به شما این مژده را میدهم که روانشناسی ثروت۳، همان فرمول، راهکار و هدایتگری است که آموزههایش میتواند نتایجی را در کسب و کارت بوجود آورد که در زندگی و کسب و کار من بوجود آورده و برای سالیان سال هدایتگر تو برای شروع یک کسب و کار یا پر رونق کردن کسب و کاری که الان داری، باشد. فارغ از اینکه چه کسب و کاری داری، در چه شهری هستی، چقدر سرمایه اولیه داری یا اینکه زن هستی یا مرد، پیر هستی یا جوان!
پس اگر من و روانشناسی ثروت۳ را به عنوان مربی و هدایتگر کسب و کارت انتخاب نمودهای، باید این دو شرط را اجرا کنی:
- با ذهنی خالی وارد دوره شو. تمام تجربه و تعریفی که از کسب و کار، شیوه فروش، بازاریابی، شیوه سرمایه گذاری، استخدام کارمند مناسب و … همه و همه را فراموش و ۱۰۰% آنچه در این دوره گفته میشود را اجرا کن و نه ۹۹%!!!
- این روند را تا یک سال ادامه بده. زیرا باورها و فرکانسهایی که با آگاهیهای جمله به جمله آموزشهایم در هر جلسه میآموزی، نیاز به زمان و نیاز به تکرار دارد تا به ثمر بنشیند.
هرچند نتایج، در همان هفتههای اول خودش را نشان میدهد، اما در هر صورت و با هر نتیجهای، با ایمان ۱۰۰%، این مسیر را تا یک سال به روشِ من ادامه بده. چرا که ماجرا مثل بذری است که کاشته شده و آن پایین ریشهها به سرعت در حال رشد اند و آن جوانه برای بیرون آمدن و به ثمر نشستن، نیاز به صبر و ایمان تو و نیز تغذیهی مداوم دارد.
تکتک جملاتم در این دوره، مهم است. حتی یک کلمه را نیز از قلم نینداز. تمام این جملات حاصل سالها تجربیات موفق من در کسب و کار خودم و تحقیقاتی است که در کسب و کارهای دیگران داشتهام.
روانشناسی ثروت۳ شامل چنین پشتوانهی محکمی از نتایج من، هزاران فردی که مربی آنها بودهام و میتوانی نتایجشان را در جای جای نظرات سایت بخوانی و نیز قوانینی است که حاصل یک دوره تحقیقاتی گستردهی ۳ ساله در سراسر جهان و تحلیل و بررسی کسب و کارهای موفقی است که در همین ۱۰ ساله اخیر بدون سرمایه اولیه و یا مقدار بسیار ناچیز شروع شده و در ۴ سال اول به نتایجی رسیدهاند که شرکتهای موفق در طول ۳۰ سال نتوانستهاند تجربه کنند.
این یک دوره معمولی نیست. قرار نیست در این دوره به شما انگیزه بدهم که سخت کار کن، تسلیم نشو، نا امید نشو و از این جور چیزها!
اگر کسب و کارت را در مسیری ناصحیح پیش ببری، فارغ از اینکه چقدر تلاش میکنی و ادامه میدهی، به هیچ نتیجهای نخواهی رسید. مانند فردی میشوی که برای کندن کوهی تلاش میکند که هیچ طلایی در آن نیست. فارغ از آنکه چقدر پشتکار به خرج داده و ناامید نمیشود،، هرگز به طلا نخواهد رسید.
چون مسئله، ادامه دادن نیست، بلکه قرار گرفتن در مسیر صحیح است. وقتی کندن کوهی را شروع کنی که حاوی طلا باشد، آنوقت پیدا شدن اولین رگههای طلا امید و انگیزهی ادامه دادن را میبخشد.
روانشناسی ثروت ۳، نیاز به فرد جسوری دارد که نمیتواند به حقوق کارمندی آخر ماه قانع شود تا به سختی کفاف هزینههای زندگیاش را تأمین کند.
قرار است با این دوره، باورها و ایمانی بسازی که از تو شخصیتی توانا میسازد که قادر به حل هر مسئلهای است. قرار نیست در کسب و کارت هیچ مسئلهای نباشد. بلکه قرار است تو فردی باشی که قادر است با بهرهبرداری از تضادها و مسائلی که در نظر ۹۰% افراد کشنده و ویرانگر است، ثروت بسازد.
تفاوت یک کارآفرین با فردی که به دنبال حقوق ناچیز، اما ثابتِ آخر ماه است، توانایی و جسارتش در حل مسئله است. به همین دلیل روانشناسی ثروت ۳ اول از همه شخصیتِ حل کننده مسائل را در شما میسازد تا قادر باشی با کمک این نگرش، ایدهای که در دلش یک کسب و کار یا بازار جدید برای خلق ثروت نهفته است را در جای مناسب اجرا و با تغذیه مناسب، از آن، کسب و کار خود را بسازی یا رونق را به کسب و کار کنونیات بیاوری.
در این برنامه بازاریابی و فروش، مدیریت کارکنان و نحوه خودکار کردن سیستم کسب و کار را به شیوهای هماهنگ با قوانین کیهانی میآموزی و یاد میگیری چطور با خلاقیت ونوآوری، از مسائلی که دیگران میترسند و مراقباند که حتی به آن نزدیک هم نشوند، بازاری جدید برای کسب و کارت بیاموزی. میآموزی که چطور مسائل کسب و کارت را با نگاهی یکتاپرستانه مدیریت کنی که محتاج و وابسته هیچ مغز متفکر یا متخصصی نشوی. برای همین است که میگویم این یک دوره معمولی نیست و نتایجاش هم معمولی نیست!
مثل یک پروژهی محرمانه به این دوره نگاه کن. به اندازهای جسور باش که چشم را بر همهی روشها و تجاربی که قبلاً در کسب و کار آموختهای، ببندی.
آنوقت نتایجات در همان سال اول به شما نشان میدهد که ارزشش را داشت. نتایجی که بیش از داشتن یک کسب و کار پردرآمد و موفق است. کسب و کاری که به شما استقلال مالی برای تهیه آنچه دوست داری و نیز آزادی زمانی برای لذت بردن از آنچه که ساختهای همراه با تجربه سلامت جسمانی کامل و مهمتر از همه آرامشی که حاصل رابطهی عاشقانهای است که با منبع، با خداوند ساختهای را میدهد و به شما نشان میدهد که این زندگی چه طعمی دارد!
سید حسین عباس منش
اطلاعات بیشتر درباره آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3 (ساختن کسب و کار موفق)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD297MB25 دقیقه
- فایل صوتی ساختن کسب و کاری موفق از توانمندی هایت23MB25 دقیقه
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان همفرکانسی ام
روز شمار تحول زندگی من روز سی و دوم
شغلی که عاشق هستی رو پیاد کن و وارد ان شغل بشو و با باورهای درست ثروت بینهایت بدست بیار
من خودم رو که نسبت به بقیه دوستانم مقایسه می کنم خیلی ادم تنوع طلبی بودم و دوستداشتم از همه کار ها سر دربیارم و منم همیشه این باور های محدود کننده توی ذهنم بود که مثلا کار های هنری پولی نداره و نمی شه با این شغل در اینده به درامد رسید موقعه ایی که دبیرستان می رفتم سال اول که انتخاب رشته بود رو رشته ایی دست گذاشتم که اصلا علاقه ایی نداشتم و به خودم می گفتم که این شغل مثلا پزشکی پول داره و اون شغل مثلا روانشناسی پولش نسبت به پزشکی کمتره اون موقع میل من بیشتر به سمت روان شناسی و رشته انسانی بود ولی من با باور محدود کننده رفتم تو رشته ایی که شغل های پر درامدی داره
و یه جورایی می خواستم بگم که من خیلی پزشکی رو دوستدارم با اینکه قلبنا در اون شرایط دوست داشتم رشته روانشناسی برم یادمه اون موقع می رفتم کتابخونه به جای مطالعه کتب درسی کتب روانشناسی می خوندم و از اونجایی که هیچ موقع اعتماد به نفس نداشتم یه بار نیومدم یه کاری روی برای دل خودم انجام بدم و رفتم سراغ شغلی که بهش علاقه نداشتم و باور مردم و خودم این بود پزشکی پولش بیشتره که در نهایت رفتم رشته تجربی که که اصلا علاقه ایی بهش نداشتم و تا دپیلم رو به زور خوندم و کلا از درس متنفر شده بودم چون شغلی که دوستداشتم رو نرفته بودم و خودم رو درگیر کاری که بدم میومد کرده بودم و نظر بقیه از نظر خودم مقدم تر بود و من ادمی بودم که باب میل بقیه کاری رو انجام می ده از درس و مدرسه کلا متنفر شدم و کلا قیدشو زدم
از مدرسه اومدم بیرون و باز دوباره همون دیدگاه قبلی رو داشتم با اینکه از درس نتیجه نگرفتم علاقه شدیدی به اشپزی داشتم و حتی بیشتر موقعه ها به مادرم می گفتم غذا درست نکنه و بزاره من درست کنم و از اشپزی لذت می بردم و انواع غذا های مختلف رو درست می کردم و همیشه هم بهترین طعم و مزه رو داشت داداش بزرگم همیشه منو مسخره می کرد که تو خیلی شکمو هستی و می خوای برای شکمت کار کنی و بری اشپزی و منم که از بچگی با حرف های بقیه قید علاقه مو می زدم و حتی یکبار هم نشدم از اون کاری که دوستدارم دفاع کنم و این دفعه هم قید اشپزی رو زدم تو خانواده ی ما باب این بود که فقط باید مشغول باشی و یه پولی دربیاری شغل مورد علاقه که اصلا معنی نداشت و فقط پول نقد ملاک زندگی بود و این تفکر باعث شد برم سمت کار بنایی و دو سالی رو بردست داداشام بودم من چهار تا برادر دارم دو تا از من بزرگترن و دوتا کوچیک تر دوتا بزرگه باهم بودن و دوتا کوچیکه هم باهم یعنی از لحاظ شخصیتی خیلی بهم نزدیک بودند و من داداش وسطی اخلاقم با هیچ کدومشون جور نبود وهمیشه توی ذهنم خودم رو سر زنش می کردم که اونا رو ببین چقدر با اعتماد به نفس حرفشونو می زنن و کاری رو که دوس دارن انجام می دن من برادر سر به زیر و اروم خانواده بودم و همیشه مطیع و فرمان بردار بودم و هیچ موقعه تو زندگیم حرف دلم رو نمی زدم و همیشه توی ذهنم به خودمی می گفتم بی عرضه و ترسو چون هیچ موقعه از کاری که دوس داشتم دفاع نکردم و مثل عروسک خیمه شب بازی با ساز هر کسی می رقصیدم و یادمه تو جمع های خانوادگی همیشه سرم پایین بود و هیچ موقع ابراز وجود نمی کردم و حتی یه جوک و حرفی نمی زدم و همیشه اروم سر به زیر بودم
خب از بحث اصلی خارج نشیم من بعد از مدرسه سه چهار سال بدون هدف و اینده شغلی شاگرد برادرام بودم و هیچموقعه به شغل مورد علاقم فکر نمی کردم یه جورایی به فراموشی سپرده بودم تا اینکه برادرام یکی یکی ازدواج کردن و به مرور زمان از هم فاصله گرفتیم و من هم چنان همون کارگر ساده بودم و نمی دونستم عمرم چه جوری می گذره بعد از چند سال کارگری اومدم و دوباره رفته اشپزخانه کار کردم ایندفعه نه برای علاقه بلکه برای پول یه سالی کار کردم خیلی خوب پیش می رفت و موفق بودم ولی باور های مخرب تو شغل اشپزی و حرف های اشپزها که می گفتن پول نداره سخته طاقت فرساعه و …. منم دوباره قید اینکار رو زدم دوباره از اشپزخونه اومدم بیرون
باز دوباره یکی دو سال بی هدف و انگیزه عمرم گذشت و باز طبق معمول همون کارگری رو انجام می دادم از بس خودم رو پایین اورده بودم و کلا قید علاقه مو زده بودم که بد جور سر در گم بودم و مثل یک کلاف نخ که تو در تو بهم پیچیده شده در خودم گم بودم و هیچ برنامه خاصی نداشتم نه ازدواج کردم و نه تو شغل خاصی به مهارت رسیدم شدم یه ادم همه کاره هیچ کاره هر کاری انجام می دادم ولی تو هیچ کاری حرفه ایی نبودم و این روزها وشب ها ذهنم رو مشغول خودش کرده بود باز دوباره رو اوردم به کار های هنری کلا علاقم به کار های ریزه کاری و نقاشی و خوشنویسی و اینا بیشتره یه مدت خوشنویسی کار کردم یه مدت اومدم توی یوتیوب و کلیپ های کاری های هنری رو نگاه می کردم ۶ ماه اومدم گلدان سیمانی پارچه درست کردم و همچنان هیچ پولی ازش در نیوردم بعد ازاون رفتم سراغ ارویگامی و ۶ ماه دیگه هم تو این کار بودم و نتیجه نگرفتم یه مدت با سیم مفتول درخت و عقرب و دستبند درست کردم و بعد از اون می خواستم شغل زیور الات رزینی رو کار کنم و خیلی بهش علاقه نشون دادم ولی ایندفعه با نظر مخالف مادرم بر خوردم که این شغل زنانس و به دردت نمی خوره و من دوباره و همچنان شش ماه تا یک سال توی این کار بودم از این کار هم نتیجه نگرفتم و باز اومدم بیرون
و دوباره رفتم سمت کارگری که پول بدست بیارم بنایی، جوشکاری ، بتن ریزی ، گچکاری ، تیغه چینی ، سیمانکاری و کلی کار دیگه رو رفتم ولی هیچ کدوم علاقم نبود و با اجبار و سختی کار می کردم که دوباره سنگ کاری نظرم رو جلب کرد و ایندفعه دو سالی توی اینکار بودم و بخاطر اینکه چشمام ظعیف بود و یکی دوبار دکتر رفتم گفت اگر سلامتی چشمات برات مهمه شغلتو عوض کن چون سنگکاری نود درصدش گردو خاکه و کلا چشم های منو ضعیف کرده بود و چشمم حساس شده بود به گرد و خاک و مثل کاسه خون چشم ها سرخ می شد و درد می گرفت
از این کار هم اومدم بیرون و باز دوباره مثل اسبی که افسارش پاره شده و دیوانه وار و بدون هدف می دوه منم همین جوری شده بودم می خواستم ازدواج کنم تا بلکه با ورود یک نفر به زندگیم یکم انگیزه بگیرم و سرم به زندگی گرم بشه گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه یه روز به خودم اومدم و شدم یه جوان ۲۷ ساله هیچ کاره همه دوست و رفیق ها سرنوشتشون معلوم وپی زندگیشون و من همچنان سر در گم بودم که کم کم با قانون جذب و بعد هم با استاد اشنا شدم و بعد از کلی دیدن فایل های رایگان عزت نفس دوره عزت نفس رو خریدم و شروع کردم به گوش کردن که استاد در مورد کار مورد علاقه صحبت کردند که تو فایل های دیگه هدف گذاری و برنامه ریزی گفته بودند کارهایی که بهشون علاقه دارین رو مشخص کنید و بعد یکی از اون کار ها رو انجام بدین منم سه تا شغل رو اولویت بندی کردم گفتم می رم انجام میدم ببینم علاقم تو کدوم کار بیشتره کار اول ارایشگری بود رفتم هزینه کردم و سه چهار ماه وقت گذاشتم و بعد متوجه شدم به این کار هم علاقه ندارم
کار دومم نقاشی ساختمون بود تو اینکار هم دو سه ماهی رفتم و در اخر بیخیال این شغل شدم یکی از دلایلش سمباده زنی بود که با ایجاد گرد و خاک دوباره چشمام سرخ می شد و درد می گرفتم
و کار سوم نقاشی روی کاغذ بود که به وسیله ابجیم هدایت شدم به شغل تاتو که یه جورایی مثل نقاشی می مونه طرح رو شابلون می زنی و انتقال می دی روی پست مصنوعی و بعد اروم اروم روی طرح کار می کنی و ی۶ کاریه که خیلی باید زمان بزاری و خیلی زمان بره و منم که به کار های ریزه کاری علاقه دارم و این کارو الان با تمام وجودم دوستدارم و با باورهای مناسب و درستی که توی دوره عزت نفس هست این اعتماد رو بدست اوردم که من می تونم تو کارم حرفه ایی بشم و هر موقعه تاتو انجام می دم نمی دونم که زمان کی می گذره و با تمام کردن کار یه حس فوق العاده پر نشاط در وجود من ازاد می شه و خیلی بهم خوش میگذره انجام اینکار و بعد از ۲۷ سال به کاری که دوستدارم رسیدم و طبق قانون تکامل دیگه عجله ندارم و دیگه نگران نیستم که من از بقیه دوستام عقب موندم خدارو صد هزار مرتبه شکر من به سایتی هدایت شدم که بهترین استاد دنیا رو داره و استاد عباسمنش با دوره های بی نظیرش می تونه ظرف یکی دو سال اون سال های از دست رفته مو جبران کنه و من خدا جون رو صد هزار مرتبه شکر می کنم که به من توفیق داده عضو این خانواده عزیز بشم و به دستاورد هایی برسم که در خواب خودمم نمی دیدم
استاد جان من الان باید تکاملم رو طی کنم اول از همه دوره روانشناسی ۱ رو می خرم و بعدش به ترتیب ۲و ۳ و مطمئنم که مثل دوره عزت نفس بهترین نتیجه رو می گیرم
استاد جان عاشقتم و ممنون بابت این فایل زیبا