گولم زد
1..بخاطر حرف های دیگران و دورو برم خانوادم همسرم مادرم
خلاصه انقدر میگفتن لاغر شدی بی انرژی شدی معتاد شدی مریضی خاسی حتما گرفتی و انقدر مقاومت داشتن انقدر مقاومت ها شدید بود
و انقدر بعضی وقتها چون احساسم بد بود و نگرانی های داشتم بخاطر مثلا هزینه های خرید گوشت و اینا خلاصه چون در دوره قانون سلامتی احساس خوب و ارامش خیلی مهم هست برای عضله ساختن .
ولی من نداشتم به همین دلیل جدا از اون همه نتایج جسمی و درمان بیماری ها و از همه مهمتر در سلامت ماندن وبودن
اما انرژی لازم رو هنوز بدست نیاورده بودم و خیلی زیاد خسته میشدم و خیلی بی حوصلگی و احساس خستگی زیاد میکردم( تاکید میکنم فقط بخاطر این بود که من خوب به دوره عمل نمیکردم شاید اون گوشتی که میخوردم گوشت خوبی نبود یا اون نگرانی ها و احساس های بد یا اون فشار خانواده و همسرم و دورو بریا و حرف ها و قضاوت های دیگران همه اینا باعث شدن که زیر اون فشار تحمل نیارم)
البته ناگفته نماند واقعا من به خودم افتخار میکنم و خودمو سرزنش نمیکنم چون این [قضاوت دیگران حرف بقیه پاشنه اشیل 30 ساله ی من هست ]
من 3ماه عالی تونستم این دوره رو پیش برم
اون همه مهمونی رفتم واون همه قضاوت شدم اون همه تحقیر و مسخره شدم
اون همه بهم تعارف میکردن بابا بخور یه دونه میوه چی میشه مگه
و کلی از اینا……..ولی من عالی تو این 3ماه انجام دادم و حرف مردم اصلا برام مهم نبود تا این اواخر
که مادرم خیلی زیاد گریه میکرد و احساس میکرد یک مریضی خاسی گرفتم دیگه این اواخر خیلی زیاد فشارروم بود
و حتی من همسرم بااون همه مقاومت ولی باهام راه می اومد خیلی بهتر شده بود
و این جوری شد که زیر این فشار دوام نیاوردم
.ولی واقعا همین 3ماه کلی انگیزه در من ایجاد شد برای هدف هام
و کلی من پیش رفت کردم چون این اولین اولین و اولین باری بود که تصمیمی به این جدی گرفتم و انجامش دادم در تمام جنبه ها .
واین باعث شد که من به هدف های بزرگتر فکر کنم و انگار یخ ذهنم اب شد که میشود میشود میشود واقعا لذت بردم از این فایل و در اون 3 ماه من واقعا به اندازه 30 سال عمرم نتیجه گرفتم و به اندازه 30 سال انگیزه گرفتم برای هدف هام
ودر تمام جنبه ها وتصمیمات دیگم اینجوری بودم واقعا ولی این 3ماه دوره قانون سلامتی بسیار بسیار بسیار بیشتر و بهتر از تمام کارهای قبلم نتیجه داد برام ….
نمیخواستم اصلا بیام بگم واقعا که من این راه رو رفتم و نتونستم ادامه بدهم والان یک ماه هست که از اون 3ماه میگذره ولی کامنتی نذاشتم در این مورد .
اما با دیدن این فایل جرات پیدا کردم که بنویسم و خودمو هم سرزنش نمیکنم
یاحق
به نام خداوند مهربان و هدایتگر.
سلام.
از اونجایی که دوره سلامتی برام کلاس خودشناسی هم بود، الان یادِ یه کشفی افتادم، گفتم بنویسم.
در حقیقت درکی که روی این موضوع پیدا کردم رو میخوام بنویسم.
من وقتی نتایجم تو دوره سلامتی آشکارتر شد، مخصوصا کاهشِ وزنم، به این فکر کردم و حتی به بعضی از نزدیکانم گفتم چطوریه که شما من و کاهش وزنم رو میبینین، اما این شیوه رو آغاز نمیکنین؟
در حقیقت چون برای خودم زندگی به این شیوه اسون بود، همراه با عشق و اراده ی قلبی بود، فرکانسم باهاش سازگار بود، فکر میکردم خب همینه دیگه، ساده است، پس چرا بقیه منو میبینن جلوی چشم هاشون ولی حرکتی نمیکنن؟
خیلی جای سوال داشت برام و عجیب بود…
گذشت و گدشت و گذشت تا ورق برگشت.
خودم چیت کردم و کم کم برنامه رو قطع کردم…
یهو به خودم اومدم گفتم چی شد؟
من که دارم تلاش میکنم (با اصرار و زور) که برگردم تو مدارِ دوره، پس چرا نمیشه؟
من که نتیجه گرفتم، تجربه اش کردم، یعنی خودم همون الگویی هستم که باید به خودم نشونش بدم جهتِ انگیزه گرفتن و امیدواری به جواب.
پس چرا نمیشه؟
اونجا تازه کشف کردم که وقتی استاد میگن باید تو فرکانس یا مدار یه چیزی باشی تا عمل کنی یعنی چی!
ظاهرم تو مدار بود، اما افکارم خیلی دور شده بود از مدار….
در حقیقت ترمزها پیشی گرفته بودن به شدت و اتفاقا اصرار من برای بازگشت، نزدیکم نمیکرد، دورترم میکرد، پریشان ترم میکرد…
متوجه شدم تو اول باید ریکاوریِ ذهنی کنی خودتو سمانه جان، بعد اماده میشی …
من این فرصت رو برای سمانه جون قائل نشدم، این بود که حالم بدتر شد،احساس شکست بزرگی کردم، هنوزم چند درصد از اون حس با من هست دروغ چرا، چون بهم برخورد که ظرفیتم در دوره 5 ماه بود…
گاهی هم تله مقایسه فعال میشه که استاد و برخی بچه ها دارن به سالگردِ دو سالگی زندگی به سبک شیوه سلامتی نزدیک میشن، من زیرِ 6 ماه خارج شدم…
اجازه نمیدم مقایسه بمونه، فقط نوشتم که بدونم گفتگوی ذهنی دارم، پشت بندش هم کنترل ذهن دارم، دقت میکنم سرزنش نکنم خودمو، اگه چیزی میگم یا مینویسم فقط به هدفِ تحلیل خودم و شناساییِ قوت و ضعف هام باشه، همین.
این مثال بهم نشون داد سمانه تو نمیتونی و نباید کسی رو هُل بدی به سمتِ انجام کاری که تو مدارش نیست.
حتی اگه بهشت هم باشه، خودِ فرد باید درجه اول بخواد و بعد اماده باشه تا بیاد جلو…
وگرنه میشه اصرار بیجا.
اتفاقاً دافعه ی بیشتری تولید میکنه.
آسیب میزنه، هم به خود هم به دیگری.
همینه که استاد همیشه تکرار میکنن توجهتون به خودتون باشه ولاغیر.
وگرنه کلی نشتیِ انرژی تولید میکنه آدم برای خودش.
خوب شد با خودم، بهم یاد داد این درس رو خدا.
دردم اومد شدید، اما شیرینیِ درس هایی که گرفتم هم کم نیستن.
آدم فکر میکنه این توصیه هایی که اول دوره استاد میگن، رو من تجربه نمیکنم، من اشتباه نمیکنم، من وارد این چالش نمیشم، آخهمن آگاهم…
بعد میبینی که چرا، منم که وارد شدم و اتفاقا همون کار رو انجام میدم.
کلید واژه ی پررنگ این روزهام اینه:
آهسته و پیوسته جلو رفتن.
همون روندِ تکاملیِ خودمون هست.
الهی شکرت برای همه ی نعمت هات.
سلام دوست عزیزم سمانه جان
امیدوارم بعد این مدت به روند دوره سلامتی متعهد تر عمل کرده باشید.
دقیقا منم یه حس سر اسکندری دارم اونم اینکه من فقط 2 ماه تونستم اون روند ادامه بدم البته منی که حدود یک سال قبلش رژیم فستینگ میرفتم دو وعده غذا میخوردم ورزش و تحریم بالا بود.
واقعا هم اون دو ماه عالی گذشت تقلای نکردم ولی الان یک ماه کلا تقلب شده .
دوست دارم از نتایج الانتون بدونم تا یک الگوی بگیرم من از دیروز که این فایل گوش دادم همون میوه که به عنوان پاداش به مغزم میدادم قطع کردم
اجازه گرسنگی به خودم نمیدم دو الی سه وعده میخوردم ولی غذای مجاز ،
از خدا طلب کمک میخوام
دلم میخواد این سبک برام روون بشه.
البته گاهی وقتها به دلیل استرس نداشتن غذای مناسب باعث درگیری ذهنم میشه که تا کی میخوای برای غذای مناسب دنبالش بگردی
خوب خانواده ام سبک قبلی دارن خونه پر از میوه خوراکی روزی چندین باز بستنی بعد در کنارش مواد غذایی مورد نیاز من نباش.
نمیدونم فقط از خدا کمک میخوام.
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیز و گرانقدرم
سلام به همه شما عزیزان و دوستان آگاه و خوبم
یکبار دیگه هم امروز صبح این فایل پر از آگاهی رو دیدم.اومدم فقط بگم استاد دمت گرم. استاد چقدر شما خوب بلدب اصل رو از فرع تشخیص بدی. چقدر خوب بیگ پیکچر اون تصویر بزرگ رو اون چیزی که پشت کوهه رو میبینی.چقدر خوشحالم که شاگرد همچین بزرگ مردی هستم.اومدم بگم بچه ها همین فایل رو هر روز نگاه کنید انگار دوره قانون سلامتی رو قسمت اصل ها و تمام موارد گفته شده ک میتونه به عمل کردن درست وادارتون کنه رو انگار دیدین اونم بصورت هدیه با عشق بصورت رایگان. و فقط بهای این فایل ها مثل هر فایل دیگه چه محصول چه فایل دانلودی بارها و باها گوش دادن. بهاش اینه بریزی دور افکار قدیمت رو حتی برای همون دقایقی که این فایل رو میبینی و میشنوی ذهنت رو خاموش کنی و بدون تعصب بزاری این آگاهی ها وارد مغزت و ذهنت بشه. استاد کولاک میکنی کولاک…چطورمیتونی اینقدر سخاوتمند باشی.
این فایل دقیقا مثل دور قانون سلامتی متفاوت ترین فایل هست که داریم میشنویم. درک درست از کارکرد و عملکرد مغز…
استاد بارها و بارها این فایل دیدم و تحسینت کردم.
از زیبایی اندام و لباش پوشیدنت و این همه سخاوت و بخشندگی ات برای نشر آگاهی ها
استاد تحسین کردم این همه هماهنگی شما رو بدون اینکه بدونی و خبر داشته باشی اینور دنیا شاگردهات چی لازم دارن، فایل هایی رو ضبط میکنی که دقیقا شاگردهات خیلی لازم دارند بشنون، به یاد بیارن و به فکر فرو برن و تغییری در عملکردها و پاداش دادن هاشون به مغز بشن. استاد جان چقدر رنگ آبی بهتون میاد. چقدر بک گراند تون با اون هالوژن های آبی و اون نقشه با بک گراند آبی برای من حرف داره….فقط اومدم یک پاداش ریز دیگه بدم و برم….
بعد میام این چهار پنج صفحه ایی که از نکات این فایل پر کردم میام مینویسم هربار یکم…
واقعا سپاسگزار وجودت و تمام تلاش هاو تمم عشق ها و انرژی هایی که برامون میزاری هستم.
چیکار کنیم که یک کار درست برامون خوشایــنـد بشه و یک کار نـادرست برامون نـاخوشـایند بشه؟ جوابش تو این فایل خیل واضح هست فقط باید بری و بارها این فایل رو گوش کنی بدون تعصب و سعی کنی درک کنی و درک ها رو تبدیل به عمل. اون وقته که باور کردی وگرنه باوری و درکی که به عمل نینجامه هنوز باور نیست و فقط حرف مفته فقط درکه فقط حرف قشنگه…
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایی که اینقدرررر هدایتمون رو آسان کرده که حدنداره
استاد عزیزم داشتم در تاریخ11/6 دنبال کلید هایی برای رسیدن به وزن ایده ال وقانون سلامتی میگشتم نمیدونستم این فایل رو تازه تو سایت قرار دادین.گفتم که چقدر قشنگه دانلود کردم و دیروز دو بار گوش دادم . خیلی به دلم نشست دوباره اومدم تو سایت دیدم عه این که رو صفحه اول سایت قرار داره من نمیدونستم پس یعنی جواب سوال من میتونه از هر قسمتی از سایت که باشه اگر واقعاً مشتاق گرفتن جواب باشم بهم گفته میشه
خدا رو شکر که این فایل ارزشمند رو روسایت قرار دادین .
قدرت اراده در مقابل نحوه عملکرد مغز انسان !
شما گفتید که با کار کردن ماه ها و ماه ها به دوره قانون سلامتی هدایت شدید وچقدر نتیجه زیبا و پایداری گرفتید .
همین ام هست که خیلی از دانش جویان شما به نتایج عالی رسیدند چون یک الگوی خیلی خیلی مناسب دارند که تمام باور های نامناسب رو کات کرده و باور های مناسب رو جای گزین کرده تا ما راحت تر و سریع تر به خواسته هامون برسیم
نتیجه تحقیق شما این بوده که. فهمیدید کاری که کربو هیدرات ها و شکر و قند با ذهنمون میکنه دقیقا کاری که مواد مخدر با ذهن و بدن انسان میکنه : یعنی همون سیستم پاداش دهی که کوکائین و مواد مخدر باعث تحریک گیرنده های مغزی میشن به همین شکل مواد قندی هم باعث تحریک گیرنده های مغزی میشوند . وعملا خیلی از افراد هستند که نمیتونن تغییر بدن مخصوصا خود من که شکم خیلی گنده ای دارم . ودست و پاهام همیشه یخه همیشه چسبیدم به بخاری تا گرم باشم صد در صد یا قند یا چربی خون چون من خیلی به شیرینی جات علاقه دارم طوری که موقع مدرسه ساندویج قند درست میکردم .یا همیشه تو رختخوابم قند پیدا میشد همیشه !
الان هم که هیچ تحرکی نداریم این قند ها تبدیل شده به چربی دور کبد و گز گز کردن دست و پا ها چون چربی نمیگذاره خون به راحتی به دست و پا برسه برای همین این مشکل ایجاد شده برام الان دو روزه تصمیم گرفتم قند نخورم اما نمیشه دیشب دخترم یه سوپ ساده درست کرد اونقدر هوس کردم که بخورم مثل یک زن بار دار که ویار داره دست خودش نیست البته اینم یه مشکلی تو بار داری که ما صحت داشتنش رو پذیرفتیم . من اگر یک تحرکی داشته باشم باید بیام یه تیکه نون بخورم حتما
وگر نه دست و پاهام سست میشه و نای کار کردن ندارم احساس میکنم الان میفتم هنگامی هم که مواد قندی مثل برنج و کربوهیدرات ها مصرف شد احساس میکنم که قوت پیدا کردم مغزم اعتیاد پیدا کرد و احساس دریافت پاداش کرده مغز م من را وادار به مصرف دوباره ی کربوهیدرات ها میکند .
پس نتیجه میگیریم که از اول رژیم غذایی درستی نداشتیم.وبیشتر رو اوردیم به شیرینی جات و کربوهیدرات ها . استاد شما میگید با اهرم رنج و لذت می توانیم جلوی خودمون رو نگه داریم جوری که ناخود اگاه دیگه از غذا خوردن بدمون میاد .اما باید جایگاه اهرم رنج و لذت جای درستی قرار بگیره . باز میگید کار راحتی نیست چرا ؟
چون 90 درصد ادما انرژی شون از طریق قند و کربوهیدرات ها به دست میاد. اگر ما به محض اینکه قند یا کربوهیدرات بزاریم تو دهنمون از طریق بزاق جذب خون بشه و مغز با این کار پاداش میده. از جایی که مغز پر مصرف ترین اعضای بدن است وباید انرژی دریافت کند . وقتی هم که ما مواد قندی میخوریم،خوشحاله بهش انرژی رسیده کاری میکنه که از مواد قندی بیشتر استفاده کنیم تا مغز انرژی داشته باشه ،
مغز میتونه از کیتون ها استفاده کنه .
یا از مواد قندی که ما وارد بدن میکنیم . یعنی دو منبع انرژی کیتون ها از چربی های داخل بدن به وجود میان تا مغز اونها رو طریق خون جذب کنه
اما ترجیح میده به خودش زحمت نده چون تولید کیتون کار راحتی برای مغز نیست و انسولین این وسط قند خون رو میاره پایین مغز ناراحت میشه انرژی دریافت نمیکنه ادم رو وادار می کنه تا به انرژی مورد نیازش برسه و دوباره انسولین قند رو میاره پایین و دوباره خوری و پر خوری وایجاد اشتها و رویا پردازی در مورد لذت غذا
.بدن کار خاصی هم نمیکنه که درگیر کیتون سازی بشه عملا تبدیل به چربی های اضافه میشه در بدن و اضافه وزن و بیماری های مختلف و عصبانیت بی مورد و گرفتگی عضلانی ایجاد میشه . استاد عزیزم چقدر قشنگ توضیح میدین اما شاید قشنگ درکش نکردم
ولی با بیشتر فک کردن ومنطقی کردن باورهای مناسب و دیدن الگو های مناسب ودیدن نتایج دوستان از دوره قانون سلامتی مغز ما یاد میگیره که چی درسته چی غلطه . با قطع کربوهیدرات ها و مواد قندی یک جریانی در بدن ایجاد میشه که
مغز یاد میگره که یه جنمی از خودش نشون بده واز کیتون ها استفاده کنه از چربی های بدن استفاده کنه تا اندامی درست و پوستی شفاف و قدرت بدنی بالایی داشته باشیم .
استاد عزیزم یعنی اگر هر کار که میخواهیم انجام بدهیم باید اول جایگاه اهرم رنج و لذت را درست کنیم . که از چه چیزی لذت میبریم و از طریق مغز پاداش دریافت میکنیم .یا چه کاری انجام میدهیم وشکست میخوریم با این که راه درستی بوده مغز اونقدر برای ما رنج اورش میکنه که دیگه سراغ اون کار نریم . استاد عزیزم هر چقدر هم که بنویسم نمیتوانم دقیق و درست و بدون نقص بیان کنم اما تا حدی که تکامل ام را طی کنم بیشتر درم میکنم که چی گفتید در این فایل .
برای من خیلی تاثیر گذار است .برای تمامی دوستانم و سما و خانم شایسته ارزوی سلامتی و پیروزی روزافزون میکنم .
سلام به روی ماهت استاد عزیزم
سلام به مریم زیبا
سلام به خانواده عزیزم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
اینکه صبح شنبه ام رو با داغ ترین فایل از استاد شروع کردم قشنگترین اتفاق هفته منه
استاد با تمام وجودم تحسینتون میکنم
چقدر رسا صحبت میکنید
چقدر واضح و شفاف صحبت میکنید
خدایا این حجم از اطلاعات واقعا بی نظیره
من دوسال پیش با یه رژیم سخت و ورزش شدید هرروزه با دمبل و وزنه های سنگین تو 6 ماه 12 کیلو وزن کم کردم با اینکه اصلا چاق نبودم فقط یکم پر بودم
با حسرت به شیرینی و نون و هرچیزی نگاه میکردم
دقیقا ذهنم کلی رویا پردازی میکرد که آخ اگه الان میشد یه نون داغ با کره محلی و عسل خورد دیگه ته خوشبختی بود
آخرشم به گفته استاد دووم نیاوردم و الان شدم همون آدم قبل رژیم
راحت شیرینی میخورم و دم به دقیقه ضعف تو بدنمه
و استاد من ازت ممنونم که انقدر واضح توضیح دادین یعنی حرفاتون شد اهرم رنج و لذت تو ذهنم
همین الان مامانم برام کیک آورد و گفتم دورش کن با تعجب گذاشت و رفت
اینکه الان فهمیدم چه اتفاقایی داره میوفته برام با شوق زیاد از خدا خواستم که هدایتم کنه این دوره فوق العاده رو خریداری کنم و از اساس این روند رو اصلاح کنم
خدارو شکر میکنم برای وجودتون همیشه میگم استاد عباس منش پیامبر زمان ما هستن
این حداز توحید و ایمان و ثبات قدم اینهمه تقوا اینهمه در صلح بودن با خود و… همه ی صفات خوب خدارو میشه در شما دید
تحسینتون میکنم و از خدا میخواهم که دستمونو بگیره و هدایتمون کنه به مسیری که درسته و هم مدار با اصل و قوانین جهان هستیه
استاد برای وجودتون هزاران بار سپاسگزار خداوندم
برای دریافت این آگاهی ها و درکشون از خداوند سپاسگزارم
در پناه خدای یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشیم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جان عزیز و دوستان گرامی
استاد منم با نظر دوستان کاملا موافقم ، این فایلتون واقعا ارزشمنده و میلیاردها ارزش داره
من امروز چیزهایی شنیدم که هیچ وقت درکشون نکرده بودم
با اینکه هم تو مدرسه یاد گرفتم کارکرد هورمون انسولین و پانکراس رو و هم اینکه الان دخترم داره میخونه و برای من دوباره دوره شده بود باز هم به این خوبی درک نکرده بودم
وقتی برای دخترم که ١٣ سال داره توضیح دادم چقدر خوشش اومد و گفت معلممون به این قشنگی بهمون یاد نداده بود
چقدر قشنگ عملکرد مغز و درک کردم
واقعا سپاسگزارم برای این اگاهی ها و اطلاعات بینظیر
استاد من اضافه وزن ندارم و خدا رو شکر خیلی دقت میکنم که چی میخورم و ورزش میکنم
البته اینم بگم این اندام ایده ال و سلامتی و مدیون اهرم رنج و لذتی هستم که چندین سال قبل منو وادار کرد تا به خودم بیام
اون زمان چیزی از این اهرم نمی دونستم و الان دارم درکش میکنم که همون اهرم رنج و لذتی بوده که شما میگین
استاد من به شدت توسط خواهر شوهرام مسخره میشدم بدلیل یک اضافه وزن خیلی کم
و به همین دلیل تصمیم گرفتم منی که از قانون سلامتی هیچ اطلاعی نداشتم ، شروع کردم به ورزش و کم کردن کربوهیدرات در تغذیم البته نه ورزش خیلی سنگین
الان که فکر میکنم متوجه میشم بیشتر کم کردن کربوهیدرات باعث اندام ایده ال من شده
و خدا روشکر هر باری که خواستم دوباره به قبل برگردم
یاد مسخره کردن ها افتادم(اهرم رنج) و اینکه لباسهایی که میپوشم و لذتی که دارم موقع خرید ( اهرم لذت)
باعث شده من ٩ سال ادامه بدم به این روش زندگی کردن
و شما چقدر عالی این روش و در من تثبیت کردین و باعث شدین خیلی با اراده ی قویتر ادامه بدم و واقعا سپاسگزارم
و اینکه خدا می دونه وقتی فایل جدید و تو سایت دیدم از خوشحالی داد زدم
چون قبل از شنیدن اعتماد کامل دارم که چقدر میتونه فایل شما برای رشد باورهای من مفید و عالی باشه
واقعا سپاسگزارم و خیلی خوشحالم که شما رو دارم
خدایا شکرت و بی نهایت سپاسگزارم
استاد جانم سلام به روی ماهتون
چقدر این فایل بی نظیره خدای من
اولا که این یکی از بی نظیر ترین فایل هایی بود که توی این یک سال از شما دیدم و دوما همین فایل به تنهایی حداقل 10 میلیون تومن ارزش داره و به راحتی میشه به عنوان یک دوره فروخت
شما چقد انسان لایقی هستین که اینقدر پر شدین از نعمتها که بدون چشم داشتی و با عشق میاین اگاهی خداوند رو به ما میدین
اون بهشتی که دارین و نهرها از زیرش جاریه و ادامه ش رو توی اون دنیا تجربه میکنین شایسته شماست
سلام ب استاد خوبم و عزیز دلشون مریم جانم،
و سلامی داغتر از چای داغ،شب زمستانی1402/11/7
استاد خوبم،میخام خبراز انرژی مضاعفی ک امروز بعد از دیدن این فایل بهم تزریق شد بهتون بگم،
امروز ک ازخاب بیدارشدم،حال جسمی و روحی نرمالی نداشتم،خانما خوب درک میکنن ک وقتی پریود میشن کُلِهوم الاجمَعین همه چی میریزه بهم،بازمین و زمان دعواداری،منم امروزم ازون روزا بود،ولی بجرات میتونم بگم درد من تنها ازین موقعیت جسمی نبود،ی عذاب وجدانی داشتم ک،ی مدت کوتاهی هست بهش گرفتار شدم
درد من اینه…
منی ک ب شدت ب شیرینی و شکلات علاقه داشتم،
بعداز تهیه دوره قانون سلامتی،براحتی و بدون اذیت شدنی تونستم،همه رو بزارم کنار،بدون اینکه حتی هوس کنم،و درمدت 1ماه تونستم 8کیلو کاهش وزن داشته باشم،بارعایت تمامی نکاتی ک استاد فرمودند،
ولی بمدت یک دوهفته ای هست ک بشدت هوست نون و برنج میکنم،نمیدونم چِم شده بود داعما با خودم حرف میزدم،ببین تاالان خوب پیش رفتی ببین چقدتغییر کردی و هزارتا ببینای دیگه….
ولی انگار ن انگار،مثل این بود ک دارم میخی ب سنگ میکوبم،هرچی من سرمیآوردم مغزم کلاه میآورد و خیلی سریع راهکار میداد بهم،خوب بعدش میتونی سرکه سیب بخورید تا ازبین ببره،(جلل خالق)باورتون نمیشه استاد خودم هنگ میکردم،مث این بچههای دهه 1400 دیا ک بیشتر از بزرگترها میفهمنو حاضرجوابی میکنن،باخودت میگی اینا توکدوم دانشگاه درسخواندن و دوره دیدن،
خلاصه سرتونو بدرد نیارم،(با خودم میگفتم ،خدایا من همیشه،ب هرکاری ک میخوام بااراده وارد میشم و شروع محکمی دارم،ولی نمیدونم چرا وسطای راه فِسَم درمیاد،میگفتم خدایا چیکار کنم و هرروز با ی سوالی وارد سایت میشدم و از(علامه عقل کل سایت)سوال میکردم ی نشانه ای پیدا میشد ی اصلا بی نشانه بود،و باز دست از پا درازتر از سایت خارج میشدم،سردرگم بودم،و همش خودم و سرزنش میکردم،اینم بگم ک این هوست و هرروزه نداشتم و گاهی بهش غلبه میکردم و نمیزاشتم اُوسارم و بگیره دستش،
خلاصه امروز با تمام بیحوصلگی و درد و عصابم بهم ریخته بود رفتم تو آلونک خودم (کارگاه خیاطی)گفتم اونجا برم کمتر ب درو دیوار گیرمیدم،ی حداقل کاری انجام میدم،اینم بگم ک هفته دیگه ژوژمان داریم،وباید کلی لباس تحویل بدم،و هنوز قدم از قدم برنداشتم..
ولی ولی امروووز کولاک کردماااا…
بعد اینکه فایلو دانلود کردم نشستم و شروع ب نگاه کردنش کردم،این ذهنم داعما پارازیت مینداخت،ک باید این تماسمو بگیری ی اینکارت مونده،منم ی خودکار و کاغذ برداشتم و هرنجوایی ک میگفت رو کاغذمینوشتم،میگفتم باشه بعدا انجامش میدم،تقریبا 3تا پارازیت انداخت بعد دیگه ساکت شداینجور مواقع میفهمم،اینکاری ک دارم انجام میدم و داعما ذهنم پارازیت میندازه ک مثلاً ازونکار دست بکشم،میفهمم ک انجام اینکار یا زحمتی براش داره یا قراره با کمک اونکار،ذهنمو منعش کنم از انجام اینکار ناشایست، و اینجاست ک من پافشاری میکنم و ذهنم بلاخره کوتاه میاد،(ولی موقع هوست برنجو نون نتونستم ازپسش بربیام)
تا اینکه امروز این فایل و دیدم،
خدای من،استادباورتون نمیشه چقدددر من انرژی گرفتم و چقدر فهمیدم ک من بااین اطلاعات میتونم چ کارهایی ک بکنم،میتونم با مجاب کردن اصولی ذهنم ب تمامی خاستهام برسم ینی من سوار بر ذهنم بشم و رام خودم بکنم،
استاد وقتی میگفتین ک من باید 4پرس برنج و یک پیتزای پرملات فامیلی رو بتنهایی میخوردم و الان اصلا من اون آدمه نیستم،واقعا ب ارادتون و قالب شدن ب ذهنتونو تحسین کردم،
با خودم گفتم،ببین استاد هم مثل من یک انسانه،اگ ایشون تونستم منم میتونم،و حتما بهتر از ایشون میتونم عمل کنم در همه جنبه های زندگیم،چون من استادی دارم مثل ایشون ولی استاد، استادی مثل خودشونو ندارنن،خخخ (خدایا،ببین استاد ما چ شاگردای سرکشی دارن),البته منظورم بخودم بودا،قصدم بی احترامی ب دوستان خوبم نیست،
بعد دیدن فایل انرژی بهم تزریق شد انگار ن انگار ک من اون آدم چند دقیقه پیش بودم و بلند شدم و ی دستی ب سروروی کارگاهم کشیدم و شروع کردم ب الگو کشی و ی آهنگ مشتی گذاشتم و اون وسط مسطا ی قِری هم میدادم،خخخخخ(واای خدا چقد الان خندیدم)پسرم هاجو واج نگام میکنه,میگه مامانم جِنی شده،خخخخخ،
یکسره کارگاه بودم و حتی برام چای و نهار اوردن،گوشت ماهی،بدون اینکه درخواستی کنم،جالب بود برام اصلا خستگی حالیم نمیشد،پرانرژی،ساعت 18اومدم خونه دوباره پرانرژی خونه جمع و جور کردم و وکلی کارخونه انجام دادم،و ب درسای پسرم رسیدگی کردم خودم تعجب کردم و با خودم گفتم امشب باید بری ی تکلیفی انجام بدی فقط سایت اونجا نظربذاری،اومدم سایت،سوالی برام پیش اومد ک(چطوری میتونم 5سال آیندمو پیشگویی کنم؟؟؟)بااین سوال رسیدم بکتاب الکترونیکی(من میتوانم آینده مالی شما را پیش بینی کنم)بااینکه من این کتاب و خوندم ولی بازم متن نوشتاری استادو دوباره خواندم و بعد برای اولین بار بدون مزاحمت ذهنم،رفتم نظرات دوستان و بخونم ک دستم ب فایل زندگی نامه افراد موفق (تام بریدی)برام باز شد،میخاستم برگردم،باخودم گفتم،بی علت نیست ک اینجا رسیدم شاید جواب سوالات و ابهامات اخیرم اینجا باشه،فایلهای دانلودی رایگان استاد رو دانلود و هرروز گوش میدم تو کارگاه،ولی انگار این فایلو اولین بار شنیدم،و یجور دیگه درکش میکردم،و بازم میگم برای اولین بار بدون مزاحمت نجوای ذهنم شروع ب مطالعه نظرات دوستان کردم صفحات 10_9،داشتم میخوندم ک یهویی یاد این انرژیه افتادم،گفتم اول برم کامنت کنم و از استادم ی تشکر جانانه بکنم،
استاد شیر مادر هلالتون،ازدور دست مادرتونو میبوسم،
الهی شکرت هزاران بار شکرت چقد حال دلو احوالم خوبه،خدایا خودت باعث و بانی این حال خوب 100در دنیا و 1000در آخرت بهش برگردون…
استاد خوبم و دوستان عزیزم،سوالم و هم جواب بدین،ممنونتون میشم..
چطوری میتونم 1_5سال آیندمو پیش بینی کنم؟؟؟
این سوالیه ک چند روزی هست ذهنمو درگیرکرده(ذهنم دورنمایی نداره مثبت ی منفی)برای انجام اهرم رنج ولذت،برای استفاده در هرمسعله ای،،،(البته ناگفته نمونه ک همین الان بذهنم رسید ک زندگی نامه افراد موفق و مطالعه کنم)ولی بازم اگه دوستان عزیز سایت نظراتشان و برام بزارن خیلی بهتر میتونم ایده بگیرم،
خیلی خیلی تشکر..
در خدا شاد سالم و ثروتمند باشید….
سلام فاطمه جون
اومدم واسه پیش بینی 5 سال دیگت کمکت کنم
یه راه داره
بشینی با خودت رو راست ببینی 5 سال پیش بدون این اگاهی ها کجا بودی و الان کجایی
و پنج سال بعدت که همراه این اگاهی ها هست wowwww کجا خواهی بود
ذهن بازیگوش اروم میشینه و همراهیت میکنه
تنها راهش اینه ببینی اگه خود خدا هم پنج سال پیش میومد الانت نشونت میداد باورت نمیشد که انقدر همه چیز قراره عالی بشه
پی اروم باش و بزار خدا هدایتت کنه(اینارو دارم واسه خودم میگم ولی دلم گفت تو جواب کامنت شما بنویسم)
داشتم اب میجوشوندم دم گاز واستادم بهو دیدم همه این جهان تکاملیه
هرگز اب در لحظه جوش نمیاد و هر گز هم یه عمر طول نمیکشه
بستگی به شعله و نوع گاز (قدرت تمرکز ما) دیر یا زود میشه
من هرگز نا امید نمیشم یا شک نمیکنم که اگه اب جوش نیاد چی
وقتی دیدم شعله روشنه مطمینم که جوش میاد خیالم جمعه
بعد قلبم گفت الان دوتا راه داری یکی که همینطور به قابلمه نگاه کنی و انتظار از روی بدو بدو جوش بیا بکشی
هم اینکه بری بشینی کامنت بخونی و لذت ببری
کدوم ترجیح میدی چون به هر حال زمان در هر دو حالت یه اندازه واست طول میکشه ولی انتخاب با توعه از این زمان لذت ببری یا زجر بکشی
این دقیقا فرق تجربه بهشت در این دنیا و لذت بردنه و جهنم و زجر کشیدن
(چقدر نوشتن این کامنت بهم حال خوبی داد )
من شروع کردم تمرکزی روی ثروتها دارم کار میکنم و همه نشونه ها رو سعی میکنم با دقت تر رصد کنم
یه شاهین تو اسمون بود تو اوج با لاتر از همه پرنده ها ولی اون فقط هر لحظه یکبار بال میزد و رها میکرد
واسم مفهوم اینو داشت که واسه اوج گرفتن نیاز به تلاش زیاد نیست.
همین جور ذهنم بارش میکنه و من از راه و بیراه دارم مثالهای مختلف میارم
انگار جواب کامنتتون شده بارش فکری من
موفق باشین زیاااد
اروم باشین که واسه اوج گرفتن بال بال زدن و دست و پا زدن فقط نتیجه عکس میده
موقع ای که شنا میخواستم یاد بگیرم فهمیدم وقتی تقلا میکنم اب منو میکشه پایین ولی عمین که اروم و رها میکنم سطح اب وایمیسم
باید همه اینارو تو رهنم حک کنم
قانون قانونه و طبق اصول خودش کار میکنه
نخوام قانون تغییر بدم
تلاش کنم خودم درست ازش استفاده کنم
سلام زهراجانم ممنونم از اینکه بخودتون این زحمتو دادنچین ک برام راهنمایی و نظر بذارین همینقدر ک کامنتم و مطالبه کردین دنیا دنیا تشکر.
بااینکه یکبار کامل نوشتتون رو خوندم ولی بازم اسکرین گرفتم ک دوباره بخونم و در حین انجام تمرین برگردم و دوباره با دقت بیشتر ب متن بهتر بتونم فوکوس کنم.
سپاس از شما خواهر خوبم…
،️
درخدا آرام و ثروتمند باشید
سلام خانم فاطمه سعادت عزیز
هم فرکانسی عزیز خیلی از شما سپاسگزارم بابت نوشتن این دیدگاه زیباتون که مشخص بود واقعا الهاماتی بود که شما در لحظه دریافت میکردید و می نوشتید خیلی برام جالب بود که آنچه دریافت میکردید رو مینوشتید حتی درباره وضعیت فعلیتان و خنده های همان لحظهیتان .
من سوالی دارم خدمتتان چون شما این دوره را خریداری کردهاید و متوجه شدم فرزند هم دارید
در نحوه عمل به قانون سلامتی با وجود فرزندتان چگونه عمل میکنید
یعنی برای خودتان و فرزندتان آیا جدا غذا درست میکنید؟
این سوال تقریباً تنها ترمز من و همسرم برای خرید این محصول است
ببخشید که جوابی برای سوال شما نداشتم
امیدوارم در مسیر تکاملتان به آسانی ها هدایت شوید به لطف خدای یکتا
سلام سید جمال عزیز،
متشکرم همینقدر ک ارزش قایل شدید و کامنت بنده رو مطالعه کردید،برای من دنیا دنیا ارزش داره،
ازون جایی ک بقول استاد عزیزم،بارها و بارها سعی کردم با روشهای مختلفی وزن کم کنم،ولی وسط راه ذهنم سوار بر عقلم میشد،و نمیگذاشت ک ادامه بدم،
اینبار با تمام وجودم دوره رو خریدم حتی اجازه ندادم ذهنم وارد مذاکره بشه،
بله من دو فرزند بسیار شکمو و پرخوری دارم،البته خانوادگی خوش خوریم،خخخ
ولی من خسته شده بودم از بیحالیا خستگیهای طولانی کم آوردنا،میخوابیدم ولی انگار سیرخاب نمیشدم،وقتی معرفی دوره سلامتی استادو میدیدم و بارها و بارها نگاه میکردم ولع برای خرید دوره دوره بیشتر میشد،
حتی دیگه راغب نبودم ک محصولات آرایشی استفاده کنم با اینه شاید میلیونها تومان هم وسایل آرایشی بهداشتی خرید میکردم،(ولی با دوره قانون سلامتی)فهمیدم من باوجود شامپو و لوازم آرایشی بهداشتی متعدد فقط و فقط دارم آشغالها رو زیر فرش میدم،وازوقتی دوره رو تهیه کردم ذره ای دوست ندارم ازون لوازما استفاده کنم،چون پوستم روشنتر و شفافتر شده(عذرخاهم جواب شمارو اینجوری شروع کردم)
ولی دوستداشتم ک بهتون این اطلاعات و بدم ک بدونین بهترین قدمی ک میتونین بردارین تهیه این دوره هست .
بریم سراصل جواب…
بنده همون غذای همیشگی خانواده رو درست میکنم،هرچیزی ک بچها دستور میدن (فرزندسالاریه دیگه)درست میکنم،و برای خودم اگر احساس نیاز کردم ب غذا،مخصوص خودم رو تهیه میکنم،جالبه بگم ک بچهای من،از غذای منم تناول میفرمایندخخخ
بهشون میگم یکم بمن رحم کنین،زیاد درست میکنم تا حداقل یک وعده دیه جوابگو باشه ولی،همونم بمن نمیبینم و نوشجان میکنن،بله من با تمام اینکه همه جور غذارو درست میکنم حتی نمک غذا رو مزه نمیکنم،(بلطف الله ک استادجانم فایل جدید رو گذاشتن اونم بصورت رایگان)خدایا هزاران بار شکرت ک زبونم قاصره از تشکر خداوند،ک استادی داریم ب این گشاده دستی ک بجرات میتونم بگم همین ی دونه فایل میلیونها تومان می ارزه،
باهمین فایل آدم میتونه تمام باگهای ذهنیش رو پیدا و بعدبسازه،
واقعا میگم دوستان عزیزم من چقدر ازبعد دیدن فایل حسو حالم عالیتر شده انرژی کم نمیارم،نگاهم بزندگی تغییر کرده حتی شبها دوسندارم بخوابم چون هنوزم انرژی کارو حرکت دارم،ولی وقتی سرم ب متکا میرسه عین ی بچه خابم میبره،دیگه خبری ازون خرپفهای شبانه نیست یا پریدن آب دهان ب گلو ک حالت خفگی بهم میداد نیست و چقدر احساس جوانی و انرژی 15ساله هارو دارم ،از بچهام تحرکم بیشتر شده کودک درونم ورجو ورجش بیشتر شده،گاهی کنترل کودک درونم از دستم در میره خخخخخخ،(گاهی اوقات یادم میره ک مادرم،خخخخخخ)عذرخاهم سید عزیز ک پاسخ سوالتون تودر تو شد،
خخخ
اونقدری ک ذوووق دارم
یادمه دوستی کامنت گذاشته بودن ک من با پدرو مادرم زندگی میکنم و مجردم و داعما پدرو مادرم اسرار دارن ک بیا بشین این غذارو بخور و گفته بودن ک من باید اونقدری کارکنم ک بتونم خونه دیگه ای اجاره کنم تا ازوالدینم دور باشم،بتونم ب آموزه های دوره سلامتی عمل کنم،
ولی من میگم برای انجام آموزه های سلامتی نیازی ب دور شدن از خانواده نیست وقتی استادی داریم ک ب این راحتی تمام باگهای ذهنی مارو جواب میدن و همینطور دوستانی ک میان و براحتی کامنت میذارن ومیتونم بجرات بگم ک هرکدوم از کامنتهامیلیونهاتومن ارزش دارن و ما برایگان داریم استفاده میکنیم.
پس شروع کنین دوست من فقط کافیه خودتون بخواید حتی استاد در یکی از قسمتهای دوره قانون سلامتی جواب این سوال رو هم دادن.
درخدا آرام و ثروتمند باشید
به نام رب العالمین
سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم انشاالله که هر کجا هستید حال دلتون خوب باشه
خدا رو سپاس به خاطر توفیق گوش دادن این فایل و در آگاهی های نابش و درک بهتر قانون که به من بخشید انشاالله با عمل به آگاهی هاش سپاسگزار خداوند و شما استاد عزیزم خواهم بود انشاالله خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
اگر انجام دادن کاری برای مغز رنج زیادی داشته باشه ما نمیتونیم راحت خلافش رو انجام بدهیم چون مغز ما بر اساس عملکردی که سالها داشتیم ارتباطات نامناسبی در مورد اون موضوع در خودش ساخته به خاطر همین نمیتونیم برخلاف اون رابطه ها عمل کنیم چون ذهن ما اذیت میشه اجازه نمیده ما برخلافش عمل کنیم
پس اگر ما دنبال تغییر هستیم باید سعی کنیم این ارتباطات رو در ذهن درستش کنیم باید از اهرم رنج و لذت استفاده کنیم باید بتونیم آنقدر مثال و دلیل برا ذهن بیاریم که چه رنجهایی داره انجام ندادن اون کار و چه لذتی داره انجامش و تکرار و تکرار کنیم تا ارتباطات اون موضوع در ذهن ما درست بشه تا لذت انجامش و رنج انجام ندادنش رو درک کنه و جاش در ذهن درست بشه وقتی جاش درست بشه دیگه عملا خود به خود ما کار درست رو انجام میدیم و نمیتونیم کار نادرست رو انجام بدیم چون اهرم رنج و لذت در مورد اون موضوع در ذهن ما درست شده
من از کودکی کم خوراک بودم و بسیار پرانرژی وزنم زیاد نبود به خاطر همین برنامه میگذاشتم وزنم رو اضافه کنم ولی نمیتونستم رو برنامه بمونم چون من علاقه ای به شیرینیجات نداشتم و اکثر برنامه های اضافه وزن اکثرا باید شیرینیجات زیاد میخوردم ولی من اگه میخوردم حسم بد میشد نمیگم نمیخوردم ولی خیلی کم به نسبت بقیه با اینکه خدا رو شکر همیشه انواع خوراکی ها داخل خونه بود ولی من عملا علاقه ای به خوردن میان وعده نداشتم حتی مامانم برام تغذیه میگذاشت داخل مدرسه بخورم اصلا نمیخوردم تا سه سال پیش که تصمیم گرفتم یکم وزنم رو زیاد کنم شروع کردم هر بار کم بخورم اما در وعده های زیادتر و جالبه یکم که ادامه دادم علاقه ام به شیرینی بیشتر شد نسبت به قبل برا خودم عجیب بود من اون موقع قانون ذهن رو بلد نبودم طی چند ماه کم کم متوجه شدم انرژیم خیلی کم شده من که اصلا روزها خوابم نمیومد بعضی روزها بیحال بودم و نمیتونستم مثل قبل پرانرژی کارهام رو انجام بدم موهام ریزش پیدا کرد پوستم یکم تیره شده بود زیر چشمهام یکم تیره شده بود درسته این مسائل به ظاهر کوچک بود ولی برا من بزرگ بود و مهمترین مسئله برا من انرژیم بود چون من از کودکی صبح خیلی زود پا میشدم و تا آخر شب یکسره فعالیت میکردم و اصلا خسته نمیشدم و نمیتونستم یه لحظه بیکار باشم و این برام تضاد بزرگی بود که دلیلش رو متوجه نمیشدم و اون موقع من با تمام وجودم از خدا خواستم هدایتم کنه راهنماییم کنه به سلامتی تا اینکه استاد قانون سلامتی رو روی سایت گذاشتن اصلا تردیدی در خریدش نداشتم با اینکه استاد گفتن افرادی که لاغر هستن نیان ولی مثل روز برا من روشن بود که این دوره خیلی خیلی به سلامتی من کمک میکنه و خدا رو شکر اون زمان من به راحتی تونستم دوره رو خرید کنم و وارد این دوره شدم و از همون لحظه که جلسه سه رو شنیدم تمام کربوهیدراتها و غذاهای غیر مجاز رو کنار گذاشتم و متعهد شدم به ماندن در مسیر درست و اهرم رنج و لذتش رو ساختم و جهان همراه من شد الان من در موقعیتی هستم که از وزنم راضی هستم اصلا احساس گرسنگی ندارم و اصلا هوس خوردن خوراکی های نامناسب رو نمیکنم زیر چشمم مثل اولش سفید شده پوستم شادابتر شده و مهمتر از همه کلی انرژی و انگیزه دارم و حس خوب و با اینکه داخل یخچال و خونه مثل قبل تمام خوراکی ها هست و هر روز برا همسرم و دخترم غذا درست میکنم ولی اصلا خودم دلم نمیخواهد بخورمشون حتی نمیچشم و به دختر و همسرم اصرار نداشتم غذاهای مناسب بخورند با اینکه خیلی برام سخت بود اولش که غذای نامناسب درست کنم ولی ذهنم رو کنترل کردم و میگفتم من خدا نیستم و هدایت خدا برا همه هست و اگه در مسیرش باش خدا خودش هدایتشون میکنه و الان جالبه دخترم با اینکه خیلی به فست فود علاقه داره اغلب میشه میگه مامان من هم غذای تو رو میخورم و خیلی کم مصرف میکنه یا همسرم خوراکش خیلی کم شده با اینکه قبلا برنج و نان زیاد مصرف میکرد ماهاست آگاهانه خودش دیگه برنج خیلی کمتر از قبل میخره اگه قبل تمام روزها غذای برنجی داشتیم الان شاید یکبار درهفته باشه یا اصلا نباشه اگه هر روز دو وعده نان بود الان همسرم خودش نان مصرف نمیکنه شاید روزی یه کف دست و سعی میکنه غذاش رو بدون نان بخوره دخترم اصلا نان دوست نداره و خدا داره همه کارها رو میکنه و من شاهدش هستم و لذت میبرم عادت درستی که در خودم ساختم ورزش هر روزه و پیاده روی هر روزه است و نمیتونم انجامش ندم چون در ذهنم جاش درست شده و بگم واقعا حس میکنم تعهدم باعث شد جهان همراهم بشه همسرم و دخترم همراهم شدن در تغذیه سالمتر بدون اینکه من ازشون بخوام و هر روز صبح پیاده روی میریم و هر شب باشگاه من کار خاصی نکردم فقط متعهد موندم و خدا داره همه کارها رو راحت انجام میده برام و منو میبره جلو یه برکت دیگه ای که قانون سلامتی برام داشت محدود شدن روابطم با افرادی که باورهای درستی ندارن هست علاوه بر تاثیرات بسیار مثبت دوره سلامتی روی جسمم از لحاظ شخصیتی من یه آدم متفاوتری نسبت به قبل شدم …
خدا رو هزاران بار سپاسگزارم که منو به این مسیر هدایت کرد و از استاد عزیزم بسیار از شما سپاسگزارم که این دوره سلامتی رو تهیه کردید و منو از برکاتش بهره مند ساختید دوستتون دارم و از رب العالمین براتون سلامتی شادی ثروت موفقیت و شادکامی و سعادت در دنیا و آخرت را خواستارم.
بنام خداوند بخشنده و مهربان ،خدایی که ما را خلق کرد و به ما این قدرت خلق کردن را هم داد
سلام خدمت استاد عزیزم،پیامبر زمان حال،سلام به خانوم شایسته زیبا و دوست داشتنی ،سلام به تک تک اعضای خانواده عباسمنش،وااااای که چه آرامشی داره این سایت،وااای که چقدر دلم تنگ شده بود برا خودم برا آدم سابق،امروز میخوام فقط بگم و راحت باشم،
3ماهی میشه که نبودم و با گوشت و پوست استخوانم درک کردم که چقدر ورودی ذهنی مهمه،من خودم منتظر حل چالشم بودم و هزاران بار به خودم گفتم که زندان رفتن میتونه برام عالی باشه،چون اشتباهی که انجام دادم و باید پای همه چیزش باشم ولی مطمنم بودم که خداوند بالاترین قدرت را داره،اونه که همه چیزا مدیریت میکنه،وقتی رفتم تا چند روز واقعا همه چیزا کنترل میکردم ولی بخاطر بار منفی که اونجا داشت و آدم های اطرافم قشنگ حس میکردم که داره آرامشم کم میشه و از مسیر خارج میشم،ولی خدا را شکر از نظر قانون سلامتی تا حد خیلی زیادی خودما پیش بردم چون واقعا نمیخوام به قبل برگردم،بخاطر دیابتم خیلی رنج کشیدم 7سال بود که انسولین مصرف میکردم بهم گفته بودن دیابت نوع 1 و تا آخر عمر باید انسولین مصرف کنی ولی تونستم و درمانش کردم و خیلی از مشکلات دیگه ای که داشتم حل شد که قبلاً فک میکردم عادیه،یکی از باورهای که تو دوره بهم کمک کرد در مورد اعتیادم به مواد مخدر و ترک کردنش بود،به خودم میگفتم من 12سال مواد صنعتی را ترک کردم کربوهیدرات که چیزی نیست و بخاطر اینکه چندبار ترک کرده بودم قبلش دیگه شگرد مغزا میدونستم،میدونستم که اگه لب بزنم دیگه تموم ،دمت گرم استاد من حرفا شما را خوب درک میکنم این مغز چنان فیتیله پیچت میکنه که خودتم نفهمی چجوری،بخصوص اوایل ترک کردن خیلی مراقبت ذهنی میخواد،من عاشق پاکیم بودم و بهش افتخار میکردم همینجور که عاشق سلامتیم بودم و میدونستم مهم نیست چقدر وقت پاکی اگه لب به مواد بزنی بر میگردی سر جای اولت و دوست نداشتم این اتفاق بیفته،تو این چند ماه که زندان بودم بخاطر یکسری محدودیت های که داشت نتونستم دقیق عمل کنم منی که یکسال و نیم بود مریض نشده بودم اونجا شدم ولی اصلا دارو مصرف نکردم فقط یک آمپول تقویتی اینم فهمیدم اشتباه بود،اینم بگم که منم اصلا صبح تا عصر هیچی نمیخوردم با وجود اینکه اونجا هم سریع بردنم تو آشپزخونه و ب لطف خدا و استفاده از قوانین سر آشپز شدم همه بهم احترام میذاشتن از رئیس و معاون و کارمندا و سربازها تا بقیه،چون تا حدودی با وجود تمسخرها روی خودم کار میکردم صبح ها وقتی همه خواب بودن و همه جا آروم بود بیدار میشدم و راز و نیاز میکردم با خدای خودم حرف میزدم مینوشتم کتاب میخوندم،ولی یکماه که گذشت شرک اومد سراغم کم آوردم آخه همه چیز طبق برنامه های من پیش نرفت و این یکی از شرکای من بود چون فک میکردم باید اونجوری که من میخوام پیش بره در صورتی که باید اجازه میدادم خدا خودش انجام بده و فقط روی خودم کار میکردم دقیقا مثل اوایلش اینقدر اونجا معجزه دیدم یکیش کم شدن 15ماه از حکمم به خاطر اشتباه سیستمی،من که میدونستم اشتباه نبوده همش کار خدا بود،داشت باورها جواب میداد،بهم گفتن تا 7ماه مرخصی نداری و اونجا بود که کم آوردم و ایمانما از دست دادم ولی با وجود شرک من بعد 38روز ی مرخصی 3 روزه بهم دادن و به محض خروجم اینا درک کردم که اونجا و بیرون اصلا فرقی نداره اگه ذهنت آزاد باشه،اگه ذهن زندان نباشه چه فرقی داره,اونجا هم باید زندگی کنم و آرامش داشته باشم چون اونم جزئی از زندگیم هستش،وقتی من حالم خوب باشه صد در صد هدایت میشم،و بعد از یکماه اینبار 9 روز مرخصی بهم دادن و دوباره بعد از 14 روز 14 روز مرخصی اومدم و البته امروزم بهم گفتن که خدا را شکر 5 روز دیگه تمدید شده،اگه اینا کار خدا نیست پس چیه،خب برم سر قانون سلامتی اونجا قهوه میخوردم و مطمنم که اونا قند داشته چون بسته بندی بود چند بار هم بقیه تو چای من نبات انداخته بودن که تا میخوردم میفهمیدم،چند بار حبوبات خوردم،ولی خدا را شکر اصلا نون برنج و شیرینیجات نخوردم،چند بار هم سیب خوردم منی که یکسال و نیم لب به میوه نزدم،همونجا فهمیدم که چقدر ورودی بدن و ذهنی مهم و با فکر خودما گول میزدم که برم بیرون دوباره شروع میکنم،قند خونم کمی بالا رفته بود که با فستینگ خیلی بهتر شد،انرژیم کم شده بود منی که صبح ساعت 5 بیدار بودم صبها انرژی نداشتم،روزای اول حس گشنگی و ضعف بهم دست میداد تا غذا بخورم،منی که اصلا یادم رفته بود گرسنگی یعنی چی و مطمنم بود اینا همش کلک های ذهن برای اینکه چیت کنم ،واقعا خیلی ذهن قدرت داره،و با آگاهی و ادامه دادن میشه افسارشا بدست گرفت، چنان قدرت ذهن زیاد بود که تا دو روز پیش اصلا تمایل به سایت نداشتم قشنگ حس میکردم آدم سابق دارم میشم،با تمام وجود از خدا خواستم هدایتم کنه،کمکم کنه چون واقعا عاشق زندگی چند ماه پیشم بودم،و فهمیدم که خودم خرابش کردم و اینم میدونم که دوباره از نو میسازمش خیلی هم بهتر،شروع کردم به فایل گوش دادن و کتاب خوندن،چون میخواستم عادت های خوب بسازم و فایل دیشب واقعا عالی بود و ی مروری بود برای تجدید قوا,برای بازگشت به مسیر اینا میدونم که اگه ایمان داشته باشم و روی باورهای توحیدیم کار کنم خودش خیلی قشنگ همه چیز را درست میکنه،الان میدونم که اینبار اگه برم تو بعد از 7 روز میام مرخصی چون دارم تکاملما طی میکنم و روی خودم کار میکنم،و مطمنم حکم 45ماه حبس من به لطف خدا به عید نرسیده کلا تموم اینا مطمنم،چون ازش خواستم و میدونم مثل همیشه جواب میده،امروزم خیلی با خودم کلنجار رفتم تا بتونم بیام بنویسم چون ذهنم میگفت تو زندانی،تو بدرد جامعه نمیخوری میخوای تو سایت موفقیت چی بنویسی ولی من به خودم قول دادم گذشتما بپذیرم و ازش درس بگیرم و یک آینده متفاوت بسازم،و بدون شک این کارا میکنم،بچه ها خیلی مواظب ورودیهاتون باشید گول ذهنتونا نخورید من واقعا درک کردم که تو این 3ماهی که فایل نبود و اون محیط بود چقدر از مسیر خارج شدم ولی اینبار کم نمیارم،ادامه میدم،بیشتر حواسما جمع میکنم،عاشقتونم استاد شما فوق العاده اید،همچنین خانم شایسته دوست داشتنی،دوستتون دارم داداشی گلم و خواهرای نازنینم و امیدوارم روزی بتونم از نزدیک ببینمتون و از جمع مثبت لذت ببرم،لذت میبرم از خواندن کامنتهاتون،
استاد عزیزم واقعا ازتون سپاسگزارم
خدا را شکر میکنم که سریع الجواب و زود هدایت میکنه
خدا را شکر که دوباره دارم وارد ریل خوشبختی و سعادت میشم
الان که خودم کامنتما خواندم چندتا از باورهای اشتباهما پیدا کردم ،امیدوارم بتونم تغییرش بدم،ممنون از تک تک اعضای خانواده و استاد عزیزم
آقای رحمانی سلام پیام شما من رو منقلب کرد چون به طور واضح اون قسمت که گفتید شرک داشتید به اینکه :
فکر میکردید همه چیز باید طبق برنامه خودتون پیش بره در حالی که باید به خدا اجازه میدادید تا براتون انجام بده گاهی فراموش میکنیم که کسی نزدیکتر از ما به خودمان در جهت منافعمان مشغول است…
دقیقاً جواب درگیری فکری من بود تسلیم به جای تقلا
خیلی ممنونم که نوشتید براتون آرزوی رهایی هرچه زودتر از هر بندی رو دارم