روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند مهربان
.
.
سلام به استاد عباس منش و خانواده دوست داشتنی ام😍
سال ۱۳۹۹ بر شما عزیزانم مبارک باشه❤️🌹
💢روز اول سفرنامه 💢 ۱۳۹۹/۰۱/۰۱
.
.
اعتماد به نفس چیست؟(قسمت ۱و۲)
– اول نگاه خودم به اعتماد به نفس را میگم بدون هیچ پیش فرضی
اعتماد به نفس از نظر من:
✔️یعنی اعتماد به خود واقعی
✔️یعنی اعتماد به توانایی هایی که خدا در ما انسان ها قرارداده
✔️یعنی شناخت خود
آدم وقتی خودشو کامل بشناسه تمام توامندی هاش و ارزشمند بودن خودش رو میشناسه
در پارت اول اعتماد به نفس
استاد توضیحات عالی و فوق العاده ای دادن
که تموم اون موارد در من صدق میکرد
من بر عکس استاد که فرمودن یه انسان برون گرا و پرخاشگر بودن ولی من یه انسان درون گرا و منزوی و گوشه گیر بودم و همیشه تنهایی را دوست داشتم و چون از کوچکی تحقیر های زیادی از سمت مادرم شده بودم و خیلی وقتا کتک های زیادی میخوردم که باعث شد آن نیرویِ قدرتمندِ درونم خفه شود و رشد نکنه و همیشه ترس در وجودم باشد و موقع صحبت کردن در جمع خجالت میکشیدم از سوتی دادن و همیشه اگر یه کاری اشتباهی میکردم پشت بندش حتما کتک و حرفایی مثل بی عُرضه ، احمق و… نثار من میشد و باعث تخریب شخصیتم میشد .
چرا مادرم اینکار هارو میکرد؟
چون در ذهن و باورش این بود که فرزند تا کتک نخورد تربیت نمیشود و باید ترس داشته باشد و چه باور خطرناکی ⛔️
و دوست داشت که فرزندش را جلوی جمع خوب جلوه دهد و این تربیت فرزند را یه امتیاز میدانست که همه فک و فامیل بگویند بَه بَه عجب پسری😕😅 تربیت کردی که چقد حرف گوش کن هست و من ازین کار که به زور باید جلوی جمع ادای بچه خوب ها رو در میاوردم بدم میومد میخواستم خودم باشم ولی نمیشد😢
📌یادمه در موقع مدرسه از ترس درس میخواندم حتی اگه نمره یه درسم از ۲۰ پایین میشدش باید کتک میخوردم که چرا ۲۰ نشدی من باهات این همه کار کردم ،ولی ۲۰ تو شد ۱۷ همش دنبال نمره بود و عدد براش مهم بود تا تلاش و کوشش بچه اش و این برام زجر آور ترین کار بود
👌وقتی با استاد آشنا شدم فهمیدم که من اعتماد به نفس پایینی دارم به دلیل تموم اون سرکوب های کودکی و تموم عدم موفقیت هایم فقط عدم اعتماد به نفسم بوده که نصفه نیمه به موفقیت رسیدم که رضایت بخش نبوده برام و از داخل تُهی بودم و پوچ
و
امروز که فایل رو گوش دادم که استاد گفتش قدم اول این هستش که تموم کسایی که شما رو سرکوب و تخریب شخصیتی کردن رو ببخشید ، چون خود اونا هم تقصیر ندارن و در گذشته خودشون هم اینطوری باهاشون برخورد شده و بزرگ شده اند.
منم فکر کردم و دیدم که استاد راست میگوید و معلوم نیس که مادرم در کودکی خود چه تخریب شخصیتی که نشده و سرکوب نشده از خانواده اش و مادرم در توان خودش و با ذهن و باور خودش میخواسته فرزند خوبی به جامعه تحویل بده و منم تصمیم گرفتم پدر و مادر و معلمان و دوستان و هرکسی که خواستن به یه نحوی به من آموزش بدن و در تربیت من مؤثر واقع بشن رو کاملا بخشیدم
چون قرار است در این سفر رشد کنم و ظرفم را بزرگ کنم و تکامل فرکانسی ام را طی کنم
پس …
✔️میبخشم
✔️رها میکنم تا در گذشته ام نمانم.
❓در مورد سوال که استاد پرسیدن ویژگی کسایی که اعتماد به نفس بالایی دارند چی هست؟
من این نکات به ذهنم رسید و همون موقع یادداشت کردم که عبارتند از…
✅خیلی شجاع هستن
✅خیلی پرو و زبان قاصری دارن(از نوع خوبش)
✅خودشونو بسیار دوست دارن
✅خودشونو بسیار ارزشمند و فوق العاده میدون
✅حرف دیگران رو حتی سر سوزنی اهمیت نمیدن
✅هر لحظه به اهدافشون فکر میکنن
✅خیلی محکم و قاطعانه حرف میزنن
✅خیلی محکم راه میرن
✅خیلی با جسارت حرف میزنن
✅خیلی محکم دست میدن
✅احساس هیچ گناهی ندارن با وجود اشتباه کردن
✅هیچوقت کم نمیارن و تسلیم نمیشن
✅و در آخر فقط رو خدا حساب میکنن نه بنده خدا
اینها مواردی بود که به ذهنم رسید همون موقع 👍
در پارت دوم اعتماد به نفس :
❓ در مورد سوال استاد که فرمودن که خودمون چقد شبیه این آدم ها هستیم و من از خودم پرسیدم ؟
من قاطعانه بگویم خیلی کم و پاشنه آشیل من هستش و باید روی اعتماد به نفسم و عزت نفسم حسابی زمان بگذارم و حتی تصمیم دارم تا زمانی که دوره اعتماد به نفس رو از سایت تهیه کنم بجاش هر روز یک صفحه دیدگاه بچه ها رو بخونم و نُت برداری کنم و بهشون عمل کنم تا بتونم بسته اعتماد به نفس رو تهیه کنم.
در مورد احساس گناه و جلب توجه هم با اون تخریب شخصیتی که در کودکی شدم که در من واقعا صدق میکنه و حسابی روش کار میکنم
واقعا به گفته استاد عزت نفس همه چیزه و پُلی هستش برای رسیدن به موفقیت ها.
مرسی از تمام دوستان و استاد عباسمنش که وقت گذاشتید اولین روز سفرنامه من را خواندید🙏
با من همراه باشید تا ردپای بعدی ام😍
🐾
🐾
🐾
ادامه دارد
سلام استاد خوبم .
چه جالب من الان متوجه شدم که خانم شایسته عزیز همون عشق تون هست . تبریک میگم به خاطر این رابطه عالی .
استاد یه موضوعی که الان متوجه ش شدم اینه که من کار کردن روی باورهام رو از اولویت های زندگی روزانه م نمیدونم
نه اینکه کار نمیکنم . کار میکنم ولی تو background کارهای روزانه م . مثلا تو حین باشگاه رفتن فایل گوش میکنم .
کار کردن روی باورهام جزئی از تایم هایی که باید روش وقت بزارم نیست . تو وقت های آزاد و بیکاری که دارم میخوام یه جوری پرش کنم میگم خب برم سراغ باورها
این اون ترمزی بود که الان پیداش کردم.
سلام خانواده ی صمیمی من
من تقریبا تازه واردم یعنی بودما اما بودم واسه اینکه انکار کنم. این سایت این استاد این حرفها داره منو دیووونه میکنه. آخه من که داشتم زندگیمو میکردم اونم چه زندگی از صب تا شب میگفتم تقصیر اینه تقصیر اونه بعد با خیال راحت که من هییییچ تقصیری نداشتم روزمو شب میکردم و شبمو روز. خیالم راحت بود که تقصیر من نیست تقصیر همه ست همه جز من. حتی تقصیر اجزا بی جان و وسایل تو خونه هم هست جز من. تازه من منبع اصلی مقصرها رو پیدا کرده بودم خدا …… اومدم اینجا بعد این استاد انگشت گرفته سمت من میگه توووو تقصیر توئههههه. چی میگی عباس منش؟؟؟؟ چرا نمیزاری زندگی قبلیمو بکنم که همه مقصر بودن جز من … چرا تو خوابمم میای میگی تقصیر توئه …. یهو نصف شب پا میشم یعنی تقصیر منه؟ واقعا تقصیر منه؟؟؟؟ بعد میشمرم ببین اون اینطوری کرد این اونطوری هست پس تقصیر من نیست خیالم راحت میشه که این شخص داره دروغ میگه که تقصیر منه اما فکر میکنی میتونم بخوابم نه … نکنه تقصیر منه !!!!!! …… میدونی چقدر حرف داشتم که میگفتم برم اون دنیا از خدا میپرسم خب این دنیا که خدا فقط داره تماشا میکنه برم اون دنیا باهاش حرف میزنم میگفتن نکیر و منکر میاد سوال بپرسه تا شروع بکنن میگم یه لحظه وایسید من خودم با لیست بلند بالای سوالات اومدم که همشون هم با چرااااا شروع میشه اول خدا به اینا جواب بده بعد. خیالم راحت بود عباس منش خیالم راحت بود که تقصیر من نیست. حالا اومدی میگی تقصیر منه همه این اتفاقات؟؟!!!
اول انکار میکنم بعد فکر میکنم نکنه برم اون دنیا خدا یه جوابی بهم بده که بفهمم بدجور این زندگی رو باختم وااای حتی فکرش هم آدمو به آتیش میکشه نکنه جهنم همینه که اون دنیا بفهمیم همه چی تقصیر خودمونه!!!!!
وااای خدایا شکرت هنوز نمردم تا کی زنده ام نمیدونم شاید کم شاید زیاد. باید شروع کنم. چقدر سخته شروعش استاد، اینکه وایسی جلو آیینه بگی تقصیر خودته که الان اینجایی.
استاد راست گفتی که خدا کمکتون میکنه؟ با همه دلشوره ای که گرفتم که چطوری از کجاااا شروع کنم اما اون ته ته دلم یه چیزی مثل “خیالت راحت من باهاتم” هست. اون کیه؟ اون خداست؟ استاد راسته که خدا با تو حرف میزنه؟ راسته که خدا به همه الهام میکنه خیر و شرشونو؟ یعنی اونی که اون ته دلم میگه خیالت راحت، خداست که با من حرف میزنه؟
اگه این حرفا راست باشه حالا من چیکار کنم؟ آخه تا چند لحظه پیش که همه مقصر بودن چطوری از این دایره امنم بیام بیرون و تغییر کنم. استاد میفهمی من الان کجای راهم؟ تو دوراهی … یه راهش اینه که همه مقصرن و من خیالم راحته و البته با یه زندگی که باختم و یه راهش میگه پاشو تغییر کن، کار کن، عوض شه و بساز اگه عمرت هم تموم شد تو این مسیر و جاده بودی. اصلا مگه رسیدن مهمه؟ مگه فقط تو این مسیر بودن مهمتر نیست؟
وای من چقدر کار دارم … چقدر خواسته دارم … واااای استاد نمیدونی من چقدر آرزو دارم داره یکی یکی یادم میفته که من چی میخوام …. باید برنامه ریزی کنم باید از همه ی وقتم استفاده کنم چقدر ذوق دارم … واای من چقدر کار دارم …..
سلام عزیزم چقد قشنگ گفتید منم بیدار شدم و تو تکاپو افتادم انگاری یکی دستمو بسته بود ونمیزاشت حرکت کنم الان با فایلهای استاد دارم جون میگیرم وخیلی کارهای نیمه تمام رو شروع کردم به تمام کردن خودمو پیدا کردم
من وما لایق بهترینها هستیم
خدایا هزاران مرتبه شکر بابت قرار گرفتن در این راه
سلام ملیحه جان
خداروشکر که حرفایی که از دلم برمیومد و با گریه تایپشون میکردم به دل زیباتون نشسته
من و ما لایق بهترینا هستیم
سلام
خیلی عالی گفتی. اشک تو چشام جاری شد.
خدایا ازت میخوام همه اونایی که میخوان هدایت شن رو به سمت خودت هدایت کنی.
آمین
آمین
خواهر خوبم
چقدر متن زیبا و پرانرژی ای نوشتی؟! خیلی بهت تبریک میگم.
بنظرم چون با خودِ خودِ قلبت نوشتی اینقدر روی هممون تاثیر گذاشت و
خواستم هم ازت تشکر کنم بابت این تاثیر زیبا که روی هممون گذاشتی و هم برات دعا کنم که در مسیرت هر روز موفق تر و موفق تر باشی.
سلام برادر خوبم آرمین جان
بله زمانی که داشتم تایپ میکردم گریه میکردم. همون موقعی بود که کم کم داشتم به خدای استاد باور میکردم. بعد اون خدا دست گذاشته بود رو چیزی که میترسیدم و میگفت باید انجامش بدی اگه خدای استاد رو باور داری؛ یه حس قوی میگفت شروع کن یه نجوا ذهنی میگفت آخه چطوری؟؟؟؟ من بین این دو تا حس مونده بودم اومدم حرفامو اینجا نوشتم. بله از حس درونیم بود که به دل شما نشسته
ممنون بابت دعای زیباتون، من که به اون صدای قوی اعتماد کردم و قدم اول رو براشتم.
استاد گفته :
اگر ما باورمون رو به خداوند تقویت کنیم اگر آسمان داشته باشیم اون قدرت به راحتی، تاکید میکنم به راحتی درها رو برای ما باز کنه به راحتی موقعیت ها رو برای ما ایجاد کنه، به راحتی رزق رو وارد سفره ما بکنه، به راحتی میتونه ما رو از فرش به عرش ببره در هر زمینه ای. اگر ما این رو باور کنیم
اگر تکیه کنی به خداوند، خدا شاهده خداوند راههایی رو برات باز میکنه، قلبهایی رو نرم میکنه برات، ارتباطهایی رو برات ایجاد میکنه که هیچ وقت این حرفها نمیتونه ایجاد کنه.
استاد من فایل “فقط روی خدا حساب کن” رو شاید بالای صد بار گوش دادم و هر دفعه رسیدم به این قسمتها خدا شاهده نتونستم گریه ام رو نگه دارم. استاد حرفایی که قبل از بیانش خدا رو قسم میدی، نمیدونی با من چیکار میکنه نمیدونی …..
عالی
عالی
عالی
واقعا حال آدمو این مطلب عوض میکنه…
“مهم رسیدن به مقصد نیست مهم لذت بردن ار مسیره”
خیالت راحت تو به راه راست هدایت شدی
همیشه میگیم” خدایا مارا به راه راست هدایت فرما ”
ولی مقصد “بازگشت همه به سوی خداست”
پس مقصد همه یکی هست مهم اینه از راه راست به مقصد برسی مهم اینه از راهی که پر از نعمت هست لذت ببری ، بزرگ بشی ، کامل بشی و به مقصد برسی…
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ.
سلام سجاد جان
آره واقعا وقتی که فکر میکنیم به اهدافا میبینیم مقصدی نیست جز خدا، خب وقتی مقصد اینه چرا خوشحال نباشیم؟ چرا لذت نبریم؟
الان که دارم این متن رو مینویسم به الهام خدا گوش دادم و بلیط تهران رو گرفتم دارم میرم تهران برای عملی که هییییچ ایده ای ندارم که چطوری میخواد پیش بره، اما اون صدا اونقدر واضح بود گفتم میرم
ساعت نزدیک ۵ صبحه و من تو اتوبوسم و جاده بسیار بارانی و مه آلود، طوری که فقط فقط خطوط روی زمین مشخصه برای رانندگی اونم فقط میشه خط جلو ماشین رو دید. اما راننده داره با سرعت حرکت میکنه. من همینطوری مات نگاه میکردم که چطوری تو این هوای بارونی و مه آلود اینقدر با سرعت رانندگی میکنه، بعد گفتم چون به رانندگی خودش مطمئنه. نگاه کردم دیدم تو اتوبوس همه خوابن فکر کنم فقط من بیدارم و راننده … بعد یاد خدا افتادم گفتم خدا مثل این راننده ست اول اینکه اون براش مهم نیست تو برای چی میری تهران فقط تو مقصد دادی اون داره تو رو میبره؛ برای خدا هم مهم نیست تو چه خواسته ای داری تو میگی اینو میخوام میگه بشین من میبرم سمت همون چیزی که میخوای. بعد اینکه من چرا نگران این باشم که چطوری رانندگی میکنه و یا آیا سر زمان مناسب من رو میرسونه یا نه. اصلا برای راننده فرق میکنه تو بشینی توی اتوبوس استرس بگیری تا برسی یا بخوابی؛ پس چرا منم لذت نبرم از اینکه هدایتم کرد به این مسیر تماشا نمیکنم معجزه خداوند رو.
حالا نگاهم به جای شیشه بزرگ جلو اتوبوس به شیشه کناریم برای لذت بردن از باران و رحمتیه که میخوره به شیشه. و یه دل قرص که راننده زندگیم خداست فقط من مقصد رو میگم اون منو میرسونه.
من نگاهم به دستان خداست تا معجزه رو ببینم.
عالی بود
مثل همیشه عالی بود واقعا ممنونم که اینقدر حرفه ای احساساتت و الهاماتت رو میتونی به دیگران انتقال بدی….
حتما حتما موفقی چون به ندای خدای درونت اعتماد کردی
سلام زهرا جان
خداروشکر که به این مسیر هدایت شدین امیدوارم همیشه در این مسیر ثابت قدم باشین.
خیلی زیبا گفتین منم اول آشناییم با این سایت دقیقا این حرفا رو میزدم ولی هر چی گذشت دنیای من به کلی تغییر کرد. منم چند وقته همش دارم روی باورهام کار میکنم روی معنی قرآن و گوش کردن به فایلهای استاد و خیییلی کار دارم با اینکه به ظاهر بقیه فکر میکنن من هیچ کاری ندارم چون من خانم خانه داری هستم که فرزند هم ندارم و وقتم خیلی آزاده. و بسیار سپاسگزارم از خداوند که این وقت آزاد رو به من داده که خودمو تغییر بدم و خدا رو بهتر بشناسم. درحالیکه اطرافیانم که بیکارن همش غر میزنن که حوصله مون سر رفته و به من میگن تو چکار میکنی تو خونه بدون بچه. ولی من واقعا وقت کم میارم.
آرزوی بهترینها رو براتون دارم .
سلام سعیده جان
چقدر حس خوبیه هماهنگیت و عاشقانه هایی که با خدات داری و این بین شما دوتاست و هیچ کس خبر نداره.
میدونم هر وقت خدا داره باهات حرف میزنه نمیتونی لبخندت رو نگه داری این شاید نشونه خوبیه تا بفهمیم کیا دریچه قلبمون بازه و خدا داره با معشوقش عاشقی میکنه
توام شنیدی استاد گفتن که خدا عاشق ماست؟؟ میخوام این جمله رو با تمام روح و روان و وجودم درک کنم
سلام زهرا جان ، چقدر قشنگ گفتی ، واقعا خدا ما رو به بهترین مسیر هدایت کرد ، خداروشکر ،
وقتی که انگشت تقصیر داشتن ها رو برای شرایط و اتفاقات زندگی مون به طرف هر کسی می گرفتیم و حتی اشیا و وسایل و … با غرور به خودمون می بالیدیم که اره من حواسم جمع هست و میدونم که اون دنیا چی بگم ، و با لیست بلند بالا برای خدا ،شرح حال داشتیم که دیگران باعث هر اتفاقی شدن و راحت میخوابیدیم و گاهی باز برای اینکه اونها موفق میشدن و حسرتش برای ما بجا میموند میگفتیم، حالا بزار طبق شنیده های ما از کسانی که مثلا ترویج دین کردند ، هر کسی که خدا بهش نده اون دنیا بهش بهترش رو میده خودمون رو آروم میکردیم ، و وقتی زمان می گذشت باز از خودمون می پرسیدیم آخه پس چه جهان مسخره ای میشه ، همش اون دنیا ، پس این دنیا چی ؟
و اینجا که استاد عباس منش عزیزمان زنگ بیداری را برای دلهای آشنا ی صدای حق، برای همه به صدا در آوردند که بیدار بشید ای مردم ، ما خودمون هستیم که سرنوشت خودمون را خلق میکنیم ، ما لیاقت داریم هم این دنیا و هم اون دنیا به خواسته هایمان برسیم و…، اگه ما لیاقت داشتن بهترین رو نداشته باشیم پس کی داره ؟
اره دوست عزیزم ما همه بیدار شدیم، خدا رو شکر ، باور های نادرست فقط برای سکوت موقت بود ، و حقیقتا مخرب روح و جسم . حالا دیگه اون لیست رو پاره کنیم و به لیست درون خود تحقیق و بررسی رو شروع کنیم و نکته نکته ، تغییر و ترمیم و جاگذاری خواسته هامون رو انجام بدیم .
الهی که شما و همه اهل این خانواده بخصوص استاد که خداوند بزرگ این لیاقت شناخت رو اول به ایشون داد تا ما بیدار شویم ،را همواره پاداش های عظیم دهد ، سالم و شاد باشید .
سلام مریم جان
خداروشکر برای این بیداری و ممنونیم از خالقی که هدایت کرد ما رو به اینجا و بعد گفت حالت تو شروع کن منم پشتتم
من دقیقا بعد از ارسال این پیام، یک نشونه خیلی واضح از بزرگترین خواسته ام رو دیدم. فهمیدم آره خدا با منم حرف میزنه. میخوام جنس صداشو بشنوم اون موقع دیگه هر چی گفت بگم چشم.
متاسفانه گاهی شک میکنم به اینکه این خداست یا فقط خیالات ذهنی خودمه. اما فکر کنم با عمل کردن به حرفاش بتونم صداش رو تو قلبم واضحتر بشنوم.
❤❤❤به نااااااامِ خدااااااایِ وهاااااااب❤❤❤
🌱🌺به نااااااااااامِ رب🌺🌱
سلااااااااااااام سلااااااااااام سلااااااااااام
امروز روزِ ۱۷ از کلاسِ عباس منشی ها
معصومه ملک زاده با افتخار:حاضر✋
فقط رویِ خدا حساب باز کن
مریم جاااااانِ عزیزم یه سلاااااااامِ اختصاصی دارم به تو گلم،از راهِ دور به شما عزیزمممممم🌻
مریم جاااانِ عزیزم واقعا عمیقا درکت میکنم که نخواستی مانندِ ۹۵درصد از خانوم هایِ جهان باشی.آااااافرین و مرحبا به تو.به نظرم رسالتت از سمتِ خدایِ مهربون،از سمتِ رب اینه که مشوق و الگویِ ماهایی باشی که مثلِ تو فکر میکنیم و دنبالِ راهی بودیم تا آزاد و رها باشیم و خالق.که هدایت شدیم به سمتِ تو و خدایِ تو.همونطور که تو از خدا خواستی و هدایت شدی به سمتِ استاد.و همچنین خانوم هایِ موفقی که خودشون خواستن و خالق شدن.من به شخصه از سمتِ خودم و همه ی هم جنسهایِ خودم که سعی میکنیم پا جایِ پایِ شما بزاریم،ازت یک دنیاااااا ممنونمممم.ازت ممنونم که هدفت و ندایِ درونت رو نادیده نگرفتی تا الگویی باشی برایِ من که هر روز به خودم قوی تر بگم که اگر مریم تونسته منم میتونم.
مرحبا به دیدگاهت:( من یاد گرفته ام که هدف هایِ بزرگ را با قدم هایِ کوچک،اما مستدام بردارم.)
:(من یاد گرفته ام که باورهایِ قدرتمندکننده،حاصلِ یادآوری و تکرارِ نکاتِ کوچکی است که هر روز درباره ی قوانینِ زندگی می آموزیم. فقط راهش ادامه دادن است.راهش تکرارِ آنچه است که آموخته ایم.
آاااااااخ،دقیقا استاد همینطوره.همه ی ما خدا رو منبعِ اصلی میدونیم،فقط میدونیم،اما سرمان پیشِ خداهایِ دیگری خم است و خداهایِ دیگری رو میپرستیم.زمان هایِ دوووور ستارگان و ماه و …. را میپرستیدن و ما هم الان چیزهایی شبیه به آن ها را ( رئیس،همسر،فرزند و ……..)
آنگاه که بندگانم درباره ی من از تو بپرسند: بگو که من نزدیکم و هر که مرا بخواند،دعایش را اجابت میکنم.آنها باید دعوتِ مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راهشان را بیابند.
استادِ جاااااان توو این آیه ی به ظاهر ساده و زیبا و آگاهی بخش فهمیدم که خداوند به شخصِ خاصی نگفته که مرا بخواند تا اجابتش کنم.به همه ی،همه ی آفریده هاش این رو گفته.اما گفته هرکس که ایمان بیاورد.حالا آیا من جزعه آن هر کس ها هستم؟ قطعا که تا به حااااال نبوده ام.چون اگر خدا را خوانده بودم حتما جوابم را میداد و حتما وضعم اینگونه نبود.اما از خدا هدایت میخوام و مانندِ شاگردی که تازه وارد هست او را میخوانم که اجابتم کند و قطعا اجابت میکند.آاااااامین🥰
استادِ عزیزمممم از این آیه یادِ بابایِ عزیزم افتادم که میگفت:خدا بی ادب نیست و هیچوقت بدونِ اجازه واردِ قلب و زندگیِ کسی نمیشه.
صد در ۱۰۰ همینطوره.ما شرکِ خفی داریم و قدرت رو از خدا گرفتیم.هروقت که یه آدمِ مهم یا پولداری رو میبینیم خودمون رو گم میکنیم.یا یه طوره دیگه رفتار میکنیم و کلا خودمون نیستیم.انگار که افتخاری نصیبمون شده که اون فردِ پولدار با ما حرف میزنه یا جواب سلامِ ما رو میده.همین میشه شرکِ خفی.همین میشه بت پرستی.همین میشه همون آیه:که هر کس،هرکس که مرا بخواند،اجابت میکنم او را.
استاد دقیقا همینطوره.وقتی که همه ی تمرکزمون رو از رویِ بقیه برمیداریم و آرام هستیم و به خدا میسپاریم،همه چیز به راحتی ردیف میشه.استادِ عزیزمممم خاطرتون باشه من توو دیدگاهِ قبلی گفتم که توو یکی از اتاق هایِ خونواده ی خودم ساکن هستیم،از این شرایط راضی نبودم،اما تنها کاری که کردم این بود که توجه کنم به خواستم که یه خونه ی مناسب بود و هر روز هم توو ستاره ی قطبی مینوشتم.سپردم به خدا و خواستم که فقط و فقط رویِ خدا حساب کنم.فردایِ اون شب،اولِ صبح ستاره ی قطبی نوشتم وبا تمامِ وجودم از خودل خدا خواستم که یه خونه ی عااالی برامون فراهم کنه.بعدش داشتم آگهی ها رو میگشتم که چشمم خورد به یه آگهیِ خونه که اصلا حتی عکسی هم از اون خونه نذاشته بودن.و فقط چند ساعت بود که اون آگهی رو گذاشته بودن.و دقیقا همون چیزی که از خدا خواسته بودم.خونه ای که قیمتش خیلیییی پایینتر از خونه هایِ دیگه بود.استاد ما حتی پول هم نداشتیم که اون خونه رو اجاره کنیم.اما اونروز فقط رویِ خدا حسابکردم و رفتم با دستِ خالی خونه رو قولنامه کردم.واقعا به طرزِ عجیبی پولش ردیف شد.درسته که باید اون پول رو برگردونیم اما اینکه خیلی راحت و از جایی که فکرشو نمیکردیم جور شد مهمه.این نتیجه ی حالِ خوبِ من و سعی کردنم رویِ خدا حساب کردنم بود.به خودم تبریک میگم.خداروششششششکر.
🌺🌺🌺
افرادی که تعظیم میکنن در مقابلِ افرادِ ثروتمند و قدرتمند،افرادِ بسیاااااار دون و پستی هستن.خدا میدونه که این جمله رو بااااارها گوش کردم.
استادِ جااااالن وقتی میگین که اون روزایی که جلویل این و اون تعظیم میکردین و اون روزها روازیِ بدبختی بودن،قشنگ درک میکنم،من خودم ۶ ماه جایی کار میکردم.توو اون بعد از ۶ ماه فهمیدم ک یا باید از اون کار بیام بیرون یا باید شرف رو از بین ببرم و هر روز خم و راست بشم.اما خدا رو هزاااااران مرتبه ششششکر که از اون کار دست کشیدم.
استادِ عزیزمممم چقدررررر این نگرشت رو عاشقانه دوست دارم که اگه کسی بهمون نه گفت نگران نشیم و بگیم که خدا دستهایِ دیگه ش رو میرسونه و وقتی که به این باور میرسیم،همه جمع میشن که به ما کمک کنن.مثلِ خونه گرفتنِ الانمون.خداروشششششکر
استاااااد آااااافرین.مرحبا به شما. شما هیچ تبلیغی یا کارِ خاصی نمیکنین و فقط و فقط رویِ خدا حساب کردین که بیشترین عضوهایِ فعال توو سایتتون رو دارین.اصلا خیلی ها دارن بدونِ اینکه شما ازشون بخواین واسه شما تبلیغ میکنن.اینها همه ش کارِ خداست و نتیجه ی رویِ خدا حساب کردنِ شماست.
🌺🌺🌺
دستهام رو بالا گرفتم و برایِ تک تکِ دعاهایی که کردین،هم برایِ خودم هم برایِ شما و هم برایِ همه ی اونهایی که دنبالِ توحیدی بودن هستن از اعماقِ وجودم آاااااااامین گفتم.
از خدا میخوام که کمکمون کنه. آااااااااامین🤲
از خدا میخوام که 🌱توحید🌱 رو در دلِ ما جاری کنه،در وجودِ ما جاری کنه. آااااااااااامین🤲
از خدا میخوام که کمکمون کنه که فقط خودشو بپرستیم. آاااااااااااامین🤲
فقط از خودش یاری بجوییم. آاااااااااامین🤲
ایاک نعبد و ایاک نستعین و اهدنا صراط المستقیم.آاااااااااامین🤲
خدایااااااا ما را به راهِ راست،به راهِ کسانی که به آنها نعمت داده ای.نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای.و نه گمراهان،هدایت کن. آاااااااااااااااامین یااااااااا رب العالمین🤲
استادِ جااااااااان از شما و مریم جاااااانِ شایسته ممنونمممممم و
در آخر باز هم از هممممممممه ی عزیزان تشکر میکنم که دیدگاهم رو عاشقانه میخونین.
دوستدارِ شما معصومه
🥰🥰🥰😘😘😘
❤❤❤❤❤❤
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب و احترام سلام…
====================================
19. روز نوزدهم_ چند برابر کردن درآمد در یکسال قسمت 1
abasmanesh.com
خدایا شکرت که منو به سمت خواسته هام هدایت میکنی.
خدایا شکرت که منو به سمت خواسته هام هر بار نزدیک و نزدیکتر میکنی.
خدایا شکرت که منو همواره در مسیر خواسته هام حمایت و هدایت میکنی.
^ مهمترین خواستهی من، بهبود وضعیت مالیام است.
در یک کلام به من بگو چکار کنم تا به استقلال مالی برسم؟
_ اولین قدم را برای ساختن باورهای قدرتمندکنندهای برداریم که ما را با نعمتهای بیشتر و زندگیای باکیفیتتر هممدار میکند.
پول انرژی هست
پول فرکانس هست
پول همه جا هست
پول هر جایی و در هر شرایطی بتونی باورش کنی هست و به سمت تو میاد فقط باید باورش کنی.
-من باید برم توی ریلی، توی مداری توی فرکانسی که پول هست. پول نمیاد سمت من، من باید به سمتش حرکت کنم من باید فرکانس هامو با اون هماهنگ کنم. باید باید یاد بگیرم که جلوی فرکانس هایی که منو از پول دور میکنه رو بگیرم و جایگزنش کنم با فرکانس ها و باورهای هم جهت با اون…خدایا شکرت که دارم قوانینت رو بهتر درک میکنم تا ثروتمند بشم خدایا از فضل خودت منو سرشار کن. منو غنی کن اینقدر که مثل خودت بی نیاز بشم و بگذرم از هرآنچه که باید بگذرم و اون وقت خیلی خیلی به خودت نزدیک میشم و به خودت نیازمندتر…خدایا دستمو بگیر و منو ببر به سمت جاهایی که پول و نعمت و لیاقت و ارزشمندی و راحتی و اسانی هست.
سلام به عزیز دلم فهیمه جان
از بچگی علاقه داشتم که خودم پول در بیارم تا بتونم هر چیزی که دلم میخواد بخرم
خدا رو شکر میکنم که پدر و مادرم هر دو هنرمند هستند و با هنر دستاشون به جهان کمک میکردن
من هم بر خلاف میل باطنی پدر و مادرم که دوست داشتن درس بخونیم و دانشگاه بریم کارمند بشیم تا حقوق بگیریم و بازنشستگی داشته باشیم
اما من از بچگی به هنر علاقه داشتم و اولین درآمد مستقل من در سن 11 سالگی بود که با بافتنی شروع کردم برای هر کلاه عروسک 10 تک تومن و بعد کار خمیری انجام میدادم اما خوب پیگیرش نبودم چون دسترسی به لوازمش سخت بود برام و به فکر فروش نبودم اما بزرگتر که شدم تو سن 17 سالگی برای خودم جعبه سازی میکردم که یهو با معرفی برادرم به دوستش وارد بازار شدم و لذت چک 100 هزار تومنی رو اون زمان چشیدم برای من خیلی زیاد بود و پر قدرت ادامه دادم درسمم میخوندم تا اینکه رفتم بازارای دیگه جالبه بدونی قدرت کلام و اعتماد به نفس من به قدری بالا بود که پامو تو هر مغازه ای که میذاشتم در جا سفارش میگرفتم 19 سالگیم با کمک دوستام تولیدی جعبه سازی زدم همزمان دفتر بیمه منشی بودم دانشگاهم میرفتم کلاس زبانم میرفتم گواهینامم گرفتم بابای عزیزم هم به من پول تو جیبی میداد و پول به سمت من سرازیر میشد من دیگه دنبال پول نبودم اون بود که به سمت من میومد مشتریها زنگ میزدن و سفارش میدادن
میخوام بگم باورت که درست بشه پول خودش به سمتت سرازیر میشه و اون هم به راحتترین حالت ممکن که هیچ سختی نداشته باشه و کارت بشه تفریحت که حتی لحظه شماری کنی جمعه بشه که وقت آزادت بیشتر باشه و کار بیشتری آماده کنی
وقتی به کاری که میکنی علاقه داشته باشی به راحتی آب خوردن میتونی ازش پول دربیاری
فقط بگرد ببین علاقت چیه اون کاری که ساعتها بهش مشغول بشی و گذر زمانو حس نکنی و تو رویاهای خودت غرق بشی و به حالت بی فکری برسی که نجواهای ذهنتو نشنوی و در طول روز لحظه شماری کنی که همه کارای خونه رو اوکی کنی تا یه زمان خالی اون وسطا پیدا کنی و بری تو دل کار
بنام الله یکتا و بی همتا
به رســم ادب و احترام سلام…
====================================
20. روز بیستم_ چند برابر کردن درآمد در یکسال قسمت 2
abasmanesh.com
میخوام امروز فقط بگم شـــکر واسه هر چی که دادی و هرچی که ندادی شکر…
میخوام آواز بخونم و بگم میتونم تو ناامیدی به رویـــام دل ببندم.
شکـر واسه لحظه شادی…
هدفونم تو گوشمه بعد شنیدن صدای استاد جان رفت روی این آهنگ زیبای رضاصادقی عزیز. سرمن همیشه پایینـــه جلوت که سر بلندم
شکـــر واسه هرچــی که دادی و هرچــی ندادی شکـــر
واووو الان یک رزق رسید همین الان، این رزق یک پک از تعاونی ایران پیما به من رسید.
آها بگم الان در این سفر روحانی که روز بیست و یکم هستم ولی بخاطر شلوغ بودن های دیروزم نشد بنویسم، قبل خواب هم ردپا نذاشتم تا الان از فرصت استفاده کنم و دارم با گوشی قشنگم مینویسم.
دوباره سفر دارم میرم باورت میشه، اینبار دلیلش شادیــه، دلیلش دعوت شدن به یک عروسی هست. امشب خدا میخواد خاطره انگیزترین رو برام بسازه خودم سفارشش رو بخدا دادم چون من خالق زندگی ام هستم.
عروسی در فریدونکنار که تا حالا عروسی شمالی ها نرفتم و اولین تجربه منه و خیلی هیجان انگیزه. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت…
خب از همون روز بیستم بگم
در این روز که صبح یک ورزش مشتی کردم رفتم باشگاه. بعدش رفتم بازار و سخاوت مندانه اونم با کیفیت تر و بی دغدغه کلی خرید کردم.
حتی خدا هدایتم کرد به مغازه ایی که شلوار کتان کرمی رنگم رو با بهترین قیمت بخرم. کفش اسپرت زیبا و با کیفیت خریدم تا بهتر پیاده روی کنم و از پاهای قشنگم که اینقدر منو زیبا و راحت از اینور به اونور میبره ازشون سپاسگزاری کرده باشم تازه برای پاهای قشنگم یک جفت جوراب کرمی خوشگل هم خریدم.
تل و کش مو زیبای مرواریدی برای موهای قشنگ و پرپشت مشکی ام خربدم. راستی یک گیره قلبی هم خریدم. واقعا زیباست.
تاپ شورتک و تاپ قرمز با کیفیت و یک لباس بادی هم خربدم یاسی رنگ و چقدر خوش اندام بودنم رو نشون میده، اره بدن من لایق همچین لباس های زیبا و ارزشمند و باکیغیتی هست. خدایا شکرت چقدر خرید کردم.
واووو راستی یک هدیه جنس چوبی زیبا هم برای دوستانی که ما رو عروسی دعوت کردن و عروسی خودشون نشد بریم هم خریدم. به رسم ادب و یادگاری چون دفعه اول هست میریم خونه خودشون و طبق رسم دست خالی جایی نرفتن، اینم خریدم تا وقتی میرسم اونجا راحت باشم و کلی خرید و کارای دیگه که همش پول خرج کردم…(همسرم چند روز قبل چندتا از شهرهای شمالی برای کار رفته و اونم میاد همین شهری که من قراره برسم)
حالا اینا رو چرا نوشتم تا یادم باشه تا بگم ببین فقط تو با این خریدها خودتو بیشتر به مدار پول های بیشتر نزدیکتر کردی.
پول سراغ تو نمیاد تو باید بری سمتش. و درکی که از این فایل های روز شمار داشتم این بوده و بنظرم تلاشم رو کردم.
با احساس خوب خرید کردم و ایمان داشتم که چندبرابرش قراره برگرده.
من تمام سعی خودمو کردم دنبال جنس های با کیفیت باشم و درست و ثروتمدانه خرید کنم.
من پشت ویترن ها ومغازه هایی رفتم که پر از ثروت و نعمت بود.
من به پول دست آدم ها به حجم خریدهاشون، دقت کردم و فراوانی رو دیدم.
با اینکه بوهای خوشمزه میومد اما وسوسه نشدم تا به بدنم غذای اشغال و بی کیفیت بدم و بالای سی کیلومتر پیاده روی داشتم بیشتر از 9 ساعت بیرون از خونه بودم و یکجورایی فست 24هم رد کردم و بازهم انرژی داشتم.
خلاصه که باید بگم اینا مسیری که من برای تغییر باورهام، برای حس ارزشمندی و لیاقت، برای اینکه درآمد و ورودی مالی ام رو افزایش بدم انجام دادم و خیلی خوشحالم برای اینکه تصمیم گرفتم این سفر رو برم.
======================
_ما موجوداتی فرکانسی هستیم که در جهانی فرکانسی و پاسخگو زندگی می کنیم که کار آن پاسخ به فرکانس های ماست.
_ پس حالا که میدانی تمام ناخواسته های مالی تو، خروجیِ فرکانس هایی است که درباره موضوع ثروت به جهان فرستاده ای، باید از خود بپرسی که:
چطور میتوانم این فرکانسها را تغییر و فرکانسهایی ارسال کنم که هماهنگ با خواسته هایم باشد و نه ناخواسته هایم؟
هماهنگ با استقلال مالی باشد و نه نگرانی مالی
هماهنگ با فراوانی باشد و نه کمبود
هماهنگ با راحتی باشد و نه تقلاهای تمام نشدنی برای پرداخت هزینه ها
_ منشأ اصلی نامناسبترین ورودیها به ذهن هستند:
دوستان و اطرافیانی که اوقات زیادی را با آنها صرف میکنی. در حالیکه ذهن و باورهای منفی دارند، همیشه درباره نگرانیهایشان صحبت میکنند و همیشه با بدبینی به اوضاع و آینده نگاه میکنند.
تلویزیون و ماهواره
=======================
خب باید بگم چندساله که من این ورودی رو بطور خیلی خوبی کنترل کردم.
کلا تلویزیون نگاه نمیکنم چندین ساله، مگر گاهی فیلم سینمایی باهمسرم اونم رو لپ تاپ
برای دوستان هم باید بگم الان اونم خیلی خیلی تغییر کرده هم بخاطر اینکه مهاجرت کردیم، آدم ها عوض شدن، هم اینکه آدم های جدید که باهاشون ارتباط بیشتری برقرار میکنم آگاهانه است و جالبه دوستان قدیم هم که پیام میدن اصلا حرف های چرت و پرت و منفی نمیزنن. واقعا از این نظر ورودی هایی که دارم خوب کنترل شده.
بنظر خودم مسئله اصلی من در درون خودمه، درون افکار و تصمیم های خودمه. فکرهایی که تولید میکنم رو هم باید آگاه تر باشم بهشون.
خدایا شکرت برای این فرصت نوشتن…
سلام فهیمه عزیزم من فایلها رو نگاه نکردم و فقط دارم پاسخ میدم
بهت تبریک میگم که خوب خرید کردی خرید کردن به خصوص برای خانوما یه مراقبه است یه روان درمانی یا تراپی هرچیزی که حالتو خوب میکنه و یکیش همین خرید کردنه که تمام حسای خوب فعال میشن حس اعتماد به نفس حس ارزشمندی حس اینکه تو لیاقت بهترینا رو داری و نگران نباش برو به سمت گرونترین و با کیفیت ترین و بهترین چیزایی که دوست داری داشته باشیشون و مطمئن باش و ایمان داشته باش چندین برابرش برمیگرده
ورودیها واقعا تاثیر گذارن من یه گروه دوستانه مجازی داشتم که یه ساله راه اندازی کردیم به بهانه کمک به همدیگه برای اینکه بتونیم تو یه پیامرسان ایرانی کسب و کارمونو مدیریت کنیم اما به سمت و سوی دیگری کشیده شد صمیمیت بین اعضا باعث شد که همه بیشتر از مشکلاتشون بگن تا از خوشیاشون و کسب و کارشون و من به تازگی و کاملا آگاهانه از دوستانم فاصله گرفتم و تمرکزی دارم روی اهدافم کار میکنم و باید بگم پیشرفت قابل توجهی هم داشتم واقعا خدا رو شکر میکنم که هدایت شدم دیگه اون گروه رو چک نکنم
فضای مجازی رو دیگه چک نمیکنم و میگم اگه کسی کار واجبی با من داشته باشه به من زنگ میزنه و فقط وارد سایت استاد میشم و آگاهی دریافت میکنم حتی با همسرم فیلم نگاه نمیکنم زمانیکه همسرم فیلم میبینه من کنارش میشینم و هندزفریمو میزنم و سریال های استاد رو نگاه میکنم
تی وی و رادیو هم که آگاهانه چند ساله کنار گذاشته شده
با اعضای خانوادم و کسانی که حضوری رفت و آمد داریم سعی میکنم که زیاد تو جمع نباشم به اتاق دیگه ای میرم و سرمو گرم کار دیگه ای میکنم یا میرم تو آشپزخونه خودمو مشغول میکنم که تو جمع نباشم
من مهمونیای خودمونی فامیلی و شب نشینی و دوستانه رو آگاهانه کنار گذاشتم چه تو خانواده خودم و چه خانواده همسرم حضور ندارم چون واقعا اذیت میشدم بعد از احوال پرسی هیچ صحبت دیگه ای رد و بدل نمیشه یا میره به سمت غیبت یا میره به سمت شبکه های اجتماعی و مسائل روز جامعه و اگه بخوای از اهدافت حرف بزنی و آگاهی بدی به بقیه مورد تمسخر و توهین قرار میگیری
مسیری که ما داریم طی میکنیم تا زمانی که به نتیجه قابل توجه و امن برسیم خیلی خیلی سخته اینکه همسو با مردم عادی نباشی و بتونی واقعا روی خودت تمرکز کنی و تازمانیکه اون نتایج مورد علاقتو خلق کنی تنهای تنهای تنها هستی و من که حتی همراهی همسرم رو هم ندارم از یه طرف میگم خوبه اشکالی نداره من به نتیجه برسم و خودمو به خودم ثابت کنم همسرم میبینه و با من همسو میشه ولی از طرف دیگه بعضی وقتا احساس تنهایی واقعا سخته ولی بازم به خودم امیدواری میدم و میگم ارزششو داره
تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهای خودمان است»
ما موجوداتی فرکانسی هستیم که وارد جهانی شدهایم که کار بی وقفهاش، پاسخ دادن به فرکانسهای ماست. حتی یک فرکانس کوچک هم بیجواب نمیماند و چیزی از قلم نمیافتد.
سلام خانم شایسته عزیز امروز سی امین روز سفرنامه من است و اول صبح چقدر با این پارگرافتون همسو شدم، چقدر قلبم را باز کرد، چقدر پشتم گرمتر شد، چقدر خیالم راحت شد، چقدر خنده روترم کرد دیگر خیالم راحت است، خیالم راحت است و فقط و فقط سعی میکنم افسار ذهنم را به دست داشته باشم کنترلس کنم آرامش کنم دیگه واسم فرقی نمیکنه 6 صبح از خواب بلند بشم یا9 صبح، دیگه واسم فرقی نمیکنه مغازه ام را 8 صبح باز کنم یا 10 صبح دیگه واسم فرقی نمیکنه کی کجا چه ساعتی خوابم ببره، دیگه واسم فرقی نمیکنه کی چه فکری میکنه، دیگه دلم قرصه چون میدونم همه اتفاقای اطرافم نتیجه باورها و فرکانسهای خودمه و حتی بدترین اتفاقهایی که ما فکر میکنیم بدترند نیز به نفع ماست و برای هدایت ما برای رسیدن به یک مسیر بهتره، اصلا دیگه درک کردم که من و خدا یکی هستیم و ماموریت من اینه که بنده ذهنم نباشم بنده احساس رب، خدا، انرژی، سیستم، الله یا هر چی که اسمشه باشم، دیگه خیالم راحته وظیفه من اینه که ذهن ام رو کنترل کنم رشدش بدم پروشش بدم و نذارم بیراهه بره و باور دارم باور دارم که تمام جهان مسخر من شده و من اینو پذیرفتم که همواره فرکانسهای من منو هدایت می کنند و جاهای که مسیرم اشتباهه اول توسط بدنم و بعد توسط اتفاقات و شرایط بهم آلارم می دهد تا به مسیر برگردم، دیگه ثروت ساختن و اسم کاری نداره، دیگه دغدغه ام ثروت نیست ثروت مه کاری نداره احساسشو می سازم ثروت خودش میاد، خواسته من زندگی با عشقه، من خدا رو قبول دارم هدایتشو قبول دارم و تسلیم الهاماتش هستم و سخن الله را بالا میبرم دوستتتون دارم دوستتون دارم دوستتون دارم اگه بخوام از احساسم بنویسم حال خوبم بنویسم مطمئنا کتاب میشه پس تا همینجا بس میکنم و الباقی رو بخودتون و خدای درونتون میسپارم که احساس درست و مسیر درست را کشف کنید، سپاسگزارم خداااااا، سپاسگزارم استاد، سپاسگزارم خانم شایسته، سپاسگزارم همسرم، سپاسگزارم دوستان هم فرکانسی من، منتظر خوندن نتیجه های درخشانتون هستم و میدونم میتونید و میشه و میشه و میشه….
با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان و همراهان عزیزم
بنده نیز مانند بعضی از دوستان اولین بار هست که دیدگاهم رو مطرح میکنم و منتظر اعلام نتایج خیلی خارق العاده بودم تا اظهار نظر کنم. ولی بعد از شنیدن یکی از فایل های میکس شده ی استاد که فرموده بودن سناریوی زندگیت رو بنویس و من نوشتم ودرمورد چیزهایی که برای خودم متصور شدم سوالاتی تو ذهنم بود به سایت سر زدم و به این سفرنامه هدایت شدم و نوشته ی خانم شایسته ی عزیزم که فرمودن از امروز شروع کن و بنویس من هم تصمیم گرفتم بنویسم?
من تقریبا از مرداد ماه ۱۳۹۸ دوره روانشناسی ثروت ۱ رو آغاز کردم و به جرات میتونم بگم تمام ابعاد زندگی منو تحت تاثیر مثبت قرار داده و درآمدم رو تا الان ۴ برابر کرده و من واقعا و عمیقا سپاسگزار رب العالمین وهابم هستم.
برای اینکه سرعت پیشرفتم سریعتر باشه همراه دوره روانشناسی ثروت ۱ این سفرنامه رو هر روز دنبال میکنم و هر روز نظراتم رو می نویسم تا پیشرفتم رو پیگیری کنم
در پناه الله یکتا باشید
سلام مهشید یوسفیان عزیزم 🌼
سپاسگزارم که شروع به نوشتن دیدگاه ت کردی و من رو شریک نتایج ت کردی 🙏🌸
خدا رو شکر می کنم و خوشحالم برات دوست نازنینم 🌼
چقدر خوبه که روانشناسی ثروت رو داری و در حال کار کردن روی باورهای ثروت خودت هستی و نتایج هم شروع به آشکار شدن کردی 👏🌸
تحسین ت می کنم 👏🌸
و از خداوند برای خودم هم طلب هدایت دارم .
خوشحالم که همسفر هم در این سفر پربرکت هستیم🙏🌸
منتظر خواندن خبرهای بهتر ت هستم تا ایمان م قوی تر و بیشتر بشه و قدم هام استوار تر 🙏🌸
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست❤️
سلام نرگس عزیزم
ممنون که پاسخگوی دیدگاه من بودی و من رو سرشار از انرژی مثبت کردی. خداوند هدایتگر همه ی ماست و به اندازه ای که قدرتش رو باور کنیم ما رو لبریز از فراوانی و ثروت و نعمت می کنه.
در پناه فرمانروای عالمیان مهتدی باشی🙏🌸💖💖💖
سلام وقت همگی بخیر
به سراغ نشانۀ امروزم رفتم که این قسمتِ عالی اومد و کلی کیف کردم از درختان دریاچه از ابرها و رنگِ آسمان و چمن ها از صدای گرم شما، و از موزیک عالی و از تدوین و چیدن سناریو جذاب این قسمت، خیلی چسبید.
ای پروردگارِلطیف و مهربان که خالق و فرمانروای یک جهانِ قانونمند و سیستمی هستی، تو را در قلبم بیش از پیش احساس میکنم و تو هر بار در قلبم قوی تر از قبل رشد میکنی و ذهنم را پر از آرامش می کنی(یه چیزی که از کشف قوانین یاد گرفتم، اینکه فراموش نکنم که ترمزه همون جاااااییه که نمی تونی احساس خوبی داشته باشی، اینجا همون جاییه که نمیزاریم باور قدرتمندی که ساختیم کار کنه)
ای پروردگارم تو فقط از ما میخوای تا لذت ببریم. چه جهانِ قشنگی، اونم وقتی که تمامِ نیرویش «خیر و برکت» است. (این رو هم از جلسه ششمِ قدمِ هشتم یاد گرفتم، و چنان به جانم نشست! راستی که چه غوغاییهِ جلسه پنجمِ قدم هشت، واقعا استاد عباسمنش دمت گرم… تغییرات زیادی رو در زندگیم رقم زدم، و امیدوارم که در بهترین موقعیت بتوانم قدم نهم را تهیه کنم و قدم هایم را بردارم.)
امروز با صدای پرندگان ناز نازی و نوری که از پشت پنجره اتاقم می تابید کلی گوشم را جلا دادم. جالبه دو روزه که دارم کلاغی رو می بینم که از صبح شروع میکنه تویه کوچه از این درخت به اون درخت، به جمع آوریِ شاخه … پر از امید، به جوجه کلاغ هایی که در آن لانه بزرگ خواهند شد فکر می کنم و خنده ام میگیرد، که من تا حالا جوجه کلاغ ندیدما، قراره یه سری کلاغ جدید به دنیا بیایند…
امروز که به پارک رفته بودیم با خواهر قشنگم که بسیار تحسین گر و دنبال زیبایی هاست، یکی بعد دیگری میگفتیم بیا بیا و اینو ببین. شکوفه درخت بادام دیدیدم، رنگ پارک رو به سبزی رفته بود، و همه جا داره نو میشه و بوی بهارِ دلربا می آید. گل های زیبایی چیدیم و به خانه آوردیم. با هم دیگه لاک پشت دیدیم و خندیدیم. آخ چه اتفاقای خوبی امروز افتاد، خوراکی خوشمزه، دیدن انیمیشن زیبای کلاوس(Klaus) که پیامش: دیدن زیبایی ها و لمس شادی و لذت بود، اینکه با لبخند و خوشی و لذت است که می توان جهان خودمان و دیگران رو بهبود داد و کیف کرد و این اثر رو در جهان منتشر…
راستی این انیمیشن یه آهنگ قشنگ هم داشت که Zara Larsson خوانده حتما گوش کنید و من ترانهاش رو براتون میزارم.
ضمنا دارم فکر میکنم چه کیفی میداد اگه امکانی فراهم بود تا عکسای زیبایی که امروز گرفتم رو براتون میزاشتم تا لذت ببرید..
How many nights do you lie awake
In the darkest place? (Eh ya eh oh, oh eh oh)
How many days ’til you shed the pain
Of your darker days? (Eh ya eh oh, oh eh oh)
All I know is
If happy lives a mile away
A couple steps is all it takes
If kindness lives in everyone
Then all it takes is standing up
Can’t touch it, see it (oh oh oh)
But you can always feel it (oh oh oh)
The greatest things you’ll ever know
Are invisible (are invisible)
How many words does it really take
To make a change? (Eh ya eh oh, oh eh oh)
How many fights is it gonna take
To convince what joy could bring? (Eh ya eh oh, oh eh oh)
خدای من، باورم نمیشه ، اولش حتی فکر نمیکردم بتونم یک کلمه بنویسم… اما الان سراسر اشک و شوقم..
آرزویم برای همگی این است که عشق پروردگار چنان در قلبتان موج زند تا لذت ببرید و ببریم و با این نیروی الهی یکی شویم.
ای فرمانروایِ کل کیهان
ای مهربان ترینِ مهربانان
و هدایت کننده به سمتِ رشد و سلامتی و ثروت و عشق
یالطیف و یا شافی
هدایتگرمان باش…
سلام به نگین درخشان دوس داشتنی
پاره ی پاک و جاری خداوندم
انرژی که در وجودت احساس میکنم جاریهه
میدونی نه تنها از این کامنت حتی وقتی باهات صحبت میکنم
اون جاری بودنت حس میکنم
برات بهترینها میخوام
دلم میخواد با تمام قلبت بری جلو
دلم میخواد به چشم تک تک نتایج کنترل ذهنت ببینی
و با تعهد بیشتر از امروزت بری جلو
که توام همون چیزی رو داری که بقیه دارند و هیچ کس فرقی نهاده نشده!!
عاشقتم از طرف مریم ماسک😎🥳
راستی زودی تولدمه دعا کن انرژی بفرست بیام تهران😍🤓😉😆😂❤️💯
بابای
سلام به همسفران عزیزم
نکته روز پنجم سفر:
ما باید مرتب به خود یادآور شویم که 10سال بعد کجا هستیم و چکار میکنیم؟ اگر فشار 10 سال بعد را الان حس کنیم دست به تغییر میزنیم و مارا مجبور به حرکت میکند. اگر اینکار را نکنیم روز به روز شرایط بدتروبدتر میشود. ما در یک سراشیبی هستیم که یا سقوط میکنیم یا صعود؛ این انتخاب ماست.
خداوند از طریق نشانه ها با ما صحبت میکند باید آنهارا بفهمیم و درک کنیم و تجربه کسب کنیم. جهان به نفع ما کار میکند. کافی است بخواهیم با بشود .من در هر لحظه می توانم با تغییراتی زندگیم را زیر و.رو کنم کافی است بخواهم تا بشود.باید روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار کنم. هدف جهان گسترش است و ما دستان خدا هستیم برای گسترش این جهان و جهان به کسانی که در این راستا تلاش میکند یاری می نماید و بیشترین پاداش ها را به کسی می دهد که رشدبیشتری ایجاد میکند و راه ایجاد این رشد ورود به مسیر اشتیاق و استقبال از تغییرات همیشگی است. همیشه بخشی از وجود ما اماده ی رشد بیشتر می باشد.
نکته روز ششم سفر:
تنها راه ثروتمندشدن شروع کار از امکانات و توانایی هایی است که در همین لحظه داری. لازمه شروع کار سرمایه اولیه بالا نیست،بلکه اعتمادبه نفس و آرامش ذهنی است که کمک میکند تا کار را همان جایی که هستی وبا امکانات همان لحظه ات شروع کنی و قدم به قدم با حل چالش ها،فونداسیون محکم برای کسب و کارت بسازی،که آنقدر قوی است که هر حجمی از موفقیت و پیشرفت را در خود جای دهد. وقتی قانون تکامل را در گسترش کسب و کار مورد علاقه ات لحاظ میکنی و عجله ای برای رسیدن به نتایج خیلی بزرگ نداری،ذهنت آرام میشود و با ساختار جهان در صلح قرار میگیری و در نتیجه جهان هم روی خوشش را به تو نشان میدهد و تورا به مدار ایده هایی قابل اجرا هدایت میکند ،ایده ها و الهاماتی که با امکانات و توانایی های همان لحظه تو قابل اجراست. یعنی فکرت خوب کار میکند و طبق قانون ذهن آرام همیشه ایده های سود آور را جذب میکند . تمام افرادی که صاحب یک کسب و.کار موفق هستند،بدون استثنا قانون تکامل را درک و عملی ساخته اند. جهان حامی افرادی است که فکرشان خوب کار میکند و عجول نیستند و با ساختار جهان در صلح میباشند.
نکته روز هفتم سفر:
همان گونه که روی غذای جسممان وسواس به خرج میدهیم و هر غذایی را وارد بدنمان نمیکنیم ، در مورد روح نیز باید اینگونه باشیم و مراقب ورودی های ذهن خود باشیم که چه چیزهایی به خورد روحمان میدهیم. و از خودمان بپرسیم که آیا این ورودی به پیشرفت ما کمک می کند؟ آیا حس خوب در من ایجاد میکند؟ ایا توجه ای که بر چیزها داری تورا دادخواسته ات می اندازد؟یا دور میکند؟ احساست با توجه کردن به آن چگونه است؟
هر موضوعی که آرامش ما را مختل میکند، هر تصویری که احساسمان را بد میکند، هر اخباری که ما را نگرانتر میکند و هر توجهی که ترس، تردید و اضطراب را در وجودمان میکارد، همان غذای مسمومی است که ذهنمان را بیمارتر و باورهایمان را محدود کنندهتر میگرداند و سپس خودش را در قالب بدهی، نگرانیهای تمام نشدنی مالی، روابط پرتنش، جسم بیمار و… نشان میدهد.
ساعت ها درباره ناخواستههای زندگیمان، درباره رابطهآی که از آن رضایت نداریم و مسائل مالیای که درگیر آن شدهایم، لب به گله و شکایت مینشینیم. مرتباً با دوست و آشنایی که از اوضاع بد اقصادی مینالد، همراه و همداستان میشویم و گفتههایش را تأیید میکنیم. اینکار ها باعث میشود روزبه روز از سمت اهدافمان دور شویم و به پرتگاه سقوط کنیم.
خدا در قرآن میگوید که آنچه که توجه کنی و بهش فکر کنی در زندگی ات نمود میابد .
باید تمام تمرکزمان را بر روی خواسته و هدفمان بگذاریم و با شور و شوق به سمت رسیدن به اهدافمان قدم بر داریم .
نکته روز هشتم سفر:
وقتی به دنبال دلایل محکم و قطعی می گردی تا اهدافت را تحقق ببخشی.اینکار هیاهویی درونت به پا میکند و هرچه آن دلایل قوی تر و بیشتر میشود به ات هیاهو جان بیشتری میبخشد و از دل آن شور و اشتیاق ،اطمینان و ایمانی زاده میشود که بخش وسیعی از توانایی هایت را بیدار میکند که از آن خبر نداشتی. ما باید بزرگ فکر کنیم و کوچک قدم برداریم. تنها کسی که میتواند به من کمک کند خودم هستم ،همه چیزی که لازم دارم تا حرکت کنم همین الان در اختیارم میباو . الان بهترین زمان شروع میباشد. من همینجور که هستم بهترین و عالی هستم . وقتی به خدا و خودت ایمان داشته باشی موفق خواهی شد .با رسیدن به اهداف شخصیت ما عوض میشود و اعتماد به نفسمان بیشتر میشود. مانع و سختی ها دوست ما و نقاط عطف ما هستند و باعث ویشرفت و حرکت ما میشود و باعث میشود در مورد اهداف به وضوح برسیم . ما به دنیا نیامدیم که فقیر و بد بخت باشیم ما باید از هر لحظه برای خوشبختی و حرکت استفاده کنیم. اولین قدم برای تغییر پذیرفتن مسئولیت زندگی ات است.
درپناه حق شاد و پیروز باشید.