قلبی که به سوی خداوند باز می شود - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

742 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1300 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم

    و مریم عزیزم که از دیدنشون بسیار خوشحال شدم

    اول اینکه استاد دفعه اولی که فایل رو دیدم اونقدررر محو شما و خانوم شایسته و اون جاده سرسبزی که از شیشه عقب ماشین دیده میشه شدم

    که اصلا تمرکز نداشتم روی صحبتهاتون

    و دوباره باید صوتی گوش بدم

    اما امان از دیدگاهایی که دوستان نوشتن اونقدر فرکانسش نابه

    اونقدر عالی بچه ها به خدا وصل شدن و دیدگاهای عالی نوشتن

    که اشک امونم نمیده

    با خوندن هر دیدگاه باز شدن قلبم رو احساس میکنم

    امروز تو ستاره قطبیم نوشته بودم میخام هدیه دریافت کنم

    و چه هدیه ای گرانبها تر از این فایل و دیدگاهای این فایل؟

    سپاسگزار خداوند هستم که در جمع بنده های خوب و توحیدی هستم

    سپاسگزار خداوند هستم برای وجود شما در زندگیم

    هر کجا که هستین در پناه الله مهربان باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    بنام رب وهاب و غفورم

    سلام به خانواده عزیز و ارزشمندم

    روز 89 ام

    خدایا شکرت برای این فایل زیبا و نام زیباش

    دقیقا یادمه همیشه تو دفترم به عنوان خواسته می نوشتم به عنوان هدف، من صفای قلب می خوام

    من کتابای معنوی زیادی فقط برای اینکه یاد بگیرم باید چجوری دعا کنم، چون جوری که ما از محیط اطرافمون دریافتم این بود که باید دعا بخونی بلد باشی فلان دعا رو این دعا و هزارتا دعا و … دیگر تا خدا صدات بشنوه و همیشه یه حسی داشتم بابا معلومه از اساس این غلطه و میدونستم من باید با خدا اونقدر راحت باشم و راحت گفت و گو کنم که نگفته کن فیکون شه برام همه چیز، نگفته احساسم عالی باشه، احساس نزدیکی جوریه که مثلا امام حسین یا علی داشتن به خدا، و میگفتم نامردیه و ناجوان مردانس اگر فقط امام علی بخواد خوب باشه، آقا منم خوبم میتونم الگو بگیرم یاد بگیرم چیکار کرده منم اونجوری خدا رو باور داشته باشم، از طرفی هیچ منبع موثقی هم نمی شناختم که بگه دقیقا علی (ع) چه نگاهی داشته به خدا، فقط میگفتم دوست دارم جوری که امام علی به خدا نزدیک بوده منم نزدیک باشم و اینا چیزایی بودن که مربوط به دوران نوجوانیم بودن و از همون موقع اشتیاق شدید من به وصل شدن به منبع رو می رسوند. که الان میفهممش من واقعا جویندش بودم.

    حتی یادمه وقتی سال 1398 بود که برای اولین بار با مبحثی به نام بولت ژورنال آشنا شدم، که قسمتی داشت برای هدف گذاری، من هدف اولم صفای قلب که یعنی همون ارتباط عمیق و صمیمی با خدا بود رو می خواستم بش دست پیدا کنم از هر چیزی برام مهمتر بود، چون خلائی بود در وجودم، احساس اینکه از منبع دورم رو میفهمیدم و اشتیاق داشتم برای اینکه بتونم ببینم که من وصل هستم بخوام نخوام وصلم، ولی باورها و ترمز های من بود که نشونم می داد که دورم، اونقدر مهم بود که نوشتن پایان نامه و فارغ التحصیلی رفته بودن جزء اولویت های بعدی.

    و بعد طبق این خواسته هدایت می شدم به خوندن کتاب های فلسفی که خداروشکر همشون تو یک خط بودن و من به خدا نزدیک تر می کردن تا اینکه من با استاد عزیزم آشنا شدم و اونموقع از همه چیز پرده برداشته شد، عاشق تر از قبل شدم برای قرآن درک الانم کجا و درک اونموقع کجا، استاد یادمه موقعی که فایل های آفرنیش شما رو گوش می کردماون کانال تلگرام که بعدها سبب شد من بفهمم سایت هست و رو بیارم به فایل های رایگان ، سپاس گزاری های همیشگی من حضور شما بود و شکر می کردم که یک آدمی که اینقدر شبیه من و وضعیت منه، حتی خواسته هاش الان به چنین نگاه و موفقیتی رسیده که من دنبالشم، تو حرفاتون یه چیزی رو میفهمیدم که اون موقع نمیدونستم توحیده اسمش، و برام جنس رابطتون با خدا و نوعی که خدا و جهان رو تعریف می کنید بود، و می گفتم جدا از هر موفقیتی که استاد می گه من این رابطه ای که با خدا داره رو دوست دارم و چند نکته گفتین که چجوری قرآن بخونین، و الان قرآنم باز می کنم می خونم جاهایی که هایلایت کردم و در موردش نوشتم که خدا منظورش این بوده اینجا و جوری که الان می خونم تعجب می کنم، میگم چجوری اینطور نوشتم اینجارو چه خوب این فهمیدم و این همش از برکات وجود شماست، آشتی با قرآن و فهم و درکش در حد و اندازه مدار فعلیم.

    استاد من این چند وقت خیلی برای حضور شما سپاس گزاری می کردم برای این سایت و برای این کتاب هایی (کامنت ها) که می خونم، و میگفتم واقعا از عواملی که من الان دارم از زندگیم لذت میبرم همین غذاهای روحی هست که دارم به روحم می رسونم، و بعد یه آن گفتم بعد چند وقت که می نوشتم از این سپاس گزاری یهو ذهن منطق خواست؟ چرا اینقدر سپاس گزاری می کنی برای این مورد، بعد گفتم چون استاد هدایت های خدا رو شنید در جهت بهتر زیستنش و فهم دلیل وجودیش بشون عمل کرد و بعد اومد با اشتیاق و از روی عشق اونها رو با همه به اشتراک گذاشت، و من خیلی راحت دارم به این ها دسترسی پیدا می کنم و نگاهم به زندگی با امید و سرزندگی بیشتریه، روزی هزاران بارم سپاس گزاری می کنم، کسی که داره چیزایی به من یاد میده که همون صقای قلب و ارتباط عمیقیه که از خدا می خواستم و اینقدر تکاملی از اون موقع عالی دام بش می رسم و حال می کنم باش و میدونم بقیه خواسته هام همش با همین میاد.

    خلاصه که استاد عزیزم سپاس گزارم ازتون برای اینکه به علاقتون پی بردین و هدایت های خدا رو شنیدین و عمل کردین و از توحید گفتین به ما، از اصلی که ازش دور افتاده بودیم.

    یه حسی بم می گفت باید خیلی زود برم چیزی بنویسم و از اونجا شروع شد که خداوند با یک تضادی عالی نشونم داد که چون به قوانین من احترام نزاشتی و ازشون پیروی نکردی الان این احساس منفی رو پیدا کردی و قشنگ گفت یادآوری کن مجدد به خودت که همش همون ایمان و تقوا و عمل صالحه، که ایمان همون توحید و توکل کردنه و فقط من منبع همه چیز و تمام قدرت جهان دونستنه، تقوا همون کنترل ذهنه و افکارته، عمل صالح همون حرف خوب گفتن و شنیدنه، غذای مناسب روح دادن به وجودته، خودت رو لایق دونستن و در حد و اندازه یک روح عزت مند رفتار کردنه، صلح داشتن با خودته، تکریم خودته، هر کاری رو با لذت انجام دادن، در جهت خواسته هات با هدایت های من قدم برداشتنه، عجله نکردن و از مسیر لذت بردنه، و بم یادآوری کرد این کاری که الان مشغول انجامش هستی رو انجام بده بدون عجله و پروژه بعدی رو هم هدایتم کرد به سمتش و استاد هم اینجا گفتن قله اول هنوز فتح نکردی بعدی رو هدف گذاری کن.

    خدایا شکرت برای این حرفای زیبا، استا خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم گفتین قراره در مورد یک شوره حرف بزنیم و من عاشق یادگیری هر چه بهتر و بیشتر قرآنم، ازتون سپاس گزارم برای فهمیدن و فهماندن جان کلام.

    استاد و خانم شایسته و دوستان عزیزم شما فوق العاده اید، فوق العاده

    عاشقتونم

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    مژده زنگی آبادی گفته:
    مدت عضویت: 1489 روز

    سلام ،

    سلام استاد عزیزم و همه هم فرکانسی های پراز عشق

    من امدم داستانی رو براتون تعریف کنم که به نظرم چیزی جز معجزه نمیتونه باشه

    گوش دادن به این فایل عجیب منو متحول کرد یاد گذشته ای از خودم افتادم که چطور زیر بار سنگینی از زندگی که خودم برای خودم ساخته بودم داشتم له میشدم ولی درست زمانی که امدم و به خدا گفتم ابرو و عزت دست خداست برای همیشه اروم شدم و خداوند بعد از سالها جواب اینکه به خودم امده بودم و همه چیز رو به خدا سپرده بودم رو داد. نمیدونم از کجا شروع کنم من با فردی که بیماری پارونوئید داشت سال 93 ازدواج کردم خب این ازدواج ناموفق بود سال 94 از این زندگی که احساس میکردم تو برزخ و یا جهنمم امدم بیرون ، کم کم متوجه شدم ایشون پیجی زدن و دارن به دیدگاه خودم در اون زمان، ابروی منو میبرن. هر شب کار من شده بود گریه یهو به خودم امدم و گفتم اخه مگه ابرو و عزت دست اونه اگر خداوند بخواهد تورو میبره بالا. 7 سال گذشت تا وقت ازدواج دوباره ام، شب خواستگاریم همسرم بهم گفت من تورو نمیشناختم، اون پیج باعث شد من روی تو حساس بشم و ببینم تو کی هستی، این شد که من تورو شناختم و جذبت شدم ، وای نمیدونید وقتی این حرفو شنیدم چه حالی بهم دست داد واقعا معجزه خداوند رو احساس کردم و همون موقع به همسرم گفتم یعنی خدا صدای گریه های منو شنید

    گفت بله عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!!!

    حرف های استاد و این ایه ها واقعا منو متحول کرد تازه فهمیدم خداوند چقدر به من لطف داشته و درست از وسط دل دشمن به من عزت داده…‌

    حالا هم کنار کسی هستم که خیلی زود امد تو فرکانسم و حالا به طرز عجیبی تو فرکانس استاد عباسمنش هستیم چون همیشه از خدا خواسته بودم با کسی ازدواج کنم که هم مسیر و هم فرکانسمه و خدا هم از جایی که فکرشو نمیکردم به انتخاب خودش همسری رو برام فرستاد که بسیار دوسش دارم…….

    خدارو شکر میکنم برای این فایل زیبا که حسابی اشکمو در اورد و باعث شد بیشتر شکر گذار خداوند باشم و بهتر درک کنم که خداوند چطور انسانی رو که به سمتش برمیگرده رو، بار سنگین رو از روی دوشش برمیداره و اونو پر اوازه میکنه و بهش عزت میده

    دوستون دارم

    در پناه خداوند لحظات شیرینی رو سپری کنید….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2279 روز

    به نام خداوند مهربانی ها

    سلام به شما استاد عزیزم خانم شایسته و تمام دوستان گرامی

    استاد می خواهم اعتراف کنم روز های اولی که این فایل اومده بود روی سایت با اینکه می فهمیدم و قلبم گواهی می داد که فایل بسیار تأثیرگذاری هست قلبم بسته بود و وقتی گوشش میدادم احساسم. ناجالب میشد

    ولی من استمرار ورزیدم و یه مدتی بیشتر تمرکز کردم روی سایت کامنت های خوب بچه ها و فایل های سفر به دور امریکا این روند رو دو سه ماهی هست که به صورت جدی شروع کردم

    و به لطف این استمرار برای دادن ورودی های مثبت به ذهنم

    خدا رو شکر امروز حالم خیلی خیلی بهتره

    و

    دیشب موقع خواب داشتم این فایل رو گوش میدادم صبحم که بیدار شدم شروع کردم به گوش دادن و … می خواهم درک خودم رو با کمک و هدایت الله مهربان بنویسم

    سال 97 پس از کلی فراز و‌ نشیب در زندگیم و واقعاً سر درگمی تیر ماه یک اتفاقی افتاد که من به مدت ده روز احساس می کردم از صبح تا شب هر یک روز برای من یک سال می گذره!! نمی خواهم بهش اشاره کنم ولی اون ده روز واقعاااا برای من سخت و طاقت فرسا بود

    توی همون روز ها یادمه یه روزی دیگه کم آوردم گفتم خدایا من تسلیمم و سرمم رو گذاشتم روی مهر بعد از نماز و شروع کردم به گریه کردن و فقط می گفتم خدایا کمکم کن من بهت احتیاج دارم

    اگه تو دستمو نگیری و کمکم نکنی هیچ کس دیگه‌ای نمی توانه بهم کمک کنه!! واقعاً احساس کوچک بودن و تهی بودن می کردم در برابر خداوند

    و یه سری اتفاقات افتاد من حالم یه کمی بهتر شده بود تا مرداد ماه که توسط یکی از دستان مهربان خداوند من وارد یک شرکت نتورکی شدم و اونجا بود که من برای اولین بار با مفهومی به نام قانون جذب آشنا شدم

    خب اونجا دوستان از اساتید مختلف فایل می گذاشتند

    دکتر حلت

    امیر شریفی

    دکتر آزمندیان و…

    (البته که هیچ‌ کدوم از این اساتید صحبت هاشون مثل شما روی من تاثیر نمی گذاشت چون شما از قلبتون صحبت می کنید و خودتون رول مدل هستید برای ما دانشجو ها)

    مدتی گذشت من اومدم از نتورک بیرون و در همین حین همون دی ماه همون سال 97 بود که دیگه حالم تا حدود بهتر شده بود و قرص هایی که شاید نزدیک به یک سال بود استفاده می کردم رو گذاشتم کنار!! من افسردگی خفیف داشتم

    به یک باره به خداوند گفتم ، خدایا اگر من بنده‌ی توأم توی میتوانی من رو خوب کنی و من دیگه به این دارو ها احتیاج ندارم و نمی خواهم با این ها ادامه بدهم

    این خودش یک شجاعت و اراده بود اون روزها سفت و سخت اومده بودم سراغ کار قبلیم کاری که استارتش رو از پاییز 96 زده بودم ولی خیلی در اون نتیجه نگرفته بودم، این بار خیلی جدی تر بودم و طبق قانون جذب سعی کردم برم جلو (از همون دی ماه 97 شروع کردم)

    اون چیزی نبود جز شغلی که همین الان هم دارم مشاور املاک

    خب یه سری نتایج خوب و افزایش در آمد به صورت ملموس رو تجربه کردم و

    خرداد ماه 98 درست زمانی که من داشتم کلی می دویدم و به این در و به اون در میزدم برای گرفتن وام 50 میلیونی و خرید یک پراید

    اون موقع فکر می کنم پراید حدود 30 میلیون بود اصلا دقیق یادم نمیاد

    همون خرداد ماه بود که تو دفتر املاکی که اون موقع مشغول بودم توسط یکی از دستان مهربان خداوند با سما آشنا شدم

    از اینجا به بعد اون اتفاق قشنگ ها رو شروع کردم به خلق کردن

    یادمه روزهای اول که اومده بودم توی سایت دونه دونه فایل های دانلودی رو دانلود می کردم میدیدم و به شدت تأثیر می گرفتم اصلا حرف های شما به طرز عجیبی به قلب می نشست و عجیب باورتون کرده بودم

    از اواخر تابستون 98 درآمدم به صورت ملموس هی بیشتر و بیشتر شد

    من اون وقت ها این درکی که الان دارم رو نداشتم و نمی فهمیدم دقیقا به خاطر چه فایل هایی و چه اقداماتی داره اتفاقات خوب توی زندگیم رخ میده ولی میدونستم که قانون داره جواب میده

    من به این روند کار کردن روی خودم ادامه دادم ادامه دادم تا زمستون 98 بهمن ماه که یادمه درآمد من نسبت به قبل از آشنا شدن با شما حدوداً 8 یا 9 برابر شده بود اونجا بود که کتاب ها رو خریده بودم اولین قدم 12 قدم هم خریدم

    استاد جان بارها در این مسیر پاهام سست شد و زندگیم بالا پایین شد و گاها پیش می اومد مدتی از آموزه های شما دور بودم نه به این معنا که اصلاً قایل نبینم و گوش ندهم نه فایل میدیدم ولی فراموش کرده بودم کنترل ورودی ها رو و در شبکه های اجتماعی هم بودم با افراد نا آگاهاه و منفی باف هم بودم

    خداوند رو شاکرم دیگه هرگز برنگشتم به اون آدم قبلی

    ولی روند رشدم بسیار سینوسی بود و خیلی بالا پایین داشتم

    و

    اگر بخواهم برای موضوع این فایل صحبت کنم که بار گرانی که خداوند از روی دوش من برداشت چی بود….

    همین که دیگه اون افسردگی رو ندارم اون ترس های وحشتناکی که گاها تا مرز سکته کردن من رو می برد!! اون سردرگمی رو ندارم اون سردرد ها اون قلب درد ها اون مریض شدن های خیلی سخت رو ندارم دیگه شب ها کابوس نمی بینم دیگه الکی و بی جهت خودم رو برای جلب ترحم دیگران قربانی نمی کنم شخصیت مستقل و خیلی قوی ای دارم

    خیلی خیلی بیشتر می خندم، اون ترس های واهی که همش به خاطر فیلم های وحشتناک و چرت و پرت هایی که توی شبکه های اجتماعی میدیدم و از افراد می شنیدم همش نیست و نابود شده:)))) خیلی وقته نیستن اونقدر که همین الان هم یهویی به یاد آوردم که بنویسم و از اون روابط درب و داغونم رسیدم به جایی که اونقدر برای خودم ارزش و احترام قائل هستم که چندین و چند رفیق بسیار با ارزش و لول بالا دارم

    در یک کامنت در جلسه‌ی دوم عزت نفس توضیح دادم که چه رفقای با شخصیت و با ادب و هدفمند و فوق‌العاده ای دارم که این ها همشون گواهی میده که من چقدر ارزشمندم و چقدر خودم رو لول آپ کردم و آوردم بالا

    چندین بار تا به حال توی شغل خودم توسط دفتر های مختلف و مدیر های مختلف دعوت به همکاری شدم و خیلی اتفاقات ریز و درشت دیگه که می توانم بهشون اشاره کنم

    این ها همش لطف عظیم خداوند هستش

    این ها همه همون بار گرانی هست که خداوند از روی دوشم برداشت

    من سال ها با سر در گمی زندگی می کردم و خودم رو بسیار ضعیف میدیدم چون از قوانین خبر نداشتم خودم رو برگی در باد می‌دیدم که هیچ قدرت خلقی ندارم

    و

    حتی چندین بار فکر کردم اگر نباشم بهتره!!

    ولی حالا

    به لطف آشنایی با شما و کلی نتایج بزرگ و کوچک مخصوصاً همین احساس خوبی که مدت هاست تجربه می کنم و دیگه از اون کابوس ها و منفی بافی های شدید و اون قرص ها و افسردگی خبری نیست…

    حالا دارم به شدت روی باورهای ثروت سازم کار می کنم

    با اینکه ذهنم خیلی مقاومت داره و میگه نمیشه

    من دائماً سال 98 رو مثال میزنم که درآمدم طی چند ماه فقط با کار کردن روی قوانین چندین برابر شد

    به ذهن عزیزم میگم یک بار این شرایط رو به لطف الله رقم زدم دوباره هم میشه من ادامه میدهم:)

    خدایا شکرت خیلی فایل خوبی بود خیلی دوست داشتم برای این فایل بنویسم و خدا رو شکر می کنم که این فرصت بهم داده شد

    امیدوارم به زودی زود بیام و از نتایج مالی (با اعداد و ارقام به صورت دقیق) فوق‌العاده ای که توی زندگیم گرفتم براتون بنویسم و خوشحالتون کنم

    ثروتمند و پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 923 روز

    سلام و نور

    خدمت استاد و خانم شایسته عزیزم

    امروز بعد باشگاه طبق روال همیشه که میام و گزینه به دنباله نشانه ام هدایتم کن رو میزدم ، دیدم فایل جدید گذاشتید گفتم ببینیم خدا به کجا هدایتم میکنه ! دقیقا نیاز اکنونم که به این نقطه رسیدم همین بود ، کلید معمام این بود باید شرح صدر داشته باشم و بعد منتظر هدایت خدا باشم و بعد برای نشون دادن ایمانم حرکت کنم و بعد نشانه ها ، اتفاقها و شرایط و آدمهای کم کم خودشون نشون میدن و اون موقع اس که بعد اونهمه سختی سرشار میشی از آسونی و بهجت و خوشحالی و ثروت و نعمت و بهشت !کل ماجرا اینه !

    قلب منبع دریافت فرکانس هاست پس خیلی مهمه که حتما باز باشه برای دریافت الهامهای خداوند که مایه هدایت ماست.

    چطور قلبمون باز کنیم ؟

    توی فایل دیگه ایی که پریشب هدایت شدم بهش تو نتایج شاگردهای استاد قسمت 3 فوق العاده ترین و بینظیرترین راهکار داده شد ، دقیقا دیدگاهی که اصلا به ذهنم نمیرسید ….

    استاد گفتند باید به نقطه عجز برسید !

    نقطه عجز کجاست ؟

    نقطه ایی که بفهمید شما با عقل و روش و باور خودتون که تا الان داشتید به نتایج ناجالب رسیدید و الان خسته ایید و به نقطه عجز و ناتوانی رسیدید و حالا تو این لحظه مثل حضرت موسی که در شرایط سخت بعد از کشته ژدن اون فرد و آوارگی به خداوند فرمود خدایا من به هر خیری که از تو میرسد فقیرم ! باید عاجزانه از خدا بخواهید که حالا نوبته توعه که منو هدایت کنی و قلب منو باز کنی تا سخنانت رو فهم کنم و به قول قرآن بهم “فرقان” بدی که بد رو از خوب تشخیص بدم ! من پشت فرمون این فایل ک گوش میکردم اشک بود که از چشمهام بی محابا میریخت چقدر حرفِ خدا بود تو اون لحظه برای من ! خداروشکر میکنم بابت تمام هدایتهایی که متوجه اش میشیم و بکار میبندیمش ! توی زندگی خودم همیشه اونجاییکه به سختی بزرگی برخوردم و عاجزانه خواستم که این سختی برداشته بشه، ارحم الراحمینِ دلم دستانمو گرفت و به زیباترین شکل حلش کرده منتها من یادم رفته بود که همه چیز قدرت خودش رو از خدا میگیره پس چرا نیام از منشا قدرت کمک بگیرم و قلبمو باز بزارم برای هدایتش !

    و یه نکته مهم دوستان هروقت خواستید و قلبتون رو باز کردید و شرح صدر به شما عطا شد به” هدایتها عمل کنید” حتما حتما “عمل کنید” حتی اگر از نظر شما اشتبا بنظر برسه !

    این تجربه رو داشتم که با کلی قسط وقتی روی خودم کار کردم از یه محیط کاری سمی خداوند منو هدایت کرد خیلی براحتی که از کار بیرون بیام و من بدون توجه به قسطاهم با ایمان به اینکه حتما به جای بهتری هدایت میشم از اونجا استعفا دادم با خوشحالی! شاید این استعفا در جاییکه من کلی قسط دارم از نظر بقیه اشتباه باشه ولی بهترین هدایت بود که انتخابش کردم .و به دو روز نکشید که یکی از آشنایان یه کار خیلی بهتر با حقوق دوبرابر قبلی و محیط عالی بهم پیشنهاد داد و این جایزه اعتماد من به خداوند بود !

    امید دارم در مسیر سفر زندگی همیشه حواسمون به تابلوهای راهنما باشه و صدای خدا رو بشنویم !

    در پناه من رفیق من لارفیق له!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    الهام و نگین گفته:
    مدت عضویت: 1094 روز

    خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این هدایت بینظیر

    خدایا قلبم و باز کن که پیامهات را درک کنم

    هیچ کس دیگه غیر از خدا وند نمیتونه زندگی من و کنترل کنه

    خداوند فقط برای من نیکی و پاکی میخواهد،خدافقط برای من درستی میخواد

    خدایا کمکم کن توجه نکنم و برام مهم نباشه،و حتی پیگیری هم نکنم

    دنبال نکنم و جواب هم ندهم

    خدایا من شاگرد استاد عباس منش هستم و باید مثل استادم عمل کنم

    به خودم یاد آوری کنم هیچ کس در جهان قدرت کنترل زندگی من و ندارند

    اگر بتونم ذهنم و کنترل کنم همه چیز به نفع من میشه

    مثل استاد عباس منش که این زیبایی معجزات در زندگیش افتاده که چه درهای را براش باز کرده و ایده‌ای عالی بهش داده میشه،ادمهای که وارد زندگیش میاند ،از سلامتی که داره و روز به روز بیشتر میشه،از همه چیزها ی که تو زندگیست

    خدایا هدایتم کن

    خدایا قلبم و باز کن که درک کنم

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو هدایت می‌خواهم

    خدایا من با شرکم،با بی‌ایمانی قلبم و بسته بودم و دوست دارم با ایمان بهت و توکل بهت و درک بیشتری از قوانین قلبم و باز کنم برای دریافت الهامتت

    خدایا بار را از روی دوش من بردار

    خدایا دوست دارم توحیدی باشم

    خدایا تو تنها منبع قدرتی

    خدایا دوست دارم زیبایهات و بیشتر درک کنم

    خدایا به طریق معجزه آسا من و هدایت کن

    خدایا من و یه لحظه هم به حال خودم نزار

    چقدر این سوره به دلم نشست

    خدایا شکرت که من هدایت شدم تو این سایت توحیدی

    خدایا شکرت که هدایتم کردی که با استاد عباس منش باشم و ایشون باشند استادم

    خدایا شکرت که شاگرد استاد عباس منش هستم

    خدایا شکرت که دوره کشف و قوانین و تهیه کردم

    خدایا خودت هدایتم کن که درکم بالا بره

    خدایا هدایتم کن که ترمزها و بشناسم

    خدایا هدایتم کن قانون درک کنم و برم دنبال اصل

    خدایا هدایتم کن درختچه های هرز را قطع کنم

    خدایا من دوست دارم هدایت بشم

    ان مع الیسر یسری

    مع، همراه با هر سختی اسانیست

    تو این جهان هم سرما هست،هم گرما،هم روابط خوب هست،هم روابط بد،هم بالا هست ،هم پایین

    خدایا من لایق زندگی زیبا هستم

    خدایا من خالق زندگیم هستم

    خدایا من میخواهم آسان شوم برای اسانیها

    خدایا من می‌خوام همیشه هدفم مشخص کنم و هر روز رشد کنم و پیشرفت کنم،

    من باید قبل از اینکه به قله ای رسیدم ،قله ای بعدی مشخص کنم

    خدایا هدایتم کن تو این مسیر رشد و موفقیت

    خدایا من با شور و اشتیاق حرکت میکنم و از تو هدایت می‌خوام و ازت می‌خوام ایده بده،الهامات و برام باز کن،ادمهاو شرایط را که می‌توانند بهم کمک کنند و به سمتم هدایت کن و من و به سمت اونها هدایت کن

    خدایا تو فقط میتونی من و هدایت کنی و من توکل به تو میکنم و تو من و به هدفهام برسون

    من مطمعنم به اهدافم میرسم

    خدایا شکرت بخاطر هدایت بینظیرت

    استاد جان ،مریم جان سپاسگزارم ازتون که این درسها را به یاد ما میدند

    خداوند و باور کنیم و درها باز بشه و بارها از روی دوشم برداشته بشه ،نامم پر آوازه بشه مثل استاد عباس منش

    خدایا خیلی آرزو دارم مثل استاد عباس منش و مریم جان بشم

    توحیدی،توحیدی

    حتی از غیبتها،توهینها و کارهایی که بقیه بر علیهم میکنند هم به نفعم تمام بشه

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو هدایت می‌خواهم

    استاد جان ،مریم جان و دوستان توحیدیم انشا.

    سلامت ،شاد،خوشبخت،ثروتمند و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند

    عاشقانه دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    زینب حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام به استاد عزیزتر از جان مریم شایسته واقعا دوست داشتنی

    وقتی این عکس شما رو با باز کردن سایت دیدم یه انرژی خاصی داشت یاصلا نمیدونم فقط دانلود کردم که بدون مکثی اونو ببینم فقط از اول فایل تا اخر فایل گریه کردم اصلا وقتی مریم جون داشت از شما میگفت و شما فقط یه لبخند زیبا و داشتید ولی تا عمق نگاهتون رو میشد دید عمق نگاهی که در صورت شما بود زیبایی که من میدیدم من این نگاه این عشقو میخوام خدا جونم این چه چیزی تو نگاه شما والبته مریم جون هست از درون خالی شدم من اینو میخوام یعنی چی اصلا انگار با تمام ثروت دنیا نمیشد بخریش کامنتهاای قشنگ بچه هارو خوندم واین اشکها بند نمی اومد خدایا خدابا خودت قلبم رو برای هدایت باز کن منی که دو سه ساله توی سایت شمارو دارم ونتی چند تااز محصولات رو دارم میگفتم خدا چرا من نتیجه نمیگیرم چرا زندگیم سینوسیه بالا و پایینداره من چه کاری باید بکنم که نتایج پایدار باشه من تو سایت بودم ولی توهمون شیوه قبلی بودم حالا این سریالو ببینم حالا تو شبکه های اجتماعی باشم بعد میدیدم اه یه روز حالم خوبه یه روز دیگه تو تضاد هستم چند روز که به خودم تعهد دادم که نه تلویزیون ببینم نه تو شبکهای اجتماعی وقتم رو هدر ندم از وقتی به تعهدم عمل کردم شروع کردم به دیدن سریال سفر به دور امریکا یعنی از وقتی این فایلهارو به جای تماشای فیلمهای تلویزیون میبینم اصلا نمیتونم زیاد توی نوشخوارهی منفی ذهنم بمونم شما تو دوره دواز ده قدم در مورد جاده اسفالت و زیبا یی گفتید که دورو برش پر از درختو گل وزیبایی فقط باید از مسیر لذت ببرید یا میگفتید 6 ماه فقط بامن باشید گفتم من بیشتر از 6ماه بودم پس نتایج کو خدا به سادگی گفت تا حالا میزدی جاده خاکی تا حالا حوایت فقط به دیگران بود حالا میفهمم جاده اسفالت کجاست سایت شما جاده خاکی کجاست تلویزیون و شبکه های اجتماعی کنترل نکردن ذهنت تازه میفهم تعهد دادن فقط با استاد بودن یعنی چی تو فقط باید ادامه بدی لذت ببری و اگه به تضادی برخوردی یا اعراض کنی یا حلش کنی نشه دلیل حال بدت فقط هر طوری شده حال خودم رو خوب نگه دارم الان درک میکنم که حضرت زینب چطور گفتن من جز زیبایی هیچی ندیدم دقیقا من اینو توی نگاه استاد دیدم حتی وقتی داشتن در مورد خاطرات بندر عباس صحبت میکردن از حرفهاشون جز زیبایی نمیشنیدم

    استاد و مریم عزیز سپاسگزار شما و خدای مهربون هستم جهان رو جای بهتری برای زندگی کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    زهرا بیات گفته:
    مدت عضویت: 1058 روز

    سلام به استاد عزیزم مریم قشنگم وهمه عزیزان سایت توحیدی فوق العاده

    یادم اومد اون روزایی که یه بار سنگین چند هزار تنی روی قلبم بود

    چقدر احساسات بدی داشتم

    چقدر حس میکردم که دیگه هیچوقت این قلب باز نمیشه

    چقدر حس میکردم که مهرشده قلبم و از هیچ چیزی هیچ لذتی نمیبردم و حس مردگی داشتم

    به خودم میگفتم زهرا تو توی یه مرحله خوبی از زندگیتی به بزرگترین چیزایی که میخواستی رسیدی تو مسیر رشد و پیشرفتی

    آخه چرا اینجوری شدی چرا هیچی حالتو خوب نمیکنه من اون روزا حتی نمیتونستم گریه کنم

    سنگ شده بودم سنگ

    ولی آیا خدا قلب منو باز نکرد؟؟؟؟؟؟؟؟

    آیا اون بازسنگین رو که کمرمو شکسته بود و برنداشت؟

    به قول استاد این بسته شدن قلب و بارسنگینم خودمون ایجاد میکنیم با فرکانس هایی که میفرستیم

    من یادمه که اون دوران من آروم آروم داشتم از مسیرم خارج میشدم خیلی ریز ریز داشتم از کنترل ذهنم خارج میشدم

    (مثلا میگفتم حالا یه بازکه مشکلی نداره پشت فلانی حرف میزنم و…حالا مشکلی نداره امروز قانون و به خودم یاد آوری نمیکنم…حالا که مشکلی نداره چند روز شکر گذاری نمیکنم و یاد خدا نیستم و تو لحظه حال نیستم )و این ذره ذره ها منو از مسیرم خارج کرده بود و به یه جایی رسیدم که به قلبم به چشام به گوشم به زبونم مهر شدن رو حس میکردم

    (میرفتم تو طبیعت طبیعت به اون زیبایی رو نمیدیدم ،غذا میخوردم طعم نمیفهمیدم،فایل گوش میدادم ولی نمیشنیدم)ولی باهمین وضعیت گفتم عیب نداره منی که آروم آروم حالم بد شد آروم آرومم خوبش میکنم و دوباره مسیرمو کنترل ذهنمو ادامه میدم تا آروم آروم خوب بشم

    وبعداز مدت کوتاهی خدا قلب منو باز کرد که هیچی (یک چالشی پیش اومد و من تو اون چالش پا گذاشتم رو یکی از ترسای بزرگم و ایمانمو در حد آگاهی که بودم ثابت کردم)یه جوری جوابمو داد که من تا هفته ها هنگ بودم،،،،

    طی یک پروسه رویایی قلبش روهدیه کرد به قلبم و دستانش رو دور صورتم حلقه کرد به طوری که گرمای دستاشو حس میکردم

    بهم گفت زهرا قلبم پیشت امانته خوب ازش مراقبت کنیا

    بهم گفت دیگه اصلا نباید نگران چیزی باشیا

    دیگه از هیچی نترسیا

    من تو بغل خودم تورو بزرگت میکنم خودم حمایتت میکنم

    دیگه از هیشکی جز خودم چیزی نخوایا

    دیگه جزمن امیدت به کسی نباشه ها

    کلی باهم حرف زد

    خیلی تجسم الهی بود و واقعا حس نمیکنم که تو ذهنم فقط بود ،واقعی بود

    اون روز من آنچنان قلبم باز شده بود که تا 2روز از فرط خوشحالی و شوق گریه میکردم

    بعداز اون روز چشام میبینن

    گوشام میشنون

    زبونم حرفای الهی میزنه

    و زندگیم بهشت شده ،طوری که میگم خدایا جهنم این دنیا فقط فراغ توعه

    (آیا خدا برای بنده اش کافی نیست)

    مگراز زندگی چه میخواهی که در خدایی خدا یافت نمیشود؟

    خداوند همه چیز میشود همه کس را…..

    .

    خدایا توی مسیر عالی هستم شکرت

    توی این مسیر ایمانمو به قدرت لایتناهی خودت بیشتر و بیشتر کن

    خدایا بهمون قدرت بده که هر لحظه واقف بر افکارمون باشیم و این قدرت رو داشته باشیم که افکار توحیدی رو انتخاب کنیم

    خدایا این قدرت رو بهمون بده هرلحظه به یاد بیاریم که چه نعمت هایی بهمون دادی چقدر مارو بزرگ کردی و هرلحظه شکر گذارت باشیم

    خدایا شکرت بابت گوش هایی که از توحید ویکتا پرستی میشنوه

    از قلبی که هرلحظه حمایت هات رو هدایت هات رو الهاماتت رو عشقت رو دریافت میکنه

    چشم هایی که عظمت و قدرتت رو در جای جای جهان هستی میبنه و درک میکنه

    وزبانی که باز میشه برای گفتن از عظمت تو از عشق تو از ایمان به تو

    و

    مگه بهشت بالاتر از اینه…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1056 روز

    بنام خدای هدایتگر ،سلام استاد عزیزم ومریم دوست داشتنی ،به به ،امروز ازصبح که ستاره قطبی رو کار کردم خدا داره باهام حرف میزنه ازطرق مختلف این چندمین نشانه ست،خدایا مرسیییییییییی که داری باهام حرف میزنی چون من همه ادمها رواززندگیم حذف کردم وگفتم خدایا تو باش فقط تو ،تنها تورا میپرستم وتنها ازتو یاری میجویم وبه قول استاد خدا جوابتو خیلی سریع میده،امروز خدا بااین ایه باحرفهای استاد داره یادم میاره که دیدی توچه شرایطی بودی من توی شرایط سختی بودم ولی حالا اینجام انقدر راحتی رفاه ،ولی یادم رفته بود تا با شنیدن این ایه یه عالمه تجربه بازشد توذهنم ،ازکجا به اینجا رسیدم من هم گاهی فکر کردن به شرایط قبلم قابل هضم نیست ،فقط خدا،الم نشرح لک صدرک ،بله ای خدای عزیزم سینه منو گشودی ،ازت ممنونم شکر،شکر،شکر،خدا این حرفها رو به هرکسی میگه که ازش خواسته این جواب خدا صرفا متعلق به شخص خاصی نیست ،من قبلاً حتی اگه خدا برام وحی نازل میکرد هم متوجه نمیشدم چون گنگ وکروکور بودم ،امروز اینجا دارم میبینم که بهم اجازه داده خالق باشم وحالا داره بهم میگه ،همه ما به یک اندازه دسترسی داریم به خداوند چقدر این جمله استاد قشنگه ،تودلم تاثیر گذاشت ،چون فراغت یافتی بااشتیاق به سوی پروردگارت بیا،این همون تمرین ستاره قطبیه که بعد اینکه روز رو شب کردی فراغت یافتی بیا سمت خدا،ودوباره این روش استاد که دنبال حرکت وتلاشه وهرگز نقطه پایانی براش نیست اینجا خدا داره میگه اگر به هرانچه که بهت دادم دلیل نمیشه بشینی وبگی خب رسیدم ،چون واقعاً بعد تلاش برای رسیدن به خواسته حالا باید به خودت امتیاز بدی بری جلو شاید تاالان به این دلیل خواسته هامو نداده چون میدونه متوقف میشم ولی نه من بی نهایتم وقراره برای قدم بعدی اماده بشم اینکه دوازده قدم کار کردم نگم خب دیگه رسیدم به خواسته م نه باید برم جلو و محصولات دیگه روبخرم کلی کار هست که من باید انجام بدم ازخلق زندگیم گرفته تا اینکه جهان را جای بهتری برای زندگی کنم ،خدایا هدایتم کن متوقف نشم ،البته تازمانی که دستم تودست استاد واین مجموعه ست نگران نیستم ،چون استاد هرگز متوقف نشد وهرروز داره جلو میره ،اینکه بعد اینهمه موفقیت همه اینارو به خدانسبت دادن اوج موفقیت اینکه بعدش همچنان بااو باشی خیلی نکته مهمیه ،استاد شما ومریم الگوی کامل انسانیت هستید عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1223 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    همیشه از خواندن قرآن فراری بودم و فکر می کردم که این کتاب خیلی سنگین و عظیم است و برای از ما بهتران است

    باید کسانی خاص باشند که این کتاب را بخوانند

    اما با دورع دوازده قدم و مباحث قرآنی آن واقعا دید و نگاه من عوض شد

    تازه در حال فهمیدن آن هستم که چقدر این کتاب ساده و آسان برای من ساخته شده است تا به راحتی و آسانی از آن برای کمک گرفتن در جهت زندگی بهتر استفاده کنم

    من هر چه بهتر و بیشتر روی خودم و افکار و باورهای خودم با خدای خودم کار کنم او به بهترین شکل و حال ممکن من را هدایت خواهد کرد

    دستهای من را خواهد گرفت و به من کمک خواهد کرد تا بتوانم به آسانی و راحتی جلو بروم

    هر زمان که خدای خودم را در دل و قلب خودم راه دادم او برای من به آسانی درهایی را گشود و کسانی را سر راه من قرار داد که همه آنها برای بالابردن رشد و پیشرفت من بوده است

    من هم قبل از این خجالت می کشیدم که از خدای خودم تقاضا داشته باشم

    همیشه نگران این بودم که نکند زیاده از خدای خودم بخواهم

    همیشه درگیر این بودم که خدای نکرده از خدای خودم زیاد بخواهم و او از دست من ناراحت بشود

    این باور در ذهن من به وجود آمده بود که هر چه کمتر بخواهم و هر چه قانع تر باشم خداوند بهتر و بیشتر من را دوست خواهد داشت

    چقدر افکار و ترمزهای بدی در ذهن خودم داشتم

    اما به مرور و با کمک استاد و آموزش های او به این درک رسیدم که خداوند خدای فراوانی ها است و هرچه بیشتر از او بخواهم او بیشتر و بهتر به من می دهد و خدای من خدای دهنده است

    هر چه بیشتر بخواهم او بیشتر به من می دهد

    حال با این باور و با این صحبت ها اولین چیزی که نصیب من می شود آرامش است و آنهم آرامشی که واقعا از جنس و رنگ بوی غیر قابل تصور است و هر چه این آرامش بیشتر باشد دستیابی من به خواسته های من بهتر و بیشتر و راحت تر خواهد بود

    اینجا من ایمان و اعتماد خودم را به خدای خودم نشان می دهم و خدای من هم دستهای من را می گیرد و جوری من را به جلو می برد که واقعا حال خوب همیشگی و دائمی داشته باشم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: