https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-19 06:08:272024-09-08 08:12:02قلبی که به سوی خداوند باز می شود
742نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به اساتید عزیز و بینظیرم استاد عباسمنش و استاد شایسته .
قبل از شروع خیلی دلم میخواد که تحسین کنم این نوعِ رابطه تون رو . که انقدر سرشار از احترام و ادبه … چقدر فوق العاده ست که ما آدما بدونیم که حتی اگر با کسی خیلی صمیمی بودی و سالها زندگی کردی حقی نداری بهش بی احترامی کنی با فرض این که ما با هم دوستیم دیگه …
خیلی لذتبخشه دیدن این که شما اصول رو در تمام جنبه هایی که حداقل من دیدم در فایلهای مختلف ، رعایت میکنید .
و به نظرم چون شما آدمهای باکیفیتی هستید طبیعیه که نعمتهای فراوان و زندگی باکیفیت رو تجربه کنید .
منم سعی میکنم هرروز یک قدم به سمت باکیفیت بودن بردارم .
قبلا تعریفم از باکیفیت بودن این بود که اگر قوانینو به درستی اجرا کنم آدم باکیفیتی میشم .بنابراین سعی میکردم تا جایی که میتونم قوانینو باکیفیت اجرا کنم .
تحسین کنم ، شکور باشم ، کنترل ورودی داشته باشم ، باورهای مخرب رو پیدا کنم و روشون کار کنم و روی عزت نفس و معنویتم کار کنم ، نتایج فوق العاده ای هم گرفتم …. و واقعا هم بابت این موارد تلاش میکردم . اما فکر میکردم اگر من قانونو به درستی اجرا کنم حله . دیگه خیلی لزومی نداره برای چیزی تلاش کنم.. منظورم تلاش فیزیکیه .
اما بعد یه مدتی به لطف خدا چون آدم باکیفیتی توی اون زمینه بودم هدایت شدم به مسیری که همه دورو اطرافیانم علاوه بر باورهای درست به خاطر تلاشهای فیزیکیشون نتایج فوق العاده ای گرفته بودن و من فهمیدم که باید چیکار بکنم .
چند روز پیش داشتم فکر میکردم به مفهوم این آیه که با هر سختی آسانیست .. البته من به جای آسانی لذت رو گذاشته بودم . بعد داشتم به این فکر میکردم که ببین مثلا کسی که بچه دار میشه اون بچه اوایل تولدش شبا نمیذاره که اون ادم بخوابه . و مسئولیتش هم خیلی زیاد میشه اما صبح که بیدار میشه وقتی بچه ش رو میبینه قند توی دلش آب میشه اون بچه یه خنده که میکنه یا حتی وقتی غذا میخوره انگار دنیارو به مادرش دادن . نمیخواد اون لحظه رو با هیچی عوض کنه.
یا مثلا به این فکر میکردم که شاید یکی توان مالی نداشته باشه به اندازه کافی تا خیلی از لذتهارو برای خودش فراهم کنه. اما جهان سرشار از لذتهای فراوانه . مثلا دیدن سایه روشن دم صبح روی زمین .
دیدن تکون خوردن برگ درختا وقتی که نسیم میاد . غذا دادن به یه حیوون بامزه .
شستن دست و پا توی یه چشمه یا موتور اب . دیدن و توجه کردن به گلها و گیاها
فوت کردن قاصدک و خیلی چیزای دیگه که اگر ما یک دم چشممون رو از سختی ها برداریم و اون قشنگیارو ببینم همه چی یادمون میره و غرق در لذت میشیم .
یه نکته ای رو وسط فایل دیدم از ویژگیهای مثبت استاد قشنگم خانم شایسته که خیلی تحسین برانگیزه و نشون از عزت نفس بالای ایشون داره و من خیلی دلم میخواد که بیشتر یاد بگیرم .
با وجود این که استاد شایسته با استاد عباسمنش زندگی میکنن و حتی خیلی از کارای سایت رو ایشون انجام میدن و مقالات رو ایشون مینویسن و واقعا خودشون هم بسیار بسیار تاثیرگذار هستن اما نمیخوان خودشونو در معرض توجه قرار بدن و بگن اون چیزی که بچه ها از سایت عباسمنش یاد گرفتن ..
میگن اونچه که من و بچه های سایت عباسمنش از شما یاد گرفتیم .
واقعا چقدر لازمه که یه آدمی بزرگ و سرشار باشه که بتونه خودشو کنار بکشه از مرکز توجه و صادقانه تعریف کنه و نگه منم هستم که اینکارو انجام دادم و سایتو بهبود دادیم باهم…
یه چیز دیگه ای که نظرم رو به خودش جلب کرد و خیلیم برای جالب و قابل توجه و تحسین برانگیز بود این نکته بود که منو شاید خیلیای دیگه فکر میکنیم که اگر کسی این همه نعمتهای فراوان توی زندگیش داشته باشه و زندگیش غرق در ثروت مادی و معنوی و کلی نعمت باشه طوری که الگوی هزاران هزار نفر باشه دیگه سختی خاصی نداره که . اصلا شاید لزومی هم نداشته باشه که بخواد باورسازی کنه نه رشد کنه بیشتر. چون دیگه واااقعا رشد کرده دیگه .
اما دیدم که خانم شایسته میگن هروقت که من روی ترمزی کار میکنم و اونو رفعش میکنم میفهمم که من چقدر آسان شده بودم برسختیا و الان آسان شدم بر آسانیها ..
من این نتیجه رو گرفتم که ببییین فرقی نداره تو کجای مسیر باشی .. همه جای مسیر سختیا هستن .لذتهاام هستن .. اینا همراه همن و تو بایدد توانایی اینو داشته باشی که دوتاشو در کنار هم مدیریت کنی . اگر بتونی این کارو انجام بدی و مدیریت کردن رو یاد بگیری و اونو با کیفیت انجام بدی درها به روت باز میشن .
استاد عباسمنش عزیزم . ازتون ممنونم که طاقت آوردین و ادامه دادین و این همه رشد کردین تا چراغ راه همه ما بچه هایی بشین که دنبال مسیر هدایت بودیم .. اگر هدایت خدا و وجود شما نبود منِ غزل هیچ وقت به تنهایی نمیتونستم طاقت بیارم .. اما الان میام و میبینم و فکر میکنم و میشنوم و نتایج بقیه رو میخونم و میگم غزل چرا تو نه … چرا تو نرسی به چیزهایی که میخوای . با این همه نعمت و این همه فرصتی که هست تو به خودت ظلم میکنی اگر رشد نکنی.
یک چیز دیگه ای که دلم میخواد اینجا بنویسم اینه که جدیدا یاد گرفتم داستان روند رو .
اینو که من باید انقدر یه مسیریو ادامه بدم و چالشهارو حل کنم که استاد اون مسیر بشم . باید اون باورها تبدیل بشن به عادت های من . باید یطوری اقدام کنم که بعد یه مدت شخصیت من تبدیل بشه به اون ادمه که اونطوری اقدام میکنه. اگر اون کارو اونطوری انجام ندم بدن درد بگیرم . خمار بشم . باید بشه جزئی از گوشت و پوست و استخونم . اینطوریه که من باکیفیت میشم برای داشتن اون نعمت . و سرراهم قرار میگیره. اصلا وقتی تو به ادم باکیفیتی تبدیل بشی احساس لیاقت خودش رشد میکنه و میتونی با افتخار بگی مننن این کارو کردم . و اگر این قضیه نابود شه دوباره من میتونم بازسازیش کنم و همه چیزو به بهترین حالت بسازم .
اما وقتی تو ادم باکیفیت نشده باشی اگر یه اتفاق خوب بیفته برات میگی این شانسی بود .
مثلا توی داستان روابط من میتونم بگم که تا جایی که درک کردم خیلی آدم باکیفیتی هستم . برای همینه که همیشه بهترین روابط رو تجربه میکنم با هررر آدمی که سرراهم قرار میگیره .
اما فعلا دارم راهِ ثروت و کسب درامد و خیلی راههای دیگه رو رو امتحان میکنم و تبدیل میشم . و
یک روندی رو برای خودم درنظر گرفتم و دارم اونو به عادت تبدیل میکنم . چون میدونم وقتی به عادت تبدیل بشه دیگه اون سختی به حساب نمیاد بلکه دیگه میشه حاشیه امن من و همش میخوام همون کارو انجام بدم .
توی مسئله زبان خوندن من اون اوایل قشنگ جون میدادم که بخوان یه ساعت وقت بذارم
حاضر بودم سخت ترین کارای دنیارو انجام بدم اما زبان نخونم. هرروزم توی برنامه م مینوشتم و هی پشت گوش مینداختم و انجامش نمیدادم تا اینکه تبدیلش کردم به یک روند .. یه برنامه ریزی که حتما باید انجام بشه
بعدش کم کم تبدیل شد به یه علاقه .. البته که با درخواست های فراوان خدا منو توی مداری قرار داد که اهمیتش رو درک کنم و اهرم لذت منو میکشیددد به سمت زبان خوندن .
الان که دارم فکر میکنم میبینم عه اونم خیلی سخت بود اما وقتی بعد یه مدت کوتاه میتونستم یه متن ساده ای رو ترجمه کنم خیلی خیلی لذت میبردم . اما راهش همچنان ادامه داره و میدونم که هنوز تبدیل به گوشت و پوست و استخونم نشده .
امیدوارم که بیشتر درک کنم . بیشتر بتونم انجام بدم . و گره های ذهنی م بابت مسائل مختلف باز بشه تا ادامه بدم . چون تازه تازه درک کردم که نباید توقف کرد. چون اگر توقف کنی ازونجایی که با قانون جهان که هیچی ثابت نیست ناهماهنگ میشی جهان ازت حمایت نمیکنه.
تازه میفهمم که اونایی که مداوم در حال رشدن و مداااوم دستاوردهاشون بیشتر و بیشتر میشه همواره در حرکتن . اصلا این حرکته براشون لذته . اینو وقتی فهمیدم که توی دوتا زمان مختلف با دوتا آدم موفق صحبت کردم درباره راه . هردوتاشون گفتن که برای ما مسیر لذتبخشه . دوست نداریم یکجا باشیم . بعد که توجه کردم دیدم اونا هیچ وقت آروم نمیگیرن انگار . همش درحال تلاش برای تجربه چیزهای جدیدن و تبدیل شدن به شخصیتهایی که همواره در حرکت برای بهبود خودشونن و همین باعث شده بود که مداوم دستاوردهاشون بیشتر بشه. مداوم رشد کنن . مداوم بهتر بشن.. مداوم بزرگتر بشن .
یعنی قشنگ مثل خود جهان که همواره در حال گسترده شدنه این دوتا ادمم درحال گسترده شدنن .
من فکر میکردم که خداایا اینا چه باوری دارن که من ندارم .. منم که دارم تلاش میکنم پس چرا هرگز تا حالا مثل اینا رشد نکردم ، تا این که به لطف خدا کم کم دارم یاد میگیرم و هربار خودمو بیشتر تبدیل میکنم به آدمی که برنامه داره . تلاش میکنه. جدا از باورایی که میسازه اقدام میکنه.
اگر بخوام سال 401 و تا الانِ 402 رو نامگذاری کنم ، اونو سال اقدام کردن نام گذاری میکنم . چون توی این یک سال و چهار ماه یاد گرفتم که اقدام کردن یعنی چی و لذت بردن یعنی چی
و به حدی که تلاش کردم و میکنم ، دارم میبینم که چقدر شخصیتم داره باکیفیتتر میشه و چقدر بیشتر احساس لیاقت دارم برای خلق خواسته هام . و چقدر درمسیرم . و چقدر آسان شدم بر آسانیها
در نهایت از همه دوستان قشنگم که کامنت مینویسن و انقدر الهامبخشن تشکر میکنم .
ممنونم که همراهید . سپاسگزارم که تجربیات و درکتون رو مینویسید .. من هربار ازتون یاد میگیرم و تشکر میکنم اما تشکرم رو ثبت نمیکنم..
شاید به خاطر این که فکر میکنم امسال سال اقدام کردنمه. و باید لقمه ی خودمو از اون درس بگیرم و برم پی کارم تا انجام بدم .
اما یه نکته ای رو هم بگم که بابتش خوشحال و سپاسگزارم و اونم اینه که از وقتی روزهام شده روز اقدام کردن و سعی میکنم تاجایی که درک کردم واقعا اقدام کنم و پیش برم و انجام بدم و برنامه داشته باشم ، انگار جهان باهام همدست شده .. همه کارارو برام انجام میده .
یه کار تیمیه انگار . من و جهان . من هدف رو مشخص میکنم و پیش میرم و هرچقدر که بتونم باکیفیت تر پیش برم اون کیفیتِ بیشتری رو توی فراهم کردن شرایط برام ایجاد میکنه ..
در نهایت عاشقانه سپاسگزار خدای بینظیر جهانم هستم که همواره هدایتم میکنه و راههارو بهم نشون میده ک کارهارو برام انجام میده و شده هم گروه من .
البته اون بود .. من انتخابش کردم و آوردمش توی بازی خودم . اونم شده یه همبازی حرفه ای که
اجازه بدین چندتاام از کمکهای باحال و حرفه ایشو بگم که برام یادآوری بشه و باهم لذت ببریم .
1_ چند روز پیش داشتم فکر میکردم که باید برم چند بسته ورق طراحی و کاغذ کاهی بخرم که یه سری کارارو روی اونا بنویسم و انجام بدم . تو همین فکرا بودم که رفتم توی انباری و دیدم یه کتاب روی زمین افتاده . خم شدم برش دارم دیدم توی یه نایلن که از توی کمد مشخص بود یه عاالمه ورق کاهی و کاغذ طراحی هست
2_ توی فکر این بودم که اگر یه پلیور داشتم میتونستم با پافری که دارم استفاده ش کنم و یه پلیور باحال هدیه گرفتم .
3_ همون روز داشتم فکر میکردم که باید برم یه کرم ابرسان صورت بخرم که کرم ابرسان صورتو هدیه گرفتم .
4_بعدش داشتم فکر میکردم که چقدر شلوار دوستم خوبه و توی تنش قشنگه که از همون مدل شلوار هدیه گرفتم .
5_بعدش داشتم فکر میکردم که این مانتویی که مال مامانمه و من با این شلواره پوشیدم چقدر به هم میان و مامانم بدون این که من ازش بخوام اون مانتورو هدیه داد به من .
6_من یه بشقاب دیوارکوب قدیمی رو سوغاتی گرفته بودم که خیلی ازش خوشم نیومده بود اما خیلی تشکر کردم و بهش عشق ورزیدم تا این که برادر شوهرمم که یه بشقاب دیوارکوب هدیه گرفته بود به خواهرش گفته بود که عهه من ازون یکی بشقابه که دادی به غزل خیلی بیشتر خوشم اومده بود ولی روم نمیشه بهش بگم . مادرشون به من گفت میشه لطفا بشقاباتونو با هم عوض کنید ؟ من دیدم بشقابی که اشتباهی دست برادرشوهرم بود خیلی خیلی قشنگتر و بیشتر باب میل منه و خدا سریعا شرایطیو فراهم کرده بود که بشقابا عوض بشه .
7_قبل همه اینا داشتم فکر میکردم که میکروفون گوشیم خرابه ولی اشکالی نداره من باید از همه چیزهایی که دارم درست استفاده کنم و کیفیت رو نشون بدم چند روز بعد میخواستم هندزفری بخرم ولی هدایت شدم که بدم جای هندزفری گوشیم که مشکل داشت رو درست کنم .. وقتی اون درست شد همه مسائلی که گوشیم از قبل داشت درست شد ..
8_دلم میخواست راحتتر زبان بخونم و دوتا کتاب زبان عاالی هدیه گرفتم.
9_دلم میخواست دوستان و آشناهارو ببینم کلی جا دعوت شدیم و همه رو دیدیم و لذت بردیم .
10_میخواستیم یکروزه بریم تهران و خب طبیعتا تابستون اونجا خیلی گرررمه اما خدا یه کاری کرد که اتفاقاا خیلی روز خنکی بود و هییچ سختی ای بهمون نرسید .
11_ داشتم با پسرخاله همسرم بیلیارد بازی میکردم در حالی که من تقریبا هیچی بلد نبودم و اون خیلی حرفه ای بود .. اما هربار به آخر بازی که میرسید یه کار اشتباهی انجام میداد و این باعث میشد بازی به نفع من تموم بشه و من ببرم :)))
12_ داشتم فکر میکردم که اگر من مقدار زیادی اینترنت رایگان خدیه میگرفتم خیلی باحال میشد و کلی فایل دانلود میکردم همون شب پام اومد که شما برنده 50 گیگ اینترنت رایگان شدین و من کلی فایل دانلود کردم .
دوباره از اونجایی که خیلی ذوق کردم و سپاسگزار بودم چندبار دیگه ام اینترنت رایگان گرفتم و در نهاایت یه بسته اینترنت 20 گیگ همیشگی دریافت کردم که تا وقتی که در این خونه زندگی میکنیم ثابته و وجود داره .
خلاصه که من آرزو میکنم که بیشتر بفهمم و بیشتر اقدام کنم .. چون اتفاقای خوب فقط توی مسیری رخ میده که در اون علاوه بر سختی آسانی هست .
توی این مدت که یه تایمی از روزم خوندن کامنت بچه هاست که انصافا دوستان عزیزی اینجا هستن که فوق العاده مینویسن و من چقدر درس میگیرم که همراهش لذت میبرم گاهی چقدرذوق زده میشم گاهی بم برمیخوره،گاهی گریه میکنم از تأثر و خیلی چیزا بم گوشزد میشه با خوندن کامنت های دوستانم اما هربار که لیست کامنتای دوستانی که فالو کردم رو میبینم جای خالی تورو حس میکنم. هی این سوال تو ذهنم میچرخه که پس غزل؟
که خداروصدهزار مرتبه شکر میبینم که درحال اقدام کردن و عمل بودی و رشد بیشتر
غزل جان مرسی که لیست اتفاقای خوبتو نوشتی چون برام الگوسازی میشه و هی به خودم میگم که ببین میشه و تو ذهنم طبیعی تر میشه اتفاق افتادن چیزای خوب و به ذهنم میگم که ببین اینطور اتفاقات برای بچه های این مسیر درست برای هر ادمی که باورهای قوی میسازه و هر ادمی که شاهانه زندگی کردن رو انتخاب کرده و باور کرده که با خدا بودن همش خوبیه اتفاقاته خوبه،با خدا بودن عزت و سربلندی و برکت به شکل مثلا هدیه گرفتن هستش،با خدا همراه هر سختی اسان بودن اسان شدنه،چون برای من از اینطور اتفاقات در ابعاد کوچکتر هم میوفته و وقتی با تعجب اطرافیان مواجه میشم ممکنه گمراه بشم و احسای لیاقتمو از دست بدم یا غیر طبیعی بدونم و این روند صعودی نزولی برام بوجود اورده
درمورد استفاده از هر وسیله ای که الان داریم یه مثال دارم،من خیلی دلم میخاست یه ام پی تری پلیر داشتم و فایلارو با اون گوش میدادم،فعلا نتونستم بخرم،بعد یه گوشی قدیمی داشتم که سایزش کوچیکه رم میخوره و من الان دارم از اون برای این کار استفاده میکنم،اتفاقا از لحاظ سخت افزاری با کیفیته و جای هندزفریش از گوشی که دستمه بهتره، توی جیب جا میشه و اینروزا حسابی ازش لذت میبرم.
درمورد لذت بردن از هر چیزی منم که الان توی خونه پدری هستم و یه خونه قدیمی هستش،همیشه میام خونه رو تمیز و مرتب میکنم یا میبینم بقیه خونه رو برق انداختن من روی تخت حیاط زیر انداز و بالشت میزارم و تزیبن میکنم چایی دم میکنم و میبرم توی فضای باز میشینم.یا مثلا موقع سحر پا میشم به درخچه گل کاغذی اب میدم برگاشو میشورم.براش چالکود درست میکنم و از اینکه به باغچه رسیدگی کنم کلی لذت میبرم
درمورد این فضایی که واقعا غنیمته منم خیلی وقتا میخونم درسمو میگیرم،ممکنه هیچ ننویسم، و حتی ممکنه فایلهای تمرین دار رو فقط تو دفترم بنویسم،گاهی هم کامنت گذاشتم.خلاصه اینکه سعی ام این بوده که درمسیر باشم چه فعال در سایت چه غیرفعال.البته تو الگوی من هستی و نتایج تو رو من هنوز نساختم.
من واقعا شمارو در زمینه ارتباطات تحسین میکنم پاشنه اشیل من و مهمترین هدفم
غزل جان تو و بقیه دوستان رو از صمیم قلب دوست دارم و تحسین میکنم و خوشحالم که اینجا با شما هستم.
ان شالله همیشه در حال رشد و پیشرفت و لذت بردن باشی.ان شالله اقدامات و عمل کردنت نتایج شگفت انگیز خلق کنه و بیای برامون بگی
اول از همه خیلی ممنونم به خاطر لطف و محبتی که داری و برای من مینویسی. این رفتارت رو خیلی تحسین میکنم . خیلی فوق العاده ست . برات قشنگترین اتفاقات رو آرزو میکنم .
سپاسگزارم به خاطر مثالهایی که زدی
مثال ِ حیاطتون خیلی به دلم چسبید . الهی که همیشه آباد باشه و سایه شما و خانواده ت مستدام باشه عزیزم .
حیاطتونو دقیقا طوری توصیف کردی که من همیشه توی ذهنم از یه حیاط خیلی دنج تصور میکنم .
درباره این که گفتی من هنوز نتایج توو نگرفتم اینو برات بگم که
تو خیلی خاصی مطمئنم که راهت رو پیدا میکنی و نتایج دلخواهتو خلق میکنی شک ندارم .
نتایجت طوری میشن که شبیه به هیچ کسی نیست و خاص خودته .
اما برای رسیدن و دریافت کردنش اول باید به بینیازی برسی.
باید انقدر ادامه بدیم تا همه خواسته هامون بشه جزئی از شخصیتمون .
زهرا جون دیروز یه اتفاقی رو تجربه کردم که قانونو برای من یادآوری کرد و دوست دارم که برات بنویسم .
ما یه سگ کوچولوی عروسکی توی حیاط خونه پدریمون داریم که عزیز همه خانواده ست . دیشب که کنارمون توی حیاط نشسته بود یهو بلند شد رفت روی مبل دراز کشید به حالتی که آماده ماساژ گرفتنه.
هیچ کسی هم اونجا کاری نکرده بود که این مفهومو بهش برسونه که بیا ماساژت بدم هاا .. اون خودش یهو ذوق زده شده بود رفته بود اونجا…
من داشتم فکر میکردم که ببین این وروجک چقدر قشنگ بلده کارای سمت خودشو انجام بده . انگار میدونه که اگر این کارو کنه یکی میره و ماساژش میده .
حالا بعد شب شد و سگمون نمیخواست بخوابه و هی صدا میکرد تا این که من گفتم خدایا میشه لطفا یه کاری کنی که دیگه صدای ویکی نیاد و ما بخوابیم راحت ؟ آخه من خیلی خسته ام .
بعد این خواسته م یهو صدا قطع شد و تا صبح هیچ صدایی ازش نیومد .
بعد داشتم فکر میکردم به این که ببییین خدا چقدر من ِ بنده رو دوست داره که چون من ازش خواستم این کارو کن تا من از خوابم لذت ببرم فوری دست به کار شد و به خاطر راحتی من این کارو انجام داد .
پس چرا من ازش نخوام ؟
حالا چطوری میتونم ازش بخوام ؟
من باید کاراییو که مربوط به منه برای رسیدن به خواسته م رو انجام بدم .. بقیه ش رو خدا خودش انجام میده و نیازی نیست من کاری بکنم .
مثلا توی روابط همین که تمرین کنیم به آدمی تبدیل بشیم که میخوایم وارد زندگیمون بشه یعنی سمت خودمونو انجام دادیم .
توی ثروت همین که قدردانی لفظی و عملی داشته باشیم (به خوبی و با کیفیت از لوازممون استفاده کنیم )
و به ایده ها عمل کنیم .
خود به خود انجام میشه و خدا برکت میاره وارد زندگیمون میکنه. من اینو دارم به اندازه که میتونم با کیفیت این درک و آگاهیو اجرا کنم تجربه میکنم .
من مشتاقتم که بیای و برامون از مسیر قشنگت و اتفاقایی که تجربه میکنی بگی .
چون نتیجه خیلی مهم نیست. اون مسیره ست که باید قشنگ باشه .. اونم توسط خود ما و نوع نگاهمون قشنگ میشه
اگر ما بپذیریم که مسیر مهمتر از نتیجه ست خیلی بیشتر بهمون خوش میگذره. دلم میخواد یه تجربه ام از مسیر بنویسم
من خیلی از گرما بدم میومد همیشه. شهر ما خیلی خنک و بینظیره.
اما امروز صبح گرم و آفتابی بود و ما برای نهار میخواستیم بریم باغ تا میوه هارو هم بچینیم تا شکر عملی اینهمه نعمتو هم به جا آورده باشیم.
منم اصلااا دلم نمیخواست برم. بعد برای خودم یه فایل صوتی درست کردم از مزایای اینکه چقدر خوبه هوا گرم باشه و ذهنم رو متقاعد کردم که زجر نکشه بعدشم بلند شدم آماده شدم و دیدم عههه اون آفتابه تبدیل شد به یه نسیم خنک .. انقدر عالی بود هوای باغ که وقتی جورابمو از پام دراوردم سردم شد :)))
مامانم یه غذای خوشمزه درست کرده بود اما من امروز دلم کباب میخواست. گفتم خداجونم ازت میخوام که غذایی که مامانِ همسرم میاره باغ لطفا کباب باشه
انقدر اعتماد داشتم که حرفمو گوش میکنهه … رفتیم باغ دیدم مامانش کباب تابه ای درست کرده :)
بعد از ظهرم که رفتیم سراغ میوه ها من با دیدن هر سایه روشنیکه روی زمین و روی آلو و زردآلو و سیبها افتاده بود کلییی شکر کردم. کلی با خدا حرف زدم که خدای من تو چقدر قشنگی . تو چقدر سخاوتمندی. چقدر قدرتمندی. کلی به فراوانی توجه کردم . کلی درختارو بوسیدم و ازشون تشکر کردم .. موقع برگشت کلی خونه های قشنگ و سرسبزیها و ماشینای قشنگو دیدم و سپاسگزاری کردم
و الان که دارم برات مینویسم برگشتیم خونه و با اینکه خسته ی جسمی ام اما انقددددر حالم عالیه که فکر نمیکنم شب خوابم ببره
زهرا جونم من آگاهانه و با دقت نعمتهارو میبینم و تحسین میکنم . آگاهانه میشمارم قشنگیارو . آگاهانه تشکر میکنم .
نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم برات اما این کارا مسیر زندگیمو قشنگ و دلچسبتر کردن .
آرزو میکنم که هممون در آغوش امن خدای قشنگمون باشیم و بفهمیم و درک کنیم و لذت ببریم .
مرسی برای دعاهای قشنگت،خدا خانواده خوب تو رو هم حفظ کنه و ان شالله محفلتون همیشه گرم باشه،و بین تو و همسرت هر روز عشق بیشتر
اینکه گفتی نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم،بگم که من میدونم من کاملا احساس کردم که این حرفهارو خدا از طریق تو به من زده چون این روزا خیلی تو ذهنم چرخیده که خدایا با من حرف بزن، خدایا نظرت چیه درمورد این موضوع یا نظرت چیه درمورد شرایطم یا حتی گفتم خدایا نظرت راجع من چیه از من راضی هستی
اینکه گفتی تو خاصی و نتایج خاص خودت رو میگیری اصلا واقعا حس کردم حرف خداست گریم گرفت از ذوق و میدونستم یه وعده از خداست تا امیدم رو از دست ندم.
بعدش گفتم زهرا وقتی این توفیق نصیبت شده که این اگاهی رو دریافت کنی و این صحبتا بشه که خیلی ارزشمندن فوق ارزشمند پس هوشمندانه استفاده کن
قورت بده
نشستم از کامنتت و این نوشته ات برای من 5 صفحه یاداشت کردم دریافتامو با توجه به شرایط خودم نوشتم و خاستم یه ریویو هم بشه با نوشتن که بیشتر نفوذ کنه در ناخود اگاهم
ازت خیلیییییییییییی ممنونم و خوشحالم یه دوست اینجا پیدا کردم که باهاش صمیمی ترم.
داشتم به نتیجه گرفتن خودم فکر میکردم، بعد دیدم خب من این مسیر رو از جایی شروع کردم که یه شرایطی توی زندگیم بوجود اومده بود و یه اتفاقایی افتاده بود که قدرت تخریبش در حد بمب بود و نتایج الان من با توجه به ابتدای مسیر فوق العاده و بینظیر و اتفاقا خیلی بزرگ هم هستن.
من که یادم نرفته بزرگترین آرزوم اینی نبود که الان درمن شکل گرفته، بزرگترین ارزوم این حد از حس ارزشمندی و عزت نفس بود که حالا دارم چون واقعا اعتماد بنفسم نابود شده بود و حجم ضعف ها زیاااد بود. با رسیدن به این حد از عزت نفس و حس ارزشمندیه که خواسته های الان من شکل گرفته،طی تکامل
و این ارزشمندترین سرمایه منه
و با وجود این و با تقویت هر روزه اون بقیه خواسته ها و نتایج لاجرم بوجود میاد
داشتم تغییر در جهت مثبت رفتارهام رو بررسی میکردم. واقعا فوق العاست.
غزل جان مرسی یه نکته خیلییی مهم یاداوری کردی اونم لذت بردن از مسیره
واقعا هیچ چیزی به اندازه لذت بردن از مسیر نمیتونه به ما حس خوب بده
اره همین توانایی ارتباط گرفتن با بچه ها و تاثیرگزاری و کلی لذت بردن از صحبت و بازی با اونها
همین بهبودهای دایمی هر روزه کوچک و بزرگ
همین اکتیو شدن بیشتر من وهر روز یک قسمت از کارهای با اولویت بالا رو انجام دادن
همین میزان درامدی که قبلا فکر میکردم اگر بشه پیشرفت خوبیه و حالا شده و داره به ثبات میرسه که برم برای بیشتر کردنش در گام بعدی
همین که الان فارغ از نظر بقیه میرم بادکنک برا خودم میخرم و باش بازی میکنم چون عاشقشم با اینکه ممکنه از نظر بقیه این چه کاریه با بادکنک بازی میکنی.
البته برا اطرافیانم این اخلاقام جا افتادست چون همچین روحیه تنوع طلب و همیشه سعی در سرزنده بودن و کمی هیجان در من هست کلا.
همزمانی نوشته تو برای من و گوش دادن به فایل درس های زندگی از یک بازی اونجا که مریم میگه از هر کاری که انجام میدی لذت ببر، واقعا باعث شد حواسم به این موضوع باشه
وقتی رسیدم به این جملت که گفتی برای دریافت خواسته هات اول باید به بی نیازی برسی اینجا بود که برای دقتت تحسینت کردم و مهر تایید برای اینکه اینا حرفای خداس به من
و خدا روشکر یکی از مواردی که مهم بود توی این مدت رسیدن به این نگرشه که باید بی نیاز شد و اتفاقا تو یکی از کامنتای اخیرم هم درموردش نوشتم.
درمورد اینکه خواستی اون سگ ساکت بشهذکه تو با لذت بخوابی و اینکه خواستی هوا خنک بشه و شد و اینکه کباب خواستی و برات اورده شد خیلی حس خوبی داشت و به من این باور رو داد که خدا همینقدر مهربونه که برای لذت بردن و خوابیدن راحت ما و هر خواسته ای اجابت میکنه و درواقع برامون هرکاری میکنه اگر باورش کنیم که همین نزدیکیست و در جریان زندگی ماست و ما بنده ها واقعا عزیزیم پیش خدا حالا چه برسه به اینکه هرروز بهتر بندگیشو بکنیم
و همین جنس اتفاقات و اینطور ی زندگی طبیعیه
و یاد به چند مورد از همین جنس اتفاقات که برای من افتاده و گفتم زهرا ببین این نشونه ها رو باید بشون توجه کنی و ببینی
مثلا دلم پیاده روی توی شب خاست و باید یکی همراهم میبود و یهو یکی اومد خونمون و تونستم برم پیاده روی،اینکه یه مانتویی توی ذهنم بود خیلی دوست داشتم اون مدلو و رفتم و دقیقا همونو توی یه مغازه که مشتریش چقد مهربون بود پیدا کردم و با قیمت استثنایی به من فروخت،از نصف قیمت همچین مانتویی من خریدم بدون اینکه چونه بزنم فقط رفتم دیدم خودش تخفیف نصف زده و من هم گفتم فلان قیمت رو میخام کمتر از نصف و اون هم با مهربونی قبول کرد
اینکه به من میگن نمیشه عکس مدرک لیسانستو بفرستیم باید خودت بیای کپی بگیری از دانشگاه و من چون هوا به شدت اینجا گرم و مسافت زیاد بود سختم بود برم و بعد توسط یکی از اساتید مهربون و خیر دانشگاه اسکنش دستم رسید
و خیلی چیزا
الانم یه چیزی بهم گفت زهرا لبخند بزن و لذت ببر تو خیلی خوشبختی
غزل جون برای بودنت اینجا سپاسگزارم
خدارو صدهزار مرتبه شکر برای وجودتون برای این مسیر برای استاد و و برای اینکه هدایت شدیم که خدا حضور پیدا کنه تو زندگیمون
سلام استاد جون و مریم جونم و دوست جونیا، بسیار سپاسگذارم به خاطر این فایل و همه فایل های دانلودی که ارزششون بسیار زیاده، امروز توی تمرین خلق خواسته های روزانه از دوره کشف قوانین، توی دفترم به خاطر هدایتی که از طرف خداوند برام میاد سپاسگذاری کردم و این فایل دقیقا هدایت خداوند بود برام که من هم با تمام وجودم و با اشک شوق در جواب این آیه به خداوند گفتم بله خدای عزیزم، بارهای سنگینی رو از روی دوشم برداشتی و منو چه عزیز و گرامی داشتی و چقدر منو رشد دادی و بالا بردی وقتی در پایینترین سطح ممکن بودم، چه زیبا منو در لحظه خریدی وقتی چند سال پیش توی دلم گفتم من خودمو به تو فروختم و تو روی زبان پسرم جاری شدی و گفتی خریدمت، هر چند که من پر از عیب و ایراد و شرک و بدی بودم و منو بسیار از اون روزهایم زیباتر کردی، منو هدایت کردی و رشد دادی چه توی حوزه سلامتی که با دست استاد نازنینم درد های جسمی مثل اگزمای که 28 سال داشتم رو خوب کردی، سر درد ها و کمر دردهای سالیان سالم رو شفا بخشیدی و باز هر روز داری منو سالم تر و قوی تر میکنی و چقدر حضور سبز و نازنینت منو دلگرم تر و امیدوار تر به روزهای آینده میکنه در حالی که قبلا همیشه از آینده میترسیدم… چه رزق های زیاد و فراوان و شاهانه ای رو از جایی که فکر شو نمیکردم هر روز برام می سونی و قبل از اینکه تمام بشه دوباره بهشون اضافه میکنی که قبل از دوره سلامتی و زندگی به این سبک غذایی، شیطون منو از داشتن این نوع رزق می ترسوند اما توی دفتر دوره ی سلامتی نوشتم که خدایا تو روزی رسان منی و با امید و توکل به تو شروع کردم و از جاهایی که باور نمیکردم بهترین و ناب ترین رزق هاتو برام رسوندی ، چه وضع مالی بهتر که چطور همسرم رو دست و دلبازتر کرد که تا قبل از این چند سال که با استاد همراه بشم واقعا وضعیت مالی افتضاحی داشتم و همیشه آرزوی لباس یا وسایلی که دلم میخواست رو در دلم داشتم اما حالا چقدر راحت خدا با دست همسرم و دستان دیگه ش برام برآورده میکنه ، چه آزادی از هر وابستگی، که بارها با تمام وجودم گفتم خدایا تو واقعا برای من کافی هستی، چه دوست شدن و نزدیکتر شدن با خدا و شنیدن الهامات و هدایت هاش که نجات بخش من به معنای واقعی بوده از هر ترس و غم و ناراحتی که دیگه گاهی کار خودم رو تمام شده میدونستم ، چه رو کردن دست شیطون و باورهای خراب و شرک آلودی که برام به آسانی در ذهنم رو کرد تا درستشون کنم، چه محصولاتی که از سایت خریدم که قطعا کلام استاد که توی هر فایل جاری شده هدایت خاص خداوند و کلام خاص و به روز شده ی خداوند برای من بوده که فکرشو هم نمیکردم که من با اون وضعیت مالی بتونم اون فایل ها رو داشته باشم اما از خدا در خواست میکردم و پر از اشتیاق برای داشتن اون فایل ها و در اصل اون گنج ها بودم و به من داده شد، چه دستانی برام فرستاد چه قلب ها رو برام نرم کرد چقدر احترام و رفتارهای شایسته تری از طرف همسرم به من شد که تا قبل از همراهی با استاد، سالیان سال بود که بدترین توهین ها و رفتارها رو به من میکرد که همسایه ها هم متوجه میشدند اما حالا به غیر از شوخی و خنده و لطف و خیر و خوبی و محبت، من ازش چیزی نمی بینم… و من هم مثل استاد عزیزم اعتبار اینها رو به خداوند توانا و مهربان و قدرتمند میدم و دستان استاد عزیزم و مریم جون رو هزارن بار میبوسم و تا همیشه قدر دان و سپاسگذار این همه لطفشون هستم و براشون آرزوی دنیایی از خوشبختی و ثروت و نعمت و عشق فراوان دارم، هزار مرتبه شکر خدا که ما رو از هدایت یافته ها قرار داد
آیا ما تورا قلب باز ندایدم تا هدایت مارا دریافت کنی ؟
به قول استاد واقعاً این خطابش با همه ی ما هست آیا ما به تو قلب باز ندادیم دادیم ولی تو ندیدی زینب تو مسیر را گم کردی والان که مسیر را پیدا کردی فقط بچسب به مسیر و دیگه ول نکن
چقد خدا داره قشنگ با این سوره داره با من حرف میزنه وتا الان اینجوری به این سوره نگاه نکرده بودم خدایا ممنونم ازت
و بار سنگین را از تو بر نداشتیم
مگه غیر خدا کسی میتونه بار سنگین را از من برداره مگه من غیر از توکسی را دارم خدایا من لی غیرک تو هم پدر هم مادر هم دوست منی تو همه کس منی من کنار تو آرامش دارم
من با توکل به تو خداوندا و با ایمان به تو میرم جلو و از هیچ کس و هیچ چیز نمیترسم ومن فقط مسیری که به تو منو نزدیک میکنه را انتخاب میکنم و این بهترین مسیری که انتخاب کردم .
قبلاً کجا الان کجا
من برای زندگیم هدف دارم و تا آخرین لحظه ی زندگیم هدف دارم و روز به روز اهدافم بزرگتر میکنم ( قبل از آشنایی با شما استاد همیشه میگفتم نباید اهداف زیادی داشته باشم فقط یه هدف و وقتی رسیدم دیگه تموم چون به من یاد داده بودن هر کس آرزوها و اهداف بلند بالا داشته باشه از خدا دوره و بلند پروازه و .. من با خودم خیلی فکر میکردم می گفت خوب مگه آدم چند هدف داشته باشه چی میشه گناه یعنی خوب حالا که به هدفم رسیدم بعد چی میشه )ولی الان که با قانون آشنا شدم فهمیدم بابا فقط حرکت کن زینب و ببین خدا چه راههایی بهت نشون میده و برای خودت هی هرروز ایده هر روز اهداف عالی انتخاب کن و برو جلو .
وقتی که این هدفت رسیدی هدف بعدی ت و شروع کن و این است زندگی و چقد آدم انرژی میگیره و بدون که تنها خداست که در کنار تویه و بدون خدا دوست داره تو حرکت کنی هدف داشته باشی و با امید و توکل به اون مسیر را میره و از اینکه هیچ کس و هیچ چیزی کنترلی روی تو نداره و کنترل زندگیت دست خودته تو مقاومت ها و ترمزهات و بردار اون سنگینی و باری که روی قلبت برداشته میشه و تو سبک میشه و قلبت باز میشه و هدایتهای خداوند را دریافت میکنی خیلی راحت و ساده و بعد نتایج و معجزات را میبینی و ایمانت بیشتر و بیشتر میشه و باز ادامه میده و باز هدایت ها و باز نتایج عالی و باز معجزات و نتایج عالیتر
و اینجوری مزه ی شیرین زندگی را میفهمی و از زندگی لذت میبری و میگی این مسیری که دنبالش بود و من کلا قبلاً مسیر را اشتباه رفته بود بابا هر مسیری قانونهایی داره و با رعایت قانونها تو مسیر را پیدا میکنی و ادامه میده این مسیر پایان نداره و هی باید بری و فقط کشف کنی و لذت ببری .
استاد عزیز من هیچوقت دانشگاه نرفتم و استادی نداشتم اما از روزی که با شما و سایت ارزشمند شما آشنا شدم ی استاد دارم که با دنیا عوضش نمیکنم چون تمام من رو تغییر داد و از من ،یک منه دیگه ساخت که با قبلی زمین تا آسمون فرق داره
باورهای غلط تمام وجود منو گرفته بود و روز به روز بدتر میشد تا خدا شمارو برای من فرستاد
من نمیدونم شما خدارو انتخاب کردید یا خدا شمارو انتخاب کرد اما من شما رو انتخاب کردم تا با کمک شما مسیرمو تغییر بدم و این اتفاق افتاد
از روزی که با شما آشنا شدم میدونم که خیلی شاد هستم چون مطمئن شدم در مسیر خداوند قرار گرفتم و هیچ روزم بدون شنیدن صدای شما به پایان نمیرسه
این فایل به من انرژی داد چند وقتی بود که یک هدف مهم که بهش رسیده بودم و در خوشحالی اون بودم به هدف بعدیم زیاد فکر نمیکردم و متوقف شده بودم اما با شنیدن این فایل متوجه شدم ایراد کارمو و برای رسیدن به هدف بعدیم تلاش میکنم
این آیه چقدر زیباست إن مع العسر یسری چیزی که تا کنون به ما گفته بودن متفاوت با این بود
استاد من خیلی دوست دارم قرآن رو کامل شما برامون ترجمه درست کنید و یک دوره کامل قرآنی بزارین تا هر کس دوست داره این کتاب آسمانی رو به درستی بفهمه ازش استفاده کنه
در پایان ازتون تشکر میکنم که فایلهای ارزشمند برامون میزارین و من هر روز چک میکنم تا ی فایل جدید میبینم کلی خوشحال میشم به امید روزی که شمارو از نزدیک ملاقات کنم که هدف اصلی من هم همینه
برای دوستان هم فرکانسی خودم طلب خیر و خوشبختی دارم و امیدوارم سعادتمند و ثروتمند باشن
همون اول که فایل رو باز کردم استاپ کردم و گریه کردم از زیبایی جاده خدایا چقدر زیباس این سرسبزی و قشنگ مشخصه چقدر هوا خوبه
خدایا شکرت برای زیبایی جهان همین جهان که تمومی نداره خدایا شکرت
چی بگم از این فایل زیبا و تفسیر فوق الغاده از دل اومد به دل نشست
هرجا که خودم شروع کزدم به تقلا و دویدن و بار رو کشیدن تازه بار بقیه رو هم برداشتن وای برمن چقدر اذیت شدم تازه چقدر فکر میکردم قوی ام که این سختی ها رو تحمل می کردم
خدایا شکرت ای الله مهربانم من رو هدایت کردی به مسیر اسان و درست الهی شکر شکر شکر
خدایا من رو اسان کن برای اسانی ها
چقدر خوبه وقتی کارا خودبه خود جلو میره و تو متعجبی چجوریه اخه
وقتی قدرت رو فقط و فقط به خدا میدی
وچشم امید به هیچ کس نداری خدایا شکرت هستی
خیلی حال کردم با این فایل
سپاسگزارم تجربیاتتون رو و صحبتهای شیرینتون رو با ما به اشتراک می گذارید
سلام به شما استاد عزیز و خانم شایسته .من امروز بیدار که شدم داشتم در صفحه کشف قوانین زندگی یکی از ویدیوهای مربوط به اون دوره رو نگاه میکردم و انرژی فوق االعاده گرفتم.بعدش اومدم یکی دیگه شو ببینم سایت قطع شد و وقتی ورود کردم اتفاقی هدایت شدم به این ویدیو و قلبم بهم ندا داد الان اینو ببین و ادامه فایل قبل رو بعدا.به محض اینکه خانم شایسته شروع به خوندن اون سوره کردن من زدم زیر گریه و استپ زدم و پا شدم نماز شکر خوندم و از اول تا آخر نمازم اشک میریختم ناخودآگاه.و سجده شکر کردم که خداوند من رو هم مدار شما قرار داده و به من آگاهی میرسونه.چون دقیقا قلب من رو گشاده کرده و با معجزاتی برام میکنه که حیرت زده میشم.این ویدیو امروز هدیه خداوند به من بود که من رو در آغوش بگیره و آرامش دهنده من باشه.ازتون ممنونم که توی مسیرهاتون این فایلهای ارزشمند رو درست میکنید.و ممنون از خانم شایسته.و چقدرم هرجفتتون خوش تیپ و پر نور و پاک هستید.خدایا شکرت
استاد تموم حرفاتون حقه و به دل من خوب میشینه این صحبتهای شما ایمان منو بیشتر کرد من گاهی اوقات از مسیر خارج میشم و بعد که به خودم میام و به مسیر بر میگردم همیشه یه پیام یا فایلی از شما دریافت میکنم که ایمان من و بیشتر میکنه
استاد عزیزم من از وقتی که قلبم رو به خدا سپردم خدا خودش همه چیز و برام درست میکنه حتی موقعی هم که از مسیر خارج میشم هم یک هدایت هست و خداوند میخواد توی اون حالت یه درس خیلی بزرگ به من بده و منو هدایت کنه به یک آگاهی بزرگ از جهان هستی
و دقیقا خیلی وقتها یه جوری یه باری رو از روی دوشم بر داشته که احساس سبکی کردم و حس کردم که یک نیروی برتر این کارو برام انجام داده
اینقدر این فایل برایم لذت بخش و امید دهنده بود که این دلنوشته به دلم آمد
اینجا برای دوستان خوب خودم کامنت می گذارم
بنده بودن در برابر تویی که بنده های خودت را دوست داری نه تنها عیب نیست بلکه عالی است و بهترین کار چرا که تو خدایی هستی که سالها درحال خدایی کردن هستی و هیچ کس نتوانسته بر تو عیب بگذارد و با تو در مقابله در بیایید.
تو تنها چیز یا کسی هستی که همیشه بودی و هستی و خواهی بود.
نه نیاز داری و نه نیازمند می شوی.
و برعکس همه ما نیاز داریم به تو و نیازمندت هستیم.
نه کسی را در کنار خودت داری و نه لازم داری کسی در کارهایت کمک کند تورا.
چقدر من با این فایل احساساتی شدم اصن از اون لحظه اول که شروع کرد مریم عزیزم ایه رو خوندن بخدا حس کردم یه چیز در من فروریخت سرتا پا گوش بودم و استاد که دیگه شروع کرد تفسیر ایه من دیگه خالی شدم منم اگه کاری به زندگیه شما نداشته باشم به زندگی خودم که نگاه میکنم میبینم خیلی تغیر کردم اما نگاه کمال گرایانه باعث شده که یادم بره و فکر کنم که اتفاقی نیفتاده همین که قبلا در حسرت یه محصول بودم که از سایت بخرم که بخاطرش میخواستم سکمو بفروشم کجا و الان خداروشکر که هر محصولی که هدایت شم سمتشو میخرم همین که تو یه خونه اجاره ای رو تبدیل کردیم به رهن و با تکامل صد در صد به خریدم میرسه همین که من جرعت نمیکرذم از صد قدمی یه مرد رد بشم الان تو جایی کار میکنم که فقط من دخترم و ارتباط اجتماعیم باهاشون عالیه خداروشکر همین که قبلا مقصر تمام بدبختی های زندگیمو خدا میدونستم و الان با عشق دارم باورسازی میکنم چون دارم با خودم این باورو میسازم که من خالق زندگیمم همین که قبلا هیج جا تنها نمیرفتم و مثل ادمای توسری خور بودم الان تنها حای یه سفر خارجی رفتم و هزاران اتفاق ریزو درشت دیگه که خدا بهم گفته حرف زده و من شنیذم که حرف زده چون حرفش در من حس وجد به وجود اورده واقعا الان که نگاه میکنم میبینم خدای من چقدر همه چیو تو زندگی من تغییز داده به نسبت تغییز خودم این حجم از عظمت کاری کرد با من که هم دیشب تو فایل سفر به دورامریکا و هم الان اشک من دربیاد از این همه عظمتش این فایل به معنای واقعی مشاهده گر بودنو بهم یاد داد و منو به فکر وا داشت هرچند من تا اخر فایلو ندیدم ولی احساساتم نزاشت که صبر کنم بعد کامنت بزارم استاد جان من قد خدا از شما تشکر میکنممممم واقعا اگه هایت نمیشدم به سمت شما الان معلوم نبود کجا بودم حتما یه فایل براتون میفرستم از قبلو بعدم میگم چون الان خیلی دوس ندارم از گذشتم حرفی بزنم که فازم منفی شه و خدایا شکرت که هدایتم کردی و همیشه اینکارو میکنی خدایا ممنونم ازت فرمانروای کل هستی قلب گنده برای هر دوی شما بوس
به نام خدای وهاب هدایتگرم .
سلام به اساتید عزیز و بینظیرم استاد عباسمنش و استاد شایسته .
قبل از شروع خیلی دلم میخواد که تحسین کنم این نوعِ رابطه تون رو . که انقدر سرشار از احترام و ادبه … چقدر فوق العاده ست که ما آدما بدونیم که حتی اگر با کسی خیلی صمیمی بودی و سالها زندگی کردی حقی نداری بهش بی احترامی کنی با فرض این که ما با هم دوستیم دیگه …
خیلی لذتبخشه دیدن این که شما اصول رو در تمام جنبه هایی که حداقل من دیدم در فایلهای مختلف ، رعایت میکنید .
و به نظرم چون شما آدمهای باکیفیتی هستید طبیعیه که نعمتهای فراوان و زندگی باکیفیت رو تجربه کنید .
منم سعی میکنم هرروز یک قدم به سمت باکیفیت بودن بردارم .
قبلا تعریفم از باکیفیت بودن این بود که اگر قوانینو به درستی اجرا کنم آدم باکیفیتی میشم .بنابراین سعی میکردم تا جایی که میتونم قوانینو باکیفیت اجرا کنم .
تحسین کنم ، شکور باشم ، کنترل ورودی داشته باشم ، باورهای مخرب رو پیدا کنم و روشون کار کنم و روی عزت نفس و معنویتم کار کنم ، نتایج فوق العاده ای هم گرفتم …. و واقعا هم بابت این موارد تلاش میکردم . اما فکر میکردم اگر من قانونو به درستی اجرا کنم حله . دیگه خیلی لزومی نداره برای چیزی تلاش کنم.. منظورم تلاش فیزیکیه .
اما بعد یه مدتی به لطف خدا چون آدم باکیفیتی توی اون زمینه بودم هدایت شدم به مسیری که همه دورو اطرافیانم علاوه بر باورهای درست به خاطر تلاشهای فیزیکیشون نتایج فوق العاده ای گرفته بودن و من فهمیدم که باید چیکار بکنم .
چند روز پیش داشتم فکر میکردم به مفهوم این آیه که با هر سختی آسانیست .. البته من به جای آسانی لذت رو گذاشته بودم . بعد داشتم به این فکر میکردم که ببین مثلا کسی که بچه دار میشه اون بچه اوایل تولدش شبا نمیذاره که اون ادم بخوابه . و مسئولیتش هم خیلی زیاد میشه اما صبح که بیدار میشه وقتی بچه ش رو میبینه قند توی دلش آب میشه اون بچه یه خنده که میکنه یا حتی وقتی غذا میخوره انگار دنیارو به مادرش دادن . نمیخواد اون لحظه رو با هیچی عوض کنه.
یا مثلا به این فکر میکردم که شاید یکی توان مالی نداشته باشه به اندازه کافی تا خیلی از لذتهارو برای خودش فراهم کنه. اما جهان سرشار از لذتهای فراوانه . مثلا دیدن سایه روشن دم صبح روی زمین .
دیدن تکون خوردن برگ درختا وقتی که نسیم میاد . غذا دادن به یه حیوون بامزه .
شستن دست و پا توی یه چشمه یا موتور اب . دیدن و توجه کردن به گلها و گیاها
فوت کردن قاصدک و خیلی چیزای دیگه که اگر ما یک دم چشممون رو از سختی ها برداریم و اون قشنگیارو ببینم همه چی یادمون میره و غرق در لذت میشیم .
یه نکته ای رو وسط فایل دیدم از ویژگیهای مثبت استاد قشنگم خانم شایسته که خیلی تحسین برانگیزه و نشون از عزت نفس بالای ایشون داره و من خیلی دلم میخواد که بیشتر یاد بگیرم .
با وجود این که استاد شایسته با استاد عباسمنش زندگی میکنن و حتی خیلی از کارای سایت رو ایشون انجام میدن و مقالات رو ایشون مینویسن و واقعا خودشون هم بسیار بسیار تاثیرگذار هستن اما نمیخوان خودشونو در معرض توجه قرار بدن و بگن اون چیزی که بچه ها از سایت عباسمنش یاد گرفتن ..
میگن اونچه که من و بچه های سایت عباسمنش از شما یاد گرفتیم .
واقعا چقدر لازمه که یه آدمی بزرگ و سرشار باشه که بتونه خودشو کنار بکشه از مرکز توجه و صادقانه تعریف کنه و نگه منم هستم که اینکارو انجام دادم و سایتو بهبود دادیم باهم…
یه چیز دیگه ای که نظرم رو به خودش جلب کرد و خیلیم برای جالب و قابل توجه و تحسین برانگیز بود این نکته بود که منو شاید خیلیای دیگه فکر میکنیم که اگر کسی این همه نعمتهای فراوان توی زندگیش داشته باشه و زندگیش غرق در ثروت مادی و معنوی و کلی نعمت باشه طوری که الگوی هزاران هزار نفر باشه دیگه سختی خاصی نداره که . اصلا شاید لزومی هم نداشته باشه که بخواد باورسازی کنه نه رشد کنه بیشتر. چون دیگه واااقعا رشد کرده دیگه .
اما دیدم که خانم شایسته میگن هروقت که من روی ترمزی کار میکنم و اونو رفعش میکنم میفهمم که من چقدر آسان شده بودم برسختیا و الان آسان شدم بر آسانیها ..
من این نتیجه رو گرفتم که ببییین فرقی نداره تو کجای مسیر باشی .. همه جای مسیر سختیا هستن .لذتهاام هستن .. اینا همراه همن و تو بایدد توانایی اینو داشته باشی که دوتاشو در کنار هم مدیریت کنی . اگر بتونی این کارو انجام بدی و مدیریت کردن رو یاد بگیری و اونو با کیفیت انجام بدی درها به روت باز میشن .
استاد عباسمنش عزیزم . ازتون ممنونم که طاقت آوردین و ادامه دادین و این همه رشد کردین تا چراغ راه همه ما بچه هایی بشین که دنبال مسیر هدایت بودیم .. اگر هدایت خدا و وجود شما نبود منِ غزل هیچ وقت به تنهایی نمیتونستم طاقت بیارم .. اما الان میام و میبینم و فکر میکنم و میشنوم و نتایج بقیه رو میخونم و میگم غزل چرا تو نه … چرا تو نرسی به چیزهایی که میخوای . با این همه نعمت و این همه فرصتی که هست تو به خودت ظلم میکنی اگر رشد نکنی.
یک چیز دیگه ای که دلم میخواد اینجا بنویسم اینه که جدیدا یاد گرفتم داستان روند رو .
اینو که من باید انقدر یه مسیریو ادامه بدم و چالشهارو حل کنم که استاد اون مسیر بشم . باید اون باورها تبدیل بشن به عادت های من . باید یطوری اقدام کنم که بعد یه مدت شخصیت من تبدیل بشه به اون ادمه که اونطوری اقدام میکنه. اگر اون کارو اونطوری انجام ندم بدن درد بگیرم . خمار بشم . باید بشه جزئی از گوشت و پوست و استخونم . اینطوریه که من باکیفیت میشم برای داشتن اون نعمت . و سرراهم قرار میگیره. اصلا وقتی تو به ادم باکیفیتی تبدیل بشی احساس لیاقت خودش رشد میکنه و میتونی با افتخار بگی مننن این کارو کردم . و اگر این قضیه نابود شه دوباره من میتونم بازسازیش کنم و همه چیزو به بهترین حالت بسازم .
اما وقتی تو ادم باکیفیت نشده باشی اگر یه اتفاق خوب بیفته برات میگی این شانسی بود .
مثلا توی داستان روابط من میتونم بگم که تا جایی که درک کردم خیلی آدم باکیفیتی هستم . برای همینه که همیشه بهترین روابط رو تجربه میکنم با هررر آدمی که سرراهم قرار میگیره .
اما فعلا دارم راهِ ثروت و کسب درامد و خیلی راههای دیگه رو رو امتحان میکنم و تبدیل میشم . و
یک روندی رو برای خودم درنظر گرفتم و دارم اونو به عادت تبدیل میکنم . چون میدونم وقتی به عادت تبدیل بشه دیگه اون سختی به حساب نمیاد بلکه دیگه میشه حاشیه امن من و همش میخوام همون کارو انجام بدم .
توی مسئله زبان خوندن من اون اوایل قشنگ جون میدادم که بخوان یه ساعت وقت بذارم
حاضر بودم سخت ترین کارای دنیارو انجام بدم اما زبان نخونم. هرروزم توی برنامه م مینوشتم و هی پشت گوش مینداختم و انجامش نمیدادم تا اینکه تبدیلش کردم به یک روند .. یه برنامه ریزی که حتما باید انجام بشه
بعدش کم کم تبدیل شد به یه علاقه .. البته که با درخواست های فراوان خدا منو توی مداری قرار داد که اهمیتش رو درک کنم و اهرم لذت منو میکشیددد به سمت زبان خوندن .
الان که دارم فکر میکنم میبینم عه اونم خیلی سخت بود اما وقتی بعد یه مدت کوتاه میتونستم یه متن ساده ای رو ترجمه کنم خیلی خیلی لذت میبردم . اما راهش همچنان ادامه داره و میدونم که هنوز تبدیل به گوشت و پوست و استخونم نشده .
امیدوارم که بیشتر درک کنم . بیشتر بتونم انجام بدم . و گره های ذهنی م بابت مسائل مختلف باز بشه تا ادامه بدم . چون تازه تازه درک کردم که نباید توقف کرد. چون اگر توقف کنی ازونجایی که با قانون جهان که هیچی ثابت نیست ناهماهنگ میشی جهان ازت حمایت نمیکنه.
تازه میفهمم که اونایی که مداوم در حال رشدن و مداااوم دستاوردهاشون بیشتر و بیشتر میشه همواره در حرکتن . اصلا این حرکته براشون لذته . اینو وقتی فهمیدم که توی دوتا زمان مختلف با دوتا آدم موفق صحبت کردم درباره راه . هردوتاشون گفتن که برای ما مسیر لذتبخشه . دوست نداریم یکجا باشیم . بعد که توجه کردم دیدم اونا هیچ وقت آروم نمیگیرن انگار . همش درحال تلاش برای تجربه چیزهای جدیدن و تبدیل شدن به شخصیتهایی که همواره در حرکت برای بهبود خودشونن و همین باعث شده بود که مداوم دستاوردهاشون بیشتر بشه. مداوم رشد کنن . مداوم بهتر بشن.. مداوم بزرگتر بشن .
یعنی قشنگ مثل خود جهان که همواره در حال گسترده شدنه این دوتا ادمم درحال گسترده شدنن .
من فکر میکردم که خداایا اینا چه باوری دارن که من ندارم .. منم که دارم تلاش میکنم پس چرا هرگز تا حالا مثل اینا رشد نکردم ، تا این که به لطف خدا کم کم دارم یاد میگیرم و هربار خودمو بیشتر تبدیل میکنم به آدمی که برنامه داره . تلاش میکنه. جدا از باورایی که میسازه اقدام میکنه.
اگر بخوام سال 401 و تا الانِ 402 رو نامگذاری کنم ، اونو سال اقدام کردن نام گذاری میکنم . چون توی این یک سال و چهار ماه یاد گرفتم که اقدام کردن یعنی چی و لذت بردن یعنی چی
و به حدی که تلاش کردم و میکنم ، دارم میبینم که چقدر شخصیتم داره باکیفیتتر میشه و چقدر بیشتر احساس لیاقت دارم برای خلق خواسته هام . و چقدر درمسیرم . و چقدر آسان شدم بر آسانیها
در نهایت از همه دوستان قشنگم که کامنت مینویسن و انقدر الهامبخشن تشکر میکنم .
ممنونم که همراهید . سپاسگزارم که تجربیات و درکتون رو مینویسید .. من هربار ازتون یاد میگیرم و تشکر میکنم اما تشکرم رو ثبت نمیکنم..
شاید به خاطر این که فکر میکنم امسال سال اقدام کردنمه. و باید لقمه ی خودمو از اون درس بگیرم و برم پی کارم تا انجام بدم .
اما یه نکته ای رو هم بگم که بابتش خوشحال و سپاسگزارم و اونم اینه که از وقتی روزهام شده روز اقدام کردن و سعی میکنم تاجایی که درک کردم واقعا اقدام کنم و پیش برم و انجام بدم و برنامه داشته باشم ، انگار جهان باهام همدست شده .. همه کارارو برام انجام میده .
یه کار تیمیه انگار . من و جهان . من هدف رو مشخص میکنم و پیش میرم و هرچقدر که بتونم باکیفیت تر پیش برم اون کیفیتِ بیشتری رو توی فراهم کردن شرایط برام ایجاد میکنه ..
در نهایت عاشقانه سپاسگزار خدای بینظیر جهانم هستم که همواره هدایتم میکنه و راههارو بهم نشون میده ک کارهارو برام انجام میده و شده هم گروه من .
البته اون بود .. من انتخابش کردم و آوردمش توی بازی خودم . اونم شده یه همبازی حرفه ای که
اجازه بدین چندتاام از کمکهای باحال و حرفه ایشو بگم که برام یادآوری بشه و باهم لذت ببریم .
1_ چند روز پیش داشتم فکر میکردم که باید برم چند بسته ورق طراحی و کاغذ کاهی بخرم که یه سری کارارو روی اونا بنویسم و انجام بدم . تو همین فکرا بودم که رفتم توی انباری و دیدم یه کتاب روی زمین افتاده . خم شدم برش دارم دیدم توی یه نایلن که از توی کمد مشخص بود یه عاالمه ورق کاهی و کاغذ طراحی هست
2_ توی فکر این بودم که اگر یه پلیور داشتم میتونستم با پافری که دارم استفاده ش کنم و یه پلیور باحال هدیه گرفتم .
3_ همون روز داشتم فکر میکردم که باید برم یه کرم ابرسان صورت بخرم که کرم ابرسان صورتو هدیه گرفتم .
4_بعدش داشتم فکر میکردم که چقدر شلوار دوستم خوبه و توی تنش قشنگه که از همون مدل شلوار هدیه گرفتم .
5_بعدش داشتم فکر میکردم که این مانتویی که مال مامانمه و من با این شلواره پوشیدم چقدر به هم میان و مامانم بدون این که من ازش بخوام اون مانتورو هدیه داد به من .
6_من یه بشقاب دیوارکوب قدیمی رو سوغاتی گرفته بودم که خیلی ازش خوشم نیومده بود اما خیلی تشکر کردم و بهش عشق ورزیدم تا این که برادر شوهرمم که یه بشقاب دیوارکوب هدیه گرفته بود به خواهرش گفته بود که عهه من ازون یکی بشقابه که دادی به غزل خیلی بیشتر خوشم اومده بود ولی روم نمیشه بهش بگم . مادرشون به من گفت میشه لطفا بشقاباتونو با هم عوض کنید ؟ من دیدم بشقابی که اشتباهی دست برادرشوهرم بود خیلی خیلی قشنگتر و بیشتر باب میل منه و خدا سریعا شرایطیو فراهم کرده بود که بشقابا عوض بشه .
7_قبل همه اینا داشتم فکر میکردم که میکروفون گوشیم خرابه ولی اشکالی نداره من باید از همه چیزهایی که دارم درست استفاده کنم و کیفیت رو نشون بدم چند روز بعد میخواستم هندزفری بخرم ولی هدایت شدم که بدم جای هندزفری گوشیم که مشکل داشت رو درست کنم .. وقتی اون درست شد همه مسائلی که گوشیم از قبل داشت درست شد ..
8_دلم میخواست راحتتر زبان بخونم و دوتا کتاب زبان عاالی هدیه گرفتم.
9_دلم میخواست دوستان و آشناهارو ببینم کلی جا دعوت شدیم و همه رو دیدیم و لذت بردیم .
10_میخواستیم یکروزه بریم تهران و خب طبیعتا تابستون اونجا خیلی گرررمه اما خدا یه کاری کرد که اتفاقاا خیلی روز خنکی بود و هییچ سختی ای بهمون نرسید .
11_ داشتم با پسرخاله همسرم بیلیارد بازی میکردم در حالی که من تقریبا هیچی بلد نبودم و اون خیلی حرفه ای بود .. اما هربار به آخر بازی که میرسید یه کار اشتباهی انجام میداد و این باعث میشد بازی به نفع من تموم بشه و من ببرم :)))
12_ داشتم فکر میکردم که اگر من مقدار زیادی اینترنت رایگان خدیه میگرفتم خیلی باحال میشد و کلی فایل دانلود میکردم همون شب پام اومد که شما برنده 50 گیگ اینترنت رایگان شدین و من کلی فایل دانلود کردم .
دوباره از اونجایی که خیلی ذوق کردم و سپاسگزار بودم چندبار دیگه ام اینترنت رایگان گرفتم و در نهاایت یه بسته اینترنت 20 گیگ همیشگی دریافت کردم که تا وقتی که در این خونه زندگی میکنیم ثابته و وجود داره .
خلاصه که من آرزو میکنم که بیشتر بفهمم و بیشتر اقدام کنم .. چون اتفاقای خوب فقط توی مسیری رخ میده که در اون علاوه بر سختی آسانی هست .
سلام غزل جان دوست خوبم
توی این مدت که یه تایمی از روزم خوندن کامنت بچه هاست که انصافا دوستان عزیزی اینجا هستن که فوق العاده مینویسن و من چقدر درس میگیرم که همراهش لذت میبرم گاهی چقدرذوق زده میشم گاهی بم برمیخوره،گاهی گریه میکنم از تأثر و خیلی چیزا بم گوشزد میشه با خوندن کامنت های دوستانم اما هربار که لیست کامنتای دوستانی که فالو کردم رو میبینم جای خالی تورو حس میکنم. هی این سوال تو ذهنم میچرخه که پس غزل؟
که خداروصدهزار مرتبه شکر میبینم که درحال اقدام کردن و عمل بودی و رشد بیشتر
غزل جان مرسی که لیست اتفاقای خوبتو نوشتی چون برام الگوسازی میشه و هی به خودم میگم که ببین میشه و تو ذهنم طبیعی تر میشه اتفاق افتادن چیزای خوب و به ذهنم میگم که ببین اینطور اتفاقات برای بچه های این مسیر درست برای هر ادمی که باورهای قوی میسازه و هر ادمی که شاهانه زندگی کردن رو انتخاب کرده و باور کرده که با خدا بودن همش خوبیه اتفاقاته خوبه،با خدا بودن عزت و سربلندی و برکت به شکل مثلا هدیه گرفتن هستش،با خدا همراه هر سختی اسان بودن اسان شدنه،چون برای من از اینطور اتفاقات در ابعاد کوچکتر هم میوفته و وقتی با تعجب اطرافیان مواجه میشم ممکنه گمراه بشم و احسای لیاقتمو از دست بدم یا غیر طبیعی بدونم و این روند صعودی نزولی برام بوجود اورده
درمورد استفاده از هر وسیله ای که الان داریم یه مثال دارم،من خیلی دلم میخاست یه ام پی تری پلیر داشتم و فایلارو با اون گوش میدادم،فعلا نتونستم بخرم،بعد یه گوشی قدیمی داشتم که سایزش کوچیکه رم میخوره و من الان دارم از اون برای این کار استفاده میکنم،اتفاقا از لحاظ سخت افزاری با کیفیته و جای هندزفریش از گوشی که دستمه بهتره، توی جیب جا میشه و اینروزا حسابی ازش لذت میبرم.
درمورد لذت بردن از هر چیزی منم که الان توی خونه پدری هستم و یه خونه قدیمی هستش،همیشه میام خونه رو تمیز و مرتب میکنم یا میبینم بقیه خونه رو برق انداختن من روی تخت حیاط زیر انداز و بالشت میزارم و تزیبن میکنم چایی دم میکنم و میبرم توی فضای باز میشینم.یا مثلا موقع سحر پا میشم به درخچه گل کاغذی اب میدم برگاشو میشورم.براش چالکود درست میکنم و از اینکه به باغچه رسیدگی کنم کلی لذت میبرم
درمورد این فضایی که واقعا غنیمته منم خیلی وقتا میخونم درسمو میگیرم،ممکنه هیچ ننویسم، و حتی ممکنه فایلهای تمرین دار رو فقط تو دفترم بنویسم،گاهی هم کامنت گذاشتم.خلاصه اینکه سعی ام این بوده که درمسیر باشم چه فعال در سایت چه غیرفعال.البته تو الگوی من هستی و نتایج تو رو من هنوز نساختم.
من واقعا شمارو در زمینه ارتباطات تحسین میکنم پاشنه اشیل من و مهمترین هدفم
غزل جان تو و بقیه دوستان رو از صمیم قلب دوست دارم و تحسین میکنم و خوشحالم که اینجا با شما هستم.
ان شالله همیشه در حال رشد و پیشرفت و لذت بردن باشی.ان شالله اقدامات و عمل کردنت نتایج شگفت انگیز خلق کنه و بیای برامون بگی
سلام به زهرای عزیزم . دوست مهربون و نازنینم .
اول از همه خیلی ممنونم به خاطر لطف و محبتی که داری و برای من مینویسی. این رفتارت رو خیلی تحسین میکنم . خیلی فوق العاده ست . برات قشنگترین اتفاقات رو آرزو میکنم .
سپاسگزارم به خاطر مثالهایی که زدی
مثال ِ حیاطتون خیلی به دلم چسبید . الهی که همیشه آباد باشه و سایه شما و خانواده ت مستدام باشه عزیزم .
حیاطتونو دقیقا طوری توصیف کردی که من همیشه توی ذهنم از یه حیاط خیلی دنج تصور میکنم .
درباره این که گفتی من هنوز نتایج توو نگرفتم اینو برات بگم که
تو خیلی خاصی مطمئنم که راهت رو پیدا میکنی و نتایج دلخواهتو خلق میکنی شک ندارم .
نتایجت طوری میشن که شبیه به هیچ کسی نیست و خاص خودته .
اما برای رسیدن و دریافت کردنش اول باید به بینیازی برسی.
باید انقدر ادامه بدیم تا همه خواسته هامون بشه جزئی از شخصیتمون .
زهرا جون دیروز یه اتفاقی رو تجربه کردم که قانونو برای من یادآوری کرد و دوست دارم که برات بنویسم .
ما یه سگ کوچولوی عروسکی توی حیاط خونه پدریمون داریم که عزیز همه خانواده ست . دیشب که کنارمون توی حیاط نشسته بود یهو بلند شد رفت روی مبل دراز کشید به حالتی که آماده ماساژ گرفتنه.
هیچ کسی هم اونجا کاری نکرده بود که این مفهومو بهش برسونه که بیا ماساژت بدم هاا .. اون خودش یهو ذوق زده شده بود رفته بود اونجا…
من داشتم فکر میکردم که ببین این وروجک چقدر قشنگ بلده کارای سمت خودشو انجام بده . انگار میدونه که اگر این کارو کنه یکی میره و ماساژش میده .
حالا بعد شب شد و سگمون نمیخواست بخوابه و هی صدا میکرد تا این که من گفتم خدایا میشه لطفا یه کاری کنی که دیگه صدای ویکی نیاد و ما بخوابیم راحت ؟ آخه من خیلی خسته ام .
بعد این خواسته م یهو صدا قطع شد و تا صبح هیچ صدایی ازش نیومد .
بعد داشتم فکر میکردم به این که ببییین خدا چقدر من ِ بنده رو دوست داره که چون من ازش خواستم این کارو کن تا من از خوابم لذت ببرم فوری دست به کار شد و به خاطر راحتی من این کارو انجام داد .
پس چرا من ازش نخوام ؟
حالا چطوری میتونم ازش بخوام ؟
من باید کاراییو که مربوط به منه برای رسیدن به خواسته م رو انجام بدم .. بقیه ش رو خدا خودش انجام میده و نیازی نیست من کاری بکنم .
مثلا توی روابط همین که تمرین کنیم به آدمی تبدیل بشیم که میخوایم وارد زندگیمون بشه یعنی سمت خودمونو انجام دادیم .
توی ثروت همین که قدردانی لفظی و عملی داشته باشیم (به خوبی و با کیفیت از لوازممون استفاده کنیم )
و به ایده ها عمل کنیم .
خود به خود انجام میشه و خدا برکت میاره وارد زندگیمون میکنه. من اینو دارم به اندازه که میتونم با کیفیت این درک و آگاهیو اجرا کنم تجربه میکنم .
من مشتاقتم که بیای و برامون از مسیر قشنگت و اتفاقایی که تجربه میکنی بگی .
چون نتیجه خیلی مهم نیست. اون مسیره ست که باید قشنگ باشه .. اونم توسط خود ما و نوع نگاهمون قشنگ میشه
اگر ما بپذیریم که مسیر مهمتر از نتیجه ست خیلی بیشتر بهمون خوش میگذره. دلم میخواد یه تجربه ام از مسیر بنویسم
من خیلی از گرما بدم میومد همیشه. شهر ما خیلی خنک و بینظیره.
اما امروز صبح گرم و آفتابی بود و ما برای نهار میخواستیم بریم باغ تا میوه هارو هم بچینیم تا شکر عملی اینهمه نعمتو هم به جا آورده باشیم.
منم اصلااا دلم نمیخواست برم. بعد برای خودم یه فایل صوتی درست کردم از مزایای اینکه چقدر خوبه هوا گرم باشه و ذهنم رو متقاعد کردم که زجر نکشه بعدشم بلند شدم آماده شدم و دیدم عههه اون آفتابه تبدیل شد به یه نسیم خنک .. انقدر عالی بود هوای باغ که وقتی جورابمو از پام دراوردم سردم شد :)))
مامانم یه غذای خوشمزه درست کرده بود اما من امروز دلم کباب میخواست. گفتم خداجونم ازت میخوام که غذایی که مامانِ همسرم میاره باغ لطفا کباب باشه
انقدر اعتماد داشتم که حرفمو گوش میکنهه … رفتیم باغ دیدم مامانش کباب تابه ای درست کرده :)
بعد از ظهرم که رفتیم سراغ میوه ها من با دیدن هر سایه روشنیکه روی زمین و روی آلو و زردآلو و سیبها افتاده بود کلییی شکر کردم. کلی با خدا حرف زدم که خدای من تو چقدر قشنگی . تو چقدر سخاوتمندی. چقدر قدرتمندی. کلی به فراوانی توجه کردم . کلی درختارو بوسیدم و ازشون تشکر کردم .. موقع برگشت کلی خونه های قشنگ و سرسبزیها و ماشینای قشنگو دیدم و سپاسگزاری کردم
و الان که دارم برات مینویسم برگشتیم خونه و با اینکه خسته ی جسمی ام اما انقددددر حالم عالیه که فکر نمیکنم شب خوابم ببره
زهرا جونم من آگاهانه و با دقت نعمتهارو میبینم و تحسین میکنم . آگاهانه میشمارم قشنگیارو . آگاهانه تشکر میکنم .
نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم برات اما این کارا مسیر زندگیمو قشنگ و دلچسبتر کردن .
آرزو میکنم که هممون در آغوش امن خدای قشنگمون باشیم و بفهمیم و درک کنیم و لذت ببریم .
دوست عزیزم غزل خانم سلام
مرسی برای دعاهای قشنگت،خدا خانواده خوب تو رو هم حفظ کنه و ان شالله محفلتون همیشه گرم باشه،و بین تو و همسرت هر روز عشق بیشتر
اینکه گفتی نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم،بگم که من میدونم من کاملا احساس کردم که این حرفهارو خدا از طریق تو به من زده چون این روزا خیلی تو ذهنم چرخیده که خدایا با من حرف بزن، خدایا نظرت چیه درمورد این موضوع یا نظرت چیه درمورد شرایطم یا حتی گفتم خدایا نظرت راجع من چیه از من راضی هستی
اینکه گفتی تو خاصی و نتایج خاص خودت رو میگیری اصلا واقعا حس کردم حرف خداست گریم گرفت از ذوق و میدونستم یه وعده از خداست تا امیدم رو از دست ندم.
بعدش گفتم زهرا وقتی این توفیق نصیبت شده که این اگاهی رو دریافت کنی و این صحبتا بشه که خیلی ارزشمندن فوق ارزشمند پس هوشمندانه استفاده کن
قورت بده
نشستم از کامنتت و این نوشته ات برای من 5 صفحه یاداشت کردم دریافتامو با توجه به شرایط خودم نوشتم و خاستم یه ریویو هم بشه با نوشتن که بیشتر نفوذ کنه در ناخود اگاهم
ازت خیلیییییییییییی ممنونم و خوشحالم یه دوست اینجا پیدا کردم که باهاش صمیمی ترم.
داشتم به نتیجه گرفتن خودم فکر میکردم، بعد دیدم خب من این مسیر رو از جایی شروع کردم که یه شرایطی توی زندگیم بوجود اومده بود و یه اتفاقایی افتاده بود که قدرت تخریبش در حد بمب بود و نتایج الان من با توجه به ابتدای مسیر فوق العاده و بینظیر و اتفاقا خیلی بزرگ هم هستن.
من که یادم نرفته بزرگترین آرزوم اینی نبود که الان درمن شکل گرفته، بزرگترین ارزوم این حد از حس ارزشمندی و عزت نفس بود که حالا دارم چون واقعا اعتماد بنفسم نابود شده بود و حجم ضعف ها زیاااد بود. با رسیدن به این حد از عزت نفس و حس ارزشمندیه که خواسته های الان من شکل گرفته،طی تکامل
و این ارزشمندترین سرمایه منه
و با وجود این و با تقویت هر روزه اون بقیه خواسته ها و نتایج لاجرم بوجود میاد
داشتم تغییر در جهت مثبت رفتارهام رو بررسی میکردم. واقعا فوق العاست.
غزل جان مرسی یه نکته خیلییی مهم یاداوری کردی اونم لذت بردن از مسیره
واقعا هیچ چیزی به اندازه لذت بردن از مسیر نمیتونه به ما حس خوب بده
اره همین توانایی ارتباط گرفتن با بچه ها و تاثیرگزاری و کلی لذت بردن از صحبت و بازی با اونها
همین بهبودهای دایمی هر روزه کوچک و بزرگ
همین اکتیو شدن بیشتر من وهر روز یک قسمت از کارهای با اولویت بالا رو انجام دادن
همین میزان درامدی که قبلا فکر میکردم اگر بشه پیشرفت خوبیه و حالا شده و داره به ثبات میرسه که برم برای بیشتر کردنش در گام بعدی
همین که الان فارغ از نظر بقیه میرم بادکنک برا خودم میخرم و باش بازی میکنم چون عاشقشم با اینکه ممکنه از نظر بقیه این چه کاریه با بادکنک بازی میکنی.
البته برا اطرافیانم این اخلاقام جا افتادست چون همچین روحیه تنوع طلب و همیشه سعی در سرزنده بودن و کمی هیجان در من هست کلا.
همزمانی نوشته تو برای من و گوش دادن به فایل درس های زندگی از یک بازی اونجا که مریم میگه از هر کاری که انجام میدی لذت ببر، واقعا باعث شد حواسم به این موضوع باشه
وقتی رسیدم به این جملت که گفتی برای دریافت خواسته هات اول باید به بی نیازی برسی اینجا بود که برای دقتت تحسینت کردم و مهر تایید برای اینکه اینا حرفای خداس به من
و خدا روشکر یکی از مواردی که مهم بود توی این مدت رسیدن به این نگرشه که باید بی نیاز شد و اتفاقا تو یکی از کامنتای اخیرم هم درموردش نوشتم.
درمورد اینکه خواستی اون سگ ساکت بشهذکه تو با لذت بخوابی و اینکه خواستی هوا خنک بشه و شد و اینکه کباب خواستی و برات اورده شد خیلی حس خوبی داشت و به من این باور رو داد که خدا همینقدر مهربونه که برای لذت بردن و خوابیدن راحت ما و هر خواسته ای اجابت میکنه و درواقع برامون هرکاری میکنه اگر باورش کنیم که همین نزدیکیست و در جریان زندگی ماست و ما بنده ها واقعا عزیزیم پیش خدا حالا چه برسه به اینکه هرروز بهتر بندگیشو بکنیم
و همین جنس اتفاقات و اینطور ی زندگی طبیعیه
و یاد به چند مورد از همین جنس اتفاقات که برای من افتاده و گفتم زهرا ببین این نشونه ها رو باید بشون توجه کنی و ببینی
مثلا دلم پیاده روی توی شب خاست و باید یکی همراهم میبود و یهو یکی اومد خونمون و تونستم برم پیاده روی،اینکه یه مانتویی توی ذهنم بود خیلی دوست داشتم اون مدلو و رفتم و دقیقا همونو توی یه مغازه که مشتریش چقد مهربون بود پیدا کردم و با قیمت استثنایی به من فروخت،از نصف قیمت همچین مانتویی من خریدم بدون اینکه چونه بزنم فقط رفتم دیدم خودش تخفیف نصف زده و من هم گفتم فلان قیمت رو میخام کمتر از نصف و اون هم با مهربونی قبول کرد
اینکه به من میگن نمیشه عکس مدرک لیسانستو بفرستیم باید خودت بیای کپی بگیری از دانشگاه و من چون هوا به شدت اینجا گرم و مسافت زیاد بود سختم بود برم و بعد توسط یکی از اساتید مهربون و خیر دانشگاه اسکنش دستم رسید
و خیلی چیزا
الانم یه چیزی بهم گفت زهرا لبخند بزن و لذت ببر تو خیلی خوشبختی
غزل جون برای بودنت اینجا سپاسگزارم
خدارو صدهزار مرتبه شکر برای وجودتون برای این مسیر برای استاد و و برای اینکه هدایت شدیم که خدا حضور پیدا کنه تو زندگیمون
در پناه خدا زندگیت هر روز شیرین تر دوست عزیز
زهرای مهربونم.دوست عزیزم سلام. سپاسگزارم به خاطر اینکه برام نوشتی. از خوندن پیامت خوشحال شدم.
ازینکه گفتی خیلی نسبت به قبل رشد کردی و چیزهایی که میخوای برات ساده اتفاق میفتن خیلی لذت بردم. خداروشکر میکنم به خاطر اینکه به دلت افتاد و برام نوشتی.
آرزو میکنم مسیرت هرروز روشنتر و جذابتر باشه تا بیشتر لذت ببری .
همواره در آغوش خدای بزرگ ، پر از آگاهی باشی.
سلام استاد جون و مریم جونم و دوست جونیا، بسیار سپاسگذارم به خاطر این فایل و همه فایل های دانلودی که ارزششون بسیار زیاده، امروز توی تمرین خلق خواسته های روزانه از دوره کشف قوانین، توی دفترم به خاطر هدایتی که از طرف خداوند برام میاد سپاسگذاری کردم و این فایل دقیقا هدایت خداوند بود برام که من هم با تمام وجودم و با اشک شوق در جواب این آیه به خداوند گفتم بله خدای عزیزم، بارهای سنگینی رو از روی دوشم برداشتی و منو چه عزیز و گرامی داشتی و چقدر منو رشد دادی و بالا بردی وقتی در پایینترین سطح ممکن بودم، چه زیبا منو در لحظه خریدی وقتی چند سال پیش توی دلم گفتم من خودمو به تو فروختم و تو روی زبان پسرم جاری شدی و گفتی خریدمت، هر چند که من پر از عیب و ایراد و شرک و بدی بودم و منو بسیار از اون روزهایم زیباتر کردی، منو هدایت کردی و رشد دادی چه توی حوزه سلامتی که با دست استاد نازنینم درد های جسمی مثل اگزمای که 28 سال داشتم رو خوب کردی، سر درد ها و کمر دردهای سالیان سالم رو شفا بخشیدی و باز هر روز داری منو سالم تر و قوی تر میکنی و چقدر حضور سبز و نازنینت منو دلگرم تر و امیدوار تر به روزهای آینده میکنه در حالی که قبلا همیشه از آینده میترسیدم… چه رزق های زیاد و فراوان و شاهانه ای رو از جایی که فکر شو نمیکردم هر روز برام می سونی و قبل از اینکه تمام بشه دوباره بهشون اضافه میکنی که قبل از دوره سلامتی و زندگی به این سبک غذایی، شیطون منو از داشتن این نوع رزق می ترسوند اما توی دفتر دوره ی سلامتی نوشتم که خدایا تو روزی رسان منی و با امید و توکل به تو شروع کردم و از جاهایی که باور نمیکردم بهترین و ناب ترین رزق هاتو برام رسوندی ، چه وضع مالی بهتر که چطور همسرم رو دست و دلبازتر کرد که تا قبل از این چند سال که با استاد همراه بشم واقعا وضعیت مالی افتضاحی داشتم و همیشه آرزوی لباس یا وسایلی که دلم میخواست رو در دلم داشتم اما حالا چقدر راحت خدا با دست همسرم و دستان دیگه ش برام برآورده میکنه ، چه آزادی از هر وابستگی، که بارها با تمام وجودم گفتم خدایا تو واقعا برای من کافی هستی، چه دوست شدن و نزدیکتر شدن با خدا و شنیدن الهامات و هدایت هاش که نجات بخش من به معنای واقعی بوده از هر ترس و غم و ناراحتی که دیگه گاهی کار خودم رو تمام شده میدونستم ، چه رو کردن دست شیطون و باورهای خراب و شرک آلودی که برام به آسانی در ذهنم رو کرد تا درستشون کنم، چه محصولاتی که از سایت خریدم که قطعا کلام استاد که توی هر فایل جاری شده هدایت خاص خداوند و کلام خاص و به روز شده ی خداوند برای من بوده که فکرشو هم نمیکردم که من با اون وضعیت مالی بتونم اون فایل ها رو داشته باشم اما از خدا در خواست میکردم و پر از اشتیاق برای داشتن اون فایل ها و در اصل اون گنج ها بودم و به من داده شد، چه دستانی برام فرستاد چه قلب ها رو برام نرم کرد چقدر احترام و رفتارهای شایسته تری از طرف همسرم به من شد که تا قبل از همراهی با استاد، سالیان سال بود که بدترین توهین ها و رفتارها رو به من میکرد که همسایه ها هم متوجه میشدند اما حالا به غیر از شوخی و خنده و لطف و خیر و خوبی و محبت، من ازش چیزی نمی بینم… و من هم مثل استاد عزیزم اعتبار اینها رو به خداوند توانا و مهربان و قدرتمند میدم و دستان استاد عزیزم و مریم جون رو هزارن بار میبوسم و تا همیشه قدر دان و سپاسگذار این همه لطفشون هستم و براشون آرزوی دنیایی از خوشبختی و ثروت و نعمت و عشق فراوان دارم، هزار مرتبه شکر خدا که ما رو از هدایت یافته ها قرار داد
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام به همه ی دوستان سایت
سوره الشرح:
آیا ما به تو شرح صدر ندادیم ؟
آیا ما تورا قلب باز ندایدم تا هدایت مارا دریافت کنی ؟
به قول استاد واقعاً این خطابش با همه ی ما هست آیا ما به تو قلب باز ندادیم دادیم ولی تو ندیدی زینب تو مسیر را گم کردی والان که مسیر را پیدا کردی فقط بچسب به مسیر و دیگه ول نکن
چقد خدا داره قشنگ با این سوره داره با من حرف میزنه وتا الان اینجوری به این سوره نگاه نکرده بودم خدایا ممنونم ازت
و بار سنگین را از تو بر نداشتیم
مگه غیر خدا کسی میتونه بار سنگین را از من برداره مگه من غیر از توکسی را دارم خدایا من لی غیرک تو هم پدر هم مادر هم دوست منی تو همه کس منی من کنار تو آرامش دارم
من با توکل به تو خداوندا و با ایمان به تو میرم جلو و از هیچ کس و هیچ چیز نمیترسم ومن فقط مسیری که به تو منو نزدیک میکنه را انتخاب میکنم و این بهترین مسیری که انتخاب کردم .
قبلاً کجا الان کجا
من برای زندگیم هدف دارم و تا آخرین لحظه ی زندگیم هدف دارم و روز به روز اهدافم بزرگتر میکنم ( قبل از آشنایی با شما استاد همیشه میگفتم نباید اهداف زیادی داشته باشم فقط یه هدف و وقتی رسیدم دیگه تموم چون به من یاد داده بودن هر کس آرزوها و اهداف بلند بالا داشته باشه از خدا دوره و بلند پروازه و .. من با خودم خیلی فکر میکردم می گفت خوب مگه آدم چند هدف داشته باشه چی میشه گناه یعنی خوب حالا که به هدفم رسیدم بعد چی میشه )ولی الان که با قانون آشنا شدم فهمیدم بابا فقط حرکت کن زینب و ببین خدا چه راههایی بهت نشون میده و برای خودت هی هرروز ایده هر روز اهداف عالی انتخاب کن و برو جلو .
وقتی که این هدفت رسیدی هدف بعدی ت و شروع کن و این است زندگی و چقد آدم انرژی میگیره و بدون که تنها خداست که در کنار تویه و بدون خدا دوست داره تو حرکت کنی هدف داشته باشی و با امید و توکل به اون مسیر را میره و از اینکه هیچ کس و هیچ چیزی کنترلی روی تو نداره و کنترل زندگیت دست خودته تو مقاومت ها و ترمزهات و بردار اون سنگینی و باری که روی قلبت برداشته میشه و تو سبک میشه و قلبت باز میشه و هدایتهای خداوند را دریافت میکنی خیلی راحت و ساده و بعد نتایج و معجزات را میبینی و ایمانت بیشتر و بیشتر میشه و باز ادامه میده و باز هدایت ها و باز نتایج عالی و باز معجزات و نتایج عالیتر
و اینجوری مزه ی شیرین زندگی را میفهمی و از زندگی لذت میبری و میگی این مسیری که دنبالش بود و من کلا قبلاً مسیر را اشتباه رفته بود بابا هر مسیری قانونهایی داره و با رعایت قانونها تو مسیر را پیدا میکنی و ادامه میده این مسیر پایان نداره و هی باید بری و فقط کشف کنی و لذت ببری .
خدایا شکرت شکرت شکرت که این مسیر را پیدا کردم .
استاد عزیزم از شما بی نهایت سپاسگزارم
از خانم شایسته عزیز هم متشکرم
خدایا شکرت شکرت شکرت
سلام بر استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز و مهربان
استاد عزیز من هیچوقت دانشگاه نرفتم و استادی نداشتم اما از روزی که با شما و سایت ارزشمند شما آشنا شدم ی استاد دارم که با دنیا عوضش نمیکنم چون تمام من رو تغییر داد و از من ،یک منه دیگه ساخت که با قبلی زمین تا آسمون فرق داره
باورهای غلط تمام وجود منو گرفته بود و روز به روز بدتر میشد تا خدا شمارو برای من فرستاد
من نمیدونم شما خدارو انتخاب کردید یا خدا شمارو انتخاب کرد اما من شما رو انتخاب کردم تا با کمک شما مسیرمو تغییر بدم و این اتفاق افتاد
از روزی که با شما آشنا شدم میدونم که خیلی شاد هستم چون مطمئن شدم در مسیر خداوند قرار گرفتم و هیچ روزم بدون شنیدن صدای شما به پایان نمیرسه
این فایل به من انرژی داد چند وقتی بود که یک هدف مهم که بهش رسیده بودم و در خوشحالی اون بودم به هدف بعدیم زیاد فکر نمیکردم و متوقف شده بودم اما با شنیدن این فایل متوجه شدم ایراد کارمو و برای رسیدن به هدف بعدیم تلاش میکنم
این آیه چقدر زیباست إن مع العسر یسری چیزی که تا کنون به ما گفته بودن متفاوت با این بود
استاد من خیلی دوست دارم قرآن رو کامل شما برامون ترجمه درست کنید و یک دوره کامل قرآنی بزارین تا هر کس دوست داره این کتاب آسمانی رو به درستی بفهمه ازش استفاده کنه
در پایان ازتون تشکر میکنم که فایلهای ارزشمند برامون میزارین و من هر روز چک میکنم تا ی فایل جدید میبینم کلی خوشحال میشم به امید روزی که شمارو از نزدیک ملاقات کنم که هدف اصلی من هم همینه
برای دوستان هم فرکانسی خودم طلب خیر و خوشبختی دارم و امیدوارم سعادتمند و ثروتمند باشن
یاهو من لا هو الا هو
هرلحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو بی باکتر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
سلام استاد عزیزم مریم جانم و دوستان عزیز
همون اول که فایل رو باز کردم استاپ کردم و گریه کردم از زیبایی جاده خدایا چقدر زیباس این سرسبزی و قشنگ مشخصه چقدر هوا خوبه
خدایا شکرت برای زیبایی جهان همین جهان که تمومی نداره خدایا شکرت
چی بگم از این فایل زیبا و تفسیر فوق الغاده از دل اومد به دل نشست
هرجا که خودم شروع کزدم به تقلا و دویدن و بار رو کشیدن تازه بار بقیه رو هم برداشتن وای برمن چقدر اذیت شدم تازه چقدر فکر میکردم قوی ام که این سختی ها رو تحمل می کردم
خدایا شکرت ای الله مهربانم من رو هدایت کردی به مسیر اسان و درست الهی شکر شکر شکر
خدایا من رو اسان کن برای اسانی ها
چقدر خوبه وقتی کارا خودبه خود جلو میره و تو متعجبی چجوریه اخه
وقتی قدرت رو فقط و فقط به خدا میدی
وچشم امید به هیچ کس نداری خدایا شکرت هستی
خیلی حال کردم با این فایل
سپاسگزارم تجربیاتتون رو و صحبتهای شیرینتون رو با ما به اشتراک می گذارید
سپاسگزارم دراین جاده زیبا فایل گرفتید
سپاسگزارم ماشین جذاب قرمز دارین
در پناه الله یکتا شاد ثرونمند با حال خوب باشید
سلام به شما استاد عزیز و خانم شایسته .من امروز بیدار که شدم داشتم در صفحه کشف قوانین زندگی یکی از ویدیوهای مربوط به اون دوره رو نگاه میکردم و انرژی فوق االعاده گرفتم.بعدش اومدم یکی دیگه شو ببینم سایت قطع شد و وقتی ورود کردم اتفاقی هدایت شدم به این ویدیو و قلبم بهم ندا داد الان اینو ببین و ادامه فایل قبل رو بعدا.به محض اینکه خانم شایسته شروع به خوندن اون سوره کردن من زدم زیر گریه و استپ زدم و پا شدم نماز شکر خوندم و از اول تا آخر نمازم اشک میریختم ناخودآگاه.و سجده شکر کردم که خداوند من رو هم مدار شما قرار داده و به من آگاهی میرسونه.چون دقیقا قلب من رو گشاده کرده و با معجزاتی برام میکنه که حیرت زده میشم.این ویدیو امروز هدیه خداوند به من بود که من رو در آغوش بگیره و آرامش دهنده من باشه.ازتون ممنونم که توی مسیرهاتون این فایلهای ارزشمند رو درست میکنید.و ممنون از خانم شایسته.و چقدرم هرجفتتون خوش تیپ و پر نور و پاک هستید.خدایا شکرت
1402/4/28
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (1)
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (3)
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾
و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (4)
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾
پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (5)
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾
حتما با دشوارى آسانى است (6)
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿7﴾
پس چون فراغت یافتى به طاعت درکوش (7)
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾
و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (8)
استاد جانم و مریم جان به واقع شایسته و دوستان هم فرکانسی نازنینم سلام
خدای زیبا و مهربانم مرسی که امروز دستم رو گرفتی و گفتی نمی خواد فایلی که خودت می خواستی رو گوش بدی ، بیا این فایلی که من می گم گوش بده
چه درهایی رو امروز این بنده شایسته خدا به روی من باز کرد
چطور استاد نازنینم که دست بزرگ خدا روی زمین ه امروز درهایی عظیم از اگاهی رو برای من و هزاران نفر باز کرد
انگار تمام جهان متوقف شده و ژاله هست و سایت استاد نه فقط همین یک فایل و صدای خداوند که از دهان استاد و صدای مریم جان شنیده می شود
انگار اون ماشین داره در مسیر بهشت حرکت می کنه
من نمی دونم من این همه احساساتی شدم یا واقعا این فایل این قدر عالیه
فایل چیه؟ کتاب
کتاب چیه؟ راه مستقیم
من دارم دیوانه می شم از این همه اگاهی
خداوند سینه من را می گشاید و مرا اسان می کند برای اسانی ها
خداوند بار گران را از دوش من بر می دارد
همان بار گرانی که گویی کمر را می شکند
و نامم را بلند می گرداند
پس حتما همراه هر سختی برای من اسانی ست
حتما هر تضادی همراه خودش درس هایی داره که اگر بگیرم و مسائل رو حل کنم یه مرحله می رم بالاتر
حالا هر وقت یک مرحله رو رد کردم باید برم سراغ هدف های بزرگ تر
و این مسیری بی پایانه برای نزدیک شدن به رب م به فرمانروای کل
این فایل رو بارها و بارها باید گوش بدم
این فایل نگاه من رو به جهان عوض کرد
این فایل همه ی انچه من نیاز داشتم برای اینکه نگاهم به صورت بنیادین به جهان عوض بشه به من داد
خدایا سپاسگزارم
خدایا ممنونم ازت که من رو در مدار این اگاهی ها قرار دادی
خدایا سپلسگزارم که من رو در مدار شنیدن صدای استاد و مریم عزیز قرار دادی و چشمان من رو لایق دیدن این صحنه های زیبا که گویی سفری ست در مسیر بهشت
استاد جانم ازتون سپاسگزارم
بارها این فایل رو گوش می دم و بارها کامنت خواهم گذاشت
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
استاد تموم حرفاتون حقه و به دل من خوب میشینه این صحبتهای شما ایمان منو بیشتر کرد من گاهی اوقات از مسیر خارج میشم و بعد که به خودم میام و به مسیر بر میگردم همیشه یه پیام یا فایلی از شما دریافت میکنم که ایمان من و بیشتر میکنه
استاد عزیزم من از وقتی که قلبم رو به خدا سپردم خدا خودش همه چیز و برام درست میکنه حتی موقعی هم که از مسیر خارج میشم هم یک هدایت هست و خداوند میخواد توی اون حالت یه درس خیلی بزرگ به من بده و منو هدایت کنه به یک آگاهی بزرگ از جهان هستی
و دقیقا خیلی وقتها یه جوری یه باری رو از روی دوشم بر داشته که احساس سبکی کردم و حس کردم که یک نیروی برتر این کارو برام انجام داده
خدارو شکر که شمارو دارم
سلام استاد عزیز
سلام دوستان خوب خودم
اینقدر این فایل برایم لذت بخش و امید دهنده بود که این دلنوشته به دلم آمد
اینجا برای دوستان خوب خودم کامنت می گذارم
بنده بودن در برابر تویی که بنده های خودت را دوست داری نه تنها عیب نیست بلکه عالی است و بهترین کار چرا که تو خدایی هستی که سالها درحال خدایی کردن هستی و هیچ کس نتوانسته بر تو عیب بگذارد و با تو در مقابله در بیایید.
تو تنها چیز یا کسی هستی که همیشه بودی و هستی و خواهی بود.
نه نیاز داری و نه نیازمند می شوی.
و برعکس همه ما نیاز داریم به تو و نیازمندت هستیم.
نه کسی را در کنار خودت داری و نه لازم داری کسی در کارهایت کمک کند تورا.
حال آنکه ما همیشه محتاج بودیم و نیازمند.
پس خدایی هستی که خدایی برازنده خودت است.
خدایی کن که از خدایی تو ما را کفایت است
سلام بر نازنینان بهشتی سلام به اهل بهشت
چقدر من با این فایل احساساتی شدم اصن از اون لحظه اول که شروع کرد مریم عزیزم ایه رو خوندن بخدا حس کردم یه چیز در من فروریخت سرتا پا گوش بودم و استاد که دیگه شروع کرد تفسیر ایه من دیگه خالی شدم منم اگه کاری به زندگیه شما نداشته باشم به زندگی خودم که نگاه میکنم میبینم خیلی تغیر کردم اما نگاه کمال گرایانه باعث شده که یادم بره و فکر کنم که اتفاقی نیفتاده همین که قبلا در حسرت یه محصول بودم که از سایت بخرم که بخاطرش میخواستم سکمو بفروشم کجا و الان خداروشکر که هر محصولی که هدایت شم سمتشو میخرم همین که تو یه خونه اجاره ای رو تبدیل کردیم به رهن و با تکامل صد در صد به خریدم میرسه همین که من جرعت نمیکرذم از صد قدمی یه مرد رد بشم الان تو جایی کار میکنم که فقط من دخترم و ارتباط اجتماعیم باهاشون عالیه خداروشکر همین که قبلا مقصر تمام بدبختی های زندگیمو خدا میدونستم و الان با عشق دارم باورسازی میکنم چون دارم با خودم این باورو میسازم که من خالق زندگیمم همین که قبلا هیج جا تنها نمیرفتم و مثل ادمای توسری خور بودم الان تنها حای یه سفر خارجی رفتم و هزاران اتفاق ریزو درشت دیگه که خدا بهم گفته حرف زده و من شنیذم که حرف زده چون حرفش در من حس وجد به وجود اورده واقعا الان که نگاه میکنم میبینم خدای من چقدر همه چیو تو زندگی من تغییز داده به نسبت تغییز خودم این حجم از عظمت کاری کرد با من که هم دیشب تو فایل سفر به دورامریکا و هم الان اشک من دربیاد از این همه عظمتش این فایل به معنای واقعی مشاهده گر بودنو بهم یاد داد و منو به فکر وا داشت هرچند من تا اخر فایلو ندیدم ولی احساساتم نزاشت که صبر کنم بعد کامنت بزارم استاد جان من قد خدا از شما تشکر میکنممممم واقعا اگه هایت نمیشدم به سمت شما الان معلوم نبود کجا بودم حتما یه فایل براتون میفرستم از قبلو بعدم میگم چون الان خیلی دوس ندارم از گذشتم حرفی بزنم که فازم منفی شه و خدایا شکرت که هدایتم کردی و همیشه اینکارو میکنی خدایا ممنونم ازت فرمانروای کل هستی قلب گنده برای هر دوی شما بوس