روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 2
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام روز بیست و یکم از سفرم
امروز بعد از وقفه تقریبا یک ماهه دارم می نویسم. این یک ماه مسافرت کردم. بعد از پنج ستل برگشتم ایران و دلم آروم گرفت از دیدن مامانم. کلی انرژی گرفتم. حالا هم اماده هستم برای شروع یک سال عالی. امروز اخر سال میلادی و روز کریسمس هست. به خودم قول میدم که سال دیگه این موقع درآمدم سه برابر شده باشه. یادمه پارسال این موقع ها کار نداشتم
گرین کارتم نیومده بود و کلا روزگار خوبی نداشتم. بدهکار بودم ولی الان دارم برند خودم رو راه اندازی می کنم. و بدهکار که نیستم هیچ حسابم مثبت هست. طراحی هام فروش رفته که این بهترین و خوشحال کننده ترین حس برای یک هنرمند هست. خلاصه که الان رو فرکانس خوبی هستم و با قدرت بیشتر ادامه میدم و به فرکانس های بالاتر حرکت می کنم. هدفم برای سال آینده هست که فروش کارهای طراحیم بیشتر بشه و برندم هم رشد کنه.
سلام
سفر روز بیستم
امروز ۲۱ نوامبر سال ۲۰۲۰ برابر با دوم آذر سال ۱۳۹۹ من به خودم تعهد میدهم که درامدم برای سال اینده حداقل سه برابر شود. همینطور تعهد میدهم آرامشم تا سال اینده سه برابر شود. چون یادمه تو یکی از فایل ها استاد گفت وقتی به ثروت می رسیم که آرامش داشته باشیم پول با حال خوب میرسه. مس اول آرامشم رو افزایش میدهم تا بتونم به پول و ثروت برسم. خدایا رستم تو دستته ولش نکن می دونی که جز تو هیچ پناهی ندارم.
آمین.
سلام
روز نوزدهم از سفرنامه
الان رفتم تمام نوشته هامو چک کردم یادم می یاد یه جایی به خودم قول داده بودم که در امدم سه برابر بشه چون یامه دو سال پیش این موقع بدهکار بودم و کاری هم نداشتم اما انگار جایی ننوشته بودم. ولی الان که مرور کردم دیدم به خودم قول داده بودم که شرایط رو عوض کنم. و موفق شدم . در طی این دو سال خدارو شکر خیلی کارها کردم و دوتا نمایشگاه گروهی داشتم. طراحی هام قوی تر شدن. توی شرکت کار پاره وقت می کنم و پول در می یارم قرض هامو که دادم هیچ پول هم پس انداز کردم البته که مقدار زیاد نیست ولی در مدت دو سال خیلی خوبه. امروز دو تا از طراحی هام رو فروختم که برای من قدم بسیار بزرگی هست. این که بتونی تو امریکا کشوری با فرهنگ متفاوت کارهای هنری تو بفروشی برای هر هنرمندی یک موفقیت هست و من بابتش خوشحالم. در ضمن علاوه بر همه این ها بیزینس کوچیک خودم روهم دارم راه می اندازم. کراوات هامو طراحی کردم بسته بندیشو سفارش دادم و تا یکی دو ماه دیگه محصولات خودم رو هم می فروشم. کارهای خوذم با طرح های خودم. من در راهم در راه موفقیت. من یک طراح و نقاش هستم که دارم به خواسته هام می رسم. خدایا سپاسگذارم. همشاینحرف استاد عباسمنش تو گوشمه که اول باید خودم آرامش رو تجربه کنم اول باید خودم موفق بشم تابتونم به بقیه کمک کنم . من باید خودم رو ثابت کنم نه به دیگران به خودم و تنها به خودم.
سلام
روز هجدهم از سفرم
دیروز طراحی روی محصولاتم رو دوباره بعد از یه وقفه دو هفته ای شروع کردم. خیلی امیدوارم. نظرات بعضی از دوستان رو که می خونم که بعداز گذشت مدتی مثلا دوسال یا سه سال یا پنج سال به نتایج خوبی رسیدند و سفرشون رو اهسته و پیوسته ادامه دادند انگیزه می گیرم. به خودم می گم سعیده تو هم 5 سال دیگه به جایی که می خوای بری می رسی. از سفرت لذت ببر با آرامش حرکت کن. الان یجورایی می دونم کجا ایستادم و کجا می خواهم برسم. این خیلی خوبه. خیلی آرامش دهنه هست. کوچیک کوچیک قدم بر میدارم اماپامو محکم می زارم.
خدایا شکرت دستم تو دستت هست محکم بگیر که فقط دستام تو دستای تو جا می گیرند.
سلام به همگی
روز هفدهم از سفرم
دیروز داشتم به این فکر می کردم که هدفی رو که واسه خودم تعیین کردم و اونم کسب و کار خودم هست رو یخال بشم. داشتمفکر می کردم که نمی رسم و زمان کم می یارم ممکنه به جایی که می خوام نرسم پس حالا که هنوز خیلی براش هزینه نکردم دنبالش رو نگیرم که فایل امروز رو دیدم. که خانوم شایسته نوشته بود من قدم هامو کوچیک بر می رارم ولی هدفم بزرگه. انگار داشت به من می گفت حواستو جمع کن توقع نتیجه سریع و بزرگ نداشته باش همینطور آروم که داری پیش میری خوبه عجله نکن.
چشم مریم جان پیامتون دریافت شد و چه به جا بود. الانم نشستم دارم طرح هامو می زنم. من کوچیک کوچیک جلو میرم ولی دست از هدفم برنمی دارم. مطمین شدم با این پیام امروز که دست از این کار نباید بردارم.
مرسی که هستید و وقتی یهو سست میشم و این ذهن مرموز نفوذ می کنه تو قلبم با دیدن این پیام های شما که نشانه هست از سمت خدا دوباره عزمم جزم میشه.
سلام
روزشانزدهم سفرنامه
چقدر این مطلب به دردم می خوره
هر روز باید بشه ورد زبونم تا یادم بمونه مهم نیست که چهل سالم شده و به اون جایگاهی که می خوام نرسیدم به قول استاد اصلا مهم نیست چقدر جوان یا پیر هستی،
چقدر شرایط زندگی ات سخت است
یا چه تحصیلاتی داری یا در کدام شهر یا روستا زندگی می کنی
مهم اینه که من تو مسیرم و در حال رشد و پیشرفتم و از طی این مسیر دارم لذت می برم.
خدایا شکرت
سلام
روز پانزدهم از سفرم
خداروشکر می کنم که من هم در مسیرم هستم. الان تقریبا پنج سال هست که مهاجرت کردم. وقتی به عقب نگاه می کنم ده سال پیش اصلا فکر نمی کردم که اینجا باشم. حتی اطرافیانم هم در من نمی دیدند که این کار رو بکنم چون من در بهترین شرایطم مهاجرت کردم. همه چیز سر جاش بود شغلم رو داشتم و خوب پول در می اوردم. فقط به یک دلیل که مسیله شخصی بود مهاجرت کردم. الان واقعا راضی هستم و می دونم در مسیر رویاهام دارم قدم بر می دارم که واقعا برام لذت بخش هست.
می دونم ده سال دیگه به رویاهام رسیدم و خدارو هر لحط ه شاکرم. مثل همین الان.
سلام
روز چهاردهم سفرنامه
از دفعه اخری که اینجا سفرناممو نوشتم یک هفته گذشته. باید این زمان رو صبر می کردم تا بتونم این حجم از اطلاعات رو تو خودم ته نشین کنم و باهاشون یکی بشم. از وقتی سفرنامه رو شروع کردم واقعا احساس می کنم یک مدار به سمت بهتر شدن حرکت کردم و خوشحالم. نکته ای که برام جالبه اینه که ذهنم گاهی به سراغم ی یاد و با پررویی هرچه تمام تر بهم میگه بیا یخورده مضطرب بشو. باورم نمیشه که دقیقا عین همین جملات تو ذهنم تکرار میشه. میگه حالا که اروم تری پس می بینی میشه
بیا برگردیم به عقب به روزایی که همش مضطرب بودی ببینیم چطوره بعد دوباره می یاییم به این حس و حال. انگار یه جورایی احساس امنیت می کنه که به اون دوران برگردم.
و من باهاش برخورد می کنم و پسش می رونم و با خودم شروع می کنم به مثبت اندیشیدن و عقب روندنش.
می خوام بگم این حرفی که تو فایل امروز زده شد واقعا درسته. ما خالق شرایط خودمون هستیم. ما هستیم که تعیین می کنیم رو کدوم مدار حرکت کنیم . حالمون رو خوب نگه داریم و یا اینکه مراقبت نکنیم و دوباره تو سراشیبی بیوفتیم.
مراقبت کردن از ذهن و روح کار هر روز هست. هر روزو هر روز. وگرنه برگشت به ورطه تاریکی می تونه خیلی سریع باشه.
خدایا دستام تو دستته محکم بگیرش.
سلام
سفر روز سیزدهم
چقدر این فایل جای مناسبی بود برای من. من که به خاطر مسیله ای که خواهرم داره همش خودم رو به آب و آتیش می زنم که کمکش کنم تا حدی که خودم مشکل پیدا کردم و مضطرب شدم. حالا هر روز به خودم میگم که اون جای درستی هست و کمک کردن به اون وظیفه تو نیست، هرچند کنارش هستم، اما آسیب به خودمنمی زنم. اون مدار خودش رو داره سیر تکاملی خودش رو باید طی بکنه و خدایی داره که هدایتش میکنه. مثل من. پس هر روز و هر روز به خودم یادآوری می کنم و آرامش خودم رو بهتر و بهتر می کنم.
خیلی خوشحالم از این که تو اینمسیر هستم. خدارو هزاران بار شکر.
سلام
روز دوازدهم از سفرم
خدارو شاکرم. انقدر در دلم ذوق دارم که باورم نمیشه. کار کردن رو خودم و تعهدی که دادم شیرین ترین و بهترین تعهد دنیاست. هرچند گاهی سخت میشه. گاهی تمرکز کردن روی خوبیها با وجود زمزمه های شیطانی ذهن سخته ولی چیزی که هست چون به سمت نور و به سمت خوبی به سمت مثبت اندیشی حرکت میکنی دلچسبه. امید بخشه و هیچ چیزی بالاتر و برتر از امید نیست . هیچ چیزی دلچسب تراز این نیست که به امید و نور دل ببندی.به آینده روشن حتی وقتی چهل سالت داره میشه. خدایا شکرت که چشمم رو باز کردی . از خانم شایسته عزیز دل و استاد هم که خیلی سپاسگزارم.امیدوارم یه روز بیام پارادایس و ببینمتون.
خدایا به قدمهام توان و استقامت بده که دستم تو دستات محکمه.