live | چون قانون ساده است، عمل به آنرا جدّی نمی گیری

منابع مرتبط با این فایل: 

دوره قانون آفرینش

سرفصل های هر بخش از دوره قانون آفرینش به اختصار:

قانون آفرینش بخش 1 | درک قانون توجه و نحوه هماهنگی با این قانون به منظور بهره برداری از قدرت خلق درونی

در شروع مسیر‌ و اولین بخش از دوره قانون آفرینش، مفهوم دقیق‌، عملی و کاربردی‌ای از باور و نقش باورها در خلق شرایط و اتفاقات زندگی را یاد می‌گیری تا این منطق را درک کنی که:

چرا تمامِ داستانِ تغییر زندگی‌، بر تغییر باورها استوار است؟!

چرا باید برای کنترل ورودی های ذهن «جدّیت به خرج بدهی»؟!

و چرا باید بالاترین اولویت را در زندگی ات به این موضوع اختصاص بدهی!

وقتی اصل این موضوع را درک می کنی، آنوقت دیگر یک عالم بدون عمل نخواهی بود. آنوقت دیگر از این آگاهی‌ها، فقط به عنوان یک مُسکن استفاده نمی کنی. بلکه برای اجرای این آگاهی ها تعهدی غیر قابل مذاکره داری. در نتیجه زندگی خود را به گونه ای که می خواهی خلق می کنی و کنترل کاملی بر اتفاقات زندگی ات داری.

قانون آفرینش بخش 2 | قانون درخواست

آگاهی های این بخش از دوره قانون آفرینش‌، کلید ساختنِ باور احساس لیاقت را به ما متذکر می شود. پرورش ریشه ای احساس لیاقت درونی، از «درکِ مهم ترین رابطه ی زندگی‌مان» شروع می شود یعنی از درک رابطه ی دو طرفه ی ما با خداوند یعنی: «درخواست کننده» و «اجابت کننده ی آنچه درخواست شده است» و به طور خلاصه، از توحید؛

آگاهی های این جلسه به وسیله ی توضیح آیات قرآن و  شناختن قوانین جهان‌، منطق هایی قوی در دست ما قرار می دهد برای توانا شدن در ساختنِ رابطه مان با خداوند به عنوان نیرویی که هم صاحب قدرت بی نهایت و هم صاحب بخشندگی بی حساب است.

هرچه این آگاهی ها را جدی تر بگیریم و در اجرایشان تعهد به خرج دهیم‌، رابطه ی بی واسطه مان با خداوند(یعنی منبع قدرت ها و نعمت ها) را بیشتر درک می کنیم و هر چه این رابطه بهتر درک شود‌، خالق بهتری برای زندگی دلخواه مان می شویم.

قانون آفرینش بخش 3 | قدرت تجسم خلاق

تجسمِ خلاق یعنی: «جهت  دهی آگاهانه به کانون توجه»، به منظور هم-مدار شدن با خواسته ها. تجسم خواسته ها، فاصله فرکانسی میان شما و خواسته تان را کم می کند زیرا سیستم ذهن به گونه ای است که  ذهن بین خیال و واقعیت تفاوت قائل نیست. نقش تجسم خلاق، باورپذیر کردن امکان پذیری یک خواسته برای ذهن است. نقش تجسم خلاق، کم کردنِ مقاومت های ذهن در برابر حرکت برای تحقق آن خواسته است. زیرا ذهن فقط  کاری را انجام می دهد که آن را امکان پذیر بداند. وقتی ذهن موضوعی را امکان پذیر بداند، آنوقت است که نه تنها در برابر اجرای ایده ها مقاومت نمی کند‌، بلکه توان جسمانی تو را به سمت تحقق آن خواسته، رهبری می کند، انگیزه ها را تقویت می کند و عزم شما را برای تحقق آن خواسته جزم می کند. چون ذهن امکان پذیری آن خواسته را باور می کند.

قانون آفرینش بخش 4 | «قدرت کلام»، سلاحی قدرتمند برای «هدایتِ کانون توجه»

در این بخش‌، استفاده عملی از این قدرت درونی برای خلق خواسته ها را می آموزیم. ما در این بخش یاد می گیریم تا از قدرت کلام مان‌، برای ساختن باورهای قدرتمند کننده بهره برداری کنیم. باورهای قدرتمند کننده ای که مرتباً کانون توجه ما را تصحیح می کنند. یعنی به ما قدرت اعراض از ناخواسته‌ها و توجه به خواسته ها را می دهند. زیرا عادتِ ذهن، متمرکز شدن بر وجه ناخواسته ی هر موضوعی است مگر اینکه شما آگاهانه ذهن را برای توجه به خواسته ها، تربیت کنی. هدف این بخش از دوره قانون آفرینش رسیدن به این توانایی های درونی است:

استفاده آگاهانه از قدرت کلام‌ برای کنترل ذهن؛

“استفاده از قدرت کلام” برای ساختن عادت رفتاری قدرتمند کننده ی جدیدی  که تکرار آنها، آرام آرام شخصیت ما را به گونه ای تغییر می دهد که وارد مدار خواسته ها شویم و در این مدار بمانیم.

قانون آفرینش بخش 5 | مهارت در بهره برداری از توانایی های درونی بوسیله “سوالات توانمند کننده”

مکانیزم خودکارِ ذهن برای توجه به یک موضوع، سوال کردن و پاسخ دادن به آن سوالات است. اما ذهن، به صورت پیش فرض از سوالات محدود کننده استفاده می کند. ذهن به صورت ناخودآگاه، با پرسیدن سوالات محدودکننده‌، ما را در معرض ترس از مشکلات احتمالی ای قرار می دهد که شاید در مسیر ما رخ بدهد و به این شکل، به ما احساس ناتوانی، احساس قربانی بودن و ضعف قرار می دهد‌، قدرت تغییر و بهبودِ شرایط زندگی‌مانی را از ما می گیرد و در دست عواملی بیرون از ما قرار می دهد که نه کنترلی بر آن عوامل داریم و نه توانایی تغییر آنها را.

پاسخ ذهن به سوالات محدودکننده، همیشه به جای یک راهکار برای حل مسئله،یک توجیه است برای: حرکت نکردن و پذیرفتنِ آن ناخواسته به عنوان سرنوشت.

اگر آگاهانه‌، گفتگوهای ذهنی ات را برای مدتی معین رَصد کنی‌، متوجه می شوی که این گفتگوها اکثراً تمایل به پرسیدنِ سوالات محدود کننده دارند. به همین دلیل است که اکثراً درباره تحقق اهدافی که داری و ساختنِ شرایط دلخوهی که دوست داری، احساسِ ناتوانی می کنی. آنهم به عنوان موجودی که همه ی پتانسیل های لازم برای خلق شرایط دلخواه را در وجود خود دارد. اما حالا اینجا هستیم تا این چرخه را برعکس کنیم. 

ما می‌خواهیم به کمک آگاهی های جلسات این بخش‌ از دوره قانون آفرینش، با پرسیدن سوالات قدرتمند کننده، قدرت خلق درونی خود را فعال کنیم و «پرسیدنِ سوالات توانمند کننده» را تبدیل به عادت رفتاری و شخصیت مان کنیم. سوالاتی که به ما قدرت، اطمینان و جسارت برای قدم برداشتن و هدایت شدن در جهتِ تغییر و بهبود اوضاع را می دهد. این عادت‌ سازنده به گونه ای کانون توجه مان را جهت دهی می کند که: توانایی های درونی‌ِ ما را برای حل مسائل پیش رو و خلق خواسته هایمان «فراخوانی» می کند. زیرا پاسخ ذهن به سوالات قدرتمند کننده، راهکاری انگیزاننده و ثمربخش برای حل مسئله است.

قانون آفرینش بخش 6 | تقسیم کار با خداوند

ما در این بخش از دوره قانون آفرینش، تقسیم کار با خداوند را در عمل تمرین می کنیم. یعنی در عمل تمرین می کنیم تا خداوند را به عنوان مدیر‌، مسئول و راهنمای زندگی خود قرار دهیم. در این بخش، توکل بر خداوند را تمرین می‌کنیم. این بخش اصول مهمی را به شما می آموزد که باید به صورت دقیق رعایت شود تا نتیجه بدهد.

در این بخش، ما وظایف سمت خودمان و وظایف سمت خداوند را می‌شناسیم و با انجام وظایف سمت خودمان‌، تسلیم بودن در برابر خداوند و توکل به معنای واقعی را در عمل اجرا می‌کنیم. 

در این بخش با درک وظایف سمت خداوند‌، اعتماد به نفس‌، ایمان و احساس لیاقت‌مان را پرورش می‌دهیم و توکل کردن به این نیرو را در عمل تمرین می کنیم. 

هرچه ماهیت آگاهی های این بخش را بهتر درک می‌کنیم‌، خداوند را بهتر می‌شناسیم. رابطه‌ی خودمان با این نیرو را عمیق تر می‌کنیم. در نتیجه این آگاهی ها، جزو شیوه‌ی زندگی مان می‌شود. آنوقت است که در تمام امورات زندگی، با خداوند تقسیم کار می کنیم و در یک کلام روی شانه خداوند می نشینیم.

قانون آفرینش بخش 7 | سیستم هدایتگر درون

ما از 2 طریق می توانیم، به شناختی قابل اطمینان درباره جایگاه فرکانسی مان برسیم:

اول: اتفاقاتی که غالبا در زندگی تجربه می کنیم بازتابی از اساس فرکانس هایمان است: به این معنا که اگر مرتباً در حال تجربه کمبودها (خواه در هر جنبه ای: کمبود پول‌، کمبود محبت‌، کمبود سلامتی و …) هستی یعنی اساس باورهای شما در آن جنبه‌، کمبود است. در نتیجه کانون توجه شما‌، اساساً معطوف بر ناخواسته ها‌، موانع و کمبود هاست.

دوم: “جنسِ احساسی” که غالباً تجربه می کنی.

آگاهی های این بخش، تمرکز دارد بر موضوع دوم. یعنی کنترل اتفاقات زندگی از طریق جدی گرفتنِ پیغام های هدایتگرانه احساس مان، تواناتر شدن در کنترل ذهن و جهت دهی آگاهانه ی کانون توجه‌ به گونه ای که به احساس بهتر برسیم و مدت زمانِ بیشتری در احساس بهتر‌ بمانیم. در نتیجه، طبق قانون احساس خوب = اتفاقات دلخواهِ بیشتری را تجربه کنیم.

همچنین آگاهی های این بخش تمرکز دارد بر: به شناخت رسیدن درباره اینکه آیا با خواسته خود هم جهت هستی یا در مسیر خلاف جهت با خواسته خود حرکت می کنی. این کار از طریق آگاه بودن از احساس غالبی که تجربه می کنیم، انحام می شود. “احساسِ ما”، راهنمای درونیِ ماست. یعنی معیاری است برای تشخیصِ هم جهت بودن یا خلاف جهت بودن با منبع. معیاری است برای تشخیص:

پیروی از هدایت های منبع (احساس خوب)

یا نادیده گرفتنِ آن هدایت ها (احساس بد)

طبق قانون: لازمه ی رسیدن به خواسته ها، ماندن در احساس خوب است و ماندن در احساس خوب حاصلِ برنامه ریزی ذهن بوسیله ی باورهای قدرتمند کننده و هم جهت با خواسته است. این بخش از دوره قانون آفرینش، منطق های قرآن را درباره اصل و اساس قانون یعنی احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد= اتفاقات بد، با بررسی آیاتی با ریشه «ح ز ن» توضیح می دهد. درک این منطق ها، خطرِ ماندن در احساس بد و صدماتِ ناشی از این ناهماهنگی فرکانسی را برای ما واضح می کند. یعنی تعهدی در ما ایجاد می کند تا این قانون را بیشتر جدی بگیریم و برای هماهنگ ماندن با این قانون، متعهد تر باشیم.

قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها

آنچه در بخش هشتم از دوره قانون آفرینش یاد می گیریم – که ما نتیجه ی آن را “هماهنگی با خداوند” نامیده ایم – شامل:

توانایی کنترل ذهن هنگام برخورد با تضادها (به معنای تمرکز بر راه حل ها و اعراض از ناخواسته ها)؛

تمرکز بر خواسته هایی که از دل آن تضادها برایمان واضح شده است و اقدام در جهت تحقق آن خواسته ها؛

ساختنِ شرایط دلخواه در زندگی به کمک مدیریتِ آگاهانه ی کانون توجه مان.

قانون آفرینش بخش 9 و10 | مهمترین رابطه زندگی من

آگاهی ها و تمرینات بخش دهم به عنوان آخرین بخش، تمرکز دارد بر:

چگونگی‌ِ ساختن مهمترین رابطه ی زندگی مان؛

تقویت قوه الهامات در وجودمان و استفاده از این نیروی درونی برای هدایت به مسیر هم جهت با خواسته ها؛

ماموریت آگاهی های این بخش از قانون آفرینش‌، رسیدن به خودشناسی است تا بتوانید آبشخور رفتارها و عادت هایتان را بشناسید و اگر اساس آن رفتارها محدودکننده هستند‌، این ضعف شخصیتی را با ایجاد باورهای قدرتمند کننده، اصلاح کنید


اطلاعات کامل درباره  محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش


منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

سایر قسمت های live با استاد عباس منش

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | چون قانون ساده است، عمل به آنرا جدّی نمی گیری
    157MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی live | چون قانون ساده است، عمل به آنرا جدّی نمی گیری
    25MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

217 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی میرفخررجایی» در این صفحه: 1
  1. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1508 روز

    به نام الله بخشنده و حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار و فرکانسها

    با اجازه الله

    سلام به استاد جان خوش قلبم مهربونم و مریم خانوم بی نظیر و فوق العاده

    نمی‌دونم چی شدکه امروز اینجوری شد و شد و من بعد از 10 12روزی که سفرم رو شروع کردم و مهاجرت دومم رخ داد تونستم به یکی از این گام های مبارک بیام ،

    نمی‌دونم چطوری ازتون تشکر کنم بابت این فایل

    واااااااقعا ازتون سپاسگذارم که اینقدر عاشقانه و با این نظم و دقت این آگاهی هارو برای ما تدوین کردین و دارید رایگان در اختیار ما قرار میدید

    بی نظیر بود استاد ،منو شیفته و مشتاق کرد که برم و از اول این گام ها تمامی فایل هارو گوش بدم و در موردشون بنویسم،

    و متن این قسمت هم فوق‌العاده بود،و برای منی که تقریبا از شیوه ی آموزشی شما و مطالب دوره ها آگاه هستم و در عمل هم بارها و بارها اجرا کردم

    خوندن این متن و یادآوری مجدد اصل کلام شما بسیار بسیار امروز من رو در مدار و فرکانس متفاوتی قرار داد،

    استاد مهربونم

    یادمه روزهای اولی که با شما آشنا شدم یه فایل از شما شنیدم در مورد رسالت شخصی بود و شما گفته بودید که بابا ده روز پاشید برید تو جنگلی جایی با خودتون خلوت کنید با یک دفترو خودکارو چندتا قوطی کنسرو و خودتونو کشف کنید و واقعا ببینید چی رو میخواید و برگشتید قول بدید که براش حرکت کنید،

    استاد جانم

    من تا اون موقع اصلا نمی‌فهمیدم الهامات یعنی وی نمی‌فهمیدم هم صحبتی با خدا یعنی چی

    فقط میدونستم که هست و کمکم می‌کنه که هم صحبتی با خدارو نه می‌فهمیدم و نه درک میکردم

    همیشه می‌فهمیدم که یک سری صحبت‌ها تو یمغذ من داره ردو بدل میشه و با خودم گفتم و گو میکنم

    و

    می‌فهمیدم که وقتی صبح های سحر برای نماز پا میشدم چقدر این صدا شفاف و واضح بود برام

    که خیلی موقع ها ربط داشت به توجهاتم در شب قبلش،

    می‌فهمیدم وقت هایی که با خدای خودم عشق بازی میکنم و میپرستمش چقدر احساس خوبی دارم چقدر بهم شجاعت و اعتماد به نفس میده

    ولی به خدا من حتی اعتماد به نفس روهم درک‌ نمی‌کردم یعنی چی ،

    و

    صد هزار مرتبه شکر که خداوند منو هدایت کرد قدم به قدم گوش منو شنوا ترکردقلب منو آماده تر کرد برای درک آگاهی ها

    چقدرررررر این مسیر خودشناسی 4 سال اخیر برام لذت بخشه وقتی الان بخش نگاه میکنم

    چقدر برام لذت بخشه که چقدر دارم خودمو خوب میشناسم چقدر گفت و گو های دونفره ی بسیار زیادی مفیدی با خودم دارم که اغلب منجر به تصمیم گیری های اساسی زندگیم میشه،

    قبلا هم این گفت و گو ها بود و تصمیماتی گرفته می‌شد اما شجاعت و ایمان حرکت نبود اما اعتماد به جریان هدایت نبود اما اعتماد به خداوند نبود

    ،

    13 روز پیش با یکی از دوستان عزیزم که با هم هم فرکانس هستیم به نیت سفر جنوب کشور و جزیره قشم از تهران حرکت کردیم یه حسی همراه من بود که تو دیگه بر نمی گردی و این حرکت پاسخ به درخواست های تو بوده

    و کاملا در حال احساسی خوب و ایمان بودم که این حرف درسته ،

    اما نجواها هم بودن

    من فقط با 2/800 هزار تومان وارد این چالش و حرکت شدم،

    که 2 میلیون هم ریختم تو حساب مشترک بین منو دوستم که از یک کارت چیزهای موردنیازمون رو خرید کنیم،

    ما بودم و دو تاکوله پشتی و یک چادر دونفره و مقداری خوراکی

    از همون شروع سفر با دوستم در مورد خواسته هامون صحبت میکردیم،در مورد اینکه دوست داریم با چه آدم های تو قطار هم کوپه بشیم و چه چیزهایی رو تجربه کنیم و دائم می‌گفتیم که این سفر قراره خیلی مارو رشد بده ،

    استاد جان از همون اول شروع سفر من سعی کردم از قانون در عمل استفاده کنم از آگاهی های که از دوره ها کسب کرده بودم دائم کلمه ی هدایت بر لبهامون جاری بود دائم تو صحبت هامون هر کجا به شک بر خورد میکردیم با سوال برامون پیش میومد می‌گفتیم هدایت میشیم توکل به خدا،

    و از همون شروع سفر میخواستم با بزرگترین و همیشگی ترین ترس واهی ذهنم یعنی کمبود پول و و ترس از شرایط ناگوار و ترس از گرسنگی مقابله کنم ،

    و جهادی اکبر به راه انداختم برای کنترل ذهنم برای مقابله با این نجوا و دائم به خودم میگفتم که نمی‌دونم هدایت میشیم ،

    از همون شروع سفر نشانه های هدایت شروع شد به نمایان شدن،

    تو کوپه ی قطار ما با 4 نفر هم فرکانس دیگه هم سفر شدیم البته این رو هم با با پیش گذاشتن و شروع به صحبت کردن با هم سفری ها متوجه شدیم و این قدر گرم صحبت های خوب و تحربیاتمون شدیم که یه هو نگاه کردیم دیدیم ساعت شده 2 نصف شب،

    و همون جا قدم بعدی به ما گفته شد که بریم جزیره ی هرمز ،

    من قبلا یک بار تجربه ی جزیره ی هرمز رو داشتم که یکی از بهترین سفر ها و تجربیات عمرم بود،

    وقتی وارد جزیره شدیم باز هم از خداوند هدایت طلبیدیم و خود همون دو دوستی که ما تو قطار باهاشون آشنا شدیم قشنگ دست مارو گرفتن و بردن دقیقا سر جایی که باید باشیم ،

    یعنی کاملا ما حضور خداوند رو احساس کردیم که داره هدایتمون می‌کنه

    و ما در کمپ خودمون در یک فضای پر از آرامش و زیبایی ساحل و صخره های بی نظیر هرمز مستقر شدیم و آغاز عشق بازی ما با خودمون و خداوند شروع شد،

    تقریبا 10 رو که اصلا نفهمیدیم چطوری گذشت و چقدر اتفاقات جالب و معجزه آسا تجربه کردیم چقدررر دستان خداوند میومدن و به ما خیر میرسوندن

    یعنی قشنگ معلوم بود و ما حضور خداوند رو کااااملا حس میکردیم

    و کل این ده روز با همون 4 تومنی که توی کارتون داشتیم و نعمت‌هایی که خداوند از طریق دستانش برای ما می‌فرستاد سپری شد

    کاملا تحت حمایت و هدایت پرودگار بودیم

    عجیب ترین و شگفت انگیز ترین سفر عمرم بود

    چون همش بر پایه ی اعتماد بر خداوند بود

    و قشنگ حس میکردم که عضله های اعتماد به خداوندم داره قوی میشه

    کلی با خودم صحبت کردم کلی نوشتم کلی خلوت گزینی کردم کلی به آسمون نگاه کردم شب صبح کلی به دریا و عظمتش نگاه کردم

    گفت و گو ها خیلییییی واضح و شفاف بود پرسش و پاسخ ها بسیاااار واضح و شفاف بود

    تصمیمات یکی پس از دیگری گرفته میشد و تو دفترم مینوشتم

    چقدر خوشحال بودم که دیگه اون وابستگی های قبلی نبود اون نگرانی های قبلی که بابا چی میشه مامان چی میشه استادت چی میشه دیگه نبود جواب همشون یه چیز بود اونم خدا

    توی اون چند روز کاملا به این موضوع پی بردم که در جهان من فقط من هستم و خداوند

    هرچیز و هرکسی که من در اطرافم میبینم و حس میکنم پاسخ خداوند یکتا به درخواست‌های من هست و اون زمین و آسمان رو به تسخیر من درآورده

    اگر مادری بوده که من رو باید پر غو بزرگ کرده و برای من غذا درست می‌کرده و منو سیر می‌کرده و منو ترو تمیز می‌کرده اون خداوند بی همتای من بوده

    اگر پدری بوده که به من پول تو جیبی می‌داده یا برای خونه خرید می‌کرده یا هر کمکی به من می‌کرده پدرم نبوده خداوند بوده

    هر خیری به من رسیده از طرف خداوند بوده

    و مهم نیست که من کجای این جهان باشم

    اون همیشه هست و اون همه چیز و همه کس برای من میشه

    در مورد خواسته هام و اهدافم خیلی باهاش صحبت کردم و به وضوووح رسالتم عشقم علاقم زندگیم بهم گفته شد قبلا هم بارها بهم گفته شده بود اما من یا نادیدش می‌گرفتم یا با شکو تردید و نظر دیگران خرابش میکردم،

    اما دیگه اونجا نه شکو تردیدی بود و نه نظر دیگرانی،

    اونجا من بودم و خدای خودم و جهانی که به من هدیه داده تا اونجوری که دوست دارم زندگی کنم،

    و در همون گفت و گو ها و همون احساس های خوب

    قدم های اولیه بهم گفته شد

    حتی شهر بعدی که باید به سمتش حرکت کنم هم قلبی بهم گفته شد

    و واقعا خوشحالم که نیرویی در درونمون داریم که حی و حاضر میتونیم باهاش ارتباط برقرار کنیم و اون به ما میگه که در هر لحظه باید چیکار کنیم،

    قبلا هم نوشتم که چطور باهاش صحبت کردم و جواب ها گفته شد و اقدام کردم،

    این راهی بود که من باید انجامش میدادم و صد هزار مرتبه شکر که شخصیت من در این سه چهار ساله ساخته شد تا به این حد از ایمان و شجاعت برسم که منجر بشه به حرکت و اقدام عملی که هرگز شجاعت انجام دادنش رو نداشتم یا با شکو تردید و بازگشت به عقب خرابش میکردم،

    خوشحالم

    از صمیم قلبم خوشحالم که خودمو شناختم و با خودم صادق هستم و فقط و فقط به خودم متعهد هستم به خواسته های قلبم متعهد هستم و براشون ارزش و احترام قائل هستم

    ،

    بعد از خلوت گزینی ما و ملی صحبت در مورد قوانین و کلی شناختن خودمون ،

    حرکت کردیم به سمت مقصد بعدی

    ،

    و ما تو این سفر این چالش رو هم برای خودمون در نظر گرفتیم که از دیگران درخواست کنیم

    درخواست رایگان

    مثلا میوه ی رایگان خوراکی رایگان که اینهارو تو جزیره بارها انجام دادیم و چقدرررررر این درخواست کردن کمک می‌کنه به کمرنگ کردن نظر بقیه در مورد خودمون چقدر احساس خوبی پیدا می‌کنی وقتی باور میکنی و با دوتا چشمات میبینی که چقدر جهان پر از مردمان نازنین دوست داشتنی صادقی هست که از هر جهت به ما کمک میکنن

    ما قصد کردیم که از بندر عباس تا جزیره ی کیش رو به صورت هیچ هایک ،بریم،

    و بارها تو این مسیر درخواست کردیم جاهایی که به هرکس بگی میگه مگه مییییییشه که مثلا اینجا شمارو کسی سوار کنه؟!

    ولی خداوند فرد مناسب رو برامون میرسوند و مارو سوار میکرد و مارو به مقصد بعدی میرسوند ،

    حتی یکی از این عزیزان که مارو وسط یک بیابون در دل تاریکی شب سوار کرد ،حتی مارو برد خونشون و یک روز کامل خونشو در اختیارمون قرار داد تا ما قشنگ استراحت کنیم و بعد حرکت کنیم،

    و در نهایت من با هزار تومان پول توی کارتم و کلییییی تجربه های بینظیر و کلییییی کنترل ذهن و کلییییی نگه داشتن اعتماد به نفس وارد جزیره ی کیش شدم،

    قبلا یک بار برای سفر به اینجا اومده بودم

    اما اینبار جسم فرق میکرد،

    همون شب توی یکی از پارک های شهر چادر زدیم با اینکه همه میگفتن اجازه نمیدن که چادر بزنید ،

    اما ساعت 11 شب بود که داشتیم آماده می‌شدیم برای خواب حتی مامور نیروی انتظامی اومد بالا سرمون اما دو تا سوال کرد حتی بدون اینکه ما درب چادر رو باز کنیم گفت راحت باشید شبتون بخیر،

    آره

    برگی بدون اذن خداوند از درخت بر زمین نمی افته

    اتفاقی بدون اینکه تو بهش توجه کرده باشی و فرکانسشو ارسال کرده باشی و باورش کرده باشی برات رخ نمیده،

    و من به لطف خداوند فصل جدیدی از زندگیم رو در این جزیره شروع کردم با تمام اون نجواها و ترس ها که میخواستم منو برگردونم به عقب،

    اما الان بعد از گذشت 3 روز احساس فوق العاااذه ای دارم

    احساس میکنم تو مسیر خودم هستم،

    احساس میکنم اصلا اینجا مال خودمه

    من نمی‌دونم تا کی قراره اینجا باشم و مقصد بعدی کجاست

    اما می‌دونم که با توجه به خواسته هام که از دل تضادهایی که باهاش برخورد میکنم به وجود میاد ،

    من قدم به قدم هدایت میشم،

    همون‌طور که تا الان هدایت شدم

    و به لطف الله مهربان اولین درآمدم هم بعد از سه روز که فقط هزار تومان تو کارتم بود وارد حسابم شد

    و بیییی نهایت خداوند رو سپاسگذاری کردم،

    و بااااور دارم که بهم کمک می‌کنه بااااور دارم که حواسش به من هست،

    و من خودمو لاااایق بهترین ها می‌دونم و مطمئنم چند وقت دیگه در شرایط بسیااار عالی و فوق العاده ای قرار میگیرم چون من دارم با ذهنم میسازمش دارم حسش میکنم و دارم خلقش میکنم

    هیچ چیزی اتفاقی و شانسی نیست و من هستم که با دقت صد در صد دارم زندگیمون خلق میکنم ،

    انگار دوباره متولد شدم

    انگار دوباره شروع کردم با خواسته های جدیدم با اهداف جدیدم فارق از اینکه بقیه چه فکری میکنن یا چه انتظاراتی از من دارن،

    این زندگیه منه و می‌خوام اونجوری که دوست دارم زندگیش کنم،

    اینم بزارید بگم که هم رد پا باشه هم انگیزه،

    برای اینکه جای خواب داشته باشم سعی کردم هر طور شده یک ماری پیدا کنم که حتی خواب داشته باشه،

    و دقیقااااا هدایت شدم جایی که دوست داشتم باشم،

    من عااااشق رهبری به سبک مربی گری هستم عاااشقم بالا بردن بهره وری افراد و تاثیر گذاری مثبت در افراد و کسب و کار ها هستم،عاشق کمک به رشد و پیشرفت هستم،عاشق ارتباط برقرار کردن با افراد و کارمندان و کارگرها هستم حس میکنم تمام این سالهای عمرم ساخته شدم برای همچین موقعیتی نمی‌دونم اما دارم حسش میکنم هنوز در جستو جو و کشف سبک شخصی خودم هستم،

    خلاصه هدایت شدم به یک تولیدی بزرگ که تقریبا 15 تا پرسنل داره

    من فقط گفتم که می‌خوام کار کنم و حرفی از توانمندی هام نزدم،

    و مثل یک کارگر در بخش رنگ کاری مبلمان مشغول به یادگیری و کار شدم و یک کانکس 2 در 4 هم که 3 نفر داخلش زندگی میکنن در اختیارم هست ،

    و شروع کردم به پیاده کردن توانایی رهبریم و ارتباط گرفتن با تمامی کارگر ها،

    در حدی که بعد از 3 روز الان همشون منو میشناسن و یه جورایی عاشقم شدن ، همشونو تخلیه اطلاعاتی کردم از خودشون برام گفتن از چالش های کسب و کار و مدیریت مجموعه برام گفتن،

    و دقیقا با توجه به خواسته من که بالا بردن بهره وری کسب و کار ها و مدیران هست من هدایت شدم به همچین فضایی،

    وگرنه موقعیت خیلی خیلی بهتری هم بهم پیشنهاد شد ولی قلبم باهاش همخونی نداشت،

    خلاصه،

    اینقدر تو این چند روز در لحظه دارم زندگی میکنم و اصلا نفهمیدم امروز جمعس،

    با اینکه دیشب تا ساعت 2 تو پارک بالا سر شاگردم بودم،

    صبح مثل خروس ساعت 7 از خواب پاشدم و بعد تمرینات ذهنیم رفتم شروع کردم به کار کردن و فایل گوش کردن،که طرفهای ساعت 12 بود تازه دوزاریم افتاد که امروز جمعست و روز استراحته :)

    اما مهم نبود برام چون من داشتم لذت می‌بردم فایل گوش میکردم و کار رنگ آمیزی رو انجام میدادم،

    اما این رفتار من که دیروز ازم سر زد نشون داد که به لطف الله چقدر تغییر کردم و چقدر به خود باوری و خدا باوری رسیدم،

    از اولم هدفم این بود که بعد از گذشت چند روز برم پیش مدیر مجموعه و بهش خودمو معرفی کنم و توانایی هامو بگم و از بخوام اجازه بده که به رشد مجموعه کمک کنم،

    دیروز نشسته بودم و داشتم سمباده میزدم که استاد نقاشی کار اومد بهم گفت چرا نشستی؟ پاشو وایسا و کار کن :) البته کلی هم رو خودش تاثیر گذاشته بودما،

    اما خب این مورد رو دیگه نتونستم بپذیرم و گفتم من دو مترم کمکم میشکنه واسم دولا دولا کار کنم :)

    خلاصه براش منطقی کردم داستان رو :)

    و همونجا بهم گفته شد که الان وقتشه برو و با مدیر صحبت کن،.

    رفتم لباسهامو مرتب پوشیدم و رفتم تو دفتر مدیر که با پسرش تو دفتر بودن،

    اول تعجب کردن که لباس پوشیدم فکر کردن می‌خوام برم،

    بعد نشستم خودمو کامل معرفی کردم و گفتم چه تواناهایی دارم و واقعا برام ترس داشت اولش که بگم می‌خوام تو رشد مجموعه بهتون کمک منم،

    اما گفتم،

    گفتم من اصلا برای همین موضوع اومدم،و توی این چند روز چالش های کارگرها و کسب و کارتون رو شناسایی کردم چندتاشم بهشون گفتم و کاملا پذیرفتن و خیلی هم مشتاق شدن که باهام همکاری کنن،

    البته من این رو هم به خودم گفتم که من توانایی تغییر اینارو ندارم مگر اینکه خودشون همراهی کنن دل بدن به کار و به دنبال رشد و بهبود باشن،چون با اینکه سابقه ی خیلی بالایی دارن،اما روبه نزول هستن و احتمالا اگر با این روند پیش برن حذف میشن،

    به هرحال من دارم توی ذهنم می‌سازم که دوست دارم خداوند چه افرادی رو چه کسب و کارهایی رو به سمتم هدایت کنه که آماده باشه برای تغییر و مشتاق باشن،

    و من برای شروع اولین ایده این اومد که با اینها شروع کنم،

    و نمی‌دونم تا کجا پی بره اما می‌دونم که دارم با هربار اقدام کردن قوی تر میشم و اعتماد به نفسم بیشتر میشه برای مراحل بعدی و عاااااشق این مسیرم

    اصلا تو پوست خودم نمیگنجم دلم میخواد بدوئم و از خوشحالی جیغ بزنم که اومدم تو مسیر مورد علاقم،

    و

    الان وقت اینه که دوباره با دقت بالا از قانون استفاده کنم،

    از تمرین ستاره ی قطبی از تجسم از درخواست از قانون وضوح از طریق تضاد ،و تموم تمریناتی که استاد بهمون گفته تا زندگیم رو اینجا تو این جزیره اونجوری که دوست دارم خلق کنم و رقم بزنم،

    و در کنار تمام این صحبت ها یک از حملات تاکیدیم هم اینه که من احااازه میدهم که خداوند منو مسیر درست به راه راست هدایت کنه و به چیزی گیر نمی‌دم به چیزی نمیچسبم،فقط و فقط دارم لذت میبرم واقعا خوشحالم که این قدم رو برداشتم و بالاخره رفتم تو دل ترسهام،

    خوشحالم که دست خدارو روی شونه هام احساس میکنم .خوشحالم و سپاسگذارم به خاطر شخصیتم به خاطر توانایی هام به خاطر قدرت تاثیر گذاریم روی افراد به خاطر هدایت های الله به خاطر همه چیز خوشحالم،

    همین چند ماه پیش بود که عاااشقانه میخواستم حرکتی انجام بدم که این باورهایی که دارم می‌سازم رو در عمل اجرا کنم،

    و الان دارم تک به تک باورها و به خودم ثابت میکنم به ذهنم ثابت میکنم که مهم نیست دیگه کجای این جهان هستم هرکجا که باشم به من کمک میشه ثروت و خوشبختی و دوستهای خوبو روابط عاشقانه و موقعیت های فوق العاده به دنبال من میدوئن،

    و خدارو صد هزار مرتبه شکر،

    فکر میکنم کل این متن خودش بزرگترین سپاسگذاری از آموزش های استاد بوده باشه

    که این تغییر بزرگ رو در من ایجاد کرده که موجب این حرکت ها شده،

    خیلی خوشحالم به خاطر دیدگاهی که به خودم و جهان و توانایی هام پیدا کردم خیلی خوشحالم که توانایی هامو بیشتر شناختم و بیشتر بهشون اهمیت دادم و بیشتر بهشون دارن بها میدم و براشون ارزش قائل هستم، و باید باشم اینها موهبت های خداوند و لطف خداوند به من هستن،

    و خیلی هم با جزیره ارتباط برقرار کردن حس میکنم لیاقت منو داره برای قدم بعدی،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که فرصت نوشتن بهم دادی

    استاد جانم خیلی ازتون ممنونم مریم خانوم واقعا بی نظیرید واقعا موهبت خداوند برای استاد و ماهستین با این خلاقیت و تواناییتون تو تدوین و مطالبی که کرد هم میارین،

    از همه ی بچه های عزیز سایت هم سپاسگذارم

    برای همتون آرزوی بهترین هارو میکنم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: