منابع مرتبط با این فایل:
سرفصل های هر بخش از دوره قانون آفرینش به اختصار:
قانون آفرینش بخش 1 | درک قانون توجه و نحوه هماهنگی با این قانون به منظور بهره برداری از قدرت خلق درونی
در شروع مسیر و اولین بخش از دوره قانون آفرینش، مفهوم دقیق، عملی و کاربردیای از باور و نقش باورها در خلق شرایط و اتفاقات زندگی را یاد میگیری تا این منطق را درک کنی که:
چرا تمامِ داستانِ تغییر زندگی، بر تغییر باورها استوار است؟!
چرا باید برای کنترل ورودی های ذهن «جدّیت به خرج بدهی»؟!
و چرا باید بالاترین اولویت را در زندگی ات به این موضوع اختصاص بدهی!
وقتی اصل این موضوع را درک می کنی، آنوقت دیگر یک عالم بدون عمل نخواهی بود. آنوقت دیگر از این آگاهیها، فقط به عنوان یک مُسکن استفاده نمی کنی. بلکه برای اجرای این آگاهی ها تعهدی غیر قابل مذاکره داری. در نتیجه زندگی خود را به گونه ای که می خواهی خلق می کنی و کنترل کاملی بر اتفاقات زندگی ات داری.
قانون آفرینش بخش 2 | قانون درخواست
آگاهی های این بخش از دوره قانون آفرینش، کلید ساختنِ باور احساس لیاقت را به ما متذکر می شود. پرورش ریشه ای احساس لیاقت درونی، از «درکِ مهم ترین رابطه ی زندگیمان» شروع می شود یعنی از درک رابطه ی دو طرفه ی ما با خداوند یعنی: «درخواست کننده» و «اجابت کننده ی آنچه درخواست شده است» و به طور خلاصه، از توحید؛
آگاهی های این جلسه به وسیله ی توضیح آیات قرآن و شناختن قوانین جهان، منطق هایی قوی در دست ما قرار می دهد برای توانا شدن در ساختنِ رابطه مان با خداوند به عنوان نیرویی که هم صاحب قدرت بی نهایت و هم صاحب بخشندگی بی حساب است.
هرچه این آگاهی ها را جدی تر بگیریم و در اجرایشان تعهد به خرج دهیم، رابطه ی بی واسطه مان با خداوند(یعنی منبع قدرت ها و نعمت ها) را بیشتر درک می کنیم و هر چه این رابطه بهتر درک شود، خالق بهتری برای زندگی دلخواه مان می شویم.
قانون آفرینش بخش 3 | قدرت تجسم خلاق
تجسمِ خلاق یعنی: «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»، به منظور هم-مدار شدن با خواسته ها. تجسم خواسته ها، فاصله فرکانسی میان شما و خواسته تان را کم می کند زیرا سیستم ذهن به گونه ای است که ذهن بین خیال و واقعیت تفاوت قائل نیست. نقش تجسم خلاق، باورپذیر کردن امکان پذیری یک خواسته برای ذهن است. نقش تجسم خلاق، کم کردنِ مقاومت های ذهن در برابر حرکت برای تحقق آن خواسته است. زیرا ذهن فقط کاری را انجام می دهد که آن را امکان پذیر بداند. وقتی ذهن موضوعی را امکان پذیر بداند، آنوقت است که نه تنها در برابر اجرای ایده ها مقاومت نمی کند، بلکه توان جسمانی تو را به سمت تحقق آن خواسته، رهبری می کند، انگیزه ها را تقویت می کند و عزم شما را برای تحقق آن خواسته جزم می کند. چون ذهن امکان پذیری آن خواسته را باور می کند.
قانون آفرینش بخش 4 | «قدرت کلام»، سلاحی قدرتمند برای «هدایتِ کانون توجه»
در این بخش، استفاده عملی از این قدرت درونی برای خلق خواسته ها را می آموزیم. ما در این بخش یاد می گیریم تا از قدرت کلام مان، برای ساختن باورهای قدرتمند کننده بهره برداری کنیم. باورهای قدرتمند کننده ای که مرتباً کانون توجه ما را تصحیح می کنند. یعنی به ما قدرت اعراض از ناخواستهها و توجه به خواسته ها را می دهند. زیرا عادتِ ذهن، متمرکز شدن بر وجه ناخواسته ی هر موضوعی است مگر اینکه شما آگاهانه ذهن را برای توجه به خواسته ها، تربیت کنی. هدف این بخش از دوره قانون آفرینش رسیدن به این توانایی های درونی است:
استفاده آگاهانه از قدرت کلام برای کنترل ذهن؛
“استفاده از قدرت کلام” برای ساختن عادت رفتاری قدرتمند کننده ی جدیدی که تکرار آنها، آرام آرام شخصیت ما را به گونه ای تغییر می دهد که وارد مدار خواسته ها شویم و در این مدار بمانیم.
قانون آفرینش بخش 5 | مهارت در بهره برداری از توانایی های درونی بوسیله “سوالات توانمند کننده”
مکانیزم خودکارِ ذهن برای توجه به یک موضوع، سوال کردن و پاسخ دادن به آن سوالات است. اما ذهن، به صورت پیش فرض از سوالات محدود کننده استفاده می کند. ذهن به صورت ناخودآگاه، با پرسیدن سوالات محدودکننده، ما را در معرض ترس از مشکلات احتمالی ای قرار می دهد که شاید در مسیر ما رخ بدهد و به این شکل، به ما احساس ناتوانی، احساس قربانی بودن و ضعف قرار می دهد، قدرت تغییر و بهبودِ شرایط زندگیمانی را از ما می گیرد و در دست عواملی بیرون از ما قرار می دهد که نه کنترلی بر آن عوامل داریم و نه توانایی تغییر آنها را.
پاسخ ذهن به سوالات محدودکننده، همیشه به جای یک راهکار برای حل مسئله،یک توجیه است برای: حرکت نکردن و پذیرفتنِ آن ناخواسته به عنوان سرنوشت.
اگر آگاهانه، گفتگوهای ذهنی ات را برای مدتی معین رَصد کنی، متوجه می شوی که این گفتگوها اکثراً تمایل به پرسیدنِ سوالات محدود کننده دارند. به همین دلیل است که اکثراً درباره تحقق اهدافی که داری و ساختنِ شرایط دلخوهی که دوست داری، احساسِ ناتوانی می کنی. آنهم به عنوان موجودی که همه ی پتانسیل های لازم برای خلق شرایط دلخواه را در وجود خود دارد. اما حالا اینجا هستیم تا این چرخه را برعکس کنیم.
ما میخواهیم به کمک آگاهی های جلسات این بخش از دوره قانون آفرینش، با پرسیدن سوالات قدرتمند کننده، قدرت خلق درونی خود را فعال کنیم و «پرسیدنِ سوالات توانمند کننده» را تبدیل به عادت رفتاری و شخصیت مان کنیم. سوالاتی که به ما قدرت، اطمینان و جسارت برای قدم برداشتن و هدایت شدن در جهتِ تغییر و بهبود اوضاع را می دهد. این عادت سازنده به گونه ای کانون توجه مان را جهت دهی می کند که: توانایی های درونیِ ما را برای حل مسائل پیش رو و خلق خواسته هایمان «فراخوانی» می کند. زیرا پاسخ ذهن به سوالات قدرتمند کننده، راهکاری انگیزاننده و ثمربخش برای حل مسئله است.
قانون آفرینش بخش 6 | تقسیم کار با خداوند
ما در این بخش از دوره قانون آفرینش، تقسیم کار با خداوند را در عمل تمرین می کنیم. یعنی در عمل تمرین می کنیم تا خداوند را به عنوان مدیر، مسئول و راهنمای زندگی خود قرار دهیم. در این بخش، توکل بر خداوند را تمرین میکنیم. این بخش اصول مهمی را به شما می آموزد که باید به صورت دقیق رعایت شود تا نتیجه بدهد.
در این بخش، ما وظایف سمت خودمان و وظایف سمت خداوند را میشناسیم و با انجام وظایف سمت خودمان، تسلیم بودن در برابر خداوند و توکل به معنای واقعی را در عمل اجرا میکنیم.
در این بخش با درک وظایف سمت خداوند، اعتماد به نفس، ایمان و احساس لیاقتمان را پرورش میدهیم و توکل کردن به این نیرو را در عمل تمرین می کنیم.
هرچه ماهیت آگاهی های این بخش را بهتر درک میکنیم، خداوند را بهتر میشناسیم. رابطهی خودمان با این نیرو را عمیق تر میکنیم. در نتیجه این آگاهی ها، جزو شیوهی زندگی مان میشود. آنوقت است که در تمام امورات زندگی، با خداوند تقسیم کار می کنیم و در یک کلام روی شانه خداوند می نشینیم.
قانون آفرینش بخش 7 | سیستم هدایتگر درون
ما از 2 طریق می توانیم، به شناختی قابل اطمینان درباره جایگاه فرکانسی مان برسیم:
اول: اتفاقاتی که غالبا در زندگی تجربه می کنیم بازتابی از اساس فرکانس هایمان است: به این معنا که اگر مرتباً در حال تجربه کمبودها (خواه در هر جنبه ای: کمبود پول، کمبود محبت، کمبود سلامتی و …) هستی یعنی اساس باورهای شما در آن جنبه، کمبود است. در نتیجه کانون توجه شما، اساساً معطوف بر ناخواسته ها، موانع و کمبود هاست.
دوم: “جنسِ احساسی” که غالباً تجربه می کنی.
آگاهی های این بخش، تمرکز دارد بر موضوع دوم. یعنی کنترل اتفاقات زندگی از طریق جدی گرفتنِ پیغام های هدایتگرانه احساس مان، تواناتر شدن در کنترل ذهن و جهت دهی آگاهانه ی کانون توجه به گونه ای که به احساس بهتر برسیم و مدت زمانِ بیشتری در احساس بهتر بمانیم. در نتیجه، طبق قانون احساس خوب = اتفاقات دلخواهِ بیشتری را تجربه کنیم.
همچنین آگاهی های این بخش تمرکز دارد بر: به شناخت رسیدن درباره اینکه آیا با خواسته خود هم جهت هستی یا در مسیر خلاف جهت با خواسته خود حرکت می کنی. این کار از طریق آگاه بودن از احساس غالبی که تجربه می کنیم، انحام می شود. “احساسِ ما”، راهنمای درونیِ ماست. یعنی معیاری است برای تشخیصِ هم جهت بودن یا خلاف جهت بودن با منبع. معیاری است برای تشخیص:
پیروی از هدایت های منبع (احساس خوب)
یا نادیده گرفتنِ آن هدایت ها (احساس بد)
طبق قانون: لازمه ی رسیدن به خواسته ها، ماندن در احساس خوب است و ماندن در احساس خوب حاصلِ برنامه ریزی ذهن بوسیله ی باورهای قدرتمند کننده و هم جهت با خواسته است. این بخش از دوره قانون آفرینش، منطق های قرآن را درباره اصل و اساس قانون یعنی احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد= اتفاقات بد، با بررسی آیاتی با ریشه «ح ز ن» توضیح می دهد. درک این منطق ها، خطرِ ماندن در احساس بد و صدماتِ ناشی از این ناهماهنگی فرکانسی را برای ما واضح می کند. یعنی تعهدی در ما ایجاد می کند تا این قانون را بیشتر جدی بگیریم و برای هماهنگ ماندن با این قانون، متعهد تر باشیم.
قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها
آنچه در بخش هشتم از دوره قانون آفرینش یاد می گیریم – که ما نتیجه ی آن را “هماهنگی با خداوند” نامیده ایم – شامل:
توانایی کنترل ذهن هنگام برخورد با تضادها (به معنای تمرکز بر راه حل ها و اعراض از ناخواسته ها)؛
تمرکز بر خواسته هایی که از دل آن تضادها برایمان واضح شده است و اقدام در جهت تحقق آن خواسته ها؛
ساختنِ شرایط دلخواه در زندگی به کمک مدیریتِ آگاهانه ی کانون توجه مان.
قانون آفرینش بخش 9 و10 | مهمترین رابطه زندگی من
آگاهی ها و تمرینات بخش دهم به عنوان آخرین بخش، تمرکز دارد بر:
چگونگیِ ساختن مهمترین رابطه ی زندگی مان؛
تقویت قوه الهامات در وجودمان و استفاده از این نیروی درونی برای هدایت به مسیر هم جهت با خواسته ها؛
ماموریت آگاهی های این بخش از قانون آفرینش، رسیدن به خودشناسی است تا بتوانید آبشخور رفتارها و عادت هایتان را بشناسید و اگر اساس آن رفتارها محدودکننده هستند، این ضعف شخصیتی را با ایجاد باورهای قدرتمند کننده، اصلاح کنید
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
سایر قسمت های live با استاد عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | چون قانون ساده است، عمل به آنرا جدّی نمی گیری157MB27 دقیقه
- فایل صوتی live | چون قانون ساده است، عمل به آنرا جدّی نمی گیری25MB27 دقیقه
به نام خدای بخشاینده
سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته جان و دوستانم
چقدررر این فایل آگاهی داشت خداروشکر، تیکه های قانون آفرینش چقدرر خوب بود، سپاسگزارم خانم شایسته جان برای پیدا کردن این گنج و شیر کردنش با ما.
اولین موضوع، سراغ تکنیک های عجیب و غریب نرید برای موفق شدن، قانون جهان ساده است.
استادجان هررر بار ک من با انسانها معاشرت میکنم ولو کوتاه و حتی در مورد قوانین جهان صحبت میکنیم به هیچ عنوان حتی نزدیک آگاهی های سایت هم نیستن، ینی من بعد از جمله پنجمش میفهمم یا خدااا تو هنوز اندرخم یک کوچه هستی، این فرعیات چیه من نمی فهمم شون، چاکرا چیه، انرژیِ چی چی، حالا طرف مقابلم 40،50 سال از من بزرگتره، حالا ایشون میگن من مدرک دکترای روان شناس دارم من اینم من اونم، منم برا اینکه یه ذره باوراشون رو بکشم بیرون و با نتایج شون مقایسه کنم در حالت فانی مکالمه رو ادامه میدم، و خب بیشتر باورها محدودکننده و شرک آلود، اصن بخدا ب خالصی آگاهی های شما ندیدممم من.
من سعی میکنم همون اول بحث رو با این دوستان ببرم سر خدا و قرآن، ببینم بنده ی خدا تو چقد ب خدا نزدیکی ک این نتیجه حالِ روحی و مالی ته، مثلا میگم من قرآن خوندن رو خیلی دوست دارم معنی اش خیلی زیباست و قانون زندگی رو ازش پیدا میکنم، مثل بزغاله نگام میکنن، بد هی تو حرفام از خدا میگم و از هدایت باز سر تکون میدن با چشای خشک شده تو دلشون میگن چی میگه این بچه، و شده خیلییی از این مکالمات رو بعد از چندین دقایق قطع کردم و گفتم خدافظِ شما. حتی اگر چندین تاش یک ساعتی مثلا طول کشیده خودخواهانه اصن ادامه دادم چون تو تمام مدت من داشتم از قوانین حرف میزدم و طرف مقابل سر تکون میداده ؛))
حتی در مورد قرآن خوندن، تا قبل از آشنایی با سایت شما من اصلا ب خودم این حق رو نمی دادم، خودم رو لایق نمی دونستم ک بتونم قرآن رو درک کنم، معلمای دینی و مامانم میگفتن قرآن هفتاد بطن داره و فقط راسخون در علم میتونن درکش کنن کجای کاری بچه جان، بعد از آشناییتم با سایت، من شروع ب خوندن معنی قرآن کردم، شاید از یه صفحه یه آیه اش رو میفهمیدم، خدا قلبم رو نرم میکرد، احساس میکردم خدا داره کم کم باهام صحبت میکنه، بعد هی آیات بیشتری فهمیدم، هی قوی تر شد درکم، و الان دیگه ب جایی رسیدم ک عاشق درک صحبت های خدام، و حتما سعی میکنم روزانه ساعتی رو اختصاص بدم ب خوندن معنی اش، چقدررر خدا مستقیم باهام حرف زده، یا یه برداشت هایی از اون آیه و داستان ب من وحی میکنه ک کار کارِ خودشه، یه آرامش هایی گرفتم، یه آیه هایی قلبم رو استوار کرده نزاشته پاهام بلرزه، ینی مواقعی ک واقعا نیاز ب کنترل ذهن شدید دارم دخیل می بندم ب قرآن میگم تا باهام مستقیم حرف نزنی و دلگرمم نکنی ولت نمیکنم. و شده و آرامشی ب قلبم نازل کرده گفته بشین سرجات بچه جون، این مسئله تو ک چیزی نیست برا ما.
و حالا مثلا سراغ سرچ کلمه ای میرم، معنی یه سری کلمات رو اشتباه معنی میکنن بعد من از تو دایره المعارف در میارم، اصن انقد حال میده این تحقیقات قرآنی، اونجا ک میگی ایوللل پس بحث اینه، پس قانون این بوده و رفته رفته میفهمم ک چقدرر فایلهای شما تطابق داره ب قرآن، قششنگ یه سری آیه های محکم اش یاد صحبت شما تو فلان فایل می افتم میگم عهههه راست میگفت استادهااا ببین ببین این قانونه، لاجرم عه، انَّ داره قطعا داره همانا داره.
قانون جهان ساده است، رمز موفقیت ساده است، از سادگی عه ک منِ نوعی جدی اش نمی گیرم، همین تمرین ستاره قطبی رو، همین سپاسگزاری ای ک فرمودین، این دو اصل اگر با احساس قلبی انجام بشه دیگه زندگی من تو دستِ خودمه، ولی من باز فراموش میکنم و دنبال آگاهی جدید تو فایلهاتون میگردم، خب می بینی با انجام ستاره قطبی زندگیت این چندوقته رو غلطک افتاده، آروم تر شده، بیشتر الهامات رو دریافت میکنی خب همینو بگیر برررو دیگه عزیز من.
استادجان این روزا دقیقا خدا بهم میگه از حاشیه دوری کن، و سپاسگزاری رو فراموش نکن، حتی دیدم خیلی از بچه های سایت هم همین مشکل رو داشتن.
مثلا میلِ من رو از جمع ها و ارتباطات و شلوغی ها کنده، اصن میخوام توی خونه ای باشم و فقط خودمو و خودش، میخوام شلوغی ها رو حذف کنم تا بیشتر صداشو بشنوم، این روزا خیلی نیاز دارم ب خلوت بودن مغزم، ب سکوت، ب آرامش، دیگه حتی بهش نمیگم من اون خواسته رو میخوام، میگم من خودت رو میخوام، حمایتت رو میخوام، میخوام ببینمت همین، دیگه دنبال شوآف نیستم، هرجا خواستم کسی رو تو ذهنم بولد کنم، خواستم خودمو نشون بدم ب کسی، دستمو گرفته گفته بیا بیا بریم این ور، خلاف جهت منو برده گفته فرکانس، نظم جهان، قانون مندی کار میکنه، این ظواهر رو ولششش. همش میخواد بچسبم ب اصل، میگه بچسب ب اصل ک دستگیره ی محکمی عه ک گسستنی در اون نیست.
میگه تو توحیدی باش همه جهان رو عاشقت میکنم، مگه نکرده؟ دارم می بینم منی ک تقریبا هیچ مهمونی نمیرم ولی وقتی مهمان میاد چنان منو دوست دارن، چنان بهم محبت میکنن، احترام میزارن ک میگم خدایا این عشق و محبت ها همه تویی هاااا.
این آخر هفته یه مهمونی ای دعوت بودیم، گفت نرو عزیزم، ذهنم میگفت خیلی خوش میگذره ها می رید بیرون میگید می خندید، بعد یه آن ترسیم کردم اونجام و دارم تو جمع شون کلییی ورودی چرت میدم ب ذهنم، کاری هم از دستم برنمیاد مجبورم ک باشم تو بحث شون، بعد گفت خب حالا فرض کن خونه خودتونی، میشینی در سکوت و خلوتی با من حرف میزنی، با خودت حرف میزنی، تجسماتِ باکیفیت میکنی، مغزت رو خالی میکنی، توش آشغال پر نمیکنی، فایلهای ارزشمند قدم رو پیش میری، کلی کامنت میخونی، قرآن میخونی، ب همه برنامه هات میرسی، ببین کدومو میخوای؟؟
دیدم معلومه ک تو رو میخوام تو رو میخوام، حتی خانواده و فامیل عاشق این بودن ک منم باشم ولی من گفتم دلم نیست بیام و منم ب حرف دلم گوش میدم و دیدم دیگه کسی اصرار نکرد، و خدا بهشون گفت ساکت، بنده من میخواد با من عشق بازی کنه، میخواد رو خودش کار کنه ک در آینده با انسان های باکیفیت و هم مدارش معاشرت داشته باشه، چون اون لایق بهترین هاست، چون گوش های اون لایق شنیدن حرف های توحیدی عه نه حرف های لغو
از زبون شما گفت یادته استاد میگفت آدمی ک برای خودش ارزش قائله هرجایی نمیره، با هر آدمی معاشرت نمیکنه، هر حرفی رو نمی شنوه، گفتم چششم. انقدرر از دیروز تا الان بهم خوش گذشته، روحیه ام لطیف تر شده، حتی بارها و بارها خداروشکر کردم ک نرفتم چون فهمیدم جَو اش چطور بوده ینی خودش بهم نشون داد، نمیزاره استاد نمی زاره قربونش برم نمی زاره ک من جایی برم ک در شان من نیست، بهش میگم دلم نمیخواد مکالمه ای رو ک بوی تو رو نده، دلم نمیخواد هم صحبتی ای رو ک تهش ب تو ختم نشه، ک نتیجه اش از لطف و موهبت های تو گفتن نباشه.
خیلی استاداردهام رفته بالا، انگار هرچی توحیدی تر بشی، هرچی بهش نزدیک تر بشی، بیشتر مراقب این رابطه ی دونفره تی، نمیخوای کسی یا چیزی ک هم مدار این رابطه و عشق پاک بین تو و خدات نیست، واردش بشه، خیلی حساس میشی هر حرفی وارد ذهنت نشه ک مدارت با خدات بالا و پایین بشه، میخوای فقط این رابطه بهتر و صمیمی تر بشه، میخوای یونیک تر بشه ای رابطه. پس فقط باید از حاشیه و لغو و بیهودگی ها دوری کنی.
یکی از موهبت های نرفتن ب این مهمونی، این بود ک دیشب مستقیم بهم یه ایده ی ناب داد، بعد امروز تو این فایل شما دقیقا مهر تاییدش رو زدید، بارها شکرش کردم و گفتم اگر من میرفتم و ذهنم رو درگیر حواشی میکردم کجا این ایده ناب رو دریافت میکردم. اینجا ک گفتید
من یه ایده ای دریافت کردم ک ب هیچ عنوان با منطق ذهنم نمی خونه، این قلب اصن داره یه چیز پَرت میگه، و حسم گفت: مگه پول نمیخوای؟ ما بهت پول میدیم، تو اینکارو انجام بده
و دقیقا خدا بهم گفت مگه پول نمیخوای؟ مگه رسیدن ب خواسته هات رو نمیخوای؟ لباس، تفریح، گشت و گذار، گوشی خوب، روابط خوب و باکیفیت، تحسین و تشویق شدن ب خاطر استعداد درونی ات؟ عزت و احترام و اعتماد بنفس و عزت نفس؟ مگه پیشرفت و خلق ثروت نمیخوای؟ مگه اینارو نمیخوای؟ خب برو ب برنامه نویسی یاد گرفتن ات ادامه بده.
تو هرچی ک بخوای ما از این طریق بهت میدیم، فقط اینکارو انجام بده، اره مقاومت از طرف ذهنم بسیار هست و قبولش نمیکنه.
بعد من گفتم بابا من کاز این نیرو این همه نتیجه گرفتم، این همه تابحال ب من کمک کرده در زمینه های مختلف، چرا بهش گوش نکنم؟؟؟
چرا باورش نکنم؟ اصن هر اتفاقی میخواد بیوفته، من میخوام ب حرفش گوش کنم.
ازت میخوام ک باورش کنی، ازت میخوام ک ازش کمک بگیری، ازت میخوام ک تسلیم اش باشی.
و جمله آخرتون عملکرد شما نشون میده چه باوری دارید، نه حرفاتون، نه ادا و اطواراتون
عملکرد شما
عمل ات، اقداماتی ک انجام میدی ناعمه، اینکه شرایط مهیاست برات، اینکه یه کامپیوتر با امکانات عالی رایگان خدا جونم بهم هدیه داد، حتی استادِ دوره هارو هم بهم گفت، حالا فقط می مونه همت من، عمل کردن من، ایمان ایمان تعهد حرکت کردن، نترسم از آموزش، از یادگیری، اونایی ک برنامه نویسی یاد گرفتن خفن تر از تو نیستن، مخ تر از تو نیستن، مغزِ تو و اونا یکی عه. علم و نبوغ خداوند در وجودِ تو قرار داره، تو هدایت شده ای، تو توانایی، تو بی نظیری، تو با استعدادی، خداوند تو رو قدم ب قدم حمایت میکنه، تو راه آموزش کنارته، یه پشتیبان آنلاین ک همیشه در دسترس عه، هروقت هرجا گیر کردی فقط از خودش بپرس، سریع بهت جواب مسئله تومیده، با خدا هیچ کاری سخت نیست، با هدایت خدا هیچ کاری سخت پیش نمیره.
حتی دیروز هدایت شدم ب فایل شما با عرشیا، ک عرشیا میگفت شما دوماه بکوب بشین مثلا برنامه نویسی رو یاد بگیر، اصن راهی برای جهان نمیزاری ک هدایتت نکنه ک از اون توانایی و مهارتت برای گسترش و خلق استفاده نکنی، فقط حرکت و همت تو رو میخواد. حتی باز یادم میاد چندین نفرو خدا اورد تو مسیرم و پرسیدن از برنامه هام و گفتم دارم برنامه نویسی یاد می گیرم و کلییی منو تشویق کردن و گفتن کار درستی میکنی، اتفاقا افرادی هستن ک نتیجه گرفتن تو زندگی شون، اصن انگار خدا اینارو اورده بود ک از من این سوال رو بپرسن و تشویقم کنن و مهر تایید بزنن و برن. همین
موضوع بعدی فن بیان
ای خدااا استاد چقدر من از این ادا و اطوارها از بچگی از تو مدرسه بدم می اومد، از اون دوستانی ک فقط لب و دهن بودن، و با لحن صداشون میخواستن خودشو بکشن بالا، بابا بشین در خفا کارِخودتو بکن چقد دنبال حاشیه و دیده شدنی، این یعنی کمبود عزت نفس، ینی آقا تو عزت نفس رو در درونت واقعی بساز، مردم یه بار یه جلسه عاشق اون صدات میشن، دفعات بعدو میخوای چیکار کنی؟مثلا توی یکی از شرکتهایی ک کار میکردم، یکی از همکاران ک اتفاقا کلاس فن بیان هم رفته بودن گویا، خیلی اعتمادبنفسِ صداشون رو گرفته بودن، اماااا دریغ از یه درصد مسئولیت پذیری و تهعد در کار، و نتیجه این بود ک بدترین عملکرد رو تو شرکت داشتن، همش دعوا و درگیری، آقاااا مشتری صدای تو رو نمیخواد ک، چرا شاید بار اول براش جذاب باشی ولی ببینه کارش رو راه ننداختی دیگه …، خودت میدونی. و من اون فردی بودم ک مسئولیت پذیر، ب هیچ عنوان دنبال شوآف و نشون دادن خودم نه ب مشتری ها نه ب رئیس مون بودم، و محبوب همه بودم، همیشه تو جلسات رئیس مون از من تعریف میکرد، میگفت کم حاشیه ترین و مسئولیت پذیرترین، بیشترین احترام رو میزاشت بهم، انقدر ب درست کاریم اطمینان داشتم ک نیازی نمی دیدم خودمو ب کسی ثابت کنم، بلکه عملکردم منو ثابت میکرد بدون هیچگونه حرفی.
خدایا شکرت برای این آگاهی های ناب ک هدیه دادی بهمون
سپاسگزارم
در پناه الله باشید.