https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-19 06:08:272024-09-08 08:12:02قلبی که به سوی خداوند باز می شود
742نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من دوره 12قدم رو قبلا خریداری کردم و وقتی به جلسه قرانی این سوره رسیدم اتفاقا بجای اینکه به فکر استاد بیفتم به فکر خودم افتادم،استاد هم اشاره کرد خدا برای استاد فقط نخواسته برای هر کدوم از ما خواسته،منم دقیقا خدا باری از رو دوشم برداشت،من وقتی ادمی بودم که اصلا نمیدونستم خدا کیه چیه،قران چی گفته اصلا،و یک راننده اینترنتی بودم و چقدر اون روزا سخت بود برام و یک روز از اون روزا که واقعا بریدم دیگه و گفتم خدایا من دیگه نمیتونم راه برم دست منو بگیر،خداوکیلی نجاتم بده، از خدا خواستم،واقعا خواستم انتخاب کردم که راهی جز پناه اوردن به خدا ندارم،گفتم که خدایا هدایتم کن،بهم الهام کرد که دوره 12قدم بخرم،دقیقا تو پرایدم بودم یادمه واقعا 283هزارتومن برام ته پول موند وقتی قدم اول رو خریدم، ولی گفتم خدا گفته پس باید عمل کنم،انجامش دادم دقیقا قدم3یک اتفاقی افتاد که یه مسافری دزد سوار کردم گفت بریم پوشاک این جای شهر ببریم اونجا،منم کرایمو گرفتم رفتم خونه،فردا اطلاعات زنگم زد به جرم همدستی،خشک شدم قسنگ و گفتم بمیرمم دیگه سر اون کار نمیرم،و یادم به دزدی پیکان استاد افتاد گقتم این یه نشونس که دیگه حتی مسافرکشی که خرج و اجاره خونه رو باهاش میدادم هم انجامش ندم،تو همون قدم 3یاک لحظه یادم افتاد که استاد گفته از همون جای که داری هر شغلی که با شرایط اون لحظت سازگار هست انجامش بده،و رفتم یه شغل دیگه و با حقوق3میلیون شروع کردم
وقتی که قدم12که این سوره رو استاد برام بازش کردم نگاه کردم واقعا چقدر منو از باری که رو دوشم بود نجات داد،اشکم سرازیر شد،منو از کاری که بدم میومد نجاتم داد چقدر نام منو پر اوازه کرد تو کار جدیدم،همه میگفتن احمد خدا هوانو داره چجور اینقدر تونستی ویزیت کنی،و من میگفتم خدا داره میفروشه،و همه میخندیدن،و من باز یاد حرف استاد میفتادم،و الان میفهمم همراه همه اون سختی ها آسونی بود من سختی هارو انتخاب میکردم اونم ناخوداگاه،چون قبلا رو خودم فقط حساب میکردم بعد امدم رو خداهم حساب کردم که بابا من از توانم خارج هست به همه امور زندگیم برسم خودت حلش کن خودت منو به عملی وا دار کن که به نفعم بشه،بعد الان بعد از سه سال میفهمم چقدر بدهیام پرداخت شد،چقدر الان ارامش دارم اون موقع همش دعوا بود چقدر حقوقم زیاد شد اون موقع لنگ نون شب بودم خداوکیلیا،واقعا پول نون شب نداشتم،مثل چی هم همه جا کار میکردما اما باز بدهکاریم تموم که نمیشد هیچ بیشتر هم میشد،خیلی الکی خیلی الکی،بیشتر هم میشد،اما الان میبینم واقعا بدون اینکه کار خاصی بکنم خداوند روزیمو میرسونه و اروم اروم حس میکنم که من دیگه اصلا نمیپذیرم 1تومن هم بدهکار باشم،من قدرت بی انتها پشتمه هیچ کسی وکود نداره که روزی منو بده جز الله، این آیه خدا منظورش به پیامبر نیست،یا با استادعباسمنش،منظورش به همست،اگر انتخاب کنم که خدا میتونه منو هدایت کنه ارومم کنه منو به ثروت میرسونه،،، پس تسلیم باشم متوکل باشم واقعا از اینکه الان هم دارم و هست هم میتونه آسون ترم کنه برای آسونی ها،پس برم به مرحله بعد ،بسوی چالش های بعدی،مثلا بگم خدایاشکرت الان همه چی عالی،خوب خداوندا ممنونم ازت،
اما تو نامحدودی من از اینم بهتر میخوام بیشتر میخوام آسون تر میخوام،چجور راحت تر،چجور تسلیم تر،چجور ببینم الهاماتت رو،پس منو هدایت کن به بی نهایت نعمت،مثل همه اونها که نعمت دادی،مثل استاد منش ها که دادی،من حتی از این آیه باور فراوانی هم درک میکنم،که خدا میخواد برسونه این مفهومه که زندگی روی خوش روی اسونی روی زمدگی بدون بار بدون سختی هم داره البته که با سختی ها آسونی هم هست همراهش هست اما تو میتونی آزادانه انتخاب کنی،ومن هر کدوم تو انتخاب کردی رو به قدر ایمانت کارگشا میکنم،به قدر فهمت قابل درکش میکنم کوچیکش میکنم،به قدر آرزوت گسترشش میدم،به قدر نیازت فرود میام و پیشتم،دیگه چی میخوایم،به قول استاد و ملاصدرا،خداوند همه چیز میشود همه کس را،
سپاسگذارم ازت خدای من و این اعتبار زندگیمو به تو میدم،
والان استاد میفهمم چی میگفتید،واقعا من حتی همین الان هم بمیرم مهم نیست برام چون با خدا عشق بازی کردم تو این 3سال،
این چند روزه یه کم اوضاع برام سخت پیش میرفت و امروز این فایل رو که دیدم دلم باز شد و انشراح اتفاق افتاد..
چقدر قوت قلبم رو افزایش داد و با یادآوری مسائل گذشته م دریافتم که همون خدایی که در اون اوضاع به دادم رسید پس الان هم در کنار من حضور داره ..فقط کافیه از اون هدایت بخوام.. خداست که میتونه “وزر ” رو از روی دوشم برداره و من رو سبک کنه..
اونه که میتونه اسمم رو بالا نگه داره و کاری کنه خونواده م به من افتخار کنن صرفنظر از هر کاری که بقیه دارن انجام میدن…
انتخابگر من هستم..کدوم رو میخوام سختی یا آسونی؟
هر دو هستند ..یکجا..هر وقت احساس کردی داری سختی میکشی اون طرف قضیه رو هم ببین که برای بعضی از افراد مسئله تو به اسونترین شکل ممکن پیش میره..
هر وقت کاری رو به سرانجام رسوندی یک هدف و چالش جدید انتخاب کن و به سمتش حرکت کن..
و همیشه از خدا کمک بخواه..
این فرایند زندگیست..
کاش استاد یک دوره تخصصی قرآن برگزار میکردند..به نظر من ترمزهای دینی در دین و اعتقادات مذهبی وجود داره خیلی قوی و عمیق هستند…
همین فایل و بررسی چند آیه خیلی روشنگر بود برام و درک من رو از قوانین بیشتر کرد.
سلام من خدمت استاد عزیزم و تمام بچه های خانواده عباس منش
وقتی برای چندمین بار این فایل رو نگاه کردم و هر بار کلی اشک ریختم ب این نتیجه رسیدم بیام منم بگم ک خداوند چجوری بار رو از روی دوش من برداشت و منو آسون کرد برای آسانی ها
در آیه اول ک خداوند از بار صحبت می کنه منو یاد اون خونه ی طبقه سوم با پله و یک اتاق 3×4 و یک کابینت ب عنوان آشپزخانه میندازه ک چقدر وحشتناک بود و کثیف ک من حتی دوست نداشتم پدرو مادر خودم بیان و اونجا رو ببینند چ برسه ب بقیه
بله اونجا بود ک همش میگفتم خدایا دیگ خسته شدم ، خودت برای من راهی رو باز کن ک با استاد عزیز تر از جانم آشنا شدم . یعنی آشنا شدن و گاهی ی فایل گوش کردن منو رسوند ب ی خونه هم کف و تمیز تر و آشپزخانه بزرگ و…..
مگ جز خداوند اون بار سنگین رو میتونین از روی دوش من برداره ک ما حتی پول پیش خونه جدید رو نداشتیم و صاحبخانه بدون پول قولنامه رو امضا کرد
در آیه دوم ک خداوند میگه بار گران هم اتفاقات زندگی و باری ک پشتتو میشکست واقعا وضعیت زندگی منو یادم انداخت.
امروز استاد وقتی ب ماشینی ک رانندش خودم بود و مال خودم بود و خونه ام و وسایل زندگی ک تغریبا همه رو نو خریدم نگاه میکردم فقط منو یاد این موضوع انداخت ک از کجا ب کجا
آیه بعد در مورد آسون شدن آسانی ها میگه و من گفتم من از استاد عزیزم یاد گرفتم ک خودمو آسون کردم برای آسانی ها
سپاسگزار خداوندم ک منو ب این مسیر زیبا هدایت کرد ک اگر ب آموزه های شما عمل نمیکردم و خودم نمیخواستم ک هدایت بشم الان در این جایگاه خوب نبودم و این لذت هارو نمیچشیدم.
من همیشه با خودم میگم استاد میگه حرفی ک عمل نیاورد حرف مفت است و من سعی کردم فقط سعی کردم و میکنم که عمل کنم این نتیجه ها رو نداشتم.
میدونم ک نباید توقف کنم و باید حرکت کنم.
فقط خواستم ی رد پایی از خودم ب جا بزارم.
استاد عزیزم باز هم از شما و آموزه هاتون سپاسگزارم.
خدارو هزاران هزاران مرتبه شکر که تو مداری قرار گرفتم که با شما آشنا بشم که این آگاهی های فوق العاده درک کنم این صحبت های بی نظیر بشنوم و البته که خدای خودمو پیدا کنم
میدونی واقعا همه چی توحیده همه چی ایمان به خداست
به قول مریم عزیزم چقدر باورهای نامناسب چقدر این ترمز هایی که تو ذهنمون داریم ما رو آسان کرده برای سختی ها برای نگرانی ها برای احساس های بد
وقتی فقط با خدایی وقتی کاراتو به خدا میسپاری وقتی ایمانننننننن داری که انجام میشه ایمان داری که همه چی درست میشه چقدر همه چی قشنگ میشه چقدر همه چی راحت انجام میشه
با فردی بودم که روزای قشنگی باهاش داشتم ولی وقتی مدارمون از هم جدا شد من چسبیده بودم به کویرم من نمیگفتم که خدا این ادمو سر راه زندگیم قرار داده منکه نمیدونستم همچین آدمی وجود داره، نمیگفتم خدا این تفریحات این روزای قشنگ برام چیده فقط میگفتم اگه این ادم بره من چیکار کنم و باعث شده بود مدت زیادی تو احساس بد بمونم
و فقط خدا میدونه روزی که رها کردم و به خدا سپردم همه چیو چقدر آرامش گرفتم گفتم خدایا من نمیدونم من نمیدونم چه جوری اون فرد دلخواه منو وارد زندگیم میکنی چه جوری همسر آینده ام سر راه زندگیم قرار میدی من این ویژگی هارو میخوام و بقیشو به خودت میسپارم میدونممممم تو بهترین زمان این فرد سر راهم میزاری و چقدر این احساس خوبی بهم داده خدایا شکرت
تو شغلی هستم که به واسطه پدرم وارد این شرکت شدم میدونم که باید جا به جا شم میدونم این کاری نیست که من میخوام میدونم ولی میترسم میگم چه جوری جایی باشم که پدرم نیست ولی نمیگم باباااا وقتی به خدا بسپاری خدا هدایتت میکنه به سمت شغل دلخواه همکارای عالی حقوق عالی ،خدایا بازم به تو سپردم و دارم به الهاماتت عمل میکنم خودت هدایتم کن به بهترین
وقتی به خدا میسپاری همه چیرو
خدا برات میشه سلامتی
خدا برات میشه ثروت
خدا برات میشه رابطه عالی
خدا برات میشه شغل فوق العاده
خدا برات میشه عزت نفس و خود ارزشمندی
وقتی به خدا میسپاری همه ی اینارو بهت میده به بهترین و راحت ترین راه ها خدا هدایتت میکنه به همه ی اینا
اینارو میدونیم ولی امان از دست این باورهای مخرب امان از دست این ترس ها و ترمزها
خدارو هزاران بار شکر که هدایت شدم به این مسیر زیبا
که باعث شد خودمو بهتر بشناسم
خدا میدونه چقدر ترمز هارو تو وجودم کشف کردم و هم تو موضوع ثروت و هم روابط هم سلامتی که من همش درخواست میدادم با شوق ذوق میخواستم گاز میدادم ولی نتیجه دلخواهم نمیومد و وقتی با مفهوم ترمز آشنا شدم دیدم واییییی چه باورهایی هست که مانع شده !!!!
البته که سخته روی ترسا پا گذاشتن سخته کنترل ذهن کردن سخته چیزی که سالیان سال از پدر و مادر و اطرافیان دوست و آشنا شنیدی بزاری کنار و بگی من میخوام به سبک شخصی خودم زندگی کنم میخوام مسیر خودمو برم
ولی فقططط خدا میدونه وقتی عمل کنی وقتی روی ایمانت بمونی چقدر نتایج میتونه فوق العاده باشه
البته که یه روزه نمیشه به خودم میگم همیشه که آیدا ادامه بده خدا همیشه کنارته حتی روزایی که کمی از مدار دراومدی روزایی که به تضاد خوردی روزایی که دیدی احساست کمی بده اینا طبیعیه برای هر کسی پیش میاد تو فقط سعی کنی هر جوری شده احساساتو خوب کنی و باز بلند شی و ادامه بدی
خدای عزیزم میدونم که همیشه کنارمی و هدایتم میکنی و من بی نهایت عاشقتم
استاد جانم مریم جانم خیلی دوستتون دارم بابت همه ی این آگاهیا ازتون یه دنیا ممنونم امیدوارم به زودی ببینمتون و از نزدیک ازتون تشکر کنم
روز اولی که پشت سرهم کامنت میزارم (ノ≧∇≦)ノ ミ ┻━┻
خدایا شکرت که همیشه در هر لحظه و هر مکان هدایتم میکنی . میگی که چی بنویسم . چی بگم.
اتفاقا الان قبل این فایل با خودم گفتم چرا قران نمیخونم. قران تو برنامم نیست؟
بعد با خودم گفتم چند بار خواستم ولی باهاش نتونستم ارتباط برقرار کنم. با خودم گفتم مطمعنا مشکل از قران نیست. چون این همه ادم باهاش زندگیشونو متحول کردن. پس مشکل پیش منه.
این یه گفت و گوی ذهنی بود که با خودم انجام دادم.
بعد اومدم این فایلو باز کردم . دیدم بله . مثل همیشه خدا در لحظه جواب سوالمو میده. کمکم کرد ببینم استاد چطور به قران نگاه میکنه تا الگویی باشه برام. تا بتونم کتاب خدارو بهتر بفهمم. شکرت خدا . همیشه جواب خواسته هامو در لحظه میدی.
دیروز تو ماشین عموم چندتا اهنگ گذاشت . بعد من اسم چند تا خواننده قدیمی رو گفتم . گفتم اینارو نداری بزاری. عموم گفت نه ازشون خوشم نمی اد. و …..
بعد زد اهنگ بعدی همون خواننده ای بود که من گفتم . چند تا عوض کرد همشون خواننده های بود که من خواستم. بعد عموم شاکی شد به شوخی گفت
«( چکار کردی . اسمشونو اوردی همشون اومدن.)»
خونه هم که رفتم باید برای کانالم چند تا اهنگ رو جدا میکردم و همین کار باعث شد هدایت بشم دوباره به همون خواننده ها . حتی صبح هم رفتم کوه . تو ماشین تمام مسیر تمام اون خواننده ها در حال پخش از ضبط بودند. گفتم خدایا شکرت. من فقط کافیه لب تر کنم. تو برام کن فیکون میکنی.
نکته ای هم که دوس داشتم بگم اینه وقتی به الهامات الهی گوش میدی واقعا زندگیت متحول میشه. و گرنه در منجلاب فرو میری.
یه مثال بخوام بزنم در گذشته از تکه های چوب به عنوان چرخ استفاده میشده. و این قطعات گرد نبودند.
کارامد نبودند و باعث میشده ارابه های اولیه به شدت تکون بخورن که مثال زندگی خیلی از ماهاس.
شرایط جالب نیس ولی ما بهش عادت کردیم. درست مثل همون انسان های اولیه که این تکون های ارابه رو عادی میدونستن.
حالا کسی بهش الهام شده که بیاد چرخ رو بتراشه و گرد کنه .
ممکنه کلی مقاومت کنه بگه اصلا برا چی . مگه کسی چرخو میتراشه؟ و کلی مقاومت ذهنی برا تغییر. ولی وقتی تغییر میکنه نتایجش کاملا اشکار و عظیمه .
مثل زندگی ما . ممکنه خیلی بترسیم برای تغییر ولی باید به الهامات گوش کنیم. چون با عمل بهشون همه چی ساده تر میشه.
من امروز برای شنا به رود رفته بودم . و من اینور رود و یه عزیزی اونور تر بود . من می خواستم برم پیشش و لی از عمق اب میترسیدم . جایی هم که بودم نسبتا عمیق بود .یه حسی بهم میگفت برو اونور . منم کلا اتفاقاتی تو زندگیم افتاده که اصلا دلم نمی خواد احساس کنم چیزی بهم الهام می شه و بهش عمل نمی کنم . چون تاثیر عمل کردن و نکردنشو تو زندگی بقیه دیدم . و میدونم که تنها راه نجات عمل به الهاماته. و حتی اگه بترسی باید عمل کنی.
من شنا کردم برم اونور رود . میترسیدم ولی رفتم گفتم با خودم هرچی بشه من به احساسم گوش کردم . دست اولو زدم . دست دوم که داشتم شنا میکردم دستم خورد زمین و دیدم اصلا این قسمت رود خونه عمق نداره . جای عمیقش جایی بود که من بودم . اصلا جای سختش جایی بود که من بودم . خدا فقط منو به راحتی هدایت میکنه.
یا یبار خواستم برم کلاس همینوطوری به ذهنم اومد اون پوشه قدیمی مدارکمو ببرم. دم در بودم . با خودم گفتم نه سخته کفشمو در بیارم نمی خوام . ولی خدا منو به راحتی هدایت میکنه و سختی این بود که پوشمو نبردم و اونجا از من پوشه رو خواستن و گفتم نگفته بودید . گفت اره ببخشید فردا دوباره بیا.
سختی جاییه به هدایت خدا گوش نمی کنی. اسونی میخوای چشماتو ببند و به الهامات خدا گوش کن . تغییر غیر قابل باوره. مثل جایی که استاد بوده والان هست.
خدایا شکرت هممونو هدایت کن و جرآت تغییر بهمون بده . شجاعت برای تغییر روند هامون .
خدا در هر لحظه مارو هدایت میکنه . من داشتم فایلی از استاد میدیدم که داشت یه دوستی رو راهنمایی میکرد برا کار تو یوتیوب و بهش گفت تعهد بده هر روز فایل بزاری. اصلا احساس کردم انگار استاد منو نصیحت میکنه. تو فایل دیگه درباره کمال گرایی حرف میزد و میگفت نه از همین جا شروع کن . با خودم گفتم باید تعهد بدم . هر روز فایل بزارم . چون منم تو یوتیوب هستم. امروز رفتم کوه و گفتم الان وقتشه یه ولاگ بگیری . اولش خجالت و اینا ولی بعدش گوشیم شارژ نداشت عمم گفت با گوشی من فیلم بگیر. یه خانومی یه چشمه اب دید گفت مهدی بیا از این فیلم بگیر . هر کی هر چی میدید میگفت بیا فیلم بگیر. سختی اینوره . اونور اعتماد به الهامات فقط اسونیه.
براحتی کلی اتفاقات جالب افتاد و فیلم گرفتم. من فقط میگم چشم و میرم جلو همه چی جور میشه.
یه مثالش من اول تابستون امسال زبانم خیلی ضعیف بود . بعد برای تقویت زبانم یا نمیدونم، فک کنم چون میخواستم فیلم زبان اصلی بیبینم. کلا به دنیای زبان هدایت شدم. اول بهم الهام شد تنظیمات گوشیمو انگلیسی کنم . بعد انگلیسی سرچ کنم. بعد میخواستم اموزش اهنگسازی بیبینم . منابع فارسی کم بود ولی انگلیسی عالی بود . بهم الهام شد دیگه اموزش هم انگلیسی ببینم. خیلی اولش مقاومت داشتم ولی بعدش قبول کردم و به الهاماتم گوش کردم. فقط اینو بگم من قبلا یه برنامه اموزش زبان نصب کردم تا انگلیسی یاد بگیرم. ولی از زبان فارسی پشتیبانی نمی کرد. و نتونستم استفادش کنم.
الان اخر همون تابستونه و من به خودم اومدم دیدم دوباره همون برنامه رو نصب کردم ، زبانشو انگلیسی کردم، و دارم ژاپنی یاد میگرم.
قبل اینکه خودم بفهمم ، انگلیسیم به قدری پیشرفت کرد که دیگه داشتم از طریق انگلیسی ژاپنی یاد میگرفتم . خدا شکرت. عمل به الهامات فقط خیر و نیکیه.
حتی اینکه برا ولاگ از خودم فیلم بگیرم یه ایده بود که مقاومت داشتم ولی عمل کردم و کلی ایده بعدش اومد . باعث شد یه شخصیت خیالی تو کانالم طراحی کنم . کلی ایده برا ادیت . طنز . و کلی ویژگی خاص خودم .
سلام آقا مهدی چقدر تو با نمکی آخه اره عزیزم منم از خدا خواستم بهم شعر الهام کنه چون من عاشق شعر و ادبیاتم تجسم هم میکنم به زودی برات یه شعر توحیدی میفرستم. سپاسگزارم که یادم دادی چطور تجسم کنم (اشاره به متن پروفایل مهدی بچه ها برید بخونید خیلی قشنگه)
با سلام خدمت دوستداشتنی ترین و استادترین استادهاو خانم شایسته و تمامی دوستان.
با صحبتهای استاد یادم اومد که چقدر اعتیادها توی وجودم ومخصوصا توی ذهنم داشتم و البته هنوزهم دارم ولی خدارو شکر سعی میکنم که با آموزشهای استادم روزبروز کمرنگترش کنم و با توجه به قانون تکامل وبدون عجله تمرین کنم تا این بارهای بسیارسنگین که بشکل اعتیاد به قضاوت کردن دیگران،غیبت کردن و نظر دادن که راهی که میرن اشتباهه و ….در وجودم بود وهست رو بهبود ببخشم و ظرف وجودیمو بزرگترش کنم و رشد کنم. خدارو شکرمیکنم که ازش هدایت خواستم و این سایت و این استاد نازنینم رو در مسیرم قرار داد تا به بهترین ودرست ترین روش ممکن تا این لحظه،این بارها رو ازروی دوشم برداره و سبکبال و آسان بتونم پرواز کنم .بارهای سنگینی مانند روابط ناخوشایند با همسرو فرزند و اطرافیان و همه هم نوعانم و حتی روابط با سایر موجودات و بارهای سنگین که بشکل بیماریهای مختلف در وجودم ریشه دوانده بود را باهدایت خداوند بسمت روابط عالی و سلامتی ذهن و جسمم ببرم.وروزبروز با برداشتن این بارها بجایی رسیدم که آرامش و آسایش رو در زندگیم احساس میکنم.نگران هیچ چیزی نیستم.همه رو دوست دارم .همه انسانهاو همه موجودات زنده وغیرزنده رو .
یه مدتی بود که ماشینم یه سره خراب میشد.تا اینکه هفته پیش تصمیم گرفتم بیام عروسی که باید 1500کیلومتر مسیرو رانندگی میکردم.کاپوتو زدم بالا که آب و روغن ماشینو چک کنم.دیدم روی موتور ماشین خیلی روغن ریخته.یک لحظه نجواها اومدن، ولی بقول استادم وقتی مسیرو درست طی کنیم و باور داشته باشیم،شرایط تغییر میکنن. خلاصه کاپوتو بستم و گفتم خدایا من میخوام بدون اینکه گِژ روغنو بکشم و نگاه کنم، باتوکل به خودت راه میفتم.هدایتم کن . راه افتادم و و این مسیرو بقدری راحت و بقدری آسان طی کردم و اومدم به شهر مورد نظرم .و توی شهر جاهای مختلفی رفتیم که ماشینم مثل ساعت کار میکرد .و منم فقط میگفتم خدایا شکرت .خدایا شکرت که بقول استادم باور همه چیزه.خدایا شکرت که وقتی اعتماد کنیم، غیرممکن هست اونشکلی که میخوایم اتفاقات رقم نخورن. خدایا شکرت بابت قوانین بدون تغییرت که خیالمونو راحت کردی.خدایا شکرت بخاطر اینکه اینهمه بهم لطف داشتی که بهترین و دوستداشتنی ترین استاد دنیارو سرراهم گذاشتی.
به این باور رسیدم که هر فردی که وارد این سایت میشود ، فردی هست که خدا خیلی دوسش داشته و هدایتش کرده بسوی خوشبختی در این دنیا و جهان ابدی.
خدایا هدایتمون کن که روزبروز شاکرتر و توحیدی تر بشیم.چراکه وقتی باتو باشیم و در همه چیز وهمه کس تورا ببینیم پادشاهی میکنیم ووحال و احساس عالی خواهیم داشت . وبه احساس خوب=اتفاقات خوب میرسیم.
چقدراین روزها با فایل های توحیدی اخت ترشدم و آرامشی دارم که توفان را میتونم بغل کنم و دیروز تا الان خداوندآنقدر نشونه بهم داده که خدابگه بس
اما استاد فرمودید من اعتبار هرآنچه دارم را فقط بخدا نسبت میدم چون من هیچ کاری نکردم ،،استاد یاد آیه واِذ رَمَیت ما رَمَیت وَلکِنَ اللهَ رَمَا که به پیامبر میگه زمانی که تیر پرتاب کردی، تونبودی که تیر پرتاب کردی بلکه خداوندپرتاب کرد ،، سراسرهیچم و زمانی که خداوند یکی و همسو میشم وخداگونه میشم همه چیز میشم
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه قطره قطرست ودریا دریاست
این نگاه توحیدی است که مارا هدایت میکنه به باورهای مناسب و امکانات بیشتر وقتی هیچ عاملی را بجز خدا قدرت ندونستیم اونوقت خالق شرایط میشیم و میشیم ابراهیم که آتش ،،کونوا برداًسلاما،، آتش سرد شد چون ابراهیم همه چیز را خدا میدونست و ایمان داره همه کاره خداست وهمه که جمع بشن نمیتونن صدمه بهش بزنن،،ایمان ونگاه توحیدی میتونه هرکاری بکنه برامون بکنه
نکته مهم دیگری که من از رعایت نکردنش حسابی کتک از جهان خوردم از هدف بعدی تعیین نکردن بوده،، به محض رسیدن به هدف احساسم بسیاربدبودچون احساس پوچی میکردم یعنی تا قبل رسیدن به هدف عالی بودم وقتی تیکش میزدم چون برنامه ای نبودذهن میخواد اولا نتایج را نقض کنه دوما برنامه نامناسب برات میریزه به سمت قهقرا و سقوط
ولی دیگه تجربه شده برام ومن وهمسرم هرهفته هدف مینویسیم و کوتاه کردیم بازه زمانی و ابعاد اهداف را ،،
خیلی خوشحال شدم بابت این کامنت که سعی کردم با قلبم بنویسم ولذت بردم
سلام خدمت استاد عزیزم تنها کسی که تو زندگیم میتونم لقب استاد رو بهش بدم
سلام خدمت خانم شایسته ی مهربان
سلام به همه ی اعضای این خانواده ی بهشتی
استادچقدر جالب بود این فایل برام و عجب همزمانی دقیقا با اتفاقی که امروز تجربه کردم و دوست داشتم این کامنت رو بزارم که هم ایمان خودم و ایمان دوستانم به عدالت خداوند و قانون بدون نقصی که درجهان حاکمه قویتر بشه و بعدها یادآوری باشه برام درآینده
من توی یک ساختمانی ساکن هستم یه مدتی هست که یه همسایه ای داشتم که دقیقا واحد روبرویی هست و وابسته به مواد مخدر و….. همیشه هم توی این خونه خیلی سروصدا بود و خیلی اذیت کننده بود واقعا
تو این مدت خیلی سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم و بهش توجهی نکنم و چندین بار هم ذهنم فشار آورد که زنگ بزن و پیگیری کن و….اما من کنترلش کردم و گفتم بیخیال من از قانون استفاده میکنم و تمرکزمو از چیزی که نمیخام برمیدارم واجازه میدم که خداوند کارشو انجام بده و سعی کردم بیخیالی طی کنم
تااینکه امروز که اومدم خونه دیدم که یکی از همسایه ها اومده و میگه که آره از کلانتری اومدن و اینارو بردن باکلی مواد
من خیلی فکر کردم به این اتفاق و هی بخودم گفتم که ببین چقدر قانون داره درست عمل میکنه
من تمرکزمو از نازیبایی ها برداشتم و به راحتی از زندگیم رفت بیرون والبته خیلی یادآوری شدبرام داستان هایی که خداوند در قرآن گفته که همیشه وقتی که عذابی اومده خشک و تَراز هم جداشدن و طبق صحبت های شما در این فایل اگر من در مدار درست باشم هر اتفاقی بیافته و من بتونم ایمانو حفظ کنم و احساسمو خوب نگه دارم فقط به رشد من کمک میکنه حتی جاهایی که اتفاقات ظاهرش ناجالبه ،من باید کارخودمو درست انجام بدم و خداوند کارشو خوب بلده
من هرروز طبق روال همیشگی چونکه به محل کارم نزدیکم یه سر خونه میومدم تا قبل ظهر و دقیقا همین امروز اتفاقات به شکلی پیش رفت که نیومدم
البته بارها و بارها از این اتفاقات تو زندگیم دیدم و تجربه کردم از وقتی دارم روخودم کارمیکنم که چطور قانون خداوند داره بدون نقص عمل میکنه و هرکسی نتیجه اعمال و فرکانس های خودشو میگیره و اگرمن از ناخاسته ها اعراض کنم بدون هیچ تلاشی از زندگیم میرن بیرون
از روزی که من باشما آشنا شدم و طبق صحبتهای گفته شده در همین فایل من قلبم رو باز کردم به سمت خداوند و سعی کردم تصدیق کنم زیبایی هارو و اعراض کنم از نازیبایی ها هرروز این باری که روی دوشم سنگینی میکرده سبکتر شده ،اتفاقات ناجالب و ناخاسته ای که پذیرفته بودم اینا کارخداست و دست من نیست کمترشده وجاشو داده به اتفاقات بهتر و مسیر برام لذتبخش تر شده
و چقدر سپاسگزارم که توی جهانی زندگی میکنم که قانونمنده و قدرت خلق زندگیم بدست خودمه و هیچ عامل بیرونی توی زندگیم تاثیر نداره
توی بحث ثروت توشرایطی که همه میگفتن بازاراینجوره و…. هرکجا که روی باورهای درستم کارکردم نتایج مثل آب خوردن اتفاق افتاده تازه بیش از حد انتظارمم بوده و هربار داره ایمانم به این موضوع بیشتر میشه که من هستم خالق تمام اتفاقات زندگیم و مسئولیت تمام اتفاقات زندگیم بدوش منه فارغ از اینکه اون بیرون چخبره
انشالله که بتونم این مسیر زیبا رو ادامه بدم استاد عزیزم و هربار آسانتر بشم برای آسانی ها
خیلی سپاسگزارم ازشما که به عنوان بهترین آموزگار زندگیه من منو راهنمایی کردی که خدای خالق رو بشناسم و اصل رو از فرع تشخیص بدم و
سلام به استاد عزیزم و مریم خوش قلب و دوستای نازنین هم فرکانسیم
عجب فایلی عجب هدایت نابی استاد عزیزم من اولین بار هست که هدایت شدم به کامنت گذاشتن و با شنیدن این فایل حال عجیبی شدم چون خودم دقیقا تو دل ان مع العسر یسرا هستم سختی هایی که میدونم آسانی به همراه داره سختی هایی که میدونم یه عالمه درس توشون داره و از خدا میخوام که بتونم درساشو خوب متوجه بشم و شاگرد خوبی براش باشم بتونم امتحانمو با نمره بالا قبول بشم از خدا میخوام قلبمو باز کنه و هر روز اگاهترم کنه تو این مسیر،از خدا میخوام سختی ها رو برام اسون کنه و بارها رو از روی دوشم برداره ،از خدا میخوام هر روز عشقمو بهش زیادتر کنه عجب سوره ی نابی چقدر خوبه که شما رو داریم و میتونیم قران رو با این تفسیر زیبا از زبان شما بشنویم چقدر خوبه که به مسیر این سایت هدایت شدم و تمام اگاهیهای تا به امروزمو که برام مفید بوده رو فقط از شما گرفتم چقدر خوشحالم این مسیر زیبا رو انتخاب کردم چقدر خوش سلیقه هستند اعضای این سایت ،انتخاب هوشمندانه یعنی این ،اینجا جاییه که عقل و دل با هم همسو میشن هم عقلت میگه مسیر درسته هم دلت گواه اینو میده که ادامه بده تو برنده میشی تو میبری تو پیروز میشی فقط باید صبر داشته باشی صبر از روی اگاهی صبر همراه با ارامش صبر همراه با ایمان قلبی و باور به اینکه مسیر برات هموار میشه و تو به همون آسانی که خداوند بهت وعده داده میرسی منم تسلیم امرش شدم و رها و ازاد،نمیدونم چرا این شعر استاد فردمنش بعد از شنیدن این فایل زمزمه لبانم شده
باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد
خودش میبرتت هر جا دلش خواست
که هر جا برد بدون ساحل همونجاست
این به نظرم یعنی یه باور درست و ریشه ایی این یعنی همون درختچه اصلی که مریم جون بهش اشاره کردند این یعنی همون ایمان و اعتماد کردن به منبع و درست شدن همه چیز در کمال ارامش این یعنی اگه یه باوری هم خرابه وقتی اعتماد میکنی اون خودش هدایتت میکنه برای حلش
عاشقتووونم استاد و مریم عزیز و دوستای نازنینم ازتون خیلی چیزها یاد گرفتم اشنایی با شما یکی از بهترین اتفاقای زندگیمه
استاد همیشه سبزم، وقتی این فایل رو روی سایت گذاشتید من همون روز این سوره رو تلاوت کرده بودم و آیاتش رو به خودم گرفتم.
به خودم گفتم چقدر خدا در حق من لطف و عنایت داشته و چقدر خوبه که مخطاب این سوره فقط پیامبر نبوده بلکه همه انسانها در همه دورانها می تونن مخاطب این سوره باشند از جمله استاد عباسمنش.
این سوره و سوره قبلش یعنی سوره ضحی سال دوم بعثت نازل شدن ، در واقع بعد از اینکه پنج آیه اول سوره علق در غار حرا بر پیامبر نازل شد تا مدتی هیچ آیه ای از سوی خدا بر پیامبر نازل نشد و سراسر وجود نازنین پیامبر رو، ترس و وحشت از تنهایی گرفته بود و چون آغاز راه رسالت بود، نگران بودند مبادا محبوب، حبیب اش رو از یاد برده باشه.
وبالاخره سروش وحی نازل میشه:
شرح:1
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
آیا سینهات را برایت نگشودیم [=سعه صدر و ظرفیت تحمّل سختی به تو ندادیم]؟
پیامبر قرار بوده در برابر یک جامعه منحط که قرنهاست بت پرستی و شرک سرلوحه زندگیشون بوده قد علم کنه، پس خداوند گشادگی سینه و ظرفیت تحمل سختیها رو بهش عطا می کنه تا بتونه یک تنه به همه مشرکان نه بگه. خب این خیلی سنگینه دوستان، بخاطر همین خدا در این آیه موضوع گشادگی سینه رو به پیامبر یادآوری می کنه
مگر خداوند همین گشادگی سینه رو هم به استاد عطا نکردن؟!!!
استاد در جامعه ای پرچمدار توحید شدن که مردم بچه شیرخواره رو در همین روزها که ماه محرم هم هست، میبرن به عَلَم و کُتَل و ضریح گره می زنند که شفا بگیره، که حاجت روا بشه…
شرح:2
وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ
و بار سنگینات را از [دوش] تو برنداشتیم؟
شرح:3
الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ
همان [بار یتیمی و فقر] که داشت پُشتت را میشکست.
الله مهربان، برای اینکه پیامبر بتونن بار سنگین رسالت رو به دوش بکشن، بار فقر و یتیمی و بی پناهی رو بواسطه ازدواج با خدیجه از روی دوششون برداشتند تا ایشون بتونن با دست بازتری توحید و یکتاپرستی رو ترویج بدن.
استاد، تو هم فقیر و بی پناه بودی، تو هم مثل پیامبرت که از کف شن های داغ درّه مکه به اون جایگاه رفیع رسیدن، از کف داغ خیابانهای قم و بندرعباس به ثروت و نعمت رسیدی و خدا بار بی پولی و کمبود رو از روی دوشت برداشت تا به ابراهیم زمانه تبدیل شدی…
شرح:4
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ
و نام و آوازهات را برایت بلند نکردیم؟
پیامبر دنبال این نبوده که مشهور بشه، یا اسمش سر زبانها بیفته، هیچوقت خداوند نمیاد در کتاب آسمانیش به پیامبرش بگه می خوام تورو مشهور کنم که همه بشناسنت، اصلا این موضوع چه دردی از سعادت دنیا و آخرت ما دوا می کنه.
ذکر یعنی بیداری، و ذکر پیامبر همون کلام وحی و وظیفه رسالتش بوده، منظور خدا اینه که توی همین یکسالی که از رسالتت گذشته با تمام دشمنی ها و مخالفت ها و سنگ اندازی های مشرکین، ببین چقدر مکتب توحید دهان به دهان در بین قبایل داره می چرخه..
از همون موقعی که استاد توی دانشگاه مباحث مربوط به اشاعه توحید رو شروع کردن، حراست بجای اینکه همراهش باشن خار راهش شدن.
توی تهران مزاحمتهای بسیاری داشتند از سمت سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی ، اما خداوند پیام استاد رو رسوندن به تمام انسانهایی که در مدار دریافتش بودند، رفیع کرد پیام ابراهیمی استاد عباسمنش رو…
بارها استاد می خواستن یه بیزنس دیگه ای رو شروع کنند اما خداوند به مصداق همین سوره انشراح بهشون یادآوری کردن، که همینجا بمون و در این روزگار خداناباوری توحید رو اشاعه بده…
الهامات خدا به استاد:
آیا سینه ات رو گشاده نکردیم تا ظرفیت دریافت آگاهی ها و کشف قوانین زندگی رو داشته باشی؟!!!
آیا ثروت، نعمت، سلامتی و روابط عاطفی رو بصورت کاملاً طبیعی در زندگیت جاری نکردیم؟!!!
آیا پیام توحیدی تو رو در تمام دنیا رفیع نکردیم ؟!!!
شرح:5
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
پس [بدان] به راستی همراه هر سختی آسانی است.
شرح:6
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
به راستی با هر سختی آسانی است.
حالا که استاد، تجربه تلخ بی پولی و فقر و شیرینی ثروت و نعمت و رحمت الهی رو چشیدن، بخوبی متوجه شدن که همراه شدن سختی و آسانی لازم و ملزوم همدیگه هستند.
دوستان، واقعا این دو حتما باید وجود داشته باشند، دقیقا مثل پای چپ و راست که برای پیاده روی لازم و ملزوم یکدیگرند.
بخاطر همین، استاد در تمام فایلهای آموزشی تاکید می کنند، ورودیهای ذهن رو کنترل کنیم، البته که سختکوشی می خواد، اما باعث میشه در همون شرایطی که هستیم به آسانی و راحتی و رفاه برسیم.
یه وزنه بردار در سختی وزنه ای که بلند می کنه، بعد از اینکه عضله اش تقویت شد در همون حرکت به آسانی میرسه.
شرح:7
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ
پس هرگاه [از انجام کاری سخت] آسوده گشتی، پس خود را [برای انجام مأموریتی دیگر] بپادار.
شرح:8
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَب
و به سوی خداوندگارت [مشتاقانه] روی آور.
حالا که از انجام مسئولیتی یا مثل ما بچه های وبسایت از پایان یکی از دورههای استاد فارغ شدیم، دمی استراحت کنیم و بعد دوباره مسئولیت بعدی و دوره بعدی رو شروع کنیم.
در خیلی از فایلها استاد توصیه می کنند، وقتی به شرایط ایده آل رسیدید همونجا زمان تغییر و حرکت بسوی زیباییهای بیشتره.
چرا وقتی در شرایط رفاه و راحتی هستیم،استاد اینقدر توصیه به تغییر می کنند؟!!!
چون قله های بی نهایت پروردگار رو شناختن، و می دونن در پس هر زیبایی یک زیبایی زیباتر وجود داره.
وقتی این آگاهی ها رو درک می کنیم، چنان جوش و خروشی در وجودمون پدیدار میشه که هر گامش برای من و شما لذته…
استاد توحیدی ام، کلامت حقه ، هر روز خدارو بابت اینکه شما رو سر راهم قرار داد سپاسگزارم.
چقدر زیبا نوشتین، چقدر مثال های دقیقی از تناسب آیات با زندگی استاد نوشتین و چه توصیف دلنشینی از استاد داشتین اونجایی که میگین «ابراهیم زمانه»
چقدر این لقب به دلم نشست، ممنون از حال خوبی که مسبب اش شدین
یک جایی از نوشته هاتونم دلم میخاد نظر خودم رو راجع بهش بگم
اونجایی که میفرمایین سختی و راحتی لازم و ملزوم هم هستند و باید سختی بکشیم تا راحتی رو بچشیم، من فکر میکنم اینطور نیست
یعنی همونطور که استادمون هم اشاره فرمودن هر دو وجود داره، هم سختی هم آسونی، اما ما کجای کاریم، آیا آماده دریافت سختیهاییم و خودمونو برای اونا آسون کردیم یا آماده دریافت آسونیهاییم و خودمونو برای اونا مهیا کردیم با افکار و ورودیهایی که طی مدتها در خودمون انباشته کردیم.
بنام خداوند بخشنده مهربان
من دوره 12قدم رو قبلا خریداری کردم و وقتی به جلسه قرانی این سوره رسیدم اتفاقا بجای اینکه به فکر استاد بیفتم به فکر خودم افتادم،استاد هم اشاره کرد خدا برای استاد فقط نخواسته برای هر کدوم از ما خواسته،منم دقیقا خدا باری از رو دوشم برداشت،من وقتی ادمی بودم که اصلا نمیدونستم خدا کیه چیه،قران چی گفته اصلا،و یک راننده اینترنتی بودم و چقدر اون روزا سخت بود برام و یک روز از اون روزا که واقعا بریدم دیگه و گفتم خدایا من دیگه نمیتونم راه برم دست منو بگیر،خداوکیلی نجاتم بده، از خدا خواستم،واقعا خواستم انتخاب کردم که راهی جز پناه اوردن به خدا ندارم،گفتم که خدایا هدایتم کن،بهم الهام کرد که دوره 12قدم بخرم،دقیقا تو پرایدم بودم یادمه واقعا 283هزارتومن برام ته پول موند وقتی قدم اول رو خریدم، ولی گفتم خدا گفته پس باید عمل کنم،انجامش دادم دقیقا قدم3یک اتفاقی افتاد که یه مسافری دزد سوار کردم گفت بریم پوشاک این جای شهر ببریم اونجا،منم کرایمو گرفتم رفتم خونه،فردا اطلاعات زنگم زد به جرم همدستی،خشک شدم قسنگ و گفتم بمیرمم دیگه سر اون کار نمیرم،و یادم به دزدی پیکان استاد افتاد گقتم این یه نشونس که دیگه حتی مسافرکشی که خرج و اجاره خونه رو باهاش میدادم هم انجامش ندم،تو همون قدم 3یاک لحظه یادم افتاد که استاد گفته از همون جای که داری هر شغلی که با شرایط اون لحظت سازگار هست انجامش بده،و رفتم یه شغل دیگه و با حقوق3میلیون شروع کردم
وقتی که قدم12که این سوره رو استاد برام بازش کردم نگاه کردم واقعا چقدر منو از باری که رو دوشم بود نجات داد،اشکم سرازیر شد،منو از کاری که بدم میومد نجاتم داد چقدر نام منو پر اوازه کرد تو کار جدیدم،همه میگفتن احمد خدا هوانو داره چجور اینقدر تونستی ویزیت کنی،و من میگفتم خدا داره میفروشه،و همه میخندیدن،و من باز یاد حرف استاد میفتادم،و الان میفهمم همراه همه اون سختی ها آسونی بود من سختی هارو انتخاب میکردم اونم ناخوداگاه،چون قبلا رو خودم فقط حساب میکردم بعد امدم رو خداهم حساب کردم که بابا من از توانم خارج هست به همه امور زندگیم برسم خودت حلش کن خودت منو به عملی وا دار کن که به نفعم بشه،بعد الان بعد از سه سال میفهمم چقدر بدهیام پرداخت شد،چقدر الان ارامش دارم اون موقع همش دعوا بود چقدر حقوقم زیاد شد اون موقع لنگ نون شب بودم خداوکیلیا،واقعا پول نون شب نداشتم،مثل چی هم همه جا کار میکردما اما باز بدهکاریم تموم که نمیشد هیچ بیشتر هم میشد،خیلی الکی خیلی الکی،بیشتر هم میشد،اما الان میبینم واقعا بدون اینکه کار خاصی بکنم خداوند روزیمو میرسونه و اروم اروم حس میکنم که من دیگه اصلا نمیپذیرم 1تومن هم بدهکار باشم،من قدرت بی انتها پشتمه هیچ کسی وکود نداره که روزی منو بده جز الله، این آیه خدا منظورش به پیامبر نیست،یا با استادعباسمنش،منظورش به همست،اگر انتخاب کنم که خدا میتونه منو هدایت کنه ارومم کنه منو به ثروت میرسونه،،، پس تسلیم باشم متوکل باشم واقعا از اینکه الان هم دارم و هست هم میتونه آسون ترم کنه برای آسونی ها،پس برم به مرحله بعد ،بسوی چالش های بعدی،مثلا بگم خدایاشکرت الان همه چی عالی،خوب خداوندا ممنونم ازت،
اما تو نامحدودی من از اینم بهتر میخوام بیشتر میخوام آسون تر میخوام،چجور راحت تر،چجور تسلیم تر،چجور ببینم الهاماتت رو،پس منو هدایت کن به بی نهایت نعمت،مثل همه اونها که نعمت دادی،مثل استاد منش ها که دادی،من حتی از این آیه باور فراوانی هم درک میکنم،که خدا میخواد برسونه این مفهومه که زندگی روی خوش روی اسونی روی زمدگی بدون بار بدون سختی هم داره البته که با سختی ها آسونی هم هست همراهش هست اما تو میتونی آزادانه انتخاب کنی،ومن هر کدوم تو انتخاب کردی رو به قدر ایمانت کارگشا میکنم،به قدر فهمت قابل درکش میکنم کوچیکش میکنم،به قدر آرزوت گسترشش میدم،به قدر نیازت فرود میام و پیشتم،دیگه چی میخوایم،به قول استاد و ملاصدرا،خداوند همه چیز میشود همه کس را،
سپاسگذارم ازت خدای من و این اعتبار زندگیمو به تو میدم،
والان استاد میفهمم چی میگفتید،واقعا من حتی همین الان هم بمیرم مهم نیست برام چون با خدا عشق بازی کردم تو این 3سال،
ممنونم ازتون استاد گرانبها
بنام رب وهاب
سلام استاد عزیز خانم شایسته و دوستان خوبم
این چند روزه یه کم اوضاع برام سخت پیش میرفت و امروز این فایل رو که دیدم دلم باز شد و انشراح اتفاق افتاد..
چقدر قوت قلبم رو افزایش داد و با یادآوری مسائل گذشته م دریافتم که همون خدایی که در اون اوضاع به دادم رسید پس الان هم در کنار من حضور داره ..فقط کافیه از اون هدایت بخوام.. خداست که میتونه “وزر ” رو از روی دوشم برداره و من رو سبک کنه..
اونه که میتونه اسمم رو بالا نگه داره و کاری کنه خونواده م به من افتخار کنن صرفنظر از هر کاری که بقیه دارن انجام میدن…
انتخابگر من هستم..کدوم رو میخوام سختی یا آسونی؟
هر دو هستند ..یکجا..هر وقت احساس کردی داری سختی میکشی اون طرف قضیه رو هم ببین که برای بعضی از افراد مسئله تو به اسونترین شکل ممکن پیش میره..
هر وقت کاری رو به سرانجام رسوندی یک هدف و چالش جدید انتخاب کن و به سمتش حرکت کن..
و همیشه از خدا کمک بخواه..
این فرایند زندگیست..
کاش استاد یک دوره تخصصی قرآن برگزار میکردند..به نظر من ترمزهای دینی در دین و اعتقادات مذهبی وجود داره خیلی قوی و عمیق هستند…
همین فایل و بررسی چند آیه خیلی روشنگر بود برام و درک من رو از قوانین بیشتر کرد.
خدا رو شاکرم امروز هم تونستم کامنت بزارم
در پناه رب
سلام من خدمت استاد عزیزم و تمام بچه های خانواده عباس منش
وقتی برای چندمین بار این فایل رو نگاه کردم و هر بار کلی اشک ریختم ب این نتیجه رسیدم بیام منم بگم ک خداوند چجوری بار رو از روی دوش من برداشت و منو آسون کرد برای آسانی ها
در آیه اول ک خداوند از بار صحبت می کنه منو یاد اون خونه ی طبقه سوم با پله و یک اتاق 3×4 و یک کابینت ب عنوان آشپزخانه میندازه ک چقدر وحشتناک بود و کثیف ک من حتی دوست نداشتم پدرو مادر خودم بیان و اونجا رو ببینند چ برسه ب بقیه
بله اونجا بود ک همش میگفتم خدایا دیگ خسته شدم ، خودت برای من راهی رو باز کن ک با استاد عزیز تر از جانم آشنا شدم . یعنی آشنا شدن و گاهی ی فایل گوش کردن منو رسوند ب ی خونه هم کف و تمیز تر و آشپزخانه بزرگ و…..
مگ جز خداوند اون بار سنگین رو میتونین از روی دوش من برداره ک ما حتی پول پیش خونه جدید رو نداشتیم و صاحبخانه بدون پول قولنامه رو امضا کرد
در آیه دوم ک خداوند میگه بار گران هم اتفاقات زندگی و باری ک پشتتو میشکست واقعا وضعیت زندگی منو یادم انداخت.
امروز استاد وقتی ب ماشینی ک رانندش خودم بود و مال خودم بود و خونه ام و وسایل زندگی ک تغریبا همه رو نو خریدم نگاه میکردم فقط منو یاد این موضوع انداخت ک از کجا ب کجا
آیه بعد در مورد آسون شدن آسانی ها میگه و من گفتم من از استاد عزیزم یاد گرفتم ک خودمو آسون کردم برای آسانی ها
سپاسگزار خداوندم ک منو ب این مسیر زیبا هدایت کرد ک اگر ب آموزه های شما عمل نمیکردم و خودم نمیخواستم ک هدایت بشم الان در این جایگاه خوب نبودم و این لذت هارو نمیچشیدم.
من همیشه با خودم میگم استاد میگه حرفی ک عمل نیاورد حرف مفت است و من سعی کردم فقط سعی کردم و میکنم که عمل کنم این نتیجه ها رو نداشتم.
میدونم ک نباید توقف کنم و باید حرکت کنم.
فقط خواستم ی رد پایی از خودم ب جا بزارم.
استاد عزیزم باز هم از شما و آموزه هاتون سپاسگزارم.
خدای مهربانم شکرت
استاد عزیزم مریم جانم سلام
خدارو هزاران هزاران مرتبه شکر که تو مداری قرار گرفتم که با شما آشنا بشم که این آگاهی های فوق العاده درک کنم این صحبت های بی نظیر بشنوم و البته که خدای خودمو پیدا کنم
میدونی واقعا همه چی توحیده همه چی ایمان به خداست
به قول مریم عزیزم چقدر باورهای نامناسب چقدر این ترمز هایی که تو ذهنمون داریم ما رو آسان کرده برای سختی ها برای نگرانی ها برای احساس های بد
وقتی فقط با خدایی وقتی کاراتو به خدا میسپاری وقتی ایمانننننننن داری که انجام میشه ایمان داری که همه چی درست میشه چقدر همه چی قشنگ میشه چقدر همه چی راحت انجام میشه
با فردی بودم که روزای قشنگی باهاش داشتم ولی وقتی مدارمون از هم جدا شد من چسبیده بودم به کویرم من نمیگفتم که خدا این ادمو سر راه زندگیم قرار داده منکه نمیدونستم همچین آدمی وجود داره، نمیگفتم خدا این تفریحات این روزای قشنگ برام چیده فقط میگفتم اگه این ادم بره من چیکار کنم و باعث شده بود مدت زیادی تو احساس بد بمونم
و فقط خدا میدونه روزی که رها کردم و به خدا سپردم همه چیو چقدر آرامش گرفتم گفتم خدایا من نمیدونم من نمیدونم چه جوری اون فرد دلخواه منو وارد زندگیم میکنی چه جوری همسر آینده ام سر راه زندگیم قرار میدی من این ویژگی هارو میخوام و بقیشو به خودت میسپارم میدونممممم تو بهترین زمان این فرد سر راهم میزاری و چقدر این احساس خوبی بهم داده خدایا شکرت
تو شغلی هستم که به واسطه پدرم وارد این شرکت شدم میدونم که باید جا به جا شم میدونم این کاری نیست که من میخوام میدونم ولی میترسم میگم چه جوری جایی باشم که پدرم نیست ولی نمیگم باباااا وقتی به خدا بسپاری خدا هدایتت میکنه به سمت شغل دلخواه همکارای عالی حقوق عالی ،خدایا بازم به تو سپردم و دارم به الهاماتت عمل میکنم خودت هدایتم کن به بهترین
وقتی به خدا میسپاری همه چیرو
خدا برات میشه سلامتی
خدا برات میشه ثروت
خدا برات میشه رابطه عالی
خدا برات میشه شغل فوق العاده
خدا برات میشه عزت نفس و خود ارزشمندی
وقتی به خدا میسپاری همه ی اینارو بهت میده به بهترین و راحت ترین راه ها خدا هدایتت میکنه به همه ی اینا
اینارو میدونیم ولی امان از دست این باورهای مخرب امان از دست این ترس ها و ترمزها
خدارو هزاران بار شکر که هدایت شدم به این مسیر زیبا
که باعث شد خودمو بهتر بشناسم
خدا میدونه چقدر ترمز هارو تو وجودم کشف کردم و هم تو موضوع ثروت و هم روابط هم سلامتی که من همش درخواست میدادم با شوق ذوق میخواستم گاز میدادم ولی نتیجه دلخواهم نمیومد و وقتی با مفهوم ترمز آشنا شدم دیدم واییییی چه باورهایی هست که مانع شده !!!!
البته که سخته روی ترسا پا گذاشتن سخته کنترل ذهن کردن سخته چیزی که سالیان سال از پدر و مادر و اطرافیان دوست و آشنا شنیدی بزاری کنار و بگی من میخوام به سبک شخصی خودم زندگی کنم میخوام مسیر خودمو برم
ولی فقططط خدا میدونه وقتی عمل کنی وقتی روی ایمانت بمونی چقدر نتایج میتونه فوق العاده باشه
البته که یه روزه نمیشه به خودم میگم همیشه که آیدا ادامه بده خدا همیشه کنارته حتی روزایی که کمی از مدار دراومدی روزایی که به تضاد خوردی روزایی که دیدی احساست کمی بده اینا طبیعیه برای هر کسی پیش میاد تو فقط سعی کنی هر جوری شده احساساتو خوب کنی و باز بلند شی و ادامه بدی
خدای عزیزم میدونم که همیشه کنارمی و هدایتم میکنی و من بی نهایت عاشقتم
استاد جانم مریم جانم خیلی دوستتون دارم بابت همه ی این آگاهیا ازتون یه دنیا ممنونم امیدوارم به زودی ببینمتون و از نزدیک ازتون تشکر کنم
سلام دوستان (◍•ᴗ•◍)
روز اولی که پشت سرهم کامنت میزارم (ノ≧∇≦)ノ ミ ┻━┻
خدایا شکرت که همیشه در هر لحظه و هر مکان هدایتم میکنی . میگی که چی بنویسم . چی بگم.
اتفاقا الان قبل این فایل با خودم گفتم چرا قران نمیخونم. قران تو برنامم نیست؟
بعد با خودم گفتم چند بار خواستم ولی باهاش نتونستم ارتباط برقرار کنم. با خودم گفتم مطمعنا مشکل از قران نیست. چون این همه ادم باهاش زندگیشونو متحول کردن. پس مشکل پیش منه.
این یه گفت و گوی ذهنی بود که با خودم انجام دادم.
بعد اومدم این فایلو باز کردم . دیدم بله . مثل همیشه خدا در لحظه جواب سوالمو میده. کمکم کرد ببینم استاد چطور به قران نگاه میکنه تا الگویی باشه برام. تا بتونم کتاب خدارو بهتر بفهمم. شکرت خدا . همیشه جواب خواسته هامو در لحظه میدی.
دیروز تو ماشین عموم چندتا اهنگ گذاشت . بعد من اسم چند تا خواننده قدیمی رو گفتم . گفتم اینارو نداری بزاری. عموم گفت نه ازشون خوشم نمی اد. و …..
بعد زد اهنگ بعدی همون خواننده ای بود که من گفتم . چند تا عوض کرد همشون خواننده های بود که من خواستم. بعد عموم شاکی شد به شوخی گفت
«( چکار کردی . اسمشونو اوردی همشون اومدن.)»
خونه هم که رفتم باید برای کانالم چند تا اهنگ رو جدا میکردم و همین کار باعث شد هدایت بشم دوباره به همون خواننده ها . حتی صبح هم رفتم کوه . تو ماشین تمام مسیر تمام اون خواننده ها در حال پخش از ضبط بودند. گفتم خدایا شکرت. من فقط کافیه لب تر کنم. تو برام کن فیکون میکنی.
نکته ای هم که دوس داشتم بگم اینه وقتی به الهامات الهی گوش میدی واقعا زندگیت متحول میشه. و گرنه در منجلاب فرو میری.
یه مثال بخوام بزنم در گذشته از تکه های چوب به عنوان چرخ استفاده میشده. و این قطعات گرد نبودند.
کارامد نبودند و باعث میشده ارابه های اولیه به شدت تکون بخورن که مثال زندگی خیلی از ماهاس.
شرایط جالب نیس ولی ما بهش عادت کردیم. درست مثل همون انسان های اولیه که این تکون های ارابه رو عادی میدونستن.
حالا کسی بهش الهام شده که بیاد چرخ رو بتراشه و گرد کنه .
ممکنه کلی مقاومت کنه بگه اصلا برا چی . مگه کسی چرخو میتراشه؟ و کلی مقاومت ذهنی برا تغییر. ولی وقتی تغییر میکنه نتایجش کاملا اشکار و عظیمه .
مثل زندگی ما . ممکنه خیلی بترسیم برای تغییر ولی باید به الهامات گوش کنیم. چون با عمل بهشون همه چی ساده تر میشه.
من امروز برای شنا به رود رفته بودم . و من اینور رود و یه عزیزی اونور تر بود . من می خواستم برم پیشش و لی از عمق اب میترسیدم . جایی هم که بودم نسبتا عمیق بود .یه حسی بهم میگفت برو اونور . منم کلا اتفاقاتی تو زندگیم افتاده که اصلا دلم نمی خواد احساس کنم چیزی بهم الهام می شه و بهش عمل نمی کنم . چون تاثیر عمل کردن و نکردنشو تو زندگی بقیه دیدم . و میدونم که تنها راه نجات عمل به الهاماته. و حتی اگه بترسی باید عمل کنی.
من شنا کردم برم اونور رود . میترسیدم ولی رفتم گفتم با خودم هرچی بشه من به احساسم گوش کردم . دست اولو زدم . دست دوم که داشتم شنا میکردم دستم خورد زمین و دیدم اصلا این قسمت رود خونه عمق نداره . جای عمیقش جایی بود که من بودم . اصلا جای سختش جایی بود که من بودم . خدا فقط منو به راحتی هدایت میکنه.
یا یبار خواستم برم کلاس همینوطوری به ذهنم اومد اون پوشه قدیمی مدارکمو ببرم. دم در بودم . با خودم گفتم نه سخته کفشمو در بیارم نمی خوام . ولی خدا منو به راحتی هدایت میکنه و سختی این بود که پوشمو نبردم و اونجا از من پوشه رو خواستن و گفتم نگفته بودید . گفت اره ببخشید فردا دوباره بیا.
سختی جاییه به هدایت خدا گوش نمی کنی. اسونی میخوای چشماتو ببند و به الهامات خدا گوش کن . تغییر غیر قابل باوره. مثل جایی که استاد بوده والان هست.
خدایا شکرت هممونو هدایت کن و جرآت تغییر بهمون بده . شجاعت برای تغییر روند هامون .
خدا در هر لحظه مارو هدایت میکنه . من داشتم فایلی از استاد میدیدم که داشت یه دوستی رو راهنمایی میکرد برا کار تو یوتیوب و بهش گفت تعهد بده هر روز فایل بزاری. اصلا احساس کردم انگار استاد منو نصیحت میکنه. تو فایل دیگه درباره کمال گرایی حرف میزد و میگفت نه از همین جا شروع کن . با خودم گفتم باید تعهد بدم . هر روز فایل بزارم . چون منم تو یوتیوب هستم. امروز رفتم کوه و گفتم الان وقتشه یه ولاگ بگیری . اولش خجالت و اینا ولی بعدش گوشیم شارژ نداشت عمم گفت با گوشی من فیلم بگیر. یه خانومی یه چشمه اب دید گفت مهدی بیا از این فیلم بگیر . هر کی هر چی میدید میگفت بیا فیلم بگیر. سختی اینوره . اونور اعتماد به الهامات فقط اسونیه.
براحتی کلی اتفاقات جالب افتاد و فیلم گرفتم. من فقط میگم چشم و میرم جلو همه چی جور میشه.
یه مثالش من اول تابستون امسال زبانم خیلی ضعیف بود . بعد برای تقویت زبانم یا نمیدونم، فک کنم چون میخواستم فیلم زبان اصلی بیبینم. کلا به دنیای زبان هدایت شدم. اول بهم الهام شد تنظیمات گوشیمو انگلیسی کنم . بعد انگلیسی سرچ کنم. بعد میخواستم اموزش اهنگسازی بیبینم . منابع فارسی کم بود ولی انگلیسی عالی بود . بهم الهام شد دیگه اموزش هم انگلیسی ببینم. خیلی اولش مقاومت داشتم ولی بعدش قبول کردم و به الهاماتم گوش کردم. فقط اینو بگم من قبلا یه برنامه اموزش زبان نصب کردم تا انگلیسی یاد بگیرم. ولی از زبان فارسی پشتیبانی نمی کرد. و نتونستم استفادش کنم.
الان اخر همون تابستونه و من به خودم اومدم دیدم دوباره همون برنامه رو نصب کردم ، زبانشو انگلیسی کردم، و دارم ژاپنی یاد میگرم.
قبل اینکه خودم بفهمم ، انگلیسیم به قدری پیشرفت کرد که دیگه داشتم از طریق انگلیسی ژاپنی یاد میگرفتم . خدا شکرت. عمل به الهامات فقط خیر و نیکیه.
حتی اینکه برا ولاگ از خودم فیلم بگیرم یه ایده بود که مقاومت داشتم ولی عمل کردم و کلی ایده بعدش اومد . باعث شد یه شخصیت خیالی تو کانالم طراحی کنم . کلی ایده برا ادیت . طنز . و کلی ویژگی خاص خودم .
خدایا شکرت ممنونم ازت
همتونو دوس دارم
فعلا (◍•ᴗ•◍)
سلام آقا مهدی چقدر تو با نمکی آخه اره عزیزم منم از خدا خواستم بهم شعر الهام کنه چون من عاشق شعر و ادبیاتم تجسم هم میکنم به زودی برات یه شعر توحیدی میفرستم. سپاسگزارم که یادم دادی چطور تجسم کنم (اشاره به متن پروفایل مهدی بچه ها برید بخونید خیلی قشنگه)
با سلام خدمت دوستداشتنی ترین و استادترین استادهاو خانم شایسته و تمامی دوستان.
با صحبتهای استاد یادم اومد که چقدر اعتیادها توی وجودم ومخصوصا توی ذهنم داشتم و البته هنوزهم دارم ولی خدارو شکر سعی میکنم که با آموزشهای استادم روزبروز کمرنگترش کنم و با توجه به قانون تکامل وبدون عجله تمرین کنم تا این بارهای بسیارسنگین که بشکل اعتیاد به قضاوت کردن دیگران،غیبت کردن و نظر دادن که راهی که میرن اشتباهه و ….در وجودم بود وهست رو بهبود ببخشم و ظرف وجودیمو بزرگترش کنم و رشد کنم. خدارو شکرمیکنم که ازش هدایت خواستم و این سایت و این استاد نازنینم رو در مسیرم قرار داد تا به بهترین ودرست ترین روش ممکن تا این لحظه،این بارها رو ازروی دوشم برداره و سبکبال و آسان بتونم پرواز کنم .بارهای سنگینی مانند روابط ناخوشایند با همسرو فرزند و اطرافیان و همه هم نوعانم و حتی روابط با سایر موجودات و بارهای سنگین که بشکل بیماریهای مختلف در وجودم ریشه دوانده بود را باهدایت خداوند بسمت روابط عالی و سلامتی ذهن و جسمم ببرم.وروزبروز با برداشتن این بارها بجایی رسیدم که آرامش و آسایش رو در زندگیم احساس میکنم.نگران هیچ چیزی نیستم.همه رو دوست دارم .همه انسانهاو همه موجودات زنده وغیرزنده رو .
یه مدتی بود که ماشینم یه سره خراب میشد.تا اینکه هفته پیش تصمیم گرفتم بیام عروسی که باید 1500کیلومتر مسیرو رانندگی میکردم.کاپوتو زدم بالا که آب و روغن ماشینو چک کنم.دیدم روی موتور ماشین خیلی روغن ریخته.یک لحظه نجواها اومدن، ولی بقول استادم وقتی مسیرو درست طی کنیم و باور داشته باشیم،شرایط تغییر میکنن. خلاصه کاپوتو بستم و گفتم خدایا من میخوام بدون اینکه گِژ روغنو بکشم و نگاه کنم، باتوکل به خودت راه میفتم.هدایتم کن . راه افتادم و و این مسیرو بقدری راحت و بقدری آسان طی کردم و اومدم به شهر مورد نظرم .و توی شهر جاهای مختلفی رفتیم که ماشینم مثل ساعت کار میکرد .و منم فقط میگفتم خدایا شکرت .خدایا شکرت که بقول استادم باور همه چیزه.خدایا شکرت که وقتی اعتماد کنیم، غیرممکن هست اونشکلی که میخوایم اتفاقات رقم نخورن. خدایا شکرت بابت قوانین بدون تغییرت که خیالمونو راحت کردی.خدایا شکرت بخاطر اینکه اینهمه بهم لطف داشتی که بهترین و دوستداشتنی ترین استاد دنیارو سرراهم گذاشتی.
به این باور رسیدم که هر فردی که وارد این سایت میشود ، فردی هست که خدا خیلی دوسش داشته و هدایتش کرده بسوی خوشبختی در این دنیا و جهان ابدی.
خدایا هدایتمون کن که روزبروز شاکرتر و توحیدی تر بشیم.چراکه وقتی باتو باشیم و در همه چیز وهمه کس تورا ببینیم پادشاهی میکنیم ووحال و احساس عالی خواهیم داشت . وبه احساس خوب=اتفاقات خوب میرسیم.
بِسمِ اللَّه الرحمن الرحیم
1.اَلم نَشرَح لَکَ صَدرک
2.وَوَضَعناعَنکَ وِزرَک
3.الّذی اَنقَضَ ظَهرَک
4.وَ رَفَعنَالَکَ ذِکرَک
5.فَاِنَّ مَعَ العُسرِیُسرا
6.اِنَّ مَعَ العُسرِیُسرا
7.فَاِذَافَرَغتَ فَاَنصَب
8.وَاِلی رَبِکَ فَارغَب
سلام استاد ومریم خانوم
چقدراین روزها با فایل های توحیدی اخت ترشدم و آرامشی دارم که توفان را میتونم بغل کنم و دیروز تا الان خداوندآنقدر نشونه بهم داده که خدابگه بس
اما استاد فرمودید من اعتبار هرآنچه دارم را فقط بخدا نسبت میدم چون من هیچ کاری نکردم ،،استاد یاد آیه واِذ رَمَیت ما رَمَیت وَلکِنَ اللهَ رَمَا که به پیامبر میگه زمانی که تیر پرتاب کردی، تونبودی که تیر پرتاب کردی بلکه خداوندپرتاب کرد ،، سراسرهیچم و زمانی که خداوند یکی و همسو میشم وخداگونه میشم همه چیز میشم
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه قطره قطرست ودریا دریاست
این نگاه توحیدی است که مارا هدایت میکنه به باورهای مناسب و امکانات بیشتر وقتی هیچ عاملی را بجز خدا قدرت ندونستیم اونوقت خالق شرایط میشیم و میشیم ابراهیم که آتش ،،کونوا برداًسلاما،، آتش سرد شد چون ابراهیم همه چیز را خدا میدونست و ایمان داره همه کاره خداست وهمه که جمع بشن نمیتونن صدمه بهش بزنن،،ایمان ونگاه توحیدی میتونه هرکاری بکنه برامون بکنه
نکته مهم دیگری که من از رعایت نکردنش حسابی کتک از جهان خوردم از هدف بعدی تعیین نکردن بوده،، به محض رسیدن به هدف احساسم بسیاربدبودچون احساس پوچی میکردم یعنی تا قبل رسیدن به هدف عالی بودم وقتی تیکش میزدم چون برنامه ای نبودذهن میخواد اولا نتایج را نقض کنه دوما برنامه نامناسب برات میریزه به سمت قهقرا و سقوط
ولی دیگه تجربه شده برام ومن وهمسرم هرهفته هدف مینویسیم و کوتاه کردیم بازه زمانی و ابعاد اهداف را ،،
خیلی خوشحال شدم بابت این کامنت که سعی کردم با قلبم بنویسم ولذت بردم
استاد ممنون از فایلهای عالی که تهیه میکنید
بنام الله یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم تنها کسی که تو زندگیم میتونم لقب استاد رو بهش بدم
سلام خدمت خانم شایسته ی مهربان
سلام به همه ی اعضای این خانواده ی بهشتی
استادچقدر جالب بود این فایل برام و عجب همزمانی دقیقا با اتفاقی که امروز تجربه کردم و دوست داشتم این کامنت رو بزارم که هم ایمان خودم و ایمان دوستانم به عدالت خداوند و قانون بدون نقصی که درجهان حاکمه قویتر بشه و بعدها یادآوری باشه برام درآینده
من توی یک ساختمانی ساکن هستم یه مدتی هست که یه همسایه ای داشتم که دقیقا واحد روبرویی هست و وابسته به مواد مخدر و….. همیشه هم توی این خونه خیلی سروصدا بود و خیلی اذیت کننده بود واقعا
تو این مدت خیلی سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم و بهش توجهی نکنم و چندین بار هم ذهنم فشار آورد که زنگ بزن و پیگیری کن و….اما من کنترلش کردم و گفتم بیخیال من از قانون استفاده میکنم و تمرکزمو از چیزی که نمیخام برمیدارم واجازه میدم که خداوند کارشو انجام بده و سعی کردم بیخیالی طی کنم
تااینکه امروز که اومدم خونه دیدم که یکی از همسایه ها اومده و میگه که آره از کلانتری اومدن و اینارو بردن باکلی مواد
من خیلی فکر کردم به این اتفاق و هی بخودم گفتم که ببین چقدر قانون داره درست عمل میکنه
من تمرکزمو از نازیبایی ها برداشتم و به راحتی از زندگیم رفت بیرون والبته خیلی یادآوری شدبرام داستان هایی که خداوند در قرآن گفته که همیشه وقتی که عذابی اومده خشک و تَراز هم جداشدن و طبق صحبت های شما در این فایل اگر من در مدار درست باشم هر اتفاقی بیافته و من بتونم ایمانو حفظ کنم و احساسمو خوب نگه دارم فقط به رشد من کمک میکنه حتی جاهایی که اتفاقات ظاهرش ناجالبه ،من باید کارخودمو درست انجام بدم و خداوند کارشو خوب بلده
من هرروز طبق روال همیشگی چونکه به محل کارم نزدیکم یه سر خونه میومدم تا قبل ظهر و دقیقا همین امروز اتفاقات به شکلی پیش رفت که نیومدم
البته بارها و بارها از این اتفاقات تو زندگیم دیدم و تجربه کردم از وقتی دارم روخودم کارمیکنم که چطور قانون خداوند داره بدون نقص عمل میکنه و هرکسی نتیجه اعمال و فرکانس های خودشو میگیره و اگرمن از ناخاسته ها اعراض کنم بدون هیچ تلاشی از زندگیم میرن بیرون
از روزی که من باشما آشنا شدم و طبق صحبتهای گفته شده در همین فایل من قلبم رو باز کردم به سمت خداوند و سعی کردم تصدیق کنم زیبایی هارو و اعراض کنم از نازیبایی ها هرروز این باری که روی دوشم سنگینی میکرده سبکتر شده ،اتفاقات ناجالب و ناخاسته ای که پذیرفته بودم اینا کارخداست و دست من نیست کمترشده وجاشو داده به اتفاقات بهتر و مسیر برام لذتبخش تر شده
و چقدر سپاسگزارم که توی جهانی زندگی میکنم که قانونمنده و قدرت خلق زندگیم بدست خودمه و هیچ عامل بیرونی توی زندگیم تاثیر نداره
توی بحث ثروت توشرایطی که همه میگفتن بازاراینجوره و…. هرکجا که روی باورهای درستم کارکردم نتایج مثل آب خوردن اتفاق افتاده تازه بیش از حد انتظارمم بوده و هربار داره ایمانم به این موضوع بیشتر میشه که من هستم خالق تمام اتفاقات زندگیم و مسئولیت تمام اتفاقات زندگیم بدوش منه فارغ از اینکه اون بیرون چخبره
انشالله که بتونم این مسیر زیبا رو ادامه بدم استاد عزیزم و هربار آسانتر بشم برای آسانی ها
خیلی سپاسگزارم ازشما که به عنوان بهترین آموزگار زندگیه من منو راهنمایی کردی که خدای خالق رو بشناسم و اصل رو از فرع تشخیص بدم و
امیدوارم که به زودی ببینمتون
درپناه الله یکتا شاد باشید
به نام خدای صابران
سلام به استاد عزیزم و مریم خوش قلب و دوستای نازنین هم فرکانسیم
عجب فایلی عجب هدایت نابی استاد عزیزم من اولین بار هست که هدایت شدم به کامنت گذاشتن و با شنیدن این فایل حال عجیبی شدم چون خودم دقیقا تو دل ان مع العسر یسرا هستم سختی هایی که میدونم آسانی به همراه داره سختی هایی که میدونم یه عالمه درس توشون داره و از خدا میخوام که بتونم درساشو خوب متوجه بشم و شاگرد خوبی براش باشم بتونم امتحانمو با نمره بالا قبول بشم از خدا میخوام قلبمو باز کنه و هر روز اگاهترم کنه تو این مسیر،از خدا میخوام سختی ها رو برام اسون کنه و بارها رو از روی دوشم برداره ،از خدا میخوام هر روز عشقمو بهش زیادتر کنه عجب سوره ی نابی چقدر خوبه که شما رو داریم و میتونیم قران رو با این تفسیر زیبا از زبان شما بشنویم چقدر خوبه که به مسیر این سایت هدایت شدم و تمام اگاهیهای تا به امروزمو که برام مفید بوده رو فقط از شما گرفتم چقدر خوشحالم این مسیر زیبا رو انتخاب کردم چقدر خوش سلیقه هستند اعضای این سایت ،انتخاب هوشمندانه یعنی این ،اینجا جاییه که عقل و دل با هم همسو میشن هم عقلت میگه مسیر درسته هم دلت گواه اینو میده که ادامه بده تو برنده میشی تو میبری تو پیروز میشی فقط باید صبر داشته باشی صبر از روی اگاهی صبر همراه با ارامش صبر همراه با ایمان قلبی و باور به اینکه مسیر برات هموار میشه و تو به همون آسانی که خداوند بهت وعده داده میرسی منم تسلیم امرش شدم و رها و ازاد،نمیدونم چرا این شعر استاد فردمنش بعد از شنیدن این فایل زمزمه لبانم شده
باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد
خودش میبرتت هر جا دلش خواست
که هر جا برد بدون ساحل همونجاست
این به نظرم یعنی یه باور درست و ریشه ایی این یعنی همون درختچه اصلی که مریم جون بهش اشاره کردند این یعنی همون ایمان و اعتماد کردن به منبع و درست شدن همه چیز در کمال ارامش این یعنی اگه یه باوری هم خرابه وقتی اعتماد میکنی اون خودش هدایتت میکنه برای حلش
عاشقتووونم استاد و مریم عزیز و دوستای نازنینم ازتون خیلی چیزها یاد گرفتم اشنایی با شما یکی از بهترین اتفاقای زندگیمه
در پناه حق
بنام خدای دانا و فرزانه
سلام به استاد عزیزم
سلام به بانو شایسته مریم مهربونم
سلام به رفقای صمیمی ام
استاد همیشه سبزم، وقتی این فایل رو روی سایت گذاشتید من همون روز این سوره رو تلاوت کرده بودم و آیاتش رو به خودم گرفتم.
به خودم گفتم چقدر خدا در حق من لطف و عنایت داشته و چقدر خوبه که مخطاب این سوره فقط پیامبر نبوده بلکه همه انسانها در همه دورانها می تونن مخاطب این سوره باشند از جمله استاد عباسمنش.
این سوره و سوره قبلش یعنی سوره ضحی سال دوم بعثت نازل شدن ، در واقع بعد از اینکه پنج آیه اول سوره علق در غار حرا بر پیامبر نازل شد تا مدتی هیچ آیه ای از سوی خدا بر پیامبر نازل نشد و سراسر وجود نازنین پیامبر رو، ترس و وحشت از تنهایی گرفته بود و چون آغاز راه رسالت بود، نگران بودند مبادا محبوب، حبیب اش رو از یاد برده باشه.
وبالاخره سروش وحی نازل میشه:
شرح:1
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
آیا سینهات را برایت نگشودیم [=سعه صدر و ظرفیت تحمّل سختی به تو ندادیم]؟
پیامبر قرار بوده در برابر یک جامعه منحط که قرنهاست بت پرستی و شرک سرلوحه زندگیشون بوده قد علم کنه، پس خداوند گشادگی سینه و ظرفیت تحمل سختیها رو بهش عطا می کنه تا بتونه یک تنه به همه مشرکان نه بگه. خب این خیلی سنگینه دوستان، بخاطر همین خدا در این آیه موضوع گشادگی سینه رو به پیامبر یادآوری می کنه
مگر خداوند همین گشادگی سینه رو هم به استاد عطا نکردن؟!!!
استاد در جامعه ای پرچمدار توحید شدن که مردم بچه شیرخواره رو در همین روزها که ماه محرم هم هست، میبرن به عَلَم و کُتَل و ضریح گره می زنند که شفا بگیره، که حاجت روا بشه…
شرح:2
وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ
و بار سنگینات را از [دوش] تو برنداشتیم؟
شرح:3
الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ
همان [بار یتیمی و فقر] که داشت پُشتت را میشکست.
الله مهربان، برای اینکه پیامبر بتونن بار سنگین رسالت رو به دوش بکشن، بار فقر و یتیمی و بی پناهی رو بواسطه ازدواج با خدیجه از روی دوششون برداشتند تا ایشون بتونن با دست بازتری توحید و یکتاپرستی رو ترویج بدن.
استاد، تو هم فقیر و بی پناه بودی، تو هم مثل پیامبرت که از کف شن های داغ درّه مکه به اون جایگاه رفیع رسیدن، از کف داغ خیابانهای قم و بندرعباس به ثروت و نعمت رسیدی و خدا بار بی پولی و کمبود رو از روی دوشت برداشت تا به ابراهیم زمانه تبدیل شدی…
شرح:4
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ
و نام و آوازهات را برایت بلند نکردیم؟
پیامبر دنبال این نبوده که مشهور بشه، یا اسمش سر زبانها بیفته، هیچوقت خداوند نمیاد در کتاب آسمانیش به پیامبرش بگه می خوام تورو مشهور کنم که همه بشناسنت، اصلا این موضوع چه دردی از سعادت دنیا و آخرت ما دوا می کنه.
ذکر یعنی بیداری، و ذکر پیامبر همون کلام وحی و وظیفه رسالتش بوده، منظور خدا اینه که توی همین یکسالی که از رسالتت گذشته با تمام دشمنی ها و مخالفت ها و سنگ اندازی های مشرکین، ببین چقدر مکتب توحید دهان به دهان در بین قبایل داره می چرخه..
از همون موقعی که استاد توی دانشگاه مباحث مربوط به اشاعه توحید رو شروع کردن، حراست بجای اینکه همراهش باشن خار راهش شدن.
توی تهران مزاحمتهای بسیاری داشتند از سمت سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی ، اما خداوند پیام استاد رو رسوندن به تمام انسانهایی که در مدار دریافتش بودند، رفیع کرد پیام ابراهیمی استاد عباسمنش رو…
بارها استاد می خواستن یه بیزنس دیگه ای رو شروع کنند اما خداوند به مصداق همین سوره انشراح بهشون یادآوری کردن، که همینجا بمون و در این روزگار خداناباوری توحید رو اشاعه بده…
الهامات خدا به استاد:
آیا سینه ات رو گشاده نکردیم تا ظرفیت دریافت آگاهی ها و کشف قوانین زندگی رو داشته باشی؟!!!
آیا ثروت، نعمت، سلامتی و روابط عاطفی رو بصورت کاملاً طبیعی در زندگیت جاری نکردیم؟!!!
آیا پیام توحیدی تو رو در تمام دنیا رفیع نکردیم ؟!!!
شرح:5
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
پس [بدان] به راستی همراه هر سختی آسانی است.
شرح:6
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
به راستی با هر سختی آسانی است.
حالا که استاد، تجربه تلخ بی پولی و فقر و شیرینی ثروت و نعمت و رحمت الهی رو چشیدن، بخوبی متوجه شدن که همراه شدن سختی و آسانی لازم و ملزوم همدیگه هستند.
دوستان، واقعا این دو حتما باید وجود داشته باشند، دقیقا مثل پای چپ و راست که برای پیاده روی لازم و ملزوم یکدیگرند.
بخاطر همین، استاد در تمام فایلهای آموزشی تاکید می کنند، ورودیهای ذهن رو کنترل کنیم، البته که سختکوشی می خواد، اما باعث میشه در همون شرایطی که هستیم به آسانی و راحتی و رفاه برسیم.
یه وزنه بردار در سختی وزنه ای که بلند می کنه، بعد از اینکه عضله اش تقویت شد در همون حرکت به آسانی میرسه.
شرح:7
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ
پس هرگاه [از انجام کاری سخت] آسوده گشتی، پس خود را [برای انجام مأموریتی دیگر] بپادار.
شرح:8
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَب
و به سوی خداوندگارت [مشتاقانه] روی آور.
حالا که از انجام مسئولیتی یا مثل ما بچه های وبسایت از پایان یکی از دورههای استاد فارغ شدیم، دمی استراحت کنیم و بعد دوباره مسئولیت بعدی و دوره بعدی رو شروع کنیم.
در خیلی از فایلها استاد توصیه می کنند، وقتی به شرایط ایده آل رسیدید همونجا زمان تغییر و حرکت بسوی زیباییهای بیشتره.
چرا وقتی در شرایط رفاه و راحتی هستیم،استاد اینقدر توصیه به تغییر می کنند؟!!!
چون قله های بی نهایت پروردگار رو شناختن، و می دونن در پس هر زیبایی یک زیبایی زیباتر وجود داره.
وقتی این آگاهی ها رو درک می کنیم، چنان جوش و خروشی در وجودمون پدیدار میشه که هر گامش برای من و شما لذته…
استاد توحیدی ام، کلامت حقه ، هر روز خدارو بابت اینکه شما رو سر راهم قرار داد سپاسگزارم.
حقا کز این غمان برسد مژده امان
گر سالکی به عهد امانت وفا کند
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مکن به غیر که این ها خدا کند
عاشقتم استاد
ارادت قلبی دارم بانو شایسته
سرتون سلامت رفقای صمیمی
سلام دوست گرامی ام
چقدر زیبا نوشتین، چقدر مثال های دقیقی از تناسب آیات با زندگی استاد نوشتین و چه توصیف دلنشینی از استاد داشتین اونجایی که میگین «ابراهیم زمانه»
چقدر این لقب به دلم نشست، ممنون از حال خوبی که مسبب اش شدین
یک جایی از نوشته هاتونم دلم میخاد نظر خودم رو راجع بهش بگم
اونجایی که میفرمایین سختی و راحتی لازم و ملزوم هم هستند و باید سختی بکشیم تا راحتی رو بچشیم، من فکر میکنم اینطور نیست
یعنی همونطور که استادمون هم اشاره فرمودن هر دو وجود داره، هم سختی هم آسونی، اما ما کجای کاریم، آیا آماده دریافت سختیهاییم و خودمونو برای اونا آسون کردیم یا آماده دریافت آسونیهاییم و خودمونو برای اونا مهیا کردیم با افکار و ورودیهایی که طی مدتها در خودمون انباشته کردیم.
درود بر شما دوست خوبم
درود بر ابراهیم زمانه نازنینم
درود بر شایسته هم جواری با استاد (مریم نازنین)