هدفی متفاوت برای سال جدید - صفحه 65

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماهان بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    استاد جونم اولین کامنت سال جدیدمو تقدیم میکنم به شما و مریم بانوی نازنین خیلی خیلیییی عیدتون مبارک عاشقتونم از ته قلب امسال قراره کولاکی کنین ایشالا قلبی بیرونی همه جوره زندگیتون ضربدر 100000 بهتر بشه ایشالا ️؛ این فایل فوق العاده رو که امسال گوش میکنم ، دوره احساس لیاقتم دارم برعکس پارسال ! امسال هدفم بهبود و افزایش احساس ارزشمندی و لیاقتمه خب خواسته های مادیم دارم ولی تارگت اصلیم میخوام این باشه . هرچقدر که این دوره رو کار میکنم انگار اصن روان کننده زندگیه انگار همه چی راحت تر و خوشگل در یک کلام خوشگل و زیبا داره انجام میشه و این خبر خوبیه خبر محشریه ! الهی به امید خودت دلبر جان الهی شکر که هدایتمون میکنی مثل همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    الهه پوراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1417 روز

    استاد عزیزم، خانم شایسته دوست داشتنی و همه دوستان همفرکانسی خودم، سلااام. امیدوارم همه خیلی خوب باااشین.

    خدایا ازت متشکرم که یکسال دیگه هم با سلامتی و شادی سپری کردم.

    استاد ازتون متشکرم برای این ویدئو که پارسال در تایخ 28 اسفند 1402 منتشر کردین و من همون روزا چند بار گوش کردم و بعدش هم در طول سال بارها و بارها و بارها گوش کردم .

    وقتی برای اولین بار حرفهای شما رو تو این ویدئو شنیدم نشستم یه سری اهداف شخصیتی برای خودم گذاشتم که با کار کردن روی آموزه های دوره عزت نفس و کشف قوانین پیدا شون کرده بودم و میدونستم باید روش کار کنم. پارسال این موقع که اهدافم رو شروع کردم نمیدوستم سال دیگه این موقع چقدررررر اتفاقات جذابی قراره بیفته.

    استاد سال 1403 که گذشت بینهایت اتفاقات فوق العاده ای برام افتاد. من اهداف خودم رو برای بهبود شخصیتم این شکلی گذاشتم که :

    1- خودم رو واقعا دوست داشته باشم

    2- خودم رو ارزشمند بدونم

    3- خودم رو لایق بدونم

    4- با خودم مهربون باشم

    5- کوچکترین پیشرفتهام رو در این اهداف هر روز تحسین کنم

    6- حالم رو خیلی خوب نگه دارم و ذهنم رو کنترل کنم برای مثبت اندیشی

    7- روابط فوق العاده ای رو بسازم . مهارتهای ارتباطی رو در خودم ارتقا بدم.

    8- رابطه فوق العاده عاطفی رو ایجاد کنم

    9- از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم .

    من فهمیدم که باید اینها رو ارتقا بدم تا بتونم به اهداف دیگه ام برسم. انگاری اینها پیش نیازهای ترم یک برای دانشگاه کار کردن روی خودم بود.

    استاااااد چی بگم از این مسیری که طی کردم. الان میفهمم به چه راههایی هدایت شدم. به چه مسیرهایی کشیده شدم. چه ادمهایی سر راهم قرار گرفتن ، چه درهایی باز شد، چه راههایی گشوده شد. برای افزایش درآمدم مسیرهایی باز شد که پارسال در اسفند 1402 بخدا قسم ، اصلااا نمی دونستم این راهها در شهر من وجود داره.

    خدای من علاوه بر اینکه این اهداف شخصیتیم رو کلی بهبود دادم و کلی پیشرفت مالی و کاری داشتم. تونستم جایگاه بهتری در روابطم داشته باشم. استاد عزززیززززم نمی دونین چقدررر حالم خوبه. نمی تونم بگم ابتدا سال حسهای منفی نداشتم. اما یه روز که حالم خیلی مثبت نبود بخاطر یک سری مسائل، از خدا خواستم منو هدایت کنه و سعی من رو برای کنترل ذهنم بپذیره .

    استاد میدونم که شما باورتون میشه که در همون لحظه خدا خیلی واضح بمن گفت اگر حالت رو بتونی خوب نگه داری، همه چی بهت میدم حتی همون رابطه قشنگی که تو ذهنت برای رابطه عاطفی با فردی که من برات بیارم ساختی، درآمدی که میخوای، آرامشی که میخوای… همه رو بهت میدم .

    انقدرررر این صدا واضح ، بلند و محکم بود و انقدررر بمن آرامش داد که از اون به بعد هر لحظه این ندا چراغ راهم بود و البته هست.

    خیلی در شرایطی قرار گرفتم که کمکم کرد تمرکزم برای بهبود نقاط ضعفم هر روز بهتر بشه و هر روز بهتر در مسیر پیشرفت قرار گرفتم.

    در همین لحظه که دارم این کامنت رو مینویسم، پر از حسهای قشنگ و دلچسبم . دوست دارم یکم از موفقیهاتمو اینجا بنویسم :

    1- خیلی خیلی خودم رو دوست دارم ، یه طوری که تا بحال هیچ وقت این شکلی نبودم

    2- هر روز ساعتها ویس های استاد رو تونستم گوش کنم بنویسم و تمرین کنم و تثبیت بشه در رفتارم

    3- کلی همکار جدید به کمک من اومدن که کارهام خیلی حرفه ای تر و آسون تر داره انجام میشه

    4- کلی ارتقا شغلی داشتم

    5- درآمدم چند برابر شده از اول سال

    6- برای ماشین جدیدم که از کارخانه خریدم ، پولش رو پرداخت کردم تا در اردیبهشت بهم تحویل بدن در صورتی که هنوز ماشین قبلی خودمم رو دارم .

    7- دو تا مسافرت خیلی جذاااب رفتم که کلی خوش گذشت.

    8- کلی ورزش کردم و طبیعت رفتم

    9- مهارتهای فردی و شغلیم خیلی بهتر شده.

    10- کلی چیزهایی که دوست داشتم رو خریدم

    11- طلا و سکه برای خودم خریدم

    12- خیلی خیلی آرومتر از قبلم

    13- خیلی بیشتر از قبل رفاه مالی دارم

    14- سلامتیم بیشتر شده

    15- شخصیتم نسبت به اول سال خیلی تغییر کرده

    حس میکنم با کار کردن روی خودم ، ظرفم واقعا بزرگتر شده.

    استاد اینا رو نوشتم که بدونین من قدم به قدم این فایل رو مو به مو به همون شکلی که گفتین پیش رفتم و واقعا به این حرفتون رسیدم که اگر روی شخصیت تون کار کنین همه چیز همونی میشه که میخواین. من امسال تونستم تیک هدف مالی مو بزنم. گرچه که میدونم هنوز باز کلی میتونه بیشتر بشه در سال جدید. این در حالیه که هدف اصلی من درآمد نبوده هدف فرعیم بود. فقط تو کدگزاری روزانه ام مینوشتمش ولی تمرکزم روی بهبود شخصیتی خودم بود.

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    استااااد عزیزم ازتون ممنونم

    خانم شایسته عزیز ، ازتون ممنونم

    1403/12/28

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2224 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به تمامی دوستان ارزشمندم ، استاد عباس منش و خانم شایسته‌ی گرامی

    دلیل اینکه دارم این رد پا رو اینجا ثبت می کنم اینه که ابتدای سال دیدگاه های خودم رو همینجا ثبت می کردم و می گفتم که می خواهم چه تغییراتی ایجاد کنم ، حالا اومدم بگم که چه تغییراتی ایجاد کردم و الان کجا هستم

    1- بیشتر به سبک خودم زندگی می کنم و کمتر برایم مهمه که این مدل ریش و سیبیل که دارم یا این مدل لباس هایی که می پوشم ست هست با مُدِ روز جامعه یا نه؟

    چی شد که این تغییر ایجاد شد؟

    شماره 1

    » آدم هایی رو دیدم و در موردشون فکر کردم که ، این آدمه (حالا چه خانم و چه آقا) هر مدلی که دوست داره لباس می پوشه یا موهاشو درست می کنه یا حتی رنگ می کنه ، یا هر مدلی که خودش دوست داره ریش و سیبیل می گذاره

    اتفاقاً خیلی هم عزت و احترام داره ، اگه هم کسی نپسنده توی ذهنش اینه که ، این منم می خواهی با من باشی ، حق نداری من رو تغییر بدهی نمی خواهی هم خب تو رو به خیر و من رو به سلامت

    شماره 2

    » اصلاً مُد رو کی درست کرده؟! جز این هست که یه عده آدم یا یه آدمی که اعتماد به نفسش بالاتر از بقیه بوده و خودش رو بی قید و شرط دوست داشته اون شکلی بوده و بعد بقیه هم گفتن وعووو چقدر باحاله … ما هم بریم این شکلی خودمون رو درست کنیم که بقیه نگن عقب مونده ایم …

    فکر کردن به این سوال «مُد از کجا اومده» خیلییییی بهم کمک کرده که خودم باشم ، اورجینال باشم نه های کُپی

    2- الان پس از یک سال بالا پایین کردن (یعنی تحقیق و فکر کردن) پذیرفتم که اگر الان در 30 سالگی (تولدم یازدهم بود ، وارد سی سالگی شدم) من مجرد هستم و نه رابطه‌ی عاطفی و دوستی دارم ، نه ازدواج کردم ، نه مشکلی دارم و نه چیزی از بقیه کم دارم ، یه سری باور اشتباه داشتم که از خانواده بهم رسیده بود و باعث شده بود در حوزه روابط به شدددت احساس بی ارزشی کنم

    حالا …

    نکته اینجاست که من در زمینه ارتباطات در کسب و کار یه روزی پذیرفتم که ایراداتی دارم که باید برطرف کنم و نشستم ذهنم ریختم تو کاسه و دونه دونه به باورهای محدود کننده ، عادت های غلط و مخرب حمله کردم و تغییر کردم

    و اینجوری هم نبود که یه شبه من خفن ترین تو حوزه شغلی خودم (مشاور املاک) بشم ولی …

    » به همون میزانی که روی خودم کار می کردم…

    » به همون میزان هر بار احساس لیاقتم بیشتر شد

    » هر بار عملکردم (هم جهت با قانون) بهتر و بهتر میشد

    » هر بار با صلابت تر و با اقتدار بیشتر حرف میزدم

    » هر بار زبان بدن رو بهتر ازش استفاده می کردم و محکم و با اُکتاو بالای صدا صحبت می کردم

    » به همون میزانی که روی احساس لیاقت و ارزشمندیم کار می کردم ، به همون میزانی که توانایی خودم رو ارزشمند می شمردم و عزت نفسم رو رشد می دادم

    » به همون میزان دیگه کسی رو به واسطه‌ی زیبایی چهره و اندام (مخصوصاً در مورد ارتباط با خانم ها – حتی در کسب و کارم ، که صرفاً به ارتباط مقطعی بود و قرار نبود رابطه‌ی عاطفی‌ای شکل بگیره) توی ذهنم بُت نمی کردم و در کمال احترام ، با صلابت و اقتدار صحبت می کردم

    » به همون میزان اگر کسی جایگاه اجتماعی بالایی داشت یا از لحاظ سیاسی مقامی ، چیزی داشت ، اون رو توی ذهنم بُت نمی کردم و در کمال احترام ، با صلابت و اقتدار صحبت می کردم

    » به همون میزان اگر کسی جایگاه مالی بالاتری نسبت به من داشت ، اون رو توی ذهنم بُت نمی کردم و در کمال احترام ، با صلابت و اقتدار صحبت می کردم

    ….

    در مورد خانواده… اون هایی که مثل من توی خانواده‌ی مذهبی بزرگ شدن که می دونن چقدرررر باورها درباره‌ی پدر و مادر افتضاحه … اصلاً افتضاح برای یه ثانیه‌اش هست ها … از پدر و مادر چنان بُت می سازن که بچه فکر می کنه دیگه باید تا آخر … خادمِ پدر و مادرش باشه و اون ها خدا هستند ، اون ها این رو به دنیا آوردن و بزرگش کردن و خلاصه این دِین … این خادم بودن برای پدر و مادر تا لحظه‌ای پدر یا مادر از دنیا بروند ، قانون نانوشته‌ای هست که روی پیشونی فرزند نوشته شده و سر پیچی از اون یعنی بر ضد خدا حرکت کردن و نه فقط از دین خارج شدن بلکه از بُعد انسانیت و شرافت خارج شدن …

    خلاصه نگم براتون …

    من اومدم روی احساس لیاقت و ارزشمندیم و عزت نفسم کار کردم … کاااااااااار کردم ها ، با کلمات حق مطلب ادا نمیشه :)

    و پدر و مادرم رو توی ذهنم از شرک ها پاک کردم

    زمان گذاشتم و تمرین کردم و تمرین کردم که در مورد پدر و مادرم در عین حال که عاشقشونم و بهشون محبت می کنم ، نخواهم خودم رو له کنم و از خواسته هام بگذرم و اون ها رو راضی کنم ، زمان هایی رو یادم میاد که برای بعضی از نه گفتن ها دست هام می لرزید ولی می گفتم خدا با منه ، خداست که منبع همه چیزه ، اون برای من کافیه من بایییید موحد بشم و از جلد اون کافر و مشرکی که پدر و مادرش برایش بُت بودند بیام بیرون

    این شاید سخت ترین قدمی بود که توی رشد شخصی و مسوولیت پذیری‌ام‌ (بعد از آشنا شدن و باور کردن قانون) برداشتم

    ولی

    اتفاقاً زمان زیادی هم نبرد ، چون اونقدر اهرمُ رنج و لذتش رو خوب توی ذهنم ساخته بودم مخصوصاً رنج مُشرک بودن و باج دادن به خانواده (چیزی که تا 24 سالگیم باهام بود چون قانون رو درک نکرده بودم) زیاد بود که من رو هُل می داد و از اونور اهرم موحد بودن ، اون لذت آزاد اندیشی و آزادانه به سبک خودم زندگی کردن من رو به سمت خودش می کشید ، آمیانه بگم ؟! مال خودم بودن نه مال دیگران بودن …

    که

    عمل کردن های پشت سر هم باعث شد که خیلی زود نتایج توی زندگیم نمود پیدا کنه

    یه جاهایی هم کنترل ذهنم از دستم در می رفت ، یه جاهایی هم بد رفتاری می کردم با پدر و مادرم یا خودم رو سر زنش می کردم

    یه جاهایی اگه اشتباه نکنم گریه می کردم ، من مسئول نیستم که شخصیتم اینجوری شده ، از بدو تولد اینجوری بزرگ شدم

    ولی بعد می گفتم نههههه فلانی رو که الان می بینی توی زندگیش اینقدر موفق ، بعضی ایرادات شخصیتی کودکیش رو تو می دونی ، خیلییییی هاشم نمی دونی ، اون اگه الان اینجاست و اینقدر رشد کرده چون دیگه انگشت اتهام رو از سمت پدر و مادرش یا هر عاملی بیرون از خودش برداشته

    خودش رو بهبود داده و بهبود داده و این بهبود های مستمر و دائمی باعث این نتایج شده

    پس باید من هم بپذیرم که خودم آگاهانه این خانواده رو و این شرایط رو انتخاب کردم و می دونستم که بهم کمک می کنه و اهرم میشه برای پیشرفتم

    به لطف خدا هر بار عزت و احترام و شرف من پیش خانواده ام بیشتر و بیشتر شد و این رشد همچنان ادامه داره

    و همون پدری که تو بعضی از موضوعات ازس می ترسیدم ، حالا نمی توانم بگم رفیق هستیم ، هنوز خیلی جا دارم برای رشد در احساس لیاقتم ولی حداقل دوست هستیم و دیگه نه بحثی هست نه اعصاب خوردی ای و نه ترسی … و نه ترسی …

    من قدرت توی ذهنم از آدم ها گرفتم و دادم به خدای خودم ، خدایی که قدرت بی نهایتش رو سخاوتمندانه و عاشقانه در اختیار من قرارداده برای اینکه هر طوری که لذت می برم زندگیم رو بسازم

    بر روی بوم زندگی ، هر چیز می خواهی بکش …

    زیبا و زشتش پای توست ، تقدیر را باور نکن

    تصویر اگر زیبا نبود … نقاش خوبی نیستی (لبخند)

    از نو… دوباره رسم کن… تصویر را باور نکن

    —————————–ـــــــــــــــــــــــ

    این ها رو نوشتم به عنوان فکت که هم باور کنم که می شود تغییر کرد

    اگر مسوولیت صد در صد زندگیم رو بپذیرم و یادم باشه که تغییرات یه شبه و با یه بشکن نیست ، نیازمند تکامل و قدرت گرفتن فرکانس های جدید هست ، نیازمند یه سری اتصالات جدید بین سلول های نُرونی مغذ هست

    و

    هم بیام به تعهدم عمل کنم و بگم که طی این یک سال چه تغییراتی در وجودم رخ داده

    تغییراتی که رخ داده اینه که من همیشه توی دیدگاه هام می‌نوشتم من در تمام زمینه ها پیشرفت کردم

    فقط در زمینه رابطه‌ی عاطفی (ازدواج) هنوز نتوانستم مسئله‌ام رو حل کنم

    و البته در زمینه کسب و کار و خلق ثروت هم من هنوز نتوانستم اون رشدی رو که باید داشته باشم و مخصوصا برم سراغ حرفه‌ی مورد علاقم یعنی هنر شاخه‌ی عکاسی و خودم مدیر خودم باشم و خودم برای خودم کار کنم

    این چند روز آینده رو می خواهم روی آگاهی های فایل «چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه» کار کنم و ان شا الله در مورد این دوتا موضوع بیشتر صحبت می کنم

    فقط می خواستم این رو بنویسم و به خودم بگم که (ردپا به جا بگذارم) امسال سال رشد و شکوفایی من بود چون به این درک رسیدم و یقین پیدا کردم که من هستم که مسئول صد در صد شرایط زندگیم هستم و (این خیلی بهم قدرت میده) منم هستم که می توانم با هدایت طلبیدن و حرکت کردن زندگیم رو در تمام ابعاد بهبود بدهم

    ای نسخه‌ی نامه‌ی الهی که تویی ، وی آینه‌ی جمال شاهی که تویی

    بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست ، در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3754 روز

    به نام خداوند جان آفرین/حکیم سخن در زبان آفرین

    فکر کنم دو روزه تمرکزی روی این فایل هستم. انگار آگاهی هاش تازه داره به وجودم می چسبه. الان تا دقیقه 12 یادداشت کردم .

    اینکه خواسته ام چقدر واقعیه. چقدر درونیه. استاد عمیقا دوست داشته اند در طبیعت زندگی کنند.

    من با شرایط احساسی و فکری الانم دوست دارم در شهر زندگی کنم. ولی بدم نمیاد یه جایی هم داشته باشم آخر هفته ها برم توی طبیعت. مورد بعدی: من دوست دارم رانندگی یاد بگیرم بخاطر اینکه بهم حس توانمندی میده و من این حس رو خییییلی خیییلی دوست دارم. یادم آمد وقتی 20 ساله بودم نزدیک منزل مون یه بنز همیشه پارک بود مدل قدیمی. آن موقع حساب کتاب کردم دیدم 25 سال طول میکشه تا با درآمد اون موقعم بخرمش. بنابراین گفتم بهتره دیگه بهش فکر نکنم. اون موقع دوست داشتم آنرا داشته باشم و دلیلش هم حس ارزشمندی از این بابت بود که توانسته ام کالای مورد علاقه ام را بخرم.پس احساس ارزشمندی ام را به یک عامل بیرونی گره زده بودم نه به خویشتن خویشم.

    . الان بنز دوست ندارم داشته باشم. ولی واقعا یه ماشین گوگولی دوست دارم بخرم.دارم فکر میکنم برای چی؟ آیا میخوام چیزی رو ثابت کنم؟ بله میخوام به ذهنم ثابت کنم که خواسته ای داشتم و خداوند برام اجابت کرد. تا 19 سالگی هیچ وقت فکر نمیکردم میشه خواسته داشته باشم. بخاطر ورودی های غلط دوران کودکی ام که نه با حرف های دیگران بلکه بطور مشخص با عملکرد و رفتار مراقبین نزدیکم گرفته بودم. توی این چند سال با فایلهای استاد کم کم ذهنم پذیرفت که مریم تو بشری و باید خواسته داشته باشی. نمیتونم بگم این فایل ها چه اثری در من داشته اند بنظرم واقعا اعجاز زندگیم هستند.

    دوست دارم ازشون نام ببرم:

    باورهای توحیدی و ثروت ساز علی (ع) در نامه 31

    خداوند را بهتر بشناسیم 1و2

    چند باور قدرتمند کننده برای رفع احساس گناه

    هرچه بیشتر میگذره بیشتر اینو دارم میفهمم که همه چی به این برمیگرده آیا خودم رو لایق داشتن یک نعمت می‌دانم و این باور خیلی خیلی ریشه ایه.

    میبینم طرف حسابم ذهنمه چون خیلی خیلی منطقیه و خیلی خیلی هم سعی داره بهم طبق ورودی های گذشته بگه نه نمیخواد اینو داشته باشی. همینطوری خوبه.

    خدا میدونه که از نظر ذهنی احساس میکنم چقدر ورژنم بهتر شده اونم نه در حد توهم بلکه واقعی. و دارم باور میکنم میتونم خیلی بهتر هم بشوم.

    خودم رو چقدر دوست دارم و چقدر به خودم احترام میذارم؟ فکر میکنم چون دو ساله دارم قانون سلامتی را رعایت میکنم خودم رو دوست دارم و چون 5 ماهه که تعهد داده ام و دارم ورزش میکنم 3 روز در هفته به خودم احترام میذارم.

    نه گفتنم بهتر شده ولی هنوز رودربایسی دارم. باید رویش کار کنم.ترس از نظر دیگران کمرنگ شده ولی باز جا داره بهتر بشه.

    چه احساسی به توانایی ها و مهارتهام دارم؟ واقعا بابتشون سپاسگزارم و به نظر خودم موهبت الهی اند. ولی باز جا داره تقویت بشه.

    توی رابطه برای خودم ارزش قائل هستم . البته خیلی راحت قطع نکردم این خیلی مهمه. پس باید تقویتش کنم. اما نسبت به قبل بهترم. باید خودمو باور داشته باشم.

    کجاها باید شجاع تر بشم؟ کجاها باید ترسام کمتر بشه؟

    کجاها باید ایمانم قوی تر بشه؟

    چه عادت هایی رو باید در خودم ایجاد کنم؟

    مثال قشنگ سلف سرویس و جهان ، و باران نعمت ها نشون میده که چقدر این باورها بنیادین و مهمن . هدف های بزرگ و کوچک در زندگی داشتن چه معنوی و چه مادی باز به احساس لیاقت برمیگرده. خداوند اینجوری نگامون میکنه چقدر ظرفمون بزرگه.

    برای زمانم ارزش قائلم چون شب تا صبح در شبکه‌های اجتماعی نیستم.

    خدایا شکرت برای نوشتن راجع به این فایل و احتمالا طولانی ترین متنی هست که تا حالا در سایت نوشته ام.

    دوستتون دارم فایلهای خیلی خیلی ارزشمند.

    شاید یک هفته شده باشه که نظری ننوشته بودم. توفیق عظیمی حاصل شد امشب.

    جز خدای سلطانِ حقیقتِ آشکار خدایی نیست.

    هورا هورا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 726 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جانم

    خداروصد هزار مرتبه شکر میکنم که این فایل نشانه ی امروزم بود و من به دیدنش هدایت شدم.

    من خیلی کم و بیش به بخش نشانه ی امروزم در سایت سر میزنم چون رو بخش های دیگه الان متمرکز هستم اما امروز قلبم گفت برو بخش نشانه ی امروز رو ببین.

    اول دوبار نجوا اومد که این بخش معمولا قسمت های مختلف سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشته و تو هم که داری این بخش ها رو میبینی خودت ، ولی اعتماد کردم به قلبم و دیدمش.

    و…… شد آنچه باید میشد.

    اواسط این فایل بود که جواب درخواستم از خداوند رو از زبان استاد دریافت کردم .

    من یکی دو روز بود یکم مودم پایین تر از همیشه بود با این گفتگوی ذهنی که چرا اونطور که به نظر خودم متعهد و متمرکز دارم روی دیدن آگاهی های سایت و دوره ها وقت میگذارم نتایجم پر رنگ نیست و از خداوند درخواست راهنمایی کردم و امروز خدای من با وضوح هرچه تمام تر و به صورت کاملا دربست و مستقیم در این فایل بهم گفت برو دوره احساس لیاقت رو کار کن.

    من این دوره رو یکبار تموم کردم و در مرور مجدد این دوره از قسمت اولش هستم و دیدن این نشانه باعث شد و متعهد تر و جدی تر ادامه ی فایل ها رو ببینم و روی احساس لیاقتم بیشتر و از قبل کار کنم.

    اگر احساس لیاقت همه چیزه و جهان با احساس لیاقت من و با حس ارزشمندی که خودم نسبت به خودم دارم ارسال نتیجش رو تنظیم میکنه و اونا رو وارد زندگیم میکنه ، پس چه چیزی واجب تر و حیاتی تر از کار کردن روی باورهایی که مربوط به احساس لیاقتم میشه؟

    با امید به خدا و توکل به خودش و با حس شکرگزاری از دریافت این نشانه ، تمرکزم رو میگذارم روی احساس لیاقتم و قلبم با امید گواهی میده که تغییرات بزرگی در راهه.

    الهی به امید تو :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    عاطفه معین گفته:
    مدت عضویت: 797 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    وقتی آماده شنیدن و تغییر باشی استاد از راه میرسه ، من چند وقتیه به همین نتیجه رسیدم که هر سال، کلی هدف مینویسم و وقتی آخر سال به هدف هام نگاه میکنم می بینم چندتاش بیشتر تیک نخورده یا بهتر بگم مهمترین ها تیک نخوردن! چرا ؟ چون من براشون وقت نذاشتم.

    و هدایت شدم به این فایل فوق العاده، الان دی ماه 1403 هست و اگر من واقعا بخوام هدفی تعیین کنم و براش برنامه بچینم وقت بذارم همین حالا باید انجامش بدم ! به خودم میگم کار کردن روی خودم و بهبود شخصیتم یا حتی قدم برداشتن فیزیکی که تاریخ و ماه سال نمیخواد! من دو ماه قبل از عید شروع می‌کنم ، هر چند شروع کردم الان بیش از یک هفته اس که یه تضاد در زندگیم باعث شد نگاهم به زندگی ، به کارم ، به توحید و همه چیز عوض بشه و شاید باور نکنید از لحظه ای که من تصمیم گرفتم اساسی تغییر کنم همه چیز داره تغییر میکنه، یعنی فایل ها رو جور متفاوتی متوجه میشم ، توی همین یک هفته درک خیلی بهتری از قوانین و زندگی و حتی درون خودم پیدا کردم ،

    تضاد هنوز هست ولی م دیگه دلشوره ندارم دیگه نمیترسم و دارم روی خودم کار میکنم، حس میکنم خدا دست هامو گرفته میگه نگران نباش من از این رودخونه ردت میکنم نگران سنگ های لغزنده نباش پاتو بذار جای پای من ، من دستات رو گرفتم ، واقعا حس و حال عجیبیه هیچوقت آنقدر آرامش نداشتم ، و داره ایده ها میاد …الهام ها میشه و من فقط گوش میدم فقط عمل میکنم بدون اینکه به نتیجه فکر کنم سمت خودم انجام میدم، و همین آرامش همین درک آگاهی ها و عمل بهشون داره برام معجزه میکنه خدا داره تو قدم 5 باهام حرف میزنه و من دارم رشد میکنم.

    و هدفم رو از همین زمستون انتخاب کردم و دارم روی خودم کار میکنم .

    در مورد احساس عدم لیاقت و ارزش قائل نبودن برای خود و کارهامون باید بگم که ، تا وقتی که برای خودم ارزشی قائل نبودم دیگران هم من و کارم بی ارزش می دونستند ، تا وقتی که خودم و توانایی هام نمیدیدم دیگران هم منو کارهام و توانایی هام دست کم می‌گرفتند، من هنوز دوره احساس لیاقت رو تهیه نکردم ولی دوره عزت نفس خیلی بهم کمک کرد.. و خیلی جا داره بیشتررررر روی خودم کار کنم و مدام روی عزت نفس کار کنم و قطعا دوره احساس لیاقت هم با هدایت خداوند تهیه میشه.

    وقتی برای خودمون کارمون ارزش قائل باشیم و به خودمون احترام بذاریم دیگران هم احترام میذارند دیگران هم ارزش قائل هستند پس همه چیز برمیگرده به خودمون.

    بابت این فایل فوق العاده سپاسگزارتون هستم

    و باید هر روز گوشش بدم و از این آگاهی های ناب که قطعا کلام خداست استفاده کنم ،

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    علی ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1444 روز

    به نام خدایی که هرآنچه دارم از آن اوست

    درود و سپاس استاد عباسمنش عزیزم

    چند روزی بود که احساس میکردم یک چیزی درون من ایراد داره،نمیتونستم از اتفاقات لذت کامل رو ببرم،آگاهی هایی که دریافت میکردم رو نمیتونستم به درستی اجرا بکنم انگار یک چیزی جلوم رو میگرفت،انگار که یک محدودیتی بود روی تواناییام

    دیگه گفتم خدایا خودت هدایتم کن که من نمیدونم باید چیکار کنم و از قسمت هدایت سایت به اینجا هدایت شدم و فهمیدم در احساس لیاقت مشکل دارم

    من قبلا این فایل رو گوش داده بودم اما چون صرفا گوش داده بودم و درکش نکرده بودم و عمل نکرده بودم بهش اصلا از یادم رفته بود

    یاد وقت هایی افتادم که احساس لیاقت دارم و در این حالت چقدر راحت با تضادها برخورد میکنم و درس هارو میگیرم،کارهامو انجام میدم،روابط بسیار بهتری دارم ایده ها سرازیر میشه توی ذهنم و خلاقیتم خیلی میره بالا و…… اما وقتی یک اتفاق یا باور نامناسب باعث میشه این احساس درونم از بین بره همه اینا هم باهاش محو میشن!

    احساس لیاقت و تغییر شخصیتمون به کسی که خودش رو لایق میدونه و ایمان داره لایق دونستن خودش باعث میشه ظرفش بزرگتر بشه و خداوند پاداشش رو بهش میده واقعا کار واجبیه،حداقل برای منی که این موضوع پاشنه آشیل منه و من رو محدود کرده در همه زمینه ها

    این حرفارو خطاب به خودم میزنم

    کسی که خودشو لایق میدونه کارش رو شروع میکنه،کاری که انجام میده رو با ارزش میدونه،برای وقت خودش ارزش قائله،از لحظه حال لذت میبره،احساس آرامش و خوبی داره،خودش رو لایق هدایت های خداوند میدونه و اون رو دریافت میکنه،خود باوری داره و میدونه خداوند توانایی های بسیاری بهش داده،خودش رو در ارتباطاتش ارزشمند میدونه و به خودش یادآوری میکنه که برای تایید و توجه دیگران کاری نکنه و به سبک خودش زندگی کنه و باور داره خداوند پاداشش رو در نهایت میده

    استاد دمتون گرم که همیشه این آگاهی های ناب رو منتشر میکنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    مریم انصاریان گفته:
    مدت عضویت: 1788 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»

    «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»

    باز هم سلام استاد نازنینم

    این فایل سه روز پیش لطف خدا و هدایتم از سایت بود در تکمیل آنچه که فهمیدم.

    هر چی نوشتم و فکر کردم تهش رسیدم به احساس عدم لیاقت و این فایل تکمیل کننده درک درست من از ترمزم بود ، اما چرا مدام هدایت میشم به احساس عدم لیاقت، من که اینو فهمیدم؟

    چرا احساس قربانی بودن دارم ؟ چند هفته شده و گاهی اوج میگیره انگار که به زخم درونم دارن نمک میپاشن.

    سپاسگزار خداوندم که به لطف هدایتهاش ، رفتار همسرم نسبت به من زیرو رو شده ، خیلی خیلی بیشتر از آنچه انتطار داشتم عشق و مهر دریافت میکنم اما چندبار حرف هایی رو زد که تو مغزم صدا کرد، و همزمان با این فایل اتفاقی افتاد که بهم کمک کرد بفهمم ایرادم کجاست. من منتظر یک تغییر در همسرم هستم یه چیز کاملا معمولی شاید ولی بزرگ، یکی دوبار فقط نشانه ای اومده و محو شده ، سعی کردم تمرکز خودمو بردارم از این مسئله ، اما گاهی برای من تبدیل میشه به یک نشتی بینهایت انرژی و افسردگی و احساس بی لیاقتی ، چون در مورد همسرمه و شخصی هست نمیخوام بنویسم اما ،نشانه ها منو رسوند به این ترمز احساس عدم لیاقت از جایی آشکار اما مخفی.

    استاد میگه بیرون تو از درون تو نشأت میگیره ،درسته، فکر کردم سوال کردم و هدایت شدم.

    خلاصه مینویسم:

    من یک دخترم،من یک خواهرم ،من یک مادرم و من یک همسرم ، یک آفریده با چند نقش متفاوت ، همین آفریده همیشه یک موجود ارزشمند بوده در نقش دختر ،در نقش خواهر و حتی مادر، اما یک انسان بی ارزش بوده در نقش یک زن یک همسر.

    زن ،موجودی که در خانواده در جامعه در دین و مذهب همواره نقشی پایین داشته، احساس بی ارزشی در وجودش تزریق شده، اینکه برای خانه داری و بچه داری و پخت و پز و فداکاری و ایثار آفریده شده ، برای رفیق روزهای سخت همسرش بودن خلق شده ، برای پشت مردش ایستادن تا اون موفق بشه، زنی که اشتباهات و شکستهای همسرش به پای بد قدمیش نوشته شده، زنی که نظرش اهمیت نداشته، زنی که اولویت آخر بوده زنی که اگر بیرون هم کار کنه باز وظیفه اش ……تمومی نداره بنویسم و نمیخوام احساسمو بدتر کنم ،و اینها بی خبر در وجودم منو به احساس بی ارزشی و بی لیاقتی رسونده، به احساس قربانی بودن رسونده. که من کجا و رویا پردازی کجا ، من کجا و موفقیت کجا…. و داشته اون زیرها برای خودش کار میکرده یواشکی و در چند جبهه، هم در روابطم هم در مسیر علاقه ام.

    با فهمیدن اینها ، برام واضح شد جواب چرا هایی که داشتم سپاسگزار خداوند هستم که کمکم میکنه اما حالا چطور باید این باورهارو تغییر بدم ،از چه زاویه ای باید نگاه کنم با چه منطق ها و الگوهایی تغییرش بدم ،چطور احساس لیاقت رو در وجودم بسازم نمیدونم خدایا از خودت درخواست هدایت و یاری دارم.

    هدایت شدم جلسه هشتم دوره راهنمای عملی رو کار کنم فعلا، امیدوارم بتونم درست انجامش بدم….

    استاد عزیزم این روزها دوتا شخصیت انگار در وجود من زندگی میکنه ، یکی با خدا و آرام، یکی آشفته و نا آرام ، گاهی به خودم نهیب میزنم نکنه توهم زدم اما نشانه ها بیشتر از اونی هست که اتفاقی باشه ، سپاسگزارتونم که به حرف دلتون گوش دادید تو مسیر توحید حرکت کردید و استاد گرانقدر ما شدین برای تغییر و توحیدی شدن برای کشف وجود الهیمون، برای خود شناسی و خدا شناسی.

    دوستون دارم استاد سخاوتمندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      نگین سلیمی گفته:
      مدت عضویت: 958 روز

      سلام به مریم بانوی نازنین

      امیدوارم که حالت عالی باشه کامنتت رو خوندم و لذت بردم خیلی برات خوشحال شدم وقتی دیدم نوشتی رفتار همسرم خیلی بهتر شده پیشرفتت رو دیدم درمورد عدم احساس لیاقتت دوست داشتم جوابی بدم جسارت نمیکنم اما یهو ندایی گفت بنویس براش من شناخت زیادی از شما ندارم اما بنظرم در وهله اول اعراض کنید از اون ویژگی همسرتون که دوست دارید تغییر کنه به بقیه ی ابعاد و نکات مثبت ایشون هر روز توجه کنید و تحسینش کنید تا احساس خثب بمونید.مورد بعد گفتید که زن تو جامعه ما بی ارزشه نمیدونم چرا من اینجوری فکرنمیکنم همون مثال هایی که اوردید بیاید نقضش رو پیدا کنید.مثلا همین فضای مجازی هر بار که روز مادر و روز زن هست کلی درمورد ارزش زنان تو دنیا حرف میزنه درصورتی که درمورد مردان اونقدر حرف نمیزنن یا خیلی به نسبت قبل اقایون تو جامعه به خانوم ها احترام میذارن خیلی جاها دیدم تو صف گفتند بزارید خانوم بره اول یا تو همین تو تاکسی نشستن خیلی جمع میشن که خانوما راحت تر بشینن مثال های زیادی پیدا میشه کافیه فکرکنید اون ورودی ها باعث شده ارزش زن تو ذهن شما کم بشه و نتیجه ی باورها عدم احساس لیاقته

      شما زیبایید خوش اندامید قد بلندید خیلی خونگرم و خوش صحبتید دست پخت شما حرف نداره بچه هاتون کیف میکنن از داشتن همچین زن قوی که تونسته همه ی وظایفش رو به خوبی انجام بده اما فراموش نکنید که برای خودتون هم زندگی کنید فارغ از نقش همسر و مادری که دارید.

      و در اخر همیشه از خدا بخواید ایمان داشته باشید که اون هر لحظه داره باما صحبت میکنه و هدایت مون میکنه.

      در پناه خدا همیشه در احساس خوب باشید الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    همه ی ما در شروع سال:

    برای خود اهدافی در زمینه های گوناگون تعیین کرده :

    و هیچ گاه برای آنها قدمی بر نداشته به آنها دست نمی یابیم و فکر می کنیم امسال قرار است اتفاقات خوب برای ما رخ دهد

    قانون:

    جهان به افکار ما پاسخ می دهد

    چگونه به افکار ما پاسخ می دهد؟

    جهان افکار ما را به افراد شرایط و موقعیت ها تبدیل می کند

    افکار با تکرار زیاد: به باور تبدیل شده و اتفاقات سریع تر برای ما رخ می دهد

    زمانی که اهداف خود را می نویسیم:

    به آنها فکر نکرده و ویژگی ها و باورهای مناسب را در ذهن خود ایجاد نمی کنیم

    افکار ما:

    به صورت اتوماتیک در ذهن ما پردازش شده , اتفاقات را برای ما به صورت اتوماتیک رقم می زند به همین دلیل:

    اتفاقات ما هر سال یکسان و شبیه به سالهای گذشته مان است

    به این دلیل که:

    افکار باورها نوع نگاه ما تغییری نیافته است

    زمانی که اهداف تحقق یافته ی خود را بررسی می کنیم:

    متوجه می شویم تنها به اهدافی دست یافته ایم که در مورد آنها:

    احساس لیاقت و ارزشمندی داشته ایم

    زمانی به اهداف خود دست می یابیم که:

    -اهدافمان را تنها:

    برای خود انتخاب کنیم و با تمام وجود بخواهیم به آن دست یابیم نه اینکه به واسطه ی آنها خود را به دیگران ثابت کرده انتظارات دیگران را برآورده و تحسین و تایید دیگران را به دست آوریم اینگونه انگیزه و شور و شوق بسیار بیشتری برای تحقق اهدافمان داریم

    -خود را لایق دریافت نعمت ها و ثروت ها بدانیم

    قانون:

    به اندازه ای که برای خود ارزش قائلیم:

    جهان برای ما ارزش قائل است

    احساس ارزشمندی و لیاقت: عامل اساسی و مهم در دریافت نعمت ها و ثروت ها ست

    زمانی که احساس ارزشمندی درونی داریم:

    اتفاقات خوب خود به خود برای ما رخ خواهد داد

    برای آغاز سال جدید:

    بر روی قدرتمند شدن شخصیت خود کار کنیم نقاط ضعف شخصیتی خود را بهبود دهیم و بر ترس های خود غلبه کنیم

    باران نعمت های الهی همواره در حال باریدن است:

    به میزانی که شخصیت قوی تری داریم نعمت های بیشتری دریافت می کنیم

    به اندازه ای که برای خود ارزش قائلیم:

    می توانیم برای خود اهداف بزرگتری انتخاب کنیم

    پیش از انجام هر کاری بررسی کنیم:

    آیا این رفتار و عملکرد از احساس ارزشمندی ناشی می شود؟

    زمانی که شخصیت ما تغییر کند: نتایج ما تغییر خواهد کرد

    در زمان کودکی :

    احساس ارزشمندی درونی داریم اما به تدریج احساس ارزشمندی خود را از دست می دهیم

    با کار کردن بر روی احساس ارزشمندی:

    نتایج ما هر بار بیشتر و بیشتر خواهد شد

    احساس ارزشمندی : فرکانس غالبی را به جهان هستی ارسال می کند

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    الهه شریفی گفته:
    مدت عضویت: 267 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته جان

    امیدوارم که حال دلتون عالی باشه ،شاد و سلامت در پناه ایزد یکتا خوشبخت باشین .

    به هدایت خداوند امروز این فایل رو گوش دادم و چقدر از صمیم قلبم خوشحالم که اینچنین آگاهی هایی وارد زندگیم شدن و زندگیم رو تغییر دادن .

    خداروهزار مرتبه شکر میکنم ، من دوهفته هست که شروع کردم منظم فایل هارو گوش دادن ، فکر کردن و عمل کردن بهشون و با ایمان و یقین میتونم تغییرات زندگیم رو به چشم ببینم هرچقدر هم که کوچک به نظر بیان .

    به شدت در مورد خودم و انسان های اطرافم احساس ارزشمندی دارم ، احترامم نسبت به خودم و انسان ها بیشتر شده و از صمیم قلب خوشحال ، خوشبخت و راضی ام، جوری که اگر عزراییل بیاد و بگه بریم؟ میگم بریم!

    خداروشکر میکنم به خاطر این حجم از آگاهی و مسیر درستی که دارم قدم بر میدارم .

    عزت نفس و احساس ارزشمندی همیشه معضل بزرگی بوده توی زندگیم و بسیار خوشحالم که میتونم و دارم تلاش میکنم تغییر کنم ،رشد کنم و ظرف وجودیم رو بزرگ و بزرگ و بزرگتر کنم تا از بارش نعمات الهی بیشتر از همیشه بهره مند بشم.

    خداروشاکرم به خاطر آشنا شدن با شما استاد عزیزتر از جانم ، شما نوری شدین برای تاریکی هام و امیدی شدین در تمام ما امیدی هام …

    انشاالله خدا بهتون برکت بده استاد جان که برکت شدین برای زندگی ما.

    در پناه ایزد یکتا شاد و خوشحال و سلامت و خوشبخت باشین .

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: