https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-19 06:08:272024-09-08 08:12:02قلبی که به سوی خداوند باز می شود
742نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ما گره از گفتار تو از سربلندکردن تو از نفس کشیدن تو از گرفتگی و گرفتاری تو باز کردیم، و بتو قدرت ابراز وجود دادیم عزت نفسترو زیاد کردیم اعتمادبنفسترو بالا بردیم و سنگینی عدم اعتماد بنفس سنگینی عدم عزت نفس سنگینی نادیدهگرفتن خود، کم دیدن خود جلوی غیر از خداوند، سنگینی شرک و بدیگران قدرت دادن و نادیده گرفتن قدرتهای خود بروی شونهها و سینهی تو رو برداشتیم
همون احساسی ک مثل ی بار سنگین جلوی راه رفتن جلوی پیشرفت و بالارفتن و رشد تورو گرفته بود
و یاد و زبان و گفتار تورو تاثیرگذار تو زندگی خودت تو زندگی خودت بین مردم بین اطرافیانت در برابر کسانیکه ازشون میترسیدی در برابر کسانیکه در مقابلت بودند بالا بردیم ارج و قرب نهادیم نافذ کردیم
پس همانا در هر سختی دنبال آسانی بگرد آسانی همراه با هر اتفاق هر مشکلترو با در نظر داشتن من ببین با توکل ب من با قدرتی ک من بهت دادم آسانیرو ببین چون من بتو قدرت دادم و قطعا مسلما ،من همهچیزرو جفت آفریدم همراه با سختی آسانی هم هست تو باید ببینیش تو باید درک کنی تو باید اون روی سکهرو ببینی
سکه دورو داره تو میتونی با تمرکز و توکل و توجه ب روی خوبی و آسونی برسی
پس اگر از حال بدی خودترو دور کردی خودترو رها کردی احساس بدترو کنار گذاشتی ب مهم دیگر بپرداز ب جهت آسونی ب جهت راستی درستی جهت مثبت و جهت مهم و اصلی ک جهت درست و احساس خوبه بپرداز خودترو مشغول کن (از حال بد هروقت خودترو رها کردی ب حال و احساس خوب بپرداز)
با توجه بسوی پروردگارت با توجه ب قدرتهایی ک خداوندت بهت داده با توکل باید خداوند با اعتماد و اطمینان بخدا
داره کامل توضیح میده میگه من دلیل اعتمادبنفس عزت نفس و حال خوب و سربلندی شما هستم با یاد من توکل ب من قدرت میگیرید توانایی حرف زدن ابراز عقیده و سر بلند کردن پیدا میکنید
هر وقت تو سختی افتادی یادت باشه سکه روی دومم داره همون موقع آسونیم هست دوبار هم تاکید میکنه ک ما فراموش نکنیم
و میگه هروقت تو سختی افتادی خودترو از حس بد بیرون بکش و ب حس خوب و دیدن زیباییها و امید ب آیندهی عالی ک خیلی هم مهمه خودترو مشغول کن با توجه کردن ب پروردگارت با توکل و داشتن امید و اطمینان بخداوندت
وای ک چقدر بموقع و مورد نیاز من بود این نشانه و این هدایت
سلام به دوستان سایت که در کامنت هاهمراهی دارند یکدیگر را
این است کلام خدا
این بود که من هدایت خواستم از خدا
که این آیه برام باز شد
سوره توبه آیه 6
وهر گاه یکی از مشرکان بتو پناه آورد (که از دین آگاه شود) بدو پناه ده تا کلام خدا بشنوند وپس از شنیدن سخن خدا او را بی هیچ خوف بمأمن و منزلش برسان زیرا که این مشرکان مردم نادانند
واین شد که قلبی که به سوی خدا باز میشود
واینک این که به پیامبر گفت هر گاه یکی که گمراه هست از دین به آن بگو
به گفته ای که دین کلام قانون خدا هست که خدا من را آفریده تا لذت ببرم واین که کلام استاد همان آگاهی استاد است
واین که کلام خدا را از زبان ساده دارم میشنوم حال این من هستم که این کلام ساده را سخت کنم یا همان آسان پیش بروم که
فان مع العسر یسرا بشود
پس با هر سختی آسانی هست
حال همین هست که استاد گفت سختی نه به این که در این جهان سختی بکشم این که باید سختی را آسان کنم
به خداوندی خدا که چند روز هست که خودم را رها و آزاد کردم و هدایت های خدا را دریافت کردم
من به خدا سپردم وعالی پیش میرود
واین هم همان رد پایی هست که هر گاه داشت فراموشم میشد کامنتم را ببینم که چه شدم و چه میشوم
واین که کلام خدا در وجودم نهادینه شد
با این سوره که شایسته جان خوند
والی ربک فارغب
وبسوی خدا ی خود همیشه مشتاق باش
اشتیاقی که هر آنچه که از خدا وقوانین میشنوم وصحبت میکنم خدارا کنارم احساس میکنم واین که خدا داناو حکیم هست ومن را درآغوش گرفته و قلبی با من سخن میگوید
حال این که استاد از زبان خدا صحبت میکند
خدایی که عباسمنش را محبوب قرار داد واقعا که من دوستش دارم
همان خدا مرا هم محبوب قرار داده نزد خودش
عباسمنش خداراباور کرد واینک خدابهش جایزه میدهد
پس منم به خدا توکل و ایمان دارم منم باور دارم که جهان یکسان هست
که استاد اشاره کرد که خدا یکسری ها را فقط انتخاب نمیکند هر کس ایمان بیاورد وخدا را باور کند مورد رحمت خدا قرار میگیرد
خدایی که استاد عباسمنش را مامور کرد که در کنار لذت بردنش کلام خدارا قلبی برساند نزد آنان که خدارا قلبی حس میکند
من به خدا پناه آوردم چون قدرتمند ترین هست
خداجون توراشکر که من را جزؤ صالحین قرار دادی
خداجون توراشکر که من را قدرت بخشیدی تا کلام تورا اسبات کنم برای خودمذ که قوانین یکسان هست حال من سخت را آسان میکنم یا آسان را سخت
خداجون توراشکر که هر ثانیه مورد رحمت وهدایت تو قرار گرفتم
خداجون تورا که دستم به کامنت نوشتن اومد تا رد پا بجا بگذارم
مریم جان چقدر زیبا و جوون شدید عزیزم جوری که موقع حرف زدن استاد من چشم از شما بر نمیداشتم
استاد من زیاد کامنت نمیذارم اما این فایل شما منم قلقلک داد بیام و حرف بزنم مرسی که با عشق کامنت هامونو میخونید
استاد من عاشق آیه الکرسی هستم صبح ها اگر پیاده برم تا برسم به سرویسم در خنکای دم دم صبح با صدای گنجشک ها و نسیم خنک این سورهی قدرتمند رو میخونم و با خدا عشق بازی میکنم
خدا اونجا خیلی با من حرف میزنه
الله… اینجا داره خودشو معرفی میکنه
میگه لا اله الا هو الحی القیوم هیچ الهه هیچ معبودی هیچ ربی جز من نیست
هو الحی القیوم رو که میخونم انگار یک نفر پا بر زمین میکوبه چقد این قسمت قشنگه انگار یه صدایی توی آسمون ها آیت قسمت رو برام میخونه من تا ابد زنده و پاینده و قوی هستم
چقدر دوست دارم خدایا تو چقدر نزدیکی بمن معشوقه ی من تو نسیم صبحی عشق من تو لباس تنمی تو غذای توی کیفمی
تو سرویس منی تو کفش زیر پامی معبود من…
و مدام خودش رو معرفی میکنه
از کفر میگه از کسانی که به طاغوت کفر ورزیدن میگه، میگه اونا چنگ زدن به عروه الوثقی…
من عاشق این سوره ام و هر روز خدا بام حرف میزنه با این سورهی قدرتمند.
اما استاد این سوره ای که توی فایل آوردید خدا داره با ما حرف میزنه با اون الم الم گفتن های با نوازشش انگار زمانی که حضرت محمد داره براش شکایت میکنه که چرا اینا منو اذیت کردند چرا اینجوری شد اونجوری شد و خدا انگار داره دست نوازش بر سر محمد و ما میکشه میگه مگه قلبتو باز نکردم؟
مگه نامتو بلند آوازه نکردم عزیزم؟
میگه حالا صبر کن ببین از این ببعد چه میکنم
اما از این جا من اشتباها رفتم تو سورهی دیگه همون جا که میگه مگه وقتی یتیم بودی نجاتت نداد؟ خدایا تو مادر منی تو پدر منی خواهر منی تو همه کس منی
مگه وقتی گرسنه بودی نام بتو ندادم؟ آه خدایا تو نان سفره ی منی مگه استاد نمیگه تو فقط بخواه ازش چطوری رو نپرس
خدایا تو کی منو گشنه و تنها گذاشتی؟
خدایا تو همه چیزی تو میخواهی تو میتوانی تو برای من بهترین را میخواهی و تو قدرتمند ترین قدرتمندان هستی
چقدر ناز منو کشیدی آخه تو چقدر ناز ما بنده ها رو کشیدی عزیزترین من
فاما اینجا یه اما میاره میگه اما بنعمه ربک فحدث
شکر گزاری کن همش بگو تو اینکارو کردی اونکارو کردی… خدایا اینا همش اعراص از ناخواسته س همش توجه به نکات مثبته وای چقدر قشنگ بود این سوره که من فکر میکردم برای سوره ی انشراحه
سلام و درود به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنین
تک تک کلمات و جملات این فایل آگاهی بخش بود ولی یک جمله بدجوری به قلبم نشست و اونم این بود که استاد در جواب خانم شایسته گفتن که من اعتقاد ندارم که خداوند منو انتخاب کرده بلکه همه انسانها به خداوند به یک اندازه دسترسی دارن و هر کس که بخواد و دنبالش باشه پیداش میکنه و باهاش هم مدار میشه فقط کافیه قلبمونو پاک کنیم و از خدا بخوایم که هدایتمون کنه و بعد هدایت میشیم.
این جملات داره باور لیاقت و ارزشمندی رو در ما تقویت میکنه و این همون چیزیه که من دنبالشم.
باید خودمو لایق بدونم تا دریافتش کنم. فقط باید باااااور کنم که من لایق دریافت الهامات خداوند هستم لایق دریافت نعمت های خداوند هستم تا همین اتفاق بیفته.
با دقت بیشتر گوش کردم این جمله استاد خیلی جمله فوق العاده ایه: خداوند منو انتخاب نکرده بلکه من خداوند رو انتخاب کردم.
باور به اینکه همه چیز دست خودمونه. خودمون همه کاره زندگیمون هستیم. ما میتونیم همه چیز رو تو زندگیمون انتخاب کنیم.
ما میتونیم انتخاب کنیم که آگاهی ها و نعمت های الهی رو دریافت کنیم یا نه.
ما میتونیم انتخاب کنیم که به چه جایگاهی در این دنیای مادی برسیم. همونطور که پیامبران و امامان و افراد اسطوره و موفق خودشون انتخاب کردن که به این جایگاه برسن.
خدایا شکرت چقدر بهم قدرت دادی قدرت انتخاااااب. حتی من میتونم انتخاب کنم ویژگی های خدای خودم رو.
خداجونم من انتخاب کردم که الهامات تو رو دریافت کنم و با الهامات تو زندگیمو پیش ببرم.
ما متولد شده ایم از هیچ و خداوند جسمی رو برای ما درست کرد و روحی رو ما دمید و خلیفه الله شدیم و همه را به سجده ما انداخت و همه چیز را مسخر ما کرد،پس ما در همان لحظه تولد ارزشمندی ولیاقت را دریافت کردیم و صد در صد لایق بهترین نعمتها اهم از سلامتی،معنویات،ثروت،روابط عالی و دیگر نعمتها هستیم.
پس این خداونده که در بدو تولد همه چیز به ما داد و ما از او دور شدیم ،خدا رو شکر به این سایت هدایت شدیم تا دوباره به خدا وآنچه امانت اوست نزد ما نزدیک بشیم و دقیقا به اندازه ای که نزدیک میشیم ارزش و لیاقت که جدا از نعمت نیست به ما نزدیک میشه
خیلی وقت بود که کامنتی نذاشته بودم و به شدت دلم تنگ شده بود برای حرف زدن با شما عزیزان دل و دوست داشتنی
داشتم طبق معمول بعد از دیدن فایل تو دفترم مینوشتم به قول استاد جان (قلبم بهم گفت )تو سایت بنویس منم گفتم چشم
داشتم از خدا مینوشتم از نوری که تو همه قلبهاست همه قلبها
بدون استثنا
اگه اشکهام اجازه بده بهتر مینویسم
استاد عزیزم خدا میدونه که چقدر از دیدن این حرفها و صحبتهای شما لذت میبرم چقدر دعاتون میکنم برای این شیوه زندگی که بهمون یاد میدین و چقدر زندگی لذت بخشه چقدر همه چی قشنگ و زیباست وقتی اینطور نگاه میکنیم به زندگی وقتی اینطور باور میکنیم که خداوند در درون همه ماهست و نیک و خیرمون رو بهمون الهام میکنه
با ما حرف میرنه
و کاملا اینو حس میکنی وقتی باهات حرف میزنه
از قلبت
از احساست
از لبخندی که بیییییی اختیار روی لبات میشینه
از اشکی که بیییییی اختیار از چشمانت سرازیر میشه
خدایاشکرت
استاد چند وقته که هر فایلی ازتون میبینم به خودم میگم چقدر آگاهی داره چقدر درس داره
و گوش میدم و یادداشت میکنم و میگم هیچی کم از محصولات نداره و جالب اینکه یه مدت هر فایل جدیدی میومد میگفتم استاد چقدر تو این فایل اگاهی های زیادی رو گفته این فایلای جدید اینطوریه ولی وقتی فایلهای قدیمی رو هم نگاه میکنم میبینم اونهام پر از درسه و به این نتیجه میرسم که نه این آگاهیها تو همه فایلها بوده اما حالا این مدار منه که رفته بالاتر و میتونم بهتر درکشون کنم میتونم بهتر بفهممشون میتونم بهتر روی خودم کارکنم تا بهتر نتیجه بگیرم
استاد جونم چندوقت بود که میخواستم بهتون یه خبر خوب از خودم بدم که تونستم کسب و کار خودم رو به طور کاملا مستقل شروع کنم
خیلی خوشحالم خیلی ذوق دارم
چون از همون اول دارم روی خدا حساب میکنم
و خدا میدونه چه اتفاقاتی برام افتاد
استاد من از یه انباری شروع کردم این انباری که اجاره کردم 9متر ،دارم مینوسم برای بعدخودم ها
دارم مینویسم برای اینکه بعدا که به امید الله گسترشش دادم یادم باشه که با این جمله شروع کردم God is my lord. In god we trust
استاد من سالهاست که دارم هنر کار میکنم و حدود 12سال تو فرهنگ سراها اموزش دادم یه مدت کلاس توی خونه خودم برگزار کردم یه مدت مجازی کار کردم اما اون موقع با قوانین آشنایی نداشتم اما حس خوبی به کارم داشتم و همیشه امیدوار بودم
و وقتی اینجا رو گرفتم دیدم تکاملم به خوبی طی شده برای اینکار
من تا سال گذشته تو مدرسه و فرهنگسرا اموزش میدادم ولی به شدت میخواستم کار آفرین باشم کارمندی با روحیات من سازگارنبود بااینکه کاری که انجام میدادم واقعا دوست داشتم اما دلم آزادی زمانی مکانی و از همه مهمترین مالی میخواست
و همینطورکه از فروردین پارسال شروع کردم روی قانون افرینش کار کردن
یکی از حرفهای شما این بود که ممکنه تو مسیر تغییر ،شغلت رو از دست بدی و من همون روزهای اول که دوره سوم و چهارم افرینش رو تهیه کردم مدرسه رو از دست دادم دقیقا اردیبهشت ماه یکی دو روز اول خیلی ناراحت بودم ولی بعد حالم خوب شد و گفتم حتما برای رشدم لازم بوده که این اتفاق افتاده
اگه با قانونهایی که شما اموزش دادین آشنا نبودم کجا این نگاه رو داشتم؟ یقینا طور دیگه ای فکر و عمل میکردم استاد جان
ولی وقتی رویایی دیدم که یه کوه پر از فرازو نشیبه و خدا از بالای قله یه طناب فرستاده که ادمهارو سریعترخیلی خیلی راحت ببره بالا ولی کسی حتی به اون طناب نگاهم نمیکنه ومسیر پر خطر ودور و انتخاب کرده و بی تفاوت رد میشه
به من الهام شد که طناب رو بگیر
معناش برام این بود که همه فرهنگسراها رو دیگه نرو
و برای من آسون نبود چون تابستونها که اوج کلاسهای هنری به خصوص برای بچه هاست من همزمان حدود پنج فرهنگسرا کار میکردم و همش تو فکر بودم که خدایا چطور اینکارو بکنم استاد باید بگم که هر کدوم از این جاهایی که میرفتم کلی مترو سوار شدن و پیاده روی تو گرمای تابستون داشت البته که پیاده روی میرفتم با عشق گوش دادن به فایلهای شما
ولی گفتم چطور اینکارو بکنم و ناراحت بودم از این رویایی که دیده بودم ولی هنوز عمل نکرده بودم اما خودش مسیر رو برام هموار کرد و اتفاقاتی افتاد و گفت تابستون رو تموم کن و من تا وسطهای شهریور رفتم و بعدش دیگه نتونستم برم به خاطر شرایطی که برام پیش اومده بود که اونم اتفاقاباعث یادگیری کلی درس و شنیدن الهامات و بالاتر رفتن مدارم شد خدارو شکر
و دیگه نرفتم و خونه چندتاشاگرد به صورت خصوصی میرفتم که راحتتر از محل کار بود ولی اون شرایط هم دلخواه من نبود
تا اینکه به فکر اجاره یه جا افتادم و خداجونم گفت برو جلو بقیش با منه
و امسال خرداد بازم با من تماس گرفتن از چهار پنج فرهنگسرا و من به همشون جواب رد دادم
با اینکه خیلیم برام آسون نبود
ولی استاد جونم یه شور و شوقی دارم که کارم رو شروع کردم هر بار میرم کارگاهم یه کار جدیدی میکنم بهتر از همه از خدا میپرسم میگه اینکارو بکن چه عشقی داره استاد بعد وقتی طبق معمول نجواها میاد. فایلهای شمارو میبینم که میگین بچه ها عجله نکنین قدم به قدم پیش برین بهتون گفته میشه قدم اول رو بردارین بعدی گفته میشه و …….
استاد به خدا قسم از وقتی اینجای کوچیک رو گرفتم ،داستان باور و تغیرش رو فهمیدم که تا چه اندازه باورم تغییر کرده به اندازه ایمانم
اونجا که شما میگی
خدا به اندازه ایمانت وارد زندگیت میشه
و در مورد این فایل ارزشمند که خدا بار رو از دوشت برمیداره داشتم فکر میکردم که دیگه لازم نیست تو گرمای تابستون تو پیاده رو دنبال سایه بگردی که از اونجا بری یا پله های مترو رو بالا و پایین کنی حالا خیلی راحت توی یه فضای سرسبز و زیبا یه کارگاه نقلی داری که مال خودته
حالا قلبت رو باز کن نا پیامهای بهتری دریافت کنی تا آسون بشی برای اسونیها
حالا هم پیاده روی تو فضای سر سبز بسیار بسیار نزدیک خونه برات لذت بخشه هم اینکه تو محل کارت خیلی راحت میتونی هم فایل ببینی هم گوش کنی هم کارت رو با عشق انجام بدی
هم به امید خدا یه کار آفرین موفق باشم که شما تو دوره ثروت یک میگین
ای کاش من یه روز بیام ایران و ببینم اون افرادی که به این حرفها ی من عمل کردن و کار آفرین شدن استاد جونم منم میخوام کارآفرین باشم چون احساسش خیلی خیلی بهتر از کارمندی مهمترین اینکه مسئولیت صددرصد کارم به عهده خودمه واقعا برام لذت بخشه و خیلی حس اعتماد به نفسی که میده رو دوست دارم
من به خدا گفتم تمرکزم رو ،روی کدوم محصول بذارم
گفت رو قانون آفرینش
یعنی استاد جون صدای شما تو قانون افرینش رو دقیقا شنیدم که از خدا پرسیده بودین تمرکز رو چی بذارین گفته بود قانون افرینش
با این تفاوت که من دانشجوی این دوره هستم و شما استاد و پدید اورنده این دوره
و روش دارم کار میکنم و هفته اول یه گوشی ایفون بهم هدیه داده شد حالا با دوتا گوشی فایلهاتون رو گوش میدم چه لذتی داره خداروشکر
امکان نداره که تمرکز رو دوره ای بذارم و معجزه نبینم چون این قانونه استاد عزیزم که شما یادم دادین واقعا سپاسگزارم
بازم از اتفاقات و معجزاتی که خدا داره تو مسیر کارم بهم نشون میدهد براتون مینویسم با عشق
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد ومریم عزیزم و دوستان عزیز
استاد جان این روزها که به فضل الهی لایق شدم در مدار دریافت آگاهی های دوره دوازده قدم باشم و در قدم نهم این فایلی که در مورد سوره حمد تهیه کردید چقدررررر هماهنگی داشت با رفتار توحیدی که تو این چند روز با درک این آیه و توکل به خدا داشتم و به یگانگی خدا بدون ترس و نگرانی این عمل صالح رو با درک ایمان و توحید انجام دادم و چه نشونه هایی از درستی مسیرم دریافت کردم خدا با من صحبت میکنه با حضور کبوتر تو حیاط خونه تائید میکنه با همزمانی آگاهی ها و صحبتهای توحیدی که داشتم و درک کردم با این دوره ای که دیروز از قدم دهم خریدیم و این فایل امروز فقط با صدای بلند و واضح صدای خداوند رو میشنوم که به من وعده اجابت خواستم رو میده و بشارت میده که وعده من نزدیکه و چه کسی راستگو تر و صادق تر از خداوند به وعده خویش است؟ دارم هر لحظه با هدایت خدا قدم برمیدارم
همین لحظه ای که با هدایت خداوند رفتم انجیرهایی که از فضل خدا و با باور فراوانی به مقدار زیادی این درخت امسال انجیر داده طبیعی وبدیهی و من چیدم و برای احساس خوبم و با باور فراوانی خیرات کردم و خداوند منو هدایت کرد تا به دست بهترین افراد که شکر گزار بودند رسید
استاد جان با هدایت خداوند به این مسیر الهی کارکردن روی خودم و درک بیشتر توحید چقدر بار سنگینی از الویت قرار دادن خودم دلسوزی نکردن ،مسئولیت پذیری صددرصد اتفاقات زندگیم، ارزش تضادرو درک کردن،قربانی نبودن ،درک کردن اینکه کسی نمیتونه حق و سهم و ثروت منو از من بگیره ،با کنترل کانون توجه ام ،با درک فراوانی و درک باور لیاقت ،با درک اینکه گناهی نیست و بخشیدن خودم ،توجه کردن به نکات زیبا و مثبت و خواسته هام ،با تمرکز گذاشتن روی خودم ،با کنترل ورودیهای ذهنم و دور شدن از افرادی که هم فرکانس من نیستند با درک بهتر و بیشتر توحید و توکل کردن به خدا و تنها و تنها خدا رو میپرستم و تنها از او یاری میجویم چقدررررر بار سنگینی از دوش من برداشته شد
قلبم با هر کدوم از این تغییرات مثبت باز و وسیع شد از عمل صالحی که با درک توحید انجام دادم با هدایت خداوند عمل کردم و همون لحظه گشایش قلبم رو درک کردم اینکه خداوند با من صحبت میکنه هدایتم میکنه قلبم رو آروم، محکم ،مطمئن، قوی و شاد و وسیع و با اعتماد به نفس میکنه
هر اقدامی که انجام میدم با هدایت الهی چقدر تو کلام مردم تحسین و تائید میشم چه احساس خوبی ایجاد میکنم و چه ویژگی های مثبت و خوبی از مردم میشنوم همین پخش کردن انجیر امروز چه نگاه هایی از رضایت و کلام محبت آمیز و دعای خیر دریافت کردم اعتبار این همه نیکی و محبت رو به خدایی میدم که اجازه میدم هر بار با عشق هر قدمی رو که هدایت میکنه انجام بدم چقدر ریکشنهای عالی پر از لبخند و کلام خوب از کوچیک و بزرگ مرد وزن تو روابط اجتماعی خودم دریافت میکنم فرکانس عشق الهی و احترامی که از کار کردن روی خودم از بی نهایت طریق دریافت میکنم اعتبارش رو فقط به خدایی میدم که به من اجاااازه میده قدمی بردارم دیدگاهی تو سایت بنویسم و مورد تائید و تحسین و شکر گزاری دوستان عزیزم باشم و با درک و عمل به توحید و عمل صالح عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد که خداوند همیشه خیر رو برای من خواسته و به نفع من همه چی در جریانه نیازی به توضیح دادن و ثابت کردن خودم به دیگران نیست خدا کارها رو برام انجام داده و من فقط به اصل توجه میکنم از فرع و حاشیه دورم و خدا کارها رو خودش برام انجام میده
من روی خودم کار میکنم هدایت میشم به برداشتن ترمزها و قویتر کردن باورهای قدرتمند کننده و تو دل سختیها من با درک قانون مهم و اساسی احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و درک قدرت کنترل ذهن ،درک ارزش تضاد و توجه کردن به خواستم من آروم و آسوده تر هستم و آسون میشم برای اسونیها خداوند از بینهایت طریق دستها رو برای یاری من میفرسته شرایط و موقعیت های عالی رو برام میاره ایده های عالی و راحت و ساده رو میده جواب مسئله رو تو دل مسئله با هدایت الله پیدا میکنم و آسون میشم برای اسونیها خدا رو باور میکنم قدرتش رو بخشنده گی بی حد و حصر خداوند رو درک میکنم تسلیم و رها هستم تا با هدایت الهی آسون بشم برای اسونیها
هدفهای زیادی دارم که دارم در مسیر رسیدن به اون هدفها رشد میکنم تجربه میکنم ،شکوفا میشم و خوشحالم که هدف و انگیزه ای برای رشد دارم برای حرکت کردن ب ای کار کردن روی خودم دارم و این حرکت رو دوست دارم که باعث امیدواری و احساس خوب من میشه و با هر هدفی که تیک بخوره هدف بعدی من آغاز میشه اما این نکته رو فراموش نمیکنم سعی میکنم هواسم باشه که با با رسیدن به یه هدف به بی هدفی نرسم سریع هدف دیگه ای رو شروع کنم تا وقتی حرکتی برای رسد و گسترش خودم و جهانم بر میدارم رو به مدار بالادستی در غیر این صورت با استاپ کردن فقط سقوط هست و اینطوری نیست که تو همون نقطه بی حرکتی بمونی و تغییری ایجاد نشه صددرصد بی حرکتی سقوط رو به همراه داره
با هر بار رسیدن به خواسته هام ایمان وتوحید و توکل بیشتری در من ایجاد میشه مشتاق تر از همیشه برای درک توحیدم قلبم آماده تر میشه برای درک اگاهیها و الهامات و من انسان بهتر و خداگونه تر و رشد یافته تری میشم
استاد جان و مریم عزیزم عاشقتونم که انقدر با اتصال به آگاهی های خداوند در بهترین زمان فایلهایی رو آماده میکنید که کلام الله رو به گوش ما میرسانید عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
امروز خداوند از صبح که بیدار شدم پیام توحید و هدایت رو برام تکرار میکنه،قبل از دیدن این فایل یکی دیگه از عزیزانم در مورد هدایت بامن صحبت کرد و جرقه ای در قلبم روشن شد وبعد از اینکه مثله هر روز وارد سایت شدم ،این صحبتها و آگاهی ها رو هم پیام خداوند دونستم که داره با من حرف میزنه و میگه زهرا من هستم ،من با تو ام ،همیشه من رو یاد کن و اجازه بده من هدایتت کنم ،کمکت کنم که من بهتری یاری دهنده هستم،من نزدیکم به تو و اجابت میکنم تورو،
من بار سنگین تو رو سبک میکنم ومن راه رو برات هموار میکنم چون من رب العالمین هستم و نیرویی بزرگتر و قویتر از من وجود نداره،تو هر شرایطی هستی نگران نباش ،چون باهر سختی آسونی هست،چه موقع آسونه ؟وقتی بسپاری وقتی توکل کنی وقتی بخواهی،وقتی اعتمااااد کنی
خیلی وقت بود این حس و حال رو نداشتم،خیلی وقت بود با نوشتن کامنتام ،اون حس خالص بودن رو نداشتم،خیلی وقت بود اشکی به خاطر ارتباط واقعی با خدا نریخته بودم ،الان که دارم مینویسم بی اختیار اشکم سرازیر شده و این حس رو دوست دارم ،چون خدا رو حس میکنم،اون دوباره مثله همیشه داره با من حرف میزنه اما ،من نبودم ،شرک نمیزاشت،ولی ایراد نداره ،الان بیشتر قدرش رو میدونم هیچ چیز نمیتونه اندازه ی این خالص بودن ،اعتماد داشتن ،هدایت شدن حالم رو خوب کنه،
اصلا این فایل برای من بود،چقدر زیبا خدا با من حرف زد،چقدر قلبم آروم شد چقدر خداوند من رو دوست داره،
خدایا این فاصله رو کمتر و کمتر کن،تا صدای تو را بهتر بشنوم،من رو کمک کن از روزمرگی ها و ناامیدی ها رها بشم و به آغوش امن تو پناه بیاورم تویی که آماده ای تا بار من را سبک کنی ،تویی که همیشه ودر نهایت صبر میکنی تا من با عقل ناقص خودم برم و به در و دیوار بخورم وبعد تسلیم بشم و بگم خدایا من نمیدونم تو درست کن و بعد میگی بنده ی من چرا خودت رو اذیت میکنی از اول بسپار به من تا من قدم به قدم هدایتت کنم و همراهیت کنم تا هم کارت راحت تر انجام بشه و هم مسیرت آسون تر و لذت بهش تر بشه،
خدایااا شکرت تو خیلی ما رو دوست داری ،حتی از خودمون بیشتر،خدایاا کمک کن شکرگذارتر باشیم ،چشم بصیرت ما رو بازتر کن،تفکر و تعقل ما رو بیشتر کن،اعتماد و تسلیم بودن مارو بیشتر کن،خدایا کمک کن تا جزو بنده هاییت باشم که به مسیر راست هدایتشون کردی مسیر آسانی ها مسیر کسانی که به آنها نعمت داده ای ،از فضل خودت ،میخوام چون فضل تو بهترین و ماندگارتر هست خدایا حس شوق و شادی رو در قلبم پر رنگ تر کن و سپاسگذارتم برای این احساسی که قلبم باز شده و دوباره پیام تو رو توسط بنده های عزیزت شنیدم و شفا یافتم روحم تازه شد ،چون من لایق آرامش و سعادت در دنیا وآخرت هستم ،چون دارم سعی میکنم بنده ای باشم که تو از من راضی باشی
خیلی از شما استاد عزیززززم و خانم شایسته ی مهربونممم سپاسگذارم و شما رو به خداوند بزرگ میسپارم که خیر و خوشی رو چندین برابر کنه براتون و در هر دوجهان سعادتمند باشید،دمتون گرم
خواندن بعضی کامنتها مثل زدن آمپول نوروبیون، حال آدم رو روبراه میکنه.
یه وقتایی، انرژیت ته کشیده و دنبال یه دلیلی میکردی که به خودت ثابت کنی: خدا هست! دیدی گفتم! قدرت یگانه و برتر کائنات همینی هست که من حسش میکنم و منتظرش هستم! بعد ، یه مرتبه…
چقدر خوشبختم که خدا شماهارو به سمت من فرستاد تا آسان بشم بر آسانی ها
قربون خدام برم من اینقدر قشنگ و واضح با ما صحبت میکنه هدایتی به این فایل زیبا رسیدم و درمدار شنیدن این اگاهی های ناب قرار گرقتم
بزارید اول از زیبایی ها شروع کنم عشق دلم و عزیزدلم باهم مثل الماس هایی درخشان در دل این طبیعت بکر و همون جاده جنگلی معروف که مال انسان هاییه که روی دوش خدا سوارند در حرکتند و انگار هرکدوم از این درخت ها هم به احترام عزیزکرده های خدا با احترام خاص سربه فلک کشیدن و ادای احترام میکنن در مقابل این دوفرد توحیدی
استادعزیزدلم و مریم عزیزم عاشقتونم واقعا هرلحظه من با فایل هایی که از خدا وقران صحبت میشه میرم تا عرش آسمون ها اینقدر دلم محکم میشه که فقط میخوام بندری برقصم استاد عزیزم واقعا درست میگید هرکدوم از ما به یک اندازه به خدای یکتا نزدیک هستیم
خدای من مثل خورشیده نورش رو بر همه میبارونه ولی این ماییم که تصمیم میگیریم بریم توسایه و از نور دور باشیم یا بریم تو دل نور
خدای من چقدر تو زیبایی بازهم این منم که تصمیم میگیرم در سختی بمانم یا در آسانی چقدر زیبایی که همه چی زندگی منو به خودم واگذار کردی و منو خالق کوچک زندگی خودم کردی
اما اصل همه ی این داستان ها باز هم برمیگرده به خودت که تا تو نباشی من هیچم من حتی خالق یک پشه هم بدون اذن تو نمیتونم باشم من فقط و فقط با وجود خودته که خالق میشم من از تو میخوام اونم بهترین هارو چون تویی که همیشه خدایی کردی ولی کار من بندگی کردن توئه چون بندوجودم به توئه
بازم قربونت میرم که همیشه هستی حتی تو سختی ها کمکم میکنی راه درست رو پیدا کنم تسلیمت میشم بندت میشم تو فقط عشقم باش تو من رو به راه راست ببر من فقط میپرستمت فقط خودت رو چون هرجا که رفتم هرجارو گشتم دیدم بدون تو اونجا میشه برام جهنم ولی وقتی تو هستی میشه اونجا برام بهشت سپاسگذارتم الله مهربانم که بعد هر سختی در همون لحظات سختی به همراهش آسانی رو میاری به شرط پاکی دل
دوستون دارم عشقا درپناه الله یکتا همیشه توحیدی باشید
سلام به اساتید عزیز و بینظیرم استاد عباسمنش و استاد شایسته .
قبل از شروع خیلی دلم میخواد که تحسین کنم این نوعِ رابطه تون رو . که انقدر سرشار از احترام و ادبه … چقدر فوق العاده ست که ما آدما بدونیم که حتی اگر با کسی خیلی صمیمی بودی و سالها زندگی کردی حقی نداری بهش بی احترامی کنی با فرض این که ما با هم دوستیم دیگه …
خیلی لذتبخشه دیدن این که شما اصول رو در تمام جنبه هایی که حداقل من دیدم در فایلهای مختلف ، رعایت میکنید .
و به نظرم چون شما آدمهای باکیفیتی هستید طبیعیه که نعمتهای فراوان و زندگی باکیفیت رو تجربه کنید .
منم سعی میکنم هرروز یک قدم به سمت باکیفیت بودن بردارم .
قبلا تعریفم از باکیفیت بودن این بود که اگر قوانینو به درستی اجرا کنم آدم باکیفیتی میشم .بنابراین سعی میکردم تا جایی که میتونم قوانینو باکیفیت اجرا کنم .
تحسین کنم ، شکور باشم ، کنترل ورودی داشته باشم ، باورهای مخرب رو پیدا کنم و روشون کار کنم و روی عزت نفس و معنویتم کار کنم ، نتایج فوق العاده ای هم گرفتم …. و واقعا هم بابت این موارد تلاش میکردم . اما فکر میکردم اگر من قانونو به درستی اجرا کنم حله . دیگه خیلی لزومی نداره برای چیزی تلاش کنم.. منظورم تلاش فیزیکیه .
اما بعد یه مدتی به لطف خدا چون آدم باکیفیتی توی اون زمینه بودم هدایت شدم به مسیری که همه دورو اطرافیانم علاوه بر باورهای درست به خاطر تلاشهای فیزیکیشون نتایج فوق العاده ای گرفته بودن و من فهمیدم که باید چیکار بکنم .
چند روز پیش داشتم فکر میکردم به مفهوم این آیه که با هر سختی آسانیست .. البته من به جای آسانی لذت رو گذاشته بودم . بعد داشتم به این فکر میکردم که ببین مثلا کسی که بچه دار میشه اون بچه اوایل تولدش شبا نمیذاره که اون ادم بخوابه . و مسئولیتش هم خیلی زیاد میشه اما صبح که بیدار میشه وقتی بچه ش رو میبینه قند توی دلش آب میشه اون بچه یه خنده که میکنه یا حتی وقتی غذا میخوره انگار دنیارو به مادرش دادن . نمیخواد اون لحظه رو با هیچی عوض کنه.
یا مثلا به این فکر میکردم که شاید یکی توان مالی نداشته باشه به اندازه کافی تا خیلی از لذتهارو برای خودش فراهم کنه. اما جهان سرشار از لذتهای فراوانه . مثلا دیدن سایه روشن دم صبح روی زمین .
دیدن تکون خوردن برگ درختا وقتی که نسیم میاد . غذا دادن به یه حیوون بامزه .
شستن دست و پا توی یه چشمه یا موتور اب . دیدن و توجه کردن به گلها و گیاها
فوت کردن قاصدک و خیلی چیزای دیگه که اگر ما یک دم چشممون رو از سختی ها برداریم و اون قشنگیارو ببینم همه چی یادمون میره و غرق در لذت میشیم .
یه نکته ای رو وسط فایل دیدم از ویژگیهای مثبت استاد قشنگم خانم شایسته که خیلی تحسین برانگیزه و نشون از عزت نفس بالای ایشون داره و من خیلی دلم میخواد که بیشتر یاد بگیرم .
با وجود این که استاد شایسته با استاد عباسمنش زندگی میکنن و حتی خیلی از کارای سایت رو ایشون انجام میدن و مقالات رو ایشون مینویسن و واقعا خودشون هم بسیار بسیار تاثیرگذار هستن اما نمیخوان خودشونو در معرض توجه قرار بدن و بگن اون چیزی که بچه ها از سایت عباسمنش یاد گرفتن ..
میگن اونچه که من و بچه های سایت عباسمنش از شما یاد گرفتیم .
واقعا چقدر لازمه که یه آدمی بزرگ و سرشار باشه که بتونه خودشو کنار بکشه از مرکز توجه و صادقانه تعریف کنه و نگه منم هستم که اینکارو انجام دادم و سایتو بهبود دادیم باهم…
یه چیز دیگه ای که نظرم رو به خودش جلب کرد و خیلیم برای جالب و قابل توجه و تحسین برانگیز بود این نکته بود که منو شاید خیلیای دیگه فکر میکنیم که اگر کسی این همه نعمتهای فراوان توی زندگیش داشته باشه و زندگیش غرق در ثروت مادی و معنوی و کلی نعمت باشه طوری که الگوی هزاران هزار نفر باشه دیگه سختی خاصی نداره که . اصلا شاید لزومی هم نداشته باشه که بخواد باورسازی کنه نه رشد کنه بیشتر. چون دیگه واااقعا رشد کرده دیگه .
اما دیدم که خانم شایسته میگن هروقت که من روی ترمزی کار میکنم و اونو رفعش میکنم میفهمم که من چقدر آسان شده بودم برسختیا و الان آسان شدم بر آسانیها ..
من این نتیجه رو گرفتم که ببییین فرقی نداره تو کجای مسیر باشی .. همه جای مسیر سختیا هستن .لذتهاام هستن .. اینا همراه همن و تو بایدد توانایی اینو داشته باشی که دوتاشو در کنار هم مدیریت کنی . اگر بتونی این کارو انجام بدی و مدیریت کردن رو یاد بگیری و اونو با کیفیت انجام بدی درها به روت باز میشن .
استاد عباسمنش عزیزم . ازتون ممنونم که طاقت آوردین و ادامه دادین و این همه رشد کردین تا چراغ راه همه ما بچه هایی بشین که دنبال مسیر هدایت بودیم .. اگر هدایت خدا و وجود شما نبود منِ غزل هیچ وقت به تنهایی نمیتونستم طاقت بیارم .. اما الان میام و میبینم و فکر میکنم و میشنوم و نتایج بقیه رو میخونم و میگم غزل چرا تو نه … چرا تو نرسی به چیزهایی که میخوای . با این همه نعمت و این همه فرصتی که هست تو به خودت ظلم میکنی اگر رشد نکنی.
یک چیز دیگه ای که دلم میخواد اینجا بنویسم اینه که جدیدا یاد گرفتم داستان روند رو .
اینو که من باید انقدر یه مسیریو ادامه بدم و چالشهارو حل کنم که استاد اون مسیر بشم . باید اون باورها تبدیل بشن به عادت های من . باید یطوری اقدام کنم که بعد یه مدت شخصیت من تبدیل بشه به اون ادمه که اونطوری اقدام میکنه. اگر اون کارو اونطوری انجام ندم بدن درد بگیرم . خمار بشم . باید بشه جزئی از گوشت و پوست و استخونم . اینطوریه که من باکیفیت میشم برای داشتن اون نعمت . و سرراهم قرار میگیره. اصلا وقتی تو به ادم باکیفیتی تبدیل بشی احساس لیاقت خودش رشد میکنه و میتونی با افتخار بگی مننن این کارو کردم . و اگر این قضیه نابود شه دوباره من میتونم بازسازیش کنم و همه چیزو به بهترین حالت بسازم .
اما وقتی تو ادم باکیفیت نشده باشی اگر یه اتفاق خوب بیفته برات میگی این شانسی بود .
مثلا توی داستان روابط من میتونم بگم که تا جایی که درک کردم خیلی آدم باکیفیتی هستم . برای همینه که همیشه بهترین روابط رو تجربه میکنم با هررر آدمی که سرراهم قرار میگیره .
اما فعلا دارم راهِ ثروت و کسب درامد و خیلی راههای دیگه رو رو امتحان میکنم و تبدیل میشم . و
یک روندی رو برای خودم درنظر گرفتم و دارم اونو به عادت تبدیل میکنم . چون میدونم وقتی به عادت تبدیل بشه دیگه اون سختی به حساب نمیاد بلکه دیگه میشه حاشیه امن من و همش میخوام همون کارو انجام بدم .
توی مسئله زبان خوندن من اون اوایل قشنگ جون میدادم که بخوان یه ساعت وقت بذارم
حاضر بودم سخت ترین کارای دنیارو انجام بدم اما زبان نخونم. هرروزم توی برنامه م مینوشتم و هی پشت گوش مینداختم و انجامش نمیدادم تا اینکه تبدیلش کردم به یک روند .. یه برنامه ریزی که حتما باید انجام بشه
بعدش کم کم تبدیل شد به یه علاقه .. البته که با درخواست های فراوان خدا منو توی مداری قرار داد که اهمیتش رو درک کنم و اهرم لذت منو میکشیددد به سمت زبان خوندن .
الان که دارم فکر میکنم میبینم عه اونم خیلی سخت بود اما وقتی بعد یه مدت کوتاه میتونستم یه متن ساده ای رو ترجمه کنم خیلی خیلی لذت میبردم . اما راهش همچنان ادامه داره و میدونم که هنوز تبدیل به گوشت و پوست و استخونم نشده .
امیدوارم که بیشتر درک کنم . بیشتر بتونم انجام بدم . و گره های ذهنی م بابت مسائل مختلف باز بشه تا ادامه بدم . چون تازه تازه درک کردم که نباید توقف کرد. چون اگر توقف کنی ازونجایی که با قانون جهان که هیچی ثابت نیست ناهماهنگ میشی جهان ازت حمایت نمیکنه.
تازه میفهمم که اونایی که مداوم در حال رشدن و مداااوم دستاوردهاشون بیشتر و بیشتر میشه همواره در حرکتن . اصلا این حرکته براشون لذته . اینو وقتی فهمیدم که توی دوتا زمان مختلف با دوتا آدم موفق صحبت کردم درباره راه . هردوتاشون گفتن که برای ما مسیر لذتبخشه . دوست نداریم یکجا باشیم . بعد که توجه کردم دیدم اونا هیچ وقت آروم نمیگیرن انگار . همش درحال تلاش برای تجربه چیزهای جدیدن و تبدیل شدن به شخصیتهایی که همواره در حرکت برای بهبود خودشونن و همین باعث شده بود که مداوم دستاوردهاشون بیشتر بشه. مداوم رشد کنن . مداوم بهتر بشن.. مداوم بزرگتر بشن .
یعنی قشنگ مثل خود جهان که همواره در حال گسترده شدنه این دوتا ادمم درحال گسترده شدنن .
من فکر میکردم که خداایا اینا چه باوری دارن که من ندارم .. منم که دارم تلاش میکنم پس چرا هرگز تا حالا مثل اینا رشد نکردم ، تا این که به لطف خدا کم کم دارم یاد میگیرم و هربار خودمو بیشتر تبدیل میکنم به آدمی که برنامه داره . تلاش میکنه. جدا از باورایی که میسازه اقدام میکنه.
اگر بخوام سال 401 و تا الانِ 402 رو نامگذاری کنم ، اونو سال اقدام کردن نام گذاری میکنم . چون توی این یک سال و چهار ماه یاد گرفتم که اقدام کردن یعنی چی و لذت بردن یعنی چی
و به حدی که تلاش کردم و میکنم ، دارم میبینم که چقدر شخصیتم داره باکیفیتتر میشه و چقدر بیشتر احساس لیاقت دارم برای خلق خواسته هام . و چقدر درمسیرم . و چقدر آسان شدم بر آسانیها
در نهایت از همه دوستان قشنگم که کامنت مینویسن و انقدر الهامبخشن تشکر میکنم .
ممنونم که همراهید . سپاسگزارم که تجربیات و درکتون رو مینویسید .. من هربار ازتون یاد میگیرم و تشکر میکنم اما تشکرم رو ثبت نمیکنم..
شاید به خاطر این که فکر میکنم امسال سال اقدام کردنمه. و باید لقمه ی خودمو از اون درس بگیرم و برم پی کارم تا انجام بدم .
اما یه نکته ای رو هم بگم که بابتش خوشحال و سپاسگزارم و اونم اینه که از وقتی روزهام شده روز اقدام کردن و سعی میکنم تاجایی که درک کردم واقعا اقدام کنم و پیش برم و انجام بدم و برنامه داشته باشم ، انگار جهان باهام همدست شده .. همه کارارو برام انجام میده .
یه کار تیمیه انگار . من و جهان . من هدف رو مشخص میکنم و پیش میرم و هرچقدر که بتونم باکیفیت تر پیش برم اون کیفیتِ بیشتری رو توی فراهم کردن شرایط برام ایجاد میکنه ..
در نهایت عاشقانه سپاسگزار خدای بینظیر جهانم هستم که همواره هدایتم میکنه و راههارو بهم نشون میده ک کارهارو برام انجام میده و شده هم گروه من .
البته اون بود .. من انتخابش کردم و آوردمش توی بازی خودم . اونم شده یه همبازی حرفه ای که
اجازه بدین چندتاام از کمکهای باحال و حرفه ایشو بگم که برام یادآوری بشه و باهم لذت ببریم .
1_ چند روز پیش داشتم فکر میکردم که باید برم چند بسته ورق طراحی و کاغذ کاهی بخرم که یه سری کارارو روی اونا بنویسم و انجام بدم . تو همین فکرا بودم که رفتم توی انباری و دیدم یه کتاب روی زمین افتاده . خم شدم برش دارم دیدم توی یه نایلن که از توی کمد مشخص بود یه عاالمه ورق کاهی و کاغذ طراحی هست
2_ توی فکر این بودم که اگر یه پلیور داشتم میتونستم با پافری که دارم استفاده ش کنم و یه پلیور باحال هدیه گرفتم .
3_ همون روز داشتم فکر میکردم که باید برم یه کرم ابرسان صورت بخرم که کرم ابرسان صورتو هدیه گرفتم .
4_بعدش داشتم فکر میکردم که چقدر شلوار دوستم خوبه و توی تنش قشنگه که از همون مدل شلوار هدیه گرفتم .
5_بعدش داشتم فکر میکردم که این مانتویی که مال مامانمه و من با این شلواره پوشیدم چقدر به هم میان و مامانم بدون این که من ازش بخوام اون مانتورو هدیه داد به من .
6_من یه بشقاب دیوارکوب قدیمی رو سوغاتی گرفته بودم که خیلی ازش خوشم نیومده بود اما خیلی تشکر کردم و بهش عشق ورزیدم تا این که برادر شوهرمم که یه بشقاب دیوارکوب هدیه گرفته بود به خواهرش گفته بود که عهه من ازون یکی بشقابه که دادی به غزل خیلی بیشتر خوشم اومده بود ولی روم نمیشه بهش بگم . مادرشون به من گفت میشه لطفا بشقاباتونو با هم عوض کنید ؟ من دیدم بشقابی که اشتباهی دست برادرشوهرم بود خیلی خیلی قشنگتر و بیشتر باب میل منه و خدا سریعا شرایطیو فراهم کرده بود که بشقابا عوض بشه .
7_قبل همه اینا داشتم فکر میکردم که میکروفون گوشیم خرابه ولی اشکالی نداره من باید از همه چیزهایی که دارم درست استفاده کنم و کیفیت رو نشون بدم چند روز بعد میخواستم هندزفری بخرم ولی هدایت شدم که بدم جای هندزفری گوشیم که مشکل داشت رو درست کنم .. وقتی اون درست شد همه مسائلی که گوشیم از قبل داشت درست شد ..
8_دلم میخواست راحتتر زبان بخونم و دوتا کتاب زبان عاالی هدیه گرفتم.
9_دلم میخواست دوستان و آشناهارو ببینم کلی جا دعوت شدیم و همه رو دیدیم و لذت بردیم .
10_میخواستیم یکروزه بریم تهران و خب طبیعتا تابستون اونجا خیلی گرررمه اما خدا یه کاری کرد که اتفاقاا خیلی روز خنکی بود و هییچ سختی ای بهمون نرسید .
11_ داشتم با پسرخاله همسرم بیلیارد بازی میکردم در حالی که من تقریبا هیچی بلد نبودم و اون خیلی حرفه ای بود .. اما هربار به آخر بازی که میرسید یه کار اشتباهی انجام میداد و این باعث میشد بازی به نفع من تموم بشه و من ببرم :)))
12_ داشتم فکر میکردم که اگر من مقدار زیادی اینترنت رایگان خدیه میگرفتم خیلی باحال میشد و کلی فایل دانلود میکردم همون شب پام اومد که شما برنده 50 گیگ اینترنت رایگان شدین و من کلی فایل دانلود کردم .
دوباره از اونجایی که خیلی ذوق کردم و سپاسگزار بودم چندبار دیگه ام اینترنت رایگان گرفتم و در نهاایت یه بسته اینترنت 20 گیگ همیشگی دریافت کردم که تا وقتی که در این خونه زندگی میکنیم ثابته و وجود داره .
خلاصه که من آرزو میکنم که بیشتر بفهمم و بیشتر اقدام کنم .. چون اتفاقای خوب فقط توی مسیری رخ میده که در اون علاوه بر سختی آسانی هست .
توی این مدت که یه تایمی از روزم خوندن کامنت بچه هاست که انصافا دوستان عزیزی اینجا هستن که فوق العاده مینویسن و من چقدر درس میگیرم که همراهش لذت میبرم گاهی چقدرذوق زده میشم گاهی بم برمیخوره،گاهی گریه میکنم از تأثر و خیلی چیزا بم گوشزد میشه با خوندن کامنت های دوستانم اما هربار که لیست کامنتای دوستانی که فالو کردم رو میبینم جای خالی تورو حس میکنم. هی این سوال تو ذهنم میچرخه که پس غزل؟
که خداروصدهزار مرتبه شکر میبینم که درحال اقدام کردن و عمل بودی و رشد بیشتر
غزل جان مرسی که لیست اتفاقای خوبتو نوشتی چون برام الگوسازی میشه و هی به خودم میگم که ببین میشه و تو ذهنم طبیعی تر میشه اتفاق افتادن چیزای خوب و به ذهنم میگم که ببین اینطور اتفاقات برای بچه های این مسیر درست برای هر ادمی که باورهای قوی میسازه و هر ادمی که شاهانه زندگی کردن رو انتخاب کرده و باور کرده که با خدا بودن همش خوبیه اتفاقاته خوبه،با خدا بودن عزت و سربلندی و برکت به شکل مثلا هدیه گرفتن هستش،با خدا همراه هر سختی اسان بودن اسان شدنه،چون برای من از اینطور اتفاقات در ابعاد کوچکتر هم میوفته و وقتی با تعجب اطرافیان مواجه میشم ممکنه گمراه بشم و احسای لیاقتمو از دست بدم یا غیر طبیعی بدونم و این روند صعودی نزولی برام بوجود اورده
درمورد استفاده از هر وسیله ای که الان داریم یه مثال دارم،من خیلی دلم میخاست یه ام پی تری پلیر داشتم و فایلارو با اون گوش میدادم،فعلا نتونستم بخرم،بعد یه گوشی قدیمی داشتم که سایزش کوچیکه رم میخوره و من الان دارم از اون برای این کار استفاده میکنم،اتفاقا از لحاظ سخت افزاری با کیفیته و جای هندزفریش از گوشی که دستمه بهتره، توی جیب جا میشه و اینروزا حسابی ازش لذت میبرم.
درمورد لذت بردن از هر چیزی منم که الان توی خونه پدری هستم و یه خونه قدیمی هستش،همیشه میام خونه رو تمیز و مرتب میکنم یا میبینم بقیه خونه رو برق انداختن من روی تخت حیاط زیر انداز و بالشت میزارم و تزیبن میکنم چایی دم میکنم و میبرم توی فضای باز میشینم.یا مثلا موقع سحر پا میشم به درخچه گل کاغذی اب میدم برگاشو میشورم.براش چالکود درست میکنم و از اینکه به باغچه رسیدگی کنم کلی لذت میبرم
درمورد این فضایی که واقعا غنیمته منم خیلی وقتا میخونم درسمو میگیرم،ممکنه هیچ ننویسم، و حتی ممکنه فایلهای تمرین دار رو فقط تو دفترم بنویسم،گاهی هم کامنت گذاشتم.خلاصه اینکه سعی ام این بوده که درمسیر باشم چه فعال در سایت چه غیرفعال.البته تو الگوی من هستی و نتایج تو رو من هنوز نساختم.
من واقعا شمارو در زمینه ارتباطات تحسین میکنم پاشنه اشیل من و مهمترین هدفم
غزل جان تو و بقیه دوستان رو از صمیم قلب دوست دارم و تحسین میکنم و خوشحالم که اینجا با شما هستم.
ان شالله همیشه در حال رشد و پیشرفت و لذت بردن باشی.ان شالله اقدامات و عمل کردنت نتایج شگفت انگیز خلق کنه و بیای برامون بگی
اول از همه خیلی ممنونم به خاطر لطف و محبتی که داری و برای من مینویسی. این رفتارت رو خیلی تحسین میکنم . خیلی فوق العاده ست . برات قشنگترین اتفاقات رو آرزو میکنم .
سپاسگزارم به خاطر مثالهایی که زدی
مثال ِ حیاطتون خیلی به دلم چسبید . الهی که همیشه آباد باشه و سایه شما و خانواده ت مستدام باشه عزیزم .
حیاطتونو دقیقا طوری توصیف کردی که من همیشه توی ذهنم از یه حیاط خیلی دنج تصور میکنم .
درباره این که گفتی من هنوز نتایج توو نگرفتم اینو برات بگم که
تو خیلی خاصی مطمئنم که راهت رو پیدا میکنی و نتایج دلخواهتو خلق میکنی شک ندارم .
نتایجت طوری میشن که شبیه به هیچ کسی نیست و خاص خودته .
اما برای رسیدن و دریافت کردنش اول باید به بینیازی برسی.
باید انقدر ادامه بدیم تا همه خواسته هامون بشه جزئی از شخصیتمون .
زهرا جون دیروز یه اتفاقی رو تجربه کردم که قانونو برای من یادآوری کرد و دوست دارم که برات بنویسم .
ما یه سگ کوچولوی عروسکی توی حیاط خونه پدریمون داریم که عزیز همه خانواده ست . دیشب که کنارمون توی حیاط نشسته بود یهو بلند شد رفت روی مبل دراز کشید به حالتی که آماده ماساژ گرفتنه.
هیچ کسی هم اونجا کاری نکرده بود که این مفهومو بهش برسونه که بیا ماساژت بدم هاا .. اون خودش یهو ذوق زده شده بود رفته بود اونجا…
من داشتم فکر میکردم که ببین این وروجک چقدر قشنگ بلده کارای سمت خودشو انجام بده . انگار میدونه که اگر این کارو کنه یکی میره و ماساژش میده .
حالا بعد شب شد و سگمون نمیخواست بخوابه و هی صدا میکرد تا این که من گفتم خدایا میشه لطفا یه کاری کنی که دیگه صدای ویکی نیاد و ما بخوابیم راحت ؟ آخه من خیلی خسته ام .
بعد این خواسته م یهو صدا قطع شد و تا صبح هیچ صدایی ازش نیومد .
بعد داشتم فکر میکردم به این که ببییین خدا چقدر من ِ بنده رو دوست داره که چون من ازش خواستم این کارو کن تا من از خوابم لذت ببرم فوری دست به کار شد و به خاطر راحتی من این کارو انجام داد .
پس چرا من ازش نخوام ؟
حالا چطوری میتونم ازش بخوام ؟
من باید کاراییو که مربوط به منه برای رسیدن به خواسته م رو انجام بدم .. بقیه ش رو خدا خودش انجام میده و نیازی نیست من کاری بکنم .
مثلا توی روابط همین که تمرین کنیم به آدمی تبدیل بشیم که میخوایم وارد زندگیمون بشه یعنی سمت خودمونو انجام دادیم .
توی ثروت همین که قدردانی لفظی و عملی داشته باشیم (به خوبی و با کیفیت از لوازممون استفاده کنیم )
و به ایده ها عمل کنیم .
خود به خود انجام میشه و خدا برکت میاره وارد زندگیمون میکنه. من اینو دارم به اندازه که میتونم با کیفیت این درک و آگاهیو اجرا کنم تجربه میکنم .
من مشتاقتم که بیای و برامون از مسیر قشنگت و اتفاقایی که تجربه میکنی بگی .
چون نتیجه خیلی مهم نیست. اون مسیره ست که باید قشنگ باشه .. اونم توسط خود ما و نوع نگاهمون قشنگ میشه
اگر ما بپذیریم که مسیر مهمتر از نتیجه ست خیلی بیشتر بهمون خوش میگذره. دلم میخواد یه تجربه ام از مسیر بنویسم
من خیلی از گرما بدم میومد همیشه. شهر ما خیلی خنک و بینظیره.
اما امروز صبح گرم و آفتابی بود و ما برای نهار میخواستیم بریم باغ تا میوه هارو هم بچینیم تا شکر عملی اینهمه نعمتو هم به جا آورده باشیم.
منم اصلااا دلم نمیخواست برم. بعد برای خودم یه فایل صوتی درست کردم از مزایای اینکه چقدر خوبه هوا گرم باشه و ذهنم رو متقاعد کردم که زجر نکشه بعدشم بلند شدم آماده شدم و دیدم عههه اون آفتابه تبدیل شد به یه نسیم خنک .. انقدر عالی بود هوای باغ که وقتی جورابمو از پام دراوردم سردم شد :)))
مامانم یه غذای خوشمزه درست کرده بود اما من امروز دلم کباب میخواست. گفتم خداجونم ازت میخوام که غذایی که مامانِ همسرم میاره باغ لطفا کباب باشه
انقدر اعتماد داشتم که حرفمو گوش میکنهه … رفتیم باغ دیدم مامانش کباب تابه ای درست کرده :)
بعد از ظهرم که رفتیم سراغ میوه ها من با دیدن هر سایه روشنیکه روی زمین و روی آلو و زردآلو و سیبها افتاده بود کلییی شکر کردم. کلی با خدا حرف زدم که خدای من تو چقدر قشنگی . تو چقدر سخاوتمندی. چقدر قدرتمندی. کلی به فراوانی توجه کردم . کلی درختارو بوسیدم و ازشون تشکر کردم .. موقع برگشت کلی خونه های قشنگ و سرسبزیها و ماشینای قشنگو دیدم و سپاسگزاری کردم
و الان که دارم برات مینویسم برگشتیم خونه و با اینکه خسته ی جسمی ام اما انقددددر حالم عالیه که فکر نمیکنم شب خوابم ببره
زهرا جونم من آگاهانه و با دقت نعمتهارو میبینم و تحسین میکنم . آگاهانه میشمارم قشنگیارو . آگاهانه تشکر میکنم .
نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم برات اما این کارا مسیر زندگیمو قشنگ و دلچسبتر کردن .
آرزو میکنم که هممون در آغوش امن خدای قشنگمون باشیم و بفهمیم و درک کنیم و لذت ببریم .
مرسی برای دعاهای قشنگت،خدا خانواده خوب تو رو هم حفظ کنه و ان شالله محفلتون همیشه گرم باشه،و بین تو و همسرت هر روز عشق بیشتر
اینکه گفتی نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم،بگم که من میدونم من کاملا احساس کردم که این حرفهارو خدا از طریق تو به من زده چون این روزا خیلی تو ذهنم چرخیده که خدایا با من حرف بزن، خدایا نظرت چیه درمورد این موضوع یا نظرت چیه درمورد شرایطم یا حتی گفتم خدایا نظرت راجع من چیه از من راضی هستی
اینکه گفتی تو خاصی و نتایج خاص خودت رو میگیری اصلا واقعا حس کردم حرف خداست گریم گرفت از ذوق و میدونستم یه وعده از خداست تا امیدم رو از دست ندم.
بعدش گفتم زهرا وقتی این توفیق نصیبت شده که این اگاهی رو دریافت کنی و این صحبتا بشه که خیلی ارزشمندن فوق ارزشمند پس هوشمندانه استفاده کن
قورت بده
نشستم از کامنتت و این نوشته ات برای من 5 صفحه یاداشت کردم دریافتامو با توجه به شرایط خودم نوشتم و خاستم یه ریویو هم بشه با نوشتن که بیشتر نفوذ کنه در ناخود اگاهم
ازت خیلیییییییییییی ممنونم و خوشحالم یه دوست اینجا پیدا کردم که باهاش صمیمی ترم.
داشتم به نتیجه گرفتن خودم فکر میکردم، بعد دیدم خب من این مسیر رو از جایی شروع کردم که یه شرایطی توی زندگیم بوجود اومده بود و یه اتفاقایی افتاده بود که قدرت تخریبش در حد بمب بود و نتایج الان من با توجه به ابتدای مسیر فوق العاده و بینظیر و اتفاقا خیلی بزرگ هم هستن.
من که یادم نرفته بزرگترین آرزوم اینی نبود که الان درمن شکل گرفته، بزرگترین ارزوم این حد از حس ارزشمندی و عزت نفس بود که حالا دارم چون واقعا اعتماد بنفسم نابود شده بود و حجم ضعف ها زیاااد بود. با رسیدن به این حد از عزت نفس و حس ارزشمندیه که خواسته های الان من شکل گرفته،طی تکامل
و این ارزشمندترین سرمایه منه
و با وجود این و با تقویت هر روزه اون بقیه خواسته ها و نتایج لاجرم بوجود میاد
داشتم تغییر در جهت مثبت رفتارهام رو بررسی میکردم. واقعا فوق العاست.
غزل جان مرسی یه نکته خیلییی مهم یاداوری کردی اونم لذت بردن از مسیره
واقعا هیچ چیزی به اندازه لذت بردن از مسیر نمیتونه به ما حس خوب بده
اره همین توانایی ارتباط گرفتن با بچه ها و تاثیرگزاری و کلی لذت بردن از صحبت و بازی با اونها
همین بهبودهای دایمی هر روزه کوچک و بزرگ
همین اکتیو شدن بیشتر من وهر روز یک قسمت از کارهای با اولویت بالا رو انجام دادن
همین میزان درامدی که قبلا فکر میکردم اگر بشه پیشرفت خوبیه و حالا شده و داره به ثبات میرسه که برم برای بیشتر کردنش در گام بعدی
همین که الان فارغ از نظر بقیه میرم بادکنک برا خودم میخرم و باش بازی میکنم چون عاشقشم با اینکه ممکنه از نظر بقیه این چه کاریه با بادکنک بازی میکنی.
البته برا اطرافیانم این اخلاقام جا افتادست چون همچین روحیه تنوع طلب و همیشه سعی در سرزنده بودن و کمی هیجان در من هست کلا.
همزمانی نوشته تو برای من و گوش دادن به فایل درس های زندگی از یک بازی اونجا که مریم میگه از هر کاری که انجام میدی لذت ببر، واقعا باعث شد حواسم به این موضوع باشه
وقتی رسیدم به این جملت که گفتی برای دریافت خواسته هات اول باید به بی نیازی برسی اینجا بود که برای دقتت تحسینت کردم و مهر تایید برای اینکه اینا حرفای خداس به من
و خدا روشکر یکی از مواردی که مهم بود توی این مدت رسیدن به این نگرشه که باید بی نیاز شد و اتفاقا تو یکی از کامنتای اخیرم هم درموردش نوشتم.
درمورد اینکه خواستی اون سگ ساکت بشهذکه تو با لذت بخوابی و اینکه خواستی هوا خنک بشه و شد و اینکه کباب خواستی و برات اورده شد خیلی حس خوبی داشت و به من این باور رو داد که خدا همینقدر مهربونه که برای لذت بردن و خوابیدن راحت ما و هر خواسته ای اجابت میکنه و درواقع برامون هرکاری میکنه اگر باورش کنیم که همین نزدیکیست و در جریان زندگی ماست و ما بنده ها واقعا عزیزیم پیش خدا حالا چه برسه به اینکه هرروز بهتر بندگیشو بکنیم
و همین جنس اتفاقات و اینطور ی زندگی طبیعیه
و یاد به چند مورد از همین جنس اتفاقات که برای من افتاده و گفتم زهرا ببین این نشونه ها رو باید بشون توجه کنی و ببینی
مثلا دلم پیاده روی توی شب خاست و باید یکی همراهم میبود و یهو یکی اومد خونمون و تونستم برم پیاده روی،اینکه یه مانتویی توی ذهنم بود خیلی دوست داشتم اون مدلو و رفتم و دقیقا همونو توی یه مغازه که مشتریش چقد مهربون بود پیدا کردم و با قیمت استثنایی به من فروخت،از نصف قیمت همچین مانتویی من خریدم بدون اینکه چونه بزنم فقط رفتم دیدم خودش تخفیف نصف زده و من هم گفتم فلان قیمت رو میخام کمتر از نصف و اون هم با مهربونی قبول کرد
اینکه به من میگن نمیشه عکس مدرک لیسانستو بفرستیم باید خودت بیای کپی بگیری از دانشگاه و من چون هوا به شدت اینجا گرم و مسافت زیاد بود سختم بود برم و بعد توسط یکی از اساتید مهربون و خیر دانشگاه اسکنش دستم رسید
و خیلی چیزا
الانم یه چیزی بهم گفت زهرا لبخند بزن و لذت ببر تو خیلی خوشبختی
غزل جون برای بودنت اینجا سپاسگزارم
خدارو صدهزار مرتبه شکر برای وجودتون برای این مسیر برای استاد و و برای اینکه هدایت شدیم که خدا حضور پیدا کنه تو زندگیمون
سلام
ما گره از گفتار تو از سربلندکردن تو از نفس کشیدن تو از گرفتگی و گرفتاری تو باز کردیم، و بتو قدرت ابراز وجود دادیم عزت نفسترو زیاد کردیم اعتمادبنفسترو بالا بردیم و سنگینی عدم اعتماد بنفس سنگینی عدم عزت نفس سنگینی نادیدهگرفتن خود، کم دیدن خود جلوی غیر از خداوند، سنگینی شرک و بدیگران قدرت دادن و نادیده گرفتن قدرتهای خود بروی شونهها و سینهی تو رو برداشتیم
همون احساسی ک مثل ی بار سنگین جلوی راه رفتن جلوی پیشرفت و بالارفتن و رشد تورو گرفته بود
و یاد و زبان و گفتار تورو تاثیرگذار تو زندگی خودت تو زندگی خودت بین مردم بین اطرافیانت در برابر کسانیکه ازشون میترسیدی در برابر کسانیکه در مقابلت بودند بالا بردیم ارج و قرب نهادیم نافذ کردیم
پس همانا در هر سختی دنبال آسانی بگرد آسانی همراه با هر اتفاق هر مشکلترو با در نظر داشتن من ببین با توکل ب من با قدرتی ک من بهت دادم آسانیرو ببین چون من بتو قدرت دادم و قطعا مسلما ،من همهچیزرو جفت آفریدم همراه با سختی آسانی هم هست تو باید ببینیش تو باید درک کنی تو باید اون روی سکهرو ببینی
سکه دورو داره تو میتونی با تمرکز و توکل و توجه ب روی خوبی و آسونی برسی
پس اگر از حال بدی خودترو دور کردی خودترو رها کردی احساس بدترو کنار گذاشتی ب مهم دیگر بپرداز ب جهت آسونی ب جهت راستی درستی جهت مثبت و جهت مهم و اصلی ک جهت درست و احساس خوبه بپرداز خودترو مشغول کن (از حال بد هروقت خودترو رها کردی ب حال و احساس خوب بپرداز)
با توجه بسوی پروردگارت با توجه ب قدرتهایی ک خداوندت بهت داده با توکل باید خداوند با اعتماد و اطمینان بخدا
داره کامل توضیح میده میگه من دلیل اعتمادبنفس عزت نفس و حال خوب و سربلندی شما هستم با یاد من توکل ب من قدرت میگیرید توانایی حرف زدن ابراز عقیده و سر بلند کردن پیدا میکنید
هر وقت تو سختی افتادی یادت باشه سکه روی دومم داره همون موقع آسونیم هست دوبار هم تاکید میکنه ک ما فراموش نکنیم
و میگه هروقت تو سختی افتادی خودترو از حس بد بیرون بکش و ب حس خوب و دیدن زیباییها و امید ب آیندهی عالی ک خیلی هم مهمه خودترو مشغول کن با توجه کردن ب پروردگارت با توکل و داشتن امید و اطمینان بخداوندت
وای ک چقدر بموقع و مورد نیاز من بود این نشانه و این هدایت
خدایت شکرت خدایا سپاسگزارم
سلام به استادم وخانوم شایسته عزیزم
سلام به دوستان سایت که در کامنت هاهمراهی دارند یکدیگر را
این است کلام خدا
این بود که من هدایت خواستم از خدا
که این آیه برام باز شد
سوره توبه آیه 6
وهر گاه یکی از مشرکان بتو پناه آورد (که از دین آگاه شود) بدو پناه ده تا کلام خدا بشنوند وپس از شنیدن سخن خدا او را بی هیچ خوف بمأمن و منزلش برسان زیرا که این مشرکان مردم نادانند
واین شد که قلبی که به سوی خدا باز میشود
واینک این که به پیامبر گفت هر گاه یکی که گمراه هست از دین به آن بگو
به گفته ای که دین کلام قانون خدا هست که خدا من را آفریده تا لذت ببرم واین که کلام استاد همان آگاهی استاد است
واین که کلام خدا را از زبان ساده دارم میشنوم حال این من هستم که این کلام ساده را سخت کنم یا همان آسان پیش بروم که
فان مع العسر یسرا بشود
پس با هر سختی آسانی هست
حال همین هست که استاد گفت سختی نه به این که در این جهان سختی بکشم این که باید سختی را آسان کنم
به خداوندی خدا که چند روز هست که خودم را رها و آزاد کردم و هدایت های خدا را دریافت کردم
من به خدا سپردم وعالی پیش میرود
واین هم همان رد پایی هست که هر گاه داشت فراموشم میشد کامنتم را ببینم که چه شدم و چه میشوم
واین که کلام خدا در وجودم نهادینه شد
با این سوره که شایسته جان خوند
والی ربک فارغب
وبسوی خدا ی خود همیشه مشتاق باش
اشتیاقی که هر آنچه که از خدا وقوانین میشنوم وصحبت میکنم خدارا کنارم احساس میکنم واین که خدا داناو حکیم هست ومن را درآغوش گرفته و قلبی با من سخن میگوید
حال این که استاد از زبان خدا صحبت میکند
خدایی که عباسمنش را محبوب قرار داد واقعا که من دوستش دارم
همان خدا مرا هم محبوب قرار داده نزد خودش
عباسمنش خداراباور کرد واینک خدابهش جایزه میدهد
پس منم به خدا توکل و ایمان دارم منم باور دارم که جهان یکسان هست
که استاد اشاره کرد که خدا یکسری ها را فقط انتخاب نمیکند هر کس ایمان بیاورد وخدا را باور کند مورد رحمت خدا قرار میگیرد
خدایی که استاد عباسمنش را مامور کرد که در کنار لذت بردنش کلام خدارا قلبی برساند نزد آنان که خدارا قلبی حس میکند
من به خدا پناه آوردم چون قدرتمند ترین هست
خداجون توراشکر که من را جزؤ صالحین قرار دادی
خداجون توراشکر که من را قدرت بخشیدی تا کلام تورا اسبات کنم برای خودمذ که قوانین یکسان هست حال من سخت را آسان میکنم یا آسان را سخت
خداجون توراشکر که هر ثانیه مورد رحمت وهدایت تو قرار گرفتم
خداجون تورا که دستم به کامنت نوشتن اومد تا رد پا بجا بگذارم
هر کجا هستین شاد و سربلند و پیروز باشین
سلام به استاد عزیزم سلام به مریم جانم
مریم جان چقدر زیبا و جوون شدید عزیزم جوری که موقع حرف زدن استاد من چشم از شما بر نمیداشتم
استاد من زیاد کامنت نمیذارم اما این فایل شما منم قلقلک داد بیام و حرف بزنم مرسی که با عشق کامنت هامونو میخونید
استاد من عاشق آیه الکرسی هستم صبح ها اگر پیاده برم تا برسم به سرویسم در خنکای دم دم صبح با صدای گنجشک ها و نسیم خنک این سورهی قدرتمند رو میخونم و با خدا عشق بازی میکنم
خدا اونجا خیلی با من حرف میزنه
الله… اینجا داره خودشو معرفی میکنه
میگه لا اله الا هو الحی القیوم هیچ الهه هیچ معبودی هیچ ربی جز من نیست
هو الحی القیوم رو که میخونم انگار یک نفر پا بر زمین میکوبه چقد این قسمت قشنگه انگار یه صدایی توی آسمون ها آیت قسمت رو برام میخونه من تا ابد زنده و پاینده و قوی هستم
چقدر دوست دارم خدایا تو چقدر نزدیکی بمن معشوقه ی من تو نسیم صبحی عشق من تو لباس تنمی تو غذای توی کیفمی
تو سرویس منی تو کفش زیر پامی معبود من…
و مدام خودش رو معرفی میکنه
از کفر میگه از کسانی که به طاغوت کفر ورزیدن میگه، میگه اونا چنگ زدن به عروه الوثقی…
من عاشق این سوره ام و هر روز خدا بام حرف میزنه با این سورهی قدرتمند.
اما استاد این سوره ای که توی فایل آوردید خدا داره با ما حرف میزنه با اون الم الم گفتن های با نوازشش انگار زمانی که حضرت محمد داره براش شکایت میکنه که چرا اینا منو اذیت کردند چرا اینجوری شد اونجوری شد و خدا انگار داره دست نوازش بر سر محمد و ما میکشه میگه مگه قلبتو باز نکردم؟
مگه نامتو بلند آوازه نکردم عزیزم؟
میگه حالا صبر کن ببین از این ببعد چه میکنم
اما از این جا من اشتباها رفتم تو سورهی دیگه همون جا که میگه مگه وقتی یتیم بودی نجاتت نداد؟ خدایا تو مادر منی تو پدر منی خواهر منی تو همه کس منی
مگه وقتی گرسنه بودی نام بتو ندادم؟ آه خدایا تو نان سفره ی منی مگه استاد نمیگه تو فقط بخواه ازش چطوری رو نپرس
خدایا تو کی منو گشنه و تنها گذاشتی؟
خدایا تو همه چیزی تو میخواهی تو میتوانی تو برای من بهترین را میخواهی و تو قدرتمند ترین قدرتمندان هستی
چقدر ناز منو کشیدی آخه تو چقدر ناز ما بنده ها رو کشیدی عزیزترین من
فاما اینجا یه اما میاره میگه اما بنعمه ربک فحدث
شکر گزاری کن همش بگو تو اینکارو کردی اونکارو کردی… خدایا اینا همش اعراص از ناخواسته س همش توجه به نکات مثبته وای چقدر قشنگ بود این سوره که من فکر میکردم برای سوره ی انشراحه
خدایا ممنونم ازت مریم جان استاد عزیزم ممنونم
الحمدلله رب العالمین
سلام و درود به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنین
تک تک کلمات و جملات این فایل آگاهی بخش بود ولی یک جمله بدجوری به قلبم نشست و اونم این بود که استاد در جواب خانم شایسته گفتن که من اعتقاد ندارم که خداوند منو انتخاب کرده بلکه همه انسانها به خداوند به یک اندازه دسترسی دارن و هر کس که بخواد و دنبالش باشه پیداش میکنه و باهاش هم مدار میشه فقط کافیه قلبمونو پاک کنیم و از خدا بخوایم که هدایتمون کنه و بعد هدایت میشیم.
این جملات داره باور لیاقت و ارزشمندی رو در ما تقویت میکنه و این همون چیزیه که من دنبالشم.
باید خودمو لایق بدونم تا دریافتش کنم. فقط باید باااااور کنم که من لایق دریافت الهامات خداوند هستم لایق دریافت نعمت های خداوند هستم تا همین اتفاق بیفته.
بینهایت سپاسگزارم
با دقت بیشتر گوش کردم این جمله استاد خیلی جمله فوق العاده ایه: خداوند منو انتخاب نکرده بلکه من خداوند رو انتخاب کردم.
باور به اینکه همه چیز دست خودمونه. خودمون همه کاره زندگیمون هستیم. ما میتونیم همه چیز رو تو زندگیمون انتخاب کنیم.
ما میتونیم انتخاب کنیم که آگاهی ها و نعمت های الهی رو دریافت کنیم یا نه.
ما میتونیم انتخاب کنیم که به چه جایگاهی در این دنیای مادی برسیم. همونطور که پیامبران و امامان و افراد اسطوره و موفق خودشون انتخاب کردن که به این جایگاه برسن.
خدایا شکرت چقدر بهم قدرت دادی قدرت انتخاااااب. حتی من میتونم انتخاب کنم ویژگی های خدای خودم رو.
خداجونم من انتخاب کردم که الهامات تو رو دریافت کنم و با الهامات تو زندگیمو پیش ببرم.
باورهامو خودم انتخاب میکنم.
دریافت الهامات الهی لیاقت میخواد.
من خودمم که انتخااااب میکنم که لیاقت داشته باشم.
سلام سلمای عزیز
ما متولد شده ایم از هیچ و خداوند جسمی رو برای ما درست کرد و روحی رو ما دمید و خلیفه الله شدیم و همه را به سجده ما انداخت و همه چیز را مسخر ما کرد،پس ما در همان لحظه تولد ارزشمندی ولیاقت را دریافت کردیم و صد در صد لایق بهترین نعمتها اهم از سلامتی،معنویات،ثروت،روابط عالی و دیگر نعمتها هستیم.
پس این خداونده که در بدو تولد همه چیز به ما داد و ما از او دور شدیم ،خدا رو شکر به این سایت هدایت شدیم تا دوباره به خدا وآنچه امانت اوست نزد ما نزدیک بشیم و دقیقا به اندازه ای که نزدیک میشیم ارزش و لیاقت که جدا از نعمت نیست به ما نزدیک میشه
سپاسگزارم از نوشته زیبایتان
سلام به خدای عزیزم
سلام به استادعزیزم و مریم بانوی عشق
سلام به همه دوستای گلم
خیلی وقت بود که کامنتی نذاشته بودم و به شدت دلم تنگ شده بود برای حرف زدن با شما عزیزان دل و دوست داشتنی
داشتم طبق معمول بعد از دیدن فایل تو دفترم مینوشتم به قول استاد جان (قلبم بهم گفت )تو سایت بنویس منم گفتم چشم
داشتم از خدا مینوشتم از نوری که تو همه قلبهاست همه قلبها
بدون استثنا
اگه اشکهام اجازه بده بهتر مینویسم
استاد عزیزم خدا میدونه که چقدر از دیدن این حرفها و صحبتهای شما لذت میبرم چقدر دعاتون میکنم برای این شیوه زندگی که بهمون یاد میدین و چقدر زندگی لذت بخشه چقدر همه چی قشنگ و زیباست وقتی اینطور نگاه میکنیم به زندگی وقتی اینطور باور میکنیم که خداوند در درون همه ماهست و نیک و خیرمون رو بهمون الهام میکنه
با ما حرف میرنه
و کاملا اینو حس میکنی وقتی باهات حرف میزنه
از قلبت
از احساست
از لبخندی که بیییییی اختیار روی لبات میشینه
از اشکی که بیییییی اختیار از چشمانت سرازیر میشه
خدایاشکرت
استاد چند وقته که هر فایلی ازتون میبینم به خودم میگم چقدر آگاهی داره چقدر درس داره
و گوش میدم و یادداشت میکنم و میگم هیچی کم از محصولات نداره و جالب اینکه یه مدت هر فایل جدیدی میومد میگفتم استاد چقدر تو این فایل اگاهی های زیادی رو گفته این فایلای جدید اینطوریه ولی وقتی فایلهای قدیمی رو هم نگاه میکنم میبینم اونهام پر از درسه و به این نتیجه میرسم که نه این آگاهیها تو همه فایلها بوده اما حالا این مدار منه که رفته بالاتر و میتونم بهتر درکشون کنم میتونم بهتر بفهممشون میتونم بهتر روی خودم کارکنم تا بهتر نتیجه بگیرم
استاد جونم چندوقت بود که میخواستم بهتون یه خبر خوب از خودم بدم که تونستم کسب و کار خودم رو به طور کاملا مستقل شروع کنم
خیلی خوشحالم خیلی ذوق دارم
چون از همون اول دارم روی خدا حساب میکنم
و خدا میدونه چه اتفاقاتی برام افتاد
استاد من از یه انباری شروع کردم این انباری که اجاره کردم 9متر ،دارم مینوسم برای بعدخودم ها
دارم مینویسم برای اینکه بعدا که به امید الله گسترشش دادم یادم باشه که با این جمله شروع کردم God is my lord. In god we trust
استاد من سالهاست که دارم هنر کار میکنم و حدود 12سال تو فرهنگ سراها اموزش دادم یه مدت کلاس توی خونه خودم برگزار کردم یه مدت مجازی کار کردم اما اون موقع با قوانین آشنایی نداشتم اما حس خوبی به کارم داشتم و همیشه امیدوار بودم
و وقتی اینجا رو گرفتم دیدم تکاملم به خوبی طی شده برای اینکار
من تا سال گذشته تو مدرسه و فرهنگسرا اموزش میدادم ولی به شدت میخواستم کار آفرین باشم کارمندی با روحیات من سازگارنبود بااینکه کاری که انجام میدادم واقعا دوست داشتم اما دلم آزادی زمانی مکانی و از همه مهمترین مالی میخواست
و همینطورکه از فروردین پارسال شروع کردم روی قانون افرینش کار کردن
یکی از حرفهای شما این بود که ممکنه تو مسیر تغییر ،شغلت رو از دست بدی و من همون روزهای اول که دوره سوم و چهارم افرینش رو تهیه کردم مدرسه رو از دست دادم دقیقا اردیبهشت ماه یکی دو روز اول خیلی ناراحت بودم ولی بعد حالم خوب شد و گفتم حتما برای رشدم لازم بوده که این اتفاق افتاده
اگه با قانونهایی که شما اموزش دادین آشنا نبودم کجا این نگاه رو داشتم؟ یقینا طور دیگه ای فکر و عمل میکردم استاد جان
ولی وقتی رویایی دیدم که یه کوه پر از فرازو نشیبه و خدا از بالای قله یه طناب فرستاده که ادمهارو سریعترخیلی خیلی راحت ببره بالا ولی کسی حتی به اون طناب نگاهم نمیکنه ومسیر پر خطر ودور و انتخاب کرده و بی تفاوت رد میشه
به من الهام شد که طناب رو بگیر
معناش برام این بود که همه فرهنگسراها رو دیگه نرو
و برای من آسون نبود چون تابستونها که اوج کلاسهای هنری به خصوص برای بچه هاست من همزمان حدود پنج فرهنگسرا کار میکردم و همش تو فکر بودم که خدایا چطور اینکارو بکنم استاد باید بگم که هر کدوم از این جاهایی که میرفتم کلی مترو سوار شدن و پیاده روی تو گرمای تابستون داشت البته که پیاده روی میرفتم با عشق گوش دادن به فایلهای شما
ولی گفتم چطور اینکارو بکنم و ناراحت بودم از این رویایی که دیده بودم ولی هنوز عمل نکرده بودم اما خودش مسیر رو برام هموار کرد و اتفاقاتی افتاد و گفت تابستون رو تموم کن و من تا وسطهای شهریور رفتم و بعدش دیگه نتونستم برم به خاطر شرایطی که برام پیش اومده بود که اونم اتفاقاباعث یادگیری کلی درس و شنیدن الهامات و بالاتر رفتن مدارم شد خدارو شکر
و دیگه نرفتم و خونه چندتاشاگرد به صورت خصوصی میرفتم که راحتتر از محل کار بود ولی اون شرایط هم دلخواه من نبود
تا اینکه به فکر اجاره یه جا افتادم و خداجونم گفت برو جلو بقیش با منه
و امسال خرداد بازم با من تماس گرفتن از چهار پنج فرهنگسرا و من به همشون جواب رد دادم
با اینکه خیلیم برام آسون نبود
ولی استاد جونم یه شور و شوقی دارم که کارم رو شروع کردم هر بار میرم کارگاهم یه کار جدیدی میکنم بهتر از همه از خدا میپرسم میگه اینکارو بکن چه عشقی داره استاد بعد وقتی طبق معمول نجواها میاد. فایلهای شمارو میبینم که میگین بچه ها عجله نکنین قدم به قدم پیش برین بهتون گفته میشه قدم اول رو بردارین بعدی گفته میشه و …….
استاد به خدا قسم از وقتی اینجای کوچیک رو گرفتم ،داستان باور و تغیرش رو فهمیدم که تا چه اندازه باورم تغییر کرده به اندازه ایمانم
اونجا که شما میگی
خدا به اندازه ایمانت وارد زندگیت میشه
و در مورد این فایل ارزشمند که خدا بار رو از دوشت برمیداره داشتم فکر میکردم که دیگه لازم نیست تو گرمای تابستون تو پیاده رو دنبال سایه بگردی که از اونجا بری یا پله های مترو رو بالا و پایین کنی حالا خیلی راحت توی یه فضای سرسبز و زیبا یه کارگاه نقلی داری که مال خودته
حالا قلبت رو باز کن نا پیامهای بهتری دریافت کنی تا آسون بشی برای اسونیها
حالا هم پیاده روی تو فضای سر سبز بسیار بسیار نزدیک خونه برات لذت بخشه هم اینکه تو محل کارت خیلی راحت میتونی هم فایل ببینی هم گوش کنی هم کارت رو با عشق انجام بدی
هم به امید خدا یه کار آفرین موفق باشم که شما تو دوره ثروت یک میگین
ای کاش من یه روز بیام ایران و ببینم اون افرادی که به این حرفها ی من عمل کردن و کار آفرین شدن استاد جونم منم میخوام کارآفرین باشم چون احساسش خیلی خیلی بهتر از کارمندی مهمترین اینکه مسئولیت صددرصد کارم به عهده خودمه واقعا برام لذت بخشه و خیلی حس اعتماد به نفسی که میده رو دوست دارم
من به خدا گفتم تمرکزم رو ،روی کدوم محصول بذارم
گفت رو قانون آفرینش
یعنی استاد جون صدای شما تو قانون افرینش رو دقیقا شنیدم که از خدا پرسیده بودین تمرکز رو چی بذارین گفته بود قانون افرینش
با این تفاوت که من دانشجوی این دوره هستم و شما استاد و پدید اورنده این دوره
و روش دارم کار میکنم و هفته اول یه گوشی ایفون بهم هدیه داده شد حالا با دوتا گوشی فایلهاتون رو گوش میدم چه لذتی داره خداروشکر
امکان نداره که تمرکز رو دوره ای بذارم و معجزه نبینم چون این قانونه استاد عزیزم که شما یادم دادین واقعا سپاسگزارم
بازم از اتفاقات و معجزاتی که خدا داره تو مسیر کارم بهم نشون میدهد براتون مینویسم با عشق
بینهایت بینهایت سپاسگزارم اساتید عزیزم استاد جونم ومریم بانو جونم ودوستان عزیز همراهان این مسیر سرسبز
هرکجا هستین شاد سالم ثروتمندوسعادتمند در دنیا و آخرت باشین و
پر از نور و عطر و طعم و رنگ خدای مهربون
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد ومریم عزیزم و دوستان عزیز
استاد جان این روزها که به فضل الهی لایق شدم در مدار دریافت آگاهی های دوره دوازده قدم باشم و در قدم نهم این فایلی که در مورد سوره حمد تهیه کردید چقدررررر هماهنگی داشت با رفتار توحیدی که تو این چند روز با درک این آیه و توکل به خدا داشتم و به یگانگی خدا بدون ترس و نگرانی این عمل صالح رو با درک ایمان و توحید انجام دادم و چه نشونه هایی از درستی مسیرم دریافت کردم خدا با من صحبت میکنه با حضور کبوتر تو حیاط خونه تائید میکنه با همزمانی آگاهی ها و صحبتهای توحیدی که داشتم و درک کردم با این دوره ای که دیروز از قدم دهم خریدیم و این فایل امروز فقط با صدای بلند و واضح صدای خداوند رو میشنوم که به من وعده اجابت خواستم رو میده و بشارت میده که وعده من نزدیکه و چه کسی راستگو تر و صادق تر از خداوند به وعده خویش است؟ دارم هر لحظه با هدایت خدا قدم برمیدارم
همین لحظه ای که با هدایت خداوند رفتم انجیرهایی که از فضل خدا و با باور فراوانی به مقدار زیادی این درخت امسال انجیر داده طبیعی وبدیهی و من چیدم و برای احساس خوبم و با باور فراوانی خیرات کردم و خداوند منو هدایت کرد تا به دست بهترین افراد که شکر گزار بودند رسید
استاد جان با هدایت خداوند به این مسیر الهی کارکردن روی خودم و درک بیشتر توحید چقدر بار سنگینی از الویت قرار دادن خودم دلسوزی نکردن ،مسئولیت پذیری صددرصد اتفاقات زندگیم، ارزش تضادرو درک کردن،قربانی نبودن ،درک کردن اینکه کسی نمیتونه حق و سهم و ثروت منو از من بگیره ،با کنترل کانون توجه ام ،با درک فراوانی و درک باور لیاقت ،با درک اینکه گناهی نیست و بخشیدن خودم ،توجه کردن به نکات زیبا و مثبت و خواسته هام ،با تمرکز گذاشتن روی خودم ،با کنترل ورودیهای ذهنم و دور شدن از افرادی که هم فرکانس من نیستند با درک بهتر و بیشتر توحید و توکل کردن به خدا و تنها و تنها خدا رو میپرستم و تنها از او یاری میجویم چقدررررر بار سنگینی از دوش من برداشته شد
قلبم با هر کدوم از این تغییرات مثبت باز و وسیع شد از عمل صالحی که با درک توحید انجام دادم با هدایت خداوند عمل کردم و همون لحظه گشایش قلبم رو درک کردم اینکه خداوند با من صحبت میکنه هدایتم میکنه قلبم رو آروم، محکم ،مطمئن، قوی و شاد و وسیع و با اعتماد به نفس میکنه
هر اقدامی که انجام میدم با هدایت الهی چقدر تو کلام مردم تحسین و تائید میشم چه احساس خوبی ایجاد میکنم و چه ویژگی های مثبت و خوبی از مردم میشنوم همین پخش کردن انجیر امروز چه نگاه هایی از رضایت و کلام محبت آمیز و دعای خیر دریافت کردم اعتبار این همه نیکی و محبت رو به خدایی میدم که اجازه میدم هر بار با عشق هر قدمی رو که هدایت میکنه انجام بدم چقدر ریکشنهای عالی پر از لبخند و کلام خوب از کوچیک و بزرگ مرد وزن تو روابط اجتماعی خودم دریافت میکنم فرکانس عشق الهی و احترامی که از کار کردن روی خودم از بی نهایت طریق دریافت میکنم اعتبارش رو فقط به خدایی میدم که به من اجاااازه میده قدمی بردارم دیدگاهی تو سایت بنویسم و مورد تائید و تحسین و شکر گزاری دوستان عزیزم باشم و با درک و عمل به توحید و عمل صالح عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد که خداوند همیشه خیر رو برای من خواسته و به نفع من همه چی در جریانه نیازی به توضیح دادن و ثابت کردن خودم به دیگران نیست خدا کارها رو برام انجام داده و من فقط به اصل توجه میکنم از فرع و حاشیه دورم و خدا کارها رو خودش برام انجام میده
من روی خودم کار میکنم هدایت میشم به برداشتن ترمزها و قویتر کردن باورهای قدرتمند کننده و تو دل سختیها من با درک قانون مهم و اساسی احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و درک قدرت کنترل ذهن ،درک ارزش تضاد و توجه کردن به خواستم من آروم و آسوده تر هستم و آسون میشم برای اسونیها خداوند از بینهایت طریق دستها رو برای یاری من میفرسته شرایط و موقعیت های عالی رو برام میاره ایده های عالی و راحت و ساده رو میده جواب مسئله رو تو دل مسئله با هدایت الله پیدا میکنم و آسون میشم برای اسونیها خدا رو باور میکنم قدرتش رو بخشنده گی بی حد و حصر خداوند رو درک میکنم تسلیم و رها هستم تا با هدایت الهی آسون بشم برای اسونیها
هدفهای زیادی دارم که دارم در مسیر رسیدن به اون هدفها رشد میکنم تجربه میکنم ،شکوفا میشم و خوشحالم که هدف و انگیزه ای برای رشد دارم برای حرکت کردن ب ای کار کردن روی خودم دارم و این حرکت رو دوست دارم که باعث امیدواری و احساس خوب من میشه و با هر هدفی که تیک بخوره هدف بعدی من آغاز میشه اما این نکته رو فراموش نمیکنم سعی میکنم هواسم باشه که با با رسیدن به یه هدف به بی هدفی نرسم سریع هدف دیگه ای رو شروع کنم تا وقتی حرکتی برای رسد و گسترش خودم و جهانم بر میدارم رو به مدار بالادستی در غیر این صورت با استاپ کردن فقط سقوط هست و اینطوری نیست که تو همون نقطه بی حرکتی بمونی و تغییری ایجاد نشه صددرصد بی حرکتی سقوط رو به همراه داره
با هر بار رسیدن به خواسته هام ایمان وتوحید و توکل بیشتری در من ایجاد میشه مشتاق تر از همیشه برای درک توحیدم قلبم آماده تر میشه برای درک اگاهیها و الهامات و من انسان بهتر و خداگونه تر و رشد یافته تری میشم
استاد جان و مریم عزیزم عاشقتونم که انقدر با اتصال به آگاهی های خداوند در بهترین زمان فایلهایی رو آماده میکنید که کلام الله رو به گوش ما میرسانید عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
به نام خداوند هدایتگر و مهربان
سلامی گرم به شما دوستان و بزرگواران
امروز خداوند از صبح که بیدار شدم پیام توحید و هدایت رو برام تکرار میکنه،قبل از دیدن این فایل یکی دیگه از عزیزانم در مورد هدایت بامن صحبت کرد و جرقه ای در قلبم روشن شد وبعد از اینکه مثله هر روز وارد سایت شدم ،این صحبتها و آگاهی ها رو هم پیام خداوند دونستم که داره با من حرف میزنه و میگه زهرا من هستم ،من با تو ام ،همیشه من رو یاد کن و اجازه بده من هدایتت کنم ،کمکت کنم که من بهتری یاری دهنده هستم،من نزدیکم به تو و اجابت میکنم تورو،
من بار سنگین تو رو سبک میکنم ومن راه رو برات هموار میکنم چون من رب العالمین هستم و نیرویی بزرگتر و قویتر از من وجود نداره،تو هر شرایطی هستی نگران نباش ،چون باهر سختی آسونی هست،چه موقع آسونه ؟وقتی بسپاری وقتی توکل کنی وقتی بخواهی،وقتی اعتمااااد کنی
خیلی وقت بود این حس و حال رو نداشتم،خیلی وقت بود با نوشتن کامنتام ،اون حس خالص بودن رو نداشتم،خیلی وقت بود اشکی به خاطر ارتباط واقعی با خدا نریخته بودم ،الان که دارم مینویسم بی اختیار اشکم سرازیر شده و این حس رو دوست دارم ،چون خدا رو حس میکنم،اون دوباره مثله همیشه داره با من حرف میزنه اما ،من نبودم ،شرک نمیزاشت،ولی ایراد نداره ،الان بیشتر قدرش رو میدونم هیچ چیز نمیتونه اندازه ی این خالص بودن ،اعتماد داشتن ،هدایت شدن حالم رو خوب کنه،
اصلا این فایل برای من بود،چقدر زیبا خدا با من حرف زد،چقدر قلبم آروم شد چقدر خداوند من رو دوست داره،
خدایا این فاصله رو کمتر و کمتر کن،تا صدای تو را بهتر بشنوم،من رو کمک کن از روزمرگی ها و ناامیدی ها رها بشم و به آغوش امن تو پناه بیاورم تویی که آماده ای تا بار من را سبک کنی ،تویی که همیشه ودر نهایت صبر میکنی تا من با عقل ناقص خودم برم و به در و دیوار بخورم وبعد تسلیم بشم و بگم خدایا من نمیدونم تو درست کن و بعد میگی بنده ی من چرا خودت رو اذیت میکنی از اول بسپار به من تا من قدم به قدم هدایتت کنم و همراهیت کنم تا هم کارت راحت تر انجام بشه و هم مسیرت آسون تر و لذت بهش تر بشه،
خدایااا شکرت تو خیلی ما رو دوست داری ،حتی از خودمون بیشتر،خدایاا کمک کن شکرگذارتر باشیم ،چشم بصیرت ما رو بازتر کن،تفکر و تعقل ما رو بیشتر کن،اعتماد و تسلیم بودن مارو بیشتر کن،خدایا کمک کن تا جزو بنده هاییت باشم که به مسیر راست هدایتشون کردی مسیر آسانی ها مسیر کسانی که به آنها نعمت داده ای ،از فضل خودت ،میخوام چون فضل تو بهترین و ماندگارتر هست خدایا حس شوق و شادی رو در قلبم پر رنگ تر کن و سپاسگذارتم برای این احساسی که قلبم باز شده و دوباره پیام تو رو توسط بنده های عزیزت شنیدم و شفا یافتم روحم تازه شد ،چون من لایق آرامش و سعادت در دنیا وآخرت هستم ،چون دارم سعی میکنم بنده ای باشم که تو از من راضی باشی
خیلی از شما استاد عزیززززم و خانم شایسته ی مهربونممم سپاسگذارم و شما رو به خداوند بزرگ میسپارم که خیر و خوشی رو چندین برابر کنه براتون و در هر دوجهان سعادتمند باشید،دمتون گرم
سلام زهرا جان
خواندن بعضی کامنتها مثل زدن آمپول نوروبیون، حال آدم رو روبراه میکنه.
یه وقتایی، انرژیت ته کشیده و دنبال یه دلیلی میکردی که به خودت ثابت کنی: خدا هست! دیدی گفتم! قدرت یگانه و برتر کائنات همینی هست که من حسش میکنم و منتظرش هستم! بعد ، یه مرتبه…
آره، کامنت شما امروز همچین حسی داد، ممنونم!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید
بنام خدای هدایتگرم
یعنی من عاشق این لحظه م ک صبح تا چشامو وا میشه وارد سایت بشم و چهره ی زیبایی شما استاد و خانم شایسته رو ببینم
با یه لبخند از شکرگزاری ک میتونم یه آگاهی جدیدی رو بشنوم
واقعا دلم براتون تنگ میشه
یه عزیزززززم میگم و دانلود میکنم،
اسم فایل چقد ارامبخشه،
قلبی ک به سوی خدا باز میشود
چه هدایت قشنگی .
هزار ماشالله هر روز زیباتر و جوانتر میشید
این قانون سلامتی چه میکنه واقعااا
استاد هر دفعه ک فایل میزارید چیزی ک اول به چشم میاد
عزت نفس بالای شماس ک هر دفعه بالاتر از دفعه قبل
و از خانم شایسته صلح بیشتر با خودشون ،
این قانون تکامله ک تا آخر عمرم باید طی کنیم.
این عزیزدلم گفتنتون چقد به دل میشینه
میشه خالص بودنشون حس کرد
عاقااااا چقد شماها خوش تیپید
هماهنگی تون تو همچیز موج میزنه،
احترام قشنگی ک بهم میزارید،
اول یچیزی بگم
الان ک دارم مینویسم در حال تماشای غروبی زیبااا
با رنگهای عجیب هماهنگ
تماشای طلوع و غروب همیشه مورد علاقه م بوده
اما گاهی فرصت از دست میدادم
تا اینو از خانم شایسته یاد گرفتم ک دیدن زیبایی ها رو به تعویق نندازم
و با لذت این فایلو میبینم و کامنت میزارم
استاد من تشنه فایلهایی م ک از قرآن میگید
یه قران به نسبت بقیه قران هایی ک تو خونه داریم کوچکتر درست زمانی ک درخواستم درک قران و توحید شد از یه دوست عزیزی کاملا هدایت شده هدیه گرفتم
ک اونم قصدش نزدیک کردن من با کلام خدا بود ،
تا حالا هر چه ک شنیدم ازتون راجب قران سریعا پیداش میکنم زیر اون آیه با مداد قرمز خط میکشم و یه نت برگ از پیامش مینویسم
این شده کتاب راهنمای من ،
یه درخواستی هم ک دارم اینه شما دوره قران بزارید ،ایشالله به زودی
چه سوره ی قشنگی
چقد بموقع بود
چقد لازمه مدام شکرگزاری کنیم وقتی با توکل به خدا سختی رو میگذرونیم ایجور میتونیم بگیم خدایا تو حواست بمن بود منم یادمه ک چجور باهم گذروندیم
پاییز سال پیش بود ، من با دفتر شکرگزاریم و توجه م به زیبایی های ک اطرافم بود تونستم کانون توجهم رو از بیماری پدرم به سلامتی ش برسونم
واقعامعجزه ها رخ داد
از صدایی ک منو راهنمایی میکرد
از آدمایی مث فرشته ک دستای او شدن
یادم میاد بغضم میگیره
اینهمه الهام و شهود موقعی ک فقد به خودش تکیه کردم برام اتفاق افتاد
خدایا شکرت هزاران باااااار
برا این قوانین ت
دیگه از این قشنگ ترم میشه
این دنیا رو تجربه کرد
با رویکرد به خدا و با اشتیاق و با حس خوب با ایمان و توکل برای خودم هدف گزاشتم و با لذت بهش میرسم
خدایااای قشنگم هزاران باااار شکرت
به نام خدای آسانی ها
سلام به استادان خوشتیپ و جوان و پرانرژی
چقدر خوشبختم که خدا شماهارو به سمت من فرستاد تا آسان بشم بر آسانی ها
قربون خدام برم من اینقدر قشنگ و واضح با ما صحبت میکنه هدایتی به این فایل زیبا رسیدم و درمدار شنیدن این اگاهی های ناب قرار گرقتم
بزارید اول از زیبایی ها شروع کنم عشق دلم و عزیزدلم باهم مثل الماس هایی درخشان در دل این طبیعت بکر و همون جاده جنگلی معروف که مال انسان هاییه که روی دوش خدا سوارند در حرکتند و انگار هرکدوم از این درخت ها هم به احترام عزیزکرده های خدا با احترام خاص سربه فلک کشیدن و ادای احترام میکنن در مقابل این دوفرد توحیدی
استادعزیزدلم و مریم عزیزم عاشقتونم واقعا هرلحظه من با فایل هایی که از خدا وقران صحبت میشه میرم تا عرش آسمون ها اینقدر دلم محکم میشه که فقط میخوام بندری برقصم استاد عزیزم واقعا درست میگید هرکدوم از ما به یک اندازه به خدای یکتا نزدیک هستیم
خدای من مثل خورشیده نورش رو بر همه میبارونه ولی این ماییم که تصمیم میگیریم بریم توسایه و از نور دور باشیم یا بریم تو دل نور
خدای من چقدر تو زیبایی بازهم این منم که تصمیم میگیرم در سختی بمانم یا در آسانی چقدر زیبایی که همه چی زندگی منو به خودم واگذار کردی و منو خالق کوچک زندگی خودم کردی
اما اصل همه ی این داستان ها باز هم برمیگرده به خودت که تا تو نباشی من هیچم من حتی خالق یک پشه هم بدون اذن تو نمیتونم باشم من فقط و فقط با وجود خودته که خالق میشم من از تو میخوام اونم بهترین هارو چون تویی که همیشه خدایی کردی ولی کار من بندگی کردن توئه چون بندوجودم به توئه
بازم قربونت میرم که همیشه هستی حتی تو سختی ها کمکم میکنی راه درست رو پیدا کنم تسلیمت میشم بندت میشم تو فقط عشقم باش تو من رو به راه راست ببر من فقط میپرستمت فقط خودت رو چون هرجا که رفتم هرجارو گشتم دیدم بدون تو اونجا میشه برام جهنم ولی وقتی تو هستی میشه اونجا برام بهشت سپاسگذارتم الله مهربانم که بعد هر سختی در همون لحظات سختی به همراهش آسانی رو میاری به شرط پاکی دل
دوستون دارم عشقا درپناه الله یکتا همیشه توحیدی باشید
به نام خدای وهاب هدایتگرم .
سلام به اساتید عزیز و بینظیرم استاد عباسمنش و استاد شایسته .
قبل از شروع خیلی دلم میخواد که تحسین کنم این نوعِ رابطه تون رو . که انقدر سرشار از احترام و ادبه … چقدر فوق العاده ست که ما آدما بدونیم که حتی اگر با کسی خیلی صمیمی بودی و سالها زندگی کردی حقی نداری بهش بی احترامی کنی با فرض این که ما با هم دوستیم دیگه …
خیلی لذتبخشه دیدن این که شما اصول رو در تمام جنبه هایی که حداقل من دیدم در فایلهای مختلف ، رعایت میکنید .
و به نظرم چون شما آدمهای باکیفیتی هستید طبیعیه که نعمتهای فراوان و زندگی باکیفیت رو تجربه کنید .
منم سعی میکنم هرروز یک قدم به سمت باکیفیت بودن بردارم .
قبلا تعریفم از باکیفیت بودن این بود که اگر قوانینو به درستی اجرا کنم آدم باکیفیتی میشم .بنابراین سعی میکردم تا جایی که میتونم قوانینو باکیفیت اجرا کنم .
تحسین کنم ، شکور باشم ، کنترل ورودی داشته باشم ، باورهای مخرب رو پیدا کنم و روشون کار کنم و روی عزت نفس و معنویتم کار کنم ، نتایج فوق العاده ای هم گرفتم …. و واقعا هم بابت این موارد تلاش میکردم . اما فکر میکردم اگر من قانونو به درستی اجرا کنم حله . دیگه خیلی لزومی نداره برای چیزی تلاش کنم.. منظورم تلاش فیزیکیه .
اما بعد یه مدتی به لطف خدا چون آدم باکیفیتی توی اون زمینه بودم هدایت شدم به مسیری که همه دورو اطرافیانم علاوه بر باورهای درست به خاطر تلاشهای فیزیکیشون نتایج فوق العاده ای گرفته بودن و من فهمیدم که باید چیکار بکنم .
چند روز پیش داشتم فکر میکردم به مفهوم این آیه که با هر سختی آسانیست .. البته من به جای آسانی لذت رو گذاشته بودم . بعد داشتم به این فکر میکردم که ببین مثلا کسی که بچه دار میشه اون بچه اوایل تولدش شبا نمیذاره که اون ادم بخوابه . و مسئولیتش هم خیلی زیاد میشه اما صبح که بیدار میشه وقتی بچه ش رو میبینه قند توی دلش آب میشه اون بچه یه خنده که میکنه یا حتی وقتی غذا میخوره انگار دنیارو به مادرش دادن . نمیخواد اون لحظه رو با هیچی عوض کنه.
یا مثلا به این فکر میکردم که شاید یکی توان مالی نداشته باشه به اندازه کافی تا خیلی از لذتهارو برای خودش فراهم کنه. اما جهان سرشار از لذتهای فراوانه . مثلا دیدن سایه روشن دم صبح روی زمین .
دیدن تکون خوردن برگ درختا وقتی که نسیم میاد . غذا دادن به یه حیوون بامزه .
شستن دست و پا توی یه چشمه یا موتور اب . دیدن و توجه کردن به گلها و گیاها
فوت کردن قاصدک و خیلی چیزای دیگه که اگر ما یک دم چشممون رو از سختی ها برداریم و اون قشنگیارو ببینم همه چی یادمون میره و غرق در لذت میشیم .
یه نکته ای رو وسط فایل دیدم از ویژگیهای مثبت استاد قشنگم خانم شایسته که خیلی تحسین برانگیزه و نشون از عزت نفس بالای ایشون داره و من خیلی دلم میخواد که بیشتر یاد بگیرم .
با وجود این که استاد شایسته با استاد عباسمنش زندگی میکنن و حتی خیلی از کارای سایت رو ایشون انجام میدن و مقالات رو ایشون مینویسن و واقعا خودشون هم بسیار بسیار تاثیرگذار هستن اما نمیخوان خودشونو در معرض توجه قرار بدن و بگن اون چیزی که بچه ها از سایت عباسمنش یاد گرفتن ..
میگن اونچه که من و بچه های سایت عباسمنش از شما یاد گرفتیم .
واقعا چقدر لازمه که یه آدمی بزرگ و سرشار باشه که بتونه خودشو کنار بکشه از مرکز توجه و صادقانه تعریف کنه و نگه منم هستم که اینکارو انجام دادم و سایتو بهبود دادیم باهم…
یه چیز دیگه ای که نظرم رو به خودش جلب کرد و خیلیم برای جالب و قابل توجه و تحسین برانگیز بود این نکته بود که منو شاید خیلیای دیگه فکر میکنیم که اگر کسی این همه نعمتهای فراوان توی زندگیش داشته باشه و زندگیش غرق در ثروت مادی و معنوی و کلی نعمت باشه طوری که الگوی هزاران هزار نفر باشه دیگه سختی خاصی نداره که . اصلا شاید لزومی هم نداشته باشه که بخواد باورسازی کنه نه رشد کنه بیشتر. چون دیگه واااقعا رشد کرده دیگه .
اما دیدم که خانم شایسته میگن هروقت که من روی ترمزی کار میکنم و اونو رفعش میکنم میفهمم که من چقدر آسان شده بودم برسختیا و الان آسان شدم بر آسانیها ..
من این نتیجه رو گرفتم که ببییین فرقی نداره تو کجای مسیر باشی .. همه جای مسیر سختیا هستن .لذتهاام هستن .. اینا همراه همن و تو بایدد توانایی اینو داشته باشی که دوتاشو در کنار هم مدیریت کنی . اگر بتونی این کارو انجام بدی و مدیریت کردن رو یاد بگیری و اونو با کیفیت انجام بدی درها به روت باز میشن .
استاد عباسمنش عزیزم . ازتون ممنونم که طاقت آوردین و ادامه دادین و این همه رشد کردین تا چراغ راه همه ما بچه هایی بشین که دنبال مسیر هدایت بودیم .. اگر هدایت خدا و وجود شما نبود منِ غزل هیچ وقت به تنهایی نمیتونستم طاقت بیارم .. اما الان میام و میبینم و فکر میکنم و میشنوم و نتایج بقیه رو میخونم و میگم غزل چرا تو نه … چرا تو نرسی به چیزهایی که میخوای . با این همه نعمت و این همه فرصتی که هست تو به خودت ظلم میکنی اگر رشد نکنی.
یک چیز دیگه ای که دلم میخواد اینجا بنویسم اینه که جدیدا یاد گرفتم داستان روند رو .
اینو که من باید انقدر یه مسیریو ادامه بدم و چالشهارو حل کنم که استاد اون مسیر بشم . باید اون باورها تبدیل بشن به عادت های من . باید یطوری اقدام کنم که بعد یه مدت شخصیت من تبدیل بشه به اون ادمه که اونطوری اقدام میکنه. اگر اون کارو اونطوری انجام ندم بدن درد بگیرم . خمار بشم . باید بشه جزئی از گوشت و پوست و استخونم . اینطوریه که من باکیفیت میشم برای داشتن اون نعمت . و سرراهم قرار میگیره. اصلا وقتی تو به ادم باکیفیتی تبدیل بشی احساس لیاقت خودش رشد میکنه و میتونی با افتخار بگی مننن این کارو کردم . و اگر این قضیه نابود شه دوباره من میتونم بازسازیش کنم و همه چیزو به بهترین حالت بسازم .
اما وقتی تو ادم باکیفیت نشده باشی اگر یه اتفاق خوب بیفته برات میگی این شانسی بود .
مثلا توی داستان روابط من میتونم بگم که تا جایی که درک کردم خیلی آدم باکیفیتی هستم . برای همینه که همیشه بهترین روابط رو تجربه میکنم با هررر آدمی که سرراهم قرار میگیره .
اما فعلا دارم راهِ ثروت و کسب درامد و خیلی راههای دیگه رو رو امتحان میکنم و تبدیل میشم . و
یک روندی رو برای خودم درنظر گرفتم و دارم اونو به عادت تبدیل میکنم . چون میدونم وقتی به عادت تبدیل بشه دیگه اون سختی به حساب نمیاد بلکه دیگه میشه حاشیه امن من و همش میخوام همون کارو انجام بدم .
توی مسئله زبان خوندن من اون اوایل قشنگ جون میدادم که بخوان یه ساعت وقت بذارم
حاضر بودم سخت ترین کارای دنیارو انجام بدم اما زبان نخونم. هرروزم توی برنامه م مینوشتم و هی پشت گوش مینداختم و انجامش نمیدادم تا اینکه تبدیلش کردم به یک روند .. یه برنامه ریزی که حتما باید انجام بشه
بعدش کم کم تبدیل شد به یه علاقه .. البته که با درخواست های فراوان خدا منو توی مداری قرار داد که اهمیتش رو درک کنم و اهرم لذت منو میکشیددد به سمت زبان خوندن .
الان که دارم فکر میکنم میبینم عه اونم خیلی سخت بود اما وقتی بعد یه مدت کوتاه میتونستم یه متن ساده ای رو ترجمه کنم خیلی خیلی لذت میبردم . اما راهش همچنان ادامه داره و میدونم که هنوز تبدیل به گوشت و پوست و استخونم نشده .
امیدوارم که بیشتر درک کنم . بیشتر بتونم انجام بدم . و گره های ذهنی م بابت مسائل مختلف باز بشه تا ادامه بدم . چون تازه تازه درک کردم که نباید توقف کرد. چون اگر توقف کنی ازونجایی که با قانون جهان که هیچی ثابت نیست ناهماهنگ میشی جهان ازت حمایت نمیکنه.
تازه میفهمم که اونایی که مداوم در حال رشدن و مداااوم دستاوردهاشون بیشتر و بیشتر میشه همواره در حرکتن . اصلا این حرکته براشون لذته . اینو وقتی فهمیدم که توی دوتا زمان مختلف با دوتا آدم موفق صحبت کردم درباره راه . هردوتاشون گفتن که برای ما مسیر لذتبخشه . دوست نداریم یکجا باشیم . بعد که توجه کردم دیدم اونا هیچ وقت آروم نمیگیرن انگار . همش درحال تلاش برای تجربه چیزهای جدیدن و تبدیل شدن به شخصیتهایی که همواره در حرکت برای بهبود خودشونن و همین باعث شده بود که مداوم دستاوردهاشون بیشتر بشه. مداوم رشد کنن . مداوم بهتر بشن.. مداوم بزرگتر بشن .
یعنی قشنگ مثل خود جهان که همواره در حال گسترده شدنه این دوتا ادمم درحال گسترده شدنن .
من فکر میکردم که خداایا اینا چه باوری دارن که من ندارم .. منم که دارم تلاش میکنم پس چرا هرگز تا حالا مثل اینا رشد نکردم ، تا این که به لطف خدا کم کم دارم یاد میگیرم و هربار خودمو بیشتر تبدیل میکنم به آدمی که برنامه داره . تلاش میکنه. جدا از باورایی که میسازه اقدام میکنه.
اگر بخوام سال 401 و تا الانِ 402 رو نامگذاری کنم ، اونو سال اقدام کردن نام گذاری میکنم . چون توی این یک سال و چهار ماه یاد گرفتم که اقدام کردن یعنی چی و لذت بردن یعنی چی
و به حدی که تلاش کردم و میکنم ، دارم میبینم که چقدر شخصیتم داره باکیفیتتر میشه و چقدر بیشتر احساس لیاقت دارم برای خلق خواسته هام . و چقدر درمسیرم . و چقدر آسان شدم بر آسانیها
در نهایت از همه دوستان قشنگم که کامنت مینویسن و انقدر الهامبخشن تشکر میکنم .
ممنونم که همراهید . سپاسگزارم که تجربیات و درکتون رو مینویسید .. من هربار ازتون یاد میگیرم و تشکر میکنم اما تشکرم رو ثبت نمیکنم..
شاید به خاطر این که فکر میکنم امسال سال اقدام کردنمه. و باید لقمه ی خودمو از اون درس بگیرم و برم پی کارم تا انجام بدم .
اما یه نکته ای رو هم بگم که بابتش خوشحال و سپاسگزارم و اونم اینه که از وقتی روزهام شده روز اقدام کردن و سعی میکنم تاجایی که درک کردم واقعا اقدام کنم و پیش برم و انجام بدم و برنامه داشته باشم ، انگار جهان باهام همدست شده .. همه کارارو برام انجام میده .
یه کار تیمیه انگار . من و جهان . من هدف رو مشخص میکنم و پیش میرم و هرچقدر که بتونم باکیفیت تر پیش برم اون کیفیتِ بیشتری رو توی فراهم کردن شرایط برام ایجاد میکنه ..
در نهایت عاشقانه سپاسگزار خدای بینظیر جهانم هستم که همواره هدایتم میکنه و راههارو بهم نشون میده ک کارهارو برام انجام میده و شده هم گروه من .
البته اون بود .. من انتخابش کردم و آوردمش توی بازی خودم . اونم شده یه همبازی حرفه ای که
اجازه بدین چندتاام از کمکهای باحال و حرفه ایشو بگم که برام یادآوری بشه و باهم لذت ببریم .
1_ چند روز پیش داشتم فکر میکردم که باید برم چند بسته ورق طراحی و کاغذ کاهی بخرم که یه سری کارارو روی اونا بنویسم و انجام بدم . تو همین فکرا بودم که رفتم توی انباری و دیدم یه کتاب روی زمین افتاده . خم شدم برش دارم دیدم توی یه نایلن که از توی کمد مشخص بود یه عاالمه ورق کاهی و کاغذ طراحی هست
2_ توی فکر این بودم که اگر یه پلیور داشتم میتونستم با پافری که دارم استفاده ش کنم و یه پلیور باحال هدیه گرفتم .
3_ همون روز داشتم فکر میکردم که باید برم یه کرم ابرسان صورت بخرم که کرم ابرسان صورتو هدیه گرفتم .
4_بعدش داشتم فکر میکردم که چقدر شلوار دوستم خوبه و توی تنش قشنگه که از همون مدل شلوار هدیه گرفتم .
5_بعدش داشتم فکر میکردم که این مانتویی که مال مامانمه و من با این شلواره پوشیدم چقدر به هم میان و مامانم بدون این که من ازش بخوام اون مانتورو هدیه داد به من .
6_من یه بشقاب دیوارکوب قدیمی رو سوغاتی گرفته بودم که خیلی ازش خوشم نیومده بود اما خیلی تشکر کردم و بهش عشق ورزیدم تا این که برادر شوهرمم که یه بشقاب دیوارکوب هدیه گرفته بود به خواهرش گفته بود که عهه من ازون یکی بشقابه که دادی به غزل خیلی بیشتر خوشم اومده بود ولی روم نمیشه بهش بگم . مادرشون به من گفت میشه لطفا بشقاباتونو با هم عوض کنید ؟ من دیدم بشقابی که اشتباهی دست برادرشوهرم بود خیلی خیلی قشنگتر و بیشتر باب میل منه و خدا سریعا شرایطیو فراهم کرده بود که بشقابا عوض بشه .
7_قبل همه اینا داشتم فکر میکردم که میکروفون گوشیم خرابه ولی اشکالی نداره من باید از همه چیزهایی که دارم درست استفاده کنم و کیفیت رو نشون بدم چند روز بعد میخواستم هندزفری بخرم ولی هدایت شدم که بدم جای هندزفری گوشیم که مشکل داشت رو درست کنم .. وقتی اون درست شد همه مسائلی که گوشیم از قبل داشت درست شد ..
8_دلم میخواست راحتتر زبان بخونم و دوتا کتاب زبان عاالی هدیه گرفتم.
9_دلم میخواست دوستان و آشناهارو ببینم کلی جا دعوت شدیم و همه رو دیدیم و لذت بردیم .
10_میخواستیم یکروزه بریم تهران و خب طبیعتا تابستون اونجا خیلی گرررمه اما خدا یه کاری کرد که اتفاقاا خیلی روز خنکی بود و هییچ سختی ای بهمون نرسید .
11_ داشتم با پسرخاله همسرم بیلیارد بازی میکردم در حالی که من تقریبا هیچی بلد نبودم و اون خیلی حرفه ای بود .. اما هربار به آخر بازی که میرسید یه کار اشتباهی انجام میداد و این باعث میشد بازی به نفع من تموم بشه و من ببرم :)))
12_ داشتم فکر میکردم که اگر من مقدار زیادی اینترنت رایگان خدیه میگرفتم خیلی باحال میشد و کلی فایل دانلود میکردم همون شب پام اومد که شما برنده 50 گیگ اینترنت رایگان شدین و من کلی فایل دانلود کردم .
دوباره از اونجایی که خیلی ذوق کردم و سپاسگزار بودم چندبار دیگه ام اینترنت رایگان گرفتم و در نهاایت یه بسته اینترنت 20 گیگ همیشگی دریافت کردم که تا وقتی که در این خونه زندگی میکنیم ثابته و وجود داره .
خلاصه که من آرزو میکنم که بیشتر بفهمم و بیشتر اقدام کنم .. چون اتفاقای خوب فقط توی مسیری رخ میده که در اون علاوه بر سختی آسانی هست .
سلام غزل جان دوست خوبم
توی این مدت که یه تایمی از روزم خوندن کامنت بچه هاست که انصافا دوستان عزیزی اینجا هستن که فوق العاده مینویسن و من چقدر درس میگیرم که همراهش لذت میبرم گاهی چقدرذوق زده میشم گاهی بم برمیخوره،گاهی گریه میکنم از تأثر و خیلی چیزا بم گوشزد میشه با خوندن کامنت های دوستانم اما هربار که لیست کامنتای دوستانی که فالو کردم رو میبینم جای خالی تورو حس میکنم. هی این سوال تو ذهنم میچرخه که پس غزل؟
که خداروصدهزار مرتبه شکر میبینم که درحال اقدام کردن و عمل بودی و رشد بیشتر
غزل جان مرسی که لیست اتفاقای خوبتو نوشتی چون برام الگوسازی میشه و هی به خودم میگم که ببین میشه و تو ذهنم طبیعی تر میشه اتفاق افتادن چیزای خوب و به ذهنم میگم که ببین اینطور اتفاقات برای بچه های این مسیر درست برای هر ادمی که باورهای قوی میسازه و هر ادمی که شاهانه زندگی کردن رو انتخاب کرده و باور کرده که با خدا بودن همش خوبیه اتفاقاته خوبه،با خدا بودن عزت و سربلندی و برکت به شکل مثلا هدیه گرفتن هستش،با خدا همراه هر سختی اسان بودن اسان شدنه،چون برای من از اینطور اتفاقات در ابعاد کوچکتر هم میوفته و وقتی با تعجب اطرافیان مواجه میشم ممکنه گمراه بشم و احسای لیاقتمو از دست بدم یا غیر طبیعی بدونم و این روند صعودی نزولی برام بوجود اورده
درمورد استفاده از هر وسیله ای که الان داریم یه مثال دارم،من خیلی دلم میخاست یه ام پی تری پلیر داشتم و فایلارو با اون گوش میدادم،فعلا نتونستم بخرم،بعد یه گوشی قدیمی داشتم که سایزش کوچیکه رم میخوره و من الان دارم از اون برای این کار استفاده میکنم،اتفاقا از لحاظ سخت افزاری با کیفیته و جای هندزفریش از گوشی که دستمه بهتره، توی جیب جا میشه و اینروزا حسابی ازش لذت میبرم.
درمورد لذت بردن از هر چیزی منم که الان توی خونه پدری هستم و یه خونه قدیمی هستش،همیشه میام خونه رو تمیز و مرتب میکنم یا میبینم بقیه خونه رو برق انداختن من روی تخت حیاط زیر انداز و بالشت میزارم و تزیبن میکنم چایی دم میکنم و میبرم توی فضای باز میشینم.یا مثلا موقع سحر پا میشم به درخچه گل کاغذی اب میدم برگاشو میشورم.براش چالکود درست میکنم و از اینکه به باغچه رسیدگی کنم کلی لذت میبرم
درمورد این فضایی که واقعا غنیمته منم خیلی وقتا میخونم درسمو میگیرم،ممکنه هیچ ننویسم، و حتی ممکنه فایلهای تمرین دار رو فقط تو دفترم بنویسم،گاهی هم کامنت گذاشتم.خلاصه اینکه سعی ام این بوده که درمسیر باشم چه فعال در سایت چه غیرفعال.البته تو الگوی من هستی و نتایج تو رو من هنوز نساختم.
من واقعا شمارو در زمینه ارتباطات تحسین میکنم پاشنه اشیل من و مهمترین هدفم
غزل جان تو و بقیه دوستان رو از صمیم قلب دوست دارم و تحسین میکنم و خوشحالم که اینجا با شما هستم.
ان شالله همیشه در حال رشد و پیشرفت و لذت بردن باشی.ان شالله اقدامات و عمل کردنت نتایج شگفت انگیز خلق کنه و بیای برامون بگی
سلام به زهرای عزیزم . دوست مهربون و نازنینم .
اول از همه خیلی ممنونم به خاطر لطف و محبتی که داری و برای من مینویسی. این رفتارت رو خیلی تحسین میکنم . خیلی فوق العاده ست . برات قشنگترین اتفاقات رو آرزو میکنم .
سپاسگزارم به خاطر مثالهایی که زدی
مثال ِ حیاطتون خیلی به دلم چسبید . الهی که همیشه آباد باشه و سایه شما و خانواده ت مستدام باشه عزیزم .
حیاطتونو دقیقا طوری توصیف کردی که من همیشه توی ذهنم از یه حیاط خیلی دنج تصور میکنم .
درباره این که گفتی من هنوز نتایج توو نگرفتم اینو برات بگم که
تو خیلی خاصی مطمئنم که راهت رو پیدا میکنی و نتایج دلخواهتو خلق میکنی شک ندارم .
نتایجت طوری میشن که شبیه به هیچ کسی نیست و خاص خودته .
اما برای رسیدن و دریافت کردنش اول باید به بینیازی برسی.
باید انقدر ادامه بدیم تا همه خواسته هامون بشه جزئی از شخصیتمون .
زهرا جون دیروز یه اتفاقی رو تجربه کردم که قانونو برای من یادآوری کرد و دوست دارم که برات بنویسم .
ما یه سگ کوچولوی عروسکی توی حیاط خونه پدریمون داریم که عزیز همه خانواده ست . دیشب که کنارمون توی حیاط نشسته بود یهو بلند شد رفت روی مبل دراز کشید به حالتی که آماده ماساژ گرفتنه.
هیچ کسی هم اونجا کاری نکرده بود که این مفهومو بهش برسونه که بیا ماساژت بدم هاا .. اون خودش یهو ذوق زده شده بود رفته بود اونجا…
من داشتم فکر میکردم که ببین این وروجک چقدر قشنگ بلده کارای سمت خودشو انجام بده . انگار میدونه که اگر این کارو کنه یکی میره و ماساژش میده .
حالا بعد شب شد و سگمون نمیخواست بخوابه و هی صدا میکرد تا این که من گفتم خدایا میشه لطفا یه کاری کنی که دیگه صدای ویکی نیاد و ما بخوابیم راحت ؟ آخه من خیلی خسته ام .
بعد این خواسته م یهو صدا قطع شد و تا صبح هیچ صدایی ازش نیومد .
بعد داشتم فکر میکردم به این که ببییین خدا چقدر من ِ بنده رو دوست داره که چون من ازش خواستم این کارو کن تا من از خوابم لذت ببرم فوری دست به کار شد و به خاطر راحتی من این کارو انجام داد .
پس چرا من ازش نخوام ؟
حالا چطوری میتونم ازش بخوام ؟
من باید کاراییو که مربوط به منه برای رسیدن به خواسته م رو انجام بدم .. بقیه ش رو خدا خودش انجام میده و نیازی نیست من کاری بکنم .
مثلا توی روابط همین که تمرین کنیم به آدمی تبدیل بشیم که میخوایم وارد زندگیمون بشه یعنی سمت خودمونو انجام دادیم .
توی ثروت همین که قدردانی لفظی و عملی داشته باشیم (به خوبی و با کیفیت از لوازممون استفاده کنیم )
و به ایده ها عمل کنیم .
خود به خود انجام میشه و خدا برکت میاره وارد زندگیمون میکنه. من اینو دارم به اندازه که میتونم با کیفیت این درک و آگاهیو اجرا کنم تجربه میکنم .
من مشتاقتم که بیای و برامون از مسیر قشنگت و اتفاقایی که تجربه میکنی بگی .
چون نتیجه خیلی مهم نیست. اون مسیره ست که باید قشنگ باشه .. اونم توسط خود ما و نوع نگاهمون قشنگ میشه
اگر ما بپذیریم که مسیر مهمتر از نتیجه ست خیلی بیشتر بهمون خوش میگذره. دلم میخواد یه تجربه ام از مسیر بنویسم
من خیلی از گرما بدم میومد همیشه. شهر ما خیلی خنک و بینظیره.
اما امروز صبح گرم و آفتابی بود و ما برای نهار میخواستیم بریم باغ تا میوه هارو هم بچینیم تا شکر عملی اینهمه نعمتو هم به جا آورده باشیم.
منم اصلااا دلم نمیخواست برم. بعد برای خودم یه فایل صوتی درست کردم از مزایای اینکه چقدر خوبه هوا گرم باشه و ذهنم رو متقاعد کردم که زجر نکشه بعدشم بلند شدم آماده شدم و دیدم عههه اون آفتابه تبدیل شد به یه نسیم خنک .. انقدر عالی بود هوای باغ که وقتی جورابمو از پام دراوردم سردم شد :)))
مامانم یه غذای خوشمزه درست کرده بود اما من امروز دلم کباب میخواست. گفتم خداجونم ازت میخوام که غذایی که مامانِ همسرم میاره باغ لطفا کباب باشه
انقدر اعتماد داشتم که حرفمو گوش میکنهه … رفتیم باغ دیدم مامانش کباب تابه ای درست کرده :)
بعد از ظهرم که رفتیم سراغ میوه ها من با دیدن هر سایه روشنیکه روی زمین و روی آلو و زردآلو و سیبها افتاده بود کلییی شکر کردم. کلی با خدا حرف زدم که خدای من تو چقدر قشنگی . تو چقدر سخاوتمندی. چقدر قدرتمندی. کلی به فراوانی توجه کردم . کلی درختارو بوسیدم و ازشون تشکر کردم .. موقع برگشت کلی خونه های قشنگ و سرسبزیها و ماشینای قشنگو دیدم و سپاسگزاری کردم
و الان که دارم برات مینویسم برگشتیم خونه و با اینکه خسته ی جسمی ام اما انقددددر حالم عالیه که فکر نمیکنم شب خوابم ببره
زهرا جونم من آگاهانه و با دقت نعمتهارو میبینم و تحسین میکنم . آگاهانه میشمارم قشنگیارو . آگاهانه تشکر میکنم .
نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم برات اما این کارا مسیر زندگیمو قشنگ و دلچسبتر کردن .
آرزو میکنم که هممون در آغوش امن خدای قشنگمون باشیم و بفهمیم و درک کنیم و لذت ببریم .
دوست عزیزم غزل خانم سلام
مرسی برای دعاهای قشنگت،خدا خانواده خوب تو رو هم حفظ کنه و ان شالله محفلتون همیشه گرم باشه،و بین تو و همسرت هر روز عشق بیشتر
اینکه گفتی نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم،بگم که من میدونم من کاملا احساس کردم که این حرفهارو خدا از طریق تو به من زده چون این روزا خیلی تو ذهنم چرخیده که خدایا با من حرف بزن، خدایا نظرت چیه درمورد این موضوع یا نظرت چیه درمورد شرایطم یا حتی گفتم خدایا نظرت راجع من چیه از من راضی هستی
اینکه گفتی تو خاصی و نتایج خاص خودت رو میگیری اصلا واقعا حس کردم حرف خداست گریم گرفت از ذوق و میدونستم یه وعده از خداست تا امیدم رو از دست ندم.
بعدش گفتم زهرا وقتی این توفیق نصیبت شده که این اگاهی رو دریافت کنی و این صحبتا بشه که خیلی ارزشمندن فوق ارزشمند پس هوشمندانه استفاده کن
قورت بده
نشستم از کامنتت و این نوشته ات برای من 5 صفحه یاداشت کردم دریافتامو با توجه به شرایط خودم نوشتم و خاستم یه ریویو هم بشه با نوشتن که بیشتر نفوذ کنه در ناخود اگاهم
ازت خیلیییییییییییی ممنونم و خوشحالم یه دوست اینجا پیدا کردم که باهاش صمیمی ترم.
داشتم به نتیجه گرفتن خودم فکر میکردم، بعد دیدم خب من این مسیر رو از جایی شروع کردم که یه شرایطی توی زندگیم بوجود اومده بود و یه اتفاقایی افتاده بود که قدرت تخریبش در حد بمب بود و نتایج الان من با توجه به ابتدای مسیر فوق العاده و بینظیر و اتفاقا خیلی بزرگ هم هستن.
من که یادم نرفته بزرگترین آرزوم اینی نبود که الان درمن شکل گرفته، بزرگترین ارزوم این حد از حس ارزشمندی و عزت نفس بود که حالا دارم چون واقعا اعتماد بنفسم نابود شده بود و حجم ضعف ها زیاااد بود. با رسیدن به این حد از عزت نفس و حس ارزشمندیه که خواسته های الان من شکل گرفته،طی تکامل
و این ارزشمندترین سرمایه منه
و با وجود این و با تقویت هر روزه اون بقیه خواسته ها و نتایج لاجرم بوجود میاد
داشتم تغییر در جهت مثبت رفتارهام رو بررسی میکردم. واقعا فوق العاست.
غزل جان مرسی یه نکته خیلییی مهم یاداوری کردی اونم لذت بردن از مسیره
واقعا هیچ چیزی به اندازه لذت بردن از مسیر نمیتونه به ما حس خوب بده
اره همین توانایی ارتباط گرفتن با بچه ها و تاثیرگزاری و کلی لذت بردن از صحبت و بازی با اونها
همین بهبودهای دایمی هر روزه کوچک و بزرگ
همین اکتیو شدن بیشتر من وهر روز یک قسمت از کارهای با اولویت بالا رو انجام دادن
همین میزان درامدی که قبلا فکر میکردم اگر بشه پیشرفت خوبیه و حالا شده و داره به ثبات میرسه که برم برای بیشتر کردنش در گام بعدی
همین که الان فارغ از نظر بقیه میرم بادکنک برا خودم میخرم و باش بازی میکنم چون عاشقشم با اینکه ممکنه از نظر بقیه این چه کاریه با بادکنک بازی میکنی.
البته برا اطرافیانم این اخلاقام جا افتادست چون همچین روحیه تنوع طلب و همیشه سعی در سرزنده بودن و کمی هیجان در من هست کلا.
همزمانی نوشته تو برای من و گوش دادن به فایل درس های زندگی از یک بازی اونجا که مریم میگه از هر کاری که انجام میدی لذت ببر، واقعا باعث شد حواسم به این موضوع باشه
وقتی رسیدم به این جملت که گفتی برای دریافت خواسته هات اول باید به بی نیازی برسی اینجا بود که برای دقتت تحسینت کردم و مهر تایید برای اینکه اینا حرفای خداس به من
و خدا روشکر یکی از مواردی که مهم بود توی این مدت رسیدن به این نگرشه که باید بی نیاز شد و اتفاقا تو یکی از کامنتای اخیرم هم درموردش نوشتم.
درمورد اینکه خواستی اون سگ ساکت بشهذکه تو با لذت بخوابی و اینکه خواستی هوا خنک بشه و شد و اینکه کباب خواستی و برات اورده شد خیلی حس خوبی داشت و به من این باور رو داد که خدا همینقدر مهربونه که برای لذت بردن و خوابیدن راحت ما و هر خواسته ای اجابت میکنه و درواقع برامون هرکاری میکنه اگر باورش کنیم که همین نزدیکیست و در جریان زندگی ماست و ما بنده ها واقعا عزیزیم پیش خدا حالا چه برسه به اینکه هرروز بهتر بندگیشو بکنیم
و همین جنس اتفاقات و اینطور ی زندگی طبیعیه
و یاد به چند مورد از همین جنس اتفاقات که برای من افتاده و گفتم زهرا ببین این نشونه ها رو باید بشون توجه کنی و ببینی
مثلا دلم پیاده روی توی شب خاست و باید یکی همراهم میبود و یهو یکی اومد خونمون و تونستم برم پیاده روی،اینکه یه مانتویی توی ذهنم بود خیلی دوست داشتم اون مدلو و رفتم و دقیقا همونو توی یه مغازه که مشتریش چقد مهربون بود پیدا کردم و با قیمت استثنایی به من فروخت،از نصف قیمت همچین مانتویی من خریدم بدون اینکه چونه بزنم فقط رفتم دیدم خودش تخفیف نصف زده و من هم گفتم فلان قیمت رو میخام کمتر از نصف و اون هم با مهربونی قبول کرد
اینکه به من میگن نمیشه عکس مدرک لیسانستو بفرستیم باید خودت بیای کپی بگیری از دانشگاه و من چون هوا به شدت اینجا گرم و مسافت زیاد بود سختم بود برم و بعد توسط یکی از اساتید مهربون و خیر دانشگاه اسکنش دستم رسید
و خیلی چیزا
الانم یه چیزی بهم گفت زهرا لبخند بزن و لذت ببر تو خیلی خوشبختی
غزل جون برای بودنت اینجا سپاسگزارم
خدارو صدهزار مرتبه شکر برای وجودتون برای این مسیر برای استاد و و برای اینکه هدایت شدیم که خدا حضور پیدا کنه تو زندگیمون
در پناه خدا زندگیت هر روز شیرین تر دوست عزیز
زهرای مهربونم.دوست عزیزم سلام. سپاسگزارم به خاطر اینکه برام نوشتی. از خوندن پیامت خوشحال شدم.
ازینکه گفتی خیلی نسبت به قبل رشد کردی و چیزهایی که میخوای برات ساده اتفاق میفتن خیلی لذت بردم. خداروشکر میکنم به خاطر اینکه به دلت افتاد و برام نوشتی.
آرزو میکنم مسیرت هرروز روشنتر و جذابتر باشه تا بیشتر لذت ببری .
همواره در آغوش خدای بزرگ ، پر از آگاهی باشی.